سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 235 - صفحه 12

244 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1725 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز

    صحبت های ابتدای فایل نکته طلایی دیگه داشت؛ اینکه وقتی دو‌نفر تو رابطه هستن با احترام گذاشتن به علایق و سلایق همدیگه میتونن رابطه بهتری داشته باشن و از بودن کنار هم میتونن بیشتر لذت ببرن، قرار نیست کسی نظرشو به اون یکی تحمیل کنه یا قرار نیست برده همدیگه باشن، یادم گرفتم از شما که میتونن دونفر علایق متفاوت داشته باشن و هرکدوم به کار مورد علاقه شون برسن در عین حال از زندگی باهم لذت ببرن، مثل همین مورد شما اگه یکی از خرید خوشش میاد اون یکی میتونه بره به کاری که مورد علاقشه بپردازه، البته که این هم مستلزم اینه که هردو نفر باخودشون در صلح باشن خودشونو دوست داشته باشن و بتونن تنهایی از کاری که دوست دارن لذت ببرن و تنهایی جایی برن، قرار نیست به زور بخوایم کسی رو مجاب کنیم اون کاری که ما دوست داریم انجام بده

    تصاویر و ویندو شاپینگ مریم بانو هم زیبا بود ، کلی برندهای معتبر و معروف دیدیم و لذت بردیم‌، قطعا دیدن این تصاویر مارو هدایت میکنه به مسیری که از همون اجناس و برندهای معتبر دیدن کنیم و حتی بخریم،

    فراوانی و ثروت تو تصاویر کاملا مشهود بود ، انقدر فرصت ثروتساز هست که میشه ازش کسب درآمد کرد و وقتی خودم یکم باورهامث درمورد ثروت بهتر کم ایده های پولساز بهم گفته میشه و آدم های پولدار و ثروتمند بیشتری میبینم و زیبایی ها و نعمت های بیشتری دریافت میکنم

    ممنونم از شما و مریم بانو ، دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2497 روز

    به نام خداوند جان و خرد کزین اندیشه برتر درنگذرد

    خداوند کیوان و گردان سپهر

    خداوند خورشید و ماه و فروزنده مهر

    سلام استاد و مریم جان

    ممنون بابت فایل عالی

    رابطه عالی رفیق

    دقیقا همینه

    چند روز پیش بین صحبتها حرفی پیش اومد و من خیلی آروم بعد صحبت کوتاه گذر کردم

    و بعد فکر کردم زیبا چقدر خوب عوض شدی قبلا اگه این حرف رو می شنیدی از همسرت به این فکر میکردی چطور قانع کنم و بگم بهش که اشتباه میکنی و احساس گناه هم کنارش ولی الان گذشتی و فراموش تر کردی و به این فکر کردی که باید ب خودت بیشتر برسی وگرنه هیچی دیده نمیشه

    واقعا باید اول بخودمون و علایق مون اهمیت بدیم و با احترام راه خودمون رو بریم

    این درس همیشه استاد در عزت نفس است

    واما بازار

    فروشگاه

    مال بزرگ چقدر عالی

    تنوع و خوبی اجناس مارک

    اکثرا کارهای ساده در رنگ بندی متفاوت خیلی عالی بود

    درخواست کردم که لباس جدید میخوام مانتو واسه عید و میدونم به آسانی به این درخواست من پاسخ داده میشه خدایا شکرت

    ماشینها و موبایل ها همگی زیبا و عالی بودند

    چقدر توکل و چه زیبایی بود

    ابن همه مغازه

    اینهمه جنس و اینهمه فروشنده و سازنده

    همگی باور به اینکه ببین ثروت زیاده و خرید میشه

    میتونیم بخریم و بهترین رو بدست بیاریم

    ببین اینها دارند میخرن دارند می فروشند و ما هم میتونیم

    و باور به اینکه هر لحظه جهان در حال جابجایی انرژی پول و ثروت از شکلی به شکل دیگریست

    یکی با خریدش ثروتمند هست یکی با درآمدش

    همگی در لحظه پول و ثروت را جابجا میکنند

    خدایا بابت اینهمه هماهنگی و ثروت و پیشرفت جهان سپاسگزارم

    خوشحالم در این مال چرخیدم

    یه کفش خریدم و یه لبلس اسپورت زیبا

    خیلی قشنگ هستند

    راستی فروشگاه وسایل سگ ها هم عالی بود اصلا اینهمه تنوع واسه سگ دیگه اصلا به ذهن من راه نداشت و چقدر ایده میتونه باشه چقدر ذهن ثروتمند باشه که به این شکل بتونی

    تولید کنی و فروش،داشته باشی

    خدایا بابت اینهمه فراوان ی در جهان

    از هر چی به فکرت هم نمیرسه میتوان پول ساخت

    خیلی عالی بود خدایا شکرت

    و سپاس بابت این فایل پر از ایده و پر از فراوانی

    شاد موفق،و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2831 روز

    به نام تنها عشق و تنها عاشق زندگی

    سلام به همگی بزرگواران

    اول فایل در مورد طرز تفکرهای درست و حسابی فکر روابط بود که واقعا هنوز خیلی ها این موضوع رو درک نکردند و حاضر به پذیرفتن نیستند چونکه فکر میکنن با محدود کردن و زندان کردن همدیگه این یعنی دیگه میشه زیباترین و غیرت در عشق و عاشقی ولی نمیدونن خیلی از این بظاهر غیرت هاشون چرت و پرت هایی بیش نیست که من خودم هیچ زمان تو کتم نرفت این باورهای محدود کننده وابستگی چونکه میگم اصلا اینچیزها از اساس ایراد داره و باعث میشه هرروز ترس ها و شک ها و بدبینی های بیشتری در اون روابط پیش بیاد و در نهایت باعث بشه جدایی و نابودی اون رابطه بشه چونکه دیگه از همدیگه زده میشند و تقریبا همه با این دیالوگ آشنا هستند

    وقتی دارم میبینم استاد رابطه بین شما اینقدر عالی و رهایی وجود داره احساس میکنم چقدر بزرگ اندیشی و ذهن باز میخواد همچین نوع زندگی و رفتارهایی چونکه بارها شده که خودم با کسی رابطه داشتم طرف بهم میگفت تو نباید بدون اجازه من جایی بری یا اونجا برو اونجا نرو به اون نگاه نکن و…بعد دیدم چقدر داره این نوع رابطه حالمو بد میکنه منم کاری که کردم سریع گفتم ببین عزیزمن میخوام از همین الان این رابطه رو برا همیشه تموم کنیم چونکه من نمیتونم اسم این وابستگی هارو بذارم عشق و دوست داشتن و گفتم خدایا کاری که قلبم میگه رو انجام میدم و راحت میشدم

    واقعا تفاوت بین عشق و وابستگی مرزهای خیلی باریک وجود داره که ممکنه ما راهو اشتباه بریم،،مرزهای باریک بین دوست داشتن زیاد و بیماری هایی در دوستی وجود داره که ممکنه ما رو به در مسیر اشتباه ببره،پس باید همیشه هوشیار و آگاه باشیم که داریم چکار میکنیم راه شرک یا خدا رو میریم

    چقدر عالیه در کنار تفاهم ها حتی با وجود تفاوت هام اما عاشقانه و با کمال احترام زندگی کنی و لذت هم ببری

    چقدر منم همیشه دوست دارم روابطم با فرد آینده زندگیم اینگونه باشه چونکه واقعا هم خودم دوست ندارم به اون گیرهای الکی که وابستگی هست بدم نه اون به من بلکه من فقط طرز فکرهای آدم حسابی و رهایی رو دوست دارم که اتفاقا باعث بیشتر دوست داشتن هم میشه

    نکته زیبای دیگه اینکه مریم بانوی عزیز چقدر عالی از همه چیز اینقدر شجاعانه و با عشق برامون فیلمبرداری میکنی و باعث حال خوبمون و احساس فراوانی و ثروتمند بودنمون میشی این اجناس نایک و برندهای خیلی عالی واقعا احساس خوب به خود من میده و چقدر نظم و فرهنگ و این مانکن های مختلف زیبا و با استایل های مختلف که به همه آدمها احساس خوب میده چونکه هرکسی یه نوع استیل بدنی متفاوت از دیگری داره و این مانکن ها هم تقریبا برا همه نوع استایل های بدنی ست

    چقدر خانم ها و آقایون خوشتیپ و با برخورد های خیلی عالی و با فرهنگ رفتار میکنند که خود من عاشق این مردم با این ویژگی ها هستم

    وقتی شما میای اینقدر با عشق بدون انتظار پرداخت هزینه اینقدر برامون زحمات فایل های مختلف با نشون دادن اینهمه زیبایی و نکات آموزنده میدین واقعا داره ثابت میکنه که این کار چیزی جز عشق به کار خودتون نیست،اتفاقا دیشب هم یکی از همسایه هام اومده بود کنارم که من اصلا ازش انتظار همیچین حرفایی نداشتم تو حرفاش میگفت آدم باید بره دنبال علاقه اش،ببین فلانی داری ایرانگردی میکنه هم عشق و حال میکنه شایدم یه جاهایی به سختی هم بربخوره اما داره ثروت هم میسازه منم گفتم آقا دمت گرم واقعا هم همینطوره چیزی غیر از اینم نیست

    و خود من حقیقتا اینو بگم وقتی حرف از این میشه که منم میتونم از کارمورد علاقم ثروت بسازم ذهنم خیلی جاها بهم فحش میده یعنی تا این حد مقاومت داره اما همیشه فقط میگم اما من وظیفه دارم که بتونم این آگاهی رو باور کنم وگرنه زندگیم به نابودی کشیده میشه و مدتهاست که فقط تو کار مورد علاقه خودم هستم و از دیروز هم یه قدم جدید دیگه هم برا کارم برداشتم

    آرزوی بهترین قدم ها نعمت هارو براتون دارم و تمام قدم های دوازده قدم

    خیلی دوستتون دارم همگی عشق منید.

    خداقوت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سارا شکری امیدوار گفته:
    مدت عضویت: 846 روز

    سلام استاد

    من امروز دوره عزت نفس رو خریدم

    چندین ماه بود توی فکر خردیدش بودم ولی میگفتم بزار اول فایلهای دانلودی رو کامل ببینم ،نتیجه مالی ازشون بگیرم بعد با پول نتایجم دوره عزت نفس رو بخرم

    الان پنج ، شش سالی هست با قانون جذب و بعد از یکی دو سال بعدش با شما آشنا شدم

    توی این مدت ، بعد از آشنا شدن با این مفاهیم موفقیت و عمل کردن طبق قوانین خدا رو شکر همیشه پول به مقدار کافی و بیشتر حتی همیشه در دسترسم بوده

    ولی پول نتایج خودم نبود، پول همسرمه

    ولی امروز با همون پولهای همسرم که تو کارت خودم دارم گرفتمش

    اصلا به همسرمم نگفتم, دوره عزت نفس رو گرفتم، ایشون فعلا در مدار حضور در این جمع نیست ولی باورهای درست زیادی داره خدا رو شکر و پیشرفت خوبی در کارهاش داره خدا رو شکر

    خدا رو شکر امروز دلمو زدم به دریا و دوره رو تهیه کردم

    عجله ای برای دیدن فایل‌ها ی این دوره ندارم خیلی فعلا

    چونکه دارم روی روز شمار کار میکنم و سفر به آمریکا هم جسته گریخته میبینم

    خدا رو شاکرم که دوره عزت نفس رو خریدم و هر وقت بخوام و اراده کنم میتونم ازش استفاده کنم

    می‌خوام شکر گزاری امروزمو اینجا مکتوب کنم

    1_ خدایا شکرت که دارم یاد میگیرم الهامات رو درک و دریافت کنم و بهشون عمل کنم ،

    2_خدایا شکر که بلاخره دلمو زدم به دریا و خودمو لایق داشتن دوره عزت نفس دونستم و خریدمش و بابتش خوشحالم

    3_ خدایا شکرت به خاطر تعهدم و ماندن در مسیر و عمل به قوانین و خدایا شکرت که نتایج می آیند و درستی مسیر رو بهم ثابت میکند

    4_ خدایا شکرت که امروز درختچه شلفورای زیبامون رو کات کردم تا ازش قلمه بگیرم، انشالله که ریشه بده و من بتونم این گیاه زیبا رو بیشتر داشته باشم برای خونم

    5_ خدایا شکرت به خاطر سوپرمارک نزدیک خونمون که همه چیز داره و من مجبور نیستم راه دوری برم برای تهیه چیزایی که لازم دارم برای خونه

    6_ خدایا شکرت به خاطر غذاهای خوشمزه ای که میتونم با کمک تو درست کنم برای خودم و خانواده ام

    7_ خدایا شکرت برای فرصت عالی که در اختیارمه و به خاطر کوچک بودن فرزندم لازم نیست خارج از خونه کار کنم، من از بودن در خانه و کنار بچه هام و گوش دادن به فایلها و خواندن ترجمه قرآن و پختن غذاهای خوشمزه لذت میبرم خدایا هزاران مرتبه شکرت به خاطر این نعمت های ارزشمند

    8_ خدایا شکرت به خاطر نعمت ارزشمند سلامتی که با هیچ قیمتی نمیشه ، ارزش گذاریش کرد

    خدایا شکرت به خاطر سلامتی خودم و خانواده ام

    9_ خدایا شکرت وقتی میرم توی دل یه ترسم وانجامش میدم، اعتماد به نفسم بیشتر میشه برای قدم های بعدی

    10_ خدایا شکرت به خاطر هوایی که به فراوانی در اختیارمونه ، خدایا شکرت برای. آسمان همیشه درحال تغییر و همیشه زیبا

    خدایا هزاران مرتبه شکرت شکرت شکرت به خاطر هادی بودنت و رزاق بودنت و رحمان و رحیم بودنت

    سپاسگزارم از همتون استاد، خانوم شایشه و همه‌ی دوستان عزیزم در اینجا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2121 روز

    سلام به همه دوستان بخصوص به استاد عزیزم و مریم خانم وااقعا شایسته ی نعمت و ثروت

    واای این پاساژ گردی چقدرر حس ثروت بهم میده، یکی از دلایلی که من همیشه دوست داشتم شهر بزرگ زندگی کنم همین بود که شهرای بزرگ اینجور جاها رو‌دارن ولی شهر من که کوچیکه نداشت، خداروشکر که الان تو شهر من هم کللی ساختمون شیییک و چندتا مال درست کردن و من هربار حتی از جلوشون رد هم میشم خداروشکر میکنم چه برسه به اینکه برم داخلشون یا خرید کنم.

    و دیگه اینکه مریم خانم چقدددر تحسینتون میکنم، اول اینکه وابسته نیستید و کار مورد علاقه خودتون رو انجام میدید، دوم اینکه اعتماد به نفس دارید و به راحتی فیلم میگیرید بدون نگرانی از نظر بقیه، بخصوص وقتی تنها هم هستید!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    هاجر صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1632 روز

    سلام به استاد بینظیر و دوست داشتنی و خانم شایسته ی زیبا و لایق و دوستان عزیزم

    استاد صحبت اول این فایل درباره ی روابط هست و من یک نتیجه ای که تو روابط گرفتم و سالها بدنبالش بودمو گرفتم رو مینویسم اینجا،اونم از دوره ی بینظیر احساس لیاقت که با خواهرم داریم کار میکنیم

    اول اینکه دارم سعی میکنم که آنچه شما میگین رو به عنوان وحی منزل بپذیرم و اجرا کنم، که البته اینم مدار میخاد، مثلا شما میگین بنویس بنویسم، این تمرین رو انجام بده بدم واقعا، ولی چیزی که الان درک کردم اینه که شنیدن تا مدار درک و عمل کردن فرق داره، که البته با تمرین مستمر و کنترل ذهن مستمر خودبخود روز به روز مدار آگاهی و درکت بالاتر میره وبیشتر میشنوی، راهش با تعهد ادامه دادن هست

    خب چرا اینا رو گفتم ، چون شمابارها تو دوره شیوه ی حل مسایل، کشف قوانین، احساس لیاقت میگین که بچه ها کوچترین نتایجتون رو بنویسین و سپاسگزار باشین و جشن بگیرین با خودتون که دیدی دارم پیشرفت میکنم،قانون جواب میده

    خب من اینکار رو نکردم اصلا، با وجود اینکه خیلی نتیجه گرفتم،خیلی زیاد،بخام بنویسم چند صفحه میشه،اصن یادم نمیاد خیلی هاشو،ولی چون دچار همون بیماری کمالگرایی بودم، و منتظر بودم تا نتیجه ی بزرگ بگیرم اینا اصن به چشمم نمیومد،غافل از اینکه اینطوری پیش میرفتم یه جا قرار بود بخورم زمین، ناامید بشم،خسته بشم،که چی اینهمه شب و روزمو دوختم ب این قوانین ولی نتیجه ای که میخاستم نیومده هنوز

    من مهاجرت کرده بودم به یک کشوری برای رفتن به یک کشور دیگه و اوضاع طوری ک پلان ریخته بودم پیش نرفت و ترمزها داشتن کار میکردن، خلاصه وارد یک دنیای جدید،شرابط جدید شده بودم و یک مسیر جدید، منی که آمادگیشو نداشتم ،منی که قبل از این سفر تو سایت استاد بودم نتیجه گرفته بودم،تونسته بودم بیزنسمو باز کنم ،ولی اصلا درکی از آموزش ها نداشتم، فقط مث آهنگ یا مسکن به فایلا گوش میکردم ، اصن معنای کنترل ذهن رو نمیفهمیدم یعنی چی، اینکه بخام اجراش کنم پیشکش.

    اتفاق چند روز پیش باعث شد که برگردمو نگاه کنم ب پشت سرم و خودمو محک بزنم که کجای کارم.

    نتایجی چیزایی مث فلان لباس،ایرپاد،کفش،خوراکی ،تفریح،فلان برخورد خاص از طرف خانواده،پول و این چیزایی ک تو ستاره قطبیم نوشتم خیلی زیاده که اصن یادم رفتن از بس زیادن

    نتیجه بزرگتر از همه دارم تو کنترل ذهن قوی میشم،دارم از تضادهام قویتر میشم، مثلا تضادایی ک دارمو و میتونم حالمو خوب کنم، اگر با شخصبت قبلیم بود اصن سکته زده بودم

    چیزایی که قبلا یک هفته منو درگیر میکرد الان شده چندساعت، اونایی که چندساعت درگیر میکرد شده ده دقه،نیم ساعت. و این چه پیشرفت بزرگیه که من بع عنوان نتیجه حساب نمیکردم اصن

    شخصیت سپاسگزار پیدا کردم، قبل از مهاجزت با بیزنس خونه اتاق جدا،کلی امکانات،تفریح،دوستای خوب حالم بیشتر اوقات گرفته بود ، من یادمه که میخاستم قانونو عمل کنم، درکی نداشتم که احساس هست که نتیجه رو رقم میزنه نه کلمات و نوشته ها، من خونده بودم که موقع خواب سپاسگزاری کنید از خیلی چیزا مخصوصا سقف بالاسر،موقع خواب تو اتاقم دراز میکشیدم تو جای گرم نرم آروم، برام خیلی احمقانه میومد که چی سقف بالاسر هم شکرگذاری دارع،اینم مگه میشه نباشه، آدم تو کوچه بخابه، این دیگه بدیهیه، شکر زبانی میکردم و بدون هیچ احساسی همینطور در مورد بقیه نعمتام ، مثلا فروشم به یک عددی بود ،اونو نمیدیدم سپاسگزار نبودم، میگفتم چرا این عدد نشده، پدر مادر برادر خواهرم،عشقایی ک بهم میدادنو نمیدیدم ،فقط گیرها و نقاط منفیشونو میدیدم ،اینا رو مینویسم تا بگم تا چ حد شخصیت ناسپاس و خالی از عشق بودم قبلا.

    و افتادم تو ماجرایی ک یاد بگیرم درسامو، اومدیم این کشور ،دو هفته خونه نداشتیم و خونه مردم بودیم ،باورم نمیشد دیدم آره سقف بالاسر نعمتی هست که نمیشه وصفش کرد ، همه چیزا نعمت بودن

    حالا چطور شدم ، همه چیز رو به چشم نعمت میبینم، حتی تضادها رو، این رفتارها دارن ناخوداگاه میشن از بس عمل کردم، و قبلا خونه و بیزتس و درآمد رو براش لحظه ای سپاسگزار نبودم، تغییر شخصیتم تا کجا رفته الان پول و سقف بالاسر ک هزاران بار شاکرم، حتی مثلا ظرف میشورم، ناخوداگاه مرور میشه تو ذهتم بیا اتفاقات مثبت رو مرور کتیم و شکر کنیم و ببینیم اوضاع چقدر خوبه، الان این ریکا نعمته ،این دستکش ک دستمه و پوست دستم خشک میمونه، ظرف میشورم یعنی غذا داشتیم،نعمت داشتیم،ظرف زیاد شده (قبلا مرگ بود برام ظرف شستن مخصوصا اگر زیاد بوذ) الان دیدگاهم اینه یعتی یک خانواده ای داریم ،درکنار همیم، یعنی من دستای سالمی دارم ،میدونی الان چتدهزار نفر تو دنیا میخان جای تو باشن ظرف بشورن،یعنی سالمن ،نعمت دارن و غرق در شادی میشم و حس خوب که اصن قلبم از جاش کنده میشه از خوشی،، حالا نتایج هم میاد در قالب سلامتی، پول، هی بهتر شدن خونه، نتایج ،هدایت ها، کشف ترمزام برای مهاجرت، و نتیجه ی بزرگترش احساس خوبیه ک دلرم اونم با یک چیز ساده، این حد از تغییر شخصیت چقدر نتیجه ی بزرگی هست

    از خونه که هی سپاسگزارتر میشدم و چندماه بعد خونمون عوض میشذ و میرفتیم خونه ی بهتر،،منی که قبل از مهاجرت خونه ی خودمون بود و اصن کوچ کشی و صاحبخانه و این مسایل سرکار نداشتیم،اینجا اوایل شرایط سختی بود و خونه مشترک ولی تمرکز به شدت روی خوبی های همسایه و نکات مثبتش با اینکه نکات منفی زیاد بود، ولی تمروز میکزدمو و حس خوب و سپاسگزاری، هی خونه عوض میشد و بهتر و بهتر

    این تغییر شخصیت چقدر نتیجه ی بزرگیه

    من که قبل از این سفر غرق در شرک بودم، و تمام امیدم ب آدما بود، و خوشبت شدن و بدبختت شدنم رو در کمک یا عدم کمک اونا میدیدم،، حتی برای یک کار کوچیک دنبال آشنا،پارتی بودم، برای خوب شدن حالم دنبال خواهرمو و پارتنر عاطفی بودم ، روزی رو تو مشتری ها میدیدم، مهاجرتمو تو کمک یک سری افراد میدیدم، فرکانس شرک ،فرکانس بدبختیه، خوردم چک و لگداشو،تنها شدم

    کار کردم ، ماه ها، تو شرایط عملیش قرار گرفام اوایل انتخابم شرک بودم، تا کم کم هی بهتر شدم، و هی آرام آزام به سمت توحید حرکت کردم، چون دیدم موقعیت هایی رسیدم که قبلا منو از پا مینداخت به جایی رسیذه بوذ که با توکل به خدا و یاد خدا چ آرام بوذم، تو شرایط چلنجیگ هم حتی انتخابم رفت رو توحید، حتی چلنجیگ ترین موقعیت ک چندوقت پیش طیق قانون جدید این کشور ما دیکه نمیتونستیم بمونیم،یا باید میرفتیم یا دپورت، ک برای یکسری افراد هم اتفاق افتاد، من با کنترل ذهن و کار کردن روی توحید دیکه دست بع عمل شرک آلودی نزدم، از کسی کمک نخاستم ، ابن باور ک خدا میشنوه میبینه کافیه، بقیه قدرتی ندارن رو تو اون شرایط چلنجیگ اجرا کردم و انصافا خدا هم یا عزت تمام نجات داد

    این شخصیت توحیدی و در مسیر توحید چ نتبجه ی بزرگی هست

    قبلا من درآمد داشتم میتونستم دوره های استاد رو بخرم ولی دوره ها بحث پول نیست،بحث مداره، وقتی من شروغ کردم متعهدانه کار کردن با فابل های رایگان، در مدار دوره ها قرار گرفتمو و خواهرم دوره ها رو خرید و به متم داد، الان دوره ی کشف قوانین، احساس لیاقت، عزت نفس، راهتمای عملی رویاها،تا قدم سوم دوازده قدم،شیوه ی حل مسایل، کتاب چگونه فکر خذا را بخونیم رو دارم ،این چع نتیجه ی بزرگیع

    تو روابط با خانواده م چقدر بهتر شدم، چقدر واکنشم کمتر شدع، آرامشم بیشتر شده، درکم بیشتر شده، پاشنه ی آشیلم نصبحت و انتقادم از دیگران بود ، چقدر کم شده ، چقدر احترام متقابل بیشتز شده

    اینا چ نتایج بزرگین

    درباره ی مهاجرت دومم، ترمزامو فهمیدم،دارم کار میکنم، حسم به نتبجه عوض شده، باور پذیرتر شده، از استیصال به آرامش رسیدم درباره ی مهاجرت، انقدر نشانه میبینم هر روز، در مدار آدمایی قرار گرفتم که هی دارن مهاجرت میکنن، نشون میده کم مونده، فاصله فرکانسیم کم شده، در مسیر درستم

    بیماری خود ایمنی پوستی که سالها داشتم ونه تشخیص میشد چیه،نه درمان، با برخوردن ب یک تضاد و تسلیم شدن ذر مدار قانون سلامتی قرار گرفتمو و توی 28 روز خوب شد، خود این نتیجع ای هست که اصلا فکر تمیکردم بگیرم ب این آسونی و سرعت

    از لحاظ مالی هر روز بهتر شدم، قدرت خرید بیشتر ، خدمات رفاعی بالاتر هر زوز نسبت به روز اولی ک اومدیم، و این نتیجه چقدر لذت بخشه

    با دوره ی احساس لیاقت میتونم در اکثر موارد نجواهامو تشخیص بدم، این چع نتیجه ی بزرگی هست، چه دستاورد بزرگی هست

    قایم به ذات شدم، خودم میتونم به خودم امید بدم انگیزه بدم، حالمو خوب کنم، تنهایی مو پر کنم، این چه نتیجه ی بزرگی هست

    من با جلسه ی 9 و 10 راهنمای عملی دستیابی به رویاها خدای واقعی رو شناختم،عملکرد خدا رو، رابطه م با خدا که رابطه ی فرکانسیه نه کلامی، یادگرفتم چطور با این خدا ارتباط برقرار کنم و ازش نتیجه بگیرم، این چ نتیجه ی بزرگیه، آدما نسل در نسل میان و میمیرن و خدای واقعی رو نمیشناسن و تا آخر عمر برده ی مذهب میمونن

    من مفهوم درست هدایت رو یادگرفتم که خدا من رو به مسیر درست هدایت نمیکنه،بلکه به کانون توجه م هدایت میکنه، این باعث میشه از گمراهیی دربیام که فارغ از اینکه من چ افکلری دارم، خدا منو به راه درست میبره،این باعث میشع رو خودم کار کنم، یکی از چیزایی ک باعث میشد من کار نکنم رو خودم این توهم بود که برداشت نادرست از مهربانی و فضل خدا،که خدا کارها رو انجام میده، خدا کی مهربانه کی فضلش رو نشون میده، زمانی ک من باورای درست دارم ،افکلر و احساس خوبی دارم درمسیر توحیدم

    این چه درک و نتیجه ی بزرگیه

    و خیلی نتیجه ی دیگه ک زیاده، چرا اینا رو نوشتم تا یادم یاشه، اینا رو هم یادم نبود

    از اونجایی که اول کمنت گفتم که استاد میگن که هر نتیجه رو بنویسین و تا سوختتون بشه برای حرکت در ادامه ی مسیر و من اینکار رو نکرده بودم، و فقط تمام موفقیت و نتیجه رو در این میدیدم که مهاجرت دومم نشده هنوز

    چند روز پیش نجواها منو گیر انداختن و قویتراز من شدن، و هر کاری کرذم نتونستم از پسشون، یک روز نتونستم از پسش بربیام، برام عجیب بود چون حتی تو چندتا موقیعت چلنجینگ به این حد نشده بودم، که نقدر برم پایین و ناامید بش

    تازه فهمیدم ،ناامیدی بردترین لول هست، وقتی خشم داری،دلهره استرس، ناراحتی حداقل بهتره چون یک خواسته ای هست ک داری براش تلاش میکنی امید و انگیزه ای هست

    روز دوم پا شدم دبدم خوب نمیشم، چنان ناامید و بی انگیزه شده بودم که حتی توان فزیکی نداشتم کارای روزمره مو انجام بدم، دعام فرق کرده بود، ازخدا نمیخاستم منو هدایت کنه به مهاجرت، میگفتم خدابا کمکم کن انگیزه و امید داشته باشم برای زنذگی بتونم سرپا وایسم،خلاصه نتونستم چنان پایین رفتم از لحاظ فرکانسی که عجیب بود تا دو روز پیشش در بهترین حالت بودم، چنان پایین که گفتم باشع من این خواسته رو داشتم نشد، نتونستم برسم بهش، من تسلیم شدم، ول کردم،اولین بار بود که طی این مدت تسلیم شده بودم، نرسیدن به خواسته م رو پذیرفته بودم،با اینکه شرایط بدتری رو هم داشتم، الان به ظاهر اتفاق جدیدی تضاد جدیذی هم نبود که اینطوری شدم، برام عجیب بود

    نجواهای ذهتی شروع شدن،، شروع کردن به تخریب بیشتر، و جمله ای گفت که زد وسط قلبم بقول استاد هات باتون، گفت تو یک آدم بی عرضه ای که هیچکاری برای هدفت نکردی

    اینو که گفت داغ کرذم،انگار دو نفر بوذیم داشتیم صحبت میکردیم، گفتم باشه من تسلیم شدم دیگع به هدفم نمیرسم،ولی به من بی عرضه نگو، نگو هیچکاری نکردم

    فقط برای اینکه تو کل کل به ذهتم بگم من چیکارا کردم تو ابن دوسال ، یک دفتر برداشتم شروع کردم به نوشتن تمام کارا و دستاوردها ، هی نوشتم، شد چندبرابر نوشته عای بالا،خیلیاشو ننوشتم اینجا

    دیدم چقدر تلاش کردم، چقدر نتبجه گرفتم ،دیدم جاهایی کارایی کردم که فقط بقول استاد یک درصد جامعه میتونن انجام بدن

    دیدم کم کم دارم آروم میشم،قلبم سبک میشه، حالم بهتر میشه،

    رسیدم به مداری کع تونستم از آگاهی های جلسه دوم احساس لیاقت استفاده کنم، انقذر پایین رفته بود تو دو روز ک در مدار استفاده از از این آگاهی ها هم نبودم

    شروع کردم مهرباننه صحبت کردن با خودم ،بدون فشار، بدون استرس، گفتم باشه اصن بیخیال این خواسته شدیم دیگه فشار نیار ب خودت ولی هاجر تو این کارا رو کردی،

    هی گفتم ، هی حالم بهتر شد،هی کم کم رفت به سمت حمایت،عشق،پذیرش خودم، اولین بار بود که چندساعت متوالی بدون استرس برا خودم وقت گذاشته بودم، از صبح شروع کردم تا بعداظر که ب آرامش رسیدم

    اصن تو ذهنم بازی عوض شد، از یک آدم بی عرضه ی بازنذه تو ذهنم تبدیل شده بودم به یک قهرمان دوست داشتنی و موفق و با عزت و ارزشمند

    رفتم پیاده روی و خرید برای خودم،مهمون کرذن خودم

    فهمیدم چقدر نتیجه گرفتمو و موفق بودم ، سوختم شد برای ادامه دادن با امید بیشتر،با انگیزه ی بیشتز،با ایمان بیشتر

    تلزه فهمیدم حکمت چی بوده که استاد میکن کوچترین نتایجتون رو بزرگ کنید

    استاد من هم نپاشیدمو تسلیم نشدم و ادامه دادم و هم بع یکی از خواسته هام در روابط رسیدم

    من همیشه دوست داشتم تو روایط یک پارتنر عاطفی که چنین مواقعی بیاد منو دقیق درک کنه، حالمو خوب کنه،نازمو بکشه،ساعت ها با من حرف بزنه،صبر کنه،صبوری و عشق ب خرج بده تا حالم خوب یشه، منو ببره بیرون،خرید کنه

    اما تو روابطم این اتفاق نمیفتاد هیچوقت، وقتی هم ک به زور خودم درخواست میکردم، خیلی سطحی و زورکی بود و اون حرف ذلمو نمیزدن و بازم دعوا و گله و توقع بیشتر و حسم بذتر هم میشد

    ولی الان اون آدمو پیدا کرد، خودم بودم، اینهمه وقت الکی بیرون لز خودم میگشتم، خلا داشتم، از دل یک تضاد به چه خواسته ای رسیده بودم، غرق شاذی عشق آرامش و سپاسگزاری و امید ایمان و انگیزه شدمو برگشتم خونه و با ایمان و قدرت دارم ادامع میدم

    استاد سپاسگزارم ازتون برای آموزش های بینظیرتون

    بهترینها رو براتون میخام با عشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    محسن فصاحت گفته:
    مدت عضویت: 853 روز

    سریال سفر به دور آمریکا قسمت 235 تقسیم علایق

    تقسیم کار با خداوند

    اولین باری که این جمله را از استاد شنیدم کلی خندیدم چون ایشون می گفتند خدایا هر چی عشق و حاله مال من کارهای سخت و پیچیده مال تو من فقط بندگی تو را می کنم و در مسیر درست حرکت می کنم البته برای تو که خدا هستی کاری نداره بلاخره خدایی گفتن بنده ای گفتن

    و این قسمت تقسیم علایق مرا به یاد این گفته و ایده و باور از استاد انداخت ،مسلما ذهن نجواگر و مقاومت‌های ذهنی من قبول نمی کرد

    مگه میشه مگه داریم این بیشتر به یک جوک شبیه تا حقیقت

    آخه توی شعرها و ترانه ها بارها و بارها می خوندیم و می‌شنیدم هر چی آرزوی خوبه مال تو هر چی رنج و عذابه مال من…

    هر که در این دهر مقرب تر است

    جام بلا بیشترش می دهند

    و باورهایی که آموخته بودیم این را می گفتن که ما آمده این که سختی و رنج را تجربه کنیم خوشی مال اون دنیاست و ….

    چرا استاد دارن برعکس می گن داستان چیه

    هر چه با سریال سفر به دور آمریکا

    و سریال زندگی در بهشت که الحق مکمل جادویی محصولات این سایت الهی هست بیشتر آشنا شدم و از نزدیک با زندگی استاد ملموس شدم جریان هدایت توحید باور تفکر و نگرش تجسم خلاقیت و پرورش و باروری ذهن را آموختم و گفتم آره میشه چرا که نه ،پسر ایناها خودشه ببین راست میگه استاد عباسمنش

    هر چه عشق و حاله مال اونه

    قشنگ خدا داره کارها را برایش انجام می ده و هدایت میشه برای آسونیها

    اینگونه بود که برای ذهن منطقی و دور از انتظار من

    باور پذیر شد که می شود به خدا می شود فقط لذت برد و تجربه خوب داشت و کیف کرد از کوچکترین و بزرگترین اتفاقات زندگی

    میشه همه چیز عالی پیش بره

    راستی تا حالا آدم خوشبخت از نزدیک دیدین یا نوشته هایش رو خوندین آره درسته اون آدمه من و شما هستیم یعنی خانواده بزرگ عباسمنش

    اوایل می گفتم جریان دست خدا چیه جریان هدایت چیه الان بیشتر درک می کنم و می گم وقتی با روحت یکی بشی

    دستت دست خداوند هست و دست خداوند بالاترین دست هاست .

    حتی چیزهایی که استفاده می کنی مثلاً قلمت قلم خداست شمشیر ت شمشیر خداست سیف الله عضن الله کلام الله رو ح الله طریق الله سمع الله یدالله..‌.

    چشمت چشم خداست فکر و ذهن و روح تو خداست ،اگر خالص بشیم مثل شراب ناب، هنگامی که شراب تکامل خودش را طی کرد بعد از چهل روز وقتی در خم نگاه کنیم عکس خودمان را می بینم و شراب صاف و بی آلایش و بی غش میشه

    این همه نقش می و عکس مخالف که نمود

    یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد

    تازه این همه زیبایی های دنیا ذره ای از بی نهایت زیبایی های خالق است یعنی اصل وجود خالق زیبایی هایی دارد که تنها با چشم دل می شود دید و انتهایی برای اینهمه حسن و جمال نیست

    حجاب چهره جان شده غبار تنم خوشا دمی که از این چهره بر فکنم

    خدا را می شود در ذره ذره وجود هستی و انعکاس وجود خودمان از ارتعاشی که می فر ستیم و فرکانسی که دریافت می کنیم ،دید شنید بویید و احساس کرد

    شراب الهی و شرب مدام مرا شیدای وجود حضرت حق کرده است که به قول منصور حلاج

    گاهی حق میهمان من است گاهی من میهمان حق هستم و من خدا هستم

    گاهی ظرف وجودی ما لیوان است گاهی پارچی که لیوان‌ها را پر می کند گاهی نهر دریا اقیانوس بی کران و دریا هر چقدر عمیق تر آرام تر و این مدارج درک آگاهی است که مثل استاد ساقی می شوی که ساغر ها را از می ناب حقیقت و توحید لبریز می کنی چون خودت پر شدی از احسان لیاقت فراوانی شادی اخلاص اخلاق و سرمستی مدام

    حال من می خواهم لیوان باشم که منتظر یک قطره آب از دیگران و عوامل بیرونی و فرشته نجات باشم یا اقیانوس بی انتها که نه تنها پر است بلکه هر چه برداشت کنی کم نمی‌شود که زایش دارد اصلا اساس جهان زایش و فراوانی است چرا ترس چرا نگرانی چرا استرس؟

    بلکه امید نور عشق فراوانی مدام و همیشگی و در دسترس بودن نعمتها و برکتها و شادی‌ها…

    خم در واقع بدن و جسم ماست شراب همان ورودی های ذهن ماست اگر در خم انگور ناب برزیم و مواظبت کنیم طی طریق الهی را طی کرده و راه خدا می شویم راهنما خدا می شویم و همه چیز زیبایی در زیبایی می شود مستی در مستی شادی در شادی

    مده پندم دگر ساقی که من دیوانه ام امشب

    خمار از نرگس مست و رخ جانانه ام امشب

    و هر شب میشود شب آرزوها کما اینکه دیشب اولین پنجشنبه ماه رجب شب آرزوها لیلت الرغائب بود و هر شب می شود شب قدر چون در وجودت غوغایی برپاست

    جهان با هر خواسته ما به تکاپو و ولوله می افتند و کاینات به صف می ایستد و دست به دست هم می دهد تا خواسته هایی که مانند موشک به فضا فرستاده ایم تحقق یابد.

    مثل استاد و مریم بانو زبان خداوند می شویم برای شدن ها و ایجاد باور و تاثیر پذیری در دیگران و یک الگو و راهنمای خوب و داشتن یک سبک زندگی ایده‌آل برای خودمان و دیگران و هزاران هزار دعای خیری که همگی ما بدرقه راهشان می کنیم سفر به خیر سفر سلامت

    خدا می داند که با چشمانی اشکبار و پر از ذوق و شوق منتظر قدوم با برکت شما به ایران هستیم که انشاالله استادمان را در وطن در آغوش بگیریم.

    تا دیداری دیگر بدرود

    ضمن تشکر از مریم بانو و استاد عشق و آگاهی عباسمنش عزیز و همگی عزیزان و بزرگان و بزرگوارانی که این نوشته را که از درونم جوشید را می خوانند انگار احساسی به من گفت برو و فقط چیزهایی که بهت می گیم را بنویس منم گفتم چشم.

    البته اگر این متن را در کانال تلگرام بذارین خوشحال میشم شاید باوری را در ذهن عزیزی بیدار کند.مثل همیشه سپاسگزارم از شما و گروه تحقیقاتی عباسمنش.

    دوستون دارم و هر روز به امید اینکه سفرتون به ایران را روی سایت بذارین از خواب بیدار می شم.

    بیا تا فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      وحید ربانی گفته:
      مدت عضویت: 1466 روز

      بنام خداوند بسیار بخشنده و‌مهربان

      سلام به شما دوست عزیزم خدارا شکر میکنم که امروز صبح هدایت شدم به این کامنت زیبای شما چقدر خالصانه نوشتید چقدر زیبا توصیف کردید که وقتی در مسیر توحید باشیم وقتی خودمون را خالص کنیم برای خداوند مثل اون می ناب همه چیزمون رنگ و بوی دیگری پیدا میکنه خیلی وقته این هدایت به گوش من میرسه که وحید عزیز اصلا کیفیت و رنگ و عطر و‌بویی که تو فکر کنی بهترین باشه مهم نیست مهم اون عطر و‌بو و رنگی هست که خدا به کالبد اون‌محصول تو میریزه چه بسا که اون محصول اصلا چیز خاصی نباشه ولی وقتی خدا به اون رنگ و بو‌و‌عطر میده همه عالم‌را دیوانه میکنه چنان عقل از سر هرکسی میبره که‌دیوانه اون میشن مثالش همین تصاویر سفرهای استاد مگه فیلم‌ تو یوتویوب کم هست ؟؟!؟ ولی چرا رنگ و‌جنس فیلم های استاد یا بعضی افراد خاص جذب میکنه این به اون ظرف می ناب خود اون اشخاص بر میگرده

      یک بنده خدایی بود املت درست میکرد از همه ایران میامدند مغازش همه میگفتن طعمش فرق داره جنسش فرق داره خودش میگفت بخدا عادی یک تخم مرغ و رب و‌روغن هست

      این کامنت شما تایید و اثبات این ذهنیت من بود که

      کار مرا چو او کند

      کار دگر چرا کنم

      چون‌که چشیدم از لبش

      سوی شکر دگر روم چرا

      ممنونم از شما محسن عزیز بسیار لذت بردم خدایا شکرت که به من فرصت زندگی دادی به من فرصت دادی باونم این نظر های الهی را بخونم و‌درک کنم

      سپاس از استاد عزیز و شما در پنه رب العالمین باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        محسن فصاحت گفته:
        مدت عضویت: 853 روز

        درود بر وحید آقای گل گلاب توحیدی ربانی و با معرفت ببخشید دیر جواب شما را میدم شاید الان وقتش رسیده چون الان دیدم

        از دیوانگی گفتی

        چه عاقلند آنها که در عشق دیوانه اند

        راستی مگر عشق و عطر و بویی بهتر زیباتر دلبرتر …

        از خداوند رحمان داریم

        به هر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان از قامت رعنایی تو بینم

        و خدایی که در این نزدیکی است

        چکاوک زیباست گل نسترن نرگس اقاقیا

        از نظر باغبان تمام گلها زیباست

        به زیبایی وحید ربانی خودمون

        بزن دست قشنگه را به افتخار خودمون و گروه تحقیقاتی عباس منش

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیز، خانم شایسته و همه دوستانم در سریال سفر به دورآمریکا

    بینهایت سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده

    استاد مطالب ارزشمندی که شما و خانم شایسته اول ویدئو راجب روابط گفتین عالی بود و من یکجورایی دارم با همین سبک زندگی میکنیم؛ من و شخصی که باهم در رابطه هستیم: یک رابطه بسیار فوق العاده داریم با هم کلی سرگرمی های مشترک داریم با هم کلی کار های مشترک انجام میدیم و در کنارش داریم کارهایی که خودمون انجام میدیم؛ من از این نوع سبک زندگی به شدت راضی هستم و بقول شایسته این سبک به من کمک میکنه من با فراق بال برسم به کارام؛ بقول شما استاد که اصلا وجود نداره 2 تا انسان مثل هم باشن، مثل هم فکر کنن و مثل هم رفتار کنن و این کلمه ما یعنی(من+تو) 2 تا من ما نمیشه و 2 تا تو هم ما نمیشه؛ زمانی که من بخوام طرف مقابلمو مثل خودم بکنم این میشه 2 تا من ولی ما یعنی من با علائق و سلائقم و طرف مقابلم با علائق و سلائقش بتونیم کنار هم لذت ببریم؛ در کل من از رابطمون و سبک زندگیمون به شدت راضی ام و دارم اونطور که دوست دارم زندگی میکنیم

    از خانم شایسته هم این قسمت یه تشکر ویژه دارم که بصورت کاملا حرفه ایی برامون فیلم برداری کردن؛ و ماهم مثل خانم شایسته مال گردی کردیم، فروشگاه های بینهایت بزرگ و تمیز رو دیدیم، و چقدر لذت بردم از تعداد مشتری هایی که تو فروشگاه ها بود خصوصا فروشگاه زارا که صف کشیده بودن برای صندوق و من عاشق دیدن فروشگاه هایی هستم که کلی مشتری داره و میخوان خرید کنن این برای ذهن من بهترین راه منطقی کردن باوره فراوانی هست یعنی من باید به چشم ببینم فروشگاه هایی که مشتری زیاد دارن و خریدار زیاد دارن تا برای ذهن من منطقی بشه و بینهایت از خانم شایسته تشکر میکنم که این حجم از ثروت، نعمت و فراوانی رو برای ما به تصویر کشید؛ فروشگاه های بزرگ با کلی اجناس و مشتری

    عالی بود خانم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    محمدرضا قناد باشی گفته:
    مدت عضویت: 773 روز

    سلام استاد عزیز و مریم بانوی مهربان

    چقدر لذت بردم از صحبت اول برنامه که فرمودید همه انسان ها با هم تفاوت دارند و ما به تفاوت آنها احترام میگذاریم بدون اینکه دل چرکی بوجود بیاد و باعث آزار هم بشیم طرف مقابلمون آزادانه به سمت خرید رفت و استاد به بدنسازی این نوع نگاه خیلی به من آرامش داد چون فکر میکردم باید اگر هم دیگر رو دوست داریم پس هر دو کار مشترک انجام بدیم..

    اتفاقا این مدلی عشق را بیشتر میکنه چون داری به طرف مقابلت میگی عزیزم من تو رو آنقدر دوست دارم که دوست دارم الان به جای اینکه با من بیایی و ازیت بشی بروی جایی که خوشحالت میکنه اینطوری هر دو طرف چون دارن لذت می‌برند در نتیجه فرکانس لذت می‌فرستند به جهان و طرف مقابلشون همین فرکانس خوب باعث عشق بیشتر هم می‌شود و باعث دل تنگی بیشتر پس با یک تیر چند تا نشونه زدی استاد دمت گرم مرد الهی تن ات همیشه مثل الان سالم باشه و بانو مریم دستات پر توان خواهر عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    وحید ربانی گفته:
    مدت عضویت: 1466 روز

    بنام خداوند بسیار بخشنده و‌مهربان

    سلام به استاد عزیزم سلام به مریم عزیز و سلام به دوستان عزیز

    استاد حان الان ساعت 5/43 دقیقه صبحه همه جا تاریکه و‌من طبق عادت هر روزم ساعت 5/15 دقیقه صبح بدون زنگ ساعت بیدار میشم چون بدنم عادت کرده و البته که 7/30 ساعت خواب بینظیر و‌عالی داشتم خدارا صد هزار مرتبه شکر

    الان میخواهم برم بدوم نیم ساعت حدود 6 کیلومتر کل کنار ساحل را از فورت‌لادر‌دیل شروع میکنم به دویدن‌ به سمت میامی بعد از سه کیلومتر بر میگردم که با برگشتش بشه 6 کیلومتر زیر درخت های نخل نمیدونید چه قدر لذت بخشه وقتی میدوی و صدای امواج اب تو گوشت میاد وقتی نزدیک ساعت 7 میشه زیبایی دیوانه کننده میشه چون‌طلوع زیبای افتاب محشره چند‌دقیقه می ایستم و با اشک چشم سپاسگزار قدرت بی بدیل خداوندی میشم که این‌همه زیبایی را خلق کرده و به من فرصت داده تا از این زیبایی ها استفاده کنم و لذت ببرم و سپاسگزارش باشم

    خدایا شکرت

    خیلی جالبه استاد من در طول ماه که سفر میکنم و‌هر 10 روز در یکی از ویلاهم‌هستم‌مسیری که می‌دوم همش خط ساحلی و‌زیر درختان نخل هست

    هم‌در بارسلونا

    هم در دبی

    هم در فورت لادر دیل

    و چقدر لذت بخشه خدارا صد هزار مرتبه شکر

    چقدر عالی استاد من هم عاشق خرید از مال های لوکس هستم هم عاشق طبیعت هر‌دو‌را‌دوست‌دارم هر دو‌مصداق فراوانی و‌برکت خداوند است

    خدارا واقعا شکر قبلا اینجوری نبودم قبلا میخواستم هر‌مسیری میرم دیگران را هم همسو با خودم بکنم چون‌از تنهایی میترسیدم ولی از‌وقتی با اموزش های شما اشنا شدم فهمیدم مسیر هرکسی یونیک هست و‌نباید کاری به هم دیگه داشته باشیم البته الان که از مجردی لذت میبرم و عاشق خودم‌هستم و تنها همه جا میرم همه جا چنان لذت میبرم از این تنهایی که حد‌نداره ولی اگر زمانی در کنار شخصی بودم برای لذت بردن بیشتر قطعا نه اون میتونه ازادی من را سلب کنه نه من دوست دارم ازادی اون‌را بگیرم هرچند قطعا اینقدر وجه مشترک خواهیم داشت که اغلب با اختیار شخصی کنار هم خواهیم بود‌انشا الله

    ممنونم استاد عزیز کی میرید فورت لادر دیل مشتقانه منتظر تصاویر زیباتون هستم

    وحید از کنار درختان نخل در اصفهان عاشقتونه

    در‌پناه رب العالمین باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1231 روز

      سلام آقا وحید ربانی

      چقدر قشنگ نوشتید

      یجوری حس مشتاق بودن و با اشتیاق تعریف کردین منم حس کرذم دارم باهاتون تند تند راه میام و میدوم و کامنتو میخونم ،

      خیلی نوشتتون حالش خوب بود معلومه که حال خودتون خیلی خوبه ،

      ان شالله که همیشه همینجوری با خودتون در ارامش و صلح هستید و‌روز به روز بیشتر و بیشتر میشه حس خوب.

      خداروشکر که این موقع صبح جمعه اولین کامنت و از شما خوندم و حالم خوب شد و انرژیم رفت بالا .

      خداروشکرررررر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: