https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-11.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-26 01:09:152023-08-28 08:14:58سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 201
517نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خداوند رو شاکرم که امروز هم برکت یه روز عالی دیگه رو بهم داد.
خداوند را شاکرم که چشمان پرنوری داد تا از دیدن این زیباییها لذت ببریم.
خداوند رو شاکریم که خورشید و نور رو آفرید تا بر ما روشن بشه زیباییهایی که در تاریکی نهفته بودند.
خداقوت به همه شما عزیزانی که در حال خلق یه روز بهتر برای خودتون هستید.
بعد از پیاده روی صبحگاهی و مراقبهای که خداوند بهم گفت انجام بدم نشستم پای این فایل زیبا.
چقددر هماهنگیم همه ما باهم. چقدر خداوند زیبا انرژیهای هماهنگ رو کنار هم قرار داده.
قلم رو به دستان خودش میدم تا بنویسه.
چند روزی بود به قصد نوشتن سپاسگذاریهام تو 2 صفحه کار رو شروع میکردم ولی هی بیشتر میشد…پریروز بود هی مینوشتم و هی میومد…هی ذهن میگفت ول کن بابا چقددر طول کشید ولی من همچنان مینوشتم که نمیدونم چقدر زمان برد فکر کنم 8 یا 10 صفحه شد…امروزم 4 یا 5 صفحه نوشتم…ننیدونم از کجا میاد این همه حرف و سپاسگذاری…اول از مریم جون عزیز مچکرم که همیشه از تجربیات خودش میگه و آگاهتر شدم که بنویس آقا…هرچی احساست رو خوب میکنه بنویس. من ترکیبی از عبارتهارو بعلواه سپاسگذاری مینویسم…یعنی اوایل قصدم فقط سپاسگذاری بود ولی بعدا دیدم عبارتهای تاکیدیمم به قول استاد ذکرهامم چاشنیاش شده…مثلا خدایا سپاسگذار و شادم از اینکه چشمای آگاهی دارم که زیباییهارو میبینم و چقدددر لایقم که در مدار دیدن زیباییها هستم.
به شکل جادویی از تنهاییم لذت میبرم و خداوند هدایت میکنه تایم بیشتری خونه خلوت میشه با مثلا کوچه خیابون یا حتی پارک تا بشینم تمرکزیتر با خودم حرف بزنم. خدا رو شکر میکنم بخاطر این هدایت.
اتفاقا امروز داشتم قدم زنان مسیر زندگی و کارهام رو مرور میکردم که خدا خیر بده استاد رو بعضی کارها رو دیگه خیلی راحتتر دارم انجام میدم چون انگار یجوری نهادینه شده این طرز فکر که آقا چطور سادهتر….تو کارم، تو سبک زندگیم ازش بهره گرفتم و هر بار بخودم گفتم ببین قبلا چه مسیر سختی رو میرفتی و الان چقدر راحت شدی….یاد اون سوره انشراح افتادم که ما سنگینی بار رو از دوش تو کم نکردیم؟ چقدر شرایط این روزهای زندگیم هماهنگی داره با مطالب گفته شده…این راحتی لول داره برای هرکسی ولی مهم اینه که تو مدار خوبیها هستم.
چقدر لذت بردم از امکانات این تراک کمپر زیبا و عالی که با کوچیک بودنش میشه همهجا باهاش بری و از سفر لذت ببری.
چند روز پیش تو کامنت یکی از بچهها که اسمش خاطرم نیست ولی بهش درود میفرستم، خوندم که میگفت از کجا واقعا یه لحظه بعد زنده باشم پس بزار الان از این واقعیت لذت ببرم، به قول استاد ذهن نامناسبترین شرایط رو سناریونویسی میکنه برات تا آماده باشه ولی واقعا مجبور نیستیم گوشش بدیم…میشه واقعا با کلام شروع کنی به تغییر زاویه ذهن…میشه کنترلش کرد. خدایا شکرت که قدرت کنترل ذهنم رو بهم دادی و من میتونم انجامش بدم.
استاد انیمیشن soul رو ببینید اگر مناسب دونستید. یه سکانسی داره میگه
Fish was looking for the ocean, the wiser said you are in it right now. The fish said this? This is water, what I want is OCEAN
تجربه اقیانوس این ماهی کوچولو میتونه خیلی راحت کمرنگ بشه چون لذت بردن رو فراموش میکنیم. قدر یا saviourکردن این لحظه…چشیدنش..مزه مزه کردنش رو فراموش میکنیم…چقدددر زندهاند کسایی که الانونشون رو پیدا کردن…
واقعا میشه از خوندن کامنتها هم خسته شد، استاد؟
میشه از دیدن این زیباییها خسته شد…
یا میشه از هر کدوم بیشتر از دیگری لذت برد و نشه گفت کدومش بهتر از دیگریه؟
میشه ماهی داستان شد و بعد گفت اینا مگه لذت داره؟
چقدددر لذت برام مفهوم عمیقتری پیدا کرده….شایدم من زندهتر از قبل شدم.
سفر قبلی یادم مونده…که با دوچرخه پشت ویزیتور سنتر میشستین و با 2 تا لی تاپ فایل میزاشتین…انصافا اونا هم زیبا بودند…علی رغم تموم مسائلی که داشت باعث شدن هدایت شیم به اینجا و امروز.
خدایا شکرت بخاطر نیاکان ما که امروز و اینجا هر آنچه هست از درخواستها و تضادهای آنهاست.
چه ذکر زیبایی
All is good, all is well. Out of this situation only comes good and we are safe and sound in the hands of Almighty and I am prepared for all that comes my way.
زندگی اینجوری بوده، نسلها و نسلها اومدن و مسائلشون رو خرد برتر هستی پاسخ داده، حالا واقعا چی میشه من نتونم به این دلگرمی خودم رو مشغول کنم که در زمان مناسب، در مکان مناسب پاسخ سوالاتم داده میشه.
چی باعث میشه برای رشد و پیشرفت خودم وقت نزارم؟ چی باعث میشه خودم رو مرکزیت جهان خودم ندونم و برای پیشرفت خودم حالم رو خوب نگه ندارم، چی باعث میشه ترسهام بر من چیره بشه تا راه روشنی که خداوند در دل خود مسئله نهاده رو نبینم.
دیروز وسط ورق بازی گفتم خدایا ممنون خیلی از بازیها رو میبریم ولی بازیهایی هم میبازیم…چقدر خوب یادم دادی کلیت بازی رو ببینم که آقا 1 ساعت کنار هم میخواهیم لذت ببریم مگه مهمه چندتا من ببرم یاببازم….و انصافا بعضی دستها اینقدر پیروزیهای قاطع دارم یا داری که انگشت به دهانهاست…مثل بازی والیبال 3 بر 0 یا یه فوتبال 7 بر 0 من تو دلم میدونم جریان چیه و همیشه پشتم رو گرم میکنه که مهم نیست حتی حریف کیه..من میتونم برنده باشم. امیدوارم همین بند آخری که نوشتم رو خوب بتونم بفهمم و درک کنم و برای شما سعادت و خوشبختی در همه ابعاد زندگیتون رو طلب میکنم. از خداوند رزاق، وهاب و هدایتگر
سلام استاد عزیزم…..خواستم از حال خوب امروزم به شما بگم…من چند روزیی بود که بخاطر یه اتفاقی که خیلی جالب نبود درگیرش شده بودم خودمم میفهمیدم که نباید تو این حال تو این درگیری بمونم شاید یه هفته تو این حال بودم …فایلهای شما رو گوش میدادم اما از درون داغون بودم جالب بود که هی داستان پشت داستان درگیری پشت درگیری…..میرفیتیم با دوستامون ورزش به طرز عجیبی اتفاقی می افتاد که حالمو بد میکرد….یا برای خانواده ام مشکلی پیش می اومد و من به طرز عجیبی درگیرش میشدم…یا ذهنم درگیر میشد که پسرم روز سیزدهم اردیبهشت به دنیا اومده چرا من تو این تاریخ بدنیا آوردمش این عدد نحسه چرا اون موقع فکر نکردم مقاومت کردم …استاد یعنی آنقدر ذهنم درگیر میشد که احساس میکردم هر آن هستش که سرم منفجر بشه بیشترین درگیری ذهنم همین عدد سیزده بود که چرا میتونستم یه روز دیرتر بدنیا بیارمش این کارو نکردم…یا میخوندم که نظر بعضی ها چقدر بده راجب عددش یا تو اطرافیان هی میگفتن چرا این کارو کردی(استاد خواهش میکنم یه فایل راجب همین بزارید که چقدر من کسایی رو میشناسم که با شما همراه هستن ولی به من میگفتن سیزده نحسه خارجی ها هم این روز نحس میدونن بچشونو تو این روزبدنیا نمیارن…یا هزار دلیل دیگه )استاد تا اینکه دیروز گفتم خدایا من نمیخوام تو این حال بمونم کمکم کن….من تقریبا هر روز میرم پیاده روی با دوستم،،، اما شنبه ها رو نمیرفتیم چون اون نمیتونست بیاد…..من ساعت شش صبح از خواب بیدار شدم هی کلنجار رفتم بخوابم دیدم خوابم نمیبره گفتم این نشانه است پاشو…پاشدم یه قهوه خوردم زدم از خونه بیرون فایل جلسه دهم روانشناسی ثروت یک گذاشتم درباره تضاد بود گوش دادم رفتم و گوش دادم دیدم چقدر با انرژی شدم گفتم الان که برگشتم میرم خونه دوچرخه ام و بر میدارم میرم یه دوری بزنم با عشق اومدم خونه دوچرخه رو برداشتم یه موزیک گذاشتم رفتم یه بیست دقیقه دوچرخه سواری ،نمیدونید چقدر رها بودم تو اون لحظه چقدر حس خوبی داشتم ،یاد بچگی هام افتادم یا اون لحظه های زندگیم ….اومدم خونه رفتم دوش گرفتم اومدم نشستم فایل سی و یکم روانشناسی ثروت یک گوش دادن و نوشتن(من سومین باره که هر فایل شما رو گوش میدم بر میگردم به عقب قبلی هارو هم گوش میدم)خلاصه نگم که الان ساعت ده صبح هستش بعد اومدم تو سایت دیدم شما این فایل گذاشتید گوش که دادم گفتم همینه من خواستم هدایت شدم….خلاصه استاد این فایل همینی بود که من باید گوش میدادم اینکه اگه الان تو یه تضادی گیر کردم مطمعنم که خیره ظاهرش بده و سخته…..
من از شما سپاسگزارم چقدر خوب به من درس زندگی رو یاد دادید…من با شما خدارو شناختم ….من با شما فهمیدم زندگی کردن یعنی چی….کلام خدایی استاد….امیدوارم هر چی حال خوبه برای شما…
سلاااام، سلااااام. به به … از این طبیعت بکر و زیبا که جز خدا چیزی دیده نمیشود و بس.
امکانات که عاااالی که کلی کیف میده که در این طبیعت از اون ها استفاده کنیم. همکاری دو زوج خوشبخت که نمونه بارز دو زوجی هستند که با خودشون در صلح هستند. تعادلی که بین کار و تفریح دارند …. اتفاقا در سفرهای قبلی تان همش سوال برام میشد که ای بابا، پس استاد کی میتونه به کارش در سایت برسه با آن همه تفریح در سفر. ؟! ولی یواش یواش فهمیدم که شماها تو این کار هم کار درست هستین و مدیریت زمان عالی دارین. تازه الان که نسبت به قبل کلی پیشرفت کردین، از جهت رعایت قانون سلامتی که وقتتون خیلی برای آشپزی و خوردن نره و … از جهت تراک کمپر که خونه و ماشینتون یه جا است و …. و الان هم با کلی امکانات عالی مثل اینترنت همراه در همه جا، کلی کارهاتون را هم پیش می برین. استاد هم که دایم دنبال این است که چطور از این بهتر؟! چطور از این لذت بخش تر ؟! چطور از این ساده تر؟! اون وقت هدایت می شوند به همه چیزهای ساده و خوب.
استاد عزیز، نوش جونتون، بودن در این طبیعت عااالی با هوای عااالی.
استاد یه داستانی هم بگم از هدایت ما در مرداد ماه. همسرم که رودباری هستند و ما یکی از مکان هایی که زیاد به آنجا می رویم، رودبار است. خودمون که شکر خدا در آنجا خانه داریم که از طریق پدر همسرم به ما هدیه داده شده است در پایین رودبار است که هوا اونجا در تابستان، بسیار شرجی و گرم است و یه خونه ییلاقی خانواده همسرم در کمی ارتفاع بالاتر در یه طبیعت بکر, دارند و همچنین برادر همسرم هم یک خونه ییلاقی در ارتفاعات بسیار بسیار بالا به نام محله دارستان که به بام رودبار هم معروف است، دارند که ما در تمام فصول هم اگر فرصت داشته باشیم به آنجا می رویم و شب مانی داریم. عکس پروفایلم هم مال اونجا است که در اردیبهشت ماه کلی گل گاو زبان با دستان خودمون چیدیم که چقدر لذت بخش بود. خدا را سپاس
و اما سفر مرداد ماه ما که تهران بسیار بسیار گرم بود و ما هم میخواستیم بریم رودبار که دیداری هم از خانواده همسر جان هم داشته باشیم و همه گفتند که الان که واقعا اون جا هم گرم است و اما ما گفتیم توکل به خدا. پیش به سوی سفر. وقتی رسیدیم ، دیدیم که چه هوای عااالی هست و مادر همسرم که ما را دید، گفتند که دقیقا از دیشب هوا اینجوری شده … چقدر عااااالی بود در مرداد ماه، به قدری خنک بود که ما ژاکت میپوشیدیم و اما آن موقع یه شب هم که به دارستان هدایت شدیم و در آنجا خوابیدیم، استاد جز زیبایی ما چیزی ندیدم و بس. جز پروردگار چیزی ندیدیم و بس … کلا شب و صبح در مه بودیم و چقدر لذت بردیم. کلی والیبال بازی کردیم و …. خیلی عالی بود.
استاد جانم، در مورد مسیرهایی رو کوه فرمودین که واقعا همینطوره، ما وقتی از پایین جاده محله دارستان رودبار را میبینیم، میگیم وااااای چه جاده ای، چقدر خطرناک ….ولی وقتی می رسیم بالا به یه دشت زیبا، میگیم خدا را شکر که چقدر راحت بود. راستی استاد من به خاطر غلبه بر ترس هایم، دفعه پیش خودم نشستم پشت ماشین برای بالا رفتنکه چقدر اعتماد به نفسم بهتر شد.
خدا را سپاس استاد عزیزم از این جمله تان که اگر مثبت نگاه کنیم و اگر حال دلمان خوب باشد، هر مسیری مثل مسیر کوهستانی این جاده، نرم و روان خواهد بود.
انَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرًا « آیه 6 سوره شرح» همراه هر سختی، آسانی است.
مریم جون، دفتر سپاسگزاری ات چقدر زیبا است. من هم هر سال جدید که میشه، یه دفتر سپاسگزاری و یه دفتر برنامه ریزی برای خودم تهیه میکنم که چقدر دوستشون دارم و مخصوصا دفتر سپاسگزاری ام را. اکثر روزها صبح ها سپاسگزاری هایم را یادداشت میکنم و حال دلم را بهتر و بهتر میکنم.
زندگی خیی ساده است، وقتی همه چیز را ساده بگیریم و اگر بتوانیم در لحظه دایما سپاسگزار داشته هایمان باشیم، این رضایت از زندگی ما را به سمتی هدایت میکند که باز رضایتمان از زندگی بیشتر و بیشتر خواهد شد.
به نام خدایی که در هر لحظه در حال هدایت بندگانش هست
سلام و درود
الهی شکرررررررررررررررررررررررررررت
به خاطر این تجهیزات همه چی تموم این ماشین هیولا که کارها را برای ما راحت راحت کرده.
الهی شکرررررررررررررررررررررررررررت
که هر لحظه استادمون در هر مکان و جایی در حال بهبود دائمی هستند و به ما درس زندگی میدن.
الهی شکررررررررررررررررررررررررررررت
شکرگزاری دیگه جزئی از وجودمون شده و در هر لحظه و هر جا دیگه خیلی ذهنمون زور نمیزنه برای این کار.
یادمه دوسال پیش برا شروع کار کمتر میتونستم شکرگزاری کنم و خیلی احساس خوبی از این کار نداشتم
ولی تو مسیر بودم
و وقتی به مدار بالاتر اومدم احساس شکر گزاری بهتری داشتم
سر کارم با یه بنده خدایی شیفت بودم و ایشون کلا شبکه خبر را نگاه میکرد و کلا رو ریل نبود
و اون وقتا برام کنترل ذهن خیلی سخت بود و ایشون مدام منا میبرد به جاده خاکی
و من پیش خودم میگفتم خدایا چطور میشه که من بتونم شرایط ایده الم را خلق کنم؟
فایل استاد را پلی کردم که میگفت شما باید و باید از جایی که هستین شروع کنین به تمرکز ذهن
ایده هایی که اجرا کردم و گفتم یه قدم امروز بهتر باشم و
هدفن میزدم به گوشم
کتاب میخوندم
بیرون میرفتم
جایی که نمیتونستم حرفهای همکارم را قطع کنم
خودما تو طبیعت و کوه همون لحظه میدیدم
و یادمه اینقدر تو این کار مهارت کسب کردم که یه روز
همکارم داشت از اتفاقات نامناسب حرف میزد و منم رفته بودم در طبیعت و اصلا صدای ایشون نمیشنیدم
که یه دفعه دسته کلیدشا زد به میز و گفت آقا رسول
آقا رسول کجایی دارم با شما حرف میزنم،
و جهان وقتی استمرار منا در کنترل ذهن و کار کردن رو خودم دید
یادمه دوروز بعد کل شیفت نفراتش جابه جا شد و من یه پله فقط یه پله به مدار بهتر و همکار بهتر از ایشون هدایت شدم
اینقدر خودما لایق صحبت کردن با انسانهای هم فرکانس خودم میدیدم که بعد از چندی کنترل ذهن با همکار جدید
به یه مکان جدید هدایت شدم و تونستم شرایط بهتری را خلق کنم و پس از چند هفته کار کردن روی خودم و کنترل ذهنم با این همکار جدید
کل این ادمها تو سر کار را خدا کن فیکون کرد
و من الان تنها هستم وسر کار شرایطی دارم که تقریبا زمانهای زیادی را در غار تنهاییم به سر میبرم.
(زمانی را در سایت،رفتن به طبیعت،صحبت از قوانین با همسر عزیزم،شکرگزاری،گوش دادن دوره دوازده قدم،
پیاده رویو لذت و شادی و پایکوبی)
بله بهارا پرداخت کردم اینگونه
و هنوز خودما در اول مسیر میدونم و در حال یادگیری
الان فقط و فقط کل لحظاتم با همسر عزیزم سپری میشه که ایشون هم در مسیره
یادمه وقتی از خدا خواستم که شرایط طوری باشه که من بتونم با ایشون این مسیر لذت بخش را ادامه بدم و
پرداخت بهای من اینگونه شد که فقط و فقط روی محاسن ایشون زوم کردم
یه روز اومدم خونه و دیدم ایشون عضو سایت شده
چون من دوسالی بود فایلها را گوش میدادم و یه کوچولو از لحاظ فرکانسی از ایشون جلو بودم
چنان تعهدی در این راه نشون دادند که شاید قابل باور برای کسی نباشه و هنوزم ادامه داره این روند
قبلا که این مسیر را باور نداشتند
میگفتند با دوتا بچه که یکیش مدرسه ای هست واقعا وقت نمیکنم
اما وقتی خودشون تحقیق کردن و با جدیت فایلها را گوش دادن و باور به این راه در ایشون شکل گرفت
شاید دوما ه نان استاپ روزی دو ساعت میخوابیدن
عاشقتم عزیزم
الان میتونم بگم که ایشون خیلی خیلی در درک قوانین از من جلوتره
حالا به جایی رسیده که اینقدر تعهد ایشون در پرداخت بها زیاده که دیگه زمانی را حتی یه لحظه را هم به چیز دیگه ،به کس دیگه
اختصاص نمیده و داریم رو محصول بینظیر دوازده قدم کار میکنیم.
افراد نامناسب کاملا از زندگیمون حذف شد
دوستای نامناسب کاملا حذف شدن
و فقط در مسیر لذت بخش داریم طی مسیر میکنیم.
به جایی رسید که در 402/6/1 در روز تولدم
با رسیدن نشونه ها و هدایتها خداوند هدیه را به رسول داد
رسول قدم در راه ناشناخته ها گزاشته
و داره به شغلی که خداوند بهش الهام کرده قدم بر میداره
که با قدرت و با عشق این مسیر را تا پای جان ادامه میده به امید الله.
این هم رد پایی باشه از رسول که گوش داد به الهامات و
تسلیم بود
و با توکل حرکتشا شروع کرد.
هیچ منطقی برای شروع این شعل ندارم تو ذهنم
اما اون گفته و منم گفتم چشم
قدم اول با من بقیش با خودت
به الله قسم میخورم این چند تا فایلهای اخیر شما تک تکشون برای من حکم هدایت بود
برای شروع حرکتم
در تاریخ 31 مرداد من و همسرم برای ثبت نام دوره رفته بودیم که توی منطقه میرداماد ثبت نام انجام شد و بعد روز قبلش من فایل یک قدم دوازده را داشتم نگاه میکردم که استاد میگفت
من عاشق طبیعتم و دفتر کار ما در پارک ملت بود ، و روبروی ما فضایی داشت که همیشه تحسین میکردیم و لذت میبردیم
اومدیم بیرون از اون مجموعه و زدم رو اپلیکیشن نشان و ما هدایت شدیم به پارک ملت که 4 کیلومتر با ما فاصله داشت.
و کلی کیف کردیم
تو اون فضای بینظیر قدم زدیم
و من را یاد چندین سال پیش انداخت که استاد تو همین مکان
این قسمت از داستان سفر به دور آمریکا منو یاد بچگی های خودم انداخت که تو روستا زندگی میکردیم و همیشه هرجا که میخواستم برم قبلش اون مکان را تو ذهنم تجسم میکردم و زمانی که به اونحا میرفتم دقیقا همون چیزی میشد که من تجسم کرده بودم تو ذهنم
استاد شما مکان بسیار زیبایی را انتخاب کردین واسه استراحت چه جای زیبا و عالیه واقعا خدارا هزار مرتبه شکر به خاطر این همه نعمت و ثروت
و چقدر شما شفاف و عالی همه چی را توضیح میدین من از خداوند بسیار سپاسگذارم که شما و مریم جان عزیز را جلوی راه من و خانواده ام گذاشت تا ما هم از این نعمت الهی بی بهره نباشیم خدا را صد هزار مرتبه شکر
اول از همه وااااوو به این همه زیبایی که چشمام داره میبینه خداای من
چه استتاری کردین مریم خانم با اون درختای پشتتون
وواقعا اول که عکس فایل امروز سفر به دور امریکارو دیدم یه چند لحظه ای فقط داشتم نگاهش میکردم
ویاد فلکه مریم توی پردایس افتادم
خدایا شکرت که جایی حضور دارم که چشمام دارن این همه نعمت وفرآوانیتو میبینه
از تراک کمپر فوق العاده با اون همه امکانتش مثل کولر وبخاری درجا
مثل اون حد از توان تولید برق که یه خونه رو میشه باهاش کاملا پوشش داد
اون تلوزیون که میشه کاراتو انجام بدی وتوی اونم ببینی صفحه رو
چقدر جا داره بااینکه یه کمپره که پشت وانت سوار میشه نه به بزرگی مثلا rvولی من قشنگ احساس میکنم که می تونه کاملا نیاز آدمو از سفر برطرف بکنه از بس که همه چیز داره
استاد چقدر کیف میکنم وقتی میبینم که از رسیدن به خواسته هاتون برامون میگید مثل همین جملتون که گفتید توی ذهنتون این ویوو وصحنه رو تجسم کرده بودین از این طبیعت والعان توشین العان دارین اونجا هواشو نفس میکشین ولذتشو میبرید
ایوالااا داری استاد تحسینتون میکنم
منم واقعا دیوونه طبیعتم.اصلا احساس میکنم وقتی با طبیعتم به خود اصلیم نزدیکم
خدایا شکرت برای حضور این دوگوهر ناب توی زندگیم .که دارم یاد میگیرم از رفتارشون از کلامشون از افکارشون از باورهاشون واز عمل کردنشون به اون چیزی که میگن.
خدایااا شکرت
و اونجایی که از جاده های سربالایی داشتین میگفتین قشنگ حسش کردم واومدن جلوی چشمم تموم راه هایی که وقتی سفر میرفتم توی جاده میدیدم که از دور چقدر شیب دارن وسره بالایی هستن وبعضی مواقع که از دور میدیدم به خودم میگفتم اینو دیگه نمیشه با ماشین رفت ولی وقتی آرام آرام بهش نزدیک می شدم ومی افتادم توی دلش اصلا اونجوری نبود که از دور خودشو سختو شیب دار نشون میداد واصلا بعضی وقتا وقتی می افتادم توی مسیره یادم میرفت که این همون جاده ای هست که از دور اینقدر سر بالایی بوده
و اینو باید به خودم همیشه یاد آور بشم که اگر مسئله از اینجایی که هستم یعنی قبل از افتادن توی جادش داره منو میترسونه دقیقا مثل همون جاده هاییه که فکر میکردم خیلی سختن ولی نبودن وقتی رفتم توی دلشون
پس با ایمان پیش برم که وقتی توی دل جاده بی افتم دیگه کارا خودش خود به خود درست میشه
وبه قول استاد توی دل مسائل راه حل هاشونم هست
پس نگران نباشم فقط حرکت بکنم
چون خداوند هدایت گرمه
خدایی که وعده اش هدایته
وزندگی خیلی ساده است اگر ما زندگیو ساده بگیریم
واین هدایتهای درونی مارو راضی نگه میداره
واین جمله خانم شایسته دیگه تیر خلاصی بود بر ذهن
نجوا گرم
آقاا تو ساده بگیر تو لذت ببر مسئله های پیش روتم جواباشون ساده میشه
اینقدر نگرانشون نباش
زندگی کن
خدایاا شکرت
استاد بی نظیرم واقعا تحسینتون میکنم از این روحیه طبیعت گردیتون وتوی دل مسائل رفتنتون
به نام خدای مهربونم که من رو به این مسیر زیبا هدایت کرد.
سلام بر استاد گرامی وخانم شایسته وهمه دوستان .
خدا را سپاسگذارم که صبح من رو با دیدن این فایل زیبا وپر اگاهی خیلی قشنگتر کرد.
چه صحنه زیبایی چه دفتر خوشگلی چقدر لباسهای خانم شایسته زیبا وراحت بود .
چقدر استاد جالب تراک کمپر رو مجهز کردین و همیشه این سئوالچه طور از این بهتر،چه طور از این راحتترخداوند شما را به مسیر راحتتر هدایت میکند.
نزدیکترین فرکانس به خداوند فرکانس سپاسگذاری هست که قشنگ روح وذهن هم سو میشوند وآرامش میگیری.منم هم دفتری دارم که هر صفحه که تمرین ستاره قطبی رو مینویسم زیرش سپاس گذاری همان روز موقع غروب میریم روی تختی که توی حیاط سرسبز وبزرگمون هست وهمزمان که خودم رو مهمون یه چایی طعم دار خوش بو میکنم با اهنگ تجسمی استاد که میزارم سپاسگذاری همون روز رو هم مینویسم .معمولا اون موقع هم که خیلی پرنده ها در حال پرواز وعبور از بالای سرم هستند لذت میبرم.
خداوند به هر مسیری که ما بخواهیم هدایت میکند.در سفر در لحظه قرار میگیری وخیلی از نعمتها را میبینی ونیازهای لحظه ات پاسخ داده میشود چون در لحظه هستی دقیقا خود زندگی رو تجربه میکنی وسپاسگذارتر میشوی.نیاز نیست نگران نیازهای آینده باشی.
استاد چقدر زیبا درسهایی که از سفر میگیرین با ما به اشتراک میزارین ونگاه ما رو هم به مسائل متفاوت میکنین.
مسیر سربالایی رو که میبینیم از دور خیلی سخت وغیر ممکن به نظر میرسه ولی وقتی میری تو دلش این طور نیست خیلی راحتتره.در زندگی هم همین طوره مسائل از دور خیلی سخت وپیچیده به نظر میرسه ولی در واقع اینطور نیست .ووقتی که هدایت خدا را طلب کنی خیلی راحت میشود.ذهن کارش همینه که همیشه به بدترین نحو ممکن مارو بترسونه از مسائل زندگی.ولی ما باید مثل استاد باورهای درستی ایجاد کنیم که تسلیم نجواها نشویم.
استاد مثل ذکر همیشه این باورها رو تکرار میکنه چون در مسیر درست داریم حرکت میکنیم همه چی لذت بخشه همه چی راحته اگر هر مسئله ای هم پیش بیاد جواب وراه حلش در دل همون مسئله هست خدا مارو هدایت میکنه.واگر تضاد ی یا( همون فرصتی برای رشد )پیش بیاد جوابش هم میاد.
اینطوری میتونی نجواها رو خاموش کنی هرچند که در این مسیر درست حرکت کنی تضادی به اون صورت پیش نمیاد.
صحبت های شما رو الان خیلی درک میکنم و خوب میفهمم چی میگین چون اخیرا تجربه شون کردم
من مدت ها بود که میدونستم دو ماه آخر تابستون باید یه حرکتی بکنم و دو تا کار رو از قبل برنامه ریزی کرده بودم شروع کنم اما انگار جدی نمیگرفتم ناخودآگاه ،چند روز پیش من به یه تضاد برخوردم که خیلی حالمو بد کرد و ناخودآگاه داشتم خودمو سرزنش میکردم که چون رو خودت کار نمیکنی این اتفاقا رخ میدن ، همون روز بود که فایل جلسه هفت کشف قوانین رو گوش کردم و استاد اونجا گفت که تضاد برای همه رخ میده هم فقیر هم ثروتمند ،هم توانمند ،هم ناتوان، هم آدمی که با قوانین آشناست هم آدمی که نیست درسته میزان تضاد ها و عمق تضاد ها فرق میکنه اما تضاد یه شمشیر دو لبه است مهم اینه که تو چه استفادهای ازش میکنی ؛ اینو که شنیدم گفتم آقا من اجازه نمیدم این تضاد منو ضعیف کنه و از مسیر اهدافم خارج کنه آنچنان قدرتی گرفتم که همون کارهایی که چند ماه بود میدونستم باید انجام بدم ولی جدی نمیگرفتم رو شروع کردم و فقط تو سه چهار روز مقدماتشو فراهم کردم و انجام دادم و کلی انرژی و قدرت گرفتم از انجام دادنشون تو این یکی دو هفته اخیر این موضوع سرلوحه زندگیم شده که آقا تضاد یه شمشیر دو لبه است
مهم اینه که تو چه استفادهای ازش میکنی
به عنوان یه سکوی پرتاب برات کار میکنه یا یه اتفاقی که تو رو از عرش به فرش میبره
مهم نگاه ماست
مهم احساس عمومی ما در طول روز و نوع نگاهمان به موضوعه استاد انگار وقتی این قانون رو درک کردم خیلی حواسم هست که کنترل ذهن رو دقیق تر انجام بدم ،حواسم باشه که تغییر نوع نگاه و در نتیجهی اون تغییر اتفاقات زندگی رو بهتر ببینم و تایید کنم ….
*یعنی همه چی نامحدود مخصوصا با ترکیب جادویی خواندن کامنت ها در طبیعت زیبا
استاد هر چیز را خیلی ساده و راحت با هم به یک کلید تبدیل کرده همانطور که شما از تراک کمپر راضی هستین مسلما تراک کمپر خیلی بیشتر از شما راضیه که اینطوری از امکاناتش به بهترین شکل استفاده میکنید .
از درخواست های روزانه ی استاد :
_چطور از این بهتر
_چطور از این ساده تر
_چطور از این آسونتر
_چطور از راحت تر
_در فضای تجسم شده ی ذهن استاد گرفتیم و قرار از تجربیات این زوج رویایی در این مکان جادویی بشنویم …
استاد گفتند که در این طبیعت های بینهایت هرچقدر بخوای میتونی سفر کنی و حتی کمپ بزنی اما هر 14 روز باید جاتو عوض کنی ،2تا موضوع بسیار مهم از این مطلب میشه فهمید .
1.اینکه چقدر برای مردم ارزش قائل هستند و این امکانات و نامحدود بودن را در اختیار مردم گذاشتند که البته مردم برای خودشون خیلی ارزش قائل هستند و هرگز به امید اینکه دولت براشون کاری بکنه ننشستند و بارها شده که با پول خودشون چه مکانها و امکاناتی را درست کردن به خاطر همین این طور جواب فرکانس و باورهاشونو دریافت میکنن
2.قانون ساده ای که هر 14 روز یک بار باید جاتو عوض کنی بدون اینکه بالا سرت باشن نشون از اعتماد دولت به مردم و مردم به دولت به خاطر همین این کشور توحیدی و ثروتمند به وجود اومده
قطعا اطلاعات استاد بیشتر از اکثر مردم آمریکاست واین به خاطر روحیه جستجوگرانه ی ایشون و به قول خودشون که هم آب و برق و اینترنت دارند به راحتی سفر میکنند و هر جا که دوست داشته باشند کمپ میکنم و فقط کافیه گوشه ای از آسمان راببنینند تا اینترنت هم خودشو نشون بده
*سوالات درست پرسیدن جوابهای درست گرفتن را در پیش داره و خداوند به هر مسیری که ما بخواهیم هدایت میکند ومهم اینه که چی بخوایم .
*نگاه و تجربیات مریم بانو :
سپاسگذاری اول صبح را در لحظه ای که تجربه میکنم مینویسم و سپاس گذار میشم از اینکه هم فرکانس شدم با این شرایط و به این صورت اونایی که درموردشون سپاسگذاری کردم پر رنگتر میشه و مثالهایی را که در ادامه با این سپاس گذاری زدند نشانه ای از پرندهایی بود که به صورت آنلاین برای ایشون موسیقی پخش میکردند .
_توضیحاتی که مریم بانوی عزیز در ادامه ی مباحث شیرینشون با صدای زیباشون بیان کردند این بود که سفر یعنی در لحظه برای حال بودن و اینقدر این لحظه ها لذت بخش که هرچقدر شکر گذاری میکنی فضا برای شکر گذاری بیشتر محیا میشه.(به به خدایا شکرت )
_در ادامه داستان استاد با یه عاشقتم گفتن به مریم بانو ،مثالی را از سربالایی خطرناک گفتن که وقتی از دور میبینی میترسی اما وقتی که ادامه میدی و میری جلو اصلا هم سخت نیست و بازهم نکاتی را از دل این تجربه واسه ما باز کردند (سپاس استاد)
*وقتی از دور به مسائل زندگی و سربالایی زندگی نگاه میکنی سخت به نظر میاد ولی وقتی ادامش میدی میبینی انقدر سخت و قابل انجام شدن هم نیست.
وقتی که هدایت خدا را طلب میکنی مسائل دیگه پیچیده نیست و هر مسئله ای که پیش بیاد تو خودش((ان مع العسر یسرا))
تکرار این باور است زبان استاد :
وقتی در مسیر درست حرکت کنی همه چیز نرم وروان و اگر تضادی هم به وجود بیاد برای پیشرفت و شناختن خواسته هامون است که جواب تمام مسائل در دل خودش است این باور میتونه هر روز تکرار بشه و البته الگوی مناسب را که خود استاد هست برای ذهن مثال بزنیم و منطقی کنیم .
ترسیدن و جلو نرفتن از نجواهای شیطان که ازش به عنوان اسلحه برای متوقف کردن ما استفاده میکنه که البته ما هدایت میشیم از طرف خدای مهربان و نمونش هم این سایت هدایتی هست که یک زوج فوقالعاد از این قوانین استفاده میکنن و واسه ماهم رد پا میذارن ،در ادامه ی تایید صحبت استاد که گفتن چقدر همه چیز ساده میشه بله واقعا با این ردپاهای شما واسه ما هم خیلی ساده میشه خدایا شکرت
در کل آقا جون مسیر شاید از دور ترسناک باشه ولی وقتی میری تو دلش جوابش بهمون گفته میشه که با حس و حال خوب ،اتفاقات خوب هم میفته و مسیر هم نرم و آسون میشه با یاری خدا و طی کردن تکامل
بنام خدای وهاب من
سلام خانواده صمیمی عباسمنش
خداوند رو شاکرم که امروز هم برکت یه روز عالی دیگه رو بهم داد.
خداوند را شاکرم که چشمان پرنوری داد تا از دیدن این زیباییها لذت ببریم.
خداوند رو شاکریم که خورشید و نور رو آفرید تا بر ما روشن بشه زیباییهایی که در تاریکی نهفته بودند.
خداقوت به همه شما عزیزانی که در حال خلق یه روز بهتر برای خودتون هستید.
بعد از پیاده روی صبحگاهی و مراقبهای که خداوند بهم گفت انجام بدم نشستم پای این فایل زیبا.
چقددر هماهنگیم همه ما باهم. چقدر خداوند زیبا انرژیهای هماهنگ رو کنار هم قرار داده.
قلم رو به دستان خودش میدم تا بنویسه.
چند روزی بود به قصد نوشتن سپاسگذاریهام تو 2 صفحه کار رو شروع میکردم ولی هی بیشتر میشد…پریروز بود هی مینوشتم و هی میومد…هی ذهن میگفت ول کن بابا چقددر طول کشید ولی من همچنان مینوشتم که نمیدونم چقدر زمان برد فکر کنم 8 یا 10 صفحه شد…امروزم 4 یا 5 صفحه نوشتم…ننیدونم از کجا میاد این همه حرف و سپاسگذاری…اول از مریم جون عزیز مچکرم که همیشه از تجربیات خودش میگه و آگاهتر شدم که بنویس آقا…هرچی احساست رو خوب میکنه بنویس. من ترکیبی از عبارتهارو بعلواه سپاسگذاری مینویسم…یعنی اوایل قصدم فقط سپاسگذاری بود ولی بعدا دیدم عبارتهای تاکیدیمم به قول استاد ذکرهامم چاشنیاش شده…مثلا خدایا سپاسگذار و شادم از اینکه چشمای آگاهی دارم که زیباییهارو میبینم و چقدددر لایقم که در مدار دیدن زیباییها هستم.
به شکل جادویی از تنهاییم لذت میبرم و خداوند هدایت میکنه تایم بیشتری خونه خلوت میشه با مثلا کوچه خیابون یا حتی پارک تا بشینم تمرکزیتر با خودم حرف بزنم. خدا رو شکر میکنم بخاطر این هدایت.
اتفاقا امروز داشتم قدم زنان مسیر زندگی و کارهام رو مرور میکردم که خدا خیر بده استاد رو بعضی کارها رو دیگه خیلی راحتتر دارم انجام میدم چون انگار یجوری نهادینه شده این طرز فکر که آقا چطور سادهتر….تو کارم، تو سبک زندگیم ازش بهره گرفتم و هر بار بخودم گفتم ببین قبلا چه مسیر سختی رو میرفتی و الان چقدر راحت شدی….یاد اون سوره انشراح افتادم که ما سنگینی بار رو از دوش تو کم نکردیم؟ چقدر شرایط این روزهای زندگیم هماهنگی داره با مطالب گفته شده…این راحتی لول داره برای هرکسی ولی مهم اینه که تو مدار خوبیها هستم.
چقدر لذت بردم از امکانات این تراک کمپر زیبا و عالی که با کوچیک بودنش میشه همهجا باهاش بری و از سفر لذت ببری.
چند روز پیش تو کامنت یکی از بچهها که اسمش خاطرم نیست ولی بهش درود میفرستم، خوندم که میگفت از کجا واقعا یه لحظه بعد زنده باشم پس بزار الان از این واقعیت لذت ببرم، به قول استاد ذهن نامناسبترین شرایط رو سناریونویسی میکنه برات تا آماده باشه ولی واقعا مجبور نیستیم گوشش بدیم…میشه واقعا با کلام شروع کنی به تغییر زاویه ذهن…میشه کنترلش کرد. خدایا شکرت که قدرت کنترل ذهنم رو بهم دادی و من میتونم انجامش بدم.
استاد انیمیشن soul رو ببینید اگر مناسب دونستید. یه سکانسی داره میگه
Fish was looking for the ocean, the wiser said you are in it right now. The fish said this? This is water, what I want is OCEAN
تجربه اقیانوس این ماهی کوچولو میتونه خیلی راحت کمرنگ بشه چون لذت بردن رو فراموش میکنیم. قدر یا saviourکردن این لحظه…چشیدنش..مزه مزه کردنش رو فراموش میکنیم…چقدددر زندهاند کسایی که الانونشون رو پیدا کردن…
واقعا میشه از خوندن کامنتها هم خسته شد، استاد؟
میشه از دیدن این زیباییها خسته شد…
یا میشه از هر کدوم بیشتر از دیگری لذت برد و نشه گفت کدومش بهتر از دیگریه؟
میشه ماهی داستان شد و بعد گفت اینا مگه لذت داره؟
چقدددر لذت برام مفهوم عمیقتری پیدا کرده….شایدم من زندهتر از قبل شدم.
سفر قبلی یادم مونده…که با دوچرخه پشت ویزیتور سنتر میشستین و با 2 تا لی تاپ فایل میزاشتین…انصافا اونا هم زیبا بودند…علی رغم تموم مسائلی که داشت باعث شدن هدایت شیم به اینجا و امروز.
خدایا شکرت بخاطر نیاکان ما که امروز و اینجا هر آنچه هست از درخواستها و تضادهای آنهاست.
چه ذکر زیبایی
All is good, all is well. Out of this situation only comes good and we are safe and sound in the hands of Almighty and I am prepared for all that comes my way.
زندگی اینجوری بوده، نسلها و نسلها اومدن و مسائلشون رو خرد برتر هستی پاسخ داده، حالا واقعا چی میشه من نتونم به این دلگرمی خودم رو مشغول کنم که در زمان مناسب، در مکان مناسب پاسخ سوالاتم داده میشه.
چی باعث میشه برای رشد و پیشرفت خودم وقت نزارم؟ چی باعث میشه خودم رو مرکزیت جهان خودم ندونم و برای پیشرفت خودم حالم رو خوب نگه ندارم، چی باعث میشه ترسهام بر من چیره بشه تا راه روشنی که خداوند در دل خود مسئله نهاده رو نبینم.
دیروز وسط ورق بازی گفتم خدایا ممنون خیلی از بازیها رو میبریم ولی بازیهایی هم میبازیم…چقدر خوب یادم دادی کلیت بازی رو ببینم که آقا 1 ساعت کنار هم میخواهیم لذت ببریم مگه مهمه چندتا من ببرم یاببازم….و انصافا بعضی دستها اینقدر پیروزیهای قاطع دارم یا داری که انگشت به دهانهاست…مثل بازی والیبال 3 بر 0 یا یه فوتبال 7 بر 0 من تو دلم میدونم جریان چیه و همیشه پشتم رو گرم میکنه که مهم نیست حتی حریف کیه..من میتونم برنده باشم. امیدوارم همین بند آخری که نوشتم رو خوب بتونم بفهمم و درک کنم و برای شما سعادت و خوشبختی در همه ابعاد زندگیتون رو طلب میکنم. از خداوند رزاق، وهاب و هدایتگر
سلام استاد عزیزم…..خواستم از حال خوب امروزم به شما بگم…من چند روزیی بود که بخاطر یه اتفاقی که خیلی جالب نبود درگیرش شده بودم خودمم میفهمیدم که نباید تو این حال تو این درگیری بمونم شاید یه هفته تو این حال بودم …فایلهای شما رو گوش میدادم اما از درون داغون بودم جالب بود که هی داستان پشت داستان درگیری پشت درگیری…..میرفیتیم با دوستامون ورزش به طرز عجیبی اتفاقی می افتاد که حالمو بد میکرد….یا برای خانواده ام مشکلی پیش می اومد و من به طرز عجیبی درگیرش میشدم…یا ذهنم درگیر میشد که پسرم روز سیزدهم اردیبهشت به دنیا اومده چرا من تو این تاریخ بدنیا آوردمش این عدد نحسه چرا اون موقع فکر نکردم مقاومت کردم …استاد یعنی آنقدر ذهنم درگیر میشد که احساس میکردم هر آن هستش که سرم منفجر بشه بیشترین درگیری ذهنم همین عدد سیزده بود که چرا میتونستم یه روز دیرتر بدنیا بیارمش این کارو نکردم…یا میخوندم که نظر بعضی ها چقدر بده راجب عددش یا تو اطرافیان هی میگفتن چرا این کارو کردی(استاد خواهش میکنم یه فایل راجب همین بزارید که چقدر من کسایی رو میشناسم که با شما همراه هستن ولی به من میگفتن سیزده نحسه خارجی ها هم این روز نحس میدونن بچشونو تو این روزبدنیا نمیارن…یا هزار دلیل دیگه )استاد تا اینکه دیروز گفتم خدایا من نمیخوام تو این حال بمونم کمکم کن….من تقریبا هر روز میرم پیاده روی با دوستم،،، اما شنبه ها رو نمیرفتیم چون اون نمیتونست بیاد…..من ساعت شش صبح از خواب بیدار شدم هی کلنجار رفتم بخوابم دیدم خوابم نمیبره گفتم این نشانه است پاشو…پاشدم یه قهوه خوردم زدم از خونه بیرون فایل جلسه دهم روانشناسی ثروت یک گذاشتم درباره تضاد بود گوش دادم رفتم و گوش دادم دیدم چقدر با انرژی شدم گفتم الان که برگشتم میرم خونه دوچرخه ام و بر میدارم میرم یه دوری بزنم با عشق اومدم خونه دوچرخه رو برداشتم یه موزیک گذاشتم رفتم یه بیست دقیقه دوچرخه سواری ،نمیدونید چقدر رها بودم تو اون لحظه چقدر حس خوبی داشتم ،یاد بچگی هام افتادم یا اون لحظه های زندگیم ….اومدم خونه رفتم دوش گرفتم اومدم نشستم فایل سی و یکم روانشناسی ثروت یک گوش دادن و نوشتن(من سومین باره که هر فایل شما رو گوش میدم بر میگردم به عقب قبلی هارو هم گوش میدم)خلاصه نگم که الان ساعت ده صبح هستش بعد اومدم تو سایت دیدم شما این فایل گذاشتید گوش که دادم گفتم همینه من خواستم هدایت شدم….خلاصه استاد این فایل همینی بود که من باید گوش میدادم اینکه اگه الان تو یه تضادی گیر کردم مطمعنم که خیره ظاهرش بده و سخته…..
من از شما سپاسگزارم چقدر خوب به من درس زندگی رو یاد دادید…من با شما خدارو شناختم ….من با شما فهمیدم زندگی کردن یعنی چی….کلام خدایی استاد….امیدوارم هر چی حال خوبه برای شما…
باسلام وخداقوت
خدمت استادم و خواهر عزیزم
خدایا شکرت که این فایل تصویری دیدم
اولا چقدر زیبایی دیدم
دوماً چقدر از صحبتهای استاد درس گرفتم
خودمو تحسین میکنم واقعا خدایا شکرت که مرا به این مسیر زیبا و پر از درسهای الهی هدایت شدم
الان دارم تمرینهای جلسه دوم کشف قوانین زندگی
رو انجام میدم ودارم روی خودم و پیدا کردن ترمزهام
کار میکنم از شما چه پنهان کلی گیج بودم
در مورد
اولا نحوه اجرای تمرینها
دوماً در پیدا کردن ترمزهام
دیشب داشتم کامنت دوستان را
درمورد توحید در عمل میخواندم
هدایت شدم به توحید عملی قسمت 7
که استاد اونجاش رسیده بود که میگفت
بچه ها صحبتهای منو طبق باورهایی که دارند و برای خودشان اونجوری که دوست دارند برداشت میکنند
و این غلطه .
همونجا از خدا درمورد عمل به تمرینهای ودرکش
هدایت خواستم
چون که الان چند وقته شیطان خیلی تو گوشم وز وز میکنه ونسبت به تمرینات گیج بودم
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
وقتی امروز این فایل تصویری و اینهمه زیبایی دیدم
و فرمایشات استاد در مورد مثال سربالایی کوهستان
و تشبیه اون با مسایل زندگیمون ونجواهای شیطان
چقدر درکم را بهبود داد
مخصوصا اونجا که خانم شایسته برای اتفاقی که در مورد پرنده زیبا بیان کردند
خدایا صدهزار مرتبه شکرت
حالا میتونم درک کنم اون باورهای بنیادی خودم که بیشتر مانع هستند تا وسیله پیشرفتم یعنی چی
استاد همیشه تاکید دارند حرف های مرا وحی منزل
بدونین یعنی چه
حالاست که این موضوع زیبایی دونستن هر مسیری وهدایت خواستن و میفهمم
عاشقتم استاداز اینکه انتخابم بودی
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
خدایا منو به مسیر های زیباو همواره برای رسیدن به خواسته هام
هدایت کن
خدایا منو با کسانی که هدایتشون کردی
همراه کن
آمین
سلاااام، سلااااام. به به … از این طبیعت بکر و زیبا که جز خدا چیزی دیده نمیشود و بس.
امکانات که عاااالی که کلی کیف میده که در این طبیعت از اون ها استفاده کنیم. همکاری دو زوج خوشبخت که نمونه بارز دو زوجی هستند که با خودشون در صلح هستند. تعادلی که بین کار و تفریح دارند …. اتفاقا در سفرهای قبلی تان همش سوال برام میشد که ای بابا، پس استاد کی میتونه به کارش در سایت برسه با آن همه تفریح در سفر. ؟! ولی یواش یواش فهمیدم که شماها تو این کار هم کار درست هستین و مدیریت زمان عالی دارین. تازه الان که نسبت به قبل کلی پیشرفت کردین، از جهت رعایت قانون سلامتی که وقتتون خیلی برای آشپزی و خوردن نره و … از جهت تراک کمپر که خونه و ماشینتون یه جا است و …. و الان هم با کلی امکانات عالی مثل اینترنت همراه در همه جا، کلی کارهاتون را هم پیش می برین. استاد هم که دایم دنبال این است که چطور از این بهتر؟! چطور از این لذت بخش تر ؟! چطور از این ساده تر؟! اون وقت هدایت می شوند به همه چیزهای ساده و خوب.
استاد عزیز، نوش جونتون، بودن در این طبیعت عااالی با هوای عااالی.
استاد یه داستانی هم بگم از هدایت ما در مرداد ماه. همسرم که رودباری هستند و ما یکی از مکان هایی که زیاد به آنجا می رویم، رودبار است. خودمون که شکر خدا در آنجا خانه داریم که از طریق پدر همسرم به ما هدیه داده شده است در پایین رودبار است که هوا اونجا در تابستان، بسیار شرجی و گرم است و یه خونه ییلاقی خانواده همسرم در کمی ارتفاع بالاتر در یه طبیعت بکر, دارند و همچنین برادر همسرم هم یک خونه ییلاقی در ارتفاعات بسیار بسیار بالا به نام محله دارستان که به بام رودبار هم معروف است، دارند که ما در تمام فصول هم اگر فرصت داشته باشیم به آنجا می رویم و شب مانی داریم. عکس پروفایلم هم مال اونجا است که در اردیبهشت ماه کلی گل گاو زبان با دستان خودمون چیدیم که چقدر لذت بخش بود. خدا را سپاس
و اما سفر مرداد ماه ما که تهران بسیار بسیار گرم بود و ما هم میخواستیم بریم رودبار که دیداری هم از خانواده همسر جان هم داشته باشیم و همه گفتند که الان که واقعا اون جا هم گرم است و اما ما گفتیم توکل به خدا. پیش به سوی سفر. وقتی رسیدیم ، دیدیم که چه هوای عااالی هست و مادر همسرم که ما را دید، گفتند که دقیقا از دیشب هوا اینجوری شده … چقدر عااااالی بود در مرداد ماه، به قدری خنک بود که ما ژاکت میپوشیدیم و اما آن موقع یه شب هم که به دارستان هدایت شدیم و در آنجا خوابیدیم، استاد جز زیبایی ما چیزی ندیدم و بس. جز پروردگار چیزی ندیدیم و بس … کلا شب و صبح در مه بودیم و چقدر لذت بردیم. کلی والیبال بازی کردیم و …. خیلی عالی بود.
استاد جانم، در مورد مسیرهایی رو کوه فرمودین که واقعا همینطوره، ما وقتی از پایین جاده محله دارستان رودبار را میبینیم، میگیم وااااای چه جاده ای، چقدر خطرناک ….ولی وقتی می رسیم بالا به یه دشت زیبا، میگیم خدا را شکر که چقدر راحت بود. راستی استاد من به خاطر غلبه بر ترس هایم، دفعه پیش خودم نشستم پشت ماشین برای بالا رفتنکه چقدر اعتماد به نفسم بهتر شد.
خدا را سپاس استاد عزیزم از این جمله تان که اگر مثبت نگاه کنیم و اگر حال دلمان خوب باشد، هر مسیری مثل مسیر کوهستانی این جاده، نرم و روان خواهد بود.
انَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرًا « آیه 6 سوره شرح» همراه هر سختی، آسانی است.
مریم جون، دفتر سپاسگزاری ات چقدر زیبا است. من هم هر سال جدید که میشه، یه دفتر سپاسگزاری و یه دفتر برنامه ریزی برای خودم تهیه میکنم که چقدر دوستشون دارم و مخصوصا دفتر سپاسگزاری ام را. اکثر روزها صبح ها سپاسگزاری هایم را یادداشت میکنم و حال دلم را بهتر و بهتر میکنم.
زندگی خیی ساده است، وقتی همه چیز را ساده بگیریم و اگر بتوانیم در لحظه دایما سپاسگزار داشته هایمان باشیم، این رضایت از زندگی ما را به سمتی هدایت میکند که باز رضایتمان از زندگی بیشتر و بیشتر خواهد شد.
رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ « آیه 250 سوره بقره»
پروردگارا، بر ما صبر و شکیبایی فرو ریز و گام های مان را استوار ساز و ما را بر گروه کافران، پیروز گردان.
در پناه پروردگار عالم
شیما
إِلَهِی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیْرُکَ
به نام خدایی که در هر لحظه در حال هدایت بندگانش هست
سلام و درود
الهی شکرررررررررررررررررررررررررررت
به خاطر این تجهیزات همه چی تموم این ماشین هیولا که کارها را برای ما راحت راحت کرده.
الهی شکرررررررررررررررررررررررررررت
که هر لحظه استادمون در هر مکان و جایی در حال بهبود دائمی هستند و به ما درس زندگی میدن.
الهی شکررررررررررررررررررررررررررررت
شکرگزاری دیگه جزئی از وجودمون شده و در هر لحظه و هر جا دیگه خیلی ذهنمون زور نمیزنه برای این کار.
یادمه دوسال پیش برا شروع کار کمتر میتونستم شکرگزاری کنم و خیلی احساس خوبی از این کار نداشتم
ولی تو مسیر بودم
و وقتی به مدار بالاتر اومدم احساس شکر گزاری بهتری داشتم
سر کارم با یه بنده خدایی شیفت بودم و ایشون کلا شبکه خبر را نگاه میکرد و کلا رو ریل نبود
و اون وقتا برام کنترل ذهن خیلی سخت بود و ایشون مدام منا میبرد به جاده خاکی
و من پیش خودم میگفتم خدایا چطور میشه که من بتونم شرایط ایده الم را خلق کنم؟
فایل استاد را پلی کردم که میگفت شما باید و باید از جایی که هستین شروع کنین به تمرکز ذهن
ایده هایی که اجرا کردم و گفتم یه قدم امروز بهتر باشم و
هدفن میزدم به گوشم
کتاب میخوندم
بیرون میرفتم
جایی که نمیتونستم حرفهای همکارم را قطع کنم
خودما تو طبیعت و کوه همون لحظه میدیدم
و یادمه اینقدر تو این کار مهارت کسب کردم که یه روز
همکارم داشت از اتفاقات نامناسب حرف میزد و منم رفته بودم در طبیعت و اصلا صدای ایشون نمیشنیدم
که یه دفعه دسته کلیدشا زد به میز و گفت آقا رسول
آقا رسول کجایی دارم با شما حرف میزنم،
و جهان وقتی استمرار منا در کنترل ذهن و کار کردن رو خودم دید
یادمه دوروز بعد کل شیفت نفراتش جابه جا شد و من یه پله فقط یه پله به مدار بهتر و همکار بهتر از ایشون هدایت شدم
اینقدر خودما لایق صحبت کردن با انسانهای هم فرکانس خودم میدیدم که بعد از چندی کنترل ذهن با همکار جدید
به یه مکان جدید هدایت شدم و تونستم شرایط بهتری را خلق کنم و پس از چند هفته کار کردن روی خودم و کنترل ذهنم با این همکار جدید
کل این ادمها تو سر کار را خدا کن فیکون کرد
و من الان تنها هستم وسر کار شرایطی دارم که تقریبا زمانهای زیادی را در غار تنهاییم به سر میبرم.
(زمانی را در سایت،رفتن به طبیعت،صحبت از قوانین با همسر عزیزم،شکرگزاری،گوش دادن دوره دوازده قدم،
پیاده رویو لذت و شادی و پایکوبی)
بله بهارا پرداخت کردم اینگونه
و هنوز خودما در اول مسیر میدونم و در حال یادگیری
الان فقط و فقط کل لحظاتم با همسر عزیزم سپری میشه که ایشون هم در مسیره
یادمه وقتی از خدا خواستم که شرایط طوری باشه که من بتونم با ایشون این مسیر لذت بخش را ادامه بدم و
پرداخت بهای من اینگونه شد که فقط و فقط روی محاسن ایشون زوم کردم
یه روز اومدم خونه و دیدم ایشون عضو سایت شده
چون من دوسالی بود فایلها را گوش میدادم و یه کوچولو از لحاظ فرکانسی از ایشون جلو بودم
چنان تعهدی در این راه نشون دادند که شاید قابل باور برای کسی نباشه و هنوزم ادامه داره این روند
قبلا که این مسیر را باور نداشتند
میگفتند با دوتا بچه که یکیش مدرسه ای هست واقعا وقت نمیکنم
اما وقتی خودشون تحقیق کردن و با جدیت فایلها را گوش دادن و باور به این راه در ایشون شکل گرفت
شاید دوما ه نان استاپ روزی دو ساعت میخوابیدن
عاشقتم عزیزم
الان میتونم بگم که ایشون خیلی خیلی در درک قوانین از من جلوتره
حالا به جایی رسیده که اینقدر تعهد ایشون در پرداخت بها زیاده که دیگه زمانی را حتی یه لحظه را هم به چیز دیگه ،به کس دیگه
اختصاص نمیده و داریم رو محصول بینظیر دوازده قدم کار میکنیم.
افراد نامناسب کاملا از زندگیمون حذف شد
دوستای نامناسب کاملا حذف شدن
و فقط در مسیر لذت بخش داریم طی مسیر میکنیم.
به جایی رسید که در 402/6/1 در روز تولدم
با رسیدن نشونه ها و هدایتها خداوند هدیه را به رسول داد
رسول قدم در راه ناشناخته ها گزاشته
و داره به شغلی که خداوند بهش الهام کرده قدم بر میداره
که با قدرت و با عشق این مسیر را تا پای جان ادامه میده به امید الله.
این هم رد پایی باشه از رسول که گوش داد به الهامات و
تسلیم بود
و با توکل حرکتشا شروع کرد.
هیچ منطقی برای شروع این شعل ندارم تو ذهنم
اما اون گفته و منم گفتم چشم
قدم اول با من بقیش با خودت
به الله قسم میخورم این چند تا فایلهای اخیر شما تک تکشون برای من حکم هدایت بود
برای شروع حرکتم
در تاریخ 31 مرداد من و همسرم برای ثبت نام دوره رفته بودیم که توی منطقه میرداماد ثبت نام انجام شد و بعد روز قبلش من فایل یک قدم دوازده را داشتم نگاه میکردم که استاد میگفت
من عاشق طبیعتم و دفتر کار ما در پارک ملت بود ، و روبروی ما فضایی داشت که همیشه تحسین میکردیم و لذت میبردیم
اومدیم بیرون از اون مجموعه و زدم رو اپلیکیشن نشان و ما هدایت شدیم به پارک ملت که 4 کیلومتر با ما فاصله داشت.
و کلی کیف کردیم
تو اون فضای بینظیر قدم زدیم
و من را یاد چندین سال پیش انداخت که استاد تو همین مکان
بندگی کرد و
هدایت شد به بهشت برین .
الهی شکرررررررررررررررررررررررررررت
اینم یه رد پای دیگه از رسول
در تاریخ 1402/06/04.
موفق و پایدار باشید
الهی شکرررررررررررررررررررررررررررت
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربون
سپاس از فایل هایی که میذارین وباعث پایداری باورهامون میشید
من الان تقسیم شدم به دوتا قسمت فاطمه قبل از 12 قدم وفاطمه بعداز 12 قدم
چک اپ فرکانسی من نصف یه دفترشد و17 ساعت طول کشید تا بنویسم ببین چه اوضاعی داشتم
ممنونم ازشما بهترین همسر ورفیق
شما همیشه فرصت رشد بهم دادی درکنارت بزرگ شدم
یه قسمت بزرگی از تربیت من در کنارشما شکل گرفت اونم تربیت ذهنم بوده وهست
انقدر تغییرات خوبی کردی که مقاومتم نسبت به سایت واستاد ازبین رفت وسریع عضوشدم
خب به نسبت من
اوایل که عضوشدم طبق معمول کم خوابیدم وکم خوردم وکم گشتم وکم شنیدم
فقط فایل گوش دادم فایل دیدم تعهد دادم که باید تغییرکنم و خداروشکر همچنان نتایج از راه دارن میرسن و حال مون خوبه خیلی خوشحالم
از تغییرات خودم وشما
از فرصت گفتگو کردن
از گشتن وسفررفتن و الهامات و خودباوری هامون
از تغییرات وباورهای خوب بچه هامون که استاد وخانم شایسته عزیز به عنوان اعضای خانواده مون میدونن
سپاس از کامنتت اونم توسرکار و شیفت کاری که با خوندنش ذوق زده شدم . عاشقتم همسرجاااااااااان.
بی نهایت سپاسگزارم از شما استاد وخانم شایسته عزیزم خیلی دوستون داریم.
سلام و عشق خدمت رفیق و عزیز دلم فاطمه جان
از یه شیفت شب کاری
یه خدا قوت جانانه به شما
همسر جااااااان با عشق تقدیم میکنم
ممنون و سپاس بابت لطف و محبتی که به من داشتی
بسیار بسیار خدارا شاکرم که در کنار شما این لحظات و روزهای زندگیم داره سپری میشه
و یه سالی هست که زندگیمون یه رنگ و بویی دیگه ای گرفته
رنگ و بوی خدایی
الهی که همیشه سلامت و شادمان ببینمت و
در کنار هم زندگی شادتر و توحیدی تری را سپر ی کنیم.
و به اوج قله ی بندگی برسیم.
عاشقانه دوستت دارم.
(قلب فراوون)
آقا رسول عزیز
تولدت با چند روز تاخیر خیلی مبارک باشه انشالله خدا به عمرت عزت به پولت برکت به جسمت سلامتی و هر روز آسان تر بشی برای آسانی ها
لذت بردم از پیشرفتی که طی این مدت کوتاه داشتی و این یعنی شما تعهد داری نسبت به مسیر…
برای کار جدیدت هم آرزو می کنم جریانی از نعمت و ثروت از هر طرف و به بی نهایت روشی که فقط خود خدا می دونه در زندگی شما و همسرتون جاری بشه…
برقرار باشید انشالله…
سلام به اقا رضای عزیز
دوست خوبم
سپاسگزارم که کامنت بنده را خوندی و من را مورد لطف
خودتون قرار دادید.
ممنون برای دعای خیری که برای من داشتی.
این بزرگی و وسعت روح شما و شخصیت الهی شما رفیق و برادر بزرگم را نشون میده.
من هم برای شما بهترینهارا از سلامتی و ثروت و شادی
رحمت و برکت را از خدای رحمان خواستارم.
یا حق.
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان بزرگوار
این قسمت از داستان سفر به دور آمریکا منو یاد بچگی های خودم انداخت که تو روستا زندگی میکردیم و همیشه هرجا که میخواستم برم قبلش اون مکان را تو ذهنم تجسم میکردم و زمانی که به اونحا میرفتم دقیقا همون چیزی میشد که من تجسم کرده بودم تو ذهنم
استاد شما مکان بسیار زیبایی را انتخاب کردین واسه استراحت چه جای زیبا و عالیه واقعا خدارا هزار مرتبه شکر به خاطر این همه نعمت و ثروت
و چقدر شما شفاف و عالی همه چی را توضیح میدین من از خداوند بسیار سپاسگذارم که شما و مریم جان عزیز را جلوی راه من و خانواده ام گذاشت تا ما هم از این نعمت الهی بی بهره نباشیم خدا را صد هزار مرتبه شکر
به نام خداوند وهاب وعظیم
اول از همه وااااوو به این همه زیبایی که چشمام داره میبینه خداای من
چه استتاری کردین مریم خانم با اون درختای پشتتون
وواقعا اول که عکس فایل امروز سفر به دور امریکارو دیدم یه چند لحظه ای فقط داشتم نگاهش میکردم
ویاد فلکه مریم توی پردایس افتادم
خدایا شکرت که جایی حضور دارم که چشمام دارن این همه نعمت وفرآوانیتو میبینه
از تراک کمپر فوق العاده با اون همه امکانتش مثل کولر وبخاری درجا
مثل اون حد از توان تولید برق که یه خونه رو میشه باهاش کاملا پوشش داد
اون تلوزیون که میشه کاراتو انجام بدی وتوی اونم ببینی صفحه رو
چقدر جا داره بااینکه یه کمپره که پشت وانت سوار میشه نه به بزرگی مثلا rvولی من قشنگ احساس میکنم که می تونه کاملا نیاز آدمو از سفر برطرف بکنه از بس که همه چیز داره
استاد چقدر کیف میکنم وقتی میبینم که از رسیدن به خواسته هاتون برامون میگید مثل همین جملتون که گفتید توی ذهنتون این ویوو وصحنه رو تجسم کرده بودین از این طبیعت والعان توشین العان دارین اونجا هواشو نفس میکشین ولذتشو میبرید
ایوالااا داری استاد تحسینتون میکنم
منم واقعا دیوونه طبیعتم.اصلا احساس میکنم وقتی با طبیعتم به خود اصلیم نزدیکم
خدایا شکرت برای حضور این دوگوهر ناب توی زندگیم .که دارم یاد میگیرم از رفتارشون از کلامشون از افکارشون از باورهاشون واز عمل کردنشون به اون چیزی که میگن.
خدایااا شکرت
و اونجایی که از جاده های سربالایی داشتین میگفتین قشنگ حسش کردم واومدن جلوی چشمم تموم راه هایی که وقتی سفر میرفتم توی جاده میدیدم که از دور چقدر شیب دارن وسره بالایی هستن وبعضی مواقع که از دور میدیدم به خودم میگفتم اینو دیگه نمیشه با ماشین رفت ولی وقتی آرام آرام بهش نزدیک می شدم ومی افتادم توی دلش اصلا اونجوری نبود که از دور خودشو سختو شیب دار نشون میداد واصلا بعضی وقتا وقتی می افتادم توی مسیره یادم میرفت که این همون جاده ای هست که از دور اینقدر سر بالایی بوده
و اینو باید به خودم همیشه یاد آور بشم که اگر مسئله از اینجایی که هستم یعنی قبل از افتادن توی جادش داره منو میترسونه دقیقا مثل همون جاده هاییه که فکر میکردم خیلی سختن ولی نبودن وقتی رفتم توی دلشون
پس با ایمان پیش برم که وقتی توی دل جاده بی افتم دیگه کارا خودش خود به خود درست میشه
وبه قول استاد توی دل مسائل راه حل هاشونم هست
پس نگران نباشم فقط حرکت بکنم
چون خداوند هدایت گرمه
خدایی که وعده اش هدایته
وزندگی خیلی ساده است اگر ما زندگیو ساده بگیریم
واین هدایتهای درونی مارو راضی نگه میداره
واین جمله خانم شایسته دیگه تیر خلاصی بود بر ذهن
نجوا گرم
آقاا تو ساده بگیر تو لذت ببر مسئله های پیش روتم جواباشون ساده میشه
اینقدر نگرانشون نباش
زندگی کن
خدایاا شکرت
استاد بی نظیرم واقعا تحسینتون میکنم از این روحیه طبیعت گردیتون وتوی دل مسائل رفتنتون
هرکجا که هستین در پناه حق
به نام خدای مهربونم که من رو به این مسیر زیبا هدایت کرد.
سلام بر استاد گرامی وخانم شایسته وهمه دوستان .
خدا را سپاسگذارم که صبح من رو با دیدن این فایل زیبا وپر اگاهی خیلی قشنگتر کرد.
چه صحنه زیبایی چه دفتر خوشگلی چقدر لباسهای خانم شایسته زیبا وراحت بود .
چقدر استاد جالب تراک کمپر رو مجهز کردین و همیشه این سئوالچه طور از این بهتر،چه طور از این راحتترخداوند شما را به مسیر راحتتر هدایت میکند.
نزدیکترین فرکانس به خداوند فرکانس سپاسگذاری هست که قشنگ روح وذهن هم سو میشوند وآرامش میگیری.منم هم دفتری دارم که هر صفحه که تمرین ستاره قطبی رو مینویسم زیرش سپاس گذاری همان روز موقع غروب میریم روی تختی که توی حیاط سرسبز وبزرگمون هست وهمزمان که خودم رو مهمون یه چایی طعم دار خوش بو میکنم با اهنگ تجسمی استاد که میزارم سپاسگذاری همون روز رو هم مینویسم .معمولا اون موقع هم که خیلی پرنده ها در حال پرواز وعبور از بالای سرم هستند لذت میبرم.
خداوند به هر مسیری که ما بخواهیم هدایت میکند.در سفر در لحظه قرار میگیری وخیلی از نعمتها را میبینی ونیازهای لحظه ات پاسخ داده میشود چون در لحظه هستی دقیقا خود زندگی رو تجربه میکنی وسپاسگذارتر میشوی.نیاز نیست نگران نیازهای آینده باشی.
استاد چقدر زیبا درسهایی که از سفر میگیرین با ما به اشتراک میزارین ونگاه ما رو هم به مسائل متفاوت میکنین.
مسیر سربالایی رو که میبینیم از دور خیلی سخت وغیر ممکن به نظر میرسه ولی وقتی میری تو دلش این طور نیست خیلی راحتتره.در زندگی هم همین طوره مسائل از دور خیلی سخت وپیچیده به نظر میرسه ولی در واقع اینطور نیست .ووقتی که هدایت خدا را طلب کنی خیلی راحت میشود.ذهن کارش همینه که همیشه به بدترین نحو ممکن مارو بترسونه از مسائل زندگی.ولی ما باید مثل استاد باورهای درستی ایجاد کنیم که تسلیم نجواها نشویم.
استاد مثل ذکر همیشه این باورها رو تکرار میکنه چون در مسیر درست داریم حرکت میکنیم همه چی لذت بخشه همه چی راحته اگر هر مسئله ای هم پیش بیاد جواب وراه حلش در دل همون مسئله هست خدا مارو هدایت میکنه.واگر تضاد ی یا( همون فرصتی برای رشد )پیش بیاد جوابش هم میاد.
اینطوری میتونی نجواها رو خاموش کنی هرچند که در این مسیر درست حرکت کنی تضادی به اون صورت پیش نمیاد.
اگر حالمون خوب باشه مسیر همیشه خوب وراحته.زندگی ساده هست وقتی ساده بگیریم وسپاسگذار باشیم.
سلام و وقت بخیر به استاد و دوستان عزیزم
صحبت های شما رو الان خیلی درک میکنم و خوب میفهمم چی میگین چون اخیرا تجربه شون کردم
من مدت ها بود که میدونستم دو ماه آخر تابستون باید یه حرکتی بکنم و دو تا کار رو از قبل برنامه ریزی کرده بودم شروع کنم اما انگار جدی نمیگرفتم ناخودآگاه ،چند روز پیش من به یه تضاد برخوردم که خیلی حالمو بد کرد و ناخودآگاه داشتم خودمو سرزنش میکردم که چون رو خودت کار نمیکنی این اتفاقا رخ میدن ، همون روز بود که فایل جلسه هفت کشف قوانین رو گوش کردم و استاد اونجا گفت که تضاد برای همه رخ میده هم فقیر هم ثروتمند ،هم توانمند ،هم ناتوان، هم آدمی که با قوانین آشناست هم آدمی که نیست درسته میزان تضاد ها و عمق تضاد ها فرق میکنه اما تضاد یه شمشیر دو لبه است مهم اینه که تو چه استفادهای ازش میکنی ؛ اینو که شنیدم گفتم آقا من اجازه نمیدم این تضاد منو ضعیف کنه و از مسیر اهدافم خارج کنه آنچنان قدرتی گرفتم که همون کارهایی که چند ماه بود میدونستم باید انجام بدم ولی جدی نمیگرفتم رو شروع کردم و فقط تو سه چهار روز مقدماتشو فراهم کردم و انجام دادم و کلی انرژی و قدرت گرفتم از انجام دادنشون تو این یکی دو هفته اخیر این موضوع سرلوحه زندگیم شده که آقا تضاد یه شمشیر دو لبه است
مهم اینه که تو چه استفادهای ازش میکنی
به عنوان یه سکوی پرتاب برات کار میکنه یا یه اتفاقی که تو رو از عرش به فرش میبره
مهم نگاه ماست
مهم احساس عمومی ما در طول روز و نوع نگاهمان به موضوعه استاد انگار وقتی این قانون رو درک کردم خیلی حواسم هست که کنترل ذهن رو دقیق تر انجام بدم ،حواسم باشه که تغییر نوع نگاه و در نتیجهی اون تغییر اتفاقات زندگی رو بهتر ببینم و تایید کنم ….
به نام خدای مهربان ”
سلام به خانواده ی عزیزم
_الامکانات والفول *
*یعنی همه چی نامحدود مخصوصا با ترکیب جادویی خواندن کامنت ها در طبیعت زیبا
استاد هر چیز را خیلی ساده و راحت با هم به یک کلید تبدیل کرده همانطور که شما از تراک کمپر راضی هستین مسلما تراک کمپر خیلی بیشتر از شما راضیه که اینطوری از امکاناتش به بهترین شکل استفاده میکنید .
از درخواست های روزانه ی استاد :
_چطور از این بهتر
_چطور از این ساده تر
_چطور از این آسونتر
_چطور از راحت تر
_در فضای تجسم شده ی ذهن استاد گرفتیم و قرار از تجربیات این زوج رویایی در این مکان جادویی بشنویم …
استاد گفتند که در این طبیعت های بینهایت هرچقدر بخوای میتونی سفر کنی و حتی کمپ بزنی اما هر 14 روز باید جاتو عوض کنی ،2تا موضوع بسیار مهم از این مطلب میشه فهمید .
1.اینکه چقدر برای مردم ارزش قائل هستند و این امکانات و نامحدود بودن را در اختیار مردم گذاشتند که البته مردم برای خودشون خیلی ارزش قائل هستند و هرگز به امید اینکه دولت براشون کاری بکنه ننشستند و بارها شده که با پول خودشون چه مکانها و امکاناتی را درست کردن به خاطر همین این طور جواب فرکانس و باورهاشونو دریافت میکنن
2.قانون ساده ای که هر 14 روز یک بار باید جاتو عوض کنی بدون اینکه بالا سرت باشن نشون از اعتماد دولت به مردم و مردم به دولت به خاطر همین این کشور توحیدی و ثروتمند به وجود اومده
قطعا اطلاعات استاد بیشتر از اکثر مردم آمریکاست واین به خاطر روحیه جستجوگرانه ی ایشون و به قول خودشون که هم آب و برق و اینترنت دارند به راحتی سفر میکنند و هر جا که دوست داشته باشند کمپ میکنم و فقط کافیه گوشه ای از آسمان راببنینند تا اینترنت هم خودشو نشون بده
*سوالات درست پرسیدن جوابهای درست گرفتن را در پیش داره و خداوند به هر مسیری که ما بخواهیم هدایت میکند ومهم اینه که چی بخوایم .
*نگاه و تجربیات مریم بانو :
سپاسگذاری اول صبح را در لحظه ای که تجربه میکنم مینویسم و سپاس گذار میشم از اینکه هم فرکانس شدم با این شرایط و به این صورت اونایی که درموردشون سپاسگذاری کردم پر رنگتر میشه و مثالهایی را که در ادامه با این سپاس گذاری زدند نشانه ای از پرندهایی بود که به صورت آنلاین برای ایشون موسیقی پخش میکردند .
_توضیحاتی که مریم بانوی عزیز در ادامه ی مباحث شیرینشون با صدای زیباشون بیان کردند این بود که سفر یعنی در لحظه برای حال بودن و اینقدر این لحظه ها لذت بخش که هرچقدر شکر گذاری میکنی فضا برای شکر گذاری بیشتر محیا میشه.(به به خدایا شکرت )
_در ادامه داستان استاد با یه عاشقتم گفتن به مریم بانو ،مثالی را از سربالایی خطرناک گفتن که وقتی از دور میبینی میترسی اما وقتی که ادامه میدی و میری جلو اصلا هم سخت نیست و بازهم نکاتی را از دل این تجربه واسه ما باز کردند (سپاس استاد)
*وقتی از دور به مسائل زندگی و سربالایی زندگی نگاه میکنی سخت به نظر میاد ولی وقتی ادامش میدی میبینی انقدر سخت و قابل انجام شدن هم نیست.
وقتی که هدایت خدا را طلب میکنی مسائل دیگه پیچیده نیست و هر مسئله ای که پیش بیاد تو خودش((ان مع العسر یسرا))
تکرار این باور است زبان استاد :
وقتی در مسیر درست حرکت کنی همه چیز نرم وروان و اگر تضادی هم به وجود بیاد برای پیشرفت و شناختن خواسته هامون است که جواب تمام مسائل در دل خودش است این باور میتونه هر روز تکرار بشه و البته الگوی مناسب را که خود استاد هست برای ذهن مثال بزنیم و منطقی کنیم .
ترسیدن و جلو نرفتن از نجواهای شیطان که ازش به عنوان اسلحه برای متوقف کردن ما استفاده میکنه که البته ما هدایت میشیم از طرف خدای مهربان و نمونش هم این سایت هدایتی هست که یک زوج فوقالعاد از این قوانین استفاده میکنن و واسه ماهم رد پا میذارن ،در ادامه ی تایید صحبت استاد که گفتن چقدر همه چیز ساده میشه بله واقعا با این ردپاهای شما واسه ما هم خیلی ساده میشه خدایا شکرت
در کل آقا جون مسیر شاید از دور ترسناک باشه ولی وقتی میری تو دلش جوابش بهمون گفته میشه که با حس و حال خوب ،اتفاقات خوب هم میفته و مسیر هم نرم و آسون میشه با یاری خدا و طی کردن تکامل
الهی شکرت