سفر به دور آمریکا | قسمت ۳ - صفحه 7

سلام

سفر جاییست که ما باور میکنیم خدا ، یک انرژی همیشه جاریست که فارغ از اینکه من کجا هستم و تو کجا هستی ، او در همه جا جاریست . او همراه آر وی جاده ها را می پیماید ، همراه استاد میرقصد و همراه مایک شیطنت های کودکانه میکند ، او یک انرژی همیشه فعال است که به جسم ، قدرت بیکران میدهد …. نمی دانم حال من در حال تغییر است یا خدا آنقدر پایین آمده که من میتوانم با دستانم بگیرمش …. من در این سفر خدا را میبینم که پررنگ تر از هر جاذبه ای می درخشد و لذت این مسافرت را برایم صدچندان میکند …. حق دارم اینقدر هیجان زده باشم از این نگاه جدیدم به پروردگار …. من همان نابینایی هستم که شفا یافته و با تعجب و ذوق بینهایتش به جهانی نگاه می کند که اگر نابینا نبود خیلی راحت میتوانست ببیندش ….. من از بدیهیاتی لذت میبرم که می بایست از بدو تولد تجربه شان میکردم و از حضور طبیعی شان در زندگیم لذت میبردم …. اینکه من و همه ما به انرژی منبع آنقدر وصل باشیم که هر خواسته ای را در لحظه بتوانیم پدید آوریم ، یک امر طبیعی است اما ما سالها با زنجیرهای بسته ، گوشه ها را برای سکونت انتخاب کردیم و از تمام خوبیها و فرصت ها فاصله گرفتیم و با ترس و نگرانی به آینده ای نامعلوم چشم دوختیم ….. در حالیکه من با کلام استاد هرروز و هرلحظه میفهمم که نه تنها آینده ، نامعلوم نیست ، بلکه هیچ چیز معلوم تر از آینده نیست ….. اگر فاصله های ذهنی برداشته شوند و من به خدایم بچسبم ، آینده در دستان من شکل میگیرد و جهانی را به رقص در می آورم ….

خانم شایسته عزیزم ! بیشتر از اینکه دلم بخواهد تو را ببینم ، آرزو دارم درون تو را درک کنم … مثل تو آرام ، مثل تو عاشق آدم ها ، مثل تو دریادل ، مثل تو خوب …. نه اینکه خصلتهای خوب تو باعث تعریف شوند بلکه این خوب بودن ها اول از هر چیز تو را با خودت در صلح فرو میبرند و بعد فایده شان به اطرافیانت می رسند … من دوست دارم مثل تو با خودم در صلح باشم ….

هر قسمت از این سفر گرانبها ، پنجره ای از «شدن ها» را به رویم می گشاید ، که میشود ، میشود جورهای دیگری زندگی را ساخت و ما باید بپذیریم که زندگیمان را خودمان ساخته ایم اما با بدترین مصالح ، و من با حضور در این سفر ، میفهمم و باور می کنم که برای ، « ساختن » باید مصالح مرغوب به کار برد تا زندگی آن کاخ دلخواه محل سکونتت و یا آن کلبه جنگلی زیبایی باشد که روح تو از بدو تولد در انتظار آرام گرفتن و لذت بردن و تجربه زندگی زمینی در آن را داشت ….. و استاد میگوید ، ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست و من هرروز و هرلحظه بیشتر این را میفهمم …. چرا که هر آنچه در زندگی استاد میبینم و روزی به چشم مادیات به آنها نگاه میکردم ، اکنون میفهمم که پاداش های خدا هستند که به واسطه لیاقت ایشان در زندگیش وجود دارند و هرروز بیشتر و بیشتر میشوند و نتیجه میگیرم که ثروت آنقدر معنویست که بعنوان پاداش لایق شدن ها توسط پروردگار ، عرضه میگردد … و خداوند در مدارهای بالاتر ، ثروت بیشتری میدهد ، پس ثروت آنقدر معنویست که هرچه بالاتر میروی و به خدا نزدیک تر میشوی ، بیشتر احاطه ات میکند ، بیشتر غرق نعمت میشوی ، صراط الذین انعمت علیهم ، غیر المغضوب علیهم و الضالین ، راه مستقیم ، راه نعمت هاست …..

خانم شایسته عزیزم میدانم تو با عشقی که در درون داری اقدام به عمل میکنی و هربار بهتر از قبل در قالب فیلم ها و فایل ها می درخشی و این رسالت توست اما من هم دلم میخواهد با یک تشکر بزرگ و یک سپاسگزاری عظیم ، احساس خوب خودم را نشانت بدهم و بدانی که چقدر همپای قرص و محکمی در این سفر با تو و استاد عزیزم هستم … خوش باشید