https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/12/abasmanesh-12.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-01-03 09:00:542024-11-17 16:28:39سفر به دور آمریکا | قسمت 105
158نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سپاسگزار خداوند یکتا هستم که تو کودکیم حضرت علی(ع) را به عنوان اولین اسطوره والگوی زندگیم انتخاب کردم و همیشه سعی کردم که جوری زندگی کنم که شبیه امام علی بشم ، همیشه برام سوال بود چرا جامعه خلاف گفته های امام علی عمل میکنند یه مورد از این ها اشتباه هست خیلی حالم بود و چون از 5 سالگی دوست داشتم کاری انجام بدم که همه آدم ها شاد باشند و با ذهن کودکیم و محیط اطرافم به این نتیجه رسیدم که اگر مردم سلامت باشند شادند پس تصمیم گرفتم دانشمند بشم تا کمک کنم مردم سلامت و در نهایت شاد باشند البته تدریسم بی نهایت علاقمندم ولی به سبک خودم.
ازکودکی با قرآن رفیق بودم و تو زمان ارشد حین مقاله پیدا کردن وخوندن اکثرا قرآن گوش میدادم ولی تقریبا یکسال و دوسالی میشد که از قرآن خسته شده بودم . ولی بعد از چندین ماه که با استادآشنا شدم وفایل های رایگان رو گوش دادم و به لطف خدا هدایت شدم به مطالعه قرآن و دوباره با قرآن آشتی کردم و یقین پیدا کردم قرآن درسته روش زندگی جامعه مشکل داره. الان به لطف خدا بعد از حداقل یکسری و نیم کامل قرآن رو خودم که حسم بهم گفت بشینم موضوعی قرآن رو بخونم . سعی میکنم ازتمام چیزهای حتی کوچک تو زندگیم هست لذت ببرم وشکر گزار باشم . خدارا هزاران مرتبه شکر میکنم که فعلا آخرین الگوی زندگیم استاد هست و خوشحالم که هر روز تو سایتون هستم و جالب اینکه تولد اولین و آخرین الگوی زندیگ تا الان امسال در یک روز قرار گرفته . استاد جان تولدتون بی نهایت مبارک مبارک . ممنون که هستی دوستتون دارم و شما بهترین هستین .
یه اتفاق جالب دیگه اینکه خواهر کوچکم از شهریور با من رفیق شده و الان به خانواده عباسمنش پیوسته و خیلی هم حالش خوبه و فوق العاده لذت میبره و بی نهایت دوستتون داره ، چون دسترسی به نت داره از طرف خواهرم تولدتون رو هزاران تبریک میگم .
روز پدر هم بر شما مبارک استاد عزیز . ما با آگاهی های شما و سایتتون زندگی ما جانی دوباره گرفته .
سپاسگزار خداوند یکتا هستم که تو کودکیم حضرت علی(ع) را به عنوان اولین اسطوره والگوی زندگیم انتخاب کردم و همیشه سعی کردم که جوری زندگی کنم که شبیه امام علی بشم ، همیشه برام سوال بود چرا جامعه خلاف گفته های امام علی عمل میکنند یه مورد از این ها اشتباه هست خیلی حالم بود و چون از 5 سالگی دوست داشتم کاری انجام بدم که همه آدم ها شاد باشند و با ذهن کودکیم و محیط اطرافم به این نتیجه رسیدم که اگر مردم سلامت باشند شادند پس تصمیم گرفتم دانشمند بشم تا کمک کنم مردم سلامت و در نهایت شاد باشند البته تدریسم بی نهایت علاقمندم ولی به سبک خودم.
ازکودکی با قرآن رفیق بودم و تو زمان ارشد حین مقاله پیدا کردن وخوندن اکثرا قرآن گوش میدادم ولی تقریبا یکسال و دوسالی میشد که از قرآن خسته شده بودم . ولی بعد از چندین ماه که با استادآشنا شدم وفایل های رایگان رو گوش دادم و به لطف خدا هدایت شدم به مطالعه قرآن و دوباره با قرآن آشتی کردم و یقین پیدا کردم قرآن درسته روش زندگی جامعه مشکل داره. الان به لطف خدا بعد از حداقل یکسری و نیم کامل قرآن رو خودم که حسم بهم گفت بشینم موضوعی قرآن رو بخونم . سعی میکنم ازتمام چیزهای حتی کوچک تو زندگیم هست لذت ببرم وشکر گزار باشم . خدارا هزاران مرتبه شکر میکنم که فعلا آخرین الگوی زندگیم استاد هست و خوشحالم که هر روز تو سایتون هستم و جالب اینکه تولد اولین و آخرین الگوی زندیگ تا الان امسال در یک روز قرار گرفته . استاد جان تولدتون بی نهایت مبارک مبارک . ممنون که هستی دوستتون دارم و شما بهترین هستین .
یه اتفاق جالب دیگه اینکه خواهر کوچکم از شهریور با من رفیق شده و الان به خانواده عباسمنش پیوسته و خیلی هم حالش خوبه و فوق العاده لذت میبره و بی نهایت دوستتون داره ، چون دسترسی به نت داره از طرف خواهرم تولدتون رو هزاران تبریک میگم .
روز پدر هم بر شما مبارک استاد عزیز . ما با آگاهی های شما و سایتتون زندگی ما جانی دوباره گرفته .
از قدرت تضاد بگم که وقتی به یه تضادی برمیخوریم ناخودآگاه بی نهایت خواسته ارسال میشه بدون اینکه این پکیج و باهم خواسته باشیم چون به عینه دیدم و به نظرم تمام اتفاقات زندگی بر اثر تضاد به وجود میاد
تجربه شماره یک با دوستی آشنا شدم در خوابگاه که گوشی سامسونگ داشت و من گوشی هوآوی داشتم . منو اون هم اتاقی بودیم و همیشه با گوشی سلفی میگرفتیم و بهش میگفتم دوربین گوشی تو خیلی بهتر از منه و با اینکه گوشیم رو تازه خریده بودم و گرونتر و مدل بالاتر از گوشی اون بود ولی همچنان چشم من دنبال دوربین گوشی اون بود تا اینکه دو سه ماه کنار هم بودنمون گذشت و ترم سه دانشگاه تموم شد و آخرین امتحان و دادیم و اون روز قرار بود هر کدوممون برگردیم به شهرمون … دوستم بلیط گرفت و رفت و منم اماده شدم که برم ولی یکی از دوستای دانشگاهم به زور اصرار کرد که باید برای آخرین بار قبل رفتنت بریم بیرون و من ناچار مجبور شدم برم و وقتی در تاکسی بودیم و پیاده شدیم گوشیم افتاد و منم با وجود شنیدن صداش بازم برنگشتم و بعد مدتی متوجه شدم که گوشیم نیست ( اینم بگم که من از چند وقته قبل این ماجرا به طرز عجیبی تمام عکسامو از گوشیم پاک کردم و یا انتقال دادم به لب تاب یه حسی همش بهم میگفت هیچ عکسی تو گوشیت نمونه و این حس مث ترس بود و مجبورم میکرد تمام عکسامو زود زود پاک کنم و یا انتقال بدم این حس نگهبان داشت منو برای این اتفاق اماده میکرد تا گم شدن گوشیم باعث نشه عکسای سر لخت من پخش بشه و فقط بهم سود برسونه … یعنی قانون حواسش هست که ضرری در راستای ناخواسته نرسونه بهم و فقط اتفاقات و در جهت رسیدن به خواسته سوق بده) و جالب اینجاست که بعد از گم کردن گوشیم کمتر از سه روز بعدش پدرم مدل بالاتری از گوشی سامسونگ و برام خرید و حتی دعوام هم نکرد که حواست کجا بوده و اینا…
دومین تضاد … من یه مدل شکلات نارگیلی و خیلی دوست دارم که سایزش بزرگه و اندازه ویفره و پدرم رفت و یه مدل شکلات خرید که اصلا دوست نداشتم و مدتی هی به ظرف خوشگله شکلاته نگاه میکردم و نمیخوردم و غر میزدم که کاش از مدل نارگیلی میخریدی و کاش تو این ظرف به این خوشگلی شکلات نارگیلی بود به جای این شکلاتای به درد نخور…
نگم براتون که یه روز از سرکار به جای اینکه برگردم بی هدف میچرخیدم تو خیابونا و این تنها باری بود که من بعد از کار بی هیچ دلیلی داشتم تو خیابونا میگشتم و هی برای خودم سوال بود که چت شده چرا برنمیگردی تو که خرید نداری و یهو از جلوی مغازه شکلات فروشی رد شدم و دوباره عقب عقب برگشتم و رفتم داخل و یه کارتن بزرگ شکلات نارگیلی برداشتم و خریدم و برگشتم خونه( اینم بگم که شکلات نارگیلی که بابام همیشه میخرید سایزش خیلی بزرگ بود و اندازه ویفر بود اون شکلاتایی که تو خونه داشتیم و من دوسش نداشتم سایزش کوچیک و اندازه شکلاتای معمولی بود) وقتی رسیدم خونه بازش کردم دیدم همون شکلات نارگیلی هست اما سایزش کوچیکه ( یعنی من اولین بار بود که سایز کوچیک این شکلات و میدیدم و ناخواسته خریده بودمش و اصلا اگر میدونستم که کوچیکه شاید از روی عادت نمیخریدم تا سایز بزرگش و پیدا کنم و از اونجایی که تو کارتن در بسته بود متوجه سایزش نشده بودم خریده بودمش و اگر سایزش کوچیک نبود توی اون ظرف خوشگلا جا نمیشد و دقیقا اندازه همون شکلاتایی هست که بدم میومد ازشون و بعد خیلی اتوماتیک و ناخواسته شکلاتایی که دوست نداشتم و ریختم تو کارتن شکلات نارگیلی و شکلات نارگیلی هارو ریختم تو ظرف خوشگل اون شکلات قبلیا و بعد از چند روز وقتی داشتم از تو اون ظرف خوشگله شکلات نارگیلی برمیداشتم به خودم اومدم و دیدم وااااای من دقیقا هروقت به این ظرف خوشگله نگاه میکردم غر میزدم که کاش توش شکلات مورد علاقه من بود و حالا ببین اتوماتیک انگار هیپنوتیزم شدم و رفتم تمام اینکارو کردم و خودمم حالیم نشده که دلیلش این تضاد بوده
آخ گفتید استاد هرمزززز عاشقشم ساحل درخشانش ک مثل پولک می درخشه به خصوص شبش ک مهتابه وااااییی دیونه میشی
ساحلش برق پولک مانندش دیونت میکنه وقتی قدم میزنی موجای دریا نور ماه می خوره بهش سفید میشه در دل تارکی شب محو نگاه کردنش میشی آسمون ک چی بگم پر از ستاره ه ه ه
استاد من 20سال بندرعباس زندگی میکنم اما تا حالا هرمز نرفته بودم چقدر خوبه دنیای ما ادما
راستی گفتید هواای بندرعباس
طوی این فصل ( زمستون و عید) واقعاااا هوای بندر عالیه کل ایران باید کافشن بپوشی بندر من با تیشرت میرم بیرون
سلام استاد عزیزم ممنونم که یاد میکنید از بنده من واقعا عاشقانه دوستتون دارم و از خدا واقعا سپاسگزارم که شما رو به من داده و یک احساس خیلی خیلی خوبی در شما میبینم یک جورای حس میکنم خیلی با لذت به همه چیز نگاه میکنید با یک احساس زیبا این رو واقعا میگم من دارم احساس میکنم و به راحتی به من انتقال داده میشه دوستدارم و ممنونم که تو برنامهاتون از من به عنوان یک دوست نام میبریم و من عاشقانه میگم عاشقانه میگم خیلی دوستدارم خیلی خیلی زود میبینمت انشاالا به امید خدا پسر گلت رو ببوس آرزو میکنم هرچیزی که از خدا میخواهید بهتون بده و به بچهای عضو خانواده عباسمنش عزیزم
بینهایت ازتون سپاسگزاروممنوووونم واقعا این قسمت فایلتون عالی زیبا وسخاوتمندانه بود همین امروزصبحباهمسرم راجع به مسافرت واینکه عید کجا بریم وچقدر دلم مسافرت میخواد صحبت میکردیم که رفتم سراغ تلگرامتون واین دو قسمت آخر پاسخ های شما را که نشنیده بودم شنیدم وووو
بیهایت لذت بردم از اطلاعاتی که در اختیار ما گذاشتید از شهرهاوسفرهاتون
استاد عزیزم مرسی بابت اطلاعات سفری که دادین… تمامی آگاهی های شما ناب هستند و هرروز دارن زندگی منو دستخوش تغییر میکنن. با جان و دل سعی میکنم حرفاتون رو بپذیرم.
