سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 242 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

230 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پدرام فصیح زاده گفته:
    مدت عضویت: 1239 روز

    سلام و درود به شما از گچساران…

    بخش کوچکی از شرایط تغییراتم در زندگی رو میگم که ردپایی باشه برای خودم و بقیه عزیزان.

    یه زمانی فکر میکردم باید برم شهر بزرگتر تا رشد کنم و گچساران نمیشه موفق شد. مهاجرت کردم به شیراز و بعد از چند سال دوباره برگشتم گچساران البته با کلی بدهی و قرض و قسط و وام و درإمد افتضاح….

    منی که توی شیراز نماینده بیمه عمر شدم و با توجه به اینکه فقط روی خؤم و توانایی هام حساب میکردم هیچ گونه پیشرفتی از نظر درآمدی نداشتم و هشتم گرو نهم بود تا اینکه برگشتم گچساران و رفتم پیش داییم که پیمانکاره کارگری تا اموراتم بگذره.

    اونجا با دوره ی رایگان عرشیانی شو آشنا شدم و حالم هر روز بهتر میشد ،کم کم که رفتم جلوتر دوره ی ثروت یکی از اساتید موفقیت رو خواهرام برام فرستاد و من گوش میدادم و با رهام تغییر می‌کرد و فهمیدم خودمم که باید تغییر کنم، نه اطرافم.

    بعدا پول همون دوره رو ریختم به حساب اون استاد و توی لایو استاد عرشیانفر و استاد عباسمنش من با استاد آشنا شدم و زندگیم رنگ و بوی خدا گرفت، البته حدود یکسال قبلش کلیپ های 1 دقیقه ای رو از استاد میشنیدم ولی دنبالش نبود بیام سایتش و فقط حالم رو خوب میکردم.

    بعدا که اومدم توی سایت فهمیدم اون بنده خدا از شاگردان استاد بوده و یه مدت بعد کلا راهش رو عوض کرده بود و توی کلیپ هاش اسم استاد رو نمی آورد ولی داشت رویکرد استاد رو تخریب می‌کرد. منم آنفالوش کردم و بعد از اون اینستاگرام رو حذف کردم.

    از روزشمار شروع کردم و زندگیم از نظر آرامش تغییر کرد و کم کم هم از نظر درآمدی تغییر کرد.

    داشتم کنار دایی کار می‌کردم، ولی راضی نبودم و میگفتم خدایا کاری کن که بتونم بیمه کار کنم و نرم سر کار دایی، واقعا من ساخته نشدم برای کار سنگین و همیشه رفتم سراغ کارهای سبکتر…

    همون موقع بود که خبری اومد که توی گچساران اسنپ راه افتاده و منم سریع به دایی گفتم که دایی جان از ماه بعد دیگه من نمیام و نرفتم.

    شرایط سخت شد، دیگه بیمه هم نداشتم و فقط اسنپ بود و اسنپ و اسنپ با یه درآمد کم و خرج های سنگین ماشین.

    خدا منو انداخت تو دل یه کسب و کار ساده ولی جالب. من شدم مدیر فروش یه شرکت خدماتی که به مردم در خدمات دندانپزشکی تخفیف ارائه میداد و ثبت نامش رایگان بود و کمیسیون رو از پزشک دریافت می‌کرد و به ما پورسانت میداد.

    خیلی کم‌ بود،ولی من امیدوارم بودم.

    بعد از چند ماه قرار شد به جای اینکه رایگان باشه، از هر نفر 20 هزارتومان بگیریم و ثبت نامشون کنیم و نصف نصف پورسانت من باشه.

    خداروشکر روزانه به حدی ثبت نامم خوب شده بود که دیگه اسنپ نمیرفتم،صبح تا ظهر و عصر تا شب میرفتم فروش بیمه دندانپزشکی.

    کم کم شرکت رقم رو میبرد بالا و منم با ذوق بیشتر که درآمدم داشت بالاتر میرفت عشق میکردم و شکرگذاری میکردم که قانون داره برای منم جواب میده.

    خداروشکر از دل همون 20 تومان ها ،به جایی رسیدیم که من هر ماه میشدم نماینده اول‌ کشور و جایزه جدآ هم‌ میگفتم.

    خلاصه به جایی رسید که همه چیز عالی شده بود و من حدود 2000 نفر رو توی یکسال ثبت نام کردم و به لطف خدا درآمدم هم خدارشکر هر روز داشت بهتر میشد و به یک سطح خوبی رسیده بود ولی سینوسی بود.

    تقریبا یکماه 5 تومان بود، یکماه 12 بود، یکماه 7 بود و….

    برج 5 و 6 پارسال درآمد من از این شغل رسید به زیر 1 میلون تومان و تمام اقساطم عقب افتاد و پول نداشتم مرغ بخرم برای خونه و شاید نزدیک با دوماه بیشتر وعده های غذایی ما شده بود خورشت پای مرغ…

    واقعأ شرایط سخت بود ولی حال من عجیب خوب بود و میگفت اشمال نداره، من ادامه میدم، اصلا نگران نیستم و میدونم خدا خودش برکت میده.

    تقریبا هیچکس ثبت نام نمی‌کرد و من دیگه شل کرده بودم و فقط میفرستم تو شهر و با خدا دردو دل میکردم که خدایا من مطمئن هستم که تو منو رها نکردی و میدونم یه خیریتی هست.

    مدیر اون کسب و کار هم هر روز باهام در تماس بود و دلداری میداد و میگفت نگران نباش درست میشه، و مدام میگفت بیا کرج تا کل کرج رو بدم دستت و اینجا بترکونیم.

    ولی من حتی پول نداشتم مرغ بخرم، چطور برم یه شهر دیگه.

    اجاره ام عقب افتاده بود و هیچ پولی نداشتم.

    بهش گفتم با اجازه تون میخوام در کنار کار شما بگردم دنبال کار دیگه و هم این داشته باشم و هم کار جدید، اونم بنده خدا راضی نبود و میگفت تو این همه با استعدادی، اشتباه نکن، ولی من بهم الهام شده بود که دیگه بیخیال شو و بگرد دنبال کار.

    خلاصه چندجا آگهی افق کوروش رفتم ولی ته دلم میگفتم خدایا من که اینو نمیخوام، خودت جورش نکن،فقط دارم برای دل خانومم میرم فرم پر میکنم که نگه پدرام چرا نمیره دنبال کار.

    ولی ته دلم قرص بود به خدا.

    ازش خواسته بودم کار جدیدم یه شیفت، آسون،بینا تکمیلی و تأمین اجتماعی و حقوق خیلی خوب داشته باشه.

    هیچی هم به ذهنم نمیومد ولی میگفتم من نمیدونم،تو میدوی، خودت جورش من.

    خلاصه یه روز خانمم زنگ زد که شرکت کاله آگهی زده برای ویزیتور، میخوای زنگ بزنی؟ تو دلم گفتم شرکت کاله خیلی شرکت بزرگیه و طبق تجربه ی قبلیم از ویزیتوری خیلی خوشایند نبود برام، ولی گفتم چشم زنگ میزنم.

    آخه تجربه ی قبلی من سال 96 در شرکت بهنوش مساوی بود با 3میلیون تومان ضرر از جیب اون موقع که پراید 88 رو میتونستم 4 تومان بخرم و طلا گرمی 100 هزارتومان بود.

    واقعأ دل خوشی نداشتم و اولین چیزی هم که ازشون پرسیدم گفتم من فقط ویزیت میکنم و پول گرفتن با من نیست؟ وقتی گفتن کاله نقدی کار میکنه و اصلا شما نیاز نیست بری دنبال پول، اولین نشانه رو دریافت کردم.

    بعدش هم که تایید شدم، شبش داشتم راجع به کاله و ویزیتوری در اون تحقیق میکردم که چشمم خورد به برند تجاری « ماجان » که خشکم زد. آخه پسرم من از وقتی به زبون اومد، به مادرش نمیگه ماما،از همون موقع میگفت ماجان. و ماجان توی خونه ی ما برند شده و خانومم میگه میخوام تمام بچه هامون هم بیان منو ماجان صدا کنن.

    اینو که دیدم گفتم خدایا چشم، حتما میرم دنبالش.

    بسم الله گفتم و شروع کردم.

    ماه اول حقوق 3 تومان.چون نیمه ماه کارم شروع شد و پورسانت هم نداشتم. خیلی خورد تو ذوقم ولی کم نیاوردم. یه روز عجیب هوس آش و بربری کردم، آش گرفتم و رفتم جای همیشگی بربری بخرم، دیدم به طرز عجیبی بسته هست و منم که دلم بربری میخواست، رفتم شهرک نفت و بربری از اونجا بخرم.

    با تعجب دیدم رو دیوار نانوایی زده کارگر میخوایم، صبح 6 تا 8،عصر 5 تا 7

    نون گرفتم اومدم تو ماشین و آش رو خوردم و داشتم فکر میکردم…

    گفتم خدایا مطمئنم الکی منو نیاوردی اینجا و میخوای من اینجا کار کنم تا درآمدم تو کاله درست بشه،،،گفتم باشه، به یه شرط کار میکنم!

    ( اینجا برای کارهای پاره وقت معمولا حقوق خیلی ناچیز میدن)

    گفتم من میرم جلو میپرسم کارگر میخواید، اگه گفت آره، بهش میگم حقوق چند، اگه گفت 4 میلیون تومان، میفهمم نشونه ام درسته و میرم سرکار.

    و دیگه نیازه بگم چی شد؟

    گفت 4 تومان…

    منم هاج و واج گفتم چشم، من از فردا میام سر کار.

    خداروشکر میکنم که اینقدر قانونش دقیقه، من ننشستم تا کاله درست بشه و برم پول قرض کنم و بدهی ها رو بدم تا حقوقم بهتر بشه. گفتم میرم کار میکنم تا حقوقم رو بیشتر کنم.

    کلا دوماه توی نانوایی کار کردم و با یک اتفاق به ظاهر بد و برای من شیرین از اونجا توی یکروز اومدم بیرون و دقیقا زمانی بوده حقوقم توی کاله رسیده بود بالای 10 تومان.

    الان شرایط کاریم عالیه، به لطف خدا دوتا وام داشتم که دوتاشون تموم شدن و یکیش رو امروز تسویه کردم و چقدر لذت بردم، آخه قبلا برای تسویه یه وام، یه وام دیگه میگرفتم و میرفتم زیر بار قسط و قرض و….

    تونستم برای اولین بار توی زندگیم که از 96 متاهل شدم تا الان، ماه گذشته تا دیروز که حق ق رو بریزن،یه مقدار پول اضافه پس انداز کنم اونم با چنگ و دندون و به لطف خدا دارم تمرین میکنم با پول دوست بشم و بتونم روز به روز این دوستی رو صمیمانه تر کنم.

    خیلی عالی شده زندگیمون

    خیلی چیزها که آرزومون بود الان به لطف خدا داریم.

    گوشت دیگه خودمون میخریم

    اجاره خونه ای که از روز آ ل ازدواج تا همین 9 ماه پیش پدرم زحمتش رو کشیده بود، دیگه به لطف خدا خودم دارم میریزم و یه خوشحالی عمیق رو دارم تجربه میکنم که چنین باری برداشته شده( البته برنج هم دیگه خودم میخرم که این هم از روز اول ازدواج تا همین 9 ماه پیش پدرم تامین کرد که واقعا خداروشکر میکنم بابت داشتنش و آرزومه که بتونم به زودی زود با موفقیت هام جبران کنم بهش کوچکی از این محبت ها رو….

    این رو برای خودم نوشتم که بدونم چقدر ریز ریز تغییر کردم و الان به لطف الله درآمدم نسبت به قبل چند برابر شده، خرید کردن برام راحت تر شده، برای همسرم کلی لباس خریدم، برای همسرم طلا خریدم به لطف خدا و این اولین طلایی بود که خودم براش خریدم، آخه همه ی طلاهاش رو به خاطر بدهی های من فروخته بود.

    این بخش کوچکی از اتفاقات زندگی من از قبل و بعد از آشنایی با استاد عباسمنش هست و واقعا ممنونم از استاد عزیزم که منو با خدای بی نظیر آشنا کرد…

    آیه ی و ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی

    که توی یکی از توحید های عملی باز کردی برای ما، انقلابی در زندگیم ایجاد کرد و سد محکمی به نام استعداد رو از زندگیم حذف کردم و این آیه رو جایگذین کردم و به لطف الله در همه ی زمینه ها خدا داره منو توی شرکت کاله بین مدیرانم روسفید میکنه. کاری که استعداد من کاری نکرد ( استعدادی که ازش بت ساخته بودم و الان میفهمم خدا همه چیزه) الان میفهمم که استاد وقتی میگفت ایمان مهمه، استعداد مهم نیست یعنی چی..

    .

    استاد جان، ازت ممنونم بابت اینکه خیلی خیلی عالی منو آگاه کردی که خواسته های جدید داشته با‌شم و به اینکه چطور میتونم بهش برسم فکر نکنم و خودش کم کم برام اتفاق میفته.

    عاشقتم استاد عزیزم و ان شاء الله به زودی زودی منم بیام و مثل آقا هادی و آقای عطار روشن و بقیه دوستان به صورت کلیپ از موفقیت هام بگم و شما هم روی فایل من صحبت کنید….

    و کفی بالله وکیلا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2474 روز

    بنام خدایی که بشدت کافیست

    سلام

    خدایا شکرت برای یک روز دیگه و یک قسمت دیگه از این سریال ناب که در مدار نوش جان کردن زیبایی های اون هستم، زیبایی هایی که خــــــیلی ظرف دریافت نعمت ها رو واسم بزرگتر و آسون تر کرد

    یک روز دیگه از کمپ پینگ پنگ و قبل از تمرین اصلی، گرم کردن رو داریم، چه جنگل سرسبزی دور زمین بود چقدر زیباست خــــــــدای من، چقدر من عاشق سرسبزی و جنگلم

    چقدر منظم و عالی دارن گرم میکنند تا برای یک روز دیگه از کمپ تمرینی شون آماده بشن، تمریناتی که انتخاب شده برای گرم کردن چقدر خوب انتخاب شده، دقیقا همون عضلاتی و واکنش هایی که برای پینگ پنگ مهم هست طبق همون در حال گرم کردن هستن، از هر سنی کنار هم هستند و هر کسی بدون توجه به چیز دیگه ای فقط اومدن یاد بگیرند و لذت ببرند بدون نگرانی برای قضاوت شدن و هر مورد اضافه دیگه ای، مریم بانو هم که یه گوشه در حال انجام تمرینات کششی هستن تا عضلات دست هاشون رو برای تمرینات آماده آماده کنند

    باز هم و باز هم بی نهایت تحسین میکنم رابطه عاشقانه زیبای توحیدی تون رو استاد جان و مریم بانوی عزیزم که دوربین دست هر کدوم باشه با عشق از همدیگه هم فیلم میگیرن و اینقدر قشنگ بدون اصرار هیچ کدوم، پایه همدیگه هستید فقط چون هم فرکانس هم هستید

    خـــــــــب، نوبتی هم باشه نوبت بازدید از بزرگترین آکواریوم جهان که آکواریوم اتلانتا هستن، خدای من چـــــــقدر زیباست چقدر بزرگه، چقدر شلوغ بود، خـــــــــــــــــیلی خوبه، چقدر خانوم قد بلند خوش برخورد بود و خوش انرژی بود

    خدایا شــــــــکرت

    خدایا هدایتم کن امروز هم در بهترین زمانها و مکانها قرار بگیرم، من رو در مدار دیدن زیبایی های بیشتر و بـــیشتر قرار بده

    هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 739 روز

    سلام به روی ماهتون.

    خب بریم نکات مثبت زیبایی ها و قشنگی های این فایل رو ببینیم و مرور کنیم و بازگو کنیم.

    خب روز سومه تمرین پینگ پونگه خیلی ها دوستان شاداب و سرحال اول صبحی ورزش میکنن ،هوا چقد صاف و خوبه دوست داشتم این پاکی و تمیزیه هوا رو ،

    خانم شایسته ی عزیزم هم در حال ورزش کردن خیلی هم خوب،

    یعنی من شما رو تحسین میکنم استاد که این دید کمالگرایانه رو ندارید و میدونید با تمرین و تکامل هر چیزی شدنیه حالا من اینقدر کمالگرام و ضربه خوردم از این موضوع که حد نداره،خیلی خوبه که با روی باز و گشاده از این مربی که چندین بار بهتون میگه چجوری بایستید که و ضربه بزنید رو تمرین میکنید و انجام میدید منم انشالله دارم کم کم روی این موضوع کمالگرایی کار میکنم که نخوام اولین حرکتم بی نقص و عالی باشم همه چیز در طی روند و تکامل بهتر میشه فقط حرکت کن برو تو دلش در طی روند بهتر میشی،و انصافا هم بازیتون خیلی خوب شده با این آقا بازی میکنید،

    خانم شایسته هم خوبید ولی استاد دیگه حریف قدر میطلبه ،انشالله در آینده شاهد بازیه جانانتون تو پاردایس باشیم،

    خب بریم این بزرگترین اکواریم جهان…

    خانم شایسته چه پیرهن سفید و قشنگی چه تیپ قشنگی چقدر شما جذابتر و خوشگل تر شدید با این مدلمو پوستتون هم که دیگه نگم بعد قانون سلامتی فوق العاده شده خیلی سفید تر شدین بوس بهتون که اینقدر شما زیبا سیرت و زیبا صورتین،

    آقا یعنی این ماهی های هیولا چی میگننن سلام هم میکنند به به زیبا و بزرگه این فضا آدم حس میکنه طبیعی کنارشونه زیره دریا ،فقط اونجایی که بچه ها با آرامش و صلح و راحت نشستن رو زمین میبینن و ذوق میکنن…

    آقا این هشت پای هیولارو چقدر خفن و بزرگ من هنوز یه جورم میشه اینارو از نزدیک میبینم،

    دوستای هم فرکانستون هم هستند که ،فک کنم آقا فرزین اینا باشند از صداشون حدس میزنم،دوستای هم فرکانس نعمتند استاد وقتی میگه تو روی خودت کار کن تغییر که کردی لاجرم برخورد میکنی باآدمای هم فرکانست تجربش کردم هر چند مجازی نه واقعی ولی این نشونه ی خوبیه و خداروشکر که هر روز با هم قانون رو مرور میکنیم چیز یاد میگیریم از همدیگه،

    فقط این درخت مانندا واقعا همونجور که دوستتون گفتند دستاش مثه برگه درخته،کلا مثل شاخه ی درخت بودند،ذوق خانم شایسته رو‌از دیدن ماهی ها دوست داشتم ،منم خیلی آدم ذوقی ای ام و احساساتمو بروز میدم مثل شما فارغ از اینکه دیگران چه دید و نظری دارند ،در صلح با خودیم،

    فقط این تمساح ها چه راحت و فارغ از هیاهو خوابیدن تاکید هم دارند که آرامش مارو فقط بهم نزنید فقط تماشا کنید و برید بزارید ما با آرامش بخوابیم قشششنگ پهن شدن رو زمین بخدا هیچ فکر و ذکری ندارن اینا ،

    ای خدا ماهی کوچولوهای چرخشی چه با سرعتی هم دور میزنند بخدا سرشونم گیج نمیره،

    یا ماهی پهنا بشقابی یا اون سر چکشی ها باحالن ،فقط من عاشق این فضای بزرگم که انگار که زیر آب کنارشونی،

    خداااا این پنگوءنا چی میگن چه فضای خوشگلی بهشون اختصاص دادن بچه ها هم از اون وسط میبیننشون،

    فقط این جمعیتی که اومدن برای دیدن این زیبایی ها،چقدر راحت میشه پول ساخت ،چقدر ثروت زیاده که این همه افراد پول میپردازن و میان برای دیدن این زیبایی ها ،

    فقط این خانم قد بلند چه باحال خدا میدونه چجوری چیزی گذاشتن زیر پاشون و قدشون اینقدر بلند شده.

    سپاس از شما برای به اشتراک گذاری این زیبایی ها ،سپاس فراوان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  4. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 664 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام

    خدایا شکرت از دیدن این همه زیبایی و فراوانی

    چند وقت بود که داشتم به رفتن به آکواریوم انزلی فکر میکردم وقتی اینو دیدم اصلا مات و مبهوت شدم

    خدای من چقد عظیم بود چقد زیبا بود انکار واقعا کف اقیانوس رو شبیه سازی کرده بودن

    یاد این افتادم وفتی بچه بودم تا به فیلم با یه انیمیشن از اقیانوس و زندگی کف اقیانوس می زاشتن من از خود بی خود میشدم به خاطر اون همه عظمت زندگی و پویایی جایی که من فکر می کردم فقط آبه یه عالمه اکوسیستم در خال زندگی بوده

    زندگی همیشه در جریانه

    خود این زندگی و انرژی در جریان بی نهایت بالاترین فراوانی این جهانه

    واقعا اون ماهی های کوچولو چطوری و از کجا این همه انرژی و توان رو میارن و همینطوری فقط می چرخن

    چقد زندگی و زنده بودن با شکوهه

    خدا چقد قدرتمنده

    همونقد که رو خاکی این همه اکوسیستم و جانداران هستن

    زیر آب هم همین طوری جاندار وجود داره …..

    اگه فراوانی نیست پس چیه ،،،!؟؟؟

    باید چشمم ببینه و قلبم لمس کنه تا معنای واقعی فراوانی رو درک کنه

    این همه سالیان سال میلیون ها سال نه تنها گونه ها و تعداد کم نشده هم بیشتر شده هم متنوع تر و هم به مراتب بهتر و بهتر

    تکامل و تصاعد باعث ایجاد فراوانیه

    چه هزینه ای برای ساخت همچین جایی شده واقعا تحسینش میکنم و چقد هم پول ساخته میشه با این همه گردشگر و بیننده ….

    ایالت جورجیا بود اگه درست دیده باشم !

    چقد دوست داشتم الان اونجا بودم

    چه ماهی های متنوعی ….. اون آخری که چشماش اون همه از هم فاصله داشت …..:) فقط دو طرف رو میدید وسط رو نمیدید

    یا اون هیولاها….. چقد واقعا تنوع آدم میهوت این پروردگار میشه با این عظمت و قدرتش

    دیدن جهان ، ذهن نجواگر رو خاموش میکنه

    تدبیر و تفکر تو نشانه های خدا شیطان رو از آدم دور میکنه و خدا رو تو ذهن آدم غالب میکنه

    تحسین میکنم استاد و مریم جان رو که انقد ثروت ساختن و انقد با خودشون در صلح هستن که همچین تفریحاتی تو زندگیشون دارن

    دروازه فقط تفریح نیست خودش یه کلاس درس بزرگه که خدا آموزگارش هست

    خدایا خودت هدایتم کن به آزادی مالی

    به تفریحات و سفرهای علمی

    به همین آکواریوم که نزدیک ترین جا بهم هست در مکان و زمان مناسب با شرایط عالی و افراد عالی

    واقعا از ذوق انرژیم رفته رو هزار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    محمدرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1370 روز

    به نام خدا

    سلام و درود به همگی

    استاد عزیزم و خانم شایسته انشالله بهتون هر لحظه خوش بگذره.

    چند وقتی هست کامنت نذاشتم

    و همین باعث شده احساس کنم نتونم ذهنم رو کنترل کنم و ی جورایی از مسیر خارج شدم.

    چندین و چند بار اومدم کامنت بذارم تا نصفه نوشتم ولی باز پاک کردم.

    الان بهتر از قبل برام قابل درک هست که خود کامنت نوشتن و کامنت خوندن کنترل ذهن و در مسیر بودنه.

    خوب بهتر اینکه کامنت ی جور‌توجه به نکات مثبت باشه مخصوصا قسمت های سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت

    که واقعا کامنت های بچه همش توجه به نکات مثبته و اگه در مدار باشی واقعا لذت بخشه و یک نوع مراقبه و مراقبت کردن از افکار منفیه واسه آدم .

    خوب قاعدتا آدم وقتی وارد سایت میشه همش دوست داره بهترین باشه و اینم به ذاته خوبه که انگیزه ای برای حرکت در آدم میشه

    ولی اگه خیلی زیاد آدم بچسبه به اول شدن به دیده شدن از مسیر خارج میشه .

    از خدا میخوام به همه ما که در این سایت الهی هستیم حرف و عملمون رو نزدیک به هم کنه.

    از خدا میخوام توفیق اینو بده قوانین رو بهتر درک‌کنیم و به هم دیگه هم کمک کنیم برای درک بهتر و یک‌جریان خوشبختی رو جاری کنیم .

    برای منم باعث افتخاره که در بهترین سایت موفقیت فردی عضو هستم و نزدیک 3 سال هست که این مسیر رو میام.

    منم با باور های مخربی از لحاظ مالی و زندگی و‌همه چیز اومدم و دارم سعی میکنم تغییر کنم و بهتر از قبلم زندگی کنم.

    نکته ای که برای من همیشه قابل تحسینه از روند بهتر شدن زندگی استاد که همه چیز در همه زمان در حال بهتر شدن

    خالص تر شدن

    ساده و راحت عالی شدن هست

    و این بزرگترین پیام هستش که همیشه باید در مسیر درست حرکت کنیم.

    در مورد فایل چیزی نگفتم‌ بیشتر ی دل نوشته بود.

    ولی یک نکته ای که تایید کردم توی این قسمت کنترل ذهن استاد هستش

    چون استاد قوانین رو بهتر درک میکنه

    توی همین مثال بازی پینگ‌ پنگ من میدونم میتونه با تکامل

    با قانون بهبود های کوچیک

    با کنترل ذهن با مقایسه نکردن خودش با دیگرانی که بهتر بازی میکن

    با جایزه دادن به خود و تحسین کردن خودش و توجه به نکات مثبت بهترین بهترین بشه توی این حوزه البته اگه بخواد ادامه بده چون قانون همه جا جواب میده.

    استاد و بچه های عزیز خیلی دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  6. -
    زهرا الف گفته:
    مدت عضویت: 1766 روز

    بنام خالق زیبایی ها

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو

    چقدر جالب بود که همه رده سنی باهم و کنار هم تمرین می‌کردند و برای علاقشون قدم برمی‌داشتند تا بتونند تکاملشون طی کنند

    مربیا هم در کمال آرامش توضیح میدادند و چقدر تو بازی خونسرد بودند

    و بازی استاد و مریم جون تحسین میکنم از این بابت که علاقشون دنبال می‌کنند و لذت میبرن

    خوبی اینجور فضاها اینه که حریف برای رقابت کردن زیاده

    در مورد بزرگترین آکواریوم جهان باید بگم که واقعا تحسین میکنم این ایده خلاقیت و شجاعت اجرا کردن

    چقدر آب زلال و تمیز بود و چه گونه های زیبا و بازیگوشی بودن بخصوص دلفینها

    و چقدر جالب بود که از چند زاویه میشد این زیباییها و دید

    و اون قسمت که سر آدمها از توی شیشه اون خوشگلهارو نگاه میکردند چقدر ایده جالبی بود واقعا بینظیر بود و چقدر خوب به این شلوغی و نگاهها عادت کرده بودند و بعضیاشون هم شیرین کاری و شیطنت میکردند

    و در کنار این ایده چه کسب و کارهای جالبی رونق گرفته بود چه خوراکی چه تفریحی و…

    لذت بردم ممنون از استاد و مریم جون که بعد مدتها دیدمشون و چقدر این رنگ مو بهتون میومد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    ساره امین آبادی گفته:
    مدت عضویت: 1251 روز

    به نام الله

    سلام به استادان عزیزم خداقوت

    بسیار برام این حرکت شما جالب بود که صرفا به خاطر بازی دو نفره به شهر دیگه سفر کردین تا بازی خودتون رو ارتقاء بدین . این یعنی در هر مهارتی سعی کن بهتر بشی به خصوص در علایقت . چه جالب هست که همه سنی در کلاس هست . چه سالن بزرگی و چقدر استادان ماهری حاضر هستن .

    و می‌رسیم به بزرگترین آکواریوم ، عجب مخلوقات بزرگی مسخر انسان شدند . انسانی از نظر جثه ضعیف و کوچک . انسانهای که با عقل و هوش تک تک اجزای این آکواریوم رو ساختن . قوانین رو استفاده کردن : قانون ساخت شیشه نشکن ، قانون فشار آب ، قانون رام کردن حیوانات و …. هزاران قانون دیگه . این قسمت های جذاب سریال ها رو من و دختر سه ساله ام با هم میبینم :) هر چند دقیقه ای یبار دخترم میگه بریم اینجا ، منم میگم انشاءالله مامان میریم می‌بینیم. خیلی دور از ذهنم نیست دیدنش . دلیلش شما استاد عزیز هستین که من رو با قدرت خداوند آشنا کردین . من ایمان آوردم که خداوند از جایی که فکرش را نمیکنم روزی میرسونه :

    وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا

    ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﺑﺮﺩ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ، ﻭ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﺪ ، ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻛﺎﻓﻲ ﺍﺳﺖ ، [ ﻭ ]ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ] ﻣﻰ ﺭﺳﺎﻧﺪ ; ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ .(طلاق٣)

    قرآن برای من سند محکمه . مشیت من قابل تغییره خداروشکر . عاقبت من خیره انشاءالله . حالا با هر سرعتی .

    عاقبت هممون به خیر ، دنیا و آخرتمون بهشت . خدا پشت و پناهمون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    javad aghaahmadi گفته:
    مدت عضویت: 3534 روز

    به نام خداوند جان

    الهی به امید تو

    سلام استاد عزیزم و سرکار خانم شایسته مهربان و همه خانواده عزیزم در این فضای توحیدی

    امروز میخوام اول از همه یه خبر خوب بدم که نشون از این داره که قانون جواب میده.

    من چند ماه بود که با عزیز دلم به خاطر باورهای مشکل دارم خودم به مشکل خورده بودم و ایشون منزل رو به خاطر این مشکلات ترک کرده بودن. وقتی تصمیم گرفتم جهاد اکبری رو راه بندازم و با تمام توانم روی خودم کار کنم اتفاقات عجیب و غریب پشت سر هم شروع کردن به افتادن.

    از محیط کارم بگیر تا زندگیم.

    نمیتونم جلوی اشک هام رو بگیرم.

    عزیز دلم حتی جواب من رو نمیدادن و حتی داشت کار به جدایی میکشید. یه روز تو کامنت یکی از دوستان عزیزم نشونه ای رو دیدم و هدایت شدم به جلسه ده کشف قوانین .

    اون جلسه رو بیش از هزار بار گوش کردم. نمی‌دونید چه حالی دارم.

    شروع کردم به نوشتن. تمرکزم رو گذاشتم روی عمل به آموزه ها. به خدا گفتم خدایا این مشکل از توان من بزرگ تره. میسپارمش به تو . خودت هر طور صلاح میبینی حلش کن. من بهت اعتماد دارم.

    دیشب یه حسی بهم گفت یه پیام بده و بهش بگو باهم حرف بزنیم. چون من یه دختر ده ساله دارم که واقعا تمام زندگیمه. در کمال ما باوری دیدم که ایشون جواب پیامک رو داد.

    حتی اگه نشه که با ایشون باشم این ایمان رو به من داد که قانون جواب میده. که من در مسیر درست هستم.

    نمی‌دونید چه حالی دارم. چقدر ذوق دارم که اینهمه سال قانون همه چیز رو برام آنقدر راحت میکرد و من داشتم مسیرو اشتباه میرفتم.

    چقدر این خدا مهربونه و من از دست بنده هاش دنبال همه چیز بودم.

    خدایا من رو ببخش.

    یه حال عجیبی دارم.

    راستش چشام نمی‌بینه که دارم چی می‌نویسم.

    منو ببخشید.

    بخدا قانون درسته و جواب میده. بخدا تمام آموزه های استاد رو باید مو به مو اجرا کرد. باید دل داد به این خدایی که همه جهان در تسخیر اونه

    باید آیه های 6 و 7 و 8 سوره لیل رو با جون دل قبول کرد و عمل کرد.

    خدایا شکرت.

    یکم حالم بهتر شد باز هم میام و از ادامه کامنتم صحبت میکنم.

    از همتون ممنونم که کنارمین و با خواندن کامنت هاتون حالم عالی میشه.

    استاد سپاسگزارم که دست خداوند هستید در زندگی من.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2197 روز

    بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین

    ســـلام به زیبارویان و زیبا دوستان و استاد و شکارچی های قهار زیبایی. یک ســلام گرم و صمیمی و تابستانی. یک سلامی که فقط سلام و شروع نوشتن نیست. سلامی که معناش بیش از یک سلامِ، و فقط میتونید حس کنید…با عشق و جان به همگی ســلام.و بقول شاعر سلام سلام همگی سلام….آقا من یکهو حال کردم اینجوری کامنتم رو با آهنگ و عشق و حس و حال شروع کنم.این آهنگ و متن شعرش تقدیم با عشق به هــمــگی تون.

    ….

    دیگه واقعا نمیدونم چطوری شعر و آهنگ و کلمه رو به خدمت بگیرم تا احساسم رو یکم بهتون منتقل کنم و هرکسی اینو میخونه لبخندی سرشار از عشق روی لب هاش بشینه.

    واقعا سپاسگزار خداوندم برای این لحظه

    سپاسگزارم که اینجام و به اینجا هدایت شدم.

    سپاسگزار خداوندم برای ایده هایی که به ذهنم میاره تا منو آسان کنه برای آسانی ها.

    سپاسگزار وجود تک تک شما عزیزای دل هستم که اینجایین و دارین در مسیر بهبود خودتون و بهبود دنیا قدم هایی رو برمیدارین و دارین خوب زندگی میکنید و دنیا رو جای بهتری برای زندگی کردن میکنید. این جمله شعار استاد جان هست و چقدر هربار بهتر میفهمم یعنی چی…چقدر خودشون مصداق کامل و واضح این جمله و شعارشون هستن که خوب دارند زندگی میکنند و دنیا رو جای بهتری برای زندگی کردن میکنن.واقعا سپاسگزارم استاد برای وجودتون. نمیدونم چرا کامنتم داره میشه فقط تشکر و سپاسگزاری. کلی چیز و نکته مثبت و باحال یادم اومده بود ولی اصلا نمیشه نمیتونم، انگار در این لحظه دل و قلب و زبان و روح و کلمه ها همه میخوان بگن فقط بگو سپاس سپاس سپاس…

    من و دیوانگی امشب عالمی داریم

    ز خود بی خود شده کاری نداریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 2248 روز

    استاد جانم سلام

    فقط این را بگویم که با عمل به آموزه هایتان ده ماه و نیمه که مثل آب خوردن ویزا شدم بدون وکیل و هزینه و

    من جرات این مهاجرت رو از شما آموختم تک و تنها فقط با توکل…

    امشب داشتم این فایل رو میدیدم و گفتم منم میخوام !

    حالا که تو خاک آمریکا هستم باورهامم قویتر شده که منم میتونم سفر کنم آزاد و رها مثل شما

    امروز که به دریاچه ای نزدیک شهر رفتم یاد شما افتادم البته که 7 سالی میشه که تلویزیون و… قطعه و حداقل روزی 2 ساعت دارم گوش میدم به دوره ها

    و ب لطف الله همه دوره هارو تهیه کردم و راضیم و ملیونها بار بیش از هزینه ای داده ام

    ، خودم و خانوادم داریم منفعت میبریم از آموزه های جنابعالی!

    – من گواهی میدهم که مهمترین کاریکه باید انجام دهیم کنترل ذهن هست و خدا خودش هدایت میکند؛

    – بسیار از مهاجرتم راضیم با وجود تمامی چالشها پیش روی یک دختر جوان و تنها باز هم راضیم؛

    – استاد عزیزم دوست دارم شما را زیارت کنم و ساعتها از نتایجم بگویم چرا که در قلم نتایجم نمیگنجد؛

    – شاگردی شما ارزنده ترین موهبت خدا بود به من و خواهرم

    – استاد جان من بیشتر تمرکزم را در

    کنترل ذهن

    و اعراض از ناخواسته ها

    و انجام عمیق ستاره قطبی

    و شکرگزاری گذاشته ام

    – شما فرمودید در حال تدوین دوره ای جدید هستید و حداقل من ازتون در مورد موضوع آن چیزی نشنیده ام اما بهت دلم خورده که در حال تهیه دوره جامع شکرگزاری هستید و بیصبرانه منتظر تهیه آن هستم:

    -امروز اخرین جلسه ثروت 3 را تمام کرده و برای چندمین بار 12 قدم را شروع کردم؛

    هم ورزش میکردم در مملکتی آزاد و هم داشتم جلسه قرآنی را گوش میکردم که از اعجاز قرآن گفته بودید؛

    همزمان هم جسم و هم جانم را با هم میساختم و به جان شما دعا میکردم…

    به عشق وجود شوما دلم میخواهد به فلوریدا و منطقه پارادایس که نمیدانم کدام شهر هست دوست دارم نقل مکان کنم تا هر زمان که هدایت شوم بتوانم حضوری با مریم جانم و شما در ارتباط باشیم؛

    چای بنوشیم و بگویم رحمت بر شیر مادر نان پدر و البته اراده ات سید حسین جان عباسمنش!

    -خدا میکاییل عزیزمان را در پناه خود حفظ کند

    عاشق شما

    هستم به همان الله مهربان

    از آن عشقهای ناب برادر و خواهری چون من برادر و پدر ندارم اما خدارا دارم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: