سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 224 - صفحه 11

سلام خدمت استاد عزیزم و سلام خدمت مریم عزیزم.

و سلام خدمت همه ی همسفران عزیزم…

خدای من واقعا زیباست…البته که فایل رو همون لحظه ی اول که اومد رو سایت دیدم ولی الان هدایت شدم که کامنت بنویسم و یه ردپایی از خودم بذارم…

واقعا زیبایی های این کشور فوق العاده ست…بی نظیره و حرف نداره…چقدر باورها و دیدگاه اشتباهی نسبت به این کشور داشتیم و تو وجودمون کرده بودن…از بس همیشه بد شنیده بودم هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی یکی از خواسته های بزرگم رفتن به این کشور و تجربه ی زیباییهاش از نزدیک باشه ولی با دیدن سریال سفر به دور آمریکا این خواسته در من متولد شده و میدونم که روزی این اتفاق خواهد افتاد…

همانطوری که یه روزی میگفتم من میرم تهران و اونجا زندگی میکنم و منو مسخره میکردن…میگفتن آره بشین تو روستا و شاید معجزه ای شه و یه شاهزاده ای،کسی بیاد و تو را به تهران ببره…

خیلی طول نکشید و این اتفاق افتاد و الان اونا حرفای منو یادشونه و همیشه بهم میگن تو میگفتی میخوای بری تهران و…،ولی خب اطرافیان اینو به عامل بیرونی ربط میدن میگن تو زرنگ بودی،بچه درس خون بودی و بابات حمایتت کرد ولی من خودم مطمئنم که هیچ کدوم از اینا دخیل نیست و باورهام ساخت چون میشناسم کسانی که شرایطشون بهتر از من بود و تلاش هم کردن بیان و نشد و تسلیم شدن و بیخیال

پس به عوامل بیرونی ربطی نداره… الان من الگو شدم تو همون روستا و بین فامیلا و خودشون بارها و بارها تو مراسما و جاهایی که منو دیدن بهم گفتن تو الگویی برای ما…تو نشون دادی که اگه خودِ آدم بخواد میشه و من از این موضوع خوشحالم و همیشه خدارو شکرگزارم و من سعی میکنم همیشه از قوانین بگم ولی خب اکثرا قبول ندارن اوایل خیلی دوست داشتم بهشون توضیح بدم که اونام میتونن ولی وقتی دیدم به قول استاد اونا تو مدار شنیدن این حرفا نیستن دیگه ادامه ندادم…البته من اینو تو کامنت های گذشته هم اشاره کردم که اون موقع من هیچ آگاهی از قوانین نداشتم و ناخودآگاه عمل میکردم ولی همیشه یه حسی بهم میگفت این مسیر درسته…چون خودم بارها تست کرده بودم تو چیزهای دیگه و دیده بودم جایی که مطمئن بودم و یقین داشتم میشه و اون اتفاق قشنگه میفته،افتاده بود…البته من جسته و گریخته انجام می‌دادم چون اصلا نمیدونستم این یک اصل ثابته…

تو این مدت که تو سایت بودم اصلا آگاهی هام و آرامشم چند برابر نسبت به قبل بهتر و بیشتر شده…

همش احساس میکنم من قبلا شاید کمی در مورد قوانین جهان از اساتید دیگه شنیده بودم ولی درک نکرده بودم…

اما اینجا و آگاهی های ناب این سایت انگار داره منو بیدار میکنه …مسیرو واضح تر وشفاف تر بهم نشون میده…

به چی چسبیدی؟؟؟چی میخوای و دنبال چی هستی…دوره ی کشف قوانین زندگی که در نوع خود بی نظیره البته از نظر من همه ی فایلهای استاد در نوع خود بی نظیرن و از لحاظ مالی ارزششون خیلی خیلی خیلی بالاتره و نمیشه روشون قیمت گذاشت…فایلهای دانلودی واقعا از نظر من گوهر نابن،،،الماسن…..واقعا ارزش بارها و بارها دیدن و شنیدن رو دارن…کاری که هر روز خودم انجام میدم…

استاد اگه بخوام از نتایجم بگم بزرگترین و مهم ترین نتیجه ی من آرامش منه…آرامش در شرایط سخت نه آرامش در زمانی که همه چی اوکیه….من تو بحث مالی خیلی باور محدود کننده داشته و دارم و دارم رو اونا کار میکنم…همیشه تو بخش‌های دیگه سریع جواب میگیرم ولی مالی ضعف منه و اون نتایجی که میخوام رو هنوز بهش نرسیدم نه اینکه نتیجه نگرفتما اتفاقا جذبهای خیلی عالی داشتم ولی اونی که تو ذهنمه از نظر خودم طول کشیده که الان میدونم تو این زمینه تکاملم را طی نکردم..به خودم میگم همان طور که به بقیه ی هدفات رسیدی به اینم میرسی فقط آرام باش…از مسیر لذت ببر و متعهدانه ادامه بده.. با شخم زدن باورهام تو دوره کشف قوانین رسیدم به ترسها،نگرانی ها،باور کمبود،قدرت دادن به عوامل بیرونی و…اینا ترمزهایی بود که پیدا کردم که نمیذاشت تو هدفی که دارم به سمت جلو حرکت کنم…انقدر این سوالهای دوره را از خودم پرسیدم و جواب منطقی دادم و الانم باز همین کارو میکنم که باورهای قدیمیم داره برام بی معنی میشه

دارم به این میرسم که این اصلهایی که در واقع من به عنوان اصل بهشون چسبیده بودم واقعا بی پایه و

غیر منطقی هستن و آنقدر شب و روز به اینا فکر میکنم میگم واقعا چرا فکر میکردم اینا اصله؟؟؟ البته ادعا نمیکنم عالی شدم ولی خیلی بهتر شدم…

چون به قول شما باورهای قدیمی مثل دیوار سیمانی میمونن و باورهای جدید مثل رنگ سفید که این رنگ سفید اگر تجدید نشه اونا باز میزنن بیرون نمیدونم این مثالتون رو از کدوم فایلتون شنیدم ولی همیشه تو ذهنمه این مثال، چون دقیقا همینه…از اونجایی که ازتون یاد گرفتم بهبودهارو ببینم و یادداشت کنم،به همشون توجه میکنم و مینویسم:

چند وقت پیش برام پیام اومد که باید پول ماشینی که ثبت نام کردیم را واریز کنیم..میدونستیم که این روزا پیامش میاد ولی

پولش آماده نبود وقتی همسرم میگفت من میگفتم حالا فعلا که پیامی نیومده،بیاد هم چند روز وقت میده همون روز که نمیگه زود واریز کن…خدابزرگه و درست میشه..خلاصه پیام اومد من اولش یکم استرس گرفتم ولی گفتم تو که قانون رو یادگرفتی اینجا باید بتونی ذهنتو کنترل کنی…ولی همسرم خیلی ناراحت بود و خیلی استرس داشت سعی می‌کردم اونم آروم کنم خداروشکر خیلی سخت گیر نیست اصلا از این مطالب استفاده نکرده هرازگاهی با خودم میشینه و فایلهای سفر به دور آمریکارو میبینه ولی ذهنیت مثبتی نسبت به مسائل داره…خلاصه با کنترل ذهنم که البته هرازگاهی از دستم در میرفت پول تو چند روز اوکی شد و باید بگم به راحتی جور شد و واریز کردیم…البته که اگه باورهای قدرتمند تری تو زمینه ی ثروت اگه داشتم خیلی خیلی ساده تر هم اتفاق میفتاد…خب همسرم کلا از محل کارش حقوق این ماه و پاداش امسالشو پیش پیش برای ماشین گرفت (اینجا هم باز کار قانون بود که رئیسش قبول کرد و پیش پیش داد چون مدام همیشه با همسرم در مورد خوبی های رئیسشون صحبت میکنم که بره تو ناخودآگاهش و حسش مثبت باشه و واقعا احساسش خوبه همش میگفتم فلانی آدم خوبیه خودش کنار میاد و همینم شد،دوستان ممکنه بگن ما نمیتونیم روی کسی تاثیر بذاریم ولی من احساس میکنم چون همسرم باهام تو یه مداره و خودش میخواد تاثیر میگیره،چون انرژی خودش خوبه و من اجبارش نمیکنم) و ما باید این ماه عملا بدون درآمد میموندیم چون همه رو دادیم واسه ماشین ولی باید بگم اصلا اینطوری نیست و خدا رسوند…من به خدا گفتم خودت موعد اجاره مارو میدونی و منم طبق قانون به کسی نمیگم و از کسی درخواست نمیکنم حتی بابام که نزدیکترینه به خودم و پول اجاره ما براش چیزی نیست چون دیگه نمیخوام مشرک باشم خودت حلش کن…و باید بگم بابام خودش زنگ زد و بدون اینکه من درخواستی بکنم گفت خودش میده و گفت شما نگران نباشید…به خدا که از این اتفاقا برام زیاد افتاده ولی اینا جدید بود گفتم بنویسم….

یه نمونه دیگه :من آنلاین شاپ داشتم البته الان ادامه نمیدم و گذاشتمش کنار چون تو دوره کشف قوانین فهمیدم که اصلا این کار خواسته من نیست و جز علایق واقعیم نیست به خاطر همین خیلی توش پیشرفت نمیکنم اینم نتیجه ی بعدیم بود‌ و الان تمرکزم کلا روی کار جدیدیه که بهش علاقه دارم‌…

یادمه روزایی که دلم میخواست یه رستوران خوب بریم یا یه چیز خاصی میخواستم بخرم میگفتم خدایا خودت مشتری رو بفرست و من این مقدار پولو میخوام تا بریم فلان رستوران و اتفاق میفتاد…بعضی روزا بلند هم میگفتم و به همسرم میگفتم امروز پول فلان رستوران رو می‌سازم و مهمون من…می‌خندید ولی نتیجه رو خودش می دید و تو این شرایط به من میگه تو به بالا بالاها وصلی خخخخخ‌.

امروز بارها به خودم گفتم برای رسیدن به خواسته اصلا نباید خیلی سختی بکشیم و تقلا کنیم فقط ذهنموآروم کنم و ایمان داشته باشم که میشه…واقعا میشه…من اگه سمت خودمو درست انجام بدم،خدا خودش خوب بلده چیکار کنه….دوست داشتم اینجا بنویسم که برای بقیه هم مفید باشه…به قول استاد تو فایل آرامش در پرتو آگاهی: دهنده باش تا طبیعت در تو جاری باشه‌…هر چه به طبیعت بدی به تو برمیگرده…همه چی در طبیعت جاریه….پول،ثروت،سلامتی،آرامش اگه قلبمونو ساکت کنیم و به ندای درون گوش کنیم و متعهد باشیم و ایمان واقعی داشته باشیم حتما به همه خواسته ها می‌رسیم….

عااااااااشقتوتم زیاااااااااد.