https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-03 02:09:102023-09-07 07:41:56سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 205
652نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلامو عرض احترام به استادان توحیدی درمسیر رسیدن به منبو نوروکمال
همچنین سلام میکنم به تک تک دوستان عزیزم که دارن متعهدانه ردپای استادعزیزمون رو باایمان پیش میبرن
این فایل رو خیلی دوست داشتم چندین درس برای من داشت
اول اینکه بتونم درخواست رو تو زندگیم یادبگیرم چون تو درخواست کردن خیروبرکت فراوونی ازجهات دیگر بهت میرسونه
دوم اینکه اگه باورت این باشه که جهان سرشار از مردمانی نازنین مهربان و کمک رسان هست،دیگه میتونی آزادونامحدود بی هرفرمو قالبی خودتو رها بسپاری به خدا تا خودش به مناسب ترین آدم ممکن هدایتت کنه و کارتو راه بندازه
سوم اینکه درهرلحظه تواون موقعیت و شرایط زیباییهایی هست که میتونی شکارچی اونها باشی و مدام در حال صلات باشی و تصدیق کنی صدق بالحسنی و زیباییهای جهان اطرافت رو
استاد دقیقا درسهایی رو به من نوعی یادمیدی که بدجوری پاشنه ی آشیلمه
یعنی اونقدر هنوز که هنوزه تو درخواست کردن مقاومت دارم که حتی روزهایی شده به شدت نیازمند یک نفر تو خونه هستم که بهم کمک کنه ولی چون احساس میکنم بهش زحمت میدم یا وقتشو میگیرم نتونستم ازش درخواست کمک کنم
اتفاقا دوروز پیش بودانقدر کارهای خونه سنگین بود که فقط دوست داشتم خوده خدا برام یه کمکی برسونه ولی چون ته ذهنم همیشه اون مقاومته رو دارم دست خدا رو هم میبندم و اجازه نمیدم کارهاشو انجام بده
حتی اونقدر مقاومت دارم که ازهمسرم هم درخواست نمیکنم که فلان وسیله ی سنگین رو کمکم ازیجایی به جای دیگه ی خونه ببره
ان شالله خداکمکم کنه تا بتونم درخواست کردن رو توزندگیم مثل اب روون اجرا کنم
آخه همیشه این باورم دارم که مسئول کارای خونه خودت هستی پس نیازی نیست کسی رو به درد سر بندازی
واما درخواست شما ازین آقای بسیار محترم و کمک رسان چقدر لذت بردم وقتی که گفتید ایشون سرکارشون بودن و شمارو بادوچرخه هدایت کردن سمت خونشون تا هرچی که آب دلتون خواست بردارید و تنک ماشینتون رو پر کنید و چقدربیشتر ازهرچیز تحسینتون کردم که پاداش این خیری که بهتون رسوند رو دادید
اینه خیروبرکت ثروتمندی که وقتی ثروتمند باشی میتونی معنوی ترین کاره جهان رو انجام بدی
شما یک قدم برداشتید و درخواست کردید و خداوند هم پاسخ درخواست شمارو به راحتی داد
اگه میخواستید درخواست نکنید و به اون روشی که خودتون بهترمیدونستید پیش برید،دست خداهم میبستید و احتمال داشت که حالاحالاها آب گیرتون نیاد
درواقع درخواست شما ازیکی ازدستان خدابود که دقیقا شمارو صافومستقیم برد به خونشون وگفت هرچی که دوست داری اب بردار
بخدا وقتی به عمق قضیه فکرمیکنم موبه تنم سیخ میشه و اینجاست که درک میکنم هرجایی ازنقطه ی جهان هم که باشم خدابی نهایت دستان کمک رسان داره تامنو به هدفم برسونه
توخود پای درراه بنه و هیچ مپرس خود راه بگودت که چون باید کرد
واتفاقا چقدر بعدازین درخواست کردن خیروبرکت دیگه ای هم داشت خدایاشکرت
چقدر اینشهر سیلورتون رو دوست داشتم مخصوصا ازنگاه آسمان به زیباییهاش منو حیرت انگیزکرد خدایاشکرت
یک شهری که قبلا باجمعیت کم الان بخاطرزیباییهای بی حدوحصرش مردم دارن کم کم به این قسمت زیبای کوهستانی شهر مهاجرت میکنن
چقدر حسم به این شهرخوب بود یه حس ارامشی باهاش داشتم
استادازوقتی که به مستنداین سفربه دورامریکا توجه میکنم،هرموقه تلوزیونمونو همسرم روشن میکنه به صورت تصادفی یه شبکه ای میزنه که اتفاقا یک برنامه گذاشته به اسم آمریکا ازنگاه اسمان و چقدر ماتونبهوت زیباییهای این کشور میشم
خیلی منو به فکرفرومیبره که چقدر توجه به هرچیزی مهمه،من مدتیه به این سفرتوجه میکنم و همه چیز اطرافم داره همسنگ وهماهنگ با توجهاتم رخ میده حتی برنامه ی تلوزیونی
یعنی هرچی جلوتر میرم بیشتر این توجه رو درک میکنم،ولی هنوز توش ضعیفم که بخوام خیلی دقیقتر به اونچیزی توجه کنم که مورد دلخواه من باشه
هنوز ضعیفم که کسی ازناخواسته ای جلوم تعریف کنه و من بتونم اون موضوع رو به شکلی تغییربدم که به نفع باشه
هنوز ضعیفم کسی از بدیه کسی بگه و من گوش ندم،میتونم زیپ دهنمو ببندم اما نمیتونم محیط رو ترک کنم یا موضوع رو عوض کنم دوست دارم به این مرحله ای برسم که همه ازخوبیها جلوم تعریف کنن
مطمئنا هنوز خودم خوبه خوب نشدم که این جنس ادما جذب من میشن
استادجان خیلی تحسینتون میکنم که از هیچ زیبایی دریغ نمیکنید،چقدر اون آبشاررو دوست داشتم از نگاه درونِ تیزبین،چقدر این شهر زیباست،چقدر همه باارامش وباصلح وباهردینوطایفه ای دارن کنارهمدگیه زندگی میکنن
چقدر خدا قشنگ داره آدمای توحیدی رو کنارهمدیگه مثل پازل میچینه،چقدر وقتی عدالت خدا رو توزندگیم میبینم بیشتر تسلیم میشم به درگاهش که من هیچم و هیییچچی نمیدونم
استاداین فایل خیلی دقیقو به موقه بود برای من که یکم تودرخواست کردن فعال باشم،بخداکه درخواست نکردن خیلی بهم ضربه زده،ووقتی شمارومیبینم که خیلی راحت دوبارازین اقا درخواست اب میکنید اونم تو غریبه ترین جای جهان بخدا اگه من بودم و همون یکباردرخواست رو هم میکردم باید کلامو اوجه هوا مینداختم چه برسه به دوبار!
فکرمیکنم تودرخواست کردن ازهمسرم یکم غرور بیجایی دارم،چون این انتظارو دارم که باید خودش توکارای خونه که یکم سنگین بنظرمیاد کمکم کنه و فکرمیکنم اگه بگم و یکم غربزنه یادرست کارشو انجام نده کلامون تو هم میره خخخ
استادبخدا ازینهمه هماهنگیِ خدا شگفت زده میشم این درس درخواست کردن تواین روز و اینکه من دوروز پیش پوسته خودمو توکارای خونه کندم به تنهایی و ازهیچکس درخواست کمک نکردم،اون وقت جالبیش اینجاست که هرکی کار داره من خودمو مثل امدادای هلال احمر دراسرع وقت میرسونم و خودمو به آبواتیش میزنم تا زودتر کاره طرف تموم بشه و به خودم که میرسه اونقدر مقاومت دارم که هرموقه کاردارم همه رو خواب میبره یاهمه دردمندو مشکل دارمیشن!
یکی نیست بگه اقا چطور خودت انقدر صادقانه برای دیگران کارمیکنی،دستِ خدارو بازبذار تا یک نفر مثل خودت رو به سمتت بیاره تا اینقدر بهت فشار نیاد
امااستادجان میدونی خوبیه کاره دوروز پیشم چی بود،اینکه طبق قانون سلامتی پیش رفتم و صبح زود فقط یه قهوه خوردم و تا ظهرفقط ابوچای خوردم بخداانرژیی که اون روز داشتم هیچ روزی نداشتم و تونستم به راحتی بدون هیچ کمردردی دوتا فرش بشورم
الان نزدیک به سه روزه من تقریبا جزآبوچایوقهوه چیزی نخوردم و بامعده ی خالی کلی کارهامو انجام دادم،و الان هم فول انرژیم و اصلا احساس گرسنگیی ندارم
یه نکته ی دیگه اینکه استادمن هرموقه روش قانون سلامتیو پیش میرم،به طرزعجیبی ضربان قلبم تنظیم میشه چون هردفه تعدادضربان قلبم تا110تامیزنه ولی بااین روش تعدادضربانم85تامیشه و فشارخونم که همیشه پایینه خیلی خوب فشارم تنظیم میشه
اینم ازموهبتهای قانون سلامتی خداروصدهزارمرتبه شکر
استادعاشق شکار کردنتون تومناظر طبیعتم،انقدر عالی ازهرموقعیتومکانی فیلم میگیرید که تامیادفایل تموم بشه من بیش ازپنجاه بار خداروشکرمیکنم
انگارتازه دارم میفهمم معنی اصلی سپاسگزاری ازصمیم قلب رو
انگارتازه دارم میفهمم خداچی میگه که ان شکرتم لِاَذیدنکم
انگارتازه میفهمم که میگن خوشاآنان که دائم در صلاتن
انگارتازه میفهمم که من هرچی سپاسگزاری قلبی داشته باشم و هرچی صلات کنم بیشتر به پوچی میرسم بیشتر میفهمم که من هیچم و خداهمه چیزه همه چیزه
خدایاشکرت به خاطر یک فایل بی نظیرو پرازدرس دیگه عاشقتونم
خدا را شکر که دوباره توانستم اینجا کامنت بگذارم، چه احساس لذتبخشی، قلبم گرمه و مایعی که تولید لذت و غنج زدن دل میکنه، الان تو بدنم ترشح میشه! حسش میکنم. و این خوشبختی یه. این، حال خوبه! سپاسگزارم!
بالاخره بعد از چند بار دیدن و شنیدن این فایل زیبا از دیروز صبح تا حالا، تصمیم گرفتم چیزی بنویسم، چون نیاز داشتم شما هم آن را بخوانید!
درون بچه که از زمین بلند میشه، pov ما در روایت داستان سفر به دور آمریکا، دیگر زمینی نیست.
اونوقت، خیلی عجیب نیست که من هم دیگر مثل هر روز و هر ساعتم فکر نکنم! حتی کامنت نوشتنم هم متفاوت میشه!
زمین کوچک و محدودی را در میان کوههای سبز با کلاه لکه دار سفید از لکه های کوچک برف را میبینم که که این زمین کف یک دره مانند کوچک جذاب واقع شده و قبلاً تویش نقره پیدا شده و مردم را به سمت خود کشیده تا اینجا ساخت و ساز کنند و خیابانهای عریض بسازند و خانه های با تراکم پایین…کمی دور از همدیگر.
نیاز به تولید ثروت مردم را اینجا به گرد نقره جمع کرده بوده. حالا هم شهر توریستی شده و همان نیاز، به صورت دیگری مردم را از گرد هم جدا نکرده. چه شهر کوچک جذابی. چقدر نیازهای کوچک ما میتوانند چیزهای زیبایی بسازند: یک شهر نیمه خواب که زیباییش مثل یک زن زیبای خواب آلود است!
به عقب بر میگردم…به زمان بنا شدن اولین خانه های شهر، به عقب تر، زمانی که گاهی سرخپوستها با نی لبک ها و نیزه های ترسناکشان از این دره زیبا به دنبال نیازهای خودشان، میگذشتند. چه تصویر جذابی!
به عقب تر بر میگردم، زمانیکه دایناسورها این اطراف میگشتند…در دوره های زمین شناسی ژوراسیک و تریاسیک و… آن بندگان درشت هیکل هم به دنبال رفع نیازهایشان بودند…
به این فکر میکنم که نیاز داشتم این تصاویر را از این مکان زیبا ببینم تا روزم بهتر آغاز شود و داستان نیاز شما را به آب بشنوم و نیاز کن را به خوب بودن و روایت داستان کوهنوردیش در کوههای پاکستان را…داستانهایی که شرق و غرب عالم را در همین لحظه به هم میدوزد!
شاید به دنیا آمده ایم تا به دنبال نیازهایمان برویم و دنیا را جای بهتری برای زندگی بکنیم. شاید نیازهایمان و بیان آنها و به دنبال آنها رفتن، اصلاً شرم آور نباشد…مثل نیاز دیدن یک آبشار مخفی زیر پلهای بزرگ و عظیم جاده اصلی، که درون را به پرواز در میآورد…مثل پرواز تخیلهایمان که ابتدا خام و نچسب به نظر می سد، ولی در انتها، یک داستان دیدنی و شنیدنی را روایت میکند…مثل تصاویر کوههای پوشیده از کاجهای زیبا و سترگ، که چشم را نوازش میکند!
به راستی، ما لایق دیدن زیباییها و خواستن بهترینها در این زندگی هیجان انگیز هستیم. این همه زیبایی، زندگی ماست!
عشقم را از شیراز نیمه خواب آلود زیبا، نثار تک تکتان میکنم، هر جا که هستید! این جمله هم به خاطر نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن بود، عزیزانم.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته جان و سلام به تمام دوستان عزیز و همسفرم در این سفر زیبا و صد البته پر از درس های زندگی بخش، و در این سفر در کنار تمام زیبایی ها از روز اول سفر کلی درس یاد گرفتیم
و اما درس امروز که یاد گرفتم :
– یاد بگیرم در مواقع نیاز قانون درخواست را انجام بدم
و اگه من احساس لیاقت داشته باشم و غرور کاذب یا احساس مزاحمت برای دیگران را کنار بزارم، بهترین دستان خداوند به من کمک میکنند، چون باور دارم من انسان خوبی هستم و دیگران دوست دارند به من که انسان خوب و محترم و با شخصیتی هستم کمک کنند و یاد بگیرم اگه با اولین درخواست من، جواب رد شنیدم، ناراحت نشوم و احساسم بد نشه و به غرورم بر نخوره چون حتما شخص بهتری میخواهد به من کمک کنه، چون من در مدار مناسب هستم حتما بهترین دستان خدا میخواهند به من کمک کنند، من اجازه میدهم خداوند من را به بهترین دستانش هدایت کنه
– و یه درس دیگه که یاد گرفتم اینه که نیازهای ما در زمان مناسبش جواب داده میشود و به بهترین ها هدایت می شویم، و هیچ وقت نگران مسائلی که ممکنه در آینده در طول مسیر سفر یا زندگی یا کار به وجود بیاد نباشم چون اگه نگران باشم در مدار احساس بد و اضطرار میفتم و نتیجه اش نا مناسب خواهد بود
و این تمرین احساس لیاقت و اعتماد به نفس و قانون درخواست را چه خوبه انجام بدم و نتیجه ای که با انجام این تمرین میگیرم چنان من را قوی میکنه که به راحتی در هر مکان و جمعی میتوانم درخواست کنم، من این تمرین را صدها بار انجام داده ام، یک ماه پیش با همسرم و دخترم رفتیم تهران به نمایشگاه بین المللی و آنجا 10 بار در قسمت های مختلف درخواست نوشیدنی رایگان کردم و 8 نفرشون به درخواستم جواب دادند و دو نفری که با درخواستم موافقت نکردند اولش یکم به غرورم بر خورد و ناراحت شدم و گفتم اشکال نداره من میخواهم این تمرین را به خوبی انجام بدهم و میخواهم این غرور را بشکنم و گفتم یه بار دیگه درخواست میکنم هر چی جواب بدهند اشکال نداره من تمرینم را با موفقیت انجام داده ام و آخرین درخواستم را قبول کردند و خوشحال بودم از اینکه این تمرینم را به خوبی در جای شلوغ با درخواست نوشیدنی های مختلف اجرا کردم با این تمرین حسابی پرو شدم هم کلی نوشیدنی از اسپرسو تا موهیتو تا آب طالبی تا آب پرتقال خوردم و توی هوای گرم تابستان دلم خنک شد
– و یه باگ دیگه داشتم که استاد در این فایل اشاره کرده اند که ما خیلی ها را از خودمون برتر میدونیم مثلا ایرانیا میگویند خارجیا یا آمریکای ها نسبت به ما برتر هستند، یا ما جنوبی ها میگویم تهرانیا از ما سرتر هستند، و من قبل از رفتن به تهران همچین باگی داشتم و با رفتند به اونجا فهمیدم اصلا اونجوری که من فکر میکردم نبودم همه ما آدم ها مثل هم هستیم و هیچ شخصی برتر از شخص دیگری نیست و تازه تهرانیا چقدر حال میکردند که ما جنوبی ها را میدیدند و خوشحال میشدند و چقدر با این سفر بزرگ تر شدم دیگه هیچ جا و هیچ شخصی در ذهن خودم بزرگ نمیکنم و البته که ما در مدار درست بودیم و به بهترین آدم ها و بهترین مکان ها هدایت شدیم و میدانم اگه من انسان خوب و با شخصیت و محترمی باشم در مدار همچین آدم های قرار میگیرم و به بهترین مکان ها و در بهترین زمان ها هدایت میشوم
و در کلام آخر چقدر این شهر آرام و زیبا و پر از آرامش بود در کنار این همه زیبایی و کوه های زیبا و آسمان آبی و پر از ابر و نور خورشید تابان، خدایا شکرت بخاطر هوای خنک و آبشار زیبا و نعمت درون بچه و گوشی خوب شما که برای ما بهترین فیلم ها را با کیفیت گرفته و نعمت اینترنت استارلینک و این سایت الهی
ممنونم از تمام شما عزیزان که دست خدا در زندگی من هستید برای یاد گرفتن از شما برای بهترین روش زندگی کردن
جالب طبق باورهای قبل من همیشه درخواست نوعی منت کشی میدونستم و بعد میگفتم چرا منت این بکشم از خدا میخوام ولی چند سالیه که یاد گرفتم درخواست یکی از لزومات پیشرفت زندگیه و همینطور یاد گرفتم طبق سخن خدا لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
وتشکر کردن گاهی از دیگران و دیدن زحماتشون
جالب یک دفعه من یک نانوایی رفتم سری اول بود وقتی نوبتم شد بشاطر و اون پرسنل نانوایی خسته نباشید گفتم
شاطر بلند بلند گفت ازین اقا یاد بگیرید ازصبح همه اومدن غر میزدنداز طولاانی بودن صف یا نان وهمونجا بهترین نان بمن داد و بعد یکسال رفتم یک جای دیگه نان بگیرم بعد اینکه با صدای بلند به همه اعضا اون نانوایی خدا قوت گفتم اصلا یادم هم نبود ازین شاطر اون اقای پاچال دار که اومد نان بمن بده دیدم شاطر اومد جلو یک سری نانها رو برداشت گفت اینها رو بذار کنار این اقا نان برشته تر میخواد بعد اومد جلو احوالپرسی کرد گفتم بجا نیاوردم گفت فلان نانوایی و چقد لذت بردم ازین که یک تشکر که بچشم ما نمی اد چقد تو قلب و دل یکی ماندگار شده که بعد مدتها جای دیگه اون جبران کرد جالب حتی یادش بود که من چطور نانی مصرف دارم
دیدین خیلی ها میگن وظیفه اش چقد ما ضعیف بودیم تو اموزش حتی اموزشهای دینی که بما گفته شده نه اقا اون کیه خدا درست میکنه چرا منت بکشی
یا اینکه وظیفه اش بود
خیلی نکته زیبایی استاد بیان کردن هدیه دادن لذت بردم
چقد من میخواستم قبلا هدیه بدم سبک سنگین میکردم اخرش هم میگفتمدنه بابا کاری نکرد خوب یک کار انجام داد منم جای دیگه جبران میکنم ولی الان خداروشکر خیلی راحت هدیه میدم و چقد هم برام لذت بخش شده هدیه دادن واون احساس که پشتش نشانه فراوانی و برکت بعدش چه اتفاقات زیبایی رقم میخوره
واخر از همه درکنار اون درس زیبا چه مناظر بکر و زیبایی خدای من چه اسمون پاک و باصفایی چه ابرهایی مخصوصا تو اون پیچ که نزدیک ابشار بود تلاقی کوه جاده اسمان و جنگل وای محششششررر بود محشر یا اون ابرهای فنری شکل
و جاده زیبا من کل مسیر هم چک میکردم دقت کردین دریغ از یک پلاستیک و اشغال کاش استاد مثل سفرهای قبل از فروشگاهها و مردم هم تصاویر و فیلم میذاشتن
ویک نکته جالب دقت کردین
منطقه کلا جنگل درختان سوزنی برگ و گمان میکنم بلحاظ این نوع درختان زمستانهای بسیار سردی اونجا حاکم
با دیدن این تصاویر یاد دروس جغرافی ابتدایی افتادم
که مناطق دنیا رو به استپی توندرا تایگا و جنگلی تقسیم کرده بود
خیلی خیلی سپاس ازینکه استاد و مهر بانو شایسته مارا در شادی و دیدن این همه زیبایی شریک کردن
جالب من هر وقت این مناطر میبینم و از اعماق وجود شکر گذاری میکنم و لذت میبرم من هم در ایران ظرف مدت کوتاهی به این مناطق مشابه هدایت میشم
میخوام اتفاقات قشنگی که داره تو زتدگیم میافته رو با شما به اشتراک بزارم که شاید به این فایل زیبا ارتباطی نداشنه باشه ولی توجه به همین زیبایی ها وتمرکز روی فایلهای استاد و کار کرن روی باورهای خودم این اتفاقات رو رقم زده
دوستان عزیزم به لطف خدای مهربان خیلی چیزها تو زندگی من عوض شده و من به طور معجزه آسایی هدایت میشم به زیبایی ها و آدمهای بینظیر
روز چهار شنبه گذشته هدایت شدم به یک جای بسیار زیبا تو جاده چالوس کنار رودخونه که خیلی خوش گذشت
و پنجشنبه یعنی فردای اون روز ، صبح قرار شد برم یسری خرید کنم و باورتون نمیشه که چقدر زیبا هدایت شدم به بهترین آدمها و بهترین مغازه ها و نمیدونید که چه لذتی داره وقتی دقیقا اون چیزی رو که میخوای با بهترین کیفیت بدست میاری ، مثلا یه پارچه کتان میخواستم برای پسرم بخرم که شلوار بدوزم واسه پیش دبستانیش ، این پارچه تو چند تا مغازه ای که رفتم نبود و نمیدونید چقدر قشنگ هدایت شدم به یه مغازه و یه انسان بسیار شریف که خیلی خوش برخورد بود و بهترین پارچه رو برام برید و خیلی لذت بخش بود برام و بعدش رفتم واسه خریدن مرغ دیدم چند نفر واستادن و دیدم رون مرغ رو نوشته اگه بالای 10 کیلو خرید کنید فلان قیمت میزنیم و من رو به صاحب مغازه که من رو میشناخت گفتم محمد آقا همین رون مرغ مونده گفت بله دیگه داره تموم میشه بار امروزمون و تو یک ساعت همرو بردن و گفتم اون رونهایی که اونجاست فک نکنک 10 کیلو بشه ، گفت نه نمیشه و من گفتم مرسی میرذم شنبه میام ، محمد آقا گفت واستا ببینم وزنش چقدره و به شاگردش گفت همر وبرام وزن کنه و دیدم 8 کیلو و برام با همون قیمت حساب کرد در حالی که بعد از من چند نفر به صف اضافه شده بودن و حاضر بودن با قیمت اصلیش بخرن ولی محمد آقا گفت تموم شده نداریم و شنبه بار جدید میاد و من ازش تشکر کردم و خدارو سپاسگزاری کردم و گفتم خدایا شکرت که هرجا میرم اونجا زمان مناسب ، مکان مناسب ، موقعیت مناسب و آدمای مناسب هستن و همه چیز به نفع من رقم میخوره
و بعد از اون برگشتم خونه وبارها با همسرم و خودم درباره این اتفاقات قشنگ صحبت کردم و گفتم ببین قانون داره جواب میده وباروهایی که روشون کار میکنم داره کارش رو انجام میده و من هدایت میشم به بهترین اتفاقات
همون لحظه مادرم زنگ زد و گفت اگه میخوای بیا بریم گوجه بگیریم و براتون رب بپزیم آخه خودشون 2 روز قبل رب شون رو پخته بودن و از اونجایی که رب خونگی خیلی بهتر وسالم تر از رب کنسرویه الهاماتم بهم گفت قبول کن و به همسرم گفتم بریم سمت شهر پدرم و نهار رو خوردیم و راه افتادیم ( اینم بگم که من کرج میشینم و خونه پدرم 30 کیلومتری کرجه )
این نکته رو بگم که وقتی من تقریبا 8 ماه پیش با سایت آشنا شدم تمام ورودی هام رو کنترل کردم و تلوزیون ، اینستا ، اخبار ، سریال ، فیلم سینمایی رو کلا قطع کردم و حتی رفت و آمد با خانواده ام رو خیلی کم کردم یا حتی قطع کردم
و حالا ببینید که چه اتفاقاتی تو این چند روز افتاد
وقتی رسیدیم یکم شربت و آب خوردیم و مادرم گفت بیا بریم یوقت دیر میشه ، من گفتم حالا میریم و تو دلم این رو میدونستم که همه چیز برای من عااالی و آماده هستش و من قرار نیست زور بزنم
بلاخره بعد از یک ساعت استراحت راه افتادیم ، از شهرک که خارج شدیم دور میدون دیدم گوجه با جعبه چیدن و میفروشن ، مادرم قیمت پرسید و پیاده شدیم دیدم گوجه ها دارن با آدم حرف میزنن و پسره که صاحب بار بود میگفت اگر بردی 5 به 1 رب نداد مدیونی نیاری و مطمئن باش که این گوجه گوشتی و بهترین رب رو بهت میده و باز هم بهم الهام شد همین رو بخر و خودشسون بار ماشینم زدن و بهمین سادگی تو یک ربع گوجه رو خریدیم و برگشتیم و همه میگفتن چه زور اومدین و عجب گوجه هایی خریدین انگار خیلی بهتر از گوجه هایی بود که ما خریدیم و باورتون نمیشه دیدم زن داداشم که ما زیاد با هم ارتباطی نداریم اودمده و سبدها و شیلنگ آب رو آماده کرده و همون لحظه نشست و شروع کرد به شستن گوجه ها من که اولش تعجی کرده بودم ، به خودم گفتم ببین باورها داره چکار میکنه همون باوری که میگه جهان سرشار از انسانهای بینظیریه که از هر جهت به من کمک میکنن ومن داشتم این رو تجربه میکردم
گوجه ها رو شستن و آب کشی کردن و وقت آب گیری شون بود ، برادرم اومد و همه گوجه هارو بار زدیم ورفتیم مغازه ای که یکم پایینتر بود و باورتون نمیشه برادرم که خیاطه و کلی هم مشتری داره ، مغازه اش رو ول کرده بود و فقط تمرکزش رو گذاشته بود رو کمک کردن به من ، برادرم و همسرش که کمک میکردن ، پسر شون هم اومد تا آبگیری گوجه هارو کمک کنه ، باورم نمیشد من واستاده بودم و اونا همه کارها رو انجام میدادن ، کار که تموم شد برگشتیم خونه دیگه تاریک شده بود و دیدم پدرم تو حیاط زیباشون که پر از درخته اجاق رو آماده کرده و دیگ رو هم گذاشته روی اجاق و ما آب گوجه ها رو ریختیم تو دیگ ، البته که دیگ خاموش بود برای اینکه فردا صبح شروع کنیم
شب کنار همون دیگ تو اون حبتغچه قشنگ یه فرش عاالی انداختیم و تا آخر شب گفتیم وخندیدیم و چای خوردیم ولذت بردیم
صبح زود ساعت 5 پدر و مادر من از خواب پا شدن و رفتن اجاق رو پر هیزم کردن و مراح پخت رب رو شروع کردن منم که ساعت 7 بیدار شدم و رفتم پایین و همه مون جمع شدیم و همونجا صبحونه رو زدیم بر بدن ، همه شون هیزم میاوردن و همه جوره کمک میکردن تا اینکه ساعت 10 خواهر بزرگم اومد و البته بدون اینکه بخوایم و تلاشی برای اینکار کنیم زن داداشم خودش زنگ زده بود به خواهرم که اینجا همه جمعیم ، بیا که خیلی خوش میگذره ( اینکه استاد میگم دستان خداوند بینهایته یعنی همین )
خواهرم اومد که نمیدونید چه کد بانویی هستش ایشون از هر انگشتش یه هنر میریزه ، اومد و برامون یه نایلون پر انجیر تازه که از حیاطشون چیده بود آورد فک کنم 3 کیلو میشد ، کلی ازش تشکر کردم ( با این خواهرم هم 8 ماهی مشید که ارتباطم خیلی کم شده بود ولی در عین ناباوری با من و همسر و پسرم چقدر خوش برخورد و عااااالی رفتار میکرد ) و این یعنی تکامل و یعنی کار کردن روی باورها و نتیجه عاااالی
موقع نهار شد رفتیم خیلی خوش گذشت ، خوردیم و دیگه خواهرم اومد پای دیگ و باورتون نمیشه 2 ساعت اونجا هیزم میشکوند ، حرارت اجاق رو تنظیم میکرد و بهم میگفت که چطور باید کفگیر رو داخل دیگ هم بزنم که رب خوب جا بیافته و خودشم این کار ور خیلی حرفه ای برامون انجام میداد بعد از دوساعت نمک رو اضافه کرد و بعد از نمک حدودا 20 دقیقه بعد رب آماده شده بود و دیگ رو آوردیم پایین ، رب رو وزن کردیم دقیقا حرف اون پسره شد که گفت اگه این گوجه ها رب خوب نداد مدیون هستید که نیارید ، دقیقا 5 به 1 رب داد بهمون و خواهرم و مادرم تعجب کرده بودن که رب ما چقدر خوب در اومده و رب خودشون هم از نظر وزنی و هم از نظر کیفیتی کم تر از برای ما در اومده بود و نمیدونستن که این اتفاق نتیجه حال خوب من و باورهای منه
خواهرم با حوصله خاصی به همسرم کمک میکرد که رب ها رو داخل شیشه بریزن و بعدش استریل کنند و بلاخره تموم شد چه رب خوش مزه و غلیظی شده بود و خداوند با بینهایت دستانش به من کمک کرد تا تجربه ای عاااالی تو رب پختن داشته باشم و من بینهایت سپاسگزار خدای مهربان هستم
و جالب اینکه وقتی برادرم فهمید که ما چهارشنبه رفتیم جاده چالوس و خیلی خوش گذشته ، گفت ماهم میایم و برنامه چیدیم که یکشنبه یعنی دیروز بریم به اون مکان زیبا
دیروز صبح ساعت 7:15 صبح رسیدن به در خونه ما و نفرات رو یکم جابجا کردیم ورفتیم سمت جاده چالوس ، خلاصه بعد حدودا نیم ساعت رسیدیم اما درب اونجا بسته بود گفتم کنار ماشینهامون کتری آب رو بزارید روی گاز پیکنیکی تا ببینیم کی باز میشه هرچقدر صدا میرکردیم کسی جواب نمیداد ، من اصلا نگران نبودم که دو تا خانواده کنار جاده منتظر باز شدن درب اون مکان زیبا بودن ولی خانواده ام یکم غر میزدن و من یه نگاهی به کوه های زیبا ، درختا و رودخونه قشنگ انداختم و به خدا گفتم میخوام سریع بریم تو و چی میشه که زود بیان و درب رو باز کنند ….
باورتون نمیشه فقط چند ثانیه بعد دیدم یه وانت نگه داشت و شروع کرد صدا زدن نگهبان اون باغ زیبا و گفت مجتبی بیا در رو باز کن مشتری پشت در منتظره و بهمین راحتی خواسته ام در آن واحد اجابت شد و یاد حرف استاد افتادم که میگفت این جهان طوری طراحی شده که میخواهی و میشود و اگر میخواهی ونمی شود یا به سختی و بدبختی میشود ایراد از تو نه از جهان و چقدر سپاسگزار خدا شدم و این قضیه رو به همسرم گفتم ، ببین چقدر زود خواسته ام برآورده شد چون مقاومتی از این بابت نداشتم خیلی زود اجابت شد و اگه من بتونم ترمزها و مقاومتهام در مورد سایر خواسته هام رو هم پیدا کنم وباورهای مناسب در موردشون ایجاد کنم و روشون کار کنم همه چیز برام براحتی انجام میشه و به هرچیزی که بخوام میرسم یعنی میخوام و میشود
مسئول اون باغ زیبا یه پسر افغان که خیلی انسان شریف ، فوق العاده وبینظیریه ، چقدر خوش برخورد و باشخصیته طوری که من هرچی رو که بهش گفتم نه نگفت و تمام چیزهایی که میخواستم برام انجام میداد ، خداوند حفظش کنه و چه دوست خوبی رو من پیدا کردم و بهش گفتم که باز میاییم اینجا و گفت متعلق به خودتونه
دیروز روز فوق العاده ای بود ، چقدر زیبایی دیدیم چقدر لذت بردیم و چقدر عاااالی هدایت شدیم به زیبایی ها ، منی که با خانواده ام ارتیاطم بسیار کم رنگ شده بود و اونم بخاطر کنترل ورودی هام بود الان طوری شده که با اون عزیزانم به جاهای زیبا هدایت میشیم و چقدر ارتباطمون عاااالی شده و تکاملی که طی کردم ، باورهایی که ساختم ، توجه و تمرکز کردن به زیبایی ها همه و همه لطف خداونده که شامل حال من شده و من رو هدایت کرده به این مسیر زیبا ، خدایا بینهایت سپاسگزارم
شاید هنوز اون در آمد دلخواهم وارد زندکیم نشده باشه ولی بمحض اینکه ترمزهام رو پیدا کنم باورهای درست رو جیگزینشون کنم میدونم که پول وثروت هم مثل این روابط عااالای توزندگیم هر روز بیشتر وبیشتر میشه
هر روز این روند داره بهتر وبهتر و زیبایتر پیش میره و بقول استاد چرخ زندگیم روان تر شده ، به اصطلاح زندگیم داره روغن کاری میشه
من هر روز دارم سعی میکنم که احساسم رو به سمت زیبایی ها حال خوب سوق بدم و مراقب ورودی هام باشم و این نتایجی که دارم میبینم دقیقا بخاطر کنترل ورودی هام وتوجه به زیبایی ها ، توجه به ویژگی های مثبت افراده
این اتفاق قشنگ رو خواستم با شما عزیزان به اشتراک بزرام ، زیبایی های این فایل بینظیر خیلی چشسم نوازه و من هر روز دارم به این فایلهای بینظیر توجه میکنم و نتیجه اش برام هدایت شدن به زیبایی هاست خدایا سپاسگزارتم
تشکر میکنم از شما که این تصاویر زیبا رو برای ما میگیرین
چه منطقه زیبایی هستش
چه اسمان زیبایی با رنگ ابی پر رنگ و بسیار زیبا
چه جاده زیبا و سرسبزی
چه ابشار زیبایی
چقدر فراوانی و نعمت که خداوند در طبیعت قرار داده که ما استفاده کنیم و لذت ببریم
من هم همیشه توی درخاست کردن مشکل داشتم و باید روی خودم کار کنم و این هم ازکمبود احساس لیاقت و ارزشمندی من میاد و ممنونم استاد که اینهارو به ما یاداوری میکنید
سلام عرض میکنم خدمت استاد عباسمنش عزیز و مریم جان دوست داشتنی و دوستان خوبی که در این سایت فوق العاده همراه هم هستیم
من هر روز سایت رو چک میکنم و فایل های جدیدی که در سایت قرار میدید رو با لذت و عشق نگاه میکنم
واقعا واقعااا چقدر سفر کردن خوبه و چقدررر سفر کرن باعث رشد معنوی و رشد شخصیتی انسان ها میشه اینکه انسان زیبایی های اطرافشو ببینه و هر لحظه به زیبایی و عظمت جهان هستی بیشتر پی میبره انسان با سفر کردن با ادم های بیشتری اشنا میشه و جهان اطرافشو بیشتر درک میکنه و خداوند هم در قران بندگانش رو به سفر کردن دعوت میکنه
چقدر خوبه که شما اهل سفر کردن هستید براتون بهترین ها رو ارزو میکنم.
خدایا سپاسگزارم بابت تمام این نعمتها و زیبایی ها . خدایا سپاسگزارم بابت این دنیای پر از زیبایی. خدایا سپاسگزارم بابت انواع گونه های گیاهی که هر روز یه نوع گیاهی با زیبایی خاص خلق میشه در دنیا. هر روز یه گیاه جدید یه درخت جدید که تا باحال در دنیا وجود نداشته . هر روز میفهمیم یه نوع دیگه از گیاه تازه خلق شده پدید اومده و میفهمیم هر روز یه شغل و یه علاقه ایی دیگر از انسان پدیدار میشه هر روز ایده های متفاوت خلق میشه . هر روز یه نعمت های جدیدی برامون آشکار میشه خدایا سپاسگزارم بابت این همه خلق زیبایی این همه خلق تکنولوژی این همه خلق خلاقیت. این همه خلق آشکار و نهان. خدایا سپاسگزارم که در این دنیای زیبا و پر از نعمت و فراوانی که هر روز چشمانم به زیبایی های بیشتر هدایت میشه خدایا شکرت که امشب با خانواده زیر درختان تنومند و زیبا شام خوردیم و لذت بردیم وشاد بودیم چقدر لذت بخش هست این طبیعت و انرژی بسیار فراوان از طبیعت درون من نهادینه شد . خدایا شکرت که منو به جای زیبا و آرامش بخش هدایت کردی . الان که این متن رو مینویسم بالای آلاچیق دراز کشیدم و صدای دل نشین دریا که موج موج به ساحل آرامش میدهد. و من از نسیمی که میوزد لذت میبرم و صدای جیرجیرک ها رو میشنوم که لابلای درخت های ویلا مینوازند و بوی عطر درخت های گوناگون و زیبا را استشمام میکنم. من روز اول دور دوم سفر به دور آمریکا گفتم که من در خانه هستم ولی توی این سفر استاد همراهشونم و لذت میبرم از دیدن طبیعت که میبینم و خداوند منو هدایت کرد به سفر و الان 8 روز از توجه من به زیبایی ها میگذره و من 4 روز هست اومدم مسافرت در دل طبیعت و ساحل دریای خزر دراز کشیدم و متن مینویسم . و از خداوند بسیار سپاسگزارم بابت قوانینی که تغییر نمیکند . ای رب واحد تویی تمام وجودم و تویی هدایتگر کل. خدایا خودم را به تو میسپارم و دستم را بگیر و ببر به جایی که دوست دارم . خدایا تویی فرمانروای من و تویی که عدالت را بر همه موجودات داری . شبتون بخیر باشه و منم با لالایی دریا میخوابم که آرامشش خاص و زیباست شب تکتک عزیزانی که متن رو تا انتها خواندند بخیر و براتون آرزوی شادی سلامتی و ثروت و سرشار از سعادت و رستگاری رو دارم . شبتون بخیر
سلام درود به استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی ️
و سلام به دوستان گلم در این سایت بی نظیر
خدایا صد هزار مرتبه شکر
هدایت شدم به این سایت فوق العاده
خدایا شکرت:بایت این همه زیبایی
خدایا شکرت:بایت این همه فراوانی آب
خدایا شکرت:بایت حضور استاد عباس منش و خانم شایسته
خدایا شکرت:چقدر آبشار زیبایی واقعا زیباست خدایا صد هزار بار شکرت
استاد شما خیلی خوبید شما خیلی ماهد این زیبایی ها رو به ما نشون میدین استاد من هر هر فایل ای میبینم خدا رو شکر میکنم و لذت میبرم از این همه زیبایی این همه انسانهای فوق العاده ای که هست
استاد شما و خانم شایسته عزیز عاشقانه بچه های سایت دوست دارید اینو از این فایل های زیبایی میزارید سایت کاملا معلوم است
به نام خداوند استجابت کننده ی درخواستها
سلامو عرض احترام به استادان توحیدی درمسیر رسیدن به منبو نوروکمال
همچنین سلام میکنم به تک تک دوستان عزیزم که دارن متعهدانه ردپای استادعزیزمون رو باایمان پیش میبرن
این فایل رو خیلی دوست داشتم چندین درس برای من داشت
اول اینکه بتونم درخواست رو تو زندگیم یادبگیرم چون تو درخواست کردن خیروبرکت فراوونی ازجهات دیگر بهت میرسونه
دوم اینکه اگه باورت این باشه که جهان سرشار از مردمانی نازنین مهربان و کمک رسان هست،دیگه میتونی آزادونامحدود بی هرفرمو قالبی خودتو رها بسپاری به خدا تا خودش به مناسب ترین آدم ممکن هدایتت کنه و کارتو راه بندازه
سوم اینکه درهرلحظه تواون موقعیت و شرایط زیباییهایی هست که میتونی شکارچی اونها باشی و مدام در حال صلات باشی و تصدیق کنی صدق بالحسنی و زیباییهای جهان اطرافت رو
استاد دقیقا درسهایی رو به من نوعی یادمیدی که بدجوری پاشنه ی آشیلمه
یعنی اونقدر هنوز که هنوزه تو درخواست کردن مقاومت دارم که حتی روزهایی شده به شدت نیازمند یک نفر تو خونه هستم که بهم کمک کنه ولی چون احساس میکنم بهش زحمت میدم یا وقتشو میگیرم نتونستم ازش درخواست کمک کنم
اتفاقا دوروز پیش بودانقدر کارهای خونه سنگین بود که فقط دوست داشتم خوده خدا برام یه کمکی برسونه ولی چون ته ذهنم همیشه اون مقاومته رو دارم دست خدا رو هم میبندم و اجازه نمیدم کارهاشو انجام بده
حتی اونقدر مقاومت دارم که ازهمسرم هم درخواست نمیکنم که فلان وسیله ی سنگین رو کمکم ازیجایی به جای دیگه ی خونه ببره
ان شالله خداکمکم کنه تا بتونم درخواست کردن رو توزندگیم مثل اب روون اجرا کنم
آخه همیشه این باورم دارم که مسئول کارای خونه خودت هستی پس نیازی نیست کسی رو به درد سر بندازی
واما درخواست شما ازین آقای بسیار محترم و کمک رسان چقدر لذت بردم وقتی که گفتید ایشون سرکارشون بودن و شمارو بادوچرخه هدایت کردن سمت خونشون تا هرچی که آب دلتون خواست بردارید و تنک ماشینتون رو پر کنید و چقدربیشتر ازهرچیز تحسینتون کردم که پاداش این خیری که بهتون رسوند رو دادید
اینه خیروبرکت ثروتمندی که وقتی ثروتمند باشی میتونی معنوی ترین کاره جهان رو انجام بدی
شما یک قدم برداشتید و درخواست کردید و خداوند هم پاسخ درخواست شمارو به راحتی داد
اگه میخواستید درخواست نکنید و به اون روشی که خودتون بهترمیدونستید پیش برید،دست خداهم میبستید و احتمال داشت که حالاحالاها آب گیرتون نیاد
درواقع درخواست شما ازیکی ازدستان خدابود که دقیقا شمارو صافومستقیم برد به خونشون وگفت هرچی که دوست داری اب بردار
بخدا وقتی به عمق قضیه فکرمیکنم موبه تنم سیخ میشه و اینجاست که درک میکنم هرجایی ازنقطه ی جهان هم که باشم خدابی نهایت دستان کمک رسان داره تامنو به هدفم برسونه
توخود پای درراه بنه و هیچ مپرس خود راه بگودت که چون باید کرد
واتفاقا چقدر بعدازین درخواست کردن خیروبرکت دیگه ای هم داشت خدایاشکرت
چقدر اینشهر سیلورتون رو دوست داشتم مخصوصا ازنگاه آسمان به زیباییهاش منو حیرت انگیزکرد خدایاشکرت
یک شهری که قبلا باجمعیت کم الان بخاطرزیباییهای بی حدوحصرش مردم دارن کم کم به این قسمت زیبای کوهستانی شهر مهاجرت میکنن
چقدر حسم به این شهرخوب بود یه حس ارامشی باهاش داشتم
استادازوقتی که به مستنداین سفربه دورامریکا توجه میکنم،هرموقه تلوزیونمونو همسرم روشن میکنه به صورت تصادفی یه شبکه ای میزنه که اتفاقا یک برنامه گذاشته به اسم آمریکا ازنگاه اسمان و چقدر ماتونبهوت زیباییهای این کشور میشم
خیلی منو به فکرفرومیبره که چقدر توجه به هرچیزی مهمه،من مدتیه به این سفرتوجه میکنم و همه چیز اطرافم داره همسنگ وهماهنگ با توجهاتم رخ میده حتی برنامه ی تلوزیونی
یعنی هرچی جلوتر میرم بیشتر این توجه رو درک میکنم،ولی هنوز توش ضعیفم که بخوام خیلی دقیقتر به اونچیزی توجه کنم که مورد دلخواه من باشه
هنوز ضعیفم که کسی ازناخواسته ای جلوم تعریف کنه و من بتونم اون موضوع رو به شکلی تغییربدم که به نفع باشه
هنوز ضعیفم کسی از بدیه کسی بگه و من گوش ندم،میتونم زیپ دهنمو ببندم اما نمیتونم محیط رو ترک کنم یا موضوع رو عوض کنم دوست دارم به این مرحله ای برسم که همه ازخوبیها جلوم تعریف کنن
مطمئنا هنوز خودم خوبه خوب نشدم که این جنس ادما جذب من میشن
استادجان خیلی تحسینتون میکنم که از هیچ زیبایی دریغ نمیکنید،چقدر اون آبشاررو دوست داشتم از نگاه درونِ تیزبین،چقدر این شهر زیباست،چقدر همه باارامش وباصلح وباهردینوطایفه ای دارن کنارهمدگیه زندگی میکنن
چقدر خدا قشنگ داره آدمای توحیدی رو کنارهمدیگه مثل پازل میچینه،چقدر وقتی عدالت خدا رو توزندگیم میبینم بیشتر تسلیم میشم به درگاهش که من هیچم و هیییچچی نمیدونم
استاداین فایل خیلی دقیقو به موقه بود برای من که یکم تودرخواست کردن فعال باشم،بخداکه درخواست نکردن خیلی بهم ضربه زده،ووقتی شمارومیبینم که خیلی راحت دوبارازین اقا درخواست اب میکنید اونم تو غریبه ترین جای جهان بخدا اگه من بودم و همون یکباردرخواست رو هم میکردم باید کلامو اوجه هوا مینداختم چه برسه به دوبار!
فکرمیکنم تودرخواست کردن ازهمسرم یکم غرور بیجایی دارم،چون این انتظارو دارم که باید خودش توکارای خونه که یکم سنگین بنظرمیاد کمکم کنه و فکرمیکنم اگه بگم و یکم غربزنه یادرست کارشو انجام نده کلامون تو هم میره خخخ
استادبخدا ازینهمه هماهنگیِ خدا شگفت زده میشم این درس درخواست کردن تواین روز و اینکه من دوروز پیش پوسته خودمو توکارای خونه کندم به تنهایی و ازهیچکس درخواست کمک نکردم،اون وقت جالبیش اینجاست که هرکی کار داره من خودمو مثل امدادای هلال احمر دراسرع وقت میرسونم و خودمو به آبواتیش میزنم تا زودتر کاره طرف تموم بشه و به خودم که میرسه اونقدر مقاومت دارم که هرموقه کاردارم همه رو خواب میبره یاهمه دردمندو مشکل دارمیشن!
یکی نیست بگه اقا چطور خودت انقدر صادقانه برای دیگران کارمیکنی،دستِ خدارو بازبذار تا یک نفر مثل خودت رو به سمتت بیاره تا اینقدر بهت فشار نیاد
امااستادجان میدونی خوبیه کاره دوروز پیشم چی بود،اینکه طبق قانون سلامتی پیش رفتم و صبح زود فقط یه قهوه خوردم و تا ظهرفقط ابوچای خوردم بخداانرژیی که اون روز داشتم هیچ روزی نداشتم و تونستم به راحتی بدون هیچ کمردردی دوتا فرش بشورم
الان نزدیک به سه روزه من تقریبا جزآبوچایوقهوه چیزی نخوردم و بامعده ی خالی کلی کارهامو انجام دادم،و الان هم فول انرژیم و اصلا احساس گرسنگیی ندارم
یه نکته ی دیگه اینکه استادمن هرموقه روش قانون سلامتیو پیش میرم،به طرزعجیبی ضربان قلبم تنظیم میشه چون هردفه تعدادضربان قلبم تا110تامیزنه ولی بااین روش تعدادضربانم85تامیشه و فشارخونم که همیشه پایینه خیلی خوب فشارم تنظیم میشه
اینم ازموهبتهای قانون سلامتی خداروصدهزارمرتبه شکر
استادعاشق شکار کردنتون تومناظر طبیعتم،انقدر عالی ازهرموقعیتومکانی فیلم میگیرید که تامیادفایل تموم بشه من بیش ازپنجاه بار خداروشکرمیکنم
انگارتازه دارم میفهمم معنی اصلی سپاسگزاری ازصمیم قلب رو
انگارتازه دارم میفهمم خداچی میگه که ان شکرتم لِاَذیدنکم
انگارتازه میفهمم که میگن خوشاآنان که دائم در صلاتن
انگارتازه میفهمم که من هرچی سپاسگزاری قلبی داشته باشم و هرچی صلات کنم بیشتر به پوچی میرسم بیشتر میفهمم که من هیچم و خداهمه چیزه همه چیزه
خدایاشکرت به خاطر یک فایل بی نظیرو پرازدرس دیگه عاشقتونم
درپناه خدای عدالتگر میسپارمتون
سلام به رفقای عزیزم
خدا را شکر که دوباره توانستم اینجا کامنت بگذارم، چه احساس لذتبخشی، قلبم گرمه و مایعی که تولید لذت و غنج زدن دل میکنه، الان تو بدنم ترشح میشه! حسش میکنم. و این خوشبختی یه. این، حال خوبه! سپاسگزارم!
بالاخره بعد از چند بار دیدن و شنیدن این فایل زیبا از دیروز صبح تا حالا، تصمیم گرفتم چیزی بنویسم، چون نیاز داشتم شما هم آن را بخوانید!
درون بچه که از زمین بلند میشه، pov ما در روایت داستان سفر به دور آمریکا، دیگر زمینی نیست.
اونوقت، خیلی عجیب نیست که من هم دیگر مثل هر روز و هر ساعتم فکر نکنم! حتی کامنت نوشتنم هم متفاوت میشه!
زمین کوچک و محدودی را در میان کوههای سبز با کلاه لکه دار سفید از لکه های کوچک برف را میبینم که که این زمین کف یک دره مانند کوچک جذاب واقع شده و قبلاً تویش نقره پیدا شده و مردم را به سمت خود کشیده تا اینجا ساخت و ساز کنند و خیابانهای عریض بسازند و خانه های با تراکم پایین…کمی دور از همدیگر.
نیاز به تولید ثروت مردم را اینجا به گرد نقره جمع کرده بوده. حالا هم شهر توریستی شده و همان نیاز، به صورت دیگری مردم را از گرد هم جدا نکرده. چه شهر کوچک جذابی. چقدر نیازهای کوچک ما میتوانند چیزهای زیبایی بسازند: یک شهر نیمه خواب که زیباییش مثل یک زن زیبای خواب آلود است!
به عقب بر میگردم…به زمان بنا شدن اولین خانه های شهر، به عقب تر، زمانی که گاهی سرخپوستها با نی لبک ها و نیزه های ترسناکشان از این دره زیبا به دنبال نیازهای خودشان، میگذشتند. چه تصویر جذابی!
به عقب تر بر میگردم، زمانیکه دایناسورها این اطراف میگشتند…در دوره های زمین شناسی ژوراسیک و تریاسیک و… آن بندگان درشت هیکل هم به دنبال رفع نیازهایشان بودند…
به این فکر میکنم که نیاز داشتم این تصاویر را از این مکان زیبا ببینم تا روزم بهتر آغاز شود و داستان نیاز شما را به آب بشنوم و نیاز کن را به خوب بودن و روایت داستان کوهنوردیش در کوههای پاکستان را…داستانهایی که شرق و غرب عالم را در همین لحظه به هم میدوزد!
شاید به دنیا آمده ایم تا به دنبال نیازهایمان برویم و دنیا را جای بهتری برای زندگی بکنیم. شاید نیازهایمان و بیان آنها و به دنبال آنها رفتن، اصلاً شرم آور نباشد…مثل نیاز دیدن یک آبشار مخفی زیر پلهای بزرگ و عظیم جاده اصلی، که درون را به پرواز در میآورد…مثل پرواز تخیلهایمان که ابتدا خام و نچسب به نظر می سد، ولی در انتها، یک داستان دیدنی و شنیدنی را روایت میکند…مثل تصاویر کوههای پوشیده از کاجهای زیبا و سترگ، که چشم را نوازش میکند!
به راستی، ما لایق دیدن زیباییها و خواستن بهترینها در این زندگی هیجان انگیز هستیم. این همه زیبایی، زندگی ماست!
عشقم را از شیراز نیمه خواب آلود زیبا، نثار تک تکتان میکنم، هر جا که هستید! این جمله هم به خاطر نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن بود، عزیزانم.
خوشبخت و خوش شانس و غرق در لذت باشید، مثل خودم!
به نام خداوند مهربانم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته جان و سلام به تمام دوستان عزیز و همسفرم در این سفر زیبا و صد البته پر از درس های زندگی بخش، و در این سفر در کنار تمام زیبایی ها از روز اول سفر کلی درس یاد گرفتیم
و اما درس امروز که یاد گرفتم :
– یاد بگیرم در مواقع نیاز قانون درخواست را انجام بدم
و اگه من احساس لیاقت داشته باشم و غرور کاذب یا احساس مزاحمت برای دیگران را کنار بزارم، بهترین دستان خداوند به من کمک میکنند، چون باور دارم من انسان خوبی هستم و دیگران دوست دارند به من که انسان خوب و محترم و با شخصیتی هستم کمک کنند و یاد بگیرم اگه با اولین درخواست من، جواب رد شنیدم، ناراحت نشوم و احساسم بد نشه و به غرورم بر نخوره چون حتما شخص بهتری میخواهد به من کمک کنه، چون من در مدار مناسب هستم حتما بهترین دستان خدا میخواهند به من کمک کنند، من اجازه میدهم خداوند من را به بهترین دستانش هدایت کنه
– و یه درس دیگه که یاد گرفتم اینه که نیازهای ما در زمان مناسبش جواب داده میشود و به بهترین ها هدایت می شویم، و هیچ وقت نگران مسائلی که ممکنه در آینده در طول مسیر سفر یا زندگی یا کار به وجود بیاد نباشم چون اگه نگران باشم در مدار احساس بد و اضطرار میفتم و نتیجه اش نا مناسب خواهد بود
و این تمرین احساس لیاقت و اعتماد به نفس و قانون درخواست را چه خوبه انجام بدم و نتیجه ای که با انجام این تمرین میگیرم چنان من را قوی میکنه که به راحتی در هر مکان و جمعی میتوانم درخواست کنم، من این تمرین را صدها بار انجام داده ام، یک ماه پیش با همسرم و دخترم رفتیم تهران به نمایشگاه بین المللی و آنجا 10 بار در قسمت های مختلف درخواست نوشیدنی رایگان کردم و 8 نفرشون به درخواستم جواب دادند و دو نفری که با درخواستم موافقت نکردند اولش یکم به غرورم بر خورد و ناراحت شدم و گفتم اشکال نداره من میخواهم این تمرین را به خوبی انجام بدهم و میخواهم این غرور را بشکنم و گفتم یه بار دیگه درخواست میکنم هر چی جواب بدهند اشکال نداره من تمرینم را با موفقیت انجام داده ام و آخرین درخواستم را قبول کردند و خوشحال بودم از اینکه این تمرینم را به خوبی در جای شلوغ با درخواست نوشیدنی های مختلف اجرا کردم با این تمرین حسابی پرو شدم هم کلی نوشیدنی از اسپرسو تا موهیتو تا آب طالبی تا آب پرتقال خوردم و توی هوای گرم تابستان دلم خنک شد
– و یه باگ دیگه داشتم که استاد در این فایل اشاره کرده اند که ما خیلی ها را از خودمون برتر میدونیم مثلا ایرانیا میگویند خارجیا یا آمریکای ها نسبت به ما برتر هستند، یا ما جنوبی ها میگویم تهرانیا از ما سرتر هستند، و من قبل از رفتن به تهران همچین باگی داشتم و با رفتند به اونجا فهمیدم اصلا اونجوری که من فکر میکردم نبودم همه ما آدم ها مثل هم هستیم و هیچ شخصی برتر از شخص دیگری نیست و تازه تهرانیا چقدر حال میکردند که ما جنوبی ها را میدیدند و خوشحال میشدند و چقدر با این سفر بزرگ تر شدم دیگه هیچ جا و هیچ شخصی در ذهن خودم بزرگ نمیکنم و البته که ما در مدار درست بودیم و به بهترین آدم ها و بهترین مکان ها هدایت شدیم و میدانم اگه من انسان خوب و با شخصیت و محترمی باشم در مدار همچین آدم های قرار میگیرم و به بهترین مکان ها و در بهترین زمان ها هدایت میشوم
و در کلام آخر چقدر این شهر آرام و زیبا و پر از آرامش بود در کنار این همه زیبایی و کوه های زیبا و آسمان آبی و پر از ابر و نور خورشید تابان، خدایا شکرت بخاطر هوای خنک و آبشار زیبا و نعمت درون بچه و گوشی خوب شما که برای ما بهترین فیلم ها را با کیفیت گرفته و نعمت اینترنت استارلینک و این سایت الهی
ممنونم از تمام شما عزیزان که دست خدا در زندگی من هستید برای یاد گرفتن از شما برای بهترین روش زندگی کردن
باسلام خدمت اساتید محترم و دوستان وهمسفران عزیز
چه نکته زیبایی استاد بیان کردن درخواست کردن
جالب طبق باورهای قبل من همیشه درخواست نوعی منت کشی میدونستم و بعد میگفتم چرا منت این بکشم از خدا میخوام ولی چند سالیه که یاد گرفتم درخواست یکی از لزومات پیشرفت زندگیه و همینطور یاد گرفتم طبق سخن خدا لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
وتشکر کردن گاهی از دیگران و دیدن زحماتشون
جالب یک دفعه من یک نانوایی رفتم سری اول بود وقتی نوبتم شد بشاطر و اون پرسنل نانوایی خسته نباشید گفتم
شاطر بلند بلند گفت ازین اقا یاد بگیرید ازصبح همه اومدن غر میزدنداز طولاانی بودن صف یا نان وهمونجا بهترین نان بمن داد و بعد یکسال رفتم یک جای دیگه نان بگیرم بعد اینکه با صدای بلند به همه اعضا اون نانوایی خدا قوت گفتم اصلا یادم هم نبود ازین شاطر اون اقای پاچال دار که اومد نان بمن بده دیدم شاطر اومد جلو یک سری نانها رو برداشت گفت اینها رو بذار کنار این اقا نان برشته تر میخواد بعد اومد جلو احوالپرسی کرد گفتم بجا نیاوردم گفت فلان نانوایی و چقد لذت بردم ازین که یک تشکر که بچشم ما نمی اد چقد تو قلب و دل یکی ماندگار شده که بعد مدتها جای دیگه اون جبران کرد جالب حتی یادش بود که من چطور نانی مصرف دارم
دیدین خیلی ها میگن وظیفه اش چقد ما ضعیف بودیم تو اموزش حتی اموزشهای دینی که بما گفته شده نه اقا اون کیه خدا درست میکنه چرا منت بکشی
یا اینکه وظیفه اش بود
خیلی نکته زیبایی استاد بیان کردن هدیه دادن لذت بردم
چقد من میخواستم قبلا هدیه بدم سبک سنگین میکردم اخرش هم میگفتمدنه بابا کاری نکرد خوب یک کار انجام داد منم جای دیگه جبران میکنم ولی الان خداروشکر خیلی راحت هدیه میدم و چقد هم برام لذت بخش شده هدیه دادن واون احساس که پشتش نشانه فراوانی و برکت بعدش چه اتفاقات زیبایی رقم میخوره
واخر از همه درکنار اون درس زیبا چه مناظر بکر و زیبایی خدای من چه اسمون پاک و باصفایی چه ابرهایی مخصوصا تو اون پیچ که نزدیک ابشار بود تلاقی کوه جاده اسمان و جنگل وای محششششررر بود محشر یا اون ابرهای فنری شکل
و جاده زیبا من کل مسیر هم چک میکردم دقت کردین دریغ از یک پلاستیک و اشغال کاش استاد مثل سفرهای قبل از فروشگاهها و مردم هم تصاویر و فیلم میذاشتن
ویک نکته جالب دقت کردین
منطقه کلا جنگل درختان سوزنی برگ و گمان میکنم بلحاظ این نوع درختان زمستانهای بسیار سردی اونجا حاکم
با دیدن این تصاویر یاد دروس جغرافی ابتدایی افتادم
که مناطق دنیا رو به استپی توندرا تایگا و جنگلی تقسیم کرده بود
خیلی خیلی سپاس ازینکه استاد و مهر بانو شایسته مارا در شادی و دیدن این همه زیبایی شریک کردن
جالب من هر وقت این مناطر میبینم و از اعماق وجود شکر گذاری میکنم و لذت میبرم من هم در ایران ظرف مدت کوتاهی به این مناطق مشابه هدایت میشم
بنام خدای مهربان
سلام به عزیزانم
میخوام اتفاقات قشنگی که داره تو زتدگیم میافته رو با شما به اشتراک بزارم که شاید به این فایل زیبا ارتباطی نداشنه باشه ولی توجه به همین زیبایی ها وتمرکز روی فایلهای استاد و کار کرن روی باورهای خودم این اتفاقات رو رقم زده
دوستان عزیزم به لطف خدای مهربان خیلی چیزها تو زندگی من عوض شده و من به طور معجزه آسایی هدایت میشم به زیبایی ها و آدمهای بینظیر
روز چهار شنبه گذشته هدایت شدم به یک جای بسیار زیبا تو جاده چالوس کنار رودخونه که خیلی خوش گذشت
و پنجشنبه یعنی فردای اون روز ، صبح قرار شد برم یسری خرید کنم و باورتون نمیشه که چقدر زیبا هدایت شدم به بهترین آدمها و بهترین مغازه ها و نمیدونید که چه لذتی داره وقتی دقیقا اون چیزی رو که میخوای با بهترین کیفیت بدست میاری ، مثلا یه پارچه کتان میخواستم برای پسرم بخرم که شلوار بدوزم واسه پیش دبستانیش ، این پارچه تو چند تا مغازه ای که رفتم نبود و نمیدونید چقدر قشنگ هدایت شدم به یه مغازه و یه انسان بسیار شریف که خیلی خوش برخورد بود و بهترین پارچه رو برام برید و خیلی لذت بخش بود برام و بعدش رفتم واسه خریدن مرغ دیدم چند نفر واستادن و دیدم رون مرغ رو نوشته اگه بالای 10 کیلو خرید کنید فلان قیمت میزنیم و من رو به صاحب مغازه که من رو میشناخت گفتم محمد آقا همین رون مرغ مونده گفت بله دیگه داره تموم میشه بار امروزمون و تو یک ساعت همرو بردن و گفتم اون رونهایی که اونجاست فک نکنک 10 کیلو بشه ، گفت نه نمیشه و من گفتم مرسی میرذم شنبه میام ، محمد آقا گفت واستا ببینم وزنش چقدره و به شاگردش گفت همر وبرام وزن کنه و دیدم 8 کیلو و برام با همون قیمت حساب کرد در حالی که بعد از من چند نفر به صف اضافه شده بودن و حاضر بودن با قیمت اصلیش بخرن ولی محمد آقا گفت تموم شده نداریم و شنبه بار جدید میاد و من ازش تشکر کردم و خدارو سپاسگزاری کردم و گفتم خدایا شکرت که هرجا میرم اونجا زمان مناسب ، مکان مناسب ، موقعیت مناسب و آدمای مناسب هستن و همه چیز به نفع من رقم میخوره
و بعد از اون برگشتم خونه وبارها با همسرم و خودم درباره این اتفاقات قشنگ صحبت کردم و گفتم ببین قانون داره جواب میده وباروهایی که روشون کار میکنم داره کارش رو انجام میده و من هدایت میشم به بهترین اتفاقات
همون لحظه مادرم زنگ زد و گفت اگه میخوای بیا بریم گوجه بگیریم و براتون رب بپزیم آخه خودشون 2 روز قبل رب شون رو پخته بودن و از اونجایی که رب خونگی خیلی بهتر وسالم تر از رب کنسرویه الهاماتم بهم گفت قبول کن و به همسرم گفتم بریم سمت شهر پدرم و نهار رو خوردیم و راه افتادیم ( اینم بگم که من کرج میشینم و خونه پدرم 30 کیلومتری کرجه )
این نکته رو بگم که وقتی من تقریبا 8 ماه پیش با سایت آشنا شدم تمام ورودی هام رو کنترل کردم و تلوزیون ، اینستا ، اخبار ، سریال ، فیلم سینمایی رو کلا قطع کردم و حتی رفت و آمد با خانواده ام رو خیلی کم کردم یا حتی قطع کردم
و حالا ببینید که چه اتفاقاتی تو این چند روز افتاد
وقتی رسیدیم یکم شربت و آب خوردیم و مادرم گفت بیا بریم یوقت دیر میشه ، من گفتم حالا میریم و تو دلم این رو میدونستم که همه چیز برای من عااالی و آماده هستش و من قرار نیست زور بزنم
بلاخره بعد از یک ساعت استراحت راه افتادیم ، از شهرک که خارج شدیم دور میدون دیدم گوجه با جعبه چیدن و میفروشن ، مادرم قیمت پرسید و پیاده شدیم دیدم گوجه ها دارن با آدم حرف میزنن و پسره که صاحب بار بود میگفت اگر بردی 5 به 1 رب نداد مدیونی نیاری و مطمئن باش که این گوجه گوشتی و بهترین رب رو بهت میده و باز هم بهم الهام شد همین رو بخر و خودشسون بار ماشینم زدن و بهمین سادگی تو یک ربع گوجه رو خریدیم و برگشتیم و همه میگفتن چه زور اومدین و عجب گوجه هایی خریدین انگار خیلی بهتر از گوجه هایی بود که ما خریدیم و باورتون نمیشه دیدم زن داداشم که ما زیاد با هم ارتباطی نداریم اودمده و سبدها و شیلنگ آب رو آماده کرده و همون لحظه نشست و شروع کرد به شستن گوجه ها من که اولش تعجی کرده بودم ، به خودم گفتم ببین باورها داره چکار میکنه همون باوری که میگه جهان سرشار از انسانهای بینظیریه که از هر جهت به من کمک میکنن ومن داشتم این رو تجربه میکردم
گوجه ها رو شستن و آب کشی کردن و وقت آب گیری شون بود ، برادرم اومد و همه گوجه هارو بار زدیم ورفتیم مغازه ای که یکم پایینتر بود و باورتون نمیشه برادرم که خیاطه و کلی هم مشتری داره ، مغازه اش رو ول کرده بود و فقط تمرکزش رو گذاشته بود رو کمک کردن به من ، برادرم و همسرش که کمک میکردن ، پسر شون هم اومد تا آبگیری گوجه هارو کمک کنه ، باورم نمیشد من واستاده بودم و اونا همه کارها رو انجام میدادن ، کار که تموم شد برگشتیم خونه دیگه تاریک شده بود و دیدم پدرم تو حیاط زیباشون که پر از درخته اجاق رو آماده کرده و دیگ رو هم گذاشته روی اجاق و ما آب گوجه ها رو ریختیم تو دیگ ، البته که دیگ خاموش بود برای اینکه فردا صبح شروع کنیم
شب کنار همون دیگ تو اون حبتغچه قشنگ یه فرش عاالی انداختیم و تا آخر شب گفتیم وخندیدیم و چای خوردیم ولذت بردیم
صبح زود ساعت 5 پدر و مادر من از خواب پا شدن و رفتن اجاق رو پر هیزم کردن و مراح پخت رب رو شروع کردن منم که ساعت 7 بیدار شدم و رفتم پایین و همه مون جمع شدیم و همونجا صبحونه رو زدیم بر بدن ، همه شون هیزم میاوردن و همه جوره کمک میکردن تا اینکه ساعت 10 خواهر بزرگم اومد و البته بدون اینکه بخوایم و تلاشی برای اینکار کنیم زن داداشم خودش زنگ زده بود به خواهرم که اینجا همه جمعیم ، بیا که خیلی خوش میگذره ( اینکه استاد میگم دستان خداوند بینهایته یعنی همین )
خواهرم اومد که نمیدونید چه کد بانویی هستش ایشون از هر انگشتش یه هنر میریزه ، اومد و برامون یه نایلون پر انجیر تازه که از حیاطشون چیده بود آورد فک کنم 3 کیلو میشد ، کلی ازش تشکر کردم ( با این خواهرم هم 8 ماهی مشید که ارتباطم خیلی کم شده بود ولی در عین ناباوری با من و همسر و پسرم چقدر خوش برخورد و عااااالی رفتار میکرد ) و این یعنی تکامل و یعنی کار کردن روی باورها و نتیجه عاااالی
موقع نهار شد رفتیم خیلی خوش گذشت ، خوردیم و دیگه خواهرم اومد پای دیگ و باورتون نمیشه 2 ساعت اونجا هیزم میشکوند ، حرارت اجاق رو تنظیم میکرد و بهم میگفت که چطور باید کفگیر رو داخل دیگ هم بزنم که رب خوب جا بیافته و خودشم این کار ور خیلی حرفه ای برامون انجام میداد بعد از دوساعت نمک رو اضافه کرد و بعد از نمک حدودا 20 دقیقه بعد رب آماده شده بود و دیگ رو آوردیم پایین ، رب رو وزن کردیم دقیقا حرف اون پسره شد که گفت اگه این گوجه ها رب خوب نداد مدیون هستید که نیارید ، دقیقا 5 به 1 رب داد بهمون و خواهرم و مادرم تعجب کرده بودن که رب ما چقدر خوب در اومده و رب خودشون هم از نظر وزنی و هم از نظر کیفیتی کم تر از برای ما در اومده بود و نمیدونستن که این اتفاق نتیجه حال خوب من و باورهای منه
خواهرم با حوصله خاصی به همسرم کمک میکرد که رب ها رو داخل شیشه بریزن و بعدش استریل کنند و بلاخره تموم شد چه رب خوش مزه و غلیظی شده بود و خداوند با بینهایت دستانش به من کمک کرد تا تجربه ای عاااالی تو رب پختن داشته باشم و من بینهایت سپاسگزار خدای مهربان هستم
و جالب اینکه وقتی برادرم فهمید که ما چهارشنبه رفتیم جاده چالوس و خیلی خوش گذشته ، گفت ماهم میایم و برنامه چیدیم که یکشنبه یعنی دیروز بریم به اون مکان زیبا
دیروز صبح ساعت 7:15 صبح رسیدن به در خونه ما و نفرات رو یکم جابجا کردیم ورفتیم سمت جاده چالوس ، خلاصه بعد حدودا نیم ساعت رسیدیم اما درب اونجا بسته بود گفتم کنار ماشینهامون کتری آب رو بزارید روی گاز پیکنیکی تا ببینیم کی باز میشه هرچقدر صدا میرکردیم کسی جواب نمیداد ، من اصلا نگران نبودم که دو تا خانواده کنار جاده منتظر باز شدن درب اون مکان زیبا بودن ولی خانواده ام یکم غر میزدن و من یه نگاهی به کوه های زیبا ، درختا و رودخونه قشنگ انداختم و به خدا گفتم میخوام سریع بریم تو و چی میشه که زود بیان و درب رو باز کنند ….
باورتون نمیشه فقط چند ثانیه بعد دیدم یه وانت نگه داشت و شروع کرد صدا زدن نگهبان اون باغ زیبا و گفت مجتبی بیا در رو باز کن مشتری پشت در منتظره و بهمین راحتی خواسته ام در آن واحد اجابت شد و یاد حرف استاد افتادم که میگفت این جهان طوری طراحی شده که میخواهی و میشود و اگر میخواهی ونمی شود یا به سختی و بدبختی میشود ایراد از تو نه از جهان و چقدر سپاسگزار خدا شدم و این قضیه رو به همسرم گفتم ، ببین چقدر زود خواسته ام برآورده شد چون مقاومتی از این بابت نداشتم خیلی زود اجابت شد و اگه من بتونم ترمزها و مقاومتهام در مورد سایر خواسته هام رو هم پیدا کنم وباورهای مناسب در موردشون ایجاد کنم و روشون کار کنم همه چیز برام براحتی انجام میشه و به هرچیزی که بخوام میرسم یعنی میخوام و میشود
مسئول اون باغ زیبا یه پسر افغان که خیلی انسان شریف ، فوق العاده وبینظیریه ، چقدر خوش برخورد و باشخصیته طوری که من هرچی رو که بهش گفتم نه نگفت و تمام چیزهایی که میخواستم برام انجام میداد ، خداوند حفظش کنه و چه دوست خوبی رو من پیدا کردم و بهش گفتم که باز میاییم اینجا و گفت متعلق به خودتونه
دیروز روز فوق العاده ای بود ، چقدر زیبایی دیدیم چقدر لذت بردیم و چقدر عاااالی هدایت شدیم به زیبایی ها ، منی که با خانواده ام ارتیاطم بسیار کم رنگ شده بود و اونم بخاطر کنترل ورودی هام بود الان طوری شده که با اون عزیزانم به جاهای زیبا هدایت میشیم و چقدر ارتباطمون عاااالی شده و تکاملی که طی کردم ، باورهایی که ساختم ، توجه و تمرکز کردن به زیبایی ها همه و همه لطف خداونده که شامل حال من شده و من رو هدایت کرده به این مسیر زیبا ، خدایا بینهایت سپاسگزارم
شاید هنوز اون در آمد دلخواهم وارد زندکیم نشده باشه ولی بمحض اینکه ترمزهام رو پیدا کنم باورهای درست رو جیگزینشون کنم میدونم که پول وثروت هم مثل این روابط عااالای توزندگیم هر روز بیشتر وبیشتر میشه
هر روز این روند داره بهتر وبهتر و زیبایتر پیش میره و بقول استاد چرخ زندگیم روان تر شده ، به اصطلاح زندگیم داره روغن کاری میشه
من هر روز دارم سعی میکنم که احساسم رو به سمت زیبایی ها حال خوب سوق بدم و مراقب ورودی هام باشم و این نتایجی که دارم میبینم دقیقا بخاطر کنترل ورودی هام وتوجه به زیبایی ها ، توجه به ویژگی های مثبت افراده
این اتفاق قشنگ رو خواستم با شما عزیزان به اشتراک بزرام ، زیبایی های این فایل بینظیر خیلی چشسم نوازه و من هر روز دارم به این فایلهای بینظیر توجه میکنم و نتیجه اش برام هدایت شدن به زیبایی هاست خدایا سپاسگزارتم
در پناه خدای یکتا موفق وخوشبخت باشید
به نام خداوند یکتا
سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان
تشکر میکنم از شما که این تصاویر زیبا رو برای ما میگیرین
چه منطقه زیبایی هستش
چه اسمان زیبایی با رنگ ابی پر رنگ و بسیار زیبا
چه جاده زیبا و سرسبزی
چه ابشار زیبایی
چقدر فراوانی و نعمت که خداوند در طبیعت قرار داده که ما استفاده کنیم و لذت ببریم
من هم همیشه توی درخاست کردن مشکل داشتم و باید روی خودم کار کنم و این هم ازکمبود احساس لیاقت و ارزشمندی من میاد و ممنونم استاد که اینهارو به ما یاداوری میکنید
در کل بازم ازت تشکر میکنم استاد
سلام به استاد عزیو مریم خانوم و دوستای خوبم
چقدر زیبا بود این فایل من و همسرم باهم تماشا کردیم و لذت بردیم خیلی زیبابود
عاشق کوهستانم انگار یه خواب خوب بود دیدن این فایل
وقتی عظمت کوه میبینم و میبینم که ما آدما قطره ایم دربرابر این همه عظمت به عظمت و بزرگی خدا پی میبرم.
استاد این کوه ها و این طبیعت شبیه استان کهکیلویه و بویر احمد نیست؟
از نظر من همون طراوت و تازگی و قشنگی رو داره
آدم حس میکنه اصلش همینه
انگار تو این طبیعت من برمیگردم به اصالت خودم
به خدا
به آرامش بی نهایت
به لذت چای تشی
به درک گرمای آتش تو اون سرمای خوشمزه
ممنون بابت ثبت تصااویر فوق العاده
به نام پروردگار زیبایی ها
سلام عرض میکنم خدمت استاد عباسمنش عزیز و مریم جان دوست داشتنی و دوستان خوبی که در این سایت فوق العاده همراه هم هستیم
من هر روز سایت رو چک میکنم و فایل های جدیدی که در سایت قرار میدید رو با لذت و عشق نگاه میکنم
واقعا واقعااا چقدر سفر کردن خوبه و چقدررر سفر کرن باعث رشد معنوی و رشد شخصیتی انسان ها میشه اینکه انسان زیبایی های اطرافشو ببینه و هر لحظه به زیبایی و عظمت جهان هستی بیشتر پی میبره انسان با سفر کردن با ادم های بیشتری اشنا میشه و جهان اطرافشو بیشتر درک میکنه و خداوند هم در قران بندگانش رو به سفر کردن دعوت میکنه
چقدر خوبه که شما اهل سفر کردن هستید براتون بهترین ها رو ارزو میکنم.
خدایا سپاسگزارم بابت تمام این نعمتها و زیبایی ها . خدایا سپاسگزارم بابت این دنیای پر از زیبایی. خدایا سپاسگزارم بابت انواع گونه های گیاهی که هر روز یه نوع گیاهی با زیبایی خاص خلق میشه در دنیا. هر روز یه گیاه جدید یه درخت جدید که تا باحال در دنیا وجود نداشته . هر روز میفهمیم یه نوع دیگه از گیاه تازه خلق شده پدید اومده و میفهمیم هر روز یه شغل و یه علاقه ایی دیگر از انسان پدیدار میشه هر روز ایده های متفاوت خلق میشه . هر روز یه نعمت های جدیدی برامون آشکار میشه خدایا سپاسگزارم بابت این همه خلق زیبایی این همه خلق تکنولوژی این همه خلق خلاقیت. این همه خلق آشکار و نهان. خدایا سپاسگزارم که در این دنیای زیبا و پر از نعمت و فراوانی که هر روز چشمانم به زیبایی های بیشتر هدایت میشه خدایا شکرت که امشب با خانواده زیر درختان تنومند و زیبا شام خوردیم و لذت بردیم وشاد بودیم چقدر لذت بخش هست این طبیعت و انرژی بسیار فراوان از طبیعت درون من نهادینه شد . خدایا شکرت که منو به جای زیبا و آرامش بخش هدایت کردی . الان که این متن رو مینویسم بالای آلاچیق دراز کشیدم و صدای دل نشین دریا که موج موج به ساحل آرامش میدهد. و من از نسیمی که میوزد لذت میبرم و صدای جیرجیرک ها رو میشنوم که لابلای درخت های ویلا مینوازند و بوی عطر درخت های گوناگون و زیبا را استشمام میکنم. من روز اول دور دوم سفر به دور آمریکا گفتم که من در خانه هستم ولی توی این سفر استاد همراهشونم و لذت میبرم از دیدن طبیعت که میبینم و خداوند منو هدایت کرد به سفر و الان 8 روز از توجه من به زیبایی ها میگذره و من 4 روز هست اومدم مسافرت در دل طبیعت و ساحل دریای خزر دراز کشیدم و متن مینویسم . و از خداوند بسیار سپاسگزارم بابت قوانینی که تغییر نمیکند . ای رب واحد تویی تمام وجودم و تویی هدایتگر کل. خدایا خودم را به تو میسپارم و دستم را بگیر و ببر به جایی که دوست دارم . خدایا تویی فرمانروای من و تویی که عدالت را بر همه موجودات داری . شبتون بخیر باشه و منم با لالایی دریا میخوابم که آرامشش خاص و زیباست شب تکتک عزیزانی که متن رو تا انتها خواندند بخیر و براتون آرزوی شادی سلامتی و ثروت و سرشار از سعادت و رستگاری رو دارم . شبتون بخیر
سلام درود به استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی ️
و سلام به دوستان گلم در این سایت بی نظیر
خدایا صد هزار مرتبه شکر
هدایت شدم به این سایت فوق العاده
خدایا شکرت:بایت این همه زیبایی
خدایا شکرت:بایت این همه فراوانی آب
خدایا شکرت:بایت حضور استاد عباس منش و خانم شایسته
خدایا شکرت:چقدر آبشار زیبایی واقعا زیباست خدایا صد هزار بار شکرت
استاد شما خیلی خوبید شما خیلی ماهد این زیبایی ها رو به ما نشون میدین استاد من هر هر فایل ای میبینم خدا رو شکر میکنم و لذت میبرم از این همه زیبایی این همه انسانهای فوق العاده ای که هست
استاد شما و خانم شایسته عزیز عاشقانه بچه های سایت دوست دارید اینو از این فایل های زیبایی میزارید سایت کاملا معلوم است
خدایا شکرت که هدایت شدم به این زیبایی ها
استاد از شما خانم شایسته عزیز هم سپاسگزارم
از خداوند مهربان میخوام همیشه سلامت و شاد باشید