سفر به دور آمریکا | قسمت 100 - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

530 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اكرم آرمندي گفته:
    مدت عضویت: 2903 روز

    بهار دوست وهم فرکانسی عزیزم

    چقدر خوشحالم از اینکه دوست ارزشمند وخوش قلم و توانمندی دارم که به زیبایی هر چه تمامتر با نگارش وزین وپر محتوا لذت این سفر رو دو چندان میکنه . ??

    دوستم برقرار وپاینده باشی ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سیدسجاد موسوی گفته:
    مدت عضویت: 3834 روز

    سلام براستاد گرانقدر وخانم شایسته ومایک عزیز

    من کلا خیلی فعالیتم توی سایت کمه وهرزگاهی نظرات دوستان رو پایین فایلا میخونم و میشه گفت تقریبا تموم فایلهای سفرنامه رو دیدم مکان ها مناظر جاده ها غذاها ماشین ها وامکانات رویایی و جدا اکثر مواقع کیف کردم ولذت بردم

    ولی شاید سوال یا حرف دلی که میخوام الان بزنم یه کم بدبینانه و شایدم اصلا تایید نشه برای این روی سایت قرار بگیره ولی سوالی که خیلی اذیتم میکنه و نمیتونم جوابی یا احساسی براش پیدا کنم .این سوال اینه که {{{{اخرش که چی؟}}}}

    اگه من تموم غذاهای دنیا مکاهان های رویایی دنیا ماشین ها موتورها خونه های دنیا رو ببینم و داشته باشم خب بعدش .ممکنه بگید بعدش ماشین خونه ومکان رویایی تر وهمینجور تکامل تا…………………..الی ابد

    نمیدونم شاید این سوال شیطانی باشه وشاید طبیعی نمیدونم ولی میدونم که هست بااین سوال چه کنم استاد ؟؟؟

    چون گفتید هرسوالی راجه به سفرنامه داشتید بپرسید بپرسیدم

    ارادت مند شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      امید محسنی گفته:
      مدت عضویت: 2737 روز

      البته این سوال را خود ایشان جواب میدهند اما چیزی که به ذهن من میرسد این است

      من میدانم که زندگیم ابدی است و این زندگی با این بدن جسمانی تنها قسمت کوچکی از مسیر است.

      اگر اینطور فکر کنم که من مثلا در طول 50 سال کلی روی خودم کار کنم و ثروت زیادی بدست بیاورم و موقع مرگ باید همه را بگذارم و بروم قطعا ناامید میشوم و حس بدی به من میدهد، و همین بوجود آمدن حس بد یک آلارم است که این فکر من و سوال من از جای درستی نیامده.

      مهم نیست در این جهان از لحاظ مادی چه چیزی بدست بیاوریم (در مقایسه با زندگی ابدی ما اهمیت کمی دارد) ،مهم این است که در این مسیر روح ما چقدر خالصتر میشود چگونه تکامل پیدا میکند و چه تجربیاتی در این مسیر کسب کرده.

      موقعی که یک جنین در رحم مادر در حال رشد است اگر بخواهد فکر کند که دست و پا به چه دردش میخورد و یا چه احتیاجی به چشم و گوش دارد ، برای آن جهانی که در آن لحظه در آن قرار دارد سوال درستی است

      ولی حالا ما میدانیم که خداوند میدانسته که در ادامه زندگی ما به دست و پا و چشم وگوش نیاز خواهیم داشت و بدرستی این مسیر را برای تکامل ما در آن زمان در نظر گرفته بود.

      ما نمیدانیم بعد از رفتن از این جهان و در عالم بعدی به چه چیزهایی نیاز خواهیم داشت ،اما خداوند میداند.

      خداوند میداند و هر لحظه ما را هدایت میکند تا چیزهای ضروری برای زندگی در عالم بعدی(که احتمالا یک زندگی روحانی خواهد بود) را بدست بیاوریم.

      هر وقت که حس خوبی داشته باشم خوشحال باشم بخندم و احساس رضایت کنم ، میدانم که دارم ابزارهای مورد نیازم برای زندگی در عالم بعدی را بدست می آورم(هر چند که ممکن است الان بخوبی درکشان نکنم).

      وقتی به گذشته بر میگردم به آن دوران که در رحم مادر در حال تکامل بودم ، ایمانم به خداوند چند برابر میشود.

      خدای من بخوبی راه را می داند و اعتماد به او در این مسیر بهترین گزینه خواهد بود.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    احمد رضا گفته:
    مدت عضویت: 3776 روز

    سلام من دیدم ک استاد توی گوشیش داشت یه سری از کامنت ها رو میخوند.میخواستم ببینم امکانش هست ک من هر روز مثلا دهتا یا بیستا از بهترین کامنت های دوستان که مثل یک رنکینگ از یک تا بیست هست رو بخونیم؟یا بر اساس بیشترین امتیاز یا بهترین اگاهی ها یا هر دسته بندی دیگه ای…چون دوست دارم جز برنامه هام خوندن کامنت ها رو بذارم ولی نمیدونم کدوما رو بخونم بهتره…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    احمد رضا گفته:
    مدت عضویت: 3776 روز

    ایده یا پیشنهاد خودم برای کامنت ها اینه که کامنت های تایید شده در هر صفحه اونا دوسه کامنت مشخص شده رو توی یک صفحه ای برای هر روز در دسترس بذارید.

    درضمن این لایک سبز که تو بعضی کامنت ها هست هم جریانش رو نمیدونم.لطفا یه توضیحی بدید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سیده سمانه لایق گفته:
    مدت عضویت: 3361 روز

    سلام عزیزانم

    استاد خیلی خیلی لذت بردم از این قسمت..چقد قشنگ حرف زدین.چقد هماهنگ بودین با جهان!!!

    استاد با اینکه ناراحت شدم از تموم شدن سفرنامه و اصلا دلم گرفت ولی به نظرم کارتون منطقی و قابل قبوله که دلتون میخاد با راحتی و آزادی تمام از لحظات سفر لذت ببرید اصلا واقعیتش اگه خود من بودم شاید هرگز این کارو نمیکردم و ترجبح می دادم که خودم درکنار خانواده از سفر لذت ببرم نه اینکه همش بفکر ضبط و تدوین و پخش این لحظه ها برای بقیه باشم!!برای همین میگم کار مریم جون خیلی ارزشمنده و شما که همراهی کردین..و نظرتون کاملا قابل پذیرشه..

    استاد بهتون افتخار میکنم به عنوان یک انسان(یک همنوع)که تونستین به خودتون تسلط پیدا کنین و به خواسته هاتون برسید..می دونم که خیلی سخته ولی شما این کار سختو ممکنش کردین.

    ایشالا بهتون تو بقیه این سفر سه نفره با مایک یا دونفره تون با هم خوش بگذره ،لطفا هر از چندی هم ما رو با شیرینی های زندگیتون شریک کنین..ممنون..

    کاش این امکان وجود داشت که هر کس از بچه ها که میخواست و می تونست با شما تو این سفر شریک می شدو از نزدیک باهاتون همسفر میشد..من خودم خیلی دلم می خواد که با همسرم باهاتون همسفر شیم حداقل یه بخشهایی از سفر رو…

    استاد؟!

    سوالای من:(راستی اگه تمایل داشتین عمومیش کنین اگه نه خودتون بخونید ، باز اگه تمایل داشتین جواب بدین اگه نه که هیچ.من فقط طبق فرموده خودتون هر سوالی به ذهنم رسیده میپرسم)

    1- شما 3ماه تنهایی به این سفر ادامه دادین؟؟؟چون مریم جون قسمت قبل گفت که 3ماهه اومدیم تمپا و مایک درس میخونه و استاد به سفر ادامه دادو..سوالم اینه که تنهایی 3 ماه چطور دووم آوردین؟وحالا بعدش مریم اومد پیشتون مایک رو چطور دلتون اومد تنها بفرستید بره و این مدت تنها بمونه دور از شما؟

    2-استاد درباره روابط آقایون و خانوما میخواستم بپرسم که اونجا دست میدن و روبوسی میکنن..ما به عنوان مسلمان که تو دینمون سفارش به عدم لمس نامحرم شده چه رفتاری باید نشون بدیم ؟میشه کامل توضیح بدین؟

    3-استاد من حس میکنم مایک زیاد شاد نیست .چرا؟آیا این احساس منه یا واقیته؟شما از مایک شادترید..مایک تو چهرش غم و بی حسی هست اون شور نوجوونی و جوونی رو نداره.مث شما اونقدبگو بخند نیس ..اون الان باید خیلی پرانرژی تر از اینا باشه بنظرم…برام واقعا سوال بود.

    4-استاد یکم دلم گرفته ازخودم که تواناییمو ازش غافل شدم و بهش نپرداختم. گاها تو بعضی موقعیتها استرس میگیرم بایدغلبه کنم بهش.. احساس میکنم به یه نیرو و انرژی بالا که بتونه کمکم کنه نیاز دارم ..اینجور موقعا شما چیکار میکنین؟خوبه که شما فوتبال بازی میکنین ولی من اصلا خوشم نمیاد..

    5-استاد شما ادم خاصی هستین با علایق خاص! چه جالب که دلتون میخاد همش تو سفرباشین .چرا دلتون میخاد؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: