دیدگاه زیبا و تاثیرگذار غزل عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
در بین تمام ویژگیهایی که شما دارید و باعث شده که زندگیتون انقدر پر از برکت و سعادت و عشق و خوشحالی باشه ، چند مورد که خودتون هم بهش اشاره کردین در این قسمت ، نظرم رو جلب کردن.:
1- منعطف بودن: اینکه سریعا بتونی بر هر چیزی که الان دم دستت هست چیره بشی و بتونی ازش استفاده کنی. نه اینکه بگی نع من نمیتونم و دلم نمیخواد از فلان چیز استفاده کنم!
وقتی منعطف باشی همه دنیا میتونن بهت خدمت کنن. وقتی منعطف باشی ذهنت هم آرومتره. چون به هر چیزی گیر الکی نمیده و نمی خواد که حتما اونطوری پیش بره که خودش میخواد و این باعث میشه که زندگی دلخواهتر باشه. بیشتر خوش بگذره و سپاسگزارتر هم باشیم چون اینطوری جهان به کرنش در میاد در مقابل این قدرت فوق العاده. چون اینطوری دست جهانو باز میذاریم تا بهمون لذت و شادی بده و چه خوب که شما این ویژگی رو دارید .
2_ متمرکز بودن: این ویژگی یک قدرت فوق العاده به ما میده که بتونیم توجه و تمرکز مونو دقیقا جایی معطوف کنیم که خودمون قدرتمندانه و آگاهانه تصمیم میگیریم و انتخابش میکنیم. وقتی تلاشمون بر متمرکز بودنه خیلی سریع و راحت الهامات رو دریافت میکنیم. صدای هدایت رو میشنویم. مسیرهای بهتر رو با ندای قلبمون انتخاب میکنیم و طبق قانون جهان هربار به جای بهتر و زیباتر و شگفت انگیزتر هدایت میشیم. دقیقا همونطور که شما تجربیه ش کردین و با ما به اشتراک گذاشتین.
3_ سپاسگزار بودن: به تازگی بیشتر درک کردم که وقتی از خدماتی که جهان در اختیارت میزاره تعریف کنی، چون داری به اون نعمت ها توجه میکنی، پس اون خدمات هربار بیشتر و بهتر میشه .
وقتی که شما انقدر وقت گذاشتین که تراک کمپر رو بشورید و تمیز کنید و لوازمشو جا بجا کنید ، کمپر رو پایین بیارید و هربار هم ازش تعریف میکنید. یعنی دارید بهش احترام میذارید و من چند روزه که متوجه شدم که پول و ثروت و امکاناتی که دارم رفتار منو متوجه میشن مثل یک کودک. وقتی که من به کودکم بی احترامی کنم یا اگر متوجهش نباشم و بی اعتنایی کنم نسبت بهش طبیعتا اون زمانی که من انتظار توجه و احترام ازش دارم، بهم بی اعتنایی و بی توجهی و بی احترامی میکنه. طبیعیه که نخواد با من وقت بگذرونه.
وقتی که من از نعمتهای زندگیم به درستی استفاده نکنم، طبیعیه که دارم پیام میفرستم براشون که: من نه لایق اینهمه خدمتی که شما به من میکنید هستم و نه میتونم ازاین نعمات استفاده کنم. خب پس طبیعیه که نعمت ها هم بیشتر نشن. طبیعیه که وقتی از نعمات و خدماتی که جهان بهم ارائه میکنه دفاع نکنم و هواشونو نداشته باشم اوناام از من حمایت نمیکنن.
وگرنه این جهان جهانِ حمایت گره. این جهان جهانیه سخاوتمنده. هرلحظه داره با عشق و مهر خدماتش رو ارائه میکنه. اگر من نتونم ببینم اون خدماتو و همش غر بزنم یا سپاسگزار نباشم خب طبیعیه که جهان نعمتشو به اونی میده که سپاسگزار تر و متوجه تره. و چه خوبه که من این ویژگی ها را در شما میبینم و برام یادآوری میشه که کدوم رفتار قشنگتره .
4-بازگو کردن نعمات: بیاید تصور کنیم نعمتهایی که داریم مثل یک کودک پاک و نازنین هستن . اگر ما ازین کودک تعریف نکنیم. اگر کارهای خوبشو تحسین نکنیم و درباره ش صحبت نکنیم هم اون بچه بزرگ میشه. اما از نظر عزت نفس پایینِ پایینِ. همینطور وقتی تحسین و تعریف نکنیم، نمیتونیم ویژگیهای عالی اون بچه رو برانگیخته کنیم. وقتی شما از تراک کمپر و تمام امکاناتی که داره با دقت تعریف میکنید و وقت میذارید برای توجه و صحبت کردن درباره شون، طبیعیه که این بچه بهتر و عالی تر کار کنه. طبیعیه که اونم از شما حمایت کنه. کارشو عالی انجام بده .
من یک گلی داشتم که حالش روبراه نبود . هدایت شدم بگذارمش پشت پنجره تا هر روز چند ساعت آفتاب بگیره و حالا هرروز صبح که از خواب بیدار میشم میرم بهش سرمیزنم. هربار که یه گل جدید جوونه میزنه میارمش به همسرم نشون میدم. هرروز درباره شون صحبت میکنم و این چند وقت متوجه شدم که همه گلهای تو خونه هر روز دارن زیباتر و شفاف تر و شاداب تر میشن. تند تند جوونه میزنن و بزرگ میشن . انگار همه چی درباره گلهام رفتن رو دور تند.
در چند قسمت قبل که عکس زیبای مریم جان روی صفحه اول اون قسمت از سفرنامه بود با خودم فکر کردم که چقدر پوستشون روشن و زیباتر شده. الان که از ننوشیدن چای صحبت کردین، دلیلش رو بیشتر متوجه شدم .چون دیگه خیلی روشن و شفاف بودن مریم جان :)
من به خاطر نوشیدن صبح و عصر چای پوستم و چشمهام خشک تر میشد، داخل بینیم هم همینطور . تا اینکه یروز هدایت شدم به نوشیدن دمنوش پونه . من دیدم فردای اون روز همه اینا کمتر شدن.
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 230520MB27 دقیقه
به نام خدایی که بر قلبم جاریست
سلامممم
سلامی به گرمی اشک روی گونه هام
چقدر قشنگه صبحی که با اشک چشمام واسه خدا شروع بشه و با اشکای گوله گوله تموم بشه اون روز زیبا و رویایی
و کی میدونه که این نتایج ستاره قطبیه که بدون اینکه اصلا متوجهش بشم خود به خود تیک میخوره
تو کامنت قبلیم که نوشتم قدم اولو خریدم یکی از دوستان عزیز برام نوشت
(خواهر گلم مطمئن باش خیلی زود به اندازه تعهدت نتایج شگفت انگیز وارد زندگیت میشه که از درکش و مهم تر از اون آرامش وصف ناپذیرش درمونده میشی تا جایی که با گریه خودتو از اون حد وصف ناپذیر آرامش تخلیه میکنی!!! گاهی وقتها آدمها از شدت درد اشک میریزن اما من واقعا دیدم و لمس کردم که گاهی انسان از ناتوانی در تحمل لذت و حال خوب دست به دامن گریه و اشک میشه!)
دوست من عزیز من آقای رحمانی عزیز کجاااییی نمیدونم کامنت منو میخونی یا نه ولی حتما برای خودت مینویسم که هنوز یک هفته نشده بعد از اون کامنتی که برام فرستادی ولی اتفاق افتاد من از شدت احساس خوبی که تو وجودم در جریانه نمیتونم خودمو کنترل کنم نمیتونم خودمو آروم کنم
یادمه که قبلا با اشک میخوابیدم از شدت اتفاقات بد و رنج آور و الان هم با اشک میخوابم از شدت عشقی که در وجودمه
این کجا و اون کجاااا
و چه تفاوت قشنگی چه احساس فوق العاده ایه وقتی که خدا تورو تو آغوش خودش میگیره و آروم میشی
خدای من ،من سرشار از عشق توام من فقط تورو میخوام و جز تو کسی رو نمیخوام
هیچکسی جز تو وجود نداره اصلا
میخوام فقط من باشمو تو خودمو خودت همین
خدایا چطور ازت سپاسگزاری کنم که من ناتوانم در میزان رحمت و بزرگی تو خدایا هزاران بار اون آیه ای که میگی به حال بندگان بینام خوندم و نفهمیدمش ولی الان به اندازه یه اپسیلون میفهممش
حالا قانون تکاملو میفهمم حالا معنیه اعتماد به خداوندو میفهمم حالا معنای اطمینان به زمان بندی خدارو میفهمم حالا اینکه دلهارو برای من نرم میکنی میفهمم
به اندازه یه نقطهی کوچولو میفهممش
من مثل یه بچه نق نقو چسبیدم به خواسته هام من دستمو گزاشتم تو دست شیطان و فکر میکردم این تویی و هر از گاهیم یه چشم غره بهت میرفتم ولی من نادانم من ناتوانم خدایا من اشتباه کردم کاره من اشتباه کردنه و کار تو بخشیدن من خیلی پر روام میرم ولی بر میگردم
مثل یه بچه کوچولو که میخواد دستشو بزنه به بخاری مامانش هی میارتش عقب که دست نزنه بعد میگه خوب بزار دست بزنه بسوزه تجربه کنه که دیگه نره سمتش
خدایا تو باهام اینکارو کردی و من سوختم به شدتتت سوختم
و بیشتر از هر چیزی از این سوختم که چرا بهت اعتماد نکردم چرا تسلیم تو نشدم منی که اینهمه نتیجه دیدم از تو چرا هنوز منم منم میکنم
ازت ممنونم ازت بی نهایت سپاسگزارم که دستمو رها کردی تا بچسبم به بخاری و بسوزم تا بفهمم معنای آماده نبودنو
حتی اگر بهترین و بالاترین چیز دنیاهم نصیبت بشه و تو آمادش نباشی نابود میشی ما باید تکاملو رعایت کنیم ما باید آماده باشیم تا از اون نعمتی که بهمون داده شده لذت ببریم و اصلا بتونیم ازش استفاده کنیم و لگدش نکنیم نابودش نکنیم دستمونو نسوزونیم
خدایا دارم از اون دور دورا میبینمت البته فقط سایهی تورو میبینم و دیوانه شدم حالم دست خودم نیست حالمو نمیفهمم ،اگه ببینمت که دیگه ذوب میشم خدای من ،عیبی نداره ذوبم کن من میخوام از شدت عشق به تو ذوب بشم و بهت وصل بشم تویی که منبع آرامشی تویی که همه چیز منی
کی متونه معنای الا به ذکرالله تطمئن القلوبو بفهمه؟
هیچکس هیچکس نمیتونه
ما هممون توهم دانایی داریم توهم فهمیدگی داریم ولی واقعا کی میتونه به عظمت تو پی ببره کی میتونه آرامشی که داری رو بفهمه
کمکم کن به اندازه یه سر سوزن بفهمم کمکم کن تا ببینمت بشنومت حست کنم تویی که از رگ گردنم بهم نزدیکتری
خدایا از اون لحظه ای که احساست کردم دیگه نمیخوام از اون حس بیام بیرون همین برام کافیه تو برام کافی هستی من چی میخوام جز تو
چشم من پی تو گشته حیراننن
از همه به غیر تو گریزان
چشم تو شب ستاره باران
آسمان شده خلاصه در آن
من از تمام دنیا شبی بریدم تورا که دیدممممم
میان چشم مستت چه ها ندیدم تورا که دیدم
غم تو را همان شب که دل سپردم به جان خریدم
به جان تو من به جان رسیدم تورا که دیدم
آرامش کنار تو معنا شد
دنیایم کنار تو زیبا شد
من میخوام به تو وصل بشم خدا فقط به خودت وصل بشم خدای منننن
توکه به من وصلی کمکم کن من پامو نزارم روش کمکم کن من این اتصالو قطع نکنم
دیروز برخوردم به چیزی که اردیبهشت ماه برای خودم نوشته بودم ولی واقعا آیا اون موقع میفهمیدم چی نوشتم؟آیا درکش میکردم؟یا داشتم مینوشتم برای اینکه الان منو دگرگون و دیوانه کنه؟خدایا تو کی هستی تو چی هستی خدا ؟چرا تو اینقدر فوق العاده ای ؟چرا اینقدر قشنگ منو هدایت میکنی که اصلا خودم نمیفهممش ؟چرا چرا چرا خدا
((اردیبهشت 1402
چندروز پیش درخت مورو دابست کردیم و چون شاخه هاش تکون خورد چندتا تکه های کوچیکش شکست و من وقتی دیدمشون یه برداشت جالبی داشتم با اینکه یکیش هنوز یه کوچولو به درخت بند بود ولی در اصل شکسته بود برگهاش و میوه هاش شل و ول شده بود و پژمرده بود با اینکه فقط دو سه ساعت از شکستنش گذشته بود
مثل وقتیکه ما با خدا اتصالمون ضعیف میشه با کوچکترین ضعف توی این اتصال با منبعمون حالمون بد میشه مریض و بی پول میشیم شکست میخوریم و در کل میریم تو فرکانس بد و اتفاقات بد مثل اون برگهای پژمرده
ولی وقتی به منبع وصلیم وقتی با خدا دوستیم و خودمونو بهش میسپاریم شاد و سالم و سرزنده ایم و در اوج میدرخشیم مثل شاخه های سالم درخت که به تنه وصلن و هر اونچه که نیازه اون تنه واسشون تامین میکنه و شاداب و سرزنده فقط روبه رشدن))
چرا من الان باید این نوشته رو بخونم از اردیبهشت تا حالا حتی یکبار برنگشتم این نوشته هارو بخونم چرا الان آوردیش جلوی چشمم چرا الان که اتصالم باهات قطع شده بود این نوشته رو بهم نشون دادی که بگی زری تو فقط یه شاخه رو شکستی نگران نباش من هستم این اتصال هست تو فقط از من دور شدی بیا تو آغوش من خودم آرومت میکنم من همه کس و همه چیزت میشم
خدایا هر چقدر بنویسم تمومی نداره
نمیخوام ازت دل بکنم نمیخوام نوشتنو تموم کنم
این من نیستم که مینویسم این تویی من از خودم چی دارم؟هچی هیچی هیچی ندارم
توبهم توانایی دادی تو اون وقتی که من یه نوزاد ناتوان بودم بهم توانایی نفس کشیدن دادی تو خونو تو رگهای من جاری کردی تو بهم یاد دادی بنویسم حرف بزنم ببینم تو منبعی تو، فقط تو، من از خودم هیچی ندارم
ولی من بزرگ شدمو گردنکش شدم من سر سفره تو نشستمو نمکدون شکستم من روی دوپایی که تو بهم دادی راه رفتمو مغرور شدم
تو خدایی و من بنده تو توانایی و من ناتوان منو از نور قلب خودت سرشارم کن تا گرم بشم و این یخ قلبم بشکنه
عاشقتم خدا عاشقتم عاشقتم عاشقتم من
به خودت پناه میارم که هیچ پناهی جز تو ندارم
به نام خداوند حاضر و ناظر
بهار جانم سلام
دختر اول صبحی دیوونم کردی اشکمو در آوردی
حالا میفهمم چرا خدا اول صبح هی بهم میگفت برو سایتو باز کن من میگفتم آخه داره دیرم میشه باید برم الان که وقت کامنت خوندن نیست
ولی در نهایت تسلیمش شدمو گفتم اوکی
و سایت خیلی هدایتی روی کامنت شما باز شد و از ابتدای کامنتت اشکم سرازیر شد خدا میخواست بهم بگه بببن زری ببین که میشود
ببین چقدر آدمها راحت دارن به خواسته هاشون میرسن و قله هارو فتح میکنن توهم میتونی برای توهم کاری نداره
بهارجان واقعااااا لذت بردم از این نتایج بی نظیرت از این تسلیم بودن از این کنترل ذهن قوی که واقعا در این مواقع ذهن تمام تلاششو میکنه ناامیدت کنه ولی شما چقدر خوب از پسش بر اومدی
بهت تبریک میگم
عاشقتم
امیدوارم بازهم از این نتایج فوق العادتون بشنوم و بازهم اشک شوق بریزم اشکی که ازشدت ایمان به خداوند جاری میشه از شدت رحمانیت و وهابیت رب العالمین
در پناه خداوند میسپارمتون که تمام قدرتها در دست اوست
به نام رب العالمین
سلاااااام زکیه جاااان
دوست عزیزمممم
عاشقتممم مننننن
چقدر احساس نزدیکی و هم فرکانسی کردم با این کامنت فوق العادت
خیلی عالی بود
دقیقا منم یک هفته پیش قدم اولو خریدم و خیلی جادویی و الهی پولش به دستم رسید
خوشحالم که شماهم به این دوره وارد شدین و قراره کلی لذت ببری
من اون روزی که قدم اولو خریدم و کامنت گزاشتم یکی از دوستان برام نوشت به زودی اونقدر احساس خوب وارد زندگیت میشه که از شدت لذت اشک میریزی
و دقیقا برای من همین اتفاق افتاد
الانم برای شما نوشتم که وقتی این احساسو پیدا کردی به یاد من بیوفتی اونقدر غرق لذت میشی اونقدر به خدا نزدیک میشی که جلوی اشکاتو نمیتونی بگیری
عزیزم راجب چرخ خیاطی و اتو نوشتی
فک کنم منو شما علایق مشترک داریم خوشبختممممم
منم اونقدر الهی چرخ راسته وارد زندگیم شد که باورم نمیشد اتو سیلتر و همه چیزهایی که خریدم همشون الهی بود من هیچکاری نکردم فقط دیدم خیلی راحت وارد زندگیم شدن
اتفاقا هر روز به این فکر میکنم که چقدر قشنگ خداوند به موقع تمام هزینه های کلاسامو میرسوند و من حتی یک بار لنگ نموندم
مرور این اتفاقات زیبا تو زندگیمون مارو قوی میکنه و بهمون ایمان بیشتری میده تا آرامش داشته باشیم واسه خواسته های بعدیمون
عاشقتم دوست من
امیدوارم بیشتر و بیشتر از نتایج درخشانت بشنویم
در پناه ربی که همه عالم از اوست