سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۰ - صفحه 41

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ»

«أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ»

سلام ودرود به استاد عزیزم به مریم جان و دوستان همسفرم

امیدوارم حال دلتون عالی و باران نعمتها همواره رگباری به زندگیتون بباره.

خدایا شکرت امروز هم یه بارون بینظیر بهاری روزیمون کردی یه هوای پاک وتمیز، مثل آینه شده همه جا شفاف و زیبا ،امروز اینجا آسمون هم آبی بود و بدون ابر ،یه قسمتش ابرهای بارونی بود اصلا بارون شدید ، تگرگ ،رعد و برق صدای غرش آسمون نور خورشید همه قاطی پاتی بود سبزی درختها و رنگ زیبای گلها، پرواز پرنده ها زیر بارون دیوانه کننده بود ،انگار همه لذتها یجا داشت میرفت تو وجود آدم، اینقدر زیبایی بود دلم نمیومد از جلوی پنجره برم کنار، الهی شکرت برای بودنت برای اینکه تنها و تنها تویی که رزاقی الهی شکرت.

هرروز که میگذره بیشتر یاد میگیرم از خدا سوال بپرسم برای هر چیزی، البته خیلی میزانش ناچیزه ولی تلاش میکنم ذهنم رو براش تربیت کنم که از خداوند سوال کنم، برای من از بچگی خیییلی کارها نشد نداشت ،خیلی چیزها بسادگی قابل حل بود البته در مقیاسی غیر از مشکلات زندگی چون پذیرفته بودم طبیعیه که زندگی بالا پایین داشته باشه باید سوخت و ساخت وقتی کاری ازت بر نمیاد باید بپذیری و تحمل کنی این امتحانه و هرکی در تحمل کردن توانمندتر باشه خدا بیشتر ازش راضیه، پس قطعا هیچ تلاشی برای حلش یا اتفاق نمیفتاد یا با عقل ناقصی بود که شدن مشکلو بیشتر میکرد،ولی تو تجربه های دیگه چطور نمیدونم اما برای من تقریبا همه چیز راه حل داشت واسه همین همیشه به مغز بودن معروف بودم تا وقتی که با شما آشنا شدم و فهمیدم چون ناخودآگاه باور داشتم، به حل خیلی سریع و راحت مسائل روزمره هدایت میشدم.

و بعد هم که به لطف آموزشهای استاد نازنینم یاد گرفتم تضاد چیه ،امتحان الهی چیه ، اینکه چقدر میشه ساده حلشون کرد،جاهایی که حواسم هست و نشونه هارو میفهمم چه زیبا مسایلم حل میشن ، اینکه اگه از حل مسئله فرار کنم اجازه نمیدم ظرفم بزرگ بشه وجودم رشد کنه و همه اینها رو مدیون شما عزیزانم هستم.

الان که بیشتر از قبل درک میکنم باید و باید برای رسیدن به خواسته ها یسری مسایلو حل کنم چون برای رشد وجودم و آماده شدن ظرفم نیازه ، شکر خدا خیییییلی خیییییلی رها تر شدم نسبت به خواسته ام، اون احساس عجله ، دیر شدن که البته باز به دلیل وجود یسری مسایل دیگه در وجودمه ، کمتر شده و حتی سعی میکنم اون چیزهایی رو که باعث عجله من در وجودمه حلشون کنم . میدونم که اگه ظرفم آماده و اندازه هدفم نباشه نتیجه برام رنج آور و نه لذت بخش خواهد بود.

خودمو سپردم به خداوند ، تازه دارم حرفهاشو میشنوم ، پاسخهاشو دریافت میکنم ، عشقشو حمایتشو درک میکنم ، قلبم هرروز باز و بازتر میشه و همه اینها رو مدیون استاد توحیدی و بزرگوارم هستم که سخاوتمندانه داره کنار عزیز دلش برای گسترش توحید تلاش میکنه .

سپاسگزار خداوند هستم که بهم توفیق نوشتن عطا کرد و امروز کمکم کرد یکم وارد یه ترس بزرگ بشم که سر راه هدفم هست و خداوند بهم گفته با غلبه بر این ترسها جوانه بذری که کاشتم شروع به رشدی قدرتمندانه میکنه ، عاشقشم ،عاشقتونم در پناه رب العالمین باشید.