https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-7.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-18 00:09:172023-08-20 03:28:46سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 197
476نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استاد دلها وخانم شایسته عزیز ودوستان توحیدی ام
چقدر این رنگ طلایی گندم زار وترکیب گلای آفتابگردون زیبا وچشم نوازه، خدایاسپاس
استاد چقدر همه چی آسون شده براتون با قانون سلامتی، خرید کردنتون هم راحت وآسون ولذت بخش شده، خدایاشکرت…
شکرت بابت این همه فراوانی وثروت در والمارت وچقدر کار رو راحت کردن واسه فاکتور کردن اجناس واین ایده یه حس ارزشمندی واعتماد رو هم به خریدار میده وخیلی لذت بخشه، خداراشکر که همه چی داره آسون میشه…
درمورد پیش فرضایی که گفتین استاد منم چند مثال دارم…
یادمه قدیما میگفتن اگه روی خاکسترآتیش ویا توی تنور آب بریزی شب جن میادسراغت وجنی میشی..
یامیگفتن نباید توی قابلمه یا دیگ غذا رو بخوری چون بزرگ که بشی شب عروسیت گرد وخاک میشه وهوا خراب میشه.. خخخ
یا درمورد یکی از ثروتمندی شهرمون که توی سن کم ثروتمند شده(درحد چندهزارمیلیارد)و تو کارمعدن هست چون منطقه ما سنگ آهن زیاده وکلی کامیون ولودر وسپراتور و…چندین خونه ویلا وچندتا ماشین خارجی داره ومن لذت میبرم وقتی ایشون رو میبینم!وهمیشه تحسینشون میکنم، حدس بزنید مردم شهرمون در موردش چی میگن وچه پیش فرضایی دارن
تا واسه ذهنشون قابل درک باشه این همه ثروت ونعمت؟
مردم میگن فلانی که به اینجا رسیده قبلنا باچندتا از دوستاش یه زیرخاکی(مومیایی) پیدا کردن(چون منطقه ما آثارباستانی زیادی داره)به همین دلیل تونسته به اینجا برسه…
درصورتی که این بنده خدا قشنگ تکاملشو طی کرده واز یه زمین معدنی که قبلا به ثبت رسونده ویواش یواش استخراجش کرده تونسته به ثروت برسه…
آرزو میکنم هممون درمسیر توحید ثابت قدم باشیم وهر روز مدارمون بالاتربره و عشق خدایی رو بیشتر درک کنیم… انشاالله
چقدر سبک بال و راحت سفر کردن لذت بخشه چقدر خوبه آدم راحت بگیره همه چیز رو و بیشترین تمرکزش رو نهایت لذت بردن از اون چیزی که هست باشه.
یه زمانی شما می فایده والمارت یا هر فروشگاهی چقدر برنج و گوشت و ماکارونی میوه و نون و شیرینی هر چیزی بر میداشتید و چقدر استایلتون کامل متفاوت بود هم ظاهری هم انرژیک وچقدر هزینتون بالاتر بود اما الان چند بسته گوشت و یه میوه و تمام چقدر همه چیز تغیر کرده چون شما تغیر کردید چون شما اراده کردید و خواستید و یه آدم دیگه شدید و نتیجه اش هم الان چقدر براتون لذت،آزادی و سلامتی بیشتر شده.
چقدر خوبه ما هر بار بشینیم یه نگاه به زندگیمون بندازیم و یک سری مسائل رو بررسی کنیم ریشه یابی کنیم و از اساس مسائلمون رو حل کنیم و یه حالی به خودمون و زندگیمون بدیم.افرین استاد جان آفرین مرد عمل️
در مورد این مسأله ای که راحت هر چیزی رو نپذیریم خوب همیشه یه سری خرافات و توهمات ذهنی هست که افراد میسازند و منتشرش میکنند الان دوباره تو ایران صحبت از رکود اقتصادی هست که دولت داره برای مهار تورم پول تو دست مردم رو میکشه بیرون و فلان میکنه ودیگه پول تو دست مردم نیست و اینا بعد من با خودم نگاه میکنم میگم یعنی چه که پولو از دست مردم داره میکشه بیرون؟ یعنی بزور یعنی حقوق نمیده بعد این پولا چی میشه میسوزونه میریزه تو دریا خوب بالاخره پولا که هست بعد دوباره نگاه میکنم میبینم مردم هم دارند مایحتاجشون رو میخرند بالاخره خرید و فروشه داره انجام میشه پول داره دست به دست میشه بعد با خودم میگم ببین بخدا به همین راحتی و سادگی اگه یه ذره وارد این فضاها و صحبتها بشی کسب و کارت دقیقا شروع میکنه به تجربه همین صحبتها وخیلی راحت به زمین گرم میخوری خداییش چند روز بود میشنیدم این صحبتها رو گرچه سعی میکردم سریع اون محیط رو درک کنم اما همون یه کلمه ترس به دلم انداخته بود و مغازه دچار رکود بدی شده بود تا هدایت شدم به فایل فراوانی شما که دقیقا در مورد همین مسأله صحبت میکردید که الان زمانی هست میگند رکوده و دولت داره طرح هایی رو برای خروج از اون میده اما کسب و کار من چنین چیزی رو تجربه نکرده برای اینکه من باور ندارم برای من همیشه فرصتها بیشتر میشه و همین یه جمله رو گرفتم و بهتر تونستم تمرکز بگذارم روی کسب و کارهای پر رونق خرید و فروشهایی که داره میشه و منطقهای بیشتری پیدا کنم برای ذهنم که آقا منطقی نیست نمیتونه درست باشه پس این پولا چی میشه مگه میشه همچین چیزی که پول تو دست مردم نباشه و نداشته باشند خوب در ازای کار و خدماتشون چی میگیرند پاره سنگ؟ و قشنگ دیدم که ورق کامل برگشت به یاری خدا.
و خوب همه اینا برای بهتر و بیشتر موندن و کار کردن روی خودم و ورودی های خوب دادن به ذهنم برام منطقی تر شد که همه چیز باوره همه چیز باوره و خیلی راحت نپذیرم و قبول نکنم چون طرف اقتصاد دانه داره درست میگه نه اون بر اساس دانسته هاش داره اطلاعات میده و دانسته هاش درست نیست منطقی نیست.
و بماند که چقدر از بچگی چرت و پرت به خورد ما دادند در مورد ثروت و آدمهای ثروتمند و چطور سخت و پیچیده و غیر قابل دسترسی و زشت و غیر خدایی کردند پول و ثروت رو و الان بخاطر اون ورودی ها ما چقدر داریم به سختی و بدبختی پول میسازیم و چه کشمکشی بین ما و ذهن ما هست تو این زمینه.
سلام به همه عزیزان هم فرکانس سلام به استاد توحیدی.
من هنوز این قسمت سفرنامه را ندیدهام اما می خواهم برای خودم رد پایی بگذارم یادداشتی از واقعه امروز که اگر بازگشتم روزی به نوشتهام یادم بیاورد من هم در سفر تکاملی خودم چه مراحلی را گذراندهام
امروز روز اول بازگشایی مدارس پسرانم بود و همه کارکنان و والدین به طرز زیبایی با آغوش گرم و روی خوش از من استقبال کردند. ولی من یک لحظه مشرک شدم پیش خودم فکر کردم این همه مورد لطف و محبت واقع شدنم به علت معلم پارسال پسر کوچکم است که رابطه خیلی خوبی با من داشت و ذاتاً انسان مهربانی است فکر کردم او از من تعریف کرده که بقیه اینطور شیفته من شدهاند. برای همین یک متن تشکر برایش نوشتم و فکر کنم از این مدرسه رفته است. بعد خدای من یادم انداخت که چه ظریف مورچه شرک روی سنگ سیاه در ذهنت راه رفت و تو ندیدی مشرک شدی استغفار کردم توبه کردم همانجا اعتبار تمام این محبتها را به خدا برگرد اندم اشک ریختن نگفتم غلط کردم اشتباه کردم فقط تویی که بذر محبت آدمیزاد را در دل ها می کاری. و الان خوشحالم از اینکه فهمیدم، پی به اشتباهم بردم توبه کردم و دوباره به آغوش امن خدا برگشتم.
اتفاق دوم باور خوبی است که از زبان همسرم جاری شد ما باید مبلغی را برای اکسترا لسن ریاضی و زبان پرداخت میکردیم قرار بر این شده بود که با مدیر صحبت کنم که ما توان پرداخت نداریم از بودجههای خیریه یا دولتی استفاده کنیم به همسرم گفتم چه خوب میشد انقدر پول داشتیم که میتوانستیم خودمان بدون رو انداختن به مخلوقات خدا از پس هزینههای زندگیمان بر بیاییم همسرم گفت پرداخت کن خدا خودش به ما میدهد خوشحال شدن از اینکه روزیم دست توست از اینکه خودم را پیش بندهات کوچک نکردم تخفیف نخواستم و این باور را تقویت کردم که تو روزیام را میدهی چرا چرا جز تو از کس دیگری بخواهم پس چه شد وقتی تو را دارم وقتی تو روزیم را میدهی وقتی تو قراره زندگیم را بچرخانی فقط میدانم وحی آمد کاین چه فکر باطل است رهرو ما اینک اندر منزل است
رسوندن روزی تو دستور کار قرار گرفته فقط من نمیبینم لطف حق را ،وگر نه کار انجام شده.
ممنونم خدایا که هر وقت من قطع میشم از تو، یادم میندازی و فوری میگی بیا،برگرد پیشم بمون دوست دارم منم میگم عاشقتم عزیزترینم.
سلام به استاد عزیز به مریم جان نازنین و دوستان خوبم
الهی شکر برای اینهمه فراوانی و زیبایی
چشمم در ابتدای ویدیو به دیدن گل های آفتابگردون زیبابین شد
نکته هایی که از خرید تو فروشگاه توجهم رو جلب کرد این ها بود:
خرید ساده و اینکه استاد گفتند ما فقط گوشت میخواستیم و شامپو و مایحتاجی که نیاز داشتند، چیزی که در اینگونه فروشگاه های زنجیره ای وجود داره اینه که بخاطر تنوع جنس و زرق و برق برخی خوراکی ها و حتی اون استند دم صندوق که من جایی شنیدم با یک استراتژی گذاشته میشه که آدمها رو برانگیخته کنه برای خرید ،آدم گاهی وسوسه میشه چیزی رو بخره که نیازش نبوده و چیزهایی رو میخره که وقتی حساب میکنه میگه چقدر چیز میخواستم و یادم نبود، یعنی حتی توجیه میکنه خریدی که نیاز نداشت و وقتی یکم زمان میگذره میاد خونه کم کم متوجه میشه میگه من اینو نمیخواستم چطور خریدم؟بعد میگه اشکال نداره حتما نیاز میشه
و این روند تو دفعات بعدی خرید هم از این گونه فروشگاههای بزرگ که تنوع و رنگارنگی دارند تکرار میشه، این نکته برام جالب بود که استاد و مریم جون دقیق رفتند سراغ چیزی که میخواستند و همونهارو خرید کردند و نه چیز اضافه ای، من حتی زمان حساب کردن استاد داشتم به آدامس های استند کناری توجه میکردم و طبق عادت قدیم انگار میخواستم بگم ازین ها هم بردارید
برای ترک این عادت و توجه به خواسته و نه پرت شدن ذهن با زرق و برق و قیمت مناسب و … یک دوستی داشتم که یک مثال خوبی تعریف میکردند
ایشون میگفتند وقتی خواهرشون با بچه شود میخوام برن خرید از قبل باهم صحبت میکنند ، میگن مثلا پسرم ما امروز میخوایم بریم شلوار بخریم و هدفمون خرید شلوار هست پس توجهم رو میذاریم روی این خرید و حواسمون رو جمع میکنیم که برای این خرید اومدیم و نه چیز دیگه ای و اینطوری جفتشون حواسشون هست که اگر مثلا یک پیراهن دیدند و قیمت خوبی داشت یا حراج خورده بود یا رنگش قشنگ بود به خودشون یادآوری کنند که به چه هدفی اومده بودند و نیاز به پیراهن نداشتند فقط الان ذهنشون داره بخار یه دلیلی پیراهن رو بهشون میگه بخر در حالیکه نیازشون نیست و چون هدف رو از قبل میدونستند پاسخ درخواست ذهن رو نمیدادند و این به نظر من خیلی میتونه موثر باشه در تمام ابعاد زندگی که ما به قول استاد لیزر فوکس باشیم روی هدفمون و تمرین کنیم به سادگی به قبل و قال و زرق و برق های اطراف نه بگیم.
مورد بعدی که فراوانی و تنوع و تمیزی فروشگاه بود ،فراوانی در انواع گوشت و انواع میوههایی که به نظر خیلی تمیز و درجه یک بودند، الهی شکر
مورد بعدی صندوق بدون نیروی انسانی بود که برام خیلی جذاب بود، اعتمادی که به مشتری ها دارند و اینکه این حسابرسی چه ساده میتونه توسط خود فرد انجام بشه و نیاز به وجود فرد بیرونی نداشت و اینطوری هم خرید ساده تر میشه هم خلوت تر میشه و نیاز نیست آدم ها صف بکشند برای حساب کردن و حس بهتری از خرید به وجود میاد
مورد بعدی این بود که برای خود من از دیدن این ویدیو شد یک درخواست که بدون توجه به قیمت و. حساب و کتاب ذهنی و بالا پایین کردن خرید کردن رفت تو خواسته هام، وقتی دیدم استاد به سادگی فقط نیازشون رو برداشتند و به سادگی داشتند حساب میکردند گفتم این هم یکی دیگه از مزیت های ثروت و ثروتمند شدن هست که آدم میتونه خیلی راحت هرانچه که دوست داره رو بدون حساب کردن تو ذهنش بخره و اینگونه خرید کردن شد یک خواسته برای من
مورد بعدی که استاد داشتند نشون میدادند زمین های دایره ای شکل رو خیلی جذاب و قشنگ بود به نظرم و تا قبل اینکه استاد بگن چطور این زمین هارو به این صورت دایره ای ایجاد کردند داشتم تو ذهنم راه هاشو پیدا میکردم که وقتی استاد گفتند چطور با آبیاری این زمین ها به این شکل میشن گفتم واو چه راه ساده ای، چقدر ساده تر از راه من بود و این جرقه در ذهن من خورد که مریم جانم ببین کارها ساده تر و ساده تر هم میشه انجام بشه، اصلا اصل همینه همه چی به سادگی و راحتی باید صورت بگیره اگه نه یجای کار اشتباهه، فکر نکن که هرچی پیچیده تر باشه بهتر و خفن تره نه اتفاقا اون مسیر اشتباهه
مورد بعدی که استاد داشتند از باورها میگفتند من به مرور چندین باور به یادم اومد که چقدر ساده لوحانه پذیرفته بودمشون و تا همین سن سی سالگی هم انگار هنوز باورشون داشتم و دست به عصا باهاشون برخورد میکردم
یکی که خیلی الان شاید خنده دار به نظر بیاد اینه که یادم که وقتی دبستانی بودم میگفتند مداد رو اگه از دو طرف بتراشید یه اتفاقی برای یکی از اعضای خانواده یا فامیل میوفته، یکی میمیره و این باور تا زمان کنکور من هم در من بود و من یادم اون زمان میخواستم برای مدیریت زمانم مداد رو از دو طرف بتراشم که اگه کند شد مدادم نخوام که مداد دیگه ای بردارم و سریع از اون سمتش استفاده کنم اما اینکار رو نکردم و جالبه حتی به دوستام که این عادت رو داشتند میگفتم بچه ها توروخدا این کارو نکنید اینطوری میشه و جالبه اونا هم نمیپذیرفتند و یجوری نگاهم میکردند که این حرفهای مسخره چیه اما در باور من ذره ای شک به وجود نمیومد
یا اینکه میگفتند اگه آب جوش رو بریزی روی یجا و اسم خدارو نبری جن میاد!!!
من هنوزم طبق عادت اینکارو میکنم ولی میدونم دلیلش اومدن جن نیست اما برام جالبه که هنوز عادتش در من مونده
یا اینکه اگه قیچی رو الکی باز و بسته کنی یه اتفاق بدی میوفته
یا اینکه ماه محرم و صفر سنگینِ و من همیشه از این دو ماه بدم میومده و دوست نداشتم این دو ماه بیان، آخه چطور میشه دو ماه خدا رو سنگین و بی برکت دید!! گرچه که هنوز ته ذهنم بارقه هابی از این باور هست و میدونم باید بیشتر و بیشتر روش کار بشه تا کم رنگ و کم رنگتر بشه
یا اینکه اگه به چشم گربه نگاه کنی آینده ات رو از چشمت میخونه و میتونه برات یه اتفاق بد رقم بخوره!!! دقیقا دو روز پیش وقتی یه گربه رو دیدم تو شب هم بود چشماش که برق زد یهو این باور تو ذهنم جرقه زد و من گفتم چه باور الکی ای و تو چشماش ذل زدم و نگاهش کردم و تا الان که بخوام بنویسمش اصلا یادم هم نبود و هیچ اتفاقی هم نیوفتاد، چقدر الکی ما ذهنمون رو با این چیزهای پوچ پر کردیم و جارو برای ورود باورهای خوب محدود کردیم.
در مورد چشم زخم هم که الا ماشاالله من مثال دارم که اگه فلان چیزو خریدی سفر رفتی و حتی یا همسرت خوش بودی نذار کسی ببینه چشمت میکنم و چقدر جالب که ما خوشی ها و خوبی هارو از هم مخفی میکردیم و به اسم اینکه چشممون نکنن تو هر جمعی که میرفتیم از مریضی ها و بدی و بدبختی هایی که سرمون اومده بود میگفتیم و انگار یه مسابقه بود هرکی بیشتر بدبخت بود برنده بود و جالبه باز هم ازون تیپ اتفاقات برامون میوفتاد و ما اصلا نمیفهمیدم که خودمون ایجادش کردیم و بار دیگه با آب و تاب بیشتری میگفتیم و قهرمان بدبختی میشدیم و این سیکل ادامه پیدا میکرد، خداروشکر که الان به این آگاهی رسیدم که به هرچی توجه کنی و ازش بگی بیشتر و بیشتر برات اتفاق میوفته، من اوایل که وارد سایت شدم این باور تو ذهنم بود و گفتم استاد چشم میخورن چقدر از همه چیشون میگن بابا یه بلایی سرت میاد تا اینکه به یک فایلی هدایت شدم که استاد در مورد چشم زخم صحبت میکردند و این باور شرک آلود که چقدر با توحید فاصله داره و این باور در من کم رنگ و کم رنگ تر شد و هنوز هم جا داره کم رنگ تر بشه
اینکه باور کنیم که ما قراره زیبایی هارو ببینیم و زیبایی هارو ترویج بدیم و لیاقت زیبایی و بهترین بیشترین زیبایی و بهترین زندگی رو داریم و اصلا آفریده شدیم برای همین، آفریده شدیم برای لذت بردن و دیدن نکات مثبت و کیف کردن و شاد بودن و سلامتی و عشق کردن و ثروتمند شدن و هر روز بیشتر و بیشتر موفق شدن و کسب تجربیات متنوع و زیبا و به سادگی زندگی کردن، چقدر این باور قشنگ و چقدر به من حس خوبی میده
و هر آنچه غیر از این باشه اشتباه
همین بس برای کمرنگ کردن باورهای اشتباه
الهی شکر
خدایا هدایتم کن هدایتمون کن به باورهای درست و زیبا و بهترین باورها برای با عشق و شور و آیند و توحیدی زندگی کردن
سلام به مریم جانم که نازنین دست خداوند به روی زمین شدی برای درک مسئله ی احساس قربانی بودن و دلیل اینکه چرا این باور رفته تو ناخودآگاهم و نمیدونستم چرا!؟؟عاشقتم دختر..سپاسگذارم که متوجه شدم و بامید خدا امید دارم که در عمل انجامش بدم..خدااااا ی من ..
تمام بدبختی های بشر بدلیل شرک هست..بخاطر قدرت دادن به غیر خدا.. الله اکبر..چرا متوجه نمیشدم اینهمه وقت با گوش دادن و نوشتن جلسه 1 و 2 عزت نفس..آخه یعنی چی!!
من بخاطر این باور شرک آلود مخرب نکنه یه وقت چشمم بزنن ، موهام رو درست شونه نمیزدم که نکنه چشم بخورم و موهام بریزه..ناگفته نمونه که اینها مال قبلناست و خداروشکر خیلی وقته نسبت به مسئله چشم زخم که استاد فرمودن ،بیشتر این باور در من قطعی شد..
.
البته تو خیلی مسائل شرک میورزیم که به قول استاد هیچکس موحد کامل نیست و هیچکس کامل مشرک نیست ..هممون باورهای شرک آلودی داریم که باعث قفل شدنمون شده و حرکت نمیکنیم..
.
.
اومدم بگم میخوام هر مسئله ای پیش اومد که باعث بشه احساس قربانی کنم،بیام جااااار بزنم و بگم به خودم یا حتی موقعی که نیاز بود به دیگری ..با تمام وجود از اتفاقات خوبم بگم و لذتش رو با تکرار برای خودم چندین برابر کنم..
یادآوری اتفاقات خوب زندگی و گفتن و تکرارش بجای احساس قربانی کردن…
من عاشقانه سپاسگذار خداوند بدلیل رسوندن این آگاهی..
مریم جان کامنت های درس آموزت رو خییییللییی دوست دارم و سپاسگذارتم بابت به اشتراک گذاشتن آگاهی ها و دریافت ها
به به عزیزان دلم خداقوت عرض ادب واحترام به استادجان ومریم عزیزم
وهمه دوستان عالیم
وبازچهره خندان استادوصدای زیبای مریم جان واین همه نعمت وفراوانی وتنوع موادغذایی ورنگهای متنوع ،خدایاشکرت
داخل یک سوله چه کسب وکارهایی دیده می شودباامکانات عالی وخدایی آن قدرمی شوددرآمدکسب کردکه هرکسی گله وشکایت کندوبگویدکاروباری نیست بایدباخاک یکسانش کرد،چقدربایدقدروارزش وتوانایی که خداونددروجودمان گذاشته محترم دانست وسجده شکربه جاآوردکه محتاج کسی نیستیم،جاهایی برای خرید می روم بینم کسب وکاردارندومغازه شان پرازانواع لوازم وغیره چقدرآه وناله شان بلنداست بعدهم همه جوره انتظاروتوقع ازخداوند،من هرمغازه ای برم ناشکری ببینم کاملا حذف می کنم چون دست به حذفم عالیه وخداوندهم هردفعه هی تکاملی جاهای عالی ترهدایتم می کند.قانون شیرین سلامتی هم که نورعلی نورشده برای من خریدهامختصرومفیدخداروشکروچقدراندام ووزن وهمه چیزم نرمال شده استادجان بی نهایت سپاس.
استادم بایدهم ماشین عیاردارتان که برازنده تان است این
به قول فرمایش شماهمه چیزامکان پذیرمی شوداگرخودمان بخواهیم ،همین دوستان فعال وبه روزسایت هرکدامشان دنیاروگلستان می کننداگرهرروزخودرارگباری به این سایت طلایی وخدایی پیوندبزنندوخداوندهم ازبالا احسن الخالقین می گویدولبخندش رادرزندگیمان ووجودمان جاری می کند.
آخ چقدرباوراین خرافات هم مارودربعضی شرایط ترسوندالکی ،زیردرخت شبهانروشیطان میادمی خورتت چقدرناآگاه ولی بعدازهدایت خداوندبه این سایت وصحبتهای ناب استادپیاده روی که می روم اگرشب باشدحتمامیرم زیردرختهاردمیشم چون اگرشیطانی هم باشه تامنوببینه مطمئنم فرارمی کنه،یامیگفتن برای رفتن به سرویس بهداشتی بایداول پای راست بعدچپ بزاری، یه روزخدارحمم کردتوی گذاشتن پای راست وپای چپ موندم نزدیک بودباصورت برم توی سنگ توالت من هم که اون روزهاهمه چیزم کامل بودناقصیم همین شنیدن خرافات بود،بازهم ممنون استادجان من یکی راحت شدم ازاین مزخرفات،خدایاشکرت.
این بیان زیبای شمادرموردهربارتکرار(مسیرزیبا)احساس می کنم من هم کنارشمادارم این مسیرزیبارومیام البته که همینطور هم هست بودن باشمادراین مسیرالهی وپرازشادی،سلامتی،عشق،آرامش وهرنفس شکرگزاری کارهرلحظه من است به لطف خداوندمهربان، عاشقتونم استادم ومریم نازنینم
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم نازنینم و سلام به همه دوستان خوبم در این فضای الهی.
خدایا شکرت که اجازه دادی این قسمت سفر رو هم همراهی کنم و بیام بنویسم. می دونم که خود این اتفاق اصلاً ساده نیست. بارها نشده که بیام بنویسم. پس همین که اینجا هستم، با هر کیفیتی، خودش یه نشونه است. شکرت خدای عزیزم.
استاد جانم چقدر توضیحاتی که درباره مزارع دایرهایشکل دادید، جالب بود.
چه مناظر زیبایی، چه رنگ های زندهای دارن. نقاشی قشنگ خدا روی زمین.
استاد این والمارت چه فروشگاه خفنیه. چقدر محصول توی قفسه ها بود، چه میوه های خوش آب و رنگی، چقدر بسته های متنوع گوشت تازه.
و از بین این همه، به لطف قانون سلامتی، شما فقط گوشت استیکی و بلوبری می خورید.
استاد و مریم جونم ازتون سپاسگزارم که این فایل ها رو تهیه می کنید و این همه نعمت و فراوانی رو نشون ما می دید که چشم هامون ببینه و باور کنه و عادت کنیم به دیدن این همه نعمت در جهان.
بسته های بلوبری رو که دیدم، فکر کردم چرا من تا حالا این میوه رو نخریدم؟! درسته که یه بسته کوچیکش اینجا توی میوهفروشی نزدیک خونهمون 265 هزار تومنه، ولی آیا من این مقدار پول نداشتم؟ آیا نمی شده حداقل یک بار یه بسته بلوبری بخرم و یه طعم جدید رو تجربه کنم و از این تجربه لذت ببرم؟!
قطعاً می شده. ولی چرا این کار رو نکردم؟ دلیل دیگه ای جز باور فقر و کمبود داشته؟ نه. ذهن فقیر و باور کمبود باعث شده همیشه فکر کنم ولش کن، خیلی گرونه. به جای یه بسته بلوبری می تونم چند کیلو میوه دیگه بخرم.
و همین باور فقر موجب شده خودم رو از لذت چشیدن یه میوه خاص و جذاب محروم کنم.
حتماً در اولین فرصت می رم بلوبری می خرم و میام از تجربهم می گم. :)
عاشقتونم. ازتون هزارباره سپاسگزارم.
در پناه خداوند رحمان سلامت و شاد و ثروتمند باشید همگی.
سفرتون سلامت باشه .اخ که من عاشق سفر کردنم و هر وقت شما عازم سفرید قلب منم پر میکشه برای بودن با شما و دیدن یه جاده طولانی و آسمون پر از تیکهای ابر که وقتی از فاصله دور در حال تماشای جاده و آسمونی انگار انتهای جاده و آسمون به هم وصل شدن،خصوصا از پشت شیشه بزرگ و تمیز تراکمپر
خدا میدونه چقدر خودمو تجسم کردم توی همچین حالتی و چه فرکانسهای فرستادم که منتظر استجابتشونم ..
جادهای تمیز و خونهای رنگارنگ و مردم دوسداشتنی آمریکا
فروشگهای بی اندازه زیباشون که رنگ روشون عقل از سر آدم میپرونه
استاد وقتی میرید سراغ گوشت من حسودیم میشه و دهنم آب میافته ،وقتی که سفر به دور آمریکا رو نگاه میکنم اون قسمتای که میرید رستوان میزنید بر بدن من دیوانشم .
همش فک میکنم پیشتونم در حال خوردن غذا
ولی انصافا فقط در مورد خوراک گوشتی و یکم شیرینجات اینجوریم
البته اینم بگم قانون سلامتی باعث شده من خیلی کم خوراک بشم و فقط تقریبا یک وعده غذا بخورم ولی نمیدونم چرا فایلهای گوشتی شما دهنمو آب میندازه
استاد عزیزم داشتم فایل توحید عملی 2 رو گوش میدادم و کامنت گذاشتم که من روزی که از یکی از دوستام شنیدم ما توسط آدم فضایها خلق شدیم و من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و از راه گمراه شدم اونجا بود که خداوند مسیر هدایت بهم نشون داد وصل شدم به شما
اومدم این فایل نگاه کردم دیدم در مورد آدم فضایها صحبت میکنید و گفتم خدایا شکرت هدایت شدم و از زبون شما منطقشو شنیدم ،
درستش همینه واقعا استاد عزیزم که ما بدون اینکه علمی داشته باشیم و با شنیدن چند جمله ساده از راه به در میشیم و چقدر میتونه یه جمله ساده ما رو منحرف کنه
یکی از دوستان توی کامنت نوشته بود به نقل از امام صادق که
“عقل داشتن مجوز ورود به درگاه خداوند و درگاه خداوند مجوز رسیدن به بهشت
یه همچین چیزی نوشته بود وقتی داشتم میخوندمش دیدم که من چقدر نسبت به همه چی بدون تعقل قضاوت میکردم و مشکل اساسی من همین بود
ولی الان خیلی وقت به لطف آگاهی های استاد هر وقت مسلئه ای پیش میاد اولین کاری که میکنم با قانون میسنجمش و این قوانین چراغ راه من شدن در تمام موارد ،و نعمت بزرگتر از این مگه آدم میتونه داشته باشه ..هر چقدر بیشتر با قوانین آشنا میشم بیشتر متوجه میشم که مردم چقدر توی درو دیوارن و چقدر تفاوت هست بین کسانی که اینجا توی سایت دنبال آگاهی هستن با کسانی که اصلا تعقل نمیکنن ..
بقول قران ما مهر گذاشتیم بر دلهایشان
خدایا سپاسگزارم ازت بخاطر هدایتگر بودنت در هر لحظه و سپاسگزار الله ایم که استاد در این راه ثابت قدم نگهداشت ..
آنان که همواره خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می کنند، و پیوسته در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند، [و از عمق قلب همراه با زبان می گویند:] پروردگارا! این [جهان با عظمت] را بیهوده نیافریدی، تو از هر عیب و نقصی منزّه و پاکی؛ پس ما را از عذاب آتش نگاهدار.
آل عمران(آیه: 191)
پروردگار همیشه مارو به فکر و اندیشه کردن تشویق کرده و کسانی که در خلقت و آفرینش این جهان تفکر کرده اند آنها را در زمره انسان های با ایمان قرار داده
وقتی که سن خیلی کمی داشتم با کتاب منظره مرگ آشنا شدم و این کتاب در من ترس های از خدا و مرگ و بهشت و جهنم ایجاد کرد که تا سال های سال تو وجودم بود و خداوند یک عذاب دهنده میشناختم و همیشه این سوالو میکردم که چرا باید به دنیا بیام که عذاب بشم و هیچ کسی هم برای این جواب نداشت تا اینکه با استاد آشنا شدم و خدا به سادگی تمام شناختم و الان وقتی می اندیشم میبینم جواب همه سوالات برام واضح هستش و کلام قرآن همینه که و بخاطر همین بارها تکرار کرده که بیندیشید واقعا هیچ چیزی پیچیده ی نیست و اگر پیچیده هستش یعنی با قوانین خداوند هم راستایی نداره
همه چیز درباره جن و سحر و جادو و آدم فضایی و ماتریکس جز خیال باطل و توهمی بیش نیست واصل موضوع تمرکز ماست که مارو به هرچیزی که میخواهیم میرسونه
استاد عزیزم چقدر این کلرادو شبیه شهر زیبایم اورمیه هستش واقعا یه لحظه فکر کردم طبیعت اینجاست
خیلی سپاسگزارم که این همه زیبایی رو از دوربین شما دارم میبینم و مطمئنم من هم در همین چند روز به طبیعت زیبا هدایت خواهم شد
به نام حکیم سخن
سلام خدمت استاد دلها وخانم شایسته عزیز ودوستان توحیدی ام
چقدر این رنگ طلایی گندم زار وترکیب گلای آفتابگردون زیبا وچشم نوازه، خدایاسپاس
استاد چقدر همه چی آسون شده براتون با قانون سلامتی، خرید کردنتون هم راحت وآسون ولذت بخش شده، خدایاشکرت…
شکرت بابت این همه فراوانی وثروت در والمارت وچقدر کار رو راحت کردن واسه فاکتور کردن اجناس واین ایده یه حس ارزشمندی واعتماد رو هم به خریدار میده وخیلی لذت بخشه، خداراشکر که همه چی داره آسون میشه…
درمورد پیش فرضایی که گفتین استاد منم چند مثال دارم…
یادمه قدیما میگفتن اگه روی خاکسترآتیش ویا توی تنور آب بریزی شب جن میادسراغت وجنی میشی..
یامیگفتن نباید توی قابلمه یا دیگ غذا رو بخوری چون بزرگ که بشی شب عروسیت گرد وخاک میشه وهوا خراب میشه.. خخخ
یا درمورد یکی از ثروتمندی شهرمون که توی سن کم ثروتمند شده(درحد چندهزارمیلیارد)و تو کارمعدن هست چون منطقه ما سنگ آهن زیاده وکلی کامیون ولودر وسپراتور و…چندین خونه ویلا وچندتا ماشین خارجی داره ومن لذت میبرم وقتی ایشون رو میبینم!وهمیشه تحسینشون میکنم، حدس بزنید مردم شهرمون در موردش چی میگن وچه پیش فرضایی دارن
تا واسه ذهنشون قابل درک باشه این همه ثروت ونعمت؟
مردم میگن فلانی که به اینجا رسیده قبلنا باچندتا از دوستاش یه زیرخاکی(مومیایی) پیدا کردن(چون منطقه ما آثارباستانی زیادی داره)به همین دلیل تونسته به اینجا برسه…
درصورتی که این بنده خدا قشنگ تکاملشو طی کرده واز یه زمین معدنی که قبلا به ثبت رسونده ویواش یواش استخراجش کرده تونسته به ثروت برسه…
آرزو میکنم هممون درمسیر توحید ثابت قدم باشیم وهر روز مدارمون بالاتربره و عشق خدایی رو بیشتر درک کنیم… انشاالله
سلام به همسفرای نازنین
چقدر سبک بال و راحت سفر کردن لذت بخشه چقدر خوبه آدم راحت بگیره همه چیز رو و بیشترین تمرکزش رو نهایت لذت بردن از اون چیزی که هست باشه.
یه زمانی شما می فایده والمارت یا هر فروشگاهی چقدر برنج و گوشت و ماکارونی میوه و نون و شیرینی هر چیزی بر میداشتید و چقدر استایلتون کامل متفاوت بود هم ظاهری هم انرژیک وچقدر هزینتون بالاتر بود اما الان چند بسته گوشت و یه میوه و تمام چقدر همه چیز تغیر کرده چون شما تغیر کردید چون شما اراده کردید و خواستید و یه آدم دیگه شدید و نتیجه اش هم الان چقدر براتون لذت،آزادی و سلامتی بیشتر شده.
چقدر خوبه ما هر بار بشینیم یه نگاه به زندگیمون بندازیم و یک سری مسائل رو بررسی کنیم ریشه یابی کنیم و از اساس مسائلمون رو حل کنیم و یه حالی به خودمون و زندگیمون بدیم.افرین استاد جان آفرین مرد عمل️
در مورد این مسأله ای که راحت هر چیزی رو نپذیریم خوب همیشه یه سری خرافات و توهمات ذهنی هست که افراد میسازند و منتشرش میکنند الان دوباره تو ایران صحبت از رکود اقتصادی هست که دولت داره برای مهار تورم پول تو دست مردم رو میکشه بیرون و فلان میکنه ودیگه پول تو دست مردم نیست و اینا بعد من با خودم نگاه میکنم میگم یعنی چه که پولو از دست مردم داره میکشه بیرون؟ یعنی بزور یعنی حقوق نمیده بعد این پولا چی میشه میسوزونه میریزه تو دریا خوب بالاخره پولا که هست بعد دوباره نگاه میکنم میبینم مردم هم دارند مایحتاجشون رو میخرند بالاخره خرید و فروشه داره انجام میشه پول داره دست به دست میشه بعد با خودم میگم ببین بخدا به همین راحتی و سادگی اگه یه ذره وارد این فضاها و صحبتها بشی کسب و کارت دقیقا شروع میکنه به تجربه همین صحبتها وخیلی راحت به زمین گرم میخوری خداییش چند روز بود میشنیدم این صحبتها رو گرچه سعی میکردم سریع اون محیط رو درک کنم اما همون یه کلمه ترس به دلم انداخته بود و مغازه دچار رکود بدی شده بود تا هدایت شدم به فایل فراوانی شما که دقیقا در مورد همین مسأله صحبت میکردید که الان زمانی هست میگند رکوده و دولت داره طرح هایی رو برای خروج از اون میده اما کسب و کار من چنین چیزی رو تجربه نکرده برای اینکه من باور ندارم برای من همیشه فرصتها بیشتر میشه و همین یه جمله رو گرفتم و بهتر تونستم تمرکز بگذارم روی کسب و کارهای پر رونق خرید و فروشهایی که داره میشه و منطقهای بیشتری پیدا کنم برای ذهنم که آقا منطقی نیست نمیتونه درست باشه پس این پولا چی میشه مگه میشه همچین چیزی که پول تو دست مردم نباشه و نداشته باشند خوب در ازای کار و خدماتشون چی میگیرند پاره سنگ؟ و قشنگ دیدم که ورق کامل برگشت به یاری خدا.
و خوب همه اینا برای بهتر و بیشتر موندن و کار کردن روی خودم و ورودی های خوب دادن به ذهنم برام منطقی تر شد که همه چیز باوره همه چیز باوره و خیلی راحت نپذیرم و قبول نکنم چون طرف اقتصاد دانه داره درست میگه نه اون بر اساس دانسته هاش داره اطلاعات میده و دانسته هاش درست نیست منطقی نیست.
و بماند که چقدر از بچگی چرت و پرت به خورد ما دادند در مورد ثروت و آدمهای ثروتمند و چطور سخت و پیچیده و غیر قابل دسترسی و زشت و غیر خدایی کردند پول و ثروت رو و الان بخاطر اون ورودی ها ما چقدر داریم به سختی و بدبختی پول میسازیم و چه کشمکشی بین ما و ذهن ما هست تو این زمینه.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه عزیزان هم فرکانس سلام به استاد توحیدی.
من هنوز این قسمت سفرنامه را ندیدهام اما می خواهم برای خودم رد پایی بگذارم یادداشتی از واقعه امروز که اگر بازگشتم روزی به نوشتهام یادم بیاورد من هم در سفر تکاملی خودم چه مراحلی را گذراندهام
امروز روز اول بازگشایی مدارس پسرانم بود و همه کارکنان و والدین به طرز زیبایی با آغوش گرم و روی خوش از من استقبال کردند. ولی من یک لحظه مشرک شدم پیش خودم فکر کردم این همه مورد لطف و محبت واقع شدنم به علت معلم پارسال پسر کوچکم است که رابطه خیلی خوبی با من داشت و ذاتاً انسان مهربانی است فکر کردم او از من تعریف کرده که بقیه اینطور شیفته من شدهاند. برای همین یک متن تشکر برایش نوشتم و فکر کنم از این مدرسه رفته است. بعد خدای من یادم انداخت که چه ظریف مورچه شرک روی سنگ سیاه در ذهنت راه رفت و تو ندیدی مشرک شدی استغفار کردم توبه کردم همانجا اعتبار تمام این محبتها را به خدا برگرد اندم اشک ریختن نگفتم غلط کردم اشتباه کردم فقط تویی که بذر محبت آدمیزاد را در دل ها می کاری. و الان خوشحالم از اینکه فهمیدم، پی به اشتباهم بردم توبه کردم و دوباره به آغوش امن خدا برگشتم.
اتفاق دوم باور خوبی است که از زبان همسرم جاری شد ما باید مبلغی را برای اکسترا لسن ریاضی و زبان پرداخت میکردیم قرار بر این شده بود که با مدیر صحبت کنم که ما توان پرداخت نداریم از بودجههای خیریه یا دولتی استفاده کنیم به همسرم گفتم چه خوب میشد انقدر پول داشتیم که میتوانستیم خودمان بدون رو انداختن به مخلوقات خدا از پس هزینههای زندگیمان بر بیاییم همسرم گفت پرداخت کن خدا خودش به ما میدهد خوشحال شدن از اینکه روزیم دست توست از اینکه خودم را پیش بندهات کوچک نکردم تخفیف نخواستم و این باور را تقویت کردم که تو روزیام را میدهی چرا چرا جز تو از کس دیگری بخواهم پس چه شد وقتی تو را دارم وقتی تو روزیم را میدهی وقتی تو قراره زندگیم را بچرخانی فقط میدانم وحی آمد کاین چه فکر باطل است رهرو ما اینک اندر منزل است
رسوندن روزی تو دستور کار قرار گرفته فقط من نمیبینم لطف حق را ،وگر نه کار انجام شده.
ممنونم خدایا که هر وقت من قطع میشم از تو، یادم میندازی و فوری میگی بیا،برگرد پیشم بمون دوست دارم منم میگم عاشقتم عزیزترینم.
خدایا شکرت به خاطر رابطهام با تو که ترمیم شد.
بسم رب نور
سلام به استاد عزیز به مریم جان نازنین و دوستان خوبم
الهی شکر برای اینهمه فراوانی و زیبایی
چشمم در ابتدای ویدیو به دیدن گل های آفتابگردون زیبابین شد
نکته هایی که از خرید تو فروشگاه توجهم رو جلب کرد این ها بود:
خرید ساده و اینکه استاد گفتند ما فقط گوشت میخواستیم و شامپو و مایحتاجی که نیاز داشتند، چیزی که در اینگونه فروشگاه های زنجیره ای وجود داره اینه که بخاطر تنوع جنس و زرق و برق برخی خوراکی ها و حتی اون استند دم صندوق که من جایی شنیدم با یک استراتژی گذاشته میشه که آدمها رو برانگیخته کنه برای خرید ،آدم گاهی وسوسه میشه چیزی رو بخره که نیازش نبوده و چیزهایی رو میخره که وقتی حساب میکنه میگه چقدر چیز میخواستم و یادم نبود، یعنی حتی توجیه میکنه خریدی که نیاز نداشت و وقتی یکم زمان میگذره میاد خونه کم کم متوجه میشه میگه من اینو نمیخواستم چطور خریدم؟بعد میگه اشکال نداره حتما نیاز میشه
و این روند تو دفعات بعدی خرید هم از این گونه فروشگاههای بزرگ که تنوع و رنگارنگی دارند تکرار میشه، این نکته برام جالب بود که استاد و مریم جون دقیق رفتند سراغ چیزی که میخواستند و همونهارو خرید کردند و نه چیز اضافه ای، من حتی زمان حساب کردن استاد داشتم به آدامس های استند کناری توجه میکردم و طبق عادت قدیم انگار میخواستم بگم ازین ها هم بردارید
برای ترک این عادت و توجه به خواسته و نه پرت شدن ذهن با زرق و برق و قیمت مناسب و … یک دوستی داشتم که یک مثال خوبی تعریف میکردند
ایشون میگفتند وقتی خواهرشون با بچه شود میخوام برن خرید از قبل باهم صحبت میکنند ، میگن مثلا پسرم ما امروز میخوایم بریم شلوار بخریم و هدفمون خرید شلوار هست پس توجهم رو میذاریم روی این خرید و حواسمون رو جمع میکنیم که برای این خرید اومدیم و نه چیز دیگه ای و اینطوری جفتشون حواسشون هست که اگر مثلا یک پیراهن دیدند و قیمت خوبی داشت یا حراج خورده بود یا رنگش قشنگ بود به خودشون یادآوری کنند که به چه هدفی اومده بودند و نیاز به پیراهن نداشتند فقط الان ذهنشون داره بخار یه دلیلی پیراهن رو بهشون میگه بخر در حالیکه نیازشون نیست و چون هدف رو از قبل میدونستند پاسخ درخواست ذهن رو نمیدادند و این به نظر من خیلی میتونه موثر باشه در تمام ابعاد زندگی که ما به قول استاد لیزر فوکس باشیم روی هدفمون و تمرین کنیم به سادگی به قبل و قال و زرق و برق های اطراف نه بگیم.
مورد بعدی که فراوانی و تنوع و تمیزی فروشگاه بود ،فراوانی در انواع گوشت و انواع میوههایی که به نظر خیلی تمیز و درجه یک بودند، الهی شکر
مورد بعدی صندوق بدون نیروی انسانی بود که برام خیلی جذاب بود، اعتمادی که به مشتری ها دارند و اینکه این حسابرسی چه ساده میتونه توسط خود فرد انجام بشه و نیاز به وجود فرد بیرونی نداشت و اینطوری هم خرید ساده تر میشه هم خلوت تر میشه و نیاز نیست آدم ها صف بکشند برای حساب کردن و حس بهتری از خرید به وجود میاد
مورد بعدی این بود که برای خود من از دیدن این ویدیو شد یک درخواست که بدون توجه به قیمت و. حساب و کتاب ذهنی و بالا پایین کردن خرید کردن رفت تو خواسته هام، وقتی دیدم استاد به سادگی فقط نیازشون رو برداشتند و به سادگی داشتند حساب میکردند گفتم این هم یکی دیگه از مزیت های ثروت و ثروتمند شدن هست که آدم میتونه خیلی راحت هرانچه که دوست داره رو بدون حساب کردن تو ذهنش بخره و اینگونه خرید کردن شد یک خواسته برای من
مورد بعدی که استاد داشتند نشون میدادند زمین های دایره ای شکل رو خیلی جذاب و قشنگ بود به نظرم و تا قبل اینکه استاد بگن چطور این زمین هارو به این صورت دایره ای ایجاد کردند داشتم تو ذهنم راه هاشو پیدا میکردم که وقتی استاد گفتند چطور با آبیاری این زمین ها به این شکل میشن گفتم واو چه راه ساده ای، چقدر ساده تر از راه من بود و این جرقه در ذهن من خورد که مریم جانم ببین کارها ساده تر و ساده تر هم میشه انجام بشه، اصلا اصل همینه همه چی به سادگی و راحتی باید صورت بگیره اگه نه یجای کار اشتباهه، فکر نکن که هرچی پیچیده تر باشه بهتر و خفن تره نه اتفاقا اون مسیر اشتباهه
مورد بعدی که استاد داشتند از باورها میگفتند من به مرور چندین باور به یادم اومد که چقدر ساده لوحانه پذیرفته بودمشون و تا همین سن سی سالگی هم انگار هنوز باورشون داشتم و دست به عصا باهاشون برخورد میکردم
یکی که خیلی الان شاید خنده دار به نظر بیاد اینه که یادم که وقتی دبستانی بودم میگفتند مداد رو اگه از دو طرف بتراشید یه اتفاقی برای یکی از اعضای خانواده یا فامیل میوفته، یکی میمیره و این باور تا زمان کنکور من هم در من بود و من یادم اون زمان میخواستم برای مدیریت زمانم مداد رو از دو طرف بتراشم که اگه کند شد مدادم نخوام که مداد دیگه ای بردارم و سریع از اون سمتش استفاده کنم اما اینکار رو نکردم و جالبه حتی به دوستام که این عادت رو داشتند میگفتم بچه ها توروخدا این کارو نکنید اینطوری میشه و جالبه اونا هم نمیپذیرفتند و یجوری نگاهم میکردند که این حرفهای مسخره چیه اما در باور من ذره ای شک به وجود نمیومد
یا اینکه میگفتند اگه آب جوش رو بریزی روی یجا و اسم خدارو نبری جن میاد!!!
من هنوزم طبق عادت اینکارو میکنم ولی میدونم دلیلش اومدن جن نیست اما برام جالبه که هنوز عادتش در من مونده
یا اینکه اگه قیچی رو الکی باز و بسته کنی یه اتفاق بدی میوفته
یا اینکه ماه محرم و صفر سنگینِ و من همیشه از این دو ماه بدم میومده و دوست نداشتم این دو ماه بیان، آخه چطور میشه دو ماه خدا رو سنگین و بی برکت دید!! گرچه که هنوز ته ذهنم بارقه هابی از این باور هست و میدونم باید بیشتر و بیشتر روش کار بشه تا کم رنگ و کم رنگتر بشه
یا اینکه اگه به چشم گربه نگاه کنی آینده ات رو از چشمت میخونه و میتونه برات یه اتفاق بد رقم بخوره!!! دقیقا دو روز پیش وقتی یه گربه رو دیدم تو شب هم بود چشماش که برق زد یهو این باور تو ذهنم جرقه زد و من گفتم چه باور الکی ای و تو چشماش ذل زدم و نگاهش کردم و تا الان که بخوام بنویسمش اصلا یادم هم نبود و هیچ اتفاقی هم نیوفتاد، چقدر الکی ما ذهنمون رو با این چیزهای پوچ پر کردیم و جارو برای ورود باورهای خوب محدود کردیم.
در مورد چشم زخم هم که الا ماشاالله من مثال دارم که اگه فلان چیزو خریدی سفر رفتی و حتی یا همسرت خوش بودی نذار کسی ببینه چشمت میکنم و چقدر جالب که ما خوشی ها و خوبی هارو از هم مخفی میکردیم و به اسم اینکه چشممون نکنن تو هر جمعی که میرفتیم از مریضی ها و بدی و بدبختی هایی که سرمون اومده بود میگفتیم و انگار یه مسابقه بود هرکی بیشتر بدبخت بود برنده بود و جالبه باز هم ازون تیپ اتفاقات برامون میوفتاد و ما اصلا نمیفهمیدم که خودمون ایجادش کردیم و بار دیگه با آب و تاب بیشتری میگفتیم و قهرمان بدبختی میشدیم و این سیکل ادامه پیدا میکرد، خداروشکر که الان به این آگاهی رسیدم که به هرچی توجه کنی و ازش بگی بیشتر و بیشتر برات اتفاق میوفته، من اوایل که وارد سایت شدم این باور تو ذهنم بود و گفتم استاد چشم میخورن چقدر از همه چیشون میگن بابا یه بلایی سرت میاد تا اینکه به یک فایلی هدایت شدم که استاد در مورد چشم زخم صحبت میکردند و این باور شرک آلود که چقدر با توحید فاصله داره و این باور در من کم رنگ و کم رنگ تر شد و هنوز هم جا داره کم رنگ تر بشه
اینکه باور کنیم که ما قراره زیبایی هارو ببینیم و زیبایی هارو ترویج بدیم و لیاقت زیبایی و بهترین بیشترین زیبایی و بهترین زندگی رو داریم و اصلا آفریده شدیم برای همین، آفریده شدیم برای لذت بردن و دیدن نکات مثبت و کیف کردن و شاد بودن و سلامتی و عشق کردن و ثروتمند شدن و هر روز بیشتر و بیشتر موفق شدن و کسب تجربیات متنوع و زیبا و به سادگی زندگی کردن، چقدر این باور قشنگ و چقدر به من حس خوبی میده
و هر آنچه غیر از این باشه اشتباه
همین بس برای کمرنگ کردن باورهای اشتباه
الهی شکر
خدایا هدایتم کن هدایتمون کن به باورهای درست و زیبا و بهترین باورها برای با عشق و شور و آیند و توحیدی زندگی کردن
سلام به مریم جانم که نازنین دست خداوند به روی زمین شدی برای درک مسئله ی احساس قربانی بودن و دلیل اینکه چرا این باور رفته تو ناخودآگاهم و نمیدونستم چرا!؟؟عاشقتم دختر..سپاسگذارم که متوجه شدم و بامید خدا امید دارم که در عمل انجامش بدم..خدااااا ی من ..
تمام بدبختی های بشر بدلیل شرک هست..بخاطر قدرت دادن به غیر خدا.. الله اکبر..چرا متوجه نمیشدم اینهمه وقت با گوش دادن و نوشتن جلسه 1 و 2 عزت نفس..آخه یعنی چی!!
من بخاطر این باور شرک آلود مخرب نکنه یه وقت چشمم بزنن ، موهام رو درست شونه نمیزدم که نکنه چشم بخورم و موهام بریزه..ناگفته نمونه که اینها مال قبلناست و خداروشکر خیلی وقته نسبت به مسئله چشم زخم که استاد فرمودن ،بیشتر این باور در من قطعی شد..
.
البته تو خیلی مسائل شرک میورزیم که به قول استاد هیچکس موحد کامل نیست و هیچکس کامل مشرک نیست ..هممون باورهای شرک آلودی داریم که باعث قفل شدنمون شده و حرکت نمیکنیم..
.
.
اومدم بگم میخوام هر مسئله ای پیش اومد که باعث بشه احساس قربانی کنم،بیام جااااار بزنم و بگم به خودم یا حتی موقعی که نیاز بود به دیگری ..با تمام وجود از اتفاقات خوبم بگم و لذتش رو با تکرار برای خودم چندین برابر کنم..
یادآوری اتفاقات خوب زندگی و گفتن و تکرارش بجای احساس قربانی کردن…
من عاشقانه سپاسگذار خداوند بدلیل رسوندن این آگاهی..
مریم جان کامنت های درس آموزت رو خییییللییی دوست دارم و سپاسگذارتم بابت به اشتراک گذاشتن آگاهی ها و دریافت ها
بسم الله الرحمن الرحیم
الان کا دارم این کامنت رو تایپ میکنم
در راه اصفهانم
سلام اولین مسافرت تنهایی من به شهر زیبایی ها
واقعا خوشحال و سرمستم که این سفر از همین لحظه که ساعت 9 صبحه یه عالمه برکت برایم داشته و پر ز شادی ام
خدایا سپاسگذارم که بلیط ها در بهترین ساعت رفت و برگشت برایم جور شده
خدابا شکرت برای صندلی راحت تک نفره ام
خدایا شکرت که داره شروع میشه
از همین الان یه عالمه نشانه دیدم برای این سفرم
این سفر مقدمه و شروعی است برای اینکه مستقل تر شوم از خانواده و شهر
و متوکل تر به خدا و توحیدی تر شوم
برای اینکه هدایت را با تمام و جودم لمس و حس کنم
برای با تجربه تر شدنم
خدایا شکرت بی نهایت ازت سپاسگذارم
به به عزیزان دلم خداقوت عرض ادب واحترام به استادجان ومریم عزیزم
وهمه دوستان عالیم
وبازچهره خندان استادوصدای زیبای مریم جان واین همه نعمت وفراوانی وتنوع موادغذایی ورنگهای متنوع ،خدایاشکرت
داخل یک سوله چه کسب وکارهایی دیده می شودباامکانات عالی وخدایی آن قدرمی شوددرآمدکسب کردکه هرکسی گله وشکایت کندوبگویدکاروباری نیست بایدباخاک یکسانش کرد،چقدربایدقدروارزش وتوانایی که خداونددروجودمان گذاشته محترم دانست وسجده شکربه جاآوردکه محتاج کسی نیستیم،جاهایی برای خرید می روم بینم کسب وکاردارندومغازه شان پرازانواع لوازم وغیره چقدرآه وناله شان بلنداست بعدهم همه جوره انتظاروتوقع ازخداوند،من هرمغازه ای برم ناشکری ببینم کاملا حذف می کنم چون دست به حذفم عالیه وخداوندهم هردفعه هی تکاملی جاهای عالی ترهدایتم می کند.قانون شیرین سلامتی هم که نورعلی نورشده برای من خریدهامختصرومفیدخداروشکروچقدراندام ووزن وهمه چیزم نرمال شده استادجان بی نهایت سپاس.
استادم بایدهم ماشین عیاردارتان که برازنده تان است این
جاده های خوشگل موشگل رودرصفحه مانیتورش نشان دهدوماهم حسابی کیف کنیم ،خداروشکر.
به قول فرمایش شماهمه چیزامکان پذیرمی شوداگرخودمان بخواهیم ،همین دوستان فعال وبه روزسایت هرکدامشان دنیاروگلستان می کننداگرهرروزخودرارگباری به این سایت طلایی وخدایی پیوندبزنندوخداوندهم ازبالا احسن الخالقین می گویدولبخندش رادرزندگیمان ووجودمان جاری می کند.
هرکدام ازمایه آدم فضایی هستیم خدایی ومنحصر به فردهرکی مارومی بینه یه طوری نگاه میکنه انگارازیه کره دیگه اومدیم بازم خدایاشکرت.
آخ چقدرباوراین خرافات هم مارودربعضی شرایط ترسوندالکی ،زیردرخت شبهانروشیطان میادمی خورتت چقدرناآگاه ولی بعدازهدایت خداوندبه این سایت وصحبتهای ناب استادپیاده روی که می روم اگرشب باشدحتمامیرم زیردرختهاردمیشم چون اگرشیطانی هم باشه تامنوببینه مطمئنم فرارمی کنه،یامیگفتن برای رفتن به سرویس بهداشتی بایداول پای راست بعدچپ بزاری، یه روزخدارحمم کردتوی گذاشتن پای راست وپای چپ موندم نزدیک بودباصورت برم توی سنگ توالت من هم که اون روزهاهمه چیزم کامل بودناقصیم همین شنیدن خرافات بود،بازهم ممنون استادجان من یکی راحت شدم ازاین مزخرفات،خدایاشکرت.
این بیان زیبای شمادرموردهربارتکرار(مسیرزیبا)احساس می کنم من هم کنارشمادارم این مسیرزیبارومیام البته که همینطور هم هست بودن باشمادراین مسیرالهی وپرازشادی،سلامتی،عشق،آرامش وهرنفس شکرگزاری کارهرلحظه من است به لطف خداوندمهربان، عاشقتونم استادم ومریم نازنینم
وهمه دوستان عالیم
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
به نام خدای وهاب
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم نازنینم و سلام به همه دوستان خوبم در این فضای الهی.
خدایا شکرت که اجازه دادی این قسمت سفر رو هم همراهی کنم و بیام بنویسم. می دونم که خود این اتفاق اصلاً ساده نیست. بارها نشده که بیام بنویسم. پس همین که اینجا هستم، با هر کیفیتی، خودش یه نشونه است. شکرت خدای عزیزم.
استاد جانم چقدر توضیحاتی که درباره مزارع دایرهایشکل دادید، جالب بود.
چه مناظر زیبایی، چه رنگ های زندهای دارن. نقاشی قشنگ خدا روی زمین.
استاد این والمارت چه فروشگاه خفنیه. چقدر محصول توی قفسه ها بود، چه میوه های خوش آب و رنگی، چقدر بسته های متنوع گوشت تازه.
و از بین این همه، به لطف قانون سلامتی، شما فقط گوشت استیکی و بلوبری می خورید.
استاد و مریم جونم ازتون سپاسگزارم که این فایل ها رو تهیه می کنید و این همه نعمت و فراوانی رو نشون ما می دید که چشم هامون ببینه و باور کنه و عادت کنیم به دیدن این همه نعمت در جهان.
بسته های بلوبری رو که دیدم، فکر کردم چرا من تا حالا این میوه رو نخریدم؟! درسته که یه بسته کوچیکش اینجا توی میوهفروشی نزدیک خونهمون 265 هزار تومنه، ولی آیا من این مقدار پول نداشتم؟ آیا نمی شده حداقل یک بار یه بسته بلوبری بخرم و یه طعم جدید رو تجربه کنم و از این تجربه لذت ببرم؟!
قطعاً می شده. ولی چرا این کار رو نکردم؟ دلیل دیگه ای جز باور فقر و کمبود داشته؟ نه. ذهن فقیر و باور کمبود باعث شده همیشه فکر کنم ولش کن، خیلی گرونه. به جای یه بسته بلوبری می تونم چند کیلو میوه دیگه بخرم.
و همین باور فقر موجب شده خودم رو از لذت چشیدن یه میوه خاص و جذاب محروم کنم.
حتماً در اولین فرصت می رم بلوبری می خرم و میام از تجربهم می گم. :)
عاشقتونم. ازتون هزارباره سپاسگزارم.
در پناه خداوند رحمان سلامت و شاد و ثروتمند باشید همگی.
به نام خدا
ردپای 112
سلام استاد عزیز و دوستای خوبم
درسته که هر روز ،صبح رو با چک کردن سایت شروع میکنم و شب رو با نوشتن ردپایی به پایان میرسونم
اما چند روزی که بسیار بسیار سرم شلوغه و واقعا احساس دلتنگی دارم که نمیرسم بیش از این در سایت وقت بذارم و کامنت هارو بخونم
امیدوارم بتونم تو شرایط فعلی زمان و انرژی و تمرکزم مدیریت کنم تا از مسیر اصلی زندگی جدا نشم
راستش آنقدر این مدت برکات مختلف وارد زندگیم شده بعد از آشنایی با استاد و سایت بی نظیرشون ،که واقعا دلم نمیخواد روزی بدون این آموزش ها به پایان برسونم
امیدوارم که باز هم سعادت خوندن کامنت هارو پیدا کنم تا آگاهی هارو از چندین دریچه نگاه ،مرور کنم و لذت ببرم
خبرهای خوبی دارم استاد عزیز ،امیدوارم نتیجه هم به اندازه مسیر رسیدن ،زیبا باشه
خداروشکر حس فوق العاده ای دارم ،حس میکنم اولین باره داره درست یا بهتر بگم تقریبا درست ،زندگی میکنم
خدارو عمیقا شکر میکنم که وارد این مسیر شدم
اولین باره تو زندگیم فقط به خودش سپردم همه چیزو !خودش بهترین رقم میزنه ،بهم میگه چیکار کنم که بهترین بشه
خداروشکر که خودم و خدارو پیدا کردم
در پناه خدا باشید
سلام به استاد توحیدی عزیزم
سفرتون سلامت باشه .اخ که من عاشق سفر کردنم و هر وقت شما عازم سفرید قلب منم پر میکشه برای بودن با شما و دیدن یه جاده طولانی و آسمون پر از تیکهای ابر که وقتی از فاصله دور در حال تماشای جاده و آسمونی انگار انتهای جاده و آسمون به هم وصل شدن،خصوصا از پشت شیشه بزرگ و تمیز تراکمپر
خدا میدونه چقدر خودمو تجسم کردم توی همچین حالتی و چه فرکانسهای فرستادم که منتظر استجابتشونم ..
جادهای تمیز و خونهای رنگارنگ و مردم دوسداشتنی آمریکا
فروشگهای بی اندازه زیباشون که رنگ روشون عقل از سر آدم میپرونه
استاد وقتی میرید سراغ گوشت من حسودیم میشه و دهنم آب میافته ،وقتی که سفر به دور آمریکا رو نگاه میکنم اون قسمتای که میرید رستوان میزنید بر بدن من دیوانشم .
همش فک میکنم پیشتونم در حال خوردن غذا
ولی انصافا فقط در مورد خوراک گوشتی و یکم شیرینجات اینجوریم
البته اینم بگم قانون سلامتی باعث شده من خیلی کم خوراک بشم و فقط تقریبا یک وعده غذا بخورم ولی نمیدونم چرا فایلهای گوشتی شما دهنمو آب میندازه
استاد عزیزم داشتم فایل توحید عملی 2 رو گوش میدادم و کامنت گذاشتم که من روزی که از یکی از دوستام شنیدم ما توسط آدم فضایها خلق شدیم و من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و از راه گمراه شدم اونجا بود که خداوند مسیر هدایت بهم نشون داد وصل شدم به شما
اومدم این فایل نگاه کردم دیدم در مورد آدم فضایها صحبت میکنید و گفتم خدایا شکرت هدایت شدم و از زبون شما منطقشو شنیدم ،
درستش همینه واقعا استاد عزیزم که ما بدون اینکه علمی داشته باشیم و با شنیدن چند جمله ساده از راه به در میشیم و چقدر میتونه یه جمله ساده ما رو منحرف کنه
یکی از دوستان توی کامنت نوشته بود به نقل از امام صادق که
“عقل داشتن مجوز ورود به درگاه خداوند و درگاه خداوند مجوز رسیدن به بهشت
یه همچین چیزی نوشته بود وقتی داشتم میخوندمش دیدم که من چقدر نسبت به همه چی بدون تعقل قضاوت میکردم و مشکل اساسی من همین بود
ولی الان خیلی وقت به لطف آگاهی های استاد هر وقت مسلئه ای پیش میاد اولین کاری که میکنم با قانون میسنجمش و این قوانین چراغ راه من شدن در تمام موارد ،و نعمت بزرگتر از این مگه آدم میتونه داشته باشه ..هر چقدر بیشتر با قوانین آشنا میشم بیشتر متوجه میشم که مردم چقدر توی درو دیوارن و چقدر تفاوت هست بین کسانی که اینجا توی سایت دنبال آگاهی هستن با کسانی که اصلا تعقل نمیکنن ..
بقول قران ما مهر گذاشتیم بر دلهایشان
خدایا سپاسگزارم ازت بخاطر هدایتگر بودنت در هر لحظه و سپاسگزار الله ایم که استاد در این راه ثابت قدم نگهداشت ..
بنام خدای مهربان
اَلَّذِینَ یَذْکُرُونَ اَللّٰهَ قِیٰاماً وَ قُعُوداً وَ عَلىٰ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ رَبَّنٰا مٰا خَلَقْتَ هٰذٰا بٰاطِلاً سُبْحٰانَکَ فَقِنٰا عَذٰابَ اَلنّٰارِ
آنان که همواره خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می کنند، و پیوسته در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند، [و از عمق قلب همراه با زبان می گویند:] پروردگارا! این [جهان با عظمت] را بیهوده نیافریدی، تو از هر عیب و نقصی منزّه و پاکی؛ پس ما را از عذاب آتش نگاهدار.
آل عمران(آیه: 191)
پروردگار همیشه مارو به فکر و اندیشه کردن تشویق کرده و کسانی که در خلقت و آفرینش این جهان تفکر کرده اند آنها را در زمره انسان های با ایمان قرار داده
وقتی که سن خیلی کمی داشتم با کتاب منظره مرگ آشنا شدم و این کتاب در من ترس های از خدا و مرگ و بهشت و جهنم ایجاد کرد که تا سال های سال تو وجودم بود و خداوند یک عذاب دهنده میشناختم و همیشه این سوالو میکردم که چرا باید به دنیا بیام که عذاب بشم و هیچ کسی هم برای این جواب نداشت تا اینکه با استاد آشنا شدم و خدا به سادگی تمام شناختم و الان وقتی می اندیشم میبینم جواب همه سوالات برام واضح هستش و کلام قرآن همینه که و بخاطر همین بارها تکرار کرده که بیندیشید واقعا هیچ چیزی پیچیده ی نیست و اگر پیچیده هستش یعنی با قوانین خداوند هم راستایی نداره
همه چیز درباره جن و سحر و جادو و آدم فضایی و ماتریکس جز خیال باطل و توهمی بیش نیست واصل موضوع تمرکز ماست که مارو به هرچیزی که میخواهیم میرسونه
استاد عزیزم چقدر این کلرادو شبیه شهر زیبایم اورمیه هستش واقعا یه لحظه فکر کردم طبیعت اینجاست
خیلی سپاسگزارم که این همه زیبایی رو از دوربین شما دارم میبینم و مطمئنم من هم در همین چند روز به طبیعت زیبا هدایت خواهم شد
عاشقتون هستم و دوستتون دارم