https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/12/abasmanesh-12.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-12-30 08:52:322024-02-25 05:27:43سفر به دور آمریکا | قسمت 103
203نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
هر چی بیشتر صحبت های استاد رو گوش میدم چه در مورد قوانین و موضوعات مختلف انگار اگاهی هایی ک دریافت میکنم هر چی بیشتر میگذره جنس اون اگاهی فرق میکنه برام
انگار خیالم راحتتر میشه
بهتر میفهمم و درک میکنم ک داستان زندگی چیه
مخصوصا در مورد مفاهیم قران صحبت میشه من چون قبلا فقط عربی میخوندم ماه رمضان بع ترتیب ک تو یک ماه بتونم ختم قران بدم (من اصلا ادم مذهبی نیستم)ک مثلا ثواب عظیمی ببرم از خوندنش و الان با استاد همچی فرق میکنه و من خوشحالم ک فارسی قران رو چند بار خوندم نه بخاطر ثوابش بخاطر اینکه زندگی ک بخاطر ترس از خدا بوده رو تو ذهنم عوض شده شده زندگی پراز شکر گزاری به خدا و خداوندی ک استاد از قران برامون اشکار کرده ک خیلی مهربانه رزاقه و….چقد دوسداشتنیه ای خدای بخشنده و بخشایشگر
و خداروشکر میکنم بخاطر این اگاهی هایی ک دارم دریافت میکنم ک زندگی راحتتری داشته باشم.
اول از همه ممنونم ازتون که این وقت رو گذاشتید و به سوال های دوستان پاسخ دادید. :)
من میخوام نظرم رو در مورد اون قسمت از حرف هاتون که در مورد حمایت دیگران بود، بگم.
حمایت که، فکر میکنم لغت “کنترل گری” در حال حاضر در مورد موضوع مورد صحبت من مناسب تر باشه.
ما هممون ایرانی هستیم و تو خانواده های ایرانی و با فرهنگ ایرانی بزرگ شدیم. همینطور که بیشترمون احتمالا باهاش برخورد کردیم، والدین ایرانی تمایل زیادی برای وابسته کردن فرزندانشون به خودشون دارند.
ما توی فرهنگمون، به این عمل اسم “سلطه گری” و “کنترل گری” نمیدیم و لباس “نگرانی”، “محبت” و “خیرخواهی” رو تنش کردیم و عموما با این چهره و با این اسم ها میشناسیمش.
خاطرم هست، زمان دانشجویی با پدرم تماسی داشتم و بین صحبت ها، تمایلم به کار کردن هم مطرح شد.
پدرم گفت که اصلا نیاز نیست به فکر کار کردن باشی و تو فقط درس بخون و خوش بگذرون و ما برات پول میفرستیم..!
یعنی نه تنها از سن پایین تر من رو سوق ندادند که مستقل بشم و وارد جامعه بشم و تجربه های بزرگی کسب کنم، بلکه همچنان حتی مخالفش هم هستند!
توی پرانتز اضافه کنم که متاسفانه بعضی از خانواده های ایرانی کار کردن بچه هاشون رو مساوی با بی کفایت بودن خودشون در امر تامین مخارج تلقی میکنند و ازین جهت حتی به نوعی بهشون بر می خوره که فرزندانشون بخوان کار کنند و به دنبال این تفکر با تامین مخارج فرزند احساس کفایت میکنند و به نظرم یکی از دلایل تمایلشون برای وابسته کردن فرزندانشون به خودشون هم همین هست..
خلاصه من هیچوقت با این طرز فکر خانواده م موافق نبودم و همچنان هم متاسفانه با برچسب های “نگرانی”، “دلسوزی” و جملاتی مثل “خب من مادرم تا مادر نشی درک نمیکنی”، من رو تا حدی تحت “سلطه” و “کنترل” خودشون قرار دادند. شاید فکر کنید این کلمات، کلمات بسیار سنگینی برای بیان منظورم هستند، اما دقیقا احساس من همین هست.
صحبتی که استاد در ادامه کردند دقیقا از دل من بود، اونجا که گفتند: من اصلا خوشم نمیاد کسی نگرانم بشه یا بخوام اطلاعی برای کارهام به کسی بدم. من از کوچکترین چیزی که بخواد آزادیم رو بگیره بدم میاد.
شاید یک مقدار عجیب باشه، اما من دقیقا همیشه از اینکه بخوام برای حتی کارهای خیلی عادی مثل اینکه “دارم تا سوپر میرم” هم به کسی خبر و اطلاع بدم، بَدم میومد. و همیشه خانواده م تعجب میکردند و از من طلبکار میشدن که خب این کاملا طبیعیه که ما به هم خبر بدیم کجا میریم تا بقیه یک وقت نگران نشن. نمیخوام الان بگم نظر اونا درسته یا خواسته ی من. فقط میخوام بگم در هر صورت من همیشه این میل شدید رو داشتم. آزادی و رهایی صد درصد. همینکه حتی کسی یا کسایی منتظرم باشند که من معمولا تا فلان موقع برگردم خونه، یا توضیح بدم کجا بودم و با کیا بودم خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکنید روح آزاد و یاغی من رو تحت فشار قرار میده.
خانواده ی من خانواده ی بسته با کنترل گری زیادی نیستند. من کاملا آزادم کارهای مورد علاقه م رو بکنم و خودمم در موردش کاملا جدی و محکم هستم. اما حتی کوچکترین اطلاع دادن ها رو هم دوست ندارم و همین رو هم زنجیری هر چند کوچیک به پاهام میبینم که دوست دارم کاملا قطعش کنم.
متاسفانه برخی والدین ایرانی نه برای خودشون حق آزادی و تنهایی رو قائل هستند، نه برای فرزندانشون.
هیچ وقت ندیدم پدر و مادرم بخوان یه مدت رو تنها با خودشون وقت بگذرونن و این واقعا برای من عجیبه. چرا آدم ها انقدر باید در هم تنیده بشن که خودیت و هویت مستقل خودشون کم کم کمرنگ بشه..
و متاسفانه برخی از این خانواده ها و اون فضا، فرزندانی رو تحویل میدن که اون فرزندان هم عشق و محبت و دوست داشتن به طرف مقابلشون رو، در کنترل گری و خبر دادن های پی در پی و ارتباط شبانه روزی تلقی میکنند!
امیدوارم که ما آگاه بشیم که روال و خواسته های اون ها، روال عادیش نیست و خودمون برای آزادی هایی که حق انسانیمون هست تلاش کنیم و عدم همراهی و خوش نیومدن اون هارو به جون بخریم.
چون طبیعی و عادیش “آزادی عمل کامل” هست و اگر اون به اصطلاح “نگرانی” دیگران، هر کسی، داره به من حس بدی میده و آزادی عمل من رو دچار محدودیت میکنه پس یه جای کار ایراد داره و طبیعی نیست.
هر چی میرم جلوتر می بینم تمام موفقیت های یک انسان از این درک قوانین هست
اصلا نمیشه کسی بدون اینکه قانون رو بدونه ، در کسب و کارش ، در روابطش و در هر کاری که فکرشو می کنه موفق شود
قانون . قانون و قانون💎💎💎💎💎💎
من گزارش دو تا از عزیزان رو در رشته های ورزشی می دیدم و خیلی هم آدمهای موفقی بودن اما همش منتظر حمایت از سمت رسانه ، از سمت پدر و مادر و هز سمت فدراسیون رشته شون بودن و خیلی هم تاکید داشتن که چرا در رشته ی مورد علاقه ای که هستن پول نیست و پول بهشون نمیدن و این رو بستش داده بودن به اینکه آره دیگه همینه و باید آدم سختی بکشه و تکرار می کردن که میدونیم پول توش نیست ولی ما می مونیم۸
در صورتیکه اگر قانون رو بلد بودن و قانون رو میدونستن یه لحظه هم به حمایت از طرف دیگران فکر نمیکردن تا پول سمتشون بیاد
این عزیزان ورزشکار چقدر سختی در زندگیشون کشیده بودن و تونسته بودن با کنترل ذهن دوباره به مسیر خودشون ادامه بدن و موفقیت کسب کنن و من تحسین میکنم کنترل ذهنی که داشتن
اما نکته ای که خیلی برام جالب بود اینکه باورشون این بود که برای اینکه در این ورزش موفق هستن مرهونه اون سختی هاست ، در صورتیکه اصلا اینطور نیست نباید سختی در کار باشه
به قول ااستاد سختیها دوست هستن با تو
اونها اومدن تا تو به موفقیت برسی.در صورتیکه باور ما اینکه باید سختی کشید تا به یه جایی برسی
این دو عزیز برای کنترل ذهنی که داشتن موفق شده اند
برای موندن در این رشته مورد علاقه
برای ادامه دادن
برای کنترل نجواها
الان در این جایگاه هستن
وگرنه در هیچ کاری سختی نیست
و نباید به سختی های راه فکر کرد
………..
این گزارش خیلی برای من درس داشت
و خیلی این دو عزیز که خانم بودن را تحسین کردم و درس گرفتم که با وجود تمام صحبت هاشون باز هم در کار و رشته ی مورد علاقشون موندن ، مدال گرفتن . به خودشون افتخار می کنن و اینقدر خودشون رو بزرگ می بینن خدا را شکر
استاد استاد استاد … خیلی ممنونم ازت ، نمیدونی چند تا ترمز ذهنی قوی با همین فایل تو ذهن من آزاد کردی … 😂😂😂
از ابتدای فایل اون موضوع تنهایی و خلوت کردن با خود رو که گفتین خیلی ارزشمند بود و نکاتی که در ادامه در مورد خانواده تون گفتین خیلی ارزشمند بود . در ادامه اون نکاتی که در مورد مایک گفتین خیلی خیلی تحسین برانگیز بود و البته از پدر ارزشمندی چون شما قطعا باید پسری به ارزشمندی و فرهیختگی مایک تربیت بشه.
نکاتی که در خصوص رانندگی و گواهینامه گفتین خیلی جالب بود .
اون حلال و حروم ها رو که گفتین خیلی خیلی خیلی جالب بود و با توضیحات شما عملا یه ترمز قوی رو آزاد کردین … 😉😉😍😍
سپاس از شما .
⚠️⚠️این دومین فایلی هست که امروز دارم میبینم که شما دارین توصیه میکنید به باز کردن و مطالعه قرآن و از امروز ظهر شروع کردم مجددا با کاغذ و قلم مطالعه و نکته برداری از آیات قرآن . ⚠️بعنوان مثال امروز سوره نوح رو شروع کردم و به نکات خیلی مهمی هم رسیدم . نکاتی خیلی ساده که باعث باز شدن درهای نعمت و فراوانی و ثروت میشه ، که نوح به قومش تذکر میده. اول میگه استغفار کنید ، بعدش از توحید و عبادت میگه، بعدش تقوا یا همون کنترل ذهن رو میگه. نهایتا میگه قوم گمراه شدن چون دنباله روی از کسی میکردن که مال و فرزندش چیزی جز خسارت و زیان براش نداشته. یا اینکه افراد گمراه در مسیر گمراهی خودشون فقط باعث افزایش رنج و سختی برای خودشون میشن و اون ماجرای طوفان هم نتیجه کارهای خودشون بوده. «نکته ای داشت که فقط مسیر الله هست که باعث هدایت میشه ، و مسیر غیر الله واگذار میشی به همون فرد و شرایط سخت» حتی یه نکته ریز دیگه که برداشت شخصی من بود این بود که گمراهی یه عده میتونه بر نسل بعد از خودشون هم تاثیر بذاره. یه نکته دیگه اینکه نوح پیامبر قوم خودش بوده،و فقط عذاب به قوم خودش نازل شده. بازم برداشت من اینه که طوفان نوح چیزی شبیه یه سونامی بوده فقط در یک منطقه رخ داده. و همه جهان رو در بر نگرفته.
خدا رو شکر میکنم بخاطر هر لحظه و هر ثانیه هدایتم ، و صمیمانه قدردان تون هستم استاد عباس منش عزیز 🌹🌹🌹
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ممنون از فایلهایی که تهیه میکنید و اینقدر زیبا و عالی در اختیارمون میزارید. من امروز خیلی خیلی این فایل برام نشونه بود و خیلی درس گرفتم از اینکه به عنوان خانم کاملا خودکفا باشم و کارهام رو خودم انجام بدم و وابستگی هام رو به فرزندان و همسرم کم کنم و به دلبستگی تبدیل کنم، تصمیم گرفتم که به یک مسافرت تنهایی برم و درخواست دادم، خیلی خوشحالم که شما رو دارم و یک دست پرتوان خداوند هستید برام و خدارو شکر میکنم که در این مسیر زیبا هستم. شروع کردم و دارم روی عزت نفسم کار میکنم و بابت الگویی به این قدرتمندی یعنی خانم شایسته خدا رو شاکرم. خیلی خوشحالم که میتونم ترسهام رو شناسایی کنم و برای کمرنگ کردنشون حرکت کنم. 😍😍
درودخدمت استادعباسمنش گرامی وهمه ی بزرگوارانی که چنین فضایی رو دراین سایت برای مابوجودآوردندکه بتونیم براحتی به فایلهادسترسی داشته باشیم وازصحبت های ارزشمندایشان بهرهمندبشیم.فایل سفربه دورآمریکاروگوش کردم وازتک تک پاسخ هاتون به سوالهای پرسیده شده درسهاآموختم واقعاسپاسگزارم جناب عباسمنش،اماپاسخ تون به بحث گوشت یاخوراک حلال وحرام رو باجان ودل نیوش جان کردم نه که فقط شنیدم.خیلی خیلی باگفته هاتون دراین مورد موافقم و لذت بردم از آگاهی ،دانش واستدلالتون،بسیارحکیمانه بود،واقعاممنونم.جای این صحبت واقعاخالی بود،وازنظرمن یک gap بزرگ بودکه بهش پرداخته نشده بودوبه زیبایی مطرح شد.امیدکه این سایت دانشگاه گونه شماروزی مملواز تمامی دانش پژوهان هموطنم شودوابهامات به همین سادگی رفع شوند. سپاس فراوان دارم از حضورتون🙏
اگر تو خودت جذاب باشی، پیام تو هم جذاب خواهد بود. و اگر اندیشههای آسمانی و الهی واقعاً در تو زنده باشند و به جریان بیفتند تو از جذابیت الهی برخوردار میشوی. در این صورت دعوت تو اثر گذار است و پیام تو در روح مخاطب ات نفوذ میکند. اگر تو بدانی چه میگویی، دیگری هم خودبخود به فهم آنچه تو میدانی نزدیک خواهد شد اما اگر شعارهای توخالی بدهی، دیگری خیلی زود میبیند که تو خودت هم آنرا نداری. وقتی چیزی را داری میتوانی آن را به دیگری هم بدهی یا لااقل دیگری را در معرض آن قرار دهی و اگر نداشته باشی تلاش تو بی فایده است. پس برای اینکه دعوت تو اثرگذار باشد، ابتدا خودت خدا را داشته باش و از او برخوردار شو. تا آتش نگیری نمیتوانی بسوزانی. پس آن آتش را تجربه کن تا امکان ذوب کردن یخها و انجماد اذهان دیگر را هم داشته باشی. برای اینکه کسی را به خدا بازگردانی، کافی است که بتوانی ذرهای پلکهایش را از هم باز کنی. اگر یک شعاع نورانی از این روزنه وارد شود، چشم به دنبال نور بیشتر خواهد بود.
وچقدرواضح جواب سوالم وچیزی که درموردش فکرمیکردم رودریافت کردم
چقدراین فرکانس عالیه استادعاشقتم بااین قوانینی که اموزش میدی
مادرم من روهم کلالوس باراوردولی من تصمبم گرفتم ازسن۲۰سالگی که الان۳۰سالم هست برم توبازاروبامردم معاشرت داشته باشم وچیرهای جدیدیادبگیرم ولی اگرنمیرفتم وهمینطوروقت خودموبیهوده میگزروندم الان که ۳۰سالم هست قطعایک افسردگی شدیدگرفته بودم ولی کلادوست داشتم تغییرکنم چون مادرم ازپدرم بیشترمنوحمایت میکردوالان هم میخوادولی کمترشده چون من خودم نمیخوام وخیلی تغییرکردم توابن چندسال وتغییرات بیشترم اشنایی باشمابودتواین یک سالونیم شایدم بیشتربه لطف الله
من هم تنهایی رودوست دارم ولی قبلامیگفتم چرامن تنهام ودوستام منودعوت نمیکنندولی الان باتنهایی خودم راحتم وبیشترباخودم وخدای خودم حرف میزنم وایده میگیرم وتصمیمات بهترمیگیرم برای زندگیم
ارزودارم که من هم مثل شمابه این حدازشجاعت وایمان به خداوندبرسم ویک انسان خودساخته وثروتمندباشم ومیشودحتی بهترازشماعمل کردونتایجم بیشترازشماباشه با درست عمل کردن به این قوانین بدون تغییرخداوندمتعال
نشانه ای خواستم برای سفری که انشا الله در آینده پیش رو داریم. و چقدر زیبا این فایل اولش با سوال شروع کردین که چطور تنها سفر کردین . خدای من . شکرت شکرت
این نشانه امروز من برای عدم وابستگی و توانایی به تنهایی مسافرت رفتن . خلوت و رشد ، ایمان و توحید ، غلبه بر ترس ها،
خدای خوبم که به هزار طریق با بندگانت و من سخن میگویی ما را به راه راست هدایت فرما ،
بهترین سفرها ، و زیارت خانه خودت
با بهترین همراهان و همراهی خودت نصیب دوستانم و من بگردان. آمین
از خداوند بخاطر وجود شما دو عزیز هزاران بار سپاسگذارم بخاطر اینکه هم وطن هستید و بخاطر اینکه افتخارایرانی هستید وبخصوص فارسی زبان هستید شما باعث دلگرمی و سمبل نعمت و برکت و آرامش هستید خدا رو شکر گذارم برای اینکه تو سایت استاد عضو هستم و از تجربیات شما عزیزان بهرمند هستم و در این مدت من خیلی تغیر کردم روابط با همسرم با افراد شرکت و جامعه و نگاهم به ثروت و ثروتمندان جامعه واینکه باورم نسبت به دنیای پیرامونم که هر آنچه که بخواهم در زندگی اتفاق میفته دنیا در حال گسترشه و ماهم در حال گسترش هستیم ومن با آرامش پیش میرم و شکرگذاره این همه باور به زیبایی و باور به فراوانی هستم.
بسیار بسیار از استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته عزیز و مدیر فنی سایت محترم عباس منش تشکر میکنم
به نام رب رزاقم و خدای زیباییها
با سلام به دو استاد عزیزم
هر چی بیشتر صحبت های استاد رو گوش میدم چه در مورد قوانین و موضوعات مختلف انگار اگاهی هایی ک دریافت میکنم هر چی بیشتر میگذره جنس اون اگاهی فرق میکنه برام
انگار خیالم راحتتر میشه
بهتر میفهمم و درک میکنم ک داستان زندگی چیه
مخصوصا در مورد مفاهیم قران صحبت میشه من چون قبلا فقط عربی میخوندم ماه رمضان بع ترتیب ک تو یک ماه بتونم ختم قران بدم (من اصلا ادم مذهبی نیستم)ک مثلا ثواب عظیمی ببرم از خوندنش و الان با استاد همچی فرق میکنه و من خوشحالم ک فارسی قران رو چند بار خوندم نه بخاطر ثوابش بخاطر اینکه زندگی ک بخاطر ترس از خدا بوده رو تو ذهنم عوض شده شده زندگی پراز شکر گزاری به خدا و خداوندی ک استاد از قران برامون اشکار کرده ک خیلی مهربانه رزاقه و….چقد دوسداشتنیه ای خدای بخشنده و بخشایشگر
و خداروشکر میکنم بخاطر این اگاهی هایی ک دارم دریافت میکنم ک زندگی راحتتری داشته باشم.
در پناه رب رزاق شاد و سالم و ثروتمند باشید
به نام خداوند بسیار بخشنده ی بسیار مهربان
سلام،
اول از همه ممنونم ازتون که این وقت رو گذاشتید و به سوال های دوستان پاسخ دادید. :)
من میخوام نظرم رو در مورد اون قسمت از حرف هاتون که در مورد حمایت دیگران بود، بگم.
حمایت که، فکر میکنم لغت “کنترل گری” در حال حاضر در مورد موضوع مورد صحبت من مناسب تر باشه.
ما هممون ایرانی هستیم و تو خانواده های ایرانی و با فرهنگ ایرانی بزرگ شدیم. همینطور که بیشترمون احتمالا باهاش برخورد کردیم، والدین ایرانی تمایل زیادی برای وابسته کردن فرزندانشون به خودشون دارند.
ما توی فرهنگمون، به این عمل اسم “سلطه گری” و “کنترل گری” نمیدیم و لباس “نگرانی”، “محبت” و “خیرخواهی” رو تنش کردیم و عموما با این چهره و با این اسم ها میشناسیمش.
خاطرم هست، زمان دانشجویی با پدرم تماسی داشتم و بین صحبت ها، تمایلم به کار کردن هم مطرح شد.
پدرم گفت که اصلا نیاز نیست به فکر کار کردن باشی و تو فقط درس بخون و خوش بگذرون و ما برات پول میفرستیم..!
یعنی نه تنها از سن پایین تر من رو سوق ندادند که مستقل بشم و وارد جامعه بشم و تجربه های بزرگی کسب کنم، بلکه همچنان حتی مخالفش هم هستند!
توی پرانتز اضافه کنم که متاسفانه بعضی از خانواده های ایرانی کار کردن بچه هاشون رو مساوی با بی کفایت بودن خودشون در امر تامین مخارج تلقی میکنند و ازین جهت حتی به نوعی بهشون بر می خوره که فرزندانشون بخوان کار کنند و به دنبال این تفکر با تامین مخارج فرزند احساس کفایت میکنند و به نظرم یکی از دلایل تمایلشون برای وابسته کردن فرزندانشون به خودشون هم همین هست..
خلاصه من هیچوقت با این طرز فکر خانواده م موافق نبودم و همچنان هم متاسفانه با برچسب های “نگرانی”، “دلسوزی” و جملاتی مثل “خب من مادرم تا مادر نشی درک نمیکنی”، من رو تا حدی تحت “سلطه” و “کنترل” خودشون قرار دادند. شاید فکر کنید این کلمات، کلمات بسیار سنگینی برای بیان منظورم هستند، اما دقیقا احساس من همین هست.
صحبتی که استاد در ادامه کردند دقیقا از دل من بود، اونجا که گفتند: من اصلا خوشم نمیاد کسی نگرانم بشه یا بخوام اطلاعی برای کارهام به کسی بدم. من از کوچکترین چیزی که بخواد آزادیم رو بگیره بدم میاد.
شاید یک مقدار عجیب باشه، اما من دقیقا همیشه از اینکه بخوام برای حتی کارهای خیلی عادی مثل اینکه “دارم تا سوپر میرم” هم به کسی خبر و اطلاع بدم، بَدم میومد. و همیشه خانواده م تعجب میکردند و از من طلبکار میشدن که خب این کاملا طبیعیه که ما به هم خبر بدیم کجا میریم تا بقیه یک وقت نگران نشن. نمیخوام الان بگم نظر اونا درسته یا خواسته ی من. فقط میخوام بگم در هر صورت من همیشه این میل شدید رو داشتم. آزادی و رهایی صد درصد. همینکه حتی کسی یا کسایی منتظرم باشند که من معمولا تا فلان موقع برگردم خونه، یا توضیح بدم کجا بودم و با کیا بودم خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکنید روح آزاد و یاغی من رو تحت فشار قرار میده.
خانواده ی من خانواده ی بسته با کنترل گری زیادی نیستند. من کاملا آزادم کارهای مورد علاقه م رو بکنم و خودمم در موردش کاملا جدی و محکم هستم. اما حتی کوچکترین اطلاع دادن ها رو هم دوست ندارم و همین رو هم زنجیری هر چند کوچیک به پاهام میبینم که دوست دارم کاملا قطعش کنم.
متاسفانه برخی والدین ایرانی نه برای خودشون حق آزادی و تنهایی رو قائل هستند، نه برای فرزندانشون.
هیچ وقت ندیدم پدر و مادرم بخوان یه مدت رو تنها با خودشون وقت بگذرونن و این واقعا برای من عجیبه. چرا آدم ها انقدر باید در هم تنیده بشن که خودیت و هویت مستقل خودشون کم کم کمرنگ بشه..
و متاسفانه برخی از این خانواده ها و اون فضا، فرزندانی رو تحویل میدن که اون فرزندان هم عشق و محبت و دوست داشتن به طرف مقابلشون رو، در کنترل گری و خبر دادن های پی در پی و ارتباط شبانه روزی تلقی میکنند!
امیدوارم که ما آگاه بشیم که روال و خواسته های اون ها، روال عادیش نیست و خودمون برای آزادی هایی که حق انسانیمون هست تلاش کنیم و عدم همراهی و خوش نیومدن اون هارو به جون بخریم.
چون طبیعی و عادیش “آزادی عمل کامل” هست و اگر اون به اصطلاح “نگرانی” دیگران، هر کسی، داره به من حس بدی میده و آزادی عمل من رو دچار محدودیت میکنه پس یه جای کار ایراد داره و طبیعی نیست.
به نام خداوند هدایتگر ما
سلام و صد سلام 😍😍😍😍
استاد عزیزم سلام
……..
هر چی میرم جلوتر می بینم تمام موفقیت های یک انسان از این درک قوانین هست
اصلا نمیشه کسی بدون اینکه قانون رو بدونه ، در کسب و کارش ، در روابطش و در هر کاری که فکرشو می کنه موفق شود
قانون . قانون و قانون💎💎💎💎💎💎
من گزارش دو تا از عزیزان رو در رشته های ورزشی می دیدم و خیلی هم آدمهای موفقی بودن اما همش منتظر حمایت از سمت رسانه ، از سمت پدر و مادر و هز سمت فدراسیون رشته شون بودن و خیلی هم تاکید داشتن که چرا در رشته ی مورد علاقه ای که هستن پول نیست و پول بهشون نمیدن و این رو بستش داده بودن به اینکه آره دیگه همینه و باید آدم سختی بکشه و تکرار می کردن که میدونیم پول توش نیست ولی ما می مونیم۸
در صورتیکه اگر قانون رو بلد بودن و قانون رو میدونستن یه لحظه هم به حمایت از طرف دیگران فکر نمیکردن تا پول سمتشون بیاد
این عزیزان ورزشکار چقدر سختی در زندگیشون کشیده بودن و تونسته بودن با کنترل ذهن دوباره به مسیر خودشون ادامه بدن و موفقیت کسب کنن و من تحسین میکنم کنترل ذهنی که داشتن
اما نکته ای که خیلی برام جالب بود اینکه باورشون این بود که برای اینکه در این ورزش موفق هستن مرهونه اون سختی هاست ، در صورتیکه اصلا اینطور نیست نباید سختی در کار باشه
به قول ااستاد سختیها دوست هستن با تو
اونها اومدن تا تو به موفقیت برسی.در صورتیکه باور ما اینکه باید سختی کشید تا به یه جایی برسی
این دو عزیز برای کنترل ذهنی که داشتن موفق شده اند
برای موندن در این رشته مورد علاقه
برای ادامه دادن
برای کنترل نجواها
الان در این جایگاه هستن
وگرنه در هیچ کاری سختی نیست
و نباید به سختی های راه فکر کرد
………..
این گزارش خیلی برای من درس داشت
و خیلی این دو عزیز که خانم بودن را تحسین کردم و درس گرفتم که با وجود تمام صحبت هاشون باز هم در کار و رشته ی مورد علاقشون موندن ، مدال گرفتن . به خودشون افتخار می کنن و اینقدر خودشون رو بزرگ می بینن خدا را شکر
براشون آرزوی موفقیت روز افزون دارم
خیلی خوشحالم در این فضا هستم
سلام و درود به استاد عباس منش دوست داشتنی
استاد استاد استاد … خیلی ممنونم ازت ، نمیدونی چند تا ترمز ذهنی قوی با همین فایل تو ذهن من آزاد کردی … 😂😂😂
از ابتدای فایل اون موضوع تنهایی و خلوت کردن با خود رو که گفتین خیلی ارزشمند بود و نکاتی که در ادامه در مورد خانواده تون گفتین خیلی ارزشمند بود . در ادامه اون نکاتی که در مورد مایک گفتین خیلی خیلی تحسین برانگیز بود و البته از پدر ارزشمندی چون شما قطعا باید پسری به ارزشمندی و فرهیختگی مایک تربیت بشه.
نکاتی که در خصوص رانندگی و گواهینامه گفتین خیلی جالب بود .
اون حلال و حروم ها رو که گفتین خیلی خیلی خیلی جالب بود و با توضیحات شما عملا یه ترمز قوی رو آزاد کردین … 😉😉😍😍
سپاس از شما .
⚠️⚠️این دومین فایلی هست که امروز دارم میبینم که شما دارین توصیه میکنید به باز کردن و مطالعه قرآن و از امروز ظهر شروع کردم مجددا با کاغذ و قلم مطالعه و نکته برداری از آیات قرآن . ⚠️بعنوان مثال امروز سوره نوح رو شروع کردم و به نکات خیلی مهمی هم رسیدم . نکاتی خیلی ساده که باعث باز شدن درهای نعمت و فراوانی و ثروت میشه ، که نوح به قومش تذکر میده. اول میگه استغفار کنید ، بعدش از توحید و عبادت میگه، بعدش تقوا یا همون کنترل ذهن رو میگه. نهایتا میگه قوم گمراه شدن چون دنباله روی از کسی میکردن که مال و فرزندش چیزی جز خسارت و زیان براش نداشته. یا اینکه افراد گمراه در مسیر گمراهی خودشون فقط باعث افزایش رنج و سختی برای خودشون میشن و اون ماجرای طوفان هم نتیجه کارهای خودشون بوده. «نکته ای داشت که فقط مسیر الله هست که باعث هدایت میشه ، و مسیر غیر الله واگذار میشی به همون فرد و شرایط سخت» حتی یه نکته ریز دیگه که برداشت شخصی من بود این بود که گمراهی یه عده میتونه بر نسل بعد از خودشون هم تاثیر بذاره. یه نکته دیگه اینکه نوح پیامبر قوم خودش بوده،و فقط عذاب به قوم خودش نازل شده. بازم برداشت من اینه که طوفان نوح چیزی شبیه یه سونامی بوده فقط در یک منطقه رخ داده. و همه جهان رو در بر نگرفته.
خدا رو شکر میکنم بخاطر هر لحظه و هر ثانیه هدایتم ، و صمیمانه قدردان تون هستم استاد عباس منش عزیز 🌹🌹🌹
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ممنون از فایلهایی که تهیه میکنید و اینقدر زیبا و عالی در اختیارمون میزارید. من امروز خیلی خیلی این فایل برام نشونه بود و خیلی درس گرفتم از اینکه به عنوان خانم کاملا خودکفا باشم و کارهام رو خودم انجام بدم و وابستگی هام رو به فرزندان و همسرم کم کنم و به دلبستگی تبدیل کنم، تصمیم گرفتم که به یک مسافرت تنهایی برم و درخواست دادم، خیلی خوشحالم که شما رو دارم و یک دست پرتوان خداوند هستید برام و خدارو شکر میکنم که در این مسیر زیبا هستم. شروع کردم و دارم روی عزت نفسم کار میکنم و بابت الگویی به این قدرتمندی یعنی خانم شایسته خدا رو شاکرم. خیلی خوشحالم که میتونم ترسهام رو شناسایی کنم و برای کمرنگ کردنشون حرکت کنم. 😍😍
درودخدمت استادعباسمنش گرامی وهمه ی بزرگوارانی که چنین فضایی رو دراین سایت برای مابوجودآوردندکه بتونیم براحتی به فایلهادسترسی داشته باشیم وازصحبت های ارزشمندایشان بهرهمندبشیم.فایل سفربه دورآمریکاروگوش کردم وازتک تک پاسخ هاتون به سوالهای پرسیده شده درسهاآموختم واقعاسپاسگزارم جناب عباسمنش،اماپاسخ تون به بحث گوشت یاخوراک حلال وحرام رو باجان ودل نیوش جان کردم نه که فقط شنیدم.خیلی خیلی باگفته هاتون دراین مورد موافقم و لذت بردم از آگاهی ،دانش واستدلالتون،بسیارحکیمانه بود،واقعاممنونم.جای این صحبت واقعاخالی بود،وازنظرمن یک gap بزرگ بودکه بهش پرداخته نشده بودوبه زیبایی مطرح شد.امیدکه این سایت دانشگاه گونه شماروزی مملواز تمامی دانش پژوهان هموطنم شودوابهامات به همین سادگی رفع شوند. سپاس فراوان دارم از حضورتون🙏
اگر تو خودت جذاب باشی، پیام تو هم جذاب خواهد بود. و اگر اندیشههای آسمانی و الهی واقعاً در تو زنده باشند و به جریان بیفتند تو از جذابیت الهی برخوردار میشوی. در این صورت دعوت تو اثر گذار است و پیام تو در روح مخاطب ات نفوذ میکند. اگر تو بدانی چه میگویی، دیگری هم خودبخود به فهم آنچه تو میدانی نزدیک خواهد شد اما اگر شعارهای توخالی بدهی، دیگری خیلی زود میبیند که تو خودت هم آنرا نداری. وقتی چیزی را داری میتوانی آن را به دیگری هم بدهی یا لااقل دیگری را در معرض آن قرار دهی و اگر نداشته باشی تلاش تو بی فایده است. پس برای اینکه دعوت تو اثرگذار باشد، ابتدا خودت خدا را داشته باش و از او برخوردار شو. تا آتش نگیری نمیتوانی بسوزانی. پس آن آتش را تجربه کن تا امکان ذوب کردن یخها و انجماد اذهان دیگر را هم داشته باشی. برای اینکه کسی را به خدا بازگردانی، کافی است که بتوانی ذرهای پلکهایش را از هم باز کنی. اگر یک شعاع نورانی از این روزنه وارد شود، چشم به دنبال نور بیشتر خواهد بود.
سلام بردوستان عزیزم
این فایل نشونه من بود
وچقدرواضح جواب سوالم وچیزی که درموردش فکرمیکردم رودریافت کردم
چقدراین فرکانس عالیه استادعاشقتم بااین قوانینی که اموزش میدی
مادرم من روهم کلالوس باراوردولی من تصمبم گرفتم ازسن۲۰سالگی که الان۳۰سالم هست برم توبازاروبامردم معاشرت داشته باشم وچیرهای جدیدیادبگیرم ولی اگرنمیرفتم وهمینطوروقت خودموبیهوده میگزروندم الان که ۳۰سالم هست قطعایک افسردگی شدیدگرفته بودم ولی کلادوست داشتم تغییرکنم چون مادرم ازپدرم بیشترمنوحمایت میکردوالان هم میخوادولی کمترشده چون من خودم نمیخوام وخیلی تغییرکردم توابن چندسال وتغییرات بیشترم اشنایی باشمابودتواین یک سالونیم شایدم بیشتربه لطف الله
من هم تنهایی رودوست دارم ولی قبلامیگفتم چرامن تنهام ودوستام منودعوت نمیکنندولی الان باتنهایی خودم راحتم وبیشترباخودم وخدای خودم حرف میزنم وایده میگیرم وتصمیمات بهترمیگیرم برای زندگیم
ارزودارم که من هم مثل شمابه این حدازشجاعت وایمان به خداوندبرسم ویک انسان خودساخته وثروتمندباشم ومیشودحتی بهترازشماعمل کردونتایجم بیشترازشماباشه با درست عمل کردن به این قوانین بدون تغییرخداوندمتعال
این مسیرپایان نداردهرروزمیشه بهتروبهترشد
خدایاعاشقتممممممم
احمدفردوسی
۱۴۰۱/۲/۲۶
سلام و درود
خدا رو شکر بابت این فایل زیبا .
نشانه ای خواستم برای سفری که انشا الله در آینده پیش رو داریم. و چقدر زیبا این فایل اولش با سوال شروع کردین که چطور تنها سفر کردین . خدای من . شکرت شکرت
این نشانه امروز من برای عدم وابستگی و توانایی به تنهایی مسافرت رفتن . خلوت و رشد ، ایمان و توحید ، غلبه بر ترس ها،
خدای خوبم که به هزار طریق با بندگانت و من سخن میگویی ما را به راه راست هدایت فرما ،
بهترین سفرها ، و زیارت خانه خودت
با بهترین همراهان و همراهی خودت نصیب دوستانم و من بگردان. آمین
باسلام خدمت استادعباس منش عزیز وخانم شایسته عزیز
از خداوند بخاطر وجود شما دو عزیز هزاران بار سپاسگذارم بخاطر اینکه هم وطن هستید و بخاطر اینکه افتخارایرانی هستید وبخصوص فارسی زبان هستید شما باعث دلگرمی و سمبل نعمت و برکت و آرامش هستید خدا رو شکر گذارم برای اینکه تو سایت استاد عضو هستم و از تجربیات شما عزیزان بهرمند هستم و در این مدت من خیلی تغیر کردم روابط با همسرم با افراد شرکت و جامعه و نگاهم به ثروت و ثروتمندان جامعه واینکه باورم نسبت به دنیای پیرامونم که هر آنچه که بخواهم در زندگی اتفاق میفته دنیا در حال گسترشه و ماهم در حال گسترش هستیم ومن با آرامش پیش میرم و شکرگذاره این همه باور به زیبایی و باور به فراوانی هستم.
بسیار بسیار از استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته عزیز و مدیر فنی سایت محترم عباس منش تشکر میکنم