سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 211 - صفحه 7

به نام خداوند بخشاینده مهربان

آیا مردم ندیدند که خدا چگونه ابتدا خلقی راایجاد می‌کند وبازبه اصل خود باز می‌گرداند ؟این کار برخدا بسیار آسان است.

بگو:به مردم که در زمین سیر کنید و ببینید که خدا چگونه خلق را نخست ایجاد کرده سپس نشآت آخرت را ایجاد خواهد کرد،خدا بر هرچیز تواناست.

هرکه را درمشیتش باشد عذاب میکند وهرکه در مشیتش باشد می‌بخشد پهنه به سوی او باز میگردند.

وشما نه هرگز خدای قادر مطلق را عاجز درزمین واسمان توانید کرد ونه جز خدا در آسمان وزمین نگهبان ویاوری دارید .

وآنان که به آیات خداوشهود لقای او کافر شدند آنها از رحمت من نامیدند وسخت به عذاب دردناک گرفتار خواهند شد

خداجونم تو عاشقی را در حق این بنده آن تمام کردی این بنده تو که تو بهش عزت دادی

حالا مجنون تو شده عاشق تو شده

فقط پرستش لایق خداوندگاری همچون تو هست که از هیچ مرا آفریدی

مراقلب بخشیدی تا مهربانی کنم

مرا چشم بخشیدی تا زیبایی هایت را ببینم وچهره زیبای فرزندانم ودنیای زیبایت را ببینم

مرا گوش بخشیدی تا صدای زیبای طبیعت وپرنده ها وصدای فرزندانم را بشنوم

مرا پا ودست وپوست ومووصورت زیبا بخشیدی تادرامان باشم ومرا محافظت کنی

مرا اندام های داخلی عالی وکامل وسیستم ایمنی وسیستم داخلی خودکار وهوشمند آفریدی تا راحت زندگی کنم و کارهای خودم را خودم به راحتی انجام دهم

مرا عقل و هوش بخشیدی تا متمایزم کنی از دیگر موجودات که اختیاری از خود ندارند وازادی واختیار به ما انسانها بخشیدی تا خالق زندگی خود باشیم وهیچ ستمی نشود

اگر بخوام از همین اعضای بدنم سپاسگزاریم کنم دفترها باید پرکنم روزها وساعتها بنویسم وزبانم قاصر است از شکرگزاری همین بدنم فقط

بقیه شکرگزاری از دیگر نعمت‌هایی که به من بخشیدی را آیا میتوانم که حقیقتانه

فقط با زبانم وتمام وجودم تورا شکر میکنم

همه جا کنارم بودی ومن خوش شانس ترین انسان کودک بودم ولی من نیمه خالی را می‌دیدم

خدایا گناهانمان رابریز ومارا با مهربانی ات ببخش که تو بخشنده و مهربانی

اول قرآن را بااین آیه شروع کردی

به نام خداوند بخشاینده مهربان

به خودخودت من چند سالی هست در همین کلمه بخشندگی مانده ام که اگر درک کنم دیگر پر میشوم از انسانها وفقط روی تو حساب میکنم

مرا وقتی تشنه وگرسنه بودم سیراب کردی

تا صدایت زدم گفتی جانم من هستم

چه کسی را بیابم بهترازتو که همیشه خدایی کردی

ومراقبم بودی

وقتی خواستم شروع کنم به نوشتن از خدا هدایت خواستم که خودش بنویسه واون می‌گفت ومن نوشتم

با هرکلمه اش اشک ریختم انگار خود اون از طریق دستانم جاری میشه

چقدر خدای خوبی داریم آخه از این عادل تر

از زمانی که دارم قرآن میخونم دیدم باز شده یه جور دیگه خدارا لمس میکنم

لطیف همچون برگ گل که نمی‌دونم چی میشه مثال زد

مهربان تر از پدرومادر که اصلا در وصف نمی‌گنجد

استادقبل از اینکه بخوام از زیبایی های این قسمت بگم می‌خوام به چیزی تعریف کنم برای اینکه شاید ایمان ما قوی تر بشه

همسرم دوروزپبش ماشین پژو پارس را فروخت و به من گفت سندش را آماده کن .

رفتم تو اتاق هرچی گشتم نبود که نبود دیگه از یه طرف خریدارفشار آورده بود از یه طرف هم همسرم هم ذهنش درگیر بود که کجاست این سند

خلاصه من فقط سعی کردم احساسم را خوب کنم سخت بود برام ولی فقط تو کدنویسی در دوره کشف قوانین نوشتم ودیروز هم فقط وفقط کامنت قسمت قبل را خواندم وکامنت پاکیزه وابراهیم را که خواندم انگار قلبم آروم شد

یه چیزی بگم فقط به خدا میگفتم خدایا همون طور که تو چکش استاد عباسمنش را از ته دریاچه آوردی بیرون باید سند ماشین را هم پیدا کنی

میگفتم خدایا تو قدرت برتر منی تو از اسرار ازل و همه چیز آگاهی من نمی‌دونم پیداش کن من که هیچی نمی‌دونم مگه ذهن من چقدر جلوش را میبینم مگه خودت نگفتی تو صدای بنده هات را می‌شنوی پس خودت پیداش کن

ازش سوال پرسیدم خدایا تو خونه هست به خدا می‌گفت اره میگفتم کجا برم می‌گفت تو کمد میگفتم نگاه کردم می‌گفت به من اعتماد کن هست واینقدر احساس خوبی بهم میداد که قابل وصف نیست

دیگه شوهرم از یه طرف می‌گفت بگرد ومن هم همه جا را گشته بودم ومغزم دیگه هنگ بود

وخریدار هم می‌گفت باید 10میلیون بزنی حسابم تا سند پیدا بشه واقوامس هم سر وصداکه تو دروغ میگی بیا ماشینت را پس بگیر

تا اینکه یه لحظه به همون خدا خودش به دلم انداخت برو کمد را بگرد زیرکمد را بگرد .

ورفتم ودبدم بین کشو کمد یه پوشه هست ونکاه نکرده گفتم خودشه خداکارش درسته

خداوند همه موجودات را هدایت می‌کنه

به هدایت هاش ایمان داشته باشیم ودل بسپاریم

به همون خدا فقط باید دل بسپاریم به خودش

همه بنده ها را تو ذهنمون کوچیک کنیم

خداتو قرآن میگه به حساب اینکه گفتید آیمان آوردیم فکر میکنید رهاتون کردیم

باید توحید خالص باشه نمیشه جهان را دور زد

به امید الله بریم سراغ زیبایی های این قسمت از سفرنامه توحیدی

چقدر وسیع بود این منطقه چقدر سرسبز بود واسمون آبی که روبه رو بود مرا دیوانه کرد

چقدر فراوانی چه زمین های بزرگی تا چشم کار می‌کنه سبز وسبز واب

چقدر فورد از این تصویر بزرگ وخفنه

عاشقتم مریم جون که از هرزیبایی عکس میگیری

عجب موتورهای زیبایی بود دونفرکه سوارش شدند فکر کنم دوقلو بودند

همه چیز تو این موتور جا داده بودند چقدر جالب بود باهر وسیله ای برای لذت بردن استفاده میکنند

دیروز همچین موتوری را تو جاده دیدم خیلی لذت بردم

استاد جان که هوایش به تمیزی شیشه جلو هست که تمیز باشه برای فیلم های عالی

خدای من اسمون را ببین چه ابرهای گوگولی داره انگار نزدیک زمین هستند چقدر قشنگه

چه درحت های جالبی بودند انگار نقاشی بود

اسم این سفر را باید بذاریم سفر توحیدی به سوی زیبایی

خدای من یه عالمه اسب من عاشق اسب هستم

استاد چند دقیقه فراموش کردم که این فیلم را مریم جون داره میگیره احساس کردم فیلم آمریکایی هست و مسابقه را دارم از نزدیک میبینم

یه چیزی توجه من را جلب کرد که این مسابقه یه تمرکز بالایی میخواست که هم رو اسب باشی هم به دستت طناب هم باید سریع این گاو ها را با طناب بگیری کسی که با تمرکز واز همون اول حرکت میکرد موفق میشد

خانم ها و آقایون همگی باهم تو ابن مسابقه شرکت کرده بودن آفرین به این عشق و علاقه شون

چقدر فراوانی درخت خداجونم همه چیز را فراوان آفریدی وزیبا وبی نظیر آخه چقدر این کلرادو زیباست چقدر من عاشقش شدم

مریم جون من قسمت پختن شما را خیلی دوست دارم خیلی قشنگ وبا عشق کار می‌کنی

مخصوصا اینکه مریم جون همیشه از استاد تشکر می‌کنند وایندفعه با غذای خوشمزه خدای من چه رنگ و لعابی داشت گوشت ها دهنم آب افتاد

استاد. چقدر لذت بردم از ذوق شما

میدونید یاد ذوق کردن بچه ها افتادم که با خرید یه چیزی چقدر راضی میشن واین یعنی سپاسگزاری از خداوند

خدای من کنار این جنگل واب رودخونه کریستال ریور که واقعا کریستال هم بو چه غذایی خوردید

تجسمش هم برای من حالم واحساسم را عالی می‌کنه .

چقدر خواب در این نقطه با این کوه هایی که زرد و نارنجی بودبااین هوای عالی لذت بخشه

استاد انسان احساس جوانی می‌کنه اگر فقط بری سفر به این مناطق وشما هرروز جوان تر وشاداب تر وتوحیدی میشید چون در زمین سیر میکنید وسپاسگزار هستید .