https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/06/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-06-30 21:06:222024-07-25 14:35:26سفر به دور آمریکا | قسمت 2
1133نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم شابسته گل و مهربون و مایک پر انرژی اول از همه بگم ازتون تشکر میکنم بابت اینکه این زیبایی هارو با ما به اشتراک میزارید و دوم اینکه فقط زیبایی نیستند بلکه باور های مارو در مورد استقلال مالی و مکانی و زمانی هم به شدت تغییر میدید و با خودم میگم خدای من یک انسان چقدر عالی روی باور هاش کار کرده که چنینی زندگی عالی در تمام جنبه ها میتونه داشته باشهدخدایاشکرت بابت وجودتون در زندگی من
الان بریم روی نکات مثبت این فایل عالی
اول از همه این اتوبوس بسیار زیبا و عالی که یک خونه متحرکه و میتونی باهاش تمام دنیارو سفر کنی خدایاشکرت بابت این مهربونتیت شما 3 نفر با هم دیگه
خدایاشکرت بابت رابطه ی عاطفی مریم خانم با استاد
خدایاشکرت بابت اینکه 3 تایتون کارارو با هم انجام میدید
خدایاشکرت بابت پختن و با عشق غذا کباب کردن مریم خانم برای 3 تایتون و لذت بردن از خوردنش با جمعتون
خدایاشکرت بابت پوشش ازاد مردم امریکا که با هر پوششی میتونن بیرون برن
خدایاشکرت بابت پوشش ازاد استاد که هر چی که دوس داره میپوشه
خدایاشکرت بابت این ازادیی که مایک داره و به راحتی و بوکن هیچ قضاوتی موهاشو رنگ کرده
خدایاشکرت بابت این ازادی مالی که استاد دارن و هر جای دنیا میتونن به راحتی سفر کنن هر چند روزی که دلشون بخواد
خدایاشکدت بابت ابن فیلمبردای و این تلاش مریم خانم برای زیبا تر فیلمبرداری کردن
خدایاشکرت بابت امکانات RVکه فول امکاناته
خدایاشکرت بابت این دریاچه ی زیبا که میتونی هم به راحتی ازش ماهی بگیری
خدایاشکرت بابت این طرز تفکر و خلاقانه ی دخترا که اومدن تفریح سالم انجام میدن و ماهی میگیرن
خدایاشکدت بابت اینکه در تابستون هم بارون باریده
خدایاشکرت بابت این تلاش مایک برای مستق زندگی کردن و انجام کارای خودش ینی مثلا اتیش روشن کردن خودش تلاش کرد و روشنش کرد
خدایاشکرت بابت استاد عزیزم که روی دوره ها عالی کارمیکنن و تدوینشون میکنن
خدایاشکرت بابیت وجودت در زندگی ما دوستت دارم خدای مهربونم
و خدایاشکرت بابت این پارک بزرگ که به راحتی میتونی چندین روز توش اسقرار داشته باشی
خدایاشکرت بایت جاده های ترو تمیز امریکا
خدایاشکرت بابت این درختانی که اکسیژن تولید میکنن و سر به فلک کشیدن
خدایاشکرت دوست دارم عاشقتم استاد عزیزم و نریم خانم شایسته عزیز و مایک مهربون منتظر دیدگاه های بعدی من باشید
سپاسگزارم خداوندی هستم که حسگر هایی رو توی وجودم نهادینه کرده که از بهترین تکنولوژی روز دنیا رزولوشن و کیفیت خیلی بهتری داره، که میتونم تصاویر زیبای طبیعت رو با بهترین کیفیت ببینم و کیف کنم
اونجا که فرمودین هوا تازه تابستونی از لای برگ های درختان به صورتتون میخوره و صدای پرنده ها رو میشنویم بسیار احساسش رو تجسم کردم و حسم عالی شد
خداروشکر برای چشم های بینا که قشنگی های کائنات رو نشونمون میده، خداروشکر بابت گوش های شنوا که صدای دل انگیز آواز پرنده ها رو میشنوه، خداروشکر بابت حس لامسه که نوازش قشنگ باد رو روی پوسد احساس میکنه، و خداروشکر بابت شما که وقت گذاشتین این فایل زیبا رو برای ما آماده کردین
احساس خوب = اتفاقات خوب
هرچه بیشتر تمرکزم روی قشنگی ها بزارم در زندگی واقعیم بیشتر تجربشون خواهم کرد
امروز من آگاهانه تلاش کردم حسم رو بهتر نگه دارم، کار آسانی نبود ولی این درست ترین کاریه که باید انجامش بدم
سلام به دوستان عزیزم و سلام به استاد عباس منش این فایل بسیار خوب و جذاب بود در این فایل استاد عباس منش و خانم شایسته و میکائیل که این آتش پر انرژی را که درست کردید را خیلی زیاد خوشم آمد️
این حرف ها را که خانم شایسته می گفت:«من یک حس خوبی گرفتم وپر انرژی شدم،خانم شایسته و استاد عباس منش خیلی با حس خوبی این فایل ها را گذاشتند.
خیلی اون غذایی که با کمک همدیگه پختید خوش مزه بود و یک حس خوبیه که آدم توی طبیعت با اینجور ماشینی که خونه هم داره غذا بخوریم خدایاشکرت حس کردم من هم اونجاهستم
من امروز بعدازظهر خوابیده بودم و شب خوابم دیگه نمی برد بعد به مامانم گفتم دوست دارم فایل های استاد عباس منش را ببینم تا شب زود خوابم برود( ‿)
استاد وقتی حرف هاتون را گوش میدم نمی فهمم چجوری خوابم می رود،و صبح باانرژی بیدار میشوم
ما در سفر هستیم پس باید به خودمون یادآوری کنیم که ذر برخوزد با شرایط مختلفی حتی زیبایی که میبینیم کنترل ذهن داشته باشیم
باید تلاشم کنم در این سفر کنترل ذهن رو تمرین کنم باید بدونم کنترل ذهن توی این سفر میتونه نتایج رو در لحظه تغییر بدیم و هدایت بشیم به اسانی های بیشتر و لذت ببریم باید یاد بگیرم
مهم تر همه ورودی هامو کنترل کنم
در سفر خیلی مهمه ورودی هامو کنترل کنم که همون حکم کنترل ذهن داره و باعث میشه در برخورد با چالش ها خیلی خوب عمل کنم
خدایاشکرت بخاطر این پارک، و اون دختر ها که داشتن ماهی میگیرفتن، منم قلاب ماهی گیری دارم ولی بدون چوب هست یه بار بردم روی اسکله ماهی بگیرم
هوا تاریک بود دیدم طعمه ندارم و اصلا پیگیر طعمه نبودم بعد همون لحظه دیدم اون طرف تر یه مرد با پسزش دارن ماهی میگیرن گفتم برم از اونا طعمه بگیرم اولش ترس داشتم گفتم الان بابام چی میگه خودت تنها میخوای بری پیش اون مرد غریبه ولی اونجا تصمیم گرفتم و رفتم پیش اون مرد و چندتا میگو بهم داد جالبه پدرم چیزی نگفت
بعدش ماهی نگرفتم چون فهمیدم شرایط جوی مساعد نیست که بشه ماهی رو راحتر گول زد
ولی دوست دارم اولین فرصت این کار انجام بدم دوباره
امریکا بسیار سرسبز، دوس دارم تمام دیدگاهای سیاسی که نسبت به این کشور دارم کم رنگ کنم چون انصافا تقابلهای ورزشی ایران و آمریکا همیشه خوب بوده همیشه ورزشکاران امریکا با احترام و رفتار خوب برخوزد کردن همین ثابت میکنه بقیه اختلافات داستان هایی که یکسری ها خودشون ساختن و دارن مردم رو هم با خودشون توی این مسیر میارن
سلام به روی ماهه استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته نازنین.
تو کامنت قبلی قسمته 1 سفر به دور آمریکا نوشته بودم که(سلام به روی ماهه خانمه شایسته ولی ماه همیشه پشته ابر نمیمونه خانمه شایسته روی بنما!)
و روز بعدش دیدم سر و کله ی خانم شایسته با فایلهای جدید پیدا شد!
خدایا شکرت.
آماده این بریم برای سفر به کاشان!!!
بسمالله!
روزه قبل از رفتنم به کاشان،من تصمیم داشتم از جاده ی اصفهان برم و یکی از همکارام گفت از کدوم جاده میخوای بری!؟
گفتم اصفهان گفت از اونجا نرو،از سمته خرم آباد برو.
اما من تصمیمم قطعی بود که از جاده ی اصفهان برم چون همش دره و پیچ و خم بود هیجان رو دوست داشتم.
اومدم خونه زدم تو ب نامه ی نشان دیدم همه جا با رنگه سبز نوشته مسیر اوله اهواز به کاشان از سمته جاده ی خرم آباد.
خلاصه تسلیم خدا شدم و گفتم چشم از خرم آباد میرم.
من 4 روز قبل از اینکه بخوام بیام کاشان کیف مدارکم که تمامه مدارک خودمو دلفین داخلش بود گم شد!
اما آرامش زیادی داشتم،و زنگ زدم به پدر مادرم گفتم مدارکم اونجا نیستن،گفتن نه.
ناگفته نمونه چند روز قبلش بشدت تمرکز میکردم روی همسر آینده ام اما ذهنم میگفت تو کجا،اون کجا،چجوری میشه همچین شخصی بیاد تو زندگیت!
چجوری همدیگه رو پیدا کنید،اصلا همچین شخصی با این خصوصیات مگه هست و…
من گفتم خدایا بیا یه کاری کن!
من که بدونه کیفه مدارکم نابود نمیشم!
بدبخت نمیشم!
سیاه روز نمیشم!!!
نهایتش میرم المثنی میگیرم!
اما برا اینکه باورام قوی بشه نسبت به اینکه تو میتونی اون عزیزه دلی رو بیاری تو زندگیم که من دوست دارم با اون مشخصات، بیا کیفه پولمو خودت بزار کفه دستم!
مگه نه تو گفتی آنچه که در آسمانها و زمین است من از آن آگاهم!!!
پس تو میدونی کیفه من کجاست دیگه!!!
لطفا خودت پیداش کن بیار بزار کفه دستم!
آقا من دیگه دنبال کیفم نگشتم!
اما تماما فکرو ذکرم و مغزم میگفت کیف فلان جا که رفتین تفریح افتاده!!!
(با ایمان کامل رها کردم و سپردم به خدایی که تو قرآن و تو زندگی شخصی خودم بهم ثابت کرد خودشو)
من شب داشتم وسایلم رو آماده میکردم که صبحش برم کاشان اما یه نگرانی خاصی داشتم،یه تپشه قلبه خاصی داشتم.
گفتم خدایا اگه میدونی نباید برم بهم بگو!
اما همهی نشونه ها میگفت که من بیاد برم کاشان!پس چرا من نگرانم!؟
بهم الهام شد که نگرانی و ناراحتی از سوی شیطانه!
برو دیدنی های کاشان رو تو اینترنت نگاه کن تا اشتیاقت بیشتر بشه
(وقتی آدم هدفش جلو چشمش باشه با تمامه وجود تمامه تمرکز و هدفش رسیدن به هدفش میشه)
خلاصه حالم کمی بهتر شد.
شب خوابیدم طرفای ساعت 1 شب یه حسی از خواب بیدارم کرد.
نگاهه گوشی کردم دیدم مامانم 2 بار زنگ زده،بهش زنگ زدم گفت ابراهیم کیفه مدارکت رو بابات تو ماشینش پیدا کرد!
و گوشی رو داد به بابام.
بابام گفت اصلا نمیدونم چی شد دستم تو تاریکی رفت اونجا و کیف مدارکت رو دیدم !!!
و همونجا قلبم شاد شد و خداروشکر کردم.
من 3 روز قبل از اینکه بخوام بیام کاشان شهر کاشان رو تو سایت دیوار انتخاب کردم و میخواستم همینجوری زنگ بزنم به یکی و بپرسم که آب و هوا چطوره و چجوری برم کویر!
چشمم خورد به یکی که ماشین 206 گذاشته بود برا فروش و قلبم گفت به این زنگ بزن!
ذهنن گفت نه بابا به این زنگ نزن ،این ماشین گذاشته برا فروش خیلی بهش زنگ میزنن سرش شلوغه!
یاده فایله قبلی استاد افتادم و گفتن ذهنه منطقی من دلایلی خودشو میاره اما من به حرف قلبم گوش میدم.
گفت بیا اینجا خودم راهنماییت میکنم بیا هر کاری داشتی من خودم در خدمتتم.
آقا چقدر این آدم محترم و با معرفت بود!!!
خلاصه ما صبح ساعت 9 از اهواز حرکت کردیم(ما یعنی منو خدا و دلفین)
یه جا کنار جاده دیدم برف هست خیلی دلم میخواست بزنم کنار و با برفا عکس بگیرم و برفارو لمس کنم اما ذهنم میگفت نه این کارو نکن مردم که رد میشن نگات میکنن میگن چقدر این برف ندادهاست!!!
(واقعا هم برف ندیده ام،آخه اهواز برفش کجا بود!!!
حالا آبادان یه چیزی ولی اهواز نه!)
واقعیتش زورم به ذهنم نرسید و با اینکه خیلی دوست داشتم بزنم کنار اما تسلیم ذهنم شدم و از حرفه مردم میترسیدم و رد شدم.
بعد چند دقیقه احساس سرزنش کردم که چرا تسلیم ذهنم شدم!؟
مگه نه من دوره ی عزت نفس و احساس لیاقت رو کار کردم و تمامه تلاشم این بود که حرفه مردم برام مهم نباشه!!!
بعد یاده دوره ی احساس لیاقت افتادم که استاد عباسمنش میگه که:
هر اشتباهی که میکنی خودتو سرزنش نکن!
تو در مسیر یادگیری و رشد هستی!
هر اشتباهی که میکنی یه قدمی هست که رشد کنی و یاد بگیری!
و بعدش گفتم آره من تسلیم ذهنم شدم اما از این اشتباهم درس میگیرم و تو تمامه این سفر به حرفه ذهنم گوش نمیکنم.
رسیدم خرم آباد، رفتم پمپ بنزین!
به مسئولش گفتم کارت سوخت دارین!؟
گفت آره اما باید منتظر بمونی 4 نفر جلوتن!
(کارت سوخته دوستم همراهم بود اما ترجیح میدادم ازش استفاده نکنم)
بعد قلبم گفت چرا از کارت سوخته دوستت استفاده نمیکنی!
گفتم چون هم میخوام از سهمیه اش کم نشه و هم اینکه الان مسئولش میگه نگاه کن!
کارت داره اما حاظر نیست ازش استفاده کنه!
و ترس از قضاوت داشتم!
یاده نیم ساعت پیش خودم افتادم که بخاطر ذهنم لذته برف بازی رک از دست دادم و روی رفتارم کار کردم و گفتم نظر هیچکس مهم نیست و کارت دوستم رو برداشتم و بنزین زدم،جالبه گه اون بنده خدا هم هیچ حرفی نزد!!!
و وقتی از شهر خارج شدم دیدم کلی برف کناره جاده بود و ایستادم و کلی عکس گرفتم و لذت بردم!
تو جاده بودم و انقدر حالم خوب بود که نگو!
دیدم دما سنجه دلفین دله آلارم میده که دما 2 درجه است!!!!
آقا شیشه ها رو تا آخر آوردم پایین و کلاه کردم سرم و کییییف کردم گفتم میخوام 2 درجه رو تجربه کنم،از کنار یه ماشینی رد شدم یه پسره5،6 ساله عقب نشسته بود ک کلاه و کلی لباس تنش بود و چسبیده بود به شیشه و داشت جاده رو نگاه میکرد،وقتی از ماشینه سبقت گرفتم واسه اون بچه دست تکون دادم!اما اون هیچ کاری نکرد!
بعد از چند دقیقه اون ماشینه ازم سبقت گرفت و همون بچه داشت میخندید و نیشش باز بود و تند تند برام دست تکون دادو بوس فرستاد با دستای کوچیکش!!!
به قوله دختر عمم بهش گفتم واقعا احساسه خوشبختی میکنم!
گفت تو احساس خوشبختی نکنی کی کنه!!!!
خدایا شکرت
تو مسیر همینجوری داشتم فایل جلسه ی 16 دوره ی احساس لیاقت رو گوش میدادم استاد میگفت
( آقا!
من موجودیت دارم!
من وجود دارم!
من اونجور که دوست دارم باید زندگی کنم!
من ارزش دارم!)
اینجا یه تکون خوردم!
دوباره یه فایل دیگه پلی کردم از استاد قسمته اوله مصاحبه با استاد.
دیدم استاد میگفت من خواستم مهاجرت کنم،اما کشور استرالیا،آمریکا و یه کشور دیگه ای مد نظرم بود!
اینو که گفت اونجا بود که متوجه شدم دنیا دسته کیه!
گفتم ببین این آدم چچچقدر آزاده، چقدر هیچکس و نظر هیچکس براش مهم نیست که شهر که هیچ،استان که هیچ،کشور که هیچ!دستش بازه که داره بینه کدوم قاره رفتن فکر میکنه!!!
این آدم به هیچ چیزی وابسته نیست و ناراحتی یا نگرانی هیچکس واسش اهمیت نداره!
و بهم گفت نگرانی و ناراحتی دیشبه تو واسه همینه که نگرانی نکنه پدر مادرت بفهمن که اومدی مسافرت و ممکنه مخالفت کنن و یا تو فکرت باشن!!!
تو باید آزاد باشی!
باید یاد بگیری که هیچکس واست مهم نباشه!
هیچکس یعنی هیچکس با هر نسبتی که داره!!!
و خداروشکر کردم بابت این الهام و این درک زیبا.
خلاصه ما داشتیم میومدیم تو جاده و کلی لذت بردم از حاله خوبم و اومدم قرآن گوش کنم به صورت صوتی اما اتفاقی رفت سمته فایلهای تصویری و سوره ی توبه رو دیدم،قلبم گفت اینو گوش کن،گفتم نه یکی دیگه!
گفت اینو گوش کن!
گفتم چشم.سوره ی توبه رو پلی کردیم در حین گوش دادن دیدم ترجمه ی یکی از سوره ها گفت که
(خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند!)
گفتم خدایا چکار کنم که از مشرکان نباشم!
گفت تو باید شرک رو اول از روی خودت حساب نکردن شروع کنی!
گفتم چیشد!
چی شد!!
قرآن رو استپ کردم!
گفتم چی گفتی!؟
گفت ببین!
تو برای از بین بردنه شرک باید شرک رو اول از روی خودت حساب نکردن باز کنی!
گفتم یعنی چی!؟
گفت ببین!
تو در هر کاری باید بگی خدایا من نمیدونم
من تسلیمم!
تو کمکم کن!
تو هدایتم کن!
تو راهنماییم کن!
برای کوچکترین مسائل!
وقتی که تو ،که عزیزترین و مهم ترین آدمه زندگیت خودتی ،حتی برای لباس خریدن یا غذا خوردن بگی خدایا من نمیدونم من تسلیم توأم، من عاجزم دیگه روی دیگران حساب نمیکنی!
و به خودت میگی بابا!
من که خودمم نمیتونم برا شلوار خریدن روی خودم حساب کنم پس چجور میتونم روی مسائل دیگه روی دیگران حساب کنم!!!
و وقتی این موضوع رو زیاد روی خودت کار کنی توحیدی کامل میشی!
گفت ببین!
تو نصفه روز کیفت رو گم کردی خوب!
گفتن آره!
گفت تو حتی قدرت اینو نداشتی که بدونی تو اون نصفه روز کجا کیفت رو گم کردی!
تو تمامه فکر و ذکرت این بود که وقتی رفتین بیرون از شهر اونجا کیف رو انداختی در صورتی که اون مغزت،اون اگاهیت،تماااامه تواناییت و فهمت نتونست بهت یادآوری کنه که تو برای نیم ساعت وقتی نشستی تو ماشین بابات گیفت رو با خودت بردی اونجا!!!
پس دیگه رویه چیه خودت حساب میکنی!!
و همین الهامات داشت به قلبم میبارید که یهو بهم گفت همین الان بزن کنار کنار این گلخونه!
من تو شهر محلات بودم.
گفت برو تو گل خونه!
رفتم تو گلخونه!!!!
اووووووو ممممممممای گگگااااااااااددد
چچچچه گلای قشنگی!!!
خدای من!
خدای من!
خدای من!
یه پسره جونی اونجا بود و قدم به قدم باهام میومد و ذهنه خنگه من میگفت این پسره برا این داره قدم به قدم باهات میاد که یه وقت تو چیزی نریزی تو گلاشون و بهشون ضرر بزنی!
(یعنی میخوام بگم ذهن تحت هر شرایطی داره مزخرفات خودش رو میگه!!!!)
و اون جون چچچقدر با محبت و صداقت همه چیز رو برام توضیح میداد!
گفتم این نوع گل هارو من تاحالا تو هیچ گلخونه یا گل فروشی تو اهواز ندیدم!!!
گفت اینا تازه تولید شدن و یه ایرانه و یه محلات!!!
گفتم حالا چکارکنم!؟
گفت چرا!؟
گفتم من قلبم رفت برا این گلا!
از طریق روزه اوله مسافرتمه نمیتونم گل بخرم!!
گفت شمارمو ذخیره کن از طریق واتساپ عکسه تمامه گلاهامو واست میفرستم هر کدوم رو دوست داشتی انتخاب کن با تیباکس واست میفرستم در ضمن اونهایی رو میفرستم که اونجا دوام بیارن!
بهش گفتم تا قبل از دیدنه این گل ها فکر نمیکردم یه گل میتونه اینقدر قشنگ باشه!
باور نمیکنی!
به یه گلی خیره شدم!
پسره متوجه شد جریان چیه!
لبخند زد گفت رنگش چشمتو میزنه آره!؟!؟!
گفتم آره!
داره چشم رو میزنه!
گفت این گل اینطوریه !!!
باور نکردنیه!
گفتم میشه برم معدنه سنگ!!!
گفت معدن نه ولی کارخونه سنگ 2 کیلومتر جلوتره برو اونجا !
و رفتم یه کارخونه سنگ!
رفتم دفترشون و یه آقای حدودا 70،75 ساله ای بود گفتم میشه برم نگاه کنم!؟
گفت بزار خودم باهات بیام که
برات توضیح بدم!
من شخصا به نشونه ی احترام تعظیم میکنم برای مردمه دوست داشتنیه محلات!!
اینقدر که این آدما خوبن!
یه سنگایی بودن هر کدومش 2 برابر دلفین!
اینارو با دستگاه برش میدادن هر کدومش میشد اندازه ی یه پشتی!!!
ما رفتیم تا رسیدیم ببببه کاشانه زیبا!
خدایا شکرت که در سلامت کامل رسیدم.
خدارو شاهد میگیرم،9 ساعت رانندگی به اندازه ی 1 ساعت رانندگی خسته ام نکرد!
برا اینکه سویت بگیرم رفتن تو سایت دیوار زنگ زدم گفت آقا سوئیت 18 متری 500 هزار تمن!
قلبم گفت زنگ بزن که اون آقاهه که 206 داشت گفت اگه کاری داری به خودم بگو وقتی اومدی کاشان!
وقتی بهش زنگ زدم چقدر با حسه خوب و محبت احوال پرسی کرد گفتن سوئیت میخوام، گفت یه شماره میدم بهش زنگ بزن!
آقا زنگ زدم و گفت باشخ بیا بهت سوئیت میدم.
یه سویت نه بلکه یه خونه بهم داد 100 متر!
بخاری،یه دست مبل،5 تا تخت خواب فول امکانات،با جای پارکینگ برای دلفین،شبی 350 هزار تمن!!!
خدای من !
هزاران مرتبه شکرت!!!
یه دوش گرفتم، لباس عوض کردم رفتم رستوران ننه آقا!
چچچقدر سوپش معرکه بود!
خیییییلی چسبید!!!
و بعدش اومدم خونه ام و با عشق و لذت خوابیدم.
خدایا شکرت!
خدایا شکرت!
اگه همکارم نمیگفت از جاده ی خرم آباد بیا من کجا اون گلخونه و اون معدن سنگ رو میدیدم!
اگه هدایت خدا نبود که شماره ی اون آقا رو تو سایت دیوار که ماشین 206 گذاشته بود برا فروش رو بر نمیداشتم کجا یه سوئیت با این کیفیت و این قیمت گیرم میومد!
من اراک زندگی میکنم و محلات رو زیاد میریم پنجشنبه شب میریم آبگرم و صبح خروسخون راه میفتیم برای سرچشمه و از بچه گی تا به الان خاطرات خیلی قشنگی از محلات دارم.
بچه که بودیم با نیسان آبی عموم میرفتیم ،چقدر خوش میگذشت پشت نیسان رو عموم چادر میکشید و تخت میبست و همگی با کلی وسیله راهیِ محلات میشدیم.
از خداوند مهربان میخوام هر لحظه سفرتون پر از خاطره های شیرین باشه
واقعا از کامنتاتون لذت می برم، راستی ممنونم از بابت گلهای زیبایی که تقدیم کردید.
اتفاقا امسال موقع گلاب گیری با مامان و خواهرم رفتم کاشان، منم هم از طبیعت و هم از سازه های تاریخی لذت می برم
یه پیشنهاد دارم براتون ،که از شهر زیرزمینی نوش آباد بازدید کنید،و ببینید چقدر خداوند به ما انسانها لطف کرده و خلاقیت و فکر خلاق داده تا بتونیم از قوانینش به نفع خودمون استفاده کنیم، وقتی وارد اون شهر شدم یه لحظه احساس لیاقت بهم دست داد که ما انسانها در هر دوره از تاریخ ، چه کارهایی میتونیم انجام بدیم به لطف و رحمت خداوند ،
سفر پربرکت و پر از حال خوب داشته باشید ، باز ممنونم بخاطر مطالب ارزشمند تون
کاشان یکی از جاهایی هست که من واقعا دوست دارم به اونجا سفر کنم و جاهای دیدنیشو ببینم
چقددررررررر قشنگ جزئیات سفر رو توصیف کردید و ما رو باخودتون همسفر کردید
چقدر از کامنت شما نکته های کلیدی و مثبت گرفتم
کنترل ذهنتون در طی این سفر عالی بود
واقعا این نکته ای که استاد در دوره ی عزت نفس گفتن نکته ی طلایی هست اینکه همزمان که نجواهای شیطان هست ندای امید بخش خداوند هم هست که شما در طول سفرتون بجز اونجایی که نزدین کنار جاده و با برفا عکس نگرفتین سعی کردین به ندای امید بخش خداوند و به قلبتون گوش بدین و خود این قضیه کنار نزدن و عکس نگرفتن خودش به تنهایی کلی نکته داشت که میشه ازش درس بگیرم و بفهمم انسان در مسیر رشد و موفقیتش در حال یاد گیری هست و اشکالی نداره اگه از اشتباهاتمون درس بگیریم
به صورت هدایتی به کامنت شما بر خوردم دنبال یه نشانه میگشتم و به این فایل و کامنت شما هدایت شدم
خییییلی از کامنت شما انرژی گرفتم واقعا حالم خوب شد
واقعا خوشحالی واقعی اینه!همون دست تکون دادن برای اون بچه که به شیشه ی ماشین چسبیده بود همون بازدید از گلخونه و کنار گذاشتن شک و اون مزخرفات و نشخوار های ذهنی و همکلام شدن با آدم هایی که مثل خودمون مثبت اندیش و مهربان هستن
خیلی انسان پرانرژی و مثبتی هستین امیدوارم زندگیتون سرتاسر خوشی و سعادت باشه
درود بر آقا ابراهیم عزیز…آقا ابراهیم چقدر خوب تعریف کردین از جزئیات قوانین در طول سفرتون…من فکر میکنم من حتی بیشترازشمالذت بردم از این سفر….ممنون که این نکته هارو بامابه اشتراک گذاشتین خیلی آموزنده بودن…براتون آرزومیکنم که ازدواجی موفق داشته باشین و البته سعادتمندوپولدارباشین همیشه
سلام دوست عزیزم..من از مشهد وازمحل کارم دارم واست مینویسم..امیدوارم حال دل هممون همییشه ب همین قشنگی ک وصف کردی باشه..از9صبح ک درحیاط باز میکنم بزنم بیرون میگم خدایا بگیرمنو ک پریدم تو بغلت..خدامیدونه هنسفری تو گوشم موسیقی عرفانی گوش میدم و یاد کامنتای زیبای همتون یاد فایلای استاد ومریم جان میفتم و بقول استاد گوله گوله اشک میریزم از این همه نعمتایی ک خدا بهمون داده..خدایا شکرت .نشستم قهوه بخورم
..بفرمایین بچه ها..
محل کار تاالان بخدا هنوزم فکرمیکنم چقد خدا مارو هممون رو دوست داره..
نمیدونم واقعا زبون قاصره از وصف این همه دلای پاک..
استاد چقد رابطتون با فرزندتون و مریم جون عالی هستش گرم وصمیمی به دور از وابستگی
احسنت بهتون
چقد صدای مریم جون آرامش بخشه وقتی که داره تویه فیلم پخش میشه حالم خوب میشه و چقد قشنگ خوبی و نکات مثبت اطرافیانشو میبینه
استاد چقد خوبه شما در راحت ترین وضع هم کار میکنید و هم سفر میکنید
و اصلا نگران حرف بقیا نیستید و هرجوری که خودتون دوست دارین و راحتین پوشش دارین
واقعا عالی هستید به خاطر داشتنتون خدایاشکرت
چه دریاچه زیبایی خدایه من چقد حس فوقالعاده ای دارم اون آب زلال و خوش رنگ
اون درختان بلند و اون هوای تمیز اون خورشید تابان حال دل آدمو غوغا میکنه
منم شده وقتی میرم بیرون اونقدر زیبایی میبینم که باخودم میگم من هرچقدرم عکس بگیرم نمیتونم احساسمو تو این عکسا نشون بدم که چقد به وجد اومدم خدایاصدهزار مرتبه شکرت خدایاصدهزار مرتبه شکرت
سلام به دوستان عزیزم خدایا شکرت که صبحم رو با دیدن زیبایی های سفر به دور آمریکا شروع می کنم و به خودم میگم تو هم به زودی اینا رو تجربه می کنی. استاد من داشتم فکر میکردم و به خودم میگفتم ببین چقد زندگی راحت و لذت بخشه. هم میشه مسافرت رفت خونه ات باهات باشه خونواده ات کنارت باشن و همزمان هم کار کنی و با آسانی و لذت کارت رو انجام بدی. واقعا این دنیا دنیای راحتیه و خداوند ما رو آفریده تا آسون بشیم برای آسونی ها. و من فقط میخوام ببینم و ذهن و چشم و روهم رو بمباران کنم با این آسونی ها و زیبایی ها. توجه می کنم که ما همه لیاقت داشتن همه نعمت های این دنیای مادی رو داریم و با لذت و اینکه هدایت میشم به آسونی به داشتن همه این نعمت ها. این آر وی زیبا و این منطقه و محیط قشنگ که دیدنش از قاب فیلم عقل رو از سر ما میپرونه چه برسه به اینکه با چشم ببینیم. یه زمانی کوهنوردی میرفتم وقتی یه سری زیبایی ها رو میدیدم میگفتم خدایا من چطور میتونم این همه زیبایی رو عکس بگیرم.الان به صحبت های خانم شایسته یاد اون زمان افتادم.
امروز هم به تعهد خودم برای نوشتن کامنت عمل کردم خدایا شکرت.
امیدوارم که این سفرت پراز خیرو برکت ورزی بسیاااااار برات باشه
ابراهیم عزیز من هم هفته گذشته سفری بسیار جذاب به لطف رب مهربانم به استان خوزستان اهواز وشهرهای آبادان ،خرمشهر ،شوش و دزفول داشتم وآنقدر خدای جل جلاله دستان مهربونی رو سر راهم قرار داد که تا به امروز یکی از جذاب ترین سفرهای من بوده .
ابراهیم جان حضرت حق خودش شاهد هست که من چه معحزات پرخیر و برکتی رو شاهد بودم .به محض اینکه متوجه میشدند من مسافرم لطف الله از طریق دستان بنده هاش به سمتم سرازیر میشد و من چشمام اشکی میشد شکر رب مهربونم رو بجا میاوردم توی دلم میکفتم میدونم همش کار خودت هست حواسم هست که این بنده هات رو بسیج کردی که به من خوش بگذره .از بستنی فروش مهربون خرمشهری بگم که وقتی بستنی سنتی با شیر گاومیش رو خوردم دومی بستنی رو بدون هیچ درخواستی من رو مهمان کرد.از راننده محترم آبادانی بگم که ایشون هم من رو مهمون کرد.از راننده جوانمرد دزفولی بگم که بدون درخواست من تمام جاهای دیدنی شهر دزفول رو به من نشون داد.از دوتا جوان مهربون دزفولی بگم که رفتم کافه شون اونها هم بدون هیچ درخواستی من رو مهمان کردند .از مسئول گیشه بلیط فروشی موزه شهر شوش بگم که از من پرسید از کجا اومدم وفلان محل رو بازدید کردم یا نه بهشون گفتم اونجا بسته بود گفت خودم برات ماشین میگیرم برو اون منطقه رو دوباره ببین الان باز شده ومن قبول نکردم ، از جاده سر سبز و پر از زیبایی اهواز به سمت دزفول بگم که تاچشم کار میکرد در هر دوسمت جاده مزارع زیبای سبزی و صیغی وبرنج ونیشکر بود .از شهر سرسبز و زیبای دزفول بگم که آب وهوای کالیفرنیا رو داره ودر چهار فصل همیشه درختان اکالیپتوس وکنار در خیابان های دزفول بهشتی و باغ های قشنگش عرضه اندام میکردند . .از هم سفرهای داخل کوپه قطا.ر بگم که چقدر نازنین ،ثروتمند وبا اخلاق و فرهیخته بودند ومن همه اینها رو قبل از سفرم از جان جانانم درخواست کرده بودم و به عظمت و بزرگیش قسم تمام اینها رو خودش برنامه ریزی کرده بود.
استاد من میخوام درباره مساله راحتی و آسانی و سرعت بگم.
یه باور قوی.
استاد وقتی به اتوبوس ار وی دقیق میشم، به اسلاید اوت شدنش، اون تابه برقی که سریع و راحت میشه باهاش تخم مرغ درست کرد، اون چای ساز و قهوه ساز، اون بشقاب های رنگی یکبار مصرف، اون آتیش درست کردن مایک، اون فضای مخصوص آتش و کباب درست کردن. خلاصه هرچیزیکه را بش دقت میکنم این باور را درونم تقویت میکنه که خدا عاشق سرعت و راحتیه به همین دلیل هر ایده ای در هر زمینه ای به انسانها داده همه درجهت سریعو راحت انجام شدن کارها بوده. و این نشون دهنده اینه که من لایق اینم که همه کارهام در تمام زمینه ها سریعو راحتو آسون انجام بشه و اصلا طبیعیش اینه که اینجور باشه.
استاد من سالهاست وقتی هرکاری میخوام انجام بدم قبلش بخدا میگفتم خدایا دلم میخواد سریعو راحتو آسون فلان بشه بهمان بشه و انصافا هم میشد
ولی درباره هدف اصلیم همش به چالش های بزرگ برمیخوردم و همش باید یه مساله ای را حل میکردم. تااینکه تو دوره عزت نفس متوجه یه ایراد بزرگ درونم شدم و اون این بود که به سختی رسیدن به هدفم را ارزشمند میدونستم یعنی بصورت ناخودآگاه اگر به اون هدفم براحتی میرسیدم انگار دیگه فاقد ارزش میشد برام. این ترمز مخفی حتی تو تجسماتم هم خودشو نشون میداد و من متوجش نشده بودم. تااینکه در دوره عزت نفس که دارم مرور میکنم و از اول دارم رو خودم کار میکنم متوجش شدم و بلطف خداوند و هدایت هاش باورهای خوبی هم درموردش ساختم و الان وجودم خیلی راحتتر شده نسبت بهش.
و نکته دیگه استاد اینکه درسته شما در حال سفر هستین و از نزدیک شاهد خیلی از نعمتها و لذت ها هستین ولی لحظه به لحظه هرچه که میبینید، میشنوید، حس میکنید و… جز نعمتهای زندگی منم محسوب میشه.
چون منم دارم با همراهی شما از تمام این زیبایی ها و لذت ها استفاده میکنم.
من حتی تو همین مکانی که زندگی میکنم جاییکه هستم وقتی قدم میزارم بیرون و مثلا شاهد اینم که ده تا میوه فروشی اطراف محل زندگیم هست میگم خدایا شکرت ببین من چقدر نعمت دارم تمام این مغازه ها مال منه، تو زندگی منه و من از هر کدوم دلم بخواد خرید میکنم.
استاد این نوع نگاه خیلی حس خوبی بمن میده چون وقتی دقیق میشم بهش میبینم از لحظه ای که چشم باز میکنم تا لحظه ای که چشم میبندم تو دل نعمتها و زیبایی ها و لذت ها هستم.
الهی صدهزار مرتبه شکر.
استاد بینهایت ازشما سپاسگزارم. از بانو شایسته هم همینطور که واسطه نشر این همه زیبایی و لذت شدن.
سلام شهلا عزیز. امیدوارم در بهترین حس و حالها باشی. شهلا جان این جملهای که ازتون شنیدم که وقتی تو خیابون راه میرم و کلی مغازه و نعمت و میوه هست خداروشکر میکنم میگم من صاحب همهی اینها هستم و همهی این نعمتها ماله من هست و میتونم ازش خرید بکنم خیلی حس خوبی به من داد. اینکه فراوانی رو باور داشته باشیم و سپاسگزار خداوندم باشیم به خاطر این همه فروشگاه و ابزار و وسایل و خوراک که قبلا به این آسونی در اختیارمون نبوده اما الان هست و داریم ازش استفاده میکنیم و چقدر باید سپاسگزار خداوند بود که جهان رو هر روز پر نعمتتر میکنه و فراوانی بیداد میکنه و چقدر دیدگاه شما رو دوست داشتم که خودتون رو صاحب همهی نعمتها میدونید و باور فراوانی دارید. سپاسگزارم از شما.
سلام محمد صادق جان عزیز. منم امیدوارم شماهم، دربهترین حسو حالها باشین و همواره حال دلتون عالی باشه.
چقدر از خوندن کامنتی که برام فرستادین لذت بردم، هدایت دریافت کردم و باعث شد مجدد برم کامنت خودمو بخونم و از اونم هدایت دریافت کنم.
و چقدر بموقع بود کامنت شما.
راستش چندروزی میشه که دوره قانون سلامتی را خریداری کردم و نجوای ذهنم هربار از یه دری وارد میشه و از کمبود میگه.
که مثلا چطوری میخوای مدام گوشت بخریو……
و خلاصه دست بردار نیست.
الان باخوندن کامنت شما و هدایت شدنم به کامنت خودم، انگار خداوند نیروی کمکی برام فرستاد برای اینکه بتونم خیلی محکمتر و قویتر جواب نجوای ذهنم را بدم و عملکرد بهتری داشته باشم.
گذشته ازین، چون همزمان دارم دوره هم جهت با جریان خداوند را کار میکنم و استاد درباره فراوانی دارن صحبت میکنن، بازم کامنت شما و بدنبالش کامنت خودم، کمک حالم شد برای تقویت آگاهی های اون دوره، در وجودم.
و اما یمورددیگه، یکساعتی میشد داشتم باورهایی که خداوند بهم یاد داده بود و هدایت هاش را برای خودم تکرار میکردم و به دنبالش از خداوند هدایت میخواستم برای انجام سرمایه گذاری بعدیم، بعد متوجه یحس بازدارنده ای درونم شدم.
یه مانعی درونم داشت خودشو نشون میداد که:” اگر من به هدفم برسم و اون ایده ای که خواهانش هستم را دریافت کنم، و به اون موقعیتی که خواهانش هستم برسم، باعث میشه از خدا فاصله بگیرم و دور بشم، یعنی با پولدار شدن من خدا ناراحت میشه ازم، و بینمون فاصله میفته!!!”
و از خداوند هدایت خواستم که بازم خودش یه باور عالی دیگه بهم یاد بده و اینکه بهم بگه چجوری بتونم جواب نجوای ذهنم را بدم تا ساکت بشه.
بمحض خواستن هدایت، وارد سایت شدم و با نقطه آبی زیبای شما، روبرو شدم.
و باخوندن کامنت شما و مجدد کامنت خودم، اولین هدایت خداوند و پتک محکم به اون نجوا زده شد.
اینکه وقتی من صاحب تمام نعمتهای خداوند هستم و خداوند تمام این نعمتها را برای من خلق کرده، پس چجوری میشه که با ثروتمند شدن من، بین منو خدا فاصله بیفته؟!!!
همینه دیگه، کار خداوند اینه که همیشه با یه تیر، چندتا نشون برای آدم میزنه.
خود همینم یعنی فراوانی.
محمدجان،بازم ممنونم ازشما که باعث خیر و حال خوب، برای من شدین.
به نام خدا و سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته بی نظیر که این زیبایی ها رو برای ما به تصویر می کشن
همیشه اولین قاب سفر به دور آمریکا رو نگه میدارم و حسابی نگاهش می کنم و لذت می برم. داره روزهام با این سفر با شما ساخته میشه و چقدر خوشحالم که با شما همسفر شدم و دارم از این سفر بی نهایت لذت می برم
واقعا لذت می برم که از شیشه آروی جاده های زیبا و تمیز و پهن با آسفالت های یکدست رو می بینم و هیچ سیمی توی هوا نیست و درخت ها معلوم و انبوه و همه چیز بزرگ. جهان جهان عظمت و فراوانیه. چمن های زیبا املاک زیبا درخت های پهن آسمون آبی با ابر هایی فوق العاده و تریلی های بزرگ.
چقدر این استیت پارک زیباست و چقدر همه چیز ارزشمند برای افراد درست شده. جلوی محل رجیستر تابلو گذاشتن و دیدنی ها رو نشون دادن و چه حیوونای باحالی. چقدر تنوع تو این جهان هست و چقدر چیزهایی که ندیدم و دوست دارم ببینم. چقدر خواسته ایجاد میشه. من با اینکه همیشه سر سبزی دیدم در زندگیم ولی دیوونه دیدن بیشتر این هام و لذت می برم از اینکه این ها رو می بینم و ممنونم از شما که بهمون نشون میدین
خب خدارو شکر استاد کارهای رجیستر هم انجام دادن و میتونیم اینجا بمونیم و لذت ببریم. فعلا هم بریم از این نعمت تلسکوپ ها که برامون گذاشتن تا این دریای جنگلی ببینیم استفاده کنیم و لذت ببریم. چقدر بی کران چقدر بی پایان خدایا صد هزار مرتبه شکرت. تک تک این درخت ها و تک تک برگ هاش نعمته خداونده. خدایا صد هزار مرتبه شکرت که اینقدر بهم بی حساب نعمت دادی. خدایا چقدر تو عظیمی چقدر بزرگ. میلیاردها میلیارد میلیارد غیر قابل شمارش برگ اونجاست و تمام اون ها تک تکشون که هر سال میریزن و نو میشن تحت کنترل تو هستن و برگی بدون اذن تو از درخت بر زمین نمی افته. تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم رب العالمین من.
عکسامونم که گرفتیم پس بزنیم بریم که محل مورد نظرمون رو پیدا کنیم و تو مسیر از دیدن زیبایی و دیدن این همه آدم هایی که با ماشین هاشون و تنت هاشون اومدن لذت ببرن و کمپ کنن لذت ببریم. خدای من چقدر زیباست دریاچه که از لابه لای درختا معلومه. روزولت حق داشت که اینجا محل مورد علاقه اش بود. خدایا شکرت واسه این همه فراوانی.
بریم برای اسلاید آوت. واقعا سپاسگزار خداوندم برای این آروی بی نظیر. خدارو شکر که یه ماشین می تونه یه خونه باشه. این آروی کاملا اندازه یه خونه یه خوابه آپارتمانیه و امکانات کامل همه چیز داره از اتاق خواب و آشپزخونه گرفته تا حموم و لباسشویی خدارو صد هزار مرتبه شکر واقعا. واقعا سپاسگزار خداوندم برای وجود این همه نعمت در جهان
دیدن این آروی من رو کاملا در مدار ون کمپری که خودم دوست دارم قرار داده و دارم بیشتر می بینمش. من عاشق اینم یه ون اینرودز کمپر داشته باشم و باهاش ایران رو کامل سفر کنم و بعدشم با یه هیوندار h330 کل دنیا رو بگرم. خدایا شکرت
خب اسلاید آوت هم که تموم شد خیلی عالی و بریم برای صبحونه
خدارو شکر که پرده های آروی یه جوری آروی رو تاریک می کنه که انگار شبه. خدا رو شکر که یهو تاریکی باز میشه به روشنی و استاد رو می بینیم در حال ثبت زیبایی ها قبل از صبحانه. مثل من که دارم این کار رو می کنم. البته الان قهوه ام کنار دستمه و منم صبحانه ام رو با شما می خورم.
بعد صبحونه هم بریم برای انجام کارامون. کار من که دیدن این زیبایی ها و لذت از بودن در کنار شماست و امیدوارم وظیفه ام رو خوب انجام بدم.
خدارو شکر استاد چقدر راحت دارن فایل ها رو تدوین می کنن. صحنه ای که از استاد می بینم صحنه ایه که همیشه خودم رو توش تجسم می کنم توی ون اینرودزم
که توی جنگل کمپ کردیم و در ون تا آخر بازه و باد میره و میاد و من روی تخت دراز کشیدم و به سایت رسیدگی می کنم و همسرم هم بیرون سه پایه و بوم گذاشته و داره طبیعت رو می کشه و لذت می بریم از انجام کارهامون در جنگل
واقعا استاد و مایک بی نظیرن. مایک یکسره خوشحال و به وجد اومده است و این حالتش آدم رو به وجد میاره.
جقدر این دریاچه زیباست. چقدر آتیش کنار دریاچه حال میده. خدارو شکر خدا چقدر انرژی و چوب و مقوا در اختیارمون قرار داده تا ازش استفاده کنیم و از زندگیمون لذت ببریم.
بریم حالا مرغ هامون رو بذاریم که آماده شه و بخوریم و لذت ببریم. اتفاقا این مدل مرغ درست کردن شما رو که دیده بودم دو سه هفته پیش رفتم 4 جفت ران خریدم و زدیم رفتیم جنگل و همین شکلی درستش کردیم و یه ویدئو هم درست کردم از درست کردنشو و توی یوتیوب گذاشتم و خیلی باحال شده بود. خدارو شکر در همه چیز الگو هستین.
وای چه مرغی شد خدارو شکر. ای جووون چه سنجاب گوگولی و خوشگلیه و چقدر پررو و راحت نزدیک میشه به آدما. چقدر باحاله چقدر دیدن این حیوون خوشگل لذت بخشه. یعنی خدا همه جوره داره به چشمای ما حال میده خدارو شکر.
چقدر این دریاچه و درختای دورش زیباست و چقدر شبیه پارادایسه.
خانم شایسته گفتین خیلی سخته این زیبایی که الان دارم اینجا احساس می کنم رو به تصویر بکشم. چون دوربین خیلی محدوده اما شما با توضیحاتتون کاملا به تصویر کشیدین بی نهایت عالی و من هم لمس کردم با چشمام دیدم و با گوشام شنیدم وقتی توضیح میدین من اون نسیم و نم و بوی اونجا رو حس کردم. شما فوق العاده این کار رو کردین و چقدر آدم چیز راجع به خودش یاد می گیره. یعنی صحبت های شما در فایل های سفر به دور آمریکا جمله تاکیدی منه.
واقعا ما چقدر موجودات خوش شانسی هستیم که این جسم عالی و این احساسات عالی رو داریم و این زیبایی ها رو می تونیم ببینیم و بشنویم و حس کنیم. هزاران مرتبه سپاسگزار خداوندم برای این همه نعمت هاش. خدایا شکرت.
ما چقدر خوشبخت هستیم به خاطر اینکه خداوند به ما این جسم پیشرفته رو داده تا باهاش دنیا رو تجربه کنیم.
پس منم بیام از این بدن حد اکثر استفاده رو بکنم
با چشمام چیزایی رو ببینم که من رو به وجد میاره
گوشام رو در معرض شنیدن چیزایی قرار بدم که بهم ایمان میده به زبونم سپاسگزاری رو جاری می کنه و من رو به احساس خوب میرسونه
پاهام رو به روی کارهایی باز کنم که علاقه دارم انجام بدم و به سمتشون برم
در ذهنم خاطراتی رو مرور کنم که برام ایمان بیشتری میسازه
این یعنی در صلح رسیدن با خودت
خانم شایسته بی نظیر ممنونم از توضیحات بی نظیرتون شما فوق العاده این ممنونم برای تجربه فوق العاده تون در تدوین این زیبایی ها ممنون خدایا شکرت
بچه که بودم کتاب ربه کا رو چندین بار خوندم و عاشقش بودم دقیقا همینجوری که مریم جون این فضای زیبا رو توضیح میداد خیلی شبیه متن اون کتاب مورد علاقه من بود . وقتی میخوندمش چشامو میبستم و تجسم میکردم که منم توی اون قصر زیبا زیر درختان محوطه قصر نشستم و کتاب میخونم این زیباترین تفریح بچگیهام بود و الان مریم جون منو برد به اون روزا این نسیم خنکی که توصیفش رو کردین و بوی خوش گیاهان و درختا همه و همه خاطرات خوب گذشته رو یادآوری کرد واسم .
ممنونم از این حس و حال خوبی که با ما به اشتراک میزاری مریم عزیز هنرمند ، در صورتی که میتونی از این لحظه ها واسه خودت لذت ببری ما رو هم شریک لحظات خوش زندگیت میکنی انشاالله هزاران برابر خوشی وارد زندگی شیرینتون بشه عزیز دلم . سپاسگذارم
خدایا شکرت بابت وجود بهترین اساتیدی که سر راهم قرار دادی تا باعث بهشتی شدن زندگیم بشن .
بنام خدای رزاق
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم شابسته گل و مهربون و مایک پر انرژی اول از همه بگم ازتون تشکر میکنم بابت اینکه این زیبایی هارو با ما به اشتراک میزارید و دوم اینکه فقط زیبایی نیستند بلکه باور های مارو در مورد استقلال مالی و مکانی و زمانی هم به شدت تغییر میدید و با خودم میگم خدای من یک انسان چقدر عالی روی باور هاش کار کرده که چنینی زندگی عالی در تمام جنبه ها میتونه داشته باشهدخدایاشکرت بابت وجودتون در زندگی من
الان بریم روی نکات مثبت این فایل عالی
اول از همه این اتوبوس بسیار زیبا و عالی که یک خونه متحرکه و میتونی باهاش تمام دنیارو سفر کنی خدایاشکرت بابت این مهربونتیت شما 3 نفر با هم دیگه
خدایاشکرت بابت رابطه ی عاطفی مریم خانم با استاد
خدایاشکرت بابت اینکه 3 تایتون کارارو با هم انجام میدید
خدایاشکرت بابت پختن و با عشق غذا کباب کردن مریم خانم برای 3 تایتون و لذت بردن از خوردنش با جمعتون
خدایاشکرت بابت پوشش ازاد مردم امریکا که با هر پوششی میتونن بیرون برن
خدایاشکرت بابت پوشش ازاد استاد که هر چی که دوس داره میپوشه
خدایاشکرت بابت این ازادیی که مایک داره و به راحتی و بوکن هیچ قضاوتی موهاشو رنگ کرده
خدایاشکرت بابت این ازادی مالی که استاد دارن و هر جای دنیا میتونن به راحتی سفر کنن هر چند روزی که دلشون بخواد
خدایاشکدت بابت ابن فیلمبردای و این تلاش مریم خانم برای زیبا تر فیلمبرداری کردن
خدایاشکرت بابت امکانات RVکه فول امکاناته
خدایاشکرت بابت این دریاچه ی زیبا که میتونی هم به راحتی ازش ماهی بگیری
خدایاشکرت بابت این طرز تفکر و خلاقانه ی دخترا که اومدن تفریح سالم انجام میدن و ماهی میگیرن
خدایاشکدت بابت اینکه در تابستون هم بارون باریده
خدایاشکرت بابت این تلاش مایک برای مستق زندگی کردن و انجام کارای خودش ینی مثلا اتیش روشن کردن خودش تلاش کرد و روشنش کرد
خدایاشکرت بابت استاد عزیزم که روی دوره ها عالی کارمیکنن و تدوینشون میکنن
خدایاشکرت بابیت وجودت در زندگی ما دوستت دارم خدای مهربونم
و خدایاشکرت بابت این پارک بزرگ که به راحتی میتونی چندین روز توش اسقرار داشته باشی
خدایاشکرت بایت جاده های ترو تمیز امریکا
خدایاشکرت بابت این درختانی که اکسیژن تولید میکنن و سر به فلک کشیدن
خدایاشکرت دوست دارم عاشقتم استاد عزیزم و نریم خانم شایسته عزیز و مایک مهربون منتظر دیدگاه های بعدی من باشید
ردپا از حاتم پر انرژی مثبت 1403.10.24
سلام
سپاسگزارم خداوندی هستم که حسگر هایی رو توی وجودم نهادینه کرده که از بهترین تکنولوژی روز دنیا رزولوشن و کیفیت خیلی بهتری داره، که میتونم تصاویر زیبای طبیعت رو با بهترین کیفیت ببینم و کیف کنم
اونجا که فرمودین هوا تازه تابستونی از لای برگ های درختان به صورتتون میخوره و صدای پرنده ها رو میشنویم بسیار احساسش رو تجسم کردم و حسم عالی شد
خداروشکر برای چشم های بینا که قشنگی های کائنات رو نشونمون میده، خداروشکر بابت گوش های شنوا که صدای دل انگیز آواز پرنده ها رو میشنوه، خداروشکر بابت حس لامسه که نوازش قشنگ باد رو روی پوسد احساس میکنه، و خداروشکر بابت شما که وقت گذاشتین این فایل زیبا رو برای ما آماده کردین
احساس خوب = اتفاقات خوب
هرچه بیشتر تمرکزم روی قشنگی ها بزارم در زندگی واقعیم بیشتر تجربشون خواهم کرد
امروز من آگاهانه تلاش کردم حسم رو بهتر نگه دارم، کار آسانی نبود ولی این درست ترین کاریه که باید انجامش بدم
سلام به دوستان عزیزم و سلام به استاد عباس منش این فایل بسیار خوب و جذاب بود در این فایل استاد عباس منش و خانم شایسته و میکائیل که این آتش پر انرژی را که درست کردید را خیلی زیاد خوشم آمد️
این حرف ها را که خانم شایسته می گفت:«من یک حس خوبی گرفتم وپر انرژی شدم،خانم شایسته و استاد عباس منش خیلی با حس خوبی این فایل ها را گذاشتند.
خیلی اون غذایی که با کمک همدیگه پختید خوش مزه بود و یک حس خوبیه که آدم توی طبیعت با اینجور ماشینی که خونه هم داره غذا بخوریم خدایاشکرت حس کردم من هم اونجاهستم
من امروز بعدازظهر خوابیده بودم و شب خوابم دیگه نمی برد بعد به مامانم گفتم دوست دارم فایل های استاد عباس منش را ببینم تا شب زود خوابم برود( ‿)
استاد وقتی حرف هاتون را گوش میدم نمی فهمم چجوری خوابم می رود،و صبح باانرژی بیدار میشوم
شب بخیر خدانگهدار
به نام خدا
قسمت دوم سفر به دور آمریکا
ما در سفر هستیم پس باید به خودمون یادآوری کنیم که ذر برخوزد با شرایط مختلفی حتی زیبایی که میبینیم کنترل ذهن داشته باشیم
باید تلاشم کنم در این سفر کنترل ذهن رو تمرین کنم باید بدونم کنترل ذهن توی این سفر میتونه نتایج رو در لحظه تغییر بدیم و هدایت بشیم به اسانی های بیشتر و لذت ببریم باید یاد بگیرم
مهم تر همه ورودی هامو کنترل کنم
در سفر خیلی مهمه ورودی هامو کنترل کنم که همون حکم کنترل ذهن داره و باعث میشه در برخورد با چالش ها خیلی خوب عمل کنم
خدایاشکرت بخاطر این پارک، و اون دختر ها که داشتن ماهی میگیرفتن، منم قلاب ماهی گیری دارم ولی بدون چوب هست یه بار بردم روی اسکله ماهی بگیرم
هوا تاریک بود دیدم طعمه ندارم و اصلا پیگیر طعمه نبودم بعد همون لحظه دیدم اون طرف تر یه مرد با پسزش دارن ماهی میگیرن گفتم برم از اونا طعمه بگیرم اولش ترس داشتم گفتم الان بابام چی میگه خودت تنها میخوای بری پیش اون مرد غریبه ولی اونجا تصمیم گرفتم و رفتم پیش اون مرد و چندتا میگو بهم داد جالبه پدرم چیزی نگفت
بعدش ماهی نگرفتم چون فهمیدم شرایط جوی مساعد نیست که بشه ماهی رو راحتر گول زد
ولی دوست دارم اولین فرصت این کار انجام بدم دوباره
امریکا بسیار سرسبز، دوس دارم تمام دیدگاهای سیاسی که نسبت به این کشور دارم کم رنگ کنم چون انصافا تقابلهای ورزشی ایران و آمریکا همیشه خوب بوده همیشه ورزشکاران امریکا با احترام و رفتار خوب برخوزد کردن همین ثابت میکنه بقیه اختلافات داستان هایی که یکسری ها خودشون ساختن و دارن مردم رو هم با خودشون توی این مسیر میارن
سلام به دوستان گلم
سلام به روی ماهه استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته نازنین.
تو کامنت قبلی قسمته 1 سفر به دور آمریکا نوشته بودم که(سلام به روی ماهه خانمه شایسته ولی ماه همیشه پشته ابر نمیمونه خانمه شایسته روی بنما!)
و روز بعدش دیدم سر و کله ی خانم شایسته با فایلهای جدید پیدا شد!
خدایا شکرت.
آماده این بریم برای سفر به کاشان!!!
بسمالله!
روزه قبل از رفتنم به کاشان،من تصمیم داشتم از جاده ی اصفهان برم و یکی از همکارام گفت از کدوم جاده میخوای بری!؟
گفتم اصفهان گفت از اونجا نرو،از سمته خرم آباد برو.
اما من تصمیمم قطعی بود که از جاده ی اصفهان برم چون همش دره و پیچ و خم بود هیجان رو دوست داشتم.
اومدم خونه زدم تو ب نامه ی نشان دیدم همه جا با رنگه سبز نوشته مسیر اوله اهواز به کاشان از سمته جاده ی خرم آباد.
خلاصه تسلیم خدا شدم و گفتم چشم از خرم آباد میرم.
من 4 روز قبل از اینکه بخوام بیام کاشان کیف مدارکم که تمامه مدارک خودمو دلفین داخلش بود گم شد!
اما آرامش زیادی داشتم،و زنگ زدم به پدر مادرم گفتم مدارکم اونجا نیستن،گفتن نه.
ناگفته نمونه چند روز قبلش بشدت تمرکز میکردم روی همسر آینده ام اما ذهنم میگفت تو کجا،اون کجا،چجوری میشه همچین شخصی بیاد تو زندگیت!
چجوری همدیگه رو پیدا کنید،اصلا همچین شخصی با این خصوصیات مگه هست و…
من گفتم خدایا بیا یه کاری کن!
من که بدونه کیفه مدارکم نابود نمیشم!
بدبخت نمیشم!
سیاه روز نمیشم!!!
نهایتش میرم المثنی میگیرم!
اما برا اینکه باورام قوی بشه نسبت به اینکه تو میتونی اون عزیزه دلی رو بیاری تو زندگیم که من دوست دارم با اون مشخصات، بیا کیفه پولمو خودت بزار کفه دستم!
مگه نه تو گفتی آنچه که در آسمانها و زمین است من از آن آگاهم!!!
پس تو میدونی کیفه من کجاست دیگه!!!
لطفا خودت پیداش کن بیار بزار کفه دستم!
آقا من دیگه دنبال کیفم نگشتم!
اما تماما فکرو ذکرم و مغزم میگفت کیف فلان جا که رفتین تفریح افتاده!!!
(با ایمان کامل رها کردم و سپردم به خدایی که تو قرآن و تو زندگی شخصی خودم بهم ثابت کرد خودشو)
من شب داشتم وسایلم رو آماده میکردم که صبحش برم کاشان اما یه نگرانی خاصی داشتم،یه تپشه قلبه خاصی داشتم.
گفتم خدایا اگه میدونی نباید برم بهم بگو!
اما همهی نشونه ها میگفت که من بیاد برم کاشان!پس چرا من نگرانم!؟
بهم الهام شد که نگرانی و ناراحتی از سوی شیطانه!
برو دیدنی های کاشان رو تو اینترنت نگاه کن تا اشتیاقت بیشتر بشه
(وقتی آدم هدفش جلو چشمش باشه با تمامه وجود تمامه تمرکز و هدفش رسیدن به هدفش میشه)
خلاصه حالم کمی بهتر شد.
شب خوابیدم طرفای ساعت 1 شب یه حسی از خواب بیدارم کرد.
نگاهه گوشی کردم دیدم مامانم 2 بار زنگ زده،بهش زنگ زدم گفت ابراهیم کیفه مدارکت رو بابات تو ماشینش پیدا کرد!
و گوشی رو داد به بابام.
بابام گفت اصلا نمیدونم چی شد دستم تو تاریکی رفت اونجا و کیف مدارکت رو دیدم !!!
و همونجا قلبم شاد شد و خداروشکر کردم.
من 3 روز قبل از اینکه بخوام بیام کاشان شهر کاشان رو تو سایت دیوار انتخاب کردم و میخواستم همینجوری زنگ بزنم به یکی و بپرسم که آب و هوا چطوره و چجوری برم کویر!
چشمم خورد به یکی که ماشین 206 گذاشته بود برا فروش و قلبم گفت به این زنگ بزن!
ذهنن گفت نه بابا به این زنگ نزن ،این ماشین گذاشته برا فروش خیلی بهش زنگ میزنن سرش شلوغه!
یاده فایله قبلی استاد افتادم و گفتن ذهنه منطقی من دلایلی خودشو میاره اما من به حرف قلبم گوش میدم.
خلاصه زنگ زدم بهش گفتم من میخوام بیام کاشان برم کویر گردی،چکار کنم!؟
گفت بیا اینجا خودم راهنماییت میکنم بیا هر کاری داشتی من خودم در خدمتتم.
آقا چقدر این آدم محترم و با معرفت بود!!!
خلاصه ما صبح ساعت 9 از اهواز حرکت کردیم(ما یعنی منو خدا و دلفین)
یه جا کنار جاده دیدم برف هست خیلی دلم میخواست بزنم کنار و با برفا عکس بگیرم و برفارو لمس کنم اما ذهنم میگفت نه این کارو نکن مردم که رد میشن نگات میکنن میگن چقدر این برف ندادهاست!!!
(واقعا هم برف ندیده ام،آخه اهواز برفش کجا بود!!!
حالا آبادان یه چیزی ولی اهواز نه!)
واقعیتش زورم به ذهنم نرسید و با اینکه خیلی دوست داشتم بزنم کنار اما تسلیم ذهنم شدم و از حرفه مردم میترسیدم و رد شدم.
بعد چند دقیقه احساس سرزنش کردم که چرا تسلیم ذهنم شدم!؟
مگه نه من دوره ی عزت نفس و احساس لیاقت رو کار کردم و تمامه تلاشم این بود که حرفه مردم برام مهم نباشه!!!
بعد یاده دوره ی احساس لیاقت افتادم که استاد عباسمنش میگه که:
هر اشتباهی که میکنی خودتو سرزنش نکن!
تو در مسیر یادگیری و رشد هستی!
هر اشتباهی که میکنی یه قدمی هست که رشد کنی و یاد بگیری!
و بعدش گفتم آره من تسلیم ذهنم شدم اما از این اشتباهم درس میگیرم و تو تمامه این سفر به حرفه ذهنم گوش نمیکنم.
رسیدم خرم آباد، رفتم پمپ بنزین!
به مسئولش گفتم کارت سوخت دارین!؟
گفت آره اما باید منتظر بمونی 4 نفر جلوتن!
(کارت سوخته دوستم همراهم بود اما ترجیح میدادم ازش استفاده نکنم)
بعد قلبم گفت چرا از کارت سوخته دوستت استفاده نمیکنی!
گفتم چون هم میخوام از سهمیه اش کم نشه و هم اینکه الان مسئولش میگه نگاه کن!
کارت داره اما حاظر نیست ازش استفاده کنه!
و ترس از قضاوت داشتم!
یاده نیم ساعت پیش خودم افتادم که بخاطر ذهنم لذته برف بازی رک از دست دادم و روی رفتارم کار کردم و گفتم نظر هیچکس مهم نیست و کارت دوستم رو برداشتم و بنزین زدم،جالبه گه اون بنده خدا هم هیچ حرفی نزد!!!
و وقتی از شهر خارج شدم دیدم کلی برف کناره جاده بود و ایستادم و کلی عکس گرفتم و لذت بردم!
تو جاده بودم و انقدر حالم خوب بود که نگو!
دیدم دما سنجه دلفین دله آلارم میده که دما 2 درجه است!!!!
آقا شیشه ها رو تا آخر آوردم پایین و کلاه کردم سرم و کییییف کردم گفتم میخوام 2 درجه رو تجربه کنم،از کنار یه ماشینی رد شدم یه پسره5،6 ساله عقب نشسته بود ک کلاه و کلی لباس تنش بود و چسبیده بود به شیشه و داشت جاده رو نگاه میکرد،وقتی از ماشینه سبقت گرفتم واسه اون بچه دست تکون دادم!اما اون هیچ کاری نکرد!
بعد از چند دقیقه اون ماشینه ازم سبقت گرفت و همون بچه داشت میخندید و نیشش باز بود و تند تند برام دست تکون دادو بوس فرستاد با دستای کوچیکش!!!
واااای خدا اییینقدر کیف کردم منم یه بووووسه عشقی براش فرستادم!!!
عاااح خدایا شکرت!
مگه خوشبختی چیزی غیره این چیزاست!
به قوله دختر عمم بهش گفتم واقعا احساسه خوشبختی میکنم!
گفت تو احساس خوشبختی نکنی کی کنه!!!!
خدایا شکرت
تو مسیر همینجوری داشتم فایل جلسه ی 16 دوره ی احساس لیاقت رو گوش میدادم استاد میگفت
( آقا!
من موجودیت دارم!
من وجود دارم!
من اونجور که دوست دارم باید زندگی کنم!
من ارزش دارم!)
اینجا یه تکون خوردم!
دوباره یه فایل دیگه پلی کردم از استاد قسمته اوله مصاحبه با استاد.
دیدم استاد میگفت من خواستم مهاجرت کنم،اما کشور استرالیا،آمریکا و یه کشور دیگه ای مد نظرم بود!
اینو که گفت اونجا بود که متوجه شدم دنیا دسته کیه!
گفتم ببین این آدم چچچقدر آزاده، چقدر هیچکس و نظر هیچکس براش مهم نیست که شهر که هیچ،استان که هیچ،کشور که هیچ!دستش بازه که داره بینه کدوم قاره رفتن فکر میکنه!!!
این آدم به هیچ چیزی وابسته نیست و ناراحتی یا نگرانی هیچکس واسش اهمیت نداره!
و بهم گفت نگرانی و ناراحتی دیشبه تو واسه همینه که نگرانی نکنه پدر مادرت بفهمن که اومدی مسافرت و ممکنه مخالفت کنن و یا تو فکرت باشن!!!
تو باید آزاد باشی!
باید یاد بگیری که هیچکس واست مهم نباشه!
هیچکس یعنی هیچکس با هر نسبتی که داره!!!
و خداروشکر کردم بابت این الهام و این درک زیبا.
خلاصه ما داشتیم میومدیم تو جاده و کلی لذت بردم از حاله خوبم و اومدم قرآن گوش کنم به صورت صوتی اما اتفاقی رفت سمته فایلهای تصویری و سوره ی توبه رو دیدم،قلبم گفت اینو گوش کن،گفتم نه یکی دیگه!
گفت اینو گوش کن!
گفتم چشم.سوره ی توبه رو پلی کردیم در حین گوش دادن دیدم ترجمه ی یکی از سوره ها گفت که
(خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند!)
گفتم خدایا چکار کنم که از مشرکان نباشم!
گفت تو باید شرک رو اول از روی خودت حساب نکردن شروع کنی!
گفتم چیشد!
چی شد!!
قرآن رو استپ کردم!
گفتم چی گفتی!؟
گفت ببین!
تو برای از بین بردنه شرک باید شرک رو اول از روی خودت حساب نکردن باز کنی!
گفتم یعنی چی!؟
گفت ببین!
تو در هر کاری باید بگی خدایا من نمیدونم
من تسلیمم!
تو کمکم کن!
تو هدایتم کن!
تو راهنماییم کن!
برای کوچکترین مسائل!
وقتی که تو ،که عزیزترین و مهم ترین آدمه زندگیت خودتی ،حتی برای لباس خریدن یا غذا خوردن بگی خدایا من نمیدونم من تسلیم توأم، من عاجزم دیگه روی دیگران حساب نمیکنی!
و به خودت میگی بابا!
من که خودمم نمیتونم برا شلوار خریدن روی خودم حساب کنم پس چجور میتونم روی مسائل دیگه روی دیگران حساب کنم!!!
و وقتی این موضوع رو زیاد روی خودت کار کنی توحیدی کامل میشی!
گفت ببین!
تو نصفه روز کیفت رو گم کردی خوب!
گفتن آره!
گفت تو حتی قدرت اینو نداشتی که بدونی تو اون نصفه روز کجا کیفت رو گم کردی!
تو تمامه فکر و ذکرت این بود که وقتی رفتین بیرون از شهر اونجا کیف رو انداختی در صورتی که اون مغزت،اون اگاهیت،تماااامه تواناییت و فهمت نتونست بهت یادآوری کنه که تو برای نیم ساعت وقتی نشستی تو ماشین بابات گیفت رو با خودت بردی اونجا!!!
پس دیگه رویه چیه خودت حساب میکنی!!
و همین الهامات داشت به قلبم میبارید که یهو بهم گفت همین الان بزن کنار کنار این گلخونه!
من تو شهر محلات بودم.
گفت برو تو گل خونه!
رفتم تو گلخونه!!!!
اووووووو ممممممممای گگگااااااااااددد
چچچچه گلای قشنگی!!!
خدای من!
خدای من!
خدای من!
یه پسره جونی اونجا بود و قدم به قدم باهام میومد و ذهنه خنگه من میگفت این پسره برا این داره قدم به قدم باهات میاد که یه وقت تو چیزی نریزی تو گلاشون و بهشون ضرر بزنی!
(یعنی میخوام بگم ذهن تحت هر شرایطی داره مزخرفات خودش رو میگه!!!!)
و اون جون چچچقدر با محبت و صداقت همه چیز رو برام توضیح میداد!
گفتم این نوع گل هارو من تاحالا تو هیچ گلخونه یا گل فروشی تو اهواز ندیدم!!!
گفت اینا تازه تولید شدن و یه ایرانه و یه محلات!!!
گفتم حالا چکارکنم!؟
گفت چرا!؟
گفتم من قلبم رفت برا این گلا!
از طریق روزه اوله مسافرتمه نمیتونم گل بخرم!!
گفت شمارمو ذخیره کن از طریق واتساپ عکسه تمامه گلاهامو واست میفرستم هر کدوم رو دوست داشتی انتخاب کن با تیباکس واست میفرستم در ضمن اونهایی رو میفرستم که اونجا دوام بیارن!
تویی که داری این کامنت رو میخونی!
وسط کامنت نوشتنم،، هههمهممممه ی اون گلا هارو بهت تقدیم میکنم !
یهویی!
چیه!
خو دلم خواست!
میدونی بعد از دیدنه اون گلها چی به پسره گفتم!؟
بهش گفتم تا قبل از دیدنه این گل ها فکر نمیکردم یه گل میتونه اینقدر قشنگ باشه!
باور نمیکنی!
به یه گلی خیره شدم!
پسره متوجه شد جریان چیه!
لبخند زد گفت رنگش چشمتو میزنه آره!؟!؟!
گفتم آره!
داره چشم رو میزنه!
گفت این گل اینطوریه !!!
باور نکردنیه!
گفتم میشه برم معدنه سنگ!!!
گفت معدن نه ولی کارخونه سنگ 2 کیلومتر جلوتره برو اونجا !
و رفتم یه کارخونه سنگ!
رفتم دفترشون و یه آقای حدودا 70،75 ساله ای بود گفتم میشه برم نگاه کنم!؟
گفت بزار خودم باهات بیام که
برات توضیح بدم!
من شخصا به نشونه ی احترام تعظیم میکنم برای مردمه دوست داشتنیه محلات!!
اینقدر که این آدما خوبن!
یه سنگایی بودن هر کدومش 2 برابر دلفین!
اینارو با دستگاه برش میدادن هر کدومش میشد اندازه ی یه پشتی!!!
ما رفتیم تا رسیدیم ببببه کاشانه زیبا!
خدایا شکرت که در سلامت کامل رسیدم.
خدارو شاهد میگیرم،9 ساعت رانندگی به اندازه ی 1 ساعت رانندگی خسته ام نکرد!
برا اینکه سویت بگیرم رفتن تو سایت دیوار زنگ زدم گفت آقا سوئیت 18 متری 500 هزار تمن!
قلبم گفت زنگ بزن که اون آقاهه که 206 داشت گفت اگه کاری داری به خودم بگو وقتی اومدی کاشان!
وقتی بهش زنگ زدم چقدر با حسه خوب و محبت احوال پرسی کرد گفتن سوئیت میخوام، گفت یه شماره میدم بهش زنگ بزن!
آقا زنگ زدم و گفت باشخ بیا بهت سوئیت میدم.
یه سویت نه بلکه یه خونه بهم داد 100 متر!
بخاری،یه دست مبل،5 تا تخت خواب فول امکانات،با جای پارکینگ برای دلفین،شبی 350 هزار تمن!!!
خدای من !
هزاران مرتبه شکرت!!!
یه دوش گرفتم، لباس عوض کردم رفتم رستوران ننه آقا!
چچچقدر سوپش معرکه بود!
خیییییلی چسبید!!!
و بعدش اومدم خونه ام و با عشق و لذت خوابیدم.
خدایا شکرت!
خدایا شکرت!
اگه همکارم نمیگفت از جاده ی خرم آباد بیا من کجا اون گلخونه و اون معدن سنگ رو میدیدم!
اگه هدایت خدا نبود که شماره ی اون آقا رو تو سایت دیوار که ماشین 206 گذاشته بود برا فروش رو بر نمیداشتم کجا یه سوئیت با این کیفیت و این قیمت گیرم میومد!
هدایت خدا هر لحظه هست!
هر لحظه هست!
خدایا شکرت بابت عشقت
سلام ابراهیم عزیز سفر سلامت
من اراک زندگی میکنم و محلات رو زیاد میریم پنجشنبه شب میریم آبگرم و صبح خروسخون راه میفتیم برای سرچشمه و از بچه گی تا به الان خاطرات خیلی قشنگی از محلات دارم.
بچه که بودیم با نیسان آبی عموم میرفتیم ،چقدر خوش میگذشت پشت نیسان رو عموم چادر میکشید و تخت میبست و همگی با کلی وسیله راهیِ محلات میشدیم.
مردم محلات اکثریتشون ثروتمندن و کارخونه سنگ دارن.
طبیعت زیبایی داره و پر گلهای رنگارنگِ.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام آقا ابراهیم
از خداوند مهربان میخوام هر لحظه سفرتون پر از خاطره های شیرین باشه
واقعا از کامنتاتون لذت می برم، راستی ممنونم از بابت گلهای زیبایی که تقدیم کردید.
اتفاقا امسال موقع گلاب گیری با مامان و خواهرم رفتم کاشان، منم هم از طبیعت و هم از سازه های تاریخی لذت می برم
یه پیشنهاد دارم براتون ،که از شهر زیرزمینی نوش آباد بازدید کنید،و ببینید چقدر خداوند به ما انسانها لطف کرده و خلاقیت و فکر خلاق داده تا بتونیم از قوانینش به نفع خودمون استفاده کنیم، وقتی وارد اون شهر شدم یه لحظه احساس لیاقت بهم دست داد که ما انسانها در هر دوره از تاریخ ، چه کارهایی میتونیم انجام بدیم به لطف و رحمت خداوند ،
سفر پربرکت و پر از حال خوب داشته باشید ، باز ممنونم بخاطر مطالب ارزشمند تون
خدا پشت و پناه تون
سلام مریم جان.
ممنونم از دعای خیرت که گفتی(خدا پشت و پناه تون)
نمیدونم چرا!
اما میدونم از این. عدهای علکی نبود!
چون واقعا یه حس قشنگی بهم داد!
والا چی بگم مریم گلی!
منم تو لیست کارهام نوشته بودم که برم نوش آباد!
اما لیست خدا یه چیزه دیگه بود!!!
سلام آقا ابراهیم گل و همشهری عزیزم
کاشان یکی از جاهایی هست که من واقعا دوست دارم به اونجا سفر کنم و جاهای دیدنیشو ببینم
چقددررررررر قشنگ جزئیات سفر رو توصیف کردید و ما رو باخودتون همسفر کردید
چقدر از کامنت شما نکته های کلیدی و مثبت گرفتم
کنترل ذهنتون در طی این سفر عالی بود
واقعا این نکته ای که استاد در دوره ی عزت نفس گفتن نکته ی طلایی هست اینکه همزمان که نجواهای شیطان هست ندای امید بخش خداوند هم هست که شما در طول سفرتون بجز اونجایی که نزدین کنار جاده و با برفا عکس نگرفتین سعی کردین به ندای امید بخش خداوند و به قلبتون گوش بدین و خود این قضیه کنار نزدن و عکس نگرفتن خودش به تنهایی کلی نکته داشت که میشه ازش درس بگیرم و بفهمم انسان در مسیر رشد و موفقیتش در حال یاد گیری هست و اشکالی نداره اگه از اشتباهاتمون درس بگیریم
به صورت هدایتی به کامنت شما بر خوردم دنبال یه نشانه میگشتم و به این فایل و کامنت شما هدایت شدم
خییییلی از کامنت شما انرژی گرفتم واقعا حالم خوب شد
واقعا خوشحالی واقعی اینه!همون دست تکون دادن برای اون بچه که به شیشه ی ماشین چسبیده بود همون بازدید از گلخونه و کنار گذاشتن شک و اون مزخرفات و نشخوار های ذهنی و همکلام شدن با آدم هایی که مثل خودمون مثبت اندیش و مهربان هستن
خیلی انسان پرانرژی و مثبتی هستین امیدوارم زندگیتون سرتاسر خوشی و سعادت باشه
درود بر آقا ابراهیم عزیز…آقا ابراهیم چقدر خوب تعریف کردین از جزئیات قوانین در طول سفرتون…من فکر میکنم من حتی بیشترازشمالذت بردم از این سفر….ممنون که این نکته هارو بامابه اشتراک گذاشتین خیلی آموزنده بودن…براتون آرزومیکنم که ازدواجی موفق داشته باشین و البته سعادتمندوپولدارباشین همیشه
سلام دوست عزیزم..من از مشهد وازمحل کارم دارم واست مینویسم..امیدوارم حال دل هممون همییشه ب همین قشنگی ک وصف کردی باشه..از9صبح ک درحیاط باز میکنم بزنم بیرون میگم خدایا بگیرمنو ک پریدم تو بغلت..خدامیدونه هنسفری تو گوشم موسیقی عرفانی گوش میدم و یاد کامنتای زیبای همتون یاد فایلای استاد ومریم جان میفتم و بقول استاد گوله گوله اشک میریزم از این همه نعمتایی ک خدا بهمون داده..خدایا شکرت .نشستم قهوه بخورم
..بفرمایین بچه ها..
محل کار تاالان بخدا هنوزم فکرمیکنم چقد خدا مارو هممون رو دوست داره..
نمیدونم واقعا زبون قاصره از وصف این همه دلای پاک..
دوستتون دارم باهمه وجود..
به نام رب کل کیهان
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان
من این فایل زیبارو و چندین بار تماشا کردم و از دیدنش سیر نمیشدم و گفتم کامنتی بذارم
و احساسمو ب اشتراک بگذارم
استادعزیزم ازتون ممنونم به خاطر تلاش بی وقفه تون
مریم بانوی مهربان بی نهایت از شما تشکر می کنم تصاویر زیبارو برای ما ضبط میکنید خدا به دستاتون قوت بده
چقد لذت بردم و چقد آموزش گرفتم خدایاشکرت
چه مسیره سرسبزی و جاده های بزرگ و تمیزی خدایاشکرت
چه پارک زیبایی چه ذره بین قشنگی گذاشتند تا بتونید زیبایی هارو با جزییات بیشتری تماشا کنید خدایاشکرت واقعا
من هم همچین زیبایی رو تا حالا با چشمان خودم دیدم اون درختان قشنگ تابستانی که بهم چسبیده فضارو دلچسب ترکرده
استاد چقد آروی امکانات زیادی داره و چقد مسافرت رفتن راحته
یک خونه ی با امکانات کافی اون مبل های راحتی و آشپزخونه مجزا اون حمام و توالت
خدارشکر
به به چه غذایه لذیذی درست کردید مریم جون
چه مرغ های سوخاری خوش مزه ای
واقعا هرچیزی آتیشیش یک طعم دیگه داره
ماهروقت میرفتیم باغ مامان بزرگم مامانم غذای آتیشی درست میکردفوق العاده خوش مزه میشد
آفرین به مایک چه پرانرژی و دوست داشتنی
چه آتیش بزرگ خوبی درست کردی
ماشالله بهت
چه روحیه خوبی داری همش سرحالی و پرنشاط
چه خانواده ی گرم وصمیمی
استاد چقد رابطتون با فرزندتون و مریم جون عالی هستش گرم وصمیمی به دور از وابستگی
احسنت بهتون
چقد صدای مریم جون آرامش بخشه وقتی که داره تویه فیلم پخش میشه حالم خوب میشه و چقد قشنگ خوبی و نکات مثبت اطرافیانشو میبینه
استاد چقد خوبه شما در راحت ترین وضع هم کار میکنید و هم سفر میکنید
و اصلا نگران حرف بقیا نیستید و هرجوری که خودتون دوست دارین و راحتین پوشش دارین
واقعا عالی هستید به خاطر داشتنتون خدایاشکرت
چه دریاچه زیبایی خدایه من چقد حس فوقالعاده ای دارم اون آب زلال و خوش رنگ
اون درختان بلند و اون هوای تمیز اون خورشید تابان حال دل آدمو غوغا میکنه
منم شده وقتی میرم بیرون اونقدر زیبایی میبینم که باخودم میگم من هرچقدرم عکس بگیرم نمیتونم احساسمو تو این عکسا نشون بدم که چقد به وجد اومدم خدایاصدهزار مرتبه شکرت خدایاصدهزار مرتبه شکرت
استاد جونم و مریم جونم عاشقانه دوستون دارم
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی
سلام به دوستان عزیزم خدایا شکرت که صبحم رو با دیدن زیبایی های سفر به دور آمریکا شروع می کنم و به خودم میگم تو هم به زودی اینا رو تجربه می کنی. استاد من داشتم فکر میکردم و به خودم میگفتم ببین چقد زندگی راحت و لذت بخشه. هم میشه مسافرت رفت خونه ات باهات باشه خونواده ات کنارت باشن و همزمان هم کار کنی و با آسانی و لذت کارت رو انجام بدی. واقعا این دنیا دنیای راحتیه و خداوند ما رو آفریده تا آسون بشیم برای آسونی ها. و من فقط میخوام ببینم و ذهن و چشم و روهم رو بمباران کنم با این آسونی ها و زیبایی ها. توجه می کنم که ما همه لیاقت داشتن همه نعمت های این دنیای مادی رو داریم و با لذت و اینکه هدایت میشم به آسونی به داشتن همه این نعمت ها. این آر وی زیبا و این منطقه و محیط قشنگ که دیدنش از قاب فیلم عقل رو از سر ما میپرونه چه برسه به اینکه با چشم ببینیم. یه زمانی کوهنوردی میرفتم وقتی یه سری زیبایی ها رو میدیدم میگفتم خدایا من چطور میتونم این همه زیبایی رو عکس بگیرم.الان به صحبت های خانم شایسته یاد اون زمان افتادم.
امروز هم به تعهد خودم برای نوشتن کامنت عمل کردم خدایا شکرت.
سلام آقا ابراهیم عزیز موحدوباصفا وشوخ طبع
امیدوارم که این سفرت پراز خیرو برکت ورزی بسیاااااار برات باشه
ابراهیم عزیز من هم هفته گذشته سفری بسیار جذاب به لطف رب مهربانم به استان خوزستان اهواز وشهرهای آبادان ،خرمشهر ،شوش و دزفول داشتم وآنقدر خدای جل جلاله دستان مهربونی رو سر راهم قرار داد که تا به امروز یکی از جذاب ترین سفرهای من بوده .
ابراهیم جان حضرت حق خودش شاهد هست که من چه معحزات پرخیر و برکتی رو شاهد بودم .به محض اینکه متوجه میشدند من مسافرم لطف الله از طریق دستان بنده هاش به سمتم سرازیر میشد و من چشمام اشکی میشد شکر رب مهربونم رو بجا میاوردم توی دلم میکفتم میدونم همش کار خودت هست حواسم هست که این بنده هات رو بسیج کردی که به من خوش بگذره .از بستنی فروش مهربون خرمشهری بگم که وقتی بستنی سنتی با شیر گاومیش رو خوردم دومی بستنی رو بدون هیچ درخواستی من رو مهمان کرد.از راننده محترم آبادانی بگم که ایشون هم من رو مهمون کرد.از راننده جوانمرد دزفولی بگم که بدون درخواست من تمام جاهای دیدنی شهر دزفول رو به من نشون داد.از دوتا جوان مهربون دزفولی بگم که رفتم کافه شون اونها هم بدون هیچ درخواستی من رو مهمان کردند .از مسئول گیشه بلیط فروشی موزه شهر شوش بگم که از من پرسید از کجا اومدم وفلان محل رو بازدید کردم یا نه بهشون گفتم اونجا بسته بود گفت خودم برات ماشین میگیرم برو اون منطقه رو دوباره ببین الان باز شده ومن قبول نکردم ، از جاده سر سبز و پر از زیبایی اهواز به سمت دزفول بگم که تاچشم کار میکرد در هر دوسمت جاده مزارع زیبای سبزی و صیغی وبرنج ونیشکر بود .از شهر سرسبز و زیبای دزفول بگم که آب وهوای کالیفرنیا رو داره ودر چهار فصل همیشه درختان اکالیپتوس وکنار در خیابان های دزفول بهشتی و باغ های قشنگش عرضه اندام میکردند . .از هم سفرهای داخل کوپه قطا.ر بگم که چقدر نازنین ،ثروتمند وبا اخلاق و فرهیخته بودند ومن همه اینها رو قبل از سفرم از جان جانانم درخواست کرده بودم و به عظمت و بزرگیش قسم تمام اینها رو خودش برنامه ریزی کرده بود.
سلام استاد عزیزم
سلام خانم شایسته عزیز.
استاد من میخوام درباره مساله راحتی و آسانی و سرعت بگم.
یه باور قوی.
استاد وقتی به اتوبوس ار وی دقیق میشم، به اسلاید اوت شدنش، اون تابه برقی که سریع و راحت میشه باهاش تخم مرغ درست کرد، اون چای ساز و قهوه ساز، اون بشقاب های رنگی یکبار مصرف، اون آتیش درست کردن مایک، اون فضای مخصوص آتش و کباب درست کردن. خلاصه هرچیزیکه را بش دقت میکنم این باور را درونم تقویت میکنه که خدا عاشق سرعت و راحتیه به همین دلیل هر ایده ای در هر زمینه ای به انسانها داده همه درجهت سریعو راحت انجام شدن کارها بوده. و این نشون دهنده اینه که من لایق اینم که همه کارهام در تمام زمینه ها سریعو راحتو آسون انجام بشه و اصلا طبیعیش اینه که اینجور باشه.
استاد من سالهاست وقتی هرکاری میخوام انجام بدم قبلش بخدا میگفتم خدایا دلم میخواد سریعو راحتو آسون فلان بشه بهمان بشه و انصافا هم میشد
ولی درباره هدف اصلیم همش به چالش های بزرگ برمیخوردم و همش باید یه مساله ای را حل میکردم. تااینکه تو دوره عزت نفس متوجه یه ایراد بزرگ درونم شدم و اون این بود که به سختی رسیدن به هدفم را ارزشمند میدونستم یعنی بصورت ناخودآگاه اگر به اون هدفم براحتی میرسیدم انگار دیگه فاقد ارزش میشد برام. این ترمز مخفی حتی تو تجسماتم هم خودشو نشون میداد و من متوجش نشده بودم. تااینکه در دوره عزت نفس که دارم مرور میکنم و از اول دارم رو خودم کار میکنم متوجش شدم و بلطف خداوند و هدایت هاش باورهای خوبی هم درموردش ساختم و الان وجودم خیلی راحتتر شده نسبت بهش.
و نکته دیگه استاد اینکه درسته شما در حال سفر هستین و از نزدیک شاهد خیلی از نعمتها و لذت ها هستین ولی لحظه به لحظه هرچه که میبینید، میشنوید، حس میکنید و… جز نعمتهای زندگی منم محسوب میشه.
چون منم دارم با همراهی شما از تمام این زیبایی ها و لذت ها استفاده میکنم.
من حتی تو همین مکانی که زندگی میکنم جاییکه هستم وقتی قدم میزارم بیرون و مثلا شاهد اینم که ده تا میوه فروشی اطراف محل زندگیم هست میگم خدایا شکرت ببین من چقدر نعمت دارم تمام این مغازه ها مال منه، تو زندگی منه و من از هر کدوم دلم بخواد خرید میکنم.
استاد این نوع نگاه خیلی حس خوبی بمن میده چون وقتی دقیق میشم بهش میبینم از لحظه ای که چشم باز میکنم تا لحظه ای که چشم میبندم تو دل نعمتها و زیبایی ها و لذت ها هستم.
الهی صدهزار مرتبه شکر.
استاد بینهایت ازشما سپاسگزارم. از بانو شایسته هم همینطور که واسطه نشر این همه زیبایی و لذت شدن.
درپناه خداوند باشین
سلام شهلا عزیز. امیدوارم در بهترین حس و حالها باشی. شهلا جان این جملهای که ازتون شنیدم که وقتی تو خیابون راه میرم و کلی مغازه و نعمت و میوه هست خداروشکر میکنم میگم من صاحب همهی اینها هستم و همهی این نعمتها ماله من هست و میتونم ازش خرید بکنم خیلی حس خوبی به من داد. اینکه فراوانی رو باور داشته باشیم و سپاسگزار خداوندم باشیم به خاطر این همه فروشگاه و ابزار و وسایل و خوراک که قبلا به این آسونی در اختیارمون نبوده اما الان هست و داریم ازش استفاده میکنیم و چقدر باید سپاسگزار خداوند بود که جهان رو هر روز پر نعمتتر میکنه و فراوانی بیداد میکنه و چقدر دیدگاه شما رو دوست داشتم که خودتون رو صاحب همهی نعمتها میدونید و باور فراوانی دارید. سپاسگزارم از شما.
سلام محمد صادق جان عزیز. منم امیدوارم شماهم، دربهترین حسو حالها باشین و همواره حال دلتون عالی باشه.
چقدر از خوندن کامنتی که برام فرستادین لذت بردم، هدایت دریافت کردم و باعث شد مجدد برم کامنت خودمو بخونم و از اونم هدایت دریافت کنم.
و چقدر بموقع بود کامنت شما.
راستش چندروزی میشه که دوره قانون سلامتی را خریداری کردم و نجوای ذهنم هربار از یه دری وارد میشه و از کمبود میگه.
که مثلا چطوری میخوای مدام گوشت بخریو……
و خلاصه دست بردار نیست.
الان باخوندن کامنت شما و هدایت شدنم به کامنت خودم، انگار خداوند نیروی کمکی برام فرستاد برای اینکه بتونم خیلی محکمتر و قویتر جواب نجوای ذهنم را بدم و عملکرد بهتری داشته باشم.
گذشته ازین، چون همزمان دارم دوره هم جهت با جریان خداوند را کار میکنم و استاد درباره فراوانی دارن صحبت میکنن، بازم کامنت شما و بدنبالش کامنت خودم، کمک حالم شد برای تقویت آگاهی های اون دوره، در وجودم.
و اما یمورددیگه، یکساعتی میشد داشتم باورهایی که خداوند بهم یاد داده بود و هدایت هاش را برای خودم تکرار میکردم و به دنبالش از خداوند هدایت میخواستم برای انجام سرمایه گذاری بعدیم، بعد متوجه یحس بازدارنده ای درونم شدم.
یه مانعی درونم داشت خودشو نشون میداد که:” اگر من به هدفم برسم و اون ایده ای که خواهانش هستم را دریافت کنم، و به اون موقعیتی که خواهانش هستم برسم، باعث میشه از خدا فاصله بگیرم و دور بشم، یعنی با پولدار شدن من خدا ناراحت میشه ازم، و بینمون فاصله میفته!!!”
و از خداوند هدایت خواستم که بازم خودش یه باور عالی دیگه بهم یاد بده و اینکه بهم بگه چجوری بتونم جواب نجوای ذهنم را بدم تا ساکت بشه.
بمحض خواستن هدایت، وارد سایت شدم و با نقطه آبی زیبای شما، روبرو شدم.
و باخوندن کامنت شما و مجدد کامنت خودم، اولین هدایت خداوند و پتک محکم به اون نجوا زده شد.
اینکه وقتی من صاحب تمام نعمتهای خداوند هستم و خداوند تمام این نعمتها را برای من خلق کرده، پس چجوری میشه که با ثروتمند شدن من، بین منو خدا فاصله بیفته؟!!!
همینه دیگه، کار خداوند اینه که همیشه با یه تیر، چندتا نشون برای آدم میزنه.
خود همینم یعنی فراوانی.
محمدجان،بازم ممنونم ازشما که باعث خیر و حال خوب، برای من شدین.
درپناه خداوند باشین دوست عزیزم
به نام خدا و سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته بی نظیر که این زیبایی ها رو برای ما به تصویر می کشن
همیشه اولین قاب سفر به دور آمریکا رو نگه میدارم و حسابی نگاهش می کنم و لذت می برم. داره روزهام با این سفر با شما ساخته میشه و چقدر خوشحالم که با شما همسفر شدم و دارم از این سفر بی نهایت لذت می برم
واقعا لذت می برم که از شیشه آروی جاده های زیبا و تمیز و پهن با آسفالت های یکدست رو می بینم و هیچ سیمی توی هوا نیست و درخت ها معلوم و انبوه و همه چیز بزرگ. جهان جهان عظمت و فراوانیه. چمن های زیبا املاک زیبا درخت های پهن آسمون آبی با ابر هایی فوق العاده و تریلی های بزرگ.
چقدر این استیت پارک زیباست و چقدر همه چیز ارزشمند برای افراد درست شده. جلوی محل رجیستر تابلو گذاشتن و دیدنی ها رو نشون دادن و چه حیوونای باحالی. چقدر تنوع تو این جهان هست و چقدر چیزهایی که ندیدم و دوست دارم ببینم. چقدر خواسته ایجاد میشه. من با اینکه همیشه سر سبزی دیدم در زندگیم ولی دیوونه دیدن بیشتر این هام و لذت می برم از اینکه این ها رو می بینم و ممنونم از شما که بهمون نشون میدین
خب خدارو شکر استاد کارهای رجیستر هم انجام دادن و میتونیم اینجا بمونیم و لذت ببریم. فعلا هم بریم از این نعمت تلسکوپ ها که برامون گذاشتن تا این دریای جنگلی ببینیم استفاده کنیم و لذت ببریم. چقدر بی کران چقدر بی پایان خدایا صد هزار مرتبه شکرت. تک تک این درخت ها و تک تک برگ هاش نعمته خداونده. خدایا صد هزار مرتبه شکرت که اینقدر بهم بی حساب نعمت دادی. خدایا چقدر تو عظیمی چقدر بزرگ. میلیاردها میلیارد میلیارد غیر قابل شمارش برگ اونجاست و تمام اون ها تک تکشون که هر سال میریزن و نو میشن تحت کنترل تو هستن و برگی بدون اذن تو از درخت بر زمین نمی افته. تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم رب العالمین من.
عکسامونم که گرفتیم پس بزنیم بریم که محل مورد نظرمون رو پیدا کنیم و تو مسیر از دیدن زیبایی و دیدن این همه آدم هایی که با ماشین هاشون و تنت هاشون اومدن لذت ببرن و کمپ کنن لذت ببریم. خدای من چقدر زیباست دریاچه که از لابه لای درختا معلومه. روزولت حق داشت که اینجا محل مورد علاقه اش بود. خدایا شکرت واسه این همه فراوانی.
بریم برای اسلاید آوت. واقعا سپاسگزار خداوندم برای این آروی بی نظیر. خدارو شکر که یه ماشین می تونه یه خونه باشه. این آروی کاملا اندازه یه خونه یه خوابه آپارتمانیه و امکانات کامل همه چیز داره از اتاق خواب و آشپزخونه گرفته تا حموم و لباسشویی خدارو صد هزار مرتبه شکر واقعا. واقعا سپاسگزار خداوندم برای وجود این همه نعمت در جهان
دیدن این آروی من رو کاملا در مدار ون کمپری که خودم دوست دارم قرار داده و دارم بیشتر می بینمش. من عاشق اینم یه ون اینرودز کمپر داشته باشم و باهاش ایران رو کامل سفر کنم و بعدشم با یه هیوندار h330 کل دنیا رو بگرم. خدایا شکرت
خب اسلاید آوت هم که تموم شد خیلی عالی و بریم برای صبحونه
خدارو شکر که پرده های آروی یه جوری آروی رو تاریک می کنه که انگار شبه. خدا رو شکر که یهو تاریکی باز میشه به روشنی و استاد رو می بینیم در حال ثبت زیبایی ها قبل از صبحانه. مثل من که دارم این کار رو می کنم. البته الان قهوه ام کنار دستمه و منم صبحانه ام رو با شما می خورم.
بعد صبحونه هم بریم برای انجام کارامون. کار من که دیدن این زیبایی ها و لذت از بودن در کنار شماست و امیدوارم وظیفه ام رو خوب انجام بدم.
خدارو شکر استاد چقدر راحت دارن فایل ها رو تدوین می کنن. صحنه ای که از استاد می بینم صحنه ایه که همیشه خودم رو توش تجسم می کنم توی ون اینرودزم
که توی جنگل کمپ کردیم و در ون تا آخر بازه و باد میره و میاد و من روی تخت دراز کشیدم و به سایت رسیدگی می کنم و همسرم هم بیرون سه پایه و بوم گذاشته و داره طبیعت رو می کشه و لذت می بریم از انجام کارهامون در جنگل
واقعا استاد و مایک بی نظیرن. مایک یکسره خوشحال و به وجد اومده است و این حالتش آدم رو به وجد میاره.
جقدر این دریاچه زیباست. چقدر آتیش کنار دریاچه حال میده. خدارو شکر خدا چقدر انرژی و چوب و مقوا در اختیارمون قرار داده تا ازش استفاده کنیم و از زندگیمون لذت ببریم.
بریم حالا مرغ هامون رو بذاریم که آماده شه و بخوریم و لذت ببریم. اتفاقا این مدل مرغ درست کردن شما رو که دیده بودم دو سه هفته پیش رفتم 4 جفت ران خریدم و زدیم رفتیم جنگل و همین شکلی درستش کردیم و یه ویدئو هم درست کردم از درست کردنشو و توی یوتیوب گذاشتم و خیلی باحال شده بود. خدارو شکر در همه چیز الگو هستین.
وای چه مرغی شد خدارو شکر. ای جووون چه سنجاب گوگولی و خوشگلیه و چقدر پررو و راحت نزدیک میشه به آدما. چقدر باحاله چقدر دیدن این حیوون خوشگل لذت بخشه. یعنی خدا همه جوره داره به چشمای ما حال میده خدارو شکر.
چقدر این دریاچه و درختای دورش زیباست و چقدر شبیه پارادایسه.
خانم شایسته گفتین خیلی سخته این زیبایی که الان دارم اینجا احساس می کنم رو به تصویر بکشم. چون دوربین خیلی محدوده اما شما با توضیحاتتون کاملا به تصویر کشیدین بی نهایت عالی و من هم لمس کردم با چشمام دیدم و با گوشام شنیدم وقتی توضیح میدین من اون نسیم و نم و بوی اونجا رو حس کردم. شما فوق العاده این کار رو کردین و چقدر آدم چیز راجع به خودش یاد می گیره. یعنی صحبت های شما در فایل های سفر به دور آمریکا جمله تاکیدی منه.
واقعا ما چقدر موجودات خوش شانسی هستیم که این جسم عالی و این احساسات عالی رو داریم و این زیبایی ها رو می تونیم ببینیم و بشنویم و حس کنیم. هزاران مرتبه سپاسگزار خداوندم برای این همه نعمت هاش. خدایا شکرت.
ما چقدر خوشبخت هستیم به خاطر اینکه خداوند به ما این جسم پیشرفته رو داده تا باهاش دنیا رو تجربه کنیم.
پس منم بیام از این بدن حد اکثر استفاده رو بکنم
با چشمام چیزایی رو ببینم که من رو به وجد میاره
گوشام رو در معرض شنیدن چیزایی قرار بدم که بهم ایمان میده به زبونم سپاسگزاری رو جاری می کنه و من رو به احساس خوب میرسونه
پاهام رو به روی کارهایی باز کنم که علاقه دارم انجام بدم و به سمتشون برم
در ذهنم خاطراتی رو مرور کنم که برام ایمان بیشتری میسازه
این یعنی در صلح رسیدن با خودت
خانم شایسته بی نظیر ممنونم از توضیحات بی نظیرتون شما فوق العاده این ممنونم برای تجربه فوق العاده تون در تدوین این زیبایی ها ممنون خدایا شکرت
به نام خالق زیباییها
سلام به اساتید بزرگوار و همه عزیزان همراه
بچه که بودم کتاب ربه کا رو چندین بار خوندم و عاشقش بودم دقیقا همینجوری که مریم جون این فضای زیبا رو توضیح میداد خیلی شبیه متن اون کتاب مورد علاقه من بود . وقتی میخوندمش چشامو میبستم و تجسم میکردم که منم توی اون قصر زیبا زیر درختان محوطه قصر نشستم و کتاب میخونم این زیباترین تفریح بچگیهام بود و الان مریم جون منو برد به اون روزا این نسیم خنکی که توصیفش رو کردین و بوی خوش گیاهان و درختا همه و همه خاطرات خوب گذشته رو یادآوری کرد واسم .
ممنونم از این حس و حال خوبی که با ما به اشتراک میزاری مریم عزیز هنرمند ، در صورتی که میتونی از این لحظه ها واسه خودت لذت ببری ما رو هم شریک لحظات خوش زندگیت میکنی انشاالله هزاران برابر خوشی وارد زندگی شیرینتون بشه عزیز دلم . سپاسگذارم
خدایا شکرت بابت وجود بهترین اساتیدی که سر راهم قرار دادی تا باعث بهشتی شدن زندگیم بشن .