سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 229 - صفحه 1

388 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اسداله زرگوشی» در این صفحه: 11
  1. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1305 روز

    بنام «رب» یگانه فرمانروای هستی

    سلام و خداقوت بر استاد عباسمنش گرانقدر؛ مریم شایسته عزیز و همسفران گرامی

    کامنت شماره 2

    10- فایل شانزدهم سفرنامه 18 شهریور 1402 در 16:08 :

    ◀ قانون کلی اینه ( قانون توجه) که به هر چیزی توجه کنیم از همان جنس جذب زندگیمان خواهد شد.چیزی که در فایلهای سفرنامه برای من خیلی جالب بود تمیزی فوق العاده محیط و طبیعت بود که در کامنت هام بارها بهشون اشاره کرده ام. و حالا که در سفرم، هدایت شده ام به جایی که از لحاظ زیبایی واقعا بی نظیره! چه از لحاظ محیط و محوطه و حتی ساحلی که بهش دسترسی داریم تا تمیزی محل ویلا و وسایل داخلی و بخصوص دستشویی و حمام!

    ◀ چقدر فرهنگ استفاده ما با فرهنگ استفاده مردم آمریکا ازین نعمت ها زمین تا آسمان است؟!به خدا این کشور نعمت و زیبایی کم ندارد ولی تا دلتون بخواهد فرهنگ استفاده درست و شکرگزاری نعمت کم دارد! و شاید همین تفاوت اصلی ما با مردم آمریکاست و باید رو آن کار شود و جای کار بسیار هم دارد.

    ……………………………………………………..

    11- الهام اول 19 شهریور 1402 در 00:17 در زیر کامنت سعیده شهریاری برای فایل 208 سفرنامه:

    🟢 وقتی از داخل شهر و جلوی بیمارستان رد شدم یه ندایی بهم گفت سعیده مال این شهر نیست و اینو میخوام مژده بهت بدم که بزودی از این شهر نقل مکان خواهید کرد.

    abasmanesh.com

    ……………………………………………………..

    12- فایل شانزدهم سفرنامه 20 شهریور 1402 در 22:28:

    ◀ حرفای مریم جان رو باید با طلا نوشت! واقعا طبیعت ما رو میکنه از هر چیزی که بهش وابستگی داشتیم و آرامشی میده که نمیشه با هیچ چیزی عوضش کرد.

    ◀ تو مسیر برگشت یکی از فایلهای استاد و باز کرده بودم و گوش می دادم که یاد کامنت خودم برای سعیده شهریاری (نورانی) افتادم که قبل از سفر نوشته بودم چقدر دلم تجربه باران در تابستان رو می خواهد و دیدم در این چند روزه اینقدر باران باریده که برای مردم خود شمال هم غیر منتظره بود.

    ……………………………………………………..

    13- فایل هفدهم سفرنامه 22 شهریور 1402 در 19:07:

    ◀ 9 روز از سفرم عین برق و باد گذشت! خداوند رو شکرگذارم برای اینکه در زمان مناسب در مکان مناسب بودم.خداوند را سپاسگزارم بابت اینکه سفرم در بهترین شرایط و موقعیت آب و هوایی اتفاق افتاد.خداوند رو شکرگزارم بابت مدیریت این هم زمانی ها بگونه ای که سفر من با سفرنامه استاد بگونه ای هماهنگ شد که بتونم کامنت بگذارم و کامنت بخونم و کامنت جواب بدم و روزهایی که در حال جابجایی بودم دقیقا روزهایی بود که فایل رو سایت اومده بود.خداوند رو شاکر و سپاسگزارم بابت تجربه بهترین آب و هوا و خنکی هوا بگونه ای که قبل از ما هوا ی شمال گرم و شرجی بود ولی ما فقط خنکی و باران و رحمت و نعمت الهی رو تجربه کردیم .خدا رو شکر که سفرمون تا بحال عالی پیش رفته و امروزم در منطقه آزاد انزلی خریدهامونو انجام دادیم و تا ساعات دیگه به رشت بر می گردیم و فردا هم که تو راحیم فایل جدیدی رو سایت نیست و من کامنتم رو ارسال کرده ام.خدا رو شکر بابت بارش باران رحمت الهی بگونه ای که صبح آفتابی و ابری و خنک بود و از ظهر باران ریز و نرم نرم در حال باریدن است.خدا رو شکر بابت همه لطف و نعمت هایی که بهمون ارزانی کردی و کامنتم رو در حالی به پایان میبرم که شینای دلبندم از خستگی روی پاهایم بخواب رفته ولی خانمم همچنان پر انرژی در حال طی کردن پاساژها و مغازه ها و بقول معروف پاساژ درمانی است و جالب اینکه بیشتر برای من خرید میکنه تا خودش!

    ……………………………………………………..

    14- فایل بیستم سفرنامه 26 شهریور 1402 در 21:03:

    ◀ آخرین جمله رو از قول مریم جان بگم که از صبح که این فایل رو دیدم تو ذهنم حک شد و واقعآ جملات ایشون هم مثل استاد باید با طلا نوشت و آن اینکه هیچ چیز با کلاس تر از تمیزی نیست! راجع به این جمله میتوان صفحه ها نوشت از بس عمیق و پر مفهومه.

    ……………………………………………………..

    15- فایل بیست و دوم سفرنامه 30 شهریور 1402 در 17:59:

    ◀ از ایلان ماسک سوال کردند:چرا به پروژه های افزایش طول عمر علاقمند نیستی؟آیا مشتاق نیستی که بیشتر از شکل معمول عمر کنی؟و چقدر پاسخ ایلان ماسک به این پرسش قابل تامل و توحیدی است!ایشان برای لحظاتی به فکر عمیقی فرو رفتند و برای لحظاتی سکوت گفتند:به نظرم نیاز نیست تلاش کنیم تا انسانها خیلی زیاد عمر کنند! زیرا این سبب جمود فکری و درجا زدن جامعه میشه! زیرا حقیقت اینست که اکثر انسان ها تفکراتشون رو تغییر نمیدن تا میمیرن!و اگر آنها قرار باشه نمیرند؛ در ایده ها و تفکرات قدیمی گیر خواهند کرد و جامعه پیشرفت نخواهد کرد!

    ما هم اکنون هم مشکل حاکمیت پیرها رو داریم و رهبران بسیاری از کشورها خیلی پیر هستند و این ارتباط برقرار کردن با مردم رو غیر ممکن میکنه!

    ……………………………………………………..

    16- فایل بیست و سوم سفرنامه 01 مهر 1402 در 19:58:

    ◀ مقایسه این فایلها با فایلهای سفرنامه قبلی این سوال را در ذهنم مطرح بود که یه چیزی این وسط کمه؟! وقتی که استاد وسط رودخونه نشسته بود و با ذوق خدا رو شکر می کرد و میگفت باورت میشه، باورت میشه این حرفاش مثل همون الو الو کردن های درون دره در ذهن من هزار بار پژواک کرد و تلنگر عجیبی به من زد که پسر آن چیزی که کمه در نگاه توئه نه در فایل ها! اگه تونستی نگاهت رو اینقدر زیبا کنی که از دیدن چیزای معمولی زندگیت نیز اینجور ذوق کنی و شکرگزار باشی؛ آنوقت است که به سرمنزل مقصود رسیده ای؛ اگر سعی کنم اینجور باشم و گسترش بدم این عمق نگاهو در مورد هر چیزی آنوقت است که بی نیازترین خواهم بود! وقتی این فایل رو دیدم این درس بزرگ رو یاد گرفتم که چطور باید زندگی کنم و چطور باید نگاه کنم به زندگی و این هم از معجزات همین فایل هایی است که رایگان و سخاوتمندانه در اختیار ما قرار می گیرد و ذهن نجواگر میخواهد به ما بگوید که چی؟! خودت بهترشو تجربه کردی!!!!

    ……………………………………………………..

    17- فایل بیست و چهارم سفرنامه 03 مهر 1402 در 18:03 :

    ◀ در همان روزها در هین رانندگی داشتم با خودم می گفتم مردم شمال خوشبخت ترینند! و هنوز این جمله در ذهنم تمام نشده بود که هزاران نمونه و شواهد جلوی چشمم اومد که نه اینگونه نیست! و ازم سوال شد:فکر می کنید چند درصد از این مردم این زیبائی ها را می توانند ببینند؟!چند درصد از مردم می دانند نعمت هایی دارند که اکثرآ آرزوشونه داشته باشند؟!چند درصد از مردم شکرگزار این نعمت ها و موهبت ها هستند؟!و باز برای سوالم پاسخ آمد که اگر اینطور بود که این ملت باید شاد باشند و خوشبخت و سعادتمند زندگی کنند. نمی گم مثل مردم آمریکا زندگی کنند ولی لااقل متفاوت از مردم بقیه ایران زندگی کنند! در حالی که متاسفانه اکثرآ خودشان را برعکس این قضیه می دانند. و به خودم گفتم ببین مهم نیست چقدر غرق نعمت و زیبایی باشی؛ اگر نگاه زیبا بین نداشته باشی، اگه شکرگزار نعمت ها و موهبت هایت نباشی؛ خودت را بدبخترین عالم خواهی دید!

    ……………………………………………………..

    18- الهام دوم 03 مهر 1402 در 18:03 :

    🟢 امروز احساس کردم سفر استاد به پایان رسیده است، هر چند ما به واسطه این سایت الهی هنوز از سفرنامه بهره مند خواهیم بود و سفرنامه را ادامه خواهیم داد و این هم جای شکرگزاری و سپاسگزاری دارد که ما حتی بیشتر از استاد و مریم جان در سفریم! و بیشتر از این دو عزیز زیبائی ها و نعمت ها را می بینیم و تجربه می کنیم! و این شگفت انگیز است. انگار استاد و مریم جان سخاوتمندانه به ما تقلب می رسونند تا ما نمره بیشتری بگیریم!

    ◀ در تائید این الهامم این نشانه آمد که پس از این فایل استاد بارگذاری فایل های سفرنامه را بمدت یک هفته متوقف کردند و دوره احساس لیاقت رو روی سایت آوردند و فایلهای تکمیلی دوره را در پارادایس ضبط کردند. و پخش فایلهای سفرنامه ادامه یافت.

    ……………………………………………………..

    19- فایل بیست و پنج سفرنامه 10 مهر 1402 در 19:31:

    ◀ درس دیگه ای بود که استاد بهمون دادن که وقتی محصولی رو میفروشیم حتی جواب سوالاتی رو که عقل جن هم بهشون نمیرسه رو بگردیم پیدا کنیم و بهترین مشاوره و توضیحاتو به خریدار عرضه کنیم.مبارکه مریم جان باشه بوت های جدید و لذتشو ببره الهی و چقدر برام جالب بود که زود پوشیده و عکس زیبائی رو هم باهاش گرفته که قابل تحسینه برام و یاد قبلنا افتادم که وقتی چیز نویی میخریدیم میزاشتیم مهمونی ای بشه؛ عیدی بشه؛ شروع مدرسه ای بشه که استارتشو بزنیم (ایموجی دست رو پیشونی+ خنده اشکدار).

    ……………………………………………………..

    20- فایل بیست و هفت سفرنامه 22 مهر 1402 در 18:13 :

    ◀ وقتی خودم را با 640 روز قبل (و حتی کمتر چون چند ماه بعد از عضویتم فعالیتم را در سایت شروع کردم) که عضو این سایت الهی شدم مقایسه میکنم میبینم مهمترین تغییری که کرده ام دیدن ردپای فرکانس ها و نشانه های خداوند در زندگیم است.حال بهم گفته می شود که: اگه زرنگ باشی همین سرنخ ها رو بگیر و برای بقیه زندگیت ازشون استفاده کن! حالا که این همه مثال و نمونه برایت واضح شد از تجربیات خودت و عزیزانی که اینجا می نویسند، و رد فرکانس ها را میبینی؛ بیا و تعمیم بده به سایر جنبه های زندگیت، بیا و تعمیم بده به سایر خواسته های زندگیت، تا در سایر جنبه های زندگیت تجربشون کنی! زیرا میتوان از قانون واحد تجربه های متفاوت را تجربه کرد!

    ……………………………………………………..

    21- فایل سی و سه سفرنامه 14 آبان 1402 در 08:57:

    ◀ وقتی قانون را بلد باشی؛ آنوقت پیش بینی کردن زندگی و نتایج خودت و دیگران کار راحتی خواهد بود! ذهنیت عامل اساسی در موفقیت است. و هیچ اتفاقی اتفاقی، اتفاق نمی افتد.برای قهرمان شدن فقط بدن آماده کافی نیست و علاوه بر بدن آماده باید ذهن آماده ای هم داشت! و اصولا تفاوت نتایج رو تفاوت ذهنیت هاست که مشخص می کند و این برای من درس بزرگی بود.(درس هایی از مستر المپیای 2023)

    ……………………………………………………..

    22- الهام درون سه 20 آبان 1402 در 20:19:

    🟢 استاد دیدن این تصاویر چنان با روح و روان آدم بازی میکنه که من از همین الان دلتنگ فایل های سفر به آمریکا شدم! گاهی اوقات وقتی چیزی رو همیشه در دسترس داریم؛ برامون عادی میشه. و شاید آنجور که باید و شاید قدر اونو ندونیم.در حالی که اگه یبار به نبودن آن در زندگیمان بیندیشیم و آنرا تصور کنیم، آنوقت به اهمیت و ارزش آن نعمت در زندگیمان پی خواهیم برد. و من امروز این احساس و نسبت به سفرنامه پیدا کردم چون داریم به قسمت های پایانی این دور از سفرنامه نزدیک میشیم.

    ◀ این احساس و الهام درون هم دقیقآ درست بود و در فایل بعدی که همین فایل است استاد و مریم جان در پارادایس ختم سفرنامه تابستانی را اعلام کردند.

    ……………………………………………………..

    خداوند را شاکر و سپاسگزارم که مرا یاری نمود تا تعهدم در سفرنامه امسال را بخوبی به پایان برسانم و مرا در مدار دریافت این آگاهی ها قرار داد و بمن الهام نمود تا یکبار دیگر دوره کنم سفرنامه را و معجزات و درسهای بی نظیرش را با خودم مرور کنم. از استاد عباسمنش گرانقدر و مریم جان و همه همسفران عزیزم در این سفرنامه تشکر میکنم و روی ماه همشون رو میبوسم و بهشون میگم عاشقتونم.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      اسداله زرگوشی گفته:
      مدت عضویت: 1305 روز

      در تکمیل الهام اول در بند 11:

      امروز با خواندن این جمله: « نامبرده برگشته که وسایلش رو جمع و جور کنه و با اهالی فریدونکنار خداحافظی کنه …» از کامنت سعیده عزیز متوجه شدم که خدا رو شکر این خواسته اش تحقق پیدا کرده و ایشان آخرین لحظاتش را دارد در فریدونکنار سپری می کند. لینک این خبر را در ادامه کامنتم آورده ام تا درس و نشانه ی دیگری باشد برایم و تائید دیگری باشد بر الهامات و نشانه هایی که دریافت می کنم و ایمانم را بیشتر نشان بدهم برای دریافت الهامات و نشانه های خداوند.

      abasmanesh.com

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1305 روز

    بنام «رب» یگانه فرمانروای هستی

    سلام و خداقوت بر استاد عباسمنش گرانقدر؛ مریم شایسته عزیز و همسفران گرامی

    امروز با دیدن این تصاویر زیبای سفرنامه فصلی دیگر از زندگی را ورق زدیم و آماده می شویم برای یک سفر دیگر و رشد بیشتر. خداوند رو شاکر و سپاسگزارم که بمن و همسفرانم توفیق داد تا به تعهدمان در این سفرنامه عمل کنیم و در 37 قسمتی که از ابتدای این سفرنانه (فایل 193 سفرنامه) تا کنون (فایل 229 سفرنامه) سپری کرده ایم، هر جلسه را بارها نگاه کنیم و کامنت بنویسیم. و ازین بابت به خودم و عزیزانی که همراهی کردن این موفقیت را تبریک میگم.سفری که برای استاد یکماه طول کشید ولی ما به لطف حصور در این سایت الهی 96 روز در سفر بودیم! سفرمان را در روز پنجشنبه در 19 مرداد 1402 شروع کردیم و امروز یعنی سه شنبه 23 آبانماه 1402 به پایان رساندیم و دفتر سفرنامه را بستیم. زیرا هر آغازی را پایانی است.

    امروز وقتی از خودم پرسیدم دستاورد این سفرنامه برای من چه بوده است؟ تصاویر و فیدبگ هایی در ذهنم مرور میشد که برایم تداعی گر دریافت الهامات بود. که بصورت واضح در سه مقطع برایم اتفاق افتاد که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد.

    به رسم زمان مدرسه و مکتب هر گاه کتابی به پایان می رسید شروع می کردیم به دوره کردنش و من هم به رسم آنزمان میخواهم در این جلسه مروری و دوره ای داشته باشم بر 36 جلسه قبل. به همین دلیل کامنت امروز طولانی تر از کامنت های قبل خواهد بود!

    امروز که شینا رو برده بودم استخر و در محوطه استخر منتظر برگشتنش بودم نگاهم به آسمان زیبا گره خورد. آسمانی صاف و آبی کمرنگ با لایه بسیار نازکی ابر سفید.پرواز دسته جمعی پرستوها و نشستنشان روی درخت تنومند و بزرگی که از دور پیدا بود. این صحنه برایم خیلی آشنا بود! منو برد به حس غریب و دلتنگی ها و دلشوره های گاه و بی گاه این ایام! و مقایسه کردم با سکوت و زیبایی درخت ها و دمای هوای مطلوب و این آسمان قشنگ که پرستوها در آن مشغول ملق زدن و انجام حرکات موزون بودن و در مسیر برگشت نیز شینا یدسته دیگه از آنها را نشونم داد. با خودم گفتم مگه این آسمان همان آسمان نیست؟ مگه این پرستوها همان پرستوها نیستند؟ مگه این هزار رنگ شدن درختان قبلآ هم نبوده؟مگه این هوای مطبوع و این سکوت رو قبلا هم تجربه نکردم؟ پس چرا الان فقط زیبایی میبینم و بی اختیار خدا رو دارم شکر میکنم بابت این نعمت ها و زیبائی ها و قبلا (مثل خیلی های دیگه) میگفتم چقدر پائیز دلگیره!و دائمآ مضطرب بودم و استرس داشتم.و میگفتم کاش این ایام رو بذارند رو دور تند که زودتر رد بشه راحت شیم! و دیدم تفاوت این دو نتیجه متفاوت ولی در شرایط یکسان در تفاوت در دیدگاه من نهفته است. و همان صحنه و همان اتفاق برای من چقدر زیبا و قشنگ و دل انگیز است که ناخودآگاه هزار بار خدا رو شکر کردم و غرق لذت این لحظه از زندگیم شدم.همه لحظات و ایام زندگی ما همینست. هیچ روز دلگیر و غم انگیزی در جهان وجود نداره مگر اینکه ما در ذهنمان ساخته باشیمش؛ هیچ روز نحس و بدی در جهان وجود نداره مگر اینکه نوع نگاه ما به آن اینگونه برایمان بهش شکل دهد. پس همه چیز در پس نگاه توست که ببینی داری با چه عینکی دنیا را نظاره میکنی! و این نوع نگاه به زندگی هم مرهون بودن در این سایت و آگاهی های ناب آنست از جمله همسفر و هم مدار بودن با سفرنامه.

    بریم مروری بکنیم بر دفتر 36 صفحه ای سفرنامه تا همینجا هم کامنتم به اندازه کافی طولانی شده خخخ

    ==========================================================================

    1- فایل اول سفرنامه 19 مرداد 1402 در 10:33:

    ◀ خدا میدانه چقدر زیبایی قراره ببینیم، چقدر نعمت قراره ببینیم و دریافت کنیم، چقدر ظرف وجودمان بزرگتر بشه، چقدر به سمت نعمت ها و زیبائی های بیشتر هدایت بشیم و چقدر کامنت خوب و زیبا با همدیگه مرور کنیم. من که از همین لحظه دارم معجزاتشو میبینم.سفرنامه هنوز شروع نشده معجزاتش شروع شده!نکته جالب دیگه که میخوام بگم باز هم همزمانی هاست.قصدم این بود ماشینو ببرم سرویس و آماده اش کنم برای مسافرت نیمه شهریور؛ به همین دلیل فردا راهی تهرانم و الان میبینم امروز استاد فورد هیولای زیباش رو برده نمایندگی و کارواش و تراکمپر هم زین کرده برای مسافرت اونم چه مسافرتی، سفرنامه!!!

    ………………………………………………………………

    2- فایل دوم سفرنامه 21 مرداد 1402 در 07:19:

    ◀ سپاسگزاری کردن چقد عادت خوبیه که استاد یادمون دادن. چقد قبلنا سختم بود سپاسگزاری کنم،بخصوص کلامی و نوشتاری. میگفتم تو دلم( ریا نشه خدا میدونه، چه باور مزخرفی!) سپاسگزاری مریم جان از استاد برام لحظه بی نظیر این فایل بود. تو جلسه قبل گفتم سفرنامه شروع نشده، معجزاتش شروع شده! و هدیه و خبر نوید بخش به ما آماده شدن دوره احساس لیاقت است که به زودی آماده خواهد شد و قدم بعدی و دوره بعدی ما هم از همین حالا مشخص شده است. خدایا شکرت بابت هدایت هایت.استاد چقدر خوب سفر کردن رو برامون معنا کردین! سفر تجربه ناشناخته هاست؛ سفر تجربه کردن خودمان است؛ سفر شناختن بهتر و بیشتر خودمان است.سفر بدون تجربه چالش ها بی معناست! سفر بدون حل کردن تعارض ها بی معناست! سفر بدون تجربه ناشناخته ها بی معناست! سفر یعنی تو پای به راه بنه و هیچ مپرس… و در یک کلام مریم جان چه زیبا گفتن: سفر یعنی از قالب روزمرت بیای بیرون!

    ◀ دلیل اینکه میگویند آدمها رو در سفر بهتر میشه شناخت به نظرم اینه که در سفر محیط و شرایط جدیدی میشه تجربه کرد که آدمها نمی تونند از قبل سناریو یا فیلمشون رو برای شرایط یهویی آماده کنند.

    ………………………………………………………………

    3- فایل سوم سفرنامه 23 مرداد 1402 در 18:36:

    ◀ استاد قربون صورت ماه نشستت برم من ! ( اگه شینا کنارم بود میگفت مگه استاد نگفت قربون هیچکسی نرین خخخ و مجبورم میکرد پاکش کنم! اینقد آموزش های شما در بچه ها نهادینست) مررررسی مریم جان که این صحنه رو شکار کردین و مرسی از استاد که این صحنه رو حذف نکردن و ما دیدیم! اینها همه ناشی از عزت نفس بالاتون داره استاد یه کف مرتبم اینجا هر کی میخونه برای استاد و مریم جان بزنه.

    ◀ امروز دلیل نصیحت نکردن رو از دیدگاه قانون یاد گرفتم! یاد گرفتم دلیل نصیحت کردن از قصدم برای بهبود میاد و ریشه نصیحت کردن در ضعف و کاستی است! وقتی داریم کسی رو نصیحت میکنیم؛ ناخواسته تمرکزمان بر ناخواسته ها، ضعف ها و کمبود هاست! حتی اگر چنین قصدی هم نداشته باشیم! از کجا میتونیم بفهمیم؟؟ از احساس بدی که هنگام نصیحت کردن داریم! و طبق قانون احساس بد= اتفاقات بد.

    ◀ اگه میخوام به کسی کمک کنم راه حل چیه؟ اگه خیلی نتونستیم جلو خودمون رو بگیریم و احساس مسئولیت بی جایمان گل کرده بود ( زیرا ما به دلیل اینکه به فرکانس دیگران دسترسی نداریم نمیتونیم هیچ کسی رو کمک کنیم مگه اینکه خودش بخواهد) چکاری میتونیم انجام بدیم؟! جوابی که دریافت کردم اینه:به جای نصیحت کردن؛ بهش پیشنهاد بدیم!مثلا به نظرم اینکارو انجام بدی بهتر نتیجه میگیری.

    ◀ رد پایی از یک کامنت و یک تعهد: در این جلسه من تسویه کامل بدهی و اقساطم را اعلام کردم که در کامنتم مفصل در موردش صحبت کرده ام.

    ………………………………………………………………

    4- فایل پنجم سفرنامه 27 مرداد 1402 در 18:08:

    ◀ راجع به نتیجه گیری های غلط ناشی از نداشتن اطلاعات کافی منو یاد یه اصلی در مردم کشورمون انداخت که الان برام عجیبه ولی قبلآ خودمم اینجور فکر می کردم و آنهم توهم و بدبینی در هر زمینه ای است! به عینه دارم میبینم که عامه مردم حتی افراد تحصیلکرده در خصوص علت هر اتفاق و ماجرایی دقیقآ دورترین احتمال و بدبینانه ترین احتمال رو علت پشت پرده یا علت اصلی اتفاقات و حوادث تلقی می کنند! در حالی که واقعآ بارها و بارها برایم ثابت شده و الان باور دارم که مسائل به هیچ وجه پیچیده و عحیب نیستند و ساده ترین و منطقی ترین دلیل همواره علت اصلی و واقعی اتفاقات است و اصلا هیچ چیز عجیب و غریب و پیچیده ای وجود نداره ولی ذهن عامه با گره زدن آن به اتفاقات عجیب و غریب و فوق سری دوست داره خودشون رو تسلیم سرنوشت و اتفاقات جلوه بدن و با دامن زدن به چنین شایعاتی از لحاظ ذهنی لذت ببرند!!!

    ………………………………………………………………

    5- فایل ششم سفرنامه 29 مرداد 1402 در 06:25 :

    ◀ آخرین موردی که میخوام بگم و راهی محل کارم بشم همین جایزه دادن به خودمان بعد از رسیدن به اهدافمون است. اینکار استاد خیلی مهمه و برای همین به خودم یادآوریش میکنم که قدرت تحسین کردن خودمون در مسیر خواسته ها رو دست کم نگیریم! قدرت پاداش دادن به خودمان پس از رسیدن به خواسته ها و اهدافمان را دست کم نگیریم! اینکار مونور ما رو برای رسیدن به خواسته های بعدی شارژ میکنه و انگیزه ما رو زنده نگه میداره. بعنوان مثال آخرین هدف من که به تازگی محقق شده تسویه کردن قسط ها و بدهی هام بود که پس از 7 ماه محقق شد با کمک خانوادم و به همین دلیل به پاداش اینکار اینماه تصمیم گرفتم 10 روز به مسافرت برم و به خودم و همسر و دخترم قول دادم که هر چی دوست داشتند برای خودشون می تونند خرید کنند. تا لذت صبر کردن و رسیدن به خواسته زیر زبونمون بمونه و انگیزه بیشتری برای خلق خواسته های بعدی داشته باشم. دم خودمو خانوادمم گرررررم.

    ………………………………………………………………

    6- فایل هفتم سفرنامه 01 شهریور 1402 در 09:17 :

    ◀ شما و مریم جان رو تحسین میکنم که صبح زود راه افتادین و از قشنگی ها و انرژی صبحگاهی لذت میبرین. همین نکته رو اگه باز کنیم به خیلی چیزا میرسیم. همه ما در اطرافمون کسانی رو میشناسیم که وقتی مسافرت میرن تا لنگ ظهر می خوابند و استدلالشون اینه که ما اومدیم مسافرت که استراحت کنیم!

    ◀ دونکته ای که مریم جان در خصوص فری کمپ ها بیان کردند یعنی تبادل و شیر کردن تجربیات برای اینکه ان مکانها رو بهتر بشناسند. و مورد دیگه که خیلی برام درس داشت این تفکره که من میام اینجا و اونو تمیز تر و بهتر از زمانی که تحویل گرفتیم،تحویل میدیم! واقعا به همین نکته یکم فکر کنیم!

    ………………………………………………………………

    7- فایل هشتم سفرنامه 02 شهریور 1402 در 20:49:

    ◀ ایلان ماسک: اول از همه، این را درک کنید که ثروت به معنای داشتن حساب بانکی چاق نیست.«ثروت در درجه اول، توانایی خلق ثروت است».اگر فردی را دیدید که تصمیم دارد تمرین کند، چیزهای جدید بیاموزد و دائماً خود را بهبود ببخشد، بدانید که او ثروتمند است.ثروت ، اول از همه یک حالت ذهنی است!

    ………………………………………………………………

    8- فایل نهم سفرنامه 04 شهریور 1402 در 19:56:

    ◀ وقتیکه ما در سفر هستیم دقیقآ داریم خود زندگی رو تجربه می کنیم! زندگی یک سفره (نه یک مقصد) و در لحظه داره نیازهای ما پاسخ داده میشه. و واقعآ هم زندگی همینه زیرا زندگی یعنی پویایی؛ زندگی یعنی تغییر؛ زندگی یعنی حرکت؛ زندگی یعنی هر روز ناشناخته ها رو تجربه کردن؛ زندگی یعنی عدم تکرار؛ زندگی یعنی آرامش؛ زندگی یعنی در هر لحظه متوکل بودن به خدا و در هر لحظه هدایت شدن… برای همین میبینیم خیلی از بزرگان دائمآ در سفر بودن یا حتی زندگی انسان های اولیه یکجا نشینی نبوده و باور کمبود در طی سالیان سال بشر رو به سمت یکجا نشینی سوق داده و ما انتظار داریم با گوش دادن یا دیدن یک فایل یک ساعته باورهای کمبودمان از بین بره و باور فراوانیمان تقویت بشه!

    ◀ وقتی به سربالایی های زندگی از دور نگاه می کنیم، می بینیم که چقدر سخت و غیرممکن به نظر می رسند اما وقتی واردش میشیم میبینیم که آنقدر هم که فکر می کردیم سخت و پیچده و غیر قابل انجام نیست. و این الگو رو بارها و بارها در زندگی مان تجربه کرده ایم و منو یاد این بیت زیبا از عطار نیشابوری می اندازد که:تو پای به راه در نه و هیچ مپرس///خود راه بگویدت که چون باید رفت.

    ◀ چقدر این باور که استاد فرمودند در زندگی به ما کمک می کنه و نگرانی هایمان را کاهش میده و ایمانمان را تقویت می کنه که: هر چیزی و هر مسئله ای هم در آینده برایمان بوجود بیاد، راه حلشم با خودش هست! هر مسئله و اتفاقیم برام پیش بیاد، جوابش هم هست! و همه چیز راخ حل داره و اگه حالمون خوب باشه، اگه نگاهمون مثبت باشه و احساس خوبی داشته باشیم؛ همه چیز به وقتش بهمون گفته میشه و مسیر برایمان همواره نرم و روان و راحته!

    ………………………………………………………………

    9- فایل سیزدهم سفرنامه12 شهریور 1402 در 06:28 :

    ◀ وقتی که شبانه روز من 25 ساعت شد!

    ◀ درخواست نکردن یه ضعف شخصیتیه! نه یه نوع بی نیازی یا خود اتکایی یا عدم وابستگی

    ◀ دیگران از کمک کردن به من خوشحال می شوند و من با درخواست کردنم بهشون احساس ارزشمندی و لیاقت می دهم

    چقدر باور سپاسگزاری و قدردانی در استاد قویه و بارها و بارها دیدیم که برای افرادی که بدون چشمداشت برای استاد کاری انجام دادند؛ استاد چقدر ازشون تشکر کرده و قدردانشون بوده و با گرفتن هدیه و کادویی نه تنها ازشون سپاسگزاری کرده بلکه ریشه دوستی و الفت بینشان را محکم و قوی کرده و این برای من درس بزرگیه و باز میبینم که خداوند چجور داره این همزمانی ها رو مدیریت میکنه و با یه تیر چندین نشان میزنه که من میبینمشون و گرنه خدا می داند پشت پرده چه رازهایی هست… ادامه دارد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 84 رای:
  3. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1305 روز

    سلام و درود خدا بر سعیده نورانی عزیز

    دوست و رفیق و همدوره ای و هم ورودی سایت الهی عباسمنش.خدا رو شاکرم که فرصتی دست داد تا بتوانم برایت بنویسم. دلیل اصلی ترغیب من به نوشتن خواندن این جمله ات بود که گفته بودی :نامبرده برگشته که وسایلش رو جمع و جور کنه و با اهالی فریدونکنار خداحافظی کنه … در کامنت اصلی ات بصورت واضح به این مطلب اشاره نکرده بودی یا برای من واضح نشد! ولی وقتی این خبر را خواندم یه احساس خیلی خوب؛ یه حس ناب کنج دلم نشست! غرق افکار زیادی شدم ( با اینکه آمده بودم نت برداری جلسه تکمیلی 8 دوره احساس لیاقت را شروع کنم! جریان هدایت مثل همیشه سبب شد سر از ناکجا آباد در بیاورم خخخ) پریروز داشتم الهاماتی رو که در سفرنامه بهم شد رو در کامنت همین فایل می نوشتم تا ذهن فراموش کارم را شکست بدهم و رد پایی از خودم بگذارم. اولین الهامم در این سفرنامه الهام رفتن تو از فریدونکنار بود و با خواندن این جمله ات نمی دانی چقدر باورهام و تائید الهامات خداوند در وجودم تقویت شد. دیدم اگر این مطلب را بازگو نکنم چه برای شما و چه برای خودم؛ شکرش را بجا نیاورده ام و من هم سمعآ و طاعتآ ، دفتر و دستکم را کنار گذاشتم و مشغول نوشتنم اول برای خودت و بعد از این برای خودم خواهم نوشت!

    همین دیروز پری روز بود که رفتم تو کامنت ها گشتم تا کامنتی رو که الهامم رو بهت نوید داده بودم رو پیدا کنم. و بین بیش از 1000 کامنت کار راحتی نبود و تصمیم گرفتم رد پایی که در کامنت آخر سفرنامه می گذارم لینک کامنتم رو هم بذارم. چون هر بار که بخونم ایمانم قوی تر می شود و این نشانه رو هر کسی بخواند قطعآ برایش الهام بخش خواهد بود.

    آنزمان که این الهام را دریافت کردم (18 شهریورماه اگه اشتباه نکرده باشم) وقتی گفتم این اتفاق کی خواهد افتاد جوابی که دریافت کردم این بود که در سفر بعدیت به شمال سعیده آنجا نخواهد بود. و تصور من این بود که این اتفاق تا تابستان سال دیگه احتمالا اتفاق خواهد افتاد. و الان که این خبر را ازت شنیدم چقدر خوشحالم شدم برات و با خودم گفتم چقدر خداوند سریع الجوابه!!! و هنوز سال عوض نشده این اتفاق تحقق پیدا کرده! این نشون میده سعیده جان در مسیر درستی. وقتی در مسیر درست باشی اتفاقات زودتر از آنچه تصورش را بکنی اتفاق خواهد افتاد. و در واقع همان 18 شهریور بقول پروین عزیز رهرو ما اینک اندر منزل است. و به خواسته تو پاسخ داده شده بود و من فقط وسیله ابلاغ این خبر به تو بودم. فرکانس و بودن تو در مسیر درست سبب شد آنرا زودتر و از طریق میانبر دریافت کنی! مطمئنم این اتفاق مهاجرت بزرگ تو به سمت نعمت ها و گشایش ها و ثروت ها خواهد بود و این همان اتفاقی است که تو را یه لول بزرگ به سمت بالا پرت خواهد کرد( حتی اگر به ظاهر برایت چنین جلوه نکند). منتظر موفقیت ها و خبرها و نتایج عالیت در آینده ی نزدیک خواهیم بود. دوستدار شما اسداله زرگوشی.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  4. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1305 روز

    سلام و درود خداوند بر جناب نامجوفر عزیز

    ممنونم از لطف و محبتتون آقا مهدی عزیز. خوشحالم از اینکه با عزیزانی چون شما همسفر و هم مسیر هستم و در این مسیر زیبا یاد می گیریم از همدیگه و با هم داریم رشد می کنیم. از استاد عباسمنش گرانقدر و عوامل و پشتیبانان این سایت الهی هم سپاسگزارم که این محیط و فضای بهشتی رو برایمان فراهم ساختند تا فارغ از جامعه و متفاوت از دیگران بیاموزیم و عمل کنیم. برایتان بهترینها رو آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1305 روز

    سلام و درود خداوند بر شاعر خوش ذوق سایت عباسمنش

    همواره کامنت های شما و محمد حسن و آقا رسول و با عشق میخونم و لذت میبرم از کلام شیوا و قلم توانایتان. خواستم برای آقا رسول بنویسم فرصت نشد ان شاالله خودش کامنتو ببینه یا براش بخونین که ما با این پروفایلش بیشتر حال میکنیم و ذوق میکنیم . از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون می ترسیدیم بهش پیام بدیم از بس جدی بود (استیکر خنده اشکدار)؛ فاطمه جان روی ماه هلیسا جون و آقا محسن (بقول پاکیزه که مختصرش کرد خخخ) از طرف من ببوسید و به آقا رسولم سلام برسونید. بهترینها سهم لحظه لحظه زندگیتون.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1305 روز

    سلام و درود خداوند بر بانو نسیم عزیزم

    ممنونم از ابراز لطف و محبتتون نسیم جان. گاهی اوقات چنان غرق روزمرگی و محو در مسیرمان می شویم که متوجه نمی شویم چی بودیم و الان چی هستیم؛ کجا بودیم و الان کجا هستیم. گاهی لازمه به خودمان استراحتی بدیم و بایستیم و نگاهی به پشت سرمان بندازیم.بدون شک زیبائی های رو خواهیم دید که اگر بیشتر از زیبائی های پیش رویمان نباشد؛ کمتر نخواهد بود. و این دوره کردن سفرنامه برای من دیدن بیشتر این زیبا ئی ها و مسیر و پیچ و خم و زیبائی هایی بود که وقتی در حال سپری کردنشان بودم ممکن است زیاد به چشمم نیامده باشد. همواره دیدن مسیری که طی کردیم و راهی که پشت سر گذاشتیم برایمان زیباست و توان و انگیزه و نیروی ما را بر ادامه دادن مسیر بیشتر می کند. به همین دلیل تصمیم گرفتم خلاصه ای از سفرنامه ام را در دو کامنت منتشر کنم تا این راه رفته را بهتر ببینم و الهامات و نشانه هایی که دریافت کردم برایم واضح تر گردد و خداوند نیز دراین مسیر یاریم کرد و کامنتهام رو تکمیل تر کرد. ممنونم نسیم عزیز که وقت گذاشتید و کامنت اولم را مطالعه کردید . سلامتی و سعادت و نعمت و ثروت سهم زندگیتان.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1305 روز

    سلام و درود خداوند بر عالیجناب عشق

    خدا رو شاکرم که باز محبت و لطف شما استاد و برادر بزرگتر و بزرگوارم را شامل حال من کرده و مرا مسرور و خوشحال نموده است.سید جان عزیز حضور شما و خواهر عزیزم در این سایت الهی نعمتی است که من همواره بابتش شکرگزار و سپاسگزار خداوندم. ممنونم از اطف و محبت همیشگیتون. کامنت هاتون و با عشق میخونم و حال خوب و عشق بی نظیرتان را نوش جان میکنم. امیدوارم در این مسیر زیبا همواره سلامت و شاداب و خندان و سعادتمند و ثروتمند باشی رفیق.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1305 روز

    سلام و درود خداوند بر محمد حسین جان عزیز

    دوست خوبم دیدن این زیبائی ها هنر وجودی شماست. وقتی لبریز از زیبائی باشی آنوقت به همه چیز با دید زیبائی می نگری. بقول شاعر از کوزه همان تراود که در اوست. به همین دلیل است که دیدن زیبائی ها بر خلاف خیلی از ماها برایتان عادی نشده و همیشه چیز برایتان تازگی دارد مثل نگاه زیبای استاد.

    محمد حسین جان نوشته بودی که عکاسی؛ از یک هنرمند چیزی غیر از این روح لطیف و نگاه زیبا نمیشه انتظار داشت و قطعآ همین ویژگی بارز کلید موفقیت و متمایز شدن شما از سایرین خواهد شد و در کار و حرفه تان خواهید درخشید.ان شاالله بزودی شاهد عکسهای دسته جمعی مون از دور همی استاد باشیم و کلی حال کنیم با عکسهای زیبات و کلی لحظات ناب ثبت کنیم. شکار بهترین و زیباترین لحظات زندگی سهم هر لحظه و هر ثانیه زندگیتان باد. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1305 روز

    سلام و درود خداوند بر جناب بردبار عزیز

    جناب بردبار فامیلی شما با این خصلت زیبا و خوب عجین است. بدون صبر و حوصله و دقت؛ دسته بندی کردن و به نظم درآوردن و بایگانی کردن کار راحتی نخواهد بود.هر چقدر بر حجم آگاهی ها و اطلاعات ما اضافه می شود؛اهمیت دسترسی سریعتر و آسانتر به مطالب ضروری و مهم مان از اهمیت بیشتری برخوردار است. و این نت برداری و خلاصه نویسی در درک بهتر مطالب و بیاد آوردن بهتر و سریعتر و عمیق تر مطالب و آگاهی ها کمک بسیاری می کند و این عادتی است که از دوران مدرسه دارم انجام میدم و این جا هم برای من دانشگاه توحید است که در حال سپری کردن چهارمین نیم سال تحصیلی آن هستم. ممنونم از لطف و توجه شما دوست عزیز؛ برایتان سلامتی و سعادت و ثروت آرزومندم.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: