https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/10/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-10-10 23:48:292023-11-09 06:24:35سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 218
404نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بعد از 9 روز از انتشار این کامنتِ الهی ، دوباره امروز ، در این لحظه مقدس ، لحظه طلوع نور بر زمین خدا در این نقطه از زمینش هدایت شدم تا برای ذکر بعد از نماز صبح ، جملات شما را در این کامنت پر محتوا بخوانم..
خدایا شکرت که روزی امروز مرا کلماتی نورانی قرار دادی تا همراه با نور خورشیدت بر روح و جانم بتابد و حظی وافرم دهد..
ترکیبِ نگارش روان و دلنشین تان همراه با گنجینه لغات فراوان تان و تسلط تان بر آیات مبارک قرآن و ادعیه ، همراه این احساس لطیف و شاعرانه ی آمیخته به طنازی تان معجونی ساخته که هرررر روح و جانی را به اوج میبرد …
و کام هر خواننده ایی را شیرین میکند..
بماند درسها و پندها و نکته هایی که در بردارد…
خدا را شاکرم و سپاسگزار حضور ارزشمندتان هستم که یقین دارم همه این چیدمان کارِ خود خود خداوند عزیز است و بس..
یا شاید توقع مون از خودمون خیلی بالا میره و متاسفانه همین امر باعث میشه ناشکر بشیم..
مثلا: من میخوام روی دیدگاهم نسبت به روابط با همکارام کار کنم…
شروع میکنم به توجه به نکات و رفتارهای مثبتشون و بابت اونا شکر گزاری میکنم ، خب تا حالا ما اصلا با هم مراوده زیادی نداشتیم چه بسا شنیده بودم گاهی همین همکاران پشت سرم غیبت کردن ..
ولی بعد از تلاش من برای شرایط خوب در روابط ، میبینم دیگه مدتیه حرف و حدیثی به گوشم نمیخوره …
همین برای قدم اول عالیه..
ولی ذهنم چه طوری گولم میزنه؟؟؟
اینکه دیدی طرف هیچ تغییری نکرد که!!!!
پس چرا بازم مثل قبل سرسنگینه!!!!!
چرا منتقل نمیشه به جای دیگه!!!
و…
در حالیکه اون احساسهای خوب نسبت به اونا و شکرگزاریها داره کار خودشو میکنه …
من فقط باید صبور باشم و ادامه بدم…
چون من خودم قبلا خیلی حس کمالگرایی داشتم ، گفتم شاید این مثال به کار شما هم بیاد شیماجان :))
هر چند از این تجربه زیبایی که برام گفتی دیگه مطمئن هستم به زودی باید یک کامنت از شما دریافت کنم با کلییییی خبرهایی که پر از عشق و آرامش و صفاست چون شما لایقش هستی عزیزم..
شیماجان برات نابترین تجربه های عاشقانه رو از خداوند درخواست میکنم دوست نازنینم..
سلاااااااااااااااامممممم و صد سلام به دوست گلم
به شیمای عزیزم
که همیشه به خاطر صفای وجودت از خوندن کامنتهات اینقدر زیاد خوشحال میشم..
دوست خوبم کامنت پر مهرتو با اقا سیدحبیب جان خوندیم و بسیاااار لذت بردیم….
ممنونم شیماجان که برامون نوشتی و چقدرررررررررررررر قدرت کلمات برامون یادآوری شد با خوندن نام گزاری هر سال ت ..
هزاران بار آفرین به شما دوست عزیزم از این که اینقدر عالی روی خودت کار کردی که لایق سفرهای زیبا و زیادی شدی ..
بی شک چنین تعهدی از شما ، شما رو لایق سفرها و تجربه های عاشقانه بیشماری در کنار همسر بزرگوارت خواهد کرد….
سپاسگزارم از بیان خاطرات قشنگت
و از پاسخ دلنشینت دوست قشنگم ..
بهترین تجربه ها و رؤیایی ترین عاشقانه ها رو برات آرزو دارم ..
در پناه نور و عشق الهی باشی شیماجان
به نام خدای زیبایی ها
هزاران درود به شما برادر بزرگوارم
بعد از 9 روز از انتشار این کامنتِ الهی ، دوباره امروز ، در این لحظه مقدس ، لحظه طلوع نور بر زمین خدا در این نقطه از زمینش هدایت شدم تا برای ذکر بعد از نماز صبح ، جملات شما را در این کامنت پر محتوا بخوانم..
خدایا شکرت که روزی امروز مرا کلماتی نورانی قرار دادی تا همراه با نور خورشیدت بر روح و جانم بتابد و حظی وافرم دهد..
اقای احمدی عزیز بسیاااااااااااااااااااار تحسین برانگیز هستید …
ترکیبِ نگارش روان و دلنشین تان همراه با گنجینه لغات فراوان تان و تسلط تان بر آیات مبارک قرآن و ادعیه ، همراه این احساس لطیف و شاعرانه ی آمیخته به طنازی تان معجونی ساخته که هرررر روح و جانی را به اوج میبرد …
و کام هر خواننده ایی را شیرین میکند..
بماند درسها و پندها و نکته هایی که در بردارد…
خدا را شاکرم و سپاسگزار حضور ارزشمندتان هستم که یقین دارم همه این چیدمان کارِ خود خود خداوند عزیز است و بس..
چرا که همه ی ، .. ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند
ره به جای دگر نمیدانیم
…..
در پناه نور و عشق الهی باشید
هزاران درود به شیمای عزیزم
به دوست باصفا و نازنینم
به دوست قدرتمندم که بنده خوب خداست پس میگوید بشو و به لطف الله میشود.
شیماجان خیلی وقت بود دوست داشتم برای این پاسخ پر مهرت جوابی بزارم ..
اما مهمانداری و بعضی برنامه هایی که سراسر خیر بودن الحمدالله کمی فراتر از برنامه ریزهای من شدند و گذشت تا لحظه مقدس اکنون…
که شکر خداوند عزیز فرصتی شد تا با کمال آرامش و با عشق برات بنویسم ، تحسینت کنم ، و از دور صورت خندان چون ماهت رو ببوسم..
شیما جان هزاران افرین به این پشتکارت دوست قوی من..
چقدررررر لذت بردم از قضیه خونه خریدنت..
میدونی دوست خوبم فک میکنم گاهی ماها خیلی کمالگرا میشیم..
یا شاید توقع مون از خودمون خیلی بالا میره و متاسفانه همین امر باعث میشه ناشکر بشیم..
مثلا: من میخوام روی دیدگاهم نسبت به روابط با همکارام کار کنم…
شروع میکنم به توجه به نکات و رفتارهای مثبتشون و بابت اونا شکر گزاری میکنم ، خب تا حالا ما اصلا با هم مراوده زیادی نداشتیم چه بسا شنیده بودم گاهی همین همکاران پشت سرم غیبت کردن ..
ولی بعد از تلاش من برای شرایط خوب در روابط ، میبینم دیگه مدتیه حرف و حدیثی به گوشم نمیخوره …
همین برای قدم اول عالیه..
ولی ذهنم چه طوری گولم میزنه؟؟؟
اینکه دیدی طرف هیچ تغییری نکرد که!!!!
پس چرا بازم مثل قبل سرسنگینه!!!!!
چرا منتقل نمیشه به جای دیگه!!!
و…
در حالیکه اون احساسهای خوب نسبت به اونا و شکرگزاریها داره کار خودشو میکنه …
من فقط باید صبور باشم و ادامه بدم…
چون من خودم قبلا خیلی حس کمالگرایی داشتم ، گفتم شاید این مثال به کار شما هم بیاد شیماجان :))
هر چند از این تجربه زیبایی که برام گفتی دیگه مطمئن هستم به زودی باید یک کامنت از شما دریافت کنم با کلییییی خبرهایی که پر از عشق و آرامش و صفاست چون شما لایقش هستی عزیزم..
شیماجان برات نابترین تجربه های عاشقانه رو از خداوند درخواست میکنم دوست نازنینم..
در پناه نور و عشق الهی باشی:*