سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 222 - صفحه 11

363 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 939 روز

    بنام خدای محقق کننده خواسته هایم بزیبایی و اسانی و عزت

    سپاسگزارم هرروز زندگیم پر شده اززیبایی

    از نعمت

    از رحمت

    از روابط پراز عشق و احترام

    از آگاهی

    از حضور انسانهای هم مدار

    سپاسگزارم که عزیزترین هایم اینروزها هدایتگرم شده اند

    با کتابی

    نوشته ای

    پیامی

    همه جوره داری بامن حرف میزنی

    عاشقتم اینقدر قوانین ثابت و آسان برای ما قرار دادی

    عاشقتم

    .

    از این همه زیبایی که جلو چشمانم پدیدار میکنی قدردانم

    ازاینکه در مدار دریافت هستم خوشحالم

    تو مرا جان و جهانی

    .

    چه منظره بینظیری اینبارهم حیاط جدیدمان شده است

    واقعا که انچه خداوند ساخته، چقدر به دل مینشیند

    ساعتها میتونم بشینم به تماشای این صخره و خسته نشم

    ساعتها میتونم بشینم به تماشاتی زیبایی اسمان و سیر نشم

    ساعتها زیر سایه درخت بمان و تماشا کنم این همه زیبایی را

    دقیقاا همه اش به خاطر طبیعی بودنش

    جذاب هست

    و قوانین الهی به خاطر همین هماهنگی با طبیعت هستی است که جذاب و دلنشین هست

    چه حرکت زیبایی

    تمییز کردن محیط زندگیمون

    به خصوص طبیعت سخاوتمند که همیشه به ما خیلی میبخشه و این تمیز کردن کمترین کار ما برای تشکر از اوست

    کارتون رو بسیار تحسین میکنم

    هزارآفرین

    در سفری که به کنار دریا داشتم

    خانواده ای دیدم

    چهارنفره

    که هرکدوم ی کیسه زباله داشتن و اشغالهای ساحل رو. جمع میکردن

    همونجا رفتم سراغ دخترخانم خانواده و از او. تشکر کردم و کارش رو. تحسین کردم و به خودم قول دادم این کار رو بخشی از طبیعت گردیم کنم

    و من هم اینطوری لطف طبیعت سخاوتمند رو جبران کنم

    و اینجاهم شما من رو بیاد قولم انداختید

    سپاسگزارم

    ممنون از اطلاعاتی که درباره نحوه پدیدار شدن سنگها دادید

    جالب بود

    .

    و باللخره رسیدیم به تریل

    یعنی همه اون امکان فوقالعاده ای که برای موتور و…. گذاشته بودن به یکطرف

    ذوق و شوق شما از اوردن موتور و موتورسواری هم یکطرف

    مثل کودکی که از ذوق خوراکی خوشمزه دهنش اب بیافته و چشماش برق

    همین حال و هوا رو داشتید

    .

    خدایاشکرت که به من فرصت همراهی با همخ این زیبایی ها دادی

    به من ازادی مالی، مکانی و زمانی دادی تا به اینهمه زیبایی به اسانی سفر کنم

    خدایاشکرت

    قدردانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1846 روز

      به نام خالق بی همتا سلام رها جان عزیزم تجسینت میکنم به خاطر آزادی مالی و زمانی و مکانی که داری و تحسینت میکنم به خاطر نگاه زیبا بی‌نتیجه به خاطر تعهدش نسبت به عمل به قوانین تحسینت میکنم به خاطر قول زیبایی که به رب العالمین دادی و به زیبایی از دختری که ساحل تمیز می‌کرد تشکر کردی این خودش گویای نگاه زیبا تو به زندگی به الله به ارزشمندی خودت و خیلی چیز های زیبای دیگه هست .

      هرجا هستی نازنینم شاد و پیروز و سربلند باشی و هر لحظه آسان بشی برای آسانی ها . دست یگانه رب العالمین به همراهت بنده زیبای خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        رها گفته:
        مدت عضویت: 939 روز

        سلام مریم جانم

        ممنون از نگاه قشنگت

        ممنون از اینکه وقت گذاشتی کامنتم رو بادقت خوندی

        .

        خودت هم شایسته تحسین و تشویقی

        هرکدوم ازما که اینحا هستیم یعنی به لیاقت خودمون پی بردیم که تمام وقتمون رو دراین فضای الهی سیر میکنیم

        قدردان تو دوست نازنینم هستم که برای من دعای زیبایی میکنی، دعایت برای من نشانه ای از سوی الله مهربانم شد

        من هم رحمت و برکت و عشق الهی رو برات طلب میکنم و اسان شدن برای تمام اسانی های الهی و آزادی مالی و مکانی و زمانی

        خوش بدرخشی عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    فاطمه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 1938 روز

    سلام استاد جان مریم جان

    عجب سنگ هیولایی چه تعادلی استاد که عاشق زیبایی شروع میکنه یه مقدار اشغالی که ریخته رو جمع میکنه فضارو زیبایی 100برابر میکنه

    هوا جادویی همون چیزیه که میخواستن

    صبح زیبارو مریم جان باجمع کردن اشغالا دینشو اعدا کرد به طبیعت طبیعت که هر دفعه فقط زیبایی نشونشون داده واقعا سنگه هیولاست چه قدرتی داره

    مثل اینکه فقط اون سنگ نبود به قول مریم جان انگار خداوند اوردتشون باغ ژاپنی بگه میبینی این طبیعت قشنگ منو

    توضیحی که استاد راجب سنگها داد کاملا منطقیه

    چقدر این اخلاق استاد دوست دارم چند سال پیش میره جایی میپرسه کجا برای موتور سواری خوبه و طرف ادرس میده و استاد همون لحظه پین میکنه و الان که تو سفره میگه بریم اینجا ببینیم و چقدر خوبه این کشور به فکر تفریح کردن مردم هستن به رایگان فضایی دولت مد نظر میگیره برای کسایی که میخوان تیر اندازی کنن و حتی موتور سواری چقدر فراوانی هست برای هر سلیقه ای هر علایقی که داشته باشی تو این کشوربه رایگان فراهم میکنن و خدا میدونه چند تا تریل موتور سواری تو این جنگل هست دمشون گرم و این ذوق شوق استاد از موتور سواری

    سپاسگزارم برایاین فایل فوق العاده خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  3. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1929 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان.

    سلام به همگی دوستان عزیزم.

    ..خدایاشکرت لیاقت دیدن زیبایی های قسمت 222 را داشتم .

    •• خدایاشکرت بخاطر جاده های سرسبز و آسمون پاک و آبی کلورادو و فورد زیبای قرمز که ترکیب رنگ سبز و آبی و قرمز منظره بینهایت قشنگی برای چشمانم ایجاد کرده،خدایاشکرت برای کوههای پر از درختی که از دیدنش لذت بردم. خدایاشکرت برای رنگ سبز فسفری بیشه زار کنار جاده که واقعا رویاییه ،خدای من آسمون و ابرها چقدر قشنگن ابرها معلومه که بارونزا بودند ،خدایاشکرت برای زمین بازی و افرادی که میخواستند فوتبال آمریکایی بازی کنند ،خدایاشکرت برای ماشینهایی که کنار زمین بازی پارک شده بودند تمام مناظری که دیدم نمود واضح فراوانی در جهانه خدایاشکرت برای تمام نعمتهایی که بهمون هدیه کردی.

    .

    ••خدایا شکرت برای جای جدید و حیاطش که قراره استاد عزیز با عشق درونیش حیاط جدید رو تمیز کنه تا بیشتر و بیشتر از قشنگیش لذت ببریم، تلالو نور طلایی آفتاب از لابلای درختها چه زیبا و‌رویایی بود،چه سنگ بزرگی وای خدای من این ذره ای از عظمتت هست که هوش از سر میبره، اشعه طلایی آفتاب روی گردن استاد عزیز چقدر زیبایی استاد رو بیشتر کرده چقدر قشنگ ! مرسی استاد جان که حیاط جدید رو صفا بخشیدی ، چندوقت پیش که داخل جنگل گلستان بودم فضایی که نشستیم کمی آشغال داشت تاجاییکه تونستم آشغالهارو سوزوندم و حسشو میتونم درک کنم چقدر باحاله ،احساس میکردم طبیعت ازم تشکر میکنه، چه هوای بینظیری که توصیفش کردید نه سرد نه گرم نه خشک نه مرطوب یعنی معتدل عاشقانه و بینهایت عالی خدایاشکرت .

    ••خدایاشکرت این سنگ چه قشنگ و با نظم اونجا فیکس شده ، خدایاشکرت برای طبیعت بینظیری که دارم میبینم و چقدر نور آفتاب روی سنگها و برگ درختان صحنه قشنگی ایجاد کرده برای این صحنه هزاران بار شکرت ، تحسینت میکنم مریم خانم که شروع کردید به نظافت محیط جدیدتون .

    .

    ••خدایاشکرت برای پیاده روی توی این طبیعت بینظیر و دیدن موتورسوارهایی که اومدن عشق و حال کنن .

    .

    •••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    .

    خدایاشکرت اینروزها خیلی آرومم ،چندروز پیش خدای مهربان بهم الهام کردم برم خونه و از مادرم خبر بگیرم چون برای فوت خواهرم ناراحت بود، در بهترین زمان ممکن هدایت شدم چون الان هیچ شلوغی نیست ،هیچکسی نیست و تقریبا همگی کمی با شرایط هماهنگ شدن، خونه خواهرمم رفتم پیش بچه ها و همسرش اونها هم آروم بودن و شرایط نرمال بود من خدارو هزاران بار شکر میکنم که همیشه حواسش بهم هست و نمیخواد تو غم و‌ناراحتی باشم هربار که بهش دل سپردم بهترینها رو برام رغم زده و اشک منو درآورده، شکرت خدایا.

    .

    •• امروز در حال خوندن کامنتهای دوره جدید بودم که حسی بهم گفت قبل از اینکه بری سرکار، یه سفر دیگه برو! من هفته پیش سفر بودم،سفری الهی که تمام لحظاتم گوش به فرمان خدا بودم و واقعا بینظیر بود و حالا دوباره خداوند ازم میخواد سفر برم! نمیدونم به کجا ولی به این هدایت نه نمیگم چون عاشق سفر رفتنم ، نمیدونم خداوند با این ایده های الهامی چی میخواد بهم بگه ولی مطمعنم چیزی هست که باید درکش کنم ، من حاضرم تمام عمرم در سفر باشم ،با آدمهای مختلف در تعامل باشم،با فرهنگهای مختلف آشنا بشم ،باشهرهای مختلف آشنا بشم در هر استانی یکی دوماه زندگی کنم و …… اینها جز علایق و‌خواسته های منه ولی هنوز هدایت نشدم چطوری باید ازاین علاقم پول بسازم منتظرم خداوند بهم تقلب برسونه ! و مطمعنم خداوند بهم الهام میکنه هیچ عجله ای ندارم میخوام از زندگیم لذت ببرم،خدایاخداوندا هزاران بار شکرت برای همین لحظه و همین مکان که راضیم .

    .

    ••استاد عزیزم ممنونم از محتوای عالی این سایت ،اینجا بهترین جاییه که عاشقانه دوسش دارم و اولویته برام.

    دوستون دارم بینهایت.

    در پناه حق تعالی باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      مجید حرفت گفته:
      مدت عضویت: 1406 روز

      سلام به نجمه خانم رضایی وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه لذت بردم از کامنت زیبایتان،و بیشتر از همه مدیریت حال و هوایتان شگفت زده‌ام نمود احسنت براووو معلوم است که در کلاس درس استاد شاگرد اول و زرنگی شده‌اید،چون همانطور که اشاره نموده‌اید به تازگی سوگوار غم از دست دادن خواهر عزیزتان شده‌اید،و با این وجود به دنبال بهبود حالتان هستید دست مریزاد به شما،برایتان از خداوند مهربان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواهانم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        نجمه رضائی گفته:
        مدت عضویت: 1929 روز

        سلام دوست عزیزم امیدوارم حالتون عالی باشه

        ..خیلی ممنونم برای آرزوهای خوبتون انشاالله در پناه خداوند متعال شاد و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین

        …حال و‌هوایم نتیجه دل سپردگی به هدایت الله مهربان است که نتیجه این دلسپردگی جز خوبی و خوشی و سعادت نخواهد بود‌.

        امیدوارم در این راه ثابت قدم باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1846 روز

      به نام خالق هدایتگر سلام به نجمه دوست داشتنی بنده گوش به فرمان خدا

      نجمه جان تحسینت میکنم برای این حد از صلح با خودت تحسینت میکنم برای کنترل ذهن عالیت تحسینت میکنم برای سفرهای مجردی که میری تحسینت میکنم به خاطره کاری که داری و کسب درآمد می کنی تحسینت میکنم برای رابطه زیبات با الله تنها منبع قدرت تحسینت میکنم برای بودن در زمان و مکان مناسب نجمه جان بسیار تحسین برانگیزی

      هرجا هستی در پناه رب العالمین شاد و پیروز و سربلند باشی و انشالله خبر پول سایت از علاقه ات به سفر به صورت معجزه وار بشنوم ایشالله غرق احساس سپاس گزاری باشی و هر لحظه آسان بشی برای آسانی ها خوش حالم خانواده ای چون شما ها دارم . دست خدابه همراهت بنده محبوب خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        نجمه رضائی گفته:
        مدت عضویت: 1929 روز

        سلام مریم عزیز دوست ارزشمندم

        امیدوارم حالت خوب باشه

        خیای ممنونم که کامنتم رو خوندی و برام پاسخ نوشتی

        خیلی ممنونم برای آرزوهای خوبی که در حقم کردی انشاالله خودت به هزار برابر این آرزوها برسی

        انشاالله سعادت دنیا و آخرت نصیبت بشه

        خدانگهدار

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محمد خلیلی زاده ماهانی گفته:
    مدت عضویت: 2414 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته

    از سال 97 باشما آشنا شدم و مرتب فایلهای رایگان را گوش میدادم فایل‌هایی در مورد تصمیم گیری و چند برابر کردن درآمد و دیگر فایلها شبانه روز گوش میدادم تا اینکه تصمیم گرفتم شغلم را عوض کنم ولی اینجا به حرف شما گوش دادم ولی عمل نکردم شغلی انتخاب کردم که هیچ تجربه‌ ای در آن نداشتم فقط نگاهم این بود که اون شغل پر درآمده و با کلی ضرر جمع کردم واین را هم بگم در همین اثنا وارد انجمن NA شدم و چقدر آموزه های شما با NA همخونی داره و تصمیم گرفتم به شغل اصلی خودم که هم تجربه داشتم و هم تکاملم رو طی کرده بودم شروع کنم ( امان از این تکامل که شما مرتب تکرار می‌کردید مخصوصا در دوره کشف قوانین چقدر تاکید می‌کردید) ولی من رعایت نکردم خلاصه وارد شغل خودم شدم و با کم کم تغیر کردن باورها الان در همان شغل خودم پیشرفت خوبی دارم و به گفته شما تمام تمرکزم را گذاشتم روی کار خودم به حدی که دیگه سر به سایت نمیزدم و کامنت نمی‌گذاشتم و همین چند وقت پیش وارد سایت شدم و گفتم ببینم استاد چیز جدیدی داره از قضا یک فایلی شما داشتید در مورد قوانین ثابت الهی صحبت می‌کردید و من با خودم گفتم ای بابا اینها همون مطالب اولیه سایت است و همین طور گوش میدادم شما گفتید که من چیز جدیدی ندارم من مرتب اصل رو تکرار میکنم الله اکبر و جوابم رو گرفتم والان با همون شغل قبلی درآمدم نسبت به پیش از آشنایی با شما به 25 تا30 برابر شده و میخواستم همین جا از شما و انجمن تشکر کنم خدایا شکرت دمت گرم دمت گرم استاد تمام حرفهای شما حقه اگر برای کسی کار نمیکنه یا هنوز درک نکرده فقط شنیده و یا اینکه عمل نمیکنه اگر ما معنی چند کلمه مثل باور تمرکز تکامل ایمان و عمل رو به معنی واقعی درک کنیم و عمل کنیم در زندگی ما غوغایی به پا میشه از هر جهت باز هم تشکر تشکر میکنم استاد عملگرا دمت گرم با این آموزه ها خدا خیر دنیا و عقبی را به شما بدهد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
  5. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1063 روز

    بچه های معماری و مجسمه سازی یک سرفصل درسی مشترک دارن بنام «رابطه فرم و فضا» که طراحان فضای سبز و طراحان پارکها هم بنوعی مباحثش رو بلد هستند

    یکی از مباحث این دروس اینه که شما درک بکنی یک قطعه سنگ، خودش به خودی خود زیباست و میتونی از همون فُرمش و سایه روشنهای نوری روش لذت ببری

    و یاد میگیری که به مردم عادی هم اینو نشون بدی و یاد بدی تا از همون هیچیِ سنگ لذت ببرند

    و یاد میگیری که نباید حتما همه جا از دست ساخته های بشر بهره بگیری برای زیباسازی محیط و یا مثلا حتماً یک مجسمه رئال پر جزئیات و ساخت و ساز شده نصب بکنی (مثلا وسط میدون). اونجا هم میشه فقط یک سنگ گذاشت (اثر هنری خداوند)

    .

    ازین رو باغ های سنگی شکل گرفتند

    وهنرمند در جایگاه یک کارگردان، در طراحی پارکها و فضاهای خاص، تصمیم میگیره که هر سنگ کجا قرار بگیره و در چه زاویه و نوری درست در دید اشخاص باشه

    و سایز سنگ. و زاویه دید مخاطب هم در اُبُهت بخشی و معنای دریافتی مؤثره

    مبحث خیلی جذابیه باغهای سنگی و دانشِ فرم و فضا

    میتونید سرچ کنید و کتابها و مطالب و عکسهای مرتبط باهاش رو مطالعه کنید

    .

    راستی

    مرسی

    من ازون موتورهای چهار چرخ خیلی میدیدم تو محلمون و نمیدونستم اسم و کاربردشون چیه

    جالب شد که فهمیدم

    خیلی ممنون از آگاهی بخشیهاتون

    بوس بر شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  6. -
    جمال خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1287 روز

    سلام

    سلام وسد سلام وباز هم سلام .

    من تمام روز از سین سلام اول سخنرانی ها وفایلها.تا سین سعادتمندی ما با درخواست شما نازنین استاد خوبم عباس منش .لحطه به لحظه حال خوبم رو تحویل لحظات بعدی میدهم وبسیار سپاسگذارم که با شما واین خانواده عزیز سایت گهربار شما من تمام سلول‌های رو پر کردهام ا ز زیبای دانای ونیکوی. وحافظه سلولی بسیار عالی پر می‌شود وکپی برداری می‌شود وباهم لذد می‌بریم ا بودن در این جهان زیبا واین خود بسیار جاز سپاسگذاری دارد ..

    خوشحالم هستم وبودنم را تحسین میکنم .

    این مقاله بسیار بسیار بسیار زیبا پرمثما واموزنده ار دوست عزیز….علی ابودردایی .

    واقعا دگرگون شدم واینجا کپی می‌شود تا دوستی دیگر دگرگون شود لذد بردم ممنون وسپاسگذارم .

    با سلام :

    اگر کسی این متن را بخواند و باور کند

    تنها سلامتی در تمامِ ابعادِ زندگی اش را باور خواهد کرد

    چون در من کشت و‌کار شد و به بار نشست :

    فراتر از مسائل ارثی هستیم

    اسیر مسائل ارثی و وراثت نشویم ((چگونه به امپراطوری عینکم‌ و عادتم پایان دادم )) :

    جامعه پُر است از افرادی که در یک حالت است که تسلیم هستند و فکر میکنند دیگر هیچ کاری در مقابل آن نباید کرد و تسلیمِ محض ابدی شد، و آن هم بیماریها و نشانه هایی است که اغلب اشاره میکنند این ارثی است ،

    کاریش نمیشه کرد، چرا عینکی است؟ هیچی ، ارث است

    چرا قند داره؟ هیچی ارثی است

    چرا اینقد چاقه؟ ارثیه ،از باباش رفته

    چرا اینقد این طایفه صداشون بلنده؟ ارثی است

    چرا این بچه گوشش ناشنواست؟ ارثی است

    چرا اینا همه کَچَلند؟ هیچی ، ارثی است

    و از این مسائل

    چرا اغلب و شاید 99/9درصد مردم وقتی ایرادی می بینند ، بیماری ومساله ای، سریع دست به دامن ارثی بودن میزنند

    ذهن هر آنچه که الهام وار ابداع کرد بدان که صحیح است ،

    و گرنه این گفته و الهام به ما نمی شد ،

    اگر بگوییم که ارث کیلو چند ،

    من فراتر از هر نوع بیماری و قند و چربی و چاقی و …… هستم ،

    ارث یک باور است که ریشه کرده ،

    و هر چیزی را هم‌ میتوان ریشه کن کرد

    بیماریها تنها از افکار و باورهای ترس آور و مخرب در طی زمان شکل میگیرند ،

    اگر باور کنی این ارثی است ، درست باور کردی

    و تا ابد در این باور خواهی ماند .

    اگر باور کنی ارثی است و خوب میشود و

    ذهنیت و افکار و باورهایت بر خوب بودن بنا شود

    باز هم درست باور کردی و

    به سمت خوب بودن حرکت میکنی .

    اگر باور کنی که این حاصل باورهای منفی و بی پایه و اساس گذشته ی من است

    و حالا که متوجه شدم

    باورهایی جدید در خود بنا میکنم و چندی دیگر شبیه همین باورها میشوم ، باز هم درست فکر کردی .

    دنیا به آنچه که باورهایت بگویند

    به شکل همان پاسخگو است

    چه بسیار انسانهایی که پذیرفتند این مرض قند ، این بیماری قلبی ، این سرطان خوت ، ارثی است ، و آنها حتی یکبار، باور کنید ، حتی یکبار ، این فرصت را به خود ندادند که انسان میتواند با تغییر ذهنیت و افکار و باورهایش ، تمام مسیر زندگیش را تغییر دهد ،

    واقعا یکبار شجاعت یک فکر جدید نداشتند

    و عاقبت بخاطر همان از دنیا سفر کردند ،

    دنیا را نتوانستند جای بهتری کنند

    اگر نتوانی دنیا را به جایی زیبا برای زندگیت تبدیل کنی

    ، هزار بار هم خود کشی کنی ،

    هزار بار درخواست مرگ هم کنی ،

    همین شکل افکار و فرکانس ها و باورها را با خود خواهی بُرد

    اگر شکل و فُرم زندگیت بر مبنای مدام اعتراض و شکایت از دیگران و گِلِه کردن باشد ،

    همین شکل خصوصیتت را در جهانهای بعد با خود خواهی داشت

    ما در ابدیت سیر میکنیم ،( (هر ویژگی که داریم ، روح ماست و هر جا که برویم همان هستیم) )

    اگر شکل و فُرم زندگیت صحبت از بیماری و مرض و قرص و دکتر و این بخورم وآن نخورم باشد ، همین شکل و فرم با تو هست

    پس تقاضای مرگ نکنیم ،

    از رنج ها و سختی هایی که میکشیم و تنها دلیلش تفکرات ماست به بُغض نرسیم،

    تنها باور را عوض کنیم

    شکل افکار و باورهایی که ما از خود در طی زمان و تجربیات زندگی میسازیم با ما خواهند ماند ،

    چون آنها بخشی از روح ما هستند ،

    آنها شاخ و برگهای روح ما هستند

    پس چرا از این فرصت زیستن، عالیترین باورها و تفکرات را بر پیکره ی روحم وارد نکنم،

    اگر پذیرفتی این مساله ارثی است

    و با تمام وجود باور کردی ،

    آن مساله با تو تا ابدیت خواهد ماند

    اگر پذیرفتی که این بیماری ارثی است

    یعنی اینکه خداوند و کائنات این مساله را نسل به نسل به من داده اند و هیچ راهی برای درمان آن نیست

    واقعا آیا میتوان قبول کرد ذراتی که هیچ خاصیتی مثل بیماری نمیتوان برای آن تعریف کرد چون ذرات لرزش های کوچک و ارتعاشات هستند را به ارث ربط دهیم ؟؟؟

    ما تنها از لرزش ها و ارتعاشات هستیم و تمام مسائل بیماری ، خوشحالی ، سلامتی ، فقر ، رنج و……… ساخته ی ذهن ماست

    *چگونه عینکم را شکستم :

    10 ساله بودم ، اتفاقی به ساعت روی دیوار اتاق نگاه کردم و کمی پلک‌پلک زدم، آن هم فقط صرف شیطون بازیهای بچگانه، مادرم همان شکل و فُرم مرا دید ،

    اشاره کرد و گفت : چشات ضعیفه که اینقد پلک پلک میزنی ، من که چیزی از ضعیفی و قوی بودن نمیدونستم،

    مادر که فقط شکوه پسر و فرزندانش میخواهد

    و فقط قصدش بهتر و بهتر شدن من،

    ولی از قوانین چیزی فرا نگرفته بودند ،

    او همان شروع بذری از ((ضعیفی چشم))در من کاشت و به راستی که هر قطعه ای از بدن ،

    هر عضوی از بدن را اگر ضعیف بدانی ، بزودی ضعیف میشود

    مادر مرا به چشم‌پزشک و دکتر و عینک و‌.‌‌‌‌‌… فرستاد و خلاصه من عینکی شدم.

    اگر چه مادرم روزها و شب ها عاشق این بود که طبیعی ترین حالت را از نظر ذهن خودش در من ایجاد کند ،

    اما من از نظر خودم عالی و طبیعی بودم ،

    اگر چه مادرم بسیار در تقلا بود که من بهتر و بهتر شوم

    اما اعمال او از نظر کائنات و قوانین هستی

    کاملا مرا با آن بیماری بیشتر ترکیب میکرد

    فرزندان شما عالیترین هماهنگی را در خود دارند ،

    و تنها دلیل ناهماهنگی و بیماری آنها فشارها و کنترل کردن هایی است که ما بر آنها وارد میکنیم ،

    و ما آنها را به باورها و تفکرات خودمان شرطی شان میکنیم ، همان باورها و تفکراتی که ما نیز خود از طفولیت مان به آن شرطی شده ایم

    مادرم هر ازچندگاهی عینکم را عوض میکرد ،

    و روزها میگذشت و بر ضعیفی چشم‌من بیشتر میشد ،

    اعضا و جوارح ما پیکره ی روح هستی و خلقتند ،

    ضعیفی در آنها وجود ندارد

    مگر اینکه افکار ما آن ضعیفی را خلق کند ،

    سالها بر من برچسب زده شده بود،

    در میان فامیل ،

    در میان دوستان ،

    در میان کوچه و بازار ،

    در مدرسه ،

    در باشگاه ،

    در دبیرستان و دانشگاه ،

    برچسبی که روی آن نوشته بود تو چشمانت ضعیف است و ضعیفی هم روز به روز بیشتر میشود

    چقدر بَلَد هستیم که حرفهای مردم را خوب بشنویم

    ودر خود ترکیب کنیم و در خود نگهداری کنیم ،

    اما گوش را بر الهامات و زیباییهای درون که سخن هستی

    است ، می بندیم

    خیلی ها سوال پرسیدند که چقد ضعیفه؟

    خیلی ها پرسیدند خیلی ضعیفه ، عمل کن

    خیلی ها به شکلهای مختلف بر جسب های رنگی بر من چسباندند ،

    و این برچسب ها فقط باورها بودند ،

    فقط و فقط باورها بودند که من آنها را به واقعیت تبدیل کرده بودم ،

    این قدرت بی نهایت انسان است که هر چیزی را میتواند از فکر آغاز کند و آن را به حالت ماده در آورد

    این بذر ضعیفی براستی که در من رشد کرد و نهال شد ،

    رشد اصلی آن‌زمانی صورت گرفت که صحبت از ارث و…‌شد که این ضعیفی ارثی است و وقتی بحث ارث را اکثرا می پذیرند دیگر تسلیم محض آن بیماری میشوند

    و تنها نیم‌نگاهی به قضا و قدر و شانس دارند،

    تا جایی که شماره چشمان من از مرز 15 گذر کرد ،

    عدد بالایی بود

    هر چند که نیت اصلی هر مادر

    بودن فرزند در خوشبختی دائمی است

    اما شکل برخورد مادران با فرزندان خیلی مهم است

    تصور کن مادرم اگر اصلا آن روز که من ساعت روی دیوار را مشاهده میکردم ، کاری به من نداشت و آن بذر را درمن نمی کاشت مسیر زندگی من چقدر متفاوت تر از الآن بود

    و من از آن تضاد یاد گرفتم که هیچ گاه به تک فرزندم هیچ کاری نداشته باشم

    فقط تنها کاری که می توانم با او داشته باشم

    این است که اجازه بدهم که او خودش باشد

    و من فقط خود را تربیت کنم

    بهترین حالتی که پدران و مادران میتوانند در همه حال به فرزندان خود کمک کنند

    آنست که خود پدر و مادر هرکدام جداگانه در صلح با خودشان باشند

    نیازی نیست فرزند را تربیت کرد ،

    او تازه از منبع و روح هستی و روح خدا آمده ،

    تربیت شده و آکبند در اختیار ماست ،

    او بی نقص است و نیاز به دست کاری و تربیت و مربی گری تو ندارد ،

    اتفاقا آن کسی که قرار است تربیت شود منِ پدر و منِ مادر است

    پدران و مادران هستند که خود را تربیت کنند

    و راهنمای خود شوند و

    بدانند که هر چقدر خود را تربیت کنند ،

    راه برخورد با دیگران و فرزندان را می آموزند

    هیچ اندام و عضوی از بدن ضیف نمیشود و ضعیف نیست

    اندام ها زاییده شده از ارتعاشاتِ هستی اند

    اندام ها و اعضا ما در محافظت دائمی و ابدی کیهانند

    اندام ها، چشمان و گوش ها و پوست و سر و استخوانها و..‌‌‌‌همه به ارث رسیده از پیکره یِ خداوندند

    بیماری و ضعف تنها زاییده ی ذهن توست ،

    ذهنی که همراستا با منبع نیست

    من تا 28 سال با عینک زندگی کردم ،

    عادت کردم ،

    عادت کرده بودم یک ابزار بیرونی باید باشد تا من باشم

    عادت کرده بودم که یک ابزار بیرونی باید باشد تا چشمان من هم باشد،

    آن دوران طفولیت و شیوه و ارتعاش دوران طفولیت داشت فراموش میشد ، کودکی که مدام هم راستا است با منبع نیاز به همراستایی با چیز بیرونی ندارد ،

    آغاز بیماری ((هر نوع بیماری)) زمانی است که بپذیری برای اینکه خوب باشی یک ابزار بیرونی باید باشد .

    گول خورده بودم آن هم نه یکسال ، نه دو سال ، نه ده سال ، نه بیست سال ، بیست و هشت سال ، تنها اسیر و در اسارت یک باور بودم : ضعیفی چشم

    عینک امپراطور لحظه به لحظه ی من شده بود

    قرار نیست تو 28 سال در زندان باشی

    و بگویند طرف 28 سال در اسارت یا زندان بود ،

    اسارت واقعی آنست که آزاد هستی ،

    اما باوری در تو نهادینه شده که سالها تو را اسیر کرده است

    آرام آرام شروع به نوشتن کردم و هدایت شدم به نوشتن بیشتر

    وقتی که از 6 ماهگی پدر نداشته باشی ،

    مادرت هم که حکم پدر و مادر باشد برایت در دوران نوجوانی از دست برود ، و سالها

    بی خانمان باشی و سالها جایگاهی برای خواب و استراحت نداشته باشی ، دیگر من تهی شده بودم ، و این عالی بود ، چون من مُرده بودم و همیشه در ذهنم رگه هایی از این باور بود که چگونه از نو متولد شوم؟

    در طول ایام اعتراضی نداشتم ،

    شکایتی نداشتم ، اما مملو از باورهای منفی بودم

    روزی فرا رسید ، بعد از 28 سال عینک داشتن،

    باورهایم را رشد دادم،

    به جایی رسیدم که نداها و صداهای درون بلند شدند:

    به همراستایی به قدرت بی انتهای درون اعتماد کنم یا به این تیکه ی فلز

    آیا بقیه ی مسیر زندگی ام را با منبع و خود واقعی ام که مدام در سلامتی و خوشبختی و شوکت و ثروت است زندگی کنم یا با عینک

    فهمیدم که من تنها گول یک باور را خورده ام

    و آن باور ضعف دادن به چشمانم،

    هیچ چیز دیگری عامل نمره ی پانزده عینک‌من نبود ،

    تنها و تنها و تنها باور ضعیفی که سالها آن را تغذیه و خوراک دادم

    صدها دفتر نوشتم از زیباییهای خودم ،

    از قشنگی های خودم ،

    از زیباییهای کیهان ،

    از زیباییهای خداوند ،

    هزاران باور را ساختم ،

    باورهایی که نشان از ابدیت بود

    ، باورهایی که نشان از این داشت که تمام‌منابع ثروت

    ، تمام منابع سلامتی ،

    تمام منابع تندرستی ،

    تمام منابع عشق و آزادی ،

    تمام منابع خوشبختی در درون‌من است ،

    سالهاست که عینکم را برداشته ام ،

    چشمانی که با عینک‌ نمره ی 15 و مسلح شده در شب به سختی رانندگی میکرد

    الآن بدون عینک ،

    هر ساعتی از شبانه روز رانندگی میکند

    من‌چشمانم را جراحی نکردم ،

    به هیچ عنوان ،

    جراح من باورهای من است ،

    پزشک من باورهای من است ،

    تکامل میخواهد و هنوز هم در دوران تکامل هستم

    که این باور را در خود نهادینه تر کنم

    که تمام‌وجود ما هدیه ی بی نقص خداوند است

    سالهاست که به هیچ پزشکی مراجعه نکرده ام

    نه بابت چشم ، بلکه هر بیماری دیگری ،

    و سالهاست که تنها من به سلامتی و تندرستی ابدی معتقد شده ام

    به جای اینکه به پزشک مراجعه کنم ،

    چون پزشک،

    بیماری ما را بیشتر از هر کس دیگر به یادمان می آورد ،

    به پزشک درون رجوع کردم ،

    در آن اولین رانندگی ام بدون عینک جمله ای را گفتم :

    یا به عینک اعتماد کن یا به خدای درون ،

    خاصیتِ ایمان به باورهایی که ساخته ای ربط دارد

    باوری که 28 سال در من ریشه کرده بود و به یک درخت تنومند تبدیل شده بود را می بایست با یک چاقوی کوچک از بین ببرم

    ایمان من به اندازه ی یک کارد کوچک میوه خوری بود

    برای اینکه یک باوری بزرگ را ریشه کن‌کنیم

    باید ایمانی بزرگ را در دست داشته باشیم،

    باورهای منفی بزرگ با ایمان‌کوچک هیچگاه از بین‌ نمی روند

    هر روز که ایمان‌ من‌ با تکرار باورها و نوشتن ها و نشخوارهای ذهنی بیشتر میشد

    ، آن باور برای من کوچکتر میشد،

    حالا یادم آمد

    قرار نیست باوری را از بین‌ ببریم ،

    باورها شکلهای ارتعاشی هستند که همیشه هستند ،

    در فضا ودر کیهان تا ابد هستند ،

    قرار است که من از آن باورهای منفی بزرگتر شوم

    قرار نبود که من باور ضعیفی چشم و عینک و…. را از بین ببرم

    قرار نبود که آن درخت تنومند را ریشه کن‌ کنم

    قرار اصلی این بود که بذرهایی بکارم که تبدیل به درختانی تنومندتر آن شوند و ما اگر بزرگتر از مشکلات و مسائل زندگی مان شویم‌،

    دیگر نیاز به حل آن مساله نیست ، چون فراتر از آن شده ایم

    آنها سوت و کور و آتشفشانی خاموش می شوند

    من باور کردم که خدایی در درون‌من هست

    و من وصل و اتصال دائمی با منبعی دارم که مرا در تمام جنبه ها ازلی ابدی خلق کرده است

    من با باورها زندگی میکنم و هر روز درختان باورهای مثبت و خوش بینی ام تنومند تر میشوند

    ارث را فرو ریختم ، اگر بپذیری این بیماری ارثی است

    ، در واقع مرگ و نیستی خود را پذیرفته ای

    اگر بپذیری این‌خاصیت ارثی است‌ ،

    دیگر خود را در واقع نپذیرفته ای

    اگر بپذیری این مساله ارثی است

    یعنی پذیرفته ای یک ابزار بیرونی مرا دردست گرفته

    و مدیریت میکند و من خود بی اختیارم

    ما به ارث رسیدگانِ خداوندیم ،

    مگر میشود از خدا به ما ضعیفی برسد

    ما به ارث رسیدگانِ از خدا هستیم ،

    مگر میشود از خدا بیماری قند و سرطان و هر بیماری دیگری به ما برسد

    اگر ارث را باور کرده ای ،

    یعنی کیهان و خدا را نابارور احساس کرده ای

    از خدا زیباییها و تندرستی ها و لذت و شادابی ها و توفیق و خوشبختی ها به ما رسیده است‌

    باور کردم‌که ما شبیه ترین خلائق به خداوندیم ،

    باور کردم که شکل باورهایی که ما در خود داریم،

    خدا را تشکیل میدهد

    اگر معتقد به بیماری هستی ،

    خدایی که تو باور کرده ای و ساخته ای بیمار است

    اگر باور کرده ای که این بیماری ارثی است ،

    یعنی خدایی که تو ساخته ای دارای این بیماری است

    باورهای تو،دیدگاهِ تو را تشکیل میدهد و دیدگاه تو همان خداوند توست

    الذی احسن کُل شی خلقِهِ : هر چیزی که آفریده شد ، هر چیزی که از خلقت به جهان آورده شد براستی که نیک و نیک است

    ما به ارث رسیدگان خداوندیم

    چشمان ما چشمان خداست، بینایی ما بینایی خداست

    دستان و پاهای ما دست وپاهای خداوند است

    قلب ما قلب خداوند است

    اعضا و پیکر ما ، پیکر خداوند است

    بیماری تنها محصول باورهای منفی توست

    بیماری توسط خدا خلق نشده

    تنها نیکی و زیبایی و عظمت و شادی است که توسط خدا خلق شده است

    من شفا نیافتم‌ ، تنها باورها را عوض کردم

    شفا زمانی است که شکل باورهایت را عوض کنی

    حتی اگر به هیچ چیزی باور نداری ،

    اما صد دفترِ سررسید مثبت بنویسی ،

    حتی اگر آن صد دفتر را توهم وار بنویسی ،

    حتی اگر با اعتقاد اندک ،

    ولی صد دفتر بنویسی ،

    بدان که تمام مسیرهای زندگی ات 360‌درجه تغییر میکند

    ما یکپارچه از باورها هستیم و باورها ابدی هستند ،

    باورها آگاهی هستند ،

    آگاهی دائمی است ،

    آگاهی همیشه زنده است ،

    آگاهی نه نیاز به غذا ، نه هوا ، نه آب ، نه ماشین ، نه مرگ ، ونه هیج جیز دیگر دارد ،

    روی همین حساب است که آگاهی، ابدی است و ما نیز ابدی ، ما آگاهی هستیم ، ما بی نهایت و ابدی هستیم ،

    حتی نیازی به شفا نداریم

    ، ما تنها نیاز است که کاری به باورهای کهنه و قدیمی نداشته باشیم و آن شکل خدا را رها کنیم

    و شفا یعنی باورهایی بسازیم که از هر نظر متفاوت تر از باورهای قبلی ،

    وبا این حال ما هم متفاوت تر از قبل میشویم و نتایج ما هم متفاوت تر از قبل ، و ما انسان و شخصیتی متفاوت تر از قبل میشویم.

    هیچ چیز لاعلاجی نداریم ،

    ما جلوه هایی از هستی هستیم که تنظیم شده و مرتب شده ،

    ما اشکال متفاوت خداوند و منبع درون هستیم

    برای علاج نیاز به یک پروسه ی سنگین و کار سخت و هزاران بیا و بُرو نیست ،

    چون تمام این اعمال فیزیکی ، تنها ما را ناعلاج تر میکند

    ما یک سیستم غیر فیزیکی در خود داریم که برتر از جهان فیزیک است.

    وقتی با مشکل فیزیکی از راه فیزیکی مبارزه میکنیم

    آن مشگل فیزیکی بزرگتر میشود ،

    هر کاری اش هم کنی فقط به بزرگتر شدنش کمک‌ کرده ای

    ، از آنجا که اغلب آدم ها تمام این فیزیک و دارایی هایشان را همه چیز می بینند ،

    خیلی اعتقادی به دنیای غیر فیزیک خود ندارند ،

    غافل از اینکه همان وحود و همان دارایی که دارند از بخش غیر فیزیکی شان نشات گرفته شده است ،

    آن چنان که باور کرده ای الان روز است

    و ساعاتی دیگر شب و تاریک میشود

    ، به این شفافیت باید وجود درونی ات را بپذیری

    آن چنانکه پذیرفته ای که آب در دمای صد درجه شکی نیست که به جوش می آید ،

    به همین وضوح هم بپذیر وجود درونی و بی نقص ات را .

    وجود درونی همان آگاهی های بی نقص و همان چشم انداز های منبع است،

    اگر شفافیت این باور هر روز در ما بیشتر و بیشتر و بیشتر شود ، ما آرام آرام شبیه همان وجود درونی میشویم ،

    به همین علت است شاید شنیده باشید خیلی ها میگن : سعی کن واقعا خودت باش

    وقتی شبیه آن‌وجود درونی میشوی

    دیگر بیمار نیستی که بخواهی به لاعلاج فکر کنی

    ، دیگر فقیر نیستی که بخواهی به فقر فکر کنی

    وقتی با آن وجود درونی یکی میشوی ،

    یعنی دیدگاه هایت در هر موضوعی شبیه دیدگاه خداوند و دیدگاه منبع و دیدگاه خود برتر ،

    دیگر مشگلی نیست که بخواهی به راه حل فکر کنی

    شروع کن به نوشتن ،

    حتی به زور ،

    حتی اگر نمی خواهی ،

    حتی اگر معتقد نیستی ،

    به سختی هم که شده در مورد چیزی که میخواهی بنویس ، حتی اگر اعتقاد نداری ،

    چون نوشتن تنها راهی است که خوب دست و پای تو را جمع میکند ،

    نوشتن به تو درس تمرکز میدهد ،

    نوشتن تو را از ناخالصی به خلوص میرساند ،

    هر بیماری که داری ، در مورد شکل سلامتی آن بنویس .

    هزاران کار بیهوده و هزاران نوع نشتی انرژی و …‌‌‌ داشته ای ، حالا اگر شده شروع کن به نوشتن ،

    حتی بیهوده نوشتن

    هر آنچه بنویسی ، ر

    وزی غذای زندگی ات میشود

    هر آنچه بنویسی ، روزی عظمت تو میشود

    هر آنجه که بنویسی ، روزی رهسپار آن‌ میشوی

    هر آنجه بنویسی ، روزی با آن‌ ترکیب میشوی

    هر آنجه بنویسی ، روزی با آن یکی میشوی

    بنویس ، بنویس ، بنویس ، بنویس

    هر آنچه‌ بنویسی ، روزی دارائی هایت میشوند

    هر آنجه بنویسی ، روزی هم آغوش تو میشود

    هر آنجه بنویسی ، روزی شفای تو میشوند

    هر آنچه بنویسی ، روزی فرا میرسد که با آنها متولد شوی

    هر آنجه بنویسی ، واقعیت زندگی ات میشود

    هر آنچه بنویسی ، روزی درمانگرت میشود

    هر آنجه بنویسی ، روزی پزشک تو میشود

    هر آنجه بنویسی ، روزی لاعلاج تو را علاج میکند

    نوشتن تمام وجودت را متمرکز بر یک صفحه میکند ، متمرکز بر یک خط ، و متمرکز بر یک‌ نقطه ، برای همین است که ما عاقبت به هر آنجه تمرکز کنیم ، به همان تبدیل میشویم

    نوشتن تورا بزرگتر از هر بیماری میکند

    نوشتن تو را بزرگتر از هر ضعفی می

    کند

    نوشتن تو را بزرگتر از مرگ میکند

    آنقد نوشتم که فراتر از تمام گفته های نامطلوبم شد

    آنقد نوشتم که رسیدم به جایی که آتشفشان الهامات سر بر آورد

    من ارث را با نوشتن بر هم زدم ،

    ما فراتر از هر بیماری ارثی هستیم

    ما فراتر از هر چالش و مشگلی هستیم

    ما فراتر از هر بحران و هر غم و اندوهی هستیم

    نا فراتر از هر نگرانی و هر کینه و نفرتی هستیم

    تمام این ویژگیها خصوصیت بخش فیزیکی ما است

    و وقتی که در دنیای غیر فیزیک و دنیای باورهای خود و دنیای آگاهی خود هستیم همه ی آن خصوصیات پوچ و بی معنی اند

    من عینک را برداشتم چون پایانی برایم نیست ،

    من عینک را برداشتم ، چون فرصت به هر مقداری که بخواهم دارم و درختان باورهای مثبتم به هر اندازه بخواهم شکوفا و شکوفا میکنم

    من باور کردم ، چون((( پنج هزار صفحه ))) باور عالی نوشتم و با آنها یکی شدم .

    من که روزگاری ،

    یک چوپان بودم واز خود میترسیدم ،

    از شدت خجالتی بودن با مادرم هم به سختی صحبت میکردم ،

    اما هزاران صفحه از زیباییهای خود ،

    از قشنگی های خود و دیگران ،

    از جهان ، از کیهان ، از قوانین جهان ،

    از باورها ، از بی مرگی ها ، از زنده بودن های ابدی ،

    از خوشبختی ها، از سلامتی و تندرستی

    و مکنت ها و نعمت ها و ثروتها نوشتم ،

    ومن تبدیل شده ام به همین نوشته ها

    نوشتن ، تولد دوباره ی توست

    نوشتن ، مرگ بیماریهای تو ،

    و تولد داستان سلامتی و تندرستی ابدی توست

    نوشتن می آموزد که در لحظه باشی

    آری نوشتن تو را به یک امپراطور تبدیل میکند

    نوشتن عینک 28 ساله ی مرا برداشت

    و با عشق و بدون آن میتوان نظاره گر جهان شد ،

    بشرطی که ما دائم از نگاهِ آن درون ، خیره شویم

    شنیده بودم که ترک عادت ، موجب مَرَض است

    ترک عینک من ، ترک یک عادت 28 ساله بود ،

    28 سال من در روز ی 16 ساعت معتاد عینک بودم

    اما با نوشتن و گفتن و احساس کردن در خود بنا کردم که :

    ترک عادت ، موجب سعادت است

    من این عادت را ترک کردم و

    خود را به خداوند درون عادت دادم

    من ابن عادت را ترک کردم و

    خود را به نوشتن زیباییها عادت دادم

    من این عادت را ترک کردم و

    هزاران صفحه از احساسات مثبت نوشتم

    من این عادت را ترک دادم و

    هزاران بار شکر گذاری از کیهان و هستی نوشتم

    من این عادت را ترک کردم و به خود عادت کردم

    من این عادت را ترک کردم و به خود وابسته شدم

    اگر از یک بیماری رنج‌ می بری ، یعنی به آن وابسته ای

    اگر از یک بیماری سالهاست که رنج می بری ،

    تنها به این دلیل است که سالهاست که نمی خواهی به چیزی وسیعتر از آن وابسته سوی

    اگر از یک بیماری رنج می بری ،

    سالهاست که خودت آن را تغذیه میکنی ،

    سالهاست که خودت ، آن را مهمان خانه ات کرده ای ،

    چرا زیباییها را مهمان خانه ات نکردی،

    چرا پندارهای زیبا در مورد خودت را به خانه ات دعوت نکردی ، قلبِ تو که در حال کار کردن و عمل کردن است ب

    دون اینکه ذره ای به تو نیاز داشته باشد ،

    آن قلب چیزی از تو نمی خواهد ،

    شبانه روز می تپد،

    هیچ دستمزد و هیچ سود و هیچ باجی از تو نمی خواهد

    ، اما چه بی عدالتی در تو رُخ داده است

    که تنها آن را ضعیف می پنداری ،

    به جای اینکه مدام شکرگذار آن باشی ،

    مدام و سر موقع آن را واگذار به پزشکان و مطب ها و داروخانه ها میکنی ،

    قلب و اندام و مغز و کلیه ها و معده و درون تو که سالم است ، او ارتعاش خداوند است ،

    این عدالت نیست که از این اندام ها به بدی یاد کنی

    و از پزشگان و چیزهایی که جزوه زندگی و شخصیت تو نیستند ، به نیکی یاد کنی ،

    بیماری ساخته ی ذهنت است که سالهاست خودت با آن در حال مشورت و گفتگو هستی ،

    یکبار فرصتی را برای خود خلق نکردی

    که تشویق کنی جسمان‌و قلب و درون و کلیه ها و اندام هایت را ،

    یکبار فرصت نکردی با آنها هم صحبت شوی ،

    اما فرصت هایی عظیم و فراوانی را در کنار پزشگان گذراندی و از ضعیفی اندامت صحبت کردی ،

    سالها برچسب به خود زدی و ندا سردادی از اینکه این عضو من بیمار است ،

    هیج عضوی از انسان بیمار و کهنه نمیشود

    ، باورهای ماست که زور و قوَت و نیرویش فراتر و گسترده تر از هر نوع بیماری است

    رنج تو از بیماری نیست ،

    رنج تو از دردها نیست ،

    رنج تو از سرطان و قند و چربی و ………نیست

    ، رنج تو آن است که همواره ذهنت را عادت داده ای که در مورد جسمت افکاری را خلق کنی

    که هیچ شباهتی با آن موجود واقعی درونی ات ندارد

    ما در دنیا و ترافیکی از الهامات و رهنمونهای الهی هستیم ،

    رها کن جسم را ،

    رها کن قلب را ،

    رها کن مغز و کلیه ها و معده و جشم وحلق و بینی ات را ،

    آن ها را رها کن ،

    آنها تنظیم شده ی الهی هستند ،

    شارژر و باتریِ ابدیِ خود را دارند

    آنها خود خلقت خود را میدانند ،

    آنها خود نحوه ی زندگی خود را میدانند

    با افکار و باورهای منفی کسی که حمله ور میشود به اندام هایش ، ارتعاشاتی در خود بوجود می آورد و نام آن را بیماری میگذارد ،

    در قسمتی از بدنت دردی احساس میشود ،

    این درد حزئی تنها عده ای از تراکم ارتعاشات منفی هستند

    که قرار است از تو خارج شوند ،

    اما اغلب خوب مداخله و درگیری منفی دارند با خود ،

    خاصیت اکثر انسانها اینست که خیلی خوب باورهای منفی رادر خود انبار میکنند

    ، آن درد کوچک ،

    نیاز به دقت تو ندارد ،

    در آستانه بیرون رفتن است ،

    ناخالصی هاست

    آزادش بگذار ، بیرون بریزد

    ولی تو با باورهای منفی ات آن را تغذیه میکنی ،

    این چیست؟

    این یک بیماری است ؟

    سریع باید دکتر بروم ،

    باید خیالم راحت شود ،

    باید یه دکتر خوب بروم ،

    باید دارو بخورم ،

    و ترکیب میکنی خود را با غم ،

    با ناراحتی ، با نگرانی و.‌‌‌‌‌..،..

    اما باور کن اگر دردی کوچک در تو احساس شد

    رهایش کن ،

    لذت ببر که این گل و لای های آلوده ی درونم است

    و خود بیرون می ریزد،

    شادی و نشاط تو در آن لحظه منهدم میکند

    هر نوع بیماری را ،

    آن درد در انسانی که مثلا در پهلو باشد

    ، ذهن نا آگاه سریع به کلیه میرود ،

    قبل از آنکه کلیه بیمار شود

    ، ذهن سرک کشیده و بیماری را از قبل در آن دیده است ،

    آن شخص ادامه میدهد ،

    به دکتر میرود ،

    و دردی دوا نمیشود ،

    چون خاصیت دکتر اینست که بهتر تر آن بیماری را به تو بشناساند ،

    میروی و دارو و آزمایش و .‌‌‌‌‌…..

    روزها میگذرد و تو باتجربه تر میشوی ،

    راهکارهای خلق بیماری ات را بیشتر فرا میگیری ،

    با اینکه تو هدفت از بین بردن بیماری است ،

    ولی ذهنت با کمک و یاری ترس هایت روزهای نگران کنتده را خلق میکند و می آید ،

    همان روزهایی می آید که از قبل به آن آمده ای ،

    به اتاق جراحی و انژیو هایی میروی که بیگانه نیستی ،

    جون تو با لطف نگرانی های پی درپی ات ذهنت را و ارتعاشاتت را از قبل به آنجا برده ای واینگونه خود تو ،

    خود شخص تو ونه کس دیگری ،

    ونه غذا و نه جا و نه مکان دیگری و نه چالشی و نه ناراحتی فرد دیگری

    ، تنها و تنها خودت اینگونه با مهارت تمام یک بیماری را در خود خلق میکنی .

    گوش به حرکات و جنبش جسمت نده

    ، تنها گوش به نداهای خداوند باش

    جسم ما تنظیم شده است ،

    خودکار و اتوماتیک ابدی و الهی است

    و ما کاری نباید به آن و چیز دیگر داشته باشیم

    تنها در لحظه شکر گذار باشیم ،

    تنها بندگی باورهای مثبت و خوش بینی هایمان باشیم ،

    وما خَلَقتُ الجنَّ والانس الا لِیَعبدون

    خلق شد انسان به یک خالق بی همتا ،

    خالق بی نقص و بی نهایت است ،

    خالق هر آن چیزی که خلق میکند ،

    شبیه خودش است ،

    ما خلق شدیم که عبادت کنیم ،

    عبادت ما مجموعه ی باورهایی است که در ما در طول زمان ساخته میشود ،

    وخلق شد انس و جن فقط برای ایجاد باور

    واین آیه با ظرافت تمام ،

    با شفافیت تمام نشان میدهد که تنها باورها ی ماست که دنیا را میسازد ،

    اشاره نشد که رنج‌ بکشید یا سختی بکشید ،

    چون با رنج وسختی مسیر زندگی و خواسته ها بدست نمی آید ، تنها و تنها این باورهاست که مسیر ما را مشخص میکند

    عبادت از فرستادن ارتعاش نشات میگیرد ،

    بندگی و عبادت از هم راستایی با منبع و خود واقعی بلند میشود ،

    آرام آرام و تکامل وار عادت کنیم‌ به ساختن و ایجاد باورها ،

    آرام آرام بدانیم که در نهایت ما مانند باورهایمان میشویم .

    شاد و سلامت و خوشبخت باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
    • -
      سمیه بهفر گفته:
      مدت عضویت: 1906 روز

      به نام خالق دانا

      باسلام

      متنی بسیار عالی ،که خواندنش شادی ونشاط وایمان بیشتر به مسیری که به کمک استادعزیزم به آن هدایت شدیم درمن ایجاد کرد.

      بسیاراز شما دوست همفرکانسی عزیز سپاسگزارم که این متن تاثیر گذار رابا مابه اشتراک گذاشتید.

      انشاالله که درکامنت های بعدی شما موفقیت‌های بیشتری از شما رابخوانیم.

      واز استاد عباسمنش عزیز هم بسیار سپاسگزارم که با ایجاد همچین محیطی باعث شدندکه باخواندن کامنت دوستان عزیز ونتیجه های آنها با قدمهای راسختر قدم دراین مسیر الهی بگذاریم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سمیرا سعادتمند گفته:
      مدت عضویت: 1520 روز

      درود بر شما همراه هم مداری در سایت که همیشه دیدگاه هاتون و میخونم و تحسین میکنم شما را در مسیر پیشرفت و درک قوانین جهان هستی ،

      سپاس بیکران از شما آقای خسروی گرامی که با آگاهی های ارزشمندتون، این متن زیبا که عمیقا من رو به فکر فرو برد از دوست هم فرکانسی مون با قلم شیوا و رسایی که از درک قوانین داشتند و نتیجه ای که گرفتند از تغییر باورهاشون برامون کامنت گذاشتید .

      امیدوارم با تغییر باورهامون ، خالق بهترین نتایج در زندگی مون باشیم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فریبا شهاب گفته:
      مدت عضویت: 1222 روز

      سلام ودرووود بسیار پروردگارم بر شما جناب خسروی عزیز

      عجب متن زیبا وتاثیر گذاری نوشتید

      وبی نهایت خداروشکر میکنم که بنده

      مومنش اینگونه با شهامت وامید فراوان واطمینان قلبی تمامی باورها وتغکرات نادرست و بتهای درون را

      ابراهیم وار نابود کردید وسلامتی بینایی خودرا با لطف خدا وهمت و

      تعهد خودتون بدست آوردید ،

      روحم از خواندن این متن توحیدی

      شادو مسرور شد و مصداق عینی ‌عملی خوبی برای عمل به باورهای الهی بود ،

      انشاالله در سایه الطاف بی انتهای

      قادر مطلق همیشه سلامت و سعادتمند باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      تاجر سعادتمند گفته:
      مدت عضویت: 2088 روز

      سلام وصد سلام به شما جناب خسروی عزیز

      الحمدالله رب العالمین حمد و سپاس مخصوص خداوند یکتاست

      آفریننده آسمان و زمین و هر آنچه در بین آنهاست

      خدایا ازت ممنونم که منو هدایت کردی به کامنت و چقدر هم دقیق

      خیلی لذت بردم از آنچه که خداوند در اینجا از زبان شما به من گفت

      و چقدر شما انرژی فوق العاده گزاشتی و اینهارو گفت و تایپ کردی

      من به شخصه شما رو تحسین می‌کنم

      و ازت سپاسگزارم دوست عزیز

      این کامنت پر از درس

      این کامنت پر از زیبایی

      این کامنت پر از حس خوب

      این کامنت پر از دیدگاه عالی

      این کامنت پر از احساس عالی

      این کامنت پر از حضور خداوند مهربان

      این کامنت همه چیز تمام

      این کامنت تمام کردن حجت

      بسیار عالی و لذت بخش

      برای شما طول عمر با عزت از خداوند مهربان آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مسعود لطفی گفته:
      مدت عضویت: 2102 روز

      سلام دوست خوبم بسیار سپاسگزارم که این کامنت عالی رو باز پخش کردین من هم مدتیه که از ضعف چشمانم رنج میبرم ولی با خوندن این کامنت تاثیر گذار مطمینم که با کمک خدای مهربان وبا باورسازی درست وبانوشتن میتونم عینک رو کنار بگذارم وبه زندگی زیبای چندسال قبلم برگردم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    رویا محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1120 روز

    به نام او که هر چه هست از اوست

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و همه ی همسفران

    من دیشب به انیمیشنی رو دیدم به اسم روح یا soul که میخوام پیشنهاد بدم حتما ببینید تا حرفهایی که استاد گفتن رو بصورت عینی براتون جا بیفته

    چقد با دیدن این فیلم دیدم وسیع تر شد

    استاد همیشه میگفتن ما خودمون انتخاب کردیم تو کدوم خانواده باشیم کدوم منطقه و کشور باشیم چه شخصیتی داشته باشیم چه شکلی باشیم

    ما بدن های فیزیکیمون نیستیم ما ذهنمونم نیستیم ما اگاهی هستیم ما روح هستیم

    انا لالله و انا الیه راجعون ما همه یکی هستیم و به سوی اون باز میگردیم ما قطره ای هستیم از اقیانوس بی انتهای خداوند

    هر کدوم از ما رسالتی داریم و باید رسالتمونو پیدا کنیم

    با دیدن این فیلم فهمیدم هدف زندگی چیه

    همونطور که استاد میگه هدف زندگی تجربه است

    تجربه ی زندگی مادی تجربه ی زندگی

    هدف زندگی خوشحال بودنه اینکه بیام از این فرصت محدودی که در اختیارمه فقط و فقط لذت ببرم

    مثل اینکه یه اردو کوتاه رفتی و بهت میگن قراره سه روز دیگه برگردی تو تمام تلاشتو میکنی که از اون سه روز بهترین استفاده رو بکنی جاهای جدیدو کشف کنی حتی دلت نمیاد شبها بخوابی اینجا هم همینه یه اردوی کوتاه که قراره برگردیم

    حالا فهمیدم اون لایه ی درونیمون که شاده کنجکاوه شیطون و بازیگوشه خوشحاله و لذت میبره از کوچکترین چیزها اسمش کودک درون نیست اسمش روح یا ذات الهیمونه اسمش خودمونه اون خودمونیم اون ماییم

    به قول یکی از شخصیت های فیلم

    یه ماهی میره پیش یه ماهی پیر میگه میخوام برم اقیانوس

    ماهی پیر میگه تو الانم تو اقیانوسی

    ماهی میگه این که آبه من میخوام برم اقیانوس!

    حکایت ماست که فکر میکنیم زندگی چیزی غیر از همین چیزیه که هر روز تجربش میکنیم فکر میکنیم رسیدن به یه موفقیت یا هدف بزرگ و دوردست یعنی زندگی غافل از اینکه زندگی همین نور خورشیده که میتابه روپوستت و اونو گرم میکنه زندگی همین بادی که از پنجره ی ماشین میزنه تو سر و صورتت و موهاتو پریشون میکنه زندگی همین دوش اب گرمه که وقتی هوا سرده میری زیرش زندگی خوردن خوراکی های خوشمزس

    بعد یاد استاد افتادم که صندلیشو گذاشت وسط رودخونه و پاهاشو گذاشت تو اب گفتم زندگی همینه استاد معنی زندگی رو خوب میدونه زندگی یعنی تجربه های کوچیکی که روحتو جلا میده و بهش میگیم روزمرگی اصلا وقتی به هدف زندگی توجه میکنه هر چیزی که قبلا ناراحتت میکرد خیلی مسخره میشه هر اشتباهی که خودتو سالها و روزها و ماهها واسش سرزنش کردی مسخره میشه

    این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست ، و زندگی حقیقی همانا [ در ] سرای آخرت است ای کاش می دانستند.

    این بیت از مولانا هم عجیب به دلم نشست

    پس نهانیها به ضد پیدا شود

    چونک حق را نیست ضد پنهان بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  8. -
    پویا مرادقصراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 904 روز

    سلاااام به استادم عزیزم اقای عباسمنش و استاد گرانقدرم استاد شایسته جان

    (اگر متعهدانه به آموزش های استاد باور داشته باشید و عمل کنید ،جریانی از نعمت و سلامتی وارد زندگیتون میشه)

    الله اکبر استاد جان

    من همیشه گفتم که انصافا دورهای شما 1000 برابرش به آدم برمیگرده دقیقا مثله ،دوره ای عزت نفس که حداقل 24 میلیون تومان ارزش داره

    هر چقدر اموزش میبینم و فایل میبینم میدانم که اصل اساس آن توحید است ، توحیدی که باعث حرکت شود توحیدی که عمل بیاورد ،امید بیاورد

    توحیدی ‌وابستگی را از بین میبرد اصل تمام محصولات و فایل ها این است دوستان غار حرای من

    به قول ما شیرازی ها کاکو های عزیزوم(خنده)

    چقدر این فایل نکات مثبتی داست ،چقدر این سایت برکت داده

    چه کسی می‌تواند سنگی عظیم الجثه به مانند این را میلیون ها سال استوار نگه داره معلومه رب العالمین

    جان جانان

    الله من

    شما چقدر انسان های خوبی هستید که سپاسگذار طبیعت هستید و آن را تمیز میکنید

    چقدر کارهای کوچک و ساده میتونه تاثیر گذار باشه

    با تمیز کردن چند اشغال چقدر فضا و دید اون شاهکار خداوند بهتر دیده شد

    چقدر بازتاب فرکانسی جهان هستی در زندگی شما اساتید عزیزم نمایان است

    من سپاسگذارم از شما انسانهای توحیدی عزیزم

    راستی استاد شایسته عزیز چقدر پوستتون عالی شده خدا سپاسگذارم این حاصل درک قوانین سلامتی توسط مردی توحیدی و خوش اندام است

    خدایا سپاسگذارم

    استاد جانم بهم یاد دادی الگو باشم و فقط حراف نباشم

    مثله همین لحظه که حرکت من باعث الگویی برای مادرم باشم و در همین لحظه سر کلاس زبان انگلیسی اش نشستم

    چیزی که حتی در مخیله اش هم نمی‌گنجید

    سپاسگذارم اساتید عزیزم در پناه الله یکتا باشید

    همین فایل توانایی نوشتن 100 صفحه زیبایی را دارد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    Mohamadreza گفته:
    مدت عضویت: 2148 روز

    به نام خداوند بخشاینده و هدایتگر

    سلام

    خدارو صد هزار مرتبه شکر که امروز هم سعادت دیدن یکی از زیباترین مناظر و طبیعتی رو که خداوند بی همتا خودش خلق کرده رو با سخاوتمندی تمام به ما هدیه داد و قدرت بیهمتای خودش رو به رخ ما کشید که بیشتر عاشق قدرت و عظمتش بشیم خدارو بینهایت شکر

    به به که این زیباییهای آمریکا خدارو شکر تمومی نداره و واقعا چقدررر لذت بخشه که آدم بیاد یه همچین جایی وسط طبیعت بدون کوچکترین ترسی ، چندین شب به تنهایی بخوابه و خدارو با تک تک سلولهاش حس کنه

    من خودم خدارو شکر توی این مورد خیلی نترس هستم و اصلا از تنهایی یا تاریکی هیچ ترسی ندارم

    توی روستای ما یه کوه خیلی بزرگ و بلندی هست که رفتن بالای این کوه تقریبا یه صبح تا عصر طول میکشه و روی قله این کوه یک قلعه قدیمی و خشتی ساخته اند که فکر میکنم بیش از 300 ، 400 سال قدمت داره و من یکی از برنامه هام اینه که یک شب برم تنهایی توی این قلعه بخوابم و به امید خدا در اولین فرصت اینکار رو میکنم خیلی هم اشتیاق دارم برای اینکار

    استادجان خدا به شما و مریم جان خیر و برکت بده که هر جا میرید اینقدر طبیعت رو پاکیزه نگه میدارید و به طبیعت وفادارید واقعا هم هیچ راهی برای بهبود هیچ کشوری وجود نداره مگر آنکه خود مردم آن کشور به فکر خودشون و کشورشون باشن نه دولتها و حکومتها

    توی ژاپن من شنیدم مدرسه هاشون مستخدم نداره و خود بچه ها باید کلاسها و حیاط مدرسشون رو تمیز کنن و همینه که باعث شده اینقدر پیشرفت کنن

    به هر حال خدارو شکر که ما در حد فهم و درک خودمون محیط پیرامونمون رو پاکیزه نگه میداریم و کاری که از دستمون بر میاد رو انجام میدیم و خدا هم بیشتر از این از ما تکلیف نمیخواد خدارو شکر که همچین خدای مهربانی داریم

    انشالله که همه ما در پناه خداوند متعال همیشه از هر وسوسه و افکار شیطانی که میخواد مارو به کارهای نادرست ترغیب کنه یا در دلمون ترس یا غمی بیندازه محفوظ و در امان باشیم و همیشه با قلبی مملو از امید و ایمان و آرزو به سمت آرزوها و رویاهامون پیش بریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    Fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 1544 روز

    به نام پروردگار هستی

    سلام به استاد نازنینم و مریم جونم و همسفران عزیزم

    خدایا شکرت بابت این همه زیبایی واین همه فراوانی و ثروت و این رابطه ی عاشقانه زیبا که هر روز ما رو مهمان دیدنشون می کنی.

    استاد جان ومریم عزیزم چه کار زیبا و خدا پسندانه ی قشنگی انجام دادین و همه آشغال های تو طبیعت زیبا رو جمع کردین و طبیعت رو زیبا تر وبهتر از قبل تحویل دادین واقعا جای تحسین دارین.

    چقدر خداوند صورتگر ماهری هست که همه چیز رو به زیبا ترین و باکیفیت ترین شکل ممکن طراحی کرده و با چیدمان خودش فضایی به این زیبایی رو خلق کرده از رنگ زیبای آسمان ودرختان سرسبز گرفته تا اون سنگ بزرگ وزیبای کنار جاده که روی دوتا سنگ به اون کوچکی ایستاده و صحنه ای به این زیبایی رو در طبیعت خلق کرده.واقعا دیدن چنین صحنه های زیبایی چه قدر لذت بخش هست و چه انرژی فوق العاده ای رو به آدم می بخشد وروح و ذهن آدم رو بهم نزدیک تر می کند.

    چقدر کشور آمریکا جای تحسین دارد که تو این کشور برای لذت بردن وهر تفریحی که فکرشو بکنید این قدر امکانات فوق العاده و بی نظیر قرار داده که آدم کیف می کنه نمونش این همه تریل زیبا که داخل طبیعت برای پیاده روی، موتور سواری، ATV، Side by sides و.. درست کردند و چقدر لذت می برم و تحسین می کنم از اینکه در همه جای آمریکا اطلاعات و مواردی که لازمه افراد در مورد اون منطقه بدونند رو خیلی زیبا روی تابلو ها نوشتند و توضیح دادند و با این کار هم به طبیعت کمک می کنند و هم به افرادی که به اون منطقه می آیند.

    در پناه خداوند شاد و پرانرژی باشید فعلا خدا نگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: