استاد شما بسیار تحسین برانگیزید که تواین سن تقریبا میشه گفت نصف بیشتر کره ی زمین رو سفر کردید و جز زیبایی خدا چیزی بهتون نشون نداده.
وقتی شمارو با آدمای هم سن وسالتون توی فامیلمون مقایسه میکنم میفهمم که چقدر شما متفاوت از اکثریت جامعه هستید. اون طرز فکرتون رو کاملا متفاوت از بقیه آدمها کردید و چه عادلانه خداوند با توجه به ایمانوافکاروتعهده هرکس پاسخ میدهد. استاد جان چقدر عالی تمرین ستاره ی قطبی رو اول صبح انجام میدید و هردوتون هم پایه ی همدیگه، فرکانس تون رو روی خوبیهای دورو اطرافتون تنظیم میکنید و چقدر خوب اتفاقاتوشرایط همسنگ با کانون توجه تون رقم میخوره و خداوند دقیقا به جایی هدایتتون کرده که اون آدما هم درست مثل شما به تمیز بودن اهمیت میدن و طبیعت رو تمیزتر از اون چیزی که تحویل گرفتن تحویل میدن.
استاد جان شما تو سفرهاتون اونقدر با خودتون در صلح هستید که هیچوقت ندیدم که بگید آب و هوای فلان منطقه جالب نیست،یا بگید منطقه ی کویری رو دوست ندارم و …
شما نقطه ی کویری، سرسبز، کوهستانی، هررر نوع پوشش آب و هوایی که داشته باشه رو با عشق تجربه کردید و از هر منطقه ای بخوبی یاد کردید. چقدر این ویژگیتون رو دوست دارم و خیلی علاقه مندم که من هم این ویژگی درونم به صورت بنیادین رشد بدم.
چون قشنگ میفهمم این ویژگیم، پاشنه ی آشیلمه. اگه بهترین جا هم سفر کنم و از نکات مثبتش تعریف کنم دست آخر میگم ولی این ویژگی منفی هم داشت… اما چیزی که من از شما میبینم این نیست که هم جنبه ی مثبتش رو بگید و در کنارش جنبه ی منفیش رو هم به زبون بیارید.
چقدر خوب میتونید ذهنتون رو کنترل کنید وقتی که دیدید هنوز ویزیتور سنتر بسته است، چیزی که من تازه از شما یاد گرفتم که حتی تو این موقعیت هم نخوام بی دلیل از کوره در برم و سریع خودمو به یک چیزی مشغول کنم که ذهنم نخواد برا خودش اسمون ریسمون ببافه. مثل الانِ مریم جان که شروع کرد به دیدن اطلاعات راجب اون پارک و تعریف کردن از هوای بی نظیر اون محیط
تحسین میکنم اون خانم مسئول رو که با تمیز نگه داشتن سطل زباله ها کمک میکنه فضای اونجا مرتب و تمیز بمونه.
تحسین میکنم استادم رو که از هر موقعیتی استفاده میکنه برای اینکه یک انرژی عالی به تک تک سلولهای بدنش برسونه. استاد ماشالله به این همه عضله های هیولایی که ساختید واقعا که بسیار تحسین برانگیز شد و چقدر عالی دارید پیش میرید
چقدر این قسمت رو دوست داشتم که اومدن دوران قدیم انسان ها را به صورت مجسمه در آوردن و قشنگ به نمایش گذاشتن که از چه شرایط و با چه خونه هایی، الان بشر به این حد پیشرفت اقتصادی و … رسیده.
خدای من چقدر بعضی از شکل خونه ها شبیه خونه های مناطق ایران خودمونه. اون خونه هایی که سقف خونشون حیاط خونه ی دیگست. خیلی برام جالب بود مجسمه هایی رو اینقدر طبیعی درست کرده بودن قشنگ اون شرایط قدیم رو بهتر میتونستم احساس کنم
چقدر اون مدل گردنبند رو دوست داشتم که مریم جان برای دوستاشون انتخاب کردن، اون هم به عنوان هدیه،خدای من خوشبحال اون دوستانی که میخوان این هدیه های ارزشمند رو از شما دریافت کنن.
استاد اون موقع که وارد تونل شدید چقدر حسش رو دوست داشتم که ازون دور داشتیم به نور بیرون از تونل نزدیک میشدید انگار یک حس روحانیی یک لحظه بهم دست داد.
مریم جان اینکه گفتید استاد تو یوتیوب راجب نشنال پارکها اطلاعات زیادی کسب میکنه، واقعا چقدر دوست دارم این ویژگی استاد رو،که خیلی عالی راجب یک مکان اطلاعات کسب میکنه و وقتی که میخوان راهی سفر بشن دیگه رودوش خدامیشینید و اجازه میدید اون خودش هدایتتون کنه به جایی که براتون بهتره.
اینکه گفتید آدمای ویزیتور سنترا با عشق و با حوصله به سوالاتون جواب میدن، واقعا که چقدر تحسین برانگیزن. این نیست که بگن ما کلی اطلاعات رودرو دیوار براتون چسبوندیم برید اونا رو بخونید.
وقتی که باورت این باشه که درجهان آدمهای خوب و مهربون هست و خودت هم این ویژگی رو درونت رشد بدی ،جهان لاجرم هدایتت میکنه به آدمای فوق العاده و مهربون
سپاسگزارم از شما مریم جان که انقدر عالی، دوره ی تکامل رشد و گسترش انسان رو از جوامع ابتدایی تا به الان برامون توضیح دادید:
اینکه چطور ظرفهای سفالی رو با ذهن خلاقشون هربار یک شکل جدید به سفالهامیدادن و رنگ میکردن،اینکه بیشتر ابزارشون با سنگ بوده،و خیلی جالب تر اینکه از پربوقلمو لباس درست میکردن،و با انتهای پرهای اونها سوزن خیاطی و میل قلابی درست میکردن.
واقعا که خدا هم با توجه به شرایط شون بهشون ایده الهام میکرده. چقدر این موضوع بهتر برام جا افتاده که ایده های الهامی همیشه با شرایط حال حاضرت تطابق دارد نه کمتر ونه بیشتر.
خیلی خوب وعالی در مورد تکامل انسانهای نخستین تا به الان برامون توضیح دادید و اینکه چقدر انسان میتونه قوه ی خلاقیتش رو به کار ببنده و خودشو به حدی از رشد و پیشرفت برسونه که هم خودش خوب زندگی کنه و هم جهان رو جای بهتری برای زندگی بکنه.
واقعا که خلاقیت و ایده ی کارساز یک آدم چقدر میتونه چندین هزار نفر دیگه رو در آسایش بگذاره و از همه مهمتر چقدر میشه در کنار اون ایده پولسازی کرد
چقدر ازین موزه درس گرفتم که واقعا انسان چقدر هربار ونسل به نسل به دنبال بهبوده و همیشه دوست داره که با باوره “چطور ازین بهتر” خودش و دنیای اطرافش رو بهبود بده.
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 199419MB22 دقیقه
سلام به دوستان و استاد عزیزم تقریبا یک سالی میشه که کامنتی در سایت نذاشته ام به خاطر همین گفتم قبل از نوشتن در مورد نکات این فایل زیبا اول یک آپدیت کوچولو از زندگیم بدم که رد پایی هم از خودم گذاشته باشم .
خب من سال گذشته توی ترکیه پزشکی قبول شدم
و هدایت شدم به درس خوندن توی شهر زیبایی که قبلا شبیهش رو تو زندگیم ندیده بودم .
و وقتی که رفتم بعد از دو سه روز حس کردم که چه قدر زیباست درست مثل زیبایی های سفر به دور آمریکا
ساحل قشنگش …مسیر های طولانی پیاده رویی … حتی اسکوتر برقی هاش … نخل های قشنگش خیلی شبیه فلوریداس . در کل جنسش خیلی شبیه جنس فایل های سفر به دور آمریکاست .
ماشین هایی قشنگی که تو فایل ها تحسینشون میکردم رو اینجا از نزدیک دیدم .
حتی رنگ دریاش هم خیلی دوست دارم .
و درست کنار دریا پر درخت های قشنگه و حتی جنگل هم داره شهرمون . و دانشگاهمون رو وسط جنگل ساختن .
خدای من یه شهر هم جنگل داشته باشه هم دریا چه ترکیب فوق العاده ای .
تازه اینم بگم خداوند هوشمندانه چندین خواسته ام رو باهم برآورده کرد .
1. من دوسال پیش یه دو ماهی خیلی نسبت به رشته پزشکی ذوق داشتم که یه کلیپ از سزارین و به دنیا آوردن بچه باعث شد جرقه اش بخوره بعد از اون هی می رفتم کلیپ های شبیهش رو می دیدم .
2. از طرفی از 13 . 14 سالگی دوست داشتم برم آمریکا و دوست داشتم به انگلیسی تحصیل کنم .یادمه اون موقع درس خوندنی تجسم می کردم دارم به انگلیسی درس می خونم و توی بالکن یه خونه قشنگ که میز و صندلی داره دارم درس می خونم . کنارمم یکی از خواننده های مشهور نشسته و داره کارشو انجام میده بعضی وقت ها کتاب می خوند بعضی وقتا هم منو نگاه می کرد و راستی اینم بگم که صدای موج های آب هم می اومد اون خونه ساحلی بود . درست کنار دریا .
( و حتی چند ماه بعدش هم توی یه سفری به کوش آداسی ترکیه من یه مکانی رو دیدم که درست شبیه بالکن اون خونه بود . چمن مصنوعی داشت و کنار دریا بود . این اولین جذب من بود توی سن 13 . 14 سالگی .
و بعدش همون سال نهم تیزهوشان قبول شدم و اینم جزو اولین جذب هام بود :)
3. من همیشه جزو خواسته هام بود که یه شهری زندگی کنم که دریا داشته باشه .
4. تو رویا هام هم من همیشه می گفتم من می خوام دوسال هم زندگی تو ترکیه رو تجربه کنم ..
5. من دوست داشتم مستقل و قوی بشم .
از اون طرف قضیه من خیلی دوست داشتم فرهنگیان قبول بشم و دو سال پیش هی شکرگزاری می نوشتم براش و …و هر کاری که برای جذبش بلد بودم انجام دادم و همون سال که تو ترکیه پزشکی قبول شدم تو ایران هم از فرهنگیان قبول شدم حتی از مصاحبه اش و خب تصمیم گیری خیلی سخت شد . چون من معلمی رو به عنوان شغل بیشتر دوست داشتم و خب خیییییلی راحت تر بود و دانشگاه فرهنگیان هم یه خیابون اون ور تر بود ! و در عین حال آزادی و مهاجرت خواستم و نمی خواستم تعهد بدم . اون تعهد باعث میشد من ریشه ام سفت تر بشه تو ایران .
از خدا هدایت خواستم بعدش خب دقیق یادم نمیاد ولی اون موقع توی یه فایلی شنیدم . گفت اون راهی که به رویا هات نزدیک تره رو انتخاب کن . اون مسیری که به ایمیجی که از خود رویاهات داری نزدیک تره رو برو .
خیلی شجاعت می خواست خیلی .
فرهنگیان خیلی راحت بود . از همون روز هم که مدارکم رو می دادم که حقوق میدادن بهم . حتی دوران دانشجویی . خیلی شجاعت می خواست اینو ول کنم و برم تنهایی یه کشور ناشناخته با یه زبان ناشناخته پزشکی انگلیسی ای بخونم که اصلا نمی دونم می خوام باهاش چی کار کنم !
ولی خب چون که همه چی هدایتی اتفاق افتاد و حتی هدایتی رفتم اون شهر زیبا امتحان دادم و برای امتحان که رفتم همون جا فهمیدم که جذب ناشی از مداومت روی فایل های سفر به دور آمریکاست. چون هیچ کدوم از شهر های زیادی که قبلا مسافرت کرده بودم بهشون اینقد شبیه نبودن . اینقدر جنسشون شبیه نبود . شاید باورتون نشه . وقتی میرفتیم جایی تو اون شهر آهنگ قسمت های اول سفر نامه پلی میشد تو ذهنم . حس می کردم تو خود فایلم . زندگیم فایله ! اینقدر شبیه !
همه چی خیلی هدایتی بود خیلی هدایتی می تونم خیلی هاشو الان نام ببرم ولی کامنتم خیلی طولانی میشه .
همیشه میگن مسیری که آسون برات اتفاق میوفته و توش گره های عجیب غریب نمی افته برات مسیر درستیه . تو این مسیر به طرز معجزه آسایی همه چی خوب پیش رفت .
خلاصه من شروع کردم به رشته پزشکی ولی اوایل خیلی سخت تر بود از چیزی که فکرشو می کردم
باید هر روز کلی درس می خوندم
وقت نداشتم رو ذهنم کار کنم ( یا حداقل اونجوری فکر می کردم اون موقع) ولی تا حدی استفاده از قوانین رفته بودتو گوشت و خونم و جزو برنامه ریزی ناخودآگاهم شده بود .
اتفاقات عجیب غریب بدی که برای بعضی از هم کلاسی هام میوفتاد برای من نمی افتاد . من با خودم می گفتم هر کس جای درستشه خدا میدونه اونا چه فرکانسی فرستادن . و وقتی اتفاق های بد بیشتری تو زندگیشون میوفتاد قانون رو به خودم یادآوری می کردم می گفتم ببین آیسان دانشگاه نوع تجربیات رو مشخص نمی کنه . امتحان نوع تجربیات رو مشخص نمی کنه .محل زندگی نوع تجربیات رو مشخص نمی کنه .رشته تحصیلی نوع تجربیات رو مشخص نمی کنه
. فرکانس نوع تجربیات رو مشخص می کنه !
و گاهی وقتا می گفتم چی میشه اگه فلان چیز تو امتحان برام در بیاد در میومد و گاهی حتی آسون ترش .
و برای منم مثلا کاری که می گفتن فلان بانک انجام نمیده باید حتما بری بانک مرکز شهر من باور نمیکردمش برا من انجام میدادن ! یا یه روزی که کلاس داشتم باید خودمو میرسوندم دانشگاه. یه کار بانکی داشتم دیدم نوبتم حالا حالا ها نمیرسه . گفتم خدایا چی میشه کار من زود تر انجام بشه .رفتم یکم جلوتر کارمند بانک منو شناخت گفت خانم دکتر چی کار داری اینجا و کارم رو انجام داد ! و من به کلاسم رسیدم!
یه عالمه مورد دیگه از برآورده شدن خواسته های کوچولو کوچولوم دارم و همچنین هدایت هایی که میشدم
خدایا صد هزار مرتبه شکرت چه قدر زندگیم قشنگه
چه قدر زندگیم پرکیفیته! چه قدر هدایت شدم .
و حتی تنهایی که زندگی می کردم همه چی برام جدید بود تو ایران من حتی سیم کارت و کارت بانکی نداشتم و کامل کامل به خانواده وابسته بودم . اولین کارت بانکی و سیم کارتم مال ترکیه است :) تنهایی بیرون نمیرفتم . تا حالا تنهایی سوار وسایل حمل و نقل عمومی نشده بودم . آیا با تلاش فیزیکی می تونستم خانواده ام رو قانع کنم تنهایی منو بفرستن یه کشور دیگه ؟نه ! نه! برنامه ریزی خدا حرف نداشت واقعا. واقعا کی میتونه اینجوری برنامه بچینه ؟
درسته من آمریکا هدف اصلیم بود . ولی خیلی سپاسگزارم به خاطر قانون تکامل که به خاطرش هدایت شدم به ترکیه . انشالله هر زمان که آمادگی رو پیدا کردم و قوی تر شدم هم هدایت میشم به آمریکا
من پارسال اصلا آمادگی نداشتم که برم آمریکا . گاهی دلم تنگ میشد می گفتم چند ماه دیگه تموم میشه برمیگردم پیش خانواده ام .یا شرایط سخت میشد . تا حالا تو عمرم این همه مسئله حل نکرده بودم . خدارو شکر که خدا صبر نمی کنه که آمادگی کامل رو پیدا کنی بعد 100 میلیون درآمد رو یهو بهت بده
همین که ظرفیتت رشد می کنه تو پاداشش رو میگیری اول 1 میلیون میده میده بعد 2 بعد 4 بعد 8 و … به عنوان مثال . چه روند قشنگی
منم دقیقا با گوشت و خونم حس کردم که قانون تکامل چیه ! با مهاجرتم و چه قدر قشنگه . و چه قدر زندگی رو آسون تر کرده و چه قدرررر زیبا تر. مسائلم تو ترکیه یه قدم یا چند قدم منو به چالش کشید در حدی نبود که منو نابود کنه .
خیلیییی می تونم در مورد رد پای قوانین تو زندگیم صحبت کنم خداروشکر .
خلاصه که تا خود تابستون پارسال حسابی رو خودم کار کرده بودمو همین باعث شد من تو پاییز با این تمرین خاصی انجام نمی دادم اتفاقات خوب ادامه کنه
اما
اما
از زمستون کم کم دیدم که جنس اتفاقات به خوبیه قبل نیست . دیدم که نتایج داره کم کم محو میشه .
به خودم اومدم خداروشکر و گفتم یه چله سپاسگذاری بردارم فعلا تا زمانی که درسام تموم شه . و خدا رو شکر و از روز دهم اینا انقدر احساس شکرگزاری می کردم که موقع تمرین اشکام جاری میشد !
کم کم داشت یادم میرفت نعمت هامو. به خودم اومدم دیدم خدای من من زندگی رویاهام رو دارم زندگی می کنم الان ولی اصلا نمی بینمش ! نعمت هام رو نمی بینم ! حالم خوب نیست ! ولی به لطف چله سپاسگزاری برگشتم به چرخه احساس خوب و اتفاقات مثبت !
و بعدش هم یه اتفاقی پیش اومد درسا آنلاین شد و من برگشتم ایران . و تو ایران درس خوندن خیلی راحت تر شد .چون خونمون بودم و تنها نبودم زندگی خیلی راحت تر شد و من تنها کاری که باید انجام میدادم درس خوندن بود
دیگه خرید و کارای دیگه رو مجبور نبودم انجام بدم
می خوام بگم که شکرگذاری چه قدر جواب میده ! و چه زود !
و از جهنم زندگیت رو به بهشت می تونه تبدیل کنه . از لحاظ احساسی و همه چی .
این تابستون هم دارم حسابی رو خودم کار میکنم .
اوایل تابستون دیدم که من خیلی وقت می گذرونم تو گوشی و زیاد کار مفیدی انجام نمیدم . و از خدا هدایت خواستم هدایت شدم به اهرم رنج و لذت . بعدش دیدم که اینشکلی برام جواب نمیده می خونمش ولی درست عمل نمیکنم . خداوند از زبان یکی از دوستام بهم گفت که بنویس هر روز . منم با خلاقیت خودم سه روز اول هم رنج نوشتم هم لذت بقیه روز ها فقط لذت . روز هایی که میدیدم کم کاری کردم هم دوباره رنج می نوشتم . چون خیلی نمی خواستم زوم بشم رو رنجش . بعدش دیدم منظم نمی نویسمش . گفتم اگر یه روز ننویسم باید برگردم سه روز قبل . و حالا منظم هم شده :)
به لطف خدا یکی یکی مسائل رو حل می کنم و بهتر میشه. همه چی بهتر از قبل .
این جوری حرکت می کنم و قدم بعدی بهم گفته میشه
و فقط با این حرکت کردنم کلی از کار هایی که می خواستم تابستون انجام بدم رو رسوندم اعم از خوندن قرآن و کار کردن رو خودم و دیدن فایل هایی از سایت که عقب افتاده بودم و کلاس گیتار و رقص آذری و گرفتن گواهی نامه امو تقویت کردن زبان ترکیم و … و کلی هم لذت بردم از تابستون . خدایاشکرت که هدایتم کردییی. فقط با کم کردن ساعت اسکرین تایم گوشیم اینقدررر زندگیم بهتر شد !
امسال بیشتر از سال های پیش حواسم هست عمل کنم و فقط اطلاعات جمع نکنم .
هر فایلی هم از استاد میاد زود تو دفترم می نویسم
چه جوری می تونم اینو تو زندگیم پیاده کنم؟
یا حتی فایل رو نگه می دارم و درکم رو ازش می نویسم و ایده هام رو که چه جوری بهش عمل کنم رو می نویسم این کارو قبلا انجام نمی دادم! خدایا رو صد هزار مرتبه شکر که روز به روز بهتر میشم .
یه چیز جالبی هم بگم
من یه بار داشتم نگاه می کردم فایل سفر به دور آمریکا رو( اون موقع هفته ای یه فایل نگاه می کردم )
بعدش یه بار مامان بابام اومدن دیدن و گفتن که خوششون اومده ولی یه فایل بعدش شروع کردن به بحث کردن که داری با این فایل ها وقت تلف می کنی و…. و جالبه که من از اون موقع مشتاق تر شدم و تا از خونه میرن بیرون میپرم تلویزون رو روشن می کنم می بینم تقریبا هر روز یه فایل .
جالب اینجاست که قبلنا تو خونه اینقدر تنها نمی شدم ولی الان هی شرایطش پیش میاد که برن بیرون مامان بابام !
یاد اون زمان از استاد افتادم که شرایطی پیش اومد که نمی رفت سرکار و حقوق می گرفت
وقتی مصمم شدم فایل ها رو ببینم شرایطش برای منم پیش اومد که روی خودم کار کنم .
بریم سراغ نکات قسمت 199 :
خدای من چه جاده زیبایی
خدایا شکرت به خاطر این اپلیکیشن هایی که کار ما رو توی زندگی آسون کردن و جالبه هر چه قدر بهشون توجه می کنیم و هر چه بیشتر راجبش شکرگزاری می کنیم هدایت میشیم به اپلیکیشن های عالی بیشتر و بهتر
خدایا شکرت این تمیزی کشور قشنگ آمریکا رو تحسین می کنم و البته ترکیه هم خیلی جاهاش تمیزه
و جاهایی که تمیز نیست رو چه تو ایران چه ترکیه یاد گرفتم نبینمش . اصلا انگاری که وجود نداره گاهی دارم به یک منظره زیبا نگاه می کنم و مامانم یا مامان بزرگم میگن چه فایده همه جا آشغاله اون موقع من تازه متوجه آشغال ها میشم ! خدارو صد هزار مرتبه شکر
خدایا شکرت همبن که داریم حرکت می کنیم چه منظره زیبایی دیده میشه
چه ویزیتور سنتر شیشه ای قشنگی
استاد چه قدر بدنتون قویه واقعا تحسین برانگیزه خداقوت
چه مجسمه هارو طبیعی درست کردن برای معرفی کردن تاریخ این منطقه . واقعا این کشور تحسین برانگیزه . چه صندل قشنگی پای مجسمه کردن . چه ماکت قشنگی با خونه ها زیر یه صخره بزرگ
و بعدش هم چه عکس ها و نقاشی های قشنگی
استاد جان و مریم جان عزیزم ممنونم که هر جا توضیحات نوشتاری تو یک منطقه می بینید ازش فیلم میگیرید که ما بتونیم بخونیمش .
خدای من اینجا بیشتر شبیه موزه است تا ویزیتور سنتر
چه قدر معنویه ثروت که باهاش می تونی کلی هدیه بخری برای کسایی که دوستشون داری :)
چه قدر لبخندت زیباست مریم عزیزم
و بازم چه طبیعت قشنگی توی 15:57 فایل
وای چه ابر ها ی پشمکی خوشگلیییی
من وقتی می خوام جایی برم خیلی در مورد اونجا ولاگ می بینم درست مثل استاد و به جرئت می تونم بگم هیچ کدوم اصلا از لحاظ کیفیت و این که ما رو با مناطق آشنا کنن به فایل های سفر به دور آمریکا نمی رسن
هیچ کدومو اینقدر دوست نداشتم تا به حال
خیلی ممنونممم خیلی متشکرم به خاطر این فایل ها .
وای در مورد موزه گفتم بعدش رفتیم موزه خیلی ذوق کردم . چه هوشمندانه با گذاشتن اون مجسمه ها و نقاشی ها توی ویزیتور سنتر ما رو کنجکاو کردن که بیشتر بخواییم راجع تاریخ این منطقه بدونیم
و خلق کردن الحق که یکی از زیبا ترین حس های دنیاست چه یه سازه باشه
چه خلق کردن یه شعر یه نوشته یه موسیقی .
خدایاشکرت
و حل کردن مسائل هم هر بار رشدمون میده و هر بار خودمون رو بیشتر باور می کنیم توانایی هامون رو بیشتر باور می کنیم اعتماد به نفسمون بیشتر میشه .
و همه چی هر بار با حل کردن مسئله ها بهتر و بهتر میشه
و اینم بهش یه اشاره کوچیک کنم که وقتی مریم جان و استاد عزیز تو فایل ها حرف میزنن و به نکات اشاره می کنن چه قدررررر از فایل لذت بیشتری می برم.
گاهی وقتا دفترم رو میارم و نکاتش رو می نویسم
گاهی وقتا ایده هام رو می نویسم که چه جوری می تونم بهتر عمل کنم با توجه به صحبت هاشون .
چه قدر عالیه که تو این جهان هر چه قدر هم که عالی عمل کنیم همه چی بازم می تونه بهتر بشه . آسون تر بشه . لذت بخش تر بشه .
خونه ها هر چه قدر امنن بازم می تونن ایمن تر بشن
ماشین ها هر چه قدر پیشرفته ان بازم می تونن پیشرفته تر شن .
اگه یه جا پیشرفت متوقف میشد چه قدر زندگی حوصله سر برمیشد !
دوستان عزیزم مرسی که با کامنت هاتون باعث میشید نکات مهمی که تو فایل بهشون توجه نکردم بگردم و دوباره ببینم و گاها با کامنت هاتون انقدر حسم خوب میشه اشک هام جاری میشه
ممنونم ازتون و عاشقتونم