https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-7.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-18 00:09:172023-08-20 03:28:46سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 197
476نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیز به مریم جان نازنین و دوستان خوبم
الهی شکر برای اینهمه فراوانی و زیبایی
چشمم در ابتدای ویدیو به دیدن گل های آفتابگردون زیبابین شد
نکته هایی که از خرید تو فروشگاه توجهم رو جلب کرد این ها بود:
خرید ساده و اینکه استاد گفتند ما فقط گوشت میخواستیم و شامپو و مایحتاجی که نیاز داشتند، چیزی که در اینگونه فروشگاه های زنجیره ای وجود داره اینه که بخاطر تنوع جنس و زرق و برق برخی خوراکی ها و حتی اون استند دم صندوق که من جایی شنیدم با یک استراتژی گذاشته میشه که آدمها رو برانگیخته کنه برای خرید ،آدم گاهی وسوسه میشه چیزی رو بخره که نیازش نبوده و چیزهایی رو میخره که وقتی حساب میکنه میگه چقدر چیز میخواستم و یادم نبود، یعنی حتی توجیه میکنه خریدی که نیاز نداشت و وقتی یکم زمان میگذره میاد خونه کم کم متوجه میشه میگه من اینو نمیخواستم چطور خریدم؟بعد میگه اشکال نداره حتما نیاز میشه
و این روند تو دفعات بعدی خرید هم از این گونه فروشگاههای بزرگ که تنوع و رنگارنگی دارند تکرار میشه، این نکته برام جالب بود که استاد و مریم جون دقیق رفتند سراغ چیزی که میخواستند و همونهارو خرید کردند و نه چیز اضافه ای، من حتی زمان حساب کردن استاد داشتم به آدامس های استند کناری توجه میکردم و طبق عادت قدیم انگار میخواستم بگم ازین ها هم بردارید
برای ترک این عادت و توجه به خواسته و نه پرت شدن ذهن با زرق و برق و قیمت مناسب و … یک دوستی داشتم که یک مثال خوبی تعریف میکردند
ایشون میگفتند وقتی خواهرشون با بچه شود میخوام برن خرید از قبل باهم صحبت میکنند ، میگن مثلا پسرم ما امروز میخوایم بریم شلوار بخریم و هدفمون خرید شلوار هست پس توجهم رو میذاریم روی این خرید و حواسمون رو جمع میکنیم که برای این خرید اومدیم و نه چیز دیگه ای و اینطوری جفتشون حواسشون هست که اگر مثلا یک پیراهن دیدند و قیمت خوبی داشت یا حراج خورده بود یا رنگش قشنگ بود به خودشون یادآوری کنند که به چه هدفی اومده بودند و نیاز به پیراهن نداشتند فقط الان ذهنشون داره بخار یه دلیلی پیراهن رو بهشون میگه بخر در حالیکه نیازشون نیست و چون هدف رو از قبل میدونستند پاسخ درخواست ذهن رو نمیدادند و این به نظر من خیلی میتونه موثر باشه در تمام ابعاد زندگی که ما به قول استاد لیزر فوکس باشیم روی هدفمون و تمرین کنیم به سادگی به قبل و قال و زرق و برق های اطراف نه بگیم.
مورد بعدی که فراوانی و تنوع و تمیزی فروشگاه بود ،فراوانی در انواع گوشت و انواع میوههایی که به نظر خیلی تمیز و درجه یک بودند، الهی شکر
مورد بعدی صندوق بدون نیروی انسانی بود که برام خیلی جذاب بود، اعتمادی که به مشتری ها دارند و اینکه این حسابرسی چه ساده میتونه توسط خود فرد انجام بشه و نیاز به وجود فرد بیرونی نداشت و اینطوری هم خرید ساده تر میشه هم خلوت تر میشه و نیاز نیست آدم ها صف بکشند برای حساب کردن و حس بهتری از خرید به وجود میاد
مورد بعدی این بود که برای خود من از دیدن این ویدیو شد یک درخواست که بدون توجه به قیمت و. حساب و کتاب ذهنی و بالا پایین کردن خرید کردن رفت تو خواسته هام، وقتی دیدم استاد به سادگی فقط نیازشون رو برداشتند و به سادگی داشتند حساب میکردند گفتم این هم یکی دیگه از مزیت های ثروت و ثروتمند شدن هست که آدم میتونه خیلی راحت هرانچه که دوست داره رو بدون حساب کردن تو ذهنش بخره و اینگونه خرید کردن شد یک خواسته برای من
مورد بعدی که استاد داشتند نشون میدادند زمین های دایره ای شکل رو خیلی جذاب و قشنگ بود به نظرم و تا قبل اینکه استاد بگن چطور این زمین هارو به این صورت دایره ای ایجاد کردند داشتم تو ذهنم راه هاشو پیدا میکردم که وقتی استاد گفتند چطور با آبیاری این زمین ها به این شکل میشن گفتم واو چه راه ساده ای، چقدر ساده تر از راه من بود و این جرقه در ذهن من خورد که مریم جانم ببین کارها ساده تر و ساده تر هم میشه انجام بشه، اصلا اصل همینه همه چی به سادگی و راحتی باید صورت بگیره اگه نه یجای کار اشتباهه، فکر نکن که هرچی پیچیده تر باشه بهتر و خفن تره نه اتفاقا اون مسیر اشتباهه
مورد بعدی که استاد داشتند از باورها میگفتند من به مرور چندین باور به یادم اومد که چقدر ساده لوحانه پذیرفته بودمشون و تا همین سن سی سالگی هم انگار هنوز باورشون داشتم و دست به عصا باهاشون برخورد میکردم
یکی که خیلی الان شاید خنده دار به نظر بیاد اینه که یادم که وقتی دبستانی بودم میگفتند مداد رو اگه از دو طرف بتراشید یه اتفاقی برای یکی از اعضای خانواده یا فامیل میوفته، یکی میمیره و این باور تا زمان کنکور من هم در من بود و من یادم اون زمان میخواستم برای مدیریت زمانم مداد رو از دو طرف بتراشم که اگه کند شد مدادم نخوام که مداد دیگه ای بردارم و سریع از اون سمتش استفاده کنم اما اینکار رو نکردم و جالبه حتی به دوستام که این عادت رو داشتند میگفتم بچه ها توروخدا این کارو نکنید اینطوری میشه و جالبه اونا هم نمیپذیرفتند و یجوری نگاهم میکردند که این حرفهای مسخره چیه اما در باور من ذره ای شک به وجود نمیومد
یا اینکه میگفتند اگه آب جوش رو بریزی روی یجا و اسم خدارو نبری جن میاد!!!
من هنوزم طبق عادت اینکارو میکنم ولی میدونم دلیلش اومدن جن نیست اما برام جالبه که هنوز عادتش در من مونده
یا اینکه اگه قیچی رو الکی باز و بسته کنی یه اتفاق بدی میوفته
یا اینکه ماه محرم و صفر سنگینِ و من همیشه از این دو ماه بدم میومده و دوست نداشتم این دو ماه بیان، آخه چطور میشه دو ماه خدا رو سنگین و بی برکت دید!! گرچه که هنوز ته ذهنم بارقه هابی از این باور هست و میدونم باید بیشتر و بیشتر روش کار بشه تا کم رنگ و کم رنگتر بشه
یا اینکه اگه به چشم گربه نگاه کنی آینده ات رو از چشمت میخونه و میتونه برات یه اتفاق بد رقم بخوره!!! دقیقا دو روز پیش وقتی یه گربه رو دیدم تو شب هم بود چشماش که برق زد یهو این باور تو ذهنم جرقه زد و من گفتم چه باور الکی ای و تو چشماش ذل زدم و نگاهش کردم و تا الان که بخوام بنویسمش اصلا یادم هم نبود و هیچ اتفاقی هم نیوفتاد، چقدر الکی ما ذهنمون رو با این چیزهای پوچ پر کردیم و جارو برای ورود باورهای خوب محدود کردیم.
در مورد چشم زخم هم که الا ماشاالله من مثال دارم که اگه فلان چیزو خریدی سفر رفتی و حتی یا همسرت خوش بودی نذار کسی ببینه چشمت میکنم و چقدر جالب که ما خوشی ها و خوبی هارو از هم مخفی میکردیم و به اسم اینکه چشممون نکنن تو هر جمعی که میرفتیم از مریضی ها و بدی و بدبختی هایی که سرمون اومده بود میگفتیم و انگار یه مسابقه بود هرکی بیشتر بدبخت بود برنده بود و جالبه باز هم ازون تیپ اتفاقات برامون میوفتاد و ما اصلا نمیفهمیدم که خودمون ایجادش کردیم و بار دیگه با آب و تاب بیشتری میگفتیم و قهرمان بدبختی میشدیم و این سیکل ادامه پیدا میکرد، خداروشکر که الان به این آگاهی رسیدم که به هرچی توجه کنی و ازش بگی بیشتر و بیشتر برات اتفاق میوفته، من اوایل که وارد سایت شدم این باور تو ذهنم بود و گفتم استاد چشم میخورن چقدر از همه چیشون میگن بابا یه بلایی سرت میاد تا اینکه به یک فایلی هدایت شدم که استاد در مورد چشم زخم صحبت میکردند و این باور شرک آلود که چقدر با توحید فاصله داره و این باور در من کم رنگ و کم رنگ تر شد و هنوز هم جا داره کم رنگ تر بشه
اینکه باور کنیم که ما قراره زیبایی هارو ببینیم و زیبایی هارو ترویج بدیم و لیاقت زیبایی و بهترین بیشترین زیبایی و بهترین زندگی رو داریم و اصلا آفریده شدیم برای همین، آفریده شدیم برای لذت بردن و دیدن نکات مثبت و کیف کردن و شاد بودن و سلامتی و عشق کردن و ثروتمند شدن و هر روز بیشتر و بیشتر موفق شدن و کسب تجربیات متنوع و زیبا و به سادگی زندگی کردن، چقدر این باور قشنگ و چقدر به من حس خوبی میده
و هر آنچه غیر از این باشه اشتباه
همین بس برای کمرنگ کردن باورهای اشتباه
الهی شکر
خدایا هدایتم کن هدایتمون کن به باورهای درست و زیبا و بهترین باورها برای با عشق و شور و آیند و توحیدی زندگی کردن
سلام به مریم جانم که نازنین دست خداوند به روی زمین شدی برای درک مسئله ی احساس قربانی بودن و دلیل اینکه چرا این باور رفته تو ناخودآگاهم و نمیدونستم چرا!؟؟عاشقتم دختر..سپاسگذارم که متوجه شدم و بامید خدا امید دارم که در عمل انجامش بدم..خدااااا ی من ..
تمام بدبختی های بشر بدلیل شرک هست..بخاطر قدرت دادن به غیر خدا.. الله اکبر..چرا متوجه نمیشدم اینهمه وقت با گوش دادن و نوشتن جلسه 1 و 2 عزت نفس..آخه یعنی چی!!
من بخاطر این باور شرک آلود مخرب نکنه یه وقت چشمم بزنن ، موهام رو درست شونه نمیزدم که نکنه چشم بخورم و موهام بریزه..ناگفته نمونه که اینها مال قبلناست و خداروشکر خیلی وقته نسبت به مسئله چشم زخم که استاد فرمودن ،بیشتر این باور در من قطعی شد..
.
البته تو خیلی مسائل شرک میورزیم که به قول استاد هیچکس موحد کامل نیست و هیچکس کامل مشرک نیست ..هممون باورهای شرک آلودی داریم که باعث قفل شدنمون شده و حرکت نمیکنیم..
.
.
اومدم بگم میخوام هر مسئله ای پیش اومد که باعث بشه احساس قربانی کنم،بیام جااااار بزنم و بگم به خودم یا حتی موقعی که نیاز بود به دیگری ..با تمام وجود از اتفاقات خوبم بگم و لذتش رو با تکرار برای خودم چندین برابر کنم..
یادآوری اتفاقات خوب زندگی و گفتن و تکرارش بجای احساس قربانی کردن…
من عاشقانه سپاسگذار خداوند بدلیل رسوندن این آگاهی..
مریم جان کامنت های درس آموزت رو خییییللییی دوست دارم و سپاسگذارتم بابت به اشتراک گذاشتن آگاهی ها و دریافت ها
آخ که چقدر این تنوع و کیفیت توی فروشگاه های زنجیره ای زیباست و برای من به شخصه نشان فراوانی و قدرت پروردگار رو به همراه داره این بسته بندی های زیبا رنگارنگ بودن محصولات حس خیلی خوبی در من ایجاد میکنه که خیلی برام جذابه و دوسش دارم خدایا شکرت برای این همه فراوانی
و برام جالب و قابل تحسین بود که خود مشتری باید اجناسش رو با بارکد ثبت و پرداخت کنه و چقدر کار ساده تر و راحتر و کم هزینه تر شده چه ایده های درست و قشنگی خدایا شکرت که هدایت میکنی
و در مورد صحبت های استاد عزیزم اینکه از نظر خودم من هر چی جلوتر میرم بیشتر درک میکنم که چقدر منه محمدجواد به شخصه اومدم یه سری قوانین توی ذهنم چیدم بر اساس یه سری حرف ها و باورهای پوچ و توخالی که اصلا همچین باوری درست نبوده و من اومدم بر اساس اون باور اشتباه یه سری قوانین اشتباه رو چیدم توی مغزم مثل همین که آقا این جن ها یه موجودات ترسناکی هستند و میخوان بلا سر انسان بیارند و خیلی شرورن حالا اصلا این حرف و باور درست نیست کجای قرآن همچین چیزی رو گفته حالا ما که ندیدیم و خدا میدونه جن ها چه موجودات زیبایی هستند درسته گفته شده از جنس آتش هستند اما دلیل نمیشه از چشاشون آتیش زده باشه بیرون همون جور که انسان از خاک و گل آفریده شده دلیل نیست که ما مثل گل شل باشیم و میتونه جن ها مثل انسان باشن از نظر زیبایی شاید و این امکان وجود داره و حالا من اومدم با پذیرش این حرف و باور از رفتن توی تاریکی میترسم چرا!؟ چون این باور چرت و دروغ رو باور کردم که جن ها ترسناکن میخوان به من آسیب بزنن مثلا پس من نمیرم توی تاریکی و ….
من تمام این حرفارو واسه خودم دارم مینویسم و چقدر زیاد هستند توی مغز من این جنس از باورهای دروغ و توهمی که اینا تماما اشتباهن و به قول قرآن این باورهای محدود و شیطانی اندازه شیئی نمیتونن به من ضربه بزنن اگر من باورشون نکنم و بجاش بیام باورهایی از جنس خداوند از جنس فراوانی از جنس قدرت و عزت نفس و از جنس توحییید رو باور کنم بپذیرم و بر اساسشون عمل کنم و چه نتایج بی نظیری رو خواهد داشت به به
باوری در مورد هر موضوعی درسته که منو به یاد معبود و محبوبم بندازه و قلب و وجود منو قرص و محکم کنه و این جنس اعلائی هستش برای انتخاب کردن باورها
خیلی ممنونم استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم بابت این فایل پر از زیبایی آگاهی فراوانی و خداوند
که قدرت تغییر پذیر بودن در هر لحظه و هر شرایطی رو به ما هدیه کرده
مریم خانم شایسته عزیز و استاد استادان تحسینتون میکنم
چه عادت فوق العاده ای رو شکل دادید بعد از تدوین هر دوره شروع به مسافرت کردن
چه آموزشی بهتر از این که روی کارتون متمرکز باشید اگر کاره تمرکز لیزری اگه تفریحه بازم با تمرکز 100درصدی
چقدر شما بخشنده اید که تو فایل های رایگان هم زیبایی ها رو به تصویر میکشید هم سپاسگزاری میکنید هم از قدرت کلام با هم صحبتی با عزیز دلتون مریم خانم عزیز استفاده میکنید
و اگر بچه ها آگاه باشن به صورت کاملا رایگان نکته های ارزشمند دوره های میلیاردیتون رو ارائه میدید این خصلتیه که از خدای وهاب نصیبتون شده و خالصانه در جهتش قدم بر میدارید
اگر توجه کنیم کلی ایده میگیریم از آدم فضایی ها و صندوق فروشگاه که داره میگه عزیز من اگه بهتر نشی بدتر میشی شرایط ثابت باقی نمیمونه چه در کسب و کار چه در روابط چه در سلامتی
یاد میدید که
چی رو باور کردی ؟
چرا باور کردی ؟
در جهت خواسته هاته ؟
یا بر علیه خواسته هات؟
تعهد غیر قابل مذاکره میدم به خودم که یه عادت جدید در خودم شکل بدم
سلام وآرزوی سلامتی برای استاد عزیزم ومریم مهربانم و همه ی دوستان
هرچه قدر در هر لحظه بیشتر به خداوند اعتماد کنیم،،همه چیز را به او بسپاریم وشاد باشیم و افسار ذهنمان رابگیریم،،زودتر مدارمان بالاتر میرود.
جملات بالا صبح به ذهنم الهام شد که بنویسم
حرف های استاد همش مربوط میشه به قضاوت نکردن،،،،اکثر مواقع ما از ظاهر چیزی اون قضیه را قضاوت میکنیم که اکثر موارد اشتباه است …ما حتی خودمون را هم قضاوت میکنیم،،،
خیلی مواقع قضاوت های که در مورد خودمان کردیم بعد متوجه شدیم اون قضاوت اشتباهی بوده .
و همین طور قضاوت هایی که در مورد وقایع ،یا در مورد رفتارهای دیگران کردیم
یک عمر تو گوش ما خواندند آمریکا بده،،مرکز فساده،،امنیت نیست ،،بی بند وباری هست
ولی رسالت استاد عزیزم این بود که بیاد باسند ومدرک بگه ،،،نه هیچکدومش درست نیست،اینجا امنیت کامله،،به پایه های خانواده خیلی اهمیت میدند،،حتی سه تا چهار تا بچه دارند،،پراز مهربونی،وصلح وصفا وآرامش هستند،
یه عالمه زلال هستند،،واونجا پر از فراوانی وعشق هست.اینجا خیلی به بودن آدم ها احترام میگذارند،
اینجا پر از ثروت وبرکت هست.اینجا شاد بودن در هر لحظه موج میزنه،
و اون تصویر سیاه در ذهنمان تبدیل به صفحه ای سفید ونورانی شد
و چه مهاجرت ها که به واسطه ی آگاهی های استاد رخ داد!!!!
و چه درهای آگاهیی برامون باز میشه وقتی هرچیزی را به سادگی قبول نکنیم
دومورد باعث گمراهی ما میشود ،،،یا ذهن محدود خودمان،،،یا ذهن محدود دیگران
استاد چقدر خوب شده که بیشتر وقتتون رو به لذت بردن می زارید نه به خوردن اینجوری خیلی وقت زیادی دارید واسه گردش
واقعا چقدر تمیز وزیبا بود اون فروشگاه .چقدر فراوانی چقدر گوشت های تازه نوش جانتان بشه اون همه گوشت
استاد زمانی که داشتید صحبت میکردید انقدر اون فضای که از پنجره دیده میشد. زیبا بود که من فقط اون فضا رو می دیدم .و اون ابرها چقدر شبیه نقاشی ها بود خدایا شکرت بابت این همه زیبایی
نیم رخ زیبایی دارید انگار دماغتون. رو عمل کردید قشنگ قلمی شده
خداروشکر همه این ها لایقتون هست ومن هم شما روتحسین میکنم
استاد در مورد درس امروزمون که فرمودید بله من قبل از آشنایی باشما به یک نفر آشنا شده بودم که میگفتن رمز موفقیت تو 5صبح هست
همه آدم های موفق 5صبح بیدار میشم وموفقیت مثل آسانسور هست اون ساعت
اصلا خدا صبح روزی رو میده هرکی اون موقع بیدار شه کلی روزی میگیره اونم تر وتازه ولی اونی که ظهر بیدار میشه ته مانده ها رو
منم هم باورم شده بود استاد و میگفتن اون ساعت بیدار شو 3تا 20 دقیقه. 20 دقیقه اول ورزش 20دقیقه دوم مطالعه و20 دقیقه سوم شکرگزاری که جمعا بشه 60 دقیقه
من هم یه مدت بیدار شدم اون لحظه خوب بود طلوع رو می دیدم ودیگه خوابم میپرید.تا ساعت 10 صبح سر حال بودم .بعد وقتی بچه ها بیدار میشدن من خوابم میگرفت. سردرد می گرفتم .بعد حس وحالم بد میشد یعنی تا نمی خوابیدم 1ساعت دیوانه می شدم
بعد می دیدم بچه ها چقدر اون لحظه دارن خودشون را آرام نگه می دارن تا من یه وقت بد خواب نشم
یا همسرم میگفت نمی خواد 5بیداربشی همون 7صبح بیدارشو ولی من گوش نمی کردم حالا این یه طرف ماجرا هست
از اون طرف هم باید شب زود می خوابیدم که صبح 5بیدار باشم ساعت 10 شب می رفتم که به بخوابم به بچه ها هم میگفتم سروصدا نکنید
چقدر بچه ها دوست داشتن که با من شب ها فیلم ببین ولی من قبول نمی کردم چرا؟به خاطر اینکه خدا روزی رو صبح میده اگه خواب بمونم اون روز کم میرسه بهمون
وای الان چقدر دارم عصبانی میشم یه 9ماه بیدارشدم بعد همیشه از خداوند می خواستم خدایا مسیر درست به من نشون بده
استاد باورتون نمیشه من تو این مسیر چقدر با کسانی دیگه آشنا شدم تا بیام برسم به شما الان که دارم فکر میکنم می بینم داشتم تکامل خودم را طی می کردم
الان میخوابم وصبح با بچه ها بیدار میشم کنارشون هستم شب ها با هم می خوابیم لذت می برم گاهی از شب زنده داری ها
وخداوند هم همینجوری برکت ونعمت رو جاری کرده واسمون
استاد من سال ها بود گواهی نامه گرفته بودم ورانندگی نمی کردم .و می ترسیدم .
یه روز یه فایل ازتون شنیدم که گفتین .اگر شما بترسید یعنی به خدا ایمان وباور ندارید
وگفتی باید برید تو دل ترس هاتون
من یه روز گفتم باید رانندگی کنم کلی پیاده می رفتم خسته می شدم با بچه ها در صورتی که ماشین تو پارکینگ هست
اونم ماشینی که خودم همیشه از خدا می خواستم. وفقط منتظر بودم همسرم ما رو ببره
استاد به لطف خدا زدم تو دهن ترس ها وبا اقتدار با قدرت رانندگی میکنم وچقدر لذت می برم. و هر موقع که رانندگی میکنم میام بیرون غرق در شادی لذت میشم
واقعا خداروشکر وقدر دان هستم.که هستی بمونی برامون همیشه و همچنین بانو مریم جان چقدر باهات عشق میکنم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و دوستان ارزشمندم
چقدر ثروتمند بودن با شکوهه
اینکه مایحتاجمونو میریم از هرجا شده میخریم
نه مثل عده ای از ماها که مثلا از شهر خودشون کلی مایحتاج برمیدارن ، چونکه شهر مقصد گرونتره
مثلا شمال رفتنی و یا حتی خارج رفتنی!!!
وقتی ثروتمند باشی این طرز تفکر عملا بی معناست
و برداشتن بار اضافی و اذیت کردنه خوده
چقدر با شکوهه افورد باشی برای هرآنچه که بهش نیاز داری ، یا هر خدمتی که نیاز داری ، یا هر سودی که بخوای برسونی
بله ثروتمند بودن باشکوه است
اون بخش اسکن توسط مشتری هم بسیار جالبه فقط نمیدونم مکانیسم کنترلش که درست انجام شده باشه یا نه ، چجوری توسط فروشگاه انجام میشه
اصلا میشه یه گیتی طراحی بشه شما با چرخ محتوی خریدهاتون از زیرش رد بشین و یکجا تمام بارکدها اسکن بشه ، دیگه این اتلاف وقت هم وجود نخواهد داشت
چقدر همه چیز رو به آسونی و سادگی پیش میره
الهی شکر
هر روز بهتر از دیروز
استاد در مورد اشکال بزرگ هندسی بسیار قدیمی گفتین که منم شنیده بودم توسط فضاییا ایجاد شده
یا یه سری پایه های خیلی بزرگ سنگی بوده فکر میکنم بقایاش هنوز هست ، میگن اینا از قدرت انسان خارجه که تونسته باشه درستشون کنه
یا اصلا همون اهرام مصر
خب علم مهندسی میتونه با یه سری محاسبات ساده یا پیچیده ، این کارها رو بکنه.
وقتی از روی زمین تونستن فاصله سیاراات و احجامشون رو بدست بیارن ، اینا که دیگه کار خاصی نیست.
البته ما به وجود جن اعتقاد داریم طبق قران ، و اینکه حتی در خدمت حضرت سلیمان کار هم میکردند و احتمالا آثاری از اونها به جا مونده ولی اینکه از این موضوع بخواد سواستفاده بشه و هر چیزی رو که بدون فکر کردن برامون غریب بیاد بخوایم به اونها نسبت بدیم کار نادرستیه
بله ما بخاطر اطلاعات کممون برداشت های نادرستی داریم
و جمله طلایی استاد یادمون باشه که تا وقتی در مورد چیزی اطلاع کامل نداریم سعی کنیم برداشت سطحی نداشته باشیم و سعی کنیم انقدر مطمئن نباشیم که درست فکر میکنیم ، فقط بدلیل اینکه یه کس دیگری این حرفو زده
من میخوام از این حرف استاد به این برسم ما عملا چن درصد میتونیم اطلاعات کاملی از هر پدیده ای ، یا هر شخصی داشته باشیم. فقط خداوند هست که اطلاعات کامل رو داره بنابراین
قضاوت مختص ذات خودشه و ما عملا اونقدر آگاهی نداریم که بتونیم قضاوت کنیم بقیه رو.
مگه ما چند درصد وقایع همین اطراف خودمون رو میتونیم رصد و تحلیل کنیم
واقعا یه درصد ناچیزی
ما چیزی نمیدونیم عملا
و همین ارزش و ماهیت هدایت رو برای ما به وضوح میرسونه
که ما چقدر محتاج هدایتیم
و اون چقدر بزرگواره که هدایتو به خودش واجب کرده
الهی شکر برای چنین ربی که از خودمون به خودمون آگاه تره و تمام نیازهای ما رو از پیش برامون تدارک دیده
برای همگی مون ایمان به هدایتش رو آرزو میکنم.
فکر کنین یه کسی باشه تمام آگاه از تمام امور و تجزیه و تحلیلشون و حکمتاشون و بعد قدم بعدی شما رو به شما بگه بدون اینکه شما درگیر بینهایت مسائل باشین و فقط لقمه آماده به شما برسه ، این جای سجده به چنین ربی داره و اینکه تن بدیم به هدایت ، ممکنه هدایت رو درک نکنیم ، ولی قطعا به نفع ما خواهد بود چه کوتاه مدت و چه بلند مدت
از خدامیخوام قلب منو و همه مونو بروی هدایتش باز کنه و به همه مون تشخیص هدایت رو از نجوای شیطان عطا کنه ، به لطف و رحمتش که اون مهربان ترین مهربانانه
چقدر این زمین ها زیبا تفکیک شده بودن وچقدر بزرگ بودن یک قسمتی از این زمین که دایره ای بود سمت جاده قشنگ باید چند ثانیه استاد با اون سرعت رانندگی میکرد تا تموم بشه این نشانه ثروت وفراوانی هستش
خداروشکر
دقیقا دیروز چندتا از دوستان صحبت از انگشتر بود اون میگفت من اینو دارم اینطوری یکی دیگه میگفت من یک انگشتر دارم این شکلیه وتوی صحبتهایشون
خرافات موج میزد میگفتن مهره مار یکی داشت اتفاقات خوب براش میوفتاد خب از اونجایی که قول دادم بحث نکنم نخوام کسیو قانع کنم منم گذری گوش میدادم به صحبت ها
یکی یه داستان از پدرش گفت یک انگشتر داشت میگفت که همه میدوسنتن پدر من توی بازار روز اول از همه باید بارشو میفروخت یعنی همیشه زودتر از همه بارهاش فروش میرفت یروز بابام بهم گفت که از وقتی که این انگشتر دست کردم محتاج کسی نشدم بابا
خیلی از داستان ها تعریف میکردم ربطش میدادم مثلا به یک انگشتر میگفتن اومد نیومد داره خب بلطف آموزش های استاد وآگاهی داریم نسبت به سیستمی کار کردن جهان هستی این صحبت هارو باور نکردم ولی اون دوستان از عدم آگاهی خیلی راحت باور کرده بودن شاید توخیلی از مشکلات بجایی که بیان ریشه یابی کنن کجای باورهاشون مشکل داره افسوس بخورن که چرا اون انگشتر شانس ندارن دقیقا همین دوست ما گفت انگشتر از ما دزدین وحاظرم 100میلون پول بدم تا بهم برگرده
سلام براستادان عزیزم ودوستان نازنینم. دوباره یه روز دیگه ازسفر شروع شد وامروز با خرید شروع شد استاد یه روزی یادمه گفتید بچه ها با دیدن فایلهای دانلودی هم میتونید به محصولات برسید بله دقیقا همینه من چندین مورد ازقانون سلامتی رو فهمیدم بدون اینکه این محصولو خریده باشم البته یکی ازهدفهام خریدن این محصول هست وبه یاری خداوند میخرمش…. چه فروشگاه تمیز وپر رونقی. واقعا چقد خوبه عوض اینهمه خریدی که ما میکنیم نمیدونم برنج وماکارونیو وحبوبات وچقدر میوه وغیره وغیره شما فقط گوشت میخرید خیلی راحت وای چقد خانوم خونه راحت میشه ازاین همه آشپزیهای مختلف البته من اثلا نمیتونم فقط یک نوع غذا بخورم یعنی دلمو میزنه اما گوشت گریل شده خیلی خوشمزست تمومش نوش جونتون بشه. چه منطقه قشنگ ومهندسی شده هست آره اگه قبل توضیحات شما اینجارو میدیدم میگفتم چه منطقه عجیب وراز آلودی اما بعد توضیحات شما فهمیدم برای هرچیزی در این دنیا منطقی هست وچون ما به اون منطق نرسیدیم اونو ترسناک یا رازآلود یا عجیب الخلقه میدونیم وخداوندمون مغزی به ما داده که بتونیم منطق تموم دنیا رو بدست بیاریم واین ترسهامونه که همیشه جلودارمون میشه وترجیح میده به صورت داستان عجیب درش بیاریم. خدایا شکرت استادی دارم که هرلحظه بودن باهاش یه درس برام داره لقب استادی برازنده شماست.
چقدر سبک بال و راحت سفر کردن لذت بخشه چقدر خوبه آدم راحت بگیره همه چیز رو و بیشترین تمرکزش رو نهایت لذت بردن از اون چیزی که هست باشه.
یه زمانی شما می فایده والمارت یا هر فروشگاهی چقدر برنج و گوشت و ماکارونی میوه و نون و شیرینی هر چیزی بر میداشتید و چقدر استایلتون کامل متفاوت بود هم ظاهری هم انرژیک وچقدر هزینتون بالاتر بود اما الان چند بسته گوشت و یه میوه و تمام چقدر همه چیز تغیر کرده چون شما تغیر کردید چون شما اراده کردید و خواستید و یه آدم دیگه شدید و نتیجه اش هم الان چقدر براتون لذت،آزادی و سلامتی بیشتر شده.
چقدر خوبه ما هر بار بشینیم یه نگاه به زندگیمون بندازیم و یک سری مسائل رو بررسی کنیم ریشه یابی کنیم و از اساس مسائلمون رو حل کنیم و یه حالی به خودمون و زندگیمون بدیم.افرین استاد جان آفرین مرد عمل️
در مورد این مسأله ای که راحت هر چیزی رو نپذیریم خوب همیشه یه سری خرافات و توهمات ذهنی هست که افراد میسازند و منتشرش میکنند الان دوباره تو ایران صحبت از رکود اقتصادی هست که دولت داره برای مهار تورم پول تو دست مردم رو میکشه بیرون و فلان میکنه ودیگه پول تو دست مردم نیست و اینا بعد من با خودم نگاه میکنم میگم یعنی چه که پولو از دست مردم داره میکشه بیرون؟ یعنی بزور یعنی حقوق نمیده بعد این پولا چی میشه میسوزونه میریزه تو دریا خوب بالاخره پولا که هست بعد دوباره نگاه میکنم میبینم مردم هم دارند مایحتاجشون رو میخرند بالاخره خرید و فروشه داره انجام میشه پول داره دست به دست میشه بعد با خودم میگم ببین بخدا به همین راحتی و سادگی اگه یه ذره وارد این فضاها و صحبتها بشی کسب و کارت دقیقا شروع میکنه به تجربه همین صحبتها وخیلی راحت به زمین گرم میخوری خداییش چند روز بود میشنیدم این صحبتها رو گرچه سعی میکردم سریع اون محیط رو درک کنم اما همون یه کلمه ترس به دلم انداخته بود و مغازه دچار رکود بدی شده بود تا هدایت شدم به فایل فراوانی شما که دقیقا در مورد همین مسأله صحبت میکردید که الان زمانی هست میگند رکوده و دولت داره طرح هایی رو برای خروج از اون میده اما کسب و کار من چنین چیزی رو تجربه نکرده برای اینکه من باور ندارم برای من همیشه فرصتها بیشتر میشه و همین یه جمله رو گرفتم و بهتر تونستم تمرکز بگذارم روی کسب و کارهای پر رونق خرید و فروشهایی که داره میشه و منطقهای بیشتری پیدا کنم برای ذهنم که آقا منطقی نیست نمیتونه درست باشه پس این پولا چی میشه مگه میشه همچین چیزی که پول تو دست مردم نباشه و نداشته باشند خوب در ازای کار و خدماتشون چی میگیرند پاره سنگ؟ و قشنگ دیدم که ورق کامل برگشت به یاری خدا.
و خوب همه اینا برای بهتر و بیشتر موندن و کار کردن روی خودم و ورودی های خوب دادن به ذهنم برام منطقی تر شد که همه چیز باوره همه چیز باوره و خیلی راحت نپذیرم و قبول نکنم چون طرف اقتصاد دانه داره درست میگه نه اون بر اساس دانسته هاش داره اطلاعات میده و دانسته هاش درست نیست منطقی نیست.
و بماند که چقدر از بچگی چرت و پرت به خورد ما دادند در مورد ثروت و آدمهای ثروتمند و چطور سخت و پیچیده و غیر قابل دسترسی و زشت و غیر خدایی کردند پول و ثروت رو و الان بخاطر اون ورودی ها ما چقدر داریم به سختی و بدبختی پول میسازیم و چه کشمکشی بین ما و ذهن ما هست تو این زمینه.
سلام استاد عزیز
تمام این توضیحاتی که دادین به همان موضوع شرک برمیگرده
اینکه فرد به چیزی معتقد شود و نسبت به درستی آن تعصب پیدا کند شرک است
فردی از امام معصوم پرسید: کمترین چیزى که انسان با ارتکاب آن مشرک مى شود, چیست؟
امام فرمود: هر کس به هسته اى بگوید سنگریزه است و به سنگریزه بگوید هسته است! و به آن متدین و معتقد شود.
ممنون از توضیحات خوب تون
انشاا… خدا کمکمون کنه تا قلبمون از تمام شرک ها
بزرگ و کوچکش رها بشه.
بسم رب نور
سلام به استاد عزیز به مریم جان نازنین و دوستان خوبم
الهی شکر برای اینهمه فراوانی و زیبایی
چشمم در ابتدای ویدیو به دیدن گل های آفتابگردون زیبابین شد
نکته هایی که از خرید تو فروشگاه توجهم رو جلب کرد این ها بود:
خرید ساده و اینکه استاد گفتند ما فقط گوشت میخواستیم و شامپو و مایحتاجی که نیاز داشتند، چیزی که در اینگونه فروشگاه های زنجیره ای وجود داره اینه که بخاطر تنوع جنس و زرق و برق برخی خوراکی ها و حتی اون استند دم صندوق که من جایی شنیدم با یک استراتژی گذاشته میشه که آدمها رو برانگیخته کنه برای خرید ،آدم گاهی وسوسه میشه چیزی رو بخره که نیازش نبوده و چیزهایی رو میخره که وقتی حساب میکنه میگه چقدر چیز میخواستم و یادم نبود، یعنی حتی توجیه میکنه خریدی که نیاز نداشت و وقتی یکم زمان میگذره میاد خونه کم کم متوجه میشه میگه من اینو نمیخواستم چطور خریدم؟بعد میگه اشکال نداره حتما نیاز میشه
و این روند تو دفعات بعدی خرید هم از این گونه فروشگاههای بزرگ که تنوع و رنگارنگی دارند تکرار میشه، این نکته برام جالب بود که استاد و مریم جون دقیق رفتند سراغ چیزی که میخواستند و همونهارو خرید کردند و نه چیز اضافه ای، من حتی زمان حساب کردن استاد داشتم به آدامس های استند کناری توجه میکردم و طبق عادت قدیم انگار میخواستم بگم ازین ها هم بردارید
برای ترک این عادت و توجه به خواسته و نه پرت شدن ذهن با زرق و برق و قیمت مناسب و … یک دوستی داشتم که یک مثال خوبی تعریف میکردند
ایشون میگفتند وقتی خواهرشون با بچه شود میخوام برن خرید از قبل باهم صحبت میکنند ، میگن مثلا پسرم ما امروز میخوایم بریم شلوار بخریم و هدفمون خرید شلوار هست پس توجهم رو میذاریم روی این خرید و حواسمون رو جمع میکنیم که برای این خرید اومدیم و نه چیز دیگه ای و اینطوری جفتشون حواسشون هست که اگر مثلا یک پیراهن دیدند و قیمت خوبی داشت یا حراج خورده بود یا رنگش قشنگ بود به خودشون یادآوری کنند که به چه هدفی اومده بودند و نیاز به پیراهن نداشتند فقط الان ذهنشون داره بخار یه دلیلی پیراهن رو بهشون میگه بخر در حالیکه نیازشون نیست و چون هدف رو از قبل میدونستند پاسخ درخواست ذهن رو نمیدادند و این به نظر من خیلی میتونه موثر باشه در تمام ابعاد زندگی که ما به قول استاد لیزر فوکس باشیم روی هدفمون و تمرین کنیم به سادگی به قبل و قال و زرق و برق های اطراف نه بگیم.
مورد بعدی که فراوانی و تنوع و تمیزی فروشگاه بود ،فراوانی در انواع گوشت و انواع میوههایی که به نظر خیلی تمیز و درجه یک بودند، الهی شکر
مورد بعدی صندوق بدون نیروی انسانی بود که برام خیلی جذاب بود، اعتمادی که به مشتری ها دارند و اینکه این حسابرسی چه ساده میتونه توسط خود فرد انجام بشه و نیاز به وجود فرد بیرونی نداشت و اینطوری هم خرید ساده تر میشه هم خلوت تر میشه و نیاز نیست آدم ها صف بکشند برای حساب کردن و حس بهتری از خرید به وجود میاد
مورد بعدی این بود که برای خود من از دیدن این ویدیو شد یک درخواست که بدون توجه به قیمت و. حساب و کتاب ذهنی و بالا پایین کردن خرید کردن رفت تو خواسته هام، وقتی دیدم استاد به سادگی فقط نیازشون رو برداشتند و به سادگی داشتند حساب میکردند گفتم این هم یکی دیگه از مزیت های ثروت و ثروتمند شدن هست که آدم میتونه خیلی راحت هرانچه که دوست داره رو بدون حساب کردن تو ذهنش بخره و اینگونه خرید کردن شد یک خواسته برای من
مورد بعدی که استاد داشتند نشون میدادند زمین های دایره ای شکل رو خیلی جذاب و قشنگ بود به نظرم و تا قبل اینکه استاد بگن چطور این زمین هارو به این صورت دایره ای ایجاد کردند داشتم تو ذهنم راه هاشو پیدا میکردم که وقتی استاد گفتند چطور با آبیاری این زمین ها به این شکل میشن گفتم واو چه راه ساده ای، چقدر ساده تر از راه من بود و این جرقه در ذهن من خورد که مریم جانم ببین کارها ساده تر و ساده تر هم میشه انجام بشه، اصلا اصل همینه همه چی به سادگی و راحتی باید صورت بگیره اگه نه یجای کار اشتباهه، فکر نکن که هرچی پیچیده تر باشه بهتر و خفن تره نه اتفاقا اون مسیر اشتباهه
مورد بعدی که استاد داشتند از باورها میگفتند من به مرور چندین باور به یادم اومد که چقدر ساده لوحانه پذیرفته بودمشون و تا همین سن سی سالگی هم انگار هنوز باورشون داشتم و دست به عصا باهاشون برخورد میکردم
یکی که خیلی الان شاید خنده دار به نظر بیاد اینه که یادم که وقتی دبستانی بودم میگفتند مداد رو اگه از دو طرف بتراشید یه اتفاقی برای یکی از اعضای خانواده یا فامیل میوفته، یکی میمیره و این باور تا زمان کنکور من هم در من بود و من یادم اون زمان میخواستم برای مدیریت زمانم مداد رو از دو طرف بتراشم که اگه کند شد مدادم نخوام که مداد دیگه ای بردارم و سریع از اون سمتش استفاده کنم اما اینکار رو نکردم و جالبه حتی به دوستام که این عادت رو داشتند میگفتم بچه ها توروخدا این کارو نکنید اینطوری میشه و جالبه اونا هم نمیپذیرفتند و یجوری نگاهم میکردند که این حرفهای مسخره چیه اما در باور من ذره ای شک به وجود نمیومد
یا اینکه میگفتند اگه آب جوش رو بریزی روی یجا و اسم خدارو نبری جن میاد!!!
من هنوزم طبق عادت اینکارو میکنم ولی میدونم دلیلش اومدن جن نیست اما برام جالبه که هنوز عادتش در من مونده
یا اینکه اگه قیچی رو الکی باز و بسته کنی یه اتفاق بدی میوفته
یا اینکه ماه محرم و صفر سنگینِ و من همیشه از این دو ماه بدم میومده و دوست نداشتم این دو ماه بیان، آخه چطور میشه دو ماه خدا رو سنگین و بی برکت دید!! گرچه که هنوز ته ذهنم بارقه هابی از این باور هست و میدونم باید بیشتر و بیشتر روش کار بشه تا کم رنگ و کم رنگتر بشه
یا اینکه اگه به چشم گربه نگاه کنی آینده ات رو از چشمت میخونه و میتونه برات یه اتفاق بد رقم بخوره!!! دقیقا دو روز پیش وقتی یه گربه رو دیدم تو شب هم بود چشماش که برق زد یهو این باور تو ذهنم جرقه زد و من گفتم چه باور الکی ای و تو چشماش ذل زدم و نگاهش کردم و تا الان که بخوام بنویسمش اصلا یادم هم نبود و هیچ اتفاقی هم نیوفتاد، چقدر الکی ما ذهنمون رو با این چیزهای پوچ پر کردیم و جارو برای ورود باورهای خوب محدود کردیم.
در مورد چشم زخم هم که الا ماشاالله من مثال دارم که اگه فلان چیزو خریدی سفر رفتی و حتی یا همسرت خوش بودی نذار کسی ببینه چشمت میکنم و چقدر جالب که ما خوشی ها و خوبی هارو از هم مخفی میکردیم و به اسم اینکه چشممون نکنن تو هر جمعی که میرفتیم از مریضی ها و بدی و بدبختی هایی که سرمون اومده بود میگفتیم و انگار یه مسابقه بود هرکی بیشتر بدبخت بود برنده بود و جالبه باز هم ازون تیپ اتفاقات برامون میوفتاد و ما اصلا نمیفهمیدم که خودمون ایجادش کردیم و بار دیگه با آب و تاب بیشتری میگفتیم و قهرمان بدبختی میشدیم و این سیکل ادامه پیدا میکرد، خداروشکر که الان به این آگاهی رسیدم که به هرچی توجه کنی و ازش بگی بیشتر و بیشتر برات اتفاق میوفته، من اوایل که وارد سایت شدم این باور تو ذهنم بود و گفتم استاد چشم میخورن چقدر از همه چیشون میگن بابا یه بلایی سرت میاد تا اینکه به یک فایلی هدایت شدم که استاد در مورد چشم زخم صحبت میکردند و این باور شرک آلود که چقدر با توحید فاصله داره و این باور در من کم رنگ و کم رنگ تر شد و هنوز هم جا داره کم رنگ تر بشه
اینکه باور کنیم که ما قراره زیبایی هارو ببینیم و زیبایی هارو ترویج بدیم و لیاقت زیبایی و بهترین بیشترین زیبایی و بهترین زندگی رو داریم و اصلا آفریده شدیم برای همین، آفریده شدیم برای لذت بردن و دیدن نکات مثبت و کیف کردن و شاد بودن و سلامتی و عشق کردن و ثروتمند شدن و هر روز بیشتر و بیشتر موفق شدن و کسب تجربیات متنوع و زیبا و به سادگی زندگی کردن، چقدر این باور قشنگ و چقدر به من حس خوبی میده
و هر آنچه غیر از این باشه اشتباه
همین بس برای کمرنگ کردن باورهای اشتباه
الهی شکر
خدایا هدایتم کن هدایتمون کن به باورهای درست و زیبا و بهترین باورها برای با عشق و شور و آیند و توحیدی زندگی کردن
سلام به مریم جانم که نازنین دست خداوند به روی زمین شدی برای درک مسئله ی احساس قربانی بودن و دلیل اینکه چرا این باور رفته تو ناخودآگاهم و نمیدونستم چرا!؟؟عاشقتم دختر..سپاسگذارم که متوجه شدم و بامید خدا امید دارم که در عمل انجامش بدم..خدااااا ی من ..
تمام بدبختی های بشر بدلیل شرک هست..بخاطر قدرت دادن به غیر خدا.. الله اکبر..چرا متوجه نمیشدم اینهمه وقت با گوش دادن و نوشتن جلسه 1 و 2 عزت نفس..آخه یعنی چی!!
من بخاطر این باور شرک آلود مخرب نکنه یه وقت چشمم بزنن ، موهام رو درست شونه نمیزدم که نکنه چشم بخورم و موهام بریزه..ناگفته نمونه که اینها مال قبلناست و خداروشکر خیلی وقته نسبت به مسئله چشم زخم که استاد فرمودن ،بیشتر این باور در من قطعی شد..
.
البته تو خیلی مسائل شرک میورزیم که به قول استاد هیچکس موحد کامل نیست و هیچکس کامل مشرک نیست ..هممون باورهای شرک آلودی داریم که باعث قفل شدنمون شده و حرکت نمیکنیم..
.
.
اومدم بگم میخوام هر مسئله ای پیش اومد که باعث بشه احساس قربانی کنم،بیام جااااار بزنم و بگم به خودم یا حتی موقعی که نیاز بود به دیگری ..با تمام وجود از اتفاقات خوبم بگم و لذتش رو با تکرار برای خودم چندین برابر کنم..
یادآوری اتفاقات خوب زندگی و گفتن و تکرارش بجای احساس قربانی کردن…
من عاشقانه سپاسگذار خداوند بدلیل رسوندن این آگاهی..
مریم جان کامنت های درس آموزت رو خییییللییی دوست دارم و سپاسگذارتم بابت به اشتراک گذاشتن آگاهی ها و دریافت ها
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به همگی
آخ که چقدر این تنوع و کیفیت توی فروشگاه های زنجیره ای زیباست و برای من به شخصه نشان فراوانی و قدرت پروردگار رو به همراه داره این بسته بندی های زیبا رنگارنگ بودن محصولات حس خیلی خوبی در من ایجاد میکنه که خیلی برام جذابه و دوسش دارم خدایا شکرت برای این همه فراوانی
و برام جالب و قابل تحسین بود که خود مشتری باید اجناسش رو با بارکد ثبت و پرداخت کنه و چقدر کار ساده تر و راحتر و کم هزینه تر شده چه ایده های درست و قشنگی خدایا شکرت که هدایت میکنی
و در مورد صحبت های استاد عزیزم اینکه از نظر خودم من هر چی جلوتر میرم بیشتر درک میکنم که چقدر منه محمدجواد به شخصه اومدم یه سری قوانین توی ذهنم چیدم بر اساس یه سری حرف ها و باورهای پوچ و توخالی که اصلا همچین باوری درست نبوده و من اومدم بر اساس اون باور اشتباه یه سری قوانین اشتباه رو چیدم توی مغزم مثل همین که آقا این جن ها یه موجودات ترسناکی هستند و میخوان بلا سر انسان بیارند و خیلی شرورن حالا اصلا این حرف و باور درست نیست کجای قرآن همچین چیزی رو گفته حالا ما که ندیدیم و خدا میدونه جن ها چه موجودات زیبایی هستند درسته گفته شده از جنس آتش هستند اما دلیل نمیشه از چشاشون آتیش زده باشه بیرون همون جور که انسان از خاک و گل آفریده شده دلیل نیست که ما مثل گل شل باشیم و میتونه جن ها مثل انسان باشن از نظر زیبایی شاید و این امکان وجود داره و حالا من اومدم با پذیرش این حرف و باور از رفتن توی تاریکی میترسم چرا!؟ چون این باور چرت و دروغ رو باور کردم که جن ها ترسناکن میخوان به من آسیب بزنن مثلا پس من نمیرم توی تاریکی و ….
من تمام این حرفارو واسه خودم دارم مینویسم و چقدر زیاد هستند توی مغز من این جنس از باورهای دروغ و توهمی که اینا تماما اشتباهن و به قول قرآن این باورهای محدود و شیطانی اندازه شیئی نمیتونن به من ضربه بزنن اگر من باورشون نکنم و بجاش بیام باورهایی از جنس خداوند از جنس فراوانی از جنس قدرت و عزت نفس و از جنس توحییید رو باور کنم بپذیرم و بر اساسشون عمل کنم و چه نتایج بی نظیری رو خواهد داشت به به
باوری در مورد هر موضوعی درسته که منو به یاد معبود و محبوبم بندازه و قلب و وجود منو قرص و محکم کنه و این جنس اعلائی هستش برای انتخاب کردن باورها
خیلی ممنونم استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم بابت این فایل پر از زیبایی آگاهی فراوانی و خداوند
همیشه به یاد الله بخشنده مهربان باشید
به نام خالق تغییر ناپذیر همیشه بخشنده و مهربان
که قدرت تغییر پذیر بودن در هر لحظه و هر شرایطی رو به ما هدیه کرده
مریم خانم شایسته عزیز و استاد استادان تحسینتون میکنم
چه عادت فوق العاده ای رو شکل دادید بعد از تدوین هر دوره شروع به مسافرت کردن
چه آموزشی بهتر از این که روی کارتون متمرکز باشید اگر کاره تمرکز لیزری اگه تفریحه بازم با تمرکز 100درصدی
چقدر شما بخشنده اید که تو فایل های رایگان هم زیبایی ها رو به تصویر میکشید هم سپاسگزاری میکنید هم از قدرت کلام با هم صحبتی با عزیز دلتون مریم خانم عزیز استفاده میکنید
و اگر بچه ها آگاه باشن به صورت کاملا رایگان نکته های ارزشمند دوره های میلیاردیتون رو ارائه میدید این خصلتیه که از خدای وهاب نصیبتون شده و خالصانه در جهتش قدم بر میدارید
اگر توجه کنیم کلی ایده میگیریم از آدم فضایی ها و صندوق فروشگاه که داره میگه عزیز من اگه بهتر نشی بدتر میشی شرایط ثابت باقی نمیمونه چه در کسب و کار چه در روابط چه در سلامتی
یاد میدید که
چی رو باور کردی ؟
چرا باور کردی ؟
در جهت خواسته هاته ؟
یا بر علیه خواسته هات؟
تعهد غیر قابل مذاکره میدم به خودم که یه عادت جدید در خودم شکل بدم
هر فایلی ازتون دیدم کامنت بگذارم
دوستتون دارم
در پناه خدای مهربان باشید
سلام وآرزوی سلامتی برای استاد عزیزم ومریم مهربانم و همه ی دوستان
هرچه قدر در هر لحظه بیشتر به خداوند اعتماد کنیم،،همه چیز را به او بسپاریم وشاد باشیم و افسار ذهنمان رابگیریم،،زودتر مدارمان بالاتر میرود.
جملات بالا صبح به ذهنم الهام شد که بنویسم
حرف های استاد همش مربوط میشه به قضاوت نکردن،،،،اکثر مواقع ما از ظاهر چیزی اون قضیه را قضاوت میکنیم که اکثر موارد اشتباه است …ما حتی خودمون را هم قضاوت میکنیم،،،
خیلی مواقع قضاوت های که در مورد خودمان کردیم بعد متوجه شدیم اون قضاوت اشتباهی بوده .
و همین طور قضاوت هایی که در مورد وقایع ،یا در مورد رفتارهای دیگران کردیم
یک عمر تو گوش ما خواندند آمریکا بده،،مرکز فساده،،امنیت نیست ،،بی بند وباری هست
ولی رسالت استاد عزیزم این بود که بیاد باسند ومدرک بگه ،،،نه هیچکدومش درست نیست،اینجا امنیت کامله،،به پایه های خانواده خیلی اهمیت میدند،،حتی سه تا چهار تا بچه دارند،،پراز مهربونی،وصلح وصفا وآرامش هستند،
یه عالمه زلال هستند،،واونجا پر از فراوانی وعشق هست.اینجا خیلی به بودن آدم ها احترام میگذارند،
اینجا پر از ثروت وبرکت هست.اینجا شاد بودن در هر لحظه موج میزنه،
و اون تصویر سیاه در ذهنمان تبدیل به صفحه ای سفید ونورانی شد
و چه مهاجرت ها که به واسطه ی آگاهی های استاد رخ داد!!!!
و چه درهای آگاهیی برامون باز میشه وقتی هرچیزی را به سادگی قبول نکنیم
دومورد باعث گمراهی ما میشود ،،،یا ذهن محدود خودمان،،،یا ذهن محدود دیگران
به راحتی هرچیزی را قبول نکنیم،،
با تشکر وسپاس فراوان
به نام خدای زیبایی ها وهدایت گر
سلام استاد وبانو شایسته عزیز
استاد واقعا سپاسگزارم بابت این فایل ها همش زیبایی برکت ورحمت ونعمت هست
استاد چقدر خوب شده که بیشتر وقتتون رو به لذت بردن می زارید نه به خوردن اینجوری خیلی وقت زیادی دارید واسه گردش
واقعا چقدر تمیز وزیبا بود اون فروشگاه .چقدر فراوانی چقدر گوشت های تازه نوش جانتان بشه اون همه گوشت
استاد زمانی که داشتید صحبت میکردید انقدر اون فضای که از پنجره دیده میشد. زیبا بود که من فقط اون فضا رو می دیدم .و اون ابرها چقدر شبیه نقاشی ها بود خدایا شکرت بابت این همه زیبایی
نیم رخ زیبایی دارید انگار دماغتون. رو عمل کردید قشنگ قلمی شده
خداروشکر همه این ها لایقتون هست ومن هم شما روتحسین میکنم
استاد در مورد درس امروزمون که فرمودید بله من قبل از آشنایی باشما به یک نفر آشنا شده بودم که میگفتن رمز موفقیت تو 5صبح هست
همه آدم های موفق 5صبح بیدار میشم وموفقیت مثل آسانسور هست اون ساعت
اصلا خدا صبح روزی رو میده هرکی اون موقع بیدار شه کلی روزی میگیره اونم تر وتازه ولی اونی که ظهر بیدار میشه ته مانده ها رو
منم هم باورم شده بود استاد و میگفتن اون ساعت بیدار شو 3تا 20 دقیقه. 20 دقیقه اول ورزش 20دقیقه دوم مطالعه و20 دقیقه سوم شکرگزاری که جمعا بشه 60 دقیقه
من هم یه مدت بیدار شدم اون لحظه خوب بود طلوع رو می دیدم ودیگه خوابم میپرید.تا ساعت 10 صبح سر حال بودم .بعد وقتی بچه ها بیدار میشدن من خوابم میگرفت. سردرد می گرفتم .بعد حس وحالم بد میشد یعنی تا نمی خوابیدم 1ساعت دیوانه می شدم
بعد می دیدم بچه ها چقدر اون لحظه دارن خودشون را آرام نگه می دارن تا من یه وقت بد خواب نشم
یا همسرم میگفت نمی خواد 5بیداربشی همون 7صبح بیدارشو ولی من گوش نمی کردم حالا این یه طرف ماجرا هست
از اون طرف هم باید شب زود می خوابیدم که صبح 5بیدار باشم ساعت 10 شب می رفتم که به بخوابم به بچه ها هم میگفتم سروصدا نکنید
چقدر بچه ها دوست داشتن که با من شب ها فیلم ببین ولی من قبول نمی کردم چرا؟به خاطر اینکه خدا روزی رو صبح میده اگه خواب بمونم اون روز کم میرسه بهمون
وای الان چقدر دارم عصبانی میشم یه 9ماه بیدارشدم بعد همیشه از خداوند می خواستم خدایا مسیر درست به من نشون بده
استاد باورتون نمیشه من تو این مسیر چقدر با کسانی دیگه آشنا شدم تا بیام برسم به شما الان که دارم فکر میکنم می بینم داشتم تکامل خودم را طی می کردم
الان میخوابم وصبح با بچه ها بیدار میشم کنارشون هستم شب ها با هم می خوابیم لذت می برم گاهی از شب زنده داری ها
وخداوند هم همینجوری برکت ونعمت رو جاری کرده واسمون
استاد من سال ها بود گواهی نامه گرفته بودم ورانندگی نمی کردم .و می ترسیدم .
یه روز یه فایل ازتون شنیدم که گفتین .اگر شما بترسید یعنی به خدا ایمان وباور ندارید
وگفتی باید برید تو دل ترس هاتون
من یه روز گفتم باید رانندگی کنم کلی پیاده می رفتم خسته می شدم با بچه ها در صورتی که ماشین تو پارکینگ هست
اونم ماشینی که خودم همیشه از خدا می خواستم. وفقط منتظر بودم همسرم ما رو ببره
استاد به لطف خدا زدم تو دهن ترس ها وبا اقتدار با قدرت رانندگی میکنم وچقدر لذت می برم. و هر موقع که رانندگی میکنم میام بیرون غرق در شادی لذت میشم
واقعا خداروشکر وقدر دان هستم.که هستی بمونی برامون همیشه و همچنین بانو مریم جان چقدر باهات عشق میکنم
دوستتون دارم.
بنام خداوند مهربان
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و دوستان ارزشمندم
چقدر ثروتمند بودن با شکوهه
اینکه مایحتاجمونو میریم از هرجا شده میخریم
نه مثل عده ای از ماها که مثلا از شهر خودشون کلی مایحتاج برمیدارن ، چونکه شهر مقصد گرونتره
مثلا شمال رفتنی و یا حتی خارج رفتنی!!!
وقتی ثروتمند باشی این طرز تفکر عملا بی معناست
و برداشتن بار اضافی و اذیت کردنه خوده
چقدر با شکوهه افورد باشی برای هرآنچه که بهش نیاز داری ، یا هر خدمتی که نیاز داری ، یا هر سودی که بخوای برسونی
بله ثروتمند بودن باشکوه است
اون بخش اسکن توسط مشتری هم بسیار جالبه فقط نمیدونم مکانیسم کنترلش که درست انجام شده باشه یا نه ، چجوری توسط فروشگاه انجام میشه
اصلا میشه یه گیتی طراحی بشه شما با چرخ محتوی خریدهاتون از زیرش رد بشین و یکجا تمام بارکدها اسکن بشه ، دیگه این اتلاف وقت هم وجود نخواهد داشت
چقدر همه چیز رو به آسونی و سادگی پیش میره
الهی شکر
هر روز بهتر از دیروز
استاد در مورد اشکال بزرگ هندسی بسیار قدیمی گفتین که منم شنیده بودم توسط فضاییا ایجاد شده
یا یه سری پایه های خیلی بزرگ سنگی بوده فکر میکنم بقایاش هنوز هست ، میگن اینا از قدرت انسان خارجه که تونسته باشه درستشون کنه
یا اصلا همون اهرام مصر
خب علم مهندسی میتونه با یه سری محاسبات ساده یا پیچیده ، این کارها رو بکنه.
وقتی از روی زمین تونستن فاصله سیاراات و احجامشون رو بدست بیارن ، اینا که دیگه کار خاصی نیست.
البته ما به وجود جن اعتقاد داریم طبق قران ، و اینکه حتی در خدمت حضرت سلیمان کار هم میکردند و احتمالا آثاری از اونها به جا مونده ولی اینکه از این موضوع بخواد سواستفاده بشه و هر چیزی رو که بدون فکر کردن برامون غریب بیاد بخوایم به اونها نسبت بدیم کار نادرستیه
بله ما بخاطر اطلاعات کممون برداشت های نادرستی داریم
و جمله طلایی استاد یادمون باشه که تا وقتی در مورد چیزی اطلاع کامل نداریم سعی کنیم برداشت سطحی نداشته باشیم و سعی کنیم انقدر مطمئن نباشیم که درست فکر میکنیم ، فقط بدلیل اینکه یه کس دیگری این حرفو زده
من میخوام از این حرف استاد به این برسم ما عملا چن درصد میتونیم اطلاعات کاملی از هر پدیده ای ، یا هر شخصی داشته باشیم. فقط خداوند هست که اطلاعات کامل رو داره بنابراین
قضاوت مختص ذات خودشه و ما عملا اونقدر آگاهی نداریم که بتونیم قضاوت کنیم بقیه رو.
مگه ما چند درصد وقایع همین اطراف خودمون رو میتونیم رصد و تحلیل کنیم
واقعا یه درصد ناچیزی
ما چیزی نمیدونیم عملا
و همین ارزش و ماهیت هدایت رو برای ما به وضوح میرسونه
که ما چقدر محتاج هدایتیم
و اون چقدر بزرگواره که هدایتو به خودش واجب کرده
الهی شکر برای چنین ربی که از خودمون به خودمون آگاه تره و تمام نیازهای ما رو از پیش برامون تدارک دیده
برای همگی مون ایمان به هدایتش رو آرزو میکنم.
فکر کنین یه کسی باشه تمام آگاه از تمام امور و تجزیه و تحلیلشون و حکمتاشون و بعد قدم بعدی شما رو به شما بگه بدون اینکه شما درگیر بینهایت مسائل باشین و فقط لقمه آماده به شما برسه ، این جای سجده به چنین ربی داره و اینکه تن بدیم به هدایت ، ممکنه هدایت رو درک نکنیم ، ولی قطعا به نفع ما خواهد بود چه کوتاه مدت و چه بلند مدت
از خدامیخوام قلب منو و همه مونو بروی هدایتش باز کنه و به همه مون تشخیص هدایت رو از نجوای شیطان عطا کنه ، به لطف و رحمتش که اون مهربان ترین مهربانانه
الهی بی نهایت شکر
سلام به استاد عزیزم سلام به استاد شایسته عزیز
سلام به تمامی دوستان گلم
سپاسگزار به خاطر این فایل های زیبا وآگاهی دهنده
خداروشکر بخاطر اینهمه زیبایی ،نعمت ،ثروت وفراوانی
چقدر این زمین ها زیبا تفکیک شده بودن وچقدر بزرگ بودن یک قسمتی از این زمین که دایره ای بود سمت جاده قشنگ باید چند ثانیه استاد با اون سرعت رانندگی میکرد تا تموم بشه این نشانه ثروت وفراوانی هستش
خداروشکر
دقیقا دیروز چندتا از دوستان صحبت از انگشتر بود اون میگفت من اینو دارم اینطوری یکی دیگه میگفت من یک انگشتر دارم این شکلیه وتوی صحبتهایشون
خرافات موج میزد میگفتن مهره مار یکی داشت اتفاقات خوب براش میوفتاد خب از اونجایی که قول دادم بحث نکنم نخوام کسیو قانع کنم منم گذری گوش میدادم به صحبت ها
یکی یه داستان از پدرش گفت یک انگشتر داشت میگفت که همه میدوسنتن پدر من توی بازار روز اول از همه باید بارشو میفروخت یعنی همیشه زودتر از همه بارهاش فروش میرفت یروز بابام بهم گفت که از وقتی که این انگشتر دست کردم محتاج کسی نشدم بابا
خیلی از داستان ها تعریف میکردم ربطش میدادم مثلا به یک انگشتر میگفتن اومد نیومد داره خب بلطف آموزش های استاد وآگاهی داریم نسبت به سیستمی کار کردن جهان هستی این صحبت هارو باور نکردم ولی اون دوستان از عدم آگاهی خیلی راحت باور کرده بودن شاید توخیلی از مشکلات بجایی که بیان ریشه یابی کنن کجای باورهاشون مشکل داره افسوس بخورن که چرا اون انگشتر شانس ندارن دقیقا همین دوست ما گفت انگشتر از ما دزدین وحاظرم 100میلون پول بدم تا بهم برگرده
سلام براستادان عزیزم ودوستان نازنینم. دوباره یه روز دیگه ازسفر شروع شد وامروز با خرید شروع شد استاد یه روزی یادمه گفتید بچه ها با دیدن فایلهای دانلودی هم میتونید به محصولات برسید بله دقیقا همینه من چندین مورد ازقانون سلامتی رو فهمیدم بدون اینکه این محصولو خریده باشم البته یکی ازهدفهام خریدن این محصول هست وبه یاری خداوند میخرمش…. چه فروشگاه تمیز وپر رونقی. واقعا چقد خوبه عوض اینهمه خریدی که ما میکنیم نمیدونم برنج وماکارونیو وحبوبات وچقدر میوه وغیره وغیره شما فقط گوشت میخرید خیلی راحت وای چقد خانوم خونه راحت میشه ازاین همه آشپزیهای مختلف البته من اثلا نمیتونم فقط یک نوع غذا بخورم یعنی دلمو میزنه اما گوشت گریل شده خیلی خوشمزست تمومش نوش جونتون بشه. چه منطقه قشنگ ومهندسی شده هست آره اگه قبل توضیحات شما اینجارو میدیدم میگفتم چه منطقه عجیب وراز آلودی اما بعد توضیحات شما فهمیدم برای هرچیزی در این دنیا منطقی هست وچون ما به اون منطق نرسیدیم اونو ترسناک یا رازآلود یا عجیب الخلقه میدونیم وخداوندمون مغزی به ما داده که بتونیم منطق تموم دنیا رو بدست بیاریم واین ترسهامونه که همیشه جلودارمون میشه وترجیح میده به صورت داستان عجیب درش بیاریم. خدایا شکرت استادی دارم که هرلحظه بودن باهاش یه درس برام داره لقب استادی برازنده شماست.
سلام به همسفرای نازنین
چقدر سبک بال و راحت سفر کردن لذت بخشه چقدر خوبه آدم راحت بگیره همه چیز رو و بیشترین تمرکزش رو نهایت لذت بردن از اون چیزی که هست باشه.
یه زمانی شما می فایده والمارت یا هر فروشگاهی چقدر برنج و گوشت و ماکارونی میوه و نون و شیرینی هر چیزی بر میداشتید و چقدر استایلتون کامل متفاوت بود هم ظاهری هم انرژیک وچقدر هزینتون بالاتر بود اما الان چند بسته گوشت و یه میوه و تمام چقدر همه چیز تغیر کرده چون شما تغیر کردید چون شما اراده کردید و خواستید و یه آدم دیگه شدید و نتیجه اش هم الان چقدر براتون لذت،آزادی و سلامتی بیشتر شده.
چقدر خوبه ما هر بار بشینیم یه نگاه به زندگیمون بندازیم و یک سری مسائل رو بررسی کنیم ریشه یابی کنیم و از اساس مسائلمون رو حل کنیم و یه حالی به خودمون و زندگیمون بدیم.افرین استاد جان آفرین مرد عمل️
در مورد این مسأله ای که راحت هر چیزی رو نپذیریم خوب همیشه یه سری خرافات و توهمات ذهنی هست که افراد میسازند و منتشرش میکنند الان دوباره تو ایران صحبت از رکود اقتصادی هست که دولت داره برای مهار تورم پول تو دست مردم رو میکشه بیرون و فلان میکنه ودیگه پول تو دست مردم نیست و اینا بعد من با خودم نگاه میکنم میگم یعنی چه که پولو از دست مردم داره میکشه بیرون؟ یعنی بزور یعنی حقوق نمیده بعد این پولا چی میشه میسوزونه میریزه تو دریا خوب بالاخره پولا که هست بعد دوباره نگاه میکنم میبینم مردم هم دارند مایحتاجشون رو میخرند بالاخره خرید و فروشه داره انجام میشه پول داره دست به دست میشه بعد با خودم میگم ببین بخدا به همین راحتی و سادگی اگه یه ذره وارد این فضاها و صحبتها بشی کسب و کارت دقیقا شروع میکنه به تجربه همین صحبتها وخیلی راحت به زمین گرم میخوری خداییش چند روز بود میشنیدم این صحبتها رو گرچه سعی میکردم سریع اون محیط رو درک کنم اما همون یه کلمه ترس به دلم انداخته بود و مغازه دچار رکود بدی شده بود تا هدایت شدم به فایل فراوانی شما که دقیقا در مورد همین مسأله صحبت میکردید که الان زمانی هست میگند رکوده و دولت داره طرح هایی رو برای خروج از اون میده اما کسب و کار من چنین چیزی رو تجربه نکرده برای اینکه من باور ندارم برای من همیشه فرصتها بیشتر میشه و همین یه جمله رو گرفتم و بهتر تونستم تمرکز بگذارم روی کسب و کارهای پر رونق خرید و فروشهایی که داره میشه و منطقهای بیشتری پیدا کنم برای ذهنم که آقا منطقی نیست نمیتونه درست باشه پس این پولا چی میشه مگه میشه همچین چیزی که پول تو دست مردم نباشه و نداشته باشند خوب در ازای کار و خدماتشون چی میگیرند پاره سنگ؟ و قشنگ دیدم که ورق کامل برگشت به یاری خدا.
و خوب همه اینا برای بهتر و بیشتر موندن و کار کردن روی خودم و ورودی های خوب دادن به ذهنم برام منطقی تر شد که همه چیز باوره همه چیز باوره و خیلی راحت نپذیرم و قبول نکنم چون طرف اقتصاد دانه داره درست میگه نه اون بر اساس دانسته هاش داره اطلاعات میده و دانسته هاش درست نیست منطقی نیست.
و بماند که چقدر از بچگی چرت و پرت به خورد ما دادند در مورد ثروت و آدمهای ثروتمند و چطور سخت و پیچیده و غیر قابل دسترسی و زشت و غیر خدایی کردند پول و ثروت رو و الان بخاطر اون ورودی ها ما چقدر داریم به سختی و بدبختی پول میسازیم و چه کشمکشی بین ما و ذهن ما هست تو این زمینه.