https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/10/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-10-14 01:32:052023-11-09 06:26:08سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 219
386نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
از زیبایی های خیره کننده کلورادو و مناظر بینظیرش دوستان من به قدر کفایت تحسین و تمجید میکنند و من فقط با همه وجودم از استادان عزیزم تشکر میکنم برای رشد و تعالی در همه جنبه های زندگیم و بسیار قدردان و ممنونم ازشون
هدفم از نوشتن این کامنت گرفتن لایک و ستاره نیست
میخوام بگم:
وقتی رازی رو فهمیدید و بعد درکش کردید ، نزارید بین فهمیدن و درک کردن و اقدام و عملتون ، بیست سال فاصله بیفته
این حسرتی بود که تا ابتدای سفرمون به فیلبند داشتیم
که :» حبیب!!!!! چرا اینقدر دیر ؟!!!
اما قلبم برای آرامش من میگفت: چون تو آماده نبودی و هر اتفاقی باید در زمان خودش رخ بده.
راستش فقط دلم میخواست خودمو سرزنش کنم و نمیتونستم این توجیه رو بپذیرم اما حقیقت داشت و این پاسخ درست بود چون من این اتفاق زیبا و تغییرات شگرف و این رشد رو در مقاطع مختلفی از زمانهای مختلف قرار دادم و دیدم اگر اتفاقی زودتر از موعدش رخ بده فاجعست.
مثل تگرگ بعد از شکوفه های بهاریه یا باران بعد از خرمن
مهمترین بخش سیکل رشد، استیبل شدن و روند پایداری در یک قانونه
در این سفر من درس بسیار بزرگی گرفتم.
تمام لحظات و اتفاقات در دستان ما بود و اینکه وقتی دو نفر با هم یک خواسته مشترک دارند هیچ مقاومتی در کائنات برای اجرای دستور خواهان وجود نداره
ما از عطاى پروردگارت، اینان (فرصت طلبان) و آنان (دنیا طلبان) را کمک مىکنیم و عطاى پروردگارت از کسى منع نمىشود.
هر دو ما مثل یک روح در دو تن فقط یک خواسته مشترک اما قدرتمند رو دنبال و درخواست میکردیم از کوچکترین چیزهایی که نیاز داشتیم تا بزرگترین اونها
مثل یک جادوگر که عصای سحر آمیزشو به هرچیزی که بزنه اونو تغییر میده
تمام عالم به تعظیم در اومده بودند
همه چراغهای عالم چراغ جادوی ما بودند
ما خدارو همه جا حاضر میدیدیم و خود خدا مستقیم داشت خواسته های مارو اجابت میکرد چون خودش گفته بود
أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ
« آیا خدا کفایتکننده بندهاش نیست؟
سخته ازتون بخوام حال عجیب منو درک کنین که اکنون من به مفهوم واقعی
(وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ).
رسیدم.
اینکه تمام ایمان و اعتماد من به خدا ، هنوز به یک دانه خردل نرسیده اما اگر یک اپسیلون هم باشه من تونستم تمام مرزهای فیزیک کوانتوم رو تغییر بدم و سلیمان وار به تمام نیاز هام و هرآنچه اراده کنم میرسم.
چیزی که در مرحله چهارم عرفان از هفت مرحله سیر و سلوکه « استغنا»
احساس بی نیازی زمانی شکل میگیره که به این اطمینان و باور میرسی که چنان رابطه ت با خدا خوب شده که هرچه اراده کنی بهت میده
و من بعد دیدن چندین معجزه (اجابت خواسته ها) در این سفر بهش رسیدم
اینکه برای خدا هیچ فرقی نمیکنه این خواسته چیه و مقدارش چقدره
کافیه ذهنتو از سر راهش برداری و منطق و تجزیه و تحلیل هاتو بزاری کنار
کافیه فقط باور کنی که اگر چیزی رو از خدا میخوای به ذهنت اجازه ندی به چرا و چگونگیش فکر کنه و تورو به نشدن و نتونستن سوق بده
کافیه این اعتماد رو به خدا با هر فکتی بیشتر و بیشتر کنی
این تمرینی بود که استاد تو قدم اول یادم داد
کنترل ذهن که بعد به کنترل نفس ختم شد
این سفر توحیدی ترین سفر زندگیم بود
قبل از شروع و آغاز سفر
چیزی حدود 50میلیون لوازم کوله و کوهنوردی نیاز بود تا ما کوله گردی کنیم و خدا به عجیب ترین شکلی همه چیزو ردیف کرد
هرگز در زندگیم اینقدر به خدا اعتماد نکرده بودم که فقط با هدایت لحظه ای به یک سفر برم و هیچ پلنی برای سفر و مقصد نداشته باشم
ما حتی صبر نکردیم تا پول سفر به حسابمون واریز بشه و یقین داشتیم اگر قراره خدا درست کنه پس بقیه چیزها هم اوکی میشه
چجوری و از کجاش هم مهم نیست
روز دوم سفر سه برابر پولی که لازم داشتیم رسید
این در حالی بود که من هنوز بابت اجرای پروژه با کارفرما تسویه حساب نکرده بودم
جوری با خدا رفیق شده بودیم که انگار دستم تو خزانه سلطان عالم دراز بود یا همون کت جادویی تنمه که پول از جیباش میزنه بیرون
وقتی کتاب «معبد سکوت» نوشته برد تی اسپالتینگ رو میخوندم اصلا منطقی به نظر نمیرسید که اتفاقات گفته شده درست و منطقی باشه
در این کتاب به حقایقی اشاره شده بود که من فقط با قلبم باورشون میکردم و ذهنم خیلی مقاومت میکرد اینکه انسان میتونه مسیرشو در زمان کوتاه کنه و نیاز هاشو در لحظه خلق کنه و همون کلمه مسخر قرآن
اینکه همه چیز مسخر و به فرمان تو باشه
این سفر اگر به تصویر درمیومد بیشتر یک فیلم هندی یا یک فیلم تخیلی بود
اینکه چقدر زیبایی دیدیم طبیعی ترین حالت ممکن بود
موقع برگشت چندین ماشین بوق زدند تا مارو سوار کنند ولی ما تمایلی به سوار شدن نداشتیم و تصمیم داشتیم مسیر زیبای جنگلی رو پیاده بریم و ببینیم
همراه شدن یک گله حیوان تا کیلومترها برای همه اونایی که شاهد ماجرا بودند جالب بود و اینکه اونا در حالت معمولی وحشی به نظر میرسیدند
در راه به چشمه آبی هدایت شدیم که فقط محلی ها بلد بودند و چه آب عجیب و گوارایی داشت این چشمه
مردی که مارو سر اون چشمه برد گفت این آب سبب افتادن سنگ کلیه همسرم در کمتر از یک ساعت شده و…
خدایا انگار از این جهان خارج شده بودیم و هیچ چیز خارج از اراده ما نبود
خسته که شدیم به همسرم گفتم الان یک ماشین نگه میداره تا سوار شیم در حالی که بین هفته و در مهرماه مسافر خیلی کم بود خصوصا که سرد و بارونی بود و روز قبلش همه مسافران رفته بودن به شهرهاشون
همسرم گفت آره یک آدم خوبی میاد تا سر جاده مارو میبره
و من گفتم اون آدم خوب تا تهران مارو میبره
یک پرشیای صفر کیلومتر به سمت مبدأ ما به بالا میرفت و با دیدن ما کنار کشید و پیاده شد و گفت بیاین ما برگشتیم تا شمارو هم ببریم .
یک زوج جوان و بسیار مهربان همشهری خودمونم بودند که ماشینشونم تقریباً پر از لوازم و خریداشون بود با جابجایی لوازم برای ما جا باز کردن و ما با احوالپرسی و تشکر بسیار نشستیم و پرسید تا کجا میرید چون ما داریم میریم تهران
من و عزیز دلم که دیگه برامون رسیدن به خواسته هامون برامون عادی شده بود با لبخند گفتیم ماهم میریم تهران و بعد گفت: پس اگر اذیت نمیشین در خدمتون هستیم.
بماند که تو راه باهم کلی صحبت کردیم و با اونا دوست شدیم و خونمون اومدن و کلی ماجراهای عجیب دیگه که این کامنتو طولانی میکنه
اما بعد از سفر ما هنوز چراغ جادو رو داریم و دقیقا با یقین به این آیه از تسخیر
دیگه نگران هیچ چیز نیستیم و هر لحظه برای اتفاقی هرچند کوچک خداوند رو شاکریم و خدا نیز بر ما می افزاید.
استادجان
الان میفهمم بزرگ شدن ظرف یعنی چی
الان میفهمم رشد یعنی چی
الان میفهمم زیر باران رحمت خدا فرق لوله آزمایش و یه تشت بزرگ یعنی چی
الان میفهمم In God we trust یعنی چی
استاد عباس منش عزیز و مریم بانو سپاسگزاریم از شما
ما در این سفر قدرت عشق رو با همه وجود حس کردیم و دلیل همراهی سگ ها رو فهمیدیم که اونا انسان های عاشق رو از بقیه تشخیص میدند و تحت تاثیر نیروی عشق بی اراده ازت انرژی میگیرند و در کنار تو از فرط لذت به خواب میرن
(باید فیلم هارو ببینید ، میشه یک مستند عجیب باهش ساخت)
و کلی مباحث دیگر که در این مقوله نمیگنجد
فقط دوستان من در این سایت میتونن بفهمن چی میگم و هضمش برای آدمهای معمولی راحت نیست.
من هم به دلیل همون کمالگرایی وقتی دیدم دیر شده و از غافله دوستان عقب افتادیم داشتم بیخیال کامنت نوشتن میشدم که کامنت زیبای داش اسداله زرگوشی
گوش دلمونو گرفت و نذاشت بازیگوشی کنیم و به قول شما یادآوری این مهم شد که ما به خودمون تعهد دادیم هرگز از این مسیر توحیدی و از این دانشگاه خارج نشیم.
عشق جانم
کامنت زیبای شما مثل همیشه برای من نکات بسیار مهمی رو گوشزد میکنه
من همزمان با لذت بردن ، درسهای بزرگی رو هم مرور می کنم
ما در کنار هم قدرتی داریم که دائما باید به خودمون گوشزد کنیم که اگر اونو ندیده بگیریم و ازش استفاده نکنیم
اونو به قانون بیهودگی مسپاریم و جهان هرچیز بیهوده و بی استفاده ای رو از زندگی ما حذف میکنه
این قانون فقط به مباحث مادی معطوف نمیشه
و در قلمرو عشق و برکت و سلامتی که یونیک های غیر مادی هستند هم شامل میشه و اگر قدردان اونا نباشیم و شکرگزاری نکنیم و به کار نگیریمشون
قطعا مهر بیهودگی بهشون میخوره و از زندگی ما حذف خواهند شد
پس دوباره باید بگیم که
من عاشقتم و خدارو هزاران مرتبه شکر که وجود نازنینت برای رشد و تعالی من بزرگترین انگیزه و نیروی محرکه بوده
خداوند رو هزاران مرتبه شاکرم که این زندگی رو به این زیبایی چیدمان کرد که من برکت رو در عشق هم طلب کنم و هر روز احساس می کنم که این آغازین روز زندگی مشترک ماست.
خدایا شاکرت برای نعمت تازگی و نشاط
خدایا شکر برای آگاهی ها و هدایت خداوند در مسیر سبزمون که همیشه معطر و با طراوت به برکت عشقه
بسمه رب الجمیل
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند بخشنده مهربان
خداوند سنجاقک رنگ رنگ
خداوند پروانههای قشنگ
خدایی که آب و هوا آفرید
درخت و گل و سبزه را آفرید
خدایی که از بوی گل بهتر است
صمیمیتر از خنده مادر است
و در آن سفر بیش از آن را دیدیم
سلام استادان عزیزم
سلام بر همراهان عاشق و آگاهم
از زیبایی های خیره کننده کلورادو و مناظر بینظیرش دوستان من به قدر کفایت تحسین و تمجید میکنند و من فقط با همه وجودم از استادان عزیزم تشکر میکنم برای رشد و تعالی در همه جنبه های زندگیم و بسیار قدردان و ممنونم ازشون
هدفم از نوشتن این کامنت گرفتن لایک و ستاره نیست
میخوام بگم:
وقتی رازی رو فهمیدید و بعد درکش کردید ، نزارید بین فهمیدن و درک کردن و اقدام و عملتون ، بیست سال فاصله بیفته
این حسرتی بود که تا ابتدای سفرمون به فیلبند داشتیم
که :» حبیب!!!!! چرا اینقدر دیر ؟!!!
اما قلبم برای آرامش من میگفت: چون تو آماده نبودی و هر اتفاقی باید در زمان خودش رخ بده.
راستش فقط دلم میخواست خودمو سرزنش کنم و نمیتونستم این توجیه رو بپذیرم اما حقیقت داشت و این پاسخ درست بود چون من این اتفاق زیبا و تغییرات شگرف و این رشد رو در مقاطع مختلفی از زمانهای مختلف قرار دادم و دیدم اگر اتفاقی زودتر از موعدش رخ بده فاجعست.
مثل تگرگ بعد از شکوفه های بهاریه یا باران بعد از خرمن
مهمترین بخش سیکل رشد، استیبل شدن و روند پایداری در یک قانونه
در این سفر من درس بسیار بزرگی گرفتم.
تمام لحظات و اتفاقات در دستان ما بود و اینکه وقتی دو نفر با هم یک خواسته مشترک دارند هیچ مقاومتی در کائنات برای اجرای دستور خواهان وجود نداره
«کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا»
ما از عطاى پروردگارت، اینان (فرصت طلبان) و آنان (دنیا طلبان) را کمک مىکنیم و عطاى پروردگارت از کسى منع نمىشود.
هر دو ما مثل یک روح در دو تن فقط یک خواسته مشترک اما قدرتمند رو دنبال و درخواست میکردیم از کوچکترین چیزهایی که نیاز داشتیم تا بزرگترین اونها
مثل یک جادوگر که عصای سحر آمیزشو به هرچیزی که بزنه اونو تغییر میده
تمام عالم به تعظیم در اومده بودند
همه چراغهای عالم چراغ جادوی ما بودند
ما خدارو همه جا حاضر میدیدیم و خود خدا مستقیم داشت خواسته های مارو اجابت میکرد چون خودش گفته بود
أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ
« آیا خدا کفایتکننده بندهاش نیست؟
سخته ازتون بخوام حال عجیب منو درک کنین که اکنون من به مفهوم واقعی
(وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ).
رسیدم.
اینکه تمام ایمان و اعتماد من به خدا ، هنوز به یک دانه خردل نرسیده اما اگر یک اپسیلون هم باشه من تونستم تمام مرزهای فیزیک کوانتوم رو تغییر بدم و سلیمان وار به تمام نیاز هام و هرآنچه اراده کنم میرسم.
چیزی که در مرحله چهارم عرفان از هفت مرحله سیر و سلوکه « استغنا»
احساس بی نیازی زمانی شکل میگیره که به این اطمینان و باور میرسی که چنان رابطه ت با خدا خوب شده که هرچه اراده کنی بهت میده
و من بعد دیدن چندین معجزه (اجابت خواسته ها) در این سفر بهش رسیدم
اینکه برای خدا هیچ فرقی نمیکنه این خواسته چیه و مقدارش چقدره
کافیه ذهنتو از سر راهش برداری و منطق و تجزیه و تحلیل هاتو بزاری کنار
کافیه فقط باور کنی که اگر چیزی رو از خدا میخوای به ذهنت اجازه ندی به چرا و چگونگیش فکر کنه و تورو به نشدن و نتونستن سوق بده
کافیه این اعتماد رو به خدا با هر فکتی بیشتر و بیشتر کنی
این تمرینی بود که استاد تو قدم اول یادم داد
کنترل ذهن که بعد به کنترل نفس ختم شد
این سفر توحیدی ترین سفر زندگیم بود
قبل از شروع و آغاز سفر
چیزی حدود 50میلیون لوازم کوله و کوهنوردی نیاز بود تا ما کوله گردی کنیم و خدا به عجیب ترین شکلی همه چیزو ردیف کرد
هرگز در زندگیم اینقدر به خدا اعتماد نکرده بودم که فقط با هدایت لحظه ای به یک سفر برم و هیچ پلنی برای سفر و مقصد نداشته باشم
ما حتی صبر نکردیم تا پول سفر به حسابمون واریز بشه و یقین داشتیم اگر قراره خدا درست کنه پس بقیه چیزها هم اوکی میشه
چجوری و از کجاش هم مهم نیست
روز دوم سفر سه برابر پولی که لازم داشتیم رسید
این در حالی بود که من هنوز بابت اجرای پروژه با کارفرما تسویه حساب نکرده بودم
جوری با خدا رفیق شده بودیم که انگار دستم تو خزانه سلطان عالم دراز بود یا همون کت جادویی تنمه که پول از جیباش میزنه بیرون
وقتی کتاب «معبد سکوت» نوشته برد تی اسپالتینگ رو میخوندم اصلا منطقی به نظر نمیرسید که اتفاقات گفته شده درست و منطقی باشه
در این کتاب به حقایقی اشاره شده بود که من فقط با قلبم باورشون میکردم و ذهنم خیلی مقاومت میکرد اینکه انسان میتونه مسیرشو در زمان کوتاه کنه و نیاز هاشو در لحظه خلق کنه و همون کلمه مسخر قرآن
اینکه همه چیز مسخر و به فرمان تو باشه
این سفر اگر به تصویر درمیومد بیشتر یک فیلم هندی یا یک فیلم تخیلی بود
اینکه چقدر زیبایی دیدیم طبیعی ترین حالت ممکن بود
موقع برگشت چندین ماشین بوق زدند تا مارو سوار کنند ولی ما تمایلی به سوار شدن نداشتیم و تصمیم داشتیم مسیر زیبای جنگلی رو پیاده بریم و ببینیم
همراه شدن یک گله حیوان تا کیلومترها برای همه اونایی که شاهد ماجرا بودند جالب بود و اینکه اونا در حالت معمولی وحشی به نظر میرسیدند
در راه به چشمه آبی هدایت شدیم که فقط محلی ها بلد بودند و چه آب عجیب و گوارایی داشت این چشمه
مردی که مارو سر اون چشمه برد گفت این آب سبب افتادن سنگ کلیه همسرم در کمتر از یک ساعت شده و…
خدایا انگار از این جهان خارج شده بودیم و هیچ چیز خارج از اراده ما نبود
خسته که شدیم به همسرم گفتم الان یک ماشین نگه میداره تا سوار شیم در حالی که بین هفته و در مهرماه مسافر خیلی کم بود خصوصا که سرد و بارونی بود و روز قبلش همه مسافران رفته بودن به شهرهاشون
همسرم گفت آره یک آدم خوبی میاد تا سر جاده مارو میبره
و من گفتم اون آدم خوب تا تهران مارو میبره
یک پرشیای صفر کیلومتر به سمت مبدأ ما به بالا میرفت و با دیدن ما کنار کشید و پیاده شد و گفت بیاین ما برگشتیم تا شمارو هم ببریم .
یک زوج جوان و بسیار مهربان همشهری خودمونم بودند که ماشینشونم تقریباً پر از لوازم و خریداشون بود با جابجایی لوازم برای ما جا باز کردن و ما با احوالپرسی و تشکر بسیار نشستیم و پرسید تا کجا میرید چون ما داریم میریم تهران
من و عزیز دلم که دیگه برامون رسیدن به خواسته هامون برامون عادی شده بود با لبخند گفتیم ماهم میریم تهران و بعد گفت: پس اگر اذیت نمیشین در خدمتون هستیم.
بماند که تو راه باهم کلی صحبت کردیم و با اونا دوست شدیم و خونمون اومدن و کلی ماجراهای عجیب دیگه که این کامنتو طولانی میکنه
اما بعد از سفر ما هنوز چراغ جادو رو داریم و دقیقا با یقین به این آیه از تسخیر
دیگه نگران هیچ چیز نیستیم و هر لحظه برای اتفاقی هرچند کوچک خداوند رو شاکریم و خدا نیز بر ما می افزاید.
استادجان
الان میفهمم بزرگ شدن ظرف یعنی چی
الان میفهمم رشد یعنی چی
الان میفهمم زیر باران رحمت خدا فرق لوله آزمایش و یه تشت بزرگ یعنی چی
الان میفهمم In God we trust یعنی چی
استاد عباس منش عزیز و مریم بانو سپاسگزاریم از شما
ما در این سفر قدرت عشق رو با همه وجود حس کردیم و دلیل همراهی سگ ها رو فهمیدیم که اونا انسان های عاشق رو از بقیه تشخیص میدند و تحت تاثیر نیروی عشق بی اراده ازت انرژی میگیرند و در کنار تو از فرط لذت به خواب میرن
(باید فیلم هارو ببینید ، میشه یک مستند عجیب باهش ساخت)
و کلی مباحث دیگر که در این مقوله نمیگنجد
فقط دوستان من در این سایت میتونن بفهمن چی میگم و هضمش برای آدمهای معمولی راحت نیست.
در پرتو آگاهی
باشد تا رستگار شویم (ان شاءالله)
سلام داش اسداله عزیزم
سپاسگزارم از اینکه یادی از ما کردید
مثل همیشه از کامنت متفاوت و زیبایی که نوشتی لذت بردم
هیچ وقت از خوندن کامنت هات خسته نشدم و گاها چند بار خوندم مثل این کامنت.
کامنت امروز من برای این فایل تأیید فرمایشات شماست و ادامه سفرنامم
و نتیجه گیری از گفته های کامنت قبلمه
موضوع رشد و تثبیت اون و پایداری در مسیر نقطه ضعف اکثر ماست و خوندن کامنت ها و پیگیری ردپایی که بجا میزاریم مصداق جمله شماست:»
حال بهم گفته می شود که: اگه زرنگ باشی همین سرنخ ها رو بگیر و برای بقیه زندگیت ازشون استفاده کن!
این سرنخ ها در جای جای این سایت به ما کمک میکنه که هر روز فکت های قوی تری رو ببینیم از نتایج خودمون و دوستان
با یک مقایسه کوچک امروز و دیروز
روند پیشرفت و رشد میشه نیروی پیشرانه ما و محرک حرکت به جلو
حداقل اینه که اون اسداله و حبیب دیروز نیستیم.
چون واقعاً
فردا مال ماست…
و برای فردای بهتر باید از دیروزت بهتر باشی
خدایا شکرت برای این آگاهی
سپاسگزارم از خداوند برای داشتن دوستان آگاه و مهربانی چون شما
از خدا برات بهترین ها رو خواهانم.
شاد و تندرست و پیروز و ثروتمند باشید
سلام بر بانوی بینظیرم
یار و همراه و هم فرکانسی من
ملکه زیبای کاخ من
من هم به دلیل همون کمالگرایی وقتی دیدم دیر شده و از غافله دوستان عقب افتادیم داشتم بیخیال کامنت نوشتن میشدم که کامنت زیبای داش اسداله زرگوشی
گوش دلمونو گرفت و نذاشت بازیگوشی کنیم و به قول شما یادآوری این مهم شد که ما به خودمون تعهد دادیم هرگز از این مسیر توحیدی و از این دانشگاه خارج نشیم.
عشق جانم
کامنت زیبای شما مثل همیشه برای من نکات بسیار مهمی رو گوشزد میکنه
من همزمان با لذت بردن ، درسهای بزرگی رو هم مرور می کنم
ما در کنار هم قدرتی داریم که دائما باید به خودمون گوشزد کنیم که اگر اونو ندیده بگیریم و ازش استفاده نکنیم
اونو به قانون بیهودگی مسپاریم و جهان هرچیز بیهوده و بی استفاده ای رو از زندگی ما حذف میکنه
این قانون فقط به مباحث مادی معطوف نمیشه
و در قلمرو عشق و برکت و سلامتی که یونیک های غیر مادی هستند هم شامل میشه و اگر قدردان اونا نباشیم و شکرگزاری نکنیم و به کار نگیریمشون
قطعا مهر بیهودگی بهشون میخوره و از زندگی ما حذف خواهند شد
پس دوباره باید بگیم که
من عاشقتم و خدارو هزاران مرتبه شکر که وجود نازنینت برای رشد و تعالی من بزرگترین انگیزه و نیروی محرکه بوده
خداوند رو هزاران مرتبه شاکرم که این زندگی رو به این زیبایی چیدمان کرد که من برکت رو در عشق هم طلب کنم و هر روز احساس می کنم که این آغازین روز زندگی مشترک ماست.
خدایا شاکرت برای نعمت تازگی و نشاط
خدایا شکر برای آگاهی ها و هدایت خداوند در مسیر سبزمون که همیشه معطر و با طراوت به برکت عشقه
الهی غرق نعمتم الحمدالله
سلام دکتر جان
چقدر از پاسخی که برای کامنتم گذاشتی خندیدیم با همسرم
و چقدر لذت بردم از این کامنت زیبایی که گذاشتی
لهجه زیبای شیرازی و لذتبخشت
ادبیات زیبای قلم جادوییت
فضای دلرایی که ایجاد کردی
انگار فایل رو با چشم سوم دیدم و دلم حظی دوباره کرد.
شوخی های خاص و نابت دلمو خندود و روحمو جلا داد و یاد خدا داد.
راستش از پدرت گفتی دلتنگ پدرم شدم(ایموجی اشک حلقه زده درچشمهای گرد)
چه چیزهایی که یاد گرفتم از رفقام و حال دلمو خوب کرده
چه دست آوردهای نابی داره سایت
و خدا چه دوستان بزرگواری از این طریق به من عطا کرده
خدایا هزاران بار شکررررررررر
شاد و پیروز و تندرست و ثروتمند باشید
سلام بر بانوی فیروزه ای
از بذل توجه و ابراز محبت تون سپاسگزارم
از قلب مهربان و احساس نابتون شاکر و مشعوفم
خدایا شکرت که به لطف این سایت زیبا و الهی
دوستانی مخلص و توحیدی جذب کردیم که ارزششان بیش از تصور است
من هم آرزو میکنم بزودی شما و همسر عزیزتون این تجارب ناب رو تجربه کنید و لذت دیدن این همه زیبایی هارو با بقیه به اشتراک بذارید
شاد و پیروز و تندرست و ثروتمند باشید
سلام ابراهیم عزیز
من هم غبطه میخورم به قلب رئوف و احساس زلالتون و درک والا و آرزوی قشنگتون
شک نداشته باشید که شما لایق تمام نعمت های الهی هستید
لیاقت شما جایی نرفته که بخواد برگرده
هر لحظه اراده کنید میتونید نعمت های خداوند رو درک کنید و ازش لذت ببرید
تنها مانع بین ما و نعمت های خداوند فقط ذهن و باورهاییه که برامون ساخته
به ذهنتون پشت و به خدا رو کنید تا عالم بی انتها و زیباشو از چشم دلتون ببینید نه با دیده سر
پرده بالا رفت و دیدم هست و نیست
راستی نا دیدنی ها دیدنیست
به امید اجابت آرزوهاتون
سلام بر شاهین عزیز
بسیار سپاسگزارم از بذل توجه و لطف حضرتعالی و وقتی که نثار کردید
آرزوی قلبی من باز شدن قلبتون به روی هدایت ها و الهامات الهیه
اونجاست که دیدن زندگی در زیر انوار الهی شما رو یک سر و گردن از بقیه جدا میکنه و روی ابر رویاهاتون قدم میزنید
زندگی در آغوش خدا به این معنی نیست که ما باید از لذایذ این عالم چشم بپوشیم
دقیقا برعکس
در زیر پرتو انوار حق
تمام نعمات عالم برای شما میدرخشند و دسترسی براتون به راحتی ممکن میشه
چرا که با نور آگاهی به این باور میرسید که تمام نعمت هایی که خدا مسخر شما کرده اونجا بودند و فقط شما نمیدید
چشم بگشا ای رفیق با دل ببین
چشم سر کور است از حق الیقین
سلام بر کیمیای خدا
بانو
کامنت زیبای شما منو یاد تجاربی که به دست آوردم انداخت
دقیقا من هم فکر میکردم برای رسیدن به خواسته هامون باید بیشتر تلاش کنم
من معنی تمرکز بر روی خواسته هارو با چسبیدن به اونا اشتباه گرفته بودم
من دغدغه و اضطراب داشتنو برای رسیدن به خواسته هام لازم میدیدم و ذهنم گولم زده بود که نباید بی تفاوت بود
من هم گمان میکردم زمان بیشتری رو کار کردن یعنی تلاش و تمرکز بیشتر برای رسیدن
و همه اینها مارو از خواسته هامون دور میکنه
امروز که دارم این پاسخ رو براتون مینویسم، آرامش عجیبی دارم و هیچ دغدغه ای در ذهنم نیست
همه وجودم دلبریز از توکل و اعتماد به خداونده
و نتیجه این شده که کارهای من همه روتین و مشتریان من خودشون دنبال منند
نگران روزی و درآمدم نیستم
نگران هزینه هام نیستم
نگران هیچ چیزی نیستم
دارم در لحظه زندگی میکنم و به ذهنم اجازه نمیدم منو به گذشته ببره یا استرس و ترس از آینده رو بهم بده
موندن در لحظه مقدس اکنون با اعتماد به خدا بوجود میاد
آرامش دستاورد اعتماده
هدایت الهی رو در آرامش دریافت میکنیم
و وقتی با هدایت های خداوند گام بر میداریم دیگه اشتباهی اتفاق نمیفته
اصلاً نیازی به گرفتن هیچ تصمیمی نیست
همه چیز روتین و تمام نعمت های خداوند خودشون تو زندگی جاری میشن
براتون آرزوی تحقق چنین حالی رو دارم
ان شاءالله
سلام بر فرشته ای که شرافت در ذاتشه
سلام بر بانوی خوش ذوق و عزیز و دوست داشتنی
سپاسگزارم از ابراز احساسات زیباتون
چقدر خوشحالم که در مسیر درست و لایق هدایت های الهی شدید
چقدر خوشحالم که قلبتون آکنده از شادی و حال خوبه
این یعنی رستگاری
این حال پایدار باد
آمین
سلام آرینای عزیز
چهره بهشتی و آرام شما به من آرامش داد و کلمات جادویی پاسخ زیباتون حالمو احسن الحال کرد
من هم عاشق دوستانی هستم که امروز دیگه جزئی از خانواده من هستند
بعد از مهاجرت به تهران احساس غربتی در وجودم بود اما از وقتی با این سایت الهی مأنوس شدیم
من و همسرم دائم در مورد خانواده ای صحبت میکنیم که گویا دارند در کنار ما و نفس به نفس ما زندگی میکنند و همراهمون هستند
چقدر خوشحالم که فرشتگان خداوند امیدبخش زندگی ما شدند و قدرت و حلاوت عشق رو درک میکنند و همگام با ما تا خدا میان
دختر زیبای بهشتی
برات آرزوی سعادت و خوشبختی و موفقیت در تمامی مراحل زندگی تو دارم
ان شاءالله