سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 215 - صفحه 1

519 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده شهریاری» در این صفحه: 22
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا ﴿١6﴾

    واکنون که از آنان و آنچه غیر خدا می پرستند، کناره گرفته اید، پس به این غار پناه گیرید تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند و در کارتان آسایش و آسانی فراهم آورد. (16)

    وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِی فَجْوَهٍ مِنْهُ ۚ ذَٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ ۗ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ ۖ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِدًا ﴿١٧﴾

    و خورشید را می بینی که وقتی طلوع می کند، از سمت راست غارشان متمایل می شود، و وقتی غروب می کند، سمت چپشان را ترک می کند، و آنان در محل وسیعی از آن غارند [که نسیم مطبوعش آنان را فرا می گیرد]؛ این از نشانه هایِ [قدرتِ] خداست. خدا هر که را هدایت کند، راه یافته است و هر که را گمراه نماید، هرگز برای او یاور و دوست هدایت کننده ای نخواهی یافت. (17)

    =========================================================================================

    خدای قشنگ و دلبر و نازنینم،آبی روشن آسمون،موج های لاجوردی دریای جلوی چشم هام،بوی خوشِ عود روی میزم،شیرینی قرآن کنار دستم،روشنی قلبم،فرمانروای جهان،به من،به عقلم،به درکم ببار و اجازه بده با جریان هدایتت بنویسم،من برای صلاتت به نورت فقیرم،اگر تو دستمو نگیری و هدایتم نکنی در من توانی برای نوشتن نیست.

    ربِّ اشْرَحْ لی صَدری و یَسِّرْ لی أمری و احْلل عُقدهً مِنْ لسانی یَفقَهوا قَوْلی

    ========================================================================================

    سلام به استادِ دلبرم،به دلبرِ شیرینِ استادم،به رفیق های غار حرای من

    عشق و نور ورحمت الله به بندگان صالح خداوند،خداروصدهزار مرتبه شکر برای سعادت دیدن یک قسمت دیگه از سریال،دیدن زیبایی ها و تمرکز بر نکات مثبت و آگاهانه رقم زدن آینده ای شیرین

    اول مهر و اول هفته و شروووع فصل پاییز هزار رنگ بر همممون مبارک و خجسته وپررربرکت

    الهی که تموم زندگیمون پر از رنگ الله باشه

    صِبْغَهَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ

    رنگ خداست (که به ما رنگ ایمان و سیرت توحید بخشیده) و چه رنگی بهتر از رنگ (ایمان به) خدا؟ و ما او را پرستش می‌کنیم.

    قبل از هرچیز بگم هدف گزاری برای این سه ماه پربرکت یادتون نره!کاری که خودم انجامش دادم و تمرکز لیزری گذاشتم فقط برای یک هدف خاص و خداوند شاهده از همون روز اول،معجزاتش رو به چشمم دیدم،برای اینکه مسیر رو از اول درست پایه گذاری کنید بهتون پیشنهاد میدم این فایل استاد رو قبلش ببینید و بعد هدفتون رو مشخص کنید.

    abasmanesh.com

    =========================================================================================

    استادجان امروز میخوام برات از یک داستان واقعی بنویسم،داستان زندگی من و داداشم

    روز اول مهر برای ما همیشه با این آهنگ شروع میشد:

    بااااز آمددد بوی ماااه مدررررسه،بوووی شادی های رااااه مدرسه ….

    یک طرف داستان من بودم،شرو شیطون و پرحاشیه و عاشق مدرسه رفتن و پلنِ خرابکاری ریختن با بچه ها

    یک طرف داستان امیرمحمد بود،مظلوم و ساکت و متنفر از درس و مدرسه!

    این آهنگ برای من شروع روزهای خوش بود،برای امیرمحمد حالت انزجار!

    هنوزم صدای این آهنگ رو میشنوه حالش بهم میخوره:))))))

    یک طرف داستان سعیده ی شیطون بود،که خیلی هم درس نمیخوند اما نمره های خوبی میگرفت و تو شاگرد های برتر کلاس بود،یک طرف داستان امیرمحمد که خیلیم تلاش میکرد برای درس خوندن اما دوران مدرسه براش خیلی سخت میگذشت!

    داداش اگر این کامنت رو میخونی منو ببخش :)

    ولی حیفم میاد اینو تعریف نکنم.یک روز امیر از مدرسه اومد،یادمه ماه رمضون هم بود،با ذووق برگه ی املاش رو نشون داد گفت ماااامااان املااا هفت شدم :))))) مامانم گفت چی؟ هفت؟ بعدشم بنده ی خدا از فشار روزه و این خبر خوش، غش کرد ویک گوشه افتاد :)))))

    بعد امیر با انگشتاش 7تا رو شمرد و گفت مامااان …1…2….3…4…5…6…7…. !

    7 گرفتم مامانی!

    فکر میکرد هفت خیلی زیاده :))))))

    خلاصه یک امیر محمد بود و یک تلاش زیاد برای درس خوندن و نتیجه ی خوبی هم نگرفتن و سرزنش های پدرم که همیشه با چشم غره ای که الان خودم یادم میفته تنم میلرزه :)))) بهش میگفت توووو هیچی نمیشی!!!!

    روزهای تحصیلی میگذشت و هربار معلم من به مادرم میگفت این بچه اگر شیطنتش رو کمتر کنه،حتما انسان موفقی میشه و راحت پزشکی قبول میشه!

    معلمِ امیر میگفت نیاز به تلاش بیشتر داره!بیشتر کار کنه! بیشتر درس بخونه!

    من رسیدم به کنکور و با تموم شیطنت هام و درس نخوندام،پرستاری دانشگاه علوم پزشکی گلستان قبول شدم و بعد دیگه از 18،19 سالگی وارد سیکل معیوب شدم وازدوااج و …..یک ده سالی رو کامل به فنا دادم ….

    و اما امیرمحمد از تموم اون سرزنش ها،تو هیچی نمیشی ها،هفت گرفتن ها،برای خودش پله ساخت،رفت توی اتاق و در رو روی خودش و دنیای بیرون بست و بکوب نشست روی درس هاش …

    یعنی این لیزرفوکس و اراده ی این پسر طوری بود که من همش بهش میگفتم داداش از اتاق که بیرون نمیای!

    حداقل چند تا تخم مرغ بزار زیرت جوجه بشه،یک خیری به ما برسه! :)))))

    ترکیبِ اراده،انرژی گرفتن از تضاد،تمرکز لیزری،استمرار در رسیدن به هدف برای امیرمحمد قصه ی ما چه نتیجه ای رقم زد؟

    از دانشگاه دولتی برقِ علی آباد گرگان لیسانسش رو گرفت!

    از دانشگاه خواجه نصیر طوسی تهران، با بهترین دفاع و بهترین نمره،ارشدش رو گرفت!

    مقاله ش توی مجله های خارجی که اسمشو نمیدونم چاپ کردند!

    به عنوان استاد تو آزمایشگاه دانشکده مشغول به کار شد!

    چندتا پروژه از سازمان های دولتی گرفت!

    و اما نقطه ی عطف داستان:

    با تموم موفقیت های خوبی که امیر به دست آورده بود،روحش از قوانین کیهانی بیخبر بود!

    من اوایل خیلی سعی کردم با قانون آشناش کنم،سایت شمارو بهش معرفی کردم،حتی جلسه 1 قدم 1 رو روی لپ تاپ گذاشتم که حتما ببینه!

    اما قانون رو نمیشه دور زد!

    امیر هنوز آماده ی آشنایی با شما نبود!

    تا زمستان 1401 که به مشکل سختی برخورد و به شدت بهم ریخت،و این تضاد باعث شد که بالاخره تسلیم بشه و خودش آگاهانه دنبال قانون بگرده!

    با درخواست کمک خودش،من سعی کردم مسیر رو براش روشن کنم و فقط چراغ دستش بدم تا بتونه راه رو پیدا کنه!

    استاد ورود امیرمحمد به سایت همانا و شروع موفقیت های کوآنتومی همانا …

    یعنی خودش در تعجب بود ابجی چطور ممکنه هر چیزی میخوام اتفاق میفته؟ چطور همه چیز انقدر ساده شد؟چطور هر روزم پر از معجزه ست!چرا من زودتر با این قوانین آشنا نشدم؟

    و حالا این پسر بعد از دوره ی عزت نفس و حل مسئله و شروع قدم ها …هیچ ربطی به امیرمحمد یکسال پیش نداره!

    و خبر عالی اینکه !

    همین دوشنبه یک مصاحبه داره با استادی از

    department of electrical and computer engineering university of central florida

    که از روزمه ی امیر محمد خوشش اومده و به امید الله میخواد به عنوان دانشجوی دکترا بهش پذیرش بده!

    من خودم در شگفتی و تعجبم که چقدر قانون درست و شسته رفته برای همه جواب میده!

    جاده و اسب مهیاست؛ بیا تا برویم… :))))

    فلوریدا منتظر ماست! بیا تا برویم… :))))

    بهم گفت: آبجی به نظر میاد من زودتر از تو میتونم استاد رو ببینم!

    گفتم:

    آره ! آره چرا که نه! تو لیاقتشو داری!

    تو این زندگی رو خودت ساختی!

    تو تسلیمِ هیچی نمیشی هایی که شنیدی نشدی!

    حقته به خیلی خیلی بالاتر ازینا برسی!

    گفت: استرس دارم برای مصاحبه!خدا کنه از پسش بربیام!

    گفتم امیرمحمد!

    سرپرست و ولی تو الله و بس!

    الله از اهل ایمان دفاع میکنه!

    الله که کنارت میشینه وقت مصاحبه،علمت میشه،تسلط به زبانت میشه،جوابِ سوالت میشه!

    الله برات دل ها رو نرم میکنه!

    تموم نگرانی هات رو فقط به اون بسپار ….

    استاد عزیز و مهربونم،خودت بیخبری که چه گره ها از زندگیمون باز کردی،چه موفقیت ها برامون رقم زدی،چه آرامش ها برامون به ارمغان آوردی،چه عشق بازی ها با خدا یادمون دادی

    نووووش جووونت این زندگی بهشتی، نوووش جووونت این آزادی زمانی و مالی و مکانی ….

    لیاقتتون خیلی خیلی بیشتر ازیناست و من براتون سلامتی و طول عمر باعزت از الله در خواست میکنم که حضورتون روی کره زمین مایه برکت برای همه ی ماست.

    وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ

    ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.

    قُلْ إِنَّمَا یُوحَىٰ إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَٰهُکُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ

    بگو که بر من به یقین و درست این وحی می‌رسد که خدای شما خدایی است یکتا، پس آیا شما تسلیم (امر او) خواهید شد؟

    خدای عزیز و نازنین و دلبرم،به ما نعمت بندگی و تسلیم و سپاسگزاری هرچه بیشتر عطا کن.

    خدایا ما تنها تورا میپرستیم و تنها از تو کمک میخوایم.

    مارو به راه راست،به راه بندگانت که به آنها نعمت داده ای هدایت کن.

    رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ

    پروردگارا! بی تردید ما [صدای] ندا دهنده ای را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرا می خواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدی هایمان را از ما محو کن، و ما را در زمره نیکوکاران بمیران.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 294 رای:
  2. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    دوست عزیز و مهربونم،سلام به روی ماهت

    ازت سپاسگزارم که وقت ارزشمندت رو گذاشتی و با هر نقطه ی آبیت، قلبم رو روشن کردی.

    از نورِ آسمون ها و زمین میخوام به تموم زندگیت روشنی بباره…

    خداوند به قلب من آگاهه که چقدر خوشحال و خوشبختم شماهارو در کنار خودم دارم.

    دوستت دارم و از روشنی قلبم برات عشق میفرستم و از راه دور میبوسمت.

    قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    فهیمه ی نازنینم،رفیق بهشتی من سلام بروی ماهت

    ازت ممنونم یکبار دیگه من رو لایق هم صحبتی قرار دادی و برام نوشتی …

    فهیمه جانم نمیدونی این فایل هدف گزاری چه انرژی در من آزاد کرده،امیدوارم بچه ها قدر این گنجینه ی طلا رو بدونن و طبق آگاهی هاش عمل کنند و به سرعت موشک به خواسته هاشون برسند.

    دوستت دارم فهیمه ی عزیزم

    و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.

    قلبِ فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    وااای علی آقا،عااالی بود…عالی :)))))))

    روحم شاد شد،خدا شادت کنه …

    داداش لطفا همیشه بنویس،زیادم بنویس…عالی مینویسی..

    چقدر تحسینتون کردم که با خانومتون همراهی کردید،این کاری که شما انجام دادید،واقعا قابل ستایش و سپاسگزاریه!

    داشتم فکر میکردم سعیده،اگر تو همچین موقعیتی بودی،حاضر بودی مثل علی آقا بپذیری دوساعت عروس گردان بشی و برات مهم نباشه نظر بقیه …؟

    خداروشکر جوابم مثبت بود!

    تحسینتون میکنم بی نهایت،این عشق و این رابطه ی فوق العاده تون و این هم مداریتون رو

    الهی که خوشبختیتوون روز افزون نه! ثانیه افزون باشه…

    درپناه الله یکتا،همیشه غرق احساس عمیق خوشبختی باشید در کنار خانواده ی قشنگتون.

    قلبِ فراوانِ فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    سلام به برادر عزیزم،آقا جواد

    ازت سپاسگزارم که یکبار دیگه من رو لایق مودت قلب روشنت قرار دادی و برام نوشتی.

    این نقطه های آبی برای من نورِ خداونده که هرکدومش یک درجه قلبم رو،روشن میکنه…

    آقاجواد،من هم به شدت احساس خوشبختی دارم درکنار بچه های سایت،همین امروز داشتم فکر میکردم من با میلیارد میلیارد هزینه کردن نمیتونستم همچین رفیق های نابی رو برای خودم جور کنم …و قیمت رفیق های غار حرای من از میلیارد دلار هم بیشتره،چون همشون بویِ بهشت میدن …

    بازم ازت سپاسگزارم و از خداوند برات از هرچیزی که خودت میخوای،بهترینِ بهترین هارو میخوام.

    قلبِ فراوانِ فروان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    فاطمه ی قشنگم،دلبرِ داداش رسولم،رفیق غارحرای من

    سلاااام بروی ماهت،عشقِ فرااااوان از روشنی قلبم برات میفرستم الهی که به قلب نازنیت بشینه

    خداوند به قلب من آگاهه من چقدر دووستون دارم،چقد از خوندن کامنتاتون ذوووق میکنم!

    چنین دلنشین چرایید؟

    فاطمه، رفیق بهشتی من،واقعا این عشق و محبت رو کی بین ما قرار داده ازین فاصله؟

    که عمیقا بهتون احساس نزدیکی دارم و احساس میکنم سالهاست میشناسمتون و عاشقتونم؟

    الله …الله ..اللهِ فاطمه؛ که دل های مارو برای هم نرم کرده …

    ما دور این انرژی کل، با عشق درحال بزن و برقص و عشق بازی هستیم با احساس خوشبختی بی قید وشرط…

    اللّٰهُ أَکْبَرُ اللّٰهُ أَکْبَرُ لَاإِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ وَاللّٰهُ أَکْبَرُ اللّٰهُ أَکْبَرُ وَ لِلّٰهِ الْحَمْدُ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَىٰ مَا هَدانا، وَلَهُ الشُّکْرُ عَلَىٰ مَا أَوْلانا.

    خدا بزرگ‌تر از آن است که وصف شود، خدا بزرگ‌تر از آن است که وصف شود، معبودی جز خدا نیست و خدا بزرگ‌تر از آن است که وصف شود و ستایش ویژه خداست و ستایش ویژه خداست بر آنچه ما را بدان هدایت کرد و او را سپاس بر آنچه به ما ارزانی داشت.

    با اشک چشم هام برات مینویسم و با قلبی روشن …به امید دیدار روی ماهتون در بهترین زمان و مکان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    برادرِ عزیز و نازنین و توحیدی من،سلام به روی ماهت

    سلام و سلامتی و عشق و نور ورحمت الله به قلب روشنت …

    من کجا و لیاقت این دریافت عشق از بندگان صالح الله کجا؟

    میدونی به یاد کدوم آیه افتادم محمد جان؟

    وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ

    و آنگاه که تیر مى‌انداختى، تو تیر نمى‌انداختى، خدا بود که تیر مى‌انداخت.

    به من و لیاقت من نیست این عشق…همش کار الله ست …

    ازت بینهایت سپاسگزارم که یکبار دیگه من رو لایق مودتِ قلب روشنت قرار دادی.

    از نورِ آسمون ها و زمین میخوام که به تموم زندگیت نور و روشنایی بباره و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    عارفه ی عزیزم،سلام به روی ماهت

    ازت سپاسگزارم که وقت ارزشمندت رو گذاشتی و برام نوشتی و با نقطه ی آبی من رو غرق عشق الله کردی

    الهی که همیشه خودت و برادر های عزیزت،غرق خوشبختی و نور خداوند باشید.

    واقعا عشق خواهربرادری خیل خالصه و از جنس نور الله ..برای همینه که انقدر دلنشینه!

    عارفه ی عزیزم،از برکت زمان گفتی،یک سال پیش همین موقع،درحالیکه داشتم بچه هام رو میخوابوندم و صدای آهنگ از گوشیم میومد،همزمان با گوشی کامنت میخوندم،گاهی از صدای زیادِ آهنگ،از سوال های پشت سرهم نیلا نیکا،همزمان تلاش برای خوندن کامنت،به سردرد میفتادم!

    اما تسلیم نمیشدم،فقط از ته قلبم درخواست میکردم خدایا به من آزادی زمانی بیشتری بده برای کار کردن روی خودم،و طبق صحبت های استاد در دوره ی راهنمای عملی دست یابی به رویاها،وقتی جهان اراده ی شما رو ببینه بالاخره به کرنش درمیاد و براتون زمان آزاد میکنه!

    والبته که وعده ی خداوند و استاد حق بود،این اتفاق برای من افتاد و الان آزادی زمانی من هیچ ربطی به یکسال پیش نداره،من براحتی وقت های زیادی دارم که برای کار کردن روی خودم ….

    دعا میکنم خداوند،از هرچیز که خودت میخوای،بهترینِ بهترین هاش روبرات به ارمغان بیاره…

    دوستت دارم بی نهایت و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    فرزانه ی عزیزم،دوستِ ارزشمند غار حرای من،سلام به روی ماهت

    ازت سپاس گزارم که سخاوتمندانه،من رو لایقِ عشق قلب روشنت قرار دادی

    عاشقتم که با این نقطه ی آبی،قلبم رو روشن کردی،برات از نورِ آسمون ها و زمین میخوام به تموم سنگرهای زندگیت به اندازه ی وهابیتش بباره…

    دوستت دارم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.

    قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    برادر عزیزم،آقا صادق سلام

    بی نهایت ازتون سپاسگزارم که وقت ارزشمندتون رو گذاشتید و برام نوشتید.

    تحسین شما،نشون دهنده ی قلب روشن و الهی خودتونه …

    از خداوند میخوام همیشه در پناه نورِ خودش شمارو حفظ کنه وبراتون آرزو میکنم که هر روز غرق احساس عمیق خوشبختی بی قید و شرط باشیدو به همه ی خواسته هاتون به راحتی و به بهترین روش ممکن،برسید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: