https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/10/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-10-14 01:32:052023-11-09 06:26:08سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 219
386نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من یک کامنتی راجب باور به خدا که باعث میشه احساس قدرت بیشتری کنم تمریناتمو پر قدرت انجام بدم و تقریبا شک به اهداف و خواستهام نداشته باشم که بتونم فرکانس قویتری ارسال کنم خواستم به اشتراک بزارم وقلبم گفت اینجا بزارم…
یک باور مخرب من داشتم که اینه ایا خدا برای من میخواد یا نه صلاحم هست یا نه/این باور در من باعث میشد شک کنم و احساس ایمانم ضعیف بشه و اعمالم مخالف بشه/با خودم فکر کردم چطور برای خودم باوری بساز راجب این سیستم که این احساس عوض کنم/و خود جواب به قلبم اومد که اینطور راجب من فکر کن و فایل درست کردم و دارم روش کار میکنم خود اون انرژی خدا یا هرچیز بهم گفت اینطور راجبم فکر کن:تو اربابی و من بنده تو من غلام به گوش تو هستم تو میخوای من به وجود میارم زبان من بنده تو باوره تو با باورت بمن دستور میدی من اطاعت میکنم میگم چشم.تو اربابی من بنده تو/بعد گفتم چطور برای خودم منطقی کنم دوباره خود بنده گفت ایه های سخره بخون…وقتی همچی مسخره منه پس من اربابم…
بعد مثالی برای خودم اوردم:گفتم اگر ایلان ماسک میشست بخودش میگفت بزار ببینم خدا میخواد من موشک هوا کنم یا نه اگر صلاح بدونه ماهواره میره هوا..پس گفتم اون اینجوری فکر نکرده اگر صلاح باشه خودرو برقی میشه عملش داره اینو میگ /و این نگاه که من میخوام دستور میدم باید خدا بنده غلام من بخواد احساس یقین میاره که راه ادامه داده و موشک هوا شده ماشینم برقی شده/وقتی ادم ابدارچی داره بهش میگ برام چای بیار دیگ کاری نداره فقط حقوقو میده اون میره چای دم میکنه لیوان میشوره دم میکنه میاره میبره/اینجام نکته و زبان این غلام حلقه به گوش من که مثل غول چراغ تمام قدرت کیهان داره فقط میگه چشم زبونش باوره من با باور بهش دستور میدم با تکرار توجهم بهش دستور میدم اونم میگ چشم….این نگاه خیلی بمن کمک کرده که من اربابم و جهان بنده من که با ایمان بیشتری کار کنم ادامه بدم دلم قرص باشه و دودل نباشم.
و نکته های این غلام اینکه:
1/راه و زمان تایین نکن دست منو نبند
2/کاری به بقیه نداشته باش چون اونام بمن دستور میدن با باورشون مثل تو اربابن بقییه
3/تو میخوای ارباب من چیزی که تو میخوای با توجهت و تکرار توجهت به من غلام پیغام میدی میخوام من غلام و مسخر تو هستم
درخواست نعمت ثروت خوشبختی برای همه اونایی که این کامنتو دیدن میکنم…
سلام و هزاران درود و عشق بر قلب پاک و نازنین استادهای نازنینم
سلام به همه دوستای توحیدی ام حال دلتون کوک بر مدار خوشبختی و آرامش
بی نهایت همه تون دوست دارم ، که همه برگزیده حق هستید و مایه آرامش
الهی به امید تو
الهی به عشق تو
الهی به وصل تو
خدایا ازت ممنونم که در این روزها داری بی نهایت بهم نشانه هات نشون میدی ، نشانه هایی از عشق و محبت ، نشانه هایی از ثروت و فراوانی، نشانه هایی از آرامش و احساس خوب ، و همه اینها نشانه هایی از خودته که کنارمی ، دستم گرفتی و زیبا و آرام داری منو در مسیر حق راهنمایی می کنی،
و این فایل هم برام نشانه ای از طرف تو بود نشانه ای از وجود تو در کنارم، نشان از وجود” تو “در تمام وسعت و عمق دریاچه، در تمام درختان و صخره ها در تمام رنگهای نقاشان خوش ذوق کنار در یاچه، در صدای زیبای استاد و مریم جان در قدمهای استوار و محکم آنها در روی صخره ها ، در تمام ملکولهای هوای پاک کوهستان، در نگاه پر از سپاسگزاری استاد به این همه شگفتی ، در تمام نگاهها و بوسه های عاشقانه عروس و داماد های زیبا و خوشحال ، در شوق همه تماشگران و حاضرین عروسی ، در احساس شعف کوهنوردی که دامنه پر شیبی با موفقیت پشت سر گذاشته بود….
خدایا در لحظه به لحظه این فیلم فقط و فقط تو رو دیدم خدایا ازت ممنونم، بهم لیاقت دیدن این صحنه های بهشتی دادی خدایا ازت ممنونم جزو دعوت شدگان به این غار حرا هستم ، بخدا که در هر لحظه از زندگیم به استاد و آموزه هاش و تمام دوستان توحیدی ام فکر میکنم و دنبال هر فرصتی برای با شما بودنم ، به خدا که راه و رسم زندگی و جلو افتادن در تمام مسائل زندگی همین آگاهی های سایت هست. انگار شده برام یه شارژ هر وقت میام به سایت کلی انرژی میگیرم و بعد میرم سراغ عمل کردن و کلی نتایج عالی که خدا رو گواه میگیرم که حتی فکرشو نمیکردم ، انسانهایی برام مطیع شدن و کارهام به راحتی انجام میدن و چقدر عزت و احترام میذارن ،، احساس میکنم هی داره به عزت نفسم افزوده میشه هی داره مدارم میره بالاتر مخصوصا از زمانی که دوره احساس لیاقت شروع شده ، من دوره رو ندارم ولی همین از اسمش بخدا دارم نتیجه میگیرم، چون میگم استاد من دوره ای رونمایی کرده که کل نا خواسته هارو و باورهای مخرب همه رو یکجا از بین می بره .
استادجانم ازت بی نهایت سپاسگزارم، خانم شایسته زیبایم از شما هم که مهرت در قلبم جایگاه مخصوصی داره سپاسگزارم، و بی نهایت دوستون دارم
از تمام دوستان عزیزم متشکرم که ساعت ها کامنتهاشون می خونم و نتیجه میگیرم، چرا که سراسر عشق و پاکی درشون موج میزنه.
الهی برای همه چیز متشکرم و برای این کامنتم که هدایت کردی بنویسم. دوست دارم
به نام خدای زیبایی ها ، خدای آسانیِ آسانی ها که خیلی راحت مرا هدایت کرد.
سلام به استاد جانم و مریم عزیزم و هم سفرهای زیبا اندیشم
به قسمت 219 سفر به دور آمریکا ، lily lacke خوش اومدیم
چقدر زیباست که چشمانت با دیدن این حجم از زیبایی ها تر میشود و ضربان قلبت بالا میرود…
چقدر زیباست آگاهانه تمرکز کردن روی زیبایی ها و نعمت های فراوانِ فراوان خداوند
چقدر زیباست که آلارم گوشیت برای ساعت 6 هست و تو قبل از 4 بیدار میشوی و یک راست میای در توحیدی ترین سایت جهان
خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت که در مدار دیدن این حجم از زیبایی ها هستم و چقدر راحت هدایت شدم برای نوشتن کامنت این قسمت
من با وقفه ای که در کامنت نوشتن سفرنامه برام افتاده بود به خودم گفته بودم تا قسمت 218 رو کامنت نگذاشتی ، قسمت 219 رو دانلود نمیکنی!!! اما…
جریان هدایت چیز دیگریست و با منطق 2 2 تا 4 تای ذهن جور در نمیاد بهترین مثالش همین چند دقیقه پیش با تمام وجودم لمس کردم…
من مشغول خواندن کامنت وحید ربانی عزیزمون ( که منطقی برای 2 برابر کردن فروش روزانه شون و هدایت شون گفته بودن…) بودم و بعد هدایت شدم به کامنت این قسمت شون و الانم که اینجام…
چقدر زیباست که آگاهانه مشتی میزنی بر دهان نجوا ، چرا که او تمام تلاشش میکند که تو رو منصرف کند و این من هستم که به اندازه باور و ایمانم به نفع خودم اتفاقات رو رقم میزنم…
من به خاطر پروژه زیبای نمایش که در حال حاضر مشغول به آن هستم ، بخش اعظمی از وقتم رو گرفته که به کار ( صحنه ها و متن و موسیقی ) و اعضای گروه ( بازیگر ها و کارگردان ) مسلط و هماهنگ بشم و به تمرکز زیادی نیاز داشتم و دارم ، چون 0 تا 100 کار برای صحرا تجربه ی جدیدیست.
خدارو شکر میکنم که در حال لذت بردن از مسیر و بالا بردن توانایی ها و ارزشمند دانستن سرمایه هام هستم ولی خب این همه ی ماجرا نیست ، من دوست دارم این مسیر سفرنامه و ردپا گذاشتن ها همیشگی باشد نه سینوسی وار !؟!؟
به همین خاطر به خودم گفتم تا کامنت نگذاشتی ، قسمت بعدی رو تماشا نمیکنی ، ولی…
ولی داستان هدایت جنسی از نور و انرژیست که به قلب مون وصل میشیم
در طول این مدت ، نجوا ها داستان سرایی داشتند که حال مرا بد کنند به خاطر کمرنگی در سایت ولی من تلاش کردم تمرین اینه و اهرم ، فایل های انتخابی ( روی خدا حساب کن ، قلبی که به سوی خدا باز میشود و درس های زندگی از یک بازی ) رو گوش بدم و نکته هایش رو در عمل اجرا کنم…
خدایا شکرت شکرت شکرت برای درک بهتر قانون تکامل و بهبود هر روزه ی صحرا که با قدم های مورچه ایش برمیدارد.
پلن ماه مهر برای من آگاهانه تر رفتن به دل ترسام و آگاهانه نگه داشتن احساس خوب بود
انصافا خیلی خیلی خوب عمل کردم ، آفرین به خودم ، آفرین آفرین آفرین به صحرا و تلاش هایم
انصافا تمرین کردم و میکنم که احساس لیاقت و ارزشمندی رو بهبود بدم ( تمرین آیینه و اهرم ) و قطعا در زمان مناسب اون تهیه میکنم.
انصافا هر روز تلاش کردم فقط برای همان روز احساسم رو خوب نگه دارم و بعد شاهد اتفاقات بودم.
انصافا تلاش کردم در دل ترس هایم بروم ، حتی اونایی که به ظاهر کوچیک بود ولی واکنش ذهن کوچیک و بزرگ سرش نمیشود ( چه گرفتن اره ی دستی و برقی در دستت باشد ، چه ارزیابی کردن کارگردان از کارت در روز اول برای صحنه هایی که گرفتی باشد و چه مسلط شدن برای صحنه های نمایش و هماهنگی بین متن و نگاهت و چه اومدن همکاران کارگردان برای دیدن دوستانه کار باشد )
انصافا هزار یک اتفاق زیبا برایم افتاد
به قول دوست عزیزم در این پروژه که صحبتش کلام خداوند بود که : صحنه تئاتر ، صحنه روبرو شدن با ترساست که در کنارش مدیریت بحران رو یاد میگیری و حتما بعد اتمام کار آدم دیگه ای شده ای.
روبرو شدن با ترس ها = حل مسأله
خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت
چقدر این همزمانی ها برایم زیباست که در کنار این پروژه دوست داشتنی ، نمونه اول کتاب حسی لمسی ام داره تمام میشه و ظرف این چند روز قراره برای پرزنت کتابم به انتشار مربوطه برم و بعد با کسب اجازه اونو برای فراخوان لهستان آماده کنم…
خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت که صحرای 1402 هیچ شباهتی به صحرای 1400 نداره.
میدانم که اتفاقات خوبی در راهه ، از کجا و چه دستی نمیدونم ، ولی او کارش رو خوب بلده ، او بی نهایت راه بلده ، او 8 میلیارد دست داره که سر راه من قرار بگیرن تا من رشد کنم ، یاد بگیرم و خلق ارزش کنم و ثروت بسازم ، اونم در شرایط حال حاضرم که میتوانست میزان نگرانی از میزان لذت بردن بیشتر باشد ( چون ورودی مالی ام 0 شده ولی امید و ایمان من روز به روز داره بیشتر میشه ) قطعا روزی این نگرانی و حساب کردن های روزانه تمام میشه و پول به آسانی به حسابم میاد.
خدای خوبم من آنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم ، مرا هدایت کن به راه درست ، مسیر درست آدمای درست با باورهای درست
خدای خوبم من به هر خیری از جانب تو فقیر فقیر فقیر هستم.
آنقدر زیبایی بود که نمیشه همه را بیان کرد ولی به یاری الله توجه کنیم تا زندگیمون رنگی پراز گلهای بهاری بگیره
1.حیاط خانه شما که در هر مکان تازه تغییر وزیباتر میشه و گاهی روبه دریا گاهی روبه جنگل و گاهی روبه کوه و گاهی هم توی کویر خلاصه که آنقدر این تنوع زیاده و جالب که هر بیننده ای دوست داره تجربش کنه
2.محیط داخل تراک کمپر که جداً عاشقشم و این همه ابزار و وسایل در محیطی به این اندازه بانظمی عالی کنارهم واقعا لذتبخشو جذابِ ،،وقتی ظرف میشورین یا در یخچال بازه یا درِ تراک را باز و تور در واسه جابجایی هوا کشیده شده یا جاکفشی که آویزونه و مثلا تلویزیون خمیده عالی یا برق عالی که این هیولای ماداگاسکار میتونه تولید کنه و این گوشتهای با کیفیت را کباب کنه با این منقل جالب و با نقلی و ساده
3. چه هوایی و چه تگرگی و چه بارونی راستش دلم تنگ شده واسه تگرگ (چون اگه توجه کردید تایم بارشش کمه و این هم رحمت خدااست که اگه بیش از حد بباره مزرعه یا محیط را آسیب میزنه و سریع میشه بارون یا برف) اما زمین با تگرگ چقدر خوشکل سفید شده بود
4. استاد سادگی را میشه حتی از کوتاه کردن موهاتون هم دید و اینکه من اینجوری راحتم حتی مریم جان هم بفکر این نیست که دقیق کوتاه بشن واینکه نکنه کسی بگه این چه مدلیه وچه نگاه لذتبخشیه
5.چه کشوربزرگ و پهناوری با اینهمه منابع طبیعی وخدادادی خدایا شکرت واسه این همه آب و رودخاونه و چشمه وبارون واقعا این مردم در بهشت زندگی میکنند
سلام به همه دوستای عزیزم و سلا م به استادان عاشق والبته استادان نشون دادن زیباییها به شکلی دلچسب تر…خداروشکر میکنم که خداوند لایقم دونست و تونستم این قسمت از سفر رو که استادد و خانم شایسته بعد ازبروز رسانی کشف قوانین شروع کردن رو از همون استارت سفرشون ببینم تا این قسمت یعنی تمام قسمتها رو. وچقدر من درس گرفتم ولذت بردم چیز هاهم اضافه شد در تمام ابعاد ..راستش همین آزادی زمانی که بتونم ساعت های زیادی رو تو سایت باشم وتمام قسمت های سفرنامه رو ببینم شاید خودش یه خواسته خیلی بزرگ بود که نبود قبلا و خیلی از قسمت های سفرهای قبلی رو نمیدیدم ..واین خودش برام یه نقطه عطف بزرگه که شاکر خداوندم از ابن بابت کرور کرو بقول پاکیزه خانم،،،
اما بریم سراغ زیبایی های این فایل یعنی اون دریاچه برام حکم پارادایس روداشت البته که انرژی پارادایس بخاطر ساکنانش خاص تر از تموم جاهایی هست که تو این سفر من از دوربین استاد و خانم شایسته دیدم ویکی از یکی زیباتر ورویایی تر..از سنجاب خشکل و بامزه که این روزها خیلی تومسیرم ظاهر میشه ناگفته نماند وی در دوقدمی پارک جنگلی زیبای چیتگر کارو زندگی میکند(دوقدمی منظورم همون دوقدم هست نه بیشتر و هرروز برای ورزش و پیاده روی میرم داخل این مکان وجنگل و خدا وند تریل اسفالت و آرامش و هواای تمیز رو در اختیارم قرار داده به آسانی وهم چنین کاری که برای خودم نیست ولی شاید بگم اگه کارو بیزینس خودمم رو هم داشتم اینقد تایمم آزاد نبود واینقدر راحت نبودم که همه اینا از فضل پروردگارم هست و بینهایت سپاسگزارم ازش،،،برگردیم به زیبایی های لیلی لایک ،،،انگار همه عروسی های کلرادو مقارن شدن با سفر استاد وخانم شایسته واین روزها ما فقط عروس و دوماد خشکل میبینیم و لذت میبریم(استیکر بازبان از دهن دراومده )خخخ خدایا شکرت
از شنا و کله ملق اردکها بگم براتون که چه آب تنی وعشقی میکردن…
از نقاش های خوش ذوق قصه نگم براتون که چقدر در آرامش فارغ زغوغای جهان در نهایت آرامش ودر لحظه با کاری که داشتن انجام میدادن نهایت لذت رو میبردن اینو از نگاه و انرژی صحبت کردنشون فهمیدم ،،،خدایا شکرت امید دارم که این فرکانسهایی که بادیدن این فایلها و همزمانی که دارم دوره عزت نفس رو مرور میکنم چه روزهای رویایی رو برام رقم میزنه هر چند که من همین روزا رو هم دارم آلردی رویایی زندگی میکنم ،،،خدایا شکرت
این فایل هم مثل سایر سایر فایل ها کلی زیبایی داشت اما اونجایی که دیدم این نقاش ها با اون سن و سال رفتن و در نهایت عشق و ارامش برای مسابقه اماده میشن خیلی کیف کردم با دیدن اونا این خواسته در من شکل گرفت که منم چیزی از جنس این را زندگی کنم میدونید وقتی فکر میکنم چقدر این انسان ها با خودشون در صلح هستن لذت میبرم
اما زیبایی ها دریاچه و منعکس شدن عکس کوتاه ها در دریاچه هم زیبایی خاص خودشو داشت میدونید من به خودم قول دادم این زیبایی ها روتجربه کنم زندگی کنم
اما این عروسی های ساده و قشنگ خیلی زیبا بود از غذا ها و شیرینی های رنگارنگ خبری نبود خیلی ساده اومده بودن حلقه دست هم کردن خندیدن هم دیگه رو بوسیدن بغل کردن اینا خیلی قشنگه این سادگی ها خیلی ارزشمنده اینا همش عزت نفسه چقدر من تحسین میکنم چقدر من لذت میبرم با دیدن این تصاویر
خیلی ممنونم که این زیبایی ها رو به ما هم هدیه میدین تا ببنیم
من این فایل را ندیدم ولی تک تک کامنتها را خوندم و طوری وصف شده بود که صحنه به صحنه فیلم جلوی چشمهام هست. پر رنگترین بخش هم همون غذا ندادن به حیوانات. امسال دلم میخواست برم ایران ولی سفری برای پدر و مادرم پیش امد که سفر من هم کنسل شد . چون مرخصی داشتم و تقریبا دقیقه نود برنامه سفر چیدیم به سمت آتن هدایت شدم. روز اول با قدم گذاشتن تو خیابونهای مرکز شهر حس مرکز محله های تهران جمهوری و انقلاب و ….. تو من نقش بست. انگار خدا میخواست من به خواسته ام و دلتنگی ام جواب بدم. محله ها همون محله ها، منش مردم همون طور مهربون و خونگرم. سر میز ناهار در یک وستوران خانواده ای تولد گرفته بودند که در کمال ناباوری یک بشقاب کیک برای پسر من هم اوردند. ️️️
خلاصه که این سفر شد همونی که دلتنگش بودم. جالبه که کثیفی شهر برام اذیت کننده بود و دیدن اینکه همه جا تو پیاد روها برای گربه ها و کبوترها غذا گذاشتند که باعث کثیفی بیشتر شهر شده و اول ورود برام توجه به حیوانات جالب بود ولی دیدن کوپه کوپه اشغال تو سطح شهر برام سوال پیش اورد که بسه دیگه چقدر توجه به حیوانات و با خوندن این کامنتها فهمیدم که واقعا اینهمه توجه هم خوب نیست.
دیدن قاب زیبای مریم جون و این دریاچه و کوه بدون دیدن فایل هم حتی میتونه هزامرتبه شکرگزاری داشته باشه چه برسه به دیدن فایل
یه سلام پر از حس خوب پر از بوی ارامش بخش توحید پر از رنگ رب العالمین که به همه رنگه
استاد اومدم کامنت ننویسم چون اون حس عالی همیشگی رو نداشتم و گفتم باید حالم عالی باشه تا کامنت بنویسم ولی غافل از اینکه باید کامنت بنویسی رو خودت کار کنی تا حالت عالی بشه
ونام پروردگارت را یاد کن و از غیر اوببر و فقط به او دل ببند
این ایه با جمله ای که استاد تو دوره ی عزت نفس میگه خیلی همخونی داره
مهمترین رابطه ی من رابطه با الله است
و خودم کاملش کردم به اینصورت:
مهمترین رابطه ی من رابطه با الله است و رابطه با خودم
حالا چرا اینو نوشتم؟چون الان در دوره ی بی نظیر احساس لیاقت هستم
امروز که نتونستم جلوی ذهن بیهوده گو رو بگیرم یکم افت انرژی داشتم بعد به خودم اومدم گفتم این من نیستم ذهن من نیستم بذار هر چرندی که میخواد بگه من که میدونم داره چرت و پرت میگه همونطور که اگر یکی حرف بیهوده بزنه میتونم راحت اعراض کنم از این ذهن هم اعراض میکنم
و بعد این عبارت تاکیدیمو تکرار کردم ومدام گفتم مهمترین رابطه ی من رابطه با الله و رابطه با خودمه وقتی میگفتم به بزرگی و قدرتش فکر میکردم به تصاویر زیبایی که استاد با درون از طبیعت میگیره فکر کردم به اقیانوس ها و دریا ها و کهکشانها و اسمانها و سیاره ها فکر کردم به کره ی زمین که نقطه ای بیش نیست وسط عظمت این جهان به این که من وسط این عظمت هیچی نیستم حتی یه نقطه هم نیستم ولی با یاد اوری این عظمت حس بیمقداری و بی ارزشی نکردم برعکس حس کردم خیلی ارزشمندم حس کردم خیلی با لیاقت هستم که وسط این همه چیزهای ارزشمند که خدا افریده منم هستم حس کردم لیاقتشو داشتم که وسط این هستی پر عظمت حضور داشته باشم مثل اینکه وسط یه کاخ بزرگ و عظیم منم یه جایی دارم و با این تصور فهمیدم همینکه اینجا هستم یعنی با ارزشم
و ازین حس بهتری گرفتم که صاحب این عظمت رو به دوستی با خودم گرفتم جوری که بهترین ارتباط زندگیم ارتباط با اونه و تصور کردم اگر قدرتمندترین شخص و ادم دنیا بهترین دوستم بود چه احساسی داشتم و دیدم اگر اینطور بود به خودم میبالیدم سرمو میگرفتم بالا و راه میرفتم الان متوجه شدم چرا خدا انقدر تو قران گفته فقط از من بترسید از هیچ کسی نترسید
فقط از من بترسید تا نعمتم را به شما تمام کنم باشد که راه یابید150بقره
سلام به همه دوستان و استاد
من یک کامنتی راجب باور به خدا که باعث میشه احساس قدرت بیشتری کنم تمریناتمو پر قدرت انجام بدم و تقریبا شک به اهداف و خواستهام نداشته باشم که بتونم فرکانس قویتری ارسال کنم خواستم به اشتراک بزارم وقلبم گفت اینجا بزارم…
یک باور مخرب من داشتم که اینه ایا خدا برای من میخواد یا نه صلاحم هست یا نه/این باور در من باعث میشد شک کنم و احساس ایمانم ضعیف بشه و اعمالم مخالف بشه/با خودم فکر کردم چطور برای خودم باوری بساز راجب این سیستم که این احساس عوض کنم/و خود جواب به قلبم اومد که اینطور راجب من فکر کن و فایل درست کردم و دارم روش کار میکنم خود اون انرژی خدا یا هرچیز بهم گفت اینطور راجبم فکر کن:تو اربابی و من بنده تو من غلام به گوش تو هستم تو میخوای من به وجود میارم زبان من بنده تو باوره تو با باورت بمن دستور میدی من اطاعت میکنم میگم چشم.تو اربابی من بنده تو/بعد گفتم چطور برای خودم منطقی کنم دوباره خود بنده گفت ایه های سخره بخون…وقتی همچی مسخره منه پس من اربابم…
بعد مثالی برای خودم اوردم:گفتم اگر ایلان ماسک میشست بخودش میگفت بزار ببینم خدا میخواد من موشک هوا کنم یا نه اگر صلاح بدونه ماهواره میره هوا..پس گفتم اون اینجوری فکر نکرده اگر صلاح باشه خودرو برقی میشه عملش داره اینو میگ /و این نگاه که من میخوام دستور میدم باید خدا بنده غلام من بخواد احساس یقین میاره که راه ادامه داده و موشک هوا شده ماشینم برقی شده/وقتی ادم ابدارچی داره بهش میگ برام چای بیار دیگ کاری نداره فقط حقوقو میده اون میره چای دم میکنه لیوان میشوره دم میکنه میاره میبره/اینجام نکته و زبان این غلام حلقه به گوش من که مثل غول چراغ تمام قدرت کیهان داره فقط میگه چشم زبونش باوره من با باور بهش دستور میدم با تکرار توجهم بهش دستور میدم اونم میگ چشم….این نگاه خیلی بمن کمک کرده که من اربابم و جهان بنده من که با ایمان بیشتری کار کنم ادامه بدم دلم قرص باشه و دودل نباشم.
و نکته های این غلام اینکه:
1/راه و زمان تایین نکن دست منو نبند
2/کاری به بقیه نداشته باش چون اونام بمن دستور میدن با باورشون مثل تو اربابن بقییه
3/تو میخوای ارباب من چیزی که تو میخوای با توجهت و تکرار توجهت به من غلام پیغام میدی میخوام من غلام و مسخر تو هستم
درخواست نعمت ثروت خوشبختی برای همه اونایی که این کامنتو دیدن میکنم…
سلام
آخیش که دوباره قوی شدمو دارم مینویسم
میدونم که نوشتن راجع به سفر به دور امریکا واقعا بهم انرژی موشک میده اما بعضی وقتا به سختی شروع میکنم اما تا میام که بنویسم بقیش دیگه خودش انجام میشه
اصلا یکی از دلایلی که قسمت قبل و این قسمت سخت بود کامنت گذاشتن برام این بود که انقدررررررر زیبایی دیدم که یادم میرفت چی بگم
واقعا با اختلاف قسمت 217 زیبا ترین مناظری بود که دیدم پشت بندش 218 و بعدشم این قسمت که دیوانه شدم رفت
خب از ابتدای فایل شروع کنم که اولین چیزی که نظرمو جلب کرد این ماشین های ژاپنی و کره ایه که تو جاده های آمریکا دارن چرخ میزنن
فقط همینو میشه فهمید که ژاپن به جای اینکه یک عمر بیاد گریه و زاری کنه که آآآیییییی دنیا بیاین ببینین آمریکا به ما بمب اتم زده یه روزی مارو ترکونده
اومده رو اقتصاد و توانایی هاش تمرکز کرده
بعدش تونسته به آمریکا که خودش غول خودرو سازی دنیاست ماشین بفروشه…
مثل اینه که به بستنی فروش بستنی بفروشی
این یعنی پیروزی البته به نظر و دیدگاه من
از اینجا میشه فهمید که عاقا بجای اینکه تو زندگی خودت این و اون رو مقصر بگیری
بشین رو توانایی های خودت تمرکز کن
تو همه چیز برای پیشرفت و رشد رو درون خودت داری
و بعدش این منظره دریاچه و کوه و تریل پیاده روی زیبا
تمیزی تمیزی تمیزی واقعا تمیزیش خیلی به چشم میاد خیلی پاک و قشنگه
استاد این ملت همه بدون تمرین و بدون فایل های شما به دنبال زیبایی میگردن
اخه چجوریاست
اصلا انگار میان بیرون میگن بریم بگردیم و زیبایی های این کره خاکی رو تا وقت داریم ببینیم
اصلا خیلی باحالن
بزرگ و کوچیک یکی با نقاشی کردن داره تمرکز میکنخ رو زیبایی یکی با پیاده روی یکی با کوه نوردی یکی با عروسی
آها تا یادم نرفته این تتو دست عروس اولیه خیلی قشنگ بود
و اینکه کتونی هاش
واااایییی اصلا نیومد بگه چون عروسم حتما پاشنه بلند بپوشم چیزی که راحت تر بوده رو انتخاب کرد
در آخر
کوه ها درختا و دریاچه و سنگا و رنگ خاک و سبزی بوته ها و همه و همش دل مارو برد
مرسی که زیبایی های زمین رو به ما نشون میدین
اونم به رایگان
سپاسگذارم اساتید سفر به دور آمریکا
به نام خدای بخشنده بخشایشگر
سلام و هزاران درود و عشق بر قلب پاک و نازنین استادهای نازنینم
سلام به همه دوستای توحیدی ام حال دلتون کوک بر مدار خوشبختی و آرامش
بی نهایت همه تون دوست دارم ، که همه برگزیده حق هستید و مایه آرامش
الهی به امید تو
الهی به عشق تو
الهی به وصل تو
خدایا ازت ممنونم که در این روزها داری بی نهایت بهم نشانه هات نشون میدی ، نشانه هایی از عشق و محبت ، نشانه هایی از ثروت و فراوانی، نشانه هایی از آرامش و احساس خوب ، و همه اینها نشانه هایی از خودته که کنارمی ، دستم گرفتی و زیبا و آرام داری منو در مسیر حق راهنمایی می کنی،
و این فایل هم برام نشانه ای از طرف تو بود نشانه ای از وجود تو در کنارم، نشان از وجود” تو “در تمام وسعت و عمق دریاچه، در تمام درختان و صخره ها در تمام رنگهای نقاشان خوش ذوق کنار در یاچه، در صدای زیبای استاد و مریم جان در قدمهای استوار و محکم آنها در روی صخره ها ، در تمام ملکولهای هوای پاک کوهستان، در نگاه پر از سپاسگزاری استاد به این همه شگفتی ، در تمام نگاهها و بوسه های عاشقانه عروس و داماد های زیبا و خوشحال ، در شوق همه تماشگران و حاضرین عروسی ، در احساس شعف کوهنوردی که دامنه پر شیبی با موفقیت پشت سر گذاشته بود….
خدایا در لحظه به لحظه این فیلم فقط و فقط تو رو دیدم خدایا ازت ممنونم، بهم لیاقت دیدن این صحنه های بهشتی دادی خدایا ازت ممنونم جزو دعوت شدگان به این غار حرا هستم ، بخدا که در هر لحظه از زندگیم به استاد و آموزه هاش و تمام دوستان توحیدی ام فکر میکنم و دنبال هر فرصتی برای با شما بودنم ، به خدا که راه و رسم زندگی و جلو افتادن در تمام مسائل زندگی همین آگاهی های سایت هست. انگار شده برام یه شارژ هر وقت میام به سایت کلی انرژی میگیرم و بعد میرم سراغ عمل کردن و کلی نتایج عالی که خدا رو گواه میگیرم که حتی فکرشو نمیکردم ، انسانهایی برام مطیع شدن و کارهام به راحتی انجام میدن و چقدر عزت و احترام میذارن ،، احساس میکنم هی داره به عزت نفسم افزوده میشه هی داره مدارم میره بالاتر مخصوصا از زمانی که دوره احساس لیاقت شروع شده ، من دوره رو ندارم ولی همین از اسمش بخدا دارم نتیجه میگیرم، چون میگم استاد من دوره ای رونمایی کرده که کل نا خواسته هارو و باورهای مخرب همه رو یکجا از بین می بره .
استادجانم ازت بی نهایت سپاسگزارم، خانم شایسته زیبایم از شما هم که مهرت در قلبم جایگاه مخصوصی داره سپاسگزارم، و بی نهایت دوستون دارم
از تمام دوستان عزیزم متشکرم که ساعت ها کامنتهاشون می خونم و نتیجه میگیرم، چرا که سراسر عشق و پاکی درشون موج میزنه.
الهی برای همه چیز متشکرم و برای این کامنتم که هدایت کردی بنویسم. دوست دارم
به نام خدای زیبایی ها ، خدای آسانیِ آسانی ها که خیلی راحت مرا هدایت کرد.
سلام به استاد جانم و مریم عزیزم و هم سفرهای زیبا اندیشم
به قسمت 219 سفر به دور آمریکا ، lily lacke خوش اومدیم
چقدر زیباست که چشمانت با دیدن این حجم از زیبایی ها تر میشود و ضربان قلبت بالا میرود…
چقدر زیباست آگاهانه تمرکز کردن روی زیبایی ها و نعمت های فراوانِ فراوان خداوند
چقدر زیباست که آلارم گوشیت برای ساعت 6 هست و تو قبل از 4 بیدار میشوی و یک راست میای در توحیدی ترین سایت جهان
خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت که در مدار دیدن این حجم از زیبایی ها هستم و چقدر راحت هدایت شدم برای نوشتن کامنت این قسمت
من با وقفه ای که در کامنت نوشتن سفرنامه برام افتاده بود به خودم گفته بودم تا قسمت 218 رو کامنت نگذاشتی ، قسمت 219 رو دانلود نمیکنی!!! اما…
جریان هدایت چیز دیگریست و با منطق 2 2 تا 4 تای ذهن جور در نمیاد بهترین مثالش همین چند دقیقه پیش با تمام وجودم لمس کردم…
من مشغول خواندن کامنت وحید ربانی عزیزمون ( که منطقی برای 2 برابر کردن فروش روزانه شون و هدایت شون گفته بودن…) بودم و بعد هدایت شدم به کامنت این قسمت شون و الانم که اینجام…
چقدر زیباست که آگاهانه مشتی میزنی بر دهان نجوا ، چرا که او تمام تلاشش میکند که تو رو منصرف کند و این من هستم که به اندازه باور و ایمانم به نفع خودم اتفاقات رو رقم میزنم…
من به خاطر پروژه زیبای نمایش که در حال حاضر مشغول به آن هستم ، بخش اعظمی از وقتم رو گرفته که به کار ( صحنه ها و متن و موسیقی ) و اعضای گروه ( بازیگر ها و کارگردان ) مسلط و هماهنگ بشم و به تمرکز زیادی نیاز داشتم و دارم ، چون 0 تا 100 کار برای صحرا تجربه ی جدیدیست.
خدارو شکر میکنم که در حال لذت بردن از مسیر و بالا بردن توانایی ها و ارزشمند دانستن سرمایه هام هستم ولی خب این همه ی ماجرا نیست ، من دوست دارم این مسیر سفرنامه و ردپا گذاشتن ها همیشگی باشد نه سینوسی وار !؟!؟
به همین خاطر به خودم گفتم تا کامنت نگذاشتی ، قسمت بعدی رو تماشا نمیکنی ، ولی…
ولی داستان هدایت جنسی از نور و انرژیست که به قلب مون وصل میشیم
در طول این مدت ، نجوا ها داستان سرایی داشتند که حال مرا بد کنند به خاطر کمرنگی در سایت ولی من تلاش کردم تمرین اینه و اهرم ، فایل های انتخابی ( روی خدا حساب کن ، قلبی که به سوی خدا باز میشود و درس های زندگی از یک بازی ) رو گوش بدم و نکته هایش رو در عمل اجرا کنم…
خدایا شکرت شکرت شکرت برای درک بهتر قانون تکامل و بهبود هر روزه ی صحرا که با قدم های مورچه ایش برمیدارد.
پلن ماه مهر برای من آگاهانه تر رفتن به دل ترسام و آگاهانه نگه داشتن احساس خوب بود
انصافا خیلی خیلی خوب عمل کردم ، آفرین به خودم ، آفرین آفرین آفرین به صحرا و تلاش هایم
انصافا تمرین کردم و میکنم که احساس لیاقت و ارزشمندی رو بهبود بدم ( تمرین آیینه و اهرم ) و قطعا در زمان مناسب اون تهیه میکنم.
انصافا هر روز تلاش کردم فقط برای همان روز احساسم رو خوب نگه دارم و بعد شاهد اتفاقات بودم.
انصافا تلاش کردم در دل ترس هایم بروم ، حتی اونایی که به ظاهر کوچیک بود ولی واکنش ذهن کوچیک و بزرگ سرش نمیشود ( چه گرفتن اره ی دستی و برقی در دستت باشد ، چه ارزیابی کردن کارگردان از کارت در روز اول برای صحنه هایی که گرفتی باشد و چه مسلط شدن برای صحنه های نمایش و هماهنگی بین متن و نگاهت و چه اومدن همکاران کارگردان برای دیدن دوستانه کار باشد )
انصافا هزار یک اتفاق زیبا برایم افتاد
به قول دوست عزیزم در این پروژه که صحبتش کلام خداوند بود که : صحنه تئاتر ، صحنه روبرو شدن با ترساست که در کنارش مدیریت بحران رو یاد میگیری و حتما بعد اتمام کار آدم دیگه ای شده ای.
روبرو شدن با ترس ها = حل مسأله
خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت
چقدر این همزمانی ها برایم زیباست که در کنار این پروژه دوست داشتنی ، نمونه اول کتاب حسی لمسی ام داره تمام میشه و ظرف این چند روز قراره برای پرزنت کتابم به انتشار مربوطه برم و بعد با کسب اجازه اونو برای فراخوان لهستان آماده کنم…
خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت که صحرای 1402 هیچ شباهتی به صحرای 1400 نداره.
میدانم که اتفاقات خوبی در راهه ، از کجا و چه دستی نمیدونم ، ولی او کارش رو خوب بلده ، او بی نهایت راه بلده ، او 8 میلیارد دست داره که سر راه من قرار بگیرن تا من رشد کنم ، یاد بگیرم و خلق ارزش کنم و ثروت بسازم ، اونم در شرایط حال حاضرم که میتوانست میزان نگرانی از میزان لذت بردن بیشتر باشد ( چون ورودی مالی ام 0 شده ولی امید و ایمان من روز به روز داره بیشتر میشه ) قطعا روزی این نگرانی و حساب کردن های روزانه تمام میشه و پول به آسانی به حسابم میاد.
خدای خوبم من آنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم ، مرا هدایت کن به راه درست ، مسیر درست آدمای درست با باورهای درست
خدای خوبم من به هر خیری از جانب تو فقیر فقیر فقیر هستم.
الهی به امید خود خود خودت
بنام خالق زیباییها و به نام خالق هستی
بسم الله الرحمن الرحیم
آنقدر زیبایی بود که نمیشه همه را بیان کرد ولی به یاری الله توجه کنیم تا زندگیمون رنگی پراز گلهای بهاری بگیره
1.حیاط خانه شما که در هر مکان تازه تغییر وزیباتر میشه و گاهی روبه دریا گاهی روبه جنگل و گاهی روبه کوه و گاهی هم توی کویر خلاصه که آنقدر این تنوع زیاده و جالب که هر بیننده ای دوست داره تجربش کنه
2.محیط داخل تراک کمپر که جداً عاشقشم و این همه ابزار و وسایل در محیطی به این اندازه بانظمی عالی کنارهم واقعا لذتبخشو جذابِ ،،وقتی ظرف میشورین یا در یخچال بازه یا درِ تراک را باز و تور در واسه جابجایی هوا کشیده شده یا جاکفشی که آویزونه و مثلا تلویزیون خمیده عالی یا برق عالی که این هیولای ماداگاسکار میتونه تولید کنه و این گوشتهای با کیفیت را کباب کنه با این منقل جالب و با نقلی و ساده
3. چه هوایی و چه تگرگی و چه بارونی راستش دلم تنگ شده واسه تگرگ (چون اگه توجه کردید تایم بارشش کمه و این هم رحمت خدااست که اگه بیش از حد بباره مزرعه یا محیط را آسیب میزنه و سریع میشه بارون یا برف) اما زمین با تگرگ چقدر خوشکل سفید شده بود
4. استاد سادگی را میشه حتی از کوتاه کردن موهاتون هم دید و اینکه من اینجوری راحتم حتی مریم جان هم بفکر این نیست که دقیق کوتاه بشن واینکه نکنه کسی بگه این چه مدلیه وچه نگاه لذتبخشیه
5.چه کشوربزرگ و پهناوری با اینهمه منابع طبیعی وخدادادی خدایا شکرت واسه این همه آب و رودخاونه و چشمه وبارون واقعا این مردم در بهشت زندگی میکنند
خدایا برای نوشتن این مختصر زیبایی ها شکرگزارم
سلام به همه دوستای عزیزم و سلا م به استادان عاشق والبته استادان نشون دادن زیباییها به شکلی دلچسب تر…خداروشکر میکنم که خداوند لایقم دونست و تونستم این قسمت از سفر رو که استادد و خانم شایسته بعد ازبروز رسانی کشف قوانین شروع کردن رو از همون استارت سفرشون ببینم تا این قسمت یعنی تمام قسمتها رو. وچقدر من درس گرفتم ولذت بردم چیز هاهم اضافه شد در تمام ابعاد ..راستش همین آزادی زمانی که بتونم ساعت های زیادی رو تو سایت باشم وتمام قسمت های سفرنامه رو ببینم شاید خودش یه خواسته خیلی بزرگ بود که نبود قبلا و خیلی از قسمت های سفرهای قبلی رو نمیدیدم ..واین خودش برام یه نقطه عطف بزرگه که شاکر خداوندم از ابن بابت کرور کرو بقول پاکیزه خانم،،،
اما بریم سراغ زیبایی های این فایل یعنی اون دریاچه برام حکم پارادایس روداشت البته که انرژی پارادایس بخاطر ساکنانش خاص تر از تموم جاهایی هست که تو این سفر من از دوربین استاد و خانم شایسته دیدم ویکی از یکی زیباتر ورویایی تر..از سنجاب خشکل و بامزه که این روزها خیلی تومسیرم ظاهر میشه ناگفته نماند وی در دوقدمی پارک جنگلی زیبای چیتگر کارو زندگی میکند(دوقدمی منظورم همون دوقدم هست نه بیشتر و هرروز برای ورزش و پیاده روی میرم داخل این مکان وجنگل و خدا وند تریل اسفالت و آرامش و هواای تمیز رو در اختیارم قرار داده به آسانی وهم چنین کاری که برای خودم نیست ولی شاید بگم اگه کارو بیزینس خودمم رو هم داشتم اینقد تایمم آزاد نبود واینقدر راحت نبودم که همه اینا از فضل پروردگارم هست و بینهایت سپاسگزارم ازش،،،برگردیم به زیبایی های لیلی لایک ،،،انگار همه عروسی های کلرادو مقارن شدن با سفر استاد وخانم شایسته واین روزها ما فقط عروس و دوماد خشکل میبینیم و لذت میبریم(استیکر بازبان از دهن دراومده )خخخ خدایا شکرت
از شنا و کله ملق اردکها بگم براتون که چه آب تنی وعشقی میکردن…
از نقاش های خوش ذوق قصه نگم براتون که چقدر در آرامش فارغ زغوغای جهان در نهایت آرامش ودر لحظه با کاری که داشتن انجام میدادن نهایت لذت رو میبردن اینو از نگاه و انرژی صحبت کردنشون فهمیدم ،،،خدایا شکرت امید دارم که این فرکانسهایی که بادیدن این فایلها و همزمانی که دارم دوره عزت نفس رو مرور میکنم چه روزهای رویایی رو برام رقم میزنه هر چند که من همین روزا رو هم دارم آلردی رویایی زندگی میکنم ،،،خدایا شکرت
به نام خدای زیبایی ها
زیبایی های سریال سفر به دور امریکا قسمت 219
این فایل هم مثل سایر سایر فایل ها کلی زیبایی داشت اما اونجایی که دیدم این نقاش ها با اون سن و سال رفتن و در نهایت عشق و ارامش برای مسابقه اماده میشن خیلی کیف کردم با دیدن اونا این خواسته در من شکل گرفت که منم چیزی از جنس این را زندگی کنم میدونید وقتی فکر میکنم چقدر این انسان ها با خودشون در صلح هستن لذت میبرم
اما زیبایی ها دریاچه و منعکس شدن عکس کوتاه ها در دریاچه هم زیبایی خاص خودشو داشت میدونید من به خودم قول دادم این زیبایی ها روتجربه کنم زندگی کنم
اما این عروسی های ساده و قشنگ خیلی زیبا بود از غذا ها و شیرینی های رنگارنگ خبری نبود خیلی ساده اومده بودن حلقه دست هم کردن خندیدن هم دیگه رو بوسیدن بغل کردن اینا خیلی قشنگه این سادگی ها خیلی ارزشمنده اینا همش عزت نفسه چقدر من تحسین میکنم چقدر من لذت میبرم با دیدن این تصاویر
خیلی ممنونم که این زیبایی ها رو به ما هم هدیه میدین تا ببنیم
به نام خدایی که در هر روز
نشانه ای
قرارداد.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
باید اعتراف کنم که کامنت بچهای زرنگ سایت که از ایه های قران برای تبیین و تعیین نشانه ی حرفاشون استفاده میکردن،
باعث شد بعد از مدتها دوباره برگردم و
به خوندن ترجمه قران روبیارم.
توی گوگل سرچ کردم یک صفحه رندوم از قرآن :))))))
و این ابیات رو خوندم که براتون مینویسمشون :
و ما انسان را از عصاره ای از گل افریدیم
اورا نطفه ای در قرارگاه مطمئن(رحم) قراردادیم.
و ان را افرینش تازه ای دادیم.
پس بزرگ است خدایی که
بهترین افرینندگان است.
،
و میفرماد که :)
و ما
هرگز از خلق خود
غافل نبوده ایم.
اینها ایاتی از سوره ی مومنون بود.
+++++++++++++++++++++
—
—
این روزهای مهرماه داره به ارومی و زیبایی میگذره.
از زندگی راضیم و خداروشکر هیچ چیزی که فکرمو زیادی درگیر کنه وجودنداره.
اخه به قول اتش نشان سایتمون که از انیشتین نقل کردن،
،
“یه زندگی ارام و ساده ،شادمانه تر ازموفقیتی است که با تلاطم های بسیار به دست میاد.”
،
اینروزها حتی توی محل کارمم ارومترم و فضا طبق معمول برام دوست داشتنیه.
چند روز قبل که بادوست دوران دانشگاهم صحبت میکردم درباره ی حقوق و مزایای بعضی شغل ها
بهم گفت اگر رئیست ادم خوش اخلاق و خوبیه
می ارزه که باهاش کارکنی
نسبت به کاری که
رئیس بدی داره ولی حقوق ومزایاش شاید بیشتره.
حرفشو قبول داشتم.و بهشم گوش میکنم چون واقعا همینطوره.
محو شکرگزاریهای دوستان میشم که زیبایی های فایل رو تحسین میکنن
خدایا شکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
به خاطر روابط خوبی که جلوی چشمهای ماست
به واسطه ی این سایت و استادامون.
خدایا متشکرم
خدایا متشکرم
من این فایل را ندیدم ولی تک تک کامنتها را خوندم و طوری وصف شده بود که صحنه به صحنه فیلم جلوی چشمهام هست. پر رنگترین بخش هم همون غذا ندادن به حیوانات. امسال دلم میخواست برم ایران ولی سفری برای پدر و مادرم پیش امد که سفر من هم کنسل شد . چون مرخصی داشتم و تقریبا دقیقه نود برنامه سفر چیدیم به سمت آتن هدایت شدم. روز اول با قدم گذاشتن تو خیابونهای مرکز شهر حس مرکز محله های تهران جمهوری و انقلاب و ….. تو من نقش بست. انگار خدا میخواست من به خواسته ام و دلتنگی ام جواب بدم. محله ها همون محله ها، منش مردم همون طور مهربون و خونگرم. سر میز ناهار در یک وستوران خانواده ای تولد گرفته بودند که در کمال ناباوری یک بشقاب کیک برای پسر من هم اوردند. ️️️
خلاصه که این سفر شد همونی که دلتنگش بودم. جالبه که کثیفی شهر برام اذیت کننده بود و دیدن اینکه همه جا تو پیاد روها برای گربه ها و کبوترها غذا گذاشتند که باعث کثیفی بیشتر شهر شده و اول ورود برام توجه به حیوانات جالب بود ولی دیدن کوپه کوپه اشغال تو سطح شهر برام سوال پیش اورد که بسه دیگه چقدر توجه به حیوانات و با خوندن این کامنتها فهمیدم که واقعا اینهمه توجه هم خوب نیست.
دیدن قاب زیبای مریم جون و این دریاچه و کوه بدون دیدن فایل هم حتی میتونه هزامرتبه شکرگزاری داشته باشه چه برسه به دیدن فایل
به نام او که هر چه دارم از اوست
یه سلام پر از حس خوب پر از بوی ارامش بخش توحید پر از رنگ رب العالمین که به همه رنگه
استاد اومدم کامنت ننویسم چون اون حس عالی همیشگی رو نداشتم و گفتم باید حالم عالی باشه تا کامنت بنویسم ولی غافل از اینکه باید کامنت بنویسی رو خودت کار کنی تا حالت عالی بشه
اصلا با نوشتن همین مقدمه چند درصد خوشحالتر شدم
وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلۡ إِلَیۡهِ تَبۡتِیلٗا
ونام پروردگارت را یاد کن و از غیر اوببر و فقط به او دل ببند
این ایه با جمله ای که استاد تو دوره ی عزت نفس میگه خیلی همخونی داره
مهمترین رابطه ی من رابطه با الله است
و خودم کاملش کردم به اینصورت:
مهمترین رابطه ی من رابطه با الله است و رابطه با خودم
حالا چرا اینو نوشتم؟چون الان در دوره ی بی نظیر احساس لیاقت هستم
امروز که نتونستم جلوی ذهن بیهوده گو رو بگیرم یکم افت انرژی داشتم بعد به خودم اومدم گفتم این من نیستم ذهن من نیستم بذار هر چرندی که میخواد بگه من که میدونم داره چرت و پرت میگه همونطور که اگر یکی حرف بیهوده بزنه میتونم راحت اعراض کنم از این ذهن هم اعراض میکنم
و بعد این عبارت تاکیدیمو تکرار کردم ومدام گفتم مهمترین رابطه ی من رابطه با الله و رابطه با خودمه وقتی میگفتم به بزرگی و قدرتش فکر میکردم به تصاویر زیبایی که استاد با درون از طبیعت میگیره فکر کردم به اقیانوس ها و دریا ها و کهکشانها و اسمانها و سیاره ها فکر کردم به کره ی زمین که نقطه ای بیش نیست وسط عظمت این جهان به این که من وسط این عظمت هیچی نیستم حتی یه نقطه هم نیستم ولی با یاد اوری این عظمت حس بیمقداری و بی ارزشی نکردم برعکس حس کردم خیلی ارزشمندم حس کردم خیلی با لیاقت هستم که وسط این همه چیزهای ارزشمند که خدا افریده منم هستم حس کردم لیاقتشو داشتم که وسط این هستی پر عظمت حضور داشته باشم مثل اینکه وسط یه کاخ بزرگ و عظیم منم یه جایی دارم و با این تصور فهمیدم همینکه اینجا هستم یعنی با ارزشم
و ازین حس بهتری گرفتم که صاحب این عظمت رو به دوستی با خودم گرفتم جوری که بهترین ارتباط زندگیم ارتباط با اونه و تصور کردم اگر قدرتمندترین شخص و ادم دنیا بهترین دوستم بود چه احساسی داشتم و دیدم اگر اینطور بود به خودم میبالیدم سرمو میگرفتم بالا و راه میرفتم الان متوجه شدم چرا خدا انقدر تو قران گفته فقط از من بترسید از هیچ کسی نترسید
فقط از من بترسید تا نعمتم را به شما تمام کنم باشد که راه یابید150بقره