https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/11/abasmanesh-7.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-11-13 20:51:402023-11-26 04:45:17سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 229
388نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرّب نمیسازد، جز کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالحی انجام دهند که برای آنان پاداش مضاعف در برابر کارهایی است که انجام دادهاند؛ و آنها در غرفههای (بهشتی) در (نهایت) امنیّت خواهند بود!
سبا آیه 37
سلام سلام به روی ماه استاد و خانوم شایسته بزرگوار و همه مسافران این سفر عالی و بی نظیر
یاد این شعر کودکانه افتادم
رسیدیمو رسیدیم کاش که نمیرسیدم
تو راه بودیم خوش بودیم
سوار فورد قرمز بودیم .
خدای من شکرت رسیدیم به این پرادایس بی نظر تو این هوای بی نظیر بازم در زمان مناسب در مکان مناسب
آیه بالا آیه روز من بود یدونه آپلیکیشن دارم که هر روز تو یه ساعت مشخص برام یه آیه ارسال میکنه و به خودم میگم این آیه ها ارسالی از خدا برای من
وسط فایل استاد داشت توضیح میداد این پیام اومد گفتم خدای من این مصداق استاد بدون هیچ وابستگی با عزیز دلش رفته مسافرت و اینکه به پاس ایمانی که به خدا دارن و اعمال شایسته ای ای که انجام میدن خداوند پاداش ها رو تو این مسافرت بهشون داد مثل مناظر جذاب ،افراد مناسب زمان مناسب مکان مناسب و این تراک عالی که خیلی توش راحت بودن ،به این داشتم فکر میکردم که آقا سلیمان اعمال صالح همون توجه استاد که توجه اش به زیبایی ها به قشنگی ها به خبرهای خوب ، خبرهای فراونی عمل صالح همون سپاسگزاری خانوم شایسته که تو این سفر دوتا دفتر پر کرد عمل صالح افکار مثبت و باورهاشون ببین اینا همش عمل صالح کدوم یک از اینا رو به صورت مستمر هر روز انجام میدی ؟ عمل صالح ذوق و شوق استاد عمل صالح تاثیر گذار بودن استاد و…
آقا منبع اصلی نامحدود منم که محدودم ،
خدایا شکرت بابت دریافت آگاهی ها
و موردهای بعدی من دقیقا امروز وقت تعویض روغن و فیلتر های ماشین چه نشونه ای خوبی که آقا درست برو انجام بده سپاسگزاری از ماشین خوبم انجام بدم آقا اونایی که هر وسیله ای نقلیه که دارین بهش توجه کنید تر و تمیز اش کنید مرتب باشه داخل اتاق اش بوی خوب بده خدای من اون وسیلتون بهتون حال میده این تجربه من و به چند نفری که گفتم و اجرا کردن نتیجه گرفتم و باز میخواهید بیشتر این رودرک کنید افرادی رو ببند که ماشینشون کثیف و افرادی رو هم ببیند که ماشینشون همیشه برق میزنه استاد جونم سپاسگزارم بابت این قوانینی که به ما یاد دادی
و مورد بعدی که استاد بعد از فایلی که تو سایت قرار دادن درباره مصاحبه آقای پپ گواردیولا بود من عاشق این شخصیت شدم و بازی های سیتی رو دنبال میکنم و خیلی کیف میکنم ، استاد منم عاشق سیتی هستم و عاشق پی اس بازی کردن دوست دارم دست خدا ، من عاشقتووووووووونم
یــــــــــــــــــــــــــــــــــک ماه سفر بودی، یک ماه لذت بردی، یک ماه از خدا درخواست داشتی، بعد اومدی گفتی خدایا بارون بفرست من میخوام تو حالت بارونی شناااااا کنم!!!!؟؟؟
میدونی چی توی ذهنم پخش شد؟؟؟ واااای چقد زشت!؟ “خجالت “بکش مرد. یعنی شما از درخواست هات باید خجالت میکشیدی، خواسته ی زیاد در نظر من پررویی بود.
من مدتها بود تمرینات درخواستم رو انجام نمیدادم چون خسته شده بودم از خواسته های کوچیک و قلبم هم با خواسته های بزرگم نبود خودم رو لایق نمیدیدم
و خدا رو هم به این حالت میدیدم که بسه خجالت بکش(بنطرم بدلیل زندگی کودکیم و محرومیتم بود)
گریه کردم از این حجم از پاسخگو بودن خدا، از این حجم پتانسیلی که دنیا داره واسه جواب دادن به خواسته هامون از این حجم لیاقتی که ادم میتونه داشته باشه، از این حجم احساس لیاقتی که ادم میتونه در خودش بیدار کنه
دیشب دست کشیدم از یک مخلوق ضعیف و گفتم نمیخوام دیگه اون زندگی رو ادامه بدم من خدای خودم رو دارم من خدا رو که دیدم دیگه نخواستم به کمترش رضایت بدم
و امروز هدایت شدم به این فایل و خدا بود که با من حرف میزد و عشق خدا بود که توی قلبم میریخت
خدا اینقدر اجابت کننده بود و من بهش پشت کرده بودم!!!!!؟؟؟؟ خدا اینقدر منتظره بخوام تا با عشق اجابت کنه واسم انوقت من اینقدر برای کمترین خواسته هام خودم رو کوچیک خلق ضعیف کرده بودم
چکار کردی با من
احساس میکنم خدا هم داره با من گریه میکنه، میگه اره دیوونه همینقدر من عاشقم به تو، اره همینقدر من منتظرم تو رو کنی به من
سلام وآرزوی سلامتی برای استاد نازنین ومریم گل و همه ی دوستداران حقیقت
یوسف پیامبر چند شبی است که از شبکه آی فیلم پخش میشود
یوسف طبق خواسته ی برادران به چاه انداخته شد
ولی طبق خواست و اراده ی الهی راه رسالت برای او آسان شد
وتمام کاینات وجهان هستی دست به دست هم دادند تا یوسف به حق الهی خویش برسد
به امر خداوند آب شور چاه تبدیل به آب شیرین شد (در راه تلاش و خودسازی همه ی تضادها تبدیل به اهرم حرکت میشود)
به فرمان خداوند شترها و اسب ها تغییر مسیر دادند(قوانین میتواند به نفع ما تغییر کند)
طبق گفته ی مسیح :همه ی کار ها ومعجزاتی که من انجام دادم شما هم میتوانید انجام دهید!!!!!
یوسف وقتی با کاروانیان بود با ارتعاشات الهی اش توانست آن پیرمرد را شفا دهد.
همه ی
انسان هایی که رسالت نجات دادن یوسف را داشتند بسیار وارسته بودند
وجالب این است که خود نمیدانستند رسالت چنین کاری را دارند
به گفته ی برادران گرگ یوسف را خورده(این است عاقبت اعتماد به ذهن آشوبگر استدلالی و وعدم اعتماد به خداوند اول فرمان میدهد و بعد همیشه حداقل یک جای کار میلنگد)پدر از برادران پرسید چرا پیراهن پاره نشده خود برادران هم از این سوال یکه خوردند)
همین اشتباه را زلیخا کرد .و معلوم شد که پیراهن از پشت پاره شده و ادعای او درست نبوده و رسوا شد
عشق یوسف همه ی وجود یعقوب را فراگرفته بود در حالیکه باید مرکز وجود هر کس عشق الهی قرار گیرد و بقیه نعمت ها و فرزندان و داشته ها در راستای این عشق قرار گیرد
واین باعث شد که مورد امتحان الهی قرار گیرد
برادران فکر کردند با دور کردن یوسف میتوانند اورا از حق الهی خود محروم کنند چه خیال خامی !!!چه خیال خامی!!
آدمی از هرچه بترسد به سرش میآید
یعقوب نگران از دست دادن یوسف بود ،،واین نگرانی به وقوع پیوست
یوسف آیینه ی تمام نمای جمال و جلال الهی بود و انسان های دیگر با نگاه کرده به او باعث واقف شدن به اصل وجود خدا در خود می شدند
چون در صلح کامل باخود بود و هیچ نقطه ی تاریکی در وجودش قرار نداشت وسراسر روشنایی بود روشنایی که به منبع عشق الهی وصل بود و هرکجا قدم میگذاشت با ارتعاش خداییت درونش زیبایی ونعمت وآرامش را به وجود میآورد
اشتباهی که یوسف کرد این بود که یک لحظه فریب ذهن استدلالی اش را خورد واز زندانی آزاد شده خواست تا سفارش آزاد شدنش را بکند ولحظه ای قدرت خداوند را که ماورای همه ی قدرت هاست را فراموش کرد و آن را به دیگری داد.
وبعد متوجه اشتباهش شد
کاری که ما بیشتر مواقع انجام میدهیم و قدرت را به عوامل بیرونی میدهیم واین باعث شد یوسف سال های بیشتری در زندان بماند
ولی باز هم این تضاد و اشتباه باعث نشد یوسف اشتباهات دیگری انجام دهد ، وباعث هموار شدن راهش برای رسالتش شد چون زندانیان تحت تاثیر وجود مبارکش قرار گرفتند و هدایت یافتند وباعث شد بعدها در مسیر رسالت به او کمک کنند!!!!!
وقتی در مسیر درست باشیم و به خداوند اعتماد کنیم و حرکت کنیم خداوند همه ی درهای نعمت و فراوانی را باز میکند
همان طور که قفل های اتاق های زلیخا را برای یوسف باز کرد
و یوسف آزاد و رها شد.
وقتی بی گناه باشیم ودر مسیر الهی باشیم و به خداوند اعتماد کنیم ،خداوند جهان هستی و انسان های دیگر را مأمور میکند که راه های سخت ودشوار بر ما آسان گردد
همان طور که طفل شیر خواره که هنوز زبان باز نکرده رای به بیگناهی یوسف میدهد وخداوند از زبان نوزاد هوشمندانه زلیخا را رسوا میکند
خدایا شکرت به خاطر آیه های قرآن که همه اش درست و آرامش بخش است.
و نکته مهم اینکه بسیاری از زنان مصر زلیخا را به خاطر کارش سرزنش کردن و
وقتی یوسف وارد مجلس مصر شد ایشان از جمال و زیبایی الهی او دست های خود را بریدند(یاد آوری اینکه هیچ گاه دیگران را سرزنش و قضاوت نکنیم چون ممکن است همان اشتباهات را ما هم انجام دهیم) واین یعنی توجه و قدرت دادن به ناخواسته ها
و بسیاری موارد دیگر…….
استاد جانم خدا راشکر سالم وسرحال بامریم جان به خونتون باز گشتید
چه قدر عالی بود سفرتون !!!
به ما هم خیلی خوش گذشت
ممنونم بابت فیلم گرفتن های مریم عزیز
ممنونم باعث درون بچه که چه فیلم های عالی گرفت
کلی لذت بردم از اون بالا این همه زیبایی دیدم
خدایا شکرت بابت آب زلالی که استاد با آن ماشین را میشویند
بهشتی که هر ثانیه اش پر از رمز و راز خداوند را برایم نشانه دار میکند.
سلام و درود به درون زیبامون که داره وعده بهشت را به ما یادآوری میکنه..بهشتی که سراسرش عشق و امیدواریه
سلام و درود به چشمه روشنی بخشم که نور الهی را بازتاب میکند به چشمانم..
سلام و درود به وعده خداوند که همیشه داره استجابت استاد عزیزم را برآورده میکنه..
وای خدای من چکار داری میکنی؟…
داری چجور هدایتت را بر سر این دو عزیز بهشتی سرازیر میکنی..
بهشتی که زندگی کردن در اون، هر روز داره پر از سعادتمندی در دنیا و اخرتمون میشه
بهشتی که هر روز زیباتر زیباتر و پر شور و شوق میشه!
واقعا زبانم قاصره از اینهمه خوشبختی شما دو عزیز…
واقعا مات و مبهوتم از این قوانین الهی..که چجور داره اشرف مخلوقات بودنشو بولد میکنه.
استاد زیباییم..من در تمامی این دوران زندگیم.مثل شما دو عزیز دوستداشتنی ندیده ام که اینقدر رابطه ایی عالی رو داشته ،باشن.
از همه نظر…
از همه نظر…
تو تمام فایلاتون دقت کردم با همین روند پیش میرن..فقط تنها چیزی که داره متمایز میکنه تصاویرها رو اون….نتیجتونه..نتیجه ایی که الان تو سریال قسمت 191سریال زندگی در بهشت رو میبینم..با الانتون کاملا متفاوته..
چی بگم!
نتیجه در تمامی زوایا و جنبه ها…
نمیشه این نتیجه ها را با هیچ کس مقایسه کرد…
نتیجه ایی که داره هر روز اعتمادتون بخداوند اعتمادتون به سپاسگزاری..
اعتمادتون به تمام نعمتهاتون هی داره بیشتر بیشتر بیشتر میشه..
استادم دقیقا دو روز گذشته هم اینجا بارندگی بود..صدای اب ناودونمون و ریختن پای گلهامون.دقیقا پردایس را برام رونمایی کرد..
و مه روی کوه های اطراف خونمون.و و کلی زیباییها را هر روز داره برای من قوی قوی تر میکنه!
چند روز پیش قبل از بارندگی یه تکه ابر زیبایی مابیین ابرهای دیگه…به شکل قلب زیبایی برام رونمایی شد..تصویرشو گرفتم و مدام دارم نگاهش میکنم میگم خدایا چقدر تو زیبایی چقدر تو قشنگی چقدر این نعمتهات زیاده.
.چقدر زیباییها هر روز داره برام بولدتر میشه!
ولی من باید خیلی روی این موضوع کار کنم و بتونم کنترل ذهن بیشتر داشته باشم.و بتونم مثل مریم عزیز زیباییهای اطرافم را بیشتر بولد کنم.
چون قانون الهی هر چقدر بیشتر انجامش بدییم بیشتر داره ما رو هدایت میکنه به بهترینها..به سعادتمندی های بیشتر.
که من هر روز مخصوصا تو سریال سفر به دور امریکا دارم به واقعیت بهش برخورد میکنم.
نکات مهم قانون.همینه که بتونیم بهش عمل کنیم..و این قانون هی داره رشد میکنه میره جلو و میره جلو..بزرگ بزرگتر میشه…(نتایجش)
و الان زندگی استاد گواه بر همینه..
احساس سپاسگزاری.
احساس خوب داشتن
احساس بیشتر نزدیکتر شدن به دیدن زیباییها
احساس امیدواری و متوکل بودن بیشتر
احساس اعتماد بیشتر که (موضوع مهمیه) ما را بخداوند نزدیکتر میکنه..
اعتماد بخدا میدونم برای خودم باید خیلی بیشتر روش کار کنم..
چون این اعتماد خیلی میتونه زندگیمونو دگرگون کنه.
زندگیمونو بسازه
زندگیمونو پیشرفت بده.
اعتماد بخداوند اعتماد بخداوند اعتماد بخداوند..و این توحید..که ریشه وجودی شما دو عزیز بهشتی هست..
که اینقدر این اعتماد رو ساختین داره هر روز براتون کن فیکون میشه..
خیلی داره منو زیر رو میکنه این اعتماد …
داره لایهامو بیرون میاره..
داره اون باورهای شرکمو بهم نشون میده.
الله اکبر الله اکبر..
چقدر ماها این نکته بسیار حساس رو داریم دور میزنیم…
بهمین خاطر تنها استاد موفقعیت در دنیا هستین..چون زندگیتون بر پایه اعتماد بخداونده.
استاد توحیدیم هر چی جلو میرم هر چی اون نخاله های ذهنیم رو بیرون میکشم…
بیشتر دارم مفهموم توحید.مفهموم ایمان و اعتماد بخداوتد رو بیشتر بهش میرسم.
چون همه چیز اعتماده ..اعتماد بخداوندی که بزارییم کارهامونو برامون انجام بده.و خیالمون راحت باشه..
این خیال راحت…داره اعتماد بخداوند رو بیشتر میکنه..
ولی از بس این باور شرک زیاده..این نوضوع مهم رو نابود میکنه..
ولی چون ما داریم اگاهانه روش کار میکنیم..بیشتر بیشتر میتونیم مفهمومشو درک کنیم.که بازم برمیگرده به تکامل..
تکاملی که هر چی جلو میرم.بیشتر سپاسگزار خداوندم که داره درونمو تقویت میکنه..داره هی مسایل رو برام واضح میکنه..
انشالله همیشه پا به پای استادم باشم در این راه توحیدی..راهی که هر چه توحید را ضمیمه زندگیم قرار بدم…واقعا کم میارم…
چون ریشه تمام ناکامی های زندگی..از بین رفتن نور و گمراهیه..
گمراهی که شرک نقطعه بولدشه…
به امید بهترین زندگی توحیدی و اعتماد بخداوند برای همیشه…
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم.
خدایا مرا براه راست راه کسانیکه نعمت بخشیده ایی ..
خدایا منم میخام مثل استادم اعتمادم هر روز بهت بیشتر باشه..
خدایا منم میخام هر روز بیشتر تسلیمت باشم.
و این توحیدی بودن در اینراه دامنه وجودیم قلبم.تمام لحظاتم باشه..
چون من پذیرفتم که همه چیز به اعتماد به تو برمیگرده..من فقط باید تکاملمو طی کنم و هر بار این اعتماد به تو هی قوی تر قوی تر بشه..
خدایا در نهایت….مرا در حالی که تسلیم تو باشم بمیران.
و مرا بسوی نور بیشتر ملحق کن!و درونم را از عطر وجودت آمیخته کن..
من به غیر از تو هیچکسی را ندارم..میخام هر لحظه بهت نزدیکتر شوم.
هر روز بتونم امیدم را در اینراه راه توحیدی گسترش بدم…
استاد عزیزم در اخر صحبتهام..
بسیار سپاسگزارتونم بخاطر تک به تک فایلهایی که گذاشتین رو سایت…
هر چه این سپاسگزاری رو بگم کمه!
یه فایلی از قسمت گوشیم تصاویرهای خوشکل از همین سفرنامتون اسکرین کردم هر روز بهشون نگاه میکنم..و خاسته هامو برام واضحتر میکنه..ممنونم بسیار سپاسگزارتونم…
این تصاویرها شده بهترین قسمت گالری گوشیم..
یه حس خداگونه ایی داره..
بازمممممممم سپاس فراووان ….
ممنون از خداوندم که این سایت بهشتی را در زندگیم قرار داد..تا امروز خوشبختی بیشتری رو در درونم حس کنم!..و دنباله رو توحید باشم!
وقتی ویدیو شروع شد کلی ذوق کردم از دیدن عظمت این دریاچه زیبا و پاک، درختای سبز و جاده های تمیز و پاکیزه . اهنگ زیبا و همیشگی هم که عجیب رو ویدیو نسشته .
استاد سپاسگزاری از تراک کمپر رو هم خیلی خوب انجام دادند و با توضیحاتشون درباره اینکه در سفر های بعدی چقدر می تونند سبک بار تر سفر کنند با دیگه یاداوری کردند به ما که کارها میتونه اسان تر و بهتر از قبل بشه . شما با لذت از دیدن جاهای مختلف و برخورد با ادم های خوب صحبت میکردید و این لذت به من هم منتقل شد و امیدوارم من هم بتونم یک روز کلورادوی زیبا رو با این همه سرسبزی از نزدیک در کنار عزیزدلم ببینم .
نم نم باران و شنای شما در دریاچه هم بسیار لذت بخش بود . شما قبلا هم چنین خواسته ای داشتید که باران بیاد و شما شنا کنید در دریاچه و یادمه اجابت شد و من در یکی از قسمت های زندگی در بهشت دیدم .
زندگیتون بسیار لذت بخشه استاد عزیزم . ازادی که دارید فوق العاده هست و خدا روشکر که هر جور که دوست دارید و هر جا که میخواهید سفر میکنید .
سلام به استاد عزیز و مریم بانوی شایسته و همه اعضای خانواده توحیدی عباسمنش
به به سفر به سلامتی و خیر و خوشی تموم شد و رسیدیم به این مکان بهشتی
خدا رو صد هزار مرتبه شکر
پارادایس فقط خونه استاد و مریم جان نیست، یه جورایی همه ما عباسمنشیها رو تو خودش جا داده و دلتنگش میشیم
چقدر زیبایی و ثروت و نعمت توش هست واقعاً که با دیدنش بهشت در ذهنم تداعی میشه و چه اسم مناسبی براش گذاشتین
یکی از نکات زیبایی که از صحبتهای استاد شنیدم اینه که بعد از سفر، از خدا بخاطر اینکه ما رو بسلامت به خونه رسونده تشکر کنیم
خدایا شکرت 8 هزار کیلومتر ما رو بردی اونور دنیا گردوندی این همه زیبایی این همه قشنگی این همه آدمای فوق العاده این همه تجربیات خوب بما دادی، و صحیح و سالم بدون اینکه یه خط به ماشین به خودمون بیفته ما رو برگردوندی خونه یعنی اینقدر احساس سپاسگزاری کردم اینقدر خوشحال بودم اینقدر سپاسگزار بودم که حد نداره
نکته زیبای دیگه هم انجام دادن یه سری کارهای لازم بعد از یک استراحت عالی و تمیز کردن تراک کمپر و تقسیم کار بین استاد و مریم جان بود، و به این وسیله از ماشین سپاسگزاری کردن و اونو برای سفر بعدی آماده کردن
خدا رو شکر برای درسهایی که در این سفر گرفتیم و رشد کردیم
سفر آدمو میسازه و باعث میشه خیلی از تجربیاتی که شاید تو هیچ حالت دیگه ای نداشته باشه رو تجربه کنه
سفر باعث میشه شناختمون از همدیگه بهتر بشه خیلی اتفاقاتی میفته که نیاز به همدلی و همکاری صمیمانه داره و باعث میشه رابطه مون قشنگتر بشه
سفر میتونه یه تجربه رویایی باشه از شناخت همدیگه از شناخت خدا و از شناخت جهان
از اعتماد به خداوند و درخواست از اون که ما رو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بده
سفر جادویی داره که آدم خیلی آسونگیر میشه و با جهان اطرافش و همه چی در صلح قرار میگیره و بعد این صلح درونی کمک می کنه که ارزشهای درونیمونو رشد بدیم
سفر بما کمک می کنه در سریعترین حالت ممکن اصل رو از فرع تشخیص بدیم و تمرکزمونو رو اصل بزاریم و فرع رو کلاً رها کنیم، خیلی به چیزی گیر ندیم
در لحظه زندگی کنیم و لذت ببریم و در عین حالی که لذت میبریم کارهامونو هم انجام بدیم
سپاسگزاری فراوان استاد از خداوند بخاطر این همه نعمت و زیبایی و آرامش، آسایش و راحتی که در سفر داشتن
و سپاسگزاری بسیار زیبای استاد و مریم جان از همدیگه
و اینکه مریم جان در شروع سفر به خداوند گفت خدایا تو صاحب این سفر هستی و خواسته ها و علاقه مندی های ما رو میدونی، ما رو هدایت کن…و خداوند بهتر از اون چیزی که فکر می کرد هدایتشون کرد
هر بار تجربه ها از سفر بیشتر میشه و سفرهای بعدی بهتر و راحتتر و سبکبارتر میشه
واعتمادمون به خداوند بیشتر باشه که هر وقت یه نیازی بوجود بیاد خدا پاسخش رو میده و تمرکز کنیم رو باور فراوانی که همه چیز همه جا هست و ما در زمان مناسب هدایت میشیم به جایی که نیازهامون برآورده بشه
چقدر همه چی میتونه رویایی و قشنگ باشه وقتی که آدم در مسیر درست قرار بگیره
هر روز بهتر هر روز راحتتر ساده تر
و استادی که خیلی دوست داره موقعی که بارون میاد بپره تو آب و از خدا خواست که بارون بیاد..و خدا هم خیلی سریع خواسته شو برآورده کرد
الهی صد هزار مرتبه شکرت که هستی و هوای منو خیلی داری و من هدایت میکنی
استاد عزیز و نازنین و بزرگوار و توحیدی سلام
خانم شایسته عزیز و نازنین سلام
دوستان جان ، خانواده عزیز و نازنین و بزرگوار و دوست داشتنی من سلام
بعد از مدتها امروز نیروی پرقدرت و پراز شوروشوق و احساس خوب و ناب تا همین الان داره میگه برو و بنویس
منهم تسلیم شدم و گفتم چشم
شاید چیزهائی که مینویسم ربطی به موضوع فایل بینظیر و فوق العاده استاد عزیز و مریم نازنین نداشته باشه
اما باید بنویسم و به یاری الله یکتا مینویسم ، الهی با مید تو
من از اول آبانماه قدم دوازده دوره فوق العاده دوازده قدم رو به لصف الله یکتا شروع کردم و ذهنم هراز چند وقتی میگفت خوب حالا تو چک آپ فرکانسی چی میخوای بنویسی و چی داری که بنویسی و حالا که چی و از این داستانها …
یادمه خرداد ماه که من فکر کنم تو قدم هفتم بودم ، وقتی فکر میکنم استاد تازه سفر رو شروع کرده بودند و کامنتهای دوستان هم بعد از فایها مثل همیشه انقلابی به پا کرده بود ، وقتی کامنتهای سید علی خوشدل عزیز و نازنین و دیگر دوستان خوب و الهی رو توی سایت میخوندم شور حال دیگه در وجودم به پا شده بود . مخصوصا کامنتهای سید علی خوشدل عزیزم که با آیه هایی از قرآن همراه بود انقلابی رو تو وجود من بپا کرده بود . البته که کامنتی هم نوشتم و حسی به من میگفت تو چرا قرآن نمی خونی و چرا به خوبی سید علی عزیز قرآن بلد نیستی بخونی و یاد حرفهای استاد عزیزم می افتادم گه میگفت خودتون رو با کسی مقایسه نکنید شما نمیدونید دیگران چقدر روی خودشون کار کردن و از کجا شروع کردن . یکجا سید علی عزیز نوشته بود که فکر کنم الهامی و به دلیلی ساعت حدود سه از خواب بیدار شدن و جواب مسئله رو حل کردن و داستان حل شد .
من دوبار قبلا تو همین دوره ها شاید بعد از دیدن فایلهای فوق العاده رضا عطار روشن عزیز و نازنین بود، با صدای بلند توی خواب شنیده بودم فلق بطور واضح و مشخص و یکبار هم به من گفته شد تسلیم و چیزی در این عنوان و با این معنی
ایده اینکه صبحها زودتر بیدار شم و ستاره قطبی رو بنویسم و روی خودم کار کنم در من شکل گرفت ، البته فایلا انگیزشی استاد رو هم هر روز صبح قبل از شروع کارو فعالیت گوش میدادم که میگن شما وقتی موفق میشدو نتیجه میگیرید که شبها دیرتر میخوابید و صبحها زودتر بیدار میشید . من صبحها زودتر بیدار شدم شروع کردم به نوشتن . روی خودم کار کردن احساس کردم باید حرکت کنم نصف شبها بیدار میشدم میرفتم روی تراس به آسمان نگاه میکردم لذت میبردم احساس کردم باید حرکت کنم شروع کردم به پیاده روی آروم آروم به سمت بیرون از شهر توی دل تاریکی رفتن نیروی بهم میگفت باید بری توی دل ترسها باید حرکت کنی ، هر روز بهتر و بهتر شدم با احساس خوب و باشوروشوق خیلی زیاد هر روز زودتر از خواب بیدار میشدم اول قرآن سوره حمد و اخلاص و فلق و ناس اونهائی که بلد بودم ، خوندن سوره حمد بعد از آموزه ها و دوره های استاد انقلابی در من بپا میکنه چنان لذت و احساس خوبی در من بوجود میاره که قابل وصف نیست .
تنها هروز با شور و شوق میزدم بیرون توی دل تاریکی و سعی کردم از مسیری برم که کسی نباشه و تنها باشم با خدا حرف میزدم و فایل گوش میدادم و شکر گزاری میکردم و با احساس خوب لذت میبردم کیف میکردم و حال میکردم و میکنم
پر از احساس خوب و ناب و لذت شادی خوشحالی و شورو شوق زیاد دیگه ترسهام کم شده بود و دیگه نمیترسیدم از تنهائی و تاریکی در بیرون از شهر و بیابان و داشتم لذت میبردم وقتی طلوع زیبای خورشید رو توی بیابان و جاهای بکر میدیدم و میبینم ، نسیم صبحگاهی سر صبح و سحر و بانگ خوندن خروسها و پرواز پرندها روح منو نوازش میکرد و میکنه
از لحضه لحضه روزها لذت میبردم و لذت میبرم .
من مدارم تغییر کرده بود خودم متوجه این تغییر شده بودم و منتظر اتفاقات خوب و الهامات خداوند بودم ، آرام و با عشق داشتم روی خودم کار میکردم و انتظار زیادی هم از خودم نداشتم و داشتم لذت میبردم و میدونم که باید تکاملم طی بشه فقط من باید ادامه بدم و با قدرت در این مسیر الهی حرکت کنم و ادامه بدم …..
وقتی اولین هزار تومانی رو پیدا کردم ، داشتم فریاد میزدم و از خدا شکر گزاری و سپاسگزاری میکردم ، چون این یک نشانه بود برای من که تو داری مسیر رو درست میری و ادامه بده ، چند روز گذشت ذهن داشت میگفت دیدی اتفاقی بود دیگه خبری نیست دیدی …. بعد یه مدت دیگه یه هزاری دیگه الله اکبر انقلابی در من بپاشد ، چون استاد گفته بود که وقتی درای درست حرکت میکنی نشانه ها میاد و من ایمان و باور داشتم از خدا هر روز یه نشانه دیگه میخواستم .
یه روز یه گوشه هزاری پیدا کردم برداشتم و انداختم گفتم نه من بهتر میخوام حرکت کردم ، یاد حرف استاد افتادم گفت وقتی که داری در مسیر درست میری یه طلا پول یا یه تیکه طلا پیدا میکنی …. برگشتم تیکه پول هزاری رو از زمین برداشتم گفتم خدایا شکرت اینهم یه نشانه دیگه گذاشتم جیبم و بردم گذاشتم لای دفترم مثل پولهای دیگه و شکر گزاری کردم بابتش ….
دیگه وقتی هر روز پول پیدا میکردم پیش خودم گفتم شاید قرار نیست من دیگه کار دیگه ای بکنم فقط قراره من پول پیدا کنم . پولها فقط تا این زمان هزار تومانی بود اما شده بود هر روز ….
چند روز گذشت پولی پیدا نکردم نجواهای ذهن شروع شد …
روزی که ده هزار تومانی پیدا کردم انقلابی در من بپا شد و من یاد تمرینی افتادم که استاد میگه وقتی پولی رو خرج میکنه بگید خدایا شکرت که پرداخت شد . ده برابرش برگشت و واریز شد بحسابم . قانون داشت به وضوح هرچه تمامتر جواب میداد و من در مدار خوبیها بودم .
چند روز گذشت پائیز شروع شد و بخاطر سردی هوا من چن مدتی بیرون نرفتم .
حالام بدشد احساس خوبی نداشتم
تصمیم گرفتم با لباس گرمتر برم بیرون و توی همون روز اول که مسیر رو عوض کردم و به مسیر دورتری رفتم دوباره یه نشانه دیگه و یه ده هزارتومانی دیگه . الله اکبر خدایا شکرت
پولهارو با عشق میارم صاف میکنم و باعشق لای دفتر شکر گزاریهام میزارم و مینویسم و تاریخ میزنم و سپاسگزاری و شکرگزاری میکنم .
و قول داده بودم که باید تا پایان قدم دوازده دوره بی نظیر دوازده قدم هر روز به این مسیر ادامه بدم .
دیرو زدخترم با من اومد و چند وقتی هست که یه ایده ای اومد که با دوچرخه برو بیرون و منهم چند وقتیه که با دوچرخه دارم از این مسیر زیبا لذت میبرم . با دختر گلم با دوچرخه رفتیم و بینهایت لذت بردیم تو تاریکی و زمان سپیده دم تو دل طبیعت بینهایت لذت بردیم کیف کردیم حال کردیم عشق دادیم عشق گرفتیم و من بینهایت کر گزاری و سپاسگزاری کردم .
امروز نجواها اومد که امروز دیگه به خودت استراحت بده بمون خونه حالا فردا میری دیروز هم که بیشتر موندی بیرون .
اما یدالله فوق ایدیهم . من به قدرت خدا ساعت چهار ونیم صبح بیدار بودم پاشدم دوش گرفتم مثل هر روز قآن خوندم و نجواها خاموش شد . با عشق لباس پوشیدم زدم بیرون .
چند وقتی بود ندائی میگفت از همون مسیر اول که تردد بیشتری داره امروز برو و چند روز هم بود که از این مسیر میرفتم
توی دلم گفتم این مسیر اولین مسیری که شروع کردم به حرکت ولی اینجا تا حالا پولی پیدا نکردم .
الهامی بهم گفت اگه توی مدارش باشی اینجا هم پیدا میکنی رفتم و چون بعد از برگشتن آماده میشم و میرم سر کار معمولا تنظیم میکنم تا یه مسیر میرم و بر میگردم . خواستم برگردم ساعت رو نگاه کردم دیدم زوده چون امروز زودتر اومدم وقت بیشتری دارم . ندا گفت برو بالاتر . سربالائی بود نیاز به رکاب و پا زدن بیشتر بود . پیاده شدم مثل هر روز رو به سمت شروق
و بسمت طلوع خورشید و بسمت قبله شده دستهامو مثل هر روز باز کردم گفتم ….
خدایا من تسلیمم خدایا من آماده هستم من قلبمو باز میکنم خدایا من اجازه میدم
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از توکمک و یاری میجویم
خدایا منو هدایت کن به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای ، نه راه کسانی که به انها غضب کرده ای و نه راه گمراهان .
الهی صد هزار مرتبه شکرت که هستی و هوای منو خیلی داری و من هدایت میکنی .
و بعد از شکر گزاری با قدرت حرکت کردم بسمت بالاتر رفتن
و توجهم هر روز به اینه که من پول و چیزی پیدا میکنم چون تا حالا بغیر پول یه فلش که پایان نامه دکتری یه عزیزی رو پیدا کردم که به دستش رسوندم و یه دسته کلید که بغیر از تعدای کلید دوتا کلید گاوصندوق هم داشت….
توی تاریکی احساس کردم که یه اسکناس دوهزار تومانی افتاده کنار جاده . ردشدم گفتم موقع برگشت نگاه میکنم اگه پول بود و برای من باشه برش میدارم . تردد زیاد شده بود رفت آمد داشت کم کم زساد میشد اما هوا همچنان تاریک بود .
تا انتهای مسیر رفتم موقع برگشت یاد پوله افتادم ، دیدم هنوز از اومجا رد نشدم سرعتم رو کم کردم رسیدم دیدم بله یه اسکناس تا نشده روی زمین تو تاریکی هوا تشخیص ندادم . از دوچرخه پیاده شدم رفتم پول رو برداشتم دیدم کنارش هم هست اول فکر کردم کناری پونصد هزار تومانی نوه برداشتم دیدم تراور پنجان هزار تومانه ، باز هم پول بود براشتم دیدم بابا اونی که فکر میکردم دوهزار تومانیه ، تراور صد هزار تومانیه . بازهم پول روی زمین بود پول نوی تا نشده تروار پنجاه هراز تومانی و صد هزار تومانی نو نو نو .
اولا وقتی پول پیدا میکردم وقتی میخواستم بردارم دور و بر خودم رو نگاه میکردم ببینم کسی نباشه ، اما امروز با خیال راحت داشتم پولهارو جمع میکردم و ایمان داشتم دیگران اون پولهارو ندیدن و نمیبینند و امنها برای منه و در مداره منه ..
خدارو شکر که گردش مالیه من میانگین در ماه شاید بالغ بر 20 میلیارد تومان باشه که البته خوب همش برای من نیست اما پول زیادی رو هر روز به واسطه شغلی که دارم میبینم و بحاسبم میاد و برادشت میشه . اما پیدا کردن یک هزار تومانی چنان در من لذت و نیری ایجاد کرد وقتی فهمیدم که در مسیر درستی قراردازم که قابل وصف نیست .
پولهارو گذاشتم جیبم و خیالم راحت شد که نمی افته سوار دوچرخه شدم و تو دل تاریکی که کم کم داشت سپیده هم میزد شاید هم زده بود . مات و مبهوت رو به خدا کردم خدایا به هر طرف نکاه میکردم پول نو روی زمین بود انگار یکی برای من اونهارو ریخته بود روی زمین .
من این حالت پول جمع کردن روی زمین رو فقط توی خوابها و رویاهام دیده بودم که هرچی دارم پول و یا طلائی که پیدا کردم رو جمع میکنم بازهم هست و هی داره بیشتر و بیشتر و بیشتر میشه مثل الماسهائی که استاد ازشون داره مثال میزنه .
توی مسیر داشتم اشک و شوق رو فریاد میزدم داشتم با تمام وجودم گریه میکردم و خق حق رو فریاد میکشیدم . نمیدونم چی باید بگم و چی بنویسم
واقعا نمیدونم این حس رو چه جوری باید بیان کنم .
من ایمان و باور دارم خداوند همه چیز میشود همه کس را ، به شرطی پا کی دل
من به خداوند و الهامات او ایمان و باور دارم به باور دارم که خداوند بمن که پاکترین و مقدسترین انسان روی کره زمین هستم الهام میکند .
و الهامات و اتفاقات خوب زمانی میافتد که من آرام هستم و آرامش دارم و از زندگی لذت میبرم و شادم و خوشحالم و احساس خوبی دارم و شوروشوق خیلی زیادی دارم .
من به خداوند اعتماد کامل دارم من به اجابت وعده خداوند ایمان و باور دارم .
ما به اندازه ای که ایمان و باور داریم میتوانیم جهان رو به تسخیر خودمون در بیاوریم .
وقتی رسیدم خونه همسر عزیزم از خواب مثل همیشه بیدار شد تا برام صبحانه رو آماده کنه ، بهش گفتم دوباره پول پیدا کردم ، پرسدم فکر میکنی چقدر ، گفت پنجاه هزار تومان وقتی مبلغ رو بهش گفتم و اشکهای منو دید چشاش پر اشک شد فقط داشت نگاه میکرد .
وقتی سوار سرویس شدم که بیام سر کار همکارم از چشهای سرخ شدم که از شدت گریه قرمز شده یه چیزهائی فهمید ، فکر کرد که نخوابیدم .
مثل هر روز توی سرویس اختصاصی و فوق العاده خوبی شکر خدا دارم داشتم فایل گوش میدادم اشک امانم نمیداد ، ندائی گفت دیگه امروز فایل گوش نده و بزار اشکات نیاد . فایل و قطع کردم . الله اکبر رادیو پخش ماشین داشت این آهنگ ای رو پخش میکرد.
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوهگه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همیجوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هرجا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه نیم من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید
تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید
هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
خدایا من تسلیمم خدایا من آماده هستم خدایا من قلبمو بازمیکنم خدایا من اجازه میدهم
خدایا تنها تورامیپرستم و تنها از تو کمک و یاری می جویم
خدایا منو هدایت کن یه راه راست ، به راه کسانی که نعمت داده ای به آنها ، نه راه کسانی که غضب کرده ای به آنها و نه راه گمراهان
◀️خدا را شکر دوباره برگشتیم به پرایدایس زیبا ،چقدر اینجا دلنوازه و این تصاویری که از زاویه درون تهیه کردید، این سبزی پهناور، این جاده 4 باند زیبا ،واقعاً دیدنش حال آدم رو جا میاره خدا را شکر
این باورتون به خداوند که تمام کارها را انجام میده باعث شده این سفر بسیار شگفت انگیز و هدایتی باشه و اعتقاد شما رو در عمل دیدم که به زیباییها هدایت میشوید
در زمانی که مردم توجهشون به نازیباییهاست شما سریالی ساختید که فقط توجه مطلق به زیباییها است شما مسیری رو میرین که خلاف بیشتر طرز تفکر جامعه است
اینکه استاد عزیز شما بارها از خانم شایسته تشکر میکنید از زیباییها، از ماشین ،از باران، از دریاچه ،اینا همش درس داره که نه در حرف در عمل باید این حالت خوب باشه
امشب کلیپ یکی از این یوتیوب را دیدم که در سفر لپ تاپش شکسته بود و امشب هم این فایل رو که دیدم با خودم گفتم استاد 8000 کیلومتر راه رفته بدون هیچ ناراحتی و اتفاقی و فقط لذت برده این تفاوته نشستن روی دوش خداست.
این فایل به من میگه وقتی که به خداوند باور داشته باشی و از زندگیت لذت میبری و نگرانی هیچی نیستی این باور حقیقیه
وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفى إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ
اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرّب نمیسازد، جز کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالحی انجام دهند که برای آنان پاداش مضاعف در برابر کارهایی است که انجام دادهاند؛ و آنها در غرفههای (بهشتی) در (نهایت) امنیّت خواهند بود!
سبا آیه 37
سلام سلام به روی ماه استاد و خانوم شایسته بزرگوار و همه مسافران این سفر عالی و بی نظیر
یاد این شعر کودکانه افتادم
رسیدیمو رسیدیم کاش که نمیرسیدم
تو راه بودیم خوش بودیم
سوار فورد قرمز بودیم .
خدای من شکرت رسیدیم به این پرادایس بی نظر تو این هوای بی نظیر بازم در زمان مناسب در مکان مناسب
آیه بالا آیه روز من بود یدونه آپلیکیشن دارم که هر روز تو یه ساعت مشخص برام یه آیه ارسال میکنه و به خودم میگم این آیه ها ارسالی از خدا برای من
وسط فایل استاد داشت توضیح میداد این پیام اومد گفتم خدای من این مصداق استاد بدون هیچ وابستگی با عزیز دلش رفته مسافرت و اینکه به پاس ایمانی که به خدا دارن و اعمال شایسته ای ای که انجام میدن خداوند پاداش ها رو تو این مسافرت بهشون داد مثل مناظر جذاب ،افراد مناسب زمان مناسب مکان مناسب و این تراک عالی که خیلی توش راحت بودن ،به این داشتم فکر میکردم که آقا سلیمان اعمال صالح همون توجه استاد که توجه اش به زیبایی ها به قشنگی ها به خبرهای خوب ، خبرهای فراونی عمل صالح همون سپاسگزاری خانوم شایسته که تو این سفر دوتا دفتر پر کرد عمل صالح افکار مثبت و باورهاشون ببین اینا همش عمل صالح کدوم یک از اینا رو به صورت مستمر هر روز انجام میدی ؟ عمل صالح ذوق و شوق استاد عمل صالح تاثیر گذار بودن استاد و…
آقا منبع اصلی نامحدود منم که محدودم ،
خدایا شکرت بابت دریافت آگاهی ها
و موردهای بعدی من دقیقا امروز وقت تعویض روغن و فیلتر های ماشین چه نشونه ای خوبی که آقا درست برو انجام بده سپاسگزاری از ماشین خوبم انجام بدم آقا اونایی که هر وسیله ای نقلیه که دارین بهش توجه کنید تر و تمیز اش کنید مرتب باشه داخل اتاق اش بوی خوب بده خدای من اون وسیلتون بهتون حال میده این تجربه من و به چند نفری که گفتم و اجرا کردن نتیجه گرفتم و باز میخواهید بیشتر این رودرک کنید افرادی رو ببند که ماشینشون کثیف و افرادی رو هم ببیند که ماشینشون همیشه برق میزنه استاد جونم سپاسگزارم بابت این قوانینی که به ما یاد دادی
و مورد بعدی که استاد بعد از فایلی که تو سایت قرار دادن درباره مصاحبه آقای پپ گواردیولا بود من عاشق این شخصیت شدم و بازی های سیتی رو دنبال میکنم و خیلی کیف میکنم ، استاد منم عاشق سیتی هستم و عاشق پی اس بازی کردن دوست دارم دست خدا ، من عاشقتووووووووونم
سلیمان رفیعی 23 آبان 1402
روستای آراسنج
سلام استاد عزیزم و مریم جان دوست داشتنی
و همه ی دوستان هم فرکانسی
من به همراه دخترم که 7 سالشه این سریال جذاب رو دنبال میکنیم
تی ابن قست که استاد گفتن من از کامنت گذاشتن شماها انرژی میگیرم دخترم گقت تا براتون کامنت بذارم دخترم بگه و من بنویسم متن زیر نظر دخترمه:
من ازتون خیلی یاد گرفتم که چجوری رفتار کنم من خیلی شما رو دوست دارم شما خیلی به من یاد دادین که سپاسگزارم و شاد باشم
من عاشق دیدن سفر به دور آمریکا هستم و هر شب با مامانم میبینمش و خیلی کیف میکنم
همسر شما خیلی مهربان و دوست داشتنی است
شما استاد عباسمنش مهربان هستید من عاشق رفتارهای خوب شما هستم
خداحافظ
سلام استاد جانم
سلام مریم جانم
رسیدن بخیر
به بههههه چه هوایییی چ درختایییی
خدای من خود بهشت
الحق ک برازندشه اسمش
تحسین میکنم مثل همییییشه
مریم جان ترو تمیز مرتبو
ک سعی میکنم الگو بردار خوبی باشم براش
منم خیلی دلم واسه پردایس و مرغ و خروسا تنگ شده بود
اصن دلم واسه سریال زندگی دربهشت و ارامش اینجا تنگشده بود
دقیقا سفر ادمارو از حاشیه ها و سخت گیری های بی مورد
دور میکنه
امیدوارم بزودی منم هدایت بشم ب سفر
ب یجای خوش اب و هوا ب جایی ک دریا داره
عاشقتونم ک انقدررر سپاسگزارید
چقدرر یاد گرفتم ازتون این سپاسگزاری رو
قبلنا توقع داشتم همه چیز خودبخود خوب باشع یعنی وقتی ی اتفاق خوب میفتاد میگفتم خب بایدم همینطوری باشه و ن ازخدا و ن از هیچ ادم دیگری سپاسگزاری نمیکردم
و تعداد اتفاقای خوب زندگیم یک هزارم الانم نبود الانم نمیگم توی این موضوع عالیم
اما دارم تمرین میکنم
بصورت اگاهانه هنوز در ناخوداگاهم نرفته اما
بازم نتایج این سپاسگزاری رو در حال و احساس خوب خودمو رخ دادن اتفاقات خوب دارم مشاهده میکنم
درسی که میتونم از صحبتهای شما بگیرم اینه که
کمالگرا نباشیم در هیچ چیزی
مثلاً در همین مثال سفر کردن نخواهیم که همه چیز کامل و همه چیز درست و بینقص باشه همه چیز رو خودمون از قبل پیش بینی کرده باشیم و برنامهریزی کنیم بجاش
خودمون رو بسپاریم به جریان هدایت و
سعی کنیم همیشه یک قدم بهتر از قبلمون باشیم
ازتجربه هامون استفاده کنیم و سعی کنیم قدم های بعدی رو بهتر برداریم
فقططط کمی بهتر
و کم کم بعد ی مدت میبینیم زمین تا اسمون توی اون موضوع راحت تر شدیم
و بهتر مسائل رو درک میکنیم
نوش جانتون استاداین بارون زییبایی ک درخواست کردید از خدامون
و این اب فوق العاده
آبی ک باحضور شما مثبت شده
بس ک شما انرژی مثبت و زیبابین هستید غیر ازین هم نمیتونع باشه
و حالا ساعت 12:15
باران رحمت الهی داره میبارع و اقا داره فوتبال بازی میکنه
در کمال ارامش چقدر خوبه
ک نگران نیستیم
نگران اتفاق غیرمترقبه نیستیم همه چیز در کنترل خداست
ما این نعمت رو داریم در صورتی ک اکثر مردم دنیا توی نگرانی و استرس اتفاقات اینده و غم گذشته زندگی میکنن
خدایا شکرت
بابت این ارامش و اسایش
سلام استاد جونم سلام مریم عشق
سلام به خانواده ی گلم
استاد من از دیدن این فایل نشستم به گریه کردن
یــــــــــــــــــــــــــــــــــک ماه سفر بودی، یک ماه لذت بردی، یک ماه از خدا درخواست داشتی، بعد اومدی گفتی خدایا بارون بفرست من میخوام تو حالت بارونی شناااااا کنم!!!!؟؟؟
میدونی چی توی ذهنم پخش شد؟؟؟ واااای چقد زشت!؟ “خجالت “بکش مرد. یعنی شما از درخواست هات باید خجالت میکشیدی، خواسته ی زیاد در نظر من پررویی بود.
من مدتها بود تمرینات درخواستم رو انجام نمیدادم چون خسته شده بودم از خواسته های کوچیک و قلبم هم با خواسته های بزرگم نبود خودم رو لایق نمیدیدم
و خدا رو هم به این حالت میدیدم که بسه خجالت بکش(بنطرم بدلیل زندگی کودکیم و محرومیتم بود)
گریه کردم از این حجم از پاسخگو بودن خدا، از این حجم پتانسیلی که دنیا داره واسه جواب دادن به خواسته هامون از این حجم لیاقتی که ادم میتونه داشته باشه، از این حجم احساس لیاقتی که ادم میتونه در خودش بیدار کنه
دیشب دست کشیدم از یک مخلوق ضعیف و گفتم نمیخوام دیگه اون زندگی رو ادامه بدم من خدای خودم رو دارم من خدا رو که دیدم دیگه نخواستم به کمترش رضایت بدم
و امروز هدایت شدم به این فایل و خدا بود که با من حرف میزد و عشق خدا بود که توی قلبم میریخت
خدا اینقدر اجابت کننده بود و من بهش پشت کرده بودم!!!!!؟؟؟؟ خدا اینقدر منتظره بخوام تا با عشق اجابت کنه واسم انوقت من اینقدر برای کمترین خواسته هام خودم رو کوچیک خلق ضعیف کرده بودم
چکار کردی با من
احساس میکنم خدا هم داره با من گریه میکنه، میگه اره دیوونه همینقدر من عاشقم به تو، اره همینقدر من منتظرم تو رو کنی به من
نمیتونم کامل کنم
سلام وآرزوی سلامتی برای استاد نازنین ومریم گل و همه ی دوستداران حقیقت
یوسف پیامبر چند شبی است که از شبکه آی فیلم پخش میشود
یوسف طبق خواسته ی برادران به چاه انداخته شد
ولی طبق خواست و اراده ی الهی راه رسالت برای او آسان شد
وتمام کاینات وجهان هستی دست به دست هم دادند تا یوسف به حق الهی خویش برسد
به امر خداوند آب شور چاه تبدیل به آب شیرین شد (در راه تلاش و خودسازی همه ی تضادها تبدیل به اهرم حرکت میشود)
به فرمان خداوند شترها و اسب ها تغییر مسیر دادند(قوانین میتواند به نفع ما تغییر کند)
طبق گفته ی مسیح :همه ی کار ها ومعجزاتی که من انجام دادم شما هم میتوانید انجام دهید!!!!!
یوسف وقتی با کاروانیان بود با ارتعاشات الهی اش توانست آن پیرمرد را شفا دهد.
همه ی
انسان هایی که رسالت نجات دادن یوسف را داشتند بسیار وارسته بودند
وجالب این است که خود نمیدانستند رسالت چنین کاری را دارند
به گفته ی برادران گرگ یوسف را خورده(این است عاقبت اعتماد به ذهن آشوبگر استدلالی و وعدم اعتماد به خداوند اول فرمان میدهد و بعد همیشه حداقل یک جای کار میلنگد)پدر از برادران پرسید چرا پیراهن پاره نشده خود برادران هم از این سوال یکه خوردند)
همین اشتباه را زلیخا کرد .و معلوم شد که پیراهن از پشت پاره شده و ادعای او درست نبوده و رسوا شد
عشق یوسف همه ی وجود یعقوب را فراگرفته بود در حالیکه باید مرکز وجود هر کس عشق الهی قرار گیرد و بقیه نعمت ها و فرزندان و داشته ها در راستای این عشق قرار گیرد
واین باعث شد که مورد امتحان الهی قرار گیرد
برادران فکر کردند با دور کردن یوسف میتوانند اورا از حق الهی خود محروم کنند چه خیال خامی !!!چه خیال خامی!!
آدمی از هرچه بترسد به سرش میآید
یعقوب نگران از دست دادن یوسف بود ،،واین نگرانی به وقوع پیوست
یوسف آیینه ی تمام نمای جمال و جلال الهی بود و انسان های دیگر با نگاه کرده به او باعث واقف شدن به اصل وجود خدا در خود می شدند
چون در صلح کامل باخود بود و هیچ نقطه ی تاریکی در وجودش قرار نداشت وسراسر روشنایی بود روشنایی که به منبع عشق الهی وصل بود و هرکجا قدم میگذاشت با ارتعاش خداییت درونش زیبایی ونعمت وآرامش را به وجود میآورد
اشتباهی که یوسف کرد این بود که یک لحظه فریب ذهن استدلالی اش را خورد واز زندانی آزاد شده خواست تا سفارش آزاد شدنش را بکند ولحظه ای قدرت خداوند را که ماورای همه ی قدرت هاست را فراموش کرد و آن را به دیگری داد.
وبعد متوجه اشتباهش شد
کاری که ما بیشتر مواقع انجام میدهیم و قدرت را به عوامل بیرونی میدهیم واین باعث شد یوسف سال های بیشتری در زندان بماند
ولی باز هم این تضاد و اشتباه باعث نشد یوسف اشتباهات دیگری انجام دهد ، وباعث هموار شدن راهش برای رسالتش شد چون زندانیان تحت تاثیر وجود مبارکش قرار گرفتند و هدایت یافتند وباعث شد بعدها در مسیر رسالت به او کمک کنند!!!!!
وقتی در مسیر درست باشیم و به خداوند اعتماد کنیم و حرکت کنیم خداوند همه ی درهای نعمت و فراوانی را باز میکند
همان طور که قفل های اتاق های زلیخا را برای یوسف باز کرد
و یوسف آزاد و رها شد.
وقتی بی گناه باشیم ودر مسیر الهی باشیم و به خداوند اعتماد کنیم ،خداوند جهان هستی و انسان های دیگر را مأمور میکند که راه های سخت ودشوار بر ما آسان گردد
همان طور که طفل شیر خواره که هنوز زبان باز نکرده رای به بیگناهی یوسف میدهد وخداوند از زبان نوزاد هوشمندانه زلیخا را رسوا میکند
خدایا شکرت به خاطر آیه های قرآن که همه اش درست و آرامش بخش است.
و نکته مهم اینکه بسیاری از زنان مصر زلیخا را به خاطر کارش سرزنش کردن و
وقتی یوسف وارد مجلس مصر شد ایشان از جمال و زیبایی الهی او دست های خود را بریدند(یاد آوری اینکه هیچ گاه دیگران را سرزنش و قضاوت نکنیم چون ممکن است همان اشتباهات را ما هم انجام دهیم) واین یعنی توجه و قدرت دادن به ناخواسته ها
و بسیاری موارد دیگر…….
استاد جانم خدا راشکر سالم وسرحال بامریم جان به خونتون باز گشتید
چه قدر عالی بود سفرتون !!!
به ما هم خیلی خوش گذشت
ممنونم بابت فیلم گرفتن های مریم عزیز
ممنونم باعث درون بچه که چه فیلم های عالی گرفت
کلی لذت بردم از اون بالا این همه زیبایی دیدم
خدایا شکرت بابت آب زلالی که استاد با آن ماشین را میشویند
بابت همه چیز پارادیس شکرت
دوستتون دارم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
بنام خداوندی که زیباست و زیباییها را دوستدارد..
سلام و درود به بهشت زیباییم پردایس.
بهشتی که هر ثانیه اش پر از رمز و راز خداوند را برایم نشانه دار میکند.
سلام و درود به درون زیبامون که داره وعده بهشت را به ما یادآوری میکنه..بهشتی که سراسرش عشق و امیدواریه
سلام و درود به چشمه روشنی بخشم که نور الهی را بازتاب میکند به چشمانم..
سلام و درود به وعده خداوند که همیشه داره استجابت استاد عزیزم را برآورده میکنه..
وای خدای من چکار داری میکنی؟…
داری چجور هدایتت را بر سر این دو عزیز بهشتی سرازیر میکنی..
بهشتی که زندگی کردن در اون، هر روز داره پر از سعادتمندی در دنیا و اخرتمون میشه
بهشتی که هر روز زیباتر زیباتر و پر شور و شوق میشه!
واقعا زبانم قاصره از اینهمه خوشبختی شما دو عزیز…
واقعا مات و مبهوتم از این قوانین الهی..که چجور داره اشرف مخلوقات بودنشو بولد میکنه.
استاد زیباییم..من در تمامی این دوران زندگیم.مثل شما دو عزیز دوستداشتنی ندیده ام که اینقدر رابطه ایی عالی رو داشته ،باشن.
از همه نظر…
از همه نظر…
تو تمام فایلاتون دقت کردم با همین روند پیش میرن..فقط تنها چیزی که داره متمایز میکنه تصاویرها رو اون….نتیجتونه..نتیجه ایی که الان تو سریال قسمت 191سریال زندگی در بهشت رو میبینم..با الانتون کاملا متفاوته..
چی بگم!
نتیجه در تمامی زوایا و جنبه ها…
نمیشه این نتیجه ها را با هیچ کس مقایسه کرد…
نتیجه ایی که داره هر روز اعتمادتون بخداوند اعتمادتون به سپاسگزاری..
اعتمادتون به تمام نعمتهاتون هی داره بیشتر بیشتر بیشتر میشه..
چقدر حرفهاتون بدل میشینه..چقدر لحن صحبتاتون شیرینی وجودمه..
شیرینی که قند مصنوعی نداره
شیرینی که مزه عسل بهشتی داره.کاملا طبیعیه!
استادم دقیقا دو روز گذشته هم اینجا بارندگی بود..صدای اب ناودونمون و ریختن پای گلهامون.دقیقا پردایس را برام رونمایی کرد..
و مه روی کوه های اطراف خونمون.و و کلی زیباییها را هر روز داره برای من قوی قوی تر میکنه!
چند روز پیش قبل از بارندگی یه تکه ابر زیبایی مابیین ابرهای دیگه…به شکل قلب زیبایی برام رونمایی شد..تصویرشو گرفتم و مدام دارم نگاهش میکنم میگم خدایا چقدر تو زیبایی چقدر تو قشنگی چقدر این نعمتهات زیاده.
.چقدر زیباییها هر روز داره برام بولدتر میشه!
ولی من باید خیلی روی این موضوع کار کنم و بتونم کنترل ذهن بیشتر داشته باشم.و بتونم مثل مریم عزیز زیباییهای اطرافم را بیشتر بولد کنم.
چون قانون الهی هر چقدر بیشتر انجامش بدییم بیشتر داره ما رو هدایت میکنه به بهترینها..به سعادتمندی های بیشتر.
که من هر روز مخصوصا تو سریال سفر به دور امریکا دارم به واقعیت بهش برخورد میکنم.
نکات مهم قانون.همینه که بتونیم بهش عمل کنیم..و این قانون هی داره رشد میکنه میره جلو و میره جلو..بزرگ بزرگتر میشه…(نتایجش)
و الان زندگی استاد گواه بر همینه..
احساس سپاسگزاری.
احساس خوب داشتن
احساس بیشتر نزدیکتر شدن به دیدن زیباییها
احساس امیدواری و متوکل بودن بیشتر
احساس اعتماد بیشتر که (موضوع مهمیه) ما را بخداوند نزدیکتر میکنه..
اعتماد بخدا میدونم برای خودم باید خیلی بیشتر روش کار کنم..
چون این اعتماد خیلی میتونه زندگیمونو دگرگون کنه.
زندگیمونو بسازه
زندگیمونو پیشرفت بده.
اعتماد بخداوند اعتماد بخداوند اعتماد بخداوند..و این توحید..که ریشه وجودی شما دو عزیز بهشتی هست..
که اینقدر این اعتماد رو ساختین داره هر روز براتون کن فیکون میشه..
خیلی داره منو زیر رو میکنه این اعتماد …
داره لایهامو بیرون میاره..
داره اون باورهای شرکمو بهم نشون میده.
الله اکبر الله اکبر..
چقدر ماها این نکته بسیار حساس رو داریم دور میزنیم…
بهمین خاطر تنها استاد موفقعیت در دنیا هستین..چون زندگیتون بر پایه اعتماد بخداونده.
استاد توحیدیم هر چی جلو میرم هر چی اون نخاله های ذهنیم رو بیرون میکشم…
بیشتر دارم مفهموم توحید.مفهموم ایمان و اعتماد بخداوتد رو بیشتر بهش میرسم.
چون همه چیز اعتماده ..اعتماد بخداوندی که بزارییم کارهامونو برامون انجام بده.و خیالمون راحت باشه..
این خیال راحت…داره اعتماد بخداوند رو بیشتر میکنه..
ولی از بس این باور شرک زیاده..این نوضوع مهم رو نابود میکنه..
ولی چون ما داریم اگاهانه روش کار میکنیم..بیشتر بیشتر میتونیم مفهمومشو درک کنیم.که بازم برمیگرده به تکامل..
تکاملی که هر چی جلو میرم.بیشتر سپاسگزار خداوندم که داره درونمو تقویت میکنه..داره هی مسایل رو برام واضح میکنه..
انشالله همیشه پا به پای استادم باشم در این راه توحیدی..راهی که هر چه توحید را ضمیمه زندگیم قرار بدم…واقعا کم میارم…
چون ریشه تمام ناکامی های زندگی..از بین رفتن نور و گمراهیه..
گمراهی که شرک نقطعه بولدشه…
به امید بهترین زندگی توحیدی و اعتماد بخداوند برای همیشه…
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم.
خدایا مرا براه راست راه کسانیکه نعمت بخشیده ایی ..
خدایا منم میخام مثل استادم اعتمادم هر روز بهت بیشتر باشه..
خدایا منم میخام هر روز بیشتر تسلیمت باشم.
و این توحیدی بودن در اینراه دامنه وجودیم قلبم.تمام لحظاتم باشه..
چون من پذیرفتم که همه چیز به اعتماد به تو برمیگرده..من فقط باید تکاملمو طی کنم و هر بار این اعتماد به تو هی قوی تر قوی تر بشه..
خدایا در نهایت….مرا در حالی که تسلیم تو باشم بمیران.
و مرا بسوی نور بیشتر ملحق کن!و درونم را از عطر وجودت آمیخته کن..
من به غیر از تو هیچکسی را ندارم..میخام هر لحظه بهت نزدیکتر شوم.
هر روز بتونم امیدم را در اینراه راه توحیدی گسترش بدم…
استاد عزیزم در اخر صحبتهام..
بسیار سپاسگزارتونم بخاطر تک به تک فایلهایی که گذاشتین رو سایت…
هر چه این سپاسگزاری رو بگم کمه!
یه فایلی از قسمت گوشیم تصاویرهای خوشکل از همین سفرنامتون اسکرین کردم هر روز بهشون نگاه میکنم..و خاسته هامو برام واضحتر میکنه..ممنونم بسیار سپاسگزارتونم…
این تصاویرها شده بهترین قسمت گالری گوشیم..
یه حس خداگونه ایی داره..
بازمممممممم سپاس فراووان ….
ممنون از خداوندم که این سایت بهشتی را در زندگیم قرار داد..تا امروز خوشبختی بیشتری رو در درونم حس کنم!..و دنباله رو توحید باشم!
سپاس بیکران.سپاس بیکران سپاس بیکران
بنام خدا
سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان
وقتی ویدیو شروع شد کلی ذوق کردم از دیدن عظمت این دریاچه زیبا و پاک، درختای سبز و جاده های تمیز و پاکیزه . اهنگ زیبا و همیشگی هم که عجیب رو ویدیو نسشته .
استاد سپاسگزاری از تراک کمپر رو هم خیلی خوب انجام دادند و با توضیحاتشون درباره اینکه در سفر های بعدی چقدر می تونند سبک بار تر سفر کنند با دیگه یاداوری کردند به ما که کارها میتونه اسان تر و بهتر از قبل بشه . شما با لذت از دیدن جاهای مختلف و برخورد با ادم های خوب صحبت میکردید و این لذت به من هم منتقل شد و امیدوارم من هم بتونم یک روز کلورادوی زیبا رو با این همه سرسبزی از نزدیک در کنار عزیزدلم ببینم .
نم نم باران و شنای شما در دریاچه هم بسیار لذت بخش بود . شما قبلا هم چنین خواسته ای داشتید که باران بیاد و شما شنا کنید در دریاچه و یادمه اجابت شد و من در یکی از قسمت های زندگی در بهشت دیدم .
زندگیتون بسیار لذت بخشه استاد عزیزم . ازادی که دارید فوق العاده هست و خدا روشکر که هر جور که دوست دارید و هر جا که میخواهید سفر میکنید .
بنام خدای بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیز و مریم بانوی شایسته و همه اعضای خانواده توحیدی عباسمنش
به به سفر به سلامتی و خیر و خوشی تموم شد و رسیدیم به این مکان بهشتی
خدا رو صد هزار مرتبه شکر
پارادایس فقط خونه استاد و مریم جان نیست، یه جورایی همه ما عباسمنشیها رو تو خودش جا داده و دلتنگش میشیم
چقدر زیبایی و ثروت و نعمت توش هست واقعاً که با دیدنش بهشت در ذهنم تداعی میشه و چه اسم مناسبی براش گذاشتین
یکی از نکات زیبایی که از صحبتهای استاد شنیدم اینه که بعد از سفر، از خدا بخاطر اینکه ما رو بسلامت به خونه رسونده تشکر کنیم
خدایا شکرت 8 هزار کیلومتر ما رو بردی اونور دنیا گردوندی این همه زیبایی این همه قشنگی این همه آدمای فوق العاده این همه تجربیات خوب بما دادی، و صحیح و سالم بدون اینکه یه خط به ماشین به خودمون بیفته ما رو برگردوندی خونه یعنی اینقدر احساس سپاسگزاری کردم اینقدر خوشحال بودم اینقدر سپاسگزار بودم که حد نداره
نکته زیبای دیگه هم انجام دادن یه سری کارهای لازم بعد از یک استراحت عالی و تمیز کردن تراک کمپر و تقسیم کار بین استاد و مریم جان بود، و به این وسیله از ماشین سپاسگزاری کردن و اونو برای سفر بعدی آماده کردن
خدا رو شکر برای درسهایی که در این سفر گرفتیم و رشد کردیم
سفر آدمو میسازه و باعث میشه خیلی از تجربیاتی که شاید تو هیچ حالت دیگه ای نداشته باشه رو تجربه کنه
سفر باعث میشه شناختمون از همدیگه بهتر بشه خیلی اتفاقاتی میفته که نیاز به همدلی و همکاری صمیمانه داره و باعث میشه رابطه مون قشنگتر بشه
سفر میتونه یه تجربه رویایی باشه از شناخت همدیگه از شناخت خدا و از شناخت جهان
از اعتماد به خداوند و درخواست از اون که ما رو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بده
سفر جادویی داره که آدم خیلی آسونگیر میشه و با جهان اطرافش و همه چی در صلح قرار میگیره و بعد این صلح درونی کمک می کنه که ارزشهای درونیمونو رشد بدیم
سفر بما کمک می کنه در سریعترین حالت ممکن اصل رو از فرع تشخیص بدیم و تمرکزمونو رو اصل بزاریم و فرع رو کلاً رها کنیم، خیلی به چیزی گیر ندیم
در لحظه زندگی کنیم و لذت ببریم و در عین حالی که لذت میبریم کارهامونو هم انجام بدیم
سپاسگزاری فراوان استاد از خداوند بخاطر این همه نعمت و زیبایی و آرامش، آسایش و راحتی که در سفر داشتن
و سپاسگزاری بسیار زیبای استاد و مریم جان از همدیگه
و اینکه مریم جان در شروع سفر به خداوند گفت خدایا تو صاحب این سفر هستی و خواسته ها و علاقه مندی های ما رو میدونی، ما رو هدایت کن…و خداوند بهتر از اون چیزی که فکر می کرد هدایتشون کرد
هر بار تجربه ها از سفر بیشتر میشه و سفرهای بعدی بهتر و راحتتر و سبکبارتر میشه
واعتمادمون به خداوند بیشتر باشه که هر وقت یه نیازی بوجود بیاد خدا پاسخش رو میده و تمرکز کنیم رو باور فراوانی که همه چیز همه جا هست و ما در زمان مناسب هدایت میشیم به جایی که نیازهامون برآورده بشه
چقدر همه چی میتونه رویایی و قشنگ باشه وقتی که آدم در مسیر درست قرار بگیره
هر روز بهتر هر روز راحتتر ساده تر
و استادی که خیلی دوست داره موقعی که بارون میاد بپره تو آب و از خدا خواست که بارون بیاد..و خدا هم خیلی سریع خواسته شو برآورده کرد
بسم الله الرحمن ارحیم
بنام خداوند بخشنده مهریان
خدایا من تسلیمم خدایا من آماده هستم خدایا من قلبمو بازمیکنم خدایا من اجازه میدهم
خدایا تنها تورامیپرستم و تنها از تو کمک و یاری می جویم
خدایا منو هدایت کن یه راه راست ، به راه کسانی که نعمت داده ای به آنها ، نه راه کسانی که غضب کرده ای به آنها و نه راه گمراهان
خدایاشکر خدایاشکرت خدایاشکرت .خدایاسپاسگزارم خدایاسپاسگزارم خدایاسپاسگزارم
الهی صد هزار مرتبه شکرت که هستی و هوای منو خیلی داری و من هدایت میکنی
استاد عزیز و نازنین و بزرگوار و توحیدی سلام
خانم شایسته عزیز و نازنین سلام
دوستان جان ، خانواده عزیز و نازنین و بزرگوار و دوست داشتنی من سلام
بعد از مدتها امروز نیروی پرقدرت و پراز شوروشوق و احساس خوب و ناب تا همین الان داره میگه برو و بنویس
منهم تسلیم شدم و گفتم چشم
شاید چیزهائی که مینویسم ربطی به موضوع فایل بینظیر و فوق العاده استاد عزیز و مریم نازنین نداشته باشه
اما باید بنویسم و به یاری الله یکتا مینویسم ، الهی با مید تو
من از اول آبانماه قدم دوازده دوره فوق العاده دوازده قدم رو به لصف الله یکتا شروع کردم و ذهنم هراز چند وقتی میگفت خوب حالا تو چک آپ فرکانسی چی میخوای بنویسی و چی داری که بنویسی و حالا که چی و از این داستانها …
یادمه خرداد ماه که من فکر کنم تو قدم هفتم بودم ، وقتی فکر میکنم استاد تازه سفر رو شروع کرده بودند و کامنتهای دوستان هم بعد از فایها مثل همیشه انقلابی به پا کرده بود ، وقتی کامنتهای سید علی خوشدل عزیز و نازنین و دیگر دوستان خوب و الهی رو توی سایت میخوندم شور حال دیگه در وجودم به پا شده بود . مخصوصا کامنتهای سید علی خوشدل عزیزم که با آیه هایی از قرآن همراه بود انقلابی رو تو وجود من بپا کرده بود . البته که کامنتی هم نوشتم و حسی به من میگفت تو چرا قرآن نمی خونی و چرا به خوبی سید علی عزیز قرآن بلد نیستی بخونی و یاد حرفهای استاد عزیزم می افتادم گه میگفت خودتون رو با کسی مقایسه نکنید شما نمیدونید دیگران چقدر روی خودشون کار کردن و از کجا شروع کردن . یکجا سید علی عزیز نوشته بود که فکر کنم الهامی و به دلیلی ساعت حدود سه از خواب بیدار شدن و جواب مسئله رو حل کردن و داستان حل شد .
من دوبار قبلا تو همین دوره ها شاید بعد از دیدن فایلهای فوق العاده رضا عطار روشن عزیز و نازنین بود، با صدای بلند توی خواب شنیده بودم فلق بطور واضح و مشخص و یکبار هم به من گفته شد تسلیم و چیزی در این عنوان و با این معنی
ایده اینکه صبحها زودتر بیدار شم و ستاره قطبی رو بنویسم و روی خودم کار کنم در من شکل گرفت ، البته فایلا انگیزشی استاد رو هم هر روز صبح قبل از شروع کارو فعالیت گوش میدادم که میگن شما وقتی موفق میشدو نتیجه میگیرید که شبها دیرتر میخوابید و صبحها زودتر بیدار میشید . من صبحها زودتر بیدار شدم شروع کردم به نوشتن . روی خودم کار کردن احساس کردم باید حرکت کنم نصف شبها بیدار میشدم میرفتم روی تراس به آسمان نگاه میکردم لذت میبردم احساس کردم باید حرکت کنم شروع کردم به پیاده روی آروم آروم به سمت بیرون از شهر توی دل تاریکی رفتن نیروی بهم میگفت باید بری توی دل ترسها باید حرکت کنی ، هر روز بهتر و بهتر شدم با احساس خوب و باشوروشوق خیلی زیاد هر روز زودتر از خواب بیدار میشدم اول قرآن سوره حمد و اخلاص و فلق و ناس اونهائی که بلد بودم ، خوندن سوره حمد بعد از آموزه ها و دوره های استاد انقلابی در من بپا میکنه چنان لذت و احساس خوبی در من بوجود میاره که قابل وصف نیست .
تنها هروز با شور و شوق میزدم بیرون توی دل تاریکی و سعی کردم از مسیری برم که کسی نباشه و تنها باشم با خدا حرف میزدم و فایل گوش میدادم و شکر گزاری میکردم و با احساس خوب لذت میبردم کیف میکردم و حال میکردم و میکنم
پر از احساس خوب و ناب و لذت شادی خوشحالی و شورو شوق زیاد دیگه ترسهام کم شده بود و دیگه نمیترسیدم از تنهائی و تاریکی در بیرون از شهر و بیابان و داشتم لذت میبردم وقتی طلوع زیبای خورشید رو توی بیابان و جاهای بکر میدیدم و میبینم ، نسیم صبحگاهی سر صبح و سحر و بانگ خوندن خروسها و پرواز پرندها روح منو نوازش میکرد و میکنه
از لحضه لحضه روزها لذت میبردم و لذت میبرم .
من مدارم تغییر کرده بود خودم متوجه این تغییر شده بودم و منتظر اتفاقات خوب و الهامات خداوند بودم ، آرام و با عشق داشتم روی خودم کار میکردم و انتظار زیادی هم از خودم نداشتم و داشتم لذت میبردم و میدونم که باید تکاملم طی بشه فقط من باید ادامه بدم و با قدرت در این مسیر الهی حرکت کنم و ادامه بدم …..
وقتی اولین هزار تومانی رو پیدا کردم ، داشتم فریاد میزدم و از خدا شکر گزاری و سپاسگزاری میکردم ، چون این یک نشانه بود برای من که تو داری مسیر رو درست میری و ادامه بده ، چند روز گذشت ذهن داشت میگفت دیدی اتفاقی بود دیگه خبری نیست دیدی …. بعد یه مدت دیگه یه هزاری دیگه الله اکبر انقلابی در من بپاشد ، چون استاد گفته بود که وقتی درای درست حرکت میکنی نشانه ها میاد و من ایمان و باور داشتم از خدا هر روز یه نشانه دیگه میخواستم .
یه روز یه گوشه هزاری پیدا کردم برداشتم و انداختم گفتم نه من بهتر میخوام حرکت کردم ، یاد حرف استاد افتادم گفت وقتی که داری در مسیر درست میری یه طلا پول یا یه تیکه طلا پیدا میکنی …. برگشتم تیکه پول هزاری رو از زمین برداشتم گفتم خدایا شکرت اینهم یه نشانه دیگه گذاشتم جیبم و بردم گذاشتم لای دفترم مثل پولهای دیگه و شکر گزاری کردم بابتش ….
دیگه وقتی هر روز پول پیدا میکردم پیش خودم گفتم شاید قرار نیست من دیگه کار دیگه ای بکنم فقط قراره من پول پیدا کنم . پولها فقط تا این زمان هزار تومانی بود اما شده بود هر روز ….
چند روز گذشت پولی پیدا نکردم نجواهای ذهن شروع شد …
روزی که ده هزار تومانی پیدا کردم انقلابی در من بپا شد و من یاد تمرینی افتادم که استاد میگه وقتی پولی رو خرج میکنه بگید خدایا شکرت که پرداخت شد . ده برابرش برگشت و واریز شد بحسابم . قانون داشت به وضوح هرچه تمامتر جواب میداد و من در مدار خوبیها بودم .
چند روز گذشت پائیز شروع شد و بخاطر سردی هوا من چن مدتی بیرون نرفتم .
حالام بدشد احساس خوبی نداشتم
تصمیم گرفتم با لباس گرمتر برم بیرون و توی همون روز اول که مسیر رو عوض کردم و به مسیر دورتری رفتم دوباره یه نشانه دیگه و یه ده هزارتومانی دیگه . الله اکبر خدایا شکرت
پولهارو با عشق میارم صاف میکنم و باعشق لای دفتر شکر گزاریهام میزارم و مینویسم و تاریخ میزنم و سپاسگزاری و شکرگزاری میکنم .
و قول داده بودم که باید تا پایان قدم دوازده دوره بی نظیر دوازده قدم هر روز به این مسیر ادامه بدم .
دیرو زدخترم با من اومد و چند وقتی هست که یه ایده ای اومد که با دوچرخه برو بیرون و منهم چند وقتیه که با دوچرخه دارم از این مسیر زیبا لذت میبرم . با دختر گلم با دوچرخه رفتیم و بینهایت لذت بردیم تو تاریکی و زمان سپیده دم تو دل طبیعت بینهایت لذت بردیم کیف کردیم حال کردیم عشق دادیم عشق گرفتیم و من بینهایت کر گزاری و سپاسگزاری کردم .
امروز نجواها اومد که امروز دیگه به خودت استراحت بده بمون خونه حالا فردا میری دیروز هم که بیشتر موندی بیرون .
اما یدالله فوق ایدیهم . من به قدرت خدا ساعت چهار ونیم صبح بیدار بودم پاشدم دوش گرفتم مثل هر روز قآن خوندم و نجواها خاموش شد . با عشق لباس پوشیدم زدم بیرون .
چند وقتی بود ندائی میگفت از همون مسیر اول که تردد بیشتری داره امروز برو و چند روز هم بود که از این مسیر میرفتم
توی دلم گفتم این مسیر اولین مسیری که شروع کردم به حرکت ولی اینجا تا حالا پولی پیدا نکردم .
الهامی بهم گفت اگه توی مدارش باشی اینجا هم پیدا میکنی رفتم و چون بعد از برگشتن آماده میشم و میرم سر کار معمولا تنظیم میکنم تا یه مسیر میرم و بر میگردم . خواستم برگردم ساعت رو نگاه کردم دیدم زوده چون امروز زودتر اومدم وقت بیشتری دارم . ندا گفت برو بالاتر . سربالائی بود نیاز به رکاب و پا زدن بیشتر بود . پیاده شدم مثل هر روز رو به سمت شروق
و بسمت طلوع خورشید و بسمت قبله شده دستهامو مثل هر روز باز کردم گفتم ….
خدایا من تسلیمم خدایا من آماده هستم من قلبمو باز میکنم خدایا من اجازه میدم
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از توکمک و یاری میجویم
خدایا منو هدایت کن به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای ، نه راه کسانی که به انها غضب کرده ای و نه راه گمراهان .
خدایاشکر خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاسپاسگزارم خدایاسپاسگزارم خدایاسپاسگزارم خدایاسپاسگزارم
الهی صد هزار مرتبه شکرت که هستی و هوای منو خیلی داری و من هدایت میکنی .
و بعد از شکر گزاری با قدرت حرکت کردم بسمت بالاتر رفتن
و توجهم هر روز به اینه که من پول و چیزی پیدا میکنم چون تا حالا بغیر پول یه فلش که پایان نامه دکتری یه عزیزی رو پیدا کردم که به دستش رسوندم و یه دسته کلید که بغیر از تعدای کلید دوتا کلید گاوصندوق هم داشت….
توی تاریکی احساس کردم که یه اسکناس دوهزار تومانی افتاده کنار جاده . ردشدم گفتم موقع برگشت نگاه میکنم اگه پول بود و برای من باشه برش میدارم . تردد زیاد شده بود رفت آمد داشت کم کم زساد میشد اما هوا همچنان تاریک بود .
تا انتهای مسیر رفتم موقع برگشت یاد پوله افتادم ، دیدم هنوز از اومجا رد نشدم سرعتم رو کم کردم رسیدم دیدم بله یه اسکناس تا نشده روی زمین تو تاریکی هوا تشخیص ندادم . از دوچرخه پیاده شدم رفتم پول رو برداشتم دیدم کنارش هم هست اول فکر کردم کناری پونصد هزار تومانی نوه برداشتم دیدم تراور پنجان هزار تومانه ، باز هم پول بود براشتم دیدم بابا اونی که فکر میکردم دوهزار تومانیه ، تراور صد هزار تومانیه . بازهم پول روی زمین بود پول نوی تا نشده تروار پنجاه هراز تومانی و صد هزار تومانی نو نو نو .
اولا وقتی پول پیدا میکردم وقتی میخواستم بردارم دور و بر خودم رو نگاه میکردم ببینم کسی نباشه ، اما امروز با خیال راحت داشتم پولهارو جمع میکردم و ایمان داشتم دیگران اون پولهارو ندیدن و نمیبینند و امنها برای منه و در مداره منه ..
خدارو شکر که گردش مالیه من میانگین در ماه شاید بالغ بر 20 میلیارد تومان باشه که البته خوب همش برای من نیست اما پول زیادی رو هر روز به واسطه شغلی که دارم میبینم و بحاسبم میاد و برادشت میشه . اما پیدا کردن یک هزار تومانی چنان در من لذت و نیری ایجاد کرد وقتی فهمیدم که در مسیر درستی قراردازم که قابل وصف نیست .
پولهارو گذاشتم جیبم و خیالم راحت شد که نمی افته سوار دوچرخه شدم و تو دل تاریکی که کم کم داشت سپیده هم میزد شاید هم زده بود . مات و مبهوت رو به خدا کردم خدایا به هر طرف نکاه میکردم پول نو روی زمین بود انگار یکی برای من اونهارو ریخته بود روی زمین .
من این حالت پول جمع کردن روی زمین رو فقط توی خوابها و رویاهام دیده بودم که هرچی دارم پول و یا طلائی که پیدا کردم رو جمع میکنم بازهم هست و هی داره بیشتر و بیشتر و بیشتر میشه مثل الماسهائی که استاد ازشون داره مثال میزنه .
توی مسیر داشتم اشک و شوق رو فریاد میزدم داشتم با تمام وجودم گریه میکردم و خق حق رو فریاد میکشیدم . نمیدونم چی باید بگم و چی بنویسم
واقعا نمیدونم این حس رو چه جوری باید بیان کنم .
من ایمان و باور دارم خداوند همه چیز میشود همه کس را ، به شرطی پا کی دل
من به خداوند و الهامات او ایمان و باور دارم به باور دارم که خداوند بمن که پاکترین و مقدسترین انسان روی کره زمین هستم الهام میکند .
و الهامات و اتفاقات خوب زمانی میافتد که من آرام هستم و آرامش دارم و از زندگی لذت میبرم و شادم و خوشحالم و احساس خوبی دارم و شوروشوق خیلی زیادی دارم .
من به خداوند اعتماد کامل دارم من به اجابت وعده خداوند ایمان و باور دارم .
ما به اندازه ای که ایمان و باور داریم میتوانیم جهان رو به تسخیر خودمون در بیاوریم .
وقتی رسیدم خونه همسر عزیزم از خواب مثل همیشه بیدار شد تا برام صبحانه رو آماده کنه ، بهش گفتم دوباره پول پیدا کردم ، پرسدم فکر میکنی چقدر ، گفت پنجاه هزار تومان وقتی مبلغ رو بهش گفتم و اشکهای منو دید چشاش پر اشک شد فقط داشت نگاه میکرد .
وقتی سوار سرویس شدم که بیام سر کار همکارم از چشهای سرخ شدم که از شدت گریه قرمز شده یه چیزهائی فهمید ، فکر کرد که نخوابیدم .
مثل هر روز توی سرویس اختصاصی و فوق العاده خوبی شکر خدا دارم داشتم فایل گوش میدادم اشک امانم نمیداد ، ندائی گفت دیگه امروز فایل گوش نده و بزار اشکات نیاد . فایل و قطع کردم . الله اکبر رادیو پخش ماشین داشت این آهنگ ای رو پخش میکرد.
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوهگه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همیجوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هرجا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه نیم من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید
تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید
هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
خدایا من تسلیمم خدایا من آماده هستم خدایا من قلبمو بازمیکنم خدایا من اجازه میدهم
خدایا تنها تورامیپرستم و تنها از تو کمک و یاری می جویم
خدایا منو هدایت کن یه راه راست ، به راه کسانی که نعمت داده ای به آنها ، نه راه کسانی که غضب کرده ای به آنها و نه راه گمراهان
خدایاشکر خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاسپاسگزارم خدایاسپاسگزارم خدایاسپاسگزارم
الهی صد هزار مرتبه شکرت که هستی و هوای منو خیلی داری و من هدایت میکنی .
به نام خداوند زیباییها
سلام به همه عزیزان
◀️خدا را شکر دوباره برگشتیم به پرایدایس زیبا ،چقدر اینجا دلنوازه و این تصاویری که از زاویه درون تهیه کردید، این سبزی پهناور، این جاده 4 باند زیبا ،واقعاً دیدنش حال آدم رو جا میاره خدا را شکر
این باورتون به خداوند که تمام کارها را انجام میده باعث شده این سفر بسیار شگفت انگیز و هدایتی باشه و اعتقاد شما رو در عمل دیدم که به زیباییها هدایت میشوید
در زمانی که مردم توجهشون به نازیباییهاست شما سریالی ساختید که فقط توجه مطلق به زیباییها است شما مسیری رو میرین که خلاف بیشتر طرز تفکر جامعه است
اینکه استاد عزیز شما بارها از خانم شایسته تشکر میکنید از زیباییها، از ماشین ،از باران، از دریاچه ،اینا همش درس داره که نه در حرف در عمل باید این حالت خوب باشه
امشب کلیپ یکی از این یوتیوب را دیدم که در سفر لپ تاپش شکسته بود و امشب هم این فایل رو که دیدم با خودم گفتم استاد 8000 کیلومتر راه رفته بدون هیچ ناراحتی و اتفاقی و فقط لذت برده این تفاوته نشستن روی دوش خداست.
این فایل به من میگه وقتی که به خداوند باور داشته باشی و از زندگیت لذت میبری و نگرانی هیچی نیستی این باور حقیقیه
خداروشکر
Life is a one time offer, use it well.
。◕‿◕。