سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 205 - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)

652 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1339 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار

    خدایا شکرت که من لایق دریافت بهترین نعمت وثروت وزیبایی وروابط عالی هستم

    خدایا کمکم کن تا بتوانم زندگی خودم را خلق کنم

    کمکم کن تا در مدار دریافت آگاهی های قوانین جهان هستی قرار بگیریم

    تو آگاهی تو توانایی تو بخشنده ای تو مهربانی تو وهابی من هیچی بلد نیستم من هم میخوام مثل استادم شجاع باشم میخوام قوی و با ایمان باشم این قدر اعتماد به نفس داشته باشم که له راحتی از دیگران درخواست داشته باشم

    استاد عزیزم من هم خیلی دارم روی احساس لیاقت کار میکنم و باورهای جدیدی می‌سازم تا در مدار نعمت وثروت قرار بگیریم باور به این که من لایق بهترین روابط هستم من لایق بهترین ثروت ونعمت هستم من لایق بهترین دریافت الهامات خداوند هستم

    من لایق دیدن و لمس کردن زیبایی های جهان هستم چقدر با دیدن این فایل زیبا ودلنشین احساس خوبی گرفتم با دیدن اون جنگل های سرسبز و قشنگ اون خونه های رنگی و زیبا که مثل یه نقاشی بودند تحسین می‌کنم مردم با معرفت این سرزمین بهشتی را که‌ این قدر عاشقانه به شما عزیزان کمک کردن تحسین می‌کنم این مردم شاد وخوشحال که بدون هیچ گونه نگرانی دنبال لذت بردن از طبیعت زیبا هستند وبا اون کمپر های زیبایی که دارند در دل طبیعت کمپ کردند استاد عزیزم من هم این تجربه کمپ را به تازگی داشتم خیلی لذت بخش تو دل جنگل خوابیدن و صدای اون پرندگان زیبا و قشنگ صدای آب رودخانه جاری که با برخورد به سنگ ها موزیک دلنشین برای من بوجود آورده بود و دیدن

    اون اسب‌های زیبایی که در دل جنگل رها وآزاد در دل جنگل بودند من یاد برونی زیبا افتادم

    خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها

    تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم

    ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای نه راه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    فاطمه احمدیانی گفته:
    مدت عضویت: 694 روز

    سلاااام به همگی

    عجب شهر کوچولوی زیبایی نقلی بودنش زیباییش رو‌چند برابر کرده

    ابرها چقدر زیبا بودند اون رنگ آسمون که من هر چقدررررر از زیباییش بگم کم گفتم من عاشق رنگ آبی آسمان ام

    چقدر ثروت و نعمت و فراوانی تو دنیا هست اصلا قابل شمارش نیست به هیچ وجه نیست

    انسان ها چقدر با خدا هستن چقدر اخلاق خداگونه دارن چقدر آدم لذت می‌بره از این جهان و از این افراد

    واقعا پاسخ فرکانس های شماست دوستی با این افراد نازنین

    در مورد پاسخ های آنی خداوند دقیقا برای من هم به همین شکله همیشه

    وقتی اتفاقی میوفته یا تضادی پیش میاد من احساسم رو خوب نگه میدارم به طرز معجزه آسایی جوابشم بهم داده میشه برای من همیشه همین بوده و هست چون خودم رو لایق دریافت الهامات خداوندم میدونم

    یه مشکلی که دارم اینه که من هم نمیتونم درخواست کنم احساس میکنم بار اضافه میشم رو دوش بقیه تمام کارام رو خودم باید انجام بدم و این یه جاهایی اذیت کنندس

    مثلا من دوره قانون سلامتی رو شرکت کردم اما فعلا شغلی ندارم (دارم زبان میخونم بهش خیلی علاقه دارم ) یه مقدار پول داشتم 10کیلو گوشتم رو با همون خریدم و الان دوس دارم تنوع داشته باشم و مواد مجاز دیگه رو هم تهیه کنم اما به خودم اجازه نمیدم این درخواست رو از خانوادم بکنم با اینکه خداروشکر از لحاظ مالی مسئله آیی ندارن

    من دارم نعمت هارو از خودم دور میکنم

    اتفاقا دیروز داشتم به همین باگم فکر میکردم که چقدر ریشه اییه و گفتم که باید درستش کنم که طبق همزمانی های خداوند نازنینم امروز به این فایل هدایت شدم

    فعلا جلسه9احساس لیاقتم انشالله در جلسات بعد بتونم این باگ رو حل کنم

    پس نتیجه میگیرم باید درخواست کنم منم سعی میکنم بدون احساس کم بینی این خواسته رو بهشون بگم و اونها هم انجام بدن چی بهتر از این که من سلامتیم رو به آسون ترین شکل به دست بیارم

    خدایا بابت تمام نعمت هایی که به من دادی بابت اینهمه آگاهی بابت عشقی که بهم دادی

    بابت خانوادم بابت حال خوبم بابت فرکانس بی نظیرم عااااااشقتم خدایا میلیاردها میلیارد شکرتتتتتتتت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    بهاره راستی گفته:
    مدت عضویت: 1739 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته‌ عزیزم و دوستان خوبم در این مسیر توحیدی و بی‌نظیر

    از سه سال پیش که روی دوره عزت نفس کار کردم تا همین امروز دائم حواسم هست که هر جا نیاز داشتم درخواست کنم ولی خب هنوزم برای من پاشنه آشیله! من خیلی روی این موضوع ضعف داشتم، خیلی که میگم یعنی خییییلیا :))) اصلا نمیتونستم حرف دلمو بزنم چه برسه که نیازمو بگم و چه ضربه‌هایی خوردم و چه کارهایی که عقب افتاد و بد پیش رفت بخاطر همین نگفتن‌ها ولی امروز جایی ایستاده ام که وقتی مقاومت‌ها میاد سریع خودم و ذهنمو جمع میکنم و حرفمو میزنم حالا میخوام داستان این هفته‌ای که گذشت رو براتون بگم

    چند ماهی همش از خداوند درخواست میکردم که هدایتم کنه تا بتونم اولین شغل در کشور زیبای آلمان رو داشته باشم ، هم توی محیط کار با آلمانی‌ها زبانم تقویت بشه و هم درآمد داشته باشم تا روزی که تکاملم کامل طی بشه و امتحان زبان بدم و وارد تخصص اصلیم بشم.

    خداوند عزیزم که قادر مطلقه و به درخواستم جواب داد و من اولین قرارداد کاریم در این کشور رو گرفتم و چقدر خوشحال بودم و هر ثانیه سپاسگذاری میکردم از خداوند. تا این که روز‌های اول کار رسید و من دیدم چقدر این کار برام سخته و عملا دارم از جونم و سلامتیم مایه میذارم براش، نشستم با خودم دو دوتا چهارتا کردم دیدم واقعا نمیصرفه سلامتیم به خطر بیفته و از طرفی نمیتونستم بزنم زیر قراردادم! درست‌تر بگم میترسیدم! نمیتونستم پیش‌بینی کنم که چی میشه.

    چند روز اول افسار ذهنمو از دست دادم با گریه میرفتم سرکار و با گریه برمیگشتم و از خدا گله میکردم و میگفتم من گفتم کار میخوام نگفتم کار به این سختی :)))) بعد صدای خدا رو میشنیدم که میگفت تو گفتی کار میخوای نگفتی چه کاری ؛)))

    و بله من فهمیدم خداوند دقیقا همون چیزی رو بهم داده که من میخواستم! من میگفتم خدایا من میخوام برم سرکار حالا هر کاری شد! خداوندم گفت بفرما اینم کار :)))) همینقدر دقیق!

    خلاصه دو سه روز اول با گریه و آه و ناله گذشت تا اینکه مثل همیشه خودمو جمع کردم و گفتم من خودم این شرایط و این کار سخت و بدنی رو خلقش کردم حالا هم درستش میکنم! اولین کاری که باید میکردم درخواست برای کم کردن ساعت کاریم بود، نجواها میومد که نه اگه تو بگی میخوای کمتر کار کنی یهو میگن نیا و همین نیمچه درآمدم از دست میدی! بعد یهو باورهای قدرتمند کننده‌ام جواب میدادن که نهههه این شرکه! من درخواستمو میگم حتی اگر گفتن دیگه نیا خداوند از طریق دیگه‌ای به من ثروت میده! خلاصه عزممو جزم کردم و با کمی ترس رفتم به مدیرمون گفتم من نمیتونم اینقدر زیاد کار کنم چون باید زبان آلمانی بخونم و اصلا وقت نمیکنم، دروغ چرا یه کمم موقع گفتنش گریه‌ام گرفت چون خیلی با ذهنم جنگیده بودم و یه جورایی ذهنم خسته بود :) مدیرمونم برگشت گفت باشه هیچ مشکلی نداره فقط باید به مسئول اصلی که قراردادها رو تنظیم میکنه بگی ببینی از کی میتونی قراردادت رو عوض کنی! اگر میخوای میتونی از همین فردا کمتر کار کنی، و همون لحظه ساعت کاری همون هفته‌ام رو از 6.5 ساعت به 5 ساعت در روز تغییر داد! الله اکبر!

    به همین راحتی درخواست من مورد قبول واقع شد :) و من مدام تحسین میکردم این اخلاق آلمانی‌ها رو که اینقدر قشنگ به مشکلات و مسائل کارمنداشون اهمیت میدن و براشون مهمه کارمندشون خسته نشه و بتونه با تمرکز بالا کار کنه!

    بعدش زنگ زدم به مسئول قراردادها، یه قرار ملاقات گذاشتیم و همو دیدیم، اونم خیلی راحت با مسئله برخورد کرد و گفت از نظر من هیچ ایرادی نداره و فقط چون تازه یه هفته هست کارتو شروع کردی نمیتونیم قرارداد رو از این ماه عوض کنیم و میفته برای ماه بعد، راستش یهو ناراحت شدم گفتم یعنی سه هفته دیگه هم باید فول تایم کار کنم، اخه خیلی سخته، باید روزی 6 ساعت فقط سرپا وایسم و از پا و کمر افتادم رسما! بعد همونجا باز ذهنم گفت بهاره یادت نره الخیر فی ما وقع حتما قراره این ماه درآمد بیشتری داشته باشی، حتما خیری درش هست، تو اینقدر توانمندی خداوند اینقدر به تو و جسمت قدرت داده که از پسش برمیای!

    خلاصه شروع کردم رگباری نکات مثبت اون کار رو به خودم گفتن، مثلا اینکه چقدر همکارام خوبن، چقدر آلمانیا آدمای مهربون و حامی هستن، چقدر کاراشون دقیق و روی اصول خاص خودشه که برای شغل‌های معمولی هم تو به هیچ وجه نمیتونی قراردادت رو وسط ماه کنسل یا عوض کنی و باید تایمش برسه، و همین باعث پیشرفت کشورشون شده، همه چیز منظم پیش میره،

    چقدر خوبه که درآمد دارم، چقدر خوبه که هر روز با حرف زدن با آلمانیا زبانم بهتر میشه. یهو وسط کار به خودم میگفتم بهاره یه روزی فکر میکردی جایی کار کنی که همکارات خارجی باشن :))) باورت میشه آلمانی؟ داری کار میکنی؟ خیلی خفنه‌ها! همش هدایت خداست، خدای قادر! خدایی که نیاز‌های منو بهتر از هر کسی میدونه و در هر لحظه در حال پاسخ دادنه!

    دیروز آخرین روز کاری هفته اول بود، شنبه بود، شنبه‌ها تو آلمان خیلی قشنگه، آخر هفته اس همه بیرونن، شهر شلوغه و انرژیش مثبته ولی من به جای گشت و گذار توی شهر باید میرفتم سرکار، باز هم با یادآوری نکات مثبت ذهنمو کنترل کردم، رفتم سرکار همکارم گفت بهاره امروز فقط 3.5 ساعت اینجایی! گفتم چرا؟ گفت چون ساعت کاری این هفته‌ات بشه 30 ساعت، هفته بعدم 30 ساعتی تا وقتی رسما قراردادت عوض شه و بشی 10 ساعت در هفته، درصورتی که من قرارداد فعلیم 35 ساعت در هفته‌اس و این برام یه نشونه بود، نشونه دقیق بودن جهان که هر لحظه بهش ایمان میارم! من با وجود اینکه این کار رو نمیخوام ولی فقط تمرکزمو گذاشتم روی قشنگی‌هاش تا برام راحتتر بگذره و هدایت بشم به جایی که میخوام و حالا ساعت کاریم کمتر شد با وجود اینکه بهم گفته بودن تا ماه اول باید 35 ساعت در هفته رو بیای! ضمن اینکه من بعد از کار میتونستم برم توی شهر بگردم و انرژی مثبت روز شنبه رو دریافت کنم :)

    خدای من شکرت، شکرت بخاطر دقیق بودن جهانت ، دقیق بودن قوانینت، شکرت که تا ذهنمو کنترل میکنم تا افسارشو میگیرم دستم بهم نشون میدی راهم درسته! شکرت!

    این بود داستان هفته‌ای که گذشت و برای من پر از درس بود.

    این باور قشنگی که مریم جان گفتن رو هم میخوام باز اینجا بنویسم که تو ذهنم بمونه: نیازهای ما در زمان درست پاسخ داده میشه و نیازی به نگرانی نیست! این دقیقا همون جمله‌ایه که امروز باید میشنیدم.

    خدایا شکرت!

    عاشقتونم استاد جانم، مریم عزیزم و همه دوستای خوبم.

    در پناه خداوند 3>

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    عباس نوربخش گفته:
    مدت عضویت: 679 روز

    بنام خداوندیاانرژی بی پایان یاجوهری اندیشمندجهان ….

    باسلام واحترامات فراوان خدمت همه شماعزیزان دلم…

    بنده اول ازاستادعزیزتشکرمیکنم که بازم مثل همیشه فوق العاده بودند…

    امایک چیزی بهم الهام شدبایدبگم استادعزیزم…

    اونم البته دوستانه هست .

    استادعزیزم:من تواین سالهایی که بامطالعه و تحقیق زیادبهش رسیدم اگرهرکسی “هرکسی افکارش رو زیباکنه یعنی مدیریت ذهنش روباروح وبدنش جسمش یکی بکنه وهماهنگ بشه بامنبع …هرکشوری باشدبه چیزهای فوق العاده زیبا برخواهدخورداصلاجهان میاره به خدمتش …الان بنده همین شهری که هستم گیلان/شهرستان سیاهکل باورکنیدهمه چی داریم البته همه چیزهایی که من میخوام مثل:آبشار/رودخانه/استخر/جنگلهای بی نظیر/کوه ونزدیک به دریاو…همه چی البته استادمن این رو به عزیزانی گفتم که فکرنکنندشهرشان یاکشورشان ویرانستان هست وکشورهای دیگرگلستان فقط وفقط همان سه جز:روح/بدن/ذهن هماهنگ باشندهرجاییی که باشیدبراتون اوکی هست…بی نهایت استادازشماوهمسربزرگوارتون وتیم فوق العاده سایتتون سپاسگزارم…یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سکینه برجی گفته:
    مدت عضویت: 1067 روز

    بنام خالق زیبایها

    سلام و ورود خداوند بر استاد عزیز و خانم شایسته گل ودوست داشتنی

    خدارو شکر میکنم بابت اینهمه زیبایی فوق العاده و ای استاد من عاشق آبشار وکوه ودرخت هستم واقعا با دیدن هر کدومشون انرژی میگیرم امروز کلی کار داشتم ولی گفتم اول برم سراع سایت وانرژی بگیرم چون همیشه سایتتون کلی بهم انرژی میده وبعد برم سراغ کارام وانصافا هنوزهم که کامنت میذارم لبخند از روی لبم نرفته وخیلی خوشحالم ازتون ممنونم بابت به اشتراک گذاشتن این زیبایها

    آره استاد شما درست می فرمائید ما باید بتونیم به راحتی در خواست کنیم و آرامش و عزت نفس داشته باشیم که اگر جواب گرفتیم خدارو بابت اون دستش که به ما کمک کرده سپاسگزاری کنیم واز اون شخص هم به عنوان دستی از طرف خداوند تشکر کنیم واگر هم بنا به هر دلیلی نشد بازهم تشکر کنیم وایمانمان را از دست ندهیم و مطمئن باشیم که خداوند از طریق دستان دیگه اش ما رو به خواستمون میرسونه

    من خودم تا حالا کم درخواست داشتم ولی هربار که از غریبه ای درخواست کردم انجام شده واگر هم طرف خودش نتونسته رفته واز دیگری برای من درخواست کرده تا کار منو راه بندازه واز این بابت بینهایت از خداوندم سپاسگزارم بابت این دستانش،ولی من سخته از آشناها درخواست کنم وان هم میدونم به خاطر افکار منفی که خودم نسبت به اون افراد در ذهنم دارم و عزت نفس پایین خودمه وگرنه اگر من با خودم در صلح باشم من نباید نگران نیازهام باشم وبدانم که خداوند سر فرصت وبه موقع نیازم را براورده میکنه ومن فقط باید نگران نباشم وآشناها رودستان خداوند ببینم خداروشکر استاد من با این فایل وفکر کردن به این گفته ها به این باور اشتباه که درخواست از آشناها برام خیلی سخته پی بردم ومن باید بیشتر روی خودم کار کنم و دلایل این ترمز را پیدا کنم واز بین ببرم

    استاد من همین جا اعتراف میکنم که هر کلامتون را با آب طلا باید نوشت من هر بار که وارد سایت شدم کلی آگاهی جدید گرفتم وترمزی از خودم را پیدا کردم وهر بار بنا به هر دلیلی از شما دور شدم کلی مشکل برام پیش اومد چون فرکانسم پایین اومده ولی در کنار شما فرکانسم بالاست و کلی اتفاق خوب برام می افته خداروشکر میکنم بابت حضورم در این سایت بینظیر ،حالا با انرژی که از این فایل زیبا گرفتم برم سراغ کارام، ممنونم استاد وخانم شایسته نازنین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1289 روز

      به نام ایزد منان

      درود بر سکینه خانم برجی خداپرست و ثروتمند

      خدا رو شکر میکنم بابت همه نعمتها و موهبتهائی که به جمع ما عنابت کرده

      حمد وسپاس مخصوص صاحب اختیار عالم است

      از شما هم سپاسگزارم که با گذاشتن وقت یه کامنت زیبا نوشتید.

      در کامنت تون علاوه بر تمرکز بر روی زیبایی ها ، باورهای خوبی هم برای ما ، یادآور شدید.

      واقعا تمرکز بر روی زیبایی ها ، یک اصل اساسی است.

      هر وقت ما تمرکز کردیم بر روی زیبایی ها، هدایت شدیم به سمت زیبایی های بیشتر. هر وقت ما سپاسگزار خداوند بودیم طبق فرمایش خداوند ، ظرف وجودیمون بزرگتر شد ، و نعمتهای بیشتری رو دریافت کردیم.

      بی شک شما در مسیر توحید و خوشبختی هستید ، و روز به روز چیزهای بیشتری رو خلق میکنید.

      در پناه آلله یکتا، شاد، تندرست، خوشبخت ،ثروتمند

      وسعادتمند دردنیاوآخرت باشید. یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 667 روز

    بنام خدای زیبای ها

    سلام به همه دوستان سلام به استادم

    چقد من این شهر کوچولو رو دوست داشتم

    عظمت اون کوه چسبیده به شهر به آدم ارامش میده

    چقد زیبا ترکیب کوه و این خونه های رنگارنگ و این ماشین های لوکس منو برد به بعضی از فیلم های امریکایی وقتی که سنم کمتر بود با هیجان میدیدم و رها ازینکه چطور می خوام بهش برسم خودمو اونجا و تو اون شرایط میدیدم و ساعت ها رویا پردازی میکردم

    چقد تجسمم خوب کار می کرد و چقد راحت هر چیزی رو رویا پردازی می کردم و سرخوش و رها میشدم

    ساعت ها تو رویاهام زندگی می کردم و اصلا کاری به جهان اطرافم نداشتم از بس که غرق میشدم . از زمان حال کنده میشدم

    قانون درخواست ، استاد من خیلی رو این موضوع کار کردم اولین دفعاتی که با شما آشنا شده بودم این مبحث بزرگترین مانعم بود و از همون تمرین که گفتین تو هواپیما غذا اضافه درخواست کنین انجام دادم ولی هواپیما در دسترسم نبود تو اتوبوس درخواست می کردم واسه آب معدنی

    چقد این کار رو کردم یا بیرون می رفتم از عمد درخواست آدرس یا یه چیزی می کردم و خدا رو شکر توش خیلی خوب شدم

    و وقتی رو عزت نفس کار کردم دیگه همیشه روی خوش افراد رو میبینم چون الرژی و حساسیتی ندارم که منو رد کنن چون با رد شدن درخواستم احساس بی ارزشی نمیکنم و مشکلی باهاش ندارم چون عزت نفسم ربطی به واکنش و دید افراد نداره ، اگه اینطوری باشه خیلی سست و شکننده میشه ، زمانی که ارزشمندیم وابسته به این باشه که چطوری با من برخورد میشه یا بهم واکنش داده میشه .استاد می خوام ازت تشکر کنم بسته عزت نفست واقعا بهم کمک کرد البته منم ازون شاگرد زرنگات هستم واقعا یه مبحثی رو شروع کنم تا درستش نکنم و حلش نکنم نمی پرم برم سر موضوع دیگه نصفه کاره ولش کنم و نتیجه نگیرم

    الان هم دارم رو ثروت کار میکنم

    انقد می خوام دسته باورثروتساز رو گوش بدم و تا حد ممکن عمل کنم که بتونم بسته روانشناسی ثروت رو بخرم

    روند تکاملی من به این شکل بوده

    اول من از وویس هاتون تو کانال های تلگرام شروع کردم .از بحث توحید و خدا شناسی

    فایل فقط روی خدا حساب کن رو چندین صدبار گوش دادم همونی که 10 دقیقه بود و روش اهنگ هم بود

    یعنی از توحید به شما رسیدم از قران به شما رسیدم ، مستقیم به شما رسیدم

    چون مسئله اصلیم نداشتن توحید بود و شرک هایی که داشتم

    روزهایی که این مبحث رو شروع کردم تو اسمونا بودم چه لحظاتی رو تجربه کردم تا خود اخر عمرم واسم بسه لذتش .بعد که سیراب شدم رسیدم به روابط چون من همیشه از همه ناراحت میشدم بیش از اندازه به دیگران بها میدادم و خودمو نادیده میگرفتم

    خدا رو شکر اینم با فایل هاتون درست شد احساس کردم تو روابط باید ادم های سمی رو بزارم کنار و کم کم راه برای ورود افراد بهتر باز شد چون من به خود ارزشی رسیده بودم چون یاد گرفتم چطور وجه خوب ادم ها رو برانگیخته کنم چطور خودم تو حال و هوای خوب باشم تا دریافتم از افراد خوب باشه یعنی یاد گرفتم سپاسگذار باشم حتی کم باشه

    بعد که دیدم تو اینم دیگه خوب شدم دیدم که ادم ها غریبه و اشنا دیگه طرز رفتارشون با من به خود من بستگی داره و من انتخاب میکنم چطور باهام رفتار بشه یعنی اون لمشو یاد گرفتم هدایت شدم به بحث سلامتی

    تو سلامتی خوب بودم یعنی مریضی هام خیلی کوتاه و کم بود و بدن مقاومی هم داشتم

    ولی یکسری موارد مثل کمبود انرژی بدن درد ، بی حالی ، کسل بودن و …. داشتم

    اونا هم وقتی وارد دوره 12 قدم شدم هدایت شدم به دوره های تغذیه و ورزش متناسب با شرایطم و اوضاع از نظر سلامتی تغذیه و ورزش خوب شد ( هر چند هدایت شدم به دوره سلامتی ولی واسه ثروت نتونستم بخرم )

    بعد هدایت شدم به خرید دوره عزت نفس اونم 2 تا 3 بار از اول تا اخر گوش دادم انجام دادم و تونستم به نتیجه راضی کننده از خودم برسم .مهمترین چیزهایی که درست کردم بحث خود سرزنشی ، احساس گناه در مقابل خدا ، عدم دیدن نکات مثبتم و بحث کمالگراییم بود تا حدی که دوست داشتم درستش کردم و بعد دیدم دیگه نه یه چیزی کمه

    نمی تونم دوره سلامتی رو بخرم

    نمی تونم چیزهایی که دوست دارن رو بخرم و کم کم متوجه شدم الان دیگه زمانه ثروته با اینکه از بقیه بیشتر طول کشیده ولی من نا امید نمیشم مثل اون مبحث های دیگه راهشو پیدا میکنم

    اخه یه خوبی دیگه هم دارم وقتی یه چیزی رو یاد بگیرم واسخ همیشه انجامش میدم و چیت دی حتی 1 روز تو ذهنم بسیار رنج اوره ( مساویه با هدر دادن زحماتم ، مساویه با نتیجه از دست دادن مساویه با عدم اعتماد به خودم مساویه با خراب شدن اعتماد به نفس و خودباوریم)

    الانم از خدام می خوام گره های اصلی که تو ثروت دارم رو باز کنه تا نعمتی که همیشه برای من وجود داشته و هست به سمتم جاری بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    مریم خلوصی گفته:
    مدت عضویت: 1815 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان

    خدایا شکرت چقدر شهر زیبا و مرتب و تمیزیه خدایا شکرت همه جای دنیا انسان های خوب و خیر خواه در حال افزایشن

    اتفاقا چند وقت پیش با یکی از دوستام داشتم صحبت می‌کردم

    داشت میگفت که چقدر جدیدا آدما با فرهنگ شدن چقدر به دیگران احترام میزارن چقدر به محیط زیست و حیوانات احترام میزارن اصلا دنیا داره جای قشنگی میشه

    منم تایید کردم بعد که داشتم پیش خودم فکر میکردم گفتم آره دنیا داره جای بهتری میشه چون ما داریم خودمون آدمای بهتری میکنیم و متقابلا به انسان های بهتر و فوق‌العاده تر هم هدایت میشیم

    خدایا شکرت بابت هدایتم به این سایت خدایا شکرت بابت داشتن معلم و راهنمایی مثل استاد عباسمنش و مریم جان

    چقدر تصاویر شهر دلنشین بود آدم فکر می‌کرد از اون بالا شهر یه ماکته چقدر اصولی ساخته شده بود این شهر خدایا شکرت

    واااااااااای ترکیب جاده،کوه،درختان و آسمان چقدر رویایی بود چقدر موقع دیدن تصاویر لذت بردم و شکر گذاری کردم

    یه نکته جالب دیگه که بین حرفهای استاد متوجه شدم این بود که قبلا این شهر معادن نقره داشته و بعد از تمام شدنش مردم میرن از این شهر و فکر میکنن دیگه فرصت‌ها تموم شدن ولی بعد از مدت‌ها کسای دیگه با افکار متفاوت میان با وجود اینکه می‌دونستن که دیگه این شهر معدن نقره نداره ولی با ایجاد فرصت‌های شغلی دیگه دارن کسب روزی میکنن

    و این فراوانی رو نشون میده این نشون میده همیشه فرصت هست و برای هرچیزی که فکرشو بکنی مشتری هست

    خدایا شکرت

    با اشتیاق منتظر قسمت بعدی سفر به دور آمریکا هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    زینب بچای نصاری گفته:
    مدت عضویت: 1088 روز

    به نام خدای خوبی و زیبایی

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم

    سلام به همه ی دوستانی هم فرکانسی

    استاد چه فایل خوب و عالی و بینظیری چه شهر کوچک اما با صفا با خونه های قشنگ و ویلایی و ویوی کوه

    کوه همیشه منو یاد قدرت و عظمت خدای بزرگم میندازه و اگر ساعتها بشینم و به کوه خیره بشم سیر نمیشم

    هر جا که می نگرم عظمت خدا را می بینم ولی کوه بیشتر منو جذب خودش میکنه

    چقدر خیابونها تمیز و مرتبند چقد ماشینها روی خط کجی که کشیدند مرتب بارک کردند چه ماشین خوشرنگی نارنجی که چشمم بهش خورد

    درون بچه ما عاشق درون بچه ام چیزی را به من نشون میده که تو تصوراتم هم نیست

    من دیدم استاد به مردم امریکا خیلی عوض شده مورد خوب و عالیند و با خودشون در صلحند مردمی فهمیده و شاد و سخاوتمندند و وقتی شخصی مثل استاد فرکانس عالی میفرسته ادمهای خیلی خوب و عالی خدا سر راهش قرار میده

    استاد از این کارتون که هدیه خریدید خیلی خوشم اومد دوست داشتم بدونم اون هدیه چی بودہ(فضولیم گل کرد خخخخ )

    استاد چه ابشار خفنی تو جاده تو دل کوه و با درون بچه چقد قشنگ نشون میده تصویرو

    خانم شایسته از شما هم خیلی خیلی متشکرم که همیشه تصویرهای قشنگ و با حالی برامون میگیرید

    از استاد و درون بچه هم متشکریم

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    فاطمه رفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    استااااااااد دیوانمون کردین به قرآن

    خدایا زمینت این شکلیه بهشت چیه پس

    چقددددددررررررر زیباست خدای من

    دیوانه شدم

    چقدر همه چیز در یک نظم شگفت انگیز قرار داره

    چقدر همه چیز بهم میاد

    کشور و مردمش خوب بهم میان

    طبیعت برای این مردم خیلی سخاوتمندتره انصافا

    واقعا که حقشونه انقدر که انسان های شریفی هستن

    همیشه وقتی طبیعت رو میبینم به هر نحوی

    فکر میکنم به میلیون ها موجودی که در اون منطقه هستن و ما خبر نداریم ازشون و نمی‌بینیم ولی

    خدا بی منت به همشون روزی میده

    چقدر خدا بزرگه واقعا

    استاد یک خواسته عمیقی در من شکل گرفت که منم می‌خوام سال دیگه

    یک ماه چنین تجربه ای از سفر داشته باشم با همین مدل تراکمپر

    با همسرم در موردش حرف می‌زدیم ایشون یه شرکتی رو پیدا کرد همین ایرااااان که کمپر میسازههههه عین شما

    کولر گازی هم دارههههه

    خدای من

    واقعا احساس یک اتم برانگیخته شده رو دارم که میخواد جهش کنه به یه لایه دیگه

    دو ساله که دارم کار میکنم و آروم آروم زیر ساخت ها رو ساختم الان منتظر یه جهش کوانتومی ام

    من بااااااااااااااید سال دیگه با همسرم و پسرم چنین سفری رو تجربه کنیییییییم

    می‌نویسم اینجا بمونه

    استاد درباره درخواست کردن، منم خیلی سختم بود و به هیچ عنوان حاضر نبودم

    الآنم سختمه ولی یه تجربه باحال دارم

    چند وقت پیش میخواستم غذا بپزم دیدم نمک نداریم

    رفتم از یکی از همسایه ها توی مجتمع گرفتم

    چند روز پیش ایشون اومد از من پیاز گرفت

    خدا رو شکر پیاز خریده بودیم تازه

    همزمانی رو ببین ، خدا هم خواسته اونو برآورده کرد هم عزت منو حفظ کرد

    داشتم فکر میکردم اگه من نمی‌رفتم نمک بگیرم اونم روش نمیشد بیاد پیاز بگیره

    بنده خدا مجبور بود بره همون موقع بخره

    ولی این کار من باعث شد اونم کارش راه بیفته

    ما با کار کردن روی خودمون فقط

    به طرز باور نکردنی خدمت میکنیم به جهان

    همین که باعث میشیم بقیه با ما احساس راحتی کنن خودش کلی کاره

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    محمد سوری گفته:
    مدت عضویت: 1740 روز

    سلام و ارادت استاد عزیز

    سفرتان بخیر و شادی و سلامتی

    من قسمت قبل را ندیدم ولی از این درسی که آموختم خیلی لذت بردم. اینکه درخواست کردن از دیگران و کمک خواستن ایرادی ندارد و حتی می تواند باب دوستی های بیشتری را ایجاد کند.

    برادر من پارسال با خانواده به سفر رفته بود اطراف مرز ایران، ولی ماشینش خراب شده بود و در آنجا با خانواده ای آشنا شده بود که آنها را به خانه برده بودن و ماشین آنها را هم به تعمیرگاه و من شاهد بودم که در این مدت یکسال همیشه با هم تلفنی در تماس بودند و حتی امسال که ایشان باز هم قصد عزیمت به آن مکان را داشتند برای آنها هدیه ای بردند و این مسئله ای که شما عنوان کردید به عینه برای نزدیکان من اتفاق افتاده بود.

    مورد دوم در مورد طبیعت بی نظیر است خدایا شکرت از تمام وجودم لذت بردم از دیدن کوه های سبز از اینکه هوا اینقدر سرد است که عده ای بخاری روشن کرده اند خدایا شکرت برای این همه حس خوب که از این تصاویر دریافت کردم از این گردنه های سبز از این همه انسان خوشحال و خوشگذران که هم فرکانس بودن و در یک مکان عالی و خوش آب و هوا اقامت داشتند.

    خدایا شکرت

    امروز صبح که به دریم بورد خودم نگاه می کردم به عکس پرچم آمریکا که رسیدم تصور کردم که در امریکا زندگی میکنم و این پرچم هر جایی که می روم بر بلندایی نصب است و لذت بردم و با این فیلمی که شما از این شهر کوچک نمایش دادید نشانه ای برای من داشت وقتی پرچم امریکا را برافراشته در گوشه تصویر دیدم

    خدایا شکرت برای قوانین ثابت و بدون تغییری که در جهان هستی وضع کرده ای

    خدایا شکرت برای اینکه هر چیزی را که باور کنم همان را تجربه می کنم

    خدایا شکرت که در این جهان برای هر انسانی یک جهان وجود دارد و اصلا قرار نیست دنیای من با دنیای دیگری یکسان باشد اگر من ورودی های دیگری به جهان هستی داده باشم

    خدایا شکرت برای این همه فراوانی

    خدایا شکرت برای این همه انسان مهربان، صادق، خونگرم و مهمان نواز

    خیلی ممنون استاد بابت این فیلم که حال خوب دلم را خوبتر کردید

    علی برکت الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: