سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 205 - صفحه 1

به نام یگانه فرمانروای هستی

سلااااام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر

وسلام و درود بر بانو شایسته شایسته! و همسفران عزیزم

سفر به دور آمریکا- قسمت13

وقتی که شبانه روز من 25 ساعت شد!

چرا اینو نوشتم؟ پس یکم حوصله کن و با من همراه شو تا برات بگم!

آقا قبل از اینکه من به موضوع این فایل بپردازم دوست دارم اتفاق جالبی که همین ساعات آغازین امروز برام افتاد بگم.

امروز یا بهتره بگم که امشب از خواب بیدار شدم (قبل از اینکه ساعتم زنگ بخوره) طبق معمول بیدار شدم و چون بدنم سرحال بود میدونستم زودتر از قبل بیدار شدم ولی موندن تو رختخواب رو جایز ندونستم و پا شدم کارهامو انجام بدم به همین خاطر بعد شستن صورتم و مسواک زدن رفتم و وای فای خونه رو روشن کردم که سری به سایت بزنم که دیدم وای فای وصل نمیشه واسه همین لپ تابمو روشن کردم و از طریق نت گوشیم به اینترنت وصل شدم و دیدم بعلـــــه فایل جدید اومده و زدم دانلودش کردم و در تایمی که داشت دانلود میشد دفترم رو برداشتم و تمرین جلسه 12 کشف قوانین زندگی رو انجام دادم و به خودم گفتم ســـــــلام حـــــــالـم چجوره؟ که ندا اومد حالت خدا رو شکر خوبه! و گفتم بهترم میشه با دیدن فایل سفرنامه و با احساس خوبی که داشتم شروع به کدنویسی روزانم کردم و قدم امروزمو برای هدفم مشخص کردم. بعد کدنویسی فایل رو نگاه کردم و قصدم این بود قبل از رفتن سر کار کامنتم رو بگذارم تا بتونم از وقتم بهتر استفاده کنم زیرا قبل از سفرم هم باید کارهای اداریمو تموم کنم که کاری نمونده باشه در این مدتی که نیستم و هم مقدمات و کارهایی که نیازه رو انجام بدم. خلاصه همینجور که فایل رو نگاه میکردم و داشت به انتها میرسید دیدم گوشیم اذان گفت و یکم بعدش هم آلارم گوشیم به صدا درومد که برای بیدار کردن خانمم گذاشته بودم زیرا وقتی مشغول کاری میشم همه چی یادم میره ، الارم گوشی رو خاموش کردم و تعجب کردم چه قدر زود زمان گذشته ولی با خودم گفتم اینقدر مشغولم که گذر زمانو احساس نکردم و پا شدم رفتم آب چایی گذاشتم و همسرمو بیدار کردم چون قرص کم کاری تیروئید میخوره و حتما باید نیم ساعت قبل از صبحانه اش قرصشو بخوره.

چند بار صداش زدم بیدار شد و دستش و دراز کرد که کمکش کنم پاشه که دستشو گرفتم و بلندش کردم و رفتم نمازمو خوندم. در حین نماز بودم که همسرم با تعجب باتعجب گفت چرا منو اینقد زود بیدار کردی میدونی ساعت چنده؟ نمازم و تموم کردم و همونجور که نشسته بودم نگاهی به ساعت دیواری انداختم دیدم راست میگه گفتم والا ساعتم یساعت خودبخود رفته جلو نمیدونم چرا فک کردم 5 صبحه و خندم گرفته بود. همسرم گفت من میرم میخوابم یساعت دیگه بیدارم کن. من از این اتفاق خیلی خوشحال شدم زیرا هی تو فکرم بود کامنت و نمیرسم بنویسم باید بذارم بعد کارم بنویسم که دیدم خدا یساعت وقت بهم پاداش داده و دیدم چه نشانه ای ازین بهتر! و نمازمم که قبل از اذان خوندم! چه باک واقعآ مگه خدا فقط سر ساعت خاصی میتونه حرف منو بشنوه! باز از خودم پرسیدم ســـــــلام حـــــــالـم چجوره؟ دیدم خیلی احساسم بهتره و حرف استاد تو ذهنم مرور شد که واقعآ این تمرین معجزه میکنه! و گفتم خدا هم یساعت وقت اضافه بهت داده و هم خوراک کامنتتو مهیا کرده و هم میتونم با گفتن این اتفاق این احساس خوبمو عمیق تر کنم و مدت زمان بیشتری رو در این احساس خوب بمونم و کار خدا همینه وقتی اول صبح تو دفترم نوشتم دوست دارم کارهام راحتتر و سریعتر امروز انجام بشه و آسان بشم برای آسانی ها این فرکانس هنوز هوا گرگ و میشم نشده جهان به من برگشت داده و با یه اتفاق ساده یه تیر سه نشون کرده برام و خدا میدونه تا آخر روز چه قدر از این اتفاقات برام رخ بده و خداوند آسانم کنه برای آسانی ها. دوست داشتم اینو اینجا بگم که باورهامون تقویا بشه که قانون جواب میده؛ احساس خوب جواب میده؛ کد نویسی جواب میده؛ انتظار خوب داشتن از وقایع جواب میده؛ حرکت کردن و اقدام کردن جواب میده همانظور که من نمی دونستم چی بنویسم و میخواستم تا عصر صب کنم یه چیزی بتونم برای نوشتن پیدا کنم ولی خدا اینجور داره زندگی ما رو مدیریت میکنه و اتفاقات زندگیمونو رقم میزنه. فقط باید ببینیم و باور کنیم و باور کنیم و باور کنیم. حالا هی با خودمم میخندم ازین اتفاقات! خدا رو شکر اول صبحی کتک نخوردیم خخخ

بریم سراغ نکات فایل و خدا رو شکر هنوز تو وقت اضافه خدام!

==========================================

دیدن این تصاویر زیبا از دریچه دوربین دراگون واقعا زیبا و حیرت انگیزه و چقدر این وسیله زیبایی های زندگی ما رو بیشتر به تصویر میکشه و نعمت های خداوند رو بیشتر و بهتر بهمون نشون میده و واقعا وقتی این تصاویر پخش میشه باید صحبت های استاد رو یبار دیگه بدون دیدن تصاویر گوش بدیم تا متوجه صحبت ها بشیم.

استاد از قانون درخواست گفتند که درخواست های ما پاسخ داده میشه. من قانون درخواست رو همون روزهای اولی که با قانون آفرینش وارد سایت شدم یاد گرفتم و استاد آنجا به تفصیل در چند جلسه آنرا به خوبی توضیح دادن و تمرین دادن. نکته ای که در آن جلسات گفتند این بود که درخواست نکردن یه ضعف شخصیتیه! نه یه نوع بی نیازی یا خود اتکایی یا عدم وابستگی و این آویزه گوشم شد و با اینکه در این زمینه زیاد مقاومت داشتم سعی کردم آگاهانه بر این ضعف شخصیتیم غلبه کنم و تمام تمریناتی که استاد گفتند رو انجام دادم و چند بارم انجام دادم مثل درخواست غذای اضافه از مهماندار هواپیما یا پرسیدن آدرس جایی که دقیقا در آنجا قرار داریم و …

باوری که استاد گفتن و من در خودم بوجود آوردم که سبب شده راحتتر درخواست کنم این باور است که دیگران از کمک کردن به من خوشحال می شوند و من با درخواست کردنم بهشون احساس ارزشمندی و لیاقت می دهم درواقع این باور رو برای خودم ساختم که وقتی از کسی درخواست میکنم این منم که دارم به اون شخص یا به اون فرد دارم کمک میکنم! با احساس خوبی که پیدا میکنه. با احساس مفید بودن و ارزشمندی ای که پیدا میکنه و اینگونه یه باور مناسب مقاومت منو برای درخواست کردن کمتر کرده ولی به قول استاد این جزء پاشنه آشیل های منه که همواره نیازه روش کارکنم تا بهتر بشم. یادمه قبلنا اگه شاهرگمو میزدن حاضر نبودم از کسی درخواست کنم مگه دیگه مجبور میشدم زیرا باورم این بود که اگه جواب رد بشنوم غرور و شخصیت من لگد مال میشه یا درخواست احساس نیاز و ضعفه! درحالی که درخواست نکردن از عزت نفس پائین و اعتماد به نفس پائین نشات میگیره و نباز داریم که احساس لیاقت و ارزشمندیمونو بالا و بالاتر ببریم که خدا رو شکر دوره جدید هم در راهه برای رشد دادن شخصیتمان.

نکته بعدی کهاین فایل برامون داره اینه که وقتی که ما دو دو تا 4 تا نمیکنیم و حرکت می کنیم آنوقت به نیازهای ما پاسخ داده می شود و اصلا مگه میشه ما همه نیازهامونو از قبل ببینیم و حدس بزنیم؟ هرگز این اتفاق نخواهد افتاد زیرا ساز و کار جهان چیز دیگه است!

همانطور که ممکنه از هزاران طریق غیر قابل پیش بینی اتفاقات زندگی ما رقم بخوره؛ خداوند از هزاران راه غیر قابل پیش بینی هم به نیازهای ما پاسخ میده! اصلا توکل کردن اینجاها معنا پیدا میکنه و اینجاهاست که میتونیم ایمانمون رو نشون بدیم. اگر اینجور نبود که دیگه ایمان و توکل معنا نداشت!

اگه استاد این درخواست رو نمی کرد و از قبل همه چیز رو تدارک می دید آیا اصلا شدنی بود؟ آیا امکان داشت این دوستی و رفاقت شکل بگیره؟ آیا ممکن بود استاد یه رفیق خوب تو سلورتون داشته باشه؟ خداوند داره کارها رو اینجور مدیریت میکنه. و اینها درسهای عملی و نمونه های واقعی برای درس گرفتن ازشون در زندگیمان هستند.

مورد آخرم که به ذهنم میاد اشاره کنم قبل راهی شدن به سر کار اینست که در این فایلهای سفرنامه میبینیم چقدر باور سپاسگزاری و قدردانی در استاد قویه و بارها و بارها دیدیم که برای افرادی که بدون چشمداشت برای استاد کاری انجام دادند؛ استاد چقدر ازشون تشکر کرده و قدردانشون بوده و با گرفتن هدیه و کادویی نه تنها ازشون سپاسگزاری کرده بلکه ریشه دوستی و الفت بینشان را محکم و قوی کرده و این برای من درس بزرگیه و باز میبینم که خداوند چجور داره این همزمانی ها رو مدیریت میکنه و با یه تیر چندین نشان میزنه که من میبینمشون و گرنه خدا می داند پشت پرده چه رازهایی هست… در پناه حق عزیزان.

سلام و درود خداوند به رضوووان عزیز

خداااااا رو کرور کروررررر شکرررررر که حالتون عالیه! دیگه چی ازین بهتر! چه هدیه ازین خدایی تر! چه ثروتی ازین باارزشتر!

حال خوب مسریه عزیز، وقتی حال شما عالیه حال منم عالیتر میشه و این قانون زندگیه! به قول مولانا شاعر و عارف بزرگ میهنمان خوش باش که هر که راز داند. داند که خوشی خوشی کشاند

رضوووان جااان من همیشه بدهکار مرام و معرفت شما و عزیزان و فرشته های سایت هستم و عذر بنده را پذیرا باشید. اگه زمان مثل امروز برام کش میومد دوست داشتم برای تک تک عزیزانم کامنت بگذارم. ولی چشم قول میدم زودتر بدهی هامو صاف کنم مثل بدهی های بانکیم، این کامنتم با گوشیم داخل ماشین و در خیابان مینویسم در حالی که منتظرم خانمم برگرده و بریم سراغ کار بعدی. در پناه حق باشید رضوان عزیز

سلاااام و درود خداوند بر فرزانه عزیز

ممنونم از لطف و محبتتون دوست عزیز شما خیلی لطف دارید. خدا رو شکر می کنم بابت اینهمه عشق و احساس خوبی که در وجودتان جاریست و بی دریغ آنرا به دیگران می بخشید.

آرزو میکنم بین شما و پارتنرتون فقط عشق باشد و سعادت و شادکامی دوست عزیز و قطعآ توجه و تمرکز شما به دیدن زیبائی ها و روابط زیبا، جهان لاجرم عشق و زیبائی و روابط قشنگ رو در زندگیتون گسترش خواهد داد و این قانون بدون تغییر خداوند است که به هر چیزی توجه کنیم از همان بیشتر و بیشتر در زندگیمان اتفاق خواهد افتاد.

طبق آموزه های استاد دلیل درخواست نکردن وجود ترمز در باورهایمان است. مثلا شاید تصورتون این باشه که نمیخواهم منت کسی رو سرم باشه یا نمیخوام دیگران و به زحمت بندازم یا اگه من درخواستی بکنم حتما باید به درخواست طرف مقابلم پاسخ مثبت بدم و … در حالی که ما همه کسانی که در زندگیمان هستند را باید دستانی از جانب خدا ببینیم و در هیچ موردی دستهای خداوند را نبندیم و کردیت و اعتبار پاسخ به درخواست هایمان را به خداوند بدهیم و سپاسگزار آن شخص هم باشیم که دستی از دستان خداوند شدند ولی هرگز خودمان را مدیون کسی ندانیم!

شما هم با این باورها گاهی این فرصت رو به پارتنرتون بدید که باعث شادی شما بشه و احساس لیاقت و ارزشمندی بیشتری کنه (شما که خودتون لبریز از ارزشمندی هستید و فامیل زیباتونم اینو تائید میکنه پس اونو از دیگران دریغ نکنید) و خودتون هم آسان بشید برای آسانی ها و روابط عمیق تر و عاشقانه تری با همدیگه تجربه کنید.

دعای زیبایتون رو بخودتون برمی گردونم و آرزوی بهترینها رو براتون دارم.

زیر نور هدایت خداوند بدرخشید ..

با درود و قلب فراوان دوست عزیزم.یا حق

سلام و درود بر سعیده نورانی عزیز

اول از همه بهت بگم شما خدا رو شکر اینقدر فرکانست رفته بالا که چند کلاسو جهشی خوندی و هر بار سراغتو تو کلاس می گیرم میگند صداش زدن پیش مدیره! خلاصه خدا کنه زنگ تفریح ها بتونیم زیارتت کنیم و برامون تعریف کنی اون بالاها چه خبره که همه ما حیران نقل قول هایی هستیم که ازت نقل می کنند! اینم جهت اطلاع بگم بهت که تا بحال دو بار بخاطر بیش فعالی کودک درونم استاد گوشمو کشیده و از کلاس اخراج کرده ولی چه کنم که نمیتونم حریف کودک درونم بشم و گاهی دوست داره اینجوری با خدا و بنده نورانیش دیالوگ بگه چون من دارم اینجا زندگی میکنم پس این دیونه حق داره گاهی قالب های زندگیشو دور بزنه و بگونه ای که بهش میگن عمل کنه!

حالا ازین حرفا گذشته نارنگی از کجا آوردی وروجک تو این فصل سال؟ ( یه استیکر بی زحمت یاسمن اینجا بذاره) طبق نارنگیت رو روی چشمانم می گذارم و شکر نعمتش را بجا می آورم. میدانم جز احساس خوبم هدیه ای در خور و شان شما پیدا نخواهم کرد. پس بی دریغ تقدیم حضورتان میکنم باشد که مقبول افتد.

خدا رو شکر رفیق که خداوند به روزتون برکت داده. مگه میشه خداوند درخواست این بنده الهی اش را زمین بگذاره! آنهم خدایی که رحمت و بخشندگیش را از هیچ کسی دریغ نکرده است.

این پیامم را احتمالا زمانی خواهید خواند که سفرم را به امید خدا آغاز کرده ام مگر اینکه امشب تائید شود و شما هم در شیفت باشید. ولی به هر حال دارم به سمت زیبائی ها و نعمت های بیشمار خداوند حرکت می کنم و در این مسیر زیبا همه عزیزانم با افتخار همسفرم خواهند بود.

بدرخشید خواهر تحتاواری توحیدی من. و دعای زیبایتان که خواسته قلبی منم هست به خودتون بر میگردانم.یا حق

دوستون دارم بی نهایت و شما و خانواده ی توحیدی قشنگتون رو به دستان قدرتمند فرمانروا میسپارم.

به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان

سلام و درود بر جناب مومنی زاده عزیز

ممنونم از حسن توجه و دقت نظری که دارید. خوبی کامنت خوندن همینه محمد عزیز که ما اتفاقاتی رو به یاد میاوریم که خودمانم تجربش کرده ایم و این تجربه شما رو من خودم هنگام خواندن آقا ابراهیم داشتم.

خیر و برکتی که در این سایت الهی جریان داره رو با هیچ چیزی نمیشه مقایسه کرد. در پناه حق باشید دوست عزیز