سفر به دور آمریکا | قسمت 2 - صفحه 51

سلام عباس منشی هااا( چقد این عباس منشی ها کلمه پر مسمی ایه) من چون تازه توی مدار فوق العاده ای قرار گرفتم( در ادامه مدارای قبلم) میخوام چیزایی که امروز دیدم رو باهاتون به اشتراک بذارم امروز کبوترهای قشنگ رو میبینم که ساختار بدنیشون جوریه که اراده کنن پرواز میکنن. و این خیلی قشنگ بود خدارو ببین چی خلق کرده! و بعد به توانایی خودم نگاه کردم چقدر از توانایی هایی که من دارم رو اونا ندارن..! میتونم کارهای پیچیده بکنم و ساختار پیچیده ای دارم…! نور خورشید کف خیابون تابیده و روشنش کرده چه صحنه قشنگی! کی گفته قم درخت نداره! اینجا که پر از درخته خیلی وقته ازینجا رد میشم ولی تازه دارم میبینم سبزی شو. چقد خوبه که هوای قابل تنفس اینجا هست. خداروشکر واسه این دم و بازدم راحت. خداروشکر سایه بون اینجاست که امکانش هست از زیر افتاب بیام زیر این سایه بون و تازه بشینم! خداروشکر امکان نشستن هست! خدا رو شکر دوتا خواهرام سالمن و من با چشمام و اونا با چشماشون میتونن منو ببینن! این خانمه چه لبخندش وقتی ماسک رو دراورد قشنگ بود! خدا من عوض شدم یا زیبایی ها هرلحظه دارن به من نزدیک میشن؟! معلومه، من عوض شدم.. وگرنه خدا خدای زیباییه.. این دختر بچه هه چقد چشماش پشت ماسک درشته! خیلی شفاف و نازه عززیزم. چه رنگ مانتوی مامانم قشنگه سبز زیتونیه. یادم رفته بود چقدر قشنگه. خواهرام چه باحالن😂 با یه حرف کوچیکشون میزنم زیر خنده. و خداروشکر توانایی نوشتن رو خدا داد و از بین میلیاردها آدم و سایت روی زمین من اینجام.. پیش خانواده عباس منشی و سایت عباس منشی ها..😍

سلام خانواده ی من و دوستان خوب من دوستان خوب من دوستان خوب من! اره! با همتونم ! من شما رو دارم و خوشبختی بزرگی نصیبم شده از وقتی اومدید زندگیم پر از آدمای فوق العاده شده که وقت ندارم ویژگی های خوبشونو وارد دفترم کنم خسته میشم انقد که خوبیاشون زیادن . گاهی با عشق به آسمون نگاه میکنم و چشمامو میبندم و یه نفس عمیق میکشم و…. فقط همین.. مگه میشه از خدا تشکر کرد..؟ از وقتی شماها شمای خانواده عباس منشی وارد زندگیم شدید یه کسایی وارد زندگیم میشم که مث بچه ای که زیر پاش ذغال نیمه داغ گذاشتن از شادی خوشحالی بالا پایین میپرم به خدا میگم وای.. وای… وای… این آدم از کجا اومد؟ اون یکی از کجا اومد..؟ بعد یادم میفته با کیا گشتم… آره با شماها گشتم.. و حرفاتونو خوندم حرفایی که هممون رو توی مسیر خدایی قرار میده. آرامشم بیشتر شده. تو خانواده هرکی غر بزنه من آروم بودنم بیشتر از قبل شده.. وقتی یه خانواده به آرومی و پر از عشق مث شما دارم…اثر میگیرم نه..؟ هه…گرفتم خبرندارید😎 جالب اینه توی یوتوب هم کانال هایی رو میبینم که هیچ ربطی به علاقه مندی هام ندارن ولی جوری جلوم ظاهر میشن و بعد میفهمم آدمه توی یوتوب، عاشقه… اره عاشقه.. عاشق آدماس و توی دلش پر از خوشحالیه.. دقیقا شبیه شما … و اون ور دنیاست.. دیدید چطور جلوم قرار گرفت…؟ وای‌… اولین باره از ته قلبم قلبم قلبم دارم نظر میذارم…. وای… بچه ها… یه لحظه صبر کنین… من تو مدارش قرار گرفتم…! من..من..فهمیدم بعد هفته ها چرا کامنت میزارید.. وای تو مدارش رفتم‌😇😇😇 این اموجی ها هم حسمو نمیتونه بگه. نوشتن.. یعنی نشستن توی یه اتاق نشیمن با شومینه روشن و هوای نیمه تاریک و شاعرانه ای که با اتیش روشن شده و دورت روی زمین چندتا دوست عباس منشی نشسته و داری قهوه میخوری و حس آرامش عمیقی تو وجودت نشسته. نوشتن یعنی غرق لذت شدن… نوشتن واسه شماها و اینجا یعنی با سرعت شصت بری بعد بزنی پاتو روی گاز… که نشون دهنده ی سرعت جذب فوق العاده هاست. سرعتم زیاد شده.. تو مدارش قرار گرفتم ارهههههه! الان فهمیدم چی میگید همین لحظه ۱۹ شهریور ساعت ۲۲:۳۰ فهمیدم و این جانب فاطیه خوشگل موشگل و بامزه و خوش صدا و جذاب و با شخصیت و با شخصیتی فرهیخته و دارای لبخندی از ته دل در مدار بچه های سایت که معنای نوشتن توی سایت رو از ته دل فهمیدن گرفته نقطه😍😄. انگار واسم یه ویلا کنار ساحل درست کردن بچه ها! خیلی خوشحالی داره.. بچه ها جون من یادمه مدارامو طی کردم…😄😍😃 اول کلیپ هارو تا قسمت ۳۰ دیدم.. بعد لایک شده ها رو خوندم بعد تک تک کامنتارو و الان نوشتن رو براتون شروع کردم.. چند تا مداااار..! جشن گرفتن نداره..؟ معلومه که داره..؟ ولی فکر میکنید جایزه م رو چی میدم به خودم..؟ میرم ادامه کامنتاتون رو میخونم…! و میرم نو ترین لباسی که تو خونه مون رو داریم میپوشم و جلوی آینه خودمو با عشق نگاه میکنم که نو شدم..! کلی مدار کهکشان راه شیری رو طی کردم ..! آره و یه کار دیگه هم میکنم. روزی یه کامنت واستون میزارم تا ! و حالم رو فوق العاده کنم با این نوشتن‌‌.. راسی مریم فروزانی جان اینجای کامنتت رو خوندم عمیقق نوازش داد روحمو…((

فقط عشقه که میتونه از فرزند دیگری تعریف کنه وتحسینش کنه چون دیدم کسانی رو که حاضرنشدن این کار رو برای فرزند همسرشون انجام بدن وزندگیشون یک جهنم واقعی بوده

فقط عشقه که میتونه با یه دست آشپزی کنه وبا دست دیگه فیلمبرداری کنه)) مرسییییی از همتون❤