https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-9.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-17 05:15:152023-09-19 06:24:01سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 212
306نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد ودوستان خوب گل. واقعا تهسین دارید استاد وقتی شمارو میبنم که چقدر با انرژی وچقدر با اعتماد به نفس خوب در شما منوع به وج میاره که میشود من هم بهتر زندگی کنم استاد من هر لحظه دارم به یه نتیجه بهتر در زندگیم می گیرم استاد جان من وقتی مسافرت میرفتیم خیلی خسته میشدم بهمون خوش نمیگذشت همش سر رانندگی من با همسرم بسمون میشود یا من سر اینکه خیلی وسایل با خودش میکشید اما منوع همسرم چند روز پیش رفته بودیم مسافرت و خیلی هم خوش گذشت من خودم تو رانندگی بیشر کنترل کردم و توجه به زیباییها میشود درست فکر کردن چه تعقیر در من ایجاد کردچقدر با مسافرتهای دیگمون فرق میکرد خدارو شکر استاد
من دارم کم کم دستم راه میوفته براتون بنویسم استاد شمارو خداوند جلوی من قرار داد که چقدر خوبه خودتو به خدا بسپاری و چقدر خوبه بتونی لحظات با درست دیدن زیبا ترش کنی اما با گوش کردن به شما ودرست راه رفتن در زندگی خدارو به خونت دعوت کردن خدارو در کارت شریک کردن خدارو تو حرفات شریک کردن وخدارو با خودت مسافرت بردن را به من یاد دادید خداروشکر استاد از شما متشکرم که دارید این زیباییهای این جهان میتوان بهتر از این هم ودرست سفر رفتن ودرست با همسرت صحبت کردن ودرست رانندگی کردن وبه زیباییها توجه کردن اینهاست که زندگی قشنگ میکنه فقط کافی این حس درک کنی دیگه ولش نمیکنی استاد دوست دارم ️ ️
خلی لذت بردم از دیدن یک فایل فوق العاده جذاب و آموزنده دیگر
عجب سرسبزی و آب زلال این دریاچه خوشکل بود و خداوند را سپاسگذارم که به این آب گرم هدایت شدین و عجب فضای برای نشستن داشت این آب گرم چقدر خوب تمیز مرتب و با صندلی های خلی شیک و گل های رنگارنگ و جدید و خوشکل که باعث می شود یکسره خداوند را سپاسگذاری کنیم وقتی استاد داشت ورزش می کرد در آن هوای بسیار لذت بخش گرم و دوش آب سرد یاد استخر و سونای بخار افتادم که چقدر تجربه لذت بخش بود واقعا لذت بردم و ماشاالله استاد عجب ورزش خفن انجام دادی چون عضلات بدن گرم و اماده بود و شما هم خوب تمرین کردید
وقتی راه افتادین عجب یک شهر پاکیزه تمیز مرتب و خوشکل را دیدیم چقدر این کشور سرسبز تمیز و مرتب است و همه چی سرجای خودش قرار دارد و آن چند دانه خونه که در دل کوه ساخته شده بود چقدر خوشکل و جذاب بود که از عمق قلبم خداوند را سپاسگذاری کردم و لذت بردم
شکرخدا استاد شما فقط یکسره به سمت خوبیها لذت ها شادی ها و نعمت ها و سرسبزی ها وفراوانی ها هدایت می شوید و این واقعا جای سپاسگذاری دارد و ما فقط نظاره گر این همه نعمت برکت و ثروت هستیم و داریم بهترین لذت را می بریم
و در آخر عجب غذای را باعشق و شادی نوشجان کردید و لذت بردید و چقدر زندگی شیرین دارید و خلی برایم این رفتار و برخورد های شما قابل تحسین است که آگاهانه زندگی می کنید و دارید از زندگی تان لذت می برید و واقعا خودتان هستید و به سبک و شیوه خودتان زندگی تان را ادامه می دهید و این قابل افتخار است
خدایا صدهزار بارشکرت بابت دیدن این فایل و ثروت ها و نعمت ها و شادی های که دیدم و لذت بردم
من امروز یه درگیری بزرگ ذهنی داشتم که طبق آموزش های استاد در دوره کشف قوانین زندگی سعی کردم تمام تمرکزم رو از روی اون موضوع بردارم و از ظهر فقط توی سایت هستم و این فایل ها داره به من کمک میکنه که تمرکز رو از روی ناخواسته بذارم روی زیبایی ها و سپاسگزاری.. واقعا استاد سپاسگزارم که همچین فضایی رو برای ما فراهم میکنین
به به .. باز قراره کلی زیبایی از دید درون بچه ببینیم .. خدایا شکرت
همه جا رد پای رودخونه هست .. چقدر قشنگ .. یعنی جون میده برای آب بازی ..این همه طراوت و شادابی طبیعت و تلفیقش با رودخونه یعنی ته زیبایی
چه همه سنگ کف رودخونه .. همه رنگی… تمیز …خیلی زیبا
یه سمت رودخونه تند تر .. اون سمت آروم و ملایم … چقدر خدا فوق العاده س که این همه زیبایی رو به نمایش میذاره برای لذت و سود ما .. خدایا شکرت
رودخونه مارپیچی… چقدر نقاش طبیعت با سلیقه س .. ریزبین… دقیق.. بی نظیر … اصلا نمیشه توصیف کرد
وسعت سرسبزی این قاره مثال زدنیه .. اصلا هر قسمت زیباتر .. اصلا همش فکر میکنم مگه میشه زیباتر ؟ .. باز یه جای دیگه رو نشون میدین که از قبلی هم زیباتره … واقعا محدودیتی در جهان وجود نداره جز در ذهن ما که هم محدوده و هم به کم قانع! البته که خدا هم زیباترش رو آفریده و هم تمام نشدنی… خدایا شکرت
چقدر جالب که در داخل ساختمون پر از زیبایی و گل و گیاه ، نور گیر با نمای زیبا، خلوت و آروم
داخل غار هم واقعا انگار خصوصیه .. صندلی هم گذاشتن .. این یعنی احترام و ارزش قائل شدن برای راحتی توریست
چقدر خوب که استاد به ما آموزش میدین که بهانه نگیریم و از هر فرصتی برای کارهامون استفاده کنیم و به تعویق نندازیم مثل ورزش که هرجایی و از هر شرایطی استفاده کنیم
یعنی عاشق اون خونه بالای کوه شدم .. عجب نمایی داره.. چه منظره محشری به ساکنینش میده.. توی دل آسمون و کوه و سرسبزی.. واقعا خارق العاده
زندگی توی همچین شهری که توی دل طبیعت و آب گرم هست واقعا حس خوبی داره
بازم رودخونه… یعنی محشره این طبیعت
و افرادی که هم لذت میبرن از اون طبیعت و هم تمیز نگهش میدارن ..
چقدر نگاه خانم شایسته رو دوست دارم که نشون میده واقعا ایشون تمرکز بر «لحظه» و «لذت» بردن از لحظه رو دارن .. اینکه فضای بیرون ماشین رو تعبیر به «حیاط» کنی خیلی جالبه و نشون میده واقعا ایشون فقط تمرکز روی لذت بردن دارن.. تحسین برانگیزه
ساحل زیبا با مردمی که هر کدوم برای خودشون راحت نشستن و لذت میبرن
و اسمان ابی و بی نظیر
هوای مطبوع و حس سر زندگی شکر شکر شکر
یک غذای عالی و فوق الغاده که مریم جان مثل همیشه عالی درست میکنن و تمیزی که همیشه برای من الگو هستن که میشه در هر شرایطی انقدر مرتب بود جتی توی کمپر و با فضای کوچک چقدر عالی
و مهمترین بخش این فایل غار بی نظیر کی فکرشو میکرد چنین ایده ای هم اجرا کنن
واقعا جالب بود و چقدر متفاوت چقدر خاص
خیلی خیلی لذت بردم ممنون استاد ذهنمون با نشون دادن اینها باز میکنی که ببین چقدر میشه متفاوت عمل کرد و ثروت ساخت شکر
من هنوز این قسمت از سفر به دور امریکا رو ندیدم با اینکه الان بیشترین زمانم صرف کار کردن رو خودم هست و تغییر باورهام اما هنوز این فایل رو با این که دیشب به محض اینکه رو سایت قرار گرفت دانلود کردم هنوز ندیدم .استاد قبلا تا 4 و 5 صبح بیدار بودم تمرین میکردم الان روز چند ساعت تمرین دارم و کار و بیشتر وقام دارم رو خودم کار میکنم طوری که از دیشب حدودا 5 ساعت خوابیدم و امیدوارم با نتایج حرف بزنم. ممکنه نوشته هام ربطی به این فایل و زیباییهاش نداشته باشه و از خداوند میخوام اون چیزی رو ثبت کنم و رد پا بگذارم که به خاطرش از خواب بیدار شدم .حدودا دو ماه پیش .تازه پروژه نفیسه حاجی محسن عزیز شاگرد عملگراتون رو خروجی گرفته بودم و تحویل داده بودم .بدهی که مدتها داشتم رو به خواهرم پرداخت کرده بودم و خیلی خوشحال بودم خواهرم طلبش رو نمیگرفت و حتی تو این مدت زیاد یک بار هم به روم نیاورد و میدونستم با تمام وجودش طلبش رو بخشیده اما شماره کارت خواهرم رو به نفیسه جان دادم که پرداخت کنن چون میخواستم داغی شعله قرض گرفتن خاطرم بمونه و تعهدی محکمتر بشه برای قرض نگرفتن و قرض ندادن .خب این اتفاق و درامد بعد از یک جریان راکد سه ساله تو زندگیم برام خیلی بزرگ بود چون پارسال همین موقه درامد من ماهی 5 هزار تمن هم نبود.با شوق و ذوق اون اتفاقات خوب رو مینوشتم که استاد بخونن اما استاد نه تنها نمیخوندن که شاید اعراض هم میکردن که کاملا بهشون حق میدم.الان کاملا حق میدم .اون روزا این درک رو نداشتم و داشت رو روحیم تاثیر میگذاشت .میدونستم ایراد از منه که نتیجه نگرفتم اما اون باگ ها رو خبر ازش نداشتم و داشتم با این باور محدود کننده که محیط دلیل نتیجه نگرفتنم هست اشغالا رو زیر مبل قایم میکردم.اره حدودا دو ماه پیش یه روز یهو کوله پشتیم رو برداشتم چند تا تیکه لباس.جعبه عروسکایی که با جون و دل با عشق ساختم.و پروژه زندگی در بهشت که با هدایت خداوند شروع شد و قالیچه ای که تو خواب دیدم و پروژه زیبایی که با هدایت خداوند و اجازه شما اسم زندگی در بهشت رو روش گذاشتم و مشغول انجامش بودم رو داخل یه کیسه گذاشتم و راهی رفتن شدم .تمام پول حسابم 250 هزار تمن بود که از پاداشی مونده بود که علاوه بر دستمزدم از نفیسه عزیز دریافت کرده بودم .وقتی خواستم برم این حرکت من انقدر تازه و نا اشنا بود برای خانوادم که جدیم نگرفتن فقط مادرم اومد و گفت اره دخترم تو باید بری اما الان وقتش نیست و اینجوری.گفت من تو رو با عزت بزرگ کردم راه رفتن تو از اینجا با ذلت نیست و حرفاش رو مشنیدم اما نمیفهمیدم گفتم هر کسی جلوی من رو بگیره جلوی خدا ایستاده که چنین چیزی ممکن نیست.دم در راهرو پدرم اومد و فقط اون کیسه پروژه رو ازم گرفت بدون اینکه بدونه داخلش چیه پروژه زندگی در بهشت.برنگشتم که ازش بگیرم رفتم تو مسیر هر از گاهی بر میگشتم پشت سرم رو نگاه میکردم هیچکس دنبالم نبود و احساس میکردم اره مسیرم درسته که انقدر اسون دارم میرم. اول جاده روستا که رسیدم ماشین بود بر عکس همیشه که اون تایم ماشین به اون راحتی ممکنه نباشه در بست گرفتم به سمت ترمینال از اون لحظه به بعد اصلا خودم رو نمیشناختم فقط یه ندایی هر از گاهی اروم درونم میگفت تو کی هستی؟تو واقعا زهرایی؟ اما انقدر فکر میکردم کارم درسته که اون ندا کم رنگ و کم رنگ تر میشد .رسیدم ترمینال شهر.محوطه پر از ماشین بود اما باجه بیلیط فروشی تعطیل بود.چند لحظه رو صندلی های داخل ترمینال نشستم تلفن های خانوادم خصوصا پدر و مادرم شروع شد.فقط تلفن پدرم رو جواب دادم.گفت روله جان من کجا رفتی؟بگو کجایی بیایم دنبالت.ادامه ندادم خواهرم پیام داد مادر و خواهرم دارن میان دنبالت بگو کجایی؟ اون لحظه یه آن از خودم پرسیدم تو کی هستی؟احساس کردم با یه ادم کاملا غریبه مواجهم.خیلی جالبه صحنه ها و افرادی رو میدیدم که تا قبل از اون روز تو فرکانس دیدنشون نبودم قشنگ داشت خدا میگفت زهرا بخوای بری کمکت میکنیم با سر بری تو ذلت ولی اگر برگردی نه ترسی داری و نه اندوهگین میشی.همون لحظه یه اقایی اومد گفت خانم تعطیله برو اینجا جای مناسبی نیست که خدا بود که میگفت اره برو اینجا جای مناسب برای زهرای من نیست.برگشتم سمت داخل شهر.ایستگاه تاکسیهای ترمینال دقیقا کنار بازارچه معروف و تاریخی شهرمون هست.دنبال جایی میگشتم چند لحظه بشینم تمرکز کنم و تصمیم درست رو بگیرم.یه نیمکت داخل بازارچه بود و نشستم همونجا هوا داشت خنک میشد و بازار کم کم شلوغ تر میشد نیاز داشتم به سکوت و دلم طراحی میخواست یه قلم و کاغذ یه جای ساکت که این چیزیه که خیلی زیاد بهم ارامش میده .یه لحظه یه تابلو گرد خیلی شیک با یه لوگوی باحال نظرم رو جلب کرد تابلوی یه کافه بود ولی باور نداشتم تو اون بازار چه با بافت تاریخی و سنتی کافه باشه چون اونجا حالت بازاری و عمده فروشی هست بیشتر.اما خدا بهم گفت برو اونجا رفتم سمت کافه وارد شدم من اولین مشتری بودم و خلوت بود دو تا خانم زیبا با برخورد عالی و عزتمندانه راهنمایبم کردن به طبقه بالا.رفتم طبقه بالا اولین میز رو به پنجره نشستم .شروع کردم به گوش دادن فایل که هدایت شدم به فایل قسمت 51 گفتگوی استاد با دوستان.تمرکز نداشتم ولی تمام تلاسم این بود ارامشم رو به دست بیارم از کل فایل یک جمله نان استاپ تو وجودم تکرار میشد.کی هدایت ها میاد وقتی تو بتونی خودت رو اروم کنی وقتی بتونی ما رایت الا جمیلا کنی اونوقته که هدایته میگه حالا این کارو کن این قدم رو بردار.دفترچه و مدادم رو اوردم شروع کردم به اتود زدن پروژه زندگی در بهشت که خانم کافه دار منو رو اورد بین تمام اون موارد منو فقط چشمم گل گاوزبون رو میدید گفتم همین رو لطف کنید با اینکه مدتهاست به لطف خدا دمنوش و اینجور چیزا استفاده نمیکنم.من تنها مشتری بودم تا اون لحظه و خیلی جالبه که برای من نوع عجیبی از قهوه تو یه فنجون هنری و جالب سرو شد .میدونستم گل گاوزبون نیست اما اینها رو چشمم میدید و تمام وجودم مشغول پیدا کردن تمرکزم بود حتی قهوه رو که میخوردم متوجه نشدم که دارم قهوه میخورم .کم کم کافه شلوغ شد و یه طوطی سفید زیبا هم اومد تو جمعمون.کافه پر شده بود از زوج های شاد و هدیه به دست اطراف من و بهم لبخند میزدن .رو به روم تو قفسه کتابخونه کافه یه کتاب که روش نوشته شده بود به دنبال تو و موزیکی که فقط یه جملش رو میشنیدم که همه به دنبال تو هستند .احساسم داشت به مراتب بهتر میشد.کلی از طوطی سفید و زیبا اونجا تصویرسازی کردم.یهو یه پیام از خواهرم دریافت کردم که لطفا جواب بده مادرم اومدن دنبالت انگار برق من رو گرفت پا شدم رفتم سریع همون گل گاوزبون رو حساب کردم و رفتم بیرون خواستم به گوشی مادرم زنگ بزنم گوشیم رو که دستم گرفتم همین که پام رو از کافه بیرون گذاشتم مادرم و خواهرم بدون اینکه اطلاع داشته باشن من کجام دقیقا رو به روی من رو به روی کافه داشتن با یه خانم از اقواممون صحبت میکردن. دوییدم سمتشون مادرم گل از گلش شکفت انکار دنیا رو بهش دادن.قبلش سر پا ایستاده بود همین که من رو دید رو نیمکت نشست گفت اخییییش خدا یا شکرت.یه کم با اون خانم حرف زدن و رفتیم .مادرم یه حال عجیبی داشت که تا اون روز اون برق شادی رو به اون شدت تو چشماش ندیده بودم دلش میخواست همه بازار رو برای من هدیه بخره.دوست داشت هر کاری کنه اون لحظاتی که با هم بودیم بیشتر طول بکشه و بیشتر بهمون خوش بگذره.پیشنهاد داد بریم کافه.رفتیم بستنی خوردیم.کلی خرید کردیم.برای برادر زادم هدیه گرفتیم و رفتیم سمت تاکسی های روستا.خدا یکی از بهترین و شریفترین رانندگان شهرمون روسر راهمون قرار داد که خانوادگی به پدرم ارادت خاصی دارن و پدرم رو خیای زیاد دوست دارن.حالم عاای بود و هی بهتر و بهتر میشد.هرچی به روستامون نزدیکتر میشدیم احساسم بهتر میشد اولین باری بود که به خاطر روستامون خونمون و خانوادم انقدر سپاسگذار بود اولین باری بود که اونقدر عمیق احساس میکردم همه چی دارم و دارم میرم بهشت. اقای راننده با اینکه مسیر خونش به خونه ما دور بود بدون اینکه ازش درخواست کنیم ما رو با عزت تا دم در خونمون رسوندن.وقتی رسیدیم لباسهامو عوض کردم و نشستم پشت میز کارم شروع کروم به سپاسگزاری.مادرم اومد کنار من تو اتاق خوابید همون سر شب.یه خوابی که ارامش دنیا توش جمع شده بود.صدای نفس هاش انقدر اروم و مثبت بور فرکانسش که دلمون نیومد شام بیدارش کنیم خوابید تا فردا.یکم که سپاسگزاری کردم تازه یادم اومد من تو کافه قهوه خوردم و پول گل گاوزبون رو اشتباها حساب کردم .یادم افتاد کارت کافه رو چون از لوگوش خوشم اومده بود ازشون گرفته بودم .با مدیریت اونجا در میون گذاشتم یه اقای بسیار بسیار متشخص گفتن سفارش شما درست بوده و نیاز نیست هزینه دیگه ای مرداخت کنم.حتی حضوری هم رفتم خدمتشون گفتن درست بوده و اگر هم اشتباه باشه اشتباه ما بوده و نیاز نیست هزینه پراخت کنید چون قیمت قهوه بالا تر بود .از اون روز …. باقی کامنت رو از خدا میخوام زمان مناسب هدایتم کنه با خبرهای خوش بیام بنویسم استاد عزیزم من از خدا توبه خواستم زیاد سر نماز و خدا بهم گفت *ای کسانی که به زیان خویش زیاده روی کرده اید از رحمت خدا نا امید نشوید که او بسیار توبه پذیر و مهربان است.از شما هم میخوام کم کاریهام رو به بزرگواری خودتون ببخشید چون الان میدونم وقتی یه استاد مثل شما هزاران هزار فایل دانلودی به عنوان هدیه و رایگان در اختیارمون گذاشته و فقط تو همش همه جملاتشون یه چیز رو میگه حق داره از شاگرداش انتظار نمرات بالا داشته باشه تلاشم همینه به امید روزی که خبرهای عاااالی بهتون بدنم.خدارو بابت تمام تک به تک داشته هایی که دارم و حتی فراوان فراوانشون رو حواسم نیست که شکرگزار باشم سپاسگزارم .
وای خدا شکرت بابت این همه زیبایی، آدم لذت میبره از این رابطه عاشقانه، وقتی آروم آروم درک آدم بالاتر میره و کمی مفهوم توحید رو درک میکنه، متوجه میشیم وابستگی سم مهلکه، یک شِرک ویرانگر، ولی وقتی خودت با خودت اوکی میشی، جهان با تو اوکی میشه، واقعا خانم شایسته فوق العاده هستش، چقدر این انسان با خودش رفیقه، البته اینو از پاسخ جهان هم میشه فهمید، یک کانال تو you tube فالو دارم که طرف راننده کشنده هست( من عاشق ماشینم) ایشون ایرانی هستن و ساکن ایالات متحده آمریکا و با کشنده بار جابجا میکنن، گاهی اوقات میبینم که شروع میکنه به گله و شکایت از وضعیت جادها، پمپ بنزین ها، حتی بعضا فحش میده مثلا به فرماندار فلان ایالت که چرا رسیدگی نمیکنه، بعد استاد رو میبینم لحظه به لحظه شاکر و سپاس گذار، هرجا میره ترکیب رنگها با همند، ابرها مثل پشمک شناور، آب مثل کریستال و …
استاد تو یکی از فایلها فرمودن اوضاع خوب نمیشه تا وقتی که تو خوب نشی
و زمانی (را به یاد آورید) که پروردگارتان وعده داد: اگر سپاسگزاری نمایید، حتما نعمتم را بر شما می افزایم و اگر ناسپاسی کنید، بی گمان عذابم سخت و شدید است
و آنگاه که ابراهیم گفت: ای پروردگارم! این سرزمین را اَمن بگردان و آن دسته از ساکنانش را که به الله و روز رستاخیز ایمان دارند، از میوه ها (و برکت های گوناگون) بهره مند بفرما.فرمود: به هر کس که کفر ورزد، بهره ی اندکی می دهم و سپس او را (مبتلا به بیچارگی) به سوی آتش دوزخ می کشانم؛ و چه فرجامِ بدی است!
استاد ادم وقته سبک زندگی شمارو میبینه نمیدونه چی بگه و واقعا از کجا شروع کنه درست خیلی این رفتارهارو ازتون میبینم، این سبک زندگی ولی هربار میبینم بازم تازگی داره خودتون گفتید بارها بهتون گفتن هرکی شمارو دیده که رابطتون چقدر با تمام دنیا فرق داره و واقعا هم همینطور من تا به حال اصلا همچنین جنس از رابطه ای ندیدیم و خب اون کسایی هم ک میددیم رابطشون خوبه تو فضای مجازی میدیدم که این سبکی بودن که زندگی و رابطه خوب یعنی سوپرایز کردن، یعنی شادی هارو جشن گرفتن و به نمایش گذاشتن،یعنی شواف کردن، یعنی برای هم جنگیدن همش اینو میزنن بعدسالها بهم رسیدیم،عشق یعنی براش بجنگی،و واقعا اینقدر شاعرها، الان فضای مجازی این نوع رابطه رو توی مغز ما وارد کردن که ادم توقعاتش از رابطه یه چیز فضایی میشه واقعا این سبک ها ادم گمراه میکنه واقعا، ولی استاد شما ب جور متفاوتی هستید یه جوری که ادم قاصر از گفتنش در عین حال که نهایت احترام و عشق رو برای هم قائلید و همش حرفای عاشقانه میزنید در عین حال ی رهایی خاصی بینتون هست یعنی انگار ی رابطه است مثل ی رود روون، پایه همدیگه، پایه انواع تفریح، پایه انواع گشت و گذار، پایه ساعتها حرف زدن، پایه تنها و دوتایی زندگی کردن تو ی جنگل بزرگ و ب دور از دیگران و خانوداه اونم سالهای سال استاد شما خودت یه سبک زندگی هستی بخدا،واقعا ی جنس متفاوتی از روان بودن و جاری بودن توی لحظات شماست و این قابل تحسین اینو ب یاد من میاره خدای من ببین این سطح از احترام، این سطح از عشق، این سطح از رها بودن،هم هست این تفریحات هم هست ادم وقتی این تصاویر میبینه به خودش میگه اینم هست و این تصاویر درسته در زندگی هر آدمی طبیعی اتفاق افتادنش ولی واقعا میدونم در پس تک تک این تجربه ها این احساسات عالی چه باورهای قوی هست، چه کنترل ذهنی هست، چه بهایی هست بهای رها کردن اون زندگی قبلی که شما توش بودی بهاش رها کردن کلی خشم بوده، کلی احساس بد نسبت به خودتون بده بهاش شجاعت بوده، بهاش استمرار و ایمان بوده بهاش تلاش آگاهانه و هر روزه و متعهدانه برای بالا نگه داشتن ارتعاشتون بوده، بهاش همه اینها بوده من نسشتم و تصاویر رو میبینم میگم به به چه تصاویر قشنگی منم میخام اما نمیدونم تجسم خالیش کاری نمیکنه باید اون به قول خودتون ترمز ها برداشته بشه اون باورها درست بشه تا این تحارب تحربه بشه واقعا دیدن هرباره ی این تصاویر چقدر به ادم انگیزه میده برای ببشتر کار کردن اون حس قشنگی ک لحظاتتون میده به ادم اون باور سازی ک میکنه این تصاویر به کمکم اومدن اون جاهایی ک ادم میخاد جا بزن غصه بخوره، غبطه بخوره یه دفعه یادش میاد لحظات شمارو میگه وای نه بهشت را به بها دهند نه به بهانه این خودش کنترل ذهن رو به ادم یاد میده.
سادگی سادگی با سادگی ها زندگی چقدر قشنگ خانم شایسته رنگ ابی واقعا بهتون میاد شما چقدر ساده هستید موهاتون،لباس هاتون بدون ارایش من به عنوان یه زن میگم نه بالاخره باید ادم موهاش رنگ انچنان باشه، لباس فوقالعاده همیشه شیک باشه همیشه پرفکت تا خواستنی تر باشه بالخره این جیزها هم تاثیر داره ولی سادگی ظاهر شما و خیلی از مردم آمریکا رو که توی این تصاویر میبینم واقعا نهیب بهم زده میشه و خیلی جاها دیدن این سادگی تصادیر و مردم جلوی من رو گرفته برای خود نمایی، برای خودم نبودن، برای اینکه زیبایی رابطه ام رو ربط بدم به عامل خارج خودم واقعا سادگی شما لذت زندگی، رهایی ذهنی رو دو چندان کرده این شهر زیبا که ببشتر شبیه یه روستای قشنگ میموند گلن وود ووی سادگیش چه آرامشی داشت شهر ارام بود اخر هفته خلوت به غار قشنگ کنار دو زوج عالی ک بی نهایت از زندگی لذت میبرن همه چی واقعا قشنگ بود اون مردمی که خودشون بودن واقعا در صلح بودن کنار ی رود کوچیک چقدر در صلح زندگی میکردن و از هرچی در اون فضا بود استفاده میکردن مامانای شاد که رو اب با بچه ها پارو میزدن اون خانم مسن ک با چه اعتماد ب نفس حرکت میکرد واقعا همشون قابل تحسین بودن واقعا همشون بی نظیر بودن ممنون که این تصاویر رو ثبت کردید.
سلام استاد عزیز و مریم شایسته شایسته عاشقتونم این سفرهای به دور امریکا یاد نقاشیهای باب راس میندازه چقدر قشنگ میکشید و هیچ موقع فکر نمیکردم اینا واقعیت داشته باشه ولی با تصویر کشیدن شما در حقیقت به این باور رسیدیم که نقاشیهای باب راس بسیار واقعی بود زیبا و جاندار الهی شکرت استاد من همش میگم الان شما به ما نشون میدین بعداً ما به بقیه نشون میدیم .
این رودخانه اگرچه عمق نداره ولی چقدر زیبایی داره چقدر زیبایی داره و در حدی است که میتونه بهترین خودش رو نشون میده اینم عمل صالح داره انجام می دهد.خدای من �سپاسگزارم به خاطر این رنگهای زیبا یعنی انواع سبز انواع رنگ زرد وبعد آبی زیبای آسمان و کوه های خوش هیکل چقدر دوست داشتنی رنگ زیبای خاک درخشش آب خدایا سپاس خدایا سپاس .چشمامونو قلقلک میده بچههایی که قلقلکشون میدی و کلی میخندن من تمام مدت چشام در حال خنده است پر از لذت و شادی الهی شکر. انسان مست میشه با دیدن این تصاویر میگه مستی ز می عشق نه از باده ناب واقعاً انسان مست نقاشی خداوند میشه الهی شکر الهی شکر به خاطر اینکه من دارم میبینم به خاطر این چشای سالمم و به خاطر شما عزیزان دوست داشتنی
و خدایا سپاس به خاطر لپتاپم و به خاطر گوشیم که من ویس میگم اون مینویسه الهی شکر.
آخ دلم خواست این آب گرمو و بعد بیام یه لیوان آبی که توش تیکههای لیمو بخورم اونی که توش تیکههای خیاره اونم بیام بخورم ای جون دل. و اون ترکیب رنگ زرد و سبز و آبی نارنجی و قهوهای سولاریوم. یهو وقتی وارد غار شدید اون بخار ،قشنگ حس کردم که نفسم گرفت یعنی حس کردم یه رطوبت بسیار شدید و با یه حرارت بسیار بالا وارد یه همچین فضایی شدم چقدر خوبه الهی شکر الهی شکر.وای مریم عزیز چقدر این گونههات خوشگله خوشگله تراشیده تراشیده شدی دمت گرم منم هیچ موقع استخوانهای بدنم رو لمس نمیکردم اصلاً پیدا نمیکردم از زمانی که دوره سلامتی رو انجام دادم استخوانهای گردنم رو خیلی دوست دارم که دیده میشه تراشیدگی قوس کمرم رو خیلی دوست دارم و زیبایی شکم و سینه رو خیلی دوست دارم دارم پوستم چقدر روشن شده خوب شده إلهی شکرت ،استاد الهی خیر ببینی. آخ چه ویویی اون خونه داشت از اون بالا چی میبینن؟؟؟عاشقتونم با این خونه هاتون. و اون هواپیمایی که اومد رد شد من رو باز به یاد سفرمون به آمریکا میندازه من نمیدونم کی و چطوری ولی میدونم که من با هواپیما فرود میام توی نمیدونم کجای امریکا ولی میدونم میام. استاد عاشقتم باز دوباره رفتی یه جای قشنگ یعنی زیبایی در زیبایی چقدر کیف کردم از این آقایی که تنهایی کنار رودخونه نشسته بود داشت چیزی مینوشت و بعد باز چقدر دلم خواست که شیرجه بزنم برم تو آب آفرین استاد کارت پستالیه واسه خودش.استاد چقدر فوردتو دوست دارم و چقدر این استیکا خوشمزه است آبدار. من آبدار خیلی دوست دارم استیک آبدار خوشمزه .من یه دونه از این دستگاه غذاپزیتون واسه آروی م خریدم توی بازی فراوانی خریدم. و گفتم استاد منم به به وقتش میبینمش. و چقدر درسته هیچی باکلاستر از تمیزی نیست تمیزی چه تو زندگی چه توی روح چه تو بدن عاشقتونم الهی شکرت
به نام خداوند بخشایشگر
سلام استاد ودوستان خوب گل. واقعا تهسین دارید استاد وقتی شمارو میبنم که چقدر با انرژی وچقدر با اعتماد به نفس خوب در شما منوع به وج میاره که میشود من هم بهتر زندگی کنم استاد من هر لحظه دارم به یه نتیجه بهتر در زندگیم می گیرم استاد جان من وقتی مسافرت میرفتیم خیلی خسته میشدم بهمون خوش نمیگذشت همش سر رانندگی من با همسرم بسمون میشود یا من سر اینکه خیلی وسایل با خودش میکشید اما منوع همسرم چند روز پیش رفته بودیم مسافرت و خیلی هم خوش گذشت من خودم تو رانندگی بیشر کنترل کردم و توجه به زیباییها میشود درست فکر کردن چه تعقیر در من ایجاد کردچقدر با مسافرتهای دیگمون فرق میکرد خدارو شکر استاد
من دارم کم کم دستم راه میوفته براتون بنویسم استاد شمارو خداوند جلوی من قرار داد که چقدر خوبه خودتو به خدا بسپاری و چقدر خوبه بتونی لحظات با درست دیدن زیبا ترش کنی اما با گوش کردن به شما ودرست راه رفتن در زندگی خدارو به خونت دعوت کردن خدارو در کارت شریک کردن خدارو تو حرفات شریک کردن وخدارو با خودت مسافرت بردن را به من یاد دادید خداروشکر استاد از شما متشکرم که دارید این زیباییهای این جهان میتوان بهتر از این هم ودرست سفر رفتن ودرست با همسرت صحبت کردن ودرست رانندگی کردن وبه زیباییها توجه کردن اینهاست که زندگی قشنگ میکنه فقط کافی این حس درک کنی دیگه ولش نمیکنی استاد دوست دارم ️ ️
سلام استاد عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم
به به
واقعا خود خدا نقاشی کرده زمین رو چقدر زیبا و رویایی
خدایا هزاران مرتبه شکرت بابت این مناظر زیبا
خدارا هزاران مرتبه شکرت بابت وجود استاد عزیزم و مریم خانم که این همه زیبای رو با ما به اشتراک میزارن
چقدر من حالم خوب میشه با دیدن مردمی که خیلی ساده و مفید اومدن کنار آب و چقدر دارن لذت میبرن و خوشحال هستند
چقدر انرژی زیادی داره این غار که تمام سلول های پوست رو باز میکنه و خود به خود ریلکسشن عالی هست برای تمام قسمت های بدن
به به عجب آب خنکی که بعد از یه غار نوردی نوش جان شد و چقدر خوشمزه تر شده بود به اون تکه های پرتقال و خیار
چقدر جاده های زیبا و شهر قشنگ و با صفا بود واقعا خود بهشته
منم با دیدن نفسم تازه شد چه به بگذره استاد و مریم خانم که انگار قدم زدن در ابر ها رو دارن تجربه میکنند
چقدر خوبه که بچه درون تصاویر زیبایی ثبت میکنه و ما با عشق میبینیم
چقدر. عالی هست روابط عمومی استاد که با دیدن شخصی و سوال پرسیدن باعث شد مکان های بهتری یاد بگیرم و ما هم لحظات زیبایی در ادامه ببینیم
چقدر امکانات کمپر عالی هست که هم غذای خوشمزه میشه درست کرد هم به راختی میشه فوتبال نگاه کرد و هم اینکه خیلی زود و راحت تر و تمیز میشه
خدایا شکرت
چقدر سایت استاد عباس منش پر از فیلم ها و متن های مثبت هست که همین که سایت رو باز میکنیم خود به خود فرکانسمون میره بالا
خدایا هزاران مرتبه شکرت بابت وجود استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته و سایت پر از انرژی مثبت
استاد عزیز و خانم شایسته گرامی سلام
خلی لذت بردم از دیدن یک فایل فوق العاده جذاب و آموزنده دیگر
عجب سرسبزی و آب زلال این دریاچه خوشکل بود و خداوند را سپاسگذارم که به این آب گرم هدایت شدین و عجب فضای برای نشستن داشت این آب گرم چقدر خوب تمیز مرتب و با صندلی های خلی شیک و گل های رنگارنگ و جدید و خوشکل که باعث می شود یکسره خداوند را سپاسگذاری کنیم وقتی استاد داشت ورزش می کرد در آن هوای بسیار لذت بخش گرم و دوش آب سرد یاد استخر و سونای بخار افتادم که چقدر تجربه لذت بخش بود واقعا لذت بردم و ماشاالله استاد عجب ورزش خفن انجام دادی چون عضلات بدن گرم و اماده بود و شما هم خوب تمرین کردید
وقتی راه افتادین عجب یک شهر پاکیزه تمیز مرتب و خوشکل را دیدیم چقدر این کشور سرسبز تمیز و مرتب است و همه چی سرجای خودش قرار دارد و آن چند دانه خونه که در دل کوه ساخته شده بود چقدر خوشکل و جذاب بود که از عمق قلبم خداوند را سپاسگذاری کردم و لذت بردم
شکرخدا استاد شما فقط یکسره به سمت خوبیها لذت ها شادی ها و نعمت ها و سرسبزی ها وفراوانی ها هدایت می شوید و این واقعا جای سپاسگذاری دارد و ما فقط نظاره گر این همه نعمت برکت و ثروت هستیم و داریم بهترین لذت را می بریم
و در آخر عجب غذای را باعشق و شادی نوشجان کردید و لذت بردید و چقدر زندگی شیرین دارید و خلی برایم این رفتار و برخورد های شما قابل تحسین است که آگاهانه زندگی می کنید و دارید از زندگی تان لذت می برید و واقعا خودتان هستید و به سبک و شیوه خودتان زندگی تان را ادامه می دهید و این قابل افتخار است
خدایا صدهزار بارشکرت بابت دیدن این فایل و ثروت ها و نعمت ها و شادی های که دیدم و لذت بردم
استاد جان بسیار ممنون و سپاسگذارم
بنام خدای هدایتگرم به زیبایی ها به اسانی ها و خواسته هایم
خدایاشکرت که من رو در مدار دیدن و شنیدن این حجم از زیبایی قرار میدی
این حجم از صلح و صفای درونی
خدایاشکرت که تجربه اینروزهایم تجلی ثروت و برکت و زیبایی در زندگیم هست
خدایا ممنونم که همینک داری بر سرم باران رحمت الهی میباری
بارانی از ثروت و برکت دایمی
خدایا شکرت که اینروزهااا چشمم به دیذن زیباترین مناظر باز شده
خدایا شکرت که داری همه کارهایم رو مرتب و. منظم پیش میبری در حالیکه من در تفریحم این همون ازادی مکانی و زمانی هست
خدایاشکرت که وکیلم شدی
خدایاشکرت که انچه امروز میبینم حاضل فرکانسهای خودمه
(پس که چه روزهای عالیتری درراهه) خدایاشکرت که حتی در اینروزهااا برام مشتری میشی
خدایاشکرت که بزودی زیباترین معجزات رو کامنت میکنم
معجزاتی که برای خودم تازگی ندارن دایمی هستن و من شاکر خدایاشکرت
نوش جونتون این همه طبیعت فوق العاده
گوارای وجودتون چشمه ابگرم
نفستون طلا در این هوای پاک
خدایاشکرت
برای قانونهای الهی ات
برای تغییر ناپذیرشون
خدایاشکرت برای خبرهای خوبی که امروز در حوزه هدفم بم میرسونی
خدایاشکرت برای قانون بی نظیر سلامتی
خدایاشکرت برای استادان الهام بخش خودم
.
خدایا شکرت که من رو همراه خودت کردی
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
من امروز یه درگیری بزرگ ذهنی داشتم که طبق آموزش های استاد در دوره کشف قوانین زندگی سعی کردم تمام تمرکزم رو از روی اون موضوع بردارم و از ظهر فقط توی سایت هستم و این فایل ها داره به من کمک میکنه که تمرکز رو از روی ناخواسته بذارم روی زیبایی ها و سپاسگزاری.. واقعا استاد سپاسگزارم که همچین فضایی رو برای ما فراهم میکنین
به به .. باز قراره کلی زیبایی از دید درون بچه ببینیم .. خدایا شکرت
همه جا رد پای رودخونه هست .. چقدر قشنگ .. یعنی جون میده برای آب بازی ..این همه طراوت و شادابی طبیعت و تلفیقش با رودخونه یعنی ته زیبایی
چه همه سنگ کف رودخونه .. همه رنگی… تمیز …خیلی زیبا
یه سمت رودخونه تند تر .. اون سمت آروم و ملایم … چقدر خدا فوق العاده س که این همه زیبایی رو به نمایش میذاره برای لذت و سود ما .. خدایا شکرت
رودخونه مارپیچی… چقدر نقاش طبیعت با سلیقه س .. ریزبین… دقیق.. بی نظیر … اصلا نمیشه توصیف کرد
وسعت سرسبزی این قاره مثال زدنیه .. اصلا هر قسمت زیباتر .. اصلا همش فکر میکنم مگه میشه زیباتر ؟ .. باز یه جای دیگه رو نشون میدین که از قبلی هم زیباتره … واقعا محدودیتی در جهان وجود نداره جز در ذهن ما که هم محدوده و هم به کم قانع! البته که خدا هم زیباترش رو آفریده و هم تمام نشدنی… خدایا شکرت
چقدر جالب که در داخل ساختمون پر از زیبایی و گل و گیاه ، نور گیر با نمای زیبا، خلوت و آروم
داخل غار هم واقعا انگار خصوصیه .. صندلی هم گذاشتن .. این یعنی احترام و ارزش قائل شدن برای راحتی توریست
چقدر خوب که استاد به ما آموزش میدین که بهانه نگیریم و از هر فرصتی برای کارهامون استفاده کنیم و به تعویق نندازیم مثل ورزش که هرجایی و از هر شرایطی استفاده کنیم
یعنی عاشق اون خونه بالای کوه شدم .. عجب نمایی داره.. چه منظره محشری به ساکنینش میده.. توی دل آسمون و کوه و سرسبزی.. واقعا خارق العاده
زندگی توی همچین شهری که توی دل طبیعت و آب گرم هست واقعا حس خوبی داره
بازم رودخونه… یعنی محشره این طبیعت
و افرادی که هم لذت میبرن از اون طبیعت و هم تمیز نگهش میدارن ..
چقدر نگاه خانم شایسته رو دوست دارم که نشون میده واقعا ایشون تمرکز بر «لحظه» و «لذت» بردن از لحظه رو دارن .. اینکه فضای بیرون ماشین رو تعبیر به «حیاط» کنی خیلی جالبه و نشون میده واقعا ایشون فقط تمرکز روی لذت بردن دارن.. تحسین برانگیزه
در پناه الله یکتا
طبیعت زیبا و فوق العاده خداوند شکر شکر شکر
ساحل زیبا با مردمی که هر کدوم برای خودشون راحت نشستن و لذت میبرن
و اسمان ابی و بی نظیر
هوای مطبوع و حس سر زندگی شکر شکر شکر
یک غذای عالی و فوق الغاده که مریم جان مثل همیشه عالی درست میکنن و تمیزی که همیشه برای من الگو هستن که میشه در هر شرایطی انقدر مرتب بود جتی توی کمپر و با فضای کوچک چقدر عالی
و مهمترین بخش این فایل غار بی نظیر کی فکرشو میکرد چنین ایده ای هم اجرا کنن
واقعا جالب بود و چقدر متفاوت چقدر خاص
خیلی خیلی لذت بردم ممنون استاد ذهنمون با نشون دادن اینها باز میکنی که ببین چقدر میشه متفاوت عمل کرد و ثروت ساخت شکر
به نام خداوند یکتا
سلام
امشب خیلی اتفاقی هدایت شدم که بنویسم
من هنوز این قسمت از سفر به دور امریکا رو ندیدم با اینکه الان بیشترین زمانم صرف کار کردن رو خودم هست و تغییر باورهام اما هنوز این فایل رو با این که دیشب به محض اینکه رو سایت قرار گرفت دانلود کردم هنوز ندیدم .استاد قبلا تا 4 و 5 صبح بیدار بودم تمرین میکردم الان روز چند ساعت تمرین دارم و کار و بیشتر وقام دارم رو خودم کار میکنم طوری که از دیشب حدودا 5 ساعت خوابیدم و امیدوارم با نتایج حرف بزنم. ممکنه نوشته هام ربطی به این فایل و زیباییهاش نداشته باشه و از خداوند میخوام اون چیزی رو ثبت کنم و رد پا بگذارم که به خاطرش از خواب بیدار شدم .حدودا دو ماه پیش .تازه پروژه نفیسه حاجی محسن عزیز شاگرد عملگراتون رو خروجی گرفته بودم و تحویل داده بودم .بدهی که مدتها داشتم رو به خواهرم پرداخت کرده بودم و خیلی خوشحال بودم خواهرم طلبش رو نمیگرفت و حتی تو این مدت زیاد یک بار هم به روم نیاورد و میدونستم با تمام وجودش طلبش رو بخشیده اما شماره کارت خواهرم رو به نفیسه جان دادم که پرداخت کنن چون میخواستم داغی شعله قرض گرفتن خاطرم بمونه و تعهدی محکمتر بشه برای قرض نگرفتن و قرض ندادن .خب این اتفاق و درامد بعد از یک جریان راکد سه ساله تو زندگیم برام خیلی بزرگ بود چون پارسال همین موقه درامد من ماهی 5 هزار تمن هم نبود.با شوق و ذوق اون اتفاقات خوب رو مینوشتم که استاد بخونن اما استاد نه تنها نمیخوندن که شاید اعراض هم میکردن که کاملا بهشون حق میدم.الان کاملا حق میدم .اون روزا این درک رو نداشتم و داشت رو روحیم تاثیر میگذاشت .میدونستم ایراد از منه که نتیجه نگرفتم اما اون باگ ها رو خبر ازش نداشتم و داشتم با این باور محدود کننده که محیط دلیل نتیجه نگرفتنم هست اشغالا رو زیر مبل قایم میکردم.اره حدودا دو ماه پیش یه روز یهو کوله پشتیم رو برداشتم چند تا تیکه لباس.جعبه عروسکایی که با جون و دل با عشق ساختم.و پروژه زندگی در بهشت که با هدایت خداوند شروع شد و قالیچه ای که تو خواب دیدم و پروژه زیبایی که با هدایت خداوند و اجازه شما اسم زندگی در بهشت رو روش گذاشتم و مشغول انجامش بودم رو داخل یه کیسه گذاشتم و راهی رفتن شدم .تمام پول حسابم 250 هزار تمن بود که از پاداشی مونده بود که علاوه بر دستمزدم از نفیسه عزیز دریافت کرده بودم .وقتی خواستم برم این حرکت من انقدر تازه و نا اشنا بود برای خانوادم که جدیم نگرفتن فقط مادرم اومد و گفت اره دخترم تو باید بری اما الان وقتش نیست و اینجوری.گفت من تو رو با عزت بزرگ کردم راه رفتن تو از اینجا با ذلت نیست و حرفاش رو مشنیدم اما نمیفهمیدم گفتم هر کسی جلوی من رو بگیره جلوی خدا ایستاده که چنین چیزی ممکن نیست.دم در راهرو پدرم اومد و فقط اون کیسه پروژه رو ازم گرفت بدون اینکه بدونه داخلش چیه پروژه زندگی در بهشت.برنگشتم که ازش بگیرم رفتم تو مسیر هر از گاهی بر میگشتم پشت سرم رو نگاه میکردم هیچکس دنبالم نبود و احساس میکردم اره مسیرم درسته که انقدر اسون دارم میرم. اول جاده روستا که رسیدم ماشین بود بر عکس همیشه که اون تایم ماشین به اون راحتی ممکنه نباشه در بست گرفتم به سمت ترمینال از اون لحظه به بعد اصلا خودم رو نمیشناختم فقط یه ندایی هر از گاهی اروم درونم میگفت تو کی هستی؟تو واقعا زهرایی؟ اما انقدر فکر میکردم کارم درسته که اون ندا کم رنگ و کم رنگ تر میشد .رسیدم ترمینال شهر.محوطه پر از ماشین بود اما باجه بیلیط فروشی تعطیل بود.چند لحظه رو صندلی های داخل ترمینال نشستم تلفن های خانوادم خصوصا پدر و مادرم شروع شد.فقط تلفن پدرم رو جواب دادم.گفت روله جان من کجا رفتی؟بگو کجایی بیایم دنبالت.ادامه ندادم خواهرم پیام داد مادر و خواهرم دارن میان دنبالت بگو کجایی؟ اون لحظه یه آن از خودم پرسیدم تو کی هستی؟احساس کردم با یه ادم کاملا غریبه مواجهم.خیلی جالبه صحنه ها و افرادی رو میدیدم که تا قبل از اون روز تو فرکانس دیدنشون نبودم قشنگ داشت خدا میگفت زهرا بخوای بری کمکت میکنیم با سر بری تو ذلت ولی اگر برگردی نه ترسی داری و نه اندوهگین میشی.همون لحظه یه اقایی اومد گفت خانم تعطیله برو اینجا جای مناسبی نیست که خدا بود که میگفت اره برو اینجا جای مناسب برای زهرای من نیست.برگشتم سمت داخل شهر.ایستگاه تاکسیهای ترمینال دقیقا کنار بازارچه معروف و تاریخی شهرمون هست.دنبال جایی میگشتم چند لحظه بشینم تمرکز کنم و تصمیم درست رو بگیرم.یه نیمکت داخل بازارچه بود و نشستم همونجا هوا داشت خنک میشد و بازار کم کم شلوغ تر میشد نیاز داشتم به سکوت و دلم طراحی میخواست یه قلم و کاغذ یه جای ساکت که این چیزیه که خیلی زیاد بهم ارامش میده .یه لحظه یه تابلو گرد خیلی شیک با یه لوگوی باحال نظرم رو جلب کرد تابلوی یه کافه بود ولی باور نداشتم تو اون بازار چه با بافت تاریخی و سنتی کافه باشه چون اونجا حالت بازاری و عمده فروشی هست بیشتر.اما خدا بهم گفت برو اونجا رفتم سمت کافه وارد شدم من اولین مشتری بودم و خلوت بود دو تا خانم زیبا با برخورد عالی و عزتمندانه راهنمایبم کردن به طبقه بالا.رفتم طبقه بالا اولین میز رو به پنجره نشستم .شروع کردم به گوش دادن فایل که هدایت شدم به فایل قسمت 51 گفتگوی استاد با دوستان.تمرکز نداشتم ولی تمام تلاسم این بود ارامشم رو به دست بیارم از کل فایل یک جمله نان استاپ تو وجودم تکرار میشد.کی هدایت ها میاد وقتی تو بتونی خودت رو اروم کنی وقتی بتونی ما رایت الا جمیلا کنی اونوقته که هدایته میگه حالا این کارو کن این قدم رو بردار.دفترچه و مدادم رو اوردم شروع کردم به اتود زدن پروژه زندگی در بهشت که خانم کافه دار منو رو اورد بین تمام اون موارد منو فقط چشمم گل گاوزبون رو میدید گفتم همین رو لطف کنید با اینکه مدتهاست به لطف خدا دمنوش و اینجور چیزا استفاده نمیکنم.من تنها مشتری بودم تا اون لحظه و خیلی جالبه که برای من نوع عجیبی از قهوه تو یه فنجون هنری و جالب سرو شد .میدونستم گل گاوزبون نیست اما اینها رو چشمم میدید و تمام وجودم مشغول پیدا کردن تمرکزم بود حتی قهوه رو که میخوردم متوجه نشدم که دارم قهوه میخورم .کم کم کافه شلوغ شد و یه طوطی سفید زیبا هم اومد تو جمعمون.کافه پر شده بود از زوج های شاد و هدیه به دست اطراف من و بهم لبخند میزدن .رو به روم تو قفسه کتابخونه کافه یه کتاب که روش نوشته شده بود به دنبال تو و موزیکی که فقط یه جملش رو میشنیدم که همه به دنبال تو هستند .احساسم داشت به مراتب بهتر میشد.کلی از طوطی سفید و زیبا اونجا تصویرسازی کردم.یهو یه پیام از خواهرم دریافت کردم که لطفا جواب بده مادرم اومدن دنبالت انگار برق من رو گرفت پا شدم رفتم سریع همون گل گاوزبون رو حساب کردم و رفتم بیرون خواستم به گوشی مادرم زنگ بزنم گوشیم رو که دستم گرفتم همین که پام رو از کافه بیرون گذاشتم مادرم و خواهرم بدون اینکه اطلاع داشته باشن من کجام دقیقا رو به روی من رو به روی کافه داشتن با یه خانم از اقواممون صحبت میکردن. دوییدم سمتشون مادرم گل از گلش شکفت انکار دنیا رو بهش دادن.قبلش سر پا ایستاده بود همین که من رو دید رو نیمکت نشست گفت اخییییش خدا یا شکرت.یه کم با اون خانم حرف زدن و رفتیم .مادرم یه حال عجیبی داشت که تا اون روز اون برق شادی رو به اون شدت تو چشماش ندیده بودم دلش میخواست همه بازار رو برای من هدیه بخره.دوست داشت هر کاری کنه اون لحظاتی که با هم بودیم بیشتر طول بکشه و بیشتر بهمون خوش بگذره.پیشنهاد داد بریم کافه.رفتیم بستنی خوردیم.کلی خرید کردیم.برای برادر زادم هدیه گرفتیم و رفتیم سمت تاکسی های روستا.خدا یکی از بهترین و شریفترین رانندگان شهرمون روسر راهمون قرار داد که خانوادگی به پدرم ارادت خاصی دارن و پدرم رو خیای زیاد دوست دارن.حالم عاای بود و هی بهتر و بهتر میشد.هرچی به روستامون نزدیکتر میشدیم احساسم بهتر میشد اولین باری بود که به خاطر روستامون خونمون و خانوادم انقدر سپاسگذار بود اولین باری بود که اونقدر عمیق احساس میکردم همه چی دارم و دارم میرم بهشت. اقای راننده با اینکه مسیر خونش به خونه ما دور بود بدون اینکه ازش درخواست کنیم ما رو با عزت تا دم در خونمون رسوندن.وقتی رسیدیم لباسهامو عوض کردم و نشستم پشت میز کارم شروع کروم به سپاسگزاری.مادرم اومد کنار من تو اتاق خوابید همون سر شب.یه خوابی که ارامش دنیا توش جمع شده بود.صدای نفس هاش انقدر اروم و مثبت بور فرکانسش که دلمون نیومد شام بیدارش کنیم خوابید تا فردا.یکم که سپاسگزاری کردم تازه یادم اومد من تو کافه قهوه خوردم و پول گل گاوزبون رو اشتباها حساب کردم .یادم افتاد کارت کافه رو چون از لوگوش خوشم اومده بود ازشون گرفته بودم .با مدیریت اونجا در میون گذاشتم یه اقای بسیار بسیار متشخص گفتن سفارش شما درست بوده و نیاز نیست هزینه دیگه ای مرداخت کنم.حتی حضوری هم رفتم خدمتشون گفتن درست بوده و اگر هم اشتباه باشه اشتباه ما بوده و نیاز نیست هزینه پراخت کنید چون قیمت قهوه بالا تر بود .از اون روز …. باقی کامنت رو از خدا میخوام زمان مناسب هدایتم کنه با خبرهای خوش بیام بنویسم استاد عزیزم من از خدا توبه خواستم زیاد سر نماز و خدا بهم گفت *ای کسانی که به زیان خویش زیاده روی کرده اید از رحمت خدا نا امید نشوید که او بسیار توبه پذیر و مهربان است.از شما هم میخوام کم کاریهام رو به بزرگواری خودتون ببخشید چون الان میدونم وقتی یه استاد مثل شما هزاران هزار فایل دانلودی به عنوان هدیه و رایگان در اختیارمون گذاشته و فقط تو همش همه جملاتشون یه چیز رو میگه حق داره از شاگرداش انتظار نمرات بالا داشته باشه تلاشم همینه به امید روزی که خبرهای عاااالی بهتون بدنم.خدارو بابت تمام تک به تک داشته هایی که دارم و حتی فراوان فراوانشون رو حواسم نیست که شکرگزار باشم سپاسگزارم .
بنام خدا
سلام بر همه عزیزان
وای خدا شکرت بابت این همه زیبایی، آدم لذت میبره از این رابطه عاشقانه، وقتی آروم آروم درک آدم بالاتر میره و کمی مفهوم توحید رو درک میکنه، متوجه میشیم وابستگی سم مهلکه، یک شِرک ویرانگر، ولی وقتی خودت با خودت اوکی میشی، جهان با تو اوکی میشه، واقعا خانم شایسته فوق العاده هستش، چقدر این انسان با خودش رفیقه، البته اینو از پاسخ جهان هم میشه فهمید، یک کانال تو you tube فالو دارم که طرف راننده کشنده هست( من عاشق ماشینم) ایشون ایرانی هستن و ساکن ایالات متحده آمریکا و با کشنده بار جابجا میکنن، گاهی اوقات میبینم که شروع میکنه به گله و شکایت از وضعیت جادها، پمپ بنزین ها، حتی بعضا فحش میده مثلا به فرماندار فلان ایالت که چرا رسیدگی نمیکنه، بعد استاد رو میبینم لحظه به لحظه شاکر و سپاس گذار، هرجا میره ترکیب رنگها با همند، ابرها مثل پشمک شناور، آب مثل کریستال و …
استاد تو یکی از فایلها فرمودن اوضاع خوب نمیشه تا وقتی که تو خوب نشی
فَسَنُیَسِّرُهُۥ لِلۡیُسۡرَىٰ ﴿7﴾
پس او را در مسیری آسان قرار خواهیم داد
الیل(آیه: 7)
وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّکُمۡ لَئِن شَکَرۡتُمۡ لَأَزِیدَنَّکُمۡۖ وَلَئِن کَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٞ ﴿7﴾
و زمانی (را به یاد آورید) که پروردگارتان وعده داد: اگر سپاسگزاری نمایید، حتما نعمتم را بر شما می افزایم و اگر ناسپاسی کنید، بی گمان عذابم سخت و شدید است
ابراهیم(آیه: 7)
مَّا یَفۡعَلُ ٱللَّهُ بِعَذَابِکُمۡ إِن شَکَرۡتُمۡ وَءَامَنتُمۡۚ وَکَانَ ٱللَّهُ شَاکِرًا عَلِیمٗا ﴿147﴾
اگر سپاس گزار باشید و ایمان بیاورید، الله را با عذاب شما کاری نیست.و الله قدرشناس و داناست
النساء(آیه: 147)
به قول استاد آدم عاقل دستش رو توی آتیش نمیکنه، چون با هر منطقی بخوای بسنجی دست خواهد سوخت، بعدش باید بشینی عذاب درد وحشتناکش رو تحمل کنی،
وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِـۧمُ رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا بَلَدًا ءَامِنٗا وَٱرۡزُقۡ أَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ مَنۡ ءَامَنَ مِنۡهُم بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ قَالَ وَمَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُۥ قَلِیلٗا ثُمَّ أَضۡطَرُّهُۥٓ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلنَّارِۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ ﴿126﴾
و آنگاه که ابراهیم گفت: ای پروردگارم! این سرزمین را اَمن بگردان و آن دسته از ساکنانش را که به الله و روز رستاخیز ایمان دارند، از میوه ها (و برکت های گوناگون) بهره مند بفرما.فرمود: به هر کس که کفر ورزد، بهره ی اندکی می دهم و سپس او را (مبتلا به بیچارگی) به سوی آتش دوزخ می کشانم؛ و چه فرجامِ بدی است!
البقره(آیه: 126)
أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَهَ بِٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡعَذَابَ بِٱلۡمَغۡفِرَهِۚ فَمَآ أَصۡبَرَهُمۡ عَلَى ٱلنَّارِ ﴿175﴾
آنان کسانی هستند که گمراهی را با هدایت، و عذاب را با آمرزش، مبادله می کنند! در برابر آتش (دوزخ) چه بردبارند!
البقره(آیه: 175)
من خیلی دقت میکنم به سخنان استاد، ایشون فوق العاده سپاس گذار هست، اصلا نمی بینم شکایت کنه، نتیجه عمل به این رفتار لذت بخش هم در تصاویر کاملا گویاست
استاد ادم وقته سبک زندگی شمارو میبینه نمیدونه چی بگه و واقعا از کجا شروع کنه درست خیلی این رفتارهارو ازتون میبینم، این سبک زندگی ولی هربار میبینم بازم تازگی داره خودتون گفتید بارها بهتون گفتن هرکی شمارو دیده که رابطتون چقدر با تمام دنیا فرق داره و واقعا هم همینطور من تا به حال اصلا همچنین جنس از رابطه ای ندیدیم و خب اون کسایی هم ک میددیم رابطشون خوبه تو فضای مجازی میدیدم که این سبکی بودن که زندگی و رابطه خوب یعنی سوپرایز کردن، یعنی شادی هارو جشن گرفتن و به نمایش گذاشتن،یعنی شواف کردن، یعنی برای هم جنگیدن همش اینو میزنن بعدسالها بهم رسیدیم،عشق یعنی براش بجنگی،و واقعا اینقدر شاعرها، الان فضای مجازی این نوع رابطه رو توی مغز ما وارد کردن که ادم توقعاتش از رابطه یه چیز فضایی میشه واقعا این سبک ها ادم گمراه میکنه واقعا، ولی استاد شما ب جور متفاوتی هستید یه جوری که ادم قاصر از گفتنش در عین حال که نهایت احترام و عشق رو برای هم قائلید و همش حرفای عاشقانه میزنید در عین حال ی رهایی خاصی بینتون هست یعنی انگار ی رابطه است مثل ی رود روون، پایه همدیگه، پایه انواع تفریح، پایه انواع گشت و گذار، پایه ساعتها حرف زدن، پایه تنها و دوتایی زندگی کردن تو ی جنگل بزرگ و ب دور از دیگران و خانوداه اونم سالهای سال استاد شما خودت یه سبک زندگی هستی بخدا،واقعا ی جنس متفاوتی از روان بودن و جاری بودن توی لحظات شماست و این قابل تحسین اینو ب یاد من میاره خدای من ببین این سطح از احترام، این سطح از عشق، این سطح از رها بودن،هم هست این تفریحات هم هست ادم وقتی این تصاویر میبینه به خودش میگه اینم هست و این تصاویر درسته در زندگی هر آدمی طبیعی اتفاق افتادنش ولی واقعا میدونم در پس تک تک این تجربه ها این احساسات عالی چه باورهای قوی هست، چه کنترل ذهنی هست، چه بهایی هست بهای رها کردن اون زندگی قبلی که شما توش بودی بهاش رها کردن کلی خشم بوده، کلی احساس بد نسبت به خودتون بده بهاش شجاعت بوده، بهاش استمرار و ایمان بوده بهاش تلاش آگاهانه و هر روزه و متعهدانه برای بالا نگه داشتن ارتعاشتون بوده، بهاش همه اینها بوده من نسشتم و تصاویر رو میبینم میگم به به چه تصاویر قشنگی منم میخام اما نمیدونم تجسم خالیش کاری نمیکنه باید اون به قول خودتون ترمز ها برداشته بشه اون باورها درست بشه تا این تحارب تحربه بشه واقعا دیدن هرباره ی این تصاویر چقدر به ادم انگیزه میده برای ببشتر کار کردن اون حس قشنگی ک لحظاتتون میده به ادم اون باور سازی ک میکنه این تصاویر به کمکم اومدن اون جاهایی ک ادم میخاد جا بزن غصه بخوره، غبطه بخوره یه دفعه یادش میاد لحظات شمارو میگه وای نه بهشت را به بها دهند نه به بهانه این خودش کنترل ذهن رو به ادم یاد میده.
سادگی سادگی با سادگی ها زندگی چقدر قشنگ خانم شایسته رنگ ابی واقعا بهتون میاد شما چقدر ساده هستید موهاتون،لباس هاتون بدون ارایش من به عنوان یه زن میگم نه بالاخره باید ادم موهاش رنگ انچنان باشه، لباس فوقالعاده همیشه شیک باشه همیشه پرفکت تا خواستنی تر باشه بالخره این جیزها هم تاثیر داره ولی سادگی ظاهر شما و خیلی از مردم آمریکا رو که توی این تصاویر میبینم واقعا نهیب بهم زده میشه و خیلی جاها دیدن این سادگی تصادیر و مردم جلوی من رو گرفته برای خود نمایی، برای خودم نبودن، برای اینکه زیبایی رابطه ام رو ربط بدم به عامل خارج خودم واقعا سادگی شما لذت زندگی، رهایی ذهنی رو دو چندان کرده این شهر زیبا که ببشتر شبیه یه روستای قشنگ میموند گلن وود ووی سادگیش چه آرامشی داشت شهر ارام بود اخر هفته خلوت به غار قشنگ کنار دو زوج عالی ک بی نهایت از زندگی لذت میبرن همه چی واقعا قشنگ بود اون مردمی که خودشون بودن واقعا در صلح بودن کنار ی رود کوچیک چقدر در صلح زندگی میکردن و از هرچی در اون فضا بود استفاده میکردن مامانای شاد که رو اب با بچه ها پارو میزدن اون خانم مسن ک با چه اعتماد ب نفس حرکت میکرد واقعا همشون قابل تحسین بودن واقعا همشون بی نظیر بودن ممنون که این تصاویر رو ثبت کردید.
سلام استاد عزیز و مریم شایسته شایسته عاشقتونم این سفرهای به دور امریکا یاد نقاشیهای باب راس میندازه چقدر قشنگ میکشید و هیچ موقع فکر نمیکردم اینا واقعیت داشته باشه ولی با تصویر کشیدن شما در حقیقت به این باور رسیدیم که نقاشیهای باب راس بسیار واقعی بود زیبا و جاندار الهی شکرت استاد من همش میگم الان شما به ما نشون میدین بعداً ما به بقیه نشون میدیم .
این رودخانه اگرچه عمق نداره ولی چقدر زیبایی داره چقدر زیبایی داره و در حدی است که میتونه بهترین خودش رو نشون میده اینم عمل صالح داره انجام می دهد.خدای من �سپاسگزارم به خاطر این رنگهای زیبا یعنی انواع سبز انواع رنگ زرد وبعد آبی زیبای آسمان و کوه های خوش هیکل چقدر دوست داشتنی رنگ زیبای خاک درخشش آب خدایا سپاس خدایا سپاس .چشمامونو قلقلک میده بچههایی که قلقلکشون میدی و کلی میخندن من تمام مدت چشام در حال خنده است پر از لذت و شادی الهی شکر. انسان مست میشه با دیدن این تصاویر میگه مستی ز می عشق نه از باده ناب واقعاً انسان مست نقاشی خداوند میشه الهی شکر الهی شکر به خاطر اینکه من دارم میبینم به خاطر این چشای سالمم و به خاطر شما عزیزان دوست داشتنی
و خدایا سپاس به خاطر لپتاپم و به خاطر گوشیم که من ویس میگم اون مینویسه الهی شکر.
آخ دلم خواست این آب گرمو و بعد بیام یه لیوان آبی که توش تیکههای لیمو بخورم اونی که توش تیکههای خیاره اونم بیام بخورم ای جون دل. و اون ترکیب رنگ زرد و سبز و آبی نارنجی و قهوهای سولاریوم. یهو وقتی وارد غار شدید اون بخار ،قشنگ حس کردم که نفسم گرفت یعنی حس کردم یه رطوبت بسیار شدید و با یه حرارت بسیار بالا وارد یه همچین فضایی شدم چقدر خوبه الهی شکر الهی شکر.وای مریم عزیز چقدر این گونههات خوشگله خوشگله تراشیده تراشیده شدی دمت گرم منم هیچ موقع استخوانهای بدنم رو لمس نمیکردم اصلاً پیدا نمیکردم از زمانی که دوره سلامتی رو انجام دادم استخوانهای گردنم رو خیلی دوست دارم که دیده میشه تراشیدگی قوس کمرم رو خیلی دوست دارم و زیبایی شکم و سینه رو خیلی دوست دارم دارم پوستم چقدر روشن شده خوب شده إلهی شکرت ،استاد الهی خیر ببینی. آخ چه ویویی اون خونه داشت از اون بالا چی میبینن؟؟؟عاشقتونم با این خونه هاتون. و اون هواپیمایی که اومد رد شد من رو باز به یاد سفرمون به آمریکا میندازه من نمیدونم کی و چطوری ولی میدونم که من با هواپیما فرود میام توی نمیدونم کجای امریکا ولی میدونم میام. استاد عاشقتم باز دوباره رفتی یه جای قشنگ یعنی زیبایی در زیبایی چقدر کیف کردم از این آقایی که تنهایی کنار رودخونه نشسته بود داشت چیزی مینوشت و بعد باز چقدر دلم خواست که شیرجه بزنم برم تو آب آفرین استاد کارت پستالیه واسه خودش.استاد چقدر فوردتو دوست دارم و چقدر این استیکا خوشمزه است آبدار. من آبدار خیلی دوست دارم استیک آبدار خوشمزه .من یه دونه از این دستگاه غذاپزیتون واسه آروی م خریدم توی بازی فراوانی خریدم. و گفتم استاد منم به به وقتش میبینمش. و چقدر درسته هیچی باکلاستر از تمیزی نیست تمیزی چه تو زندگی چه توی روح چه تو بدن عاشقتونم الهی شکرت