سفر به دور آمریکا | قسمت ۳ - صفحه 43 (به ترتیب امتیاز)

916 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 2237 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام استاد عزیزم

    سلام مریم جان شایسته

    بانوی مهربان و لبریز از عشق

    بنظرم این قسمت و باید یکبار گوش دادو یکبار تماشا کردی غرق شد

    من تو حرف ها و کلام شما غرق میشدم و همه حواسم پیش کلام شما بود و یا محو زیبایی ها تنوع و فراوانی ها میشدم و نمیشنیدم

    چقدر خوب و جالب برامون از تجربه خودتون خواستتون گفتید و باعث شد برای من بشه نشانه و هدایت که هر شنیده دیده ای برای من خواسته ای رو بوجود میاره که ضمن خواستنش فقط خواستنش کافیه و خدا مهر تاییدو میزنه یقینا و مطمئنا فقط من باید اشتیاق و عشق و مثبت نگریمو بزاریم پای اون بذر خواستم درست مثل شما نازنین بانو

    خواستید و درهمون ایران محو تماشای ادم ها تنوع و زیبایی ها شدید و رسیدید به کشوری که پرشده از مهاجران و ادم های متنوع

    باز به من خدا گفت میشود فقط بخواه

    میشود فقط حالتو خوب نگهدار

    میشود فقط بهش توجه کن و مثبت بین باش

    چقدر سفر برای شما راااحت مثل اب خوردن حتی راحت تراز زندگی در خونه

    نه خسته کنندس نه دچار روزمرگی و روتین های تکراری میشید

    با عشق با موزیک با همخوانی میخونه استاد عزیزم میرقصه میخنده و از چشماش عشق میباره به پسرش و به شما عزیزدلش

    جی بگم من که از پشت این گوشی عشق استادو دریافت کردم و عشق شمارو

    سفر یعنی این یعنی راحتی یعنی ارامش یعنی همکاری بااینکه عزیزدل استاد غذاهای حرفه ای و عالی درست میکنه باز استاد وقت هایی و باعشقققق غذا های هیالو درست میکنن و مریم جان عزیزدلش با عشق ازش استقبال میکنه هیچ غرغر و نه و اینجور کنه و …ایناهم درکار نیست همه چیز عشق و اسونی

    همه چیز در رابطه شما ازادی و احترام و محبت و توجه

    میخوام بنویسم که واقعا من هم میخوام

    رابطه ای اینقدر راحت صمیمی با توجه و محبت و شوخ طبعی رابطه ای که توش پراز احترام پراز همکاری پراز چی بگم که همه چیز هست صفا صمیمیت صلح ارامش صحبت گفت و گو احترام به علایق و خواسته ها

    برسم به فراوانی ها

    چقدر در استیت پارک به این بزرگی که شما فقط قسمتیشو به ما نشون دادی پراز آدم

    همه اون ها با ماشین های مختلف موتور های مختلف اومدن خانوادگی دونفره سن ای زیاد جوان با بچه خیلی کوچیک با بچه بزرگ

    این همه ادم درحال سفرو تفریح این همه ادم ثروتمند این همه ادمی که زمان دارن برای در طبیعت بودن ارامش داشتن و لذت بردن

    ادم هایی که با بچه هاشون وقت میگذرونن چهرشون بشاش و پرانرژی

    لبخند میزنن سلام میدن با غریبه ها راحت هستن

    میشه به راحتی ازشون فیلم گرفتو اینقدر باخودشون در صلحن همونجا نشستن کارشونو میکنن و رها هستن و دست تکون میدن به دوربین و خانوم شایسته عزیز

    عاشق این عشق ادم ها شدم به خونه موقتشون

    خونه ای که برای سفر ،تزئینش میکنن کلی جینگیلی اویزون میکنن و جلوی کمپشون خوش امد میزارن

    بااینکه میدونن باید چندروز دیگه جمعشون کنن و برن

    چقدر این مردم ذوق دارن برای لذت بردن و عشق دارن

    زندگی هم همین ،زندگی هم یک سفر که روزی تموم میشه باید ماهم جینگیلو خوشگلش کنیم خونمونو بخندیم دست تکون بدیم اهنگ بنوازیم بازی کنیم با بچه ها

    و دوچرخه سواری کنیپ در دل طبیعت مثل شما خانواده دوست داشتنی استاد عزیزم

    خانوادگی کنارهم

    چقدر این خواسته دروجودم شکل گرفت منم خانواده کوچولو خودمو تشکیل بدم با بچه هام بازی کنم برای همسرم اهنگ بخونم با عشق پیاده روی کنم و دوچرخه سواری کنیم

    اصلا اصل و اساس رابطه درست و اینجا میشه دیدو یادگرفت

    چی از رابطه دیدیم و یادگرفتیم؟

    بجز اینکه زن ها یا بیرون کارمیکنن و یاخونه غذا درست میکنن و بفکر درسو لباس و ارشیو سبزی و …هستن و مردها بفکر خونه بزرگتر پول بیشتر کارو کارو کار

    من رابطه صمیمی میخوام

    برای اینکار باید مثل شما زندگی کرد

    اینکه اهنگ بزاری و بخونی و برقصی و بخندی پول میخواد؟

    اینکه یل روزم عشق ادم مهمون کنه با دستای مردونه و قشنگش غذا درست کنه و من باعشق لذت ببرم از تماشاش و خوردن این غذا و قدر دانش باشم بابت محبتش ثروت میخواد؟

    اینکه کنار فرزندم قدم بزنم باهاش بخندم باهاش از توانمندی هامون حرف بزنیم دوچرخه سواری کنیم این ها ثروت میخواد؟

    اینا نه اروی میخواد نه مولتی میلیاردر شدن

    عشق میخواد

    در صلح بودن میخواد

    در لحظه بودن میخواد

    ایمان میخواد

    تسلیم خدا بودن میخواد

    سپاسگزاری میخواد

    و توجه به زیبایی هارو میخواد

    من دارم همشونو که پس باید ازهمین الان اصلا ازهمین الان که مجردم و خونه پدرم هستم باهاشون بخندم برقصم بازی کنم کل کل کنم لز توانایی هامون بگیم و کنار پدرم اشپزی کنم و قدر دانش باشم

    اره اینا راهو برام هموار میکنه

    سپاسگزارم مریم عزیزم

    بانوی بزرگ و مهربون

    سپاسگزارم که بااین فایل به من خواسته های جدید دادی خواسته هایی که با جزئیات مشخص شد و حالم و خوب کرد

    و هدایت شدم به راه کار درست در همین لحظه و اکنون برای بهتر زیستن

    سپاسگزارم استاد همچین بستری فراهم کردید که یادبگیریم ببینیم درخواست کنیم و خدای درونمون الله یکتل هدایت کنه و با هدایتش با تصدیق این زیبایی ها آسون بشم در لحظه به آسونی ها

    دوستتون دارم

    من رفتم که الان کنار مادرم برقصم و بخندم و شاد باشیم و لذت ببریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سارا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1136 روز

    سلام استادان معنوی من

    عزیزان شما چقدر با حالید

    خانم شایسته عزیز چه صدای آرامش بخش و لذت بخشی دارید

    خدای من چه سنجاب نازی بود چه باحال هندونه میخورد

    استاد خیلی تغییر کردین

    وقتی این فایلها رو میبینم تازه متوجه میشم ماشاالله چقدر جوونتر و زیباتر شدید

    توی دوره ی احساس لیاقت جلسه تکمیلی جلسه یازدهم که در مورد توانایی ها بود گفتید من رقص خوبی ندارم چون نمیتونم دست و پاهام رو هماهنگ کنم ولی به نظر من شما رقصتون هم خوشگله

    آخه کدوم استادی رو دیدید که تمام قسمت های زندگیش رو به نمایش بزاره شما اصلا فیلم بازی نمیکنید و خودتان هستید چه شجاعتی چه ایمانی واقعا قابل تحسین هست

    منم گاهی مثل شما دوست دارم یه آهنگی بزارم و باهاش بخونم حس خوبی بهم میده انگار هر چی در دوران هست میاد بیرون حس شعف بهم دست میده

    خانم شایسته من درسی که از این سه قسمت گرفتم همش در مورد کانون توجه بود

    خیلی این رو از شما یاد گرفتم

    اگر توی خیابون باشم و جایی تصادف شده باشه آگاهانه نگاه نمیکنم دعوا بشه آکاهانه کانون توجه ام را به جایی دیگه میبرم

    سپاسگزارم از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    بنام خدای زیبایی ها

    سلام به همه دوستان

    چقد ماشین های مدل بالایی با افراد ثروتمندی فقط تو این یه قسمت و تو اون فضای به این کوچیکی بود،

    پس جهان و مردمش چقدر ثروتمند هستن و دارن ثروت خلق میکنن و با ثروت هم زندگی می کنن

    این روزها کنترل ذهن برام سخت شده و تو یه شرایطی هستم که فقط باید چشامو ببندم و عبور کنم

    می خوام تو این فرصت بیشتر تمرکز بزارم تو دیدن قشنگی ها و نعمت های دنیا و ذهنم رو از ناخواسته بردارم‌آگاهانه

    نمی خوام این فرصت و زمانم تلف شه رو ناخواسته ها

    دقیقا مریم جان تو این ویدیو داشت راجع به همین می گفت

    اینکه دیدن این سفرها باعث میشه کانون توجه ما از ناخواسته ها برداشته بشه

    باعث شه جهان به وضوح فرکلنس خواسته ما رو دریافت کنه ( چون زبان ما با جهان زبان درخوایت نیست زبان فرکانسه ) و همون و وارد زندگیمون کنه

    من که تمرکزی ذهنم رو ءذاشتم رو قسمت ثروت این ویدیو ها و می خوام ازین طریق با فراوانی ها ذهنم رو بمباران کنم

    واقعا واسه اینکه آدم موفق شه و به دستاورد تو هر زمینه برسه اول باید ذهن آرومی داشته باشه و واسه داشتن ذهن آروم باید اول کنترلش کرد از بیرون و از نجواهای درونی .به نظرم کنترل ذهن از درون سخت تره

    چون ذهنی تره

    چون باعث میشه هر لحظه آگاه باشی که داری به چی فکر میکنی

    باعث میشه ول و شل نباشه ذهنت و خودت

    دست خودت باشه

    وقتی ذهنت دست خودت باشه

    زندگیتم دست خودته

    پس برای خلق زندگی دلخواه اول باید فرمون ذهن رو دو دستی چسبید تا چپ و راست نره و منحرف نشه

    بعد یه مدت خودش عادت میکنه که رام شه و بهمون خدمت کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    Taha گفته:
    مدت عضویت: 649 روز

    به نام رب

    چقدر لذت بردم از این فایل و ممنونم ازتون خانم شایسته عزیز

    واقعا چقدر تنوع در سرتاسر دنیا زیاده

    از اب و هوا که یجا گرم و خشکه یجا دیگه مرطوبه یجا دیگه سرده تا

    نوع حیوانات نوع گیاهان

    حتی سلیقه ها یکی ماشین شاسی بلند دوست داره یکی ون دوست داره یکی ماشین اسپرت یکی لوکس و …

    چهره ها رفتارها دیدگاه ها رنگ ها فرکانس ها و و و و

    و چقدر خداوند تواناست در کنترل این جهان پر تنوع این جهان پر از زیبایی این جهان پر از فراوانی

    و اگر انسان توجهش روی این فراوانی ها و زیبایی ها باشه خداوند هدایتش میکنه به سمت فراوانی ها و زیبایی ها و بلعکس و چقدر بهتره که کانون توجهمون روی زیبایی ها فراوانی ها ثروت و … باشه

    چقدر لذت بردم و خندیدم از خوانندگی و رقص استاد عباسمنش عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1317 روز

    به نام خداییی که همیشه باهامون صحبت میکنه و مارو به تمام خواسته هامون همین الانشم رسونده و فقط باید فاصله فرکانسی رو پر کنیم

    خداجونم کمکم کن کامنتی بنویسن سرشار از عشق و به خوبی بتونم ردپایی از این روز های خودم بزارم تا بعد ها با لبخند به این کامنت نگاه کنم و بگم عههه یادش بخیر اون دوران رو نگاه کن،، الانو نگاه کن:))

    خدایا شکرت که فرصتی دوباره بهم داده شد برای نوشتن همین ارامش توی خونه همین حال خوب همینکه میتونم با تمرکز فکری بنویسم و لذت ببرم چقدر ارزش مند هست؟

    خدایا شکرت که چشمای سالمی دارم خانواده فوق العاده ایی دارم و زندگی عالی در پیش روم هست و فقط باید لذت ببرم

    من امروز خیلی هدایتی فایل 9 کشف قوانین رو گوش کردم و باز کلی اگاهی برام مرور شد برنامه نداشتم که اون فایل رو گوش بدم اما گوش دادم

    من هدف گذاشته بودم هرروز ساعت 4 صبح بیدار شم اما امروز به طرز عجیبی طرف های 11 صبح اینا بیدار شدم،، خود سرزنشی یکم داشتم اما سریع کنترل کردمش اما در طول روز احساس بد کمی غالب تر بود بر احساس خوب و اصلا این احساس بود که باعث شده بود من حتی انگیزه نداشته باشم کار کنم، ولی الان دارم با یک حس رهایی و فوق العاده بینظیری میرسم

    اقا اگر قرار باشه ما اینقدر عضو سایت باشیم و اینهمه فایل گوش داده باشیم اما مهارت حال خودمون رو خوب کردن رو نداشته باشیم که هیچی دیگه:))

    من بارها از خذا هدایت خواستم در طول روز که خدایا حالم رو خوب کن و خوب کن خدا راهکار هایی داد و منم تا جایی که تونستم اجرایی کردم

    تا همین جند ساعت پیش که بهم گفت ورزش کن منم شروع کردم به ورزش کردن حسابی روحم آروم تر شد،، و حالم بهتر شد

    ترس ها و نگرانی ها از اینده بود که حس من رو بد کرده بود..

    بزار یک توضیح کاملی بدم حالا که قراره رد پا بزارم و قشنگ ثبت کنم.

    الان 3 دی 1402 هستش و من 17 سالم هست

    من دقیقا مهر سال پیش بود که هدایت شدم به شغلی که واقعا دوسش داشتم و حتی تابستون همش توی دفترم مینوشتم خدایا من اینو میخوام و داستان هدایت به طرز معجزه اسایی قشنگ بود فکر کن کل تابستون رو من مینوشتم که میخوام درموردش صحبت میکردم و همیشه میخواستم شروع کنم اما نمیدونستم چطوری باید شروع کنم خلاصه مهر شد و رفتم مدرسه خیلی هدایتی با یکی از دوستان حرف شد و خلاصه من فهمیدم یکی از دوستام که اتفاقا توی مدرسه من هم هست داره یک سری کارهایی میکنه و یک موسسه ایی دارن که دقیقا اون چیزی که من میخوام رو دارن فعالیت میکنن خلاصه رفتن با طرف صحبت کردم،،، من نمیتونستم روی هیچ پولی برای اموزش دیدن یا هرچیزی حساب کنم و عملا یکم با ترس و شک رفتم باهاش صحبت کردم و خلاصه صحبت شد که اره ما اموزش داریم و فلان و اینا بعد گذشت صحبت هامون من به طرز عجیبی آتیشی توم روشن و شعله ور شده بود و حسابی خوشحال بودم و از حرفامون لذت میبردم بعد گفتم خب هزینه اش چطوریه

    گفت کار اموز هستین شما هزینه نداره در عوض بعد اموزش یک مدتی میاین برای ما کار میکنین،، من اینو که شنیدم یعنی بال دراوردم سریع کارت موسسه رو گرفتم و رفتم اونجا صحبت کردم و شرایط رو شنیدم و پذیرفتم خلاصه یک سال قرار بود اموزش باشه و 6 ماه هم کار کنیم براشون

    اما یک بحثی که بود بخاطر اینکه تابستون (یعنی چندماه قبل از اینکه من برم) یکسری اتفاقات اقتاده بود اینها یک باور مخربی نسبت به این کار پیدا کرده بودن و من قنشگ حس میکردم برای همین اون ذوق و شوق رو نداشتن برای این کار اما بازم این خوب بود برای منی که نمیدونستم از کجا شروع کنم اما شروع کردم من فهمیده بودم خودم بیشتز باید اموزش ببینم حالا که دارم با بیس کار اشنا میشم سعی کنم سرعت ببخشم به کارم خودم و اینکار و کردم خیلی خوب کار میکردم خیلی خوب مهارتم رو افزایش دادم هنوز به مرحله که بخوام کسب درامد کنم نرسیده بودم اما مهارت هام خوب بود،، ولی بخاطر باور های ایراد دار ثروت قدم هایی که میخواست به پول رسی برسه خیلی کند پیش میرفت و تا میومد نتیجه بده باز یم چیزی انگار توی ذهنم جلومو میگرفت با اینکه واقعا واقعا هیچ کاریی نداشت به راحتی میتونستم نتیجه ایی فوق العاده و درآمدی بینظیر داشته باشم. این داستان هدایت رو الان که دوباره به خودم یاد اوری کردم خیلی آروم شدم و واقعا باید همیشه این یکی رو یاداوری کنم به خودم که ببین چقدر قشنگ خدا هدایتت کرد تازه من میخواستم مدرسه ام رو عوض کنم تابستون اما همش همش هدایت بود که من رفتم اون مدرسه یعنی خدا اینطوری کارارو راه انداخت و از جایی که فکرشو نمیکردم منو هدایت مرد به مدرسه و کاری که دوسش دارم تا پیشرفت کنم و بیفتم توی مسیر پیشرفت این داستان هدایت حالم رو خیلی خوب میکنه و بهم آرامش میده چون بهم یاداوری میکنه صبح تا شب توجهت رو بزار روی خواسته هات و خدا اینقدر قشنگ هدایت ات میکنه که فکراشو نکنی حتی یادمه اوایل چقدررر ذوق و شوق داشتم یعنی این داستان هدایتم باز منو به ذوق و شوقی که اول داشتم یاداوری میکنه که سینا تو دقیقا الانم به همون ذوق و شوق داری

    خلاصه من بخاطر باور های ثروت که الان واقعا درک میکنم چطوری کار میکردن به پول دراوردن از کارم نرسیدم فکر میکردم تا 17 سالگی به درامد خوبی رسیده باشم(من متولد فروردین هستم) ااما بازم خبری نبود بخاطر باور های ثروت ساز

    خدایی درسته روی خودم به اندازه ظرفم کار میکردم اما نه درک درست حسابی هنوز از قانون داشتم نه باور به قانون ولی تو مسیر بودم اونم جزوی از تکامل بوده به هرحال که الان بیام این حرفا رو بزنم

    اما هرچی که گذشت توی کارم به خاطر ورودی هایی که داده میشد بهم همینجوری یکی یکی به ترمز هام و باور های محدود کننده ام اضافه میشد. که ذوق و شوقم کمتر میشد از طرفی بخاطر باور هایی که بهم اضافه میشد عملکرد من هم هعی ضعیف تر میشد و خب یو یو شده بودم یک روز با تعهد کار میکردم یک روز هم نه همینطوری خلاصه میگذشت روزا و منم بی نتیجه و کلی هدف گزاری میکردم اما بازم باور ها داشت کار میکرد و من حواسم نبود تا الان یهو به خودم اومدم میبینم 3 دی 1402 هستیم یک سال و 3 ماه میگذره از اون موقع ها و من نتیجه فوق العاده ای که تا الان در نظر داشتم بگیرم رو نگرفتم پولی نساختم از کارم

    با این همه استعداد، با این همه علاقه و مهارت و هوشی که داشتم پولی نساختم…

    من میخواستم خیالم راحت باشه دیگه نگران درس خوندن نباشم یا نخوندن نباشم چون پول دارم دیگه نگران صحبت های پدر و مادرم نباشم راجع به درس خوندن چون نتیجه دستم هست و الان این چیزا بود که خیلی به من این روزا ترس و حال بد خلاصه داده بود.

    و این همه مدت واقعا داشته باور ها کار میکرده اما من چون دقیق درک نمیکردم که باور ها چطوری کار میکنن اونقدر جدی نگرفته بودم این قضیه رو اما میدونی چیه خدای من وعده فراوانی میده بهم میگه هیچوقت دیر نمیشه اشکالی نداره تو بشین روی باور هات کار کن همون عشق و علاقه اولیه رو سعی کن با جهت دهی کردن به گفتگو هات ایجاد کنی و حست رو خوب کنی ببین چی میشه ببین خدا بلده معجزه کنه یا نه:))

    از موقعی که با استاد اشنا شدم تا به امروز هیچوقت درست حسابی روی باور هام کار نکردم هیچ وقت درست حسابی روی باور های ثروت سازم کار نکردم

    درسته یسری باور های خوب خودش با گوش کردن زیاد و دیدن فایل ها ایجاد شده و میبینم واقعا تفاوت فکری خودم رو نسبت به قبل خودم و نسبت به جامعه و پدر و مادر اما جنس اون تمرکزی که دارم درموردش صحبت میکنم یک چیز دیگست..

    یکی از اساسی ترین چیزایی که باعث شده که من هیچوقت نشینم روی باور هام کار کنم میدونی چیه؟

    احساس عدم لیاقت همین احساس عدم لیاقت خودش باعث میشه ما روی باور هامون کار نکنیم حتی باعث میهش ذهن ما اونجوری که باید قانون و نخواد درک کنه چون خودش رو لایق نتایج فوق العاده ایی که قانون به ارمغان میاره نمیدونه

    و من باید در مرحله اول واقعا روی این احساس ادم لیاقتم حسابی کار کنم یکی از بهترین راه ها برای اینکار این هستش که بیام بشینم گفتگو های ذهنیم رو تا جایی که میتونم جهت دهی بدم یادمه دو سه روز اینکار رو کرده بودم و نتیجه اش رو دیده بودم بینظیر بود حسابی همه چی خودش ردیف شده بود چون خودم رو لایق بهترین ها میدونستم،، لایق بهترین سبک زندگی، لایق بهترین زندگی و شغل و مهارت توی شغل و پول اما نمیدونم چی شد یهو شل گرفتم اما میخوام از همین الان که دارم این کامنت رو مینویسم شروع کنم،، بشینم روی همین گفتگو های ذهنی باور احساس لیاقت کار کنم و به دنبالش خب صد در صد میشینم روی باور های ثروتسازم کار میکنم و شاه ترمز هایی که. من درمورد ثروت دارم این سه تا هستند:

    احساس عدم لیاقت نسبت به ثروت

    باور به کمبود که خیلی هم شدیده بنظرم و پاشنه آشیلِ این یعنی همیشه باید روش کار کنم البته که واقعا عاشق کار کردن روی باور فراوانی ام یکی دو روز اومدم یک کوچولو روش کار کردم و دیدم واقعا تفاوت رو

    باور به سخت بودن داشتن پول این باور هم یکی از اون پاشنه اشیل های منه که اقا اصلا سخته و امکان پذیر نیست و اونم تازهدتو این سن تو فقط باید با درس به جایی برسی و کارت درس خوندن و اینجور چیزاست

    بعد یک نکته دیگه ایی که میخواستم بگم

    مبحث ارزش های درونی بود که میتونه ترمز ما بشه که توی جلسه 3 کشف قوانین بخش تمرینات خانم شایسته خیلی عالی بهش اشاره کردن که اقا ارزش های درونی ات باید هماهنگ با خواسته باشه

    یکی از مهم ترین ارزش های درونی من همین درس خوندن هست یعنی از صبح تا شب این سال ها اینقدر درس رو توی گوشم خوندن و اینقدر گفتن فقط و فقط درس که من ناخودآگاه حتی اگر علاقه به درس نداشته باشم و مطمئن باشم نتیجه ایی هم برام نداره اما دو ساعت وقتی میشینم درس میخونم انگار اروم میشم ولی دو ساعت وقتی برای علاقه ام وقت میزارم حالم بد میشه

    چقدرررررررر این الگو رو زیاد دیدم که افرادی بودن که واقعا دوست نداشتن از درس به جایی برسن یا هرچی اما به طرز عجیبی میشستن با خوندن اروم میشدن و اگر میخواستن احساس عذاب وجدان نداشته باشن مینشستن درس میخوندن

    توی ایران این الگو توی 99 درصد بچه ها واقعا هست بنظرم من اینطوری دیدم

    چقدر واقعا برای بچه ها راحته حتی 12 ساعت میخونن سال کنکور با اینکه واقعا علاقه ایی هم شاید به درس نداشته باشن

    اما براشون سخته که 2 ساعت بشینن پای علاقشون

    و رسیدم به مبحث جذابه ارزش های درونی که توسط خانم شایسته یک اشاره ایی شد بهش توی جلسه 3 اما من چون الگو هاش رو دیده بودم و بعدشم بیشتر پیداش کردم خیلییی زیاد این موضوع توی ذهنم بولد شد یعنی من با خودم گفتم پسرررر ببین طرف توی موضوعی که علاقه نداره بخاطرش دوازده ساعت وقت میزاره اما تو توی علاقت چرا دو ساعتم تمرکزی نمیزاری

    بعد دیدم اگر من بتونم ارزش های درونی ام رو از روی درس بردارم و بزارم برروی اینکه توی این سن عادیه که پول بسازم یعنی ارزش درونیم رو بزارم روی پول ساختن یا یک جوری بتونم ذهنم رو پایه ریزی کنم ک ارزش درونی اش بشه شغلم

    اون موقع من میتونم صبح تا شب برای کارم وقت بزارم بدون اینکه جا بزنم یا عذاب وجدان بیاد سراغم اینها همه این چیزایی هست که باهم منو نگه داشته

    حالا این مبحث ارزش های درونی رو خیلی بیشتر میتونم بازش کنم اما اصلش رو گفتم که اقا بخاطر اینکه ارزش درونیم مثلا درس هست با درس نخوندن اوکی نیستم و درس خوندن بهم ارامش میده نا خوداگاه

    اینا هرکدوم رو بشینم روش کار کنم کیلومتر ها به خواستم و خواسته مم کیلومتر ها به من نزدیک تر میشه و کلی بهبود رخ میده

    خدایا شکرت چقدر خوشحالم که این تعهد رو شروع کردم که هرروز کامنت میزارم واقعا با نوشتن ادم به یک چیزای خوبی میرسه و خیلی میتونه کمکش کنه

    خدایااا شکرتت که اینقدر ذهن خلاقی بهم دادی که اینقدر قشنگ مینویسم

    +++++++++

    فردا حتماچهار صبح بیدار میشم با ذوق و شوق کد نویسی ام رو میکنم و گفتگو های احساس لیاقت رو خیلی محکم و جدی شروع میکنم و میرم سراغ جلسه 6 دوره کشف قوانین تا یک روتین خوبی برای خودم بنویسم و برنامه ریزی کنم و ویژن ام رو به خودم یاد اوری کنم و مهم تر از همه شروع کنم به علاقه سازی و شور و شوق رو دوباره نسبت به شغلم ایجاد کنم و از قدرت تمرکزم بهره ببرم

    گفتگو های احساس لیاقت رو من درخودم معمولا اینطوری ایحاد میکردم:

    میرم جلوی ایینه یا توی دفترچه گوشیم به خودم میگم سینا تو اینقدر لیاقت داری که از یک ایده ساده بهترین پول هارو بسازی تو لیاقت اینو داری که از شغلت و توانایی های الانت همین الان کلی پول بسازی… یا اینطوری میگم که: تو باید بهترین لایف استایل رو داشته باشی چون لیاقتش رو داری، تو باید بهترین تمزکژ لیزری رو داشته باشی چون لیاقتمند قرار زندگی کنی و…

    الان میبینم وقتی احساسم خوب شده چقدر ذهنم باز تر شده خداروشکر

    بازم میام مینویسم واقعا چقدر به راهکار های خوبی خداروشکر رسیدم از نوشتن

    الانم میرم شام خوشمزه رو میخورم و بعدش تمرین شب رو انجام میدم تا به یک احساس خوبتر بازم برسم و با خدای خودم صحبت کنم و عشق بازی کنیم میخوام درمورد قانون جهانش و خاصیت جهانش که بر پایه فراوانی بناشده باهاش صحبت کنم:-)

    کامنت نوشتن بهم قدرت میده بهم ایده میده و بهم عمل میده پس حتما ادامه میدمش

    امروز نجواها اومد که چرا شروع مردی اصلا اما بعد این کامنت حتما بازم ادامه میدم:))

    البته یک تصویر ذهنی هم کمکم میکنه که خود اینده ام رو تصور میکنم که این کامنت هارو نوشته و چه کار درستی کرده و یک قبل و بعد از خودش ثبت کرده

    الهی شکرت بخاطر اینکه بازم هدایتم کردی و از جاده خاکی خارج کردی

    خدایاشکرت

    خداوند یار و نگهدار هممون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حاتم خُرم گفته:
    مدت عضویت: 711 روز

    بنام خدای عشق و ثروت و فراوانی

    سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز که با گرفتن این فایل ها تمام تمرکزو حواس و توجه و فرکانس های ما و دیده ها و شنیده های مارو ب سمت نکات مثبت و زیبایی ها هدایت میکنه ک ما فرکانس های عالی ناخواسته ای بفرستیم ب جهان هستی خداوند وهاب . خدارو صد هزار مرتبه شکر ک وقتی این زیبایی هارو میبینم . انرژی درونم منفجر میشه و انداره ی یک پر سبک میشم و حالم و زندگیم عالی میشه و ب احساس خیلی خوب تری میرسم .

    خیلی دوستون دارم و خداروشکر میکنم ک عضو این خانواده عالی هستم .و هم گروهی های عزیزو انرژی مثبتی دارم و با دیدن این ویدئو باعث شد ک خواسته های بیشتری از جهان هستی و خداوند داشته باشم ‌ودیدن این سفر ب دور آمریکا و زندگی در بهشتو وحی بدونم دوستون دارم‌

    ب امبد دیدار و دیدن و حضور داشتن در جمع خانواده ی صمیمی استاد مهربونم ک دستی از دستان رب هستن برای ما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    فاطمه کهزاد گفته:
    مدت عضویت: 2503 روز

    بنام خدا

    سلام به همه دوستان و همسفران عزیزم-

    خدایا شکرت برای این همه تنوع ،زیبایی ،سرسبزی ،هوای بی‌نظیر و آزادی زمانی مکانی و مالی-

    خدایا شکرت بابت پیشرفت جهان –

    خدایا شکرت بابت دستانت که دارن به ما کمک میکنن که زندگی ما رنگ درست‌تری به خودش بگیره-

    خدایا شکرت بابت سبک زندگیای متفاوتی که هست

    خدایا شکرت بابت آگاهی هایی که بهمون میدی

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    خداجونم ازت میخوام بیناترمون کنی به زیبایی ها که خودمون زیبا زندگی کنیم و دنیا رو جای زیباتری کنیم برای زندگی️️

    ردپا (1402/10/24)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مهشید شاهمرادی گفته:
    مدت عضویت: 590 روز

    سلامی پر از عشق و شادی به استاد عزیزم و مریم جانم

    خدای من چقدر فوق االعاده بود این فایل مرسی مرسی مرسی

    عاااااااشقتووووووونم

    اون فضای بی نظیر دوچرخه سواری استاد و صحبت های مریم جانم که چقدر زیبا قانون و فرکانس رو بهمون توضیح دادن اینکه دقیقا فرکانس های ما ما رو به همون جایی که توجه بهش میکنیم میبره

    چقدر خوبه همه چیز خدایا شکرت

    چقدر با دیدن این فایل شگفته شدم منم آروی میخوام و سفر به دور امریکا چیزی که همیشه دلم میخواسته ولی الان بعد از صحبت های مریم جانم متوجه شدم که بیشتررباید فرکانسش رو بفرستم خدایا شکرت

    مرسی بابت موزیک کلی حال کردم چقدر عالی

    استاد حرف ندارید 1 دونه ای

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    لیلا عفت گفته:
    مدت عضویت: 2076 روز

    بنام خدایی که هرآنچه دارم ازآن اوست وآنچه ندارم از نداشتنش

    خدایا یاریم کن تاتورادرنداشته هایم پیدا کنم وباتو آنها را به دارایی هایی فراوان و متنوع وگرانبها م اضافه کنم

    سلام همسفرهای عزیزم

    5 سال از این سفرمیگذره ومن اونموقع اصلا عضواین سرزمین زیبا وتوحیدی نبودم و بعداز چندماه وارداین مدارشدم وروزهای اول فقط نگاه میکردم ویه درک بسیاراندک داشتم وخیلی اتفاقات زیبا ومشابه رومنم خلق کروم با همین دیدندتوجه به زیبایی ها

    وحالا بعداز 1612 روز دارم بهترقدرت ذهنمو میفهمم وقدرت توجه بزیبایی هارودرک میکنم وهرروزم ازاین دست اتفاقات داره میشه خداروشکر که دارم بزرگ میشن وقلبم بروی زیبایی های خداوندبازمیشه

    منم امروز صبح یه جای بکروسکت وبسبارزیباروتجربه کردم باداشته های فراوان وگرتنبهای اکنونم نزدیک خونه ی خودمون جاییکه خداوندباعشق وبادستان پرمهروباسخاوتش منوبهش هدایت کرد ولذت بردیم با خواهرزاده ی عزیزم وتاییدکردیم فراوانیهای خداوندرو وسخاوت جهان زیباشو که باعشق مشتاقه که بهمون ببخشه

    از آب چشمه ای گوارانوشیدیم وکنار رودجاری نشستیم واز قوانین الهی حرف زدیم وکیف کردیم

    خداروشکر که بالذت خداوند داره هدایتمدمیگنه به مسیرخالص ترشدن برای خودش

    لین روزها فقط سعی میکنم ازخودم بنویسم وحرف بزنم تابهتربتونم ذهنموفقط روی خودم بزارم

    امروز معنی ذهن آگاهی روبهترتجربه کردم وقتی پای لُخت روی زمین سفت وکمی رگزار راه رفتم تاحس کنم که پاهام چی روتجربه میکنن تا ذهنم آگاهانه حواسش باشه که بایوروی راه رفتن خودش متمرکزبشه که براحتی کنار رودجاری وباسخاوت آب حرکت کنه وبازم ذهنپومدیریت کردم وقتی همسرعزیزم گفت ماشینمون خراب شده فککنم یه بیتجربگی من باعثش شد اما منم خودمو عاشقانه باهمین اشتباهاتم دوست دارم ومیدونم که مراحل تکاملموطی میکنم ودفعه ی بعد بادقت تررانندگی میکنم

    من خودمو باهمین ضعفها وترسهام دوست دارم وتاییدمیکنم ومشتاقم که تغییرکنم وهرروزبرای بهترشدنم یه قدم کوچیک برمیدارم وایمان اارم که سال بعداین موقع هزاران برابر باالانم تغییرکردم چون امسال که به اتفاقات سال قبلم نگاه میکنم من اصلا لیلای سابق نیستم وبزرگترشدم وخداوندظرف وجودمو افزایش داده ونعمتهای خالص تر ونابتری رو دارم دریافت میکنم

    اینم رد پای سومم از سفر بدور شهرزیبای خودمون که استادعزیزم باعث شده یادبگیرم وخداوند بدام دراوتجلی پیداکرده تا یادم بده مثل اینروزها که هربار در یکی ازعزیزانم تجلی میکنه تا من دررانندگی مهارت بهتری پیداکنم وبتونم خودمو تجربه کنم بدون محدودیت سنم روحم که سن وسال نداره ومیتونه هروقت که اراده کنه هرچیزی روتجربه کنه به امیدخداهرروزبهتریادمیگیرم که ذهن ورکحموباهم هماهنگ کنم تازیبایی های بیشتری تجربه کنم وترسهامو کوچک ترکنم وبهشون غلبه کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مهرداد غنچه-اسما ابوتراب گفته:
    مدت عضویت: 2428 روز

    سللاام استاد عزیزم و مریم جانم

    چه قسمت قشنگی از شروعش لذت بردم تا پایانش ک اهنگ قمیشی پلی شد

    اخیییی چفدر مردمشون با ذوق بودن تابلو و پرچم زدن خودشون رو معرفی کردن پشت موتورشون عروسک گذاشتن ماشین رو گل ارایی کردن واقعا این از همون مسافرتاییه ک همش تو رسانه ها پخش مبشه

    خانم شایسته واقعا شما داستان سرایی عالی دارید یعنی استعداد این رو دارید نویسنده باشید چقدر توصیفاتون زیباست من خیلی لذت میبرم از واژگانی ک استفاده میکنید

    استاد جونم چند سال از این قسمت گذشته و شما الان اندامی دارید ک قابل مقایسه نیست چقدر شما انسان متعهد و مصممی هستید این قدرتتون ستودنیه و بمن خیلی امگیزه داده ک مسیرم رو محکم تر و مصمم تر ادامه بدم

    مسیر لذت بردن از زمان حال مسیر کنترل ورودی ها و تمرکز روی زیبایی ها

    شرایط الان من اصلا مهم نیست با اینکه خدایی شرایطم خیلی خوبه ولی مهم اینکه شرایط بی نظیری هستن برای زندگی کردن ک من با تحسین زیبایی ها و رعایت قوانین حاکم بر جهان میتونم بهش دست پیدا کنم

    خدای من ازت سپاسگزارم ک در زمانی زندگی میکنم ک استاد عباسمنش هم هستن

    سپاسگزارم برای قدرت بیانی ک به استاد شایسته دادی تا ما بادیدن این سریال از زندگس لذت بیشتری ببریم

    سپاسگزارم برای اینترنتی ک در دسترس قرار دادی تا بتونم این قیمت زیبا رو ببینم سپاسگزارم برای این استیت پارک زیبا که باور فراووانی رو برام منطقی تر میکنه

    سپاسگزارم برای چشمان بینایی ک بهم دادی تا بتونم این قسمت رو ببینم

    شپاگزارم برای دستان توانمندم ک الان در حال نوشتن این کامنت هستن

    و سپاسگزارم ک تجربه زندگی در این دنیای مادی رو شامل حال من قرار دادی

    پروردگارم تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    عاشقتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: