سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 197 - صفحه 18

476 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 907 روز

    خدایا شروع سخن نام توست

    وجودم به هر لحظه آرام توست

    دل از نام و یادت بگیرد قرار

    خوشم چونکه باشی مرا در کنار

    سلام استاد گرانقدر و مریم بانوی شایسته

    خدایا شکرت بابت یه قسمت جدید دیگه از

    سریال زیبای سفر به دور آمریکا .

    بعد از گذر از یه جاده ی زیبا با گلهای آفتاب

    گردان و گندم زارهای طلایی ،میرسیم به

    والمارت .خدایا شکرت بابت تمیزی و بزرگیه

    این فروشگاه .چقدر نعمت چقدر برکت چقدر

    فراوانی و تنوع خدایا شکرت .

    استاد و مریم بانو هم که خیلی مختصر و مفید

    طبق قانون سلامتی خرید میکنن .

    چقدر قابل تحسینِ این حد از اطمینان و احترام

    و آزادی که در فروشگاه های آمریکا برای

    مشتری ها قاعل هستند و راحت بدون اینکه

    معطل بشی و تو صف وایستی خودت حساب

    میکنی و پرداخت میکنی و سریع کارت انجام

    میشه.یه سودِ دو طرفست هم برای صاحب

    فروشگاه که پول واسه صندوقدارها نمیده هم

    مشتری که کارش زودتر انجام میشه.

    خدایا شکرت بابت این بهبود های داعمی و

    پیشرفت تکنولوژی که باعث گسترش جهان

    میشود.

    استاد سپاسگزارم که در هر قسمت کلی درس

    دارین برای ما و باعث میشین ما باورهای

    مخرب و نادرست رو که بدون آگاهی و

    شناخت، از دیگران و شنیده هامون پذیرفتیم

    شناسایی کنیم و در موردشون فکر کنیم و

    تجدید نظر کنیم.

    یاده قسمت 110سفر به دور آمریکا افتادم ، که

    در مورد قلعه کرال کستل بود که یک فردی

    به اسم اِدوارد ساخته بود و چقدر داستان در

    مورد این قضیه گفته شده بود و بصورت یک

    راز مخوف ازش یاد میشده تا اینکه یه آقای

    آمریکایی اومده بود و در موردش تحقیق

    کرده بود و متوجه شده بودن که این آقای

    اِدوارد با استفاده و درک قوانین تونسته بوده

    اون قلعه رو بسازه و اصلا رمز و رازی در کار

    نبوده و به تمام اون داستان های

    غیر واقعی و غیر منطقی پایان داده بودن .

    من خودمم خیلی از این داستان ها در گذشته

    شنیدم مثل جادو و جمبل و دعا نویسی ،که

    خدارو شکر من هیچ وقت حتی اون موقع هم

    که باقوانین آشنا نبودم هم این اراجیف رو قبول

    نداشتم .یا در مورد چشم زخم .چقدر باورهای

    اشتباه در این مورد به خورد ما دادن و چقدر از

    امامان و پیامبر برامون روایت میخوندن که

    چشم زخم وجود داره و ما هم ناآگاهانه قبول

    میکردیم. ولی خدا را شکر که با حضور در این

    سایت و آشنایی با قوانیین و شنیدن صحبت

    های ارزشمند استاد در فایل های مختلف

    متوجه این کدهای اشتباه شدیم و پی بردیم

    که خودمون خالق شرایط زندگیمون هستیم ولاغیر.

    آن کس که نداند که نداند

    در جهل مرکب ابدالدهر بماند

    آن کس که بداند که نداند

    لنگان خرک خویش به مقصد برساند

    آن کس که نداند که بداند

    بیدار نمایید که بس خفته نماند

    آن کس که بداند که بداند

    اسب شرف از گنبد گردون برهاند

    استاد و خانم شایسته بی نهایت ازتون

    سپاسگزارم .سفر خوش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2246 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام به شما زهره خانم‌ زیبا اندیش

      چقدر زیبا و مختصر مفید نوشتید

      و

      چقدر خوب اشاره کردید به قسمت 110 و داستان کورال کسل و اون داستان های عجیب و غریب که هنوز هم به خاطر عدم آگاهی مردم، افراد اون مجموعه دارن ازش ثروت خلف می کنند دیگه !! :)

      خیلی شعر آخر متن هم زیبا بود

      سپاسگزارم

      در پناه خداوند مهربان باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        زهره گفته:
        مدت عضویت: 907 روز

        به نام الله یگانه

        سلام به آقای تجلی عزیز

        سپاسگزارم و خیلی خوشحال

        شدم بابت توجهتون و

        ممنونم که وقت گذاشتین و

        برام کامنت گذاشتین. همیشه

        از خوندن کامنت های زیبای شما لذت میبرم.

        انشالله در مسیر علاقتون

        بهترین ها نصیبتون بشه

        موفق باشید برادر،بازهم

        سپاسگزارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مرضیه ایزدی گفته:
    مدت عضویت: 1534 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم شایسته عزیز

    چه فایل جالبی بود این فایل

    ممنون که هر بار آگاهی های خوبی در سفر به ما می دهید

    جالب بود من پنج شنبه با دوستم در این مورد صحبت می کردم در مورد ماه ها صحبت می کرد و هی می گفت متولدین این ماه این طورین متولدین اون ماه این طورین

    خود من هم قبلا همین ها را باور داشتم و الان به پوچ بودن این حرفها رسیدم

    با خودم گفتم چطور می شه دو فرزند یک خانوادهَ، که دوقلو هم هستند در یک ماه و یک روز هم به دنیا آمدند اصلا از لحاظ رفتاری شبیه نیستند بعد دو تا آدم در یک ماه و روزهای مختلف به دنیا اومدند شبیه هم هستند

    اینها الگوهایی که خودمان تو رفتارها پیدا می کنیم و همذات پنداری می کنیم و می گیم آره درست می گه مثلا شهریوری ها اینجورین :)

    چقدر عمری گفتیم فلانی اون ماهه اینجوریه متولد سال موشه سال گربه است اخلاقش اینجوریه

    الان می فهمیم اینها همش باورهای مخرب بود

    حتی می گفتن شهرهای مختلف اینجوری هستند

    مثلا اصفهانی ها خسیس هستند من با خیلی از اصفهانی ها دوست بودم و بعضی ها همکارم بودند بعضی هاشون فامیل بودند اصلا اصلا من احساس نکردم که خسیس هستند حتی خیلی دست و دلباز بودند و من اینو هیچ وقت باور نکردم و هیچ وقت در مورد شهری قضاوتی نداشتم و همیشه با هرکسی دوست می شدم برای هر شهری بود بهترین رفتار را ازشون می دیدم

    مورد بعدی که می خوام بگم در مورد فال و فالگیری است که وقتی من دانشجو بودم خیلی از دوستام اهلش بودند

    خدا را شکر من اصلا به فال اعتقاد نداشتم می گفتم خدا باید خیلی ضعیف باشه که بنده هاش بتونن آینده کسی را بگن مگه می شه یکی آینده کسی را پیش بینی کنه

    یکبار دوستم پیش یکی از این فالگیرها رفت و بهش گفت این دوستم باور نداره شما بهش بگو از آینده اش تا باور کنه خلاصه اونم یک سری حرف زد بعد من خندیدم به دوستم گفتم اگر این اتفاقا که این گفت بیافته من دیگه خدا را به خدایی قبول ندارم والسلام چون من برنامم یک چیز دیگه است:)

    و واقعا اون اتفاقها برای من نیافتاد ولی برای دوستام افتاد فهمیدم داستان باوره من باور نداشتم و اونا باور داشتند. اون موقع من هنوز روی خودم کار نمی کردم ولی متعقد بودم که خداوند قدرت اصلی جهان است و اصلا دلیلی ندارد که مشاور داشته باشد

    مورد بعدی که همیشه سوال برام بود این است که یکی با پراید یا وانت پشت ماشینش می زنه بر چشم بد لعنت ولی کسی که بنز داره چرا نمی زنه بر چشم بد لعنت :)

    یا همون فردی که پراید داشته قبلا وقتی ماشین خوب می گیره دیگه پشتش نمی زنه بر چشم بد لعنت:)

    چرا هیشکی بیل گیتس را چشم نمی زنه

    واقعیتش من خودم به چشم اعتقاد داشتم بس که گفته بودند و واقعا بعد از شنیدن فایل استاد باورم عوض شد و واقعا دیگه همچنین حرفی را هیچ وقت باور ندارم

    مورد بعدی دعانویس ها هستند

    یکی از دوستام با اینکه تحصیل کرده هم بود می رفت پیش دعا نویس و تعریف می کرد خانه شان داغون است و کلی مردم اونجا هستند صف بستند و من سوالم این بود کسی که دعانویس است پس چرا مشکلات خودش را نمی تونه حل کنه در پایین ترین قسمت شهر در یک خانه داغون زندگی می کنه ولی دوستم قبول نمی کرد می گفت دستش خوبه :)

    الان می فهمم که بعضی ها که برشکست می شدند و همیشه در قسمت مالی مشکل داشتند همیشه می گفتند اینها را یکی کسب و کارشون را بسته است مشکل از خودشان بوده

    چون در روانشناسی ثروت 1 استاد دقیقا گفتند علت شکست مالی این افراد چیست و من دیدم دقیقا درست می گویند

    من تازه فهمیدم مشکل اصلی ما نداشتن آگاهی است

    مگه تا همین چند سال پیش خود من فکر نمی کردم اگر فلان فرد رئیس جمهور بشود مشکلات کشور و ما حل می شود مگه همیشه نمی گفتم فلانی مدیر خوبی نیست اگر عوض بشه اوضاع شرکت عوض می شه

    ولی الان فهمیدم وقتی قدرت را به عوامل بیرونی بدهی و تغییری در خودت به وجود نیاوری نه تنها مسائلت حل نمی شود بلکه مثل یک باتلاق روز به روز در بین باورهای محدودکننده خودت دفن می شوی

    و از زمانی که دیدگاهم را عوض کردم و خودم را خالق زندگی دیدم هیچ عاملی را جز خودم مسئول هیچ اتفاقی ندانستم و فهمیدم که هیچ اتفاقی اتفاقی نیست و سر منشا هر اتفاقی باورهای خودم و رفتارهای خودم است، از آن زمان بود که آرامش و امنیت وارد زندگی ام شد ایمانم بیشتر شد ترسم کمتر شد نمی گم از بین رفت چون هنوز گاهی نجوا سراغم می یاد ولی خیلی قدرتشون کم شده حالا به این رسیدم که فقط خودم هستم که اتفاقات زندگی ام را خلق می کنم و هر روز تیک زدن خواسته هام را می زنم

    خدا را شاکرم بابت همه این تغییرات

    و از استاد عزیزم هم بسیار سپاسگزارم که هر بار این آگاهی های گرانبها را نشر می دهند و باعث می شوند که ما به یاد بیاوریم که ما در چه مداری بودیم و بیشتر سپاسگزار باشیم

    همیشه شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    فاطمه یوسفی وشنویی گفته:
    مدت عضویت: 1472 روز

    به نام رب

    سلام استاد عزیزم و بانو شایسته مهربان و همسفرانم

    باوجودی که درتمام فایل ها بظاهر درخت وآسمان وابر….. یکسانه، ولی واقعا حال وهواش متفاوته. هر کدوم بنوع خاصی دلبری میکنه. خدا رو بی نهایت سپاسگزارم که همسفر شما عشق هاهستم.

    چه گوشت خوش‌رنگ وتازه ای،چه والمارتی، منظم، تمیز، سرشار از نعمت، چیدمان حرفه ای و بهداشتی، اروم، وحتما خنک.میوه های رنگارنگ،

    توضیحات استاد مثل همیشه کامل، مفید، وباورساز. واطلاعات جدید در زمینه هنرفیلم برداری و کشاورزی و مهمتر اینکه تا مسجل نشده حرفی رو باور نکینم. تفکر، تعقل، تفحص…

    ولی انچه که در این فایل بیشتر ازهرچیزی چشم نواز بود، تیپ محشر استاد، از عینک، لباس، ساعت،…. گرفته تا صدای اشناش که لبریز از عشق، اموزشه.

    من همیشه امریکا رو دوست داشتم. چون از اقوام از سال 50مهاجرت کرده بودن و بسیار راضی.

    ولی با این فایلها بیشتر و بیشتر دوستش دارم. میدونم روزی که مهاجرت کنم به امریکا ان شاء الله، احساس غریبی ندارم. اشنام. ملموسه، اونم بواسطه دیدم این سریال بی نظیر.

    از خدا بهترین ها رو براتون ارزو میکنم

    سلامت باشین

    رستگار

    شاد

    وهمینطور خوش تیپ

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      فاطمه لایق بهترین هاست گفته:
      مدت عضویت: 2377 روز

      دقیقا منم فکر میکنم با رفتن به آمریکا دیگه اونجا غریبه نیستم چون تمام ایالت ها سفر کردیم با استاد ، فهمیدیم در هر ایالت چه استیت پارک ها و والمارت و …. وجود داره ، همه آشنا شدیم ، خودم نیت کردم بجای سکه های بهار آزادی برای مهریه ام نیت کردم آبشار نیاگارا ، یلو استون ، سفر با ایالت های مختلف آمریکا و دیدن زیبایی ها مهریه ام باشه ،لذت میبرم در آمریکا هر چی بخری مارک و با کیفیت هست خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    الهام و نگین گفته:
    مدت عضویت: 1061 روز

    سلااام به استاد عزیز و خوش اندام و مریم جان دوست داشتنی و تک تک دوستان عزیزم

    خدای من چه حالی میده تو این مسیر رویایی

    خدا جونم عاشقتم من چه گندم زاری چه گلهای آفتاب گردان زیبای آقا صبر کن من برم یه عکس با این گلهای آفتاب گردان بگیرم

    چه یادگیری بشه این عکس

    خدای من شکرت که چشم‌هایم زیبا بینم این زیبایی‌ها را میبینه و لذت میبره

    خدای من ،چقدر خوشبختم که می‌تونم از دیدن این همه زیبایی لذت ببرم عاااشقتم مننن که تک تک لحظه ها شونه به شونه من راه میای و من و هدایت میکنی به زیبایی‌های بیشتر و من لذت ببرم از این همه زیبایی‌ها

    خدای من دوباره فروشگاه عاشق این فروشگاههای زنجیره ای هستم همه چیز تازه هست ‌هر چیزی که دوست داشته باشی توش هست

    من که عااااشق گوشت چه کنیم دیگه از موقعی که قانون سلامت شروع کردم بد جوری عاشق گوشت شدم،اگه فکر کنی که موقع خوردن غذا حتی یکمش و به کسی بدم سخت در اشتباهی

    وای نگم براتون که چقدر هم خوشمزه هست و لذت بخش و خدا راشکر میکنم که با این قانون آشنا شدم و لذت غذا خوردن و میفهمم

    من قبلا اصلا درست غذا نمیخوردم خیلی بی اشتها بودم هر کس کنارم مینشست واسه غذا خوردن بهم میگفت ای بابا چرا اینطوری غذا میخوری

    ولی حالا موقعی که میخوام غذا بخورم اینقدر با لذت میخوام و احساس شکر گزاری دارم که نگم براتون واقعا میره میشینه تو تمام وجودم وهمش عضله میشه

    هرکس هم کنارم باشه به هوس میفته بهم میگه اینقدر با لذت میخوری که آدم می‌خواد از غذات بخوره ولی من میگم اگه فکر کردی از غذای خودم بهت بدم سخت در اشتباهی

    من هر موقع استاد میدیدم تو فروشگاه میرند و بعد خودشون میرند بار کد میزنند به خودم میگفتم آفرین چقدر این فروشگاه پیشرفته و چه اعتمادی می‌کنند به مشتریها. تا اینکه خودم هم رفتمفروشگاه دیدم عه اینجام همین طوره خودت میتونی بری بار کد بزنی و پولش و حساب کنی اقاااا می‌شود می‌شود به خودم گفتم بابا چشم‌هات و باز کن ببین تو شهر خودت هم تو فروشگاهاش همین طوره تو فقط باید ببینی دختر

    خوب میریم برسیم به باورهای اشتباه

    خوب ما تو خانواده مذهبی بزرگ شدیم و این خرافان هست ولی واقعیتش من هیچ وقت باور نکردم و هر کس هم میگفت خندم میگرفت و بهش میگفتم برو بابا به شوخی میگرفتم

    چشم زخم که واقعا برام خنده دار بود

    از موقعی هم که از استاد شنیدم برام قطعی تر شد

    ما تو‌محلی که زندگی میکردم تو یه مسجد یه درخت بزرگ چندین ساله بود هر موقع مردم خواسته ای داشتند یا کسی مریض می‌شد میگفتم نذر کردیم بریم پای این درخت کاچی بپزیم ای بابا خیلی برام خنده دار بود

    یا اینکه شبا ناخن نگیریم

    جارو را پشتش بزاریند شومه

    روزای عاشورا حمام نرید ،موهاتون و شونه نزنید،نخندید،تخمه نخوریند اینا همش برای من مسخره بود

    یا میرفتند مجلسی نظر می‌کردند کاچی میپختند،پول میداختند تو مجلسی که حاجتشون برا ورده بشه واقعا نمیتونستم بپذیره این چیزها

    را

    سر کتاب باز کردن یه دعا بنویسی و بندازی تو گردن

    یا فلانی برات دعا نوشته که کارت نگیره

    اخه مگه داریم،مگه میشه

    خدایا شکرت که با استاد عباس منش عزیز دل آشنا شدم و این آگاهی ها را بهم داد و من هم احساس آرامش بیشتر کرد با این حرفه‌ای استاد و حسم گفت این درسته ،همینه اینا همش باورهای اشتباه

    خدایا هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر اینکه من هدایت شده هستم

    خدایا هزاران مرتبه شکر که تو این سایت توحیدی هستم

    خدایا هزاران مرتبه شکر که این استاد توحیدی را دارم

    خدایا هزارم مرتبه شکر بخاطر تک تک دوستان توحیدی

    خدایا شکر که بادیدن این فایلای بینظر هر روز آگاهتر میشم

    خدایا هزاران مرتبه شکر بخاطر خواندن کامنتای دوستان عزیزم آگاه تر میشم

    خدایا هزاران که بنده‌ی نظر کرده تو هستم و من و تو مسیر اسان و لذت بخش و پر از آگاهی قرار دادی

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو هدایت میخوام

    خدایا هدایتم که این آگاهی ها را به کار ببرم و مثل استاد عزیزم و مریم جان و بچه های سایت بشه بخششی از وجودم و به کار ببرم عملکردم بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  5. -
    محمدرسول گفته:
    مدت عضویت: 1400 روز

    سلام

    نکات زیبایی این فایل

    خرید آسان و راحت

    ازاد مالی

    زمانی و مکانی

    ماشین خوب

    جاده و طبیعت زیبا و خوب

    و صحبت های عالی استاد

    خدایا شکرت بابت این نکات مثبت

    نکات مثبتی که تو زندگی خودمم هست و خیلی ساده می تونم تجربه اش کنم و لذت ببرم ازشون

    مثلا خرید کردن

    خدایا شکرت بابت نعمت ها و نکات مثبت زندگیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1557 روز

    سلام استاد بی نظیرم

    نمیدونم از زیبایی های فایلتون بنویسم ، از زیبایی های کامنت ها یا از زیبایی های این سایت الهی که ساختین؟!

    چقدر اینجا زندگی جریان داره، تو کامنت قبلیم گفتم که یک هفته ای تمرکزم از روی اموزش ها برداشته شده بود و فقط فیلم و‌سریال دیدم و الان میفهمم حکمتش چی بود!

    به قول خودتون رفتم دور هامو زدم و‌ برگشتم پیش خودتون… برگشتم به خونه واقعیم یعنی سایت الهی شما

    استاد چقدر اینجا قشنگه … هرجارو‌ نگاه میکنی فقط عشق و لبخنده، یه نفر از گرفتن ویزای شینگن نوشته، یک نفر زیبایی های فایل رو لیست کرده و دوباره به ما یاد اوری میکنه ، سید خوشدل عزیزمون شعر سهراب رو مینویسه ، شعری که موقع ویراستاری پایان نامه پدرم بارها خونده بودمش ولی از یادم رفته بود

    و من غرق اشک از سر لذت میشم… این حس واسم غریبِ ، استاد بی نظیر من! این حس که از سر شادی گریه کنی نه از سر غم، این حس که هرجارو میبینی مردم از خوبی ها صحبت کنن، این حس که هرکسی کلامی برات مینویسه توش پر از امید و عشق باشه

    خدارو خیلی حس میکنم استاد عزیزم، خیلی! این یک هفته که ازش فاصله گرفته بودم فهمیدم هیچ جا امن تر از آغوشش نیست، هیچ داستان و فیلم نامه ای قشنگ تر از سریال های سایت و کامنت های دوستانم نیست، هیچ سریال کمدی اون شادی ِ راضی بودن از همین لحظه رو‌ به من نمیده ، هیچ داستان طنزی حال منو به اندازه سپاسگزاری عوض نمیکنه…

    خلاصه که فهمیدم استاد، فهمیدم به چه گوهری هدایت شدم

    فهمیدم باید خودمو غرق کنم ، در هدفم و در سایت الهی شما و این کار = خوشبختی ابدی

    به نسبت یک ساعت پیش ، حس خوشحالی و رضایتم 100 برابر بیشتره

    اون موقع وسوسه شده بودم که باز فیلم ببینم ولی به جاش اومدم تو سایت سفر به دور امریکا دیدم و کامنت خوندم

    الله مهربان هم برای پاداش من رو به فایل ها و کامنت هایی هدایت کرد که حالمو از متوسط به خوب ،‌ و از خوب به عالی رسوندن

    سعی میکنم در یه کامنت دیگه از زیبایی های این فایل بنویسم و از سوالی که پرسیدین، اما این فایل کامنت هاش منو دیواااااانه کرد، کم لطفی بود که بابتشون شکر خدارو به جا نیارم و از شما‌ و دوستان هم فرکانسی تشکر نکنم

    استاد جان ، ممنونم بابت این سایت بی نظیر و الهی

    خانم شایسته مهربان، ممنونم بابت تدوین و فیلمبرداری و همه ی کارهایی که برای ما بچه های سفرنامه انجام دادین

    دوستان هم فرکانسی ، قدردانتون هستم و دستتون رو میبوسم که نتایج و تجربیاتتون رو اینجا مینویسین تا مدار افرادی مثل من رو بالا ببرین

    تا من در ذهنم بگویم : میشود! بله میشود

    میشود هم ثروتمند بود هم سالم هم ارامش داشت و دوستان زیادی داشته باشی ، میشود بدون دغدغه زمان و مکان ثروتمند شد، میتوان اراده کرد و مسیر هموار شود برای زندگی در بهترین کشور های دنیا…

    چی بگم… زبونم قاصره از بیان حس واقعیم

    ففط خواستم بگم که سپاسگزارم از همه تون

    شما دوستان واقعی من هستین، مرسی که هر روز به من امید و دلیل برای زنده بودن و زندگی کردن میدین…

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
    • -
      الهام و نگین گفته:
      مدت عضویت: 1061 روز

      سلام ساری عزیز

      چه دلنشین بود دلنوشته هات

      میشود هم ثروتمند بود هم سالم هم ارامش داشت و دوستان زیادی داشته باشی ، میشود بدون دغدغه زمان و مکان ثروتمند شد، میتوان اراده کرد و مسیر هموار شود برای زندگی در بهترین کشور های دنیا…

      می‌شود این بهترین باوری که میشه داشت و با تمدن تو این سایت گوهر بار مهر تایید زده میشه

      سپاس گزارم ازت بایت یاداوریت

      خدایا هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر هدایتهای بینظیرت

      خدایا شکرت

      خدایا شکرت

      هرروز زیباتر از روز قبلت باشه عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1417 روز

    به نام خدای زیبایی ها

    سلام به هم فرکانسی های عزیزم

    سریال زیبایی ها ادامه داره

    چه وال مارت بزرگ و وسیعی. خدایا شکرت بخاطر اینهمه فراوانی، اینهمه ثروت که امکان ساخت همچین فضاهای فوق العاده ای رو میده و ثروتی که امکان استفاده از این مکان عظیم رو میده.

    چه جاده ی سراسر سبزی، در واقع خاک قرمز و سبز روشن گیاهان در کنار هم هستن. چه آسمان زیبایی. خدایا شکرت بخاطر دیدن این زیبایی ها.

    و استاد که در اون هوای آفتابی در جاده ای طولانی در آرامش کامل در هوای خنک داخل ماشین در حال رانندگی هستن. خدایا شکرت بخاطر اینهمه ثروت.

    یادمه وقتی بچه بودم چه شایعه هایی که نمیشنیدیم در مورد جن و مذهب و … که ذره ذره جوونه های ترس رو در ما کاشت و ما هم باور میکردیم.

    وقتی الان به خودم نگاه میکنم میبینم هنوز اون ترسها ادامه داره اینبار با تجربیات خودم بهشون اضافه شده. و منم با ناآگاهی بجای استفاده از اون تضادها، بجای روشن کردن خواسته هام، اونها رو در ذهن خودم بزرگ کردم و باعث شدم بیشتر برام پیش بیاد.

    البته الان با آموزشهای استاد ، اوضاع کمی بهتر شده ولی هنوز خیلی جای کار دارم.

    شاد و سلامت باشید در پناه خداوند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    هما خاکپور گفته:
    مدت عضویت: 2305 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم منکه دلم بار این فایل ها خ تنگ شده بود اگرچه من همیشه فالی هیا قبلی رو دوباره میدیدم خخخ

    سپاسگزارم بابت این فایل های زیبا که من کم جایی دیدم با این زیبایی و این تمرکز روی نکات مثبت استاد عزیزم من بزرگترین پاشنه اشیلم تمرکز نکردن و ناتوانیی از تمرکز روی نکات مثبت هستش و اینکه نمیتونم روی ویژگی ها مثبت افراد تمرکز کنم سپاسگزارم چون به کمک زیبا ی این فایل ها دوره تونستم بهترش کنم و دارم بهترش میکنم

    جدن دیدن این زیبایی ها خیلی کمک کننده هست و همین نوشتن این زیبایی ها واقعا کمک میکنه بیشتر این توانایی رو بهبود بدم

    استاد عزیزم من دیشب که حال خوبی نداشتم به کامنتهای خودم سری زدم و واقعا تعجب کرده بودم و گفتم من تمام این تمرکز رو نکات مثبت داشتم و باعث اون نتایج خوب شده خلاصه مچ همه چیو گرفتم خخخخخ

    استاد عزیزمو خانم شایسته عزیزم جدن ویودیو هایی که میگیرید واقعا با این تمرکز صد در صد روی نکات مثبت من جایی ندیدم تا جایی که گشتم و توضیحات تکمیلی شما که روی فایل ها هست چقدر پر بار تر میکنه فایل ها زیبا یها رو واقعا واقعا عالیع

    بریم سراغ گفتن خرافاتی که بدون دلیل پذیرفتیمیش استاد این باعث خ خ خ خوشحالی منه که به محض اینکه با شما اشنا شدم دومین فایل بعد فایل های توحیدی فایل چشم زخم بود پس حقیتن باید بگم حیلی خیلی بهبودش دادم اگرچه زیادم بهش اعتقاد نداشتم اما نمیشه تاثیر خانواده اطرافیان رو توش دست کم بگیرم پس فقد بهبودش دادم همون جور که میگید هر روز بهبود چون هیچ چیز کامل وجد نداره

    استاد عزیزم بحث در مورد اجنه و اینجور چیزها هم همیشه بود و حقیقتن اینکه بگم باورش نکردم جواب درستی نیست اما شما همینجور بهمون گفتید بدون دلیل قبول نکنی چیزی رو

    استاد زمانی شندیم که میگفتن که یک درخت ارزوها رو براورده میکنه از اونجایی که ادم تخیالتی هستم خیلی این موضع برام جالب بود اما هممون موقع به خودم گفتم نمیشه و این فقد یه بارو خرافی هست خلاصه سعی میکردم در عین حال که برام جالب بود بازم بگم نه نمیشه همچین چیزی

    استاد عزیزم سپاسگزارم بابت این محیط و این کامنت گذاشتن و این سایت حقیقتن همین کامنت گذاشتن از عزت نفس گرفته تا تمرکز روی نکات مثبت خیلی خیلی باعث رشد من شده اینکه سایتی باشه تا من تمام صبح تا شب بیشتر روز رو اینجا باشیم جز رویاهای من بود مخصوصا اگر همزبان باشه

    خب استاد عزیزم برسم به تمرکز روی زیبای یها این فایل

    به به ادم کیف میکنه جدن جدن از این تمیزی و زیبایی این فروشگاها فروشگاه های بزرگ مردمانی که همیشه ازادی پوشش دارن و ازادن اونجور که میخان و صحیح لبا س بپوشن

    چقدر قفسه فروشگاها مرتب بود این فروشگاهای که چقدربه مردم کمک میکنهه و نیاز مردم رو برطرف میکنه و هم به مردم خیر میرسونه و هم به خودش با خلق ثروت

    انواع و اقسام گوشت و به به به این تنوع و فراوانی میوها و سبز هایی که قشنگ تازه بود نو توی فیلم مشخص بود فروشگاه تمیز بود و هه چیز کاملا مرتب بود حقیقتن یه چیزی توجهمو جلب کرد سبد میوها و ظرف میوها یه صورت خاصی داشت که برای من جالب بود تمام میوها رو هم چیده نشده بود که باعث له شدنش میوها بشه فقط یه ردیف میوه بود تیو ظرف ها و این چیزی بود که برام جالب بودش

    به به جاده ای که به رنگ گندمی بود و درختای سبزی که گهگایی میومدن توی تصویر و با حرف های شما هماهنگی زیبای داشتن استاد سپسگزارم که همیشه اگاهی ای مارو بالا میبردید و بهمون میگیید فکر کنیم

    استاد این ماشین فورد که اینقد سفر رو عالی تر و راحت تر کرده این همه تکنولوژ ی که توی این ماشین هست و من فایل کامل معرفی این ماشین خفن رو توی سایت دیدم که چقد رامکانات داره و یکی از بهترین مزایاش این هست که میشه باهاش هر جایی رورفت و و جای پارک پیدا بشه و میشه توش خوابید و اب برق و گاز و کلا تمام اون امکانات رو داشته باشه شما برای تشکر میرید وزیبا تمیزش میکنید استاد سبک زندگی شما برای من تحسین بر انگیزه هم توی سفر باشید و هم کار کنید هم از بودن توی طبیعت لذت ببرید و هم از کار مورد علاقتون لذت ببرید به به واقعا دوست داشتنیه ممنونم از خانم شایسته عزیز که انقدر با زیبا ی و حوصله و با کیفیت عالی فیلم بردای میکنید این مدل فیلم بردای هم ن تاجایی که ویدیوها ی دیگه رو دیدم

    نبودش و برام جالب و جذاب بود من چندین بار استاد عزیزم فایل زندگی در بهشت سفر ببه درو امریکا رو دیدم و این قابی که خانم شایسته عزیزم شما نشون میدید یه انرژی و وایب دیگه ای داره یه بار گفتید خانم شایسته برای تدوین و ادیت فایل ها سفرب دور امریکا و زندگی در بهتش سناریو داره و دقیقن همین اینکه خام شایسه یهویی یه یه تصویر زییا میگیره یا صبحتهای جالبی بیسن شما و خانم شایسته رد و بدل میشه

    نکات مثبت دیگه ای صبوری و لذت بردن شما از سفره همسفر عالی داشتن که فقط باهم از زیبایی ها لذت میبرید استاد چقدر این کامنت گذاشتن و نوشتن حال من رو بهتر میکنه

    استاد به من اهنگ گوش دادن علاقه زیادی دارم اما گاهی اوقات شما این فایل ها رو با صدا و موسیقی طبیعت ضبط میکیند صدای طبیعت پرندها سکوت اون لحظه برای من دیوانه کننده است صدای زیبا ی طبیعت برام اون لحظه از گوش دادن به هر موسیی لذت بهش تره سپاسگزارم

    و سپاسگزارم به خاطر همین کامنت نوشتن و این سایت که برای رشد ما هست توی دنیای که پر از نگرانی و حرف های منفی هست من جایی رو ی رو پیدا کردم که بتونم تمرکز کنم روی زیبا واقعا سپاسگزارم و

    به شدت منتظر فایل های زیبایی بعدی هستم بهبه من واقعا نسبت به این فایلا هیجان زده ام استاد عزیزمو خانم شایسته عزیزم واقعا ممنونم و دوستونن دارممم زیاددد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1334 روز

    بسم رب شهدا و الصدقین

    سلام و درود به سفر زیبای بهستی عباسمنشیم.

    سلام به کامنتای منتخب دوستان مدار بالایم.

    کامنتایی که روحمونو نوازش میکنه…

    بازم آسانی…استاد عزیزم..چقدر این اسانی در هر جنبه ایی از زندگی عالیه.

    ما یه سفر کوچولو همراه خانواده داریم باید یه خونه بار کنیم..

    من عاشق این صلح و دوستی شما و عزیز دلتون هستم.که اینقدر هدف رو همیشه رو آسانیها قرار میدین…

    انشالله خداوند منم هدایت کنه به جاها و افراد و نوقعیتها و شرایط آسان..

    من تحسین میکنم این دوره سلامتی که باعث شده ..بیشتر خداوند رو درک کنید.و ایمان را در تک تک سلولهای بدنت جاگذاری کنید..

    مت حسین میکنم رفتار زیباتتون که در میان هر صحبتی…تا یه زیبایی میبینید اون حرفتونو قطع میکنید..میگین عععع نگاه این فلان چیز کن چقدر زیباست..

    چقدر خوبه این افکارهای زیبا رو مدام تکرار و این تکرارها جزو شخصیتمون بشه..

    دیروز من با هدایت الله وارد یه سفر بجایی زیبا خوش اب و هوا شدیم..

    من دقیقا در زمان و مکان مناسب قرار گرفتم..موقعه حرکتمون نزدیکایی شهرمون بارون زده بود که آب رودخونه ها در جریان بود..

    و ما هیچ بارون شدیدی برخورد نکردیم.و جالبه..در عرض چند دقیقه شهرمون بارندگی داشته بود..

    ما بهش برنخوردین بجز چند قطره…

    فقط زیباییهاشو دیدیم..

    منطقه جنوب وقتی توی تابستون بارون میزنه..هوای خوب با بوی خیس خورده علفهای خشک..یه عطر خاصی داره..

    استادم کوه ها به رنگ کرم به رنگ خاکستری روشن و تیره..بازم کرم هاش بیشتر…و رنگ زرد عجیب غریب…این فضاها و کوها را چند صدبرلبر زیبا کرده بود…و با غروب سرخ رنگی..سرخی رو به نارنجی شیک و مجلسی الله اکبر…

    همه اینها روحم را نرم و منطعف کرده بود..

    من عاشق جاده هستم.دوستدارم همیشه تو جاده باشم.میدونی چرا…؟چون حس آزادی بدستم میده..

    و محیط بلندی مثل کوه…که همیشه کنار دستمه..و رقص پرندگان با نوعهای مختلف..

    واقعا حس پرنده رو میتونی تو ارتفاع درک کنی..

    استاد عزیزم منم میخام مثل شما و سعی کنم روی خودم بیشتر کار کنم.تا بیشتر به درک آسانی قرار بگیرم.چون اسانی خیلی کارا رو راحت میکنه..

    چون هدف لذته..

    بازم تبریکتون میگم بابت این وجود نازنینتون در این راهی که هدایت شدم.

    و نکته بعد از این فراوانی و تنوع غذاها و همه چیز..بازم شکرگزار خداوندم.که نعمتها بر سرمون سرازیره فقط باید بیشتر بشناسیم و درک کنیم قوانین الهی رو

    نکته بعد که یادم رفت بگم!از اینکه این سفرنامتونو بیشتر گذاشتین تمرکز روی زیباییهد و نکاتی که الهام از پروردگار بهتون میشه.

    دقت کردم تا شما راجع به قانون صحبت میکنید.حالت دوربین مریمم عزیزم قوی تر میشه.

    میدونید چرا..چون نکات خاصی هستن..که هیچ کس تو دنیا مثل شما ندیدم..

    بایدبا دقت گرفته بشه

    جا داره از مریم عزیز تشکر کنم.

    بسم الله بریم سر موضوع درسیم.

    استاد عزیزم انروز احساس کردم یه باور خیلی باحالی مثل همون ریگ توی گنجد اومد بیرون..

    امروز حینی که داشتم تمییز کاری میکردم..که زود باش..ساعت زندگیت تموم شد..اینکارا ارزش نداره..برو سراغ اون چیز اصلیت..

    منم حقیقتا یکم از کوره در رفتم زود متوجه شدم..

    گفتم یا خدا….همینه!….

    که من برای تمییزکاری زندگی شخصیم که یکی از مهم تزین کارای روزانه ام هست..دارم پوچ میبینمشون..

    گفتم خدایا شکرت همین از بچگی بهمون گفتن.از اطرافیانمون و همه..

    حالا داره کم کم اون نقطعه اصلیش پیدا میشه به لطف الله..

    نشعت میگیره…از گذشتگانمون..و این شنیده خیلی زیاده..

    اگه میخای فرد موفقی باشی.هیچ وقت هشتت گرو نهت نباشه…تو زندگیت کم نیاری..

    تو کار خونه چیه.هر روز مبخای بشوری بسابی هر روز میخای حیاط جارو کنی.و کارای پیش افتاده..نرفتیم یه درس بخونیم تا کارمند بشیم معلم بشیم مهندس بشیم دکتر بشیم…(جالب فقط کارای استخدامی هم جزوشه)…بریم پست میز بشنیم یه حقوقی بگیرم به اندازه ایی که یه بیمه اخر عمری داشته باشیم تا از گشنگی نمیریم…

    استاد این بزرگترین پاشنه هست..همین الان از خدا گفتم برام راحت مثل مو تو ماست دراومد..همش لطف خداوندمه..

    همین باعث شده که من برای کارای روزمرگیم که جزو مهم ترین کارای شخصی زندگیمه.ازش لذت نبریم و میخام خودمو سردرگم کنم…

    امروز صبح یه لحظه یه حس بدی پیدا کردم فورا فهمیدم دقیقا همون مو. سنگ هست..گرفتمش..به لطف خدا!

    همین تفکر باعث شده که من با عجله و حال بعد انجامشون بدم…

    و چون دنیا قانون هست..احساس خوب اتفاق خوب..و برعکسشه..من باید بیشتر رو خودم کار کنم.

    نکته بعدی استادم..بزرگترین پاشنه من بود.الان دارم حسابشو میکنم..همه برمیگرده به بی ایمانی و شرک..من خیلی فرد مشرکی بودم در تمام جنبه های زندگیم..بدون پرده میگم.

    دلیل این باگ عجله ام..همین شرک برمیگرده

    من همون تضاد…که اطرافیانم برای رسیدن به خاسته هامون با یه هزینه تغریبا کمی..سراغ دعانویس رفتم..

    و گفتم امتحانش کنم..و با وجودی که میدونستم اینکار اشتباهه..

    میدونی از کجا فهمیدم از حس تنفر و حس ترس..و حال بد…

    وقتی اینکار رو انجام دادم..تمام وجودم به لرزه افتاد..دستام پاهام بخدای رحمان استاد لکنت زبان گرفتم.یه دعایی گفته بود که میخوندم.

    زبانم سنگین شده بود چشمام گیج میرفت.

    چند بار به زور بدبختی یه ایه ایی که الان یادم رفته.به یه بدبختی تمامش کردیم.

    و گذشت…خندم میگیره بهم گفت برو فلان حا قایمش کن.ما رفتیم.مثل کسی که یه گنجی گرانبها داره حالا میخان مردم ازش بفهمن.رفتیم اینکار انجام دادیم..

    این تکاملم بود…تا فهمیدم همون چیزی که نیدونستم اعتقاد ندارم کل کم در اوردمش انداختمش تو سطل زباله.فهمیدم چیز بی ارزشیه..

    از داستان بعدیم بگم.

    من همیشه استاد قبل از استفاده از برنامه شما و هدایت خدا…

    که چرا خداوندی که ما را آفریده ما باید یه چادر ضخیم بدون اینکه بدنمون پیدا نشه .بدون یه تار مویی..و نکته جالبتر که من چند ماه روش تمرکز داشتم..پای راست باید بصورت جفت رو هم قرار بگیره.

    استادم تا چند ماه انگشتانم از درد نمبتونستم بخوابم..روی پامو محکم کوبیده بودن..

    بالاخره با گذشت زمان ما عادت کردیم..خخخخ

    خدایا شکرت

    بعد….

    اصلا من از خوندن ایات هیچی نمیفهمیدم باور کنید بعضی موقع نماز یادم میرفت.

    خدایا شکرت

    بعضی موقعها اینقدر غرق زندگیم میشدم نمبدونستم رکعت اولیم دومیمم سومیوم اصلا بی هدف..مثل چیزی که روشنه پشت سر هم ورد میخونه..

    باور کنید مثل غذای میمومی که سر دلته میخاد بیاد بیرون ولی بخاطر ترسی که بی حهت از خداوندم داشتم…به زور انجامش میداده بودم.

    یه چادر نمازی دوخته بودم.چادره نقاب داشت.برای راحتی آستینیم بهش وصل کرده بودم مثل کفنی که فقط صورتم مشخص باشه.

    بعد این چادر جنسش ضخیم با شورت و تاپ میرفتم زیرش..مثل یه چادر شبی که مثل یه سنگ سنگین رو سرت ..بعد بخوای حرکتم از خودت انجام بدی.اینم تو هوای گرم.

    یادمه یکی از اقوامموندر عرض چند ثانیه مبخوند نیگفتم چجوری میخونی به منم بگو..من خیلی حالم بد میشه..میگفت تمرین کن یاد میگیری..

    تا اینکه فهمیدم این خدا با اون خدا کاملا متفاوته..فهمیدم نه میخاد پا جفت کنی.نه چادر سنگین کنی رو سرت

    استاد این تضادها که بگم هزاران مثال دارما..زره زره وجودم سوال شده بود..

    بعضی موقع یه ارامشی تو درونم بوجود میومد .میگفتم خدایا من نمیدونم تو میدونی.خدایا تو بهم بگو تو چه کسی هستی..من میخام تو رو بشناسم چرا ما محکوم به این زندگی شدیم.که همچیز اجباره..

    یادمه بهم گفته بودن..بجز چادر مشکی باید تو دعاهات دستاتتو بالا بگیری با عجز و ناله از خداوندت کمک بخوای..چون تو گناه کاری تو باید دنیای بعدیتو بسازی اون دنیا در عوضش بهت داده میشه..

    همین باعث شد..که من وجودمو گم کنم…

    همین باعث شده بود.که انتهایی نداره..

    استادم همین تضادها و باورهای غلط و شوم…و عحز و ناتوانی من در برابر پروردگار وارد این سیکل الهی بشم.

    استاد عزیزم .نمیدونم چجور نمیدونم چطور اول از شما سپاسگزار باشم..

    و سپاسگزار خداوتدی که زره زره وجودمه من ارزش بیخبر شدم.هر چه میرم حلوتر بیشتر خداوند از طریق این سایت و کامنت دوستانی که مدارشون بالا هست بهم میگه

    آرامش داشته باش.من خودم کمکت میکنم.

    استاد تمام مشکلات ما از عجله ها..و بدو بدوها میاد.که خوردنش.پوشیدنش.بردانشتنش ووووو مثالهای دیگه..

    استادم امروز از خداوتد اسانی خاستم از طریق نشانه سریال زندگی در بهشت بهم گفتی

    همون مهموناتتون اقای ریک با دوستانشون.

    در اخر فایل بهم گفتی..

    مسیر اشتباه مسیر سخته

    مسیر اسان باید باشه روی همون کاناپه راحت دراز کشیدین.

    من سپاسگزار این الهامات پروردگارم که زره زره وجودمو هر روز داره بزرگتر میکنه..

    هر ردز دارم مثل درختی بزرگ بزرگ میشم…

    نوشته سید علی خوشدل زیبا..بیشتر تو اعماق وجودیم نشست…

    چون میدونم این عجله کردنها توی باورهامون خیلی سنگینه.باید بتونم ریز ریزش کنم..و همون کمالگرایی..رو تبدیل بیشتر کنم به بهبودگرایی..و منتظر الهامات پروردگار باشم..

    تا مثل شما اسان شوم بسوی اسانیها..

    دوستدار شما و عزیز دلتون هستم.که با عشق و خلاصه و مفید داریید این سعر بهشتی رو قدم برمیدارین…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    رسول خانکی گفته:
    مدت عضویت: 1138 روز

    سلام به همه دوستان

    بعد از خوردن یه صبحونه دلچسپ

    نشستم و با عزیز دلم تقریبا دوساعتی درباره رشدمون و پیشرفتامون صحبت کردیم و کلی فرکانس مثبت فرستادیم و خودمون را با رفتارهای گذشتمون مقایسه کردیم و خیلی شگفت انگیز بود.

    من خودم در گفتگو با همسر عزیزم

    به این نکته اشاره کردم که استاد جان و خانم شایسته با خودشون خیلی در صلح هستن.

    این انسان شریف و بزرگ وقتی که تو خونه کرج زندگی می‌کرده از دیدن 4 تا درخت که جلوی خونشون بوده هر بار تشکر و قدردانی میکرده

    و باور می‌ساخته که اگر من هزار بار این شکر را به جا اووردم بار هزارو یکم جنس این شکر نعمت و احساسش فرق خواهد کرد و من را در یک مدار بالاتر قرار خواهد داد پس هر بار باید این کار را با دیدن هر زیبایی انجام دهم و این کار اصلا و ابدا تکراری نخواهد شد بلکه باور من را قوی تر خواهد کرد و جز شخصیتم خواهد شد.

    داشتم فکر میکردم چقدر باگذشته احساس لیاقتم بیشتر شده و وقتی این در درونم حل شد باز خوردهاش را از بیرون دارم می‌بینم که چقدر دیگران از خانواده و همکارها و افرادی که باهاشون در ارتباطم میشه دید.

    در یه روز یه نفر از همکارها سه مرتبه بهم گفت تو چه آدم دوست داشتنی هستی .واقعا از ته قلبم میگم.

    این در حالی هست که من دارم یه ماهی است این جمله را شب و روز به خودم میگم که در همین موقعیت مالی و مکانی و شخصیتی که هستی رسول جان تو توانمندی ،بینطیری،فوق العاده ای،ارزشمندی دوست داشتنی هستی،لایق بهترینهایی،چون هدایت شده خدایی،چون عزیز کرده خدایی و عزیز دردونه خدایی.و این جمله ورد زبونم شده.

    منم لبخندی زدم و گفتم حتما همینطوره که میگی.

    این پروسه از جایی شروع شد که من سر کارم روی تمام رفتارهای همکارها زوم میکنم و خوبیها و نکات مثبتشون را می‌بینم و عنوان میکنم .نه به خاطر اینکه اون آدم را خوشحال کنم.این در اولویت آخر شاید باشه .بلکه کاملا خودخواهانه دارم ظرف وجودما و کانون توجه و لیاقت را بالا میبرم. و نتیجه این عمل که تقریبا دو سه سالی هست انجام میدم، را با بازخوردها از همه دارم می‌بینم.

    امکان نداره کسی برفرض مثال بخواد پشت سر کسی حرفی بزنه و من مشاهده گر اون باشم

    هر کسی که باشه اون مکان را ترک میکنم .کاملا بی‌رحم بی‌رحم هستم با اطرافیانم در این مورد و خودما کاملا دوست دارم و از این مورد که خط قرمز منه نمیتونم به راحتی بگزرم.

    توخانواده همسرم و خانواده خودم کاملا همه اینا میدونن.

    اگر مثلا من خونه پدر همسر عزیزم برم .

    اگر ایشون اخبار گوش میده و یا میداد الان با کمال احترام شبکه را عوض میکنه و یا کلا تلوزیون را خاموش میکنه.

    یا اگه مثلا صحبت‌های دور همی به جایی کشیده بشه که از خط قرمز من عبور کنه.من همون لحظه پا میشم و میگم الان وقت پیاده روی منه.

    مثال دیگه اینه که نه گفتن جز شخصیت من شده و اینم جز خط قرمزهای منه به هیچ وجه اولویت خودم و احساسم را به احساس دیگران ترجیح نمیدم.

    قبلا مثلا سه سال پیش اگر به من پیشنهاد مسافرت جمعی میشد همون لحظه بدون درنگ و بدون فکر قبول میکردم.ولی الان باید اون آدم در فرکانس من باشه وگرنه با کمال احترام قبول نمیکنم و الان مسافرت با همسر و فرزندانم را ترجیح میدم .مگر اینکه این پیشنهاد از یه ادم با همفرکانس خودم و یا از من بالاتر باشه قبول میکنم.

    موضوع دیگه که خیلی خوب شدم و بازم جاداره موضوع کمک و دلسوزی به دیگرانه که میشه گفت تا حد بسیار بالایی درک کردم که به قول استاد عزیزم ما برای کمک به دیگران عاجز و ناتوانیم و برای کمک ورشد و پیشرفت خودمون تا بیکران و کیهان توانمندیم چون خدا روح خودشا در وجودمون نهاده که قدرت خلق هرچیزی را که بخواهیم داریم.

    سر کارم در روابط با اطرافیانم امکان نداره هیچ دلسوزی داشته باشم و اینم از خط قرمزهای من شده و میشه گفت بزرگترین و بزرگترین پاشنه آشیلم محسوب می‌شده و تاحد بسیار بالایی بهتر شده.

    آقا جان قبلا رسول تو هر کاری به هر ماجرایی سرک می‌کشید و شده بود کدخدای محل همه بهش رجوع می‌کردند.

    به عنوان مثال

    یکی از اقوام میومد و می‌گفت من با پسرم مشکل دارم و من سریعا وارد ماجرا میشدم با این باور که من در کمک به دیگران توانمندم و اینقدر نصیحت وراهکار میدادم و نتیجه این دخالت در کار خدا و جهان

    میشد که من خودم روابط با همسر فرزندم به چالش کشیده میشد و چک ولقد را میخوردم.

    الان فقط و فقط به رشد و پیشرفت خودم کمک میکنم و اگر هم کسی از من درخواست کنه در حدی که بتونم سعی میکنم با این تفکر که من توان کمک به این فردرا به اندازه سر سوزنی ندارم و اگر او در فرکانس کمک من باشد به او کمک می‌شود .و من با این کار فقط د فقط به خودم کمک میکنم و طرف حسابم خداست.

    چند روز پیش کل خونه خودما نقاشی کردم (رنگ روغن) .این در حالی بود که زمان مجردیم من یه آچار هم دستم نگرفتم و کلا دوتا برادرای عزیزم همه کارها را تو خونه انجام می‌دادند.

    نقاشی خونه به زیباترین وجه ممکن تموم شد .

    این درحالی هست که من سرویس کولر و کارهای از این دست را بعد از دیدن کارهای استاد عزیزم در سریال زندگی در بهشت، خودم انجام میدم و اگر کمکی هم بخوام سریع تو گوگل سرچ میکنم و انجامش میدم و تو این کارها هم خیلی خیلی پیشرفت کردم.

    از خط قرمزهای دیگه من گرفتن وام و قسطه که تعهد دادم که ایشالله به زودی همش را صفر میکنم.همونطور که آقای عطار روشن عزیز و اسدالله تونست پس منم میتونم.

    قسط هام یکی پس از دیگری داره صفر میشه.

    از دیگه کارهای عملی من که به باور کمبود کمک کرده از خرید برنج 120 کیلو و تقریبا صفر کردن اون استفاده اون رسیدم به خرید برنج 10 کیلویی و همش به خودم میگم هست .همیشه برای من هست.

    خرید سیب زمینی پیاز که سه سال پیش با یه خرید خیلی زیاد از هر چیزی بود که اونم نشان از باور کمبود داشت و یه صندوق خرید از بازارچه ها انجام می‌گرفت رسیده به یک کیلو شکر ،یه کیلو از هر چیزی و وقتی تموم شد میرم میخرم. و اونم از مغازه ها و هایپر استار که دارن به پیشرفت جهان کمک بیشتری میکنن.

    یکی دیگه از پیشرفت‌های که خیلی در اون خوب شدم و جز پاشنه آشیل بوده به همه آدمهای دورو اطرافم به یه میزان احترام میزاشتم که الان بر اساس احترام و درجه شخصیت طرف مقابل و فرکانس اون طرف احترام میزارم.

    چه لزومی داره با فردی ‌که فرکانس درب و داغونی داره همکلام بشم،من برا خودم الان خیلی ارزش قائلم در ضمن اینکه اون انسان را به عنوان انسان بودنش دوست دارم ولی بایه سلام و احوالپرسی ساده ازش میگزرم.

    و در عوض اگه کسی برام شخصیتش ارزشمند باشه شاید یه ساعت باهاش در حال گپ زدن باشم و کلی از این مصاحبت کیف و لذت ببرم ،چون خودما خیلی دوست دارم.

    نمیدونم اول صبحی چطور شد اینهارا نوشتم .

    ولی اینم یه ردپای دیگه از رسول هست که بعدها میتونم ببینم و به خودم بیشتر افتخار کنم.

    براهمه عزیزانم و استاد جانم و خانم شایسته بهترینها را آرزو دارم.

    سلامت و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای: