https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-01 00:16:142023-09-07 07:42:17سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 204
454نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
الهی شکرت که یه روز دیگه از راه رسید چشممون به جمال دو گوهر گرانقدرافتاد
و یه فایل بینظیر دیگه و کلی زیبایی و توجه به نکات مثبت
وارد شهر شدیم با پوشش درختان جنگلی و کوه هایی که پوشیده از جنگل هست و دیدنشون روح آدما جلا میده
باید هر بار این ویزیتور سنر همه شهر های این کشور را دوباره و دوباره تحسین کنیم که تجربه یه سفر لذت بخش را برای دیدن جاهای مختلفش به ما هدیه میده و
دوباره باور مارا درمورد این کشور آزاد و بینطیر با مردمانی که با خودشون در صلح هستند را تغییر میده
اول از همه باید تحسین کنم ثروت و فراوانی را در این کشور پهناور
نشمردم ولی تا چشمم کار میکرد ماشینهای شاستی بلند بود.الهی شکرت به خاطر این همه ثروت و فراوانی
این ویزیتور سنر همه شهر های این کشور را دوباره و دوباره تحسین میکنم که تجربه یه سفر لذت بخش را برای دیدن جاهای مختلفش را به ما هدیه میده
الهی شکرت برای این کوه های سرسبز و زیبا
الهی شکرت برای این جاده منتهی به شهر silverton
سیلورتون که در اصل “پارک بیکرز” نامیده می شود، در منطقه ای مسطح در دره رودخانه آنیماس قرار دارد و توسط قله های شیب دار احاطه شده است. بیشتر قله های اطراف سیلوورتون سیزده ترند که بالاترین قله طوفان با ارتفاع 13487 فوت است. این شهربه عنوان یکی از دروازههای برتر به منطقه خلوت کلرادو شناخته میشود.
آخرین معدن کاری Silvertons در سال 1992 بسته شد و جامعه در حال حاضر عمدتاً به گردشگری و پروژههای اصلاح و حفاظت دولتی وابسته است. سیلورتون به دلیل راه آهن دورانگو و سیلورتون نارو گیج، قطار سابق معدن که اکنون به یک نقطه عطف تاریخی ملی تبدیل شده است و رویدادهای بین المللی شناخته شده ای مانند دوی استقامتی هاردوک صد مایل، به خوبی شناخته شده است.
استاد جان برای ما دیگه یه باور بنیادین شده که شما آسون شدید بر اسونیها
وارد هر شهری که میشید
دستهای خداوند آماده اند که به شما با عشق کمک کنند.
نکته اصلی اینجاست که خودت به شخصیتی تبدیل بشی که هر وقت خواستی به کسی کمک کنی با تمام وجودت این کار را انجام بدی
و بدونی که با حس خوبی که بهت میده این کار فقط و فقط به خودت کمک میکنه و باعث میشه با این باور در ما تقویت بشه که
هر جایی میری دستهای خدا برا کمک کردنت آماده باشه.
بله
شخصیتی که با خودش در صلحه
هرجایی وارد بشه تمیز تر از اونی که تحویل گرفته تحویل میده
شخصیتی که با خودش در صلحه
همون طور که دوست داره بقیه بهش احترام بزارند به دیگران هم احترام میزاره
شخصیتی که با خودش در صلحه
همون طور که دوست داره دیگران براش کار کنند خودش هم با عشق تو کارش تبدیل میشه به آدمی که حرفی برا گفتن تو اون کار داره و باورهای قوی و توحیدی برای خودش میسازه.
شخصیتی که با خودش در صلحه
همون طور که خوشا دوست داره و احساس خوبی به خودش داره همیشه و هرجا به تحسین دیگران هم میپردازه
شخصیتی که با خودش در صلحه
توجهش به نکات مثبت شغل و حرفه ای هست که داره کار میکنه و سعی میکنه لحظاتش با لذت سپری بشه
شخصیتی که با خودش در صلحه
زیباییهای شهرشا میبینه و از اونا صحبت میکنه
شخصیتی که با خودش در صلحه
بزرگترین ثروتش را وقتش میدونه و در راستای لذت و شادی درونی صرفش میکنه و زندگیش را به ساده ترین شکل ممکن سپری میکنه
از خوراکش که یه وعده هست
از پوشش که لباسهایی را میپوشه که خودش راحته و نه اینکه توجه دیگران را جلب کنه
شخصیتی که با خودش در صلحه
زیبایی ادمهارا در سیرت و فرکانسشون میبینه نه در صورت و زیبایی ظاهر.
شخصیتی که با خودش در صلحه
برای هر چیزی حاضره بها پرداخت کنه، نه اینکه دنبال چیزهای تخفیفی و ارزون و مجانی باشه،بلکه خودشا به جایی میرسونه که بهترینش را از هر چیزی میخره ،چون رو خودش کار کرده و بها داده و لیاقتشا به بالاترین سطح ممکن رسونده.
شخصیتی که با خودش در صلحه
برا خودش خیلی خیلی ارزش قائله و همیشه قدرت نه گفتن به آدمها را داره همونطور که از نه گفتن بقیه ناراحت نمیشه و این حق را براشون قائله.
شخصیتی که با خودش در صلحه
اجازه میده آدمها خودشون به مرحله کمال برسن و تو کار جهان و کائنات دخالت نمیکنه
شخصیتی که با خودش در صلحه
تسلیم د ر برابر هدایت الله.
شخصیتی که با خودش در صلحه
در کنار خوش سیرت ترین انسان و خوش سیما ترین انسان زندکی میکنه که لیاقتشاداره.
شخصیتی که با خودش در صلحه
هر جا و هر مکان باشه بوی خوش و احساس بندگیش را از اعماق جود میشه حس کرد وحس و حال خوبش را به همه انتقال میده. از آدمها گرفته تا اشیا و فضای پیرامونش.
یه داستان عجیب و شنیدنی تجربه خودم بگم
رفته بودیم شهرستان
برادرم به من گفت اگه مایل باشی بریم به مشتی حسن که شوهر عمه مادر عزیزم هست سر بزنیم
منم گفتم بریم داداش
رفتیم پیش این مرد بزرگ
به خدا احساس میکردم این مرد 90 ساله دلش به اندازه یه جوون 20 ساله شاداب و پر از حس خوبه.
شروع کرد به شعرهای حافظ خوندن و من متحیر از این همه انرژی و حافظه ی قوی ایشون و همون جا یاد آقای عشق یار اوفتادم که استاد داستانشا مفصل در فایلها گفتن.
توی اتاق ایشون خیلی مگس بود و در حین صحبتهای ایشون روی صورت ایشون میشستن
منم که حوصله ام سر رفت گفتم عمو اذیت نمیشی از این همه پشه
جواب ایشون تامل برانگیز بود
گفت ببین آقا رسول این پشه ها اگه نباشن دست من از کار میوفته
من در روز با هر بار نشستن این پشه ها روی صورتم ورزشی راکه برای دستم باید انجام بدم، انجام میدم و از اینها هم قدردانی میکنم. و گرنه دستم از کار میوفته،این هم موحبتی هست از جانب حق
برادرم در مورد یه بنده خدایی صحبت میکرد که تا ایشون گفت آدم خوبی نبود
سریعا حرف برادر منا قطع کرد و گفت باید ببینی که خودت چه ایرادی داشتی که به پست ایشون خوردی.
خلاصه این شد که برادر زاده من اینقدر از شخصیت مثبت ایشون خوشش اومده بود که به من گفت عمو هر وقت اومدیم اینجا حتما به عمو حسن سر بزنیم.
این هم یه انسان چند نسل قبل من بود که با خودش کاملا در صلح بود و زیبا اندیش.
چقدر تحسین میکنم این کشور را که از هر فرصتی استفاده میکنند برای شادی رقص و لذت
این گروه موسیقی هم نشان از جمع شدن مردم برای دیدن این گروه سرود داره که هر چه بیشتر در شادی و لذت باشن و خوش بگزرونند.
خدارا شاکرم که 16دقیقه این فایل پر بود برام از نکات مثبت و درسهایی که باید بارها و بارها ببینم و بشنوم
تا به شخصیتم تبدیل بشه و بیشتر با خودم و خدای خودم و محیط اطرافم و تعامل با انسانها و آفریدگانش در صلح باشم.
همگیتون را به خدای رحمان میسپارم.
و تشکر و قدردانی خودم را از استاد عشق و خانم شایسته دوست داشتنی ابراز میکنم
واز همه عزیزانم ،رفقای گلم
که همیشه و همیشه ازشون یاد گرفتم و یاد میگیرم سپاسگزاری میکنم.
الهی
الهی
الهی
که همیشه حال دلتون عالی باشه و توجهتون به نکات مثبت باشه و چراغ راهی برای ما باشین که اول راه بندگی هستیم.
بسیار بسیار سپاسگزارم ازت بابت به اشتراک گزاشتن احساسی که در این کامنتت به ما انتقال دادی و من با عشق دریافتش کردم و زدم بر بدن و حالشا بردم
و اما نکاتی که بر دلم نشست
همراه میشم به ریتم موزیک و حرکات موزون و وارد سیلورتون میشیم. به قول بهروز وثوقی اینقده خوووووبه
و اما مثال قرمه سبزی شما خیلی به دلم نشست
و من چون خودم آشپزیم درجه یکه و همه چی بلدم درست کنم
مطلبی هم من با اجازه شما به صحبتهای گرانقدرت اضافه میکنم
توی قرمه سبزی درست کردن
وقتی که سبزی را کمی تفت دادی
یه مقدار شنبلیله تازه خورد میکنی و جدا تفت میدی و میریزی توی قرمه سبزی که عطر و بوی اون تا هفت تا کوچه میره
بله ما هم باید برای اینکه این قرمه سبزی جا بیوفته باید الگوهارا خیلی دنبال کنیم تا باورمون قویتر بشه من میتونم و خدا هم پشت و پناهمه و قرمه سبزیمون بهتر و خوشمزه تر باشه.
جاده عباس آباد به کلاردشت خیلی دوست داشتم و چون خیلی از اون جاده را رفت و آمد کردم و زیباییهاش بینظیره و منا یاد خاطرات سفر به کلاردشت و ساحل عباس آباد و جنگل دوهزار و سه هزار انداخت.
انرژی تو کامنتت موج میزد.
سپاس از نکات ارزشمندی که تو کامنتت اشاره کردی و به رشته تحریر درآوردی و کلی حال خوب به من دادی..
چون خودم ازساعت 1 خواستم کامنت بزارم که نشد که نشد
کلا بی خیال شدم و ساعت 4 با یه شور و هیجان و حال خوب شروع کردم به نوشتن.
این قسمت کامنتتون حرف دل منم بود:
قبلاً هم گفتم: من همیشه دوبار لذت میبرم از هر فایلی که استادان عزیزم زحمت می کشند و میزارن، یه بار وقتی میبینم و یه بار وقتی کامنت میخونم و یه لذت سوم هم به هیجانات و تفریحات من اضافه شده و اون نقطه آبی کنار اسممه
میدونید چرا اینو میگم ؟ چون وقتی با همه وجود به اصطلاح سعی کردم ادای اونارو در بیارم و ادبیات و نویسندگی رو به چالش بکشم، نتیجه مایوس کننده بود.
همه کارهامون وقتی برای دیگران و نظر اونا باشه ، هرگز نتیجه نخواهد داد.
قیاس فروشگاه با فروشگاه شهروند هم خیلی دوست داشتم که نشان از ثروت وبرکت فراوانی این کشور بینظیر را داره.
حبیب جان خیلی خیلی کامنتت برام آموزنده بود.
حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
در پناه خداوند رحمان در کنار همسر عزیزت بهترینها را تجربه کنی و بیای از مهاجرت و سفرهات بهمون بگی.
اگه بخوان توجه به زیبایی و نکات مثبت کامنتتون اشاره کنم
همین شعر اول شما برام کافیه
که توشه سفرم باشه.
مثنوی معنوی نظام جهان را نظامی اخلاقی میداند یعنی باور دارد که جهان به گونه ای ساخته شده است که نسبت به اینکه ما آدمیان کار خوب میکنیم یا بد، فضیلت داریم یا رذیلت واکنش نشان میدهد (خواه رستاخیز و خواه تناسخ). “هر کس به اندازهی ذره ای نیکی کند، نتیجه ی آن را خواهد دید.”
مولانا: این جهان کوهست وفعل ما ندا/ سوی ما آید نداها را صدا
ویتگنشتاین میگفت ایمان یعنی ”احساس امنیت کردن در جهان“.به تعبیر دیگری انسان معنوی کسی است که همیشه دارد فریاد میکند که هر چه پیش آید به من زیان نمیرسد. ” ای کسانی که ایمان آورده اید، خویشتن را دریابید! هر گاه شما هدایت یافتید، آنکه گمراه شده است به شما زیانی نمیرساند. بازگشت همه شما به سوی خداست.( 105 مائده)”
چقدر خوبه که ذهنت و روحت را اینقدر سیقل بدی که صاف صاف ذلال ذلال بشه که بتونی همه چیا زیبا ببینی.
و اون وقته که روح توان موندن در این کالبد را نداره و هر لحظه مشتاق دیدن معشوقش هست.
و در این دنیای مادی مظاهرش را میبینه ،میشنوه،میخوره و لذتشا میبره
و اونجا هزاران برابر بهترش در انتظارش.
سپاس بابت کامنت با ارزش شما که باعث شد یه سر به دفتر اول مثنوی بخش نهم بزنم.
در پناه جان جانان باشید و حال خوب معنوی هر لحظه نصیب و روزیتان.انشالله.
و عطر و بوی خوش این دو فرشته که به مشام ماهم رسید.
خدا حفظشون کنه و همیشه سلامت و پایدار و شاد باشن و در کنار هم خوش و خرم باشید.
سپاس از شما که توجه مارا به بیکران داشته همون انداختید که بعضی اوقات اونقدر درگیر روز مرگی میشیم که یادمون میره چقدر ثروتمندیم و از شمارش این همه نعمت عاجزیم.
الهی شکرت به خاطر همه داشته ها و الهی شکرت به خاطر همه ی خواسته ها که اگه در جهتش به خوبی و طبق قوانین عمل کنیم مثل موم تو دستمونه و لاجرم به زندگیمون وارد میشه.
این یک قانونه ،جور دیگه ای نمیتونه باشه
براتون بهترین سفر و لذتهارا از خداوند در کنار خانواده نازنین و توحیدیتون خواستارم.
اول اینکه نمیشه شروع به کامنت خوندن کنی و بعد هدایتی که به خوندن اولین کامنت
یعنی کامنت اسدالله جان
و چند تا از دوستان نازنین
بگردی ببینی کامنت خواهر توحیدیت کجاست که
جام توحید به رب را از نوشته هاش نوش جان کنی و لذت سراسر وجودت را بگیره.
خدا را سپاس که در کامنت قبلی شما من هم هدایت شدم به ایه 27 سوره نور
که برام نشونه خوبی از طرف الله یکتا بود
و الان که دارم صحبت میکنم
شیفت هستم
ساعت 12 ظهر بود که سوره واقعه را پلی کردم تو گوشم و در حال لذت معنوی بودم
و بعد از اون ایه
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ
را داشتم زمزمه میکردم
ساعت یک بود همکارم اومد و گفت آقا رسول برو یعنی استراحتی بکن
باور کنید قلبم داشت از سینم بیرون میوفتاد
از انوار این ایات که سراسر وجودم را گرفته بود
خوابم برد و خودما در یه تونل تاریکی که محل رفت و آمد خیلی ها بود دیدم
من دست همسرم را گرفته بودم و خوشحال و شاد داشتیم با سرعت نور تو تونلی که خیلی تاریکه ولی ما همه چیزا داریم میبینیم و ما در برخورد با آدما از اونا به راحتی عبور میکنیم داریم حرکت میکنیم
بعد از اینکه تونل تموم شد
یه لحظه به جایی رسیدیم که یه بنده خدایی وایستاده بود و به ما گفت مشخصاتتون را بنویسید
من که مات و مبهوت بودم متوجه نشدم که همسرم مشخصاتش را نوشت و باسرعت عبور کرد
گویی اصلا ما هیچ وقت با هم نسبتی نداشتیم
اونجا یاد حرف استاد افتادم که میگفت :
همه ی ما انسانها موجودات مجردی هستیم و فقط این روابط در این دنیای مادی تجربه میکنیم و هر کس نتیجه اعمالش را خودش در اونجا میبینه
خلاصه که بعد رفتن همسرم یه پیر مرد و پسرشون پشت سر من وایستاده بودن
من که خیلی خیلی خوشحال و شادان بودم به اون آقا گفتم
ببخشید
ما مردیم:
اون آقا گفت بله نه بس زنده ای
پس چی که مردی
پیش خودم گفتم خدایا چه حس خوبیه اینجا
هیچ جا این حس را تجربه نکردم و منم بعد تموم کردن مشخصات و گردنبندی که اون آقا بهم داد که مشخصات را بنداز گردنت و برو
و من با شور و شعف راهی یه مکان دیگه شدم
اینجا بود که از خواب پریدم
و الان که دارم کامنت شما را میخونم
برام نشونه خوبی بود
کامنت قبلی و کامنت امروز شما که از مرگ حرف زدید و شاید امروز روز اخرمون باشه
پس بیایید بندگی کنیم و سر تسلیم و تعظیم فقط به خودش داشته باشیم.
ودر لحظه زندگی کنیم و بعدش سبک بال به دیدنش بریم با سری که بالاست در برابر حق.
الهی شکر بازم نفس توحیدی شما خواهر عزیزم را استشمام کردم
بیشتر حس بندگی را حس کردم.
الهی که تنتون سلامت و دلتون شاد باشه و زیر سایه الله یکتا همیشه در آغوش امن خودش باشین.
چقدر قیاست را در سفر های دورهمی با این سفرنامه توحیدی دوست داشتم
واقعا به نکات کلیدی اشاره کرده
منم امروز خودم داشتم نگاه میکردم به رفتار خودم در فایلهای ماه های گذشته که در بعضی اوقات از سر حسادت و بد شدن حسم به خاطر باورهای پوسیده دوستان را تایید نمیکردم
قافل از اینکه این تایید نکردن
در واقع تایید نکردن یه تیکه از وجود خودم بوده
که وقتی این کارا میکنی
خودتا التیام میبخشی و با خودت به صلح میرسی
همون طور که اگه یه جایی یکی از دوستان یه مطلبی در مورد مریضی بزنه
میبینیم که همه با هم از اون کامنت اعراض میکنن
و این میشه وصل شدن به روح جمعی
که همه از یک روح واحدیم و در حال التیام خودمون هستیم و در تلاش برای رسیدن به صلح با خود .
و توصیه به ما که شاخکهاتون تیز باشه به روزمرگی دچار نشیم و حواسمون به اعمالمون باشه و طبق قوانینش عمل کنیم.
خدا میگه ببین من نتیجه کاری که کردی رو دارم بهت میدمااااا حواست هست؟ از نتیجه که گرفتی راضی هستی یا نه ؟! اگر نیستی تغییر بده ذهنت رو افکارت رو اعمالت رو تا تغییر کنه زندگیت
تحسینتون میکنم که حواستون به تغییرات و رشدتون هست و از خودتون رد پا هم میزارید و این تغییرات یه زره یه زره
با طی تکامل به باورهای بنیادینمون تبدیل میشه و
یک شخصیت انسان
کاملتری را از خودمون بروز میدیم
.
در پناه حق ثروتمند وسلامت و سرشار از حس خوب باشید.
مریم
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا
ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ، [ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖِ ] ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﻦ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﻮﺩ .(۴١)
إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَلَا یُبْصِرُ وَلَا یُغْنِی عَنکَ شَیْئًا
ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ [ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ]ﺍَﺵ ﮔﻔﺖ : ﭘﺪﺭم ! ﭼﺮﺍ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻧﻤﻰ ﺷﻨﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﻰ ﺑﻴﻨﺪ ﻭ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻫﻴﭻ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﮔﺰﻧﺪﻱ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻛﻨﺪ ، ﻣﻰ ﭘﺮﺳﺘﻲ ! ؟(۴٢)
یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا
ﭘﺪﺭم ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ [ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻭﺣﻲ ] ﺩﺍﻧﺸﻲ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ; ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻲ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ ﻛﻨﻢ .(۴٣)
به نام گشاینده کارها ز نامش شود سهل کارها
سلام به استاد جان
سلام به مریم جان
سلام به خانواده و عزیزانم در این سایت الهی
الهی شکرت که یه روز دیگه از راه رسید چشممون به جمال دو گوهر گرانقدرافتاد
و یه فایل بینظیر دیگه و کلی زیبایی و توجه به نکات مثبت
وارد شهر شدیم با پوشش درختان جنگلی و کوه هایی که پوشیده از جنگل هست و دیدنشون روح آدما جلا میده
باید هر بار این ویزیتور سنر همه شهر های این کشور را دوباره و دوباره تحسین کنیم که تجربه یه سفر لذت بخش را برای دیدن جاهای مختلفش به ما هدیه میده و
دوباره باور مارا درمورد این کشور آزاد و بینطیر با مردمانی که با خودشون در صلح هستند را تغییر میده
اول از همه باید تحسین کنم ثروت و فراوانی را در این کشور پهناور
نشمردم ولی تا چشمم کار میکرد ماشینهای شاستی بلند بود.الهی شکرت به خاطر این همه ثروت و فراوانی
این ویزیتور سنر همه شهر های این کشور را دوباره و دوباره تحسین میکنم که تجربه یه سفر لذت بخش را برای دیدن جاهای مختلفش را به ما هدیه میده
الهی شکرت برای این کوه های سرسبز و زیبا
الهی شکرت برای این جاده منتهی به شهر silverton
سیلورتون که در اصل “پارک بیکرز” نامیده می شود، در منطقه ای مسطح در دره رودخانه آنیماس قرار دارد و توسط قله های شیب دار احاطه شده است. بیشتر قله های اطراف سیلوورتون سیزده ترند که بالاترین قله طوفان با ارتفاع 13487 فوت است. این شهربه عنوان یکی از دروازههای برتر به منطقه خلوت کلرادو شناخته میشود.
آخرین معدن کاری Silvertons در سال 1992 بسته شد و جامعه در حال حاضر عمدتاً به گردشگری و پروژههای اصلاح و حفاظت دولتی وابسته است. سیلورتون به دلیل راه آهن دورانگو و سیلورتون نارو گیج، قطار سابق معدن که اکنون به یک نقطه عطف تاریخی ملی تبدیل شده است و رویدادهای بین المللی شناخته شده ای مانند دوی استقامتی هاردوک صد مایل، به خوبی شناخته شده است.
استاد جان برای ما دیگه یه باور بنیادین شده که شما آسون شدید بر اسونیها
وارد هر شهری که میشید
دستهای خداوند آماده اند که به شما با عشق کمک کنند.
نکته اصلی اینجاست که خودت به شخصیتی تبدیل بشی که هر وقت خواستی به کسی کمک کنی با تمام وجودت این کار را انجام بدی
و بدونی که با حس خوبی که بهت میده این کار فقط و فقط به خودت کمک میکنه و باعث میشه با این باور در ما تقویت بشه که
هر جایی میری دستهای خدا برا کمک کردنت آماده باشه.
بله
شخصیتی که با خودش در صلحه
هرجایی وارد بشه تمیز تر از اونی که تحویل گرفته تحویل میده
شخصیتی که با خودش در صلحه
همون طور که دوست داره بقیه بهش احترام بزارند به دیگران هم احترام میزاره
شخصیتی که با خودش در صلحه
همون طور که دوست داره دیگران براش کار کنند خودش هم با عشق تو کارش تبدیل میشه به آدمی که حرفی برا گفتن تو اون کار داره و باورهای قوی و توحیدی برای خودش میسازه.
شخصیتی که با خودش در صلحه
همون طور که خوشا دوست داره و احساس خوبی به خودش داره همیشه و هرجا به تحسین دیگران هم میپردازه
شخصیتی که با خودش در صلحه
توجهش به نکات مثبت شغل و حرفه ای هست که داره کار میکنه و سعی میکنه لحظاتش با لذت سپری بشه
شخصیتی که با خودش در صلحه
زیباییهای شهرشا میبینه و از اونا صحبت میکنه
شخصیتی که با خودش در صلحه
بزرگترین ثروتش را وقتش میدونه و در راستای لذت و شادی درونی صرفش میکنه و زندگیش را به ساده ترین شکل ممکن سپری میکنه
از خوراکش که یه وعده هست
از پوشش که لباسهایی را میپوشه که خودش راحته و نه اینکه توجه دیگران را جلب کنه
شخصیتی که با خودش در صلحه
زیبایی ادمهارا در سیرت و فرکانسشون میبینه نه در صورت و زیبایی ظاهر.
شخصیتی که با خودش در صلحه
برای هر چیزی حاضره بها پرداخت کنه، نه اینکه دنبال چیزهای تخفیفی و ارزون و مجانی باشه،بلکه خودشا به جایی میرسونه که بهترینش را از هر چیزی میخره ،چون رو خودش کار کرده و بها داده و لیاقتشا به بالاترین سطح ممکن رسونده.
شخصیتی که با خودش در صلحه
برا خودش خیلی خیلی ارزش قائله و همیشه قدرت نه گفتن به آدمها را داره همونطور که از نه گفتن بقیه ناراحت نمیشه و این حق را براشون قائله.
شخصیتی که با خودش در صلحه
اجازه میده آدمها خودشون به مرحله کمال برسن و تو کار جهان و کائنات دخالت نمیکنه
شخصیتی که با خودش در صلحه
تسلیم د ر برابر هدایت الله.
شخصیتی که با خودش در صلحه
در کنار خوش سیرت ترین انسان و خوش سیما ترین انسان زندکی میکنه که لیاقتشاداره.
شخصیتی که با خودش در صلحه
هر جا و هر مکان باشه بوی خوش و احساس بندگیش را از اعماق جود میشه حس کرد وحس و حال خوبش را به همه انتقال میده. از آدمها گرفته تا اشیا و فضای پیرامونش.
یه داستان عجیب و شنیدنی تجربه خودم بگم
رفته بودیم شهرستان
برادرم به من گفت اگه مایل باشی بریم به مشتی حسن که شوهر عمه مادر عزیزم هست سر بزنیم
منم گفتم بریم داداش
رفتیم پیش این مرد بزرگ
به خدا احساس میکردم این مرد 90 ساله دلش به اندازه یه جوون 20 ساله شاداب و پر از حس خوبه.
شروع کرد به شعرهای حافظ خوندن و من متحیر از این همه انرژی و حافظه ی قوی ایشون و همون جا یاد آقای عشق یار اوفتادم که استاد داستانشا مفصل در فایلها گفتن.
توی اتاق ایشون خیلی مگس بود و در حین صحبتهای ایشون روی صورت ایشون میشستن
منم که حوصله ام سر رفت گفتم عمو اذیت نمیشی از این همه پشه
جواب ایشون تامل برانگیز بود
گفت ببین آقا رسول این پشه ها اگه نباشن دست من از کار میوفته
من در روز با هر بار نشستن این پشه ها روی صورتم ورزشی راکه برای دستم باید انجام بدم، انجام میدم و از اینها هم قدردانی میکنم. و گرنه دستم از کار میوفته،این هم موحبتی هست از جانب حق
برادرم در مورد یه بنده خدایی صحبت میکرد که تا ایشون گفت آدم خوبی نبود
سریعا حرف برادر منا قطع کرد و گفت باید ببینی که خودت چه ایرادی داشتی که به پست ایشون خوردی.
خلاصه این شد که برادر زاده من اینقدر از شخصیت مثبت ایشون خوشش اومده بود که به من گفت عمو هر وقت اومدیم اینجا حتما به عمو حسن سر بزنیم.
این هم یه انسان چند نسل قبل من بود که با خودش کاملا در صلح بود و زیبا اندیش.
چقدر تحسین میکنم این کشور را که از هر فرصتی استفاده میکنند برای شادی رقص و لذت
این گروه موسیقی هم نشان از جمع شدن مردم برای دیدن این گروه سرود داره که هر چه بیشتر در شادی و لذت باشن و خوش بگزرونند.
خدارا شاکرم که 16دقیقه این فایل پر بود برام از نکات مثبت و درسهایی که باید بارها و بارها ببینم و بشنوم
تا به شخصیتم تبدیل بشه و بیشتر با خودم و خدای خودم و محیط اطرافم و تعامل با انسانها و آفریدگانش در صلح باشم.
همگیتون را به خدای رحمان میسپارم.
و تشکر و قدردانی خودم را از استاد عشق و خانم شایسته دوست داشتنی ابراز میکنم
واز همه عزیزانم ،رفقای گلم
که همیشه و همیشه ازشون یاد گرفتم و یاد میگیرم سپاسگزاری میکنم.
الهی
الهی
الهی
که همیشه حال دلتون عالی باشه و توجهتون به نکات مثبت باشه و چراغ راهی برای ما باشین که اول راه بندگی هستیم.
دوستتون دارم با عشق و هزاران قلب رنگی رنگی.
سلام به رفیق عزیزم اسدالله جان
بسیار بسیار سپاسگزارم ازت بابت به اشتراک گزاشتن احساسی که در این کامنتت به ما انتقال دادی و من با عشق دریافتش کردم و زدم بر بدن و حالشا بردم
و اما نکاتی که بر دلم نشست
همراه میشم به ریتم موزیک و حرکات موزون و وارد سیلورتون میشیم. به قول بهروز وثوقی اینقده خوووووبه
و اما مثال قرمه سبزی شما خیلی به دلم نشست
و من چون خودم آشپزیم درجه یکه و همه چی بلدم درست کنم
مطلبی هم من با اجازه شما به صحبتهای گرانقدرت اضافه میکنم
توی قرمه سبزی درست کردن
وقتی که سبزی را کمی تفت دادی
یه مقدار شنبلیله تازه خورد میکنی و جدا تفت میدی و میریزی توی قرمه سبزی که عطر و بوی اون تا هفت تا کوچه میره
بله ما هم باید برای اینکه این قرمه سبزی جا بیوفته باید الگوهارا خیلی دنبال کنیم تا باورمون قویتر بشه من میتونم و خدا هم پشت و پناهمه و قرمه سبزیمون بهتر و خوشمزه تر باشه.
جاده عباس آباد به کلاردشت خیلی دوست داشتم و چون خیلی از اون جاده را رفت و آمد کردم و زیباییهاش بینظیره و منا یاد خاطرات سفر به کلاردشت و ساحل عباس آباد و جنگل دوهزار و سه هزار انداخت.
انرژی تو کامنتت موج میزد.
سپاس از نکات ارزشمندی که تو کامنتت اشاره کردی و به رشته تحریر درآوردی و کلی حال خوب به من دادی..
دمت گرم رفیق
درپناه الله
سلامت وثروتمند باشی.
درود به سید حبیب دوست داشتنی و همسر محترمتون
که تو این سایت الهی خیلی از شما یاد گرفتم
برادر بسیار لذت بردم از کامنت دلیت
این قسمت برام آموزنده بود
چون خودم ازساعت 1 خواستم کامنت بزارم که نشد که نشد
کلا بی خیال شدم و ساعت 4 با یه شور و هیجان و حال خوب شروع کردم به نوشتن.
این قسمت کامنتتون حرف دل منم بود:
قبلاً هم گفتم: من همیشه دوبار لذت میبرم از هر فایلی که استادان عزیزم زحمت می کشند و میزارن، یه بار وقتی میبینم و یه بار وقتی کامنت میخونم و یه لذت سوم هم به هیجانات و تفریحات من اضافه شده و اون نقطه آبی کنار اسممه
میدونید چرا اینو میگم ؟ چون وقتی با همه وجود به اصطلاح سعی کردم ادای اونارو در بیارم و ادبیات و نویسندگی رو به چالش بکشم، نتیجه مایوس کننده بود.
همه کارهامون وقتی برای دیگران و نظر اونا باشه ، هرگز نتیجه نخواهد داد.
قیاس فروشگاه با فروشگاه شهروند هم خیلی دوست داشتم که نشان از ثروت وبرکت فراوانی این کشور بینظیر را داره.
حبیب جان خیلی خیلی کامنتت برام آموزنده بود.
حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
در پناه خداوند رحمان در کنار همسر عزیزت بهترینها را تجربه کنی و بیای از مهاجرت و سفرهات بهمون بگی.
الهی آمین.
سلام به محمد عزیز
آقا شما کجایید دلمون تنگ شده براتون
خوشحال شدم دوباره عکست را در کامنتها دیدم
و خاطرات کامنتهای پر محتوا و خاطره انگیز برام تداعی شد و خیلی تجربه ها و آموخته هایی که از شما دوست عزیز یاد گرفتم.
ممنونم بابت کامنت جمع و جور و کاملت و نکات کلیدی که بهش اشاره کردی و توجه مارا به زیباییها معطوف کردی.
برات بهترینهارا از خداوند یکتا خواستارم
.
سلام به خواهر توحیدیم فرزانه خانم
اگه بخوان توجه به زیبایی و نکات مثبت کامنتتون اشاره کنم
همین شعر اول شما برام کافیه
که توشه سفرم باشه.
مثنوی معنوی نظام جهان را نظامی اخلاقی میداند یعنی باور دارد که جهان به گونه ای ساخته شده است که نسبت به اینکه ما آدمیان کار خوب میکنیم یا بد، فضیلت داریم یا رذیلت واکنش نشان میدهد (خواه رستاخیز و خواه تناسخ). “هر کس به اندازهی ذره ای نیکی کند، نتیجه ی آن را خواهد دید.”
مولانا: این جهان کوهست وفعل ما ندا/ سوی ما آید نداها را صدا
ویتگنشتاین میگفت ایمان یعنی ”احساس امنیت کردن در جهان“.به تعبیر دیگری انسان معنوی کسی است که همیشه دارد فریاد میکند که هر چه پیش آید به من زیان نمیرسد. ” ای کسانی که ایمان آورده اید، خویشتن را دریابید! هر گاه شما هدایت یافتید، آنکه گمراه شده است به شما زیانی نمیرساند. بازگشت همه شما به سوی خداست.( 105 مائده)”
چقدر خوبه که ذهنت و روحت را اینقدر سیقل بدی که صاف صاف ذلال ذلال بشه که بتونی همه چیا زیبا ببینی.
و اون وقته که روح توان موندن در این کالبد را نداره و هر لحظه مشتاق دیدن معشوقش هست.
و در این دنیای مادی مظاهرش را میبینه ،میشنوه،میخوره و لذتشا میبره
و اونجا هزاران برابر بهترش در انتظارش.
سپاس بابت کامنت با ارزش شما که باعث شد یه سر به دفتر اول مثنوی بخش نهم بزنم.
در پناه جان جانان باشید و حال خوب معنوی هر لحظه نصیب و روزیتان.انشالله.
سلام به خانم رضایی عزیز
سپاس بابت کامنت پر از عشق مادری و محبت پدری
و عطر و بوی خوش این دو فرشته که به مشام ماهم رسید.
خدا حفظشون کنه و همیشه سلامت و پایدار و شاد باشن و در کنار هم خوش و خرم باشید.
سپاس از شما که توجه مارا به بیکران داشته همون انداختید که بعضی اوقات اونقدر درگیر روز مرگی میشیم که یادمون میره چقدر ثروتمندیم و از شمارش این همه نعمت عاجزیم.
الهی شکرت به خاطر همه داشته ها و الهی شکرت به خاطر همه ی خواسته ها که اگه در جهتش به خوبی و طبق قوانین عمل کنیم مثل موم تو دستمونه و لاجرم به زندگیمون وارد میشه.
این یک قانونه ،جور دیگه ای نمیتونه باشه
براتون بهترین سفر و لذتهارا از خداوند در کنار خانواده نازنین و توحیدیتون خواستارم.
سلام و درود خداوند به سعیده الهی و توحیدی
اول اینکه نمیشه شروع به کامنت خوندن کنی و بعد هدایتی که به خوندن اولین کامنت
یعنی کامنت اسدالله جان
و چند تا از دوستان نازنین
بگردی ببینی کامنت خواهر توحیدیت کجاست که
جام توحید به رب را از نوشته هاش نوش جان کنی و لذت سراسر وجودت را بگیره.
خدا را سپاس که در کامنت قبلی شما من هم هدایت شدم به ایه 27 سوره نور
که برام نشونه خوبی از طرف الله یکتا بود
و الان که دارم صحبت میکنم
شیفت هستم
ساعت 12 ظهر بود که سوره واقعه را پلی کردم تو گوشم و در حال لذت معنوی بودم
و بعد از اون ایه
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ
را داشتم زمزمه میکردم
ساعت یک بود همکارم اومد و گفت آقا رسول برو یعنی استراحتی بکن
باور کنید قلبم داشت از سینم بیرون میوفتاد
از انوار این ایات که سراسر وجودم را گرفته بود
خوابم برد و خودما در یه تونل تاریکی که محل رفت و آمد خیلی ها بود دیدم
من دست همسرم را گرفته بودم و خوشحال و شاد داشتیم با سرعت نور تو تونلی که خیلی تاریکه ولی ما همه چیزا داریم میبینیم و ما در برخورد با آدما از اونا به راحتی عبور میکنیم داریم حرکت میکنیم
بعد از اینکه تونل تموم شد
یه لحظه به جایی رسیدیم که یه بنده خدایی وایستاده بود و به ما گفت مشخصاتتون را بنویسید
من که مات و مبهوت بودم متوجه نشدم که همسرم مشخصاتش را نوشت و باسرعت عبور کرد
گویی اصلا ما هیچ وقت با هم نسبتی نداشتیم
اونجا یاد حرف استاد افتادم که میگفت :
همه ی ما انسانها موجودات مجردی هستیم و فقط این روابط در این دنیای مادی تجربه میکنیم و هر کس نتیجه اعمالش را خودش در اونجا میبینه
خلاصه که بعد رفتن همسرم یه پیر مرد و پسرشون پشت سر من وایستاده بودن
من که خیلی خیلی خوشحال و شادان بودم به اون آقا گفتم
ببخشید
ما مردیم:
اون آقا گفت بله نه بس زنده ای
پس چی که مردی
پیش خودم گفتم خدایا چه حس خوبیه اینجا
هیچ جا این حس را تجربه نکردم و منم بعد تموم کردن مشخصات و گردنبندی که اون آقا بهم داد که مشخصات را بنداز گردنت و برو
و من با شور و شعف راهی یه مکان دیگه شدم
اینجا بود که از خواب پریدم
و الان که دارم کامنت شما را میخونم
برام نشونه خوبی بود
کامنت قبلی و کامنت امروز شما که از مرگ حرف زدید و شاید امروز روز اخرمون باشه
پس بیایید بندگی کنیم و سر تسلیم و تعظیم فقط به خودش داشته باشیم.
ودر لحظه زندگی کنیم و بعدش سبک بال به دیدنش بریم با سری که بالاست در برابر حق.
الهی شکر بازم نفس توحیدی شما خواهر عزیزم را استشمام کردم
بیشتر حس بندگی را حس کردم.
الهی که تنتون سلامت و دلتون شاد باشه و زیر سایه الله یکتا همیشه در آغوش امن خودش باشین.
یا حق.
سلام به دوست خوبم احسان جان
چقدر قیاست را در سفر های دورهمی با این سفرنامه توحیدی دوست داشتم
واقعا به نکات کلیدی اشاره کرده
منم امروز خودم داشتم نگاه میکردم به رفتار خودم در فایلهای ماه های گذشته که در بعضی اوقات از سر حسادت و بد شدن حسم به خاطر باورهای پوسیده دوستان را تایید نمیکردم
قافل از اینکه این تایید نکردن
در واقع تایید نکردن یه تیکه از وجود خودم بوده
که وقتی این کارا میکنی
خودتا التیام میبخشی و با خودت به صلح میرسی
همون طور که اگه یه جایی یکی از دوستان یه مطلبی در مورد مریضی بزنه
میبینیم که همه با هم از اون کامنت اعراض میکنن
و این میشه وصل شدن به روح جمعی
که همه از یک روح واحدیم و در حال التیام خودمون هستیم و در تلاش برای رسیدن به صلح با خود .
داداش احسان دمت گرم
خیلی کامنتت برام لذت بخش بود و سرشار از درس.
سپاس که هستی .
یا حق رفیق.
سلام به علیرضا جان
دوست خوبم تحسینت میکنم که تونستی بر نجواها غلبه کنی و این تمرین عزت نفسا انجام بدی
و به قول استاد نمیدونید بعد این تمرین شما تبدیل میشید به یه ادم دیگه.
سپاس بابت توجهت به زیباییهای فایل که باور مارا قوی تر کردی در توجه به زیباییها.
سپاس بابت به اشتراک گزاشتن این تجربه لذت بخش.
خداوند حفظت کنه داداش ورزشکارم.
سلام و درود به خانم رضایی عزیز
سپاسگزارم بابت کامنت ارزشمندتون
و مثالهای قرآنی که برامون زدید
و همه مارا به بهشت برین دعوت کردید
و توصیه به ما که شاخکهاتون تیز باشه به روزمرگی دچار نشیم و حواسمون به اعمالمون باشه و طبق قوانینش عمل کنیم.
خدا میگه ببین من نتیجه کاری که کردی رو دارم بهت میدمااااا حواست هست؟ از نتیجه که گرفتی راضی هستی یا نه ؟! اگر نیستی تغییر بده ذهنت رو افکارت رو اعمالت رو تا تغییر کنه زندگیت
تحسینتون میکنم که حواستون به تغییرات و رشدتون هست و از خودتون رد پا هم میزارید و این تغییرات یه زره یه زره
با طی تکامل به باورهای بنیادینمون تبدیل میشه و
یک شخصیت انسان
کاملتری را از خودمون بروز میدیم
.
در پناه حق ثروتمند وسلامت و سرشار از حس خوب باشید.