الان هم تا شما پیشنهاد سفر دادین سریع گوشیم رو برداشتم و همزمان که داشتم حرفاتون رو گوش میدادم هر جایی که معرفی میکردین رو چک میکردم و زمان و تاریخ و تور ها نگاه میکردم. مرسی که هر لحظه حس و حال خوبتون رو به ما هدیه میکنین
سلام به همگی ?خیلی سپاسگذارم استاد جان از اینکه زیبایی ها رو بهمون نشون میدید، چقدر لذت بردم از این مردم آزاده، اون ها هیچ ترسی از کسی ندارند و چقدر راحت و در عین سادگی و مهربانی عقیده هاشونو ابراز میکردند، خدای من چقدر دل های بزرگی دارند چه زمان زیادی رو سر پا اونجا ایستاده بودند، چقدر زمان گذاشته بودند و اون نوشته ها رو طراحی کرده بودند، اون آقا رو که گیتار میزد و میخوند… محبت و مهربانی و آزادگی رو چه خوب میشد دید ??????
خداوندا بسیار سپاسگذارم ازت
شکرگذار همه تعمتهایت ای زیباترین
سپاس
به نام خالق غشق وزندگی
سپاسگزار خداوند یکتا هستم که تو کودکیم حضرت علی(ع) را به عنوان اولین اسطوره والگوی زندگیم انتخاب کردم و همیشه سعی کردم که جوری زندگی کنم که شبیه امام علی بشم ، همیشه برام سوال بود چرا جامعه خلاف گفته های امام علی عمل میکنند یه مورد از این ها اشتباه هست خیلی حالم بود و چون از 5 سالگی دوست داشتم کاری انجام بدم که همه آدم ها شاد باشند و با ذهن کودکیم و محیط اطرافم به این نتیجه رسیدم که اگر مردم سلامت باشند شادند پس تصمیم گرفتم دانشمند بشم تا کمک کنم مردم سلامت و در نهایت شاد باشند البته تدریسم بی نهایت علاقمندم ولی به سبک خودم.
ازکودکی با قرآن رفیق بودم و تو زمان ارشد حین مقاله پیدا کردن وخوندن اکثرا قرآن گوش میدادم ولی تقریبا یکسال و دوسالی میشد که از قرآن خسته شده بودم . ولی بعد از چندین ماه که با استادآشنا شدم وفایل های رایگان رو گوش دادم و به لطف خدا هدایت شدم به مطالعه قرآن و دوباره با قرآن آشتی کردم و یقین پیدا کردم قرآن درسته روش زندگی جامعه مشکل داره. الان به لطف خدا بعد از حداقل یکسری و نیم کامل قرآن رو خودم که حسم بهم گفت بشینم موضوعی قرآن رو بخونم . سعی میکنم ازتمام چیزهای حتی کوچک تو زندگیم هست لذت ببرم وشکر گزار باشم . خدارا هزاران مرتبه شکر میکنم که فعلا آخرین الگوی زندگیم استاد هست و خوشحالم که هر روز تو سایتون هستم و جالب اینکه تولد اولین و آخرین الگوی زندیگ تا الان امسال در یک روز قرار گرفته . استاد جان تولدتون بی نهایت مبارک مبارک . ممنون که هستی دوستتون دارم و شما بهترین هستین .
یه اتفاق جالب دیگه اینکه خواهر کوچکم از شهریور با من رفیق شده و الان به خانواده عباسمنش پیوسته و خیلی هم حالش خوبه و فوق العاده لذت میبره و بی نهایت دوستتون داره ، چون دسترسی به نت داره از طرف خواهرم تولدتون رو هزاران تبریک میگم .
روز پدر هم بر شما مبارک استاد عزیز . ما با آگاهی های شما و سایتتون زندگی ما جانی دوباره گرفته .
خیلی ممنونم از خانم شایسته عزیز بابت همه چیز
دوستتون داریم
سپاس فراوان از خداوند عزیزم
به نام خالق غشق وزندگی
سپاسگزار خداوند یکتا هستم که تو کودکیم حضرت علی(ع) را به عنوان اولین اسطوره والگوی زندگیم انتخاب کردم و همیشه سعی کردم که جوری زندگی کنم که شبیه امام علی بشم ، همیشه برام سوال بود چرا جامعه خلاف گفته های امام علی عمل میکنند یه مورد از این ها اشتباه هست خیلی حالم بود و چون از 5 سالگی دوست داشتم کاری انجام بدم که همه آدم ها شاد باشند و با ذهن کودکیم و محیط اطرافم به این نتیجه رسیدم که اگر مردم سلامت باشند شادند پس تصمیم گرفتم دانشمند بشم تا کمک کنم مردم سلامت و در نهایت شاد باشند البته تدریسم بی نهایت علاقمندم ولی به سبک خودم.
ازکودکی با قرآن رفیق بودم و تو زمان ارشد حین مقاله پیدا کردن وخوندن اکثرا قرآن گوش میدادم ولی تقریبا یکسال و دوسالی میشد که از قرآن خسته شده بودم . ولی بعد از چندین ماه که با استادآشنا شدم وفایل های رایگان رو گوش دادم و به لطف خدا هدایت شدم به مطالعه قرآن و دوباره با قرآن آشتی کردم و یقین پیدا کردم قرآن درسته روش زندگی جامعه مشکل داره. الان به لطف خدا بعد از حداقل یکسری و نیم کامل قرآن رو خودم که حسم بهم گفت بشینم موضوعی قرآن رو بخونم . سعی میکنم ازتمام چیزهای حتی کوچک تو زندگیم هست لذت ببرم وشکر گزار باشم . خدارا هزاران مرتبه شکر میکنم که فعلا آخرین الگوی زندگیم استاد هست و خوشحالم که هر روز تو سایتون هستم و جالب اینکه تولد اولین و آخرین الگوی زندیگ تا الان امسال در یک روز قرار گرفته . استاد جان تولدتون بی نهایت مبارک مبارک . ممنون که هستی دوستتون دارم و شما بهترین هستین .
یه اتفاق جالب دیگه اینکه خواهر کوچکم از شهریور با من رفیق شده و الان به خانواده عباسمنش پیوسته و خیلی هم حالش خوبه و فوق العاده لذت میبره و بی نهایت دوستتون داره ، چون دسترسی به نت داره از طرف خواهرم تولدتون رو هزاران تبریک میگم .
روز پدر هم بر شما مبارک استاد عزیز . ما با آگاهی های شما و سایتتون زندگی ما جانی دوباره گرفته .
خیلی ممنونم از خانم شایسته عزیز بابت همه چیز
دوستتون داریم
سپاس فراوان از خداوند عزیزم
تنها تورا میپرستم وتنها از تو یاری میگیرم
از قدرت تضاد بگم که وقتی به یه تضادی برمیخوریم ناخودآگاه بی نهایت خواسته ارسال میشه بدون اینکه این پکیج و باهم خواسته باشیم چون به عینه دیدم و به نظرم تمام اتفاقات زندگی بر اثر تضاد به وجود میاد
تجربه شماره یک با دوستی آشنا شدم در خوابگاه که گوشی سامسونگ داشت و من گوشی هوآوی داشتم . منو اون هم اتاقی بودیم و همیشه با گوشی سلفی میگرفتیم و بهش میگفتم دوربین گوشی تو خیلی بهتر از منه و با اینکه گوشیم رو تازه خریده بودم و گرونتر و مدل بالاتر از گوشی اون بود ولی همچنان چشم من دنبال دوربین گوشی اون بود تا اینکه دو سه ماه کنار هم بودنمون گذشت و ترم سه دانشگاه تموم شد و آخرین امتحان و دادیم و اون روز قرار بود هر کدوممون برگردیم به شهرمون … دوستم بلیط گرفت و رفت و منم اماده شدم که برم ولی یکی از دوستای دانشگاهم به زور اصرار کرد که باید برای آخرین بار قبل رفتنت بریم بیرون و من ناچار مجبور شدم برم و وقتی در تاکسی بودیم و پیاده شدیم گوشیم افتاد و منم با وجود شنیدن صداش بازم برنگشتم و بعد مدتی متوجه شدم که گوشیم نیست ( اینم بگم که من از چند وقته قبل این ماجرا به طرز عجیبی تمام عکسامو از گوشیم پاک کردم و یا انتقال دادم به لب تاب یه حسی همش بهم میگفت هیچ عکسی تو گوشیت نمونه و این حس مث ترس بود و مجبورم میکرد تمام عکسامو زود زود پاک کنم و یا انتقال بدم این حس نگهبان داشت منو برای این اتفاق اماده میکرد تا گم شدن گوشیم باعث نشه عکسای سر لخت من پخش بشه و فقط بهم سود برسونه … یعنی قانون حواسش هست که ضرری در راستای ناخواسته نرسونه بهم و فقط اتفاقات و در جهت رسیدن به خواسته سوق بده) و جالب اینجاست که بعد از گم کردن گوشیم کمتر از سه روز بعدش پدرم مدل بالاتری از گوشی سامسونگ و برام خرید و حتی دعوام هم نکرد که حواست کجا بوده و اینا…
دومین تضاد … من یه مدل شکلات نارگیلی و خیلی دوست دارم که سایزش بزرگه و اندازه ویفره و پدرم رفت و یه مدل شکلات خرید که اصلا دوست نداشتم و مدتی هی به ظرف خوشگله شکلاته نگاه میکردم و نمیخوردم و غر میزدم که کاش از مدل نارگیلی میخریدی و کاش تو این ظرف به این خوشگلی شکلات نارگیلی بود به جای این شکلاتای به درد نخور…
نگم براتون که یه روز از سرکار به جای اینکه برگردم بی هدف میچرخیدم تو خیابونا و این تنها باری بود که من بعد از کار بی هیچ دلیلی داشتم تو خیابونا میگشتم و هی برای خودم سوال بود که چت شده چرا برنمیگردی تو که خرید نداری و یهو از جلوی مغازه شکلات فروشی رد شدم و دوباره عقب عقب برگشتم و رفتم داخل و یه کارتن بزرگ شکلات نارگیلی برداشتم و خریدم و برگشتم خونه( اینم بگم که شکلات نارگیلی که بابام همیشه میخرید سایزش خیلی بزرگ بود و اندازه ویفر بود اون شکلاتایی که تو خونه داشتیم و من دوسش نداشتم سایزش کوچیک و اندازه شکلاتای معمولی بود) وقتی رسیدم خونه بازش کردم دیدم همون شکلات نارگیلی هست اما سایزش کوچیکه ( یعنی من اولین بار بود که سایز کوچیک این شکلات و میدیدم و ناخواسته خریده بودمش و اصلا اگر میدونستم که کوچیکه شاید از روی عادت نمیخریدم تا سایز بزرگش و پیدا کنم و از اونجایی که تو کارتن در بسته بود متوجه سایزش نشده بودم خریده بودمش و اگر سایزش کوچیک نبود توی اون ظرف خوشگلا جا نمیشد و دقیقا اندازه همون شکلاتایی هست که بدم میومد ازشون و بعد خیلی اتوماتیک و ناخواسته شکلاتایی که دوست نداشتم و ریختم تو کارتن شکلات نارگیلی و شکلات نارگیلی هارو ریختم تو ظرف خوشگل اون شکلات قبلیا و بعد از چند روز وقتی داشتم از تو اون ظرف خوشگله شکلات نارگیلی برمیداشتم به خودم اومدم و دیدم وااااای من دقیقا هروقت به این ظرف خوشگله نگاه میکردم غر میزدم که کاش توش شکلات مورد علاقه من بود و حالا ببین اتوماتیک انگار هیپنوتیزم شدم و رفتم تمام اینکارو کردم و خودمم حالیم نشده که دلیلش این تضاد بوده
سلاااام
آخ گفتید استاد هرمزززز عاشقشم ساحل درخشانش ک مثل پولک می درخشه به خصوص شبش ک مهتابه وااااییی دیونه میشی
ساحلش برق پولک مانندش دیونت میکنه وقتی قدم میزنی موجای دریا نور ماه می خوره بهش سفید میشه در دل تارکی شب محو نگاه کردنش میشی آسمون ک چی بگم پر از ستاره ه ه ه
استاد من 20سال بندرعباس زندگی میکنم اما تا حالا هرمز نرفته بودم چقدر خوبه دنیای ما ادما
راستی گفتید هواای بندرعباس
طوی این فصل ( زمستون و عید) واقعاااا هوای بندر عالیه کل ایران باید کافشن بپوشی بندر من با تیشرت میرم بیرون
بی نظیره دم خدا گرمممم
سلام استاد عزیزم ممنونم که یاد میکنید از بنده من واقعا عاشقانه دوستتون دارم و از خدا واقعا سپاسگزارم که شما رو به من داده و یک احساس خیلی خیلی خوبی در شما میبینم یک جورای حس میکنم خیلی با لذت به همه چیز نگاه میکنید با یک احساس زیبا این رو واقعا میگم من دارم احساس میکنم و به راحتی به من انتقال داده میشه دوستدارم و ممنونم که تو برنامهاتون از من به عنوان یک دوست نام میبریم و من عاشقانه میگم عاشقانه میگم خیلی دوستدارم خیلی خیلی زود میبینمت انشاالا به امید خدا پسر گلت رو ببوس آرزو میکنم هرچیزی که از خدا میخواهید بهتون بده و به بچهای عضو خانواده عباسمنش عزیزم
عالی هستید..عالی جمیعا
سلام خدمت استاد گرامی ومریم خانم عزیز
بینهایت ازتون سپاسگزاروممنوووونم واقعا این قسمت فایلتون عالی زیبا وسخاوتمندانه بود همین امروزصبحباهمسرم راجع به مسافرت واینکه عید کجا بریم وچقدر دلم مسافرت میخواد صحبت میکردیم که رفتم سراغ تلگرامتون واین دو قسمت آخر پاسخ های شما را که نشنیده بودم شنیدم وووو
بیهایت لذت بردم از اطلاعاتی که در اختیار ما گذاشتید از شهرهاوسفرهاتون
بسیاربسیارممنونم
واقعاشما شدید دایرتالمعارف شادی تفریح موفقیت ولذت?????
خداوند محافظتون باشه ولطفا ادامه بدید
استاد عزیزم مرسی بابت اطلاعات سفری که دادین… تمامی آگاهی های شما ناب هستند و هرروز دارن زندگی منو دستخوش تغییر میکنن. با جان و دل سعی میکنم حرفاتون رو بپذیرم.
الان هم تا شما پیشنهاد سفر دادین سریع گوشیم رو برداشتم و همزمان که داشتم حرفاتون رو گوش میدادم هر جایی که معرفی میکردین رو چک میکردم و زمان و تاریخ و تور ها نگاه میکردم. مرسی که هر لحظه حس و حال خوبتون رو به ما هدیه میکنین
سلام به همگی ?خیلی سپاسگذارم استاد جان از اینکه زیبایی ها رو بهمون نشون میدید، چقدر لذت بردم از این مردم آزاده، اون ها هیچ ترسی از کسی ندارند و چقدر راحت و در عین سادگی و مهربانی عقیده هاشونو ابراز میکردند، خدای من چقدر دل های بزرگی دارند چه زمان زیادی رو سر پا اونجا ایستاده بودند، چقدر زمان گذاشته بودند و اون نوشته ها رو طراحی کرده بودند، اون آقا رو که گیتار میزد و میخوند… محبت و مهربانی و آزادگی رو چه خوب میشد دید ??????