https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-03 02:09:102023-09-07 07:41:56سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 205
652نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم مریم شایسته گرانقدر
سلام به همراه عشق فراوان به دوستان و همراهان عزیزم.
امیدوارم هرجای این جهان هستی، هستین شاد و سلامت و سعادتمند و ثروتمند باشید زیر سایه لطف حق..
خدای من شهر سیلورتون آمریکا، چقدر زیبا و رویاییه..
الهی شکرررررت بخاطر تمام موهبت هایی که به این
سرزمین بخشیدی و الحق و الانصاف چقدر مردم این سرزمین استفاده در خور شأن نعمت های تو دارن….این خودش بهترین سپاسگزاری و صلاه در پیشگاه رب العالمینه..
الهی شکرررررت بخاطر سلامتی و قامت ورزیده استاد عزیزم که در کمال سلامتی در حال سفر به زیباترین شهرهایی آمریکای بزرگ هستن و با انرژی وصف ناپذیر و سخاوتمندانه این زیبایی های خدادادی روبا ما اشتراک میزارند …
درود میفرستم به استاد عباسمنش عزیز که آسون شدن برای اسونی هااااااا…
الهی شکرررررت هزاران بار بخاطر تراک کمپر خوش رنگ و فوق العاده استاد عزیز که امکانات یه خونه کامل رو دارن و استاد رو توی این سفر رویایی از دل کوه ها و بهشت های خداوند روی زمین همراهی کردن….
الهی شکرت که پهبادی که استاد دارنراه اندازی میکنن قراره از فراز آسمون قشنگ خداوند ، این شهر کوهستانی زیبااااا رو به ما نشون بدن…
الهی شکرررررت که استاد عزیزم هرچیزی که توی این سفر که کمک شون کنه تا هرچه بهتر و آسون تر این زیبایی هارو نمایش بدن برای ما، همراه شون هست….
الهی شکرررررت رب العالمین بخاطر عظمت و زیبایی وصف ناپذیری که توی این شهر گذاشتی …خدای من ..
.چقدر زیباست…..
تنها خیابون اصلی این شهر…..اینقدر همه چیز منظمممممم و وجب به وجب ساخته شده که انگار یه نقاشی ثابته که یه انسان با خطکش نشسته و با صبر و حوصله و با دقت میلی متری روی برگه کشیده…
خدای من چقدر نظظظظظظم….چقدر تمییییزی….
جاده چقدر دقیق خط کشی شده….توی فاصله های مناسب از هم یه گلدون بزرگ پر گل گذاشتن، نمیدونم هدفشون چی بود…شهری که تا چشم کار میکنه طبیعت محسور کننده از زمین آسمون رو میتونن ببین..توی جاده ..گلدونهای خوشگلی رو گذاشتن با فاصله های منظم از هم!!!!!!!
آفرین به این مردم…… لایق اینهمه زیبایی و موهبت های خدادادای خداوند هستن…
الهی شکرررررت بخاطر این مردم با فرهنگ و بزرگ که قدر هرچیزی که در اختیارشون گذاشتی رو میدونن و بدرستی ازش استفاده میکنن و واقعا لایقش هستن….
تا چشم کار میکنه من تمییزی میبینم ….مثل آب شفاف و زلاله…
خدای من ..چقدر به نظم و انضباط اهمیت میدن مردم این شهر…
دو طرف جاده برای اتوموبیل ها خط کشی شده و چقدر منظم ماشین هاشون رو بین خط ها پارک کردن …
تحسینشون میکنم مردم آمریکا رو….
پرچم آمریکا رو میبنیم که در اثر باد به اهتزاز درآمده…..درود میفرستم به پرچم قشنگ امریکا……..
خدای من اون ماشین هایی که دارن توی لاین های جاده به سمت جلو حرکت میکنن با اینکه جاده خلوته و دو لاین داره…
اما آروم و پشت سرم هم دارن توی یک خط حرکت میکنن…
انگار که یه نیرویی ناظر کارهاشون هست که همه چی رو با نظم انجام میدن
الهی شکرررررت خدای خوبم بخاطر فراوانی و ثروتی که مردم این شهر کوچک کوهستانی دارن…
فراوانی ماشین های رنگارنگ و متنوع….حتی من یه ماشین صورتی هم دیدم….چقدر فراوانی،چقدر زیبایی
درست مثل خونه های خوشگل و رنگی رنگی شون….چقدر خوش ذوق هستن این مردم ..که بکر بودن و زیبایی این فضای کوهستانی رو خراب نکردن و حتی با رنگی رنگی کردن خونه هاشون و نظم و انضباطی که توی طراحی این شهر بکار بردن به زیبایی طبیعت خدادای خداوند هم اضافه کردن…
از بالا ، خونه ها چندتا چندتا توی کادر های مستطیلی هم اندازه ای ساخته شدن ….مثل دسته شکلات های قشنگی میمونن که توی قالب های جعبه جا داده شدن ….
احسنت به مردم آمریکاااااای با عظمت
خدای من چقدرررررررر این کوه ها و آسمون و و ابرای پفکی خوشگلش ، و پوشش گیاهی که توی این جهان خلق کردی ، زیباااااااست………چقدر هوااااااااا پاک و تمیزه .. الله اکبر….
خورشید زیبا ، پشت کوهای سر بفلک کشیده میتابه….
این مناظر صفای روح هستن …
از لا به لای کوه ها رو خونه ها و جویبار ها جاری شده…..
الهی شکرررررت بخاطر این جهان زییا….
واقعا نمیدونم زندگی کردن توی این فضا چه حسی داره…صبح بیدار بشی پنجره رو باز کنی و خورشید رو ببینی که پرتوهای خوشگلش از پشت کوهای زده بیرون و از لا به لای درختان به چشمات سلام کنه و بهت چشمک میزنند
.رودخونه رو ببینی و ازصدای. شر شر آب ، لذت ببری….
آسمون صاف و پاک رو ببینی و ریه هاتو پر از هوای لطیف و سالم کنی …
نخوای بگی خدایا شکرت….!!!!!
من دارم میبینم با تمام وجودم میگم خدایا شکرررررررت که همه قشنگی هاتو در اختیار مردم آمریکا گذاشتی … گوارای وجودشون….
بعد بیای تو خیابون این نظم و هماهنگی رو ببینی …
همه چیز رو خدا و مردم آمریکا آسون کردن برای اسونی ها…توی دل این کوه…………
الهی شکرررررت که سعادت دیدن این خطه زیبای آمریکا و آشنا شدن با این شهر رویایی رو به لطف استادان عزیزم داشتم…
دوستت دارم استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته زیبا…
خدای من اون برکه کنار جااااااده ..چقدررررررر قشنگ و ناااااب بود….
کنار جاده برکه باشه و اینقدر تمییییییز اینقدر بکر….
خدایا شکرت……عاشقتم …
هی ذهنم میره که با ایران خودمون مقایسه کنم ، اما نه من میخوام به زیبایی ها توجه کنم و لذت ببرم…
همه چیز زیبا بود همه چیززززززز
حتی تراک کمپرهایی که دور هم جمع شده بودن و میخاستن از این فضای الهی و طبیعت بکر لذت ببرن…
وای یکیشون حتی جلوی در تراک پادری گذاشته بود…!!!!
تخسینش میکنم…
اینجاست که میبینیم سهراب سپهری نازنین درست میفرمایند…
چشم ها را باید شست ،جور دیگر باید دید….
خدایا هرچی تو خلق کردی زیباست …خدایا شکرت که چشمم رو به دیدن زیبایی ها باز کردی و داری بهم یاد میدی….الهی شکرررررت…
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آن قدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش می توان از جان گذشت
مردن عاشق نمی میراندش
در چراغ تازه می گیراندش
باغ ها را گر چه دیوار و در است
از هوا شان راه با یکدیگر است
شاخه ها را از جدایی گر غم است
ریشه هاشان دست در دست هم است .
هوشنگ ابتهاج
درود میفرستم به روح پاک هوشنگ ابتهاج عزیز، بخاطر این شعر زیبا…….. روحشان قرین رحمت پروردگار..
دوست خوبم به شما افتخار میکنم ، تحسین میکنم شمارو بخاطر ایمان راسخ وقوی که بخدا دارین
من خوزستانی هستم من میدونم که صنایع فولاد چه آپشن های خفنی برای شاغلینش داره
نوش جونتون ، گوارای وجودتون….
تا باد چنین بادا…
ابراهیم جان ، هرآنچه تجربه کردین آگاهانه و زیر سایه توحید بود…
همچین تجربه ای رو من هم دارم و دوست دارم به عنوان رد پا ، زیر این کامنت پر امتیاز بمونه….
یادم میاد که رتبه 800 کنکور شدهبودم… بخاطر علاقه پدر مادرم من انتخاب های اول رو دبیری زده بودم ..
همون موقع بخاطر اتفاقاتی که چند سال قبل برام افتاده بود ، درگیر عفونت شدید گوش میانی شدم و عفونت باعث سوراخ شدن پرده گوشم شد..
بعد کنکور به اصرار پدرم شروع به مداوای گوشم کردم
و عمل ترمیم پرده رو پیش دکتر ساکی انجام دادم …
نتایج رو زدن و دبیری قبول شدم …
رفتم مصاحبه و چون گوشم باند پیچی عمل رو هنوز. داشت ..گفتن که باید بری و وقتی باز کردی بیای و دوباره نوار گوش بده و مصاحبه جدید…
با اینکه مشکلی توی ارتباطات نداشتم و مثل یه آدم معمولی قادر به شنیدن بودم ولی از همون موقع ترس از نشنیدن توی وجودم رفت و همه زندگیم رو تحت شعاع خودش قرار داد…
وقتی اینو گفتن .من بدون اطلاع خانواده م انصراف زدم …
چون روی موضوع شنواییم خیلی حساس بودم ..
ناراخت بودم …
اعتماد بنفسم رو از دست داده بودم
من سرشار از انرژی و شور بودم ولی دلمرده و نامید.شده بودم
احساس میکردم با همه فرق دارم و به چشم ترحم و …نگاه میکنن
رشته مهندسی صنایع توی بهترین دانشگاه صنعتی قبول شدم و ….
بگذریم که چقدر سخت گذشت …
تا اینکه دوباره شرایطی پیش اومد تا دوباره دبیر بشم….
این بار من میخاستم ولی اطرافیانم شروع کردن به اینکه نمیتونی ..سخته باید با دانش آموزان و اولیا و..ارتباط بگیری
هرچی انرژی داشتم ، ته کشید
خودم از. صمیم قلب باور داشتم میتونم…
اصلا چراااااااا نتونم من سالها مسئول فنی یه شرکت بودم…!!!!!
روابط اجتماعی فوق العاده داشتم..
چرا اینا میگن نمیتونی !!!
کی بهتر از من بتونه آموزش بده ؟؟؟؟؟
من دانش آموز نمونه دوران خودم بودم….
خلاصه داشتم مغلوب میشدم …
داشتم دوباره تسلیم باورهای دیگران میشدم
داشتم باز له میشدم
تا اینکه خواهر نارنینم که شاگرد مکتب استاد عباسمنش بودن …و اون سر دنیا زندگی میکنن
گفت ببین فرزانه مهم نیست بقیه چی میگن
من بهت میگم میتونی …
من میگم به خدا توکل کن
من میگم حرف کسیو گوش نده
من میگم ثابت کن میتونی
یک قدم بردار….
(( خواهر عزیزم ،قشنگ ترین خواهر دنیا ، به خودم میبالم که چون تویی دارم..
سپاس گزارم که قوت قلبم شدی ، سپاسگزارم که قلبمو باز کردی ..چقدر دوستت دارم… روی ماهتو میبوسم ،خدا به قلب قشنگت نور بباره نفس خواهر))
خلاصه از خیلی قبلتر خواهرم رمز عبور خودشو توی این سایت الهی بهم داد تا استفاده کنم از دوره هایی که خریده بودن
خیلی سعی کرد هدایت بشم..چون سرشار از انرژی های منفی بودم
یادم میاد یبار بخاطر. تضادی که درگیزش بودم دعوای سختی توی خونه داشتم و رفتم خونه خواهرم تهران…
پیام همین خواهرم رو توی گوشیش دیدم که نوشته بود فرزانه شیطانیه!!!!
دیدن این پیام ، همین و دعوای سخت من از دور با پیام به خواهرم که آلمان زندگی میکنه همین!!!!!!
اون اصلا جوابم رو نداد…..سکوت کرد فقط …
اما حالا میدونم که راست میگفت ..من آروم نبودم، من درگیر شرک بودم ..من کنترل ذهن یا همون نجواهای شیطانی زیادی داشتم…من ایمان نداشتم…..
خب بعد از اینکه خواهرم گفت میتونی ثابت کن، یک شب دقیقا همین ساعت….
اومدم توی همین سایت ، یه قسمتی از عقل کل نوشتم ….که خدایا کمکم کن…
همه میگن نمیتونی…
اما من میدونم میتونم…
خدایا نظر تو چیه؟؟؟
خدایا هرچی خیرو صلاحم هست آشکار کن…
نشونم بده چیکار کنم….
صبح که بیدار شدم انگار جواب رو گرفته بودم …
دیگه مطمعن شدم که میخوام شغلمو پس بگیرم …
عصر رفتم و قشنگ ترین و برازنده ترین مانتو شلوار اداری رو خریدم عکس پرسنلی گرفتم و به همه گفتم میرم
رفتم و کارای اداری رو انجام دادم و اینقدر آسون و راحت گذشت که شاید. 5 دقیقه طول نکشید
شروع به تدریس کردم
جزو بهترین معلم آموزشگاه بودم …
جزو نه…. بهترین!!!!!
دانش آموزانم بهترین بودن…..
خدا شاهده کل کادر آموزشی، دانش آموزلن…اولیا عاشقم بودن
هر روز تا از در حیاط مدرسه وارد شدم
24 دانش آمورم توی حیاط منتظر بودن تا بیام …
بدوووووووو…از سرو کولم بالا میرفتن و بوس بوس…خخخخخ
توی جلسات و کارگاههای آموزشی نفر اول بودم …
همون سال، درخواست نیروی اضافه کار داشتن برای دبیرستان …
دو روز اضافه کار گرفتم برای مقطع دبیرستان
خدا شاهده ، بازرس اومده بود سرکلاسم…
اینقدر عالی بودم …که رفته بود این موضوع رو به مدیر گفت ..
از اونموقع همکارانم میگفتن ، چیکار کردی که همش توی جلسات از تو میگن!!!
مدیر بعد اتمام سال تحصیلی گفت من نمیدونم تورو تا وقتی مدیر هستم میخوام…..
تابستون شد …معاون آموزشی اداره تماس گرفت که سرگروه طرح اموزشی شدی باید به کل دبیران و دانش آموزان تدریس کنی …
در قالب این طرح !!!
دست و پامو گم کردم
به مدیر تماس گرفتم..
گفتم چرا سفارش منو کردین ..من آمادکی ندارم
گفت من اصلا نگفتم،خودت توی اداره برند شدی!!!!
الهی شکرررررت خدای خوبم
امتیاز همه این موهبت ها برای وجود با عظمت توهه
الان که به اینجا رسیدم ، امیر حسین گلاب نارنین داره توی گوشم میخونه….
چه شود هر چه شود صاحب قلب بی قرار من تو باشی؟!
چه شود هر که ز ما نیست رود تا به ابد دار و ندار من تو باشی!
چه شود هرچه که خواهم شودو چشم تو برق نگاهم شودو…
خنده ات پشت و پناهم شودو از تو خالی نشود زندگیم!
چه شود قافله غم رودو از بهشتم جهنم رودو…
لحظه های پوچ بی هم رودو از تو خالی نشود زندگیم!
بهترین حال جهان را دارم با تو پیدا و نهان را دارم…
هر چه خوشبخت شدن میخواهد من کنار تو همان را دارم
الهی میلیون ها بار شکرت…. عاشقتم
دیشب بود خواهرم نازنیننمممم که الهی دورش بگردم گفت فرزانه شوهرم میخواد از آلمان برات بهترین سمعک رو بفرسته .. لطفاً مدلی که میخوای روبگو تا برات بگیرم و بفرستم….
سلام به روح بزرگ برادر خوبم شیرخدا ، اسدالله مهربان …
دوست عزیزم…هموطن کورد زبان بی نظیرم ، چقدر به عنوان یه همراه در این سایت الهی ، به شما افتخار میکنم چقدر تحسین میکنم شمارو…عاشق ترین پدر و همراه ترین همسر….
همیشه مانا و سعادتمند و ثروتمند بمانید….
از اینکه وقت گذاشتید و برای من نوشتین و آگاهی های ارزشمندی که سخاوتمندانه به قلب من روانه کردید ، بی نهایت سپاسگزارم …
خیلی خیلی خوشحالم که جواب سوالم رو دادین و قلبم رو باز کردین …
بله من بیشتر از جنبه منیت به موضوع درخواست کردن از ایشون نگاه میکنم…
چون بارها مثلا توی ماشین بودیم …میگفت اینو میخوای؟ اینو لازم داری بگیرم….
برم واست بگیرم…
چون من مستقل زندگی میکنم ایشون میدونن ممکنه یه چیزایی کم و کسر داشته باشم..ولی خب هربار بهش نه میگفتم…
خیلی ممنونم که به من یادآوری کردید که با درخواست کردن از ایشون، احساس ارزشمندی میگیرن..
متشکرم بی نهایت….
دوستتون دارم
پیشاپیش سفر بهتون زیر سایه لطف الله بچسبه زیاد زیاد..
اومدم برات بنویسم که این شعر از احمد شاملوی عزیز از ذهنم گذشت…
واقعا تو کیستی؟؟؟؟؟
اومدم بقیه اشو بنویسم که چشمم خورد به کامنت فهیمه جان زیر کامنت شما…
خوندمش….
واقعا حرف دل من بود…..تو اینقدر توحیدی و وصلی به خدا…..چه بهت حسودیم میشه….
اینقدر نااااب و بهشتی هستی….
نازنینم زبانم قاصره در باب محبت و لطفی که به من داری…نمیتونم زیبا و معنوی مثل تو بنویسم و روحت رو نوازش کنم….هرچی هست میدونم شما بالاتر ایستادی…اما همینقدر میدونم که به الله قسمممممم ، به خودش قسم , به هرچی فکر میکنم ، بعدش سریع جوابش رو توی کامنت های شما میگیرم….
میگم چراااا….
امروز سه تا کامنت دلیییییی ارزشمند ناب بهشتی از فرشته بهشتی دریافت کردم….
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا
بنام خداوند روزی ده رهنما
سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم مریم شایسته گرانقدر
سلام به همراه عشق فراوان به دوستان و همراهان عزیزم.
امیدوارم هرجای این جهان هستی، هستین شاد و سلامت و سعادتمند و ثروتمند باشید زیر سایه لطف حق..
خدای من شهر سیلورتون آمریکا، چقدر زیبا و رویاییه..
الهی شکرررررت بخاطر تمام موهبت هایی که به این
سرزمین بخشیدی و الحق و الانصاف چقدر مردم این سرزمین استفاده در خور شأن نعمت های تو دارن….این خودش بهترین سپاسگزاری و صلاه در پیشگاه رب العالمینه..
الهی شکرررررت بخاطر سلامتی و قامت ورزیده استاد عزیزم که در کمال سلامتی در حال سفر به زیباترین شهرهایی آمریکای بزرگ هستن و با انرژی وصف ناپذیر و سخاوتمندانه این زیبایی های خدادادی روبا ما اشتراک میزارند …
درود میفرستم به استاد عباسمنش عزیز که آسون شدن برای اسونی هااااااا…
الهی شکرررررت هزاران بار بخاطر تراک کمپر خوش رنگ و فوق العاده استاد عزیز که امکانات یه خونه کامل رو دارن و استاد رو توی این سفر رویایی از دل کوه ها و بهشت های خداوند روی زمین همراهی کردن….
الهی شکرت که پهبادی که استاد دارنراه اندازی میکنن قراره از فراز آسمون قشنگ خداوند ، این شهر کوهستانی زیبااااا رو به ما نشون بدن…
الهی شکرررررت که استاد عزیزم هرچیزی که توی این سفر که کمک شون کنه تا هرچه بهتر و آسون تر این زیبایی هارو نمایش بدن برای ما، همراه شون هست….
الهی شکرررررت رب العالمین بخاطر عظمت و زیبایی وصف ناپذیری که توی این شهر گذاشتی …خدای من ..
.چقدر زیباست…..
تنها خیابون اصلی این شهر…..اینقدر همه چیز منظمممممم و وجب به وجب ساخته شده که انگار یه نقاشی ثابته که یه انسان با خطکش نشسته و با صبر و حوصله و با دقت میلی متری روی برگه کشیده…
خدای من چقدر نظظظظظظم….چقدر تمییییزی….
جاده چقدر دقیق خط کشی شده….توی فاصله های مناسب از هم یه گلدون بزرگ پر گل گذاشتن، نمیدونم هدفشون چی بود…شهری که تا چشم کار میکنه طبیعت محسور کننده از زمین آسمون رو میتونن ببین..توی جاده ..گلدونهای خوشگلی رو گذاشتن با فاصله های منظم از هم!!!!!!!
آفرین به این مردم…… لایق اینهمه زیبایی و موهبت های خدادادای خداوند هستن…
الهی شکرررررت بخاطر این مردم با فرهنگ و بزرگ که قدر هرچیزی که در اختیارشون گذاشتی رو میدونن و بدرستی ازش استفاده میکنن و واقعا لایقش هستن….
تا چشم کار میکنه من تمییزی میبینم ….مثل آب شفاف و زلاله…
خدای من ..چقدر به نظم و انضباط اهمیت میدن مردم این شهر…
دو طرف جاده برای اتوموبیل ها خط کشی شده و چقدر منظم ماشین هاشون رو بین خط ها پارک کردن …
تحسینشون میکنم مردم آمریکا رو….
پرچم آمریکا رو میبنیم که در اثر باد به اهتزاز درآمده…..درود میفرستم به پرچم قشنگ امریکا……..
خدای من اون ماشین هایی که دارن توی لاین های جاده به سمت جلو حرکت میکنن با اینکه جاده خلوته و دو لاین داره…
اما آروم و پشت سرم هم دارن توی یک خط حرکت میکنن…
انگار که یه نیرویی ناظر کارهاشون هست که همه چی رو با نظم انجام میدن
الهی شکرررررت خدای خوبم بخاطر فراوانی و ثروتی که مردم این شهر کوچک کوهستانی دارن…
فراوانی ماشین های رنگارنگ و متنوع….حتی من یه ماشین صورتی هم دیدم….چقدر فراوانی،چقدر زیبایی
درست مثل خونه های خوشگل و رنگی رنگی شون….چقدر خوش ذوق هستن این مردم ..که بکر بودن و زیبایی این فضای کوهستانی رو خراب نکردن و حتی با رنگی رنگی کردن خونه هاشون و نظم و انضباطی که توی طراحی این شهر بکار بردن به زیبایی طبیعت خدادای خداوند هم اضافه کردن…
از بالا ، خونه ها چندتا چندتا توی کادر های مستطیلی هم اندازه ای ساخته شدن ….مثل دسته شکلات های قشنگی میمونن که توی قالب های جعبه جا داده شدن ….
احسنت به مردم آمریکاااااای با عظمت
خدای من چقدرررررررر این کوه ها و آسمون و و ابرای پفکی خوشگلش ، و پوشش گیاهی که توی این جهان خلق کردی ، زیباااااااست………چقدر هوااااااااا پاک و تمیزه .. الله اکبر….
خورشید زیبا ، پشت کوهای سر بفلک کشیده میتابه….
این مناظر صفای روح هستن …
از لا به لای کوه ها رو خونه ها و جویبار ها جاری شده…..
الهی شکرررررت بخاطر این جهان زییا….
واقعا نمیدونم زندگی کردن توی این فضا چه حسی داره…صبح بیدار بشی پنجره رو باز کنی و خورشید رو ببینی که پرتوهای خوشگلش از پشت کوهای زده بیرون و از لا به لای درختان به چشمات سلام کنه و بهت چشمک میزنند
.رودخونه رو ببینی و ازصدای. شر شر آب ، لذت ببری….
آسمون صاف و پاک رو ببینی و ریه هاتو پر از هوای لطیف و سالم کنی …
نخوای بگی خدایا شکرت….!!!!!
من دارم میبینم با تمام وجودم میگم خدایا شکرررررررت که همه قشنگی هاتو در اختیار مردم آمریکا گذاشتی … گوارای وجودشون….
بعد بیای تو خیابون این نظم و هماهنگی رو ببینی …
همه چیز رو خدا و مردم آمریکا آسون کردن برای اسونی ها…توی دل این کوه…………
الهی شکرررررت که سعادت دیدن این خطه زیبای آمریکا و آشنا شدن با این شهر رویایی رو به لطف استادان عزیزم داشتم…
دوستت دارم استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته زیبا…
خدای من اون برکه کنار جااااااده ..چقدررررررر قشنگ و ناااااب بود….
کنار جاده برکه باشه و اینقدر تمییییییز اینقدر بکر….
خدایا شکرت……عاشقتم …
هی ذهنم میره که با ایران خودمون مقایسه کنم ، اما نه من میخوام به زیبایی ها توجه کنم و لذت ببرم…
همه چیز زیبا بود همه چیززززززز
حتی تراک کمپرهایی که دور هم جمع شده بودن و میخاستن از این فضای الهی و طبیعت بکر لذت ببرن…
وای یکیشون حتی جلوی در تراک پادری گذاشته بود…!!!!
تخسینش میکنم…
اینجاست که میبینیم سهراب سپهری نازنین درست میفرمایند…
چشم ها را باید شست ،جور دیگر باید دید….
خدایا هرچی تو خلق کردی زیباست …خدایا شکرت که چشمم رو به دیدن زیبایی ها باز کردی و داری بهم یاد میدی….الهی شکرررررت…
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آن قدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش می توان از جان گذشت
مردن عاشق نمی میراندش
در چراغ تازه می گیراندش
باغ ها را گر چه دیوار و در است
از هوا شان راه با یکدیگر است
شاخه ها را از جدایی گر غم است
ریشه هاشان دست در دست هم است .
هوشنگ ابتهاج
درود میفرستم به روح پاک هوشنگ ابتهاج عزیز، بخاطر این شعر زیبا…….. روحشان قرین رحمت پروردگار..
خدایا سپاااااااس ….
دوستتون دارم همراهان عزیزم
سلام ابراهیم جان
دوست خوبم به شما افتخار میکنم ، تحسین میکنم شمارو بخاطر ایمان راسخ وقوی که بخدا دارین
من خوزستانی هستم من میدونم که صنایع فولاد چه آپشن های خفنی برای شاغلینش داره
نوش جونتون ، گوارای وجودتون….
تا باد چنین بادا…
ابراهیم جان ، هرآنچه تجربه کردین آگاهانه و زیر سایه توحید بود…
همچین تجربه ای رو من هم دارم و دوست دارم به عنوان رد پا ، زیر این کامنت پر امتیاز بمونه….
یادم میاد که رتبه 800 کنکور شدهبودم… بخاطر علاقه پدر مادرم من انتخاب های اول رو دبیری زده بودم ..
همون موقع بخاطر اتفاقاتی که چند سال قبل برام افتاده بود ، درگیر عفونت شدید گوش میانی شدم و عفونت باعث سوراخ شدن پرده گوشم شد..
بعد کنکور به اصرار پدرم شروع به مداوای گوشم کردم
و عمل ترمیم پرده رو پیش دکتر ساکی انجام دادم …
نتایج رو زدن و دبیری قبول شدم …
رفتم مصاحبه و چون گوشم باند پیچی عمل رو هنوز. داشت ..گفتن که باید بری و وقتی باز کردی بیای و دوباره نوار گوش بده و مصاحبه جدید…
با اینکه مشکلی توی ارتباطات نداشتم و مثل یه آدم معمولی قادر به شنیدن بودم ولی از همون موقع ترس از نشنیدن توی وجودم رفت و همه زندگیم رو تحت شعاع خودش قرار داد…
وقتی اینو گفتن .من بدون اطلاع خانواده م انصراف زدم …
چون روی موضوع شنواییم خیلی حساس بودم ..
ناراخت بودم …
اعتماد بنفسم رو از دست داده بودم
من سرشار از انرژی و شور بودم ولی دلمرده و نامید.شده بودم
احساس میکردم با همه فرق دارم و به چشم ترحم و …نگاه میکنن
رشته مهندسی صنایع توی بهترین دانشگاه صنعتی قبول شدم و ….
بگذریم که چقدر سخت گذشت …
تا اینکه دوباره شرایطی پیش اومد تا دوباره دبیر بشم….
این بار من میخاستم ولی اطرافیانم شروع کردن به اینکه نمیتونی ..سخته باید با دانش آموزان و اولیا و..ارتباط بگیری
هرچی انرژی داشتم ، ته کشید
خودم از. صمیم قلب باور داشتم میتونم…
اصلا چراااااااا نتونم من سالها مسئول فنی یه شرکت بودم…!!!!!
روابط اجتماعی فوق العاده داشتم..
چرا اینا میگن نمیتونی !!!
کی بهتر از من بتونه آموزش بده ؟؟؟؟؟
من دانش آموز نمونه دوران خودم بودم….
خلاصه داشتم مغلوب میشدم …
داشتم دوباره تسلیم باورهای دیگران میشدم
داشتم باز له میشدم
تا اینکه خواهر نارنینم که شاگرد مکتب استاد عباسمنش بودن …و اون سر دنیا زندگی میکنن
گفت ببین فرزانه مهم نیست بقیه چی میگن
من بهت میگم میتونی …
من میگم به خدا توکل کن
من میگم حرف کسیو گوش نده
من میگم ثابت کن میتونی
یک قدم بردار….
(( خواهر عزیزم ،قشنگ ترین خواهر دنیا ، به خودم میبالم که چون تویی دارم..
سپاس گزارم که قوت قلبم شدی ، سپاسگزارم که قلبمو باز کردی ..چقدر دوستت دارم… روی ماهتو میبوسم ،خدا به قلب قشنگت نور بباره نفس خواهر))
خلاصه از خیلی قبلتر خواهرم رمز عبور خودشو توی این سایت الهی بهم داد تا استفاده کنم از دوره هایی که خریده بودن
خیلی سعی کرد هدایت بشم..چون سرشار از انرژی های منفی بودم
یادم میاد یبار بخاطر. تضادی که درگیزش بودم دعوای سختی توی خونه داشتم و رفتم خونه خواهرم تهران…
پیام همین خواهرم رو توی گوشیش دیدم که نوشته بود فرزانه شیطانیه!!!!
دیدن این پیام ، همین و دعوای سخت من از دور با پیام به خواهرم که آلمان زندگی میکنه همین!!!!!!
اون اصلا جوابم رو نداد…..سکوت کرد فقط …
اما حالا میدونم که راست میگفت ..من آروم نبودم، من درگیر شرک بودم ..من کنترل ذهن یا همون نجواهای شیطانی زیادی داشتم…من ایمان نداشتم…..
خب بعد از اینکه خواهرم گفت میتونی ثابت کن، یک شب دقیقا همین ساعت….
اومدم توی همین سایت ، یه قسمتی از عقل کل نوشتم ….که خدایا کمکم کن…
همه میگن نمیتونی…
اما من میدونم میتونم…
خدایا نظر تو چیه؟؟؟
خدایا هرچی خیرو صلاحم هست آشکار کن…
نشونم بده چیکار کنم….
صبح که بیدار شدم انگار جواب رو گرفته بودم …
دیگه مطمعن شدم که میخوام شغلمو پس بگیرم …
عصر رفتم و قشنگ ترین و برازنده ترین مانتو شلوار اداری رو خریدم عکس پرسنلی گرفتم و به همه گفتم میرم
رفتم و کارای اداری رو انجام دادم و اینقدر آسون و راحت گذشت که شاید. 5 دقیقه طول نکشید
شروع به تدریس کردم
جزو بهترین معلم آموزشگاه بودم …
جزو نه…. بهترین!!!!!
دانش آموزانم بهترین بودن…..
خدا شاهده کل کادر آموزشی، دانش آموزلن…اولیا عاشقم بودن
هر روز تا از در حیاط مدرسه وارد شدم
24 دانش آمورم توی حیاط منتظر بودن تا بیام …
بدوووووووو…از سرو کولم بالا میرفتن و بوس بوس…خخخخخ
توی جلسات و کارگاههای آموزشی نفر اول بودم …
همون سال، درخواست نیروی اضافه کار داشتن برای دبیرستان …
دو روز اضافه کار گرفتم برای مقطع دبیرستان
خدا شاهده ، بازرس اومده بود سرکلاسم…
اینقدر عالی بودم …که رفته بود این موضوع رو به مدیر گفت ..
از اونموقع همکارانم میگفتن ، چیکار کردی که همش توی جلسات از تو میگن!!!
مدیر بعد اتمام سال تحصیلی گفت من نمیدونم تورو تا وقتی مدیر هستم میخوام…..
تابستون شد …معاون آموزشی اداره تماس گرفت که سرگروه طرح اموزشی شدی باید به کل دبیران و دانش آموزان تدریس کنی …
در قالب این طرح !!!
دست و پامو گم کردم
به مدیر تماس گرفتم..
گفتم چرا سفارش منو کردین ..من آمادکی ندارم
گفت من اصلا نگفتم،خودت توی اداره برند شدی!!!!
الهی شکرررررت خدای خوبم
امتیاز همه این موهبت ها برای وجود با عظمت توهه
الان که به اینجا رسیدم ، امیر حسین گلاب نارنین داره توی گوشم میخونه….
چه شود هر چه شود صاحب قلب بی قرار من تو باشی؟!
چه شود هر که ز ما نیست رود تا به ابد دار و ندار من تو باشی!
چه شود هرچه که خواهم شودو چشم تو برق نگاهم شودو…
خنده ات پشت و پناهم شودو از تو خالی نشود زندگیم!
چه شود قافله غم رودو از بهشتم جهنم رودو…
لحظه های پوچ بی هم رودو از تو خالی نشود زندگیم!
بهترین حال جهان را دارم با تو پیدا و نهان را دارم…
هر چه خوشبخت شدن میخواهد من کنار تو همان را دارم
الهی میلیون ها بار شکرت…. عاشقتم
دیشب بود خواهرم نازنیننمممم که الهی دورش بگردم گفت فرزانه شوهرم میخواد از آلمان برات بهترین سمعک رو بفرسته .. لطفاً مدلی که میخوای روبگو تا برات بگیرم و بفرستم….
گفتم عزیزم من نمیخوام دیگه سمعک بزنم…من نمیخوام باور کنم مشکل دارم…
من میخوام با باور کردن نیروی شفای الهی ، ببینم میتونم شنواییمو برگردونم…
گفتم میخوام که خدای سمیع به گوشم برگرده…ازش درخواست میکنم که برگرده به گوش هام….
ازش میخوام که منو ببخشه بخاطر ناحقی که از نور وجودش توی جسمم کردم…
ازش میخوام منو ببخشه که با سمیع بودنش ، با بی ایمانی خودم قهر کردم ..
میخوام با نور سمیع بودن خدا توی وجودم آشتی کنم…
میخوام درهای وجودم رو به روی نور الله سمیع باز کنم..
دیگه سمعک نمیخوام…
سر شب بود پارتنرم داشت میگفت مادرم میخواد باهات آشنا بشه و ….
گفتم ببین قبل همه این آشنایی ها به مادرت میگی دوست دخترم مشکل شنوایی داره….
(( اینو بهش گفتم نه بخاطر اینکه قبول کردم مشکل دارم…نهههههه
بهش گفتم چون اون ترس داشت…اون از همون اول ارتباطمون از این میترسید!!!))
درکمال تعجب گفت ، که بهش گفتم…
گفتم کی گفتی؟؟
گفت عصر…
گفتم خب چی گفت….
گفت هیچی فقط پرسید چرا سمعک نمیزنه ؟؟ گفت منم بهش گفتم میخواد سمعک بهتری بگیرن…
گفتم ببین خیالتو راحت کنم هیچوقت نمیخام دیگه سمعک بزنم
من مشکلی ندارم …!!!!!!!
خسته شدم بسکه اینو تویی ذهنم فرو کردین …
چند بار توی ارتباطم باهات مشکلی داشتی؟؟؟
گفت من بخاطر خودت میگم که راحت تر باشی…
گفتم بخاطر خودم برام تصمیم نگیر…
گفت ببین سمعک خوب خیلی گرونه…
من میخاستم ماشینم رو عوض کنم …
ولی من اون پول رو میدم بهت تا با کمک هم بهترینش رو بگیری…
بهش گفتم مثل اینکه متوجه نیستی
اصلا مشکل من پول نیست…
مشکل من اینه که نمیخام دیگه سمعک بزنم…
الان که دارم اینارو مرور میکنم….
احساس میکنم باید یه چیزی رو بفهمم..حتما قراره یه چیزیو بفهمم….
دیشب خواهرم گفت برات سمعک بفرستم…
امشب پارتنرم…
اما درس چیه؟؟؟؟؟
اگه به اینجا زیر کامنت ابراهیم جان دل که همش درخواست از الله یکتا بود ، هدایت شدم….
پس حتما اون چیزی که خودم از الله مهربان میخوام درست تره…..
من میخوام خدای سمیع ، نور شنواییشو به کالبد من بتابونه….
من میخوام خدای بزرگ ، گوش های منو ، اعصاب شنوایی گوش های منو به نور هدایتش شنوا کنه…
از تو درخواست میکنم خدای خوبم …خدای مهربونم ، گوش های منو ، شنواتر از قبل کن…..
خدایا از تو درخواست میکنم….سلول های شنوایی منو زنده کنی….
خدایا از تو درخواست میگنم….که کمکم کنی همونجور ک چشم هام دارن جهانتو زیبا تر میبینن…
گوش هام هم صداهای زیبای جهانت رو بهتر بشنون
خدایا دلم میخواد…بهم لذت شنیدن ،صدای شر شر آب رو از فایل های استاد عباسمنش عزیز به من ببخشی…
الهی از تو میخوام که وقتی استاد عباسمنش و مریم نازنین پشت دوربین صحبت میکنن، گوشهای من بشنون چی میگن….
خدای خوبم …ازت درخواست میکنم که لذت شنیدن کلمات عاشقانه پارتنرم رو از پشت تلفن به من ببخشی….
خدایا ازت درخواست میکنم وقتی پدرم پشت تلفن با من حرف میزنه، و میبوسه من متوجه ابراز علاقه هاش بشم…
خدایا از تو میخوام وقتی دارم قرآن رو صوتی گوش میدم،بی نیاز بشم از متنش!!!!!!
خدایا به من این لذت رو بده…خدایا ابراهیم راست میگه برای تو کاری ندارن!!! پس به بنده خودت رحم کن…
خدایا من دیگه فرزانه ای نیستم که به دید کمبود و شرک نگات کنه…
من به دید یک خدای بزرگ که میگه ،ایا خدا برای بنده اش کافی نیست؟؟؟؟؟ نگاه میکنم…
خدای بزرگی که در راس همه اموره…
خدای قشنگی که میگه از من بخواه!!!!
خدایا از توی میخوام….
با عجز نمیگم…با عشق میگم و درخواست میکنم ….
عاشقتم رب العالمین….
دوست خوبم ابراهیم جان از خدای بزرگ ،برات ثروت بیکران آرامش و عشق الهی آرزو میکنم
سلام به اقای اسدالله عزیز
که هروقت عکس پروفایلش رو میبینم ، اولین چیزی که توی ذهنم تداعی میشه ، یک پدر خوشتیپ توحیدی عاااااالی که عاشق دخترش هست…
زنده باد عشق بین شما و دختر نازنینتون…
حالا با خوندن قسمت اول کامنت تون ، همسر خوب بودن هم توی ذهنم نقش بسته از شما….
البته بازم خداروشکر کنید که کتک نخوردین!!!!! خخخخ
الهی شکرت بخاطر همدلی و صلح و آرامش قشنگی که بین شما و همسر نازنین تون جریان داره..
اما قسمت دوم کامنتی که نوشتین چقدر پر از آگاهی بود…
من خودم هم سرم بره ، نمیتونم از کسی درخواست کنم….
هنوز که هنوز از پارتنرم هیچی درخواست نکردم…
همیشه هروقت میگه هرچی لازم داشتی فوری بگو..بهش میگم هیچی ازت نمیخوام چون خودم از پس همه کارهام برمیام…نمیدونم درسته یا نه!!!!!!!!؟
خب واقعا هم نیاز به چیزی از کسی ندارم..حتی بهش فکر هم نکردم..
از همکارانم هیچی درخواست نکردم..
اصلا خجالت میکشم چیزی درخواست کنم…
از تنها کسی که همیشه درخواست کردم پدر نازنینم بود و مادر محشرم…
الهی دورشون بگردم..
خیلی خیلی مقاومت دارم روی درخواست کردن از دیگران..
نکته های ارزشمندی رو نوشتین
و اما توی پاراگراف دوم نوشتین که این باور رو
«« دیگران از کمک کردن به من خوشحال می شوند و من با درخواست کردنم بهشون احساس ارزشمندی و لیاقت می دهم«»
درواقع این باور رو برای خودم ساختم …..
خیلی خیلی آگاهی فوق العاده ارزشمندی بود
متشکرم که این هدایت های ناب رو به اشتراک گذاشتین ….
زیر نور هدایت خداوند بدرخشید ..
با درود و قلب فراوان دوست عزیزم
سلام به روی ماه سعیده نازنینم…
افتخار خوندن دیدگاه بی نظیرت رو وقتی خدا بهم داد که درست بامداد دیروز در همین ساعت درحال نوشتنش بودی…
زیبای نازنینم….
هنوز غرق تحسینی هستم که در اول مسیر به جان و روح من فرستادیی….
خدای من …سعیده جان کامنتی که نوشتی ، چقدر لطیف و خداگونه بود…
مخصوصا قسمت اولش…
چه قلب بزرگ و لطیفی داره که اینگونه همه چیز به هم ربط دادی و قدرت و عظمت خدارو توی همه چیز دیدی
اونجایی که در مورد قدرت انسان و قدرت خدا و ربطشون بهمدیگه نوشتی …از شوق داشتن همچین خدایی بغض کردم …
با هر خطی که نوشتی…قلبم روشن شد و بیشتر به قدرت خدا اعتماد کردم و پی بردم…
سپاسگزارم که این آگاهی های الهی ارزشمند رو نوشتی…
چقدر زیبا ، جریان هدایت و درخواست از خدای بزرگ و دقت و توجه به چیزی که میخوایم بهم ربط دادی ….
تحسینت میکنم عزیز دلم که اینقدر قلب بزرگ ونورانی داری ….
این چنین خوب چرااااایی!!!!!
چقدر زیبا با خدا مناجات میکنی….
سعیده جانم ..از خداوند تمام اون پاراگرافی که با خط پر رنگ تر و با عشق و خلوص بیشتر نوشتی رو برای وجود بزرگ شما آرزومندم…..
لایق همه قشنگی های بکر و الهی پروردگار هستی..
دوستت دارم
سلام احسان جان
وای پسر اونقدر مطالبی که مینویسی عمیق هستن که باید چند بار خوندشون…
نیم ساعت پیش داشتم به پارتنرم میگفتم یه قسمت از کامنت شمارو که دیشب خوندم و یادم اومده بود..
گفت چه مطلب پرمغز و معنایی!!!
گفتم چه مطالبی من هرروز رایگان در اختیار دارم و میتونم ازشون کلی استفاده کنم ولی سرسری میگذرم…
دوباره اومدم خوندمش
اینبار عمیق تر
فقط پارگراف اولش رو ده دقیقه طول کشید تا خوندم…
احساس میکنم باید بارها بخونش …
هنوز به بقیه کامنت نرسیدم که بگم چه لذتی داره خوندش..
ولی احسنت به شما….
خداروشکر میکنم بخاطر این موهبت…که میتونم خودمو با دیدگاه های پر از آگاهی عزیزانم که بدون منت نشر میدن..رشد بدم
راستی میشه کتابی که از شیخ محمد مکتوم خوندین رو اسمش رو بفرمایید.. متشکرم
درود به شما احسان عزیزم
بدرخشی
سمانه عزیزم سلام به روی ماهت…
عزیزم راستش من وقتی دارم کامنت میخونم گاهی بر حسب امتیاز میخونم…
گاهی در هم برهم…
ولی الحق و الانصاف …لا به لای همه این کامنت ها…کامنت های گمنامی هستن که فوق العاده هستن …
عزیزدلم امیدوارم زیر سایه لطف خدا ، خیلی آسون و عرتمندانه به سفر توحیدی بینطیری توی بکر ترین و مشحر ترین و خدایی ترین مکان هدایت بشی کنار همسر جان…
دوستت دارم…
سلام به روح بزرگ برادر خوبم شیرخدا ، اسدالله مهربان …
دوست عزیزم…هموطن کورد زبان بی نظیرم ، چقدر به عنوان یه همراه در این سایت الهی ، به شما افتخار میکنم چقدر تحسین میکنم شمارو…عاشق ترین پدر و همراه ترین همسر….
همیشه مانا و سعادتمند و ثروتمند بمانید….
از اینکه وقت گذاشتید و برای من نوشتین و آگاهی های ارزشمندی که سخاوتمندانه به قلب من روانه کردید ، بی نهایت سپاسگزارم …
خیلی خیلی خوشحالم که جواب سوالم رو دادین و قلبم رو باز کردین …
بله من بیشتر از جنبه منیت به موضوع درخواست کردن از ایشون نگاه میکنم…
چون بارها مثلا توی ماشین بودیم …میگفت اینو میخوای؟ اینو لازم داری بگیرم….
برم واست بگیرم…
چون من مستقل زندگی میکنم ایشون میدونن ممکنه یه چیزایی کم و کسر داشته باشم..ولی خب هربار بهش نه میگفتم…
خیلی ممنونم که به من یادآوری کردید که با درخواست کردن از ایشون، احساس ارزشمندی میگیرن..
متشکرم بی نهایت….
دوستتون دارم
پیشاپیش سفر بهتون زیر سایه لطف الله بچسبه زیاد زیاد..
سلاممممم سید عظیم عزیزم ….
چه بگویم در جواب اینهمه عشق و محبت و آرزوی خالصانه…..
آخه مگه قلب کوچیک من میتونه جوابی در خور شآن نور عشق ومحبتی که از سمت خودت به من و دیگران جاری میکنی…بهت هدیه کنه….
نازنین برادرم، ««خوشبختی حک شده در سرنوشتت….»»
شنیدن همچین جمله ای از زبان بهترین عظیم دنیا، خودش خوشبختی و سعادته….
عظیم عزیزم….
درود میفرستم به روح بزرگ و قلب بی همتای شما….
الهی هر عشقی که میدی …بقول پاکیزه عزیزم کرور کرور به سمت خودت برگرده…..
نمیدانم بقول معروف سینگل هستی یا نه…
اما امیدوارم خدای بزرگ ، اون قلب مهربانت رو با یه قلب خدایی پیوند بده….
دوستت دارم
برووووو بالاااااااااا
سیدجان ، ده دقیقه پیش بهت سلام کردم اونور….
اینارو قوی تر و نوبلی تر و وی آی پی تر سلام میکنم به روح بزرگ تووووو….
خدای من سید عظیم چه آگاهی های ارزشمندی نوشتی ….در مورد ثروووووت……
میدونی سید عظیم ، من هیچوقت به ثروت به دید یه خواسته یا آرزو فکر نکردم
همیشه پول. داشتم برای زندگی بهتر ولی ثروت نه…
شاید باورت نشه اگر خاستکارم ماشین خارجی داشت بقول معروف ..ازش میترسیدم …احساس میکردم آدم سالمی نیست ..واقعا این باورو داشتم و دارم فکر کنم….
به همه خاستکارام که وضع مالی خیلی خوبی داشتن به دیده ترس و دلهره آور و ناپاک نگاه کردم
گفتم ازدواج با اینا همان… خیانتشان همان….
تحسینت میکنم سید عظیم عزیزم که اینقدر بزرگ فکر میکنی…
واقعا معرکه بود…
چقدر لذت بردم از کامنتی که نوشتی ..واقعا یه نشونه بود برام..
آفرین بهت ….درود بر سید عظیم ثروتمند….
اونجایی که گفتی یعنی از امام سجاد سجده کننده تر بود…امام سجاد هم ثروت میخواد!!!!
الله اکبر سید عظیم ..چقدر لازمه یه تکونی اساسی به خودمون بدیم و باورهای اشتباهمون رو بتکونیم…..
عظیم جان ، یک آروم باش…
از خنده پخش اتاق شدم گفتی زر نزن….!!!!
واقعا تحسینت میکنم….
انشالله از زمین و آسمون ثروت خدا به زندگیت بیاره….
متشکرم که میخوای ثروتمند بشی و حال دل خودت و خدا رو خوب کنی….
آفرین بهت …
سید جان اگه ثروتمند شدی ، تحویل بگیری هااااا
پس برو بالا بالااااااا
بازم برامون بنویس ..
بیصبرانه منتظر دیدگاه های ارزشمند نوبلی شما هستم….
دوستت دارم
.بدرخشی سید عظیم ثروتمند
کیستی ای مهربان ترین؟
کیستی که من
اینگونه به اعتماد
نام خود را
با تو می گویم…
کلید قلبم را
در دستانت می گذارم
نان شادی ام را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم
و سربر شانهی تو
اینچنین آرام
به خواب می روم؟
سماااانه قشنگم….سلام به روی همچو ماهت….
اجازه هست دور قلب قشنگت بگردم؟؟؟
اومدم برات بنویسم که این شعر از احمد شاملوی عزیز از ذهنم گذشت…
واقعا تو کیستی؟؟؟؟؟
اومدم بقیه اشو بنویسم که چشمم خورد به کامنت فهیمه جان زیر کامنت شما…
خوندمش….
واقعا حرف دل من بود…..تو اینقدر توحیدی و وصلی به خدا…..چه بهت حسودیم میشه….
اینقدر نااااب و بهشتی هستی….
نازنینم زبانم قاصره در باب محبت و لطفی که به من داری…نمیتونم زیبا و معنوی مثل تو بنویسم و روحت رو نوازش کنم….هرچی هست میدونم شما بالاتر ایستادی…اما همینقدر میدونم که به الله قسمممممم ، به خودش قسم , به هرچی فکر میکنم ، بعدش سریع جوابش رو توی کامنت های شما میگیرم….
میگم چراااا….
امروز سه تا کامنت دلیییییی ارزشمند ناب بهشتی از فرشته بهشتی دریافت کردم….
خدای من چه سعادتی بالاتر از این…
دوستت دارممممممم روی ماهتو میبوسم….
برو بالااااااااا…