سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 200 - صفحه 12

666 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرزانه ارزشمند گفته:
    مدت عضویت: 766 روز

    به نام خداوند رنگین کمان

    خداوند بخشنده ی مهربان

    خداوند زیبایی و عطر و رنگ

    خداوند پروانه های قشنگ

    خداوند باران و نقل و تگرگ

    نفس های باد و تپش های برگ

    خدایی که سرشار از آرامش است

    طرفدار سرسبزی و دانش است

    خدایی که از بوی گل بهتر است

    و از نور باران صمیمی تر است

    خدای صمیمی، خدای سلام

    خدای غزل ، قصه ی ناتمام

    خدایا به ما مهربانی بده

    دلی ساده و آسمانی بده…

    سلامی به گرمی آفتاب خوزستان ‌‌به استاد عباسمنش عزیزم و عزیزدلشون خانم شایسته مهربان و زیبا

    سلام به یاران و همراهان نورانی و الهی سایت عباسمنش

    امیدوارم هرجا که هستید، دمتووووون گرم باشه و سرشار از انرژی و عشق و حااااال خوب عزیزای دلم..

    دیشب که تا نیمه های شب مشغول مراقبه و خلوت با خودم بودم…پوستر فایل جدید رو دیدم…

    تداعی کننده این عزل زیبای مولانای جان بود برام‌…

    حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو

    و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

    هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن

    وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

    رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها

    وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو

    باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی

    گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو

    دیشب به خودم قول دادم که چشمم رو به دیدن زیبایی ها عادت بدم… از زیبایی ها بگم و تحسین کنم ، بیشتر از گذشته تا یادم بیاد دنبال چی هستم و چی‌ می‌خوام ‌‌!!

    به قول دوست خوبمون ، آقای ابراهیم عزیز…

    می‌خوام بگم من چی دوست دارررررم از این فایل به جانم برسه، به زندگیم دعوت کنم…می‌خوام اونو بگم و تحسین کنم….

    دوتا عشق، دوتا همسفر دو‌استاد عزیز توی قاب پوستر فایل، توی بهشت بکر و باشکوه پروردگار…دستاشون روی شونه های همدیگه، با یه لبخند زیبا ، دارن داد میزنن چقدر باهم هماهنگ هستن ، چقدر با خودشون و جهان توی صلح هستن….

    حال تون ، احساستونو ، اون لبخند زیبا تون رو خریدارم استاد عزیزم…. عشقی که به هم دارید رو تحسین می‌کنم…

    الهی شکرررررت خدای زیبایی ها ، بخاطر رابطه زیبا و عاشقانه و سراسر احترام استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته زیبا..

    الهی شکرت که رابطه های زیبا و عاشقانه و سراسر احترام به وفور و فراوانی یافت میشه…شکرت خدای خوبم.

    از بس این قسمت سفر زیبا بود ، از بس محسور کننده بود ، سه بار این فایل رو دیدم و سیر نشدم…

    حتی ذخیره کردم که همش نگاهش کنم‌‌‌..کیف کنم و لذت ببرم ‌‌.‌

    داشتم فکر میکردم چقدر این مناظر آشناست….

    متوجه شدم که بچه تر که بودم شبکه جهار یه برنامه ای رو پخش میکرد به«« اسم لذت نقاشی با باب راس »»

    اونموقع خیلی کوچیک بودم ولی اینقدر برام لذت بخش بود دیدن ذوق و هنر باب راس که مینشستم چند قسمت رو پشت سر هم میدیدم…

    بعدها فهمیدم که تمام نقاشی هایی که باب راس عزیز کشیدن الهام گرفته از بهشتی بود که توی ذهنش تداعی کرده بود….و حالا همین بهشت رو استاد عزیز دارن نشون ما میدن…

    «روحشان در آرامش ابدی»

    این مسیر کوهستانی دقیقا همون بهشت خیالی نقاشی شده باب راسه…خدای من چقدر زیباست …تا حالا هیچوقت کوهستانی با اینهمه درخت کاخ ندیدم..چقدر میتونه زیبا و چشم نواز باشه دیدن کوهستانی که پوشش گیاهیش همش درخت سر به فلک کشیده کاجه…چقدر زیباست این رنگ های قشنگ طبیعت….رنگ سبز …آبی زیبای اسموووون …سفیدی خوشگل ابر ها….

    چقدر این رنگ ها صفای جان هستن….

    خدایا شکرت که میتونم رنگ ها رو تشخیص بدم و ببینم و لذت ببرم ..خدایا شکرت واقعا…

    تلاقی سبزی درختان کاخ با قد و بالای رعناشون و تیزی نوکشون با آبی زیبای آسمون و سفیدی ابرای پفکی قشنگی که چقدر چشم نوازه

    چقدر زیباست این بهشت…الله اکبر….

    خدایا شکرت بخاطر ابن بهشت زمینی در سرزمین امریکا….خدایا این. زیبایی و عظمت و نظم و هماهنگی درختان کاج فقط می‌تونه خالق بزرگی چون تو داشته باشه…

    الهی سپاسگزار بهشتی هستم که استاد عزیزمون به سمتش هدایت کردی و مارو هم بی نصیب نکردن‌ …

    تحسین می‌کنم استاد عزیزم رو که چقدر مهربانانه و با گشاده روی با انسان ها برخورد میکنن…

    دوستت دارم استاد جان…‌‌

    آبشار زیبایی که از دل کوه میجوشه ، نمیتونم وصفش کنم این همه شکوه رو…

    همه چیز شگفت انگیز و زیباست…چیزی که بیشتر از همه چیز نظرمو جلب میکنه‌‌…تمیزی محیط هست…

    خدایا حتی یه زباله کوچیک رو نه توی مسیر جاده میبنیم نه توی جنگل نه نه در جوار آبشار زیبا…

    انگار همین الان خدا ساخته ….اینقدر بکر و دست نخوردست ‌‌…

    هرساله وقتی به سرزمین های پدری ، استان چهارمحال بختیاری میریم

    طبیعت همینقدر بکر و زیباست….آبشاری های زیبا..‌ که الحق ولانصاف دست کمی از این ابشار ندارن..و حتی زیباتر هستن…حتی باشکوه تر هستن..

    اما تمیزی این کجا و تمیزی آن کجا….!!!!

    قلبم گرفت با یاد آوری ، بطری های دلستر و نوشابه و پوست جلد پفک و چیپس معلق توی آب!!!

    واقعا هیچوقت نفهمیدم یعنی فقط باید بخورن و بعدم رهاش کنن!!!!!!!!!!!!!

    دلم میگیره از رفتار مردمم در برخورد با طبیعتی که خدا رایگان در اختیارمون گذاشته و سپاسگزار نیستیم….

    ذهنم داره گولم میزنه که برو به تا زیبایی ها فکر کن..تو نباید این زیبایی هارو ببینی.

    ولی کور خونده..

    می‌خوام از زوج جذاب و عاشقی بگم که از دیدن انرژی شون سیر نشدم..

    دو جفت زیبا جوری با تمام عشق و توجه در حال استفاده هرچه تمام تر از کوه و آب و…هستن جوری که انگار نمیخوان یه لحظه و یه وجب از این طبیعت زیبا رو از دست بدن..

    در حالی که سنگ نوردی می‌کنن ، توی آب شیرجه میزنن و لذت میبرن. و عشق میورزن ….

    چقدر تحسین می‌کنم زوجی که با لبخند و انرژی وصف ناپذیر یکی یکی سنگ هارو پشت سر میزارن و دوشادوش همدیگه، هر دفه از یه نقطه و هر دفه بالاتر از نقطه قبلی به ترساشون حمله میکنن و توی آب شیرجه میزنن و کیف میکنن

    با تمام وجودم اعتراف میکنم فریاد میزنم که این حجم آزادی و رهایی و عشق و لذت و کیف و ….رو می‌خوااااااام…..

    خدایا شکرت بخاطر این رابطه های قشنگ….برای این حجم از آزادی و رهایی

    واقعا چه لذتی باید داشته باشه شنا کردن توی این آب زلال توی طبیعت بکر توی این بهشت کنار یار……جوری که با تمام پوست و گوشت این لذت رو بچشی ….. اگه این عین زندگی بهشتی که خدا وعده داده نیست ،‌پس چیه؟!!!!!!

    سپاسگزارم از استاد عباسمنش عزیزم که از شنا کردن و لذت بردن این زوج زیبا فیلم گرفتن تا یادم بیاد که دلم چی می‌خوااااااد….

    رب العالمین می‌خواااااام، قربونت برم اجابت کن خدای من…

    مسیر و جاده و همه همه اونقدر قشنگ و با شکوه هست که آدم دلش نمی‌خواد به مقصد برسه..مقصد همینجاست ..همین آرامش….همین شکوه …همین عظمت…

    همش رنگ و بوی خداست…..قدرت خداست…تصویر خداست….

    دوستت دارم رب العالمین….

    سر تعظیم فرود میارم در برابر قدرتت، عظمتت، نعمتت ، جهانت…..

    دوستتون دارم دوستای خوبم …

    الهی چشمای قشنگتون ، وجود نورانی و بزرگ تون ، تجربه دیدن همچین بهشتی با همین کیفیت و زیبایی رو داشته باشه..الهی غرق بشین در خوشی و سعادت و تحقق آرزوهای قشنگتون..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 851 روز

      بنام خالق زیبایی ها

      سلام بر خواهر نازنیم

      سلام بر فرشته ی عاشق

      حالتون عالی و متعالی

      بر خواهر فرزانه و ارزشمندم

      سلامی که سینش نقش سلامت دارد ،

      لام آن ، لطف و لطافت روح است .

      الفش، الفت بی پایان است

      میم آن عطر محبت دارد .

      مرسی فرزانه عزیز ،

      که واقعا لذت بردم از کامنت بی نظیرت.چقدر حال خوب

      چقدر انرژی مثبت. الله اکبر

      مرسی که نوشتی .

      خدا وند رو شاکرم برای وجود این فرشته ی دانا

      امیدوارم هر لحظه از زندگی

      به سوی بهتر شدن، و سعادت قدم برداری،

      و ساعت و دقیقه هات به کامت باشه .

      و قله های موفقیت رو فتح کنی .

      بدرقه ی راهت بهترین آرزوها.

      راستی فرزانه نازنین

      پاسخ کامنتت رو در قسمت قبلی برات نوشتم.

      بسیار زیبا برام نوشتی .

      جا داره بازم ازت تشکر کنم .

      بازم برامون بنویس .

      در پناه رب العالمین باشی .

      دوست دارم فراوان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        فرزانه ارزشمند گفته:
        مدت عضویت: 766 روز

        سلامممممممم سید جان ، بردار با محبت و نازنینم…

        میدونی چیه بزار این جسارت رو بخرج بدم و بگم..هرجا کامنت میخوندم امروز رد پای شما بود…

        اونم با چه کامنت هاییی…

        سراسر عشق و محبت یا زیباترین کلمات…..

        سید عزیزم ، چطوری میتونی اینجوری بذل و بخشش کنی…؟!!!

        اون قلب آینه ای که قسمت چپ سینه شماست ، قطعا نور الله ست…

        سید جان داداش توحیدی نازنینم…

        متشکرم از حس خوب و حال خوبی که منتقل میکنی…

        راستی من و شما اول راه هستیم…

        من توی این مسیر چقدر دارم بالا پایین….امروز یکی از اون روزا بود که هیچ تمرینی انجام دادم هیچ….

        تمرین عملی هم رسماً رد شدم…

        الان نیمه شب هست و تنها هستم…

        یه کاپ کاپوچینو برای خودم دم کردم و سوره حمد با صدای آسمانی عبدالباسط رو گذاشتم و باهاش اشک ریختم….

        کامنت سعیده شهریاری عزیز رو خوندم که نوشت من اولین کامنتم رو 120 روز بعد عضویت گذاشتم اونم چند خط.‌..‌‌

        سعیده برامون نوشت…ممارست بخرج بدین‌.‌

        به ریسمان الله چنگ بزنید ..

        چقدر حالشو خریدارم…

        چقدر بهش افتخار میکنم چقدر تحسینش میکنم…

        سید جان، وقتی کامنت سعیده رو خوندم…کمی به خودم افتخار کردم به خودم حق دادم گاهی هم حالم بد باشه ..گاهی هم ناامید باشم‌..

        سرشب داشتم به یک دوست پیام میدادم که دوست دارم برم جایی که من باشم و خودم تنها و کسی نباشه…دست از سرم بردارن آدم ها….

        شاید باورت نشه اومدم آرزوی مرگ کنم اما دیدم نه…من نباید اینقدر ضعیف باشم…کامنت سعیده رو خوندم کامنت سمانه رو…کامنت حمید حنیف رو خوندم‌.. گفتم عیب نداره…گریه کن ولی بلند شو…

        الان 3 ساعت هست دارم کامنت میخونم, بهتر شدم ..اینه کنارمه و می‌خوام نگاه خودم کنم ، به خودم عشق بدم ولی نمیتونم….

        نمی‌دونم حال شما که اول راه هستین چطوره اما عظیم عزیزم مطمعنم اونقدر خوب هستین که همه رو بمباران عشق و محبت میکنید…من وقتی حالم اوکی نیست نمیتونم…‌

        سیدجان، برای شما نور خداوند رو توی همه لحظات زندگیت آرزومندم

        با درود و قلب فراوااااان

        دوستت دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          سید عظیم بساطیان گفته:
          مدت عضویت: 851 روز

          بنام خدای مینو سرشت.

          سلام بر روی ماهت

          سلام بر دختر نازنین

          سلام به عشق و بر عاشق سلام

          به خواهر و جواهرم بی نظیرم سلام

          مگه میشه منم حالم بد نشه.

          گرفته نشه ،

          دیشب حال و هوای دیگه داشتم رفتم وضو گرفتم و رفتم مسجد و با خدای خودم خلوت کردم ،

          تنهایی خوبه و من همیشه عادت دارم گوشیمو خاموش میکنم و اشک میریزم.

          الان که کامنت تو خوندم خیلی گریه کردم

          بقدری که زیر سر خیس آب شد .

          من خیلی احساسات قوی هستش،

          من آگه یکی بچه شو بزنه ، آتیش میگیرم.

          بعضی مواقع تا حدی

          که از خودم بدم میاد .”

          ولی بازم سعی میکنم حالمو خوب نگه دارم .

          گفتی کامنت بچه ها ،

          من کامنت های

          دوستان رو قبل از خوندن، میرم داخل اتاقم کسی نباشه و خدا خدا میکنم کسی نیاد،

          و تا میخونم اشک میریزم تا حدی که چشمام قرمز میشه.

          اتفاقا برای سعیده عزیز م که از صمیم قلبم دوسش دارم همیشه تو کامنت های که براش مینویسم میگم؟ که اشک میریزم”

          اشک خوبه و سبک میشی.

          تنهایی خوبه ، و با خدای خودت خلوت کنی خوبه ،

          فرزانه ی نازنینم

          سعی کن به نکات خوب توجه کنی،

          من هر موقع حالمو خوب نگه میدارم ، اتفاقات خوب برام میفته.

          امروز منو تو ، اول راهیم و قطعا سخته و نجواها میادش.

          یکم طول میکشه باورها مو نو قوی تر کنیم .

          من خدا رو شاهد میگیرم . یک روز نیام تو ی سایت تو در و دیوارم.

          و پرت میشم.

          به قول سعیده عزیز

          مثل رینگ بوکس میمونه، و باید با شیطان درگیر بود .

          و از خدا کمک بگیریم تا پیروز میدان بشیم.

          قطعا آگه سید عظیم و فرزانه اینجاست،

          ما هدایت شده هستیم

          و خداوند متعال داره ، دست ما رو میگیره،

          و میگه این مسیر رو ادامه بده ، ادامه بده

          از سایت جدا نشو،

          هر موقع حالتودیدی بد میشه،

          سریع خودتو مشغول کن ،

          هر گاه نجوا اومد، اون رو با آتیش ایمان خاموش کن.

          همین امروز ، چیزی تو ذهنم میگفت، نرو سایت

          نمیخواد کامنت بنویسی .

          .

          .

          دو سه روز نباش.

          الله اکبر از این شیطان

          خواهر توحیدیم

          منم خیلی نجوای درونی دارم .

          ولی به زبون نمیارم

          امروز باید عمل کنی

          امروز ببینم کی مرد میدانه،

          و یقین بدون خداوند به شجاعان پاسخ میده،

          قوی باش

          شجاع باش

          آرام باش

          توکل کن …

          تفکر کن ….

          آنگاه دستان خداوند رو میبینی قبل شما دست بکار شده است.

          من اومدیم از بنده ی جامعه جدا بشیم.

          اگر مثل اونا فکر کنیم.

          مثل اونا نتیجه میگیریم.

          کار گردان همیشه نقش اول ، رو به کسی میده که خوب بتونه بازی کنه ”

          شیطان قسم خورده ،

          ما باید کم نیاریم. ”

          مرسی که برام نوشتی

          و حس و حالتو برام نوشتی .

          خیلی بهت افتخار میکنم .

          قدر خودتو بدون

          شما ارزشمندی.

          چقدر کامنتات بی نظیر ه،

          چقدر از قلم توانات خوشم میاد .”

          این قدرش مال اونه ”

          چقدر زیبا می نویسی .

          چقدر بچه ها تحسینت کردن ”

          پاشو،

          بازم برامون بنویس.

          اینا رد پاهای توعه ”

          اینا رو با پول نمیشه خرید ”

          خواهر من خیلی شجاعه،

          خیلی نترسه.”

          چشم ما به علم و تقوای

          شماست.

          هر چه بیشتر تلاش کن و خود رد برای آن مهیا ساز .

          بی نهایت دوست دارم

          بی نهایت عاشقتم

          مواظب خودت باش

          در پناه رب العالمین باشی .

          فرشته ی عاشق الله

          خواهر خودم .دانشمند دانا . فرزانه ارزشمند .

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1941 روز

          سلام فرزانه جانم.

          سلام عشق جان.

          سلام بنده ی زیبایِ خدا که دوستم شدی.

          دوباره اومدم پیشت.

          برای دومین بار در یک روز…

          این قسمت کلیدِ اصلیِ کامنتته:

          گفتم عیب نداره…گریه کن ولی بلند شو…

          وقتی خوندم گفتم yessssss

          همینه

          باریکلا فرزانه جانم

          همه مون نوسان داریم، مخصوصا اوایل، چون انگار ذهن نمیخواد بیاد تو جاده اصلی و هی شیطنت میکنه بپره تو جاده خاکی…

          شیطان نمیخواد بیای تو بغلِ خدا، برای همین با افکار نازیبا آزارت میده که از خدا دور شی…

          ولش کن.

          تو بپر تو بغلِ خدا، شیطان هم نمیتونه هیچ غلطی بکنه، اصلا عددی نیست…

          شیطان از طریقِ حس بهمون حمله میکنه، برای همین استاد همیشه تاکید دارن به حسِ خوب، چون فقط با حس خوب، شیطان خلعِ سلاح میشه و میره.

          حس خوب چی میتونه باشه؟

          یعنی هر چیزی که الان داری و داشتنش بهت حس خوب میده.

          میتونه مادی باشه، میتونه معنوی باشه.

          مثلِ بادی که الان میوزه ساعتها، و منو دیوانه ی خودش کرده.

          مثل کامنتِ قشنگی که واسم نوشتی و خوندم و کیف کردم…

          ببین یه الگو روی من خیلی جواب داده، شاید روی تو هم جواب بده.

          یادمه چندین بار شب داشتم میترکیدم، حسم نازیبا بود، زیاد هم بلد نبودم درستش کنم…

          هر طور بود شب تموم شد، صبح شد…

          جالبه بیدار شدم دقیقا ریست شدم، نازیبایی شب گذشته پَر زد و رفت…

          تو پیاده روی خدا بهم گفت هر روز، روزِ جدیدیه برات، فرصت جدیدیه، دیروز رو ولش کن، الان لذت ببر…

          با چی؟

          نمیدونم.

          ولی دلیل‌ها خودشون میان سراغت.

          و یه ابزارِ به شدت قدرتمندِ حال خوب کنِ تضمینی.

          شک نکن، مشتری میشی :)

          شروع کن به سپاس گزاری

          با چند تا دونه که متوجهی شروع کنی هم عالیه، به مرور زمان بهتر و بهتر میشی.

          دقیقا وقتی قُفلی

          حالت بده

          دلیل حال بدت مهم نیست

          اینکه میدونی حالت نازیباست

          و تو باید بیای بیرون ازش…

          نمون توش چون طبقِ قانون:

          احساس خوب= اتفاقات خوب

          احساس بد= اتفاقات بد

          یه چیز دیگه بالا اومد که بنویسم برات:

          میدونی یکی از بددترین چیزها و ابزارِ دقیقِ شیطان برای ایجادِ حس بد در انسان چیه؟

          سرزنش خود

          احساس گناه

          شک نکن واردش بشی حالت بد میشه.

          سعی کن آگاهانه ذهنت که شروع کرد به نجوا و سرزنش و قضاوت و انواعِ نازیبایی ها در نطفه خفه اش کنی…

          ببین فرزانه جان، اصلا خودتو با هیچ کس مقایسه نکن.

          فقط ببین هر بار یه پله از دفعه قبلت بهتر شی کافیه…

          قرار نیست الانِ خودت رو با الانِ دیگری مقایسه کنی…

          تلاش‌های ما متفاوته.

          به نظرت درسته من خودمو با مثلا سعیده جان، حمید اقا، سید علی جان، آقا اسدالله و … مقایسه کنم؟

          خیر…

          این بچه ها دارن متفاوت عمل میکنن.

          منم متفاوت.

          من هنوز جا داره تا برسم به مدارشون…

          اما

          به خودم افتخار میکنم چون خودمو میشناسم، قبلم رو یادمه، الان میوه شو دارم برداشت میکنم به اندازه ی تلاشم.

          پس به خودت زمان بده، تو جاده باش با همه ی نوسان هات، روی غلتک میوفتی، نترس، خدا کنارته…

          فقط نترس و همینجا بمون.

          هر روز به زیبایی های اطرافت توجه کن

          سپاس گزاری کن

          تحسین کن خودت و دیگرانو

          یه دونه یه دونه شروع کن

          توقعت رو منطقی کن از خودت

          قرار نیست کولاک کنی، هر روز کمی بهتر از دیروز…

          این درستشه.

          صبر کن

          ادامه بده

          جوابها میاد

          تو الان اینجایی

          تو این سایتی

          یعنی تو جاده ای

          فقط ادامه بده

          معجزه ی زندگی من توجه به زیبایی ها، سپاس گزاری و تحسین کردنه.

          با این سه تا زندگی میکنم هر روز که زندگیم زیر و رو شده.

          تقریبا دیگه بعد از ماه ها ممارست رفتن تو شخصیتم، نمیتونم به زیبایی ها توجه نکنم، تحسین نکنم، سپاس گزاری نکنم…

          فقط عجله نکن…

          فرصت بده به خودت

          و نذار شیطان از ابزارِ عجله، ناامیدی، احساس گناه، سرزنش، سُکان زندگیِ تو رو به دست بگیره.

          دست خدا بالاترین دست هاست.

          یدالله فوق ایدیهم

          امیدت به خدا باشه حتی تو دلِ سیاهیِ شب و اوجِ غصه هات اون کنارته فقط منتظره بگی خدا کجایی؟ بیا پیشم، بهت نیاز دارم.

          اون همونجاست، جایی نرفته، از اول هم پیشت بوده، همیشه هم پیشت میمونه.

          فرزانه جونم فکر نکن بقیه که کامنت میذاریم نوسان نداریم.

          همه گاهی دچار نوسان میشیم …

          اما چیکه چیکه داریم یاد میگیرم تمرکز و توجهمون رو بدیم به قشنگی های زندگی مون…

          با اینکار زندگیمون لحظه به لحظه بهتر و باکیفیت تر میشه.

          روند تکاملی خیلی مهمه، چون باعث میشه خودمو با دیگری قضاوت نکنم.

          فکر نکن اگه از مسیر خارج شدی، خراب شده و نمیتونی برگردی…

          اینو بنویس بذار جلوی چشمت که یادت بمونه:

          صد بار اگر توبه شکستی بازآ

          من نمیدونم توی چه تضادی هستی عزیزم، در حقیقت فرقی هم نمیکنه، مهم اینه کوچولو کوچولو سعی کنی کنترل ذهن کنی.

          بزرگترین ابزار کنترل ذهن= الخیر فی ماوقع

          اینو از استاد جان یاد گرفتم

          عینِ آب روی آتیشه.

          نمیگم همیشه خوب عمل میکنم، اما دارم تلاش میکنم و کمی بهتر شدم، همین یعنی موفقیت من نسبت به گذشته ام.

          به من گفته شد، منم نوشتم، امیدوارم باعثِ آسودگیِ روح و جسم و جانِ نازنینت شه فرزانه ی قشنگ و شیرین و دوست داشتنیِ خدا.

          ماچ به روی ماهت.

          تو بغلِ خدا باشی همیشه.

          راستی فرزانه جان، هم زیبا مینویسی، هم زیبا تحسین میکنی، تحسینت میکنم برای نگاهِ قشنگت تو کامنتها.

          خدایا شکرت که همیشه باهامونی، تو قلب مون هستی، کنارمونی، هوامونو داری، هدایتمون میکنی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    امین خرم دبیری گفته:
    مدت عضویت: 919 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    خیلی ممنون از اقای عباس‌منش و خانم‌شایسته که واسه ی ما وقت گذاشتند و لذت هاشون رو باما به اشتراک میزارن

    نکته ی جالب و آموزنده این قسمت همون پسر و دختری بودند که میخواستند از ارتفاع شیرجه بزنند توی آب

    دخترپریده بود ولی پسره داشت با ترس های خودش کلنجار میرفت و درواقع ترس هاش به اون اجازه شیرجه زدند رو نمیداد و انگار جلوش رو گرفته بود

    تا وقتی که بلاخره پسره پرید

    و ترس پرش از ارتفاع اش داشت کم کم ازش دور میشد

    یعنی پرش توی آب داشت واسش ساده و آسان میشد

    و هر دفعه دیگه ای که می‌خواستند باهم توی آب شیرجه بزنند دیگه پسره ترسی نداشت و راحت با دختره شیرجه زندند درون اب

    ما تا کاری رو انجام ندادیم از انجام اون کار ترس داریم ولی وقتی که با ترس هامون روبرو شدیم و رفتیم در دل اون کار متوجه میشیم به سختی چیزی که فکر میکردیم هم نیست و انجام اون واسه ی ساده و آسون میشه

    در واقع مثل شخصی که برای دفعه اول سوار هواپیما شده ترس داره ولی بعد اون دفعه ی اول میبینه که ترسی هم نداره و انجام اون کار واسش ساده و راحت میشه

    در کل از ظهمات شما خیلییی ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    زری گفته:
    مدت عضویت: 792 روز

    سلااااااام و صد سلام به استاد عزیزم خانوم شایسته محبوب دلها و دوستان هم خانواده ای

    صبح به محض اینکه بیدار شدم پریدم رو گوشی و سایتو رفرش کردم واااای استاد همینکه عکس فایل جدیدو دیدم اصلا میخکوب شدم پلک نمیتونستم بزنم هی میگفتم وای اخه چجوری اینجا اینقدر زیباست اصلا نمیدونستم کدوم گوشه از عکسو نگاه کنم اونقدر زیبایی که تو قاب عکس جا گرفته بود

    و فقط منتظر بودم فایل دانلود شه چونکه عکس اولش خبر میدهد از سر درون و قراره کلی زیبایی ببینیم

    این فایل انگار مال من بود چون دقیقا اون محیط اون درختا اون کوهستان و آبشار تصور همیشگیه منه از جایی که میخوام توش زندگی کنم چقدر قفلی زدم رو این فایل

    خدایا شکرت که جای جای این جهان سرشار از نعمت و فراوانی و زیباییه

    وقتی که زرنگی و جسارت اون دختر تو ویدیو رو دیدم دقیقا در لحظه شروع کردم به تحسین و گفتم ببین همه میگن مردا قوی ان مردا شجاعن مرد پشتیبان یه زنه زن یه تکیه گاه میخواد و کلیییی باورهای محدود کننده و درواقع نابود کننده ولی من با چشمان خودم دیدم که چقدر جسور و با هیجان از صخره ها بالا میرفت رو اون صخره ایستاده بود بدون اینکه دستشو به جایی بگیره اما اون پسر علاوه بر اینکه از قدم برداشتن میترسید حتی دستشو از صخره ها ول نمیکرد

    ما کم نداریم از این دخترا تو جهان و همین اطرافمون نمونش خانوم شایسته که دیدیم تو زندگی در بهشت چه کارهایی میکرد

    من خانومی رو دیدم که تراشکاری میکرد خیلی با قدرت تر از یک مرد

    خانومی رو دیدم که راننده اتوبوسه چند سال پیش تو تلویزیون باهاش مصاحبه کرده بود به عنوان اولین راننده اتوبوس زن ایران که خیلی هم موفقه

    خانومی رو دیدم که تک و تنها با یه دوچرخه جهانگردی میکنه میزنه به کوه و دشت و بیابون تو شهرها و کشورهای مختلف

    من خانوم هایی رو دیدم که در آمدشون از شوهرش بیشتر خانومهایی که نون آور خونه هستن

    خیلی وقته دارم رو این باور کار میکنم که همه ما انسانها یکی هستیم خداوند هممونو موجوداتی فرکانسی خلق کرده که به یک میزان توانایی خلق کردن بهمون داده اگر یه شخص تونسته یه کاریو انجام بده پس منم میتونم چه زن با شه چه مرد چه پیر باشه چه جوون از هر قوم و نژادی و در هر شرایطی چون ما هممون به یک میزان توانایی داریم اگر من امروز از لحاظ مالی و در هر جنبه ای از زندگیم ضعیفم فقط و فقط مسئولش خودمم و اگر خیلی قوی موفق و ثروتمند هستم بازهم فقط به خاطر خودمه خداوند مارو انسانهایی مستقل از هم خلق کرده با قدرت اراده و اختیار با حق انتخاب و تصمیم گیری بی نیاز از هرکس و هرچیز خداوند همیشه همراه ماست نزدیک ماست کنار ماست(اذا سالک عبادی عنی فانی قریب)خداوند تنها یار و یاور ماست تنها نگهبان و محافظ منه خداوند به من وعده داده که منو حمایت و هدایت میکنه پس همین برای من کفایت میکنه من چه نیازی به دیگری دارم

    وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ وَکِیلٗا

    استاد چند روز پیش خدا هدایتم کرد به سمت آبشاری فوق العاده زیبا رو قله کوه و من اون روز خیلی خیلی به خودم افتخار کردم چون از اون چند نفری که رفته بودیم فقط منو مامانم رفتیم بالا واسه دیدن آبشار مسیرش خیلی طولانی نبود شاید نیم ساعت اما پر از صخره و سنگ بود که باید از روش رد میشدی منم اولش ترسیدم چون اصلا موقعی که داشتیم میرفتیم نمیدونستم کجا داریم میریم و با دمپایی بودم حتی پدرم بهم گفت اونجا کوهستانیه ولی من به هدایتی که خدا واسم فرستاد گوش نکردم چون گفتم هوا گرمه من کفش اسپرت نمیپوشم و خلاصه ترسیدم چون کف دمپاییهام لیز بود و چادر سرم بود که اصلا راحت نبودم همه با دوتا دستشون که به سنگها میگرفتن میرفتن بالا ولی من یه دستم به چادر بود و یه دستم به سنگها خلاصه تسلیم نشدم گفتم خدا هدایتم میکنه و مراقب منه و برو بریم و حتی مامانم سرگیجه داشت ولی با اینحال گفت من باید بیام نمیتونم تا اینجا اومدم آبشارو ندیده برگردم خونه

    خدارو شکر که رفتیم بالا و چه زیبایی دیدیم که اصلا مسخش شدیم چقدر هوا خنک و چه آب زلالی استاد باورتون نمیشه از یه شکاف خیلی کوچیک تو قله کوه یه آبشار با ابهت و زیبا تشکیل شده بود که آدم دیوانه میشد منکه اصلا نمیتونستم از اونجا دل بکنم و دیدم استاد آدمهایی که با عصا بودن و اومده بودن رو کوه بچه هایی که کوچیک بودن و اومده بودن بالا خانومی که با یه نوزاد دو سه ماهه اومده بود بالا و گفتم ببین کار نشد نداره فقط کافیه بخوای و خدا هدایتت میکنه خدا حمایتت میکنه چون هم سفری های ما یکیشون یه خانومیه که بچه 6 ساله باهاش بود یکمی از مسیرو اومد که هموار بود و همینکه رسید به مسیر سنگلاخ گفت وااای من دیگه نمیتونم من با بچه نمیتونم بچه رو باید باباش بیاره به منچه و هزاران هزار بهونه پیدا کرد و مسیرو ادامه نداد و منم به مامانم گفتم منو تو انگیزه لازمو واسه ادامه دادن داشتیم ولی اون نداشت ما عاشق دیدن زیباییهاییم ما اصلا اومدیم واسه دیدن زیبایی آبشار چطور پا پس بکشیم؟من تحت هر شرایطی که هست میرم که البته خیلی هم لذت بخش بود پر از زیبایی و شکوه خداوند

    استاد از روی کوه تمام شهر زیر پا بود و همه جا بیابوووون بود خااااک مطلق و این جریان کوچولوی آب تونسته بود اینهمه سر سبزی تو دل کویر و تو دل کوه به وجود بیاره واقعا سبحان الله که چه کسی غیر ازخدا توانایی چنین کاری رو داره اونجا من یاد گرفتم که باید مثل آب جاری و رها باشم تا به این شکل بتونم جهان اطرافمو زیبا کنم

    استاد من تغییرات زیادی که در درون من رخ داده بود دیدم و احساس کردم قبلا فقط غر میزدم و احساس بد و اتفاقات بدتر همه بهم میگفتم دفعه بعدی تورو نمیاریم ولی اینبار خیلی احساسم خوب بود همش در آرامش بودم و خداهم تا آخرین لحظه فقط زیبایی مطلق رو به رخ چشمانم کشید خیلی خوشحالم از اینهمه تغییرات که زندگیمو زیباتر کرده

    استاد ازتون ممنونم که از کوچکترین چیزها برای ما درس زندگی میسازید

    فاطر》》ای مردم نعمت خدارا بر خودتان یاد آرید آیا جز خدا آفریننده ای هست که از آسمان و زمین شمارا روزی دهد ؟هیچ معبودی جز اون نیست پس چگونه از حق منصرفتان میکنند؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سیدمجید حسینیان گفته:
    مدت عضویت: 3780 روز

    بنام خدای زیبا و زیبایی‌آفرین

    سلام استاد عزیزم، خانم شایسته نازنین و بچه‌های دوست‌داشتنی این خانواده‌ی توحیدی و ناب

    قبل از هرچیز میخوام اشاره کنم به تمیزی مثال‌زدنی شیشه ماشینمون که چقدر زلال و شفاف و کریستال کلییر داریم همه چی رو از پشتش میبینیم بخاطرش ی تشکر ویژه کنم از شما دو عزیز

    خدایا که چقدر زیبا و زیبا و زیبا و دلربا و روح‌نواز و مسرت‌انگیزه این طبیعت

    این کوه‌های پرغرور و بلند و سر به فلک کشیده مهربانانه آغوش گشودن روی این سرسبزی و نشاط و طراوت و چه زیبایی و ترکیب شگفت‌انگیزی رو بوجود آوردن

    وای که فقط خدایا شکرت خدایا شکرت رو زبونم و توی دلمه از دیدن اینا

    و اون آبشار و استخر طبیعی پر شده ازین آب زلال و سرررررد

    چه خوبه که دوستای دیگه‌ای هم هستن اما شلوغ هم نیست

    این دختر خانومه چقد باحاله، چه پر انرژی و پر شوره و داره لذت میبره و تجربه میکنه

    حتما به زیبایی‌ها و شور و نشاط و لذت بیشتر از طبیعت هدایت میشه. این قانونه

    و این آقا پسر هم حتما فرکانسایی فرستاده که داره تجربه میکنه و حتی قانون دستانی رو فرستاده که تهییجش هم بکنه و هلشم بده

    و اون دوتا آقا پسر و دختر خانوم دیگه هم، و چه خوبه هرکی همونجور که راحته هست و داره روش خودش رو پیش میبره

    و اون خانوم سن و سال داری که تا اینجا اومده. دمش گرم، چه همت و اراده‌ای و چه انرژی و توانی به خرج داده (اینو اون موقع که دیدیمش توی فیلم نفهمیدم، بعد از فهمیدم که دیدم مریم جان خالی کرده توو این مسیر اونم مریم خانوم پرانرژی و پر توان. البته که اون خانوم احتمالا با تمانینه و آهستگی مسیر رو پیموده

    و در ادامه مسیر، همچنان زیبایی دیوانه‌کننده و درسایی که داریم یاد میگیریم و مرور میکنیم

    من ی باور خیلی محدود کننده‌ای که میدونستمش البته ولی الان بیشتر دارم بهش فکر میکنم که ریشه‌ای حلش کنم اینه که

    حتی چیزایی که برای دیگران جواب داده هم انتظار ندارم برای من به همون راحتی و تمام و کمال جواب بده

    مثلا همین بدن روو فرم شده‌ی استاد که با چند تا حرکت ساده و بدون سختی کشیدن اینجوری شدن

    من انتظار ندارم که منم به همین راحتی به این بدن برسم و واسه خودم برنامه سخت باشگاه چیدم و به این نتیجه هم نرسیدم

    و خیلی جاهای دیگه که انگار حتی راه‌های ساده‌ای که برای همه جواب میده برای من قرار نیست جواب بده

    وقتی فکر و باور این باشه دیگه معلومه که من چقدر باید بسختی و جان کندن نتایج بدست بیارم

    انشاالله با همت و اراده‌ی خودم و کمک و هدایت پروردگارم اصلاح میکنم این باور غلطم رو هم

    خدایا شکرت از این دنیای بی‌نهایت زیبات

    شکرت از این همه نشاط و هیجان دیدن زیبایی ها

    شکرت برای این فضای مثبت و توحیدی این سایت

    شکرت برای حضور استاد و خانم شایسته

    شکرت برای تک تک دوستام توی این سایت

    شکرت برای تک تک نوشته‌ها و حرفای بچه‌ها

    شکرت که منم اینجام و دارم از این همه نعمتت بهره‌مند میشم

    و همیشه باید سپاسگزار پروردگار باشم که این خانواده و مکان توحیدی هست

    و قدردان استاد عزیز و خانم شایسته نازنین باشم که بنا نهادنش و به بهترین شکل مدیریتش میکنن

    و بگم که بچه‌های این خانواده همگی‌تون فوق‌العاده و بی‌نظیر و عشقین

    دوستتون دارم

    در پناه الله یکتا سلامت و سعادتمند و ثروتمند و شاد باشیم در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    صبا بانو گفته:
    مدت عضویت: 1344 روز

    سلام یه مریم و استاد دوست داشتنی و بچه های فوق العاده خانوادمم

    چشامو باز کردم و اومدم روزمو طبق عادت با یکی از سریال های فوق العاده شروع کنم که خدای عزیزم برای امروز سفر به دور آمریکا جدید رو انتخاب کرد ؛)

    وقتی که فایلو باز کردم ، من دیوانه ویو شدم

    دیوونه اون درختایه بلند سبز شدم که همشون منو یاد کارتونایه بچگیم مینداخت

    خدای مننن استاد عزیزم این خداوند بزرگ به کجا هدایتتون کرده

    چقدر بامزه ماشین موقع حرکت تکون میخوره

    وقتی که رسیدیم به مقصد و گفتین من تصویر یه همچین چیزیو میدیدم گفتم خدایا نگاه کن ،تو چقدر توانمندی خدایا شکرت

    نمیدونم شما میدونستی از کجا باید برید که برسید به ابشار یا نه اما همین که با اون شیب شروع به حرکت کردیم برای تجربه های بیشتر و نترسیدین برای من خیلی جالبه درس داشت

    واییی استاد وقتی گفتین بزکوهیم نمی تونه تا اونجا بره این چطوری رفته اونجا غششش کردم از خنده

    چقدرررر درس داشت برای من شجاعت اون خانم

    یعنی زمانی که می‌دیدم اون خانومه داره می‌ره جلو و اون پسر داره پشت سرش می‌ره به خودم گفتم ببین صبا،ببین چه قدرتی داری،ببین میتونی با یه آقایی باشی و کسی که نترس تره تو باشی !

    هی به خودم یا آوری کردم که ببین بعضی جاها از قصد میخوای ضعیف دیده شی که ترحم بگیری اما تو یه همچین قدرتی درون قدرت داری،یه همچین جسارتی تو وجودت داری،

    یا قوی باش یا بمیر

    واقعا از همین امروز تعهد میدم که با رعایت قانون تکامل هرروز قوی تر از روز قیامت باشم

    خدایا شکرت ، چقدر خانومه به دوربین لبخند میزد و دست تکون میداد

    واقعا چه درس های بزرگی من از این فایل گرفتم

    و صحنه آخر موقع برگشت و روابط فوق العاده استاد و مریم عزیز

    مریم عزیزم قشنگ معلومه حسابی خسته شده و دیگه تا نداره و استادم خیلی قشنگ بهش انرژی میده و میگه این راهیه که بدنتو میسازه پس ادامه بده

    اینک الان جفتتون در سلامت کامل هستید حق طبیعی شماست چون بهاش رو پرداخت کردین

    الهییی شکرت چقدر لذت بردم از این فایل

    چقدر درس ها و نکته های جدید یاد گرفتم

    چقدر خواسته درونم ایجاد شد

    بابت تمامشون از استادم و مریم دوست داشتنی و خداوند سپاسگزارم

    به خدا میسپارمتون :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    پریسا شعبانی گفته:
    مدت عضویت: 2696 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خداوند پر خیر و برکت که وعده فزونی و بخشش رو داده ب بندگان خودش

    سلام ب استاد عزیز و مریم جان و همراهان همیشگی سایت استاد عزیزم و دوستان من

    قلب ادم رو باز میکنه این امریکا و تک به تک ایالت هاش

    آخه چقدر زیباست اینجاست که ادم باید دعا کنه

    پروردگارا دید ما رو‌نسبت ب جهان اطراف مون‌ باز کن

    چ صحنه هایی ،چه جاده هایی،چه مدل درختهای قشنگی،چه زیبایی هایی،چه هم مداری که من دارم این روزها

    دیروز ب خاطر تضادی قران و باز کردم و این آیه اومده بود

    خویشاوندان و فرزندان شما هیچ خیری ب شما نمیرسانند

    چونکه در روز‌ قیامت میان‌شما جدایی انداخته میشود

    اما همسران و نوشته نبود،بلکه در ایات بعدی‌گفته شد

    همسران کافر رفتند هزینه ای که کردن‌و بدین

    یا ای پیامبر همسران اونها فرار کردن و اومدن پیشت اگه مطمئن شدی درستکارن بهشون جاه و‌پناه دهید

    یعنی‌ خیر از طریق همسر میتونه باشه

    هر چند‌خیر فقط از طرف خداوند هست

    البته که تو این ‌چند سال زندگی همسرم‌ خیرهای زیادی بهم رسونده سپاسگذارشم و سپاسگذار خداونده ایشون

    همزمانی های این چند روزم

    مثلا از حموم در میام‌همون لحظه همسرم در آیفون و میزنه

    من لازم‌نیست با تن خیس بیام و در و باز کنم و کلید و از پشت در بردارم

    ساعت 2 بعداظهر که اصلا قرار نبود بیاد ایشون

    خود همین‌اتفاق‌یعنی آسان شدیم برای آسانی ها ،تصدیق کننده زیبایی ها از همین چیزها شروع میشود

    خود اینها همه نعمت هست،

    همزمانی همین فایل که شما خانمها پوش کننده باشید نه اینکه طلب کار از همسری که داره تلاش میکنه زیبایی بیشتری بهت نشون بده ،همین فایلی که داره بهت نشون میده ترس ها رو‌کنار بزن‌ و ‌مثل‌ مریم‌ جان نگاه کن ب زندگی،فراتر از یک زن عادی نگاه کن،

    زنان‌ عادی به دنبال چ چیزهایی هستند تو‌انجام نده و بالعکس و انجام بده و‌نتایج تو هم متفاوت میشود

    همزمانی رو‌ببین ،دیروز داشتم راجب فرح دیبا میخوندم

    ایشون تحصیل کرده در فرانسه و اسب سوار ،پرش ارتفاع،مسابقات دو،مسابقات بسکتبال ،وزارت بهداشت،بی سرپرستان،چه میدونم انقدر ایشون متفاوت نسبت به سایر خانمهای شاه رفتار کردن و ببینید چه احترامی از ایشون داشتن که اول فرح دیبا باید میومدن داخل یه مکان و بعد محمدرضا شاه

    اینها تفاوت متفاوت عمل کردنهاست

    بنده که خودم ب شخصه از ارتفاع میترسم چند روزی هست تو یوتوب دارم جانپ خانمها رو‌میبینم و چقدر تحسین میکنمشون

    خیلی ترس داره خیلی واقعا تحسین میکنمشون

    یا خانمهای موتور سوار یا ماشینهای آفرود سوار (ک خانمها رانندگی میکنن)

    تحسین ‌کردن به جای حسادت کردن

    ماشالا به ماشین هیولای فورد

    چقدر این‌ماشین یغور هست بابا

    ما ماشین‌‌و تو‌جاده خاکی میندازیم رو‌ دنده کمکی شما چیکار کردید نمیدونم

    اما همسرم با دنده دو راه میره ماشبن اینجوری روونتر راه میره

    العان هم استاد ماشین و‌ بردیم‌ تعویض صندلی و صندلی های لکسوز بهش داریم میبندیم‌که همسرم ب انتخاب من اون‌و‌ بسته

    خداوند رو شاکرم شاکر شاکر ب خاطر ابن عزت و احترام

    ب خاطر نعمتهاش

    من از این فایل چند چیز دستگیرم شد

    ثروتمند شدن بهترین‌کار دنیاست

    هر روز شخصیت خودم رو‌بهتر کنم‌نسبت به دیروز

    نعمتها خودشون میان (همه جهته)

    نترسم‌ از چیزی از ارتفاع از تاریکی

    (با پیدا کردن الگوها)

    تعمل بالایی داشته باشم تو‌گرما،تو‌سرما،بدون‌امکانات لازم،با امکانات ،هر چیزی

    گل خنده رو‌ز لبهام‌باشه

    تا یادگیرهای بیشتر خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    مرضیه فرجی گفته:
    مدت عضویت: 1079 روز

    سلام استاد جانم و مریم جانم

    چطوری بگم حسم‌رو ازین فایل..ازین سفر.. بخدا ک قشنگترین بود ..اصلا موقع دیدن این جاده گریه م گرفته بود ازین همه زیبایی..نمی‌دونم چرا..اما دلم میخواد فریاد بزنم خداااا چقدر تو بزرگیییی..چقدر تو قشنگی ک این جهانو انقدر قشنگ آفریدی..آخه من تو‌ کل عمرم زیاد سفر نرفتم و همیشه عاشق سفرم..عاشق طبیعت..عاشق همین جنگل و کوه و درخت و آب و..اون گل های بنفش و زرد..یعنی با دیدن اون گل ب اون کوچیکی یک دنیا زیبایی دیدم..یک دنیا ب وجد اومدم ..چ برسه ب اون عظمت اون کوهستان..وای اون جاده.‌چقدر زیبا..با خودم میگم اگر من اونجا بودم دیوونه میشدم ازین همه زیبایی..خدایا چجوری بگم..ی چیزی تو قلبم میگه بنویس..ی سنگینی توی گلومه ک میخام فریاد بزنم خداااا…خدایا شکرت..چقدر تو خوبی..چقدر آخه…من میخام صد سال از خدا عمر بگیر شایدم بیشتر صدسال با سلامتی و قدرت ک بتونم این زیبایی هارو ببینم از نزدیک..دلم میخاد هر چیز قشنگی که هست رو ببینم..این طبیعت چ می‌کنه با آدم…هروقت ک احساس میکنم انرژیم داره کم میشه میرم پارک نزدیک خونمون..میرم تو چمناش راه میرم..میرم گل هاشو درختاشو میبینم و انگار شارژ میشم..خدایا شکرت

    استاد قبل ازینکه شما درمورد اون خانم توضیح بدین وقتی دیدم توی آبه و داره اون آقا رو تشویق می‌کنه ک بپره گفتم چقدر این خانم شجاعه..آفرین بهش ک انقدر قویه..انقدر توانمنده و البته یاد خودم و همسرم افتادم..ماهم همینجوری هستیم..شجاع تره منم..اونی ک همیشه اول می‌ره تو دل کار منم و انگیزه میده منم..و اکثر مواقع بهتر می‌تونه مسائلو حل کنه منم..و چقدر با اون خانمه همزادپنداری کردم …و البته ک دفه اول هرکاری دلهره داره..بعدش شجاعت و قدرت آدم بیشتر میشه..و بعدش دیدم شما توضیح عالی دادین ..استاد اون جاده چقدر تمیز و پهن و قشنگ بود.‌واقعا چ لذتی داره رانندگی تو اون جاده..من فایل های شمارو میبینم،شما میپری تو آب ،من آب دم دستم نیست میرم استخر..شما میری تو جاده،من این جاده ها فعلا دم دستم نیست میرم تو همین جاده های قشنگ تهران..شما میری تو طبیعت ،منم میرم پارک..یعنی میخام بگم انقدر از شما و فایل هاتون انرژی میگیرم دلم میخاد برم همونم تجربه کنم و با هرچیزی ک دم دستمه انجام میدم و لذتشو میبرم..خدایا شکرت چقدر حالم دگرگون شد با این فایل..خداوند شما دوتا عزیز رو برای ما نگه داره سلامت و خوشحال باشید انشالله و خیلییییی ازتون ممنونم بخاطر اشتراک این نعمت ها با ما..میبوسمتون..بغلتون میکنم و یک دنیا عشق میفرستم براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2079 روز

    بنام خداوند وهاب من

    سلام به خانواده صمیمی عباسمنش.

    خداوند رو شکر میکنم که زنده‌ هستم و در این کره خاکی با عزت مشغول زندگی و تجربه اتفاقات زیبا هستم. چه سعادت بزرگی نصیبمون شده واقعا تا با حال خوب زندگی کنیم و از نعمت‌ها و لذت‌های بی‌پایان این جهان مادی بهره‌مند بشیم. امیدوارم که همیشه در این صراط مستقیم بمونیم و بتونیم از قشنگی‌هایی که خالق هستی آفریده استفاده کنیم. خداوندا همه ماها رو برای آسانی‌ها آسان کن و راه هدایت رو بر ما روشن‌تر و البته پر برکت‌تر.

    چقققدر دیدن این کوهستان زیباست….واقعا من به شخصه فکر هلند و سوئیس و آلپ و اونورا افتادم…مخصوصا داستان‌های کودکی مثل حنا دختری در مزرعه و …

    چقدررررر لذت بردم از مکانی که پارک کردین و میشد لطافت هوا و زیبایی فضا رو تجسم کرد. مچکرم از این خدمتی که درحال انجامش هستید. عکس کاور واقعا وسوسه کننده‌است. ابراهیم عزیز تو قسمت‌های قبلی گفت پل ورسک و آبشارش رو سرچ کنید…رفتم و دیدم و چقددددر لذت بردم و حالا هم که دیگه این آبشار زیباااااا و مدهوش کننده.

    از شجاعت این دختر جوان واقعا لذت بردم…چقددر داشتن یه همچین شخصیتی برای من آقا لذت بخشه که یه خانم اینقدر شجاع باشه که بزنه تو دل ترس‌ها…واقعا خدایا شکرت…چون من خودم تجربه پرش از ارتفاع رو دارم…میدونم چه حالی بهت غالب میشه اگه بهش اجازه ورود بدی…بهترین کار واقعا اینه وقتی رفتی بالا به ذهنت اجازه فکر کردن ندی…من تا میرسیدم بالا اولین چیزی که تو ذهنم بود اینکه بپر، اینکه عمق آب چقدره، دماش چقدره، یواش یواش بزار برم توش…اینا همش چاله میشه…ما تو دهات میرفتیم شنا و چون آبش سرد بود تنها کاری که باید میکردم این بود یهو بپری تو آب…اینکه یواش یواش و حالا یه پا یه پا بری بعدم پشیمون بشی، یعنی لذت نبردن…

    تنها راهش اینه بری لب آب و بدون هیچ فکری بپری‌ تو همین. هیچ میانبر دیگه‌ای هم نیست…درست عین اون بونداکینگی که استاد انجام داد…سری قبل و تو اون آب بهشتی حموم کردن…همش 1 لحضه‌اس، تازه وقتی پریدی تو آب، هنوز کامل زیر آب نرفتی ترس‌هات پریدن، چون ذهن میره تو این فکر که حالا شنا کن و غرق نشو…دیگه براش سردی آب اولویت نداره… ارتفاع که دیگه خودش باز یه ترس دیگه‌اس…اونم باید بپری ازش فقط…اونم هرچی فکر کنی بیشتر ترسناکر و بزرگتر میشه برات…بهترین کار اینه بریم آب و تاب، این پارک‌هایی که سرسره‌های بلند دارند و پرش کاملا امن هست و اصلا ساخته شده برای این کار….

    یادمه اولین بار که رفتم لب این سره‌سره بلندا و داخلش رو از بیرون نگاه کردم دیدم تاریکه گفتم خب اشال نداره چه بهتر…نمیبینم چه خبره…فکر کنم یه ارتفاع 15 متری بود شایدم بیشتر…استاد وقتی سرازیر شدم پایین گفتم چه غلطی کردم ولی دیگه راه برگشتی نبود که…تو 3 ثانیه رسیدم پایین فکر کنم ولی تو ذهنم شد 100 دقیقه انگار…. ولی بعدش دیگه ترس‌ها ریخت..هی چندبار دیگه رفتم و پریدم و لذتش رو بردم…

    پرش از لب سخره خیلی آرزو دارم ایشالا میرسم در زمان مناسب در مکان مناسب.

    واقعا، واقعا، واقعا شجاعت این دختر برام قابل تحسینه و چقددر عالی میشه پارتنر زندگیت یه همچین شخصیتی داشته باشه و چقدر پوش میکنه ممو که بخوام ازش یاد بگیرم…

    این خانم مسن هم که گذشت چقدر دوست داشتنی و مهربون و پایه بود و واقعا از دیدن این آدم‌ها تو این سن که اینقدر مشتاقن لذت میبرم. دوستان یه سرچی کنن خانم Diana Nyad رو ببینید چه شنایی کرده که برای من آقا شاخ درآوردنیه با این سن آخه؟ واقعا این کشور و این آدم‌ها شکستن محدودیت‌ها رو و چقدر میشه درس گرفت از رفتار بزرگمنشانه این آدم‌ها.

    بالا رفتن از صخره اصلا کار راحتی نیست.. دیواری که صاف باشه پیمودن 1 مترش به نظر من مساویه با 100 متر مستقیم، اینقدر انرژی میخواد غلبه به گرانش زمین و اصلا اصلا اصلا اونم با پای برهنه؟ همین پیاده رویش به سمت پایین پاهات شل کنن رفتی تا…..حالا پا برهنه اونم اینجوری از دیوار بگیری بری بالا؟ پا بزاری تو دل صخره‌ها؟ وقعا کار بزرگیه…

    اولش خوشحال نشدم آدم‌هایی دیدم و اصطلاحا شلوغ بود اونجا…گفتم یجاییه مثل بونداکینگ قبلی…خلوت و آروم…به قول استاد we thought we’re alone here

    ولی اون آتیشی که جاش مونده بود قبل پیاده شدن استاد خبر از این داد که اینجا تنها نیستیم.

    جواب اون آقاهه خیلی برام جالب بود… naa you’re not alone

    این آدم‌ها اینجا بودن کلی درس بدن بهمون…کلی خواسته‌هامون رو مشخص‌تر کنن، کلی انگیزه بگیریم…تک به تک این بازیگرا نقش مهمی داشتن…بخاطر همهشوووون سپاسگذاررررررریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    سلیمان رفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1424 روز

    سلام به استاد عزیزززم و خانوم شایسته که واقعا شایستگی برازندتون ،

    سلام ای گرم به همسفران پایه باحال توحیدی ،

    من میخواستم فقط ببینم ولی دلم نیومد ننویسم

    من اصلا باورم نمیشد این تصویر خداااای من مگه داریم چه آسمون زیبایی چه ابرهای پفکی خوشگلی

    و استاد عزیزمون رو در تصویر داریم مشاهده می‌کنیم که چقدر پر انرژی و مسلط پشت ماشین نشستن و هواسشون به جاده و رانندگیشون هست

    همینجوری که داریم میریم ، انبوه درختان ، سرسبزی درختان و این جاده که مرد جاده ها این فورد دوست داشتنی که استاد خلقشون کردن این جاده رو برامون راحت کرد ،

    اونجایی که استاد گفتن تو ذهنم تجسم کرده بودم دقیقا این منظره و کوهی که خیلی وقت کوه ندیده بود یاد تجربه ای که چند روز داره برام اتفاق میفته

    میام تو مغازه ای که دارم تجسم میکنم اینجور مشتری میاد ، این مدلی میاد ، این صحبت ها رو می‌کنه بعد میگه من اینو اینو اینو میخوام و خیلی راحت پولشو پرداخت میکنه و کلی تشکر و سپاسگزاری می‌کنه و از گلی که خرید کاملا راضی،

    و دقیقا از این مشتری ها میاد برام ، این تجسممم عااااالی زمانی که احساس خوب چاشنی اش باشه ،

    و اما از این مسیر بهشتی که داریم میریم پائین ، رسیدیم به یک آبشار که چند روزی میشه من دارم فیلم های طبیعت و آبشار میبینم و وقتی مرورگر ام رو باز میکنم معرفی آبشار و جاهای دیدنی ، خدای من چه کردی با من ، من که هنگ کردم از این همه زیبایی اون آبشار که آدم دلش میخواد بپره تو دهنت باز بمونه از این یخی آب ،دیدین وقتی میری زیر دوش آب ناخودآگاه دهنتون باز میشه ، اون لحظه که اون دوستمون میخواست بپره تو آب کنم تو دلم میگفتم بپره ، آقا بپر تو دل ترس هات ، آقا بپره، تا اون لحظه ای که پرید من چقدر تو این چند لحظه فراوانی دیدم ، روابط عالی و صمیمی و باعشق دیدم ، اون خانومی که سن اش بالا بود اومده انگیزه داره من عاشق چنین خانوم های هستم ، انگیزه داره ، ذوق و شوق داره ، روحیه اش رو نباخته ، من چند بار به مادرم گفتم آقا پاشو به خودت برس ،پول بساز از زندگیتو داشته هات لذت ببر بی فایده بود بار ها و بارها استاد میگه آقا بقیه رو بی خیال تو فقط و فقط روی خود کار کن تو قدم 6 جلسه چهارم میگه آقا خود خواه باشین ، من فکر میکردم این جمله چقدر قشنگ با منطق هوایی که استاد براش آوردن بگذریم بریم برای ادامه قسمت که استاد توضیح دادن درباره ترس ، مثال زدن درباره دوتا داداش که سنشون نزدیک به هم من مثال دقیق استاد هستم ، من داداشم یه سال درسی باهم اختلاف داریم در باره هر کاری من تقدیم به داداش ام بود اون هرکاری میکرد، اگه می‌پرید تو آب منم میپریدم ، اون تو فوتبال قوی میشد من می‌گفتم منم میتونم چیزی ندارم خیلی جالب داداشم یک سال موند پشت کنکور ما باهم دیگه قبول شدیم تو یه دانشگاهی توی تهران و باز یه ترم باهم اختلاف داشتیم ، الگو الگو الگو بارها و بارها استاد تو فایل هاشون توی دورها بهش اشاره کردن اون تونسته منم میتونم ، میشه، استاد جان نمی‌دونم چجوری از شما و خانوم شایسته سپاسگزاری کنم بابت این فایل عالی که ضربان قلبم و بالا برده بود الله اکبر ،

    درپناه تنها فرمانروای جهان هستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 1037 روز

    به نام خدای زیبایی ها

    وقتی این فایل شروع شد فهمیدم قرار چق ر زیبایی ببینم امروز خدایا شکرتتتت ماشین استادم همه شرایطی و امکانات رو برای رفتن به این جای زیبا داره

    استاددهزاران بار ممنون اینهمه زیبایی رو با ما به اشتراک گذاشتید

    چقدررر اینجا زیباست چقدر رویایییی

    مثل برنامه کودک هاست

    کیفیت آسمون و هوا از همین فایل مشخص

    قشنگ اون باد خنکی که میخوره به صورت رو حس میکنم

    ریه هام رو پر میکنم از این هوای تمیز

    اینجا بهشت بهشت واقعیتی

    بهشتی که تو قرآن وعده داده شده

    خدایا شکرتتت

    چقدرررر آبشار زیباست الله اکبر

    خدایا آخه چقدر زیبایی

    چقدر اون خانوم شجاع بود

    من حتی از فکر کردن بهش هم کل بدنم یخ زد

    وقتی اون آقا رو دیدم که تردید داشت بپره یا نه

    با خودم گفتم اکر جای اون بودم چیکار میکردم

    مطمئنم میترسیدم ولی راهی که به ذهنم اومد با آگاهی الان میگفتم مدام با خودم میگفتم تو که زحمت کشیدی تا اینجا اومدی پس بقیه اش رو هم میتونی بپر

    و یکی قبل از تو پریده

    هیچیش نشده تو هم میتونی

    میگفتم خدا کنه استاد راجع به اونا توضیح بده و خدا رو شکر خواسته ام اجابت شد

    چقدر این خانوم شجاعتش قابل تحسین بود

    واقعا فرقی نداره زن باشی یا مرد وقتی به ترس هات غلبه کنی میشه یه الگو

    چقدر خانوم ها دیدم که از آقایون بهتر عمل کردن و تحسینشون میکنم

    بعصی وقتا به ذهنم الگو نشون میدم ولی آنقدر صدای ترس هام زیاد که نمیزاره اقدام کنم ولی هر وقت تونستم غلبه کنم براین ترس ها واقعا لذت بخش بوده

    اگه یکی تونسته پس من میتونم واگه کسی نبوده من بائو اولین نفر باشم

    با اینکه اون آقا چند بار پریده بود ولی احساس می‌کردم هر بار ترس داره ولی اون خانوم مشخص بود آنقدر این کار رو انجام داده که بدون تردید هر بار از بالای صخره میپره

    و به نکته ای که داشت به اون پایین راضی نمیشد این خانوم همش دوست داشت تجربه های بهتر و جذاب تر داشته باشه و چقدر این کارش تحسین برانگیز بود

    داشتم فکر میکردم چقدر این خانوم با این طرز تفکر میتونه تو زندگیش موفق باشه و این مدل زندگی کردن چقدر عالیه

    ممنونم استاد که اینهمه زیبایی رو با ما به اشتراک گذاشتید و این نکات رو بهمون یاد آوری کردید

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: