سفر به دور آمریکا | قسمت 1 - صفحه 63

1292 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2637 روز

    سلام..

    توی لایو ۱۳ نکته ی جالبی اشاره شد که من هیچوقت دقت نکردم..

    برای ساخت باور فراوانی باید منطقی به مغزت بگی که فراوونی زیاده اونم با دیدن الگوهای فراوانی و با دیدن زیبایی ها که اشاره شد سفر به دور امزیکا بهترین منبع تولید باور فراوانیه…

    اینی که من بشینم هی با خودم بگم اره فراوونی زیاده و طبیعت پر از جانورانه و کلی کهکشان و سیارات و ماشین وووو اینا داریم چیزی عوض نمیشه در ناخود اگاه من… در واقع با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه… باید منطقی به مغزت ثابت کنی که ایناها فراوانی… با دیدن !!! با تجربه کرذن !!!! با سفر کرذن به ناشناخته ها !!!!

    حالا شرایط سفر نداری؟؟؟

    از سفر به دور امریکا استفاده کن و ببین که چقذر فراوونی در جهان هستی وجود داره و تو خودت رو محدود کردی با ترس هات در یک محیط خیلی کوچیک !!!

    خب بریم سزاغ سفر…

    سفر ما از تمپا شروع میشه…

    از همون شروع نقشه ی امریکا رو کع دیدم گفتم وااااووو ببین این کشور چه بزرگه و تمپا در ایالت فلوریدا چه کوچولوئه !!

    اولا اینکه فلوریدا ایالت هست و شهر نیست یعنی سیتی نیست.. و مرکز فلوریدا میشه تالاهاسی و تمپا یکی از شهرهای فلوریدا هست و میامی که من ارزو دارم به اونجا مهاجرت کنم در ایالت فلوریدا هستش..

    ایالت فلوریدا با ایالت آفتابی معروف است.. سان شاین استیت … و به خاطر اینکه افتاب زیاد میتابه بر این ایالت به این نام مشهور شده…

    شهر جکسون ویل هم در این ایالت هستش..

    ایالت فلوریدا در نقشه با رنگ سبز اومده..

    قدم بعدی سفر ایالت جورجا هستش و مرکز این ایالت آتلانتا هست….جورجا یا جورجیا…

    ایالت مثل همون استان در کشور خودمون هست..

    با این تفاوت که حکومت فدرال و غیر فدرال داریم…

    ماشین و ور میداریم و کاردالی رو بهش میبندیم و وصلش میکنیم به پشت آر وی …

    خدای من توی همین شزوع سفر ببین چقدر فرااوونی زیاده !!!

    یه پارکینگ کوچیک پر از قایق و اتوبوس های مسافرتی که فقط مخصوص تفزیحن !!!

    یعنی ماشالا اینقدز ثروت زیاده که ملت کلی قایق و اتوبوس فقط واسع تفریح دارن !!!

    توی جاذه پر از ماشین های لوکسه..

    یه اتوبان چه خیلی بزرگ و زیبا پر از ماشین های لوکس …

    اسمون هم با درخشش غروب افتاب خیلی زیبا شده ..

    بارون هم داره میاد و منظره زیباتر کزده …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    امین گفته:
    مدت عضویت: 1994 روز

    سلام و درود 🌸🍃سال نو مبارک ، چقدر دوست داشتم سفر به دور آمریکا را ببینم ،و حالا با شروع سال جدید یکی از برنامه هام دیدن و لذت بردن این سفرنامه هست ، استاد ؛ زندگی شما رسیدن به آمریکا و این امکانات و بعد لذت بردن از زندگی نبوده، بلکه مطمانا طبق گفته های استاد ، در زمان زندگی در ایران و حتی زندگی در جنوب هم شما از هر چیزی نهایت لذت را میبردید و همینطور الان ، اصلا با دیدن فیلم های شما ، نگاه ما هم به جهان اطرافمون تغییر میکنه و میبینیم هرکدوم از ما پر از نعمت هستیم و باید فقط ببینیمشون و لذتش را ببریم و شاکر خدا باشیم ، واقعا شکر گزاری چقدر عجیبه و امیدوارم همه ی مردم جهان و به خصوص ایرانیها شکر گزاری را در تمام لحظات زندگیمون داشته باشیم تا شاهد فروان شدن نعمت در تمام لحظات زندگیمون باشیم.

    یک دنیا ممنون ازتون که مارا در این لذت دیدن این همه زیبایی همسفر خودتون کردید

    ممنون مریم جان که با وجود کارهای خودت در حین سفر ، مسولیت فیلمبرداری و تهیه فیلم های این سفر را به خودت دادی و این خاطرات زیبا را ثبت کردی💞

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    محبوبه صداقتی گفته:
    مدت عضویت: 1725 روز

    به نام خدای مهربونم

    پنج‌شنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۱

    قسمت اول سفرنامه

    من انسانی هستم که خیلی خیلی زود تحت تأثیر قرار می‌گیرم.‌ نمی‌دونم دقیقا دلیلش چیه ولی هر چه هست به جنبه‌ی عزت نفس مربوط می‌شه و این بزرگترین تضادم در تمام زندگیم بوده و هست.‌‌ به خاطر عدم توانایی در پابندی به سبک شخصی؟ به خاطر اینکه احساس مهم بودن رو از جای درست نمی‌گیرم؟ هر چه هست یک تضاد در عزت نفسه و خدای من، منو‌ هدایت می‌کنه در ساخت شخصیتی قدرتمند و درست!!!

    من به گونه ای تحت‌تأثیر قرار می‌گیرم که کل دنیا و فکر و انرژیم صرف می شه.

    اگر این تضاد برطرف شه انرژی بسیار بسیار زیادی فوران می کنه که با اون می تونم به اوج برسم و هر چقدر دلم می خواد پرواز کنم.

    آزاد شدن این انرژی بیگ بنگ زندگی من خواهد بود.

    برای من این مسئله یک پل پشت سره که باید خاکسترش رو به دریا بریزم.

    و خدای من هدایتم کرد به فایل اول سفرنامه.‌

    گفت از اینجا شروع کن. الگوهای مناسب رو ببین تا خواسته های مناسب در تو شکل بگیره و البته عزت نفس، عزت نفس.

    توانایی زندگی به سبک شخصی اساس زندگی تو هست.‌

    تا ارزش رو درون خودت پیدا نکنی، نمی تونی خواسته هایی که درت شکل گرفته رو خلق کنی.

    و در راستای دیدن فایل‌های سفرنامه ایده هایی دارم که به لطف خداوند بهتر و بهتر می‌شن.

    یکی از بهترین ویژگی ها که درون خودم پرورشش دادم توانایی توجه به نکات مثبت اطراف و زندگیم هست.‌ من با دیدن سفرنامه هم به زیبایی های این فایل توجه می کنم هم زیبایی های اطرافم رو می بینم و می نویسم.

    سفرنامه:

    چه موسیقی دلنشینی داره دعوتمون می کنه به ماجراجویی.

    ابرای پفکی رو ببین تو آسمون آبی. چقدر زیباست ترکیب رنگ‌هاشون. دوست دارم با دستام این ابرا رو بچلونم.

    رقص در باد درخت جلوی خونه رو ببین.

    چه خونه ی قشنگی آخه. چه قدر بزرگه. و حالت هندسی سقفش خیلی جالبه.

    من عاشق ترکیب رنگ سفید ابرا و آبی آسمون و سبز درختانم.

    همین تصویر یه دنیا منو به وجود میاره.

    سانتافه ی خوش رنگ استادو ببین.. RV مونو که قراره یه عالمه زیبایی ببینیم و لذت ببریم و ماجراجویی کنیم. بریم ببینیم خدا چه سورپرایز هایی برامون تدارک دیده.

    سلام خانوم شایسته ی مهربونم

    منم محبوبه ام. عزیزی که داره عاشقانه ماجراجویی شما رو دنبال می کنه تا زندگی شو سرشار از نعمت بسازه که نه پر از احساس بد و گمراهی.

    عااووو ببین رو نقشه اقیانوس اطلس و خلیج مکزیک.. فلوریدا غرق در آبه دوست دارم اینو که…. فلوریدا( پُر گل 🌹🌹🌹)…

    هر زیبایی که منو تحت تأثیر قرار می ده و به من کمک می کنه باور بهتری بسازم رو با شما شریک می‌شم.

    پس قراره با استفاده از زیبایی ها، من باور های بهتر بسازم؟؟

    وااو، چطور؟ مثل باور فراوانی؟ مثل؟

    نمی دونم.

    پیش بریم و با دیدن الگوهای مناسب، خواسته های مناسب در خودمون شکل بدیم و با باور های زیبا و عزت، خواسته هامون رو خلق کنیم.

    نکته اول:

    قرار نیست از اول همه ی قدم‌ ها رو بدونم. خدا قدم به قدم منو‌ هدایت می کنه… طبق قانون تغییر ناپذیر تکامل..

    مثل من که الان قدم اول دوره ی دوازده قدم رو تهیه کردم و باهاش زندگیم رو مانند بهشت می کنم…

    و بعد قدم بعدی رو تهیه می کنم. چقدر دوست دارم این شیوه رو. قدم به قدم تکاملی. خیلی لذت بخشه. خدایا شکرت.

    پس در قدم ‌ اول از تمپا می ریم به ایالت جورجیا و Roosevelt state park می ریم.

    از اون بالا یه حجم‌ عظیمی از زیبایی رو می‌شه با هم دید.

    زیبایی، پاکیزگی،‌ کارایی، نظم.

    شگفت انگیزه، این حجم‌ زیبا دو برابر شده به خاطر شیشه ی پنجره.

    ( قرار نیست متن ادبی بنویسی محبوبم، قراره خیلی ساده از زیبایی ها بنویسی و لذت ببری. آخه گاهی به خاطر جملاتم به خودم سخت می گیرم. جمله مهم نیست چیه جان دلم. احساس مهمه. احساس.)

    مطمئنا خیلی چیزای خوبی رو یاد می گیریم. خیلی پخته تر می شیم. خیلی رها تر می شیم. خیلی شناخت جامع تری نسبت به جهان پیدا می کنیم. سفر آدمو می سازه..

    عااو. منم طی هفته ی آینده دارم می رم تهران و یه سفر سه ماهه. چقدر برام پیش بردن این سفر سه ماهه با طعم سفرنامه ی به دور آمریکا لذت‌ بخشه. محل زندگیم جایی شبیه بهشته. خدای من ویوی اتاق. حیاط خوابگاه. گلهای قشنگی که داره. اون حجم سبز درخت. ورودی خوابگاه اینقدر زیباست که من می گم واااو اینجا ورودی بهشته.

    و ویوی اتاقم که خونه های شیک و زیبان. خونه های افراد ثروتمند شهر.

    چقدر لذت ببرم. من همین الآن از توصیف عکسهایی که ازش دیدم دارم لذت می برم چه برسه چند روز دیگه از نزدیک دیدنش.

    من مشتاقم برای این رشد. برای این تعالی. قراره برم و پرواز کنم. دور از خانواده. تنهای تنها. چقدر مشتاق بازدیدهای تک نفره ام از زیبایی های تهرانم.

    اصلا مهم نیست که جایی که دارم می رم کجاست. تهرانه یا یه شهر دیگه.

    مهم اینه که من دارم از دایره ی راحتیم می رم بیرون. تا بزرگ شم، رشد کنم، پخته شم. اوج بگیرم و پرواز کنم.

    سفر نچسبیدن‌ به هیچ چیز رو به من یاد می ده.

    و من هم دارم خودم رو از بند تعلق و وابستگی دایره ی امن اکنون زندگیم رها می کنم.

    یکی از قشنگ ترین و کلیدی ترین جملاتی که از خانوم شایسته شنیدم. اصلا بهتره بگم یکی از قشنگ ترین و مهم ترین قوانین خداوند اینه:

    این جهان خیلی زیبایی داره، خیلی. اصلا لازم نیست به لحظه ای حتی خیلی خیلی زیبا بچسبیم چون لحظات خیلی زیباتری تو آینده، توی روز بعد، توی قدم بعدی منتظرته. پس نگران هیچی نباش.

    پس از اون لحظه لذت ببر، رها باش و گذر کن.

    دیدن این حجم از زیبایی از اون بالا واقعا یه لطف دیگه ای داره.

    با توکل به خدای مهربان سفرمون رو شروع می کنیم.‌

    خب چه زیبا کلمات جدید یاد گرفتم.

    Storage

    و اینکه چه خوبه که همچین فضاهایی هست که میشه وسایل تفریحی رو اونجا گذاشت.

    اون ور آسمون حجم ابرا خیلی زیاده

    سیاه سیاهه

    بارون می خواد بباره

    انگار ابرا رو زمینن اینقدر حجم زیاده

    و این ور حجم‌ کمتر

    آسمون آبی قشنگ پیداست.

    اون ور سیاهه. این ور آبی و ابرا پر مانندند.

    بزنیم به جاده

    جاده ای که دو سمتش جنگله

    جاده ی بهشتی

    بزنیم به جاده و از جاده لذت ببریم.

    اینو از شما یاد گرفتم. این دید آرامش منو بیشتر کرده.

    ترس هام رو کم کرده. منو به لحظه ی حال آورده. بهم گفته همین لحظه کلی زیبایی داره. دلایل نزیستنم در لحظه ی حال، یه سری هاشون به دلیل این بوده که نمی تونستم لحظه ی حال رو تحمل کنم. چون در اون لحظه رنج می دیدم و می خواستم با خیال پردازی از رنج فرار کنم. ولی مهارت دیدن زیبایی ها که شما بهم یاد دادید، معجزه کرده‌‌ در زندگیم. و به اندازه‌ای که در اون پیشرفت می‌کنم نتایجم هم بزرگتر میشه. بهم گفته نه بمون تو همین لحظه، از لحظه فرار نکن. زیبایی های همین لحظه رو ببین. این لحظه بی نهایت زیباست. بی نهایت زیبایی هست که با تغییر زاویه ی دید می تونی ببینی.

    گاهی می رم خورشید رو ببینم، زیباست ولی خیلی چشمم رو نمی گیره. بعد زاویه دیدمو‌ تغییر می دم، از کنار درخت می بینمش

    از پشت گل می بینمش. و می بینم چه زیبا تر شده همون خورشید. من فقط زاویه ی دیدم رو تغییر دادم. همین و همین.

    پس یک نکته ی مهم رو فهمیدم.

    بگو!!

    خیال‌پردازی به خاطر فرار از لحظه بود.

    و یه نکته ی دیگه باید صبوری کنم، کم کم درست می کنم خودمو. یه روزه نمیشه عشقم.

    هیچ کی یه روزه نمی تونه

    ذهنی که ۲۵ سال به این شیوه عمل کرده.

    یه روزه که تغییر رویه می ده.

    صبور باش تو می تونی.😊😍

    خب تا اینجای سفرنامه رو دیدم و نوشتم.

    و با آرامش ادامه می دم، درس هامو‌ می گیرم.

    سپاسگزارم عشقای من 😘💜😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مربی گفته:
      مدت عضویت: 1907 روز

      سلام محبوبه جان

      حالم دلم خوبه با خوندن کامنتت حالم عالیترین شد

      امید وارم حال خودتم عالی باشه عالیه عالیه متصل مثل این کامنتت

      آخر کامنتت نوشتی ۲۵

      فکر نمیکردم ۲۵ سالت باشه اونقدر که این پیامت ذوق داشت و آدم رو به اتصال میبرد من همیشه این حس رو از بازی با برادرزاده هام که زیر ۱۴ ساله آن می‌گیرم و فکر میکردم خودتم ۱۴ تا ۱۷ ساله باشی و به خاطر همین گفتم وای دختر دبیرستانی می‌خواد بره تهران

      اینها رو گفتم تا حسم رو بهتر بگم

      خیلی با کامنتت حال کردم و دوست داشتم تحسینت کنم

      ممنونم که به اینجا سر زدی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        محبوبه صداقتی گفته:
        مدت عضویت: 1725 روز

        به نام خدای مهربونم

        سلام محمد عزیز🧡

        سپاسگزارم بابت پاسخ زیبایی که برام گذاشتی، با کلماتت ذوق زدم و بیشتر، از این سپاسگزارم که به این کامنت برگشتم.

        یه هفته قبل از اینکه بیام تهران نوشتمش و الان تا امروز اینقدر این تغییر مکان برام خوب بوده و اتفاقات قشنگ و بزرگی افتاده که تصور نمی کنم دو ماه پیش نوشتمش. حس می کنم باید مال خیلی قبل تر باشه.

        متشکرم بابت تحسینت. متشکرم که ذوق و شوق کودکانه‌ ی من رو تحسین کردی ‌‌.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    محمدرضا باتقوی_1381 گفته:
    مدت عضویت: 1983 روز

    سلام استاد میخوام اینجا درباره سفری که تو عید امسال 1401 رفتیم براتون بگم

    جای دیگه ای پیدا نکردم که ربط داشته باشه به سفر عید و دوست داشتم باهاتون به اشتراک بزارم

    استاد نمیدونم شاید یکسال پیش بود که شما یه فایلی گذاشتین تو اینستا و توش گفتین بنویسید دوست دارید به کجا سفر کنید و با چه وسیله نقلیه ای باشه و از این حرفا

    بعد من هم نوشتم یه کامنتی که کجا میخوام برمو و …

    و من بعد از اون موقع حداقل 2 تا سفر رفتم و اصلا یادم نبود اونو نوشته بودم

    از سفر عید که اومدیم یادم اومد بابا من نوشتم این رو ها!!!(شما هم تو همون فایل گفتین چند وقت دیگه براتون یه سفر پیش میاد بفهمید که از کجا داره آب میخوره…(: )

    خب استاد درباره سفر بگم:

    ما رفتیم تهران! ( شهر مورد علاقه من تو ایران ” انقدر که این شهر ثروتمنده و آدمای مختلف و زیادی توش هست و خیلی هم مدرنه دقیقه چیزایی که من دوست دارم (: ” ) بعد استاد فکنم 3 روز موندیم تو این 3 روز میخوام بنویسم به چه زیبایی هایی برخوردیم و من به چه خواسته هایی رسیدم ” که برام جالب بود خواسته هایی بودن که برام اونقدر دور از دسترس نبودن و من راجبشون قشنگ رها بودن یعنی وقتی که باهاشون مواجه میشدم یادم میومد من این خواسته رو دارم! همون داستانی که یکی از دوستان نوشته بود به خدا خواستت رو یه بار بگی اون تو ذهنش میمونه فراموشی نداره که نمیخواد هی یادش بیاری خدا اینو میخواماااا ! و راستی استاد سفر به تهران رو چندین بار تو سناریو نویسی هام نوشته بودم (: ” خب بریم سراغ کار

    1- استاد من انرژی زا مواقعی که میخوام زیاد بیدار بمونم میخورم و بهترین مارک انرژی زا رو دوست داشتم امتحان کنم و تو تهران خوردم (: که مزش متفاوت بود واقعا با انرژی زا های دیگه

    2- رفتیم یکی از پارک های تهران به اسم پارک آب اتش و خواهرم” راستی با مامان و خواهرم رفتیم که من تو این سفر فهمیدم که نیاز دارم خودم تنهایی به سفر برم یا حداقل با افرادی که نزدیک به فضای فکری من هستن و خواستم برام واضح شد به قول شما! ” و مامانم داشتن آش میخوردن و یه غذا دیگه که یادم نیست چی بود بعد من رفتم گشتم پارکو ببینم چیا داره بیام بگم اینجاها بریم،

    رو به رومون استاد دیدم vr دارن! یه تلویزیون گذاشته بودن و وسایل vr رو رو میزش گذاشته بودن! بازیش هم بازیه beat saber بود بازی که من هم قبلا دیده بودمش و دوست داشتم بازیش کنم و خداییی من استاد نمیدونید چه قدر خوشحالللل شدم اصلا چند دقیقه اول که شوک بودم فقط که ببین کجا هدایت شدیم همینجوری الکی الکی!

    بعد استاد کامل گشتم خلاصش میکنم چون خیلی بزرگ بود و ماجراهایی که برای ماهم رخ داد کم نیست xD بعد استاد یه جایی دیدم بالاش نوشته بود fun land یه سری بازی های باحال داشته که یکیش که منم بعدا بازیش کردم یه توپ بادی بود یه سیبل و اگه به وسطش میزدی 5 تا اضافه میتونستی بزنی” کلا 10 بار میتونستی بزنی” این 5 بار اضافه رو اولش ما نمیدونستیم صاحب اون بازی هم بهمون گفت جایزه ای نداره ولی بعدش که ما بلیط گرفتیم برای بازیش گفت اگه وسط بزنید 5 تا اضافه میتونین بزنین ” فکنم برای ما فقط این قانون رو گذاشت که بیشتر حال کنیم (: ” من این بازی رو بعدا بازی کردم یه بارم وسطش زدم،

    بعد استاد رفتم جلوتر بگید چی دیدم؟؟؟ رفتم دیدم از این آبا که از زمین در میاد بیرون چی میگن بهش؟ شما تو یکی از فایلا نشون دادین که بچه ها هی از روش میپریدن اینور اونور همون فایله که از هتل میاین بیرون، خلاصه استاد قشنگ یاد فایل شما افتادم گفتم ببین قانون جذب چطور داره دقیق هدایتت میکنه و این فایله شمارو من چه میدونم 100 سال پیش دیده بودم یعنی اصن یادم نبود xD بعد استاد دقیقاااا بچه ها داشتن از روش اینور اونور میپریدن هوا چون سرد بود من نرفتم lol خلاصه بعدش من همه جارو گشتم و مامان و خواهرمم که داشتن میخوردن تموم شد غذاشون و اومدن باهم بریم که بگردیم یکم اونور تر تو همون پارک یه پاساژی بود رفتیم اونجا بعد خواهر من جلو جلو میرفت منم داشتم راستی سیب زمینی سرخ کرده می خوردم تو این جعبه قیفی ها” اولین بار هم بود تو اینا می خوردم اینم ایده خواهرم بود که گفت از اینا بگیر! ” بعد من همراه مامانم بودم و مامانم هم وایمیساد چیز میزا رو نگاه می کردو قیمت می کردو از این حرفا، بعد ما خواهرمو گم کردیم، بعد زنگ زدیم بهش با گوشی مامانم گفت فلان جا هستم جنب مثلا فلان فروشیه، “بعد راستی استاد بعد از اینکه یکم ما گشتیم اون جا بازی vr که بود؟ اون رو دیدم بستن!!! یکم ناراحت شدم” بعد یکم گشتیم پیداش نکردیم، یکم دیگه گشتیم بعد رسیدیم دوباره همون جا که بازی vr بود دیدم استاد باز شده! بعد گفتم ببین این گمشدنه خواهرم برا این بود که من ببینم اینجا باز شده و بیام بازیش کنم! بعد از کمی گشتن پیداش کردیم، رفتیم پیشش نشسته بود یه جایی که مثل استادیوم بود ولی صندلی نداشت سکو داشت چند طبقه، بعد وسطش داشتن برنامه اجرا میکردن اولش داشتن طبل میزدنو میخوندن وقتی که من اول رفتم گشتم ولی بعد که خواهرم ، اونجا نشسته بود داشتن یه زن و مرد نمایش کمدی اجرا میکردن که من بعدش گفتم به مامانم بریم اون بازیرو بکنیم “VR” بعد با مامانم رفتیم اول اون توپ و سیبل رو بازی کردیم و بعد رفتیم پیش خواهرم دوباره دیدیم یه آخوندی اومده داره برنامه اجرا میکنه! بعد یه جا آخونده کیا از ماها”آخوندا” خوششون میاد چند نفر دست زدن بعدش گفت کیا خوششون نمیاد خیلیا دست زدنو جیغ کشیدن” اینو خواهرم برام تعریف کرد وقتی ما رفتیم این پرسیدنش تموم شده بود داشت یه چیز دیگه میگفت” بعد به خواهرم گفتم آخونده بعد چه شکلی شد ناراحت شد عصبی شد چهرش چیزی گفت؟، گفتش نه همینجوری عادی برنامشو اجرا کرد” اینم پرسیدم که ببینم وقتی دید بقیه بدشون میاد ازش چقدر تونست ذهنشو کنترل کنه چون من خودم تو این مورد خیلی مشکل دارم و بعد دیدم که آقا خیلی قوی هستن اییشون! ” بعد استاد یه چیزی جالب هم بگم این آخوند عزیز به نظر من یه زرنگی که کردن این بود که دیدن که افراد زیادی خوششون نمیاد از اخوندا و حرفاشون ،اصن تو اون زمان کمی که منو مادرم هم پیش خواهرم بودیم هیچ حرفی نزدن که نشون بده ایشون اخوند هستن! همش حرفای فان و بامزه حتی یه کوچولو +18 ! که خیلی من خوشم اومد از این کارشون، خب بعد از اینکه یکم موندیم باهمدیگه پاشدیم رفتیم اون vr رو من بازی کنم بعد دیدم دوباره بسته! بعد یه پسر بچه خیلی مهربون اومد ” الله اکبر (: ” گفت این خانومه “صاحبش یه دختر خانومه خیلی دوست داشتنی جوون و گوگولی مگولی بود” اونجا تو اون رستورانست بعد من رفتم پیشش گفتم ببخشید میخوام vr بازی کنم میشه بیاین؟، بعد اومدو دستگاه vr رو به من وصل کردو من هم از 4 level که داشت level 2 رفتم که normal بود گفتم اقا جان تکامل رو رعایت کنیم من این بازیرو قبلا دیدم میدونم چجوریه دقیقا ولی تا حالا بازی که نکردم کوچولو شروع کنیم بعد استاد 30 هزار تومان گرفتن یه دست بازی کردیم الان که فکرشو میکنم میگم ببین یه دستش کلا زیر 15 دقیقه طول میکشه چقدر ثروت میتونن بسازن! بعد استاد بازی کردمو کلی آدمم داشتن نگاه میکردنو و من استاد یعنی “عالی” بازی کردم xD تا آخرش رفتم و این شد پارک آب آتش ما

    3- بعد از پارک آب آتش از پل طبیعت که اینم دوست داشتم برمش رد شدیم و یه غذای خوشمزه هم توی رستورانی که آخرش بود خوردیم و استاد به یکی از ترسای کوچولوم غلبه کردم ” که البته همون موقع فهمیدم میترسم lol” و یه تجربه جدید برای خودم خلق کردم، اونم این بود که به یه گربه سیاه که آخرش که غذامون تموم شده بود اومده بود نزدیکم بهش غذا دادم و اولش براش گوشت انداختم ولی بعدش گفتم باید با دستای خودم بهش غذا بدم و خیلی میترسیدم ولی انجامش دادمو و گربه هه هم از تو دستم قشنگ گوشترو خورد “xD خیلی حال داد” و استاد دقیقا یاد اون موقع که شما تو سفر به دور امریکا به اون شترمرغ؟ بود چی بود غذا دادین، افتادم،

    4-رفتیم دربند! استاد نمیدونی چقدر فضای قشنگی بود رفتیم کلی بالا بالاها یه رستورانی به اسم کوهستان؟ فکنم بود چایی و اینا خوردیم منم چیپس خریدم و با گوشی مامانم یکی از فایلای شمارو داشتم نگاه میکردم تو اون فضای فوق العاده بعد استاد اون بالاهارو که نگاه میکردیم ملت با تله کابین داشتن میرفتن خیلی ترس داشتم برم ولی همینجوری گفتم به خواهرم و مامانم که بریمش؟ گفتن نه! ولی استاد با اینکه خیلی ترس دارم واقعا دفعه بعد میخوام سعیمو بکنم “دفعه بعد که تنهایی اومدم” که برم تله کابین چون اخه اون احساس اعتماد به نفس و بزرگ شدنی که درت به وجود میاد خیلییی خوبه و با ارزشه ! یعنی استاد قشنگ فکر میکنی که اقا من هرررر کاریو میتونم انجام بدم! و اتفاقا میتونیم! بخاطر این باوری که به خودت داری ” و البته که تجربه و درسایی که از کارای قبلی گرفتی ” ! برا من که خیلی پیش اومده این موضوع !

    5- یه لقمه باحال که دقیقا یادم نیست چیا بود توش خوردم و ساندویچ کباب ترکی بدون مخلفات که قبلا با مخلفاتشو خورده بودم خوشم نیومد اینبار خیلی خوشمزهههه بود (:

    6- وایییی استاد اینم الان یادم اومد من جدیدا با برانچ آشنا شدم و یه سایت ایرانی پیدا کردم که برانچ میفرسته به تهرانی ها و وقتی رفتیم اونجا سفارش دادم پنکیکشونو خیلی خوبببب بود و اولین بارم بود پنکیک میخوردم و روش سس شکلات ریخته بودن و من اونجا فهمیدم چیییی میشه روش خامه بزنن!! که میخوام بهشون بگم که تا دفعه بعد که میرم” ایشالا مهاجرتم (: ” پنکیک با خامه بخورمممم

    7- خیلی برخورد های فوق العاده ای میشد باهامون که یکیش مثلا این بود ما میخواستیم فلان غذارو بخریم میگفتیم با خودمون که چجوریه خوشمزس مثلا؟ بگیریمش؟ بعد یه خانم مهربونی میومد میگفت انقدر خوشمزستتت که! بخرید حتما! اصلا بدونه اینکه مارو بشناسه و حتی همشهری باشیم” و دوست دارم این برخوردارو تو سطح جهانی هم تجربه کنم که البته فیزیکی منظورم تو مجازی برخوردای قشنگ و آدمای قشنگ خارجی رو تجربه کردم (: که این باورم توم تقویت شده که آدمای خوب همه جا هستن (: و استاد به لطف زبان انگلیسی که تا حد خوبی یادش گرفتم چقدر لذت میبرم از برخورد با همه آدمای روی زمین! که اگه این زبون رو بلد نبودم خدا میدونه چه رابطه های فوق العاده ای که الان و قبلا دارمو داشتمو از دست میدادم! ”

    8- آخرین روز هم که تو مسافرخونه قشنگمون یه املت خوشمزه خوردیم و یکی از دوستای مامانم اومد دنبالمون و رفتیم به سمت شهر خودمون… قم …

    این بود یه سفر فوق العاده که بنظرم جایزه حس خوب داشتن خودم بود

    مرسی استاد خیلی عشقیا! میدونستی؟ و خیلی قوی!

    بابای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مربی گفته:
      مدت عضویت: 1907 روز

      سلام محمد رضا عاشقتم پسر

      نمی‌دونم چند سالته ولی کلی لذت بردم از کامنتت پسر مخصوصا اون خاطره تعریف کردنات یعنی اوج لذت زندگی من با شما بچه هاست چون نگاهتان و تعریفتون منو بیشتر به خودم وصل میکنه راستی اون پارک و آب آتش یه مدت پاتوق آخر هفته های من بود و خیلی بردم زیبایی هاش رو از زبون تو میشنیدم

      بهترین ها در انتظار شماست عزیزم😊

      ممنون که به اینجا سر زدی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مرضیه میرزاده گفته:
    مدت عضویت: 1245 روز

    سلام استاد عباس منش عزیر و مریم جان

    من به تازگی عضو سایت شدم

    از ویدیویی که گذاشته زودین واقعا لذت بردم و قصد دارم هرشب چنتا از ویدیوهای خوبتونو ببینم بهم انرژی و حس خیلی خوب و همینطور قاطعیت بیشتر برای اهدافم میده! مطمئنم یه روزی نه خیلی دور میام فلوریدا و میبینمتون❤☺️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    مهدی مرآتی گفته:
    مدت عضویت: 1537 روز

    سلام به عزیزان دلم شما رفقا هم فرکانسی خوش فکرم

    امسال ۱۴۰۰ و می‌خوام بریم توی سال ۱۴۰۱ زیبا من مهدیم و قراره ۱۹ ساله بشم یک جوون رعنا خوش فکر و خوش قلب

    تصمیم گرفتم که برای عید شروع کنم به دیدن یک سریال جنگی یا تاریخی یا هیجانی اما هر چقدر که با خودم کلنجار رفتم بخاطر پیشرفت مدارم، دنیا این اجازه رو به من نداد و من کشیده شدم به این سریال زیبا و قراره بشینم کل قسمت هاش رو ببینم و قصد دارم که با تک تک ثانیه هاش بخندم، انرژی مثبت بگیرم، باورهای جدید بسازم، باورهای مناسبم قوی تر کنم و در کل از این سریال زیبا و بینظیر لذت ببرم

    من بعد از سریال خوش ساخت توسط خانم مریم عزیز قطعا یک مهدی قوی تر با باور های بهتر و خوشحال تر و از همه مهم تر مهدی که قراره توجه به نکات مثبت رو بسیار یاد بگیره و داخل ناخودآگاهش قرار بگیره

    خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم بابت وجود استاد عزیزم، استاد زیبا و خوش قلب و خوش فکرم به همراه پارتنر زیباشون و گوش های تیزم و زیبام و چشم های بینظیرم که میتونم همچنین سریال نابی رو ببینم😍😍😍😍😍😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    زهرا چراغی گفته:
    مدت عضویت: 1401 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم شایسته عزیزم❤️

    مدت ها بود که یه حسی بهم میگفت بیا سفر به دور آمریکا رو نگاه کن و کامنت بزار ولی به خودم میگفتم حالا بعدا اینکار رو انجام میدم فعلا روی دوره‌ای که گرفتم کار کنم و فایل های دیگه رو ببینم اما بلاخره تصمیم گرفتم که سفرنامه رو شروع کنم و با شما عزیزان همراه بشم❤️

    اولین چیزی که نظرم رو جلب کرد زیبایی و تمیزی شهر تمپاست، با اون آسمون آبی و ابرهای خوشگل و اون دریاچه نزدیک خونه و برج ها و ساختمان ها واقعا ویو زیبایی داره

    و واقعا این نکته عالی بود:

    نیازی نیست به هر لحظه‌ای حتی خیلی زیبا بچسبی چون لحظات خیلی زیبای بیشتری توی آینده و قدم بعد منتظرته

    و چقدر خوب درمورد رها بودن گفتین، از اون لحظه لذت ببریم و رها باشیم و بعد به زیبایی های بیشتری هدایت میشیم👌🏻

    اولین بار توی سفر به دور آمریکا دیدم که جایی هست که مردم وسایل تفریحی و قایق و آروی‌ خودشون رو نگهداری میکنن که نشون دهنده فراوانی و ثروتمند بودن مردم آمریکاست

    آسمان و سرسبز بودن جاده‌ واقعا زیباست و چقدر خوبه که اینقدر راحت و زیبا سفر کنی با آروی که تمام امکانات رو داره و با لذت توی جاده سرسبز حرکت کنی به سمت زیبایی ها😍

    آخر فایل هم عالی بود چندبار این قسمت رو دیدم مخصوصا آهنگ هایی که انتخاب کرده بودین😁 و چیزی که همیشه توی فایل زندگی در بهشت هم تحسین میکردم، رابطه‌ی عاطفی عالیتون هست واقعا تحسینتون میکنم بابت رابطه‌ی پر از عشق و آزادی😍❤️

    خداروشکر بابت دیدن این زیبایی ها و ثروت و فراوانی که درجهان هست

    خیلی سپاسگزارم استاد جانم‌ و خانم شایسته عزیزم، سپاسگزارم که از لحظات خوبتون رو با ما به اشتراک میزارین❤️

    شاد و سلامت و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مرضیه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 1551 روز

    سلام بر استاد دلها و مریم جون عزیز و خوش فرکانس و خوش انرژی؛

    الهی که من دور رابطه ی عالی و عاشقانه و کاملا در صلحتون بگردم . مریم جونم یک دنیا مرسی که با ما به اشتراک گذاشتی لحظات زیباتون رو .

    خداروشکر میکنم عمیقا برای اینکه توی مسیر زندگی قشنگم با شما هم دوره ام

    برای من مثل کتاب قران هدایتگرین. واقعا دستی هستین از دستای خدای وهاب و مهربانم .

    مرسی که فراوانی ثروت و زیبایی ها و وسعت جهان هستی و رابطه ی عاشقانه و قوانین رو در قالب ویدیوهای ارزشمند با ما به اشتراک گذاشتین .

    من بی نهایت حس خوب گرفتم با دیدن باران زیبا ؛ با دیدن اون حجم از ثروتی که توی ‍‍پارکینگ بودش ؛ عاشق نظم و تمییزی اون پارکینگ شدم من .

    عاشقه اتوبان پهن و زیبا و بسیار زیبایی که استاد داشتند لذت رانندگی رو می بردند ازش .

    از خدا جون مهربونم همیشه و هرلحظه واستون سلامتی و عمر باعزت میخوام

    مرسی که با وجودتون و |موزش های ارزشمندتون به گسترش جهان هستی کمک می کنید .

    عشق منید

    به امید دیدار و در آغوش کشیدن شما دو عزیز گل و دوستداشتنی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    𝒮𝒶ℯℯ𝒹ℯ گفته:
    مدت عضویت: 1446 روز

    سلام به همه شما همسفران

    بارها و بارها فایل های سفر به دور آمریکا رو نگاه کردم و لذت بردم، هیچ وقت هم از دیدن شون سیر نشدم.

    این بار چمدانم رو بستم و می‌خوام همراه شما استاد عزیز و مریم جان زیبا باشم.

    می‌خوام رها شدن از دلبستگی ها رو تو این سفر یاد بگیرم، می‌خوام جدا شدن از حاشیه های زندگی رو یاد بگیرم، می خوام لذت بردن از مسیر رو یاد بگیرم، می‌خوام قانونی زندگی کردن رو یاد بگیرم، می‌خوام همراه شما لحظات زیبا رو ببینم و شکرگزاری کنم، می خوام همراه شما به استقبال لحظات زیبای بعدی برم و نعمت های زیبای خداوند رو ببینم.

    چه مسیر زیبایی، عجب بارانی…

    خیلی خوشحالم که زیبایی های مسیر پیاده روی ام هر روز بیشتر و بیشتر میشه، این نشون میده منم که دارم آروم آروم عوض میشم و چشمم به دیدن زیبایی ها عادت می‌کنه.

    صبح که از خواب بیدار میشم نگاهم به سمت آسمان زیبای خدا میره، امروز آسمان خیلی قشنگ تر از همیشه بود، چون خورشید زیبا آروم آروم بالا می اومد، پرنده ها بیدار شده بودند و تو آسمان پهناوری خدا خلق کرده پرواز میکردند، آزاد و رها بال میزدن و لذت می‌بردن.

    از نسیم خنک صبحگاهی که نگم براتون، وااای گونه هام رو نوازش میکرد، انرژی و هیجان صبح رو با هر بار نفس کشیدنم بیشتر حس میکردم….

    درخت های زیبای نارنج، درختان سرو سر به فلک کشیده که هر روز بالاتر و بالاتر میرن، زاغ زیبایی که روی بلندترین درخت نشسته و از اون بالا زیبایی هایی خدا خلق کرده رو با دقت نگاه می‌کنه. صدای جیک جیک گنجشک ها بی نظیره، واااای خدای من، چقدر این گنجشک ها و زاغ ها زیبا هستن.

    واااای از شکوفه های زیبا نگم براتون که درخت های بادام رو سفید پوش کردن و با دیدنشون یه عالمه ذوق میکنم…

    خدا جونم ممنونم که هر روز چشمانم رو به دیدن زیبایی های بیشتری هدایت میکنی.

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    ناطق گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان گلم سفری که در این کلیب میبینم سفری واسه من آغازی واسه لذت بردن از خودم عشقبازی باخودم درلحظه ماندن با خودم لذت بردن از وجود خودم عشق دادن به دوراطرافیانم همسیر شدن با تمام زیبایهای عالم گشتن در هرچه درونم اتفاق میفتد لذت بردن از لحظه در سفر خوش بودن درهر اتفاقی در هر مسئله ای بودن در هر مکان وهر جایگاه با احساس عالی اینو گفتم واسه من هم میشود اتفاق بیفتد شکرگذار نیروی برترم واسه این نگاه و کسب هر اتفاق خوب که خواست خدا در آن باشد آرزوی بهترینهارو دارم واستون استاد عزیز خانم شایسته و دوستان گلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: