https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/01/abasmanesh-1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-01-07 11:12:092024-01-12 03:42:55سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 231
318نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
امروز صبح که از خواب بیدار شدم ، یه حسی بهم گفت همزمان با صبحونه خوردن این قسمت از سریال رو نگاه کنم
مخصوصاً روی 20 دقیقه پایانی و صحبت های قابل تأمل استاد و خانم شایستهی عزیز تمرکز کنم
یه فلش بک بزنم به دیشب و شرایط کاریم …
دیروز عصر یکی از دوستام / همکارم رو دیدم و با هم یه بازدید از یه واحد اجارهای
این دختر فوق العاده با شخصیت و خوش اخلاق قبلاً حدود یه سالی دفتر ما مشغول به کار بود و حدود یه هفته ای میشه که از پیش ما به میلِ خودش رفته
تو مسیر برگشت به سمت دفتر ، که من رو برسونه ، تو ماشین بیست دقیقهای گپ زدیم و متأسفانه فرکانس هامون به شدت رفت به سمت ناخواسته ها و مسائلی که توی دفتر هستش و …
ولی از اونجایی که من مددددددت هاست که دارم روی خودم کار می کنم و حالم خوبه و این باوره توی ذهن من خیلی قوی تره که الخیر فی ما وقع … حتی همون ناراحتی و اعصبانیت مقطعی هم برای من منجر به یک خیر عظیم شد
(البته من از ایشون ناراحت و اعصبانی نشدم ، به خاطر تمرکز بر ناخواسته های محیط کاری این اتفاق برای من رخ داد)
خیر اول این بود که … جهان خیلی زود محکم زد توی گوشم :) و در کمتر از نیم ساعت بعدش یه ناخواسته دیگه هم رخ داد و پشت تلفن با همین خانم یه بحث کوچیک و سوتفاهم پیش اومد و من برافروخته شدم ، و البته توی دفتر هم به خاطر قرارداد یکی از همکارها بین دو خانوار موجر و مستأجر ، اختلاف نظر بود و بحث و اعصاب خوردی …
خب من چی کار کردم تو همچین شرایطی ؟؟
نخواستم قانون خودش رو با من وقف بده…
من خودم رو با قانون هماهنگ کردم
رفتم یه آب خنک به دست و صورتم زدم ، اومدم بیرون تو محیط باز ، چندتا نفس عمیق کشیدم و بعدش با یه همکار دیگه رفتم جای دیگه بازدید برای یه واحد فروشی و اونجا هم یکی از دوستام / همکارم رو دیدم ، یه کار خدا پسندانه و انسان دوستانه کردم ، این دو نفر رو با هم کانکت کردم و به کلی حس و حالم عوض شد و بعدش هم دیگه تا آخر شب کلی وقایع مختلف رخ داد و خدا رو شکر همه چیز خوب پیشرفت
برگردیم به امروز صبح
برای من سوال بود که چرا این فایل رو خداوند گفت ببینم
استاد گفت ما اگه اینجا تو آمریکا یه ناخواستهای ببینیم ، بهش قدرت نمی دهیم
بهش توجه نمی کنیم …
راجع بهش غر نمی زنیم …
ازش اعراض می کنیم … و تمرکزمون رو می گذاریم روی خواسته هامون …
این جملهی اگه یه ناخواسته ای ببینیم بهش قدرت نمی دهیم چقدررررر برای من شنیدنش لذت بخشه و چقدر بهم قدرت میده و چقدر کمک می کنه که افتخار کنم که اشرف مخلوقاتم و خداوند من رو انسان آفریده و بهم قدرت ذهنی داده ، قدرت خلق کردن داده ، چیزی که هیچچچ کدوم از مخلوقات دیگر خداوند ندارند حتی فرشته ها …
فرشته ها ، حیوانات ، گیاهان ، ستاره ها و … همه بر طبق برنامه ریزی از قبل مشخص شده و طبق قوانین یه روزی به دنیا میان یه روزی هم از بین میرن
اجازه بدهید یه مثال بیشتر منظورم رو برای شما شرح بدهم:
من یه ویدیو در یوتیوب دیدم به نام 14 میلیارد سال در چهارده دقیقه اومده بود از بینگ بنگ ، زمانی که جهان متولد شد تااااا امروز (به تاریخ انتشار ویدیو) یعنی سال 2023 رو شرح داده بود
ویدیوی بسیار بسیار جذابی هستش، پیشنهاد می کنم برید ببینید ، درس های زیادی برای یاد گرفتن ، مخصوصاً قانون تکامل
خلاصه… تو اون ویدیو نشون می داد وقتی یک ستاره متولد میشه ، (تو تمام ستاره ها در کل کیهان ، چه منظومهی شمسی و چه منظومه های دیگه این اتفاق یکسان هست) همیشه انرژی می خواهد ازش خارج بشه/: و جاذبه اجازه نمیده که انرژی ازش خارج بشه و جلوش رو می گیره :( و این کش مکش !! طی میلیون ها سال اونقدر ادامه پیدا می کنه تا بلاخره اون ستاره منفجر میشه و از بین میره.
من با دیدن زندگی یه ستاره ، یاد فایل با هر چه بجنگی آن را ماندگار تر می کنی یا قانون تغییر ناخواسته ها افتادم !!
استاد تو فایل قانون تغییر ناخواسته ها تأکیدِ موکد کرد ، که من می توانم با شکایت کردن و دعوا کردن و … یه نفر رو بکشونم به دادگاه ، می توانم با شکایت کردن و داد و بی داد کردن یه رستوران رو باعث ورشکسته شدن با بسته شدن و پلپ شدن به رستوران بی کیفیت بشم ، می توانم …
ولی نمی توانم جلوی ناخواسته های بعدی از همون جنس اتفاق که البته با شدت و حدت بیشتر هست رو بگیرم
و
این چرخهی ناخواسته اونقدرررر تکرار میشه تا من یا کم بیارم و تسلیم بشم … یا مثل همون ستاره از بین برم !! و در نهایت این منم که متضرر شدم و هیچی از زندگیم نفهمیدم … هیچی از انسان بودنم و قدرت بی نهایت خلاقهای که برای خلق یه زندگی رویایی دارم نفهمیدم …
یه جمله ی فوقالعاده قابل تأمل و زیبای دیگه هم استاد عزیزم از آقای انیشتین نقل قول کرد که دلم نمیآید اینجا مکتوبش نکنم! شما نمی توانی همزمان که برای جنگ آماده میشی به صلح فکر کنی
حالا درسی که من از این قسمت و صحبت های زیبای استاد و خانم شایسته گرفتم چیه
استاد و خانم شایسته از قبل از اینکه هدایت بشن به سمت مردمونی که جناه راست آمریکا هستند
تو تمام مدتی که توی ایران بودند ، تمام مدتی که توی سفر ها آسیا و اروپا بودند آگاهانه تمرکزشون روی زیبایی ها و صلح و مهربونی آدم ها بوده ، آگاهانه ها … تلاششون این بوده دیگه … قطعاً این دو نفر هم یه جاهایی از دستشون در رفته ولی مهم اینه که آدم آگاهانه تلاش کنه برای جهت دهی کانون توجهش به سمت خواسته هاش ، همین که با تعهد فراوان تلاش کنه ، هر بار کار راحت تر میشه و جهان هم وقتی به ثبات فرکانسی میرسه از نظر موقعیت مکانی جا به جاش می کنه
من دیشب به صورت مستقیم به دو تا دفتر املاک خیلی خوب دعوت به کار شدم
دفتر املاک هایی که بدون حاشیه هستند و تمرکزشون فقط بر خلق ثروت و گسترش جهان و خدمت رسانی به مردم هستش.
به صورت غیر مستقیم هم دعوت شدم به به دفتر املاک دیگه که برای یه ذوج جوان بسیار دوست داشتنی هستش.
حتی دیشب توسط یکی از دوستام/همکارم که کلید دفتر این زن و شوهر دستش بود یه ساعتی رفتم اونجا و با هم گپ زدیم و محیط دفتر هم دیدم و محیط اطراف هم بررسی کردم
البته این ذوج رفته بودند مسافرت و فقط خودمون بودیم …
یه سری همزمانی های دیگه هم دیروز رخ داد ولی مهمترینش همین دعوت به همکاری به سه تا دفتر بود که دوست دارند و خوشحال میشن من اونجا باشم و پیش اون ها کار کنم
نمی دونم قدم بعدیم چیه… فعلاً حسم میگه تو همین دفتری که هستم بمونم … شاید دلیلش اینه که می خواهد طی چند روزی با محیط فعلیم به صلح برسم و بتوانم آرامشی نسبی برای خودم ایجاد کنم و بعد در فضای فرکانسی بهتر برم به محیط کاری جدیدم ، شاید هم خدا یه پلن دیگه داره … به پلن خیلی بهتر … نمی دونم.
فعلاً با خوشحالی از اینکه خدا چقدر هوامو داره و من چقدر توی مدار درستی هستم که تا یه کمی پامو کج می گذارم خدا سریع میزنه تو گوشم و بهم میگه مسیرت غلطه ، سریع برگرد به مسیر درست … ادامه می دهم و از نشونه ها طبعیت می کنم …
به نام خدای بخشنده و مهربان
سپاسگزارِ خدایی هستم که فرمانروایی جهانیان است
همان بخشایندهی مهربان
تنها تو را می پرستم و تنها از تو درخواست هدایت و حمایت می کنم
من رو هدایت کن به مسیر درست ، مسیر کسانی که به آن ها نعمت و ثروت عنایت فرمودی ، نه ستم کاران و نه گمراهان ، نه کسانی که به آنها خشمگین شدی
اول از همه رفتم معنی اسم شما ژینا خانم رو سرچ کردم و چقدر سوپرایز شدم
خیلی اسم شما زیباست و معنی عمیقی داره ، درست مثل عکس پروفایلتون
داستان هدایت شما رو در پروفایلتون خواندم
متوجه شدم که این شما بودی که در حقم لطف کردی و پاسخ نوشتی
اصلا باید می اومدم داستان هدایت شما رو می خواندم تا نشانهی امروز خودم رو ازش دریافت کنم
سپاسگزارم
چقدر به نام خدایی که شما نوشتی در عین سادگی زیباست و مقهوم عمیقی داره
و
چقدر تحسینت می کنم که حتی در پاسخ دادن ها هم از به نام خدا استفاده می کنی و یاد خدا همیشه در دلت زنده است
داستان هدایت شما رو که می خواندم
هم شیوهی نگارش دلی و دلنشینی که داشتی رو تحسین کردم
هم تعهد و ایمان عملگرای شما رو تحسین کردم
و هم اینکه چقدر شما پخته و خردمندانه رفتار می کنی
واقعاً تبریک میگم
من به واسطهی شغل اجتماعی ای که دارم و البته شخصیت خودم که خیلی برون گرا هستم
با خانم ها و آقایان زیادی ارتباط داشتم و دارم
ولی شما تو سن 18 سالگی با این حد از درک از قوانین و عمل به قوانین و این حد از ادب و احترامی که من از دل نوشتهی شما تو داستان هدایتتون در وجودتون دیدم و پاسخ کوتاه و دلنشینی که برای من نوشتید…
حقیقتا دلم نیومد دست به قلم نشم و ننویسم من همیشه به رسم ادب پاسخ می دهم
ولی یه ندایی در قلبم گفت باید براتون ویژگی های مثبتتون رو که البته کم هم نیست بنویسم و آگاهانه تحسینتون کنم
و در آخر
از شما تشکر می کنم که لطف دارید و دیدگاه های من رو با عشق مطالعه می کنید
امیدوارم از داستان های موفقیت شما بیشتر مطالعه کنم و لذت ببرم
ممنونم بابت حس خوب و انرژی مثبتی که برایم می فرستی
میگم ماشینت ترمز هاش مطمئنه؟ :((
می خواهی یه کم فاصله رو رعایت کن ، من جوانم هزارتا آرزو دارم :))) شاید یه کاری پیش اومد یهویی زدم روی ترمز ….
حالا بیا و درستش کن :))
سعیده جان من بوی دوره احساس لیاقت رو احساس می کنم و حسم نسبت بهش خیلییییی خوبه
البته من تو سایت به همه نگفتم ها… شما هم به کسی نگو بین خودمون بمونه :)) ولی مطمئن هستم به زودی خواهی دید که از جلسه اول دورهی احساس لیاقت دارم ردپا هام رو ثبت می کنم و میرم جلو
خدیااااا شکرت
مرررررسی که با انرژی مثبت هایت هستی و برایت از خدای مهربان و توانا بهترین ها رو خواستارم
امروز صبح که از خواب بیدار شدم ، یه حسی بهم گفت همزمان با صبحونه خوردن این قسمت از سریال رو نگاه کنم
مخصوصاً روی 20 دقیقه پایانی و صحبت های قابل تأمل استاد و خانم شایستهی عزیز تمرکز کنم
یه فلش بک بزنم به دیشب و شرایط کاریم …
دیروز عصر یکی از دوستام / همکارم رو دیدم و با هم یه بازدید از یه واحد اجارهای
این دختر فوق العاده با شخصیت و خوش اخلاق قبلاً حدود یه سالی دفتر ما مشغول به کار بود و حدود یه هفته ای میشه که از پیش ما به میلِ خودش رفته
تو مسیر برگشت به سمت دفتر ، که من رو برسونه ، تو ماشین بیست دقیقهای گپ زدیم و متأسفانه فرکانس هامون به شدت رفت به سمت ناخواسته ها و مسائلی که توی دفتر هستش و …
ولی از اونجایی که من مددددددت هاست که دارم روی خودم کار می کنم و حالم خوبه و این باوره توی ذهن من خیلی قوی تره که الخیر فی ما وقع … حتی همون ناراحتی و اعصبانیت مقطعی هم برای من منجر به یک خیر عظیم شد
(البته من از ایشون ناراحت و اعصبانی نشدم ، به خاطر تمرکز بر ناخواسته های محیط کاری این اتفاق برای من رخ داد)
خیر اول این بود که … جهان خیلی زود محکم زد توی گوشم :) و در کمتر از نیم ساعت بعدش یه ناخواسته دیگه هم رخ داد و پشت تلفن با همین خانم یه بحث کوچیک و سوتفاهم پیش اومد و من برافروخته شدم ، و البته توی دفتر هم به خاطر قرارداد یکی از همکارها بین دو خانوار موجر و مستأجر ، اختلاف نظر بود و بحث و اعصاب خوردی …
خب من چی کار کردم تو همچین شرایطی ؟؟
نخواستم قانون خودش رو با من وقف بده…
من خودم رو با قانون هماهنگ کردم
رفتم یه آب خنک به دست و صورتم زدم ، اومدم بیرون تو محیط باز ، چندتا نفس عمیق کشیدم و بعدش با یه همکار دیگه رفتم جای دیگه بازدید برای یه واحد فروشی و اونجا هم یکی از دوستام / همکارم رو دیدم ، یه کار خدا پسندانه و انسان دوستانه کردم ، این دو نفر رو با هم کانکت کردم و به کلی حس و حالم عوض شد و بعدش هم دیگه تا آخر شب کلی وقایع مختلف رخ داد و خدا رو شکر همه چیز خوب پیشرفت
برگردیم به امروز صبح
برای من سوال بود که چرا این فایل رو خداوند گفت ببینم
استاد گفت ما اگه اینجا تو آمریکا یه ناخواستهای ببینیم ، بهش قدرت نمی دهیم
بهش توجه نمی کنیم …
راجع بهش غر نمی زنیم …
ازش اعراض می کنیم … و تمرکزمون رو می گذاریم روی خواسته هامون …
این جملهی اگه یه ناخواسته ای ببینیم بهش قدرت نمی دهیم چقدررررر برای من شنیدنش لذت بخشه و چقدر بهم قدرت میده و چقدر کمک می کنه که افتخار کنم که اشرف مخلوقاتم و خداوند من رو انسان آفریده و بهم قدرت ذهنی داده ، قدرت خلق کردن داده ، چیزی که هیچچچ کدوم از مخلوقات دیگر خداوند ندارند حتی فرشته ها …
فرشته ها ، حیوانات ، گیاهان ، ستاره ها و … همه بر طبق برنامه ریزی از قبل مشخص شده و طبق قوانین یه روزی به دنیا میان یه روزی هم از بین میرن
اجازه بدهید یه مثال بیشتر منظورم رو برای شما شرح بدهم:
من یه ویدیو در یوتیوب دیدم به نام 14 میلیارد سال در چهارده دقیقه اومده بود از بینگ بنگ ، زمانی که جهان متولد شد تااااا امروز (به تاریخ انتشار ویدیو) یعنی سال 2023 رو شرح داده بود
ویدیوی بسیار بسیار جذابی هستش، پیشنهاد می کنم برید ببینید ، درس های زیادی برای یاد گرفتن ، مخصوصاً قانون تکامل
خلاصه… تو اون ویدیو نشون می داد وقتی یک ستاره متولد میشه ، (تو تمام ستاره ها در کل کیهان ، چه منظومهی شمسی و چه منظومه های دیگه این اتفاق یکسان هست) همیشه انرژی می خواهد ازش خارج بشه/: و جاذبه اجازه نمیده که انرژی ازش خارج بشه و جلوش رو می گیره :( و این کش مکش !! طی میلیون ها سال اونقدر ادامه پیدا می کنه تا بلاخره اون ستاره منفجر میشه و از بین میره.
من با دیدن زندگی یه ستاره ، یاد فایل با هر چه بجنگی آن را ماندگار تر می کنی یا قانون تغییر ناخواسته ها افتادم !!
استاد تو فایل قانون تغییر ناخواسته ها تأکیدِ موکد کرد ، که من می توانم با شکایت کردن و دعوا کردن و … یه نفر رو بکشونم به دادگاه ، می توانم با شکایت کردن و داد و بی داد کردن یه رستوران رو باعث ورشکسته شدن با بسته شدن و پلپ شدن به رستوران بی کیفیت بشم ، می توانم …
ولی نمی توانم جلوی ناخواسته های بعدی از همون جنس اتفاق که البته با شدت و حدت بیشتر هست رو بگیرم
و
این چرخهی ناخواسته اونقدرررر تکرار میشه تا من یا کم بیارم و تسلیم بشم … یا مثل همون ستاره از بین برم !! و در نهایت این منم که متضرر شدم و هیچی از زندگیم نفهمیدم … هیچی از انسان بودنم و قدرت بی نهایت خلاقهای که برای خلق یه زندگی رویایی دارم نفهمیدم …
یه جمله ی فوقالعاده قابل تأمل و زیبای دیگه هم استاد عزیزم از آقای انیشتین نقل قول کرد که دلم نمیآید اینجا مکتوبش نکنم! شما نمی توانی همزمان که برای جنگ آماده میشی به صلح فکر کنی
حالا درسی که من از این قسمت و صحبت های زیبای استاد و خانم شایسته گرفتم چیه
استاد و خانم شایسته از قبل از اینکه هدایت بشن به سمت مردمونی که جناه راست آمریکا هستند
تو تمام مدتی که توی ایران بودند ، تمام مدتی که توی سفر ها آسیا و اروپا بودند آگاهانه تمرکزشون روی زیبایی ها و صلح و مهربونی آدم ها بوده ، آگاهانه ها … تلاششون این بوده دیگه … قطعاً این دو نفر هم یه جاهایی از دستشون در رفته ولی مهم اینه که آدم آگاهانه تلاش کنه برای جهت دهی کانون توجهش به سمت خواسته هاش ، همین که با تعهد فراوان تلاش کنه ، هر بار کار راحت تر میشه و جهان هم وقتی به ثبات فرکانسی میرسه از نظر موقعیت مکانی جا به جاش می کنه
من دیشب به صورت مستقیم به دو تا دفتر املاک خیلی خوب دعوت به کار شدم
دفتر املاک هایی که بدون حاشیه هستند و تمرکزشون فقط بر خلق ثروت و گسترش جهان و خدمت رسانی به مردم هستش.
به صورت غیر مستقیم هم دعوت شدم به به دفتر املاک دیگه که برای یه ذوج جوان بسیار دوست داشتنی هستش.
حتی دیشب توسط یکی از دوستام/همکارم که کلید دفتر این زن و شوهر دستش بود یه ساعتی رفتم اونجا و با هم گپ زدیم و محیط دفتر هم دیدم و محیط اطراف هم بررسی کردم
البته این ذوج رفته بودند مسافرت و فقط خودمون بودیم …
یه سری همزمانی های دیگه هم دیروز رخ داد ولی مهمترینش همین دعوت به همکاری به سه تا دفتر بود که دوست دارند و خوشحال میشن من اونجا باشم و پیش اون ها کار کنم
نمی دونم قدم بعدیم چیه… فعلاً حسم میگه تو همین دفتری که هستم بمونم … شاید دلیلش اینه که می خواهد طی چند روزی با محیط فعلیم به صلح برسم و بتوانم آرامشی نسبی برای خودم ایجاد کنم و بعد در فضای فرکانسی بهتر برم به محیط کاری جدیدم ، شاید هم خدا یه پلن دیگه داره … به پلن خیلی بهتر … نمی دونم.
فعلاً با خوشحالی از اینکه خدا چقدر هوامو داره و من چقدر توی مدار درستی هستم که تا یه کمی پامو کج می گذارم خدا سریع میزنه تو گوشم و بهم میگه مسیرت غلطه ، سریع برگرد به مسیر درست … ادامه می دهم و از نشونه ها طبعیت می کنم …
به نام خدای بخشنده و مهربان
سپاسگزارِ خدایی هستم که فرمانروایی جهانیان است
همان بخشایندهی مهربان
تنها تو را می پرستم و تنها از تو درخواست هدایت و حمایت می کنم
من رو هدایت کن به مسیر درست ، مسیر کسانی که به آن ها نعمت و ثروت عنایت فرمودی ، نه ستم کاران و نه گمراهان ، نه کسانی که به آنها خشمگین شدی
الهی آمین
به نام یگانه خالق هستی
سلام به شما خانم صالحی عزیز
در راستای یک عادت زیبایی که درون خودم ایجادش کردم
اول از همه رفتم معنی اسم شما ژینا خانم رو سرچ کردم و چقدر سوپرایز شدم
خیلی اسم شما زیباست و معنی عمیقی داره ، درست مثل عکس پروفایلتون
داستان هدایت شما رو در پروفایلتون خواندم
متوجه شدم که این شما بودی که در حقم لطف کردی و پاسخ نوشتی
اصلا باید می اومدم داستان هدایت شما رو می خواندم تا نشانهی امروز خودم رو ازش دریافت کنم
سپاسگزارم
چقدر به نام خدایی که شما نوشتی در عین سادگی زیباست و مقهوم عمیقی داره
و
چقدر تحسینت می کنم که حتی در پاسخ دادن ها هم از به نام خدا استفاده می کنی و یاد خدا همیشه در دلت زنده است
داستان هدایت شما رو که می خواندم
هم شیوهی نگارش دلی و دلنشینی که داشتی رو تحسین کردم
هم تعهد و ایمان عملگرای شما رو تحسین کردم
و هم اینکه چقدر شما پخته و خردمندانه رفتار می کنی
واقعاً تبریک میگم
من به واسطهی شغل اجتماعی ای که دارم و البته شخصیت خودم که خیلی برون گرا هستم
با خانم ها و آقایان زیادی ارتباط داشتم و دارم
ولی شما تو سن 18 سالگی با این حد از درک از قوانین و عمل به قوانین و این حد از ادب و احترامی که من از دل نوشتهی شما تو داستان هدایتتون در وجودتون دیدم و پاسخ کوتاه و دلنشینی که برای من نوشتید…
حقیقتا دلم نیومد دست به قلم نشم و ننویسم من همیشه به رسم ادب پاسخ می دهم
ولی یه ندایی در قلبم گفت باید براتون ویژگی های مثبتتون رو که البته کم هم نیست بنویسم و آگاهانه تحسینتون کنم
و در آخر
از شما تشکر می کنم که لطف دارید و دیدگاه های من رو با عشق مطالعه می کنید
امیدوارم از داستان های موفقیت شما بیشتر مطالعه کنم و لذت ببرم
چرا که خیلی قلم شیوا و دلنشینی دارید
شاد باشید
سلام به شما سعیده جان عزیزم
خواهر موحد و خوش ذوق و خوش انرژی من
ممنونم بابت حس خوب و انرژی مثبتی که برایم می فرستی
میگم ماشینت ترمز هاش مطمئنه؟ :((
می خواهی یه کم فاصله رو رعایت کن ، من جوانم هزارتا آرزو دارم :))) شاید یه کاری پیش اومد یهویی زدم روی ترمز ….
حالا بیا و درستش کن :))
سعیده جان من بوی دوره احساس لیاقت رو احساس می کنم و حسم نسبت بهش خیلییییی خوبه
البته من تو سایت به همه نگفتم ها… شما هم به کسی نگو بین خودمون بمونه :)) ولی مطمئن هستم به زودی خواهی دید که از جلسه اول دورهی احساس لیاقت دارم ردپا هام رو ثبت می کنم و میرم جلو
خدیااااا شکرت
مرررررسی که با انرژی مثبت هایت هستی و برایت از خدای مهربان و توانا بهترین ها رو خواستارم