سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 215 - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

519 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 966 روز

    بنام خدای زیبایی ها

    بنام خدایی که مرا ازاد افرید

    خدای هدایتگرم به مسیرهای اسان و زیبا و ازاد

    خدایاشکرت از این همه زیبایی

    از این دشتهای وسیع سرسبز، از این کوهای پوشیده از درخت، ازاین جویبارهای پراز اب روان و زلال و تازه

    خدایا شکرت از اینکه چشمانم این همه زیبایی رو میبینه

    خدایاشکرت که اینقدر ازادی دارم که این همه زیبایی رو تجربه کنم

    خدایا شکرت که هربار در اوج ارامش بیشتری قرار میگیرم

    در صلح بیشتر

    در ارتعاش بالاتر

    خدایاشکرت که عاشقانه زندگی میکنم و این تجربه های زیبا را با عشق همراه میکنم

    خدایاشکرت از اینکه هربار خونم رو هرجایی که دوست دارم قرار میدم

    و حیاط خونم هربار یک مکان زیبا و خارق االعاده است

    خدایا شکرت که اتومبیلی دارم که سفر رو برام راحت و لذتبخش کرده

    خدایاشکرت که میتونم ساعتها در جوی اب روان بشینم و سپاسگزاری کنم و خداروشکر کنم

    خدایاشکرت که زندگی رو برام اسان کردی

    خدایاشکرت که اسانی و راحتی دایمی

    عشق و محبت فراوان

    پول و ثروت فراوان شده طبیعت زندگیم

    خدایاشکرت

    ممنونم

    عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1373 روز

    به نام خالق زیبایی

    سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته

    سلام به همه دوستان ثروتمندم

    سریال سفر 215

    امروز صبح بعداز صرف صبحانه لباس‌هایم را پوشیدم و هنذفری زدم رفتم پیاده روی خیابان راهنمایی و احمد آباد مشهد ، بسیار احساس خوب و شادی داشتم هم روحیه ام عالی بود و هم با شنیدن صدای استاد عالی تر می شد از خدا هدایت خواستم که چه فایلی را گوش بدم خدا گفت فایل، رابطه ما با خدا که انرژی نامیده میشه را گوش کن .

    دانلود کردم و شروع کردم گوش‌دادن ، الله اکبر چه فایلی و چه آگاهی های واقعا بالاتر تر یک محصول است اگه در مدار این فایل بودید حتما گوش دهید هم داشتم در مسیر لذت میبردم وهم خدارا بهتر درک می‌کردم.

    فهمیدم که خدا انرژی هست نه مصرف میشه ونه تولید می شه فقط از شکلی به شکلی تغییر شکل میده . واین باور های مرا کمی تغییر داد یعنی اگه میگیم که ما خالق زندگی خودمان هستیم بخاطر وجود این انرژی هست که مطابق باور ما در می آد.

    خدا همه چیز هست و تعریف خاصی نداره به تعداد انسانها خدا هست ، فهمیدم که نباید بگم خدایا به من پول بده ماشین بده خانه بده و ….. بهتره بگم خدایا برای من ماشین شو ، برای من پول شو و الان برام یک لیوان قهوه تلخ بشو تا من میل کنم و سپاسگذاری کنم ،

    خدا همان آتش بود برای ابراهیم عصا بود برای موسی و گهواره برای بچگی موسی .

    بعد موقع اذان ظهر شد رفتم مسجد خیابان راهنمایی و مشغول نماز شدم البته به فرادی از نمازم لذت بردم و از الله سپاسگذاری کردم و باز به احساس خوب رسیدم

    پیش نماز در مورد ثواب نماز می گفت و اینکه اگه پیاده مسجد بیای به تعداد قدم ها ثواب داره ، من خنده‌ام گرفت گفتم خدایا شکرت که در مسیر درست هستم و نماز من برای دریافت ثواب نیست بلکه نماز من برای رسیدن آرامش و خوشبختی و احساس خوب هست نه ثواب ، نماز برای من مثل درخت پرمیوه هست که همون لحظه من ازش استفاده میکنم نه اینکه برای آخرت ذخیره کنم و ثواب باشه ،

    بعد شروع کردم به ادامه پیاده روی خدایا شکرت.

    اما فایل امروز،

    دیدن این حجم از درختان قشنگ وسر سبز از این ارتفاع واقعا حیرت انگیز است جاده ای بسیار زیبا و دوربین حرفه ای خانم شایسته و رانندگی استاد با ماشین فورد به زیبایی این فایل اضافه کرده است.

    استاد شما ، استاد حل مساله هستید ، باهمین کار به ظاهر ساده ولی مهم که انجام دادید وآن مدیریت شیب ماشین که به آسانی حل کردید.

    به به چه آب زلالی چقدر گوارا و خنک و طبیعی چقدر لذت بخش است.

    استاد با آن تی شرت فسفری رنگ و صندلی آبی رفتید داخل آب و خنکی آن را را تجربه کردید خدایا شکرت بخاطر این نعمتهای قشنگ.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  3. -
    متین گفته:
    مدت عضویت: 1680 روز

    به نام خالق یکتا

    سلام به استاد و مریم شایسته عزیز و دوستان همراه

    مدت زیادیه کامنت نزاشتم ولی کم کم دارم فایلهای سفر زیباتونو میبینم .

    مدتیه که به چالش خوردم و واقعا شکر میکنم خدارو که اول منو قوی کرد و بعد بهم گفت حالا وقت مقابله با این حادثه هست . حالا وقتشه که ایمانتو نشون بدی .

    حدود 3 ماه هست دچار بحران روحی و ضعف شدید جسمی شدم . اینمدت هرروز از خدا خواستم که بهم قدرت بده بتونم زودتر به زندگیم برگردم و تلاشم برای رسیدن به خواسته هامو شروع کنم .

    هر چند همین الانشم دارم ادامه میدم . دارم درمان میشم ، دارم خودم فایلهای خوب میبینم انگیزه میگیرم تا اونجایی که بشه شکرگزاری و مدیتیشن میکنم و امید دارم که به سلامتی کامل جسمی و روحی میرسم .

    من از این اتفاق تلخ یاد گرفتم سلامتی مهمترین اصل زندگی هر انسانی هست . یاد گرفتم دعا کنم برای انسانها که بیمار هستن و آرامش و حال خوب بخوام .

    تا قبل از این اتفاق هیچ درکی از کسانی که درد جسمی و روحی دارند رو نداشتم و الان با تمام سلولهام لمس کردم که چقدر سخته ولی بیرون اومدن ازش نشدنی نیست .

    من اینمدت نورهای زندگیمو بیشتر درک کردم که چه عزیزانی کنارم هستن و من چقدر ازشون دور بودم . پدرم ، مادرم و خواهرو برادرام ،

    و چقدر خداروشاکرم بابت داشتنشون .

    چقدر شاکرم بابت سلامتی خانوادم که میتونن اونها در این لحظه به من کمک کنند .

    سلامتی پدرم که اینمدت همش کنارم بود از رفتن به دکترهای مختلف و اینکه همش بهم امید میده ، عشق میده و شاکرم بابت داشتن توانایی مالی پدرم که از پس خرج های سنگین اینمدت براومده . و هزاران بار شکر میکنم که نعمتهای زیادی دارم و باعث میشه راحتتر روند بهبودیمو طی کنم .

    خداروشاکر که میام تو سایت و زیبایی میبینم حرفای خوب میشنوم ، کامنتهای امیدوار کننده و مثبت و شاد میخونم .

    خداروشکر میکنم که به دکترهای خوبی هدایت شدم . اینمدت آدمهای خوبی رو میبینم .

    و چقدر جالب که ویدیوهایی از زنان موفق خیلی اتفاقی میبینم و میفهمم که فقط من نیستم که درد دارم تجربه میکنم . من شاید اتفاق تلخی رو تجربه کردم و مشکلاتی دارم ولی درونش پر از نور و حال خوب هم دارم تجربه میکنم و جمله استاد که همراه سختی آسانیست رو تکرار میکنم .

    خوشحالم که کنار استاد ایمانم رو قوی کرد . توحید واقعی رو درک کردم .

    هر لحظه از خدا میخوام نتنها من به سلامتی کامل جسمی و روحی برسم بلکه همه آدمها همینطور …

    یموقعها نا امید میشم فکر میکنم زندگیم متوقف شده و کاری نمیتونم اینروزا بکنم ولی باز یادم مییاد که من باید درسمو بگیرم از این حادثه و قوی تر بلند بشم .

    بقول خودتون چیزی که منو نکشه منو قویتر میکنه .

    و من زنده م و باید قدر دان خالقم باشم که هنوز اجازه نفس کشیدن بهم داده و این یعنی متین تو رسالتی داری تو این دنیا و باید قوی بشی و بری بدنبال رسالتی که خدا برات در نظر گرفته و هیچ چیزی اتفاقی نیست و خدا و فرشتگانش همراه و کمک کننده من هستند.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  4. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1355 روز

    به نام هدایت الله

    با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان عزیزم

    خدایا سپاسگزارم با وجود این سایت الهی فایل سفر به دور آمریکا جاده‌های خلوت و طولانی و سرسبزی به چشم می‌خورد در یک هوای عالی و آسمان صاف و ابرهای سفید و پراکنده مناظرهای تصاویر یک انرژی خوب و مضاعفی به من می‌دهد مخصوصاً وقتی صبحم را با این نعمت‌های خداوند با تمام زیبایی‌هایش می‌بینم شروع می‌کنم

    آفتاب زیبای خوشگل وقتی به زمین و درختان می‌تابد یک احساس شادی و شوری در من به وجود می‌آید که با هیچ چیز نمی‌شود مثال زد و تشبیه کرد بوی چمنزار و درختان و رودخانه‌های بی‌انتها می‌شود وجود خدایی که در همین نزدیکی و این نعمت‌ها را آفریده حس کرد این ویوی خدایی در یک دشت احساس من و باور من را قوی‌تر می‌کند در راستای خواسته‌هایم

    چقدر آب یخ در اثر آب شدن برفها این آب زلال و جریان هدایت را برای من روشن‌تر می‌کند واقعا در همه چیز استادید حتی پارک کردن ماشین و تراز کردن آن و مدیریت کردن شیب آن به سمت پایین و بغل قابل تحسین است و در این منطقه با ارتفاع بالا و غذا خوردن و استراحت کردن در کنار رودخانه با آب زلال و صندلی استاد وقتی تو دل آب گذاشت و نشست تجربه خوبی بود که من اصلاً فکرشم نمی‌کردم

    دیوانه کننده است صدای پای آب خدایا شکرت چقدر ذهن آدم رو باز و آروم می‌کنه صدای آب و تمرکز را بالا می‌برد تنها آهنگ آرامبخش من که بی‌نظیر دوستش دارم و لذت می‌برم همین صدای پای آب است اما تصاویر بهتر و در اوج آسمان‌ها با دران بچه بینظیر و دیدنی هست و کیفیت زیبایی‌های ذهن ما را چند برابر کرده خدایا به خاطر همه نعمت‌هایی که در روی زمین وجود دارد برای لذت بردن سپاسگزارم همه دوستان خوبم رو به خدای بزرگ و مهربان می‌سپارم

    در پناه الله مهربان شاد و سلامت و سعادتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  5. -
    زهره زیدآبادی گفته:
    مدت عضویت: 1425 روز

    به نام خداوند مهربان و هدایتگرم

    سلام به استاد عزیز و مریم خانم و همه ی همسفران در این دانشگاه توحیدی .

    صدای گرم من رو از جلوی مدرسه ی سه قلوها دریافت میکنید ، راستش الان بهترین فرصت بود که فایل و ببینم .

    البته هوا سرد و چیلی شده و شیشه های ماشین و بالا کشیدم و از خدا هدایت خواستم که بر جانم جاری کند درسهایم  را بعد از دیدن این قسمت از سفر نامه .

    اینجا ایران ، تبریز ، اول مهر ماه 1402 و اولین روز بازنشستگیم از نگاه قانون جامعه و اولین روز تولدم از نگاه قشنگ خودم در بخش دوم زندگی با اجرای آگاهانه قوانین .

    الهی به امید تو :

    خداوندا ای مونس و همنفسم ، ای قدرتی  که شیرینی نجواهای قلبم با تو را با هیچ چیز در عالم عوض نمیکنم ، ای بنده نوازی که به بندگیت مینازم :

      سالها  قبل در چنین روزی

    بابام گفت : من میبرمت

    صبح زود نشستم توی ماشین ، کنار دست بابا ، دلم نمیخواست تنها باشم چون من و بابا حرف مشترکی با هم نداشتیم و این گذر زمان رو سخت میکرد !

    از اینکه در استان فارس جزو 7 نفر برگزیده شده بودم ، ته قلبم خوشحال بودم و به خودم افتخار میکردم

    به مرودشت که رسیدیم ، باید مسیر رسیدن به روستای شول رو میپرسیدیم .

    بهمون گفتند این جاده آسفالت میرسه بندامیر و بعدش شول .

    زیر چشمی یه نگاه به بابا انداختم ، یک اخم کوچیک اومده بود بین ابروهاش ، اما جای شکرش باقی بود که هنوز عمیق نشده بود .

    آسفالت تمام شد و بهمون گفتن 8 کیلومتر جاده خاکی رو که طی کنید میرسید به شول .

    دلم ریخت ! جاده خاکی ! بابا !

    دوباره زیر چشمی نگاهش کردم : اینبار اخم و فشردن لبها پارادوکسش کمی ترسناک شده بود !

    روستای کوچکی بود در کوهپایه ، ظاهرا دنج و آروم بود ! ورودی ده ، جاده داغون بود و اون جمله ای رو میترسیدم بشنوم رو بالاخره شنیدم :

    بیا برگردیم

    دلم ریخت . گلوم درد گرفت ! یعنی چی بیا برگردیم ؟

    رو کردم به بابا و با شجاعت یک دختر 22 ساله گفتم : چرا باید برگردم ؟ مگه اینجا چشه ؟

    بابا صداش و صاف کرد و با لحن تندتری گفت :

    اینجا دیگه چه جاییه ؟

    این از جادش که ماشین و داغون کرد !

    ورودی پر از آشغال و آب کثیفی که از خونه ها میاد بیرون !

    مخابرات و مرکز بهداشت هم که صد در صد نداره ، بریم خونه و بیخیال معلمی باش . برو خوشنویسیت و کامل کن و همونو ادامه بده !

    با قدرت بیشتری گفتم : نه من میمونم !

    باشه بمون ولی به زودی خودت برمیگردی . من و جلوی مدرسه که اول ده بود پیاده کرد و رفت .

    گرد و خاکی که از دور زدن ماشین بلند شد و نشست روی صورتم  ،  حکم پاشیدن نقل و شاباش روی سر عروس و داشت .

    کیفم و چسبیدم و چادرم و مرتب کردم و از مرز در ورودی مدرسه وارد  شدم

    حیاط خاکی و بزرگ

    یعنی قراره چی بشه ؟

    بچه هاکجان ؟

    وای من که چیزی بلد نیستم ؟

    چکار کنم حالا ؟

    ای وای زهره چته ؟

    خل شدی ؟

    شجاعتت کجا رفت ؟

    مطمئن باش دختر ، تو از پس همه چی برمیای .

    آخه من که یادم نیست توی کارورزی بهمون چی گفتن ؟ اصلا اگه بچه ها چیزی یاد نگیرن چی؟ با چوب از ده میندازنم بیرون !!!

    بس کن زهره جان !

    مگه قراره هر چی بهت یاد دادن و مو به مو به بچه بگی ؟

    معجزه ی عشق !!

    تو از جادوی قلبت استفاده کن !!

    تو کلامی داری که کمتر کسی به پات میرسه !!!!

    یادت رفته  توی دانشسرا از همون هفته ی اول همه از دختری حرف میزدند که به طور معجزه آسایی با شرایط کنار اومده و صحبتاش دل میبره ؟

    آره یادمه ! میدونم ! چشم ! چی بگم والله ! حالا بزار ببینم چی میشه !!

    سه پله رو بالا رفتم و رسیدم به اتاقی که سردرش نوشته بود ( دفتر )

    یک تقه کوچیک زدم به در و رفتم داخل

    آقایی پشت میز نشسته بود و زیر چشمی نگام کرد .

    سلام من زهره ام ! یعنی زهره زیدابادی ! به من ابلاغ مدرسه شما رو دادن

    از جاش بلند شد و رفت یک فرم آورد ،  داد به من که پر کنم

    بهم گفت : کلاس سوم رو میدم به تو

    گفتم : به ممممنننننن !

    گفت : آره . چیزی شده ؟

    نه ! چیزی نیست ممنون ! پس من میرم شیراز و فردا میام کلاس

    اخماش و کشید تو هم و گفت : مگه شیراز رفتن به این سادگیاس ؟ در ضمن الان بچه هامنتظرن ، برو سر کلاست !

    ‌پاهام لرزید و لال شدم

    به سختی خودم و کشیدم توی راهرو و دنبال کلاس سوم میگشتم ، یهویی دیدم یک نفر با سرعت جت ازکنارم رد شد !

    بهش گفتم : ببخشید کلاس سوم کجاست؟

    بهم گفت : آخر راهرو ، ایدست

    برام خوشمزه بود که به سمت راست و چپ گفت ایدست

    بَه !!!! شیرینی کلامش و دوست داشتم !

    رسیدم پشت در کلاس ، زانوهام علنا میخورد به هم ، دستام قدرت باز کردن درو نداشت ، نمیدونم چرا داشتم میمردم .

    یک نگاه به سمت دفتر انداختم و آب گلوم و قورت دادم و از ترس مدیر در و هُل دادم و رفتم داخل .

    و اینگونه اولین روز  مهرماه 77 به لطف رب العالمین شروع شد و در بیست و پنجمین سالگردش به زیبایی هر چه تمام تر به پایان رسید و از اونجایی که باورها قوانین ساخت انسان را تغییر میدهند ،  برایم حکم 30 سالگی زده شد و من از امروز  از قانون کارمندی رها شده ام و قصد پرواز دارم ، اما این بار نه با ذهن ناتوانم بلکه با قلبی که به خدا داده ام و قرار است او فرمان دهد و من بگویم چشم .

    از امروز من زانوی شاگردی کردن به درگاهش بر زمین زده ام و در هنگامه ی طلوع آفتاب سر به سجده ی تسلیم گذاشتم و ازش هدایت خواستم و اینکه دستم و بگیره

    و ادامه دادم :

    خدایا من وسیله ام و بچه ها رو تو خلق کردی : بهشون بندگی و باور درست بیاموز و دستشون و بگیر و عزتمندانه رشدشون بده

    ================

    سه ماه قبل در محضر عالم تعهد دادم که در آمدم را در طول یک سال به سه برابر و بیشتر افزایش دهم و به همین دلیل در حال آموزشم و ساخت باورهای درست به لطف آموزه های استاد گرانقدرم

    ================

    *مهمترین درسی که از تماشای این قسمت از سفر نامه دلم را ربود :

    آب باشم

    همچون آب

    جسور و قدرتمند

    گاهی ساکت و روان

    و گاهی پر سرو صدا و باز هم روان

    خستگی ناپذیر

    پر شرو شور

    امیدوار و متوکل

    نترس و شجاع

    مهاجر و همواره در حال حرکت

    استمرار در ادامه ی مسیر

    توجه به تکامل برای کسب نتیجه

    لذت بخشیدن به اطرافیان

    دارای قلبی مهربان

    تمیز و آراسته

    نگاهی الهی به محیط اطراف

    بی توجه به اطراف و تمرکز بر کار خود

    لذت بردن از مسیر

    نماندن در پشت موانع

    پیدا کردن راهی در برابر هر سد

    آیا مثل آب بودن به جز این است ؟؟

    میخواهم مثل آب باشم .

    مثل آب*

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      سادات گفته:
      مدت عضویت: 2086 روز

      سلام زهره ی عزیزم

      دوست هم فرکانسیم در این سایت الهی وتوحیدی

      راستش امروز صبح دنبال اولین کامنت آقای رضا احمدی تو این صفحه می گشتم ودر حال کشیدن صفحه به سمت پایین بودم که نمی دونم چطور دستم روی کامنت شما ایستاد چون از قبل با کامنتهای شما وقلم شیوا وزیباتون آشنایی داشتم قلبم گفت قبل خوندن کامنت آقای احمدی اول کامنت این خانومو بخون .وسرگشته وحیران شدم با خوندن کامنت شما. همون لحطه شرایط نوشتن نداشتم و الان اومدم بنویسم براتون

      ایمان دارم هدایت الله بود کامنت شما برای من!

      چطور چطور چطور میشه شما در 25 سالگی تدریستون هم بازنشسته میشید هم با 30 سال؟

      معادلات ذهنی من بهم خورد. خدا شما رو برای منطقی کردن ذهن من فرستاد.چون من دیگه پذیرفته بودم بدلیل کمبود نیرو قبول نمی کنند.

      حالا از خودم بگم منم دبیر هستم ودقیقا مثل شما من از سال 77 وقتی دیپلم گرفتم ووارد دانشگاه شدم استخدام آموزش وپرورش شدم

      واز پارسال که 25 سال خدمتو تموم کردم تقاضای بازنشستگی دادم یعنی الان دو سال متوالی هست که تقاضای بازنشستگی میدم اونم تازه با 25روز حقوق ولی بدلیل کمبود نیرو تو رشته من که ریاضی هست قبول نمی کنند.

      وقتی رسیدم وکامنت شما رو خوندم مبهوت شدم چطور ممکنه؟

      میشه برام بگید چطور برای شما این اتفاق افتاد چه باورهایی ساختید؟

      این تیکه از کامنتتون منو دیوانه کرد

      (از اونجایی که باورها قوانین ساخت انسان را تغییر میدهند ، برایم حکم 30 سالگی زده شد)

      لطفا ممنون میشم برام بیشتر توضیح بدید چطور؟با چه باورهایی؟

      آیا شما دلیل خاصی مدرک خاصی داشتید که اونها با تقاضای شما موافقت کنند؟

      ممنون میشم پاسخم رو بدید .

      منتطر پاسخ شما هستم.

      نمی دونید از صبح ساعت 8 که کامنت شما رو خوندم چه احساسی دارم انگار تازه دارم می فهمم باورها چیکار می کنند؟ انگار تا حالا خواب بودم

      یه حس بیداری از خواب بهم دست داده.

      خدایا شکرت برای ذهنم منطق آوردی

      خدایا شکرت برای هدایت های هر لحظه ات

      خدایا شکرت بهم نشون دادی میشه

      رئیس چیکاره است

      رئیس من ارباب من تویی!

      خودت کمکم کن

      بازهم ممنونم عزیزم ایمان دارم خوندن کامنت شما هدایت الله بود برای من

      ممنون که این کامنتو یک سال پیش نوشتید ومن الان بعد یکسال هدایت شدم به خوندن کامنت شما که منو شگفت زده کرد.

      نمی دونم دیگه چی بگم ؟

      منتطر پاسخ شما هستم‌.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        زهره زیدآبادی گفته:
        مدت عضویت: 1425 روز

        سلام و درود خدا بر قلبهای آگاه

        سلام سادات جان .

        خوندن کامنتتون من و برد به چند سال قبل

        حدود 10 سال قبل

        قشنگ اون روز و یادمه

        واضح و روشن

        یکی از همکارها  خطاب به من و همراهم  گفت : من سال دیگه بازنشسته میشم .

        چشمام گرد شد و بهش گفتم : چقدر عالی ، در بهترین زمان این اتفاق براتون رخ میده .یعنی زمانی که پسرتون کلاس ششم رو تموم میکنه .

        بهم گفت : دقیقا همینطوره ولی زهره برای تو اینجور نیست ، خیلی برات سخته چون تو زمانی بازنشست میشی که سه قلوها کلاس یازدهم هستند . و طفلک بچه هات زمانی که تو باید توی درسها کمکشون کنی ، خونه نیستی و مامانشون میره سر کار .

        حرفهاش یه جورایی برام گزنده بود  ،  شنیدم و لبخند زدم و همون جا ، دقیقا همون وسط اتاق به خدایی که از رگ گردنم نزدیکتر بود به صورت نجوا گفتم ؛ منم میخوام مثل این خانم زمانی بازنشست بشم که سه قلوهام کلاس ششم رو تموم میکنن .

        این داستان گذشت تا روزی که بهم گفتند باید فرم پرکنی و بازنشست شدی و من هرگز نپرسیدم چرا ، چطوری ، مگه میشه ؟

        میدونی سادات جان : این همون قانون رهایی و اعتماده .

        من هیچ کاری نکردم و هیچوقت هم دنبال پارتی و اینجور چیزها نبودم . هیچ مدرک خاصی هم ندارم فقط بهش ایمان دارم .

        نمیتونم مدعی بشم همیشه این مدلی هستم .

        ولی هر وقت خواسته هام و سپردم به خودش برام ردیف کرد . برام کاری کرد ، کارستون . ( بچه دار شدنم ، طلاقم ، مهاجرت ، ازدواج مجدد ، بازنشستگیم ، خونه هایی که با ایمان اجاره کردم و حالا رشد بیزینسم )

        من دیگه هیچوقت اون‌خانم رو ندیدم ولی درسی که برام داشت خیلی بزرگ بود .

        استاد میگن وقتی به یک موفقیت رسیدی شاکر باش و از همون شیوه استفاده کن برای پله های بالاتر .

        و زندگی من نمونه ای کاملا واضح و روشن در استفاده از این قانونه .

        به قدر ایمان و رها بودنم بسیار نتیجه گرفتم و الان هم پله های بیزیتسم و دارم طی میکنم .

        عزیز جان ، یک شیوه ی دیگه هم دارم که خیلی بهم حال میده و اگر دوست داشتی اجراش کن : گوشی رو بردار و بهش زنگ بزن و تصور کن که خالق کون و مکان پشت خطه ، حالا هر چی میخواهی بهش بگو .

        این کار برای من اولش خیلی سخت بود ولی کم کم عادت کردم ، گاهی اشکام میریزه ، گاهی دق میکنم ، گاهی میخندم ، گاهی قربون صدقش میرم .

        بعد که حرفهام تموم شد و خواسته هام و گفتم ، دیگه موضوع رو کش نمیدم و ذهنم و درگیرش نمیکنم ، هر چه باداباد .

        و البته با نوشتن خواسته هام خیلی رفیقم .

        باور کن مهربانو :  میشود .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          سادات گفته:
          مدت عضویت: 2086 روز

          سلام دوست عزیزم

          الهی همیشه خیر وبرکت وفراوانی همراه با شادی وآرامش در زندگیت جاری باشه

          الهی هر خواسته ای داری همون جریان “کن فیکون ” باشه وبه محض خواستنش در زندگیتون نمایان بشه.

          ممنونم از پاسخی که بهم دادید.

          راستش زهره جان من کاملا حرفهاتونو درک می کنم می فهمم که چی میگید ولی من هنوز قانع نشدم یعنی این قسمت کامنتتونو که خوندم

          “این داستان گذشت تا روزی که بهم گفتند باید فرم پرکنی و بازنشست شدی و من هرگز نپرسیدم چرا ، چطوری ، مگه میشه ؟ ”

          هنوز ذهنم اینو نتونسته درک کنه!

          یعنی چی این جمله تون؟ میشه برام بیشتر توصیح بدید؟یعنی اداره اشتباه کرده و فکر کرده شما 30 سال براش کار کردید وبهتون فرم بازنشستگی داده شما پرکردید؟

          آخه تو 25 سالگی که به کسی فرم نمیدن پر کنه؟

          مگر اینکه اینی که من گفتم اتفاق افتاده باشه

          یعنی اونا اشتباه کنند وفکر کنند شما براشون 30 سال کار کردید وبعد همون حقوق 30 روز رو براتون حساب کرده باشند.

          من متاسفانه یا خوشبختانه ذهن بسیار منطقی دارم شاید چون ریاضی خوندم ورشته ام ریاضیه اینجوریه.

          من از پارسال از خدا خواستم که اگر خیر وصلاح منه با بازنشستگیم موافقت بشه اما جور نشد وگفتم حتما خیری توش هست

          امسال هم همین طور

          اما اون چیزی که منو گیج کرد اینه که تا قبل خوندن کامنتتون فکر می کردم خوب من طبق درخواستم خیر وصلاحم اینه که فعلا تو همین شعل باشم اما وقتی کامنتتونو خوندم گفتم نکنه اصلا من ترمز ذهنی داشتم که نشده

          چون همکارا می گفتن سخت بازنشستگی میدن زیر 30 سال

          یعنی این حرفها پس ذهنم بود امامن درخواستم دادم وبه خدا توکل کردم …..اما واقعا موندم توکلم ایراد داشت یا….

          برای همین گیج شدم

          شاید هنوز خدا رو خوب باور نکردم ….شاید

          راستی عزیزم من تو کامنتهای قبلی تون هم خوندم که بیزینس جدیدو شروع کردید. بهتون تبریک میگم وبراتون آرزوی موفقیت هر روز بهتر از روز قبلو دارم.

          منم خیلی دلم می خواد هر چه زودتر بیزینس شخصی برای خودم راه بندازم هر چند هیچ ایده ای ندارم و نمی دونم چیه ولی ایمان دارم که خدا هدایتم می کنه به شغلی که مورد علاقه ام باشه وایمان و باور و توکلمو به خودش بی نههههااااااااایت بی نهایت بی نهایت زیاد می کنه.

          باور می کنم که می شود مهربانو!

          خدا برای من همه چی میشه به شرط باور…..

          به شرطی که قدرتش باور کنم

          شاید هنوز قدرتش باور نکردم خدایا خودت کمکم کن.

          من برای درک قدرت تو به کمک خودت نیازمندم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            الهام وابراهیم گفته:
            مدت عضویت: 1568 روز

            سلام آبجی جوووون

            بابا چرا. دنبال چه جوری هستی؟؟؟؟

            اصلا مگه به ما ربطی داره؟؟؟

            وظیفه ما بندگی کرده و وظیفه خدا هم اینه که خدایی کنه و کارهای مارو ردیف کنه.

            بخدا از ذهن ودرک ما خارجه برای همین خدا میگه کسانی که به غیب ایمان دارن.

            تو خواسته ای داری ..از خدا درخواست کن وهر روز تجسم کن که رفتی و امضا کردی و حالتم عالی باشه..

            اگه هم نشد حتما خیری بوده

            الخیر فی ما وقع

            بابا آبجی جان تو چه جوری این فروشگاه رو. راه اندازی کردی؟؟؟

            اگه بهت میگفتن تو در بهترین جای بازار شهر در خیابان تختی

            مغازه با قیمت عالی و صاحب ملک عالی اجاره میکنی ؟؟؟باور میکردی؟؟؟؟

            یا سریع میگفتی ن بابا من؟؟؟

            آخه چه جوری؟؟؟؟؟

            من که پولشو ندارم و…..

            خب همین فروشگاه زدن رو بزن روی ذهنت و ساکتش کن و بگو همون خدایی که تونسته دل انسانی رو نرم کنه و من به راحتی و با قیمت مناسب وعالی و خارج تصور همه ..

            این فروشگاه عالی رو در بهترین جای شهر بزنی..

            پس همون خداااااا می‌تونه به راحتی وسادگی دلهارو نرم کنه وبا. بازنشستگیت موافق بشه و دقیق همون چیزی که میخوای میشه..

            روی ماهت رو می‌بوسمت .

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              سادات گفته:
              مدت عضویت: 2086 روز

              سلام الهام جون. آره می دونم چی میگی ولی در مقابل کارهای اداری به شدت ذهنم مقاومت داره …….. باید ساکتش کنم…..حتما موفق میشم. الان همین زهره جان دوستمون که تونسته الان میشه منطق برای ذهنم……

              ممنونم عزیزم برام پیام گذاشتی انگار داره ساکت میشه……

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 3014 روز

    بنام خالق زیبایی ها

    سلام ،سلامی به پاکی آب‌های روان به استادان عزیزم ودوستان توحیدیم در این سایت الهی

    خداراسپاسگزارم که امروز هم فرصت دیدن این زیباییها ونوشتن در مورد آنها به من داد هرچند که اگر همه درختان قلم شوند ودریاها مرکب نمی‌توان گوشه کوچیکی از این طبیعت زیبا را به تحریر در آورد، ومن سعی میکنم با تمرکز بر زیبایی ها ونوشتن در مورد آنها به صدق بالحسنی برسم تا خداوند مرا آسان کند برای آسانی ها الهی آمین

    استاد جان من هردفعه که حجم گوشیم پر میشد باید فایلها رو به لب تاب یا کامپیوتر منتقل میکردم وهربار به خودم میگفتم چه خوب میشد بدون اینکه فایلها رو منتقل کنم میتونستم تمام فایلهای رایگان ودوره ها رو در گوشیم داشته باشم امروز همسرم خونه که آمد برام گوشی گرفته بود که حافظه داخلی آن دوبرابر حافظه گوشیم قبلیم بود تازه رم اضافه هم می‌خورد البته گوشی قبلم هم رم می‌خورد ولی چون دوتاسیم کارت گذاشته بودم دیگه این قابلیت رو نداشت که رم بخوره وچقدر من از این بابت از خداوند وهمسرم سپاسگزارم وهمسرم بهم گفت حالا همه فایلهای استاد را تو گوشیت باهم داشته باش خدا میدونه چه حس خوبی پیدا کردم وخداروشکر کردم

    ادامه سفر حرکت در مسیر سرسبز وکوهستانی وبطور قطع هوایی مطبوع ودلچسب وچشم انداز روبرو آسمانی آبی با ابرهای پفکی پراکنده وسروهایی که در ردیفهای منظم سربه فلک کشیده اند زیبایی این مسیر را دوچندان کرده اند وکوهها وتپه هایی که با پوشش گیاهی متنوع زیبایی واستواری خودرا به نمایش گذاشته اند

    تصویر فضایی از این دره زیبا با این حجم از پوشش گیاهی ورودهای ورودخانه هایی که در بین آن در جریان است شگفت انگیز وتحسین بر انگیزه خدایا شکرت

    موتورسواری هم در این فضا خیلی حال میده (ایموجی چشمک)

    هرچی که در این فایل دیدم تا این لحظه فقط زیبایی است وفراوانی ونعمت وتنوع در این نعمتها که سبب ایجاد خواسته های مختلف در ذهن میشه

    دقیقا هر چقدر پیش می‌ریم برام واضح میشه که خداوند جهان را براساس نظم ودرایت آفریده وهیچ چیز الکی وهمین جوری بی برنامه نیست والان دارم مفاهیم نظم را در دروس دینی درک میکنم آن موقعه ها که فقط می خواندیم تا نمره بیاریم یادمه یبار دوره راهنمایی از معلم دینی سوال کردم خدا چیست خودش چه جوری بوجود آمده بهم گفت اگر بخوای تو این مباحث وارد بشی دیوانه میشی مسائل پیچیده تر از آن است که تو فکر میکنی شاید این سوال آن روزهام سبب شد یه روزی به این مسیر هدایت بشم تا خدا را بشناسم وبه این باور برسم هرکس بخواهد بداند خدا کیست وچیست قرار نیست دیوانه بشه الله اکبر خدایا شکرت تازه متوجه این مطلب شدم

    این دشت‌های سرسبز ورودخانه هایی که در جای جای آن جاری است چقدر شگفت انگیز وزیباست وپوشش گیاهی چه رنگهای متنوعی به این دشت‌های پهناور بخشیده خدای من فوق العاده است وستودنی

    مریم جان حیاط جدید فوق العاده زیبا وشگفت انگیزه

    رودخانه ای که در حال جوش وخروش هست یه دشت پهن وزیبا ورویابی

    استاد من تحسین میکنم این حس واحساس فوق العادتون رو که بدون درنگ راه افتادید سمت رودخانه ای که آبش از برف همین کوهستانهاست والحق که آب زلال وسردی است بقول مریم جان اصل جنسه

    احسنت مریم جان دمت گرم که سخاوتمندانه این تجربه های شیرین رو با ما به اشتراک میزارید

    اصلاح شیب ماشین وجود مسئله وبطور قطع راه حل مسئله داخل آن مسئله است واینجا هم استاد جان با قرار دادن دوتکه سنگ شیب ماشین رو اصلاح می‌کنند تا برای خواب هم راحت باشند

    بعد از صرف ناهار در این فضای رویایی وخداقوت به مریم جان بخاطر ناهار خوشمزه که تدارک دیده میریم کنار رودخانه تااز صدای گذر وجریان آب لذت ببریم

    مریم جان چه فانتزی بهتر این، چقدر هم لذت بخشه در این فضای رویایی با این هوای مطبوع روی صندلی کنار عشقت بشینی وپات رو بسپاری به جریان این آب زلال از اینجا هم میشه این احساس فوق العاده را حس کرد

    استاد جان شما چقدر سخاوتمندی چه کار عالی چه آهنگی دلنواز تر از صدای پای آب، روح آدم رو تازه میکنه آب بوی زندگی میده آب حکایت از جاری بودن انرژی در سرتاسر جهان هستی داره واین پیام رو داره که اگر میخوای پیشرفت کنی وبه جاهای بهتر برسی جاری باش حرکت کن تا رشد کنی

    خدای من ، چقدر این آهنگ به آدم احساس آرامش ونزدیکی به اصل، به خدارو میده

    واین طبیعت زیبا وشگفت انگیز چقدر از بالا که نگاه میکنی زیباتر وشگفت انگیز تر است خدایا شکرت شکرت شکرت به خاطر این جهان زیبا وپراز نعمت وثروت

    در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  7. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 945 روز

    درودفراوان به استادعزیزم ومریم نازنینم

    وهمه دوستان عالیم

    خدایاشکرت بازهم روزمان راآکنده کردی ازدیدن این عظمت زیباییهایت به لطف استادومریم جان ومکان های فوق العاده ودشت ودمن ورودخانه وصدای بی نظیرآب ومن محوتماشای خداوندی که درجای جای این فایل زیبادیده می شودوفقط برزبانم شکرگزاری چاری می گردد.

    نمای ازبالادیدن مناظرهم درنوع خودش عالی بودوحرکت آب به صورت مارپیچ ووصل شدن به منبع اصلی همان کاری که درزندگی وشخصیت مان آرام آرام رخ دادوهرروزادامه داردبابودن وادامه دادن وجاری بودن وآموختن درسهای هرروزمان وعمل کردن به آنهاکه چه سعادتی داردوقتی تمام تمرکزت روی هرروزبهبودیت باشد.

    خدایاازطریق این سایت طلایی هرروزدرمحضرت حاضری می زنم ،درسهای هرروزم رااز بر شده ام وسعی کرده ام که آنهارادرجای جای زندگیم اجراکنم

    و همیشه لذت این مسیررابچشم که چقدرمرامملوازآرامش ورهایی کردوعجب دل مشغولی هایی به من عطاکردی به واسطه آنهاهرروززندگی ام پربارترشده ومن بااحساس عالی وحال بی نظیر به پیش می روم آن هم به لطف هدایت هایت…..

    امروزهم که اول مهراست وآغازپاییززیباوعجب شروعی بود،شگفت انگیز بخصوص استادومریم عزیزکه صندلی های خودرادرآب قرارداده ونشستند،وای عجب لذتی دارد ،کلا آب آرامش بخش است بخصوص بااین مدل ای جانم،خدایاشکرت.

    هرروزدعامیکنم ومی نویسم خدایابایدهمیشه وصل به توباشم واین مستلزم بودن درکناراستادمی دانم وهرلحظه داشتن ذهنی بازوپاک وقلبی آرام وهرروزآمدن دراین سایت بهشتی وآموختن درسهاوراهکارهای عالی ارائه شده اززبان شیوای استادم وعملکردعالی هرروزم وچقدرزندگی بسان این رودخانه آرام وعالی به پیش می رودووصل به همان منبع اصلی خدای مهربانم.

    درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید. دوستتون دارم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  8. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 844 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم

    سلام وهزاران سلام به استاد عزیزم ومریم جان عزیزم

    سلام به تمام دوستان پرانرژی سایت معنوی

    سلام به خدا وخودم

    که اینقدر طبیعت دوست و لطیف شده ام

    خدایا شکرت

    با اینکه من بچه روستا هستم و خیلی در روستا کار روستایی انجام میدادم به اندازه الآنم از طبیعت لذت شاید نبرده بودم.

    الان واقعا حس و حالم جدید وعالیتر شده هروقت به طبیعت نگاه میکنم روحم اوج میگیره

    هر وقت بوی طبیعت را استشمام میکنم تمام سلولهای بدنم شاداب میشوند

    به لطف خداوند متعال الان هم در روستا خانه مادرم هستم و واقعاً حالم خوبه آب و هوای فوق العاده عالی طبیعت بکر و لذت بخش و دل انگیز و باصفا

    منم که عاشق شکر گذاری و طبیعت شده ام امروز برادر هام کار داشتند ومن رو مسئول گاوها کردند که در زمین باغشون بودند منم خوشحال شدم که از این موقعیت میتونم استفاده کنم و از همه چیز لذت ببر و

    از ظهر تا حالا که ساعت 6غروب هست در باغ هستیم با بچه ها و احساسم بسیار قشنگ و خدایی شده

    بوی علف ویونجه و چریدن گاوها و نوازش باد خنک اول پاییز و پرواز پرنده ها و پروانه های زیبا در طبیعت و باغ گردو وسیب الله و اکبرررر همه جا رو بهش کرده. فواره های آب زمین‌ها با کاشت لبو وسیب زمینی انگار که بهاره غروب زیبای خورشید بارنگهای متنوع بنفش نارنجی و زرد و سفید واقعا سپاسگزارم خداوند مهربانم

    خدای من چه سعادتی بالاتر از این که فرصت خدمت به مادرم و عزیزانم را نصیبم کردی و از هر لحظه از این بهشت خداوند لذت بردن الهی شکرت

    من از بچگی با این طبیعت بزرگ شده ام.

    شبها زیر نور ستارگان وماه روزها زیر نور آفتاب

    و در دل طبیعت کار کشاورزی انجام دادن وقتی به گذشته و این تفکر که طبیعت یه حیاط جدید و خانه ای زیبا از طرف خداوند برای من بوده از شدت خوشحالی در پوست خودم نمیگنجم خدایا صد هزار مرتبه شکررررررت

    استاد واقعا صدای آب آرامش بخش تریپ موسیقی در طبیعت است من هم الان دارم با صدای آبیاری فشفشه ای در زمینهای کشاورزی روستامون لذت میبرم.دوست داشتم این حس حالم رو با شما عزیزانم به اشتراک بزارم .

    واقعا استاد طبیعت خودش همه جوره با ما صحبت می‌کنه این ما هستیم که باید زبان طبیعت را بفهمیم و درک کنیم

    من که خداروشکر با دیدن ولمس کردن طبیعت هربار به وجد میام و حالم قشنگتر میشه خدایا شکرت

    استاد عزیزم سپاسسسسسگزارم از شما وخداوند. متعال که ما را به این مسیر بی نهایت زیبا هدایت میکنید هر لحظه

    خدایا شکرت به خاطر تمام نعمتهای اکنونم

    خدایا شکرت به خاطر مسافرت های استاد که به هر قدم که بر میداریم مثله یه مسافرت لذت بخش شده خدایا شکرت که من هم با وجود این مدت مسافرت استاد سه بار در طی این زمان من هم مسافرت لذت بخش داشته ام دوبار به روستا و یه بار هم به کاشان و کویر بسیار لذت بردم ازاین حجم از آگاهی وراحتر شدن کارها خدایا شکرت

    خدایا مرا اسان کن بر آسانی ها هر لحظه خدایی ترم کن

    واقعاً از سر ذوق فقط قلبم سرشار از شور و شعف شده و فقط دلم میخواد بوی طبیعت را احساس کنم ولذت ببرم از تمام ثانیه های این لحظه ام

    خداجونم شکرت که مرا در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قرار داد ی سپاسسسسسگزارم

    خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان هدایت وحمایتم کن آمین

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت

    منم برم شیر گاو هارو با دستگاه شیردوش بزنم بدوشم وای خدای من چه زیبا یی هایی در انتظار من است الهی شکر

    دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    18:18دیدگاهم را خدمت شما دوستان نازم فرستادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      مریم پهلوان گفته:
      مدت عضویت: 2067 روز

      سلام الهام عزیزم.چقدر لذت بردم از کامنتتون وچقدر خوب توصیف کردی قشنگ تجسم میکردم تو این فضا باشما هستم.چقدر ماها یاد گرفتیم از استاد عزیز وخانم شایسته گرامی که چطور لذت ببریم وبه زیبایی ها توجه کنیم.اگر این دفعه برم مسافرت مطمئنم به همه چی جور دیگری نگاه خواهم کرد ولذت برد.منم وقتی نوجوون بودم بابام دامداری بزرگ داشت وتوی این دامداری کلی زیبایی بود ولی اون موقع نمیدونستم الان درک میکنم که چه قدر میشد لذت برد از اون همه انواع درختان انواع شکوفه های رنگی انواع آلوها هلوها البالوها گیلاسها زردآلو ها سیبها گلابیها درختان بادوم وبه و…

      چقدر میشد لذت برد از تولد بره های کوچولوی ناز از گوساله ازجوجه هایی که از تخم بیرون میومدن از انواع توله های سگ .از جوی بزرگ آبی که از زیردرختان واز تو حیاط رد میشد چقدر زیبایی بود دوست دارم دوباره اون محیط رو تجربه کنم.نوش جانت تجربه این همه زیبایی محیط روستا.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهام سیاوشی فرد گفته:
      مدت عضویت: 844 روز

      به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم

      سلام مریم جانم

      خدایا شکرت به خاطر شما دوستان و اعضای خانواده معنوی ام

      خدارو صد هزار مرتبه شکررررررت که این چنین دوستان ساده زیست و خوش بین را نصیبم کردی به راحتی واسانی

      مریم جونم عاشقتم که در این فضای معنوی الان شما به خاطرات شیرین گذشته و خانه پدری با تمام موهبت هایش گذری کردین و چقدر راحت انسان می‌تونه از گذشتش درس بگیره و دراین محیط و طبیعت با مخلوقات بینهایت زیبای خداوند انس بگیره و لذت ببره

      خدایا شکرت به خاطر تمام نعمت های ریز ودرشت کوچک و بزرگی که در دسترس ماهستند و مارا اسان می‌کنی بر آسانی ها

      ازتون مریم جون متشکرم که کامنتم رو خوندیم وبا عشق برام جواب نوشتین

      واقعاً از صمیم قلبم کن جایگاه خداوند متعال است شاد و خوشحال شدم

      یعنی در پوست خودم از شدت خوشحالی نمیگنجم

      سپاسسسسسگزارم

      در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت

      دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    فریبا فاضلی گفته:
    مدت عضویت: 2153 روز

    دفتر نقاشی خدا

    همیشه زیباست

    اما فصل پاییز

    را برای دل خودت،

    آرام تر ورق بزن؛

    و تمامی رنگ ها را به

    خاطر بسپار؛

    که عشق لابلای همین رنگ های زیباست.

    از بس که خدا عاشق نقاشی بود

    هر فصل به روی بوم ، یک چیز کشید

    یک بار ولی گمان کنم شاعر شد

    یک گوشه دنج رفت و پاییز کشید

    پایئزتون عاشقانه و زیبا

    سلام به خدای نور

    که هر جا می‌نگرم نور هست و زیبایی و عشق خدایا شکر

    سلام به اساتید عزیزم

    سلام به دوستان فرکانس بالا که با کامنتاشون غوغایی در سایت ایجاد کردن خداروشکر بخاطر این همه آگاهی های ناب وطلایی

    سریال سفر به دور آمریکا قسمت215

    لبخند بزن

    آگاهی و عادات روزانه میتونه سبک زندگی تورو تغییر بده

    آگاه باش به آگاهی روزانه و عادات روزانه

    آگاه باش و ارتباط با طبیعت رو جزو عاداتت کن که در اینصورت حتما به خدا نزدیکتر میشی

    مثل استاد عزیزم وبانو شایسته که ما این عادتهارو هرروزتوسط این دو بزرگوار مشاهده میکنیم

    آگاه باش به آگاهی روزانه و عادات روزانه

    و عادت کن به خوب شنیدن،

    خوب دیدن

    خوب پوشیدن

    خوب صحبت کردن

    و انتخاب خوبی ها

    هرچیزی که مینویسم تو این فایلهای دانلودی

    رو دارم مشاهده میکنم دارم بطور عملی تجربه ش میکنم خدایا شکرررررت

    آگاه باش به آگاهی روزانه و عادات روزانه

    و عادت کن بجای اینکه زمان تورو پذیرش بده خودت زمان رو تو مشتت بگیری

    و اجازه ندی در چیزی گیر کنی

    همان لحظه پیش آمدن هر چیزی پذیرایش باشی و به روند زندگی نگاه خوشبینانه کنی

    آگاه باش به آگاهی روزانه و عادات روزانه

    و عادت کن به قضاوت نکردن و پذیرفتن آدمها و زمان برای تغییر آدمها نذار

    آگاه باش به آگاهی روزانه و عادات روزانه

    عادت کن هر بار پاتو تو آب میذاری( مثل استاد عزیزم)

    یا دوش میگیری آگاه باش از تمام قطرات آب روی بدنت، از فضایی که توش قرار داری، از سنگ های زیر پاهات

    حتی

    از بوی شامپو از زبری یا نرمی لیف، از شکل صابون و………..

    احساس کنی ذرات آب دارن تورو پاکسازی میکنن و سبک شدنت را شکر کن

    آگاه باش به آگاهی روزانه و عادات روزانه

    عادت کن و آگاه باش به برکات و نعمت خوراکی‌ها با بو کردن و نگاه کردن و مزه مزه کردن آنها و چیدمان سفره و شکر کن از این همه نعمت

    آگاه باش به آگاهی روزانه و عادات روزانه

    و عادت کن قدر دوستانی که بر ای تو خاطره‌ای زیبا ساختن و می‌سازن رو بدونی و براشون وقت بزاری و خدارو شکر کنی برای آدمهای خوب زندگیت

    خداروشکر بخاطر این دوستان عزیزم تو این سایت بهشتی

    آگاه باش به آگاهی روزانه و عادات روزانه

    تغییری کوچک و مثبت در عادت‌های روزانه می‌تواند زندگی‌مان را به مقصدی بهتر هدایت کند.

    گرفتن تصمیمی که اوضاع را یک درصد بهتر می‌کند شاید در لحظه بی‌اهمیت به نظر برسد؛ اما در مجموعِ لحظاتی که یک عمر را تشکیل می‌دهند، این انتخاب‌ها می‌توانند تفاوت ایجاد کنند. تفاوت میان کسی که هستید و کسی که می‌توانستید باشید.

    آگاه باش به آگاهی روزانه و عادات روزانه

    خدایاااشکررررت بخاطر این سایت الهی ،این همه آگاهی روزانه

    خدایا امیدوارم که بتونم این آگاهی هارو به عادت روزانه م تبدیل کنم.

    🩵🩵🩵🩵

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  10. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 1832 روز

    سلام عزیزان دل

    از کجا بگم از اون اولش که چقدر جورآب هات قشنگه مریم عزیز و از اینکه چه عکسی گرفتی استاد دمت گرم.

    از مسیر بگم یعنی زمین یک رنگه جنگل یک رنگه کوه یه رنگه آسمون یه رنگه ،خدایا شکرت که استاد رو فرستادی اینا رو به ما نشون بده الهی خیر ببینی الهی این فوردت همیشه برات اسب تیزپا باشه و این حیاط خونه‌ای که انتخاب کردید چقدر قشنگه حیاتتون رودخونه داره عاشقتونم استاد تو که خونتم از زیرش نهرها جاریست عاشقتم.

    اصل جنس این آب، آب برف عاشقتونم خدا اصل جنسشو در اختیارتون می‌ذاره چقدر زیباست این رودخونه هم گوشت لذت می‌بره هم چشمت می‌بینه لذت می‌بره هم پات لذت می‌بره هم معدت لذت می‌بره …. عاشقتم . وقتی گفتی می‌خوام فوردو صاف کنم من همین ایده اومد به ذهنم که فقط سنگ می‌تونه دیگه از اون وسایلی که گفتی از اونا خبر ندارم.

    وای نوش جونتون غذا با ویو طبیعت اونم چه طبیعتی الهی شکرت.

    وای چقدر من اینو دوست دارم استاد که این شکلی پاتو می‌ذاری تو آب یعنی اصل لذته، آب هم بخوری صورتتم بشوری به به.

    چقدر این لحظه‌ای که صدای آب رو گرفتی چقدر دوست داشتنی چقدر عشقه چقدر روحت رو آزاد می‌کنه چقدر روحت لذت می‌بره خدایا سپاس خدایا سپاس. خیر ببینی استاد صدای پای آب چه بلند است واقعاً می برتت به اعماق.

    ببین چطور میگذره از موانع آب بسیار قدرتمند زیرا اب استاده اعراض کردن از موانع هستش.

    چقدر این درون بچه عالیه از نگاه پرنده ها بقول مریم عزیز

    زمین را ببین چقدر قشنگه انواع سبز رو داره رنگ آبی آسمان توی رودخانه دیده می‌شه خدای سپاس چه نقاشی کشیده خدا دیوانه کننده است کوه‌ها رو ببین چقدر قشنگند و چقدر جاده روی زمین قشنگه ،ماشین‌ها ،آدم‌ها . خدای سپاس.

    چقدر خوب بلدین این درون بچه رو هدایتش کنید عاشقتونم.

    از دور میبوسمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای: