سفر به دور آمریکا | قسمت 1 - صفحه 7

1292 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد علی هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2608 روز

    سلام استاد عزیزم فکر کنم این دومی ویا سومی نظری که میدم اخه من زیاد اهل نظرنوشتن نیستم ولی این قدر این کلیپ بهم حال داد و انگیزه داد که باخودم گفتم اگه نظر نزارم بی انصافیه

    من با دیدن این کلیپ تصمیم جدیدی گرفتم که یه شعبه جدید ازکارم تو کشور زیبای امریکا تاسیس کنم به لطف خدا

    درضمن استاد جان من موسیقی سنتی (تنبک )به صورت حرفه کار میکنم

    به امید اون روزی که تمام بچه های سایت تو امریکا بااستاد عزیزم وخانواده محترمشان کنار هم نشستیم ومن براهمتون نوازندگی میکنم

    خیلی حال کردم لحظه شماری میکنم برای کلیپ بعدیتون

    درپناه خدای مهربان میسپارمتون

    فعلا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    لیلا مورانا گفته:
    مدت عضویت: 2983 روز

    سلام به این خانواده عالی و شاد

    استاد یعنی عاشقتتمممممم، مریم جان that was great,

    ما هم امشب داریم میریم کمپ کانادا لانگ ویکنده به خاطر کانادا دی ، خیلی دلم میخواد بیام فلوریدا بیام تمپا یه هویی در خونتون رو بزنم ولی نمیدونم یونت شماره چند میشینید ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2911 روز

    سلام استاد عزیزم. جدیدا یه مصاحبه ای تو یه برنامه استعدادیابی تو تلویزیون از آقای وحید شمسایی پخش شد که به نظرم فوق العاده بود. خیلی از صحبت هاشون هم من رو یاد زندگی شما و باورهای خوبی که همیشه در موردشون صحبت میکنید انداخت. برای همین تصمیم گرفتم بخشی از حرف هاشون رو اینجا یادداشت کنم تا باورهای خوب بیشتر در وجودم تقویت بشه.

    گزیده ای از صحبت های آقای شمسایی:

    – من لحظات سخت خیلی زیاد رو تو زندگی تحمل کردم. مثلا تو 15 سالگی که داشتم دیده میشدم تو بحث ورزش، یه مریضی عجیب و غریب تو جفت زانوهام به وجود اومد که همه دکترها دیگه بهم گفتن که دیگه نمیتونم ورزش رو ادامه بدم. حتی راه رفتن و نشستن هم برام سخت شده بود. این تو ذهنم یه شکست خیلی سخت بود اما هیچ وقت ناامید نشدم و دوست داشتم تلاش کنم تا به موفقیت برسم.

    – بعد از این اتفاق، تصمیم گرفتم بردم دنبال بیزینس. شرایط مالیم خیلی خوب شد و همه چیز ایده آل بود تا سال 78 اما وزن من تو اون مقطع به 110 کیلو رسیده بود.

    – یه دفعه یه اتفاقی افتاد که من بازی رو تو بیزینس باختم و صفر شدم.

    – اون موقع 25 تومانی تازه اومده بود و من عاشق 25 تومانی بودم. برای همین دو سه تا قلک رو پر از 25 تومانی کرده بودم. من که ماشین خوب داشتم و شرایط عالی داشتم، کارم به جایی کشید که مجبور شدم برای خرج روزانم اون قلک ها رو پاره کنم.

    – چون حال خوبی نداشتم اون روزها، پدرم به برادرم امیر که خودش بازیکن تیم ملی فوتسال بود گفت بیا این برادرت رو ببر تا از این حال و هوا در بیاد.

    – وقتی من رو برد تو سالن برای بازی، چون وزنم 110 کیلو بود مسئولین اونجا گفتن این رو آوردی برای وزنه برداری یا کشتی؟

    – یکی از مسئولین اونجا یه بازی دو دقیقه ای گذاشت که یه جورایی سر من رو گول بماله تا من خودم منصرف بشم و برم. اما من این بازی رو خوب بلد بودم و تو زمین حرکتی کردم که اون طرف خوشش اومد و برگشت گفت: مرد جنگی؟ من هم گفتم مرد جنگم.

    – روزی 6 ساعت تمرین میکردم.

    – الان 20 ساله که لب به برنج نزدم و نوشابه نخوردم و یه زندگی کاملا حرفه ای رو پیش گرفتم.

    – کمتر از سه ماه من رو برای یه بازی انتخاب کردن. اولین بازی ای که کردم تو لیگ دیده شدم چون سه تا گل زدم تو اون بازی. اون موقع به تیم ملی دعوت شدم.

    – من تو این مقطع ظرف 40 روز وزنم رو از 110 کیلو به 80 کیلو رسوندم. (البته گفتن که این شیوه رو اصلا این روش وزن کردن تو اصلا توصیه نمیکنن.)

    – تو اولین بازیم برای تیم ملی مقابل نایب قهرمان اروپا دو تا گل زدم و پروسه زندگی من تغییر کرد.

    – درست 6 ماه بعد از زمانی که 110 کیلو شده بودم، تو بازیهای آسیایی شرکت کردم و بهترین بازیکن آسیا، آقای گل آسیا و بازیکن سال آسیا.

    – خیلی برهه سختی بود تو زندگیم اما با صبر و همت تونستم پشت سرش بگذارم.

    – وقتی از اوج به پایین اومدم، مطمئن بودم که خداوند میتونه دوباره بلندم کنه.

    – دیگه وحید شمسایی معروف شد و چندین سال پشت سر هم بهترین بازیکن شدم و هشت دوره پشت سر هم آقای گل آسیا شدم و با یه قرارداد با مبلغ بالا رفتم ایتالیا (لاتزیو).

    – اما زمانی که تو اوج دوران بازیکنی خودم قرار داشتم و با لژیونر شدن خودم تاریخ سازی کرده بودم، من رو از تیم ملی گذاشتن کنار و گفتن این به فکر خودشه.

    – این مقطع سخت ترین مقطع تو زندگی من بود. برای همین تلاشم رو صد برابر کردم و تمرینم رو از دو جلسه در روز کردم سه جلسه. اگه میگفتن مربی تیم ملی میخواد بیاد ببینتت، میگفتم بهترین بازیم رو ضربدر 10 میکنم و هر چی تلاش دارم میکنم. جنگیدم و هر بار مجبورشون میکردم تا دعوتم کنن به تیم ملی.

    – سال 2007، آقای گلی جهان رو از یه برزیلی گرفتم و تا 2017 یعنی 10 سال اون عنوان رو داشتم و یه برزیلی (فالکائو) عنوان آقای گلی رو از من گرفت.

    – امروز میخوام تو این برنامه اعلام کنم که من اون عنوان رو دوباره پس میگیرم. (چهره شمسایی موقع گفتن این حرف عالی بود. یعنی انقدر مصصم بود که آدم اصلا باورش نمیشه این آدم در 43 سالگی داره با چنین جسارتی میگه که دوباره به تیم ملی دعوت میشه و گل میزنه و عنوان آقای گلی جهان رو پس میگیره.)

    – تو سخت ترین لحظات باید یادمون باشه که همت و تلاش میتونه ما رو به موفقیت برسونه. اگه الان بلند نشیم قافیه رو میبازیم.

    – من حتی تو دوران بازیکنیم آنژیو هم شدم. اما هدفم انقدر برام مهم بود که روح و جسمم رو وقفش کردم.

    – هر روز زندگی یه تجربه هست و ما باید از اشتباهاتمون درس بگیریم.

    – باید به خدا توکل کنیم و قدم برداریم. قطعا خدا داره همه ما رو نگاه میکنه.

    * مجری برنامه هم در مورد شمسایی گفت که وحید اصلا باختن رو نمیفهمه و اون قسمت مغزش که میگه ممکنه یه وقت هایی ببازی اصلا وجود نداره. انگار کندتش و انداختتش دور. همیشه بازی رو هم جدی میگیره. چه وقتی که تو تیم ملی بازی میکنه چه جلوی من و بازیکن های معمولی تو یه سالن اجاره ای. همه جا میخواد بهترین باشه.

    * یکی از داورها هم گفت که شمسایی همیشه «جنگنده» هست و هیچ وقت «مسافربری» نمیشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      مریم محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1280 روز

      سلام دوست عزیزم. شما هم اسم و فامیل عزیز ترین دوست زندگی من از بچگی تا الان هستید. هر وقت اسم شما رو تو کامنتای سایت میبینم یاد ایشون می افتم. یادمه یه بار تو یکی از کامنتای فایلای رایگان عزت نفس از موفقیت هاتون نوشته بودید چقدر آرزو کردم که اون دوست و خانواده ی عزیز من هم همینقدر موفق بشه و حتی خیلی بیشتر که مطمینم میشه.

      بریم سراغ این کامنت. چند روزی بود با انگیزه ی وافر همیشگی کار نمیکردم روی باورهام و حتی یکم بی انگیزه شده بودم نسبت به کارم. امروز داشتم رو جلسه ی 6 قدم اول کار میکردم اون جلسه خودش خیلی حال منو خوب کرد و انگیزه ی زیادی در من شعله ور شد. بعد رفتم روز شمار تحول زندگی من فصل سوم رو کار کردم تو اون فایل بچه ها داشتن از سفرهای خارجیشون میگفتن من نا به حال سفر خارجی نرفتم و خیلی دوست دارم برم. اون صحبتا و سفرهای خارجی دوباره منو مصمم تر کرد که با اشتیاق و دقت بیشتری کار کنم. راستی جلسه ی 6 راجع به اهرم رنج و لذت هم بود. من هدف امسالمو گذاشتم احساس لیاقت و اهرم رنج و لذتم رو مرتبط با این هدف نوشتم که این خودش دوباره کلی انگیزه منو برد بالا برای بهتر کار کردن چون اگه رو احساس لیاقتم کار کنم تمام ناکامی هایی که از بچگی تا الان داشتم جاشو یه تجربه ی شیرین من از زندگی میده. و این کامنت شما عین تیر خلاص برای تکمیل انگیزه های امروزم خیلی انگیزه و امید منو برد بالا. سپاسگزارم از شما که سال 98 وقت گذاشتید و این متن رو نوشتید تا من امروز که بهش نیاز داشتم بخونمش. الان قانون گلوله ی برفی رو بهتر درک میکنم و بیشتر ایمان میارم به دقت خداوند در اداره ی جهان که به قول استاد برگی بدون اذن خداوند از درخت نمی افته.

      من اصلا عادت نداشتم به خوندن کامنتا. اونم کامنتای سفرنامه اما تمام قسمتای سفرنامه رو دیدم و با هر کدومشون خواسته هامو تو دفترم نوشتم. مدتیه تصمیم گرفتم برگردم از اول و با دقت خیلی بالاترکار کنم رو سفرنامه تک تک کامنتا رو بخونم و تمرکز بیشتری بزارم. خوندن این کامنت و جلسه ی 6 و روز شمار تحول زندگی من همشون کنار هم جمع شدند تا مثل گلوله ی برفی انگیزه ی منو بیشتر و بیشتر کنند. بازم ازت سپاسگزارم دوست خوبم امیدوارم همیشه خبر موفقیت هاتو بشنوم.

      جالبه تو قلبم نسبت به شما هم خیلی حس صمیمیت دارم. همونطوری که زنگ میزنم به اون دوستم و تند تند همه چیزو براش تعریف میکنم همینجوری با شما هم همه حرفامو گفتم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مهسا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 2392 روز

    سلام پر مهر و محبت خدمت مریم جون و مایک قشنگم و استادِ نازنینم چقد زیبا بود ویدیوئی کوتاه اما پر از نکته پر از فراوانی پر از عشق لحظه به لحظه به این فکر میکردم که خدایا منم میخام فقط میخام چجوری و از کجا نمیدونم فقط میخام اون برج های بلند اون پارک اون نقاط روی نقشه برای سفر اون ماشین اون مکان برا گذاشتن وسایل تفریحیم ی رفیق پایه و همدم عالی ن تنها اینها بلکه خیلی بیشتر ازین ها چون میدونم و مطمعنم جهان بر پایه فروانیه و این باور ماست که جهان مارو خلق میکنه اون آسمان زیبا وای ابراش خدایا چقد ابرای قشنگی داشت انگار ی نقاشی بود ی اثر بی نهایت زیبا از خالق هستی بخشم چقد زیبا شعر میخونید چقد خوش صدا چقد ب دلم نشست حتی دلم ازون بازی کامپیوتریع مایک خاست حتی دلم خواست خودم پشت فرمون میبودم الان خودم در حال سفر همراه عزیزانم همراهِ بهترین های زندگیم چقد صدای مریم جان ارامش بخش علاوه بر صداش کل وجودش ارامشه کل وجودش رهایی منِ مخاطب پشت گوشی از راه دور کاملا با تمام وجود حسش کردم براتون بهترین هارو ارزو میکنم و میخام حسابی بهتون خوش بگذرهههههه در پناه یزدان پاک ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    سعیده حیدری گفته:
    مدت عضویت: 2502 روز

    سلام مریم جووون/ سلام استاد عزیز

    مریم جووون ممنوووووووووووووووون خییییییلی خییلیی ممنون ازت بابت زحمتی ک متقبل شدی و تلاشی ک میکنی تا مارو هم به اگاههی های بیشتری از سفر و جهان اطرافون برسونی٫٫ واقعا ممنونم ازت٫

    چقد کیف کردم از روابط شما و استاد٫٫ اونجایی ک واسه هم نوشیدنی دم کردی و بردی پشت فرمون٫٫٫

    وااااااااای از خوانندگی استاد چیی بگممممممممممم ٫٫٫

    اخه کدوم استادی ایییییینقدر عشقههههههههههه٫٫٫٫ برقصه و بخونه و خود واقعیش باشه٫٫٫

    لذت بردم از روابطی که بین شما دیدم٫٫٫٫

    و چقد اشک شوق ریختم ناخود اگاه وقتی استاد براتون میخوند٫٫٫ چقد سورپرایز بود و لذت بخش

    شاد و پیروز باشید وسفر بینهایت بهتون خوش بگذره٫٫

    منتظر فایل های بعدیت هستم مریم عزیزم٫٫ هرچند که میدونم چقدر برات زحمت داره٫٫٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    علیرضا فتاحی گفته:
    مدت عضویت: 3150 روز

    سلام بر خانم شایسته عزیز و استاد بزرگوارم و آقا مایکل

    واااای خدا چقدر لذت بردم از اینکه خبر خوب رفتنتون به سفر دور آمریکا رو بهمون دادید من عاشق سفرم و عاشق مسافرت مثل شما استاد دلمو با شما تو این سفر زیبا راهی میکنم و از تک تک لحضاتی که برامون فیلم و عکس میگیرین لذت میبرم و میدونم نهایتا هدایت میشم مثه شما به مسیرهای زیبا به نقاط فوق العاده به سفرهای عالی و شگفت انگیز خدا رو شکر میکنم که عضوی از این خانواده بزرگ هستم و همرا و همسفر شما در جاده عشق و لذت و زیبایی و تمرکز بر نکات مثبت زندگی.

    با آرزوی سفری لذت بخش و پر از شادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    میثم مقصودی گفته:
    مدت عضویت: 2482 روز

    سلام و درود

    لذت بردم چقدر خوبه دوستان وخانواده ای صمیمی داشتن

    من خدای خودمو سپاسگزارم بابت وجود این همه زیبایی این همه بنده هایی به طریقی معرف قدرت لایتناهی او هستند …من با گوش کردن فایل های رایگان و و چند فصل کتاب رویا هایی که رویا نیستند خودمو لایق دونستم و با توکل به خداوند حرکت کردم برا رسیدن شغلی که خودمو لایقش میدونم

    من از استاد عزیز و خانم شایسته ی گل یاد گرفتم بخدا اعتماد کنم و قدم اول رو برداشتم

    خدا یا شکرت

    چقدر جهانت زیباست …آرزو میکنم بهترین ها برا این خانواده ی صمیمی اتفاق بیوفتد

    او مرا از هیچ برای خود از هیچ افرید

    ای هیچ من هیچ نیست بی تو بر من …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: