https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-7.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-14 21:45:272023-09-19 05:40:03سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 211
474نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
حتی نوشتن این کلمه ( پروردگار) هم به قلبم و به ذهنم آرامش میده..
خدایا
تو کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم.
تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!
تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپید؟
تو را کدام خدا؟
تو از کدام جهان؟
تو در کدام کرانه، تو از کدام صدف؟
تو در کدام چمن، همره کدام نسیم؟
تو از کدام سبو؟
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه!
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین، آه!
مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه!
کدام نشانه دویده است از تو در تن من؟
که ذره های وجودم تو را که می بینند،
به رقص می آیند،
سرود میخوانند!
اما این شعر ، حال من بود حال فرزانه دو ماه پیش که هدایت شد و متولد شد از یک ….فرزانه بی ایمان… نگران ، با یک ذهن شیطانی…. گمراه….مورد لطف همیشگی پروردگار….فرزانه ی بی ایمانی که وقتی صحبت خدا میشد ،
میگفت کووووو؟ چرا نمیبنمش…نیست خدایی!!!!
یک روز مدیر نزاشت برم کلاس، گفت بمون باهم کاپوچینویی بخوریم گپ بزنیم….
چرا اینقدر خسته ای ؟؟ با خدا حرف بزن تعارف نکن….تو شاغلی تو خوشگلی تو فلانی …من خواهرم همسن توهه دکترا جوابش کردن داره با امید زندگی میکنه…اما بازهم تکون نخوردم و رفتم زیر نقاب یک آدم سست بی ایمان مظلوم که مورد ظلم پروردگار قرار گرفته!!!!!
اینا صحبت های همین چند ماه پیش بود….
خواهر عزیزم مدام میگفت فرزانه برو سایت ، برن عقل کل رو چک کن برو جواب سوالاتت اونجاست…
منم میگفتم باشه بزار سال تحصیلی تموم کنه…
تموم شد و من قول دادم یه قدم بردارم….
شروع فرزانه تا یک فرزانه 70 روزه …
یک قدم برداشتم و وارد این فضای معنوی سراسر نام و یاد خدا شدم…
70 روز زیبا…..آسون آسون آسون…..
خدای من جز زیبایی و خوبی و مهربانی و عشق ندیدم…..
بین بهترین بنده های خدا دارم لحظه هامو سپری میکنم …
عاشقتونم عزیزای دلم… عاشقتونم به بودن توی این مسیر کنار شما افتخار میکنم….
سلام به دو استاد توحیدی مهربان عزیزدلم….
سلام به بهترین بنده های خدا…
الهی حال خاصی دارم…
خدایا دیگه از صبر نمیترسم… تو هرچی از من بخوای ، همونه….هرچی بخوای …
مقصد تویی…..چه مقصدی زیباتر از تو….
کنارم نشستی و همین نیم ساعت پیش نشونم دادی که صداها و صحبت های دلمو که توی حیاط خونمون باهات داشتم رو شنیدی و اجابت کردی….
خدایا دیگه زیستن با تو محال نیست…
دیگه باور ندارم اگه وجود تو سراسر مهر و محبته اما جان من محروم نیست…
بیشتر از هر زمان دیگه و از ازل مهر تو شامل حال من شده …. پروردگارا منو ببخش….
معبود من به تو ایمان دارم… هر ثانیه دارم با تو زندگی میکنم…شاید واقعی و خالصانه نباشه اما دارم تلاشمو میکنم که بنده ی بهتری باشم…. هر روز دارم چیزای جدیدتری یاد میگیرم و نقاط تیره و تاریک وجودمو پاک میکنم…
چطوری تورو باور نکنم وقتی که میبنیم دو ماه از قدم های سستی که توی این مسیر گذاشتم , گذشته….
اما همین قدم های سست…به من آرامشی داده که هیچوقت نداشتم…به من خواب آرامی داده که هیچوقت نداشتم…به من عزتی توی روابطم داده که هیچوقت نداشتم….
به من یه فرزانه ارزشمند هدیه داده….
فرزانه ای که امشب نیم ساعت توی حیاط راه میرفت و باهات حرف زده…
خدای خوبم، رفیقم ، آرامشم ، تو منو هدایت کردی به این مسیر زیبا…
لنگان لنگان اومدم….ترسان ترسان قدم برداشتم…
گفتی نترس…نشونه هارو فرستادی…
خدایا خیلی کمکم کردی توی همین دوماه….
چه هروقت ازت خواستم و در کسری از ثانیه نشونم دادی…
نمیتونم بگم چیا نشونم دادی…اما تو میدونی که من هرشب سپاسگزار این هستم….که تو حلش کردی و من نفهمیدم چطور حل شد…
الهی صدهزار مرتبه شکررررت ، الهی زبانم قاصره در شکر عظمت و مهر و محبت تو…..
پروردگارا تو به من یاد دادی چطور ازت بخوام…
تو به من یاد دادی ، تو به من این باورو دادی که من هستم
که از غیر من نخواه …تو توکل کردن رو یواش یواش نشونم دادی، یاد دادی….
تو به من گفتی بهم اعتماد کن…اومدم اعتماد کردم
اومدم در خونتو زدم ، اومدم از تو خاستم….فقط توی دفترم نوشتم و بستمش…
نفهمیدم چطور حل شد…فقط توی چند روز!!!!
تو نشونم دادی که اگه از من بخوای اینقدر آسون میکنم واست….
خدایا بلد نیستم قلمبه سلمبه حرف بزنم…اما مهم هم نیست..مهم حالی هست که دارم که احساس میکنم سرمو گذاشتم روی شونت و میگی برای من بگو…و اشک شوق میریزم از اینقدر سریع الجابه بودنت….
دارم برای تو میگم خدای من…نیم ساعت پیش هم باهات حرف زدم..
گفتم دیگه هیچ محدودیتی نیست توی ذهنم یا حداقل نمیخوام باشه ،
هیچ محدودیتی نیست که بخواد بهم بگه فرزانه لایق نیست …فرزانه نمیتونه ..فرزانه لایق عشق و ارامش و ثروت و سلامتی نیست….
پروردگارا زیر آسمون پر ستاره ات فریاد زدم من از جنس تو هستم…پس لایق هستم…
گفتم من نمیدونم چطوری ، من نمیفهمم چطوری , تو میدونی…
تو فرزانه ارزشمند لایق رو آفریدی تا بهش زیباترین و فوق العاده ترین و محشر ترین و ناب ترین شادی ها و لذتها و عاشقانه ترین زندگی رو ببخشی …
پس الوعده وفا…..
من ایمان دارم بهت..در خونه تورو زدم….این بهشتی که به استاد عزیزم و مریم جان رو بواسطه ایمان بواسطه عمل صالح ، بواسطه ی تقوا بخشیدی …
به من هم ببخش…..من هم لایقش هستم….من هم لایق تجربه این سفر ها توی دل آمریکا و همه جهان قشنگت هستم….به من هم بده….من هم میخوام….
خدایا آمریکای با عظمت رو سپاسگزارم
خدایا ثروتمند بودن و غنی بودن و زیبا بودن و تمیز بودن و پیشرفته بودن و آسمون صاف و پاک و آبی زیبایی آمریکا رو در حالی که پیشرفتع ترین کشور دنیاست رو هزاران هزار مرتبه شکرت….
خدایا رابطه قشنگ و سراسر احترام و عشق استاد خوبمون با یار و همدمش رو صدهزار مرتبه شکررررت
خدایا سپاسگزارم که هر روز لذت دیدن شگفتی های جهانت رو بخصوص آمریکای پر ابهت رو بهم چشمای قشنگ من هدیه میدی…
میدونم خیلی زوووووود همه این لذتها و مناظر رو از نزدیک لمس میکنم….
سلام جناب آقای زرگوشی عزیزم…خداروشکر سفر به شما خوش گذشته…
واقعا به چه نکات مهم و ارزشمند و کلیدی اشاره کردین….در مورد همینکه هیج جا خانه خود آدم نمیشم…
تحسین میکنم شمارو چه باور های مخفی شرک آمیز و کفر آمیزی توش بود…خودمون نفهمیدیم..
وقتی میری خوب از جهان خداوند لذت میبری بعد میای میگه عی بابا خونه خودم راحت ترم
واقعا که لذت بردم از این دید و نگرش عالی…
راستی الهی که سال دیگه با همون بنز اس 500 توی جاده نوشهر گرم رانندگی و عشق و صفا و آزاد کردن قرهای کمرتون باشید ،ومن برای ماشینتون بوس بفرستم…بگممممم عههههههه اینکه اسدالله ی زرگوشی خودمونه… نگاه چه اس 500 خفنی زیر پاشه..نوش حونش باشه…
الهی اجابت کنه خدای مهربان..
کامنت شمارو یک ساعت پیش دریافت کردم و لذت بردم…خیلی متشکرم که منت گذاشتین و قلبم رو روشن کردین و لبخند رو مهمان لبانم کردین…
یه روز رفتم هندزفری بلوتوثی بگیرم…نگاهم خورد به تابلوی مغازه روبرو ک نوشت بود موبایل زرگوش.. خخخخخخ
اونموقع فقط توی کامنت های پر امتیاز دیدگاهای نابتون رو میخوندم و این شد که توجهم جلب شد…
اما الان میبینم در اکثر مواقع خداروشکر دکمه کودک بازیگوش درون تون فعاله،
چقدر لذت بردم از اینکه خانوادگی توی جاده بهتون خوش گذشته….
راستی در مورد دانشمند گفتید خیلی به من محبت داستین … یادم هست دانش آموز راهنمایی بودم و کارشناس اومده بود سرکلاس و ما ادبیات داشتیم ..خاستن یکی داوطلبی بره پای تابلو تا ازش درس بپرسن..معلم بهم اشاره کرد برم..شاگرد اول کل مدرسه خودم بود..خخخخخ
گفت خودتو معرفی کن…گفتم فرزانه هستم ..گفت فرزانه یعنی چی…منم با غرور گفتم یعنی حکیم دانشمند..
سلااااام پاکیزه عزیزم … عزیزدلم…قبل از هرچیز بگووووییم که خیلی دلتنگت بودم….
عزیزم کامنت شمارو وقتی میخونم که اثرات قرص حساسیت داره کار خودشو میکنه و من دارم بیهوش میشم….اینقدر کامنت شما نابه.. گفتم بزار سر فرصت جواب پاکیزه عزیزم رو بدم چون دقیقا حرف دل من رو میزدی..
آفرین بهت پاکیزه جان ، دقیقا من هم برای شناخت خدا وارد سایت نشدم….آفرین بهت عزیزم…من هم برای خواسته های مادی وارد سایت شدم…
اما وقتی وارد شدم به گفته شما، فهمیدم اصلا راه این نیست گمشده من خداست…
خواهرم همه دوره هارو خریده… کلمه عبور و رمز سایت خودش رو داد گفت برو استفاده کن از دوره ها…اما من اصلا تو مدارش نبودم..
گفتم نه خواهر من الان اصلا نمیدونم خودم کی هستم و چی هستم و از کجا اومدم…
در یکی از فایل ها شنیده بودم که زمانی که فرعون از موسی طلب کمک کرد موسی اهمیت نداد خدا گفت موسی ده بار از تو کمک خواست محل نذاشتی اگر یکبار ازمن میخواست سمتش می دویدم خالق نیستی که بدانی مخلوق یعنی چی ؟؟»»»»
چقدر این تیکه از کامنت شمارو با گوشت و پوست لمس کردم
من بارها کفر گفتم…اما همون لحظه ها هم بقول شما روی من خط نکشید..قهر نکرد..هربار محکم تر به این مسیر هدایتم کرد و هولم داده..و هر روز و هرشب شاکر این خدای بزرگ هستم که هرگز رها نکرده منووو
مارو رها نکرده..…. همیشه هست و کنار ماست…
عزیز مهربانم ، قربان چهره ماه و قلب مهربانت بشوم…
از کامنتی که نوشتی و نکته ها و آگاهی های نابی یاد آوری کردی لذت بردم …منت گذاشتی سرم و داستان هدایتت رو برام گفتی دختر قشنگ و خوشزبان خدا…
البته فکر کنم داستان هدایت همه ماها همینه….
عزیزه من….پاکیزه نازنینم الهی ، پروردگار.. غرق شادی و عشق و ثرووووووت کنه وجود ارزشمند و لایقت رو ..
الهی غرررررق بشی در دریای معرفت پروردگار……
الهیییییی گم بشییییی در آغوش پروردگارم و هیچ راه نجاتی ،نداشته باشی….
الهی مثل مولانای جان سرگشته و حیران عشق پروردگار بشی….
مرده بدم ، زنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم..
واقعا همین دیشب بود که از خدا خواستم منو غرق خودش کنه… اونقدرررررر غرق بشم که اگه بگه وایسا ایستاده همینجا تا آخر عمر ، همینجوری بایستم و بگم چششششم….
عاشقتم دوست خوبم ،هم زبان عزیزم، ممنونم که نوشتی برام…
تک تک کلماتی که از قلب نورانی تو جاری شده زیر دیدگاه من رو میبوسم….
الهی زوووووود بیای و از معجزات پروردگار بنویسی برامون و من حضضضض کنم…
عزیزمهربانم قربان شما بشوم من که اینگونه منو مورد لطف و عشق قلب نورانی خودت قراردادی…
الهی هرچه عشق به سمت من ، پراکنده کردی به سرعت نور و میلیون ها بار بیشتر به قلبت بازخورد داشته باشه …
بودن کنار شما، خوندن دیدگاه های شما عزیزای دلم و مورد عنایت لطف شما قرار گرفتن ، اونقدر باعث خوشحالی و خوشبختی و آرامش من شده که دلم نمیخواد هیچکس و هیچ چیزی منو از اینجا جدا کنه….
قشنگم الهی حال دلتتتتتت رو خدای خوبم ، پر از آرامش و عشق و ثروت کنه….
لایق همه ی چیزهای قشنگی هستی که توی دلت لونه کرده….
منتظر معجزه پروردگار در بهترین زمان و مکان ممکن باش نازارم….
دریافت نقطه آبی از سوی شما ، قلبم رو پر از نور و چشمامو قلبی کرد…..
خیلی برام ارزشمند بود دیدگاه پر از تحسین و حس خوب و عشق شما….منت گذاشتین روی من و با قلم شیوا و بی نظیر همیشگی تون برام نوشتین…
الهی خونه دلتون مصفای مصفای مصفا باشه از جانب رب العالمین
همیشه دیدگاه های نااااااب شمارو میخونم و لذت میبرم و ماااات و مبهوت قلم توانمند شما میشم …مخصوصا دیدگاهی که برای همین فایل نوشتید….جوری توصیف کردین اون لحظه که دارین به چرخ های ماشین توجه میکنید ..که یک آن ، خودمو توی اون موقعیت تصور کردم…
واقعا بهتون افتخار میکنم…البته که مشخصه خیلی خیلی باسواد و وجود پر از آگاهی و علم دارید….
تحسین میکنم شمارو…
نمیدونم توی این مسیر و انتهای اون چه خبره…اما چه اهمیتی داره چه خبره….
واقعا نه برام مهمه نه بهش فکر میکنم….
چون من راه رو یاد گرفتم و از ته قلبم دارم لذت میبرم و آرامش میگیرم و خودمو میشناسم و این جهان رو …..
احساس میکنم انسان بیهوده و زندگی پوچی ندارم و کاملا هوشمند و هدفمندی هستم که در نهایت نقطه پایان من اتصال به منبع الهی هستش…..
همونجوری که مولانای جان فرمودند:
««حاصل آنکه هر که او طالب بود جان مطلوبش درو راغب بود»»
و درنهایت سپاسگزارم از رب العالمین که منو لایق این مسیر و این دوستان جان قرار داد…بی نهایت احساس خوشبختی و رهایی و آزادی و آرامش میکنم….
بی نهایت از شما دوست عزیزم سپاسگزارم که تعبیر های قشنگی برای من بکار بردین…خیلی قلبمو نوازش دادین و پرواز کردم…«« نور الی نور »» متشکرم بی نهایت….
غرق عشق و آرامش و ثروت سلامتی زیر سایه پروردگار باشید..
سلام دوست عزیزم ،درود میفرستم به شما و لحظه ای که تونستم با فرکانس حالی خوبی که از وصل شدن به پروردگار گرفتم ، حال خوبی به دوستان عزیزم من جمله شما عزیزدل انتقال بدم…
خیلی سپاسگزارم از الله یکتا ، که اول منو لایق قرار داد تا بتونم به درگاه الهیش مقرب بشم …. و بی نهایت سپاسگزارم که دوستان ارزشمند توحیدی نازنینم منو مورد لطف و محبت خودشون قرار دادن….
به چه زبانی میتونم این لحظه رو شکر کنم؟!!!
علی جان ، برادر خوبم ، هم اکنون کامنت شما ، و محبت شما و عشقی که به قلب من پراکندین ، روحم رو صفا داد….
بی نهایت متشکرم که حال منو خوب تر کردین….
الهی خدای خوبم ، تا ابد خونه نشین قلب مهربون شما باشه و به وجود شما صفا و عشق و سلامتی و ثروت عطا کنه….
بنام پروردگارم
حتی نوشتن این کلمه ( پروردگار) هم به قلبم و به ذهنم آرامش میده..
خدایا
تو کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم.
تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!
تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپید؟
تو را کدام خدا؟
تو از کدام جهان؟
تو در کدام کرانه، تو از کدام صدف؟
تو در کدام چمن، همره کدام نسیم؟
تو از کدام سبو؟
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه!
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین، آه!
مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه!
کدام نشانه دویده است از تو در تن من؟
که ذره های وجودم تو را که می بینند،
به رقص می آیند،
سرود میخوانند!
اما این شعر ، حال من بود حال فرزانه دو ماه پیش که هدایت شد و متولد شد از یک ….فرزانه بی ایمان… نگران ، با یک ذهن شیطانی…. گمراه….مورد لطف همیشگی پروردگار….فرزانه ی بی ایمانی که وقتی صحبت خدا میشد ،
میگفت کووووو؟ چرا نمیبنمش…نیست خدایی!!!!
یک روز مدیر نزاشت برم کلاس، گفت بمون باهم کاپوچینویی بخوریم گپ بزنیم….
چرا اینقدر خسته ای ؟؟ با خدا حرف بزن تعارف نکن….تو شاغلی تو خوشگلی تو فلانی …من خواهرم همسن توهه دکترا جوابش کردن داره با امید زندگی میکنه…اما بازهم تکون نخوردم و رفتم زیر نقاب یک آدم سست بی ایمان مظلوم که مورد ظلم پروردگار قرار گرفته!!!!!
اینا صحبت های همین چند ماه پیش بود….
خواهر عزیزم مدام میگفت فرزانه برو سایت ، برن عقل کل رو چک کن برو جواب سوالاتت اونجاست…
منم میگفتم باشه بزار سال تحصیلی تموم کنه…
تموم شد و من قول دادم یه قدم بردارم….
شروع فرزانه تا یک فرزانه 70 روزه …
یک قدم برداشتم و وارد این فضای معنوی سراسر نام و یاد خدا شدم…
70 روز زیبا…..آسون آسون آسون…..
خدای من جز زیبایی و خوبی و مهربانی و عشق ندیدم…..
بین بهترین بنده های خدا دارم لحظه هامو سپری میکنم …
عاشقتونم عزیزای دلم… عاشقتونم به بودن توی این مسیر کنار شما افتخار میکنم….
سلام به دو استاد توحیدی مهربان عزیزدلم….
سلام به بهترین بنده های خدا…
الهی حال خاصی دارم…
خدایا دیگه از صبر نمیترسم… تو هرچی از من بخوای ، همونه….هرچی بخوای …
مقصد تویی…..چه مقصدی زیباتر از تو….
کنارم نشستی و همین نیم ساعت پیش نشونم دادی که صداها و صحبت های دلمو که توی حیاط خونمون باهات داشتم رو شنیدی و اجابت کردی….
خدایا دیگه زیستن با تو محال نیست…
دیگه باور ندارم اگه وجود تو سراسر مهر و محبته اما جان من محروم نیست…
بیشتر از هر زمان دیگه و از ازل مهر تو شامل حال من شده …. پروردگارا منو ببخش….
معبود من به تو ایمان دارم… هر ثانیه دارم با تو زندگی میکنم…شاید واقعی و خالصانه نباشه اما دارم تلاشمو میکنم که بنده ی بهتری باشم…. هر روز دارم چیزای جدیدتری یاد میگیرم و نقاط تیره و تاریک وجودمو پاک میکنم…
چطوری تورو باور نکنم وقتی که میبنیم دو ماه از قدم های سستی که توی این مسیر گذاشتم , گذشته….
اما همین قدم های سست…به من آرامشی داده که هیچوقت نداشتم…به من خواب آرامی داده که هیچوقت نداشتم…به من عزتی توی روابطم داده که هیچوقت نداشتم….
به من یه فرزانه ارزشمند هدیه داده….
فرزانه ای که امشب نیم ساعت توی حیاط راه میرفت و باهات حرف زده…
خدای خوبم، رفیقم ، آرامشم ، تو منو هدایت کردی به این مسیر زیبا…
لنگان لنگان اومدم….ترسان ترسان قدم برداشتم…
گفتی نترس…نشونه هارو فرستادی…
خدایا خیلی کمکم کردی توی همین دوماه….
چه هروقت ازت خواستم و در کسری از ثانیه نشونم دادی…
نمیتونم بگم چیا نشونم دادی…اما تو میدونی که من هرشب سپاسگزار این هستم….که تو حلش کردی و من نفهمیدم چطور حل شد…
الهی صدهزار مرتبه شکررررت ، الهی زبانم قاصره در شکر عظمت و مهر و محبت تو…..
پروردگارا تو به من یاد دادی چطور ازت بخوام…
تو به من یاد دادی ، تو به من این باورو دادی که من هستم
که از غیر من نخواه …تو توکل کردن رو یواش یواش نشونم دادی، یاد دادی….
تو به من گفتی بهم اعتماد کن…اومدم اعتماد کردم
اومدم در خونتو زدم ، اومدم از تو خاستم….فقط توی دفترم نوشتم و بستمش…
نفهمیدم چطور حل شد…فقط توی چند روز!!!!
تو نشونم دادی که اگه از من بخوای اینقدر آسون میکنم واست….
خدایا بلد نیستم قلمبه سلمبه حرف بزنم…اما مهم هم نیست..مهم حالی هست که دارم که احساس میکنم سرمو گذاشتم روی شونت و میگی برای من بگو…و اشک شوق میریزم از اینقدر سریع الجابه بودنت….
دارم برای تو میگم خدای من…نیم ساعت پیش هم باهات حرف زدم..
گفتم دیگه هیچ محدودیتی نیست توی ذهنم یا حداقل نمیخوام باشه ،
هیچ محدودیتی نیست که بخواد بهم بگه فرزانه لایق نیست …فرزانه نمیتونه ..فرزانه لایق عشق و ارامش و ثروت و سلامتی نیست….
پروردگارا زیر آسمون پر ستاره ات فریاد زدم من از جنس تو هستم…پس لایق هستم…
گفتم من نمیدونم چطوری ، من نمیفهمم چطوری , تو میدونی…
تو فرزانه ارزشمند لایق رو آفریدی تا بهش زیباترین و فوق العاده ترین و محشر ترین و ناب ترین شادی ها و لذتها و عاشقانه ترین زندگی رو ببخشی …
پس الوعده وفا…..
من ایمان دارم بهت..در خونه تورو زدم….این بهشتی که به استاد عزیزم و مریم جان رو بواسطه ایمان بواسطه عمل صالح ، بواسطه ی تقوا بخشیدی …
به من هم ببخش…..من هم لایقش هستم….من هم لایق تجربه این سفر ها توی دل آمریکا و همه جهان قشنگت هستم….به من هم بده….من هم میخوام….
خدایا آمریکای با عظمت رو سپاسگزارم
خدایا ثروتمند بودن و غنی بودن و زیبا بودن و تمیز بودن و پیشرفته بودن و آسمون صاف و پاک و آبی زیبایی آمریکا رو در حالی که پیشرفتع ترین کشور دنیاست رو هزاران هزار مرتبه شکرت….
خدایا رابطه قشنگ و سراسر احترام و عشق استاد خوبمون با یار و همدمش رو صدهزار مرتبه شکررررت
خدایا سپاسگزارم که هر روز لذت دیدن شگفتی های جهانت رو بخصوص آمریکای پر ابهت رو بهم چشمای قشنگ من هدیه میدی…
میدونم خیلی زوووووود همه این لذتها و مناظر رو از نزدیک لمس میکنم….
تو بخشنده ترین و دست و دلباز ترین خالقی….
برای تو کاری ندارن….
من بهت ایمان دارم…
عاشقتم خدای خوبم….
الهی صدهزار مرتبه شکررررت
بهترین حااااال جهان را دارم….
به به چه دعاهایی چه امین های از ته دلی گفتم…..
سلام به استاد عشق ،سید حبیب حافظان عزیز
مگه میشه شما بنویسید و من حض نکنم….
از کامنت بی نظیرتون لذت بردم …واقعا چه شود هر چه خواهم شود ؟؟؟؟!!!!!!!
واقعا دلم تک تک نداهای عاشقانه ت با خدا رو فریاد زد یه امین از ته دل گفتم….
الهی شکرررررت رب العالمین
راستی الهی اینقدر آرزوهاتون تند تند. تیک بخوره زیر سایه لطف پروردگار که روبان سبز دیگه گیر نیاد توی شهرتون…همشو خریده باشید ….
وقتی از سفر عشقولانه اتون در کنار عزیزدلتون گفتید ، لذذذذذذذت بردم ..کیف کردم
تحسین کردم شمارو….
الهی حال دلتون خووووووش باشه و خدا شمارو به بهترین و زیباترین و بهشتی ترین جاها هدایت کنه…
دوستتون دارم
بوس به روی ماه هر دوی شما دوستان جان
سلام جناب آقای زرگوشی عزیزم…خداروشکر سفر به شما خوش گذشته…
واقعا به چه نکات مهم و ارزشمند و کلیدی اشاره کردین….در مورد همینکه هیج جا خانه خود آدم نمیشم…
تحسین میکنم شمارو چه باور های مخفی شرک آمیز و کفر آمیزی توش بود…خودمون نفهمیدیم..
وقتی میری خوب از جهان خداوند لذت میبری بعد میای میگه عی بابا خونه خودم راحت ترم
واقعا که لذت بردم از این دید و نگرش عالی…
راستی الهی که سال دیگه با همون بنز اس 500 توی جاده نوشهر گرم رانندگی و عشق و صفا و آزاد کردن قرهای کمرتون باشید ،ومن برای ماشینتون بوس بفرستم…بگممممم عههههههه اینکه اسدالله ی زرگوشی خودمونه… نگاه چه اس 500 خفنی زیر پاشه..نوش حونش باشه…
الهی اجابت کنه خدای مهربان..
کامنت شمارو یک ساعت پیش دریافت کردم و لذت بردم…خیلی متشکرم که منت گذاشتین و قلبم رو روشن کردین و لبخند رو مهمان لبانم کردین…
یه روز رفتم هندزفری بلوتوثی بگیرم…نگاهم خورد به تابلوی مغازه روبرو ک نوشت بود موبایل زرگوش.. خخخخخخ
اونموقع فقط توی کامنت های پر امتیاز دیدگاهای نابتون رو میخوندم و این شد که توجهم جلب شد…
اما الان میبینم در اکثر مواقع خداروشکر دکمه کودک بازیگوش درون تون فعاله،
چقدر لذت بردم از اینکه خانوادگی توی جاده بهتون خوش گذشته….
راستی در مورد دانشمند گفتید خیلی به من محبت داستین … یادم هست دانش آموز راهنمایی بودم و کارشناس اومده بود سرکلاس و ما ادبیات داشتیم ..خاستن یکی داوطلبی بره پای تابلو تا ازش درس بپرسن..معلم بهم اشاره کرد برم..شاگرد اول کل مدرسه خودم بود..خخخخخ
گفت خودتو معرفی کن…گفتم فرزانه هستم ..گفت فرزانه یعنی چی…منم با غرور گفتم یعنی حکیم دانشمند..
منو با یاد آوری دانشمند بردین به اون روزا….
الهی هرچی عشق دادین ، هزار برابر به قلبتون برگرده
در پناه جانان ، بدرخشید
سلااااام پاکیزه عزیزم … عزیزدلم…قبل از هرچیز بگووووییم که خیلی دلتنگت بودم….
عزیزم کامنت شمارو وقتی میخونم که اثرات قرص حساسیت داره کار خودشو میکنه و من دارم بیهوش میشم….اینقدر کامنت شما نابه.. گفتم بزار سر فرصت جواب پاکیزه عزیزم رو بدم چون دقیقا حرف دل من رو میزدی..
آفرین بهت پاکیزه جان ، دقیقا من هم برای شناخت خدا وارد سایت نشدم….آفرین بهت عزیزم…من هم برای خواسته های مادی وارد سایت شدم…
اما وقتی وارد شدم به گفته شما، فهمیدم اصلا راه این نیست گمشده من خداست…
خواهرم همه دوره هارو خریده… کلمه عبور و رمز سایت خودش رو داد گفت برو استفاده کن از دوره ها…اما من اصلا تو مدارش نبودم..
گفتم نه خواهر من الان اصلا نمیدونم خودم کی هستم و چی هستم و از کجا اومدم…
یکم که غرق کامنت ها و… شدم..فهمیدم اصل اصلا اینا نیست…
اصل و گمشده همه ماها توحیده….
دنبالش گشتم و یواش یواش پیداش کردم…
آفرین بهت عزیز دلمممممم…
««««««. بازم هدایتم کردی عشق دادی مهر ورزیدی آغوش ات همیشه باز هست
فرزانه عزیزم تنها خداست که میگوید
صد بار گر توبه شکستی باز اه
در یکی از فایل ها شنیده بودم که زمانی که فرعون از موسی طلب کمک کرد موسی اهمیت نداد خدا گفت موسی ده بار از تو کمک خواست محل نذاشتی اگر یکبار ازمن میخواست سمتش می دویدم خالق نیستی که بدانی مخلوق یعنی چی ؟؟»»»»
چقدر این تیکه از کامنت شمارو با گوشت و پوست لمس کردم
من بارها کفر گفتم…اما همون لحظه ها هم بقول شما روی من خط نکشید..قهر نکرد..هربار محکم تر به این مسیر هدایتم کرد و هولم داده..و هر روز و هرشب شاکر این خدای بزرگ هستم که هرگز رها نکرده منووو
مارو رها نکرده..…. همیشه هست و کنار ماست…
عزیز مهربانم ، قربان چهره ماه و قلب مهربانت بشوم…
از کامنتی که نوشتی و نکته ها و آگاهی های نابی یاد آوری کردی لذت بردم …منت گذاشتی سرم و داستان هدایتت رو برام گفتی دختر قشنگ و خوشزبان خدا…
البته فکر کنم داستان هدایت همه ماها همینه….
عزیزه من….پاکیزه نازنینم الهی ، پروردگار.. غرق شادی و عشق و ثرووووووت کنه وجود ارزشمند و لایقت رو ..
الهی غرررررق بشی در دریای معرفت پروردگار……
الهیییییی گم بشییییی در آغوش پروردگارم و هیچ راه نجاتی ،نداشته باشی….
الهی مثل مولانای جان سرگشته و حیران عشق پروردگار بشی….
مرده بدم ، زنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم..
واقعا همین دیشب بود که از خدا خواستم منو غرق خودش کنه… اونقدرررررر غرق بشم که اگه بگه وایسا ایستاده همینجا تا آخر عمر ، همینجوری بایستم و بگم چششششم….
عاشقتم دوست خوبم ،هم زبان عزیزم، ممنونم که نوشتی برام…
تک تک کلماتی که از قلب نورانی تو جاری شده زیر دیدگاه من رو میبوسم….
الهی زوووووود بیای و از معجزات پروردگار بنویسی برامون و من حضضضض کنم…
لایق همه زیبایی ها هستی…
دوستت دارم خیلی …
بوسم به روی ماهت پاکیزه الهی….
بدرخشییییییییی
سلام به روی ماه آزاده نازارم…
عزیزمهربانم قربان شما بشوم من که اینگونه منو مورد لطف و عشق قلب نورانی خودت قراردادی…
الهی هرچه عشق به سمت من ، پراکنده کردی به سرعت نور و میلیون ها بار بیشتر به قلبت بازخورد داشته باشه …
بودن کنار شما، خوندن دیدگاه های شما عزیزای دلم و مورد عنایت لطف شما قرار گرفتن ، اونقدر باعث خوشحالی و خوشبختی و آرامش من شده که دلم نمیخواد هیچکس و هیچ چیزی منو از اینجا جدا کنه….
قشنگم الهی حال دلتتتتتت رو خدای خوبم ، پر از آرامش و عشق و ثروت کنه….
لایق همه ی چیزهای قشنگی هستی که توی دلت لونه کرده….
منتظر معجزه پروردگار در بهترین زمان و مکان ممکن باش نازارم….
دوستت دارررررم زیاد…
بوس به روی ماهت
سلام به آقا رضای عزیز و بزرگوار
دریافت نقطه آبی از سوی شما ، قلبم رو پر از نور و چشمامو قلبی کرد…..
خیلی برام ارزشمند بود دیدگاه پر از تحسین و حس خوب و عشق شما….منت گذاشتین روی من و با قلم شیوا و بی نظیر همیشگی تون برام نوشتین…
الهی خونه دلتون مصفای مصفای مصفا باشه از جانب رب العالمین
همیشه دیدگاه های نااااااب شمارو میخونم و لذت میبرم و ماااات و مبهوت قلم توانمند شما میشم …مخصوصا دیدگاهی که برای همین فایل نوشتید….جوری توصیف کردین اون لحظه که دارین به چرخ های ماشین توجه میکنید ..که یک آن ، خودمو توی اون موقعیت تصور کردم…
واقعا بهتون افتخار میکنم…البته که مشخصه خیلی خیلی باسواد و وجود پر از آگاهی و علم دارید….
تحسین میکنم شمارو…
نمیدونم توی این مسیر و انتهای اون چه خبره…اما چه اهمیتی داره چه خبره….
واقعا نه برام مهمه نه بهش فکر میکنم….
چون من راه رو یاد گرفتم و از ته قلبم دارم لذت میبرم و آرامش میگیرم و خودمو میشناسم و این جهان رو …..
احساس میکنم انسان بیهوده و زندگی پوچی ندارم و کاملا هوشمند و هدفمندی هستم که در نهایت نقطه پایان من اتصال به منبع الهی هستش…..
همونجوری که مولانای جان فرمودند:
««حاصل آنکه هر که او طالب بود جان مطلوبش درو راغب بود»»
و درنهایت سپاسگزارم از رب العالمین که منو لایق این مسیر و این دوستان جان قرار داد…بی نهایت احساس خوشبختی و رهایی و آزادی و آرامش میکنم….
بی نهایت از شما دوست عزیزم سپاسگزارم که تعبیر های قشنگی برای من بکار بردین…خیلی قلبمو نوازش دادین و پرواز کردم…«« نور الی نور »» متشکرم بی نهایت….
غرق عشق و آرامش و ثروت سلامتی زیر سایه پروردگار باشید..
درود بی کران پروردگارم به روح پاک و قلب نورانی استاد عشق ، سید حبیب حافظان عزیز..
خدای من ، اینکه شما برای من دیدگاه گذاشتین و وقت ارزشمند و قلم پر گوهر خودتون رو در اختیار بنده گذاشتین ، بی نهایت خوشحالم کرد عزیز من،
قلبم رو به آسمون بردین و احساس لیاقت و ارزشمندی زیااااادی کردم ….
سپاسگزارم که اینگونه زیبا تعبیر کردین…
««فرزانه بودن نیاز به آگاهی داره و آگاهی نیاز به هدایت و هدایت نیاز به خواستن»»
بینهایت سپاسگزارم از شما…خیلی خیلی قلبمو نورانی کردین با نوشتن این جمله الهی…
شما همراه بانوی بهشتی خود….لایق همه قشنگی های جهان هستی خداوند هستین….
در کنار عشق و همدم الهی و ابدی تون، براتون از الله یکتاااااااا رستگاری و ثروت و سعادت بیکران آرزو میکنم…..
دوستتون دارم
سلام دوست عزیزم ،درود میفرستم به شما و لحظه ای که تونستم با فرکانس حالی خوبی که از وصل شدن به پروردگار گرفتم ، حال خوبی به دوستان عزیزم من جمله شما عزیزدل انتقال بدم…
خیلی سپاسگزارم از الله یکتا ، که اول منو لایق قرار داد تا بتونم به درگاه الهیش مقرب بشم …. و بی نهایت سپاسگزارم که دوستان ارزشمند توحیدی نازنینم منو مورد لطف و محبت خودشون قرار دادن….
به چه زبانی میتونم این لحظه رو شکر کنم؟!!!
علی جان ، برادر خوبم ، هم اکنون کامنت شما ، و محبت شما و عشقی که به قلب من پراکندین ، روحم رو صفا داد….
بی نهایت متشکرم که حال منو خوب تر کردین….
الهی خدای خوبم ، تا ابد خونه نشین قلب مهربون شما باشه و به وجود شما صفا و عشق و سلامتی و ثروت عطا کنه….
با قلب و درود فراوان دوست عزیزم
سلام به دوست و همکار و هم سفر و هم کلاسی و هم خانواده ای عزیزم مهدیه زیبا و مومن پروردگار
عزیزدلم سپاسگزارم که عشق و محبت خودت رو با نوشتن این دیدگاه ارزشمند برای من ، به سمت من روانه کردی….
بی نهایت حالم رو خوب کردی و بیشتر از گذشته احساس لیاقت و ارزشمندی کردم
چون که هر روز دارم بین بهترین بنده های خدا زندگی میکنم و عشق و صفا میبرم….
واقعا احساس خوشبختی زیادی میکنم….
مهدیه جان ،نازنینم سعادتمند هستم که از جانب یک همکار توی این محیط الهی، نقطه ی آبی دریافت کردم ….با دیدنش خیلی ذوووق کردم …
عزیزم مبارکت باشه ،شروع خدمت به بنده های خدا در ساحت و جایگاه یک معلم…..
خوشا به سعادت دانش آموزان و کادر مدرسه ای که همچین معلم توحیدی نازنین زیبایی دارند
فقط میتونم بگم خیلی لذت میبری…خیلی ….مخصوصا اگه سال اول باشی…..
برات پیشاپیش از خدای بزرگ زیباترین مسیر هدایت با کلی عشق و ثروت و برکت آرزو میکنم….
عزیزدلم دوستت دارم
بی نهایت سپاسگزارم از خدای بزرگ بخاطر این عشق و محبت و توجه ی که روزانه دارم دریافت میکنم….
دوستت دارم مهدیه عزیزم
مووووفق باشی و سربلند …
سلام و درود به رسول جان ، بنده خوب خدا…
همسفر مهربون خوش قلب ما….
رسول عزیز، دوست خوبم… وااااای که نمیدونی چقدر کامنت شما خوشحالم کرد…
احساس میکنم وقتی رسول خانکی برات کامنت میزاره یعنی کارت درسته دیگه ،!!!!
عزیز من ، رسول جان….از تمام ذوق و عشقی که به من داشتین بی نهایت سپاسگزارم ،
متشکرم از پروردگار که منو لایق کامنت های پرشور ومحبت بنده های خاص و توحیدیش قرار داده
من هرچی هستم و شدم …بخاطر لطف الله یکتاست
و دوم دیدن همسفرهای عزیزم هست که روزانه دارم فریادهای توحیدی و مناجات های عاشقانه اشون رو میخونم و لذذذذذت میبرم و به این مسیر بیشتر ایمان میارم…
عاشقانه و صمیمانه تک تک شما عزیزان رو که نمیدونم دقیقا چند نفر هستین رو دوست دارم و دلم میخواد تک تک شمارو سفت بغل کنم چرا که همه از خداییم ….
عاشقتونم ….
در پناه جانان بدرخشی رسول عزیز…