https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-03 02:09:102023-09-07 07:41:56سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 205
652نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد و مریم عزیز درود و خدا قوت به شما دو بزرگوار که با نشون دادن زیباییهای ساده که خداوند در دسترس همه قرار داده و توجه کردن به اون به ما یادآوری میکنین که از زندگی به سادگی میتونید فقط فقط لذت ببرید
من با الهام گرفتن از این ویدئو خودم رو توی سفر های قبلیم دیدم در شهر های شمالی پای کوه علم کوه خیلی این فضای شما شباهت داشت به اونجا
به دوستان پیشنهاد میکنم حتما عکس های روستای ونداربن رو یک سرچ بزنن و ببینن ماهم چقدر زیبایی داریم که جای شکرگذاری داره
از طرفی منو یاد یک فایلی انداختین که در اون تمرین داده بودین که وقتی تو هواپیما قرار میگیرید و میخواستین روی عزت نفس خودتون کارکنید از مهماندار درخواست هایی داشتین و ایشون چقدر زیبا به خواسته های شما پاسخ میدادن و چقدر عزت نفس خودتون رو با تمریناتی مثل حضور در مترو و انجام اونها بالا بردید
اینکه من خودم رو باور داشته باشم میتونم با کمال احترام خواسته ایی و یا تقاضایی داشته باشم و اون مطمعنا اجابت میشه یکی از الطاف خداوند هست که میخواد به من یاد بده تو درخواست کمک داشته باش مطمعنا در زمان و مکان مناسب خواسته تو اجابت میشه و این لطف خداونده
و چقدر خداوند دوست داره وقتی خواسته ایی از اون داشتی و اجابت شد از اون سپاسگذاری کنی بابت اون لطفی که بهت ارزونی داشته
شما درخواست آب کردید اجابت شد و به لطف اون عزیز و بابت تشکر هدیه ایی برای ایشون تهیه کردید که هم به خودتون و ام به اون دوست عزیز یادآوری کنید که هیچ لطفی و محبتی بیجواب نیست و حای اگر از سمت بنده ایی بی جواب باشه از سمت خداوند هرگز ……
خداروشکر درس زندگی یاد میگیرم و امیدوارم دانش آموز خوبی باشم بتونم از این همه آگاهایی نهایت استفاده رو ببرم
در نهایت چقدر از درون یا همون هلی شات شما لذت بردم و من رو که عاشق سفر هستم به فکر فرو برد و رفتم داخل سایت های ایرانی دنبال تهیه یک درون به صورت تمرینی و آزمایشی که بتونم اول قانون تکامل رو رعایت کنم یاد بگیرم نهوه هدایت اون رو که بیشتر و راحتر بتونم استفاده کنم
استاد عزیزم سلام. مریم نازنین و مهربان و دوست داشتنی، سلام. خدا قوت از سفرتون تا به الان و نوش جونتون باشه همیشه ….
سلام به تمام همسفران گرامی و عزیز که خیلی عزیز هستند برام. خدا قوت به همگی از توجه به نکات زیبا و درس گرفتن از اون ها و بکار بستن در زندگی …
استاد عزیز بابا ما چقدر از زیبایی های این طبیعت بگیم که اصلا تمام نمیشه …. من که عاشق اون کاج ها شده ام که فراوان تو این طبیعت دیده میشه که چقدر منظم در کنار هم به صورت خودرو، روییده اند و ما لذتش را می بریم. به امید اینکه ما هم هدایت بشیم به این مکان …
استاد عزیز از بس که خودتون و مریم جون در مدار درستی هستین و با خودتون در صلح هستبن، به سمت آدم هایی هدایت می شوین که آن ها هم مثل شما هستند و کلی براتون خیر دارند. الحق لیاقتش را دارین.
چه جالب اون آقا کوهنورد است و کوه های خیلی از کشورها را آمده است و مخصوصا نزدیک ایران. انشاا.. بیان ایران را هم دیدن کنند و ببیند که چه زیبایی هایی دارد.
استاد عزیز 3 سال پیش که ما یه سفر به چین داشتیم، سه هفته ای آنجا بودیم و من و پسر 5 ساله ام کلی جاهای دیدنی را دیدن کردیم. همسرم که چون اونجا شاغل بود، راه و چاره را به ما یاد داد و ما هم خودمون راهی شدیم و اصلا استرس و نگرانی نداشتیم، چون با قانون آشنا بودیم و خدا همواره با ما بود. یه مرتبه در برگشت با مترو به سمت خانه، حین اینکه اومدیم در ایستگاه مترو کارت بلیط مترو را بزنیم و رد بشیم، یه دفعه متوجه شدیم که کیف پولم که همه کارت هایم آنجا بود، پیشم نیست. یعنی هیچی نداریم که برگردیم خانه. به همسرم زنگ زدیم و گفتیم … ایشون در فکر بود که چطور مشکل ما را حل کنند…… در همون حین دستان خداوند اومد پیشمون. مسیول مترو که یه پسر جوان بود، وقتی مسیله ما را فهمید، گفت فقط ایستگاه مکان زندگی تان را بگویید تا من بلیط براتون بخرم و برین سوار قطار بشین. من هم که سریع دستان خدا را برای کمک قبول میکنم، تشکر و قبول کردم. همسرم گفت که شماره کارت ازشون بگیرین که همسرم براشون واریز کنند، اما ایشون قبول نکردند. خلاصه که با یه برخورد بسیار خوب مواجه شدیم و راحت به منزل برگشتیم. خدا همه جا هست وقتی خودمون را به خدا سپاریم.
میخوام اتفاقات قشنگی که داره تو زتدگیم میافته رو با شما به اشتراک بزارم که شاید به این فایل زیبا ارتباطی نداشنه باشه ولی توجه به همین زیبایی ها وتمرکز روی فایلهای استاد و کار کرن روی باورهای خودم این اتفاقات رو رقم زده
دوستان عزیزم به لطف خدای مهربان خیلی چیزها تو زندگی من عوض شده و من به طور معجزه آسایی هدایت میشم به زیبایی ها و آدمهای بینظیر
روز چهار شنبه گذشته هدایت شدم به یک جای بسیار زیبا تو جاده چالوس کنار رودخونه که خیلی خوش گذشت
و پنجشنبه یعنی فردای اون روز ، صبح قرار شد برم یسری خرید کنم و باورتون نمیشه که چقدر زیبا هدایت شدم به بهترین آدمها و بهترین مغازه ها و نمیدونید که چه لذتی داره وقتی دقیقا اون چیزی رو که میخوای با بهترین کیفیت بدست میاری ، مثلا یه پارچه کتان میخواستم برای پسرم بخرم که شلوار بدوزم واسه پیش دبستانیش ، این پارچه تو چند تا مغازه ای که رفتم نبود و نمیدونید چقدر قشنگ هدایت شدم به یه مغازه و یه انسان بسیار شریف که خیلی خوش برخورد بود و بهترین پارچه رو برام برید و خیلی لذت بخش بود برام و بعدش رفتم واسه خریدن مرغ دیدم چند نفر واستادن و دیدم رون مرغ رو نوشته اگه بالای 10 کیلو خرید کنید فلان قیمت میزنیم و من رو به صاحب مغازه که من رو میشناخت گفتم محمد آقا همین رون مرغ مونده گفت بله دیگه داره تموم میشه بار امروزمون و تو یک ساعت همرو بردن و گفتم اون رونهایی که اونجاست فک نکنک 10 کیلو بشه ، گفت نه نمیشه و من گفتم مرسی میرذم شنبه میام ، محمد آقا گفت واستا ببینم وزنش چقدره و به شاگردش گفت همر وبرام وزن کنه و دیدم 8 کیلو و برام با همون قیمت حساب کرد در حالی که بعد از من چند نفر به صف اضافه شده بودن و حاضر بودن با قیمت اصلیش بخرن ولی محمد آقا گفت تموم شده نداریم و شنبه بار جدید میاد و من ازش تشکر کردم و خدارو سپاسگزاری کردم و گفتم خدایا شکرت که هرجا میرم اونجا زمان مناسب ، مکان مناسب ، موقعیت مناسب و آدمای مناسب هستن و همه چیز به نفع من رقم میخوره
و بعد از اون برگشتم خونه وبارها با همسرم و خودم درباره این اتفاقات قشنگ صحبت کردم و گفتم ببین قانون داره جواب میده وباروهایی که روشون کار میکنم داره کارش رو انجام میده و من هدایت میشم به بهترین اتفاقات
همون لحظه مادرم زنگ زد و گفت اگه میخوای بیا بریم گوجه بگیریم و براتون رب بپزیم آخه خودشون 2 روز قبل رب شون رو پخته بودن و از اونجایی که رب خونگی خیلی بهتر وسالم تر از رب کنسرویه الهاماتم بهم گفت قبول کن و به همسرم گفتم بریم سمت شهر پدرم و نهار رو خوردیم و راه افتادیم ( اینم بگم که من کرج میشینم و خونه پدرم 30 کیلومتری کرجه )
این نکته رو بگم که وقتی من تقریبا 8 ماه پیش با سایت آشنا شدم تمام ورودی هام رو کنترل کردم و تلوزیون ، اینستا ، اخبار ، سریال ، فیلم سینمایی رو کلا قطع کردم و حتی رفت و آمد با خانواده ام رو خیلی کم کردم یا حتی قطع کردم
و حالا ببینید که چه اتفاقاتی تو این چند روز افتاد
وقتی رسیدیم یکم شربت و آب خوردیم و مادرم گفت بیا بریم یوقت دیر میشه ، من گفتم حالا میریم و تو دلم این رو میدونستم که همه چیز برای من عااالی و آماده هستش و من قرار نیست زور بزنم
بلاخره بعد از یک ساعت استراحت راه افتادیم ، از شهرک که خارج شدیم دور میدون دیدم گوجه با جعبه چیدن و میفروشن ، مادرم قیمت پرسید و پیاده شدیم دیدم گوجه ها دارن با آدم حرف میزنن و پسره که صاحب بار بود میگفت اگر بردی 5 به 1 رب نداد مدیونی نیاری و مطمئن باش که این گوجه گوشتی و بهترین رب رو بهت میده و باز هم بهم الهام شد همین رو بخر و خودشسون بار ماشینم زدن و بهمین سادگی تو یک ربع گوجه رو خریدیم و برگشتیم و همه میگفتن چه زور اومدین و عجب گوجه هایی خریدین انگار خیلی بهتر از گوجه هایی بود که ما خریدیم و باورتون نمیشه دیدم زن داداشم که ما زیاد با هم ارتباطی نداریم اودمده و سبدها و شیلنگ آب رو آماده کرده و همون لحظه نشست و شروع کرد به شستن گوجه ها من که اولش تعجی کرده بودم ، به خودم گفتم ببین باورها داره چکار میکنه همون باوری که میگه جهان سرشار از انسانهای بینظیریه که از هر جهت به من کمک میکنن ومن داشتم این رو تجربه میکردم
گوجه ها رو شستن و آب کشی کردن و وقت آب گیری شون بود ، برادرم اومد و همه گوجه هارو بار زدیم ورفتیم مغازه ای که یکم پایینتر بود و باورتون نمیشه برادرم که خیاطه و کلی هم مشتری داره ، مغازه اش رو ول کرده بود و فقط تمرکزش رو گذاشته بود رو کمک کردن به من ، برادرم و همسرش که کمک میکردن ، پسر شون هم اومد تا آبگیری گوجه هارو کمک کنه ، باورم نمیشد من واستاده بودم و اونا همه کارها رو انجام میدادن ، کار که تموم شد برگشتیم خونه دیگه تاریک شده بود و دیدم پدرم تو حیاط زیباشون که پر از درخته اجاق رو آماده کرده و دیگ رو هم گذاشته روی اجاق و ما آب گوجه ها رو ریختیم تو دیگ ، البته که دیگ خاموش بود برای اینکه فردا صبح شروع کنیم
شب کنار همون دیگ تو اون حبتغچه قشنگ یه فرش عاالی انداختیم و تا آخر شب گفتیم وخندیدیم و چای خوردیم ولذت بردیم
صبح زود ساعت 5 پدر و مادر من از خواب پا شدن و رفتن اجاق رو پر هیزم کردن و مراح پخت رب رو شروع کردن منم که ساعت 7 بیدار شدم و رفتم پایین و همه مون جمع شدیم و همونجا صبحونه رو زدیم بر بدن ، همه شون هیزم میاوردن و همه جوره کمک میکردن تا اینکه ساعت 10 خواهر بزرگم اومد و البته بدون اینکه بخوایم و تلاشی برای اینکار کنیم زن داداشم خودش زنگ زده بود به خواهرم که اینجا همه جمعیم ، بیا که خیلی خوش میگذره ( اینکه استاد میگم دستان خداوند بینهایته یعنی همین )
خواهرم اومد که نمیدونید چه کد بانویی هستش ایشون از هر انگشتش یه هنر میریزه ، اومد و برامون یه نایلون پر انجیر تازه که از حیاطشون چیده بود آورد فک کنم 3 کیلو میشد ، کلی ازش تشکر کردم ( با این خواهرم هم 8 ماهی مشید که ارتباطم خیلی کم شده بود ولی در عین ناباوری با من و همسر و پسرم چقدر خوش برخورد و عااااالی رفتار میکرد ) و این یعنی تکامل و یعنی کار کردن روی باورها و نتیجه عاااالی
موقع نهار شد رفتیم خیلی خوش گذشت ، خوردیم و دیگه خواهرم اومد پای دیگ و باورتون نمیشه 2 ساعت اونجا هیزم میشکوند ، حرارت اجاق رو تنظیم میکرد و بهم میگفت که چطور باید کفگیر رو داخل دیگ هم بزنم که رب خوب جا بیافته و خودشم این کار ور خیلی حرفه ای برامون انجام میداد بعد از دوساعت نمک رو اضافه کرد و بعد از نمک حدودا 20 دقیقه بعد رب آماده شده بود و دیگ رو آوردیم پایین ، رب رو وزن کردیم دقیقا حرف اون پسره شد که گفت اگه این گوجه ها رب خوب نداد مدیون هستید که نیارید ، دقیقا 5 به 1 رب داد بهمون و خواهرم و مادرم تعجب کرده بودن که رب ما چقدر خوب در اومده و رب خودشون هم از نظر وزنی و هم از نظر کیفیتی کم تر از برای ما در اومده بود و نمیدونستن که این اتفاق نتیجه حال خوب من و باورهای منه
خواهرم با حوصله خاصی به همسرم کمک میکرد که رب ها رو داخل شیشه بریزن و بعدش استریل کنند و بلاخره تموم شد چه رب خوش مزه و غلیظی شده بود و خداوند با بینهایت دستانش به من کمک کرد تا تجربه ای عاااالی تو رب پختن داشته باشم و من بینهایت سپاسگزار خدای مهربان هستم
و جالب اینکه وقتی برادرم فهمید که ما چهارشنبه رفتیم جاده چالوس و خیلی خوش گذشته ، گفت ماهم میایم و برنامه چیدیم که یکشنبه یعنی دیروز بریم به اون مکان زیبا
دیروز صبح ساعت 7:15 صبح رسیدن به در خونه ما و نفرات رو یکم جابجا کردیم ورفتیم سمت جاده چالوس ، خلاصه بعد حدودا نیم ساعت رسیدیم اما درب اونجا بسته بود گفتم کنار ماشینهامون کتری آب رو بزارید روی گاز پیکنیکی تا ببینیم کی باز میشه هرچقدر صدا میرکردیم کسی جواب نمیداد ، من اصلا نگران نبودم که دو تا خانواده کنار جاده منتظر باز شدن درب اون مکان زیبا بودن ولی خانواده ام یکم غر میزدن و من یه نگاهی به کوه های زیبا ، درختا و رودخونه قشنگ انداختم و به خدا گفتم میخوام سریع بریم تو و چی میشه که زود بیان و درب رو باز کنند ….
باورتون نمیشه فقط چند ثانیه بعد دیدم یه وانت نگه داشت و شروع کرد صدا زدن نگهبان اون باغ زیبا و گفت مجتبی بیا در رو باز کن مشتری پشت در منتظره و بهمین راحتی خواسته ام در آن واحد اجابت شد و یاد حرف استاد افتادم که میگفت این جهان طوری طراحی شده که میخواهی و میشود و اگر میخواهی ونمی شود یا به سختی و بدبختی میشود ایراد از تو نه از جهان و چقدر سپاسگزار خدا شدم و این قضیه رو به همسرم گفتم ، ببین چقدر زود خواسته ام برآورده شد چون مقاومتی از این بابت نداشتم خیلی زود اجابت شد و اگه من بتونم ترمزها و مقاومتهام در مورد سایر خواسته هام رو هم پیدا کنم وباورهای مناسب در موردشون ایجاد کنم و روشون کار کنم همه چیز برام براحتی انجام میشه و به هرچیزی که بخوام میرسم یعنی میخوام و میشود
مسئول اون باغ زیبا یه پسر افغان که خیلی انسان شریف ، فوق العاده وبینظیریه ، چقدر خوش برخورد و باشخصیته طوری که من هرچی رو که بهش گفتم نه نگفت و تمام چیزهایی که میخواستم برام انجام میداد ، خداوند حفظش کنه و چه دوست خوبی رو من پیدا کردم و بهش گفتم که باز میاییم اینجا و گفت متعلق به خودتونه
دیروز روز فوق العاده ای بود ، چقدر زیبایی دیدیم چقدر لذت بردیم و چقدر عاااالی هدایت شدیم به زیبایی ها ، منی که با خانواده ام ارتیاطم بسیار کم رنگ شده بود و اونم بخاطر کنترل ورودی هام بود الان طوری شده که با اون عزیزانم به جاهای زیبا هدایت میشیم و چقدر ارتباطمون عاااالی شده و تکاملی که طی کردم ، باورهایی که ساختم ، توجه و تمرکز کردن به زیبایی ها همه و همه لطف خداونده که شامل حال من شده و من رو هدایت کرده به این مسیر زیبا ، خدایا بینهایت سپاسگزارم
شاید هنوز اون در آمد دلخواهم وارد زندکیم نشده باشه ولی بمحض اینکه ترمزهام رو پیدا کنم باورهای درست رو جیگزینشون کنم میدونم که پول وثروت هم مثل این روابط عااالای توزندگیم هر روز بیشتر وبیشتر میشه
هر روز این روند داره بهتر وبهتر و زیبایتر پیش میره و بقول استاد چرخ زندگیم روان تر شده ، به اصطلاح زندگیم داره روغن کاری میشه
من هر روز دارم سعی میکنم که احساسم رو به سمت زیبایی ها حال خوب سوق بدم و مراقب ورودی هام باشم و این نتایجی که دارم میبینم دقیقا بخاطر کنترل ورودی هام وتوجه به زیبایی ها ، توجه به ویژگی های مثبت افراده
این اتفاق قشنگ رو خواستم با شما عزیزان به اشتراک بزرام ، زیبایی های این فایل بینظیر خیلی چشسم نوازه و من هر روز دارم به این فایلهای بینظیر توجه میکنم و نتیجه اش برام هدایت شدن به زیبایی هاست خدایا سپاسگزارتم
استاد این فایل بینظیر بود اول بخاطر تمام زیبایی هایی که دیدم
خونه های رنگی ، خیابون های پهن ، شهری تو دل کوه با اون طبیعت بکر
رودخانه ای زیبا با عمق کم و آبی بسیار خنک که کفِش دیده میشد
اون پل زیبا که کنارش یه سکوی فوق العاده تو اون ارتفاع گذاشتن که همه انسانها برن وزیبایی بینظیرش رو ببینن
آبشاری که از اون ارتفاع وسط کوه رو شکافته و به پایین میریزه و اون پل فلزی بینظیر که در نوع خودش یه شاهکاره
کمپرها وکاروانهایی که به پیکاپ ها و اس یو وی های خیلی قدرتمند و زیبا وصل شدن و دارن تو راه میرن
مخصوصا اون نیسان خفن که یه تریلر کاروان رو داشت با خودش میکشید خیلی دلربا بود
خدایا شکرت که این دِرون بچه با گرفتن شات هایی از اون ارتفاع ، زیبایی ها رو دو چندان میکنه
و اما بخش دوم که فایل رو زیباتر کرده :
باور احساس ارزشمندی ، احساس لیاقت ، شجاعت درخواست از دیگران فارغ از جواب مثبت یا منفی ، باور اینکه جهان سرشار از انسانهای نازنین و مهرابانیه که از هر جهت به من کمک میکنند
استاد شما تو این فایل با عملکردتون در واقع دارید یک فایل آموزشی خیلی ارزشمند رو ارائه میدید
مثلا وقتیکه از آقای کِن درخواست کردین که آیا آبی هست که ما مخزن کمپرمون رو پر کنیم ، همین درخواست شما یعنی شجاعت داشتن و عزت نفس داشتن بابت درخواست از دیگران فارغ از شنیدن جواب مثبت یا منفی
و دوباره هم باور ( جهان سرشار از انسانهای بینظیریه که از هر جهت به من کمک میکنند) و هم باور ( احساس ارزشمندی ) اینجا جواب داد
و همین درخواست باعث این شد که یه دوست خوب پیدا کنید و کلی تجربه عاالی داشته باشید یه باور خوب هم از صحبت هاتون پیدا کردم و این بود که من فوق العاده ام و انسان های فوق العاده رو جذب میکنم و این باور رو از امروز روش کار میکنم ، استاد واقعا ممنونم ازتون بابت این آگاهی جدید و عااالی
حالا من به خودم نگاه میکنم میبینم که تو این قضیه درخواست کردن از دیگران از همون اول عماکردم خوب بود و از زمانی که دوره عزت نفس رو تهیه کردم و روی احساس ارزشمندی و احساس لیاقت دارم کار میکنم این بهم کمک کرده که عااالی تر بشم و الان براحتی هر خواسته ای رو بدون نگرانی و خجالت یا احساس داشتن غرور در خواست میکنم و این روند داره هر روز بهتر وبهتر میشه ، خدایا شکرت
مورد بعدی انسانهایی هستند که از هر جهت به من کمک میکنند و با کار کردن رو همین باور معجزاتی رو میبینیم که قبلا تو زندگیم نمیدیدم ، الان یه مدته که هر جا میرم همه چیز برای من آسون وراحت اتفاق میافته و همه آدما دست به دست هم دادن تا کار من رو راه بندازن و این بارو رو من دارم هر روز تو زندگیم تجربه میکنم و استاد من تازه میفهمم که شما چقدر لذت میبرید تو زندگیتون ، یعنی هرجا که میرید بهترین آدما میان سمت شما و همه جوره کمک تون میکنند
ازتون ممنونم بابت این همه زیبایی که به ما هدیه میدید و آگای های ناب که بدون چشم داشت در اختیار ما قرار میدید
خدایا هزاران بار سپاسگزارتم که من رو با ایتاد عزیز و این سایت آشنا کردی و من رو به این مسیر زیبا هدایت کردی
چند قسمتی هست که کامنت نذاشتم و فقط کامنتای دوستان رو خوندم و تحسین کردم دوستانمو
این قسمت رو دو بار دیده بودم، ولی وقتی کامنتا رو میخوندم بخصوص در مورد شهر سیلورتون انگار خیلی چیزا رو ندیده بودم
آخه وقتی تصاویر شهر رو میدیدم یاد شهر کوچیک خودمون (تویسرکان) میافتادم اون زمانی که اونجا زندگی میکردم تا پایان دوره دبیرستانم و اون موقعها شهرمون مثل این شهر بقول خودم کم ارتفاع بود، خونهها نهایتا دو طبقه بود و درختای کنار خیابون از خونهها بلندتر بود و حال و هوای دیگهای داشت و ذهنم اونها رو واسم مجسم میکرد و توی اون فضا بودم.
کامنتای بچهها رو که خوندم و جلو رفتم اینقد زیبایی گفته بودن بچهها، گفتم بابا دلم رفت برم ی بار دیگه ببینم این زیباییها رو، که رفتم و دیدم بله
من واقعا اون همه رنگای قشنگ ساختمونا رو ندیده بودم، اون همه نظم و تمیزی و حال خوب اونجا رو متوجه نشده بودم و اینبار با دیدن مجدد چقدر لذت بیشتری بردم و چقدر زیباییهای بیشتری دیدم.
خدایا شکرت
ی درسی هم که گرفتم این که باید به زیباییهای همین لحظه و الان متمرکز بشم و نه حتی زیباییهای گذشته که ممکنه خیلی چیزا و تجربههای بیشتر و بهتر رو از دست بدم و تمرکز به زیباییهای گذشته معمولا ی حس حسرتی همراهشه که طبق قانون باید حواسمون باشه که حال و هوامون همیشه خوب و عالی باشه و نه چیزی غیر از این، حتی حسرتی که با یادآوری زیباییها و چیزهای خوب در گذشته بوجود میاد بر خلاف قانونه
استاد عزیزم و مریم جان، ممنون که همسفرتونیم :)
دوستای گلم ممنون که همسفرای بینظیری هستین
همتونو دوست دارم و لذت میبرم از خوندن کامنتاتون، دیدن روی ماهتون، دریافت حس و حال قشنگتون و همهی خوبیهایی که توی این فضای توحیدی موج میزنه
با آرزوی سلامتی و سعادت و ثروت و نعمت دنیا و آخرت برای همگیمون
رب ما در دنیا (اول) و در آخرت به ماها بهترین بهترینها رو عطا و روزی کن
الله و اکبر از این همه زیبایی و اینهمه نظم و خیابون کشی دقیق ، تو شهر . چقدر خوبه که همه چی سر جای خودشه .
چه پل زیبا و چه آبشار زیباتری
الهی شکر چقدر استاد شما رو تحسین میکنم که آنقدر آزادی دارید که هرجا هر زمان میتونید برید بدون نگرانی بدون دغدغه هایی که امثال من برای خودمون درست کردیم
از خداوند و شما بسیار بسیار ممنونم ازتون که این خواسته رو درون من و خیلی های دیگه شکل دادید
و این فایلها خدا میداند چقدر موشک آرزو به جهان ارسال میکنه و چقدر به واسطه اون جهان گسترش پیدا میکنه(ترنوول مالی به وجود میاد و ثروت و پول تو جهان دست به دست میشه چون هر جا میری پول به مردم اونجا میرسونی) چقدر الگو میسازه برای اطرافیان و درنهایت جهان جای زیباتری میشه برای زندگی
من فکر میکردم فقط استاد و عده معدودی تو آمریکا سبک زندگیشون گردشگریه ولی الان هر چی تو جاده میبینم کمپر و آروی و تریلیهاییست که چیزهایی مثل آروی رو حمل میکنند و حتی آدمهای سطح پایین تر ، ونهای قدیمی (مثل اون مینیبوس که بخاری و دودکش چوبی داشت) یا حتی کسایی که با چادر میرن کمپ میزنن
چیزی که دارم میبینم اینه که حتما نیاز نیست ثروت آنچنانی داشته باشیم ، اگه باور خوب درمورد رها بودن و باور فراوانی داشته باشیم حتی با چادر هم میشه کل جهان رو دید و لذت برد
این درخواست کردن خیلی ادم رو تو زندگی جلو میندازه ولی من خودم گاها غرور الکی که دارم ، نمیزاره برم و درخواست کنم
سلام به استاد عزیزو بانو شایسته و همه عزیزان هم فرکانسی
سفر به دور آمریکا قسمت 205
بازم یه فایل دیگه بازم یه زیبایی دیگه
خدایا شکرت که منو به این سایت هدایت کردی
خدایا شکرت که من چشمانی دارم که میتونم این زیباییها رو ببینم
خدایا شکرت به خاطر وجود استاد عباس منش و بانو شایسته که به این زیبایی این فیلما رو فیلمبرداری میکنند تدوین میکنند و برای ما ارسال میکنند
و چقدر آگاهی تو این فیلمها هست چقدر نکات مثبت تو این فیلمها هست.
خدایا شکرت که من همه اینا رو میتونم ببینم وتو مدار دیدنشون قرار دارم
این شهر زیبا و کوهستانی که میبینیم و بسیار سرسبزه اسمش سیلورتون و
در ایالت کلورادو آمریکا قرار داره و بسیار بسیار مناظر زیبایی رو ما از این شهر مشاهده کردیم که من بابتش هزاران بار خدا را شکر میکنم
عزیزان میخوام به یه نکته اشاره بکنم
من تو این فایلها نکات زیادی یاد گرفتم اینکه مثلاً همه جا ویا برای همه کس در مورد این مباحث و قانون جذب و… صحبت نکنم امایه وقتایی چارهام نمیشه و از روی دلسوزی
در مورد زیباییها با نزدیکانم صحبتهایی میکنم
اما
اونایی که تو مدارش باشن میتونن این زیباییا رو ببینن و جذب این زیبایی ها بشن
یکی از آشناهای ما توی ایالت کلورادو زندگی میکنه
من بهش پیشنهاد دیدن این سفرنامه رو دادم
چون نزدیک شهرشون بود، نمیدونم داره استفاده میکنه یا نه چون من فقط پیشنهاد دادم
دیگه
پیگیری نمیکنم
خداروشکر وقتی پیشنهاد میدم دیگه برام مهم نیست که طرف استفاده میکنه یا نمیکنه چون میگم اگه تو فرکانسش باشه خودش این آگاهیها رو دریافت میکنه خودش میبینه اگه تو مدار باشه و اگه نباشم که سعادت دیدنشون رو نخواهد داشت
به یه نکته دیگه هم اشاره کنم
دوست دارم برای فایل هایی که میاد روی سایت کامنت بنویسم مثل اکثر عزیزان اما نمیشه فکر کنم این ترمز منه که نمیذاره من تو کامنت نوشتن موفق بشم اما منم اصلاً رها کردم این قضیه رو
اگه جور بشه بنویسم شکر خدا رو میکنم اگه نشه هیچ مقاومتی نمیکنم هیچ تقلایی برای نوشتن انجام نمیدم و تسلیمم در مقابل کامنت ننوشتن و از این جهت خوشحالم که تغییر کردم اینجوری نگران این موضوع نیستم
که حتماً باید کامنت بنویسم حتماً باید کامنت خوبی بنویسم امتیاز بالایی بگیرم ،من فقط برای دل خودم مینویسم و از اینکه یه رد پایی به جا بزارم این کارو انجام میدم
خدایا شکرت به خاطر همین تغییری که در من به وجود اومده
موضوع این فایل درخواست کردن و احساس لیاقت بود که استاد خیلی خوب بهش اشاره کردند که ما باید وقتی که در شرایطی قرار میگیریم که باید درخواست کنیم اونو باید انجام بدیم بدون خجالت و یا غرور کاذب
ویا به خاطر اینکه که نمیخواهیم مزاحم دیگران بشیم شاید مثلاً بار اضافی بشیم برای دیگران و و بینهایت دلیل
و دیدیم که استاد که درخواست آب داشتن برای تراک کمپر علاوه بر اینکه نیازشون جواب داده شد به مسیرهای خیلی خوبی هدایت شدن مثلاً با اون آقادوست شدن و اطلاعات خیلی جالبی به دست آوردند و هدایتهای جالب دیگه
اگه کسی احساس لیاقت بالایی داشته باشه فکر نمیکنه که مثلاً این کار زشته یا غرورش مثلاً جلوشو بخواد بگیره یا اگه جواب رد هم شنید بپذیره که ممکنه جواب رد هم بشنوم ولی
درخواست کردن
یک مهارت یک توانایی که آدم باید بتونه
در خودش ایجاد کنه
که البته تو دوره احساس لیاقت در مورد این موضوع خیلی بیشتر صحبت شده و امیدوارم من در مدار دریافتش قرار بگیرم
پس درس این فایل برای من درخواست کردن و احساس لیاقت که من اگر خودم رو لایق چیزی بدونم اون وقت به راحتی از دیگران درخواست میکنم اونم درخواست درست و به جا
خیلی خوبه که آدم بتونه درخواست کنه اگه خیلی سختمون باشه که از افراد درخواست کنیم حالا به خاطر غرور یا خجالت کشیدن ویا…
باید رو این موضوع کار کنیم احتمالا بعضی موقع
که ما درخواست می کنیم از دیگران
اونا از درخواستهای ما ممکنه خوشحال هم بشن اگر که درخواستمون به جا ودرست باشه
من باید خیلی رو خودم در این مورد کار کنم
و همونطور که استاد توضیح دادند ممکن بود که اون آقا بگه نه ما شرایطشو نداریم یا به هر دلیلی نمیتونیم و مانباید ناراحت بشیم و بهمون بر نخوره
و باید یاد بگیریم که بریم از یک فرد دیگهای درخواست کنیم. واین نکته خیلی مهمی بود چون برمیگرده به احساس لیاقت ما
نکته دیگهای که عزیز دل استاد بهشون اشاره کرده بودند این بود که
واقعاً نیازهای ما در زمان مناسبش پاسخ داده میشه یعنی
اگر آدم نگران این باشه که برای حل این مسئله چه اتفاقی ممکنه براش بیفته دیگه تو مداری قرار میگیره که نمیتونه راهکارها رو ببینه یا ایدهها رو بشنوه
هر موضوعی که نیاز باشه جوابشم خواهد بود ما به مسیر هدایت میشیم و توی اون مسیر توی اون هدایت حتماً جواب رو هم پیدا میکنیم
اون وقت خیلی نگران نیستیم خیلی آرومتریم خیلی احساساتمون بیشتره
تجربه اینو به استاد و عزیز دلش نشون داده که هر وقت به چیزی نیاز داشتن خداوند دستانش رو براشون فرستاده
و نیازشون رو برطرف کرده
بنابراین نمیخواد از قبل خیلی نگران مسائلی که ممکنه در طول سفر در طول کار در طول مسیر اتفاق بیفته باشیم باید اجازه بدیم که حرکت کنیم و مطمئن باشیم که خداوند هر وقت یک نیازی باشه پاسخش هم خواهد داد
به قول مولانا
آن نیاز مریمی بودست و درد
که چنان طفلی سخن آغاز کرد
جزو او بی او برای او بگفت
جزو جزوت گفت دارد در نهفت
دست و پا شاهد شوندت ای رهی
منکری را چند دست و پا نهی
ور نباشی مستحق شرح و گفت
ناطقهٔ ناطق ترا دید و بخفت
هر چه رویید از پی محتاج رست
تا بیابد طالبی چیزی که جست
حق تعالی گر سماوات آفرید
از برای دفع حاجات آفرید
هر کجا دردی دوا آنجا رود
هر کجا فقری نوا آنجا رود
هر کجا مشکل جواب آنجا رود
هر کجا کشتیست آب آنجا رود
آب کم جو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آب از بالا و پست
تا نزاید طفلک نازک گلو
کی روان گردد ز پستان شیر او
رو بدین بالا و پستیها بدو
تا شوی تشنه و حرارت را گرو
بعد از آن از بانگ زنبور هوا
بانگ آب جو بنوشی ای کیا
حاجت تو کم نباشد از حشیش
آب را گیری سوی او میکشیش
گوش گیری آب را تو میکشی
سوی زرع خشک تا یابد خوشی
زرع جان را کش جواهر مضمرست
ابر رحمت پر ز آب کوثرست
تا سقاهم ربهم آید خطاب
تشنه باش الله اعلم بالصواب
خدایا شکرت که دوباره تونستم یه کامنت بنویسم.
خدایا شکر بخاطر این سایت ،این آگاهی ها و این همه دوستان خوب که حالم با خوندن کامنتاشون عالی عالی میشه
به نام خدای عشق ،،، سلام به رب العالمین خدای نازنین
استاد عزیز ممنونم بخاطر این تصاویر زیبا ….واقعا این شهر Silverton چقدر زیباست. خدا رو هزاران بار شکر برای این همه نعمت و زیبایی
وای خدای من چقدر عاشق ان کوههای سرسبز و زیبا شدم.. .
به امید خدای عشق انشالله یک سفر جور بشه برم و از ان طبیعت زیبا کمال لذت رو ببرم.
در مورد درخواست کردن من قبلا خیلی زیاد مشکل داشتم و کلا زیاد از کسی کمک نمیگرفتم البته نه بخاطر غرورم ، بلکه بخاطر خجالتی بودنم ک امکان نداشت هرگز از کسی درخواست کمک کنم ….
اما خدا رو شکر بعدها که روی عزت نفسم کار کردم متوجه شدم ، که این یک ضعف هست و نشون از عزت نفس پایینه ………..و بدتر از اون بخاطر عدم حس ارزشمندی در من بود ک نمیتونستم درخواست کنم..
قبلا اگر هم کسی خودش درخواست میداد که کمک کنه و کاری برام انجام میداد ،، اولش من رد میکردم ولی با اصرار قبول میکردم . و همیشه به خودم میگفتم بیاید حتما کاری در قبالش انجام بدم و محبتش رو جبران کنم …حالا جبران من میتونست یک کادو باشه و یا کمک در کاری که ان شخص نیاز به کمک داشت .. و همیشه بایدلطف من چندین برابر کار ان شخص میبود و الا حسم خیلی بد میشد و خجالت میکشیدم خخخخخخخ …
چون واقعا احساس میکردم مدیون محبتش هستم و باید حتتتتتما جبران کنم … خخخخخخخخخ
اما الان خدا رو شکر مدتی هست ،که به حس ارزشمندیم که همون بودنم در این جهان مادی و داشتن عشق الهی ، خدای جهان در وجودم هست پی بردم خیییلی راحت تر درخواست میکنم ،
و تازه با عشق و خوشحالی هم میپذیرم کمک رو و فقط تشکر میکنم..
دیگه خدا رو شکر مثل گذشته در صدد جبران نیستم..
چون باور دارم خداوند بخاطر باورهای درست خودم و اعمال خوب گذشته م داره بهم محبت میکنه ان هم از طریق دستای مهربونش…
البته از انسانها تشکر میکنم و اگر کسی هم ازم درخواست کردند ، اگر بتونم انجام میدم اما دیگه خودخوری نمیکنم که ای بابا ان بهم کمک کرد حتما باید لطفش رو یک جوری الان جبران کنم…
نننننه دیگه این رفتار تکرار نمیکنم فقط میگم خدایا شکرت که من ارزشمند هستم و لایق محبتت تو از طریق دستان مهربانت و برای کسی که بهم لطف کرده انرژی عشق میفرستم و ازش تشکر میکنم که انرژی خوب رو در جهان به جریان دراورده.
خدا رو شکر هر روز دارم به قدرت خدای درونم بیشتر پی میبرم و خودم رو قوی و ارزشمند میدونم ان هم با تکرار باورهای توحیدی… دارم سعی میکنم ارزش انسان بودنم رو بدست بیارم و از تمام نعمتها که برای من افریده شده بیشتر لذت ببرم ::
خدای من ادم وقتی خودش رو ارزشمند ببینه نه تنها باعث میشه که سطح زندگی و ارتعاش ات بره بالا بلکه ادمها مهربونی وارد تجربه زندگیت میشن که با یاری رساندن بهت ارتعاش ارزشمندی تو رو بیشتر کنن..
خدایا شکرت که مرا بسیار ارزشمند و لایق بهترین زندگی و تجربه ها در این کره خاکی افریدی .. خدایا سپاسگزارم
خداوند را شاکریم که امروز هم در سفرنامه همراه شدیم تا زیباییهای خداوند رو بتونیم ببنیم و باور کنیم این پهناوری، گستردگی و برکاتی را که خداوند به همه بندگانش عطا نموده.
سلام گرمی میکنم به همه برو بچههای توحیدینگر سایت که هر کدوم با نگاه زیبابینشون قلب آدم رو شاد میکنند. واقعا بعد از خوندن برخی کامنتها اشک آدم در میاد. احسنت بر این دوستان آگاه و خداوند رو شاکرم که تو این جمع صمیمی و آگاه حضور دادم.
خدایا حامی ما باش و به ما سپاسگذاری بیاموز.
درس بزرگ عزت نفس و درخواست دادن پاشنه آشیل همه ما آدمهاست. من خودم تو ذهنم از آدمها منفیبافی به شکلهای مختلف هست ولی وقتی 2 دقیقه با طرف مشغول حرف زدن میشم میبینم چقدر حرف مفت میزد ذهن من و به قول استاد چقدر این مهارت آموختنی رو کم بلدم من.
امیدوارم که بتونیم عمل کنیم به دانستهها و از قدرتی که خداوند به ما داده استفاده کنیم و از رشد و پیشرفتی که خداوند برای همهماها آماده کرده سپاسگذارم.خدایا شکرت بخاطر این سایت و بچههای آگاه.
اتفاقا دیشب برای کاری که انجام دادم و پولم مونده بود درخواست دادم و نیم ساعت بعد این پول واریز شد. ولی اگه من قدیم بود شاید یه همین مسئله ساده هفتهها طول میکشید. وقتی عزت نفس و کم ارزش بینی در آدم وجود داشته باشه، آدم حتی حق خودش رو هم نمیتونه طلب کنه چه برسه که درخواست کنه و این چقددددر مخالف قوانین کیهانی است.
Ask and you shall receive
تلاش میکنم تا درخواست کردن رو بیشتر بیاموزم. اگر هم نه شنیدم هیچ مشکلی نیست. حتما خداوند از جایی بهتر پاسخ میده ولی لازمهاش اینه من سمت خودم رو انجام داده باشم.
خدایا شکرت که هر دم شروعی تازهاست و بر آگاهیهای ما افزوده میشود.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان ارزشمندم در این خانواده
وقتی یه سری تصاویر پخش میشه که شما روش نریشن میگین واقعا یه ذوق و شوقی پیدا میکنم.اگرچه خود سفرنامه هم فوق العادس ولی فقط موضوعات ارزشمندتر میتونه شمارو وادار به صبحت درموردشون کنه.
از درخواست کمک گفتین ، یادمه توی دوره عزت نفس بودم ، یه مسیری رو بهمراه همسرم و دخترم میخواستیم بریم طلا فروشی ، اون قسمت یه پیاده روی حدود 5 دقیقه ای بود که ماشین اجازه عبور نداشت و گهگاهی یه موتوری ازش عبور میکرد. از اون قسمتهایی که کف خیابون سنگفرش شده و حالت سنتی بهش دادن. القصه پای همسرم مشکل داشت و ما هم عجله داشتیم ماشینو هم بدجایی پارک کرده بودیم و همه اینا دست به دست هم داد من البته خودمم از کاری که کردم متعجب شدم ، یه موتوری داشت از لای میله ها رد میشد که وارد خیابون بشه و بره بالا ، و به سرعت رفتم سمتش گفتم آقا امکانش هست همسرم رو با خودتون تا انتهای خیابان ببرین ، پاش مشکل داره نمیتونه پیاده بره ، خدا خیر رو در زندگیش جاری کنه با روی باز قبول کرد و همسرم سوار شد و رفت . بله درخواست کمک وقتی که واقعا به کمک نیاز داریم کار درستیه و واقعا اونروز اگر اون بنده خدا قبول نمیکرد من قطعا به درخواست ادامه میدادم تا به نتیجه برسم.
بنابراین غرور یا کمرویی یا احساس مزاحم دیگران بودن یا هرعامل دیگری نباید بازدارنده باشه وقتی که نیازه کاری انجام بشه.
من خودم قبلتر ها سر سفره اگر موردی رو میخواستم که دور از دسترسم بود شاید انقدر صبر میکردم تا حالا به دلایلی جابجا بشه اینطرف سفره و من بگیرمش ، اما فکر میکنم بیشتر از وقتی دخترم به این دنیا اومد ، بنوعی تحت فشار کائنات ، مجبور شدم این تعارفی بودنو کنار بگذارم ، البته هنوزم عالی نیستم ، ولی میتونم درخواست کنم و یا حتی دستمو دراز کنم و چیزی رو که کمی دورتره بردارم .
اتفاقا قضیه اینه که مردم با کسایی که راحت هستن با خودشون و کمتر معذبن ، احساس راحتی بیشتری میکنن.
بنابراین درخواست کنیم ، خونه ی پرش اینه که با پاسخ منفی مواجه میشیم و هیچ اتفاق بدی نمیوفته .
استاد درباره آقایی که ازش گفتین ، و چقدر بی توقع این کاروو برای شما انجام داد، از اون جهت بقطع میتونم بگم بی توقع که گفتین موقع گرفتن کادو بشدت سورپرایز شد ،و گفت نیازی نبود ، بله ((این مردم فوق العادن، ما هم فوق العاده ایم آدمای فوق العاده همدیگر رو جذب میکنن))
این باور فوق العاده ایه که توش مملو از اعتماد بنفس و حس ارزشمندی هست و جواب میده و استاد وقتی انقدر از این مردم شریف تعریف میکنه ، به این موضوع دقت کنیم که استاد توی چه فرکانسی هست ، استاد چه عینکی به چشمش زده که همه چی انقدر عالی به چشمش میاد
شما عینک آبی بزنین دنیا براتون آبی میشه
عینک خوشبینی بزنین هم جهان خوشبینی تونو بهتون ثابت میکنه
اگه لنز عینک شما از جنس این مردم فوق العادن باشه دقیقا روی فوق العاده ی این مردمو میبینین فارغ از اینکه ممکنه هرکسی وجوه متفاوتی داشته باشه
و اگر وجوه دیگری برانگیخته بشه شما اونجا نیستین که ببینینش
به همین راحتی و تمام
یه نکته ی تکنیکی
اونوقتی که تصاویرو از دو دوربین دیدیم ، از دوربین گوشی خانم شایسته و از زاویه درون ، من چنین تجربه ای داشتم که دوتا تصویر همزمان ضبط شده بود از یه جشنی و وقتی میخواستم اونو میکس کنم دوتا تصویرو کنار هم مونتاژ کردم ، یعنی صفحه رو نصف کردم و همزمان دوتا تصویر باهم پخش میشدن که این کارو از نظر خودم خیلی جذاب کرد . پیشنهاد میدم شما هم اگر تصاویر همزمان داشتین تست کنین این مدل میکسو ، کار سختی نیست
ممنون برای تمام فیلمهایی که با عشق میگیرین
ممنون برای دستی که موقع بلند شدن درون به سمت همه ماها تکون میدین .
به نام زات پاک او
استاد و مریم عزیز درود و خدا قوت به شما دو بزرگوار که با نشون دادن زیباییهای ساده که خداوند در دسترس همه قرار داده و توجه کردن به اون به ما یادآوری میکنین که از زندگی به سادگی میتونید فقط فقط لذت ببرید
من با الهام گرفتن از این ویدئو خودم رو توی سفر های قبلیم دیدم در شهر های شمالی پای کوه علم کوه خیلی این فضای شما شباهت داشت به اونجا
به دوستان پیشنهاد میکنم حتما عکس های روستای ونداربن رو یک سرچ بزنن و ببینن ماهم چقدر زیبایی داریم که جای شکرگذاری داره
از طرفی منو یاد یک فایلی انداختین که در اون تمرین داده بودین که وقتی تو هواپیما قرار میگیرید و میخواستین روی عزت نفس خودتون کارکنید از مهماندار درخواست هایی داشتین و ایشون چقدر زیبا به خواسته های شما پاسخ میدادن و چقدر عزت نفس خودتون رو با تمریناتی مثل حضور در مترو و انجام اونها بالا بردید
اینکه من خودم رو باور داشته باشم میتونم با کمال احترام خواسته ایی و یا تقاضایی داشته باشم و اون مطمعنا اجابت میشه یکی از الطاف خداوند هست که میخواد به من یاد بده تو درخواست کمک داشته باش مطمعنا در زمان و مکان مناسب خواسته تو اجابت میشه و این لطف خداونده
و چقدر خداوند دوست داره وقتی خواسته ایی از اون داشتی و اجابت شد از اون سپاسگذاری کنی بابت اون لطفی که بهت ارزونی داشته
شما درخواست آب کردید اجابت شد و به لطف اون عزیز و بابت تشکر هدیه ایی برای ایشون تهیه کردید که هم به خودتون و ام به اون دوست عزیز یادآوری کنید که هیچ لطفی و محبتی بیجواب نیست و حای اگر از سمت بنده ایی بی جواب باشه از سمت خداوند هرگز ……
خداروشکر درس زندگی یاد میگیرم و امیدوارم دانش آموز خوبی باشم بتونم از این همه آگاهایی نهایت استفاده رو ببرم
در نهایت چقدر از درون یا همون هلی شات شما لذت بردم و من رو که عاشق سفر هستم به فکر فرو برد و رفتم داخل سایت های ایرانی دنبال تهیه یک درون به صورت تمرینی و آزمایشی که بتونم اول قانون تکامل رو رعایت کنم یاد بگیرم نهوه هدایت اون رو که بیشتر و راحتر بتونم استفاده کنم
خداروسپاسگذارم که شماهارو بر سر راه من قرار داده
استاد عزیزم سلام. مریم نازنین و مهربان و دوست داشتنی، سلام. خدا قوت از سفرتون تا به الان و نوش جونتون باشه همیشه ….
سلام به تمام همسفران گرامی و عزیز که خیلی عزیز هستند برام. خدا قوت به همگی از توجه به نکات زیبا و درس گرفتن از اون ها و بکار بستن در زندگی …
استاد عزیز بابا ما چقدر از زیبایی های این طبیعت بگیم که اصلا تمام نمیشه …. من که عاشق اون کاج ها شده ام که فراوان تو این طبیعت دیده میشه که چقدر منظم در کنار هم به صورت خودرو، روییده اند و ما لذتش را می بریم. به امید اینکه ما هم هدایت بشیم به این مکان …
استاد عزیز از بس که خودتون و مریم جون در مدار درستی هستین و با خودتون در صلح هستبن، به سمت آدم هایی هدایت می شوین که آن ها هم مثل شما هستند و کلی براتون خیر دارند. الحق لیاقتش را دارین.
چه جالب اون آقا کوهنورد است و کوه های خیلی از کشورها را آمده است و مخصوصا نزدیک ایران. انشاا.. بیان ایران را هم دیدن کنند و ببیند که چه زیبایی هایی دارد.
استاد عزیز 3 سال پیش که ما یه سفر به چین داشتیم، سه هفته ای آنجا بودیم و من و پسر 5 ساله ام کلی جاهای دیدنی را دیدن کردیم. همسرم که چون اونجا شاغل بود، راه و چاره را به ما یاد داد و ما هم خودمون راهی شدیم و اصلا استرس و نگرانی نداشتیم، چون با قانون آشنا بودیم و خدا همواره با ما بود. یه مرتبه در برگشت با مترو به سمت خانه، حین اینکه اومدیم در ایستگاه مترو کارت بلیط مترو را بزنیم و رد بشیم، یه دفعه متوجه شدیم که کیف پولم که همه کارت هایم آنجا بود، پیشم نیست. یعنی هیچی نداریم که برگردیم خانه. به همسرم زنگ زدیم و گفتیم … ایشون در فکر بود که چطور مشکل ما را حل کنند…… در همون حین دستان خداوند اومد پیشمون. مسیول مترو که یه پسر جوان بود، وقتی مسیله ما را فهمید، گفت فقط ایستگاه مکان زندگی تان را بگویید تا من بلیط براتون بخرم و برین سوار قطار بشین. من هم که سریع دستان خدا را برای کمک قبول میکنم، تشکر و قبول کردم. همسرم گفت که شماره کارت ازشون بگیرین که همسرم براشون واریز کنند، اما ایشون قبول نکردند. خلاصه که با یه برخورد بسیار خوب مواجه شدیم و راحت به منزل برگشتیم. خدا همه جا هست وقتی خودمون را به خدا سپاریم.
سکوت میکنم تا خدا سخن بگوید
رها میکنم تا خدا هدایت کند
دست برمی دارم تا او دست بکار شود
به او می سپارم تا آرام شوم
خدا جووووون شکرت
ممنون استاد جونم
شیما
بنام خدای مهربان
سلام به عزیزانم
میخوام اتفاقات قشنگی که داره تو زتدگیم میافته رو با شما به اشتراک بزارم که شاید به این فایل زیبا ارتباطی نداشنه باشه ولی توجه به همین زیبایی ها وتمرکز روی فایلهای استاد و کار کرن روی باورهای خودم این اتفاقات رو رقم زده
دوستان عزیزم به لطف خدای مهربان خیلی چیزها تو زندگی من عوض شده و من به طور معجزه آسایی هدایت میشم به زیبایی ها و آدمهای بینظیر
روز چهار شنبه گذشته هدایت شدم به یک جای بسیار زیبا تو جاده چالوس کنار رودخونه که خیلی خوش گذشت
و پنجشنبه یعنی فردای اون روز ، صبح قرار شد برم یسری خرید کنم و باورتون نمیشه که چقدر زیبا هدایت شدم به بهترین آدمها و بهترین مغازه ها و نمیدونید که چه لذتی داره وقتی دقیقا اون چیزی رو که میخوای با بهترین کیفیت بدست میاری ، مثلا یه پارچه کتان میخواستم برای پسرم بخرم که شلوار بدوزم واسه پیش دبستانیش ، این پارچه تو چند تا مغازه ای که رفتم نبود و نمیدونید چقدر قشنگ هدایت شدم به یه مغازه و یه انسان بسیار شریف که خیلی خوش برخورد بود و بهترین پارچه رو برام برید و خیلی لذت بخش بود برام و بعدش رفتم واسه خریدن مرغ دیدم چند نفر واستادن و دیدم رون مرغ رو نوشته اگه بالای 10 کیلو خرید کنید فلان قیمت میزنیم و من رو به صاحب مغازه که من رو میشناخت گفتم محمد آقا همین رون مرغ مونده گفت بله دیگه داره تموم میشه بار امروزمون و تو یک ساعت همرو بردن و گفتم اون رونهایی که اونجاست فک نکنک 10 کیلو بشه ، گفت نه نمیشه و من گفتم مرسی میرذم شنبه میام ، محمد آقا گفت واستا ببینم وزنش چقدره و به شاگردش گفت همر وبرام وزن کنه و دیدم 8 کیلو و برام با همون قیمت حساب کرد در حالی که بعد از من چند نفر به صف اضافه شده بودن و حاضر بودن با قیمت اصلیش بخرن ولی محمد آقا گفت تموم شده نداریم و شنبه بار جدید میاد و من ازش تشکر کردم و خدارو سپاسگزاری کردم و گفتم خدایا شکرت که هرجا میرم اونجا زمان مناسب ، مکان مناسب ، موقعیت مناسب و آدمای مناسب هستن و همه چیز به نفع من رقم میخوره
و بعد از اون برگشتم خونه وبارها با همسرم و خودم درباره این اتفاقات قشنگ صحبت کردم و گفتم ببین قانون داره جواب میده وباروهایی که روشون کار میکنم داره کارش رو انجام میده و من هدایت میشم به بهترین اتفاقات
همون لحظه مادرم زنگ زد و گفت اگه میخوای بیا بریم گوجه بگیریم و براتون رب بپزیم آخه خودشون 2 روز قبل رب شون رو پخته بودن و از اونجایی که رب خونگی خیلی بهتر وسالم تر از رب کنسرویه الهاماتم بهم گفت قبول کن و به همسرم گفتم بریم سمت شهر پدرم و نهار رو خوردیم و راه افتادیم ( اینم بگم که من کرج میشینم و خونه پدرم 30 کیلومتری کرجه )
این نکته رو بگم که وقتی من تقریبا 8 ماه پیش با سایت آشنا شدم تمام ورودی هام رو کنترل کردم و تلوزیون ، اینستا ، اخبار ، سریال ، فیلم سینمایی رو کلا قطع کردم و حتی رفت و آمد با خانواده ام رو خیلی کم کردم یا حتی قطع کردم
و حالا ببینید که چه اتفاقاتی تو این چند روز افتاد
وقتی رسیدیم یکم شربت و آب خوردیم و مادرم گفت بیا بریم یوقت دیر میشه ، من گفتم حالا میریم و تو دلم این رو میدونستم که همه چیز برای من عااالی و آماده هستش و من قرار نیست زور بزنم
بلاخره بعد از یک ساعت استراحت راه افتادیم ، از شهرک که خارج شدیم دور میدون دیدم گوجه با جعبه چیدن و میفروشن ، مادرم قیمت پرسید و پیاده شدیم دیدم گوجه ها دارن با آدم حرف میزنن و پسره که صاحب بار بود میگفت اگر بردی 5 به 1 رب نداد مدیونی نیاری و مطمئن باش که این گوجه گوشتی و بهترین رب رو بهت میده و باز هم بهم الهام شد همین رو بخر و خودشسون بار ماشینم زدن و بهمین سادگی تو یک ربع گوجه رو خریدیم و برگشتیم و همه میگفتن چه زور اومدین و عجب گوجه هایی خریدین انگار خیلی بهتر از گوجه هایی بود که ما خریدیم و باورتون نمیشه دیدم زن داداشم که ما زیاد با هم ارتباطی نداریم اودمده و سبدها و شیلنگ آب رو آماده کرده و همون لحظه نشست و شروع کرد به شستن گوجه ها من که اولش تعجی کرده بودم ، به خودم گفتم ببین باورها داره چکار میکنه همون باوری که میگه جهان سرشار از انسانهای بینظیریه که از هر جهت به من کمک میکنن ومن داشتم این رو تجربه میکردم
گوجه ها رو شستن و آب کشی کردن و وقت آب گیری شون بود ، برادرم اومد و همه گوجه هارو بار زدیم ورفتیم مغازه ای که یکم پایینتر بود و باورتون نمیشه برادرم که خیاطه و کلی هم مشتری داره ، مغازه اش رو ول کرده بود و فقط تمرکزش رو گذاشته بود رو کمک کردن به من ، برادرم و همسرش که کمک میکردن ، پسر شون هم اومد تا آبگیری گوجه هارو کمک کنه ، باورم نمیشد من واستاده بودم و اونا همه کارها رو انجام میدادن ، کار که تموم شد برگشتیم خونه دیگه تاریک شده بود و دیدم پدرم تو حیاط زیباشون که پر از درخته اجاق رو آماده کرده و دیگ رو هم گذاشته روی اجاق و ما آب گوجه ها رو ریختیم تو دیگ ، البته که دیگ خاموش بود برای اینکه فردا صبح شروع کنیم
شب کنار همون دیگ تو اون حبتغچه قشنگ یه فرش عاالی انداختیم و تا آخر شب گفتیم وخندیدیم و چای خوردیم ولذت بردیم
صبح زود ساعت 5 پدر و مادر من از خواب پا شدن و رفتن اجاق رو پر هیزم کردن و مراح پخت رب رو شروع کردن منم که ساعت 7 بیدار شدم و رفتم پایین و همه مون جمع شدیم و همونجا صبحونه رو زدیم بر بدن ، همه شون هیزم میاوردن و همه جوره کمک میکردن تا اینکه ساعت 10 خواهر بزرگم اومد و البته بدون اینکه بخوایم و تلاشی برای اینکار کنیم زن داداشم خودش زنگ زده بود به خواهرم که اینجا همه جمعیم ، بیا که خیلی خوش میگذره ( اینکه استاد میگم دستان خداوند بینهایته یعنی همین )
خواهرم اومد که نمیدونید چه کد بانویی هستش ایشون از هر انگشتش یه هنر میریزه ، اومد و برامون یه نایلون پر انجیر تازه که از حیاطشون چیده بود آورد فک کنم 3 کیلو میشد ، کلی ازش تشکر کردم ( با این خواهرم هم 8 ماهی مشید که ارتباطم خیلی کم شده بود ولی در عین ناباوری با من و همسر و پسرم چقدر خوش برخورد و عااااالی رفتار میکرد ) و این یعنی تکامل و یعنی کار کردن روی باورها و نتیجه عاااالی
موقع نهار شد رفتیم خیلی خوش گذشت ، خوردیم و دیگه خواهرم اومد پای دیگ و باورتون نمیشه 2 ساعت اونجا هیزم میشکوند ، حرارت اجاق رو تنظیم میکرد و بهم میگفت که چطور باید کفگیر رو داخل دیگ هم بزنم که رب خوب جا بیافته و خودشم این کار ور خیلی حرفه ای برامون انجام میداد بعد از دوساعت نمک رو اضافه کرد و بعد از نمک حدودا 20 دقیقه بعد رب آماده شده بود و دیگ رو آوردیم پایین ، رب رو وزن کردیم دقیقا حرف اون پسره شد که گفت اگه این گوجه ها رب خوب نداد مدیون هستید که نیارید ، دقیقا 5 به 1 رب داد بهمون و خواهرم و مادرم تعجب کرده بودن که رب ما چقدر خوب در اومده و رب خودشون هم از نظر وزنی و هم از نظر کیفیتی کم تر از برای ما در اومده بود و نمیدونستن که این اتفاق نتیجه حال خوب من و باورهای منه
خواهرم با حوصله خاصی به همسرم کمک میکرد که رب ها رو داخل شیشه بریزن و بعدش استریل کنند و بلاخره تموم شد چه رب خوش مزه و غلیظی شده بود و خداوند با بینهایت دستانش به من کمک کرد تا تجربه ای عاااالی تو رب پختن داشته باشم و من بینهایت سپاسگزار خدای مهربان هستم
و جالب اینکه وقتی برادرم فهمید که ما چهارشنبه رفتیم جاده چالوس و خیلی خوش گذشته ، گفت ماهم میایم و برنامه چیدیم که یکشنبه یعنی دیروز بریم به اون مکان زیبا
دیروز صبح ساعت 7:15 صبح رسیدن به در خونه ما و نفرات رو یکم جابجا کردیم ورفتیم سمت جاده چالوس ، خلاصه بعد حدودا نیم ساعت رسیدیم اما درب اونجا بسته بود گفتم کنار ماشینهامون کتری آب رو بزارید روی گاز پیکنیکی تا ببینیم کی باز میشه هرچقدر صدا میرکردیم کسی جواب نمیداد ، من اصلا نگران نبودم که دو تا خانواده کنار جاده منتظر باز شدن درب اون مکان زیبا بودن ولی خانواده ام یکم غر میزدن و من یه نگاهی به کوه های زیبا ، درختا و رودخونه قشنگ انداختم و به خدا گفتم میخوام سریع بریم تو و چی میشه که زود بیان و درب رو باز کنند ….
باورتون نمیشه فقط چند ثانیه بعد دیدم یه وانت نگه داشت و شروع کرد صدا زدن نگهبان اون باغ زیبا و گفت مجتبی بیا در رو باز کن مشتری پشت در منتظره و بهمین راحتی خواسته ام در آن واحد اجابت شد و یاد حرف استاد افتادم که میگفت این جهان طوری طراحی شده که میخواهی و میشود و اگر میخواهی ونمی شود یا به سختی و بدبختی میشود ایراد از تو نه از جهان و چقدر سپاسگزار خدا شدم و این قضیه رو به همسرم گفتم ، ببین چقدر زود خواسته ام برآورده شد چون مقاومتی از این بابت نداشتم خیلی زود اجابت شد و اگه من بتونم ترمزها و مقاومتهام در مورد سایر خواسته هام رو هم پیدا کنم وباورهای مناسب در موردشون ایجاد کنم و روشون کار کنم همه چیز برام براحتی انجام میشه و به هرچیزی که بخوام میرسم یعنی میخوام و میشود
مسئول اون باغ زیبا یه پسر افغان که خیلی انسان شریف ، فوق العاده وبینظیریه ، چقدر خوش برخورد و باشخصیته طوری که من هرچی رو که بهش گفتم نه نگفت و تمام چیزهایی که میخواستم برام انجام میداد ، خداوند حفظش کنه و چه دوست خوبی رو من پیدا کردم و بهش گفتم که باز میاییم اینجا و گفت متعلق به خودتونه
دیروز روز فوق العاده ای بود ، چقدر زیبایی دیدیم چقدر لذت بردیم و چقدر عاااالی هدایت شدیم به زیبایی ها ، منی که با خانواده ام ارتیاطم بسیار کم رنگ شده بود و اونم بخاطر کنترل ورودی هام بود الان طوری شده که با اون عزیزانم به جاهای زیبا هدایت میشیم و چقدر ارتباطمون عاااالی شده و تکاملی که طی کردم ، باورهایی که ساختم ، توجه و تمرکز کردن به زیبایی ها همه و همه لطف خداونده که شامل حال من شده و من رو هدایت کرده به این مسیر زیبا ، خدایا بینهایت سپاسگزارم
شاید هنوز اون در آمد دلخواهم وارد زندکیم نشده باشه ولی بمحض اینکه ترمزهام رو پیدا کنم باورهای درست رو جیگزینشون کنم میدونم که پول وثروت هم مثل این روابط عااالای توزندگیم هر روز بیشتر وبیشتر میشه
هر روز این روند داره بهتر وبهتر و زیبایتر پیش میره و بقول استاد چرخ زندگیم روان تر شده ، به اصطلاح زندگیم داره روغن کاری میشه
من هر روز دارم سعی میکنم که احساسم رو به سمت زیبایی ها حال خوب سوق بدم و مراقب ورودی هام باشم و این نتایجی که دارم میبینم دقیقا بخاطر کنترل ورودی هام وتوجه به زیبایی ها ، توجه به ویژگی های مثبت افراده
این اتفاق قشنگ رو خواستم با شما عزیزان به اشتراک بزرام ، زیبایی های این فایل بینظیر خیلی چشسم نوازه و من هر روز دارم به این فایلهای بینظیر توجه میکنم و نتیجه اش برام هدایت شدن به زیبایی هاست خدایا سپاسگزارتم
در پناه خدای یکتا موفق وخوشبخت باشید
بنام خدایی که در هر لحظه با منه
سلام به اساتید عزیز و توحیدی
استاد این فایل بینظیر بود اول بخاطر تمام زیبایی هایی که دیدم
خونه های رنگی ، خیابون های پهن ، شهری تو دل کوه با اون طبیعت بکر
رودخانه ای زیبا با عمق کم و آبی بسیار خنک که کفِش دیده میشد
اون پل زیبا که کنارش یه سکوی فوق العاده تو اون ارتفاع گذاشتن که همه انسانها برن وزیبایی بینظیرش رو ببینن
آبشاری که از اون ارتفاع وسط کوه رو شکافته و به پایین میریزه و اون پل فلزی بینظیر که در نوع خودش یه شاهکاره
کمپرها وکاروانهایی که به پیکاپ ها و اس یو وی های خیلی قدرتمند و زیبا وصل شدن و دارن تو راه میرن
مخصوصا اون نیسان خفن که یه تریلر کاروان رو داشت با خودش میکشید خیلی دلربا بود
خدایا شکرت که این دِرون بچه با گرفتن شات هایی از اون ارتفاع ، زیبایی ها رو دو چندان میکنه
و اما بخش دوم که فایل رو زیباتر کرده :
باور احساس ارزشمندی ، احساس لیاقت ، شجاعت درخواست از دیگران فارغ از جواب مثبت یا منفی ، باور اینکه جهان سرشار از انسانهای نازنین و مهرابانیه که از هر جهت به من کمک میکنند
استاد شما تو این فایل با عملکردتون در واقع دارید یک فایل آموزشی خیلی ارزشمند رو ارائه میدید
مثلا وقتیکه از آقای کِن درخواست کردین که آیا آبی هست که ما مخزن کمپرمون رو پر کنیم ، همین درخواست شما یعنی شجاعت داشتن و عزت نفس داشتن بابت درخواست از دیگران فارغ از شنیدن جواب مثبت یا منفی
و دوباره هم باور ( جهان سرشار از انسانهای بینظیریه که از هر جهت به من کمک میکنند) و هم باور ( احساس ارزشمندی ) اینجا جواب داد
و همین درخواست باعث این شد که یه دوست خوب پیدا کنید و کلی تجربه عاالی داشته باشید یه باور خوب هم از صحبت هاتون پیدا کردم و این بود که من فوق العاده ام و انسان های فوق العاده رو جذب میکنم و این باور رو از امروز روش کار میکنم ، استاد واقعا ممنونم ازتون بابت این آگاهی جدید و عااالی
حالا من به خودم نگاه میکنم میبینم که تو این قضیه درخواست کردن از دیگران از همون اول عماکردم خوب بود و از زمانی که دوره عزت نفس رو تهیه کردم و روی احساس ارزشمندی و احساس لیاقت دارم کار میکنم این بهم کمک کرده که عااالی تر بشم و الان براحتی هر خواسته ای رو بدون نگرانی و خجالت یا احساس داشتن غرور در خواست میکنم و این روند داره هر روز بهتر وبهتر میشه ، خدایا شکرت
مورد بعدی انسانهایی هستند که از هر جهت به من کمک میکنند و با کار کردن رو همین باور معجزاتی رو میبینیم که قبلا تو زندگیم نمیدیدم ، الان یه مدته که هر جا میرم همه چیز برای من آسون وراحت اتفاق میافته و همه آدما دست به دست هم دادن تا کار من رو راه بندازن و این بارو رو من دارم هر روز تو زندگیم تجربه میکنم و استاد من تازه میفهمم که شما چقدر لذت میبرید تو زندگیتون ، یعنی هرجا که میرید بهترین آدما میان سمت شما و همه جوره کمک تون میکنند
ازتون ممنونم بابت این همه زیبایی که به ما هدیه میدید و آگای های ناب که بدون چشم داشت در اختیار ما قرار میدید
خدایا هزاران بار سپاسگزارتم که من رو با ایتاد عزیز و این سایت آشنا کردی و من رو به این مسیر زیبا هدایت کردی
در پناه حق
بنام پروردگار زیباییها
سلام استاد جان، سلام خانم شایسته عزیر، سلام دوستای گلم
چند قسمتی هست که کامنت نذاشتم و فقط کامنتای دوستان رو خوندم و تحسین کردم دوستانمو
این قسمت رو دو بار دیده بودم، ولی وقتی کامنتا رو میخوندم بخصوص در مورد شهر سیلورتون انگار خیلی چیزا رو ندیده بودم
آخه وقتی تصاویر شهر رو میدیدم یاد شهر کوچیک خودمون (تویسرکان) میافتادم اون زمانی که اونجا زندگی میکردم تا پایان دوره دبیرستانم و اون موقعها شهرمون مثل این شهر بقول خودم کم ارتفاع بود، خونهها نهایتا دو طبقه بود و درختای کنار خیابون از خونهها بلندتر بود و حال و هوای دیگهای داشت و ذهنم اونها رو واسم مجسم میکرد و توی اون فضا بودم.
کامنتای بچهها رو که خوندم و جلو رفتم اینقد زیبایی گفته بودن بچهها، گفتم بابا دلم رفت برم ی بار دیگه ببینم این زیباییها رو، که رفتم و دیدم بله
من واقعا اون همه رنگای قشنگ ساختمونا رو ندیده بودم، اون همه نظم و تمیزی و حال خوب اونجا رو متوجه نشده بودم و اینبار با دیدن مجدد چقدر لذت بیشتری بردم و چقدر زیباییهای بیشتری دیدم.
خدایا شکرت
ی درسی هم که گرفتم این که باید به زیباییهای همین لحظه و الان متمرکز بشم و نه حتی زیباییهای گذشته که ممکنه خیلی چیزا و تجربههای بیشتر و بهتر رو از دست بدم و تمرکز به زیباییهای گذشته معمولا ی حس حسرتی همراهشه که طبق قانون باید حواسمون باشه که حال و هوامون همیشه خوب و عالی باشه و نه چیزی غیر از این، حتی حسرتی که با یادآوری زیباییها و چیزهای خوب در گذشته بوجود میاد بر خلاف قانونه
استاد عزیزم و مریم جان، ممنون که همسفرتونیم :)
دوستای گلم ممنون که همسفرای بینظیری هستین
همتونو دوست دارم و لذت میبرم از خوندن کامنتاتون، دیدن روی ماهتون، دریافت حس و حال قشنگتون و همهی خوبیهایی که توی این فضای توحیدی موج میزنه
با آرزوی سلامتی و سعادت و ثروت و نعمت دنیا و آخرت برای همگیمون
رب ما در دنیا (اول) و در آخرت به ماها بهترین بهترینها رو عطا و روزی کن
الله و اکبر از این همه زیبایی و اینهمه نظم و خیابون کشی دقیق ، تو شهر . چقدر خوبه که همه چی سر جای خودشه .
چه پل زیبا و چه آبشار زیباتری
الهی شکر چقدر استاد شما رو تحسین میکنم که آنقدر آزادی دارید که هرجا هر زمان میتونید برید بدون نگرانی بدون دغدغه هایی که امثال من برای خودمون درست کردیم
از خداوند و شما بسیار بسیار ممنونم ازتون که این خواسته رو درون من و خیلی های دیگه شکل دادید
و این فایلها خدا میداند چقدر موشک آرزو به جهان ارسال میکنه و چقدر به واسطه اون جهان گسترش پیدا میکنه(ترنوول مالی به وجود میاد و ثروت و پول تو جهان دست به دست میشه چون هر جا میری پول به مردم اونجا میرسونی) چقدر الگو میسازه برای اطرافیان و درنهایت جهان جای زیباتری میشه برای زندگی
من فکر میکردم فقط استاد و عده معدودی تو آمریکا سبک زندگیشون گردشگریه ولی الان هر چی تو جاده میبینم کمپر و آروی و تریلیهاییست که چیزهایی مثل آروی رو حمل میکنند و حتی آدمهای سطح پایین تر ، ونهای قدیمی (مثل اون مینیبوس که بخاری و دودکش چوبی داشت) یا حتی کسایی که با چادر میرن کمپ میزنن
چیزی که دارم میبینم اینه که حتما نیاز نیست ثروت آنچنانی داشته باشیم ، اگه باور خوب درمورد رها بودن و باور فراوانی داشته باشیم حتی با چادر هم میشه کل جهان رو دید و لذت برد
این درخواست کردن خیلی ادم رو تو زندگی جلو میندازه ولی من خودم گاها غرور الکی که دارم ، نمیزاره برم و درخواست کنم
الهی به امید خود خودت
سلام به استاد عزیزو بانو شایسته و همه عزیزان هم فرکانسی
سفر به دور آمریکا قسمت 205
بازم یه فایل دیگه بازم یه زیبایی دیگه
خدایا شکرت که منو به این سایت هدایت کردی
خدایا شکرت که من چشمانی دارم که میتونم این زیباییها رو ببینم
خدایا شکرت به خاطر وجود استاد عباس منش و بانو شایسته که به این زیبایی این فیلما رو فیلمبرداری میکنند تدوین میکنند و برای ما ارسال میکنند
و چقدر آگاهی تو این فیلمها هست چقدر نکات مثبت تو این فیلمها هست.
خدایا شکرت که من همه اینا رو میتونم ببینم وتو مدار دیدنشون قرار دارم
این شهر زیبا و کوهستانی که میبینیم و بسیار سرسبزه اسمش سیلورتون و
در ایالت کلورادو آمریکا قرار داره و بسیار بسیار مناظر زیبایی رو ما از این شهر مشاهده کردیم که من بابتش هزاران بار خدا را شکر میکنم
عزیزان میخوام به یه نکته اشاره بکنم
من تو این فایلها نکات زیادی یاد گرفتم اینکه مثلاً همه جا ویا برای همه کس در مورد این مباحث و قانون جذب و… صحبت نکنم امایه وقتایی چارهام نمیشه و از روی دلسوزی
در مورد زیباییها با نزدیکانم صحبتهایی میکنم
اما
اونایی که تو مدارش باشن میتونن این زیباییا رو ببینن و جذب این زیبایی ها بشن
یکی از آشناهای ما توی ایالت کلورادو زندگی میکنه
من بهش پیشنهاد دیدن این سفرنامه رو دادم
چون نزدیک شهرشون بود، نمیدونم داره استفاده میکنه یا نه چون من فقط پیشنهاد دادم
دیگه
پیگیری نمیکنم
خداروشکر وقتی پیشنهاد میدم دیگه برام مهم نیست که طرف استفاده میکنه یا نمیکنه چون میگم اگه تو فرکانسش باشه خودش این آگاهیها رو دریافت میکنه خودش میبینه اگه تو مدار باشه و اگه نباشم که سعادت دیدنشون رو نخواهد داشت
به یه نکته دیگه هم اشاره کنم
دوست دارم برای فایل هایی که میاد روی سایت کامنت بنویسم مثل اکثر عزیزان اما نمیشه فکر کنم این ترمز منه که نمیذاره من تو کامنت نوشتن موفق بشم اما منم اصلاً رها کردم این قضیه رو
اگه جور بشه بنویسم شکر خدا رو میکنم اگه نشه هیچ مقاومتی نمیکنم هیچ تقلایی برای نوشتن انجام نمیدم و تسلیمم در مقابل کامنت ننوشتن و از این جهت خوشحالم که تغییر کردم اینجوری نگران این موضوع نیستم
که حتماً باید کامنت بنویسم حتماً باید کامنت خوبی بنویسم امتیاز بالایی بگیرم ،من فقط برای دل خودم مینویسم و از اینکه یه رد پایی به جا بزارم این کارو انجام میدم
خدایا شکرت به خاطر همین تغییری که در من به وجود اومده
موضوع این فایل درخواست کردن و احساس لیاقت بود که استاد خیلی خوب بهش اشاره کردند که ما باید وقتی که در شرایطی قرار میگیریم که باید درخواست کنیم اونو باید انجام بدیم بدون خجالت و یا غرور کاذب
ویا به خاطر اینکه که نمیخواهیم مزاحم دیگران بشیم شاید مثلاً بار اضافی بشیم برای دیگران و و بینهایت دلیل
و دیدیم که استاد که درخواست آب داشتن برای تراک کمپر علاوه بر اینکه نیازشون جواب داده شد به مسیرهای خیلی خوبی هدایت شدن مثلاً با اون آقادوست شدن و اطلاعات خیلی جالبی به دست آوردند و هدایتهای جالب دیگه
اگه کسی احساس لیاقت بالایی داشته باشه فکر نمیکنه که مثلاً این کار زشته یا غرورش مثلاً جلوشو بخواد بگیره یا اگه جواب رد هم شنید بپذیره که ممکنه جواب رد هم بشنوم ولی
درخواست کردن
یک مهارت یک توانایی که آدم باید بتونه
در خودش ایجاد کنه
که البته تو دوره احساس لیاقت در مورد این موضوع خیلی بیشتر صحبت شده و امیدوارم من در مدار دریافتش قرار بگیرم
پس درس این فایل برای من درخواست کردن و احساس لیاقت که من اگر خودم رو لایق چیزی بدونم اون وقت به راحتی از دیگران درخواست میکنم اونم درخواست درست و به جا
خیلی خوبه که آدم بتونه درخواست کنه اگه خیلی سختمون باشه که از افراد درخواست کنیم حالا به خاطر غرور یا خجالت کشیدن ویا…
باید رو این موضوع کار کنیم احتمالا بعضی موقع
که ما درخواست می کنیم از دیگران
اونا از درخواستهای ما ممکنه خوشحال هم بشن اگر که درخواستمون به جا ودرست باشه
من باید خیلی رو خودم در این مورد کار کنم
و همونطور که استاد توضیح دادند ممکن بود که اون آقا بگه نه ما شرایطشو نداریم یا به هر دلیلی نمیتونیم و مانباید ناراحت بشیم و بهمون بر نخوره
و باید یاد بگیریم که بریم از یک فرد دیگهای درخواست کنیم. واین نکته خیلی مهمی بود چون برمیگرده به احساس لیاقت ما
نکته دیگهای که عزیز دل استاد بهشون اشاره کرده بودند این بود که
واقعاً نیازهای ما در زمان مناسبش پاسخ داده میشه یعنی
اگر آدم نگران این باشه که برای حل این مسئله چه اتفاقی ممکنه براش بیفته دیگه تو مداری قرار میگیره که نمیتونه راهکارها رو ببینه یا ایدهها رو بشنوه
هر موضوعی که نیاز باشه جوابشم خواهد بود ما به مسیر هدایت میشیم و توی اون مسیر توی اون هدایت حتماً جواب رو هم پیدا میکنیم
اون وقت خیلی نگران نیستیم خیلی آرومتریم خیلی احساساتمون بیشتره
تجربه اینو به استاد و عزیز دلش نشون داده که هر وقت به چیزی نیاز داشتن خداوند دستانش رو براشون فرستاده
و نیازشون رو برطرف کرده
بنابراین نمیخواد از قبل خیلی نگران مسائلی که ممکنه در طول سفر در طول کار در طول مسیر اتفاق بیفته باشیم باید اجازه بدیم که حرکت کنیم و مطمئن باشیم که خداوند هر وقت یک نیازی باشه پاسخش هم خواهد داد
به قول مولانا
آن نیاز مریمی بودست و درد
که چنان طفلی سخن آغاز کرد
جزو او بی او برای او بگفت
جزو جزوت گفت دارد در نهفت
دست و پا شاهد شوندت ای رهی
منکری را چند دست و پا نهی
ور نباشی مستحق شرح و گفت
ناطقهٔ ناطق ترا دید و بخفت
هر چه رویید از پی محتاج رست
تا بیابد طالبی چیزی که جست
حق تعالی گر سماوات آفرید
از برای دفع حاجات آفرید
هر کجا دردی دوا آنجا رود
هر کجا فقری نوا آنجا رود
هر کجا مشکل جواب آنجا رود
هر کجا کشتیست آب آنجا رود
آب کم جو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آب از بالا و پست
تا نزاید طفلک نازک گلو
کی روان گردد ز پستان شیر او
رو بدین بالا و پستیها بدو
تا شوی تشنه و حرارت را گرو
بعد از آن از بانگ زنبور هوا
بانگ آب جو بنوشی ای کیا
حاجت تو کم نباشد از حشیش
آب را گیری سوی او میکشیش
گوش گیری آب را تو میکشی
سوی زرع خشک تا یابد خوشی
زرع جان را کش جواهر مضمرست
ابر رحمت پر ز آب کوثرست
تا سقاهم ربهم آید خطاب
تشنه باش الله اعلم بالصواب
خدایا شکرت که دوباره تونستم یه کامنت بنویسم.
خدایا شکر بخاطر این سایت ،این آگاهی ها و این همه دوستان خوب که حالم با خوندن کامنتاشون عالی عالی میشه
به نام هدایت الله
سلام خدمت فریبای عزیز
چقدر کامنتت خوب و با ارزش بود تبریک بهت میگم خیلی عالی و خوب و با حس عالی این کامنت خوب رو نوشتی
اما از اشعاری مثل مولانا با اون شعر قشنگی که نوشتی خیلی لذت بردم و امیدوارم همیشه در همه حال موفق و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید انشاالله
سلام خدمت برادر همفرکانسی آقای روحی عزیز
خیلی ممنون که برام نوشتین
احساس خوبی وقتی کامنت مینویسی
دوستان به کامنتت امتیاز بدن و تازه برات پاسخ هم بنویسن
واقعا احساسم عالی شد
حسی که بهم میگه بازم بنویس
وادامه بده این مسیر رو
صمیمانه ازتون تشکر میکنم وبراتون همه خوبی هارو آرزومندم .
به نام خدای عشق ،،، سلام به رب العالمین خدای نازنین
استاد عزیز ممنونم بخاطر این تصاویر زیبا ….واقعا این شهر Silverton چقدر زیباست. خدا رو هزاران بار شکر برای این همه نعمت و زیبایی
وای خدای من چقدر عاشق ان کوههای سرسبز و زیبا شدم.. .
به امید خدای عشق انشالله یک سفر جور بشه برم و از ان طبیعت زیبا کمال لذت رو ببرم.
در مورد درخواست کردن من قبلا خیلی زیاد مشکل داشتم و کلا زیاد از کسی کمک نمیگرفتم البته نه بخاطر غرورم ، بلکه بخاطر خجالتی بودنم ک امکان نداشت هرگز از کسی درخواست کمک کنم ….
اما خدا رو شکر بعدها که روی عزت نفسم کار کردم متوجه شدم ، که این یک ضعف هست و نشون از عزت نفس پایینه ………..و بدتر از اون بخاطر عدم حس ارزشمندی در من بود ک نمیتونستم درخواست کنم..
قبلا اگر هم کسی خودش درخواست میداد که کمک کنه و کاری برام انجام میداد ،، اولش من رد میکردم ولی با اصرار قبول میکردم . و همیشه به خودم میگفتم بیاید حتما کاری در قبالش انجام بدم و محبتش رو جبران کنم …حالا جبران من میتونست یک کادو باشه و یا کمک در کاری که ان شخص نیاز به کمک داشت .. و همیشه بایدلطف من چندین برابر کار ان شخص میبود و الا حسم خیلی بد میشد و خجالت میکشیدم خخخخخخخ …
چون واقعا احساس میکردم مدیون محبتش هستم و باید حتتتتتما جبران کنم … خخخخخخخخخ
اما الان خدا رو شکر مدتی هست ،که به حس ارزشمندیم که همون بودنم در این جهان مادی و داشتن عشق الهی ، خدای جهان در وجودم هست پی بردم خیییلی راحت تر درخواست میکنم ،
و تازه با عشق و خوشحالی هم میپذیرم کمک رو و فقط تشکر میکنم..
دیگه خدا رو شکر مثل گذشته در صدد جبران نیستم..
چون باور دارم خداوند بخاطر باورهای درست خودم و اعمال خوب گذشته م داره بهم محبت میکنه ان هم از طریق دستای مهربونش…
البته از انسانها تشکر میکنم و اگر کسی هم ازم درخواست کردند ، اگر بتونم انجام میدم اما دیگه خودخوری نمیکنم که ای بابا ان بهم کمک کرد حتما باید لطفش رو یک جوری الان جبران کنم…
نننننه دیگه این رفتار تکرار نمیکنم فقط میگم خدایا شکرت که من ارزشمند هستم و لایق محبتت تو از طریق دستان مهربانت و برای کسی که بهم لطف کرده انرژی عشق میفرستم و ازش تشکر میکنم که انرژی خوب رو در جهان به جریان دراورده.
خدا رو شکر هر روز دارم به قدرت خدای درونم بیشتر پی میبرم و خودم رو قوی و ارزشمند میدونم ان هم با تکرار باورهای توحیدی… دارم سعی میکنم ارزش انسان بودنم رو بدست بیارم و از تمام نعمتها که برای من افریده شده بیشتر لذت ببرم ::
خدای من ادم وقتی خودش رو ارزشمند ببینه نه تنها باعث میشه که سطح زندگی و ارتعاش ات بره بالا بلکه ادمها مهربونی وارد تجربه زندگیت میشن که با یاری رساندن بهت ارتعاش ارزشمندی تو رو بیشتر کنن..
خدایا شکرت که مرا بسیار ارزشمند و لایق بهترین زندگی و تجربه ها در این کره خاکی افریدی .. خدایا سپاسگزارم
بنام خداوند وهاب من
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش.
خداوند را شاکریم که امروز هم در سفرنامه همراه شدیم تا زیباییهای خداوند رو بتونیم ببنیم و باور کنیم این پهناوری، گستردگی و برکاتی را که خداوند به همه بندگانش عطا نموده.
سلام گرمی میکنم به همه برو بچههای توحیدینگر سایت که هر کدوم با نگاه زیبابینشون قلب آدم رو شاد میکنند. واقعا بعد از خوندن برخی کامنتها اشک آدم در میاد. احسنت بر این دوستان آگاه و خداوند رو شاکرم که تو این جمع صمیمی و آگاه حضور دادم.
خدایا حامی ما باش و به ما سپاسگذاری بیاموز.
درس بزرگ عزت نفس و درخواست دادن پاشنه آشیل همه ما آدمهاست. من خودم تو ذهنم از آدمها منفیبافی به شکلهای مختلف هست ولی وقتی 2 دقیقه با طرف مشغول حرف زدن میشم میبینم چقدر حرف مفت میزد ذهن من و به قول استاد چقدر این مهارت آموختنی رو کم بلدم من.
امیدوارم که بتونیم عمل کنیم به دانستهها و از قدرتی که خداوند به ما داده استفاده کنیم و از رشد و پیشرفتی که خداوند برای همهماها آماده کرده سپاسگذارم.خدایا شکرت بخاطر این سایت و بچههای آگاه.
اتفاقا دیشب برای کاری که انجام دادم و پولم مونده بود درخواست دادم و نیم ساعت بعد این پول واریز شد. ولی اگه من قدیم بود شاید یه همین مسئله ساده هفتهها طول میکشید. وقتی عزت نفس و کم ارزش بینی در آدم وجود داشته باشه، آدم حتی حق خودش رو هم نمیتونه طلب کنه چه برسه که درخواست کنه و این چقددددر مخالف قوانین کیهانی است.
Ask and you shall receive
تلاش میکنم تا درخواست کردن رو بیشتر بیاموزم. اگر هم نه شنیدم هیچ مشکلی نیست. حتما خداوند از جایی بهتر پاسخ میده ولی لازمهاش اینه من سمت خودم رو انجام داده باشم.
خدایا شکرت که هر دم شروعی تازهاست و بر آگاهیهای ما افزوده میشود.
بنام خداوند مهربان
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان ارزشمندم در این خانواده
وقتی یه سری تصاویر پخش میشه که شما روش نریشن میگین واقعا یه ذوق و شوقی پیدا میکنم.اگرچه خود سفرنامه هم فوق العادس ولی فقط موضوعات ارزشمندتر میتونه شمارو وادار به صبحت درموردشون کنه.
از درخواست کمک گفتین ، یادمه توی دوره عزت نفس بودم ، یه مسیری رو بهمراه همسرم و دخترم میخواستیم بریم طلا فروشی ، اون قسمت یه پیاده روی حدود 5 دقیقه ای بود که ماشین اجازه عبور نداشت و گهگاهی یه موتوری ازش عبور میکرد. از اون قسمتهایی که کف خیابون سنگفرش شده و حالت سنتی بهش دادن. القصه پای همسرم مشکل داشت و ما هم عجله داشتیم ماشینو هم بدجایی پارک کرده بودیم و همه اینا دست به دست هم داد من البته خودمم از کاری که کردم متعجب شدم ، یه موتوری داشت از لای میله ها رد میشد که وارد خیابون بشه و بره بالا ، و به سرعت رفتم سمتش گفتم آقا امکانش هست همسرم رو با خودتون تا انتهای خیابان ببرین ، پاش مشکل داره نمیتونه پیاده بره ، خدا خیر رو در زندگیش جاری کنه با روی باز قبول کرد و همسرم سوار شد و رفت . بله درخواست کمک وقتی که واقعا به کمک نیاز داریم کار درستیه و واقعا اونروز اگر اون بنده خدا قبول نمیکرد من قطعا به درخواست ادامه میدادم تا به نتیجه برسم.
بنابراین غرور یا کمرویی یا احساس مزاحم دیگران بودن یا هرعامل دیگری نباید بازدارنده باشه وقتی که نیازه کاری انجام بشه.
من خودم قبلتر ها سر سفره اگر موردی رو میخواستم که دور از دسترسم بود شاید انقدر صبر میکردم تا حالا به دلایلی جابجا بشه اینطرف سفره و من بگیرمش ، اما فکر میکنم بیشتر از وقتی دخترم به این دنیا اومد ، بنوعی تحت فشار کائنات ، مجبور شدم این تعارفی بودنو کنار بگذارم ، البته هنوزم عالی نیستم ، ولی میتونم درخواست کنم و یا حتی دستمو دراز کنم و چیزی رو که کمی دورتره بردارم .
اتفاقا قضیه اینه که مردم با کسایی که راحت هستن با خودشون و کمتر معذبن ، احساس راحتی بیشتری میکنن.
بنابراین درخواست کنیم ، خونه ی پرش اینه که با پاسخ منفی مواجه میشیم و هیچ اتفاق بدی نمیوفته .
استاد درباره آقایی که ازش گفتین ، و چقدر بی توقع این کاروو برای شما انجام داد، از اون جهت بقطع میتونم بگم بی توقع که گفتین موقع گرفتن کادو بشدت سورپرایز شد ،و گفت نیازی نبود ، بله ((این مردم فوق العادن، ما هم فوق العاده ایم آدمای فوق العاده همدیگر رو جذب میکنن))
این باور فوق العاده ایه که توش مملو از اعتماد بنفس و حس ارزشمندی هست و جواب میده و استاد وقتی انقدر از این مردم شریف تعریف میکنه ، به این موضوع دقت کنیم که استاد توی چه فرکانسی هست ، استاد چه عینکی به چشمش زده که همه چی انقدر عالی به چشمش میاد
شما عینک آبی بزنین دنیا براتون آبی میشه
عینک خوشبینی بزنین هم جهان خوشبینی تونو بهتون ثابت میکنه
اگه لنز عینک شما از جنس این مردم فوق العادن باشه دقیقا روی فوق العاده ی این مردمو میبینین فارغ از اینکه ممکنه هرکسی وجوه متفاوتی داشته باشه
و اگر وجوه دیگری برانگیخته بشه شما اونجا نیستین که ببینینش
به همین راحتی و تمام
یه نکته ی تکنیکی
اونوقتی که تصاویرو از دو دوربین دیدیم ، از دوربین گوشی خانم شایسته و از زاویه درون ، من چنین تجربه ای داشتم که دوتا تصویر همزمان ضبط شده بود از یه جشنی و وقتی میخواستم اونو میکس کنم دوتا تصویرو کنار هم مونتاژ کردم ، یعنی صفحه رو نصف کردم و همزمان دوتا تصویر باهم پخش میشدن که این کارو از نظر خودم خیلی جذاب کرد . پیشنهاد میدم شما هم اگر تصاویر همزمان داشتین تست کنین این مدل میکسو ، کار سختی نیست
ممنون برای تمام فیلمهایی که با عشق میگیرین
ممنون برای دستی که موقع بلند شدن درون به سمت همه ماها تکون میدین .
ما قدردان اینهمه لطف شما هستیم
شما مردم فوق العاده ای هستین
در پناه رب العالمین سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
درودی بیکران به خواهرگلم ، اکرم جان
ممنون دوست زیبابینم که به نکته های خوبی اشاره کردین..
بهویژه به خاطره زیبایی که از خودتون نوشتین ، درک قوانین رو ملموستر و واضحتر میکنه ..
و همینجا تحسینتون میکنم که چه عالی در لحظه عمل کردین…
در واقع اون عمل ، ندای قلبتون بوده که شما قبل از این که از فیلتر ذهن بگذره و ده ها بهانه براتون بیاره که منصرف بشین ، سریع انجامش دادین…
و ممنونم از نکته تکنیکی جالبی که گفتین. باید کمی مهارتمو در این موارد بالا ببرم ، چون کاملا بی اطلاعم از این نوع هنر زیبا :))
سپاسگزارم دوست خوبم بابت کامنت باارزشتون…
الهی در پناه نور و عشق الهی باشید