سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 240 - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

به نام خداوند مهربان

سلام استاد و خانم شایسته عزیز

اعتراف می کنم که این قسمت از سفر مدهوشمان کرد تا نیمه کامنت را نوشته بودیم که به قسمت ورزشی آن رسیدیم و هوش از سرمان برد مسلم است که بازی و مسابقات پینگ پونگ زیادی را دیده آیم مانند مسابقه های المپیک و بازی های استاد و خانم شایسته اما امروز با دیدن این محیط و انسانهایی که متفاوت از دیگران بودند ما را متحیر کرد اکنون می فهمیم که چرا توپ مانند مرواریدی غلتان بر روی میزها می چرخد و می چرخد تا در جای خود قرار بگیرد اکنون می فهمیم که عشق و انگیزه و علاقه و پشتکار و باور و تداوم یعنی چه اکنون می فهمیم که می توانی کودکی باشی که با عشق می خواهی بهترین در جهان شوی که بدانی کیستی و از جهان چه می خواهی اکنون می فهمیم که خود وجودی خودت را پیدا کن تا در چرخ دنده جهان هستی جای درستی قرار بگیری یعنی چه اکنون می فهمیم که باورها چه ها که با ما انسانها می کند و اکنون سخنان طلایی و قوانین الهی که از زبان استاد عزیزمان جاری شده است را می فهمیم که یعنی چه اکنون می فهمیم که چرا خداوند به ما توانایی خلق زندگیمان را سپرده است در کمال عدالت تا با راستی پاکی درستی و صداقت این توپ غلتان سفید مروارید گونه را در وجودت بیابی و چنان با آن عشق کنی و لذت ببری که معنای توحید را بفهمی و بگویی خدایا شکرت

خدا را صدها هزاران بار شکر که صبح زیبایمان را بعد از نوشتن تمرین فانوس دریایی با سفری زیبا آغاز می کنیم سفری در جاده ای پر هیاهو و شلوغ سفری در ترک کمپر زیبا در میان اتومبیلهایی دیگر به همراه موسیقی های به یاد ماندنی و خاطره ساز خدایا شکرت که باز هم شاهد دیدن زیبایی های دیگری خواهیم بود .

یک لحظه به یاد ترافیک خیابانهای شهر تهران افتادیم که البته در این جا تفاوت دارد مانند موارد دیگر که در همه دنیا تمامی نعمتهای خداوند وجود دارد اما ما چگونه از آن بهره می بریم؟ تابلوهای راهنما شما را به مسیرهایی که می خواهی هدایت می کند تا مبادا در این بزرگراه شلوغ و پر ترافیک مسیرت را اشتباه بروی و مجبور شوی از دور برگردان برگردی و با سر در گمی که از کدام سو باید رفت مانند زمانی که تازه برای اولین بار وارد تهران می شوی و راه را بلد نیستی و اشتباه می روی و تازه جریمه هم می شوی.

آسمان خراش‌هایی که از دور نمایان است.

و بالاخره بعد از حدود شش ساعت به شهر آتلانتا رسیدید و در خانه ای که ایر بی اند بی کرده آید در محله ای تازه ساز که مانند شهر رویاها می تواند آرزوهای تو را بر آورده کند وسایلتان را داخل خانه می اورید. همه جا تمیز و مرتب و خانه ای که منتظر ورود شما بود بعد از خرید از کاسکو برای استراحت و لذت بردن از دقایق این سفر داخل آن شدید.

به همراه خانم شایسته عزیز وارد خانه می شویم که ورودی آن راهرویی است که منتهی به در ورودی می شود و هنگامی که در باز شد ما شاهد تمیزی و زیبایی و آرامشی که در آن جا وجود داشت با تمام امکانات به سبکی جدید که می توانستی در آن مانند خانه خودت احساس راحتی کنی بودیم. پذیرایی خانه که حیاط بزرگ و سر سبزی برای لذت بیشتر و توجه به زیبایی های طبیعت و آسمان ابی در جلوی آن بود حیاط همسایه ها به وسیله نرده از آن جا جدا شده و درختان بزرگ و سر سبز دیگری هم این محوطه بزرگ را احاطه کرده بود.

طبقه بالا که اتاق کار و اتاقهای خواب قرار دارد و با مبلمانی زیبا چیدمان شده و در راه رویی دیگر اتاق خواب که سرویس بهداشتی آن هم تمیز و زیباست بیشتر از چیدمان خانه تمیزی آن دیدنی است که بوی عطر آن هم از این جا احساس می شود فراوانی و نعمت در همه جا دیده می شود خدایا شکرت از این همه زیبایی از این همه ثروت و برکت. ما هم آرزوی دیدن و اقامتی چند روزه را در آن جا داریم و از خداوند این در خواست را می کنیم که ما را به بهترین زمان و بهترین مکان هدایت کند. اتاقها یکی از یکی تمیز تر و زیباتر هستند با دکوراسیونی که تمام احتیاجات را رفع خواهد کرد و دیدن باکس های گل سرخ و نوشته ای از طرف صاحب خانه برای سید که آرزوی لذت بردن را برایشان داشت دیگر نهایت خوش سلیقگی او را نشان می داد.

استاد وسایل را به داخل خانه آوردند و مراقب تخم مرغ ها بودند که به سلامت بر روی جزیره وسط آشپز خانه قرار داده شد محصولی از پرادایس و مرغهای پر برکت آن جا

ماشاالله خدا برکتتان را بیشتر کند.

تعداد زیادی از تنیس بازان به سمت مکانی می روند . استاد و خانم شایسته در روز اول این کمپ به همراه آنها به توضیحات آقایی که شاید منیجر است و بقیه را معرفی می کند توجه می کنند. سر گروهی که به زبان انگلیسی و با چشمانی خندان صحبت می کند و توضیحاتی را می دهد که به آقایی که در کنارش ایستاده مربوط می شود و در کناری دیگر خانمی با بلوز قرمز که معرفی می شود و نفر بعدی و نفر بعدی که همگی شاید توانا در بازی پینگ پونگ هستند و هر کدام با شخصیت‌های متفاوت و اما در یک موضوع مشترک که عشق و علاقه و انگیزه ای که داشتند برای نفر اول شدن برای بردن و برنده شدن از خودشان برای مسابقه دادن با خودشان چه زن چه مرد چه سیاه چه سفید چه جوان و چه مسن همه با داشتن باورهایی که ما می دانیم آبشخور آن چیست عشق و انگیزه و ایمان به توانایی های خود و خلق زندگی خود گرد هم آمده و این کمپ را بر پا کرده بودند.

اکنون مسابقه و تمرین شروع می شود استاد و خانم شایسته در کنار حریفی کوچولو که اگر کسی راکت را به دستش نمی دید حتما سوالی برایش پیش می آمد که این بچه این جا چه می کند؟

مربیانی که معرفی شدند در سالن بودند و مقررات و چگونگی بازی را توضیح و راهنمایی و آموزش می دادند. همه جا پر از میز و توپ و راکت بود انسانهایی که تمرکزشان فقط به این توپ کوچک غلتان سفید بود و سعی می کردند برنده باشند .

و حالا نوبت استاد بود که با یکی از این مربیان بازی کنند و با این که چپ دست هم هستند اما بسیار زیبا با استادانی که راهنمایی می کردند بازی کرده و تمرکز صد در صدشان فقط بر روی توپ و راکتشان بود و مشخصا کنترل ذهن بسیار عالی داشتند و بسیار نرم و راحت با راکتی که در دستشان بود ارتباط بر قرار کرده و چشم از توپ بر نمی داشتند تا مبادا تمرکزشان بر هم خورد و توپ به اوت رود تنها مسیله خم شدن زیاد استاد بود که هنگامی که تمرین را تمام کردند کمی باعث خستگی جسمیشان شده بود که البته عادی و معمولی است اما از آن جایی که ما آرزو داریم مویی از سر استادمان خدایی ناکرده کم نشود این مورد به چشمان آمد.برای استاد مهم نبود با چه کسی بازی می کنند فقط می خواستند در درجه اول لذت ببرند و بدانند مربیان چه راه کار بهتری را ارایه می دهند تا بدانند چقدر در کنترل ذهنشان تعلل کرده اند و یا آیا تکنیکی جدید برای این بازی وجود دارد یا راه کارها و روش های قبلی است.

در فارمرز مارکت هستیم فروشگاهی که کمی شبیه مارکت های ایرانی است هر چه می خواستی وجود داشت از انواع میوه های گرمسیری تازه که در هاوایی بود بگیر تا انواع خرما، ‌‌‌‌‌گل و گیاه و غرفه مورد علاقه خانم شایسته که انواع پنیر که با حال و خوشمزه است و در قانون سلامتی مجاز به استفاده از آن هستیم پنیر سویسی ، پنیر مکزیکی و کلیه گاو انتخابهای استاد بود.هر چه بخواهی از انواع گوشتها از هشت پا وانواع ماهی و میگو و خرچنگ و صدف و گاو و مرغ و انواع دیگری از آب زیان که ما حتی اسم آن را هم نمی دانیم که به راحتی می توانی انتخاب کنی و با خیال راحت بعد از تمرینی جانانه نوش جان کنی. این همه نعمت و برکت شاید در هیچ کجای جهان نتوانی همه را در کنار هم در انواع مختلف آن بیابی اما در این جا به راحتی مثل آب خوردن امکان پذیر است. مردم این کشور احتمالا باور کمبودی را از زمان خلقت در این مکان نداشته اند فقط و فقط باور فراوانی بوده و بس.

تعدادی از کارکنان که با لباس مخصوص مشغول تمیز کردن انواع گوشت و ماهی بودند

سبزیجاتی تازه که می توانستی انواع رنگها را در آن ببینی رنگهایی که خداوند دست چین کرده بود و در فلفل و کلم و هویج و بادمجان و کدو …..با قلم مویی زیبا رنگ آمیزی کرده و دقیقا می دانسته که کدام را چه رنگی انتخاب کند حتی بامبو هم در این جا یافت می شد. عجب مارکت پر بار ، زیبا، رنگارنگی نماد فراوانی را تمام و کمال نشان می داد. خدایا شکرت صدها هزاران بار که ما را به چنین مکانهای دیدنی به وسیله دستانی که خودت از بهشت برین آفریده ای می بری خدایا شکرت.

خدایا شکرت

عاشقتونیم