https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-12 02:36:352023-08-14 05:35:05سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 194
596نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد جان سلااااام مریم زیبا و همیشه شایسته به شما هم سلام ویژه میکنم
خدایااااا سپاسگزارم که منو به این مسیر زیبا هدایت کردی و کمکم کردی که ادامه بدم و روی خودم کار کنم و روز به روز بهتر بشم و قوانین الهی رو درک کنم
استاد جان من و همسر عزیزم هردو با هم عضو سایت الهی شما هستیم و روزی نیست که در مورد قوانین با هم حرف نزنیم ، (یعنی در اصل حرف دیگه ایی به جز قوانین نداریم)
از صبح که بیدار میشیم هر کدوممون دفترها مونو بر میداریم و شروع به نوشتن تمرین ستاره قطبی و بعد هم سپاسگزاری و کار روی باورها بعد هر کسی میره دنبال کارش تا بعداز ظهر که دوباره هرکدوم مون بخوایم اتفاقاتی رو که طی روز افتاده رو طبق قانون بررسی کنیم و برای هم توضیح بدیم و اصولا هم کار آخر شب ما اینه که بشینیم و کامنت بخونیم و هر کدوم به دیگری بگیم : کامنت فلانی رو خوندی؟ خیلی زیبا نوشته ،،،،،
اینقدر دیگه راحتیم که انگار بچه های سایت از فامیلهای نزدیک ما هستن (شکلک خنده) مثلا من میگم:خوندی سید علی چی نوشته؟
یا همسر جان میگه: خوندی اسدالله چی گفته؟
یا دیدی رضوان عکس پروفایل جدید گذاشته ….
خلاصه که با اکثر بچه های سایت پسر خاله شدیم رفت
استاد جان با افتخار از عید 1401 بدون وقفه هرشب کامنت خوندیم ، و از سفر به دور آمریکای قبلی هر فایلی که روی سایت اومده رو دیدیم و لذت بردیم و درسها گرفتیم
که دارم سعی میکنم که بیشتر کامنت بزارم
استاد جان بی نهایت سپاسگزارم بابت اینکه با عشق به ما آموزش میدین و از شما هم مریم جون سپاسگزارم ، همین چند وقت پیش بود که تو قدم سوم فایل 2 در مورد عزت نفس و آرایش کردن صحبت کردین و این جمله خیلی رو من تاثیر گذاشت که گفتین: عزت نفسم رو روی آرایش کردن بنا کرده بودم
از اون موقع به بعد که حدود یکماهه منم دیگه آرایش نکردم و چقدر با خودم اکی هستم و چقدر وقت اضافه دارم برای انجام کار های دیگه ، مریم جون خیلی وقتها میشد که میخواستم برم بیرون ولی بخاطر اینکه وقت آرایش کردن نداشتم نمی رفتم ولی این مدت سریع مانتو میپوشم و راه می افتم و چقدر احساس سبکی دارم ، شاید نزدیک به 2 ماه پیش بود که میخواستم طبق نظر بقیه برم و خط چشم دائم تاتو کنم که خدارو هزاران بار شکر که این کارو انجام ندادم و الان چقدر خوشحالم البته این به این دلیله که الان در دومین چله تمرین آیینه با قدرت تمام هستم و حداقل روزی30 دقیقه جلوی آیینه با خودم حرف میزنم و خودم رو تحسین میکنم و خیلی خیلی بهم کمک کرد باز هم از شما دو عزیز بی نهایت سپاسگزارم که هم خودتون خوب زندگی می کنین و هم کمک میکنین که ما هم همین راه درست رو بریم
از تمام بچه هایی که هرروز عاشقانه کامنتهای پر بار میزارن که چقدر به ما کمک میکنه هم بی نهایت سپاسگزارم
خدایاااا شکرت بخاطر این سایت و مسیر الهی
خدایا شکرت بخاطر وجود استاد عزیز و مریم نازنین
خدایا شکرت به خاطر وجود تک تک بچه های دوستداشتنی سایت که دیگه مثل خانواده من می مونن
و خدایاااااشکرت بخاطر این قوانین بی بدیل
راستی استاد بی نهایت سپاسگزارم بخاطر دوره جدید لیاقت که همسر جان تا شنید گفت: اینو هم باید بخریم و استفاده کنیم
و در ادامه گفت: همین خریدن راحت دورهای استاد نشون دهنده تغییر مدار ماست ما با افتخار عزت نفس 12 قدم و کشف قوانین رو خریدیم و داریم با جدیت روی خودمون کار می کنیم به امید روزی که بیایم و از نتایج بی نظیرمون بگیم
البته که همین الان هم ما کلی تغییر کردیم در زندگی و رفتار مون و از خودمون کاملا راضی هستیم
رضوان دوستداشتنی و مهربان سایت عباسمنش سلام به روی ماهت
متشکرم متشکرم که به کامنتم پاسخ دادی ، خیلی زیاد سورپرایز شدم خداراشکر
همیشه تمام کامنتهات رو من و همسر جان با عشق نوش جان میکنیم و همیشه هم از دیدن عکسهای زیبایت لذت میبریم، خدایا شکرت که همچین دوستای عالی رو نصیب من کردی
رضوان جان هم اینکه از کامنتهات درس میگیرم هم اینکه به شیطنت هات هم کلی میخندم و احساسم خوب میشه ، مثل اون حل مسئله یا این باربری رضوان ، منم خیلی اسباب کشی داشتم ، یکبار یکی از اون آقایونی که برای حمل بار اومده بود بهم گفت: خانم شما خیلی عالی بسته بندی کردی ، میای با ما همکاری کنی؟؟؟؟
خلاصه که رضوان عزیزم بی نهایت سپاسگزارم بخاطر وجودت در این سایت الهی و از خدا برات بهترینها رو میخوام
هدایت شدم به خواندن کامنت زیبات و یبار دیگر قانون فرکانس برایم ثابت شد و باورهایم را قوی تر کرد.
همواره زن و شوهرهایی که همزمان دارند روی خودشون کار می کنند و در سایت هم عضو هستند برایم تحسین برانگیز و الگو بوده اند که خدا رو شکر تعدادشان هم در سایت در حال افزایش است. قطعآ برکات و شیرینی زندگی شما زوج عزیز و دیگر زوج ها همانند برکات و شیرینی زندگی استاد و مریم جان روز به روز افزوده خواهد شد.
برای من همه اعضای سایت، فرشته های بهشتی هستند که اعضای خانواده ام هستند و لطف و رحمت خداوند آنها را در زندگیمان قرار داده است تا تجربه زندگی متفاوتی نسبت به عامه مردم را داشته باشم. راجع به کامنت نوشتن هم اینکه سعی می کنید بیشتر کامنت بنویسید قابل تحسین است. تجربه ای که خودم از کامنت نوشتن دارم تائید کلام استاد است که گفتند کامنت نوشتن و کامنت خوندن و وقتی که در سایت میگذاریم در واقع داریم تمرکز می کنیم بر نکات مثبت و اینکه بهترین راه برای کنترل ورودی هاست. و قطعا وقتی ورودی هایمان خوب باشد خروجی زندگیمان هم عالی خواهد بود. در پناه خداوند باشین .یا حق
چقدر تصویرتون با دختر زیباتون شگفت انگیز،و فوق العاده هست..
چقدر قانون سلامتی باعث خوش تیپ شدنتون شده.بهتون تبریک میگم!..
صحبت زیبایی کردین راجع بهمین که ما اعضای سایت…مانند فرشته های زیبایی هستیم.که داریم زیبای درون الهیمونو برای همدیگه بولد میکنیم.!
بخاطر همینه ما با فرکانس هامون جدا از جامعه ایی شرک آلود دارییم…
نفسهای الهیمونو در جهان گسترش میدییم!….
اسدالله عزیز.. در این مدت که دارم روی خودم کار میکنم….
نمیگم یه لحظه احساس بد میاد..ولی زود اون پلاس کهنشو شناختم…زود خودمو جمع جور میکنم تا نکنه منو از وجود الهیم دور کنه!
چون همین تمرکز روی سایت و نوشتن و خوندن کامنت بچه ها خیلی خیلی بهم کمکم کرده تا بیشتر بتونم روی ورودیام کار کنم…
چون همه چیز از ورودی انسان میگذره!…وقتی ورودی خوب بسازی خروجی خوبی رو میتونی با خودت همراه داشته باشی!…
کل قانون با احساس خوب رد و بدل میشه..انشالله بتونیم اینراه سعادت خیر.رو کنترل کنیم..با ورودیامون…..
چون افکار مثبت همه چیز برامون میشه…بشرطی که آگاهانه بتونیم قدم دار این جهاد زیباییهای پروردگار باشیم.
اسدالله عزیز چند روز پیش.ذهنم بهم گفت تو داری از روش گذشتگانت مثل مادر بزرگت و پدر بزرگت مادر و پدرت..داری دور میشی…
تو باید مثل اونا بشی مثل اونا زندگی کنی اینراه تو داره به دام جاهای بد میکشونه..
چون ما مذهبمون خیلی رومون تاثیر گذاشته خیلی پاشنه دارییم!که باید بیشتر روش کار بشه…
قرآن باز کردم..از خدا هدایت خاستم…
خداوند دقیقا پاشنه منو رد کرد..و بهم گفت…..که این روش صحیحی نیست…مانند ابراهیم باش که او یکتاپرست و موحد ولی مشرک نبود…و دقیقا روش پیشینیان که افرادی بودن اونراهو رفتن و عاقبتشون به نابودی کشونده شده،بود….رو بسیار واضح بهم گفت….
پس تمرکز روی ورودیا خیلی مهمه که باید مدام روشون کار بشه..
انشالله که بتونیم در اینراه سعادتمندی و خیرو خوشی گامهای زیادی رو بردارییم..
و بتونیم زندگی زیبایی رو در دنیا و اخرت برای خودمون رقم بزنیم.
کامنت زیبا و قشنگت از فایلی که وسط مردادماه روی سایت اومده، در وسط زمستان گرما بخش وجودمان گردید. فاطمه جان ممنونم بابت کامنتت که سبب شد کلی کامنت خوب هم زیر این پست از عزیزانم بخوانم و کلی احساس و انرژی مثبت دریافت کنم.
بهتون تبریک میگم که با جدیت بیشتر دارید روی خودتون کار می کنید و ورودی هایتون رو دارید با وقت گذاشتن در سایت تقویت می کنید و این جای تحسین فراوان دارد.
فاطمه عزیز در جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، هیچ چیزی مطلق نیست واسه همین همواره ما با ناخواسته ها و تضادهایی روبرو میشیم و هرگز نمیتوان آنرا به صفر رساند و در محیط و فضایی کاملا ایزوله زندگی کرد. ولی خبر خوب اینست که با آموزشهایی که اینجا می بینیم می توانیم خیلی سریعتر و بهتر احساسمون رو مدیریت کنیم و افکارمون رو به سمت مثبت جهت دهی کنیم.
هر چقدر که بیشتر داری رو خودت کار میکنی فاطمه جان، بیشتر احساس میکنی که داری از بدنه جامعه جدا میشی و این چیزیست که باید بابتش خوشحال باشی و شاخصی است که داره تائید میکنه که تو در مسیر درستی و همینحور باید ادامه بدی به مسیری که داری طی میکنی تا نتایج و دستاوردهایتم بیشتر و بیشتر بشه.
خوشحالم که به نشانه های خداوند توجه میکنی و الهامات خداوند را دریافت میکنی و مهمتر اینکه به آن عمل می کنی و این خیلی ارزشمنده و تو رو به جاهای بزرگی میرسونه. براتون در این مسیر زیبا بهروزی و سلامتی و شادکامی آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
اسدالله عزیز بعضی موقعا برای کامنت گذاشتن برای شما دلم تنگ میشه ..چون همه رو هدایت الله میدونم..و هدایت میشم بیام کامنت شما رو بخونم و همون لحظه حسی بهم بگه برو کامنت اسدالله عزیز اومده!
خیلی ماها خوشبختیم که داریم فارغ از جنسیتمون عشقمونو نسبت بهمدیگه نثار میکنیم…
و باورهای گذشتگانمونو خرد کنیم بریزیم بیرون!
و بدونیم زیبایی دنیامون از همین محبتها فارغ از جنسیت رقم میخوره..
موفقعیت من این هفته در زمینه کاریم رقم خورد خداوند دلها رو برام نرم کرد.و من آسان شدم بسوی آسانیها..به امید هدایت پروردگار برای قدمهای بعدیم!
خبرهای خوب.
.بخاطر کنترل وردیا و هم نشین من با خداوند.در سکوت و تنهایی و نشستن نور آبی در جابجای دستانم…درونمو زیرو کرد برای گامهای بیشتر و قویتر!
ممنونم بابت پیام زیباتون از قوانین..که بدونم تضاد هست..اونچیزی که منو متمایز میکنه با بقیه افراد مدیریت کردن احساس هست….
همیشه احساس خوب رو بیشتر ضمیمه وجودیمون کنیم..و بدونیم با احساس خوب همه چیز میشود!.
ممنون برای این کامنت زیبا که به زبان ساده و خودمونی برامون نوشتی
ممنون برای حضور ارزشمندت در این جهان هستی و در این سایت الهی
چقدر زیبا خدای مهربانم مرا هدایت کرد تا این نوشته الهی را بخوانم..
چقدر خوب که شما و همسر جان در این دانشگاه توحیدی هستید
چقدر خوب که هم مدار هستید و آگاهانه دارید روی خودتون کار میکنید.
چقدر خوبه که با خودتون در صلح هستید.
چقدر لذت بردم که تمام صحبت هاتون ، بوی قوانین ساده ی بدون تغییر خداوند رو میدهد.
فرکانس و انرژی خوبتون رو دریافت کردم و احساس کردم در یک مهمانی خودمون کنار هم قرار گرفتیم
آگاهانه از خدای خوبم در خواست میکنم که مرا هم در مسیر این افراد قرار دهد.
مردانی توحیدی و مستقل ، آزاد و قایم به ذات و اشنا به قوانین الهی
مردانی که با خود در صلح هستند و از بودن در این مسیر توحیدی لذت میبرند و تمرکزشان روی اصل هست
مردانی آگاه ، شاد و درستکار و صادق و ثروتمند و آزاد و رها و زیبا اندیش
و قطعا در زمان مناسب ، در مکان مناسب به افراد مناسب هدایت خواهم شد…
چقدر خوبه که استاد و مریم جان در همه ی ابعاد زندگی برامون الگو هستند و هر کدام با توجه به مداری که در آن قرار داریم معحزه برایمان رخ میدهد و طرفملن آرام آرام بزرگ و بزرگ تر میشود
خدایا شکرت شکرت شکرت برای داشتن این دوستان فوق العاده
خدایا شکرت برای دیدن و شنیدن و احساس کردن این جنس از فرکانس آرامش و خوشبختی که دوستانم دارند ، همه ی ما داریم و قرار است دوباره در جاده های زیبای آمریکا به دل ناشناخته ها برویم و بزرگ و بزرگ تر بشویم
فقط خودِ خودِ خودِ خودِ خدا داند که چه اتفاقات خوبی در انتطارمونه….
سحر عزیزم الهی که شما و همسر جان همیشه در مسیر توحیدی و فراوانی نعمت و ثروت، شادی و لذت و آرامش باشید.
صحرای عزیز و قشنگم بی نهایت سپاسگزارم بخاطر پاسخی که به کامنتم دادی ، خدایااااشکرت
چقدر احساس قشنگیه که صبح بیدار شی ببینی کنار اسمت نشانه آبی داری ، دیروز توی تمرین ستاره قطبی از خدا سورپرایز خواسته بودم ،شب تیک نخورد و نوشتم در دست اقدام خداوند مهربان ، صبح که بیدار شدم هم اینکه همسر جان پول به کارتم زده بود و هم اینکه دیدم کنار اسمم نشانه آبی رنگ دارم و نه یکی بلکه 3 نفر به کامنتم پاسخ های عالی داده بودن که کلی حال دلم رو خوب کرد
راستش توی تمرین آیینه همش میگم: من لایق ارتباط با بهترین آدمها هستم که همیشه سعی می کنن ی چیزی به آدام اضافه کنن و وقتی جواب شما سه عزیز رو گرفتم انگار خدا میخواست بهم بگه: اینم همون بهترینهایی که میخواستی
صحرا جااان بسیار بسیار متشکرم بابت دعاهای خیرت برای ما
و ما هم متقابلا از خدا میخوایم که یک انسان شریف یک آدم خوب و دوستداشتنی و به قول خودت کسی که قائم به ذات باشه و توحیدی سر راهت قرار بده مثل خودت (الهی امین)
که البته دور از ذهن نیست چون اینقدر خداوند فراوانی همچین آدمهایی رو داره که حتی قابل شمارش نیست ، پس به امید اونروز که احساس میکنم خیلی هم نزدیکه و بیایی و با احساس تمام بگی: یافتم یافتم (استیکر قلبی)
خدایا بی نهایت سپاسگزارم بخاطر این همه احساسهای قشنگ که دلها رو برای هم پر از مهر میکنی
اینکه میگی با اعضای سایت عین دخترخاله پسرخاله ایم رو منم خیلی حس می کنم.
قبلا که میخوندم خانواده ی صمیمیِ عباس منش هیچ درکی نداشتم روش…
حتی تو نظرم لوس بازی هم بود، که چی شه؟ یعنی چی؟ اینجا همه غریبه هستن! فقط هم غیر حضوری ارتباط داریم.
خانواده یعنی فقط خانواده ی خودم و بستگانم…
و اما گذشت و گذشت و گذشت…
شروع کردم متمرکزتر و روزانه، کامنت خوندن و کامنت نوشتن…
چی شد؟ معجزه شد…
یهو نه، کم کم خودمم وارد خانواده صمیمیِ عباس منش شدم و خوشحال از اینکه کم کم دارم بچه ها رو بهتر میشناسم از طریقِ کامنتهاشون…
کامنتها آدمو مستقیم وصل میکنن به قلبِ بچه های سایت.
یه طوری شدم که اگه کامنتی از دوستام نبینم دلم تنگ میشه براشون، خودم میرم تو پروفایلشون و کامنتهای آخرشون رو باز میکنم و میخونم.
بعد تو تکامل، رسیدم به مرحله ای که ایمیلم رو اکتیو کنم روی کامنتهای بچه های سایت که باهاشون پیوند قلبی برقرار کردم.
اینطوری ایمیلم همیشه پره از کامنتهای آدم های عزیزِ دلم، خانم و آقا هم دیگه برام فرق نداره، همه از اعضای خانواده ام شدن…
مثلا میشه دلِ آدم برای کامنتهای حمید آقای حنیف، آقا اسداللهِ نازنین، آقا احسانِ گلِ گلاب، داداشم آقا رضای احمدی، سید جانمون سید علی خوشدل و سید عظیم و … تنگ نشه؟؟
یا اینکه مگه میشه دلم پر نزنه واسه خوندنِ کامنتهایِ وجیهه جانم، رضوان جانم، سعیده های نازنینم (شهریاری و رضایی)، فاطمه جانم، یاسمن جانِ قشنگِ زمانی، نفیسه جانم، زهرا جانِ نظام الدینی و شونصدتا دوستِ نابِ توحیدیِ دیگه ام تو سایت…
سحر جان بار اول که خوندم کامنتت رو خیلی خوشم اومد، ولی اون لحظه دسترسی ام باز نشد که پاسخ بنویسم برات، ولی الان باز شد و خوشحالم از اینکه برات بنویسم و بگم منم عاشقِ این خانواده ی گرم و صمیمی هستم و یه چیزی تو زندگیم گم میشه اگه حتی یه روز نیام تو سایت…
شده یکی دو روز کامنت نتونسته باشم بنویسم، اما اومدم تو سایت و کامنت خوندم، فایل دیدم و شنیدم…
به نوعی این سایت خوراکِ روحِ منه…
اینجا خونه ی روحِ منه…
اومدم بگم خونه ی دوم منه، دیدم نه، این توصیفِ کاملی از این سایت نیست…
اینجا خونه ی روحِ منه…
چه لحظاتِ نابی دارم اینجا.
چقدر خودمم و به خودم نزدیکترم اینجا.
چقدر بین این اعضای خانواده ی صمیمی، احساس امنیت، شادی، استقلال، برکت و نعمت دارم.
بی نهایت سپاس گزار خدا هستم که دستِ نازنینش رو آورد تو زندگیم.
استاد عباس منشِ نازنینم رو.
مریم جانِ قشنگمو.
این سایتِ توحیدی با همه ی اعضای شریفش رو…
اگه زمانی حالِ من ناخوشه، فرکانسم میزون نیست تو سایت، با کامنتهای بچه ها ارتباط برقرار نمیکنم، یه جایی خودم نشتیِ انرژی و ورودی داشتم، وگرنه من تو سایت نور دیدم و دریافت کردم همیشه.
استاد برای من عینِ داداشه، دوسته، خیلی محترم هست برام، مریم جان هم عینِ آبجی هامه …
همه کنار هم هستیم به واسطه فرکانس و مدارِ مشترکمون.
همه دور هم اینجاییم به واسطه ی مدارِ توحید.
خدا رو خیلی شاکرم برای این کلبه ی نورانی و توحیدی که سعادت داشتم و دارم به لطف خدا هر وقت دلم خواست، به راحتی، به آسانی بیام داخلش، نور بردارم و استفاده کنم و لذت ببرم، درِ این کلبه همیشه بازه و خوشحالم و سپاس گزار که دسترسیم بهش باز شده مدتهاست…
قبلا اصلا کامنت نمیذاشتم، فکر میکنم مطالعه و نوشتن کامنت به صورت روزانه از اواخر پارسال یا اوایل امسال شروع شده، چقدر خوشحالم که دسترسیم به این قسمتِ نورانیِ سایت هم باز شد.
این روزیِ غیر حسابِ خداوند برای منه، که خیلی هم تپل مپله و تمومی هم نداره، فراوانی رو میشه دقیقا تو همین سایت دید به چشم و حس کرد با قلب.
صبح یه پاسخ داشتم از ناعمه ی عزیزم، که نوشته بود کامنتهامو میخونه و اینطوریه که پاسخ هام خودش مثل کامنتهای مستقل هست…
دیدم بله، خوشحال شدم از درکِ ناعمه جان، چون اعتبارش از من نیست که بخوام فخر بفروشم یا غرور منو بگیره راحت میگم:
چند وقت قبل فکر می کردم کامنتهای پاسخ به دوستان، کمتر دیده و خونده میشه…
پس بهتر نیست کامنتهامو مستقل بنویسم و نه در حالتِ پاسخ که بهتر دیده و خونده شن؟
(این نگاهِ سمانه ی دچارِ شرک بود و هست.)
همونجا سمانه توحیدی وارد عمل شد که همینجا جا داره ببوسمش و بگم دمت گرم دخترِ توحیدیِ باصفای من (ایموجیِ ماچ به کله ات دختر):
خیر عزیزم، یادته یه جایی از فایلهای استاد بود اگه درست یادم مونده باشه میگفتن هر کی تو مدارش باشه میبینه این کامنت رو، یادآوری میکنم بهت سمانه جان، اینجا دلخواه من و تو نیست که مهمه، مدار هست که باعثِ دیده شدن یا نشدن یه کامنت، یه فایل، پاسخِ دوستان و … میشه.
عشقم، وابسته نباش به اینکه کامنتت دیده شه، مطرح شه، بیاد بالا و …
هر وقت، وقتش باشه، آماده شی، خودش میاد بالا نیازی نیست تو کاری بکنی و تمهیداتِ خاصی بیندیشی تا به این آرزوت برسی…
تو فقط خودت باش، قلبی و هدایتی بنویس، لاجرم کامنتها خودشون جلوه گر میشن جلوی دید
بعدشم دیده شدن اهمیت نداره، فهمیدن و درک کردنه که برای تو ارزش میاره، نتایجتو بهبود میده.
البته که من انسانم و علاقه دارم به دیده شدن و تحسین شدن، بگیم نه، دروغ گفتیم به خودمون.
اما سعی میکنم کنترل کنم ذهنمو وقتی که داره واردِ تحسین طلبی یا تایید طلبی میشه، که از اصل خارج نشم…
پس سمانه جون بیا و به رسمِ سپاس گزاری از پیام هایی که دوستات تو سایت مینویسن و تو رو شگفت زده میکنن، بهت روزیِ معنوی میدن، براشون پاسخ بذار حتما، نمیگم پاسخِ فرمالیته یا زورکی بنویس براشون، با قلبت بنویس، کوتاهی یا بلندی کامنتت هم اصل نیست، اصل قلبته که تو کامنت داره صحبت میکنه.
و البته که خودِ خدا میگه من مینویسم، هر چی خیر هست اعتبارش از اللهِ یکتاست، من هیچ همه او…
و اینکه همین عادتِ شایسته ی پاسخ نوشتن برای محبت دوستانی که کامنت مستقل مینویسن یا پاسخ برای من میذارن رو از دو تا دوستای نابم در این سایت یاد گرفتم مخصوص و الگوبرداری کردم:
از سعیده شهریاریِ نازنینم که دلم حسابی براش تنگ شده.
و حمید اقایِ حنیفِ نازنین و بزرگوار….
همین الان دلم برای حنیفِ اتشنشانِ موحدِ اطلاعات بالایِ سایت هم تنگ شد :)
کاملا استعداد و پتانسیلشو دارم دلم یهو برای همه ی بچه ها تنگ شه :)))))
مثلا همین الان به یادِ یاسمن جانِ خندانم افتادم و مامانِ نازنینش خانم سلیمی جان، و البته خواهران عزیزِ این تیمِ موحد، نسیم جان و سمیه جان.
خب مگه میشه یاد ماهان جانِ بختیاری نیوفتم که تو سن کم انقدر عالی داره رشد میکنه؟
خلاصه سحر جان، باعث شدی یه صله رحمِ تپل داشته باشم با دوستانِ نابِ موحدم در این سایت.
خیلیای دیگه هم هستن میدونم اما تا جایی که الان ذهنم کمکم کنه اسماشونو نوشتم.
خب وقتی اسم وجیهه جانم میاد، طبیعتا عرض ارادت به آقا حبیبِ بزرگوار، همسرِ نازنینِ وجیهه جان هم دارم.
راستی آقا اسدالله تا یادمه بگم، چقدر از اعتماد به نفس و عزت نفسِ شینا جان خوشم اومد تو کامنتی که نوشته بودین تو بالکن رفته و گفته کسی نیاد، میخواد با خدا گفتگو کنه…
ماچ بهش، سلام گرم منو به شینا و همسرِ نازنینتون برسونین.
الان یادِ عارفه جان افتادم که مشهده، نمیدونم هنوز هست یا برگشته، هر کجا هست خدایا به سلامت دارش…
یه نکته دیگه:
سمانه در وضعیتِ کنونی اش تو مدارِ بعضی دوستان و اگاهی ها هست، بعضی ها خیر…
اصلا معنی خوب بودن یا نبودن نمیده، فقط معنی اش اینه به هر دلیلی فعلا تو مدار هم نیستیم…
همین.
برای همه مون، آرزو میکنم در پناهِ رب العالمین باشیم همیشه.
الهی شکر برای دوستانِ نابِ هم فرکانسِ توحیدیم در این سایتِ نورانی.
سمانه جانم من تمام قد بجای تک تک بچه هایی که با عشق اسم آوردی و حتی اونایی که ذهنت یاری نکرد سپاسگزارم ازت متشکرم برای صداقتت متشکرم برای نوری که از قلبت میاد و من دریافتش کردم
متشکرم بخاطر وجودت تو این خونهِ ی روح ( چه جمله قشنگی) واقعا که اینجا روحمون صیقل داده میشه و ما چه خوشبختیم که در مدار دریافت این همه عشق ناب و خالص هستیم
من با لذت تمام به همسرم میگم : اسداله بهم پیام داده و اونم با تمام وجودش گوش میده به پیام و خیلی راحت میگه: خوشم میاد که بچه ها به هم میگن عاشقتم یا دوست دارم یا عزیزم چون احساس همشون ناب و پاکِ
این همون همسریه که تا چند سال پیش به من میگفت: عکس پروفایل نزار
حالا بنظرت سمانه جان چی شده؟ بجز اینکه خداوندِ که قلبش رو نرم کرده و این از برکات الهی این سایته
خدایاااااسپاسگزارم که منو به این سایت زیبا هدایت کردی
سمانهِ نازنین از تو هم بی نهایت سپاسگزارم که برام این کامنت زیبا و پراز احساس رو نوشتی و چقدر خوب که بهم یاد دادی اگه در مدار درستی باشم چه کامنت اصلی باشه چه پاسخ به دوستان کامنتم حتما خونده میشه
ممنونم بخاطر وجود پربرکتت
آرزو میکنم روز به روز توحیدی تر و ثابت قدم تر باشی عزیزم
ممنونم از عشقی که بهم هدیه دادی، دونه به دونه ی کلماتت لبخند آورد روی صورتم.
مرسی که انقدر خوش اخلاق و مهربونی.
در مورد این قسمت:
خوشم میاد که بچه ها به هم میگن عاشقتم یا دوست دارم یا عزیزم چون احساس همشون ناب و پاکِ
یادمه قبلا خودم گاردِ مذهبی و متعصبانه ای داشتم، یه بار مختصر تو یه کامنتی نوشتم:
اینطوری بودم که حتی راحت نبودم تو صورتِ یه نامحرم درست نگاه کنم چه برسه به گفتگو…
فکر میکردم جیزه…
اصولا ایراد داره چشم تو چشم شدن با نامحرم و گفتگو…
نشون به اون نشون که دیدی تو سریال ها شخصیت خانم یا آقای مذهبی، سرش پایینه وفتی با یه نامحرم صحبت میکنه!
خب منم پرورش یافته اون نسل و تربیت، دقیقا شدم همونی که تو تلویزیون میدیدم یا تو خونه و مدرسه میگفتن بهم…
دوستی با جنس مخالف که دیگه هیچی، جزو بزرگترین گناهانِ ذهنِ من محسوب میشد!
چرا؟
چون اینطوری یاد گرفته بودم که دوستی با جنس مخالف تهش رابطه ناشایست هست و منم که تِمِ مذهبی داشتم و تازه خوشمم میومد از عقایدم، رنگِ یه دونه پسر هم ندیدم تا زمانِ ازدواجم…
خودمم زیاد دنبال دوست شدن و … نبودم، یعنی کنجکاوِ رابطه های دوستانه دختر و پسر نبودم…
و زمانِ ازدواج خداوند از فضلش مردی رو وارد زندگیم کرد که بسیار بسیار با شخصیته، مهربونه.
جالبه اوایل برخی اختلاف نظرهامون سر مسائل مذهبی اعتقادی بود و من حتی میترسیدم چرا انقدر تفاوتِ نگاه داریم…
بعدا کم کم خودم مسیرم از گذشته ام فاصله گرفتم و دیدم نه بابا طور دیگه ای هم میشه نگاه کرد به جهان که ساده تر باشه، شیرین تر باشه، اسان تر باشه، حالِ ادم بهتر باشه، امنیت و ارامش بهتر و بیشتری رو تجربه کرد، روابط بهتری داشت و …
هنوز آقایون آقا هستن و منم که همون خانم، پس چرا الان نگاهم بهشون توام با احترام، شجاعت و جسارته و راحت تر سلام و احوالپرسی میکنم، گفتگو میکنم و …؟
چون متوجه شدم نگاهِ خودم مسموم بود به خاطر باورهام.
میترسیدم که اگه گفتگو کنم آسیب میبینم…
ببین این آموزش های غلط با تک تکِ ما چه کرده، چه آسیب هایی بهمون زده.
خدا رو بی نهایت شاکرم که با توجه به زیبایی ها و نکات مثبت رفتم تو مدارِ امنیت، ارامش، شادی، ارتباطِ خوب، خوشرویی، مهربونی…
همه شون رو از خدا دارم، اعتبار تک تک بهبودها و شیرینی های زندگیم از اللهِ یکتاست…
اینکه الان متوجه شدم جنسیتی نگاه نکنم، خانم و آقا بنده های خدا هستن، من هر طوری نگاه کنم برای من همون میشه، اگه بترسم از آدما، آدم ها برام ترسناک و آسیب زننده میشن.
اگه با نگاه زیبا ببینم بنده های خدا رو، مخلوقاتِ خدا رو برام زیبا میشن…
این باور تو مدارِ امنیت، معجزه کرد برام:
من تو مدار امنیت هستم، و به خوبی ها دسترسی دارم، نازیبایی و عدم امنیت و آسیب اصلا به من دسترسی ندارن که خطری متوجهم بشه.
و باور توحیدیِ محشر که خدا بهم هدیه دادتش:
در محضرِ خدا همه چیز شفاف، روشن، امن و زیباست
مگه میشه این باور، نهادینه بشه تو آدم و آدم بترسه؟؟؟؟
خیر.
خلاصه که سحر جان، وقتی ما فارغ از جنسیت به آدمها نگاه کنیم فکر کنیم، روحِ پاکشون رو ببینیم، برای ما پاک و خالص هستن.
اگه قبلا میترسیدم، از ناآگاهی های خودم بوده، از طرزِ فکر و باورهای معیوب خودم بوده.
وگرنه سمانه، همون سمانه است.
با یه تفاوت.
طرزِ فکرم عوض شده، باورهام تکون خوردن، زلزله اومده تو باورهای گذشته ام، خونه تکونی کردم، یه سری هاشونو نگهداشتم، یه سری رو گذاشتم تو مشمای زباله فرستادم برن دنبالِ کار و زندگیشون.
خیلی خوشحال میشم سایت جای خودشو تو خانواده ها باز کرده و میکنه، مثل شما و همسر محترمت، وجیهه جان و همسرشون، همینطور سید علی جانِ خوشدل و عادله جان، آقا اسدالله و خانواده شون، عارفه جانم و دوقلوهای نازنینش، خانم سلیمی جان و سه تا دختر گلشون یاسمن جان نسیم جان سمیه جان، و خیلی های دیگه من جمله خودم و همسرم و مادرم.
البته که رشد از تک تک ما به صورت انفرادی شروع میشه، اگه هم مسیر باشیم میوفتیم تو یه جاده…
من روی خودم کار میکنم، مابقی اش با خداوند که جهانش رو برای من زیبا میبینه.
خدا رو شکر برای برکتِ سایت و استاد عباس منش نازنینم و مریم جون.
خدا رو شکر که هم استاد هم مریم جون به عنوان الگوهای ناب تو همه ی زمینه ها، تو زندگیم هستن.
از دیروز شروع کردیم با همسرم سفر به دور امریکا رو از اول ببینیم، خیلی جالبه که جفتمون همزمان توجه میکنیم به زیبایی ها از طریقِ این سریالِ عالی.
ممنونم برای تحسین هات و فرکانس نورانی و زیبات سحرِ عزیزم.
برات در دنیا و آخرت نور و سلامتی و ثروت و آرامش میخوام از رب العالمینِ قشنگم، برای همه مون میخوام.
به قول یاسمن جونم ماچ و بغل و قلب فراوان از سمانه جان به سحر جانِ خوش نیت و خوش بیان.
به یه درک جدید رسیدم همین امروز که انگار دریچه ای از نور برام باز کرد، در رابطه با نحوه ی سپاس گزاری:
اینکه میگم الهی شکرت که الان دارم پیاده روی میکنم.
میدونی کدوم قسمت اصله؟
الان
من طیِ شناساییِ باگی در خودم متوجه شدم الان رو به اندازه کافی مهم نمیدونم، ارج نمیذارم براش، مچِ افکارم رو که میگیرم یهو میبینم یا تو گذشته سیر میکنم و موفقیتام و الانم میشه حسرت، یا به آینده فکر میکنم و ترس هاش و ندانسته هاش….
امروز ذوق مرگ شدم صبح خدا بهم گفت و درک کردم که بگم الهی شکر که الان….
فکر کن…
یه دنیا نعمت دارم همین الان…
الهی شکرت که الان کامنتِ پر مهر سحر جان رو خوندم.
الهی شکرت که الان به لطف خودت دارم کامنت مینویسم برای سحر جان.
الهی شکرت که الان آرامش دارم و حالم خوبه.
الهی شکرت که الان ساعت هوشمندمو زدم شارژ شه.
الهی شکر اومدم سایت دیدم نقطه آبی دارم و 4 تا پاسخ از دوستان نابم
و ….
الهی شکرت برای هدیه هات که از طریق پاسخِ محبت انگیز بچه ها بهم، به دستم میرسونی همیشه.
درود خدا بر تو سمانه دوستداشتنی که اینقدر کامنتهای جذاب و پر از احساس با کلی نکته و درس میزاری
سپاسگزارم بخاطر جواب بالا بلندی که بهم دادی
اونجا که نوشتی ( گارد مذهبی) تصور کردم یه زره آهنی با یک کلاه خود و سپر و نیزه گرفتی دستت و کلی از تصور خودم خندیدم ،ولی در ادامه متوجه شدم که زیر اون کلاه و زره آهنی یک قلب پر از احساس و مهربون هست با یک جفت چشم درخشان
ممنونم بابت مهربونیت
بعد که رسیدم به کلمه جیزه و دوباره کلی خنده به لبم اومد
خدایا شکرت که تو این سایت الهی علاوه بر درس یادگرفتن کلی هم میخندیم و حال دلمون خوب میشه
اخه وقتی پاسخ کامنتت به آقای علی بردبار هم که نوشته بودی توی اتاق فکر کلی بهت ایده های جدید میرسه ،من و همسر کلی تحسینت کردیم که با شجاعت تمام گفته بودی
احسنت به تو که اینقدر درسهای استاد رو بخوبی یاد گرفتی و داری عمل میکنی
کامنتت بسیار بسیار برام آگاهی داشت ممنونم ازت
من هم مثل شما با دیدن خانواده هایی که با هم عضو سایت هستن کلی لذت می برم و همه رو تک تک تحسین میکنم
ولی تا الان متوجه حضور همسر یا مادر گرامی شما نشدم که قطعا از کم سعادتی من بوده
و در آخر بی نهایت سپاسگزارم که الان رو برام باز کردی و یادم دادی که در لحظه سپاسگزار بودن رو فراموش نکنم
خدایا سپاسگزارم که الان دارم جواب کامنت دوست خوبم سمانه رو مینویسم
خدایا سپاسگزارم که الان در سایت الهی عباسمنش دارم رد پا میزارم
توی این مورد مردم عزیز شهرم عااااالی و بسیار خلاقانه عمل کردن
نمیگم هتل های 5 ستاره زدن و اینا نه
مردم شهرم امدن باغ ها و صحرا هایی رو که داشتن که خودشون برای تفریح استفاده میکردن دادن اجاره
مثلا یه نفر یه باغ داره
هر روز میتونه بره اما اخر هفته ها پنجشنبه و جمعه باغشو میده اجازه همون دوشب راحت پول اجاره یک ماه خونه توی شهرمون رو میگیره
که تازه اونا فقط نصف روز اونجا هستن هوا که تاریک میشه 12 شب میرن به سمت کویر تا ستاره ها رو ببینند
یا طبقه ای رو که ازش استفاده نمیکردن که اکثرا همه دارن توی مدل خونه های شهر ما فقط برای اخر هفته میدن اجاره
البته مکان هایی رو برای اسکان گردشگر ها به صورت کاملا سنتی کنار کویر هم درست کردن که خیلی زیباست خود ما میریم جشن عروسی هامون رو میگیریم اینقدر قشنگه و خب هوای شب های کویر هم که دیگه نگم براتون واقعا خاص و دلچسبه
میبینید پول چقدر راحت و فراوان در دسترس همه هست
خب نیاز بعدی مسافر ها برای یه تجربه عالی در یک سفر کویری چیه؟ صدافرین یه ماشین خفن که تا هر کجا میخوان اونا رو ببره
البته که بعضی ها ماشین های خفن دارن ولی یه درصد بالایی ندارن از این ماشین های مخصوص
پس چی میشه
مردم شهر مخصوصا پسر های جوان میرن از اون ماشین خفن های گنده میخرن و مسافر میبرن کویر
که اصلا یه بیزنس پر درامدی شده که نگوووو
به عنوان یه شغل خیلی خوب و راحت
حالا خیلی هام هستن کنار کارشون فقط اخر هفته ها میرن کویر هم تفریح میکنتد و هم پول میسازن
ولی خیلیا کار ثابتشونه واقعا چقدر فراوانی زیاده
حالا یه چیز کوچولوی عالی دیگه هم بگم از همین کار ماشین ها، پدر خودم مکانیکه یه عالمه پول ساخته از تعمیر ماشینا، از اضافه کردن یا حذف یه قسمت خاص روی این ماشین های خفن و یه عالمه برکت داشته
ببینید که از یک مکانی که قبلا هم بوده چقدر الان داره استفاده میشه و چقدررررررر پولساخته میشه
حالا یه چیز جالب تر خیلی وقت ها شده شنیدم
که از همین افرادی که توی همین بورس این کار هستند
چقدر افراد خارجی امدن و به صورت دلاری بهشون پاداش دادن و انعام یعنی اون طرف به علاوه اون پولی که دستمزدش هست و مبلغ بالاییه از رییس تور یه عالمه انعام هم از توریست های خارجی به صورت دلار گرفته
دیگه خودتون هم میدونید چقدر برکت ها و نعمت ها از این کویر هست که واقعا غیر قابل شمارشه
من 3 نمونه یی که توی ذهنم بزرگتر بود و بیشتر بهش توجه کردم رو نوشتم
اخ یه نمونه دیگه هم یادم امد
توریست ها به عنوان کادو و سوغاتی چی ببرن پس؟
اصلا نگران نباشید
برای اونم بچه ها یه خلاقیت عجیب و باحال زدن
از قدیم خیلی خیلی توی شهر ما رسم بوده که همه قالی دستبافت میبافتن
نه تنها خانم های خونه و بچه ها که مرد ها هم خیلیاشون قالی باف بودن
یعنی طرز زندگی باحالی بود خانم و اقا قالی میبافتند
بعد اقا میرفت زمین کشاورزی میخرید بعد همچنان که خانم قالی میبافت اقا روی زمین ها کار میکرد و محصول به بار میاورد که هم خودشون میخوردن و هم میفروختن
تازه کنار قالی بافی همه یه سری گاو و گوسفندم داشتن توی خونه که خانم ها شیرش رو ماست و پنیر میکردن و به کاشونی ها میفروختن یا به مغازه دار ها
بعد اقا هم توی فصل سرما که محصول خاصی نبوده میومد دوباره کنار خانم قالی میبافت
هی زمین اضافه میکردن برای همیشه که الان پدر بزرگ های من زمین های بسیار زیادی دارند
همه نصل های قبلی که زندگی این طوری داشتند خیلی سرمایه و زمین داشتند و هنوز هم دارند
برای همیشه که همه شهرمون تقریبا برای خودشون صحرا و باغ دارند
خب حالا بگذریم از داستان های جذاب قدیمی و طرز زندگیشون که برای من خیلی جذابه
فرش شروعش این طوری بوده بعدش تکاملش رو طر کرده کم کم یکی دو نفر دستگاه فرش بافی اوردند
بعدش کم کم زیاد و زیاد ترشد
به حدی که الان شهرک صنعتی ما که فقط توی حوزه فرش فعالیت داره به اندازه یک شهر ، بزرگه
ایا لازم بگم که چقدر کارگر ، حسابدار،طراح فرش،کارمند،مهندس ،راننده، دفاتر تبلیغاتی،نمایشگاه های بزرگ فرش و… توی شهرمون به و جود امده یا نه؟…
پس بحث سوغات هم تمامه
چون یه عالمه نمایشگاه از خود شرکت های فرش و جود داره که فروش مستقیم دارن و نگم براتون که چه فرش هایی چه فرش هایی که ادم میمونه اصلا اینا چقدر قشنگن خدا
پس فرش های ماشینی خاص هم کنار فرش های دستبافت روی کار امدن و سوغات موندگار شهر ما شدن
یه سوغاتی خاص چقدر من دیدم ماشین هایی توی شهر با پلاک های غریب که فرش روی سقف ماشینشون بود
امدن یه عامله به شهر ما سود رساندن و یه عالمه سود بردند و رفتند همه چی سوده و سوده وسود
به به
خدارا شکر که ذهنم رو باز کرد تا این فراوانی ها که مروری برای ذهنم خودم هم بود رو برای شما دوستای گل و عزیزم بنویسم
بچه ها به گفته استاد گوش کنید و حتما برید گویر مرنجاب خیلی جای فوق العاده ایه
و این برام مروری شد که ثروت چقدر میچرخه
و پولدار بودن چقدر میتونه سود برسانه و باعث تبدیل یک شهر کوچیک به یک شهر پر از ثروت و جنب و جوش بشه
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجودم در این شهر زیبا کناراین همه فراوانی خدایا شکر بخاطر استادی که به ما اموزش داد ببینیم فراوانی ها رو
خدا را شکر بخاطر خودش که منو هدایت کرد به این مسیر زیبا و پر از اگاهی و لذت
سلام به الهام عزیزم دوست خوب کویر نشینِ دوست داشتنیِ من
ممنون که برای این کامنت زیبایت
ممنون برای وجود ارزشمندت در این جهان هستی و این سایت توحیدی
ممنون برای داشتن این نگاه ریز بینانه که نشان از آگاهی شما داره
ممنون که آنقدر فراوانی های جهان پیرامونت را برای ما بازگو کردی
چقدر این جهان در حال گسترش و فراوانی ست و خداوند ، همان انرژی لایزال الهی ، همان سیستمی که همیشه روبه پیشرفت و گسترش هست و دوست داره که ما رشد کنیم ، گسترش پیدا کنیم چرا که ما با ثروتمند. شدن مون ، با خرید هامون ، با مسافرت رفتن هامون ، با کار خیر انجام دادن مون و هر کار کوچیک و بزرگ میتونیم در این گسترش نقشی اساسی داشته باشیم.
الهی که همیشه در این مسیر توحیدی ، و فراوانی ثروت و نعمت ، شادی و لذت و آرامش باشی.
کیف کردم که انقدر قشنگ از آران و بیدگل نوشتی، از ثروت و خلقِ پول نوشتی، از ایده های خلق ثروت نوشتی که مردم از طریقش دارن درآمد کسب میکنن بسیار شریف و با عزت و زیبا.
نوشِ جان شما و همه ی هم شهری های نازنینتون.
پدرشوهرم که از سمتِ پدری، اهل روستایی نزدیک مشهد اردهال هستن، به عنوان جاذبه ی گردشگریِ اون مناطق، از کویر مرنجاب چند بار یاد کردن و امیدوارم به زودی های زود بریم…
دفعه پیش ما رو بردن محلات که برام جالب بود.
کشفِ جاهای جدیدی که تا حالا نرفتم و ندیدم برام جذابه.
خدا رو شکر برای این جهانِ سراسر شگفتی، اومدم بنویسم ایرانِ سراسر زیبایی، دیدم نه همه جا زیباست، مثلاً این همه قشنگی رو تو آمریکا دیدم به واسطه فایلهایِ عالیِ سفر به دور آمریکای استاد جان.
ممنونم از همت و تلاش مریم جان و استاد جان برای به اشتراک گذاریِ این فایلهای ناب.
هر روستا، شهر، کشور، قاره ای که زندگی کنیم فرق نمیکنه، آسمان همین رنگه، همه جا قشنگی هست، یکی میگه سوئیس خیلی جذابه من میگم تصاویر و ویدئوهایی از لرستان به صورت مستند دیدم که دیوانه شدم…
پس فرق نمیکنه کجا باشم، بهتره چطور دیدنِ زیبایی ها رو تمرین کنم، تا زیبایی ها از همونجایی که هستم برام قابلِ مشاهده شن یعنی دسترسیم بهشون باز شه وگرنه هر جا که باشیم، حتما قشنگی هم هست، چون همه جا ملک خداونده و همه ی جهانِ خداوند سراسر زیباییه و شگفتی.
الهام جان مرسی با کامنت عالی و متن بسیار قشنگت بهم انگیزه دادی بنویسم.
الهی شکر برای همه ی قشنگی های کلِ جهانِ خداوند.
راستی، الهام جان به شدت تبریک میگم بهت و تحسینت میکنم به دلیلِ نگاهِ زیبا بین ت، اینکه توجه میکنی به زیبایی ها و نکات مثبت، اینکه انقدر قشنگ اصل رو درک کردی و تو کامنتت نوشتی، اینکه فراوانی ها رو به عالی ترین شکلِ ممکن شناسایی کردی و نوشتی تو کامنتت…
میبوسمت الهام عزیز از آران و بیدگلِ دلبر و زیبا.
بهترین ها برای تو و همه مون.
در پناهِ رب العالمینِ نازنینم باشیم همگی.
الهی شکر برای خوندنِ این کامنتِ حال خوب کنِ جذاب. الهی شکر برای نوشتنِ این کامنتِ دلی
برای بولد کردن نوشته، هم ابتدا و هم انتهاش دو ستاره بذار.
برای کج کردن نوشته هم ابتدا و هم انتهاش یک ستاره بذار.
برات بهترینهارو آرزو میکنم.
ماچ به رویِ ماهت عزیزم.
جا داره تشکر ویژه کنم از آقا ابراهیمِ عزیز و خانم فرهادی و استاد جان و مریم جان، برای اطلاع رسانی های فنی و راهنمایی های عالی داخلِ سایت برای قسمتهای متنوعِ سایت.
الهی شکرت برای سایتِ همه چیز تمومه tasvirkhani.com
سلام سمانه عزیزم پاسخت جواب سوال من هم بود میخواستم بروم در گوگل سرچ کنم اما اینجا تو برایم نوشتی راستی امروز دو بار برایت کامنت گذاشتم دلم میخواست از اعتماد به رب برایت تعریف کنم
اینجا مدارس باز شده است باید یک هزینه ای پرداخت میکردیم نه برای ثبت نام برای کلاس های فوق برنامه. از آنجایی که به قانون برابری برای همه بچه اهمیت میدهند و اگر به مدیر مدرسه اعلام بکنیم که از توان ما خارج است این هزینه را بدهیم، قبول میکنند از خیریه یا دولت کمک میگیرند ، قرار شد من بروم پیش مدیر مدرسه و بگویم از عهده ما خارج است این مبلغ را پرداخت کنیم اما دلم رضایت نمیداد. به همسرم گفتم چقدر خوب میشد که خودمان همه هزینه تحصیل فرزندمان را میدادیم او گفت پرداخت کن خدا خودش میدهد.
همه یک جمله را گفت و من تصمیم گرفتم به خدا اعتماد کنم دیروز مهمانی آمد منزلمان برای خوش آمد گویی با یک اسباب بازی و مقداری پول معادل همان که ما باید به مدرسه پرداخت میکردیم.
جالب نیست من هنوز مبلغ مدرسه را نپرداختم خدا جبران کرد.
کاش انقدر توکل داشتم که همه کارها را به همین سادگی به او میسپردم
الان وقت ستاره قطبی نیست و من هم دوره 12 قدم را ندارم اما هر وقت از او درخواست کنی سریع الاجابت است.
خدایا خودت ظرفم را بزرگ کن در مدار توحیدی بالاترم ببر تا توکلم به تو واقعی باشد ایاک نعبد و ایاک نستعین
چقدر قشنگ نوشتی، کیف کردم، هر وقت این مثال های توحیدی رو میشنوم باورهام محکمتر میشن.
نفیسه جان منم همین قضیه رو روی یه چیزِ دیگه تست کردم تو زندگیم، گفتم خدایا تو که به فلانی در فلان شرایط x رو دادی، من x رو از تو میخوام، تو بلدی، فقط کارِ خودته…
من نمیدونم، بلد هم نیستم، تو بلدی…
امروز صبح، یه نشانه ی فوقِ جذاب دریافت کردم با یه تماسِ تلفنی، برای خواسته ی x ام…
نمیدونم چطوری، چه زمانی…
اما قلبم روشنه میگه در بهترین زمان و مکان هدایت میشی بهش.
من میخوامش خدا، اجابتش با شما.
X که به یاری و فضلِ خدا اجابت شد، میام اولین نفر به خودت میگم اینجا نفیسه جان…
یاد گرفتم جلو جلو چیزی نگم از خواسته هام، از اهدافم…
صبور بودن برای من لازمه، دارم کم کم یاد میگیرم.
لازم میدونم دوباره کلامِ استاد رو یادآوری کنم برای خودم:
نتیجه ی بی ایمانی، نا امید شدنه
علامتِ ایمانِ حقیقی اینه که امیدوار باشم، با خیالِ راحت و بدونِ شک، خواسته مو بسپرم به الله و رهاش کنم…
گُل گفتی نفیسه جان:
خدا همیشه اجابت میکنه.
به هر روش و به هرگونه ای که بخواهیم ازش، اجابت میکنه.
یکی کلامی زیاد گفتگو میکنه با خدا، یکی نوشتاری، مهم داشتنِ حسِ قلبی موقع گفتگو با خداست و درخواست کردنِ امیدوارانه و صبورانه از خدا، با اطمینان و باور قلبی که خدا میده…
رهروی ما اینک در منزل است.
تمرینِ ستاره ی قطبی: صبح اولین کاری که میکنی به محضِ بیداری هر چی دلت میخواد اونروز خلق کنی خودت مطابق با میل خودت، بنویس، اوایل با مواردی شروع کن که برای ذهنت باور پذیر تر باشه.
شب، قبل خواب بررسی شون کن ببین کدوما خلق شدن و سپاس گزاری کن براشون.
حتی اگه 1 درصد هم به سمتِ خلقشون نزدیک شدی سپاس گزاریِ قلبی کنی، کم کم باورت بیشتر میشه و میتونی موارد بهتر و بیشتری رو بخوای تا خلق کنی.
خداوند قدرتِ خلقِ زندگیمون رو بهمون داده، ما با افکار و کانونِ توجهمون میتونیم زندگیمونو هر طور بخوایم خلق کنیم، امروز این فرصت به من داده شده
نفیسه ی نازنینم، جمله ی بالا جمله ای است که مریم جانِ شایسته ی نازنین بهمون گفتم اول صبح بگیم و ستاره قطبیمونو بنویسیم.
تو هدیه تو دریافت کردی، تا برسی به دوره های مورد علاقه ات با همین الگو برو تو دلِ نوشتنِ ستاره قطبیت، ان شاالله که خلق میکنی بهترین ها رو برای خودت.
میدونی نفیسه جان این جمله همسر محترمتون، طوفان به پا کرد در قلبم:
پرداخت کن خدا خودش میدهد…
بله، خدا هست، همیشه هست، همیشه بوده، همیشه خواهد بود.
به قولِ شما که شیرین نوشتی:
خدایا خودت ظرفم را بزرگ کن در مدار توحیدی بالاترم ببر تا توکلم به تو واقعی باشد ایاک نعبد و ایاک نستعین
قلبم رو سرشار از نور کردی با کامنتت نفیسه جانم.
خوشحالم کردی گفتی کامنت نوشتی برام، سورپرایز شدم، مطمئنم در بهترین زمان نقطه آبی هات میرسن دستم و غرقِ نور میشم مثلِ الان، امشب…
روی ماهت رو میبوسم، از دلِ شبِ تهرانِ نازنینم، به هر کجایِ این جهانِ زیبا که تو داری زندگی میکنی و سرشار از توحید شدی.
نوشِ جانت باشه حضور در مدارِ توحید.
نوشِ جانِ سمانه و همه ی دوستان خوبم باشه حضور در مدارِ توحید.
امشب قشنگ دلم، قلبی قلبی شده (ایموجیِ چشمهای قلبی قلبی به میزانِ فراوان)
نور سماوات والارض…
الله جان
عاشقتم
لطفا خودت همه مون رو در پناهِ خودت سفت نگهدار، سفت بغل کن، کمکمون کن تو مدار توحید پله پله بالا و بالاتر بریم.
نفیسه جانم، نورِ خدا بتابه به همه ی لحظاتت…
یهدی الله لنوره من یشاء
خداوند هر که را بخواهد با نور خودش هدایت میکند.
یعنی اگه سمانه پیرو قوانین ثابت خدا باشه، با نورِ خدا هدایت میشه.
برای همه مون همینو میخوام.
خوشحالم که پیامم، پاسخِ شما هم بود.
خوشحالم سمانه دستِ خدا بود برات.
الهی شکرت برای حس های خوبی که رگباری میفرستی سمتم، حواسم هست ها، دستم روی قلبمه برات، آغوشم بازه که بغلت کنم.
سپاسگزار خداوندم که مرا بجایی هدایت نمود.تا بتونم ذهنمو از آشغالهای ذهنی پاک کنم.و نعمت و فراوانیها را ببینم.
الهام عزیز چقدر تصویرتون زیباست در کنار این محیط ارامشبخش.من هنوز اون قسمتها نیومدم!ولی تصویر زیباتون منو برد به فرکانس زیباییها…
چقدر فروانی رو از کامنت شما درک کردم.چقدر حالم خوب شد…که اینقدر تو شهرتون پر از زیباییها و پر ثروت هست..
مخصوصا شغل پدرتون که تعمیرکاره!
آفرین بشما با پیام زیباتتون واقعا لذت بردم…
و مرا به درک قوی تری رسوندین…که من بتونم ذهنمو کنترل کنم روی زیباییها و قشنگیها و نعمتها و ثروتها!
و منم همینجا از خداوند میخام منو هدایت کنه بهمین زیباییهای آران بیدگل…کلا طرفای کاشان…منم بیام از قالیهای دستبافتون بخرم و با لذت ازش استفاده کنم….و شبو در کویر مرنجاب…مخصوصا ستاره های خوشکلش که ناگفتنیه!انشالله تجربه کنم!
بازم تشکر از شما دوست عزیز هم فرکانسیم..
انشالله که این نماد ثروت و فروانی هر روز در زندگیمون بولد بشه.و ایمانمون بخداوند قوی قویتر بشه!و بتونیم قدرت الهی درونمونو گسترش بدییم در پیشبرد جهان ادامه بدییم! الهی آمین یا رب العالمین
خیلی خوشحالم که دوباره خداوند فرصتی داد تا بیام اینجا و کامنت بزارم و توجه کنم به زیبایی ها و آگاهی های خالص و پاک رو کسب کنم و باعث بشه اتفاقات خوب رو برای خودم جذب کنم.
بسیار این فایل زیبا بود و قشنگ و آگاهی بخش.
وقتی در مورد تجربیات سفر صحبت میکنید واقعا یاد سفر های خودم نیافتم که با چه چالش هایی برخوردیم وحلش کردیم و انعطاف پذیر بودیم و باعث شد سفر بسیار خوش بگذرد.
در مورد گرفتن وسایل شخصی چقدر یاد گرفتم که هر چه میتونم سبک صفر کنم و وسایل کمتری رو بردارم و در واقع وسایل ضروری رو بردارم.
بسیار صحبتی در مورد احساس لیاقت شد که خیلی خوب بود که خودمون احساس کنیم لیاقت داریم و فارغ از اینکه چه مشکلاتی در مسیر باشه من کسی هستم که میتونم با حل کردنش رشد کنم و گسترش بدم خودمو و بزرگ بشم.
باز هم از خداوند متعال سپاسگزارم که این فرصت رو برام ایجاد کرد تا بیام به این سایت و توجه کنم به زیبایی های طبیعتش و سپاسگزار نعمت هایش باشم
از شما استاد عزیز هم سپاسگزارم که این فایل رو آماده کردید و ممنونم.
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت اساتید بزرگ و عزیزم
خدایا میلیاردها بار شکرت برای این فایل سفر بهشتی
چقد همه چی خوشگله چقد همه چی رنگ داره چقد همه چی زیبایی داره خدارو بی نهایت شکرت
مریم جون خوش اخلاق زیبارو مهربون و واقعا شایسته تو تموم زمینه ها و استاد خوش تیپ و خوش اخلاق و مهربونمون خدارو بی نهایت بارشکر
برای این سفر عاشقونه رمانتیک و رویایی و بینظیر استاد و مریم جون خدارو شکر
مریم جون مدل موی جدیدتون خیلی زیباس و خیلی بهتون میاد خدایاشکرت واقعا درست میگین مریم جون اینکه ادم خودشو همونجوری که هست قبول داشته باشه با تموم وجود هر ادمی رو زیبا میکنه خدارو شکر
چقد سادگی خوبه زیباس و من شما رو تمومه رفتاراتون رو الگو برای خودم قرار دادم تا مثل شما بی نهایت در صلح و ارامش باشم و دقیقا تموم این صحبتها رو استاد و شما تو قدم دوم دوره ی دوازده قدم فک میکنم بهمون گفتین اینکه چقد موتاسیون و جهش در شما اتفاق افتاد همه چی ساده س خیلی ساده س بخدا ما پیچیده ش کردیم علکی منم مثل شما هستم مریم جون و با تموم حرفای شما و استاد بزرگوارم به شدت تمام موافقم عاشقتونم با تموم وجودم تحسینتون میکنم و مطمئنم به زودیه زود یه رابطه ی عاشقونه ی سرشار از احترام ازادی و عشق الهی و سالم رو مثل شما دونفر شروع میکنم و واقعا هر چی بیشتر میگذره میبینم من چقد مثل شما و استاد شدم طرز فکرامون حتی اتفاقاتی که میفته به شدت شبیه شماس
مثلا من با خونواده که سفر رفتیم با ماشینم کولرش آف شد و منم با گرما اتفاقا خیلی اوکی بودم و کلی خوش گذروندم حال خودمو خوب نگه داشتم با توجه کردن به زیبایی های جاده و در لحظه ی حال بودن با اینکه رانندگی میکردم ولی خوب خونوادم اینجوری نبودن و بخاطر کولر ماشینم که داستر هست که البته من اصلا و به هیچ عنوان تمرکزم رو این موضوع نیست و تازه دارم کلی لذت میبرم از قبل هم بیشتر با ماشینم و خداروبی نهایت شکر میکنم برای بودنش تازه الانم هم خداروشکر همه چیش حتی کولرش عالی و بینظیر شده ولی قراره ماشین دیگه بگیرم یا اسپورتیج جدید یا سانتافه جدیدحالا هرکدوم که با توجه به قانون تکامل و هدایت خداوند بهم بخوره ماشینمو عوض کنم البته که چیزی رو نمیدم چیز دیگه ای بخرم اینکه عوض میکنمش مسئله ایجاد کرده برام و نیاز به تمرکز داره و باید تمرکز رو ازش بردارم تا به هدف اصلیم برسم ومجبورم که ماشین جدید بگیرم وخیلی برام جالب بود و حالا بازهم بیشتر و بیشتر درک میکنم هم فرکانسی و هم فکری ادمها باهم رو
اینکه جهان کبوتر با کبوتر باز با باز قانونشه اینکه جهان الطیبات الطیبین قانونشه اینکه جهان مردان پاک برای زنان پاک قانونشه بیشتر و بیشتر خیالمو راحت میکنه که در بهترین زمان و بهترین مکان مناسب با ادم مناسب رابطه ی عاطفی عاشقانه سالم رو تجربه خواهم کرد الهی بی نهایت بار شکرت برای وجود الگوهای بینظیرم استاد بزرگوارم و مریم جون خوشگل و زیبا که هر لحظه زیباتر جذابتر کاریزماتیک تر جفتتون میشین
سلام ودرود ب همه روح های خدا واستادعزیزوخانم شایسته پرتلاش وقوی وهمراه استاد
من بادیدن این فایل کلی انرژی گرفتم ویاد نقات قوت وضعف خودم افتادم من ی پسر26ساله هستم ک قبل ازخدمت واقعا شرایطم ازی دخترهم سخت تربود.شاید ارایش نمیکردم امااستفاده ازشامپوهای مختلف ژل شونه جدا وخیلی خیلی زندگی رو ب خودم سخت گرفته بودم همیشه برای بیرون رفتن ساعتهاجلوی ایینه بودم ودرتلاش بودم ک واقعاب چشم بیام ومنتظرتحسین دیگران بودم وخیلی برام مهم بود ک بقیه نسبت ب من چ نظری دارن واصلا واسه خودم زندگی نمیکردم.این خب از ی بیرون رفتن عادی بود سفرک دیگه نگم کلی لباس برمیداشتم شاید اصلا ازشون هیچ استفاده ای هم نمیکردم.ی جورایی کلا همه سفرام بااتاق خودم بود تمام سعیم این بود ازنقطه امن خودم خارج نشم.فکرمیکردم اسمون ب زمین میاد اگ مثلابرم حمام وشامپوهای خودمو نزنم.وب هدایت الله رفتم خدمت سربازی ورسیدم ب شرایطی ک اونجاهم میشد این کارارو انجام بدم امابشدت مقاومت کردم وخودم خسته شده بودم امابقول خانم شایسته سعی کردم کمترش کنم ک همون کمم ازنظردیگران شاید زیادبود.خیلی کمترشد وازگذشته ک بگذریم حالاک بعداین فایل ب خودم دقت میکنم میبینم چقدر تغییرداشتم والان متوجهش شدم.چندسری رفتم مسافرت فقط ی شلوارک وی سری وسایل جزئی وچندروزپیش رفتم استخر بدون هیچ وسیله ای تنهابایک حوله ومایو.منی ک قبلاکلی شامپو بادی اسپلش وگوش گیر وکلاه و…میبردم.واقعاتغییر وشناخت خودت لذت بخشه وسخته ک خونه ات رو کول کنی وبری سفر ی کوله پشتی وی کارت پرپول خیلی تجربیات قشنگ تری بهت میده درکل زندگی.و وسایل ما فقط اون وسایل مادی نیست ک باخودمون حمل میکنیم بلکه باورهای اضافی وبیهوده وذهن سنگین هم خیلی سفر زندگی روسخت میکنه تو کوله پشتی دنیا توکل وایمان وباور ب هدایت ونزدیک بودن خداوند وحال خوب رو توکوله ذهنت داشته باشی واقعاسفرلذت بخشی خواهی داشت حالا بقیه چیزهادرطول سفرموقع نیاز ب سمتشون هدایت خواهی شد اما نباید بخای طمع کنی وهمه چیزو برداری وبزاری توکوله ات درسته باارزشه اما تای جایی همه چیز ب موقع نیاز ب تو داده خواهدشد پس ازاد ورها سوت زنان حرکت کن وحال خوبتو نگه دارو سعی دربهترداشتنش کن چون ی ذهن اروم وحال خوبه ک تورو ب سمت زیبایی هاهدایت میکنه,
بازم سپاس ازخداوندم ک بهم انگیزه نوشتن عطاکرد وسپاس از استادعزیزومریم بانوی خوش قلب ک این بستررو واسه ماوخودشون فراهم کردن ک همه رشد کنیم ودرسفرزندگی لذت ببرم
اول خوشحالیمو بابت دوره ی احساس لیاقت ابراز میکنم خیلی ذوق زده ام ،من دوره ی عزت نفس رو خیلی گوش دادم ولی هنوزم توش لنگ میزنم و فهمیدم بخاطر اینه که مشکلم پایه ای تر از اونه و مشکلاتم میرسه به عدم احساس لیاقت ولی حس کردم تو این دوره ی عزت نفس اون طور که دلم میخواد از احساس لیاقت گفته نشده بخاطر همین خیلی دلم میخواست همچین دوره ی مجزایی باشه و الان واقعا خوشحالم بخاطر وجودش!
مریم جان منو با صحبت هات یاد خودم انداختی:) اخرین سفری که یادمه هنوز با شما و استاد اشنا نشده بودم چیزی ورای وحشتناک بود یه چمدون پر لباس که باید باهم ست باشن لباسام،چنتا کتونی، وااایاز ساک لوازم ارایشی و بهداشتی که نگم!!! ماسک مو نرم کننده ی مو شامپو ی مخصوص مو شامپوی بدن فیس واش و …. یادمه تونرم درش باز شده بود و ریخته بود تو ساک و همه چی رو کثیف کرده بود این همه بندوبساط فقط واسه سه روز!!!رفته بودیم ویلای استخردار من فقط یبار رفتم تو اب چون موهام خیلی بلند بود و هر دفعه نمیتونستم از پس شستن و خشک کردن و روتین موهام بربیام!!!!
الان موهام اندازه ی موهای خانم شایستس بعضی ها که میبینن میگن پشیمون نیستی اونهمه مورو کوتاه کردی؟میگم پشیمونم از اینکه این همه سال بخاطر تایید دیگران به خودم سخت گرفتم
دیگه خبری ازون ارایشها و رسیدگی ها نیست الان گاهی یادم میره حتی ضد افتاب بزنم
الان در عرض چند دقیقه حاضر میشم برم بیرون زودتر از همه!!!!جالبه که حتی بیشتر از قبل احساس زیبایی میکنم
قبل تر ها حتی فکر کردن به اینکه برم جایی و حموم نباشه اصلا نمیذاشت برم تو طبیعت باید صبح به صبح صورتمو با شوینده مخصوص میشستم کرم میزدم تا روزم شروع بشه و همه ی اینا از یه چیز میاد «وابستگی»
وابستگی تو هر چیزی عذاب اوره چه وابستگی به یه شستن صورت باشه چه وابستگی به پول و ماشین و خونه و لوازم خونه چه به ادم چه به سیگار چه به هرچی
وابستگی یعنی بدون اون چیز حالت خوب نباشه
همین الان که داشتم اینو مینوشتم خدا منو یاد متنی انداخت که خیلی وقت پیش تو گوشیم نوشته بودم درمورد وابستگی و رهایی و اینجا کپی پیستش میکنم:
منشا رنج وابستگی و دل بستگی به هر چیزی جز خداوند است
رها باش …ازاد باش…
مثل ابراهیم که زن و بچش رو رها کرد و رفت دنبال رسالتش
مثل وقتی که چاقو رو گذاشت زیر گلوی اسماعیل تا به خودش ثابت کنه جز خداوند به چیزی وابسته نیست
رها باش چون همین رهایی در ها را برایت باز میکند
مثل گوسفندی که برای قربانی کردن بجای اسماعیل آمد
رها بودن یعنی تسلیم بودن
یعنی زمانی که موسی گفت خدایا من به هر خیری که از طرف تو برسه فقیرم چون میدونست هر چه از طرف خداوند باشد خیر است
تسلیم بودن یعنی اعتماد داشتن
یعنی اعتماد به رب
یعنی ایمان داشتن
یعنی میدونم الخیر فی ما وقع
یعنی میدونم هر اتفاقی که میفته قطعا خیر من در اونه و قطعا هر اتفاقی در جهت رسیدن من به خواسته هام و لذت بیشتر پیش میره
خدایا کمکم کن رها کنم هر چیزی جز تورو و فقط تورو ببینم
کمکم کن رها کنم و به تو نزدیک تر بشم
.
.
نقطه مقابل وابستگی رهاییه وقتی استاد با یه خمیر دندون و مسواک میاد سفر یعنی رهایی وقتی خانم شایسته با یه شامپو اونم اگر نباشه مهم نیست فوقش یکی دیگه میخره چون شامپوی خاصی نیست ،یعنی رهایی،وقتی کولر خراب میشه و تو بدون اینکه حال خودتو و کناریتو بد کنی با یه چیز خودتو باد میزنی یعنی رهایی،
حس میکنم تو این سفر دور امریکا قراره خیلی چیز یاد بگیرم و ظرفم بزرگتر بشه
خداوند بزرگ در قران میفرماید هر فقر و فحشایی از طرف شیطان هست وخداوند فضل و بخشش وعده میدهد
سلام استادعزیزم ،مریم بانوی زیبا،به به موهای بلند هم بهتون میاد مریم جان مبارکتون باشه،سلام دوستان ارزشمندم
درود و سلام من و میشنوید از شهر زیبای آمل
این تغیرر شخصیت و ایجاد باورها خیلی بهمکمک میکنه در تمام ابعاد زندگی ام
توحید ،وصل بودن به خودم،و خودشناسی خودم
هستوری خودمو بگم راجب این موضوع راحتگیری
من هم هر روز آخر هفته ها مسافرت میرم با خانواده ام
همسر وفرزندم ک مثلا از پنجشنبه و جمعه میریم خونه دوستامون که شناخته زیادی ازشون نداریم ،شاید اولین بار اونمکان و اونجا رو و حتی اون ادمها رو میبینیم
اگه برگردم ب قبله خودم ب خاطر نبود عزت نفس و فکر کردن ب اینکه اگه برم جایی غریبه و اونها از من بهتر بودن چی میشه،اصلا نمیرفتم
یا اینکه شاید شریک عاطفی من رو بدزدن ،
دوره عزت نفس واقعا عالیه عالی
استاد هم خبر دوره ارزشمند لیاقتمند بودن و دادن که انشالاه من همون نفرات اول باشم برای خریدش
العانه پریسا ربطی به پریساس قبلی نداره ،هیچ ربطی
تو فضای جدید
من تو سرما تو تراس خونه دوستامون ظرف میشورم ،و سخت نمیگیرم
ب همسرم نمیگم که رختخوابشون شاید کثیف باشه من ونمیگیره و با اینکار ب خودم و ب همسرم زهرمار نمیکنم
موقع برگشتخونه روتمیز میکنیم با احساس سپاسگذاری از طرف مقابل
ی مثال بزنم از تغییراتم
همراه خانواده ای رفته بودیم کوه ناندل قسمت جاده هراز واقع در آمل
من مدهوش اینکوه شدم ویو عالی ،ویو دماوند زیبا ،اصلا قلبه ادم رو باز میکرد ،
این خانواده یه خرده خانواده غرغر و و تنبل بودن که با اینکه اولین بار رفتیم بیرون هی دسته من رونگاه میکردن
ب مثال شام خوردیم ظرفا وسط بود و من ساعت 10/30 شب با آب یخه کوه ظرف شستم
وای ب ظاهر شاید جالب نبود اون آب
اما منمیگفتم چقدر ویتامین داره همین اب
چقدر دماوند تو شب هم زیباست ،چون ی سری کوهنوردها بودن که بالای دماوند ایستگاه داشتنومن میتونستم رفتوامدو ماشین رو ببینم (نور چراغشون)و هم زیبایی خدا روتحسینکنم هم اون کوهنواردهای قوی رو
البته که تو همین رفتو امدها با انسانها و فضاهای جدید عزت نفس ام و ارزشمندی خودم رو هم بالا بردم
ی مثال دیگه از همون خانواده
جمعیت زیاد بود ب مثال 10 نفر آدم
دیگه باز برای فردا ظهر که ناهار خوردیم همونطور ظرفا ریخته بود ،خودم و ارزشمندی خودم و ذهنم وکنترل کردم و در جواب همسر خانم ک گفتن ظرفا چجوری میکنین
من هم خیلی بلند و واضح از حیاط گفتم که دیشب ومن شستم و امروز نوبت من نیست همسرشونگفتن بله میدونم ،منظورم اینه کی میشورین ،منم گفتم نمیدونم که،حالا نوبت هر کیه
یا تو همون نوندل ی بار شد ما توچادر خابیدیم ،اولین تجربه من و با ی بچه 4 ساله
اما من ساعت 6 اومدمبیرونچادر و طلوع آفتاب ودیدم وکمی دور زدم اونجا،اونموقع اینستاگرامفعال بودم و تمام لحظاتش و استوری کردم
نه آب بود نه چیزی و من داخل آب چشمه که بالاتر از چادر ما بود ظرف شستم ،آب یخ چیه ،زیر صفر بود آبش
خدایا شکرت
خدایا شکرت ب خاطر این یادآوری ها و این بزرگ شدن ها
الگوی من هم خانم شایسته بودن،فقط و فقط
من با این نرم شدنها میخاستم ب خداوند ثابت کنم که من تغییر کردم ومیخام بزگتر بشوم
برای پاداشها قرار نیست کار خاصی بکنین (گفته استاد)
ماشینمون آفروده
یعنی ما ی رونیز گرفتیم مبلغ 1/300 وحدود400 تومن هم براش هزینه کردیم (الگوی منطقی )
البته همراه اون ی اپتیمای 2010 هم داریم که گذاشتیم برای فروش
اینم بگم هوسر من متولد 70 هستن و خودشون،فقط خودشون با کمک الله و شوق و انگیزه اشون این امکانات و ساختن
خدایا شکرت ب خاطر هدایت ب سمت چنین همسری ،شکرت
anyway
و باهاش (رونیز)چندین بار تو جاهای مختلف آفرود گیر افتادیم ،جاهای وحشتناک ب نظر من و اذیت کننده
تنها چیزی که ب همسرمگفتم این بود پیش میاد اینها همه تجربه میشه ،نه سر کفتی نه چیزی
اهان تجربه چند هفته قبل رو هم دوست دارم بگم
پدرم نانوایی محلی زده تو شهرمون (هم شیرینی هم نان)
من از رو عمد که ب خداوند ثابت کنم کهمن میخامتکامل روتوکار طی کنم وچه خوبه همینجا باشه
توی گرماش از ساعت 5 تا 9 شب بودم همونجا
یعنی نه پنکه ای هیچی وهیچی یه گرمای تنور هم بهش اضافه کنید
100٪ خانمهایی که توموقعیت زندگیمنباشن که اون همخداوند من رو قرار داده ومنچیزی از خود ندارم ب هیچ عنوان نمیرفتن
اما من میرفتم دو دلیل داشت اینکارم
1/چشمگفتن ب صاحب کار (در صورتی که هیچ چیز مساعد نیست
من در تمام حالت ب مادر میگفتمچشم
نه حقوقی بود نه چیزی به اصطلاح من از ساعت 5 عصر ب بعدتو فست هم بودم اما میگفتم چشم،چشم
2/منعاشق پول ام و از قصد تمرین گذاشتم تمام کارتها رو من بکشم و نقدی ها رومن بگیرم تا هر روز تو ثروت باشم
العان هم میخام از تجربه تمام این روزها بگم با غر نزدن و ایجاد باورمناسب در همون تایم احساس قدرت بیشتری میکنی
از چنظر ؟؟از اینکه برخلاف جامعه داری رفتار میکنی
و احساس خوب=اتفاقت خوب
ومتفاوت در نظر خودت و خداوند دیده میشوی
هم مسافرتهای بیشتری وجذب میکنی با امکانات بیشتر
من یه چیزی و ب خودم میگم کاری وکه دیگران انجام میدن سعی کن توانجام ندی
همیشه همجواب داده
فایل پرتوآگاهی جلسه 6 عالیه
حتی نباید دیگران رو همقضاوتکرد که دارن عدم اعتقاد تو انجام میدن
توکار درست روانکام بده پریسا
بر خلاف اطلاعات تو غذا میخورن،رفتار میکنن،صحبت میکنن،
بودن در جمع در بیرون اینطوریه پریسا
اگه من با اون خانواده هم مسیر بودمکه هیچی اگر نه که دوستیمونجدا میشد
من ب همسرمچیز خاصی نگفتم بلکه بعد از اونقضیه چند بار دیگه هم رفتیم بیرون
و ب کل دیگه العان تمومه رابطه امون ،
(در رابطه با داشتان بالا)
فقط من بزگتر و بزگتر شدم و خداوند رو شاکرم
حالا این سوال در ذهن خودم هست
من خودم در دوران دانشجویی و حدود 2 سال بعدش اون همینطوری ارایش میکردم یعنی 1 ساعت قبلش اما العانکاملا راحت ام ،کاملا،
نهایت آرایش أم یه تینته لبه و یه پنکک گیاهی خیلی خیلی معمولی ب اصطلاح
اما اگر به اصطلاح ی کرم ضد افتاب بزنم همسرم کلی غر غر میکنه وتیکه میندازه که تو خودت ودوست نداری
و از حوصله من خارج میشه
اما من دوست دارم مثل شما قدردانی بشه از روند رشدم
حالام اگه نشد هم نشه ،اما خوب کفر نعمت هم نشود
استادعزیزمومریمجانم سفرتون پر برکت باشه و من برکته اینسفر واز همین استارت فایل متوجه شدم
احساس قلبی من میگه قراره این سفر به دور امریکا برای من خیلی و پر برکت باشه این حس ششم برای من همیشه درست گفته
دوره احساس لیاقت هم کهجلساتش تموم شده مبارک شما باشه استاد و مبارک تمام دوستان
امیدوارم اسممن هم جزو خریدارانش باشه
خداوند خودش برام بخره و کلی درک واگاهی ب من بده از طریقش وباعث رشدم باشه
کلی مثال از خودم زدم تا بگمب شما بگم و بخودمکه من ا نسانی بودمکه تمام ویژگی هایی که استاد لطف کردن که گفتن یه نفر سفر و زهرمار میکنه بودم اما العان دارم خودم و بهتر و بهتر میکنم
نکته مهم که من ازاین فایل به صورت غیرمستقیم دریافت کردم این بودکه شماهم درسفربه ناخواسته هایی مثل خرابی کولرماشین یاشکسته شدن نورگیرکمپرو… برخوردمیکنیدامانگاه شمایه نگاه تحلیل گرمشکل نیست بلکه نگاه حل اون ناخواسته به شکلی کاملاراحت آسان ولذت بخشه
سفرهمیشه زیباست ودرذات سفرلذت ومیشه دیداماخیلی ازماباتوجه به نگاه نیمه خالی که داریم یاسفرنمیکنیم ویاسفروخراب میکنیم
سفرباجمع که وصف نشدنی لذت بخش خواهداماجمعی که یه دل وآگاه جمع شدن زیباایی هاروکشف کنند، خودشون وبشناسن باخودودیگران درصلح باشن
این جمع انرژی وایجادمیکنه که هرفضایی روملکوتی خواهدکرد
چقدرخوب ازاحساس لیاقت صحبت کردید
پاشنه آشیل خیلی ازماهمین احساس لیاقت بوده وهست که واقعاانقدردروجودماریشه داره وکهنه است که متوجه اون هم نمیشیم ویاانکارش میکنیم
احساس خوب همواره برابرمیشه بااتفاق خوب واین یک قانون است نقطه سرخط
نبوداحساس لیاقت انسان رو به کارهایی وادارمیکنه که احساس خوب رویاازخودش ویاازاطرافیانش میگیره واین یعنی شروع احساس های بدواتفاقات بدتر
چقدرخوب میشه همه ماهرکدوم به نوبه خودمون باخودمون روراست خلوت کنیم وصادقانه بررسی کنیم یه بازنگری کل به جزازرفتارهامون که ببینیم کدوم عادات ورفتارماازهمین عدم لیاقت مامنشع میگیره وسوخت خودش روتامین میکنه
به قول استادنازنینم جهان چیزی جزاونچه مابهش توجهه میکنیم نداره که به مابده
ومابه چی داریم توجه میکنیم به کمبودهاومشکلات؟
به درست یاغلط بودن رفتاردیگران؟
به قضاوت کردن وغیبت کردن؟
ودرادامه داریم چه سوالاتی رودرذهن مرورمیکنیم
وقتی باخودت درصلح هستی وقتی برای احساس خوب خودت ارزش قایل میشی زمانی که فارق ازهرچه هست وبه دست آوردی وازدست دادی خودت رودوستداری چه احساسی داری؟ بادیگران چطوررفتارمیکنی؟ چه نگرشی به برخورددیگران داری؟
استاد جان سلااااام مریم زیبا و همیشه شایسته به شما هم سلام ویژه میکنم
خدایااااا سپاسگزارم که منو به این مسیر زیبا هدایت کردی و کمکم کردی که ادامه بدم و روی خودم کار کنم و روز به روز بهتر بشم و قوانین الهی رو درک کنم
استاد جان من و همسر عزیزم هردو با هم عضو سایت الهی شما هستیم و روزی نیست که در مورد قوانین با هم حرف نزنیم ، (یعنی در اصل حرف دیگه ایی به جز قوانین نداریم)
از صبح که بیدار میشیم هر کدوممون دفترها مونو بر میداریم و شروع به نوشتن تمرین ستاره قطبی و بعد هم سپاسگزاری و کار روی باورها بعد هر کسی میره دنبال کارش تا بعداز ظهر که دوباره هرکدوم مون بخوایم اتفاقاتی رو که طی روز افتاده رو طبق قانون بررسی کنیم و برای هم توضیح بدیم و اصولا هم کار آخر شب ما اینه که بشینیم و کامنت بخونیم و هر کدوم به دیگری بگیم : کامنت فلانی رو خوندی؟ خیلی زیبا نوشته ،،،،،
اینقدر دیگه راحتیم که انگار بچه های سایت از فامیلهای نزدیک ما هستن (شکلک خنده) مثلا من میگم:خوندی سید علی چی نوشته؟
یا همسر جان میگه: خوندی اسدالله چی گفته؟
یا دیدی رضوان عکس پروفایل جدید گذاشته ….
خلاصه که با اکثر بچه های سایت پسر خاله شدیم رفت
استاد جان با افتخار از عید 1401 بدون وقفه هرشب کامنت خوندیم ، و از سفر به دور آمریکای قبلی هر فایلی که روی سایت اومده رو دیدیم و لذت بردیم و درسها گرفتیم
که دارم سعی میکنم که بیشتر کامنت بزارم
استاد جان بی نهایت سپاسگزارم بابت اینکه با عشق به ما آموزش میدین و از شما هم مریم جون سپاسگزارم ، همین چند وقت پیش بود که تو قدم سوم فایل 2 در مورد عزت نفس و آرایش کردن صحبت کردین و این جمله خیلی رو من تاثیر گذاشت که گفتین: عزت نفسم رو روی آرایش کردن بنا کرده بودم
از اون موقع به بعد که حدود یکماهه منم دیگه آرایش نکردم و چقدر با خودم اکی هستم و چقدر وقت اضافه دارم برای انجام کار های دیگه ، مریم جون خیلی وقتها میشد که میخواستم برم بیرون ولی بخاطر اینکه وقت آرایش کردن نداشتم نمی رفتم ولی این مدت سریع مانتو میپوشم و راه می افتم و چقدر احساس سبکی دارم ، شاید نزدیک به 2 ماه پیش بود که میخواستم طبق نظر بقیه برم و خط چشم دائم تاتو کنم که خدارو هزاران بار شکر که این کارو انجام ندادم و الان چقدر خوشحالم البته این به این دلیله که الان در دومین چله تمرین آیینه با قدرت تمام هستم و حداقل روزی30 دقیقه جلوی آیینه با خودم حرف میزنم و خودم رو تحسین میکنم و خیلی خیلی بهم کمک کرد باز هم از شما دو عزیز بی نهایت سپاسگزارم که هم خودتون خوب زندگی می کنین و هم کمک میکنین که ما هم همین راه درست رو بریم
از تمام بچه هایی که هرروز عاشقانه کامنتهای پر بار میزارن که چقدر به ما کمک میکنه هم بی نهایت سپاسگزارم
خدایاااا شکرت بخاطر این سایت و مسیر الهی
خدایا شکرت بخاطر وجود استاد عزیز و مریم نازنین
خدایا شکرت به خاطر وجود تک تک بچه های دوستداشتنی سایت که دیگه مثل خانواده من می مونن
و خدایاااااشکرت بخاطر این قوانین بی بدیل
راستی استاد بی نهایت سپاسگزارم بخاطر دوره جدید لیاقت که همسر جان تا شنید گفت: اینو هم باید بخریم و استفاده کنیم
و در ادامه گفت: همین خریدن راحت دورهای استاد نشون دهنده تغییر مدار ماست ما با افتخار عزت نفس 12 قدم و کشف قوانین رو خریدیم و داریم با جدیت روی خودمون کار می کنیم به امید روزی که بیایم و از نتایج بی نظیرمون بگیم
البته که همین الان هم ما کلی تغییر کردیم در زندگی و رفتار مون و از خودمون کاملا راضی هستیم
به نام خدایی که زیباست و زیبا می آفریند
سلام به سحر عزیزم دوست و دختر خاله ی زیبارو و توحیدی و ثروتمندم
خدا را شکر که شما و همسر گرامی تان در یک مسیر هستید و به هم در این راه کمک می کنید و مصداق آیه
«هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ»
هستید. وقتی همفکر و همفرکانس باشید قدرت تان دوبرابر می شود سریع تر طی مدار می کنید.
این رابطه زیبا و قشنگ را تحسین می کنم. ان شاءالله روز به روز عاشق تر توحیدی تر، شادتر و موفق تر و ثروتمند تر باشید در پناه حق.
سحرجان بانوی زیبا و نازنین سپاس گذارم که این زندگی زیباتون رو به تصویر کشیدید.
یا حق
رضوان دوستداشتنی و مهربان سایت عباسمنش سلام به روی ماهت
متشکرم متشکرم که به کامنتم پاسخ دادی ، خیلی زیاد سورپرایز شدم خداراشکر
همیشه تمام کامنتهات رو من و همسر جان با عشق نوش جان میکنیم و همیشه هم از دیدن عکسهای زیبایت لذت میبریم، خدایا شکرت که همچین دوستای عالی رو نصیب من کردی
رضوان جان هم اینکه از کامنتهات درس میگیرم هم اینکه به شیطنت هات هم کلی میخندم و احساسم خوب میشه ، مثل اون حل مسئله یا این باربری رضوان ، منم خیلی اسباب کشی داشتم ، یکبار یکی از اون آقایونی که برای حمل بار اومده بود بهم گفت: خانم شما خیلی عالی بسته بندی کردی ، میای با ما همکاری کنی؟؟؟؟
خلاصه که رضوان عزیزم بی نهایت سپاسگزارم بخاطر وجودت در این سایت الهی و از خدا برات بهترینها رو میخوام
در پناه حق باشی
سلام و درود سحر عزیز
هدایت شدم به خواندن کامنت زیبات و یبار دیگر قانون فرکانس برایم ثابت شد و باورهایم را قوی تر کرد.
همواره زن و شوهرهایی که همزمان دارند روی خودشون کار می کنند و در سایت هم عضو هستند برایم تحسین برانگیز و الگو بوده اند که خدا رو شکر تعدادشان هم در سایت در حال افزایش است. قطعآ برکات و شیرینی زندگی شما زوج عزیز و دیگر زوج ها همانند برکات و شیرینی زندگی استاد و مریم جان روز به روز افزوده خواهد شد.
برای من همه اعضای سایت، فرشته های بهشتی هستند که اعضای خانواده ام هستند و لطف و رحمت خداوند آنها را در زندگیمان قرار داده است تا تجربه زندگی متفاوتی نسبت به عامه مردم را داشته باشم. راجع به کامنت نوشتن هم اینکه سعی می کنید بیشتر کامنت بنویسید قابل تحسین است. تجربه ای که خودم از کامنت نوشتن دارم تائید کلام استاد است که گفتند کامنت نوشتن و کامنت خوندن و وقتی که در سایت میگذاریم در واقع داریم تمرکز می کنیم بر نکات مثبت و اینکه بهترین راه برای کنترل ورودی هاست. و قطعا وقتی ورودی هایمان خوب باشد خروجی زندگیمان هم عالی خواهد بود. در پناه خداوند باشین .یا حق
سلام و درود به اسدالله عزیز!
چقدر تصویرتون با دختر زیباتون شگفت انگیز،و فوق العاده هست..
چقدر قانون سلامتی باعث خوش تیپ شدنتون شده.بهتون تبریک میگم!..
صحبت زیبایی کردین راجع بهمین که ما اعضای سایت…مانند فرشته های زیبایی هستیم.که داریم زیبای درون الهیمونو برای همدیگه بولد میکنیم.!
بخاطر همینه ما با فرکانس هامون جدا از جامعه ایی شرک آلود دارییم…
نفسهای الهیمونو در جهان گسترش میدییم!….
اسدالله عزیز.. در این مدت که دارم روی خودم کار میکنم….
نمیگم یه لحظه احساس بد میاد..ولی زود اون پلاس کهنشو شناختم…زود خودمو جمع جور میکنم تا نکنه منو از وجود الهیم دور کنه!
چون همین تمرکز روی سایت و نوشتن و خوندن کامنت بچه ها خیلی خیلی بهم کمکم کرده تا بیشتر بتونم روی ورودیام کار کنم…
چون همه چیز از ورودی انسان میگذره!…وقتی ورودی خوب بسازی خروجی خوبی رو میتونی با خودت همراه داشته باشی!…
کل قانون با احساس خوب رد و بدل میشه..انشالله بتونیم اینراه سعادت خیر.رو کنترل کنیم..با ورودیامون…..
چون افکار مثبت همه چیز برامون میشه…بشرطی که آگاهانه بتونیم قدم دار این جهاد زیباییهای پروردگار باشیم.
اسدالله عزیز چند روز پیش.ذهنم بهم گفت تو داری از روش گذشتگانت مثل مادر بزرگت و پدر بزرگت مادر و پدرت..داری دور میشی…
تو باید مثل اونا بشی مثل اونا زندگی کنی اینراه تو داره به دام جاهای بد میکشونه..
چون ما مذهبمون خیلی رومون تاثیر گذاشته خیلی پاشنه دارییم!که باید بیشتر روش کار بشه…
قرآن باز کردم..از خدا هدایت خاستم…
خداوند دقیقا پاشنه منو رد کرد..و بهم گفت…..که این روش صحیحی نیست…مانند ابراهیم باش که او یکتاپرست و موحد ولی مشرک نبود…و دقیقا روش پیشینیان که افرادی بودن اونراهو رفتن و عاقبتشون به نابودی کشونده شده،بود….رو بسیار واضح بهم گفت….
پس تمرکز روی ورودیا خیلی مهمه که باید مدام روشون کار بشه..
انشالله که بتونیم در اینراه سعادتمندی و خیرو خوشی گامهای زیادی رو بردارییم..
و بتونیم زندگی زیبایی رو در دنیا و اخرت برای خودمون رقم بزنیم.
سلام و درود خداوند بر فاطمه عزیزم
کامنت زیبا و قشنگت از فایلی که وسط مردادماه روی سایت اومده، در وسط زمستان گرما بخش وجودمان گردید. فاطمه جان ممنونم بابت کامنتت که سبب شد کلی کامنت خوب هم زیر این پست از عزیزانم بخوانم و کلی احساس و انرژی مثبت دریافت کنم.
بهتون تبریک میگم که با جدیت بیشتر دارید روی خودتون کار می کنید و ورودی هایتون رو دارید با وقت گذاشتن در سایت تقویت می کنید و این جای تحسین فراوان دارد.
فاطمه عزیز در جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، هیچ چیزی مطلق نیست واسه همین همواره ما با ناخواسته ها و تضادهایی روبرو میشیم و هرگز نمیتوان آنرا به صفر رساند و در محیط و فضایی کاملا ایزوله زندگی کرد. ولی خبر خوب اینست که با آموزشهایی که اینجا می بینیم می توانیم خیلی سریعتر و بهتر احساسمون رو مدیریت کنیم و افکارمون رو به سمت مثبت جهت دهی کنیم.
هر چقدر که بیشتر داری رو خودت کار میکنی فاطمه جان، بیشتر احساس میکنی که داری از بدنه جامعه جدا میشی و این چیزیست که باید بابتش خوشحال باشی و شاخصی است که داره تائید میکنه که تو در مسیر درستی و همینحور باید ادامه بدی به مسیری که داری طی میکنی تا نتایج و دستاوردهایتم بیشتر و بیشتر بشه.
خوشحالم که به نشانه های خداوند توجه میکنی و الهامات خداوند را دریافت میکنی و مهمتر اینکه به آن عمل می کنی و این خیلی ارزشمنده و تو رو به جاهای بزرگی میرسونه. براتون در این مسیر زیبا بهروزی و سلامتی و شادکامی آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
بازم تشکر از شما دوست هم فرکانسی بهشت زیبای من..!
اسدالله عزیز بعضی موقعا برای کامنت گذاشتن برای شما دلم تنگ میشه ..چون همه رو هدایت الله میدونم..و هدایت میشم بیام کامنت شما رو بخونم و همون لحظه حسی بهم بگه برو کامنت اسدالله عزیز اومده!
خیلی ماها خوشبختیم که داریم فارغ از جنسیتمون عشقمونو نسبت بهمدیگه نثار میکنیم…
و باورهای گذشتگانمونو خرد کنیم بریزیم بیرون!
و بدونیم زیبایی دنیامون از همین محبتها فارغ از جنسیت رقم میخوره..
موفقعیت من این هفته در زمینه کاریم رقم خورد خداوند دلها رو برام نرم کرد.و من آسان شدم بسوی آسانیها..به امید هدایت پروردگار برای قدمهای بعدیم!
خبرهای خوب.
.بخاطر کنترل وردیا و هم نشین من با خداوند.در سکوت و تنهایی و نشستن نور آبی در جابجای دستانم…درونمو زیرو کرد برای گامهای بیشتر و قویتر!
ممنونم بابت پیام زیباتون از قوانین..که بدونم تضاد هست..اونچیزی که منو متمایز میکنه با بقیه افراد مدیریت کردن احساس هست….
همیشه احساس خوب رو بیشتر ضمیمه وجودیمون کنیم..و بدونیم با احساس خوب همه چیز میشود!.
سلام سحر عزیزم ، همسفر خوش انرژی خوبم
امیدوارم حال دل شما همسر جان خوبِ خوبِ خوب باشه
ممنون برای این کامنت زیبا که به زبان ساده و خودمونی برامون نوشتی
ممنون برای حضور ارزشمندت در این جهان هستی و در این سایت الهی
چقدر زیبا خدای مهربانم مرا هدایت کرد تا این نوشته الهی را بخوانم..
چقدر خوب که شما و همسر جان در این دانشگاه توحیدی هستید
چقدر خوب که هم مدار هستید و آگاهانه دارید روی خودتون کار میکنید.
چقدر خوبه که با خودتون در صلح هستید.
چقدر لذت بردم که تمام صحبت هاتون ، بوی قوانین ساده ی بدون تغییر خداوند رو میدهد.
فرکانس و انرژی خوبتون رو دریافت کردم و احساس کردم در یک مهمانی خودمون کنار هم قرار گرفتیم
آگاهانه از خدای خوبم در خواست میکنم که مرا هم در مسیر این افراد قرار دهد.
مردانی توحیدی و مستقل ، آزاد و قایم به ذات و اشنا به قوانین الهی
مردانی که با خود در صلح هستند و از بودن در این مسیر توحیدی لذت میبرند و تمرکزشان روی اصل هست
مردانی آگاه ، شاد و درستکار و صادق و ثروتمند و آزاد و رها و زیبا اندیش
و قطعا در زمان مناسب ، در مکان مناسب به افراد مناسب هدایت خواهم شد…
چقدر خوبه که استاد و مریم جان در همه ی ابعاد زندگی برامون الگو هستند و هر کدام با توجه به مداری که در آن قرار داریم معحزه برایمان رخ میدهد و طرفملن آرام آرام بزرگ و بزرگ تر میشود
خدایا شکرت شکرت شکرت برای داشتن این دوستان فوق العاده
خدایا شکرت برای دیدن و شنیدن و احساس کردن این جنس از فرکانس آرامش و خوشبختی که دوستانم دارند ، همه ی ما داریم و قرار است دوباره در جاده های زیبای آمریکا به دل ناشناخته ها برویم و بزرگ و بزرگ تر بشویم
فقط خودِ خودِ خودِ خودِ خدا داند که چه اتفاقات خوبی در انتطارمونه….
سحر عزیزم الهی که شما و همسر جان همیشه در مسیر توحیدی و فراوانی نعمت و ثروت، شادی و لذت و آرامش باشید.
صحرای عزیز و قشنگم بی نهایت سپاسگزارم بخاطر پاسخی که به کامنتم دادی ، خدایااااشکرت
چقدر احساس قشنگیه که صبح بیدار شی ببینی کنار اسمت نشانه آبی داری ، دیروز توی تمرین ستاره قطبی از خدا سورپرایز خواسته بودم ،شب تیک نخورد و نوشتم در دست اقدام خداوند مهربان ، صبح که بیدار شدم هم اینکه همسر جان پول به کارتم زده بود و هم اینکه دیدم کنار اسمم نشانه آبی رنگ دارم و نه یکی بلکه 3 نفر به کامنتم پاسخ های عالی داده بودن که کلی حال دلم رو خوب کرد
راستش توی تمرین آیینه همش میگم: من لایق ارتباط با بهترین آدمها هستم که همیشه سعی می کنن ی چیزی به آدام اضافه کنن و وقتی جواب شما سه عزیز رو گرفتم انگار خدا میخواست بهم بگه: اینم همون بهترینهایی که میخواستی
صحرا جااان بسیار بسیار متشکرم بابت دعاهای خیرت برای ما
و ما هم متقابلا از خدا میخوایم که یک انسان شریف یک آدم خوب و دوستداشتنی و به قول خودت کسی که قائم به ذات باشه و توحیدی سر راهت قرار بده مثل خودت (الهی امین)
که البته دور از ذهن نیست چون اینقدر خداوند فراوانی همچین آدمهایی رو داره که حتی قابل شمارش نیست ، پس به امید اونروز که احساس میکنم خیلی هم نزدیکه و بیایی و با احساس تمام بگی: یافتم یافتم (استیکر قلبی)
خدایا بی نهایت سپاسگزارم بخاطر این همه احساسهای قشنگ که دلها رو برای هم پر از مهر میکنی
صحرا جان باز هم متشکرم بابت پاسخ پر از انرژیت
عاشقانه منتظر شنیدن نتایج قشنگت هستم
در پناه خدا
سلام سحر جانِ جانان.
اینکه میگی با اعضای سایت عین دخترخاله پسرخاله ایم رو منم خیلی حس می کنم.
قبلا که میخوندم خانواده ی صمیمیِ عباس منش هیچ درکی نداشتم روش…
حتی تو نظرم لوس بازی هم بود، که چی شه؟ یعنی چی؟ اینجا همه غریبه هستن! فقط هم غیر حضوری ارتباط داریم.
خانواده یعنی فقط خانواده ی خودم و بستگانم…
و اما گذشت و گذشت و گذشت…
شروع کردم متمرکزتر و روزانه، کامنت خوندن و کامنت نوشتن…
چی شد؟ معجزه شد…
یهو نه، کم کم خودمم وارد خانواده صمیمیِ عباس منش شدم و خوشحال از اینکه کم کم دارم بچه ها رو بهتر میشناسم از طریقِ کامنتهاشون…
کامنتها آدمو مستقیم وصل میکنن به قلبِ بچه های سایت.
یه طوری شدم که اگه کامنتی از دوستام نبینم دلم تنگ میشه براشون، خودم میرم تو پروفایلشون و کامنتهای آخرشون رو باز میکنم و میخونم.
بعد تو تکامل، رسیدم به مرحله ای که ایمیلم رو اکتیو کنم روی کامنتهای بچه های سایت که باهاشون پیوند قلبی برقرار کردم.
اینطوری ایمیلم همیشه پره از کامنتهای آدم های عزیزِ دلم، خانم و آقا هم دیگه برام فرق نداره، همه از اعضای خانواده ام شدن…
مثلا میشه دلِ آدم برای کامنتهای حمید آقای حنیف، آقا اسداللهِ نازنین، آقا احسانِ گلِ گلاب، داداشم آقا رضای احمدی، سید جانمون سید علی خوشدل و سید عظیم و … تنگ نشه؟؟
یا اینکه مگه میشه دلم پر نزنه واسه خوندنِ کامنتهایِ وجیهه جانم، رضوان جانم، سعیده های نازنینم (شهریاری و رضایی)، فاطمه جانم، یاسمن جانِ قشنگِ زمانی، نفیسه جانم، زهرا جانِ نظام الدینی و شونصدتا دوستِ نابِ توحیدیِ دیگه ام تو سایت…
سحر جان بار اول که خوندم کامنتت رو خیلی خوشم اومد، ولی اون لحظه دسترسی ام باز نشد که پاسخ بنویسم برات، ولی الان باز شد و خوشحالم از اینکه برات بنویسم و بگم منم عاشقِ این خانواده ی گرم و صمیمی هستم و یه چیزی تو زندگیم گم میشه اگه حتی یه روز نیام تو سایت…
شده یکی دو روز کامنت نتونسته باشم بنویسم، اما اومدم تو سایت و کامنت خوندم، فایل دیدم و شنیدم…
به نوعی این سایت خوراکِ روحِ منه…
اینجا خونه ی روحِ منه…
اومدم بگم خونه ی دوم منه، دیدم نه، این توصیفِ کاملی از این سایت نیست…
اینجا خونه ی روحِ منه…
چه لحظاتِ نابی دارم اینجا.
چقدر خودمم و به خودم نزدیکترم اینجا.
چقدر بین این اعضای خانواده ی صمیمی، احساس امنیت، شادی، استقلال، برکت و نعمت دارم.
بی نهایت سپاس گزار خدا هستم که دستِ نازنینش رو آورد تو زندگیم.
استاد عباس منشِ نازنینم رو.
مریم جانِ قشنگمو.
این سایتِ توحیدی با همه ی اعضای شریفش رو…
اگه زمانی حالِ من ناخوشه، فرکانسم میزون نیست تو سایت، با کامنتهای بچه ها ارتباط برقرار نمیکنم، یه جایی خودم نشتیِ انرژی و ورودی داشتم، وگرنه من تو سایت نور دیدم و دریافت کردم همیشه.
استاد برای من عینِ داداشه، دوسته، خیلی محترم هست برام، مریم جان هم عینِ آبجی هامه …
همه کنار هم هستیم به واسطه فرکانس و مدارِ مشترکمون.
همه دور هم اینجاییم به واسطه ی مدارِ توحید.
خدا رو خیلی شاکرم برای این کلبه ی نورانی و توحیدی که سعادت داشتم و دارم به لطف خدا هر وقت دلم خواست، به راحتی، به آسانی بیام داخلش، نور بردارم و استفاده کنم و لذت ببرم، درِ این کلبه همیشه بازه و خوشحالم و سپاس گزار که دسترسیم بهش باز شده مدتهاست…
قبلا اصلا کامنت نمیذاشتم، فکر میکنم مطالعه و نوشتن کامنت به صورت روزانه از اواخر پارسال یا اوایل امسال شروع شده، چقدر خوشحالم که دسترسیم به این قسمتِ نورانیِ سایت هم باز شد.
این روزیِ غیر حسابِ خداوند برای منه، که خیلی هم تپل مپله و تمومی هم نداره، فراوانی رو میشه دقیقا تو همین سایت دید به چشم و حس کرد با قلب.
صبح یه پاسخ داشتم از ناعمه ی عزیزم، که نوشته بود کامنتهامو میخونه و اینطوریه که پاسخ هام خودش مثل کامنتهای مستقل هست…
دیدم بله، خوشحال شدم از درکِ ناعمه جان، چون اعتبارش از من نیست که بخوام فخر بفروشم یا غرور منو بگیره راحت میگم:
چند وقت قبل فکر می کردم کامنتهای پاسخ به دوستان، کمتر دیده و خونده میشه…
پس بهتر نیست کامنتهامو مستقل بنویسم و نه در حالتِ پاسخ که بهتر دیده و خونده شن؟
(این نگاهِ سمانه ی دچارِ شرک بود و هست.)
همونجا سمانه توحیدی وارد عمل شد که همینجا جا داره ببوسمش و بگم دمت گرم دخترِ توحیدیِ باصفای من (ایموجیِ ماچ به کله ات دختر):
خیر عزیزم، یادته یه جایی از فایلهای استاد بود اگه درست یادم مونده باشه میگفتن هر کی تو مدارش باشه میبینه این کامنت رو، یادآوری میکنم بهت سمانه جان، اینجا دلخواه من و تو نیست که مهمه، مدار هست که باعثِ دیده شدن یا نشدن یه کامنت، یه فایل، پاسخِ دوستان و … میشه.
عشقم، وابسته نباش به اینکه کامنتت دیده شه، مطرح شه، بیاد بالا و …
هر وقت، وقتش باشه، آماده شی، خودش میاد بالا نیازی نیست تو کاری بکنی و تمهیداتِ خاصی بیندیشی تا به این آرزوت برسی…
تو فقط خودت باش، قلبی و هدایتی بنویس، لاجرم کامنتها خودشون جلوه گر میشن جلوی دید
بعدشم دیده شدن اهمیت نداره، فهمیدن و درک کردنه که برای تو ارزش میاره، نتایجتو بهبود میده.
البته که من انسانم و علاقه دارم به دیده شدن و تحسین شدن، بگیم نه، دروغ گفتیم به خودمون.
اما سعی میکنم کنترل کنم ذهنمو وقتی که داره واردِ تحسین طلبی یا تایید طلبی میشه، که از اصل خارج نشم…
پس سمانه جون بیا و به رسمِ سپاس گزاری از پیام هایی که دوستات تو سایت مینویسن و تو رو شگفت زده میکنن، بهت روزیِ معنوی میدن، براشون پاسخ بذار حتما، نمیگم پاسخِ فرمالیته یا زورکی بنویس براشون، با قلبت بنویس، کوتاهی یا بلندی کامنتت هم اصل نیست، اصل قلبته که تو کامنت داره صحبت میکنه.
و البته که خودِ خدا میگه من مینویسم، هر چی خیر هست اعتبارش از اللهِ یکتاست، من هیچ همه او…
و اینکه همین عادتِ شایسته ی پاسخ نوشتن برای محبت دوستانی که کامنت مستقل مینویسن یا پاسخ برای من میذارن رو از دو تا دوستای نابم در این سایت یاد گرفتم مخصوص و الگوبرداری کردم:
از سعیده شهریاریِ نازنینم که دلم حسابی براش تنگ شده.
و حمید اقایِ حنیفِ نازنین و بزرگوار….
همین الان دلم برای حنیفِ اتشنشانِ موحدِ اطلاعات بالایِ سایت هم تنگ شد :)
کاملا استعداد و پتانسیلشو دارم دلم یهو برای همه ی بچه ها تنگ شه :)))))
مثلا همین الان به یادِ یاسمن جانِ خندانم افتادم و مامانِ نازنینش خانم سلیمی جان، و البته خواهران عزیزِ این تیمِ موحد، نسیم جان و سمیه جان.
خب مگه میشه یاد ماهان جانِ بختیاری نیوفتم که تو سن کم انقدر عالی داره رشد میکنه؟
خلاصه سحر جان، باعث شدی یه صله رحمِ تپل داشته باشم با دوستانِ نابِ موحدم در این سایت.
خیلیای دیگه هم هستن میدونم اما تا جایی که الان ذهنم کمکم کنه اسماشونو نوشتم.
خب وقتی اسم وجیهه جانم میاد، طبیعتا عرض ارادت به آقا حبیبِ بزرگوار، همسرِ نازنینِ وجیهه جان هم دارم.
راستی آقا اسدالله تا یادمه بگم، چقدر از اعتماد به نفس و عزت نفسِ شینا جان خوشم اومد تو کامنتی که نوشته بودین تو بالکن رفته و گفته کسی نیاد، میخواد با خدا گفتگو کنه…
ماچ بهش، سلام گرم منو به شینا و همسرِ نازنینتون برسونین.
الان یادِ عارفه جان افتادم که مشهده، نمیدونم هنوز هست یا برگشته، هر کجا هست خدایا به سلامت دارش…
یه نکته دیگه:
سمانه در وضعیتِ کنونی اش تو مدارِ بعضی دوستان و اگاهی ها هست، بعضی ها خیر…
اصلا معنی خوب بودن یا نبودن نمیده، فقط معنی اش اینه به هر دلیلی فعلا تو مدار هم نیستیم…
همین.
برای همه مون، آرزو میکنم در پناهِ رب العالمین باشیم همیشه.
الهی شکر برای دوستانِ نابِ هم فرکانسِ توحیدیم در این سایتِ نورانی.
سلام به سمانه عزیزم
سلام به سمانه دوست داشتنی
سلام به سمانه عاشق
سلام به سمانه ایی که اینقدر دلش پاکه
سلام به سمانه ایی که با کامنتاش نور میده به سایت
سلام به سمانه……
سلام
سلام
سمانه جانم من تمام قد بجای تک تک بچه هایی که با عشق اسم آوردی و حتی اونایی که ذهنت یاری نکرد سپاسگزارم ازت متشکرم برای صداقتت متشکرم برای نوری که از قلبت میاد و من دریافتش کردم
متشکرم بخاطر وجودت تو این خونهِ ی روح ( چه جمله قشنگی) واقعا که اینجا روحمون صیقل داده میشه و ما چه خوشبختیم که در مدار دریافت این همه عشق ناب و خالص هستیم
من با لذت تمام به همسرم میگم : اسداله بهم پیام داده و اونم با تمام وجودش گوش میده به پیام و خیلی راحت میگه: خوشم میاد که بچه ها به هم میگن عاشقتم یا دوست دارم یا عزیزم چون احساس همشون ناب و پاکِ
این همون همسریه که تا چند سال پیش به من میگفت: عکس پروفایل نزار
حالا بنظرت سمانه جان چی شده؟ بجز اینکه خداوندِ که قلبش رو نرم کرده و این از برکات الهی این سایته
خدایاااااسپاسگزارم که منو به این سایت زیبا هدایت کردی
سمانهِ نازنین از تو هم بی نهایت سپاسگزارم که برام این کامنت زیبا و پراز احساس رو نوشتی و چقدر خوب که بهم یاد دادی اگه در مدار درستی باشم چه کامنت اصلی باشه چه پاسخ به دوستان کامنتم حتما خونده میشه
ممنونم بخاطر وجود پربرکتت
آرزو میکنم روز به روز توحیدی تر و ثابت قدم تر باشی عزیزم
در پناه حق
سلام سحر جانم.
کامنتت عین عسل شیرین بود و هست. خیلی چسبید.
مرسی که برام نوشتی.
ممنونم از عشقی که بهم هدیه دادی، دونه به دونه ی کلماتت لبخند آورد روی صورتم.
مرسی که انقدر خوش اخلاق و مهربونی.
در مورد این قسمت:
خوشم میاد که بچه ها به هم میگن عاشقتم یا دوست دارم یا عزیزم چون احساس همشون ناب و پاکِ
یادمه قبلا خودم گاردِ مذهبی و متعصبانه ای داشتم، یه بار مختصر تو یه کامنتی نوشتم:
اینطوری بودم که حتی راحت نبودم تو صورتِ یه نامحرم درست نگاه کنم چه برسه به گفتگو…
فکر میکردم جیزه…
اصولا ایراد داره چشم تو چشم شدن با نامحرم و گفتگو…
نشون به اون نشون که دیدی تو سریال ها شخصیت خانم یا آقای مذهبی، سرش پایینه وفتی با یه نامحرم صحبت میکنه!
خب منم پرورش یافته اون نسل و تربیت، دقیقا شدم همونی که تو تلویزیون میدیدم یا تو خونه و مدرسه میگفتن بهم…
دوستی با جنس مخالف که دیگه هیچی، جزو بزرگترین گناهانِ ذهنِ من محسوب میشد!
چرا؟
چون اینطوری یاد گرفته بودم که دوستی با جنس مخالف تهش رابطه ناشایست هست و منم که تِمِ مذهبی داشتم و تازه خوشمم میومد از عقایدم، رنگِ یه دونه پسر هم ندیدم تا زمانِ ازدواجم…
خودمم زیاد دنبال دوست شدن و … نبودم، یعنی کنجکاوِ رابطه های دوستانه دختر و پسر نبودم…
و زمانِ ازدواج خداوند از فضلش مردی رو وارد زندگیم کرد که بسیار بسیار با شخصیته، مهربونه.
جالبه اوایل برخی اختلاف نظرهامون سر مسائل مذهبی اعتقادی بود و من حتی میترسیدم چرا انقدر تفاوتِ نگاه داریم…
بعدا کم کم خودم مسیرم از گذشته ام فاصله گرفتم و دیدم نه بابا طور دیگه ای هم میشه نگاه کرد به جهان که ساده تر باشه، شیرین تر باشه، اسان تر باشه، حالِ ادم بهتر باشه، امنیت و ارامش بهتر و بیشتری رو تجربه کرد، روابط بهتری داشت و …
هنوز آقایون آقا هستن و منم که همون خانم، پس چرا الان نگاهم بهشون توام با احترام، شجاعت و جسارته و راحت تر سلام و احوالپرسی میکنم، گفتگو میکنم و …؟
چون متوجه شدم نگاهِ خودم مسموم بود به خاطر باورهام.
میترسیدم که اگه گفتگو کنم آسیب میبینم…
ببین این آموزش های غلط با تک تکِ ما چه کرده، چه آسیب هایی بهمون زده.
خدا رو بی نهایت شاکرم که با توجه به زیبایی ها و نکات مثبت رفتم تو مدارِ امنیت، ارامش، شادی، ارتباطِ خوب، خوشرویی، مهربونی…
همه شون رو از خدا دارم، اعتبار تک تک بهبودها و شیرینی های زندگیم از اللهِ یکتاست…
اینکه الان متوجه شدم جنسیتی نگاه نکنم، خانم و آقا بنده های خدا هستن، من هر طوری نگاه کنم برای من همون میشه، اگه بترسم از آدما، آدم ها برام ترسناک و آسیب زننده میشن.
اگه با نگاه زیبا ببینم بنده های خدا رو، مخلوقاتِ خدا رو برام زیبا میشن…
این باور تو مدارِ امنیت، معجزه کرد برام:
من تو مدار امنیت هستم، و به خوبی ها دسترسی دارم، نازیبایی و عدم امنیت و آسیب اصلا به من دسترسی ندارن که خطری متوجهم بشه.
و باور توحیدیِ محشر که خدا بهم هدیه دادتش:
در محضرِ خدا همه چیز شفاف، روشن، امن و زیباست
مگه میشه این باور، نهادینه بشه تو آدم و آدم بترسه؟؟؟؟
خیر.
خلاصه که سحر جان، وقتی ما فارغ از جنسیت به آدمها نگاه کنیم فکر کنیم، روحِ پاکشون رو ببینیم، برای ما پاک و خالص هستن.
اگه قبلا میترسیدم، از ناآگاهی های خودم بوده، از طرزِ فکر و باورهای معیوب خودم بوده.
وگرنه سمانه، همون سمانه است.
با یه تفاوت.
طرزِ فکرم عوض شده، باورهام تکون خوردن، زلزله اومده تو باورهای گذشته ام، خونه تکونی کردم، یه سری هاشونو نگهداشتم، یه سری رو گذاشتم تو مشمای زباله فرستادم برن دنبالِ کار و زندگیشون.
خیلی خوشحال میشم سایت جای خودشو تو خانواده ها باز کرده و میکنه، مثل شما و همسر محترمت، وجیهه جان و همسرشون، همینطور سید علی جانِ خوشدل و عادله جان، آقا اسدالله و خانواده شون، عارفه جانم و دوقلوهای نازنینش، خانم سلیمی جان و سه تا دختر گلشون یاسمن جان نسیم جان سمیه جان، و خیلی های دیگه من جمله خودم و همسرم و مادرم.
البته که رشد از تک تک ما به صورت انفرادی شروع میشه، اگه هم مسیر باشیم میوفتیم تو یه جاده…
من روی خودم کار میکنم، مابقی اش با خداوند که جهانش رو برای من زیبا میبینه.
خدا رو شکر برای برکتِ سایت و استاد عباس منش نازنینم و مریم جون.
خدا رو شکر که هم استاد هم مریم جون به عنوان الگوهای ناب تو همه ی زمینه ها، تو زندگیم هستن.
از دیروز شروع کردیم با همسرم سفر به دور امریکا رو از اول ببینیم، خیلی جالبه که جفتمون همزمان توجه میکنیم به زیبایی ها از طریقِ این سریالِ عالی.
ممنونم برای تحسین هات و فرکانس نورانی و زیبات سحرِ عزیزم.
برات در دنیا و آخرت نور و سلامتی و ثروت و آرامش میخوام از رب العالمینِ قشنگم، برای همه مون میخوام.
به قول یاسمن جونم ماچ و بغل و قلب فراوان از سمانه جان به سحر جانِ خوش نیت و خوش بیان.
به یه درک جدید رسیدم همین امروز که انگار دریچه ای از نور برام باز کرد، در رابطه با نحوه ی سپاس گزاری:
اینکه میگم الهی شکرت که الان دارم پیاده روی میکنم.
میدونی کدوم قسمت اصله؟
الان
من طیِ شناساییِ باگی در خودم متوجه شدم الان رو به اندازه کافی مهم نمیدونم، ارج نمیذارم براش، مچِ افکارم رو که میگیرم یهو میبینم یا تو گذشته سیر میکنم و موفقیتام و الانم میشه حسرت، یا به آینده فکر میکنم و ترس هاش و ندانسته هاش….
امروز ذوق مرگ شدم صبح خدا بهم گفت و درک کردم که بگم الهی شکر که الان….
فکر کن…
یه دنیا نعمت دارم همین الان…
الهی شکرت که الان کامنتِ پر مهر سحر جان رو خوندم.
الهی شکرت که الان به لطف خودت دارم کامنت مینویسم برای سحر جان.
الهی شکرت که الان آرامش دارم و حالم خوبه.
الهی شکرت که الان ساعت هوشمندمو زدم شارژ شه.
الهی شکر اومدم سایت دیدم نقطه آبی دارم و 4 تا پاسخ از دوستان نابم
و ….
الهی شکرت برای هدیه هات که از طریق پاسخِ محبت انگیز بچه ها بهم، به دستم میرسونی همیشه.
درود خدا بر تو سمانه دوستداشتنی که اینقدر کامنتهای جذاب و پر از احساس با کلی نکته و درس میزاری
سپاسگزارم بخاطر جواب بالا بلندی که بهم دادی
اونجا که نوشتی ( گارد مذهبی) تصور کردم یه زره آهنی با یک کلاه خود و سپر و نیزه گرفتی دستت و کلی از تصور خودم خندیدم ،ولی در ادامه متوجه شدم که زیر اون کلاه و زره آهنی یک قلب پر از احساس و مهربون هست با یک جفت چشم درخشان
ممنونم بابت مهربونیت
بعد که رسیدم به کلمه جیزه و دوباره کلی خنده به لبم اومد
خدایا شکرت که تو این سایت الهی علاوه بر درس یادگرفتن کلی هم میخندیم و حال دلمون خوب میشه
اخه وقتی پاسخ کامنتت به آقای علی بردبار هم که نوشته بودی توی اتاق فکر کلی بهت ایده های جدید میرسه ،من و همسر کلی تحسینت کردیم که با شجاعت تمام گفته بودی
احسنت به تو که اینقدر درسهای استاد رو بخوبی یاد گرفتی و داری عمل میکنی
کامنتت بسیار بسیار برام آگاهی داشت ممنونم ازت
من هم مثل شما با دیدن خانواده هایی که با هم عضو سایت هستن کلی لذت می برم و همه رو تک تک تحسین میکنم
ولی تا الان متوجه حضور همسر یا مادر گرامی شما نشدم که قطعا از کم سعادتی من بوده
و در آخر بی نهایت سپاسگزارم که الان رو برام باز کردی و یادم دادی که در لحظه سپاسگزار بودن رو فراموش نکنم
خدایا سپاسگزارم که الان دارم جواب کامنت دوست خوبم سمانه رو مینویسم
خدایا سپاسگزارم که الان در سایت الهی عباسمنش دارم رد پا میزارم
خدایا سپاسگزارم که الان بیادت هستم
خدایا
خدایا
خدایا
خدایا من به هر خیری که از جانب تو برسه فقیر
سلام به سحرِ قشنگ و باصفا و نازنینم.
خوشحال شدم از اینکه نقطه ی آبی رو دیدم، و پیامِ پر مهرت به دستم رسید.
ازت ممنونم که برام با مهر نوشتی، ممنونم برای تحسین هات، ممنونم برای حسِ خوبی که منتقل کردی بهم.
میدونی من فکر میکنم هر پاسخی از دوستان، یه هدیه است برای من، ممنونم برای تک تکِ هدیه هایی که از سایت دریافت کردم.
همسرم عضو سایت هستن، فایلها رو پیگیری میکنن ولی کامنت نمینویسن.
مامانم هم تو سایت نیستن، فایلها رو تو فلش دارن و گوش میدن.
اینطوریه که از خانواده من 3 نفر با استاد جان و فایلهای عالی شون آشنا هستن و پیگیرن.
خدارو شکر که خدا خودش آگاهی ها رو میندازه به قلبمون، بعد تک تک ما مینویسیم تو کامنت هامون.
چون اعتبارِ کامنتهای آگاهی بخش، از اللهِ یکتاست، به قلبِ تک تک ما میشینه و تاثیر میذاره.
من خوشحالم که خدا بهم میگه و من تایپ میکنم و نکات مهم برای همه مون مخصوصاً خودم یادآوری و تکرار میشه.
من عاشقِ این دعایی هستم که نوشتی:
خدایا من به هر خیری که از جانب تو برسه فقیرم
الان دارم اهنگِ یا رب، اقای حمید هیراد، رو گوش میدم…
چقدر جذابه وقتی میگه:
یارم آخر ز غم عشق تو دیوانه شدم…
…
این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است، این جهان بی من مباشو آن جهان بی من مرو
مونسِ شب های دل زارم، ای که تو شدی همه دار و ندارم، یا رب یا رب یا رب یا رب
مرهم قلب و دل بی قرارم، ای که تو شدی همه دار و ندارم، یا رب یا رب یا رب یا رب
یا رب ای دل عشق تو صبر و ثباتم میدهد، عطر ِتو وقتِ سحر از غصه نجاتم میدهد
یا رب امشب برایم نمِ باران بنویس، دو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویس
مرسی که برام نوشتی سحر جانم.
بهترین ها نصیبِ قلبِ مهربونت.
در کنار همسر محترمت و عزیزانت شاد باشی و سعادتمند و ثروتمند.
همگی، در پناهِ رب العالمینِ قشنگم باشیم.
الهی شکرت برای تمامِ آهنگها و موسیقی ها و شعرهایی که میشنوم و منو یادِ تو میندازه.
بسم رب الشهدا والصدیقین
سلام و احترام خدمت استادان بزرگوار
اقای عباس منش و خانم شایسته
و همه ی خوبان این سفر
سفر یعنی ورود به دل ناشناخته ها
سفر یعنی ماندن در لحظه حال
یعنی رها بودن یعنی آزاده گی
چه قدر خوبه سفر کردن
چه زیباست در کنار هم بودن
چه خوبه در یک مدار بودن
تو این شرایط اصلا قرار نیست حرفی ردوبدل شه
با نگاه کردن به روی ماه شما ها میشود پچ پچه های قلبی را شنید بدون اینکه حرفی زد
این رضایت ودرک همدیگر سفر را بیاد ماندنی تر میکنه.
به همین دلیله که سفر آدمو پخته میکنه و توش جهان بینی توحیدی داره
من هم سفر های زیادی میرم، گاهی با خودم.
به دنبال خودم میگردم تا تو را پیدا کنم
خود شناسی ،خدا شناسی
گاهی با خانم
تو این مواقع هرمسیری ایشون بگن به همان جا میریم
از این سفرهای دو نفری یاد گرفتم که
هر چه قدر منعطف تر بشی سفر لذت بخش تر میشود که بماند
رازهای سفر کردن را ،سفر بهت میگه
این را نمی شود خرید یا کسب کرد
این را فقط سفر بهت هدیه میده اگه رها باشی
اگه آماده باشی
مدارت بالا باشه
خانم شایسته تو تمام فایل ها خیلی حواسم به شماست چون در لابلای حرفای استاد،
اون چاشنیهای لازم رو برای درک بهتر ما از موضوع رو ساده وشیوا بیان مکنید.
درود بر شما ..
و اما ، در این مسیر عشق،چه نکات مهمی را برای من متذکر شدید یا بهتر بگم یاد آوری کردید.
میشود آسان بود میشود راحت بود هم در سفر عشق وهم در سفر عمر
توجه به نکات مثبت زندگی در هر زمان ودر هر شرایط به ظاهر نا خوشایند
اینهاست کدها و رازهای پنهان جهان
در این سفر
شما وهمه ی خوبان را
به همان صاحب سفر
میسپارم
در پناه الله یکتا
سلام خدمت استاد عباسمنش
و استاد شایسته
سلام به همه دوستای گلم
نمیدونید چه خالی داره که اسم شهر خودتو از
از زبان استاد بشنوی
یعنی استاد تا گفتن اران و بیدگل
من رفتم تو اسمان هفتم و برگشتم
سریع دویدم گفتم مامان مامان استاد گفت اران و بیدگل
خیلی کیف کردم
و تصمیم گرفتم بیام یه کامنت بزارم به لطف الله و فقط از خیر و برکت هایی که این کویر بی نهایت زیبا برای شهرم داشته بگوییم:)
شهر کویری ما نزدیک ترین شهر به کویر مرنجاب هستش
خب این یعنی چی؟
یعنی یه عالمه توریست یعنی یه عالمه ثروت و پول
توریست ها غذا میخواهند
برای همین توی شهر ما که فقط 100 هزار نفر جمعیت داره
سفرخانه های سنتی هستش که بینظیرن تازه یکیشون بین المللی هم هستش
شهر ما تا10 سال پیش فقط وفقط اشپزخانه داشت و یادم نمیاد حتی رستوران خاصی داشته باشه برای رستوران میرفتیم کاشان که نزدیک ما هستش
با ماشین 10 دقیقه راهه
انا الان چه رستوارن هایی چه غذا هایی
چه دیزاین هایی
که بلاگر های غذا چقدر امدن توی شهر ما برای سفرخانه ها
اصلا یه بیزنسی شده که اصلا نبوده و الان هست اقا همیشه هم پره پره سفره خانه ها و رستوران ها
نه قیمت های معمولی به بالاترین قیمت ها
که با قیمت یه پرس غذاش شاید چند روز بتونی خودت غذا درست کنی یا از اشپزخونه معمولی بخری
یعنی نهایت فراوانی
همیشه هم توی دیوار پرسونل میخوان برای سفره خونه ها
این یعنی چی ؟
یعنی هر روز داره کسب و کارشون بیشتر میشه هر روز داره مشتری بیشتر و بیشتر میشه
و خب این از بحث غذا
نیاز بعدی توریست های عزیز چیه ؟ افرین درسته مکان !
توی این مورد مردم عزیز شهرم عااااالی و بسیار خلاقانه عمل کردن
نمیگم هتل های 5 ستاره زدن و اینا نه
مردم شهرم امدن باغ ها و صحرا هایی رو که داشتن که خودشون برای تفریح استفاده میکردن دادن اجاره
مثلا یه نفر یه باغ داره
هر روز میتونه بره اما اخر هفته ها پنجشنبه و جمعه باغشو میده اجازه همون دوشب راحت پول اجاره یک ماه خونه توی شهرمون رو میگیره
که تازه اونا فقط نصف روز اونجا هستن هوا که تاریک میشه 12 شب میرن به سمت کویر تا ستاره ها رو ببینند
یا طبقه ای رو که ازش استفاده نمیکردن که اکثرا همه دارن توی مدل خونه های شهر ما فقط برای اخر هفته میدن اجاره
البته مکان هایی رو برای اسکان گردشگر ها به صورت کاملا سنتی کنار کویر هم درست کردن که خیلی زیباست خود ما میریم جشن عروسی هامون رو میگیریم اینقدر قشنگه و خب هوای شب های کویر هم که دیگه نگم براتون واقعا خاص و دلچسبه
میبینید پول چقدر راحت و فراوان در دسترس همه هست
خب نیاز بعدی مسافر ها برای یه تجربه عالی در یک سفر کویری چیه؟ صدافرین یه ماشین خفن که تا هر کجا میخوان اونا رو ببره
البته که بعضی ها ماشین های خفن دارن ولی یه درصد بالایی ندارن از این ماشین های مخصوص
پس چی میشه
مردم شهر مخصوصا پسر های جوان میرن از اون ماشین خفن های گنده میخرن و مسافر میبرن کویر
که اصلا یه بیزنس پر درامدی شده که نگوووو
به عنوان یه شغل خیلی خوب و راحت
حالا خیلی هام هستن کنار کارشون فقط اخر هفته ها میرن کویر هم تفریح میکنتد و هم پول میسازن
ولی خیلیا کار ثابتشونه واقعا چقدر فراوانی زیاده
حالا یه چیز کوچولوی عالی دیگه هم بگم از همین کار ماشین ها، پدر خودم مکانیکه یه عالمه پول ساخته از تعمیر ماشینا، از اضافه کردن یا حذف یه قسمت خاص روی این ماشین های خفن و یه عالمه برکت داشته
ببینید که از یک مکانی که قبلا هم بوده چقدر الان داره استفاده میشه و چقدررررررر پولساخته میشه
حالا یه چیز جالب تر خیلی وقت ها شده شنیدم
که از همین افرادی که توی همین بورس این کار هستند
چقدر افراد خارجی امدن و به صورت دلاری بهشون پاداش دادن و انعام یعنی اون طرف به علاوه اون پولی که دستمزدش هست و مبلغ بالاییه از رییس تور یه عالمه انعام هم از توریست های خارجی به صورت دلار گرفته
دیگه خودتون هم میدونید چقدر برکت ها و نعمت ها از این کویر هست که واقعا غیر قابل شمارشه
من 3 نمونه یی که توی ذهنم بزرگتر بود و بیشتر بهش توجه کردم رو نوشتم
اخ یه نمونه دیگه هم یادم امد
توریست ها به عنوان کادو و سوغاتی چی ببرن پس؟
اصلا نگران نباشید
برای اونم بچه ها یه خلاقیت عجیب و باحال زدن
از قدیم خیلی خیلی توی شهر ما رسم بوده که همه قالی دستبافت میبافتن
نه تنها خانم های خونه و بچه ها که مرد ها هم خیلیاشون قالی باف بودن
یعنی طرز زندگی باحالی بود خانم و اقا قالی میبافتند
بعد اقا میرفت زمین کشاورزی میخرید بعد همچنان که خانم قالی میبافت اقا روی زمین ها کار میکرد و محصول به بار میاورد که هم خودشون میخوردن و هم میفروختن
تازه کنار قالی بافی همه یه سری گاو و گوسفندم داشتن توی خونه که خانم ها شیرش رو ماست و پنیر میکردن و به کاشونی ها میفروختن یا به مغازه دار ها
بعد اقا هم توی فصل سرما که محصول خاصی نبوده میومد دوباره کنار خانم قالی میبافت
هی زمین اضافه میکردن برای همیشه که الان پدر بزرگ های من زمین های بسیار زیادی دارند
همه نصل های قبلی که زندگی این طوری داشتند خیلی سرمایه و زمین داشتند و هنوز هم دارند
برای همیشه که همه شهرمون تقریبا برای خودشون صحرا و باغ دارند
خب حالا بگذریم از داستان های جذاب قدیمی و طرز زندگیشون که برای من خیلی جذابه
فرش شروعش این طوری بوده بعدش تکاملش رو طر کرده کم کم یکی دو نفر دستگاه فرش بافی اوردند
بعدش کم کم زیاد و زیاد ترشد
به حدی که الان شهرک صنعتی ما که فقط توی حوزه فرش فعالیت داره به اندازه یک شهر ، بزرگه
ایا لازم بگم که چقدر کارگر ، حسابدار،طراح فرش،کارمند،مهندس ،راننده، دفاتر تبلیغاتی،نمایشگاه های بزرگ فرش و… توی شهرمون به و جود امده یا نه؟…
پس بحث سوغات هم تمامه
چون یه عالمه نمایشگاه از خود شرکت های فرش و جود داره که فروش مستقیم دارن و نگم براتون که چه فرش هایی چه فرش هایی که ادم میمونه اصلا اینا چقدر قشنگن خدا
پس فرش های ماشینی خاص هم کنار فرش های دستبافت روی کار امدن و سوغات موندگار شهر ما شدن
یه سوغاتی خاص چقدر من دیدم ماشین هایی توی شهر با پلاک های غریب که فرش روی سقف ماشینشون بود
امدن یه عامله به شهر ما سود رساندن و یه عالمه سود بردند و رفتند همه چی سوده و سوده وسود
به به
خدارا شکر که ذهنم رو باز کرد تا این فراوانی ها که مروری برای ذهنم خودم هم بود رو برای شما دوستای گل و عزیزم بنویسم
بچه ها به گفته استاد گوش کنید و حتما برید گویر مرنجاب خیلی جای فوق العاده ایه
و این برام مروری شد که ثروت چقدر میچرخه
و پولدار بودن چقدر میتونه سود برسانه و باعث تبدیل یک شهر کوچیک به یک شهر پر از ثروت و جنب و جوش بشه
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجودم در این شهر زیبا کناراین همه فراوانی خدایا شکر بخاطر استادی که به ما اموزش داد ببینیم فراوانی ها رو
خدا را شکر بخاطر خودش که منو هدایت کرد به این مسیر زیبا و پر از اگاهی و لذت
خدا راشکر
مرسی دوستای گلم
مرسی استاد خانم شایسته گلم
سلام به الهام عزیزم دوست خوب کویر نشینِ دوست داشتنیِ من
ممنون که برای این کامنت زیبایت
ممنون برای وجود ارزشمندت در این جهان هستی و این سایت توحیدی
ممنون برای داشتن این نگاه ریز بینانه که نشان از آگاهی شما داره
ممنون که آنقدر فراوانی های جهان پیرامونت را برای ما بازگو کردی
چقدر این جهان در حال گسترش و فراوانی ست و خداوند ، همان انرژی لایزال الهی ، همان سیستمی که همیشه روبه پیشرفت و گسترش هست و دوست داره که ما رشد کنیم ، گسترش پیدا کنیم چرا که ما با ثروتمند. شدن مون ، با خرید هامون ، با مسافرت رفتن هامون ، با کار خیر انجام دادن مون و هر کار کوچیک و بزرگ میتونیم در این گسترش نقشی اساسی داشته باشیم.
الهی که همیشه در این مسیر توحیدی ، و فراوانی ثروت و نعمت ، شادی و لذت و آرامش باشی.
سلام صحرا جان دختر طبیعت
چقدر از کلمات مناسبی استفاده کرده بودی
و معلوم بود از دلت برخواستن
برای همین روی دل منم نشستن
مچکرم ازت
جهان واقعا جای بزرگ و ثروت سازیه
خدا میدونه که چقدر پتانسیل خلق ثروت دیگه هم دور و اطراف ما ها هست که تا سال های اینده بینهایت برامون خیر و برکت داره
من به این جمله و حرف ایمان دارم
سلام الهام جان
واقعا خوشحال شدم وقتی اینقدر از نعمت و فراوانی در شهر خودتان صحبت کردید.
من سال 82 به شهر شما آمدم و واقعا اصلا از این رونق و گشایش خبری نبود.
خدا رو شکر می کنم که این همه ثروت و فراوانی در شهر شما زیاد شده.
یکی از نعمت های زیبا و طبیعت عالی کویر مرنجاب بوده و من که بزرگ شده قم هستم در آن زمان نتونستم از این زیبایی دیدن کنم.
اما الان تصمیم گرفتم هر زمان اومدم قم دیدن اقوام حتما یک سفر به مرنجاب داشته باشم.
کامنت زیبات خیلی به من انرژی و حس خوب داد امیدوارم خدا باران ثروتش و رحمتش را بر شهر شما بیشتر کند.
سلام الهامِ نازنین.
کیف کردم که انقدر قشنگ از آران و بیدگل نوشتی، از ثروت و خلقِ پول نوشتی، از ایده های خلق ثروت نوشتی که مردم از طریقش دارن درآمد کسب میکنن بسیار شریف و با عزت و زیبا.
نوشِ جان شما و همه ی هم شهری های نازنینتون.
پدرشوهرم که از سمتِ پدری، اهل روستایی نزدیک مشهد اردهال هستن، به عنوان جاذبه ی گردشگریِ اون مناطق، از کویر مرنجاب چند بار یاد کردن و امیدوارم به زودی های زود بریم…
دفعه پیش ما رو بردن محلات که برام جالب بود.
کشفِ جاهای جدیدی که تا حالا نرفتم و ندیدم برام جذابه.
خدا رو شکر برای این جهانِ سراسر شگفتی، اومدم بنویسم ایرانِ سراسر زیبایی، دیدم نه همه جا زیباست، مثلاً این همه قشنگی رو تو آمریکا دیدم به واسطه فایلهایِ عالیِ سفر به دور آمریکای استاد جان.
ممنونم از همت و تلاش مریم جان و استاد جان برای به اشتراک گذاریِ این فایلهای ناب.
هر روستا، شهر، کشور، قاره ای که زندگی کنیم فرق نمیکنه، آسمان همین رنگه، همه جا قشنگی هست، یکی میگه سوئیس خیلی جذابه من میگم تصاویر و ویدئوهایی از لرستان به صورت مستند دیدم که دیوانه شدم…
پس فرق نمیکنه کجا باشم، بهتره چطور دیدنِ زیبایی ها رو تمرین کنم، تا زیبایی ها از همونجایی که هستم برام قابلِ مشاهده شن یعنی دسترسیم بهشون باز شه وگرنه هر جا که باشیم، حتما قشنگی هم هست، چون همه جا ملک خداونده و همه ی جهانِ خداوند سراسر زیباییه و شگفتی.
الهام جان مرسی با کامنت عالی و متن بسیار قشنگت بهم انگیزه دادی بنویسم.
الهی شکر برای همه ی قشنگی های کلِ جهانِ خداوند.
راستی، الهام جان به شدت تبریک میگم بهت و تحسینت میکنم به دلیلِ نگاهِ زیبا بین ت، اینکه توجه میکنی به زیبایی ها و نکات مثبت، اینکه انقدر قشنگ اصل رو درک کردی و تو کامنتت نوشتی، اینکه فراوانی ها رو به عالی ترین شکلِ ممکن شناسایی کردی و نوشتی تو کامنتت…
میبوسمت الهام عزیز از آران و بیدگلِ دلبر و زیبا.
بهترین ها برای تو و همه مون.
در پناهِ رب العالمینِ نازنینم باشیم همگی.
الهی شکر برای خوندنِ این کامنتِ حال خوب کنِ جذاب. الهی شکر برای نوشتنِ این کامنتِ دلی
سلام سمانه صوفی عزیزم ممنونم بخاطر دیدگاه دلی و قشنگت
این نکته رو که همه جای جهان سراسر زیبایی است کاملا درسته
و خیلی قشنگ
هم محلات و هم خود مشهد اردهال همه و همه پر است از زیبایی
انشالله که زود زود کویر مرنجاب فوق العاده رو هم ببینی عزیزم
سمانه جان یک سوال داشتم چطور قسمتی از کامتت را بولد تر و درشت تر کردی؟ممنون میشم راهنمایی ام کنی
ممنون و مچکرم
سلام الهام جان.
برای بولد کردن نوشته، هم ابتدا و هم انتهاش دو ستاره بذار.
برای کج کردن نوشته هم ابتدا و هم انتهاش یک ستاره بذار.
برات بهترینهارو آرزو میکنم.
ماچ به رویِ ماهت عزیزم.
جا داره تشکر ویژه کنم از آقا ابراهیمِ عزیز و خانم فرهادی و استاد جان و مریم جان، برای اطلاع رسانی های فنی و راهنمایی های عالی داخلِ سایت برای قسمتهای متنوعِ سایت.
الهی شکرت برای سایتِ همه چیز تمومه tasvirkhani.com
سلام سمانه عزیزم پاسخت جواب سوال من هم بود میخواستم بروم در گوگل سرچ کنم اما اینجا تو برایم نوشتی راستی امروز دو بار برایت کامنت گذاشتم دلم میخواست از اعتماد به رب برایت تعریف کنم
اینجا مدارس باز شده است باید یک هزینه ای پرداخت میکردیم نه برای ثبت نام برای کلاس های فوق برنامه. از آنجایی که به قانون برابری برای همه بچه اهمیت میدهند و اگر به مدیر مدرسه اعلام بکنیم که از توان ما خارج است این هزینه را بدهیم، قبول میکنند از خیریه یا دولت کمک میگیرند ، قرار شد من بروم پیش مدیر مدرسه و بگویم از عهده ما خارج است این مبلغ را پرداخت کنیم اما دلم رضایت نمیداد. به همسرم گفتم چقدر خوب میشد که خودمان همه هزینه تحصیل فرزندمان را میدادیم او گفت پرداخت کن خدا خودش میدهد.
همه یک جمله را گفت و من تصمیم گرفتم به خدا اعتماد کنم دیروز مهمانی آمد منزلمان برای خوش آمد گویی با یک اسباب بازی و مقداری پول معادل همان که ما باید به مدرسه پرداخت میکردیم.
جالب نیست من هنوز مبلغ مدرسه را نپرداختم خدا جبران کرد.
کاش انقدر توکل داشتم که همه کارها را به همین سادگی به او میسپردم
الان وقت ستاره قطبی نیست و من هم دوره 12 قدم را ندارم اما هر وقت از او درخواست کنی سریع الاجابت است.
خدایا خودت ظرفم را بزرگ کن در مدار توحیدی بالاترم ببر تا توکلم به تو واقعی باشد ایاک نعبد و ایاک نستعین
سلام به نفیسه جانم و همسر محترمِ توحیدی تون.
سلام به همه بچه های گل و بلبلِ سایت.
چقدر قشنگ نوشتی، کیف کردم، هر وقت این مثال های توحیدی رو میشنوم باورهام محکمتر میشن.
نفیسه جان منم همین قضیه رو روی یه چیزِ دیگه تست کردم تو زندگیم، گفتم خدایا تو که به فلانی در فلان شرایط x رو دادی، من x رو از تو میخوام، تو بلدی، فقط کارِ خودته…
من نمیدونم، بلد هم نیستم، تو بلدی…
امروز صبح، یه نشانه ی فوقِ جذاب دریافت کردم با یه تماسِ تلفنی، برای خواسته ی x ام…
نمیدونم چطوری، چه زمانی…
اما قلبم روشنه میگه در بهترین زمان و مکان هدایت میشی بهش.
من میخوامش خدا، اجابتش با شما.
X که به یاری و فضلِ خدا اجابت شد، میام اولین نفر به خودت میگم اینجا نفیسه جان…
یاد گرفتم جلو جلو چیزی نگم از خواسته هام، از اهدافم…
صبور بودن برای من لازمه، دارم کم کم یاد میگیرم.
لازم میدونم دوباره کلامِ استاد رو یادآوری کنم برای خودم:
نتیجه ی بی ایمانی، نا امید شدنه
علامتِ ایمانِ حقیقی اینه که امیدوار باشم، با خیالِ راحت و بدونِ شک، خواسته مو بسپرم به الله و رهاش کنم…
گُل گفتی نفیسه جان:
خدا همیشه اجابت میکنه.
به هر روش و به هرگونه ای که بخواهیم ازش، اجابت میکنه.
یکی کلامی زیاد گفتگو میکنه با خدا، یکی نوشتاری، مهم داشتنِ حسِ قلبی موقع گفتگو با خداست و درخواست کردنِ امیدوارانه و صبورانه از خدا، با اطمینان و باور قلبی که خدا میده…
رهروی ما اینک در منزل است.
تمرینِ ستاره ی قطبی: صبح اولین کاری که میکنی به محضِ بیداری هر چی دلت میخواد اونروز خلق کنی خودت مطابق با میل خودت، بنویس، اوایل با مواردی شروع کن که برای ذهنت باور پذیر تر باشه.
شب، قبل خواب بررسی شون کن ببین کدوما خلق شدن و سپاس گزاری کن براشون.
حتی اگه 1 درصد هم به سمتِ خلقشون نزدیک شدی سپاس گزاریِ قلبی کنی، کم کم باورت بیشتر میشه و میتونی موارد بهتر و بیشتری رو بخوای تا خلق کنی.
خداوند قدرتِ خلقِ زندگیمون رو بهمون داده، ما با افکار و کانونِ توجهمون میتونیم زندگیمونو هر طور بخوایم خلق کنیم، امروز این فرصت به من داده شده
نفیسه ی نازنینم، جمله ی بالا جمله ای است که مریم جانِ شایسته ی نازنین بهمون گفتم اول صبح بگیم و ستاره قطبیمونو بنویسیم.
تو هدیه تو دریافت کردی، تا برسی به دوره های مورد علاقه ات با همین الگو برو تو دلِ نوشتنِ ستاره قطبیت، ان شاالله که خلق میکنی بهترین ها رو برای خودت.
میدونی نفیسه جان این جمله همسر محترمتون، طوفان به پا کرد در قلبم:
پرداخت کن خدا خودش میدهد…
بله، خدا هست، همیشه هست، همیشه بوده، همیشه خواهد بود.
به قولِ شما که شیرین نوشتی:
خدایا خودت ظرفم را بزرگ کن در مدار توحیدی بالاترم ببر تا توکلم به تو واقعی باشد ایاک نعبد و ایاک نستعین
قلبم رو سرشار از نور کردی با کامنتت نفیسه جانم.
خوشحالم کردی گفتی کامنت نوشتی برام، سورپرایز شدم، مطمئنم در بهترین زمان نقطه آبی هات میرسن دستم و غرقِ نور میشم مثلِ الان، امشب…
روی ماهت رو میبوسم، از دلِ شبِ تهرانِ نازنینم، به هر کجایِ این جهانِ زیبا که تو داری زندگی میکنی و سرشار از توحید شدی.
نوشِ جانت باشه حضور در مدارِ توحید.
نوشِ جانِ سمانه و همه ی دوستان خوبم باشه حضور در مدارِ توحید.
امشب قشنگ دلم، قلبی قلبی شده (ایموجیِ چشمهای قلبی قلبی به میزانِ فراوان)
نور سماوات والارض…
الله جان
عاشقتم
لطفا خودت همه مون رو در پناهِ خودت سفت نگهدار، سفت بغل کن، کمکمون کن تو مدار توحید پله پله بالا و بالاتر بریم.
نفیسه جانم، نورِ خدا بتابه به همه ی لحظاتت…
یهدی الله لنوره من یشاء
خداوند هر که را بخواهد با نور خودش هدایت میکند.
یعنی اگه سمانه پیرو قوانین ثابت خدا باشه، با نورِ خدا هدایت میشه.
برای همه مون همینو میخوام.
خوشحالم که پیامم، پاسخِ شما هم بود.
خوشحالم سمانه دستِ خدا بود برات.
الهی شکرت برای حس های خوبی که رگباری میفرستی سمتم، حواسم هست ها، دستم روی قلبمه برات، آغوشم بازه که بغلت کنم.
سلام و درود بشما الهام عزیز!
سپاسگزار خداوندم که مرا بجایی هدایت نمود.تا بتونم ذهنمو از آشغالهای ذهنی پاک کنم.و نعمت و فراوانیها را ببینم.
الهام عزیز چقدر تصویرتون زیباست در کنار این محیط ارامشبخش.من هنوز اون قسمتها نیومدم!ولی تصویر زیباتون منو برد به فرکانس زیباییها…
چقدر فروانی رو از کامنت شما درک کردم.چقدر حالم خوب شد…که اینقدر تو شهرتون پر از زیباییها و پر ثروت هست..
مخصوصا شغل پدرتون که تعمیرکاره!
آفرین بشما با پیام زیباتتون واقعا لذت بردم…
و مرا به درک قوی تری رسوندین…که من بتونم ذهنمو کنترل کنم روی زیباییها و قشنگیها و نعمتها و ثروتها!
و منم همینجا از خداوند میخام منو هدایت کنه بهمین زیباییهای آران بیدگل…کلا طرفای کاشان…منم بیام از قالیهای دستبافتون بخرم و با لذت ازش استفاده کنم….و شبو در کویر مرنجاب…مخصوصا ستاره های خوشکلش که ناگفتنیه!انشالله تجربه کنم!
بازم تشکر از شما دوست عزیز هم فرکانسیم..
انشالله که این نماد ثروت و فروانی هر روز در زندگیمون بولد بشه.و ایمانمون بخداوند قوی قویتر بشه!و بتونیم قدرت الهی درونمونو گسترش بدییم در پیشبرد جهان ادامه بدییم! الهی آمین یا رب العالمین
به نام خداوند یکتا
سلام به استاد عزیز و مریم خانم عزیز
خیلی خوشحالم که دوباره خداوند فرصتی داد تا بیام اینجا و کامنت بزارم و توجه کنم به زیبایی ها و آگاهی های خالص و پاک رو کسب کنم و باعث بشه اتفاقات خوب رو برای خودم جذب کنم.
بسیار این فایل زیبا بود و قشنگ و آگاهی بخش.
وقتی در مورد تجربیات سفر صحبت میکنید واقعا یاد سفر های خودم نیافتم که با چه چالش هایی برخوردیم وحلش کردیم و انعطاف پذیر بودیم و باعث شد سفر بسیار خوش بگذرد.
در مورد گرفتن وسایل شخصی چقدر یاد گرفتم که هر چه میتونم سبک صفر کنم و وسایل کمتری رو بردارم و در واقع وسایل ضروری رو بردارم.
بسیار صحبتی در مورد احساس لیاقت شد که خیلی خوب بود که خودمون احساس کنیم لیاقت داریم و فارغ از اینکه چه مشکلاتی در مسیر باشه من کسی هستم که میتونم با حل کردنش رشد کنم و گسترش بدم خودمو و بزرگ بشم.
باز هم از خداوند متعال سپاسگزارم که این فرصت رو برام ایجاد کرد تا بیام به این سایت و توجه کنم به زیبایی های طبیعتش و سپاسگزار نعمت هایش باشم
از شما استاد عزیز هم سپاسگزارم که این فایل رو آماده کردید و ممنونم.
خدانگهدار تون باشه ️
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت اساتید بزرگ و عزیزم
خدایا میلیاردها بار شکرت برای این فایل سفر بهشتی
چقد همه چی خوشگله چقد همه چی رنگ داره چقد همه چی زیبایی داره خدارو بی نهایت شکرت
مریم جون خوش اخلاق زیبارو مهربون و واقعا شایسته تو تموم زمینه ها و استاد خوش تیپ و خوش اخلاق و مهربونمون خدارو بی نهایت بارشکر
برای این سفر عاشقونه رمانتیک و رویایی و بینظیر استاد و مریم جون خدارو شکر
مریم جون مدل موی جدیدتون خیلی زیباس و خیلی بهتون میاد خدایاشکرت واقعا درست میگین مریم جون اینکه ادم خودشو همونجوری که هست قبول داشته باشه با تموم وجود هر ادمی رو زیبا میکنه خدارو شکر
چقد سادگی خوبه زیباس و من شما رو تمومه رفتاراتون رو الگو برای خودم قرار دادم تا مثل شما بی نهایت در صلح و ارامش باشم و دقیقا تموم این صحبتها رو استاد و شما تو قدم دوم دوره ی دوازده قدم فک میکنم بهمون گفتین اینکه چقد موتاسیون و جهش در شما اتفاق افتاد همه چی ساده س خیلی ساده س بخدا ما پیچیده ش کردیم علکی منم مثل شما هستم مریم جون و با تموم حرفای شما و استاد بزرگوارم به شدت تمام موافقم عاشقتونم با تموم وجودم تحسینتون میکنم و مطمئنم به زودیه زود یه رابطه ی عاشقونه ی سرشار از احترام ازادی و عشق الهی و سالم رو مثل شما دونفر شروع میکنم و واقعا هر چی بیشتر میگذره میبینم من چقد مثل شما و استاد شدم طرز فکرامون حتی اتفاقاتی که میفته به شدت شبیه شماس
مثلا من با خونواده که سفر رفتیم با ماشینم کولرش آف شد و منم با گرما اتفاقا خیلی اوکی بودم و کلی خوش گذروندم حال خودمو خوب نگه داشتم با توجه کردن به زیبایی های جاده و در لحظه ی حال بودن با اینکه رانندگی میکردم ولی خوب خونوادم اینجوری نبودن و بخاطر کولر ماشینم که داستر هست که البته من اصلا و به هیچ عنوان تمرکزم رو این موضوع نیست و تازه دارم کلی لذت میبرم از قبل هم بیشتر با ماشینم و خداروبی نهایت شکر میکنم برای بودنش تازه الانم هم خداروشکر همه چیش حتی کولرش عالی و بینظیر شده ولی قراره ماشین دیگه بگیرم یا اسپورتیج جدید یا سانتافه جدیدحالا هرکدوم که با توجه به قانون تکامل و هدایت خداوند بهم بخوره ماشینمو عوض کنم البته که چیزی رو نمیدم چیز دیگه ای بخرم اینکه عوض میکنمش مسئله ایجاد کرده برام و نیاز به تمرکز داره و باید تمرکز رو ازش بردارم تا به هدف اصلیم برسم ومجبورم که ماشین جدید بگیرم وخیلی برام جالب بود و حالا بازهم بیشتر و بیشتر درک میکنم هم فرکانسی و هم فکری ادمها باهم رو
اینکه جهان کبوتر با کبوتر باز با باز قانونشه اینکه جهان الطیبات الطیبین قانونشه اینکه جهان مردان پاک برای زنان پاک قانونشه بیشتر و بیشتر خیالمو راحت میکنه که در بهترین زمان و بهترین مکان مناسب با ادم مناسب رابطه ی عاطفی عاشقانه سالم رو تجربه خواهم کرد الهی بی نهایت بار شکرت برای وجود الگوهای بینظیرم استاد بزرگوارم و مریم جون خوشگل و زیبا که هر لحظه زیباتر جذابتر کاریزماتیک تر جفتتون میشین
عاشقتونم
در پناه الله یکتا باشین
سلام ودرود ب همه روح های خدا واستادعزیزوخانم شایسته پرتلاش وقوی وهمراه استاد
من بادیدن این فایل کلی انرژی گرفتم ویاد نقات قوت وضعف خودم افتادم من ی پسر26ساله هستم ک قبل ازخدمت واقعا شرایطم ازی دخترهم سخت تربود.شاید ارایش نمیکردم امااستفاده ازشامپوهای مختلف ژل شونه جدا وخیلی خیلی زندگی رو ب خودم سخت گرفته بودم همیشه برای بیرون رفتن ساعتهاجلوی ایینه بودم ودرتلاش بودم ک واقعاب چشم بیام ومنتظرتحسین دیگران بودم وخیلی برام مهم بود ک بقیه نسبت ب من چ نظری دارن واصلا واسه خودم زندگی نمیکردم.این خب از ی بیرون رفتن عادی بود سفرک دیگه نگم کلی لباس برمیداشتم شاید اصلا ازشون هیچ استفاده ای هم نمیکردم.ی جورایی کلا همه سفرام بااتاق خودم بود تمام سعیم این بود ازنقطه امن خودم خارج نشم.فکرمیکردم اسمون ب زمین میاد اگ مثلابرم حمام وشامپوهای خودمو نزنم.وب هدایت الله رفتم خدمت سربازی ورسیدم ب شرایطی ک اونجاهم میشد این کارارو انجام بدم امابشدت مقاومت کردم وخودم خسته شده بودم امابقول خانم شایسته سعی کردم کمترش کنم ک همون کمم ازنظردیگران شاید زیادبود.خیلی کمترشد وازگذشته ک بگذریم حالاک بعداین فایل ب خودم دقت میکنم میبینم چقدر تغییرداشتم والان متوجهش شدم.چندسری رفتم مسافرت فقط ی شلوارک وی سری وسایل جزئی وچندروزپیش رفتم استخر بدون هیچ وسیله ای تنهابایک حوله ومایو.منی ک قبلاکلی شامپو بادی اسپلش وگوش گیر وکلاه و…میبردم.واقعاتغییر وشناخت خودت لذت بخشه وسخته ک خونه ات رو کول کنی وبری سفر ی کوله پشتی وی کارت پرپول خیلی تجربیات قشنگ تری بهت میده درکل زندگی.و وسایل ما فقط اون وسایل مادی نیست ک باخودمون حمل میکنیم بلکه باورهای اضافی وبیهوده وذهن سنگین هم خیلی سفر زندگی روسخت میکنه تو کوله پشتی دنیا توکل وایمان وباور ب هدایت ونزدیک بودن خداوند وحال خوب رو توکوله ذهنت داشته باشی واقعاسفرلذت بخشی خواهی داشت حالا بقیه چیزهادرطول سفرموقع نیاز ب سمتشون هدایت خواهی شد اما نباید بخای طمع کنی وهمه چیزو برداری وبزاری توکوله ات درسته باارزشه اما تای جایی همه چیز ب موقع نیاز ب تو داده خواهدشد پس ازاد ورها سوت زنان حرکت کن وحال خوبتو نگه دارو سعی دربهترداشتنش کن چون ی ذهن اروم وحال خوبه ک تورو ب سمت زیبایی هاهدایت میکنه,
بازم سپاس ازخداوندم ک بهم انگیزه نوشتن عطاکرد وسپاس از استادعزیزومریم بانوی خوش قلب ک این بستررو واسه ماوخودشون فراهم کردن ک همه رشد کنیم ودرسفرزندگی لذت ببرم
تادرودی دیگربدرود
سلام به استاد عزیزم و مریم جان زیبا
به نام او که هر چه دارم از اوست
اول خوشحالیمو بابت دوره ی احساس لیاقت ابراز میکنم خیلی ذوق زده ام ،من دوره ی عزت نفس رو خیلی گوش دادم ولی هنوزم توش لنگ میزنم و فهمیدم بخاطر اینه که مشکلم پایه ای تر از اونه و مشکلاتم میرسه به عدم احساس لیاقت ولی حس کردم تو این دوره ی عزت نفس اون طور که دلم میخواد از احساس لیاقت گفته نشده بخاطر همین خیلی دلم میخواست همچین دوره ی مجزایی باشه و الان واقعا خوشحالم بخاطر وجودش!
مریم جان منو با صحبت هات یاد خودم انداختی:) اخرین سفری که یادمه هنوز با شما و استاد اشنا نشده بودم چیزی ورای وحشتناک بود یه چمدون پر لباس که باید باهم ست باشن لباسام،چنتا کتونی، وااایاز ساک لوازم ارایشی و بهداشتی که نگم!!! ماسک مو نرم کننده ی مو شامپو ی مخصوص مو شامپوی بدن فیس واش و …. یادمه تونرم درش باز شده بود و ریخته بود تو ساک و همه چی رو کثیف کرده بود این همه بندوبساط فقط واسه سه روز!!!رفته بودیم ویلای استخردار من فقط یبار رفتم تو اب چون موهام خیلی بلند بود و هر دفعه نمیتونستم از پس شستن و خشک کردن و روتین موهام بربیام!!!!
الان موهام اندازه ی موهای خانم شایستس بعضی ها که میبینن میگن پشیمون نیستی اونهمه مورو کوتاه کردی؟میگم پشیمونم از اینکه این همه سال بخاطر تایید دیگران به خودم سخت گرفتم
دیگه خبری ازون ارایشها و رسیدگی ها نیست الان گاهی یادم میره حتی ضد افتاب بزنم
الان در عرض چند دقیقه حاضر میشم برم بیرون زودتر از همه!!!!جالبه که حتی بیشتر از قبل احساس زیبایی میکنم
قبل تر ها حتی فکر کردن به اینکه برم جایی و حموم نباشه اصلا نمیذاشت برم تو طبیعت باید صبح به صبح صورتمو با شوینده مخصوص میشستم کرم میزدم تا روزم شروع بشه و همه ی اینا از یه چیز میاد «وابستگی»
وابستگی تو هر چیزی عذاب اوره چه وابستگی به یه شستن صورت باشه چه وابستگی به پول و ماشین و خونه و لوازم خونه چه به ادم چه به سیگار چه به هرچی
وابستگی یعنی بدون اون چیز حالت خوب نباشه
همین الان که داشتم اینو مینوشتم خدا منو یاد متنی انداخت که خیلی وقت پیش تو گوشیم نوشته بودم درمورد وابستگی و رهایی و اینجا کپی پیستش میکنم:
منشا رنج وابستگی و دل بستگی به هر چیزی جز خداوند است
رها باش …ازاد باش…
مثل ابراهیم که زن و بچش رو رها کرد و رفت دنبال رسالتش
مثل وقتی که چاقو رو گذاشت زیر گلوی اسماعیل تا به خودش ثابت کنه جز خداوند به چیزی وابسته نیست
رها باش چون همین رهایی در ها را برایت باز میکند
مثل گوسفندی که برای قربانی کردن بجای اسماعیل آمد
رها بودن یعنی تسلیم بودن
یعنی زمانی که موسی گفت خدایا من به هر خیری که از طرف تو برسه فقیرم چون میدونست هر چه از طرف خداوند باشد خیر است
تسلیم بودن یعنی اعتماد داشتن
یعنی اعتماد به رب
یعنی ایمان داشتن
یعنی میدونم الخیر فی ما وقع
یعنی میدونم هر اتفاقی که میفته قطعا خیر من در اونه و قطعا هر اتفاقی در جهت رسیدن من به خواسته هام و لذت بیشتر پیش میره
خدایا کمکم کن رها کنم هر چیزی جز تورو و فقط تورو ببینم
کمکم کن رها کنم و به تو نزدیک تر بشم
.
.
نقطه مقابل وابستگی رهاییه وقتی استاد با یه خمیر دندون و مسواک میاد سفر یعنی رهایی وقتی خانم شایسته با یه شامپو اونم اگر نباشه مهم نیست فوقش یکی دیگه میخره چون شامپوی خاصی نیست ،یعنی رهایی،وقتی کولر خراب میشه و تو بدون اینکه حال خودتو و کناریتو بد کنی با یه چیز خودتو باد میزنی یعنی رهایی،
حس میکنم تو این سفر دور امریکا قراره خیلی چیز یاد بگیرم و ظرفم بزرگتر بشه
خدایاشکرت که همه ی نعمت ها از طرف توعه
به نام خداوند بخشنده مهربان
خداوند بزرگ در قران میفرماید هر فقر و فحشایی از طرف شیطان هست وخداوند فضل و بخشش وعده میدهد
سلام استادعزیزم ،مریم بانوی زیبا،به به موهای بلند هم بهتون میاد مریم جان مبارکتون باشه،سلام دوستان ارزشمندم
درود و سلام من و میشنوید از شهر زیبای آمل
این تغیرر شخصیت و ایجاد باورها خیلی بهمکمک میکنه در تمام ابعاد زندگی ام
توحید ،وصل بودن به خودم،و خودشناسی خودم
هستوری خودمو بگم راجب این موضوع راحتگیری
من هم هر روز آخر هفته ها مسافرت میرم با خانواده ام
همسر وفرزندم ک مثلا از پنجشنبه و جمعه میریم خونه دوستامون که شناخته زیادی ازشون نداریم ،شاید اولین بار اونمکان و اونجا رو و حتی اون ادمها رو میبینیم
اگه برگردم ب قبله خودم ب خاطر نبود عزت نفس و فکر کردن ب اینکه اگه برم جایی غریبه و اونها از من بهتر بودن چی میشه،اصلا نمیرفتم
یا اینکه شاید شریک عاطفی من رو بدزدن ،
دوره عزت نفس واقعا عالیه عالی
استاد هم خبر دوره ارزشمند لیاقتمند بودن و دادن که انشالاه من همون نفرات اول باشم برای خریدش
العانه پریسا ربطی به پریساس قبلی نداره ،هیچ ربطی
تو فضای جدید
من تو سرما تو تراس خونه دوستامون ظرف میشورم ،و سخت نمیگیرم
ب همسرم نمیگم که رختخوابشون شاید کثیف باشه من ونمیگیره و با اینکار ب خودم و ب همسرم زهرمار نمیکنم
موقع برگشتخونه روتمیز میکنیم با احساس سپاسگذاری از طرف مقابل
ی مثال بزنم از تغییراتم
همراه خانواده ای رفته بودیم کوه ناندل قسمت جاده هراز واقع در آمل
من مدهوش اینکوه شدم ویو عالی ،ویو دماوند زیبا ،اصلا قلبه ادم رو باز میکرد ،
این خانواده یه خرده خانواده غرغر و و تنبل بودن که با اینکه اولین بار رفتیم بیرون هی دسته من رونگاه میکردن
ب مثال شام خوردیم ظرفا وسط بود و من ساعت 10/30 شب با آب یخه کوه ظرف شستم
وای ب ظاهر شاید جالب نبود اون آب
اما منمیگفتم چقدر ویتامین داره همین اب
چقدر دماوند تو شب هم زیباست ،چون ی سری کوهنوردها بودن که بالای دماوند ایستگاه داشتنومن میتونستم رفتوامدو ماشین رو ببینم (نور چراغشون)و هم زیبایی خدا روتحسینکنم هم اون کوهنواردهای قوی رو
البته که تو همین رفتو امدها با انسانها و فضاهای جدید عزت نفس ام و ارزشمندی خودم رو هم بالا بردم
ی مثال دیگه از همون خانواده
جمعیت زیاد بود ب مثال 10 نفر آدم
دیگه باز برای فردا ظهر که ناهار خوردیم همونطور ظرفا ریخته بود ،خودم و ارزشمندی خودم و ذهنم وکنترل کردم و در جواب همسر خانم ک گفتن ظرفا چجوری میکنین
من هم خیلی بلند و واضح از حیاط گفتم که دیشب ومن شستم و امروز نوبت من نیست همسرشونگفتن بله میدونم ،منظورم اینه کی میشورین ،منم گفتم نمیدونم که،حالا نوبت هر کیه
یا تو همون نوندل ی بار شد ما توچادر خابیدیم ،اولین تجربه من و با ی بچه 4 ساله
اون هم عالی بودمن نخابیدم کلا ،چون دخترم خیلی بدخابه کلا ی خواب 3 ساعته داشتم
اما من ساعت 6 اومدمبیرونچادر و طلوع آفتاب ودیدم وکمی دور زدم اونجا،اونموقع اینستاگرامفعال بودم و تمام لحظاتش و استوری کردم
نه آب بود نه چیزی و من داخل آب چشمه که بالاتر از چادر ما بود ظرف شستم ،آب یخ چیه ،زیر صفر بود آبش
خدایا شکرت
خدایا شکرت ب خاطر این یادآوری ها و این بزرگ شدن ها
الگوی من هم خانم شایسته بودن،فقط و فقط
من با این نرم شدنها میخاستم ب خداوند ثابت کنم که من تغییر کردم ومیخام بزگتر بشوم
برای پاداشها قرار نیست کار خاصی بکنین (گفته استاد)
ماشینمون آفروده
یعنی ما ی رونیز گرفتیم مبلغ 1/300 وحدود400 تومن هم براش هزینه کردیم (الگوی منطقی )
البته همراه اون ی اپتیمای 2010 هم داریم که گذاشتیم برای فروش
اینم بگم هوسر من متولد 70 هستن و خودشون،فقط خودشون با کمک الله و شوق و انگیزه اشون این امکانات و ساختن
خدایا شکرت ب خاطر هدایت ب سمت چنین همسری ،شکرت
anyway
و باهاش (رونیز)چندین بار تو جاهای مختلف آفرود گیر افتادیم ،جاهای وحشتناک ب نظر من و اذیت کننده
تنها چیزی که ب همسرمگفتم این بود پیش میاد اینها همه تجربه میشه ،نه سر کفتی نه چیزی
اهان تجربه چند هفته قبل رو هم دوست دارم بگم
پدرم نانوایی محلی زده تو شهرمون (هم شیرینی هم نان)
من از رو عمد که ب خداوند ثابت کنم کهمن میخامتکامل روتوکار طی کنم وچه خوبه همینجا باشه
توی گرماش از ساعت 5 تا 9 شب بودم همونجا
یعنی نه پنکه ای هیچی وهیچی یه گرمای تنور هم بهش اضافه کنید
100٪ خانمهایی که توموقعیت زندگیمنباشن که اون همخداوند من رو قرار داده ومنچیزی از خود ندارم ب هیچ عنوان نمیرفتن
اما من میرفتم دو دلیل داشت اینکارم
1/چشمگفتن ب صاحب کار (در صورتی که هیچ چیز مساعد نیست
من در تمام حالت ب مادر میگفتمچشم
نه حقوقی بود نه چیزی به اصطلاح من از ساعت 5 عصر ب بعدتو فست هم بودم اما میگفتم چشم،چشم
2/منعاشق پول ام و از قصد تمرین گذاشتم تمام کارتها رو من بکشم و نقدی ها رومن بگیرم تا هر روز تو ثروت باشم
العان هم میخام از تجربه تمام این روزها بگم با غر نزدن و ایجاد باورمناسب در همون تایم احساس قدرت بیشتری میکنی
از چنظر ؟؟از اینکه برخلاف جامعه داری رفتار میکنی
و احساس خوب=اتفاقت خوب
ومتفاوت در نظر خودت و خداوند دیده میشوی
هم مسافرتهای بیشتری وجذب میکنی با امکانات بیشتر
من یه چیزی و ب خودم میگم کاری وکه دیگران انجام میدن سعی کن توانجام ندی
همیشه همجواب داده
فایل پرتوآگاهی جلسه 6 عالیه
حتی نباید دیگران رو همقضاوتکرد که دارن عدم اعتقاد تو انجام میدن
توکار درست روانکام بده پریسا
بر خلاف اطلاعات تو غذا میخورن،رفتار میکنن،صحبت میکنن،
بودن در جمع در بیرون اینطوریه پریسا
اگه من با اون خانواده هم مسیر بودمکه هیچی اگر نه که دوستیمونجدا میشد
من ب همسرمچیز خاصی نگفتم بلکه بعد از اونقضیه چند بار دیگه هم رفتیم بیرون
و ب کل دیگه العان تمومه رابطه امون ،
(در رابطه با داشتان بالا)
فقط من بزگتر و بزگتر شدم و خداوند رو شاکرم
حالا این سوال در ذهن خودم هست
من خودم در دوران دانشجویی و حدود 2 سال بعدش اون همینطوری ارایش میکردم یعنی 1 ساعت قبلش اما العانکاملا راحت ام ،کاملا،
نهایت آرایش أم یه تینته لبه و یه پنکک گیاهی خیلی خیلی معمولی ب اصطلاح
اما اگر به اصطلاح ی کرم ضد افتاب بزنم همسرم کلی غر غر میکنه وتیکه میندازه که تو خودت ودوست نداری
و از حوصله من خارج میشه
اما من دوست دارم مثل شما قدردانی بشه از روند رشدم
حالام اگه نشد هم نشه ،اما خوب کفر نعمت هم نشود
استادعزیزمومریمجانم سفرتون پر برکت باشه و من برکته اینسفر واز همین استارت فایل متوجه شدم
احساس قلبی من میگه قراره این سفر به دور امریکا برای من خیلی و پر برکت باشه این حس ششم برای من همیشه درست گفته
دوره احساس لیاقت هم کهجلساتش تموم شده مبارک شما باشه استاد و مبارک تمام دوستان
امیدوارم اسممن هم جزو خریدارانش باشه
خداوند خودش برام بخره و کلی درک واگاهی ب من بده از طریقش وباعث رشدم باشه
کلی مثال از خودم زدم تا بگمب شما بگم و بخودمکه من ا نسانی بودمکه تمام ویژگی هایی که استاد لطف کردن که گفتن یه نفر سفر و زهرمار میکنه بودم اما العان دارم خودم و بهتر و بهتر میکنم
سپاسگذار خداوند
سپاسگذار استاد و مریم زیبا
سپاسگذار تو دوست قشنگم
سفرمون عالی
بدرود
پریسا شعبانی از شهر زیبای آمل
سلام استاد عزیز ، خانم شایسته عزیز و همه دوستان عزیزم .
خدا روشکر که یک سفر زیبای دیگه در پیش داریم . با کلی نعمت و درس و رشد
خیلی ممنون خانم شایسته عزیز که این موضوع رو عنوان کردید چون خیلی از خانم ها نیازمند این موارد هستند
برای دوره های خوبی هم که آماده کردید و میکنید از شما متشکرم .
امیدوارم خیلی خیلی خوش بگذره و برای ما هم فایل های زیبا بذارید
خدا پشت و پناهتون هست .
به نام یگانه خالق هستی بخش
چقدرزیبابوداین فایل وصحبت های شیرین شماکه مثل همیشه خالی ازدرس خودشناسی وقانون شناسی نیست
نکته مهم که من ازاین فایل به صورت غیرمستقیم دریافت کردم این بودکه شماهم درسفربه ناخواسته هایی مثل خرابی کولرماشین یاشکسته شدن نورگیرکمپرو… برخوردمیکنیدامانگاه شمایه نگاه تحلیل گرمشکل نیست بلکه نگاه حل اون ناخواسته به شکلی کاملاراحت آسان ولذت بخشه
سفرهمیشه زیباست ودرذات سفرلذت ومیشه دیداماخیلی ازماباتوجه به نگاه نیمه خالی که داریم یاسفرنمیکنیم ویاسفروخراب میکنیم
سفرباجمع که وصف نشدنی لذت بخش خواهداماجمعی که یه دل وآگاه جمع شدن زیباایی هاروکشف کنند، خودشون وبشناسن باخودودیگران درصلح باشن
این جمع انرژی وایجادمیکنه که هرفضایی روملکوتی خواهدکرد
چقدرخوب ازاحساس لیاقت صحبت کردید
پاشنه آشیل خیلی ازماهمین احساس لیاقت بوده وهست که واقعاانقدردروجودماریشه داره وکهنه است که متوجه اون هم نمیشیم ویاانکارش میکنیم
احساس خوب همواره برابرمیشه بااتفاق خوب واین یک قانون است نقطه سرخط
نبوداحساس لیاقت انسان رو به کارهایی وادارمیکنه که احساس خوب رویاازخودش ویاازاطرافیانش میگیره واین یعنی شروع احساس های بدواتفاقات بدتر
چقدرخوب میشه همه ماهرکدوم به نوبه خودمون باخودمون روراست خلوت کنیم وصادقانه بررسی کنیم یه بازنگری کل به جزازرفتارهامون که ببینیم کدوم عادات ورفتارماازهمین عدم لیاقت مامنشع میگیره وسوخت خودش روتامین میکنه
به قول استادنازنینم جهان چیزی جزاونچه مابهش توجهه میکنیم نداره که به مابده
ومابه چی داریم توجه میکنیم به کمبودهاومشکلات؟
به درست یاغلط بودن رفتاردیگران؟
به قضاوت کردن وغیبت کردن؟
ودرادامه داریم چه سوالاتی رودرذهن مرورمیکنیم
وقتی باخودت درصلح هستی وقتی برای احساس خوب خودت ارزش قایل میشی زمانی که فارق ازهرچه هست وبه دست آوردی وازدست دادی خودت رودوستداری چه احساسی داری؟ بادیگران چطوررفتارمیکنی؟ چه نگرشی به برخورددیگران داری؟
خداروشکربرای وجودشمااستادنازنین وآگاه
موفق باشیدوازشماسپاسگزارم