سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 221 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

به نام خالق تمام زیبایی ها

شکر و سپاس مخصوص خداست

خدایی که علت تمام شادی هاست

خدایی که منبع تمام خنده ها و لذت هاست

با دیدن یک قسمت دیگه از سریال زیبای سفر به دوره آمریکا ، احساس خوبی رو به لطف خدا در وجودم شکل دادم

به زیبایی های خنده استاد عزیزم و خانم شایسته توجه کردم

درختان بی نظیر و زیبا رو دیدم

در جاده های رویایی رانندگی کردم

با هر پیچ این جاده های زیبا پیچیدم

جوراب های زیبای خانم شایسته رو تبریک گفتم

آسمان زیبای مسیر رو دیدم و لذت بردم و تحسین کردم

سادگی و آرامش عزیزانم دلم رو دیدم و درس گرفتم

از لبخندهاشون انرژی گرفتم

تنه زیبای درخت و طرح و رنگ اون و نشانه ها و آگاهی هایی که در درون درخت وجود داشت رو دیدم و تحسین کردم

زیبایی وصف ناپذیر قله و چشم انداز بی نهایت خیره کننده رو دیدم و لذت بردم

محو تماشای آسمان آبی و ابرهای سفید شدم روحم از زمین بلند شد و شکر کردم

انبوه درختان که تا چشم کار می کنه ، دامنه کوهها رو مهربانانه پر کردند رو دیدم و کککِیف کردم

انسانهای مهربان و نازنین و فوق العاده رو مجددا دیدم و نهالِ باورهای جدیدم رو آبیاری کردم

از اعتماد به نفس و احساس لیاقت استاد و عزیزدلشون کلی درس گرفتم که خودش یک دوره کامل برای درک احساس لیاقت بود

و سعی کردم اول صبح جمعه آگاهانه به زیبایی ها توجه کنم

وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى

و نیکوتر را تصدیق کرد

فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى

بزودى راه آسانى پیش پاى او خواهیم گذاشت

و به لطف خدا آسان شدم برای آسانی ها

به لطف ارحم الراحمین و به فضل خالق آسمان ها و زمین و با هدایت رو رهبری رب العالمین ، پاداش این تمرکز رو در کمتر از 2 ساعت دریافت کردم.

.

.

بعد از گذشت 4 روز از عمل جراحی مادرم هنوز هیچ کدوم از اعضای خانواده ، موفق نشده بودیم جراح مادر در بیمارستان میلاد رو ببینیم .

و مادرم هنوز بعد از عمل هنوز در آی سی یو بستری بود و به بخش منتقل نشده بود.

و هر کسی از بچه ها برای خودش نظریه های تخصصی می داد و کلی از فامیل و بستگان همه نگران بودند!!!

با الهام و هدایت خداوند ، دیشب آخر وقت تونسته بودم جراح مادرم در بیمارستان میلاد رو در ویزیت آنلاین ، پیدا کنم .

با متن برای پزشک پیام ارسال کرد و شرح حال مادرم رو خواستم ، و ایشون خیلی کوتاه ، جواب دادند که من تا عصر بیمارستان هستم ، می تونید حضوری بیایید تا توضیح بدم.

نه ساعت مشخصی گفت

نه زمان و مکان معینی رو گفت

و نه هیچ جایی رو مشخص نکرد!!!

امروز صبح ، پیییِ این کار رو به تنم مالیدم که باید از صبح برم اونجا و ساعت های باید دم در آی سی یو بشینم تا ایشان رو ببینم.

اصلا و ابدا هیچ ایده های نداشتم که چه ساعتی در چه مکانی از این بیمارستان عظیم باید باشم.

تو دلم تمام هماهنگی ها رو واگذار کردم به ، بهترین و تنهاترین هماهنگ کننده خلقت

بعد از دیدن این قسمت ، ساعت 9 صبح به امید خدا راه افتادم و حرکت کردم

میخواستم اول روغن ماشین رو عوض کنم ، تا تعویض روغنی هم رفتم ولی بسته بود ، حالم رو خوب نگه داشتم و گفتم حتما این جوری برام بهترِ.

رسیدم ، بیمارستان ماشین رو پارک کردم و داخل ساختمان اصلی شدم.

حراست خیلی راحت من رو راه داد (همیشه بسیار سخت گیرانه رفتار می کردند و فقط ساعات ملاقات اجازه ورود می دادند.)

رسیدم دم درب آی سی یو سراغ دکتر رو گرفتم ، گفتند که باید تو راهرو منتظر باشید و اصلا مشخص نیست کی دکتر کی میاد!

از پرسنل تخت مادرم رو پرسیدم

وقتی به تخت مادرم رسیدم و از پشت خط قرمز ، مادر عزیزم رو دیدم ، هر دو کلی خوشحال شدیم و بغضم گرفت ولی خودم رو محکم نگه داشتم

شاید بیش از 2 دقیقه طول نکشید ، که یک نفر با رو پوش سفید از کنارم رد شد!!!

یک لحظه از قلبم گذشت که دکتر همینِ!!!!

بعد گفتم نه بابا ، مگه میشه ،من همین الان رسیدم ، اینجور موقع ها معمولا چندین ساعت باید راه بریم و منتظر بمونیم!!!

مگه میشه همچنین چیزی ؟؟!!! من و دکتر جراحِ بیمارستان میلاد با هم برسیم ؟؟!!!

نه چنین چیزی نداریم!!

اینها نجواهای ذهن محترم بود…

بعد که پرده تخت مادرم رو کشیدن دیدم همون شخص که روپوش سفید داشت ، همون دکتر مادرم بوده!!! و مشغول ویزیت مادرم شد

به الله قسم باورم نمی شد…

آخه مگه میشه!!

کلا بعد از چند دقیقه که من رسیدم ، دکتر هم برسه !!! تو بیمارستان دولتی!! یا این وسعت و عظمت ؟؟!!

چه جوری این همزمانیِ عجیب و غریب آخه ممکنه؟

بعدش گفتم اوکی ، حالا مادرم رو ویزیت می کنه و حتما چند تا مریض داره و بعدش احتمال زیاد کلی طول می کشه من ببینمش!

اینها هم نجواهای ذهنم بود محترم بود!

ولی من دیدم که زیر لب در حال شکرگزاری هستم

شکرگزاری برای این چیدمان و هم زمانی بی نظیر…

این معجزه بسیار لذت بخش

یه چیزی ته وجودم میگفت : بله که میشه ، تعجب کردی ؟ هنوز ایمانت نوپاست عزیزم ! کل کیهان و با میلیون ها ستاره و سیاره که بزرگتر از خورشید هستند ، به اشاره ما به دقت باورنکردنی میلیاردها سالِ که هماهنگ شدند ، عزیزِ دلم…

بعد از چند دقیقه دکتر اومد سمت درب خروجی و با یک برخورد فوق العاده و محترمانه و بسیار مهربانانه تمام روند درمانی مادرم رو توضیح داد و گفت به لطف خدا همه چیز خوب پیش رفته و چند روز آینده به بخش منتقل خواهند شد…

این در حالیِ که خواهرانم در این دو هفته هر وقت اومدند بیمارستان به خدا فقط و فقط شکایت و گله و درگیری با کادر بیمارستان و ناراحتی از برخورد پرسنل و کلی نکات منفی دیگه!!

ولی برعکس ، هر 3 باری که من رفتم به خدا قسم فقط و فقط ادب و احترام و انسانیت و تعهد و زیبایی رو دیدم

ای خدا

چقدر خوبه که تو کارها رو انجام بدی

تو برنامه ریزی کنی

چقدر خوبه به پلن های تو اعتماد کنم

چقدر خوبه این اصول جهان هستی رو رعایت کردن

چقدر خوبه آسان شدن کارها

و این سایت و زیبایی های بی نظیرش ، چه نعمت بزرگی هست

و چقدر جای شکر داره که به مقداری که به قوانین پای بند هستم ، معجزات و زیبایی های بیشتری رو تجربه می کنم

کل تایمی که من در بیمارستان حضور پیدا کردم ، سر جمع 20 دقیقه نشد…

باورم نمی شد

مجددا تونستم با مادرم چند کلامی صحبت کنم و خداحافظی کنم.

به خدا قسم تو اون لحظه ، یاد حرفهای استاد عزیزم افتادم ، که زندگی هر چقدر ساده باشه ، باز هم میشه ساده تر و راحت هم باشه

آسانی ها انتهایی نداره

بعضی از لذت ها طعم متفاوتی داره

ورودی مالی و پول و امکانات و نعمت های جدید خیلی عالی هستند و خود من هم خواسته های زیادی در این زمینه ها دارم ، اما طعم یک سری لذت ها و معجزات و هم زمانی ها ، خیلی خاص و شیرین و دلچسب هست…

اصلا جنس اش فرق می کنه

کاملا به قدرت بی نهایت خداوند پی می برم که چقدر دقیق اتفاقات و شرایط و موقعیت ها و آدم ها رو برای ما هماهنگ می کنه و چنان پلن ها رو برامون آماده می کنه ، که اگه کل انسان ها جمع بشن نمی تونند به این دقت داستان رو کنار هم ردیف کنند.

و این کار فقط و فقط از عهده یکی بر میاد

پادشاه و فرمانروا و خالقِ کل عالم ها

به این دقت و به این زیبایی و به این سادگی

الله مهربان ، واقعا که بی نظیر هستی

تو همه چیز دست برتر تویی

من هستم که هر روز باید بهتر و خالص تر و با ایمان بیشتر به قوانین تو عمل کنم

الان بیشتر و بیشتر باور می کنم معجزات خداوند در زندگی استاد عباسمنش و جاهایی که خدا کارهای ایشان رو انجام داده

از خریدن خدمت سربازی در روز آخر کاری اسفند ماه

مهاجرت به آمریکا

هدایت شدن در تمام فایل ها و صحبت ها

خرید ملک هاشون

هدایت شدن انسانهای بی نظیر تو تک تک مسافرت هاشون

دستان بی نهایت خداوند در تک تک کارهاشون

و داستان های بی نظیر و شگف انگیز تک تک دوستانم

و این قدرت خداوندِ و این جادوی تکیه کردن و توکل کردن به خداوندِ

که چطور کارها رو انجام میده اگر که ما این باورها رو داشته باشیم

اگر که ما اعتماد کنیم و نشون دهنده اینکه ما اعتماد کردیم به خداوند ، اینِ که حالمون خوبِ

کسی که توکل می کنه حالش خوبه

زندگیتون سرشار از معجزات خداوند مهربان