سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 199 - صفحه 4

393 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آرش گفته:
    مدت عضویت: 1164 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته مهربان

    این فایل یه بار دیگه خیلی قشنگ وکامل با زبان تصویر به ما داره تکامل رو یاد میده اینکه همه چی از یه قدم شروع شده قدمی که با خوردن به چالش واحساس نیاز ایجاد شده وبراش قدم برداشته شده ورفع شده وهربار کار راحت وراحتتر شده جوری که نیاز اولیه ملاک نبوده ودر ادامه زیبابودن وبیشتر لذت بردن ملاک بوده‌ وهمه اون تضادها باعث پیشرفت شده وهمون انسانها اگر میخواستن بگن که خب ما که فلان چیزو نداریم پس هیچی دیگه وکاری نکنن وغصه بخورن اتفاقی نیفتاد هیچ پیشرفتی نمیکردن واز بین میرفتن بدون اینکه چالشی رو تجربه کرده باشن ولذتی برده باشن ،اما اونا اومدن از چالش‌ها وتضادها استفاده کردن برا واضح کردن خواسته هاشون اینکه دقیقا چه چیزی میخوان وبه سمتش حرکت کردن وهم اینکه به خواستشون رسیدن وهم لذت بردن از حل کردن مسائل وبزرگتر شدن والبته کسانی هم همون موقع بودن که از تضادها به ضرر خودشون استفاده کردن وفقط غرق در اون شدن وخودشونو نابود کردن

    والبته بودن کسانی که به سمت خواستشون حرکت کردن واز بین رفتن که این خیلی فرق داره با کسی که کاری نکرده

    وبازنده کسی نیست که شکست خورده بلکه کسیه که حرکت نکرده ،اگر حرکت کنی موفق میشی اگرم زمانش زیاد طول بکشه که البته با باورهای درست میتونه کوتاه وبا لذت باشه اما هیچ پیروزی نصیب کسی که حرکتی نمیکنه به خواستش واز تضادها استفاده نمیکنه نمیشه ،تا سرمایی نباشه خواسته ای برا گرما ایجاد نمیشه،تا گرسنگی نباشه نیاز به غذا ایجاد نمیشه،بدون تضاد زندگی ما مثل ابیه ‌که راکده ومیگنده

    پس بیایم از برخورد با تضادها انرژی بگیریم وبا عشق وعلاقه به سمت خواسته هامون حرکت کنیم واز مسیرمون لذت ببریم در عین حال که به خواستمون می‌رسیم

    مرسی از این سایت الهی وهمه اعضاعش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    یوسف احمدی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2520 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیزم مریم خانم شایسته و سایر دوستان جان

    یه قسمت جدید و تجارب جدید و زیبایی های جدید، دیشب تا حدود 1 و نیم شب بیدار بودم و منتظر قسمت جدید که خبری نشد و خوابیدم و صبح که بیدارم شدم حین تمرین ستاره قطبی اومدم تو سایت و شکر خدا قسمت جدید اومده بود و صبحم با تمرکز به زیبایی ها شروع میشه، همین اول فایل سپاسگزاریا و تمجیدا شروع شدن و ذهنم میگه ببین زندگی استاد و خانم شایسته رو با این تمجیدا اینقدر زیبا شده و تو هم همینطور باش.

    اینکه کلی جای رایگان واسه کمپ کردن هست و بعضا اینترنت خوب دارن و مردم اینجا دوست دارن هرجا میرن تمیزتر تحویلش بدن و واقعا تو هیچ فایلی من هنوز آشغال رو زمین ندیدم نشون از تعهد این مردمه و احترام گذاشتن به خودشون، ما هر خواسته ای داریم باید خودمون هم مثل خاستمون بشیم، کسی که شغل بهتر میخاد باید تو این شغل فعلی که هست بهتر و بهتر عمل کنه، کسی که همسری میخاد با خصوصیات خوب باید خودش هم خوب بشه و… این مردم عمل میکنن به چیزی که میخان و جهان هم فراوون نعمت در اختیارشون میزاره، سپاسگزار نعمت هاشون هستن که همیشه سعی در بهتر تحویل دادن اون مکانن. یا همین که خانم شایسته میگه وقتی از کارکنان ویزیتور سنر سوال میکنن در مورد منطقه و اونا با عشق جواب میدن انگار اولین نفری هستی که سوال میپرسی نشون از عشق و تعهد به کارشونه، یادمه قبلنا که هنوز با قانون آشنا نبودم همیشه این سوال رو میشنیدم و خودم هم داشتم که چرا اونا که مسلمون نیستن و حجاب خاصی ندارن و… اینقدر پیشرفتن و ما مثل اونا پیشرفت نکردیم!؟! الان میدونم که اولا که خدا مال همس مال دین خاصی نیست و این ادیانن که خودشون رو به خدا چسبوندن و ثانیا اینه کا این مردم متعهدن وظیفه شناسن با عشق کار میکنن و نتیجش هم همین میشه که میبینیم، اصلا تو مسئله شغل به نظرم ادما یا عاشق کارشونن یا نیستن، تکلیف مورد اول که مشخصه ولی تو مورد دوم حداقل حالا که زمان میزاریم واسه کاری که بهش علاقه نداریم تا جایی که میشه با عشق انجامش بدیم و متعهد باشیم و قطعا جهان هدایتمون میکنه به جای بهتر یا حتی ممکنه اون عشق مداوم علاقمندمون کنه به اون کار و توش خلاقتر بشیم و اید ها بیان واسه راحت تر شدنش و..

    آفرین به استاد عزیزم که اینجا هم داره ورزش میکنه و همیشه متعهده به مسیری که پیش میگیره و با دمپایی انگشتی هم که شده داره ورزش میکنه و هیچوقت سخت نمیگیره، بخدا اینا همه درسن و باید یادشون بگیرم و عمل کنم بهشون.

    ویزیتور سنر زیبا و چیزی که برام توشون خیلی جالبه به تصویر کشیدن سبک زندگی اون منطقه و اون اقلیمه، حالا با مجسمه یا ماکت و.. که خیلی بیشتر به درک کردن شرایط کمک میکنه، چقدر مجسمه ها طبیعی و زیبان و قشنگ دارن زندگی مردم اونجا تو گذشته رو نشون میدن و ماکت سنگی شکلی که نشون میده چطور تو دل صخره خونه های زیبا ساختن و منم که باید تامل کنم که اون زندگیا تبدیل شدن به خونه های لوکس الان، به مراکز خرید و خودروها و کلی امکاناتی که موجودن و زندگی همواره در حال پیشرفته و گسترش و زندگی من هم باید همواره رو همین روال باشه، باز چیز خیلی عالی اینه که تو هر ویزیتور سنری نسبت به فرهنگ اونجا کلی وسیله دست ساز و سنتی و… واسه فروش هست و هم بیزینسه و تنوع شغل ها و هم آشنایی با فرهنگ اونجا.

    مورد بعدی که جالبه واسم نیت استاده و خانم شایسته وقت خرید کردن، مثلا اونجا که استاد ماکت ماشین تسلا رو واسه کمک به شرکت خرید یا خانم شایسته که به نیت کمک و هدیه به دوستاش خرید میکنه، خیلی حرکت قشنگیه.

    کلرادو هم مثل آبشار نیاگارا یا مثل جایی که سری قبل رفتین و چشمه های فوق العاده زیبای آب گرم داشت، مثل پارک روبروی خونه سابقتون تو تمپا مثل رودخونه تمپا، مثل پرادایس زیبا و خیلی جاهای دیگه که تو فایل هاتون دیدم رفت تو ذهنم و خاطراتم و شد جز زیباترین جاهایی که دیدم و نشون از اینه که چقدر عالی دارین رسالتتون رو انجام میدین هم گسترش توحید و هم نشون دادن زیبایی ها که ترکیب استاد و خانم شایسته باعثش شده، تبریک میگم بهتون.

    چقدر این کوه های سرسبز بالای تونل قشنگن خدای من، چقدر منطقه وسیع و زیباییه و منی که مسرورم خدایا شکرت

    هممون رو به خداوند بزرگ میسپارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    مهدی رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1970 روز

    سلام سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    ساعت 3 صبح به وقت ایران بهم گفته شد استاد داره فایل میزاره روی سایت برو نگاه کن اومدم وارد سایت شدم چندین بار رفرش کردم دیدم نیست اما قلبم بهم گفت داره یکارایی استاد انجام میده روی سایت و احتمالا صبح پا شی فایلشو ببینی گفتم چشم پس رها میکنم و میخوابم صبح بیدار شدم دیدم به به بله قلبم درست میگفت استاد داشت فایل میزاشت رو سایت و به من گفته شد…الهی شکرت… این روزها فقط خدا برای سایت باهام صحبت نمیکنه حتی برای اینکه چه خرید و یا فروشی انجام بدم هم بهم میگه….بزارید یه توضیح کوتاهی از خودم بدم چون خیلی جالبه زندگی من … سال 1396 علاقمند شدم به علم تکنیکال به علم نمودارها و 5 سال پیش به خودم قول دادم در این مهارت باید حرفه ای بشی …در مسیر طوفان ها وزید و اتفاقات عجیب و غریب افتاد اما اگر لطف خدا نبود من بارها و بارها از این علاقم دست میکشیدم…ولی لطف پروردگار فرمانروای کیهان بود که 5 سال با استمرار و تعهد به مسیرم ادامه دادم و در حال حاضر 3 سالی میشه با آموزش های شما رو به جلو حرکت میکنم و موضوع باورها رو متوجه شدم … فرکانس و خواسته من این بود بهترین تحلیلگر و معامله گر دنیا باشم و خداوند منو به قوانینش آشنا کرد که مهدی رحیمی هر چقدر هم روی تخصصت حرفه ای بشی اما باورهای مناسب نداشته باشی تو هیچوقت موفق نخواهی شد در واقع فرمانروای کیهان به من گفت مهدی بهترین تحلیلگر و معامله گر دنیا من هستم و اگر تو به آگاهی من وصل باشی 100 درصد تو هم بهترین تحلیگر و معامله گر دنیا خواهی شد بله بهترین بهترین ها ….شروع کردم به باور ساختن 2 سال پیش.

    خداوند موقعیت ها و شرایط پولساز که در زمان های کوتاه بیشترین سود ها و بازدهی ها رو داره به من میگه و من به راحتی و با عزت و به شادی سود فراوان بدست میارم….

    به خدایی که میپرستیم استاد همین شده استاد ماه پیش 100 درصد سود گرفتم این ماه هم خدا قول 100 درصد سود رو بهم داده اینها در صورتی هست که بازار اصلا حرکت خاصی نکرده اما برای کسی که باور داره خداوند هدایتش میکنه به هر مسیری که بخواد…االله اکبر ….من عاشق خدا شدم و چقدر گاری به خودم بسته بودم خدا گفت همه ی گاری ها رو بزار کنار سبک شو و فقط به من وصل شو تو مهدی سمت خودتت علم تکنیکال رو بلد شدی الان باید من سمت خودم رو انجام بدم …تو فقط لذت ببر حتی بهم ایده داده سالیانه کوچینگ کن و در سال 36 میلیون تومان پرداختی از افراد بگیر و تا اخر سال این عدد رو به 50 میلیون هم برسون تو لایق و شایسته این اعدادی …اگر 36 شده پس 50 هم میشه اگر 50 بشه پس 500 هم میشه اگرر 500 بشه پس 5 میلیاردم میشه… و….نمیدونم از کجا و چطور یک شاگرد برام اورده که الان 4 ماهه دارم کوچینگ انجام میدم و در تلاشم فقط مغرور نشم من این روزها در تلاشم شرک نورزم من این روزها در تلاشم تواضع داشته باشم بگم لطف خداست رحمت خداست که شامل من شده وگرنه من هیچی نیستم ….میدونم زیر این فایل باید در مورد فایل مینوشتم نه اینها اما خب باز هم قلبم گفت گفت برو بنویس و الانم داره میگه حتما در دوره 12 قدمم بنویس و چشم اونجا هم مینویسم در زمان مناسب ….

    از هوای خنک تابستانی اونجا بگم و یا ورزش استاد اخ من دورت بگردم استاد که حدود در هر ست 40 تا شنا رفتی چقدر استقامت بدنتون بالا رفته چقدر بدنتون قوی تر شده چقدر عضلاتتون برجسته تر شد و زیباتر الهی شکرت چقدر تحسینتون میکنم استمرار دارید حتی وقتی دیدید در اونجا بستست گفتی خدایا هدایتم کن خدام گفت با این هوای کوهستانی و با این خورشید تابان …ورزشو بزن بر بدن جانم ….و شما هم گوش کردیو شنا زدی اخ من دورت بگردم استاد ….

    بی نهایت سپاسگزار خدام برای وجود با ارزش هم شما استاد وخانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    علی برزویی گفته:
    مدت عضویت: 764 روز

    سلام استادوقت بخیر.لطفآدرحین صحبتها،ازواژگان انگلیسی کمتراستفاده کنیدچون بنده خیییییلی ازکلماتتون رو متوجه نمیشم چی میگید.بنده زبان انگلیسیم خیلی ضعیفه.ممنون میشم که این خواسته ی بنده رو اجابت کنید.خدااجرتون بده.ممنون که موجبات هدایت ماروفرآهم میکنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    شکیلا گفته:
    مدت عضویت: 1043 روز

    به نام خالق سبز بهاران ،خداوند طراوت ، جویباران

    سلام استاد جان ومریم جان عزیز

    ووووچه هماهنگی اول صبحی رفتم سراغ نشانم قسمت 235 سریال زندگی دربهشت بود با او مه صبحگاهی وتارعنکبوت مرواریدی وطراوت پرادایس وبعدش رفتین دوربین بدست شدین اون قسمت فایل که کلی غواص بود اون ابهای نیلگون درمیان اون جنگل رنگ رنگی پاییزی و اون خانم قایق سوار باسگش واون ملودی زیبا واقعاهمشون یه ترکیب خاصی شده بود این یکی شدن با طبیعت داشت باروح وروان من بازی میکرد که من اون ملودی رو برداشتم واسه زنگخورگوشیم وکلی اسکرین شات گرفتم ازاین بهشت برین واسه تصویرزمینه گوشیم وکلی کیف کردم خدایاشکرت وقتی فایل تموم شد.

    یه همزمانی دیگه وقتی فایل تموم شد واومد سراغ سفربه دورامریکا فایل امروز رو دانلود کردم وبازش کردم دیدم شایسته جون میگه که ساعت 7ونیمه دقیقا ساعت منم 7ونیم بودوملودی این فایل با فایل قسمت 235سریال زندگی دربهشت یکی بود .خدایاشکرت عجب فایلی عجب سفری واقعاامکانات امریکا تمومی نداره یک بهشت بی پایان وبه تمام معناست که همه چیز درش فک وفراوونه نمونش همین اپهایی هست که زحمت مسافرهارو کم کرده اومدن همه ایده هاشون رو اجراکردن درکنارتمام تجربیاتشون به راحترین ودسترسی ترین شکل ممکن دراختیار مردم قراردان پراز فراوانیه تا اونجایی تونسته واقعا همه چی رو خلق کردن ودراختیار ملت گذاشتن

    واقعا امریکاازهمه لحاظ خیلی خیلی فرهنگش بالاست .خدایا شکرت وخدایا شکرت بابت اینهمه زیبایی که وقتی شایسته عزیزدوربین به دست میشن خداوند بیشتر زیباییهاشودرمقابل دوربین شما قرارمیده راستی این مجسمه هاچقدر عین ادم واقعیین چقدر زیبان عجب خلاقیتی دراین ویزیترسن وجودداره چقدر مهارت خیلی خارق العاده هست.خیلی لذت بخشه ودرسی که این قسمت برام داشت اون تمیزی که همه جای امریکاداره واقعا مردمش بافرهنگن به تمیزی اهمیت میدن واقعا تمیزن بخودشون ارزش قائلن خصوصا خانم شایسته عزیزواستادجون

    چقدهمه چیزتحسین برانگیزه وقتی اون هدیه هاروخریدین بعنوان کمک به تمیزی پارک منو یاد فروشگاهای بین راهی ایران انداخت هرزمان میرفتم مسافرت بین راه به این فروشگاهای بین راهی سرمیزدم میرفتم سرویس بهداشتی میدیدم یه کارتخوان مقابل سرویسها گذاشته برای کشیدن کارت بعنوان کمک به تمیزکردن سرویسها اما نه خودم اهمیت میدادم ونه دیگرمسافران هیچ کارتی هم نمیکشیدم قبلا کارتخوان نبود یه نفرنشسته بود پول میگرفت واقعا امروز این برای من خیلی درس مهمی بود که بخودم ارزش قائل باشم طبیعت مادرمنه باید به تمیزبودنش اهمیت بدم تاجهانم بمن پاداششو بده واقعا شماهاخیلی شایسته هستین اینهمه زیبایی و پاکیزگی شایسته شماست

    وقتی ما به تمیزی اهمیت بدیم یعنی سپاسگزار نعمتهای خداوندیم سپاسگزاراون طبیعتیم ودرعوضشم به نعمتهای بیشتری هدایت میشیم

    درس بعدی ورزش کردن استاد بود بدون هیچ بهونه ای شروع به ورزش کردن کرد یعنی اینقد به سلامتیش ارزش قائل بود که نیومدبگه ولش کن اینجا باشگاه نیست ورزش میخوادچکار نه ازهمون چیزی که بود استفاده لازم روبرددرهرشرایطی خیلی ساده خدایا شکرت

    وخدایا شکرت بابت این اسمون ابی وابرهای پنبه ای وکوه چمن .دشت ودمن وصحرا افتاب عالم تابش

    درس بعدی کسب اطلاعات استاد درموردجاهایی که میخواددیدن کنه ازطریق یوتیوب وتجربه دیگران

    وراهنمایی مسئولان اون مکان واقعا تحسین برانگیزه

    درس بعدی موضوع تکامل سرخپوستان بوددراین موزه زیبا

    خدایاشکرت من چی بگم ازاین قدرتی که دراختیار ما انسهانهات گذاشتی جل الخالق

    ووووچقدجالب واقعا خونه هاشون شبیه خونه های روستایی کرمان ماست عجب ساختارقشنگی داشتن درزیرسخره خدایا شکرت خیلی لذت بردم خیلی خیلی واقعا خلاقیت بشرانتهایی نداره باهرتضادی هرباربهتر واسونتروپیشرفته تر واقعا جهان همیشه روبه گسترشه هیچوقت متوقف نمیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    حسین عبادی گفته:
    مدت عضویت: 1871 روز

    بنام خداونده بخشنده و مهربانم..

    سلام به استاد و مریم بانو استاد

    استاد عافیتون باشه و مبارک باشه (اصلاح سر و صورتتون)

    بعد از یه دوش مشتی و یه شب پر ستاره میریم به دنبال زیبایی بیشتر

    52 درجه فارنهایت معادل با 11 درجه سانتیگراد اوووم به به الان تویه این شرجی خوزستان این هوا حال میده الهی شکررررررت خدا جون

    سلام به بچه های سفر به دور امریکا….

    اول حرف از دما شد یاد خودم افتادم که تویه دمای منفی 8 درجه تویه چادر .تویه پارک ارلگولی تبریز کمپ کردم و اونجا اجازه چادر زدن نمیدادن من چون شب رسیده بودم و جایرو نمیشناختم گفتم امشب رو اجازه بدید صب زود بیدار میشم و میرم به امید خداااا….و موندم اونجا و یه خواب مشتی رفتممممم تویه اون دما اخیشششششششششششش

    من کمپر نداشتم واس دوش گرفتن یا هر چیزه دیگه ای میموندم که برسم به شهری که دریا یا رودخونه داشت باشه یا تویه وضو خانهای اون شهر یا توالت عموی ها دست و پامو میشستم و کیف میکردم پاچمووو میزدم بالا و تیشرتم رو در میوردم یه ابی به تنم میخورد….

    تویه چابهار که رفت بودم به چشم یه حمام عمومی خورد از اونجایی که خیلی سال بود که ندیده بودم رفتم اونجا و یه دوش مشتی گرفتممم اوفشششششششششششششششش چقدر الان که تعریفش کردم حال داد قبهم…

    چقدر خوبه سفر کردن در دل طبیعت به لطف خدا پنج سال از زندگیم رو کوله گردی کردم و رفتم به جاهایی که تویه مسیرم میومد به صورت هدایتی…

    استاد در مورد زباله نریختن حرف زدید من خیلی وقت از موقعی که خودمرو شناختم اشغالی از خودم جا نزاشتم تویه دا طبیعت یا حتی تویه شهررر اصن نمتونم بپذیرم این رو که من رسید بانکیمو گرد کنم و بندازم تویه خیابون و به همین دلیل که گفتید خدا هم همیشه هدایتم میکنه به جاهای تمیز و عالی…

    خدایا شکرتتت سپاس از تو رب نازنیم…….

    چقدر جالب بود از همون وردی به ما نشون داد نسل ماروووو و گذشت مارووو که چجور زندگی میکردن با اون کوله سنگی روی صخره بلند….

    دقیا از در که وارد میشدی داستان گذشت ماروداشت بهمون توضیه میداد و رفته رفته بهموننشون داد که تضاد هایی که باهاش روبرو میشدن رو چجور پیدا کردن و تکامل رو تی کردن خدایا سپاس گزارم برای قانون بدون تغیرررت الهی شکرت رب من

    نشون داد که چی میخواستن و پیداش کردن و خلقش کردن نشون داد که ما تویه هر شرایط خالق 100% زندگیمون هستیم نشون داد که انسان خالق و هر چیزیرو که بخواد میتونه خلق کنه این قدرتی استت که خداوند داد به مااااا

    خدایا شکرت برای این همه نعمت و فراوانی

    الله اکبر هدیه دان عاشق هدیه دان هستم و هدیه گرفتن عجیببببببببببببببب حس فوق العادهای این حس الله اکبرر….

    همیشه دوست دارم مثل داوین جانسون بازیگر هالیود که به عزیزاش و اونایی که دوست داره ماشین هدیه میده منم ایجوری بشم به امید خدا و به هرکسی که دوست دارم اون چیزی که برای خودم ارزشمنده و دوست داشتنی هدیه بدممم….

    استاد یادتون میگفتید امسال این عید اگر رفتیم خونه عمووو تمام خرج اونجا با منه و هر سال که میومد بازم نمیشد که بشه…

    ولی الان برای تحسین دوست وتشکر از دوست بالاترن مدل گوشی اپل رو بهش عشققق میدی وقتی اون تصویر رو دیدم که این عشق رو دادی و گفتید این گوشیرو هدیه گرفتیم برای …

    خدایا شکرت سپاس از تو بینهاین چقدر قشنگ تکامل رو نشونم دادی استاد که یکباررر دلتون خواست که عید یه اتفاق ایجوری براتون بیوفته که فقد ایکارو کنید….

    اما الان برا هدیه گرفتن قیمت براتون مهم نیست این یعنی تکامل و توحید و نگاه رب

    دمتون گرم نوششششششششششششش جونتون….

    مگ داریم نور ماشین مثل تراز لیزری دقیق باشه داریم؟؟؟؟؟

    الله اکبر بابا نور فرد رو دیدی تویه تونل مثل تراز لیزی بود بدون یکم نقص الهی شکرت خداجون چقدر کیف کردم برای این همه فراونی و دقت ونظم الهی شکرتتتتتت…..

    واقعااا انسان با قوه خلاقیت به دنیا پا گذاشت الهی شکرتتت.

    استاد و مریم بانو دمتون گرم لذت بردم . یه نفس عمیق کشیدم سپاسگزار خدا شدم الهی شکرت رب من شکرتتتتت

    در پنا رب شاد و سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1656 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    سپاس مخصوص خداییست که پروردگار جهانیان است

    بخشنده و مهربان است

    صاحب روز جزاست

    تنها تو را می‌پرستم وتنها از تو یاری می جویم

    سلام ودرود به استاد توحیدی ومریم بانو

    خداوندا یا رب برقلبم جاری شو که آنچه که از قلبم است بنویسم

    عجب عکس با حالی گرفتید مریم جون با اون موهای زیبات عزیزم زیباتر شدید

    می‌خوام امروز از سفر وجذب هام بگم طبق قوانین خدا که از هرچیزی تحسین کنی لاجرم هدایت میشی

    خدارا سپاسگزارم که با دیدن این سفرنامه خداوند مرا هم هدایت کرد به سفر که دوروزه که تو سفرم

    سفر یاسوج ودهدشت وطبیعت زیبا

    استاد جان دیشب در مسیر دهدشت بوی یونجه ها وچمن دیوانه ام میکرد وفقط خداراشکر میکردم به خاطر قانون خداوند که بدون تغییر است

    الان بعد از این سه سال که مداوم در سایت هستم تازه دارم درک میکنم که شما منظورتون از اینکه به هرچیز توجه کنی وتحسین کنی چیه

    انگار تازه در فرکانس این صحبت ها رفتم دیگه هر چیز زیبایی میبینم تحسین میکنم وفقط فایل های شما در گوشم هست وبا زبانم خدارا شکر میکنم به خاطر زیبایی هاش

    طبیعت نورآباد وتنگ بوان را که واقعا خدارا بهتر میبینم و با دیدنش فقط با خدا حرف میزدم وقربون صدقه خدامیرفتم

    خداجونم‌قربونت برم

    عاشقتم که عاشقم کردی

    فقط می‌خوام مثل وحی منزل حرف های شمارا گوش کنم وتحسین کنم هر زیبایی را

    شما قانون را درک کردید وواقعا عمل کردید

    با خودم اومدم منطقی کردم که استاد عباسمنش قانون ها را درک کرد و هدایت شد وعمل کرد

    اصل را پیدا کردید وعمل کردید ونتیجه گرفتید

    پس من هم باید اصلی که شما در دوره کشف قوانین جلسه اول گفتید را باید عمل کنم وادامه بدم نه دنبال فرعیات

    استاد چقدر سفر انسان را میسازه چقدر ذهن را باز می‌کنه

    انگار میرسی به این که فقط باید لذت ببری نه گذشته نه اینده اصلا فقط لحظه حال مهمه چون حال تو فرکانست را میسازه میخوای حالت را خوب کن وروزت را عالی کن میخوای حالت را وابسته به گذشته وفردا کن

    ما که خالق بی چون وچرای خودمون هستیم پس آگاهانه بسازیم

    چقدرتصاویر کوه که فیلم گرفتید روحم را پرواز داد وبزرگی خدا وپهناور بودن این کره زمین را دیدم

    مجسمه های خانم واقا وبچه خیلی طبیعی درست

    شده بود انگار واقعی ایستاده بودند

    چه تصاویری ببینم در قسمت های بعدی از این کوه و خونه های زیبا

    واقعا نشون حانتون این زیبایی ها استاد ومریم بانو

    واقعا ما انسانها چقدر میتونیم قدرتمند باشیم چقدر بهبود می‌دیم خودمون را

    از گذشته تا الان چقدر مسائل حل شده و انسانها راحت تر و بهتر زندگی کردن

    همین ماشین چقدر مسخر ما شده هر جا خواستیم میریم به راحتی حالا در گذشته با اسب و الاغ چقدر مسیرشون دور بوده

    واین نشان از فراوانی وذهن بزرگ بشر است که همیشه در حال رشد وپیشرفته وپول میسازه

    استاد. می‌خوام از صمیم قلبم از شما سپاسگزاری کنم وبگم خیلی درس ها از شما یاد گرفتم

    درس تحسین کردن

    درس قرآن وبا خدا انس گرفتن

    درس توحید

    درس قوانین بدون تغییر خدا

    درس دوستی با خدا

    درس توجه به نکات مثبت

    همیشه باید درحال یاد گیری باشم که هر روز بهتر و بهتر بشم چون اگر گفتی من پرفکتم وبلدم دنبال یادگیری نمیری

    خدایا هزاران بارشکرت بابت نفس هام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    آیسان ب گفته:
    مدت عضویت: 2146 روز

    سلام به دوستان و استاد عزیزم تقریبا یک سالی میشه که کامنتی در سایت نذاشته ام به خاطر همین گفتم قبل از نوشتن در مورد نکات این فایل زیبا اول یک آپدیت کوچولو از زندگیم بدم که رد پایی هم از خودم گذاشته باشم .

    خب من سال گذشته توی ترکیه پزشکی قبول شدم

    و هدایت شدم به درس خوندن توی شهر زیبایی که قبلا شبیهش رو تو زندگیم ندیده بودم .

    و وقتی که رفتم بعد از دو سه روز حس کردم که چه قدر زیباست درست مثل زیبایی های سفر به دور آمریکا

    ساحل قشنگش …مسیر های طولانی پیاده رویی … حتی اسکوتر برقی هاش … نخل های قشنگش خیلی شبیه فلوریداس . در کل جنسش خیلی شبیه جنس فایل های سفر به دور آمریکاست .

    ماشین هایی قشنگی که تو فایل ها تحسینشون میکردم رو اینجا از نزدیک دیدم .

    حتی رنگ دریاش هم خیلی دوست دارم .

    و درست کنار دریا پر درخت های قشنگه و حتی جنگل هم داره شهرمون . و دانشگاهمون رو وسط جنگل ساختن .

    خدای من یه شهر هم جنگل داشته باشه هم دریا چه ترکیب فوق العاده ای .

    تازه اینم بگم خداوند هوشمندانه چندین خواسته ام رو باهم برآورده کرد .

    1. من دوسال پیش یه دو ماهی خیلی نسبت به رشته پزشکی ذوق داشتم که یه کلیپ از سزارین و به دنیا آوردن بچه باعث شد جرقه اش بخوره بعد از اون هی می رفتم کلیپ های شبیهش رو می دیدم .

    2. از طرفی از 13 . 14 سالگی دوست داشتم برم آمریکا و دوست داشتم به انگلیسی تحصیل کنم .یادمه اون موقع درس خوندنی تجسم می کردم دارم به انگلیسی درس می خونم و توی بالکن  یه خونه قشنگ که میز و صندلی داره  دارم درس می خونم . کنارمم یکی از خواننده های مشهور نشسته و داره کارشو انجام میده بعضی وقت ها کتاب می خوند بعضی وقتا هم منو نگاه می کرد و راستی اینم بگم که صدای موج های آب هم می اومد اون خونه ساحلی بود . درست کنار دریا .

    ( و حتی چند ماه بعدش هم توی یه سفری به کوش آداسی ترکیه من یه مکانی رو دیدم که درست شبیه بالکن اون خونه بود . چمن مصنوعی داشت و کنار دریا بود . این اولین جذب من بود توی سن 13 . 14 سالگی .

    و بعدش همون سال نهم  تیزهوشان قبول شدم و اینم جزو اولین جذب هام بود :)

    3. من همیشه جزو خواسته هام بود که یه شهری زندگی کنم که دریا داشته باشه .

    4. تو رویا هام هم من همیشه می گفتم من می خوام دوسال هم زندگی تو ترکیه رو تجربه کنم ..

    5. من دوست داشتم مستقل و قوی بشم .

    از اون طرف قضیه من خیلی دوست داشتم فرهنگیان قبول بشم و دو سال پیش هی شکرگزاری می نوشتم براش و …و هر کاری که برای جذبش بلد بودم انجام دادم و همون سال که تو ترکیه پزشکی قبول شدم تو ایران هم از فرهنگیان قبول شدم حتی از مصاحبه اش و خب تصمیم گیری خیلی سخت شد . چون من معلمی رو به عنوان شغل بیشتر دوست داشتم و خب خیییییلی راحت تر بود و دانشگاه فرهنگیان هم یه خیابون اون ور تر بود ! و در عین حال آزادی و مهاجرت خواستم و نمی خواستم تعهد بدم . اون تعهد باعث می‌شد من ریشه ام سفت تر بشه تو ایران .

    از خدا هدایت خواستم  بعدش خب دقیق یادم نمیاد ولی اون موقع توی یه فایلی شنیدم . گفت اون راهی که به رویا هات نزدیک تره رو انتخاب کن . اون مسیری که به ایمیجی  که از خود رویاهات داری نزدیک تره  رو برو .

    خیلی شجاعت می خواست خیلی .

    فرهنگیان خیلی راحت بود . از همون روز هم که مدارکم رو می دادم که حقوق میدادن بهم . حتی دوران دانشجویی ‌ . خیلی شجاعت می خواست اینو ول کنم و برم تنهایی یه کشور ناشناخته با یه زبان ناشناخته  پزشکی انگلیسی ای بخونم که اصلا نمی دونم می خوام باهاش چی کار کنم !

    ولی خب چون که همه چی هدایتی اتفاق افتاد و حتی هدایتی رفتم اون شهر زیبا امتحان دادم و برای امتحان که رفتم همون جا فهمیدم که جذب ناشی از مداومت روی فایل های سفر به دور آمریکاست.  چون هیچ کدوم از شهر های زیادی که قبلا مسافرت کرده بودم بهشون اینقد شبیه نبودن . اینقدر جنسشون شبیه نبود . شاید باورتون نشه . وقتی میرفتیم جایی تو اون شهر آهنگ قسمت های اول سفر نامه پلی میشد تو ذهنم . حس می کردم تو خود فایلم . زندگیم فایله ! اینقدر شبیه !

    همه چی خیلی هدایتی بود خیلی هدایتی می تونم خیلی هاشو الان نام ببرم ولی کامنتم خیلی طولانی میشه .

    همیشه میگن مسیری که آسون برات اتفاق میوفته و توش گره های عجیب غریب نمی افته برات مسیر درستیه . تو این مسیر  به طرز معجزه آسایی همه چی خوب پیش رفت .

    خلاصه من شروع کردم به رشته پزشکی ولی اوایل خیلی سخت تر بود از چیزی که فکرشو می کردم

    باید هر روز کلی درس می خوندم

    وقت نداشتم رو ذهنم کار کنم  ( یا حداقل اونجوری فکر می کردم اون موقع) ولی تا حدی استفاده از قوانین رفته بودتو گوشت و خونم و جزو برنامه ریزی ناخودآگاهم شده بود .

    اتفاقات عجیب غریب بدی که برای بعضی‌ از هم کلاسی هام میوفتاد برای من نمی افتاد . من با خودم می گفتم هر کس جای درستشه خدا میدونه اونا چه فرکانسی  فرستادن . و وقتی اتفاق های بد بیشتری تو زندگیشون میوفتاد قانون رو به خودم یادآوری می کردم می گفتم ببین آیسان دانشگاه نوع تجربیات رو مشخص نمی کنه . امتحان نوع تجربیات رو مشخص نمی کنه .محل زندگی نوع تجربیات رو مشخص نمی کنه .رشته تحصیلی نوع تجربیات رو مشخص نمی کنه

    . فرکانس نوع تجربیات رو  مشخص می کنه !

    و گاهی وقتا می گفتم چی میشه اگه فلان چیز تو امتحان برام در بیاد در میومد و گاهی حتی آسون ترش .

    و برای منم مثلا کاری ‌که می گفتن فلان بانک انجام نمیده باید حتما بری بانک مرکز شهر من باور نمیکردمش برا من  انجام می‌دادن ! یا یه روزی که کلاس داشتم باید خودمو میرسوندم دانشگاه. یه کار بانکی داشتم دیدم نوبتم حالا حالا ها نمیرسه . گفتم خدایا چی میشه کار من زود تر انجام بشه .رفتم یکم جلوتر کارمند بانک منو شناخت گفت خانم دکتر چی کار داری اینجا و کارم رو انجام داد ! و من به کلاسم رسیدم! 

    یه عالمه مورد دیگه از برآورده شدن خواسته های کوچولو کوچولوم دارم و همچنین هدایت هایی که میشدم

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت چه قدر زندگیم قشنگه

    چه قدر زندگیم پرکیفیته! چه قدر هدایت شدم .

    و حتی تنهایی که زندگی می کردم همه چی برام جدید بود تو ایران من حتی سیم کارت و کارت بانکی نداشتم و کامل کامل به خانواده وابسته بودم . اولین کارت بانکی و سیم کارتم مال ترکیه است :)  تنهایی بیرون نمی‌رفتم . تا حالا تنهایی سوار وسایل حمل و نقل عمومی نشده بودم . آیا با تلاش فیزیکی می تونستم خانواده ام رو قانع کنم تنهایی منو بفرستن یه کشور دیگه ؟نه ! نه! برنامه ریزی خدا حرف نداشت واقعا. واقعا کی میتونه اینجوری برنامه بچینه ؟

    درسته من آمریکا هدف اصلیم بود . ولی خیلی سپاسگزارم به خاطر قانون تکامل ‌که به خاطرش هدایت شدم به ترکیه . انشالله هر زمان که آمادگی رو پیدا کردم و قوی تر شدم هم هدایت میشم به آمریکا

    من پارسال  اصلا آمادگی نداشتم که برم آمریکا . گاهی دلم تنگ میشد می گفتم چند ماه دیگه تموم میشه برمیگردم پیش خانواده ام .یا  شرایط سخت میشد . تا حالا تو عمرم این همه مسئله حل نکرده بودم . خدارو شکر که خدا صبر نمی کنه که آمادگی کامل رو پیدا کنی بعد 100 میلیون درآمد رو یهو  بهت بده

    همین که ظرفیتت رشد می کنه تو پاداشش رو میگیری اول 1 میلیون میده میده بعد 2 بعد 4 بعد 8 و … به عنوان مثال . چه روند قشنگی

    منم دقیقا با گوشت و خونم حس کردم که قانون تکامل چیه ! با مهاجرتم  و چه قدر قشنگه . و چه قدر زندگی رو آسون تر کرده و چه قدرررر زیبا تر.  مسائلم تو ترکیه یه قدم یا چند قدم منو به چالش کشید در حدی نبود که منو نابود کنه .

    خیلیییی می تونم در مورد رد پای قوانین تو زندگیم صحبت کنم خداروشکر .

    خلاصه که تا خود تابستون پارسال حسابی رو خودم کار کرده بودمو همین باعث شد من تو پاییز با این تمرین خاصی انجام نمی دادم اتفاقات خوب ادامه کنه

    اما

    اما

    از زمستون کم کم دیدم که جنس اتفاقات به خوبیه قبل نیست . دیدم که نتایج داره کم کم محو میشه .

    به خودم اومدم خداروشکر و گفتم یه چله سپاسگذاری بردارم فعلا تا زمانی که درسام تموم شه . و خدا رو شکر و از روز دهم اینا انقدر احساس شکرگزاری می کردم که موقع تمرین اشکام جاری میشد !

    کم کم داشت یادم میرفت نعمت هامو. به خودم اومدم دیدم خدای من من زندگی رویاهام رو دارم زندگی می کنم الان ولی اصلا نمی بینمش ! نعمت هام رو نمی بینم ! حالم خوب نیست ! ولی به لطف چله سپاسگزاری برگشتم به چرخه احساس خوب و اتفاقات مثبت !

    و بعدش هم یه اتفاقی پیش اومد درسا آنلاین شد و من برگشتم ایران . و تو ایران درس خوندن خیلی راحت تر شد .چون خونمون بودم و تنها نبودم زندگی خیلی راحت تر شد و من تنها کاری که باید انجام می‌دادم درس خوندن بود

    دیگه خرید و کارای دیگه رو مجبور نبودم انجام بدم

    می خوام بگم که شکرگذاری چه قدر جواب میده ! و چه زود !

    و از جهنم زندگیت رو به بهشت می تونه تبدیل کنه . از لحاظ احساسی و همه چی .

    این تابستون هم دارم حسابی رو خودم کار میکنم .

    اوایل تابستون دیدم که من خیلی وقت می گذرونم تو گوشی و زیاد کار مفیدی انجام نمیدم  . و از خدا هدایت خواستم هدایت شدم به اهرم رنج و لذت . بعدش دیدم که اینشکلی برام جواب نمیده می خونمش ولی درست عمل نمیکنم . خداوند از زبان یکی از دوستام بهم گفت که بنویس هر روز . منم با خلاقیت خودم سه روز اول هم رنج نوشتم هم لذت بقیه روز ها فقط لذت . روز هایی که میدیدم کم کاری کردم هم دوباره رنج می نوشتم . چون خیلی نمی خواستم زوم بشم رو رنجش . بعدش دیدم منظم نمی نویسمش . گفتم اگر یه روز ننویسم باید برگردم سه روز قبل . و حالا منظم هم شده :)

    به لطف خدا یکی یکی مسائل رو حل می کنم و بهتر می‌شه. همه چی بهتر از قبل .

    این جوری حرکت می کنم و قدم بعدی بهم گفته می‌شه

    و فقط با این حرکت کردنم کلی از کار هایی که می خواستم تابستون انجام بدم رو رسوندم اعم از خوندن قرآن و کار کردن رو خودم و دیدن فایل هایی از سایت که عقب افتاده بودم و کلاس گیتار و رقص آذری و گرفتن گواهی نامه امو تقویت کردن زبان ترکیم و  … و کلی هم  لذت بردم از تابستون . خدایاشکرت که هدایتم کردییی. فقط با کم کردن ساعت اسکرین تایم گوشیم اینقدررر زندگیم بهتر شد !

    امسال بیشتر از سال های پیش حواسم هست عمل کنم و فقط اطلاعات جمع نکنم .

    هر فایلی هم از استاد میاد زود تو دفترم می نویسم

    چه جوری می تونم اینو تو زندگیم پیاده کنم؟ 

    یا حتی فایل رو نگه می دارم و درکم رو ازش می نویسم و ایده هام رو که چه جوری بهش عمل کنم رو می نویسم این کارو قبلا انجام نمی دادم!  خدایا رو صد هزار مرتبه شکر که روز به روز بهتر میشم .

    یه چیز جالبی هم بگم

    من یه بار داشتم نگاه می کردم فایل سفر به دور آمریکا رو( اون موقع هفته ای یه فایل نگاه می کردم )

    بعدش یه بار مامان بابام اومدن دیدن و گفتن که خوششون اومده  ولی یه فایل بعدش شروع کردن به بحث کردن که داری با این فایل ها وقت تلف می کنی و…. و جالبه که من از اون موقع مشتاق تر شدم و تا از خونه میرن بیرون میپرم تلویزون رو روشن می کنم می بینم تقریبا هر روز یه فایل .

    جالب اینجاست که قبلنا تو خونه اینقدر  تنها نمی شدم ولی الان هی شرایطش پیش میاد که برن بیرون مامان بابام !

    یاد اون زمان از استاد افتادم که شرایطی پیش اومد که نمی رفت سرکار و حقوق می گرفت 

    وقتی مصمم شدم فایل ها رو ببینم شرایطش برای منم پیش اومد که روی خودم کار کنم .

    بریم سراغ نکات قسمت 199 :

    خدای من چه جاده زیبایی

    خدایا شکرت به خاطر این اپلیکیشن هایی که کار ما رو توی زندگی آسون کردن و جالبه هر چه قدر بهشون توجه می کنیم و هر چه بیشتر راجبش شکرگزاری می کنیم هدایت میشیم به اپلیکیشن های عالی بیشتر و بهتر

    خدایا شکرت این تمیزی کشور قشنگ آمریکا رو تحسین می کنم و البته ترکیه هم خیلی جاهاش تمیزه

    و جاهایی که تمیز نیست رو چه تو ایران چه ترکیه یاد گرفتم نبینمش . اصلا انگاری که وجود نداره گاهی دارم به یک منظره زیبا نگاه می کنم و مامانم یا مامان بزرگم میگن چه فایده همه جا آشغاله اون موقع من  تازه متوجه آشغال ها میشم ! خدارو صد هزار مرتبه شکر

    خدایا شکرت همبن که داریم حرکت می کنیم چه منظره زیبایی دیده میشه

    چه ویزیتور سنتر شیشه ای قشنگی

    استاد چه قدر بدنتون قویه واقعا تحسین برانگیزه خداقوت

    چه مجسمه هارو طبیعی درست کردن برای معرفی کردن تاریخ این منطقه . واقعا این کشور تحسین برانگیزه . چه صندل قشنگی پای مجسمه کردن ‌. چه ماکت قشنگی با خونه ها زیر یه صخره بزرگ

    و بعدش هم چه عکس ها و نقاشی های قشنگی

    استاد جان و مریم جان عزیزم ممنونم که هر جا توضیحات نوشتاری تو یک منطقه می بینید ازش فیلم میگیرید که ما بتونیم بخونیمش .

    خدای من اینجا بیشتر شبیه موزه است تا ویزیتور سنتر

    چه قدر معنویه ثروت که باهاش می تونی کلی هدیه بخری برای کسایی که دوستشون داری :)

    چه قدر لبخندت زیباست مریم عزیزم

    و بازم چه طبیعت قشنگی توی 15:57 فایل

    وای چه ابر ها ی پشمکی خوشگلیییی

    من وقتی می خوام جایی برم خیلی در مورد اونجا ولاگ می بینم درست مثل استاد و به جرئت می تونم بگم هیچ کدوم اصلا از لحاظ کیفیت و این که ما رو با مناطق آشنا کنن به فایل های سفر به دور آمریکا نمی رسن

    هیچ کدومو اینقدر دوست نداشتم تا به حال

    خیلی ممنونممم خیلی متشکرم به خاطر این فایل ها .

    وای در مورد موزه گفتم بعدش رفتیم موزه خیلی ذوق کردم . چه هوشمندانه با گذاشتن اون مجسمه ها و نقاشی ها توی ویزیتور سنتر ما رو کنجکاو کردن که بیشتر بخواییم راجع تاریخ این منطقه بدونیم

    و خلق کردن الحق که یکی از زیبا ترین حس های دنیاست چه یه سازه باشه

    چه خلق کردن یه شعر یه نوشته یه موسیقی .

    خدایاشکرت

    و حل کردن مسائل هم هر بار رشدمون میده و هر بار خودمون رو بیشتر باور می کنیم توانایی هامون رو بیشتر باور می کنیم اعتماد به نفسمون بیشتر میشه .

    و همه چی هر بار با حل کردن مسئله ها بهتر و بهتر می‌شه

    و اینم بهش یه اشاره کوچیک کنم که وقتی مریم جان و استاد عزیز تو فایل ها حرف میزنن و به نکات اشاره می کنن چه قدررررر از فایل لذت بیشتری می برم.

    گاهی وقتا دفترم رو میارم و نکاتش رو می نویسم

    گاهی وقتا ایده هام رو می نویسم که چه جوری می تونم بهتر عمل کنم با توجه به صحبت هاشون .

    چه قدر عالیه که تو این جهان  هر چه قدر هم که عالی عمل کنیم همه چی بازم می تونه بهتر بشه . آسون تر بشه . لذت بخش تر بشه .

    خونه ها هر چه قدر امنن بازم می تونن ایمن تر بشن

    ماشین ها هر چه قدر پیشرفته ان بازم می تونن پیشرفته تر شن .

    اگه یه جا پیشرفت متوقف میشد چه قدر زندگی حوصله سر برمیشد !

    دوستان عزیزم مرسی که با کامنت هاتون باعث میشید نکات مهمی که تو فایل بهشون توجه نکردم بگردم و دوباره ببینم و گاها با کامنت هاتون انقدر حسم خوب میشه اشک هام جاری میشه

    ممنونم ازتون و عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    حمید معدندار گفته:
    مدت عضویت: 1025 روز

    بنام خدای بسیار بخشنده

    سلام و درود بر استاد و مریم خانم عزیز

    وقتی داشتم این فایل رو میدیدم چقدر احساس خوبی داشتم از این که تو این گرمای تابستان دمای هوا تو کلورادو یه چی حدود 20 درجه سانتیگرلاده و این یعنی هوای بهاری و خُنک

    همینطور که تو مسیر میرفتید از این مناطق کوهستانی و ییلاقی خنک لذت میبردم و تحسین میکردم این کشور زیبا و این ایالت فوق العاده رو که هر منطقه اش یه قشنگی داره

    چقدر از فضا ها درست استفاده میکنن مثلا برای هر منطقه ویزیتور سنتر دارن و معرفی میکنن ، طبیعت ، تاریخ ، شرایط آب و هوایی ، جاهای دیدنی ، نشنال پارکها و…..

    و این نظم عالی باعث شده نگاهم به این کشور هر روز بهتر و قشنگتر باشه و بیشتر تایید و تحسین کنم

    وقتی مریم خانم عزیز داشتن خصوصیات و مهارتهای این قوم رو تو موزه توضیح میدادن که از چه ابزارهایی برای شکار کردن ، برای سفال گری ، برای دوختن ، برای خونه سازی و …. استفاده میکردن با خودم گفتم ببین انسان تو هر نقطه از جهان چطور تونسته خودش رو با شرایط وقف بده و از محیط اطرافش برای زندگی بهتر استفاده کنه

    و چقدر انسان ها از همون اول دنبال این بودن که زندگی بهتری داشته باشن و یاد حرف استاد افتادم که میگن ما روح های مجردی هستیم که اومدیم به این جهان برای تجربه های جدید و کشف کردن و در اصل اومدیم کاری کنیم که دنیا جای بهتری بشه هم خودمون لذت ببریم هم دیگران

    یادمه چند سال پیش با همسر وپسرم رفتیم موزه ایران باستان و چقدر اونجا من لذت بردم و تفکر کردم که انسان قدیم مثلا 3000 یا 4000 سال قبل چطور تونسته یه همچین چیزایی رو بسازه ، طلا آب کنه ، ظروف سفالی بزرگ ، ابزار شکار ، وسایل تزئینی ، عمارت های خیلی بزرک و با شکوه ، ساختن امپراطوری ، ساختن کانال برای آبیاری و …..

    انسان اون زمان تونسته این همه خلق کنه اونم با با چی با دست خالی با کمترین امکانات و این نشون دهنده اینه که انسان از همون اول از قدرت تجسمش استفاده میکرده و هر بار تو این موضوع قوی تر میشده و این همه تکنولوژی هایی که الان داریم به همین شکل و با همین روند بوجود اومده

    و این نشون میده که همه ما میتونیم و قدرت این رو داریم که تجسم کنیم و آینده مون رو اونطور که میخوایم و دوست داریم خلق کنیم مثل گذشتگان مون و این خاصیت و ویژگی برتر انسان نسبت به سایر موجودات جهانه که خداوند بر ما ارزانی داشته و لطف و عنایتش شامل حال ما انسانها شده که اشرف مخلوقات باشیم ، خدا یا سپاسگزارم ازت

    خیلی ممنونم از این فایل قشنگیتون کلی لذت بردم منتظر فایلهای بعدی هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    فاطمه گائینی گفته:
    مدت عضویت: 1549 روز

    سلام به استادعزیزم وخانم شایسته ی گل.

    من هروقت شمادوعزیزرادرقاب گوشی یاتلویزیون میبینم(چون فایلهاراازطریق فلش خانوادگی میبینیم) عشق وهمدلی ویکرنگی راتحسین میکنم ورفاقتی که بینتون هست. ومن وهمسرم هم درطی زندگی رفیقهای خوبی برای هم هستیم وخداراشکرروابط خوبی داریم..

    وتحسین میکنم اندام زیبایی که دارین وبسیارجذابترشدین

    وخداراشکرسالیان سال هست که ماهم اصلاکوچکترین زباله ای رادرطبیعت رهانکردیم وحتی بیشتراوقات هم جمع کردیم ومخصوصا پسر10ساله ام بسیارروی این موضوع حساسه

    ــــــــــــــــــــــ

    واماسفر….

    خداراصدهزارمرتبه شکرکه شمابازدوباره سفرراآغازکردین وبازمثل سفرهای قبلی فقط زیباییهارادیدیم وتحسین کردیم

    حقیقتش ماحدود6سالی بودکه به سفرنرفته بودیم

    بعدازدیدن سومین فایل ازسفربه دورآمریکا… همسرجان خیلی غیرمنتظره گفتن سه شنبه میریم شمال….

    من وپسرم کلی ذوق کردیم واسباب سفرمحیاشد

    باماشینی که خداراشکرفوق العاده بودوبه دست ماخداراشکررسیده که ماازش لذت میبریم وشکرگزارش هستیم…

    هم زمان باسفرشمادرسه شنبه 24مرداد1402راهی سفرشدیم

    که هیچ برنامه ی خاصی نداشتیم. فقط ازخداخواستم که مادوست داریم فقط وفقط زیبایی هاراتجربه کنیم. یه چادرمسافرتی. ومقداری وسایل موردنیاز….

    و5صبح استارت به سمت (توپای درراه بنه وهیچ مگوی)

    نهاررادرپارکی دررشت خوردیم وبعدازنهاردریکی ازساحلهای بندرانزلی خانوادگی به دریارفته وکلی لذت بردیم دریاموجهایی داشت که راحت نمیشدازش استفاده کرد

    من باوجوداین تضادازخداخواستم که دریارابرامون آروم کنه تامافقط لذت ببریم

    تاغروب توی دریالذت بردیم واستفاده کردیم وشب رادرپارکی که ازطرف شهرداری انزلی برای کمپ قرارداده بودن وماخیلی جالب به سمتش هدایت شدیم…. شب چون تاریک بودمشخص نبودکه کجاییم ولی صبح که بیدارشدیم دیدیم پشت چادرمون یه دریاچه است که ازروبرودرختان زیادی اون رااحاطه کرده

    وماکناراین دریاچه برای غذادادن به ماهیها رفتیم… همسرم گفتن ایجاچقدرشبیه به دریاچه ی پرادایس هست وقتی به دوردست نگاه میکردیم واقعاهمین بود

    ودریاچه پرازماهی. لاکپشت. قورباغه وحتی مارآبی

    که همزمان بافیلمبرداری همه اینااومدن درسطح آب،و فیلم گرفتیم

    والبته متوجه شدیم که این دریاچه قسمتی ازمرداب انزلی هست. که من همیشه دوست داشتم ببینمش

    ……

    وبعدحرکت کردیم به سمت ساحل گیسوم که دقیقا12سال پیش دردوران نامزدی به اونجارفته بودیم

    شایدشماهم ساحل گیسوم رادیده باشین. امادوست دارم بازم درمورداین زیبایی هابنویسم که حالموعالی میکنه

    واردجاده ی ساحل گیسوم که شدیم جنگلهای بسیارزیبابادرختهای بسیاربلنددردوطرف جاده دیده میشد

    وخیلی جالب سردرختان سمت راست جنگل وسمت چپ بهم رسیده بودوواقعاشبیه گیسوبه هم بافته شده بود

    به شکلی که انگارحتی جاده نتونسته بود وابستگی این دوجنگل راازبین ببره

    وتاچشم کارمیکرددرکناردوجاده وآسمونش… درخت بودوسرسبزی وزیبایی وآسمان رانمیشددید وشکرگزاری باصدای بلندمن وهمسرجان وپسرم

    واقعامبهوت اینهمه زیبایی شده بودیم

    وقتی مسیرنسبتاطولانی جنگل درجاده به اتمام رسید… به یکباره دریای زیباباساحلی تمیز پیش روی مانمایان شد

    که درکمترجایی به این شکل هست

    معمولایک سمت جاده دریایک سمت جنگل هست….

    واینکه درامتدادهم باشه فکرکنم خیلی کمه….

    نهاررادرجنگل خوردیم وکلی چوب خشک ازجنگل برداشتیم

    وبه فاصله ی چنددقیقه به دریارفتیم

    …..

    وچقدرجذاب وعالی

    چه ساحل طولانی ای.. خیلی با12سال پیشی که مادیده بودیم فرق داشت. واونجاشدمکان کمپ مابرای چندروز…

    چون همه چی محیابود

    برای شناقسمت آقایان وخانمهاجدابودکه خیلی تجربه ی بهترازشنارابرای من داشت

    وشب میشدکناردریاچادرزدوآتیش روشن کرد

    وروزهم قسمتی که میتونستیم درسایه باشیم وجای خنک ووازبرق برای شارژگوشی استفاده کنیم. ومغازه های موجودکه میشدمایحتاجمون راتهیه کنیم

    چقدرهمه چیزباهم عالی بود

    دوباردرروزصبح وعصرشنامیکردیم.

    درروزدرسایه غذادرست میکردیم واستراحت وشارژ…

    وشب هم کناردریا چادرمیزدیم آتیش درست میکردیم. چایی هیزمی و…

    وصبح هم بعدازصبحانه بازشنا ودریا

    ــــــــــــــ

    وحالاشنا…. وقتی تنهایی به قسمت خانمهاپامیگذاشتم وهمه رامیدیم که کناردریابالباس راحت هستن خودم رادرآمریکامیدیدم وفیلمهایی که ازسایت شمادیده بودم وتحسینشون کردم ازساحهای زیبا،وانسانهای راحت ودرصلح باخودشون، وقتی پاروی ماسه هامیگذاشتم احساس عالی ازشنهای روان که استادتعریفش رامیکردبهم دست میداد

    وقتی تنهاوارددریا میشدم وتاچشم کارمیکرددریای آبی رامیدم

    وچقدرشکرگزارمیشدم وفکرمیکردم باخدایکی شدم.. ومثل چوپان قصه ی موسی

    عاشقانه وعامیانه باهاش حرف میزدم. دریاوشنابیشتربرای من مکان مراقبه بود

    ورهایی ورهایی وفکرنکردن به هیچ چیزورهاشدن ازتمام تعلقات.. گوشی موبایل. همسروفرزندوحتی لباس

    …..

    آزادورهاوبدون هیچ چیزی که بخوادتوروازخدادورکنه

    وفقط من بودم آب وآسمان وحضورخدا

    چقدراون لحظه هازیبابود

    چقدرخودم بودم بدون توجه به اینکه آدمهای دیگه چه میکنن

    وچه فکری درموردمن دارن

    وجمله تاکیدی هایی که بدون خواست من ازذهنم میجوشیدوبه زبانم جاری میشد

    وقتی روی سطح آب بی حرکت درازمیکشیدم انگارتمام آسمان ودریا برای منه وثروت الهی خداکه من درش رهاهستم،ویک ذره ازدارایی های عظیم وهنگفت خدای وهابم بودکه برام قابل لمس بود،وچقدربه باورفراوانی من کمک میکرد،

    وچقدرشکرگزاربودم

    چقدراین تنهایی وگاهی شنا، گاهی بی حرکتی روی سطح آب رادوست داشتم

    وتمام این تجربیات عالی به روزگذشته برمیگشت که ازخداخواستم دریارابرام آرام کنه

    وتاوقتی مابودیم این آرامش دریابودولذت ما….

    وهمزمانی مابااتفاقهای عالی

    ودرزمان ومکان مناسب وبین انسانهای مناسب قرارگرفتن

    …..

    دریکی ازشناها. همینطورکه ازتنهایی وزیبایی وحضورخدالذت میبردم یه خانمی به طرفم اومدوسرصحبت رابازکردوبعدکمی گپ زدن متوجه شدم جزء شناگران ماهرهست که درمسابقات شناشرکت میکنه.

    وبه من کمک کردتاکلی ازاشکالات شناکردنم رامتوجه وبرطرف کنم(چون من شناراخودم یادگرفتم بدون آموزش) خودش اهل آبادان بودنزدیکی گیسوم ویلاداشت

    وبعدمن راباهمسایه اش آشناکرد که خیلی خیلی جالب بود

    همسایه اش مثل من خونه اش کرج بودولی اونجاویلاداشت… وچقدرخداراشکرکردم بابت دارایی هاشون،

    ومن خودم رادردریاکامل به این خانم کرجی معرفیکردم واز شغلم راگفتم

    وازش خواستم کرج که هست هرزمانی نیازبه کیک وشیرینی داشت بهم زنگ بزنه

    وایشون استقبال عالی کرد

    ودراونجابدون امکانات تلاش کرد. شماره ام راحفظ کنه

    وهرچنددقیقه یکبارباصدای بلندوخنده وشادی. شماره ام رامیخوندکه یادش نره

    وبعدازشنابلافاصله به گوشیم زنگ زد

    ……

    خیلی جالب بودبرام وخدامیدونه که قراره چه اتفاقات خوبی بین من وایشون. وازآشنایی دریاییمون اتفاق بیفته

    …….

    وخلاصه هرچی ازاین زیبایی های گیسوم وهمزمانی بااتفاقات عالی بگم کم گفتم

    تجربه های بازی هامون باهمسروپسرم لب دریا. نوشتن خدایاشکرت هاروی ماسه ها. چادرزدن درساحل وآتیش های شبانه و…..

    وخلاصه خداحافظی و به امیددیدارمجددباگیسوم

    وبعد… چندجای دیدنی وزیباراهمون دوست کرجیِ دریایی برام گفت

    که.. ماگفتیم خداهدایتمون کن به یکی ازاینهاکه درمسیربرگشت ماباشه

    و…… هدایت….

    خدای من هدایت شدیم به ماسال.

    وپسرم درگوگل سرچ کردبهشت گمشده ی گیلان که اسم ماسال اومد، زمانیکه مابه جاده اش هدایت شده بودیم

    شب رسیدیم پارکی درماسال چادرزدیم، خانمی که ساکن ماسال بود باروی بسیارخوش درموردییلاقات ماسال گفت وماصبح زودبه سمت ییلاقات رفتیم واون خانم گفت ییلاق راتابالا برید

    درصورتیکه گوگل فقط ییلاق پایین رانشون میداد. واین خانم باپیام خدامارابه اوج زیبایی دعوت کرد

    واقعالحظه به لحظه ی سفرمامثل یک دعوت بودکه بادعوتنامه های مختلف ازدست وزبان دستهای خدابه مارسید

    رسیدیم به اوج زیبایی

    فکرش رابکنین چندروزی فقط وفقط ازدریالذت بردیم

    وحالافقط وفقط جنگل وزیبایی هاش

    درمردادماه وهوای عالی بهشتی که درکل سفرماجریان داشت ودرماسال که دیگه اوج لطیفی هواراتجربه کردیم… خدایاشکرت

    اونقدرشکرگزاری کردیم

    بااین وجودپسرم میگفت مامان.. من احساس میکنم کم آوردم نمیتونم شکرگزاراینهمه زیبایی باشم. وراست هم میگفت

    جاده ی جنگلی ماسال پیچ درپیچ وبه سمت بالا

    جنگل یکدست زیباوسرسبز. . روستاهایی بسیارزیبادرمسیر

    ومه که ازروی کوههاحرکت میکردوهرچقدربالاترمیرفتیم جنگلهابیشترومه غلیظترمیشد

    خیلی خیلی ازسطح زمین فاصله گرفتیم

    اوج رسیدن به عظمت وبزرگی خدابود

    من گفتم خدایاچقدرتوعاشق مایی

    که جهان رابه این زیبایی برامون نقاشی کردی… واقعاغیرازخداهیچ نقاش زبردستی توان نقاشی اینهمه زیبایی رانداشت

    هرچقدربالاترمیرفتیم سیرنمیشدیم

    ودوست داشتیم زیبایی های بالاتری راتجربه کنین(دقیقا مثل تکامل..) ازمسیرلذت میبردیم وبه لذتِ اوج رسیدن فکرمیکردیم

    ونمیدونم چقدربالارفتیم

    ولی دیگه داشت جنگل کم میشد… خلاصه جایی درارتفاعات مستقرشدیم که حرکت مه رابه وضوح میدیم وزیرپاتاچشم کارمیکرد

    جنگلهاوسرسبزی،

    اصلافقط درفیلمهاوعکسهاشبیهش رادیده بودم

    زبانم فقط خدایاشکرت رامیگفت

    شوکه بودم انگارهیچ حرفی برای گفتن نداشتم

    تامسقرشدیم شروع به فیلم گرفتن کردم کوههای جنگلی وکوههای دیگه وخورشیدپیدابود

    ومه دوری ازمادرحال حرکت

    که ازسرکوههامیگذشت

    زمان زیادی نگذشته بودکه بارون زیبایی شروع به باریدن کردوماچادرزدیم

    ولی بارون بسیارملایم ولطیف ودوست داشتنی بود

    تانهارخوردیم وبیرون اومدم ازچادروشروع به فیلم گرفتن کردم. اصلاباورکردنی نبود،

    مه آنقدرپایین اومده بود

    که احساس میکردم ماروابراهستیم

    حرکت مه راکه ازکناروبالای چادرمون عبورمیکردوفیلمبرداری کردم وچقدرواضح درفیلمهام پیداست، این حرکت مه که ازکنارمون ردمیشد

    وآدمهایی که دردومتری مامستقربودن رانمیشدواضح دید

    انگارچندروزازفیلمبرداری اولم که مه سرکوه بودگذشته بود

    درصورتیکه نیم ساعت بیشترنبود… بافاصله ی کمی درجاده ماشین راپارک کرده بودیم

    ولی نه جاده دیده میشدونه ماشین

    باوجودیکه ساعت 3بعدازظهربود. انگارغروب بود،

    خیلی زیباورویایی اصلادریک جنگل پرازمه انگارروی ابراسواربودیم وواقعالذت بردیم،

    وطبیعت واقعی که حتی گاوهاپشت چادرمامشغول خوردن علف بودن.

    یواش یواش وسایل راجمع کردیم راداخل ماشین

    وباسرعتی بسیارملایم وآرام حرکت کردیم تمام ماشینهابافلاشرازاین پیچ وخمهامیگذشتن

    وفقط صدای موزیک ماوشکرگزاری بلندبود

    وآدمهایی که درمسیرباصدای بلندباندهاوآهنگهای شادکنارجاده میرقصیدن

    . وماشینهاباصدای آهنگهای شادپشت هم بوق بوق میکردن

    ودست وجیغ وشادی

    انگارکاروانهای عروس…. وتمامالذت وزیبایی

    خدای من مگه میتونم اونهمه زیبایی رابنویسم

    وخدایی هرجاکه رفتیم

    چه کناردریا، شب توچادرها

    چه جنگل

    فقط باندهایی باصدای بلندوآهنگهای شادوآدمهایی که ازشهرهای مختلف به سبک ورسوم خودشون میرقصیدن

    واقعاعالی بوددیدن اینهمه شادی مردم

    وخلاصه وخیلی جالب هرچی ازپیچهامیگذشتیم به سمت پایین مه کمتروکمتروجاده هاواضحترمیشدن

    وطعم خوش تجربه ی اینهمه زیبایی

    وچقدرلذت بخش بود،

    به پایین این جاده های جنگلی رسیدیم

    یک رودخونه ی بسیارزلال وزیباراکنارجاده دیدیم

    وبازپادرآب گذاشتیم ومدت کوتاهی ازرودخونه هم لذت بردیم، وهمه چی رادراین سفرکوتاه تجربه کردیم

    دریا، جنگل، کوه، مه، رودوخونه،….

    وبعدحرکت به سمت پایان سفر

    ماسه شنبه شروع کردیم ویکشنبه درشهرخودمون

    باوجودیکه سفرکوتاهی بود

    ولی انگاریک ماه درسفربودیم آنقدرکه ازثانیه ثانیه اش استفاده کردیم ولذت بردیم

    جای همگی سبز

    اولش که شروع کردم فکرنمیکردم اینقدرحرف برای گفتن داشته باشم… اینم دعوت نامه ی دیگری ازخدابود. که گوشه ای اززیبایی هاروبه اشتراک بگذارم

    خداراصدهزارمرتبه شکر

    وچقدراستادازاین سفرهای طولانیشون لذت میبرن… ممنونم که سفرهاتون وحال خوب همیشگیتون رابامابه اشتراک میگذارین. استادعزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: