سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۱ - صفحه 43

644 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    صفرعلی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1393 روز

    بنام خدای وهابم

    سلام به استاد عزیزم ، مریم جون و مایک عزیز و همه همسفران عزیزم

    واقعا چقد زیبا است که که ویدیو رو با شادی و رقص شروع کردیم واقعا احساس انرژی میده به آدم میتونه

    به آدم یاد میده که چقد میشه همه چیز و نظرات و دید افراد را بی توجه باشید و رها باشید و لذت ببرید بدون توجه دیگران به شما برقصید و لذت ببرید.

    واقعا خسته کل روز با دیدن این رقص های زیبا رفع شد.

    و رستورانت ایرانی که فوق العاده باور های فزاوانی ساخته واسه خودش اینقدر مشتری فراوانی داره که تو باید یه ساعت منتظر باشی تا نوبت برسه تا بتونی غذا تو بخوری واقعا خدایا شکرت بابت این همه فروانی

    خدایا شکرت بابت این همه مشتری فراوان

    خدایا شکرت که همیشه هدایت مون میکنی

    باید رها شد از همه چیز و تسلیم بود تسلیم به خداوند تا هدایت کند ما را

    رها شد و همه چیز را چون کودک که به مادرش نسلیم است و از هر کجا به آغوش مادر خود خود را رها میکند.

    و آن کنسرت زیبایی پر از انژی واقعا اینا چقد باحال اند چقد انرژی فوق العاده دارن و اصلا توجه نمیکند که کی چی فکر میکند و از ساده ترین چیز ها لذت میبرند و زنده گی میکند و شادی و لذت میبرند.

    چقد این تنوع را دوست دارم همه با هم با وجود تفاوت های سنی پیر و جوان ، زن و مرد همگی میرقصند و لذت میبرند.

    خدایا شکرت که زنده گی میتونه چقدر ساده و زیبا باشه و بتونی همیشه از کوچک نرین چیزا لذت ببری

    و آن رستورانت ایرانی که واقعا مشتری های فراوانی دارند و آن اتفاق قشنگ که بعد یک سال دوباره تو همون میز توی این رستورانت استاد واقعا باورهات رو عشقه.

    و اون خواننده با اعتماد به نفس و انژی همه را به حرکت میاره و همگی رو به رقص میاره

    اون خانمه که با دیدن کمره امرژی شون بالاتر میره و همراهی میکنه این سریال مون قشنگ تر بشه

    خدایا شکرت بابت این همه فراوانی

    خدایا شکرت بابت اعتماد به نفسم

    خدایا شکرت بابت این شادی و لذت های زندگی

    خدایا شکرت بابت همه اتفاقات قشنگ که این روزهای برایم اتفاق می افتد.

    در پناه الله یکتا شاد، خوشبخت ، سالم و ثروتمند باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    نجمه امانی گفته:
    مدت عضویت: 819 روز

    سلام و نور و شادی به قلب شماهایی ک تمرکز کردید بر شادی بر زیبایی .

    من به خداوند اجازه میدهم ک منو هدایت کنه به زیبایی ها .

    من هدایت رو از خداوند میطلبم و رها و شاد هستم تا خداوند منو براحتی هدایت کنه .

    خدایا بارلها من از خودم هیچ ندارم و هر چ هست تویی .‌

    هدایتم کن به شادی بیشتر

    به ثروت بیشتر

    به عشق بیشتر

    به آرامش بیشتر

    خدایا من آماده هستم ،من رها هستم من به هیچی نمیچسبم حتی به زیبایی ها چرا ک ایمان دارم روزهای بعد هم قراره بیشتر و بیشتر زیبایی ببینم پس در حال حاضر فقط تمرکز میکنم بر لذت بردن بیشتر.

    خدایا چقدر زندگی میتونه زیبا و راحت باشه آخه

    از زمانی ک شروع کردم به تمرکز و توجه به سریال زیبای سفر به دور آمریکا ، هر روز خداوند و کاینات دارند منو سوپرایز میکنن ..جنس اتفاقات زندگیم داره تغییر میکنه و جالبه من اصلا تعجب نمیکنم

    چرا ک منتظر تغییر اتفاقات به سمت زیبایی ها هستم . تعجب نمیکنم چرا ک باور دارم من خالق زندگی خودم هستم . وقتی ک هر شب با صوت زیبای قرآن سوره واقعه به خواب میرم و صبحم رو با انرژی و با شکرگزاری و دیدن یه قسمت از سریال سفر به دور آمریکا و توجه به فراوانی و زیبایی ها شروع میکنم جنس اتفاقات اطرافم تغییر کرده ، رها شدم ، شاد شدم ، چرخ زندگیم داره روانتر میچرخه . روغنکاری شده . مشتریهام بیشتر شدن و کارهاشون براحتی انجام میشه . احساس میکنم اصلا این من نیستم ک کار رو انجام میدم واقعاااا خداست ک داره انجام میده چون هم کار راحت و آسون انجام میشه و هم با کیفیت عالی .

    من از خودم هیچ ندارم خدای من رب دوست داشتنی من . این تو هستی ک انجام میدی کارهای منو . من درخواست میکنم و تو قبول میکنی من روی دوش تو سوار هستم و تو منو پیش میبری

    من ک پارسال درآمد روزانه ام شاید پنجاه هزار تومان بود دیروز درآمد م دو میلیون بود براحتی . خب از پنجاه هزار در روز رسیدم به روزی دو میلیون اینکار به دستان خدا انجام شده و من فقط لذت میبرم . اینها همش وعده های خداست ک داره یکی یکی محقق میشه .

    خدایا چقدر از دیدن این فایل لذت بردم چقدر در صلح و شادی هستند این مردم .

    خدایا شکرت

    خدایا ازت میخوام با تک تک سلولهای بدنم ک من هم این زیبایی ها این جشن ها این شادی ها رو از نزدیک ببینم و تجربه کنم.

    خدایا من خودم رو به دستان پر قدرت و توانای تو میسپارم و میدانم ک بزودی برایم شاهکار میکنی و من لذت میبرم .

    شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مهدی وجدی گفته:
    مدت عضویت: 523 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته و دوستان عزیز هم مسیر

    چقدررررر لذت بردم از دیدن این فایل وای خدای من چقدر دیدن این زیبایی ها دیدن این حال خوب افراد دیدن این رقص ها حال منو خوب میکنه

    چقدر مردم آزادانه و بدون اینکه به این فکر کنن که دیگران راجب بهشون چی فکر میکنن میان و میرقصن از کوچیک و بزرگ از زن و مرد

    دیدن این زیبایی ها از توی فیلم حال آدمو خوب میکنه دیگه چه برسه شخصا اونجا باشی و توی اون جمعیت قرار بگیری

    نکته جالب تر این بود رفتار آدم ها با خانوم شایسته عزیز که داره ازشون فیلم میگیره اینقدر خوب و صمیمانه بود و اون خانومه که پیراهن قرمز داشت وقتی خانوم شایسته گفت که اومده ازم پرسیده چرا فیلم میگیریو منگفتم دوست دارم از شادی آدم ها فیلم داشته باشم خیلی انرژیشون بیشتر شد

    موزیک مورد علاقه منم پخش شد we will rock you و به نظرم موزیک مورد علاقه همه اون افراد اونجا بود چون وقتی شروع به خوندن کرد اصلا جو اونجا یه جوری عوض شد افرادی که تا قبلش دست نمیزن هم شروع کردن دست ردن و پا کوبیدن

    چقدر خواننده و گروهش پر انرژی بودن و چقدر قشنگ و خفن اجرا میکردن و خودم رو تصور میکنم توی همچین جایی که توی کنسرت یا یک فستیوال بزنم و برقصم و لذت ببرم مثل این آدما که داشتن از لحظه به لحظه ای که بود لذت میبردن

    و چقدر قشنگ گفتن خانوم شایسته عزیز که ما تسلیم خداوند هستیم و خداوند مارو هدایت میکنه به قدم های بعدی

    تسلیم بودن و رها بودن در مقابل خداوند خیلی خیلی لذت بخشه فایل تسلیم بودن در برابر خداوند که استاد میگفتن کسی که تسیله میگه اخیییییییش خدایییاااااااا خودمو سپردم به توووو و بعدش میپره بغل خدا و وقتی میپری بغل خدا و نگرانی و ترس نداری خدا به جاهایی هدایتت میکنه که حتی فکرش نمیکردیم چنین جاهای زیبایی ام وجود داره و نعمت و ثروت و خوشبختی رو به اندازه بینهایت وارد زندگیمون میکنه و این واقعا ارزشش رو داره که تسلیم خداوند باشیم و بدون اینکه به چیزی بچسبیم آزاد و رها باشیم و از لحظه به لحظه‌ی زندگیمون لذت ببریم

    واقعا زندگی همین لحظه هاست که داره میگذره ما توی همین لحظه باید خوشحال و شاد رها باشیم نه اینکه منتظر باشیم یک معجزه توی زندگیمون رخ بده بعد خوشحال بشیم مثل همون جاده که توی جنگل هست آسفالته و میریم و از مناظر لذت میبریم و در نهایت به نعمت و ثروت میرسیم زندگی همینه واقعا اگه الان از این لحظه از این داشته ها از این شرایط استفاده نکنیم و لذت نبریم بعدا هم نمیتونیم لذت ببریم و به نظرم لذت بردن از لحظه حال خودش یک هنر خیلی بزرگیه که باید بدستش بیاریم خیلی از ماها فکر میکنیم اول باید به تمام خواسته هامون برسیم بعدش تازه لذت ببریم و این یعنی تلف کردن وقت و زجر کشیدن و زجه زدن برای رسیدن به اهدافمون و در نهایت هیچ اما اگه بیایم و سعی کنیم همین لحظه به داشته هامون به زیبایی های دنیای اطرافمون توجه کنیم و ازش لذت ببریم و رها کنیم و تسلیم باشیم یهو به خودمون میایم میبینم ام لذت بردیم هم در طول مسیر به خواسته هامون رسیدیم بدون اینکه متوجه بشیم اگه همین الان به زندگیمون نگاه کنیم میبینم که عه الان وسط خواسته های چند سال پیشمون داریم زندگی میکنیم اما اینقدر درگیر رسیدن به خواسته های بعدی شدیم که اصلا یادمون رفته که بابا من این شرایطی که الان درش قرار دارم رو قبلا میخواستم خب چرا ازش لذت نبردم پس چرا نفهمیدم جوابش سادست به خاطر اینکه ما همش درگیر رسیدنیم رسیدن به مقصد رسیدن به خواسته و به همین خاطر هیچ لذتی از زندگی نمیبریم و فقط به دنبال رسیدنیم

    خیلی خیلی دوستتون دارم

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    میترا محسنی گفته:
    مدت عضویت: 309 روز

    سلام بر استاد عزیزم و مریم خانم دوست داشتنی

    خدایا شکرت قسمت 11سفرنامه

    تو مقدمه ی فایل شباهت سنگ نوردی و مفهوم رها بودن تو زندگی عالی بود

    چقدر رستوران ایرانی پر بود که یک ساعت انتظار برای خالی شدن میز باید میکشیدید حتما کیفیت کارشون عالیه

    خدایا شکرت چقدر رها و ریلکس بودن مردم رو چمنا و شادیشون واقعی بود مخصوصا اخر فایل

    خدایا شکرت انگار منم بودم تو اون فضا

    خدایا شکرت چقدر سر زنده بودن افراد مسن

    چقدر حال وهوای خوبی داشت این فایل

    لباسهای رنگارنگ

    آزاد و رها نشستن رو چمن نگران نیستن لباسشون طوری بشه چقدر این حسشون دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 647 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    سلام به همه دوستان عزیزم

    نمی دونم چرا این دفعه یه چیزی تو این قسمت دیدم ناخودآگاه برام قانون مرور شد

    این آقای خواننده پر انرژی با اعتماد به نفس شاداب که عاشقش بودم اومد همه رو بلند کرد و همه رو به جنب و جوش واداشت و رفت پیش یه خانمه هر چی اصرار کرد زنه بلند نشد و مثل چوب خشک در مقابل حرکات موزونش عمل کرد

    مرده نه به خودش گرفت نه تو کارش دچار افت شد ادامه داد ( کنترل ذهن کرد )

    و جهان بهش پاداش داد

    اخرش یه خانمه خیلی باحال اومد باهاش رقصید و ازش ویدیو گرفت و جبران شد

    من یاد گرفتم وقتی یه مورد مناسب نیست گیر ندم الا بلا همین و لاغیر حالا مشتری باشه هر کی باشه

    اونی که مناسب منه و در مدار من باشه من باهاش برخورد میکنم و دیگه لازم نیست زور بزنم مثل این آقا اونی که تو مدار نیست رو بیارم تو مدار چون تمرکز روی تغییر فردی که نمی خواد تغییر کنه اشتباهه و ما فقط می تونیم به اونی که می خواد و آماده هست کمک کنیم

    من ار مدتی که سریال ها. رو دیدم احساس میکنم تغییرات اساسی تو روحیاتم اتفاق افتاده

    می دونین چرا

    چون من چند سال پیش که شروع کرده بودم به دیدن سریال ها از قبل یه بک گراندی داشتم

    مولا میگفتم چرا بازیگرهای امریکایی یه جنس دیگه دارن انگار قوی تر آماده تر از بازیگرهای ما و هر کشوری هستن …..

    یامیگفتم می خوام ورزش کنم عمرا پیش هر مربی ، ترجیح دادم برم ویدیوهای مربی های خارجی حالا امریکایی یا غربی رو ببینم و با همونا چند سال تمرین کردم

    کلا از بچگی سعی می کردم الگوهای خیلی خیلی تاپ انتخاب کنم

    و اعتقاد داشتم وقتی به افراد خیلی سطح بالا نگاه کنی نهایتا شبیه اونا میشی حدااقل انگار درونت نیروی درونت خیلی بالاتر میره چون توقعت از خودت بالاتر میره

    و می دونستم اگر چند سال ورودی هام آدم های امریکایی و زندگی اونا باشه کم کم ازین حالت در میام

    جون اونا تفاوت عمده با افراد دور و برم داشتن

    مثلا همیشه طالب لذت بردن هستن

    در حالی که مرد ما اکثرا اینطور نیستن انگار انرژیشون کمتره ، حال ندارن ، خیلی براشون مهم نیست بهتره بگم خنثی هستن

    یا اینکه عزت نفس و اعتماد به نفس اونا بیشتره وقتی دوربین میاد اصلا هول نمیشن یا حالتشون عوض نمیشه

    درحالی که مردم ما تا این حد عزت نفس ندارن

    با خودم گفتم اگر غرق این سریال ها بشم منم خود به خود جزیی ازینا میشم

    همونطور که از بچگی غرق پدر مادر و اطرافیانم بودم و رفتار ذهنیت واکنش هام شبیه اونا بود تقریبا

    و احساس میکنم الان بعد چند سال اثرشو دارم میبینم

    یک سری ترس های الکی ، رفتارهای بی معنی ام کم شده

    مثلا نگرانی از نگاه مردم

    یا اینکه ترس از صحبت در جمع یا خوشحال نبودن یا گذراندن وقت به بطالت ……

    اینا خیلی کم شده

    چرا ؟ چون ورودی قبلی رو قطع و ورودی جدید رو تزریق کردم

    و ورودی جدید ،،، خروجی جدید میاره برام

    واقعا چقد باحال بودن تو خر سنی یه صندلی داشتن اومدن بشینن کنسرت

    بخدا اطرافیان من با اینکه جوون هستن یا حتی نوجوون

    بهشون بگم بریم کنسرت ….. به جای ذوق میان میبینن حال دارن ؟ پول دارن ؟؟

    انگار اشتیاق تو کشور ما تو وجود مردم کمتر هست …..

    البته خدا رو شکر از بچگی همیشه شاد بودم و شادی الویتم بود نمیزاشتم چیزی منو غمگین کنه …. واسه همین عاشق این ویژگی امریکایی ها هستم

    میدونین چرا ؟ چون شادی سبک زندگی و جز روتین زندگی اون هاست

    نه اینکه حتما عروسی بشه مجلس بشه حالا بیایم یکمی شادی کنیم ….

    شادی جزو جدایی ناپذیر زندگیشون هست

    جتی تو صحبت های محاوره تو کارهاشون هم دقت کنین با لذت و شادی انجام میدن

    چرا ؟ چون از بچگی رفته تو خونشون

    اونجا بزرگ شدن دور بریاشون اونطوری بودن و اونطوری هم شدن

    البته در کل ممکنه افراد نا مناسب هم باشن

    مهم اینه به جریان عظیم شادی و فرکانس و حال خوب اونجا جریان داره

    و

    من به هر چی هر کجا توجه کنم بهش هدایت میشم

    و وحی هم نیومده که به همون سبکی توجه کنم که باهاش بزرگ شدم

    نه من درخت نیستم من انتخابکر و خالق هستم و هر موقع هر جا بخوام میتونم با توجه ذهنیم انتخاب کنم به سمت چه چیزی تو زندگیم خدایت میشم

    من همیشه باید انتخاب کنم نه اینکه بزارم روی اتومات بچرخم ….. دوست دارم تعیین کننده باشم اول برای خودم تعیین کنم که می خوام چطور باشم تو هر سن و سال و شرایطی که باشم این اختیار و قدرت رو دارم که تعیین کنم کجا برم گه شکلی بشم چی بشم و این نعمت الهی رو باید درست استفاده کرد

    چون خیلی ها که اصلا استفاده نمی کنن

    خیلی ها هم بد استفاده میکنن

    خوروندن ورودی یه کار مفید و با ارزش هست نه اختلاف وقت مخصوصا در دراز مدت خودش رو نشون مبده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    میلاد خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 1212 روز

    سلام استاد عزیزم

    چه خوب بارقص صبح رو شروع کردیم و حال داد

    زیبایی که وصف ناپذیر است

    خدایا شکرت برای رابطه استاد و مریم که بی نهایت زیباست

    خدایا شکرت برای رابطه پدرو پسر که خیلی پایه هستن

    خودت بودن و نگران حرف مردم نبودن استاد هم روی پسرش تاثیر گذاشته و خیلی راحت سه تایی عشق می کنن از بودن با هم.

    ماشاالله چقدر مشتری وجود داره که باید ساعتها تو صف وایسی تا نوبتت بشه و برای همین انتظار هم کلی برنامه سرگرم کننده هست که یه خاطره عالی برات ساخته بشه و همیشه دوست داشته باشی بازم بیای این نماد فراوانیه

    باور هرچقدر ثروتمندتر میشوم راحتی بیشتری برام بوجود میاد تو این مثال واضحه آیا صاحب این رستوران دیده شد!؟نه نیروی کار حرفه ای داره براش کار میکنه و هرروز ثروتمند تر و موفق تر میشه و از کارش لذت میبره خدایا شکرت

    هدایت خدا همیشه فوق‌العاده است اگر حرف شنو باشیم من به اندازه ای که این باورو ساختم هدایت هایی میشم که اگر تمام مردم دنیا سناریو بنویسن هیچوقت مثل هدایت خدا نمیشه به این دقیقی توی هر موضوعی خدایا شکرت

    برای باور فراوانی این سفر و زندگی در بهشت فوق‌العاده است قبل از این فایل نشانه امروزم زندگی در بهشت بود دیدم و لذت بردم از بی نهایت نعمت و ثروت و مشتری و زیبایی که در جهان وجود داره(استاد تو اون فایل خیلی زیبا شده بودین ته ریش و تپل مپل و چهره‌ای زیبا که کلی ذوق کردم قربون صدقه ات رفتم خدانگهت داره)

    خدایا شکرت

    ما به خدا اعتماد داریم چه جمله ارامش بخشی خدایی که بهترین روزی دهندگان است و در هر نقطه ای از زمین که باشیم طبق باورهامون بما روزی میده با بی نهایت دستانش این یعنی فراوانی

    هرچقدر ثروتمندتر میشوم به خدا نزدیکتر و نزد خدا محبوب تر میشوم

    ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست

    خدایا شجاعت و قدرت عمل کردن بیشتر بهم بده

    خدایا قدرت سپاسگزاری بیشتر بهم بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    امیرحسین برزگر گفته:
    مدت عضویت: 479 روز

    سلام به همه دوستان و استاد عباسمنش و خانوم شایسته

    این اولین کامنت من در این سایت هستش و خیلی خوشحالم که بالاخره بعد از مدت ها تونستم به اون حس استرسی که داشتم غلبه کنم و بیام داخل سایت کامنت بزارم.(همیشه این استرس رو داشتم که نکنه کامنتی که میخوام بزارم اونقدر که باید خوب نباشه).

    میخوام توی این کامنت راجع به یه تجربه خوب که امشب با این قسمت از سریال سفر به دور آمریکا داشتم بنویسم.

    من امشب یه فایل ویدیویی دیدم که محتواش باعث شد خیلی حس و حال بدی بهم دست بده و از اونجایی که در حال آموزش برنامه نویسی و آماده شدن برای کنکور ارشد هستم باعث شد نتونم امشب به خوبی روی درس هام تمرکز کنم.

    و با خودم گفتم که بهتره امشب اول حال خودمو خوب کنم و بعد ادامه درس رو شروع کنم. از دو سه قسمت عقب تر شروع کردم به دیدن سریال سفر به دور آمریکا. بعد تو یکی از قسمتا استاد شروع کرد تو آر وی با یکی از آهنگ های سیاوش قمیشی همخونی کردن. تصمیم گرفتم اون آهنگ رو دانلود کنم و همزمان با راه رفتن تو خونه بهش گوش بدم، داشتم حین راه رفتن به اون آهنگ و آهنگ های دیگه توی گوشیم که از نظرم نسبت به آهنگ های دیگم مثبت تر بودن گوش میدادم و سعی میکردم با یکی از روش هایی که استاد توی قدم یازدهم دوره دوازده قدم توضیح دادن(که البته به لطف مادرم که این دوره رو خریدن میتونم گوش بدم)، حس خودم رو بهتر کنم.

    یه مقدار که گذشت گوشی رو گذاشتم کنار و اومدم سراغ لپ تاپم که ادامه قسمت ها رو ببینم. و رسیدم به این قسمت که شروعش با رقص افراد بود. یه نکته ای که دیدم و برام خیلی جالب بود این حس شوخ طبعی استاد با پسرشون و سرنشین ماشین بود. و بعد که از رستوران خارج شدن و رسیدن به اون مردمی که در حال لذت بردن از کنسرت و رقص و شادی بودن، به قدری به من حس عالی ای داد که اصلا اون حال بدی که داشتم رو یادم رفت و خیلی خوشحال شده بودم و داشتم از اون برنامه شادی لذت میبردم.

    ممنون از خانوم شایسته که با فیلم هایی که میگیرن باعث ساخته شدن این سریال شدند و ما رو در این حس خوب و شادی سهیم کردند.

    و در آخر خوشحالم از اینکه بالاخره اولین کامنت خودم رو در سایت گذاشتم و امیدوارم که این روند کامنت گذاشتنم ادامه دار باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مصطفی نازی کلیشمی گفته:
    مدت عضویت: 1616 روز

    به نام خدای وهابی که رب من است.

    سلااااااام به دوستان و همسفرهای عزیزم، مریم بانو، استاد عباسمنش و مایک پسر در صلح باخود.

    توی این سفر رسیدیم به یه کنسرت در فضای باز که مردم خودشون با امکانات خودشون هندلش کردن. چقدر نگاه این مردم آمریکا توحیدی است که منتظر نیستن. به کسی گیر ندادن که برای ما سالن کنسرت درست نکردن. هرچند که همه ی این امکانات رو هم دارند. دیگه توی سفرنامه دیدیم که چه نعمت هایی در دسترس شونه. اما نگاهشون به خودشونه . خودشون رو مسئول لذت بردن می‌دونن. من از همراهی با این مردم این درس رو گرفتم که کسی نباید انگیزه من بشه تا حالم خوب بشه. حال خوب رو باید خودم بسازم.

    حال خوبم ربطی به سن نداره

    چقدر افراد مسن سرزنده و رقصان بودن

    لذت بردم

    تحسین شدم.

    الهی شکرت بابت این فرکانس فوق العاده.

    امروز اتفاقی برای خودم افتاد که وقتی فکر میکنم فقط دلیلش رها بودن و روی هدایت الله حساب کردن بود. خودم رو تحسین میکنم. من با موتور کار میکنم و درآمدم از این طریقه. طبق هر سال توی بهمن ماه سمت خیابان آزادی یک روز نمیشه تردد کرد. به خودم گفتم فردا کار نمی کنم. بعد تعهدم یادم افتاد که باید هر روز سمت خودم رو برای هدفم که مستقل شدنه انجام بدم. همون جا خدا الهام کرد برو سمت ایوانک و شهرک غرب کار کن. من ولی ذهنم نجوا میکرد که اون محله رو بلد نیستی و شاید اصلا برنامه ی سفارش گیری اونجا کار نکنه. چون محدوده تو نیست. در ضمن الان زمستونه و اونجا احتمالا چون نزدیک به کوه خیلی سرده. خلاصه به لطف الله تقوا پیشه کردم و روی هدایت تونستم حساب کنم. به خودم گفتم که گفته باید انجام بدم. این طوری باذهنم صحبت کردم که حتی اگر به درآمد نرسی، توی اون محله که همش کاخ وجود داره باور فراوانیت تقویت میشه. اول که رفتم سفارشی تا نیم ساعت دریافت نکردم. اما داشتم محل رو می‌گشتم و از این ویلاهای بی نظیر عکس میگرفتم و اصلا حالم وصف کردنی نیست.همش این افراد رو تحسین میکردم. این خیابون های خلوت و عریض رو نگاه میکردم و لذت می‌بردم. توی همین حال سفارش ها شروع شد. من سفارش هایی رو دریافت میکردم و می‌بردم دم درب همین کاخ ها و ویلاها و با این مردم در ارتباط بودم. خیلی پایان روز حالم خوب بود. توی تایم کم تر حتی به درآمد خیلی خوب رسیدم. به خودم و خدا ثابت کردم که روی تعهدم هستم و سمت خودم رو انجام میدم. خدایا سپاسگزارم که تونستم به هدایتت عمل کنم. الهی شکرت.منی که امروز امیدی به درآمد نداشتم وقتی روی هدایت الهی حساب کردم حتی از روز عادی هم بهتر شد. الهی شکرت.

    این سفر فوق العاده است. رستورانی که رفتیم صاحبش یک ایرانی است که به من میگه میشود به هر کجا که بخوای برسی. میتونی توی ایرانی در آمریکا کسب و کار ایجاد کنی و باور من رو درباره ایرانی بودن هم ترک داد. خیلی ها به ما از بچگی گفتن تو نمی تونی اما این الگو شهادت میده که می‌شود. چقدر خوبه یک هم وطن این قدر رشد کرده و در دل آمریکا یک رستورانی زده که انقدر شلوغه و باید ساعت ها صبر کنی تا بهت میز بدن تا غذات رو بخوری. این چه فراوانی ایست. دمت گرم. تحسین برانگیزی ای ایرانی سرافراز. خدایا شکرت که توی این سفر این الگوهای زیبا رو نشونمون میدی. سفر یعنی همین. فقط برات تجربه به همراه داره و از سال ها زور زدن بیهوده ات می کاهه. الهی شکرت.

    سپاسگزارم از مریم عزیز و استاد که با ثروتمند شدنشون ما رو همراه خودشون کردن. توی این اتوبوس زیبا، پر قدرت با امکانات یک خونه کامل در حال گشت و گزار در زمین خداوند هستیم و لذت می‌بریم. روی جریان هدایت حساب میکنیم و اون کارهای سفر مارو مدیریت می‌کنه. وقتی رستورانمون شلوغه هدایت می‌کنه که توی کنسرت بریم و با این مردم برقصیم. خدایا شکرت.

    مریم جون تحسینت میکنم که همواره با قدرت و جسارت دوربین دست میگیری. از وقتی تو برام الگو شدی منم خیلی ترسم ریخته و از زیبایی های محیط اطرافم عکس و فیلم میگیرم. دارم توی این زمینه تکاملم رو طی میکنم و خیلی برام راحت تر شده. هرچی بیشتر تو رو میبینم بیشتر میتونم بدون در نظر گرفتن نگاه دیگران این کار رو انجام بدم. تو الگوی خوبی هستی. مثل همون زمانی که ازت یاد گرفتم که نظم چه موهبتی برام توی زندگی داره و چقدر از اتلاف انرژی های من در آینده می کاهه. تو الگوی خوبی هستی. چون خودت این شیوه رو زندگی می‌کنی. ازت قدردانم. امیدوارم همواره دوربینت به سمت زیبایی هایی بره که اول خودت و بعد ما همسفرهات رو متعجب کنه. قدردانم. سپاسگزارم.

    یادم باشه که هرچقدر هم این سفر زیباست باید رها کنم و ادامه بدم. باید بدونم که اگر حتی به زیبایی ها نچسبم خداوند زیبایی های بیشتری رو برام می‌فرسته. این قانون منو حرکت میده و درهای نعمت بیشتری رو برام باز می‌کنه.

    خدانگهدار

    در پناه الله یکتا شاد، سالم و ثروتمند باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    محمد بهمنی گفته:
    مدت عضویت: 626 روز

    واقعااااااا سپاسگذار خداوندم ک منو امروز ب این فایل هدایت کرد با اینکه کوتاه بود ولی دقیقا جمله ای ک باید میشنیدم رو شنیدم ازش. الان مدتی هست که دوره عزت نفس رو خریدم و دارم روی خودم کار میکنم و توی یه سری مسیرها افتادم که نیاز داشتم بشنوم که(باید خودمو به دست خدا بسپارم و به مسیرهای که خودش میبره منو بسپارم و بذارم خودش هدایتم کنه و زور الکی نزنم بذارم همه چیز روال خودشو طی کنه و من کارایی ک ازم بر میومد رو انجام دادم و الان باید صبر کنم تا نشانه ها و مسیر ها بمن نشون داده بشه.) و واقعا برام جالبه فایل هدایت روزانه من همشون راجب امریکا هستن و واقعا لذت میبرم. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت این روزا واقعاااا حالم خوبه و نشانه درست بودن مسیرم هم همینه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1387 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدایا سلام

    شبت بخیر

    خدایا از تو ممنونم که تو این سفر کنارمی

    از تو ممنونم که بهترین افراد رو سر راهم قرار میدی

    از تو ممنونم که به بهترین جاها در بهترین زمان ممکن هدایتم میکنی!

    بزار امروز برا بچه بگم روزمو چجور گذروندم ،آخر کامنتم باهات حرف دارم.

    سلام به استاد عباسنمش نازنینم، امیدوارم استاد عباسمنش، این کامنتم رو بخونی!

    و آنچه که در این سفر نامه ام شما و بقیه ی دوستان میخونید،داستان سفر یک ایرانگرد یا یک توریست نیست!

    آنچه که شما در این سفر نامه ام میخونید،شرح اتفاقاتیه که در طول روز برای کسی میوفته که حکم جلبش رو گرفتن،در مسیر طلاق از همسرشه،به ناحق در دادگاه بهش دروغ بستن اما برای اثبات قدرت خداوند که خودش رو رب العالمین معرفی کرده خودمو رها کردم در دستاش و هرکاری که میگه میکنم،هرجا که میگه میرم.

    به قوله هتل داره ،بهم گفت تا کی همدانی!؟

    گفتم نمیدونم

    گفت ساعت چند میری بیرون!؟

    گفتم نمیدونم !

    رشته ای بر گردنم افکنده دوست

    می‌کشاند هرکجا خواهان اوست…

    سلام به چشای خوشکلتون

    سلام به چشای با ارزشتون که بجای نگاه کردن به نازیبایی ها،چشاتون رو میدوزید به زیبایی ها و معجزات خداوند و هدایت های خداوند رو میخونید.

    کاش خدا حسه عشق و دوست داشتنی رو که بهتون دارم رو تو قلبتون جاری کنه تا بدونین چقدر دوستون دارم

    به خدای واحد که با قلبم دوستون دارم

    من خیلی دل نازکم

    اگه یه روزی

    یکی از شما رو جایی دیدم

    شما منو شناختید

    یا من شما رو شناختم

    لطفا اگه از شوق دیدنتون،و از لمس قدرت هدایت خداوند،اشکام از چشام اومد پایین قول بدید به روی خودتون نیارید و بدونین اون لحظه قلبم داده با خدای خودم صحبت میکنه و تشکر میکنه مثله الان که اشکام از چشام سرازیره، حتی فکر کردن بهش هم اشک شوق منو درمیاره چه برسه به دیدنتون!

    من چم شده امشب!!

    خدایا شکرت!

    بریم سراغ اتفاقات امروز…

    طرفای ظهر بود که از خواب بیدار شدم،امروز قلبم گفت زیاد نرو بیرون و بشین تو خونه بیشتر تایمت رو و استراحت کن،این چند روز هم کلی رانندگی کردی و هم اینکه خیلی فعالیت داشتی.

    گفتم چشم.

    رفتم یه دوش حرفه ای گرفتم بعدش طرفای ساعت 4،5 بود با دلفین رفتیم دور زدیم و شهر رو نشونش دادم.

    من اییینهمه رفتم مسافرت هیچ شهری رو ندیدم مثله سنندج بالا پایینی داشته باشه یعنی اگه اومدین اینجا فکره پیاده روی رو از سرتون بندازین بیرون!!!

    و این خیلی برام تازگی و جذابیت داشت،مخصوصا من ‌که عااااشق سربالایی تو جاده هام!

    قبل از هر چیزی خواستم بگم وقتی میگم تو شهر دور میزدم منظورم یک شهر خیلی خیلی بزرگه!تاااازه واسه کسی که هیچچچچی از خیابونا و مسیرهای نمیدونه دقیقا مثله یه هزارتو و مارپیچ میمونه چون اگه سه بار از یه خیابون بری متوجه نمیشی داری دور خودت میچرخی!

    اینک گفتم که بدونی خداوند چققدر هدایت گره!!

    داشتیم با دلفین دور میزدیم تو شهر و هرجا که سربالایی بیشتری داشت اونجاها میرفتم تا اینکه چشمم خورد به یک مجسمه!!!

    بچه های سنندج متوجه شدن چی رو دیدم!

    بله!

    بزرگترین مجسمه و تندیس ایران!

    به ارتفاع 16 متر

    وزن 20 تن!

    از جنس ورق آهن!

    این مجسمه به تنهایی نشون دهنده غیرت کوردهاست!

    مجسمه ای که تصویر یک پدره با لباس کوردی که جنازه ی دوتا بچه اش رو تو دستاش گرفته و رو به شهر سنندج با چشمایی که بسیار غمگین طراحی شده،ایستاده!!!

    این مجسمه که دو سال زمان برد ساختش نماد کشته شده های سنندج بخصوص در بمباران ها در جنگ ایران و عراق هست!

    کوهی که این مجسمه روش نصبه یک فصای گردشگری و خیلی قشنگ هست که تماااااامه سنندج زیر پاته!

    تا جااااایی که جاده بود من رفتم بالای بالا!!!

    دیدنه سنندج از اون ارتفاع بسیار لذت بخش بود!

    تصور کن یک شهر با بینهایت خونه،دور تا دورش محاصره شده با کوه هایی که سفید پوش شده از برف و آسمون هم تماااام ابر سفید و تیره!

    تو پرانتز به چیزی خواستم در مورد مردم این شهر بگم!

    خووووشبحال کسی که تو شهر سنندج فیزیوتراپی یا ارتوپد باشه!

    ییییعنی نونش تو روغنه!!!

    درآمد تا خداااا!

    دیدی تا میری تو صف،یا ماشینت رک میدی کارواش به ده بیست دقیقه زمان خالی داری سریع میری تو گوشی!؟!؟!

    این قوم!

    به محضی که بیکار میشن سه تا کار میکنن

    اول صندوق عقب ماشین رو میدن بالا

    بعدش آهنگ کوردی شاد پلی میکنن

    بعدش یه دستمال یا یه چفیه یا یه تسبیح میگیرن دستشون

    و بعدش علییییی یااااارت

    شروع میکنن به رقصیدن!

    یعنی همشون فکنم تو سن 70 به بالا دچار ساییدگی مفاصل زانو گردن و کتف میشن!!!

    از دددم همشون دوره ی قانون سلامتی نیازن!!!

    والا بخدا!

    چچچخبرتونه !

    فکنم وقتی ماشین میخرن اول سیستم نصب میکنن بعد بیمه اش میکنن!!!

    دورتون بگردم

    عشقین بخداااا

    داشتم میگفتم!

    بعد از اینکه رفتم بالای بالا،کم کم از کوه اومدم پایین دیدم 7،8 تا دختر پسر اهنگه کوردی با سیستم گذاشتن و دارن میرقصن، البته فقط دخترا میرقصیدن پسراشون وووحشتناک عشقه قلیونن پسرا درگیر قلیون بودن.

    رفتم پیششون ایستادم خوده پسراشون اومدن سمتم و باهام خوش و بش کردن.

    بعد متوجه شدم جمعشون خانوادگیه و خواهر برادر و فامیلن.

    من کنار ایستادم پیشه ماشینشون گفتم دختراشون دارن میرقصن راحت باشن،دیدم یکی از دخترا نگام کرد گفت بیا برقص،اما من فکر کردم با من نیست با اون پسریه که کنارمه منم نرفتم دوباره همینجوری که داشت میرقصید دستشو دراز کردم سمتم و گفت:

    داداش بیا دستمو بگیر باهم برقصیم

    خدارو گواه میگیرم وقتی بهم گفت داداش،جی کردم دسته دختر خاله ام که خیلی باهاش راحتم و برام عزیزه رو گرفتم.

    گفتم من بلد نیستما!!!

    گفت اشکال نداره بیا منم که دیییوانه ی رقص کوردی،رفتم دستشو گرفتم و شروع کردم رقصیدن اما من نفر اول بودم، و مستحضر هستید که!!!!

    حرفه ای ترین رقصنده رو میزارن نفر اول،که اون هم هیجان بده،هم سرعت ریتم رو کنترل کنه،یه تسبیح که فکنم مخصوص ذکر بود رو هم بهم داد،گفت اینو بچرخون!!!

    پس از دقایقی گفت بابا اینوری برو کجا میبریمون!!!

    آخه همه دنبال نفر اول باید برن!!!

    دوباره به کوردی یه چیزی بهم گفت متوجه نشدم گفتم چی میگی!؟!؟

    گفت تندتر بورو!!

    گفتم بیا خودت وایسا اولی من پیام پشت سرت دستتو میگیرم!

    ما نخواستیم این پست و مقامای دنیوی رو!!!

    والا!!!

    چقدر انتظاراتش بالا بود!؟

    همزمان ،هم باید تسبیح رو بچرخونی، هم سرعت رو کنترل کنی،هم ریتم پاهاتو حفظ کنی،بماند که سرشونه هاتم بابد تند تند تکون بدی!!!!

    خلاصه بعد از رقصیدن کیک فنجونی واسم آوردن، دختره بیسکویت واسم آورد منم یه مقدار آلوچه جنگلی از این قرمز و ترش ها که بررق میزنن بخاطر تازه بودن و ترش بودنشون و وقتی میخوری اولش یه کم شوره بعد ترشه ترشه جوری که وقتی میخوری چشات از شدت ترشی کوچیک میشه و دهنت آب میوفته و خیلی ترش ترش هستن و یه‌کم شیره دارن!!!

    از اونا بهشون دادم!

    (چیه دهنت آب افتاد!؟

    مدیونی اگه فکر کنی بیمارم یا آزار دارم!!!

    فقط خواستم جزئیات رو بدونی،خودتون میگین جزئیات سفر رو قشنگ میگی!!!)

    خلاصه خدافظی کردم باهاشون و اومدم یه کاسه نخود و یک لیوان چایی نااااب نوشه جونم کردم و بعدشم رفتم خونم و بازی پرسپولیس رو دیدم و کیف کردم از بردش.

    ساعت طرفای 6،7 عصر بود و همه جا تقریبا سفید پوش شده بود از برف!

    من یه سوال میشه بپرسم!؟

    آیا تو شهری که همه جا سفید شده از برف،دما منفی 3 درجه است،ساعت 7،8 شب جای دیدنی هست که بخواین برید!؟!؟!

    اگه آدم بخواد با فکر خودش پیش بره نه!!!

    باید بمونی تو خونه!!!

    اما خدای من میدونه منو یه ساعتی کجا بفرسته!

    جایی فرستادم که بعید میدونم کسی فکرشو کنه!!!

    خداوند بهم گفت برو استخر!!!

    سرچ کردم دیدم یه استخری هست به اسمه استخر شین!

    هم سرسره داره،هم سونا هم جکوزی،هم سقوط آزاد با سرسره !!!

    حاااال کردم !!!

    رفتم استخر و جالبه وقتی لباسامو درآوردم به زور تو کمد رختکن جا شدن از بس خودمو از سرما پوشونده بودم!!

    یه ربع ساعت ورجه وورجه کردم و زیر آبی رفتم و رفتم بالا سوار سرسره و سقوط آزاد!!!

    سقوط آزاد این شکلی بود که میرفتی زوی یه صفحه ی پلاستیکی می‌ایستادی، یییهو به دکمه رو میزد،زیر پات باز می‌شد و به ارتفاع 11 متر سر میخوردی تو یه طونل!!!

    بار اول که رفتم واااااقعا هیجان زده شدم و ترسیدم !

    بار دوم که رفتم وسط راه یهو سرعتم کم شد و ایستادم از ترس اینکه ن‌نه الان یکی از پشت بیاد بزنه بهم تند تند دستو پا زدم تا از تونل اومدم بیرون خیییییلی حال کردم

    خیییییلی کیف داد!!!

    بعد از استخر میخواستم برم سمته خونه که بخاطر یخ زدنه جاده دلفین نمیتونست سربالایی رو بره و پاهاش هی لیز میخورد،چون خونه ام جاییه به اسمه، شهرک بهاران و اونجا سربالاییش تیزه حدودا.

    یه آقایی تو خیابون وایساده بود بنده خدا تو سرما یه کم دلفین رو هل داد و گفت با دنده 2 برو بالا و کم گاز بده که بری و کمک کرد و رفتم بالا!

    خدا خیرش بده!

    بچه ها اینکه میگم دلفین رو هل داد میدونی ‌که!

    دارم تو دمای منفی 3 درجه،و در حین بارش برف صحبت میکنم!

    شما ببین اینا دیگه چقدر با معرفتن!!!

    بشدت دلم هوس غذای ساده ی نون و خیار و پیاز و سبزی کرد!

    رفتم و همه ی وسایل رو گرفتم و اومدم خونه و با عشق و با لذت و با احترام به خودم سفره انداختم و غذامو نوشه جانم کردم!!!

    امشب هم خدا بهم گفت این سفر قراره ازتو یه آدمه دیگه‌ای بسازه!

    قراره رشد کنی!

    خداروخیلی شکر میکنم

    خداروشکر

    از همه ی عزیزای دددددلم ممنونم که بهم امتیاز میدین،دیدگاه مینویسین،

    پاکیزه جان،ممنونم ازت که به حرفه دهنت گوش ندادی به حرفه قلبت گوش دادی و واسم کامنت نوشتی و بسیار زیاد خوشحالم کردی،گفتی ایشالا ژینا رو ببینی خواستم به قوله شاعر کشورم بگم که:

    جانا سخن از زبان ما می‌گویی…

    یکی از ذوق های سفر من اینه که شبا بیام تمرکزی ایمیلهاتون و دیدگاهاتون رو بخونم و لذت میبرم

    من بگردم دور دلاتون

    به خدا میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 118 رای:
    • -
      کوثر کیا گفته:
      مدت عضویت: 879 روز

      سلام به شما استاد عزیزم و اقا ابراهیم گل گلاب

      اولین کامنتی هست از شما که دارم زیر فایل های سفر به دور آمریکا میخونم

      چقدرررررر لذت بردم چقدررررر کیف کردم از این دیدگاه و طرز فکر

      راستی منم دارم فک میکنم ماشینمو که خریدم اسمشو چی بزارم که مثل دلفین شما قشنگ باشه فعلا فقط جا سویچیشو خریدم که زرد رنگه که یه فضا نورد کوله به دوشه

      چقدر تعریفتون از رقص کوردی باحال بود من خودمم کورد کرمانشاه هستم و این رقص و این راحتی دختر و پسرا یه نوع نعمته حالا که بهش نگاه میکنم دقیقا ماعم وقتی میریم عروسی خیلی راحتیم حتی اگه نشناسیم انگاری که واقعا دختر خاله و پسرخاله هستیم

      وای که چقدر خندیدم به قسمت فیزیوتراپی و ارتوپد خیلی نکته جالبی بود

      و چقدر خدا هدایت گر ما انسان هاست

      واقعا خدای ما خیلی خوبه

      خیلی مهربونه

      حواسش هست حتی کجاها بریم که خوش بگذره

      درست مثل الان که کوثرو هدایت کرد به کامنت سفرنامه اقا ابراهیم که خیلی بهش خوش گذشت انگاری که منم اونجا بودم

      چند وقتیه یه صدایی توی سرم همش میگه سریال سفر به دور آمریکارو نگاه کن

      اما همش پشت گوش انداخته میشه

      ولی انگاری که منم باید کوله بار سفرمو ببندم و سریال رو شروع کنم راجب نکاتش بنویسم و حرف بزنم چون منم میخام به اینطور جاها هدایت بشم به کمک الله

      ماهم خیلی دوستتون داریم اقا ابراهیم عزیز

      ما حتی به دلفین هم ارادت خاصی داریم

      انشالله همیشه بهتون خوش بگذره

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سعیده گفته:
      مدت عضویت: 434 روز

      سلام برادر بزرگوارم اقا ابراهیم.

      امیدوارم همواره حال دلتون عالی باشه.

      اقا ابراهیم به خدا جوری اتفاقات سفرتون رو بازگو میکنید که من دقیقا احساس میکنم خودم اونجا هستم و دارم با چشم میبینم.

      انگار خودم مسافرت کردم.

      ازتون ممنونم که اینقدر دقیق مینویسید.

      روز جمعه پسر5 ساله ام تب کرد.

      بردمش درمانگاه و دکتر براش سرم تجویز کرد.

      برای خرید سرمش توی صف داروخونه بودم که یکهو بغض کردم و نزدیک بود گریه کنم.

      یه لحظه به خودم گفتم ببین سعیده،نگاه اقا ابراهیم کن.

      با وجود گرفتن حکم جلبش اینطور کنترل ذهن میکنه و از هیچی نمیترسه و فرمون رو داده دست خدا.

      اونوقت تو به خاطر یه تب ساده،دلت پر شده؟

      خلاصه اینا رو که به خودم گفتم اروم شدم و تونستم کنترل ذهن کنم.

      پسرم هم اصلا موقع زدن سرم واکنشی نشون نداد و خدا رو شکر کامل کامل خوب شد.

      میخاستم بگم شما از همدان برای ما مینویسی و یکی توی شیراز،در شرایط روحی نامناسب به یاد شما میفته و از شما الگو میگیره و کنترل ذهن میکنه.

      باز هم ازتون ممنونم.

      خدا رو واقعا شکر.

      منتظر کامنت های بعدی از سفرتون هستیم.

      در پناه نور خدا باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مریم ابراهیمی گفته:
      مدت عضویت: 1128 روز

      به نام خداوند بخشنده و مهربان

      سلام ابراهیم عزیز

      خوبی؟ خوشی؟ معلومه که خوب و خوشی، مگه میشی سوار بر دوش خدا باشی و حالت خوب نباشه، احسنت بر شما که به این مرحله در زندگیت رسیدی

      پسر می‌دونی چقدر قشنگ و زیبا خاطرات سفرتو می نویسی؟ اگه نمیدونی من بهت میگم

      خیلی خیلی سه بعدی و در زمان حال می نویسی که انگار خواننده هم با تو همراه ست، محشره محشر

      ببین ابراهیم جان بهتره بری جای ناصر خسرو رو بگیری و سفرنامه نویس بشی برادر .ایموجی خنده

      واقعا لذت میبرم از این همه اعتمادت به خدا و تنهایی سفر کردنت تو برف و سرما

      ما که همش در برف و سرما منفی بافی میکنیم و تو خونه می‌نشینیم یه عالمه خرید میکنیم که یهو نکنه برف دو متر بیاره و گرفتار بشیم، بعد که برف میاد یه عده بیرون نمیرن و خیال میکنن همه جا برفیه و هیچ کسی تو جاده و خیابونا نیست.

      وای نمیدونی خدای قشنگم ،با رحمتم ، چقدر امسال به ما لطف کرده پاییز پربارونی برامون تدارک دید که هر وقت بارون دیدم با عشق بهش نگاه کردم با عشق صداشو شنیدم با عشق از خالقم سپاسگزاری کردم و لذت بردم، منم این روزا احساس میکنم ظرف وجودم یه قد سوزن بزرگتر شده و سعی میکنم از حالم لذت ببرم، دیروز که برف میومد زدم تو خیابون ، وای خیلی برف باحالی بود ،دستکشمو درآوردم تا این برفهای خوشگل دونه درشت رو تو کوچه و خیابون با خوشحالی بگیرم و ذوق کنم طوری که هرکسی منو میدید زیر زیرکی لبخند میزد شاید یا فک میکردن دختر به این گندکی چرا ادا بچه ها رو در میاره یا اینکه خودشون هم دوست داشتن با لمس برف احساس خوشحالی کنند ولی از ترس اینکه بهشون بگن خل و چل اینکار رو نمی‌کردند ….

      از صدای برف زیر پایم لذت میبرم یا برعکس تو خیابون رو برفا راه میرفتم از دیدن رد پام لذت می‌بردم( آخه عادت دارم تو خیابون یهو برعکس راه برم( ایموجی خنده)،و وقتی سرمو بالا می‌بردم که ریزش زیبای برف از آسمون رو ببینم ، خدا با ریزش برف رو صورتم منو می‌بوسید ،اینکارو انجام بده ببین چه حس قشنگی بهت میده ،ممنونم خداجونم که اینقدر با محبتی، عشقی

      خوشبختانه من عاشق کودک درونم هستم و وقتی تو خیابون میرم و ابرای قشنگ میبینم چیز زیبایی میبینم استاپ میکنم نگاه میکنم لذت میبرم و از خدا تشکر.

      یا دوست دارم رو جدول‌های پیاده رو که بلندتره راه برم و خودمو قد بلند تر احساس کنم ،یا درختانی تو خیابون و یا گل و بوته ها رو لمس کنم و احساس شون کنم،… خیلی حال میده که بین مردم دور برم متفاوت عمل میکنم،

      بهرحال چند شبه که هی میخوام برات بنویسم و ازت تشکر کنم که خدا امشب قسمتم کرد که برات بنویسم ،لطفا بیشتر از مسافرتت بنویس از حال خوبت بنویس ممنونم ممنونم برادر جان

      خدا پشت و پناهت

      خدای بزرگ و توانا یه عالمه شادی برکت و ثروت و عشق و سلامتی در زندگیت جاری کنه

      یاحق

      راستی راستی یه پیشنهاد عکس پروفایلت رو هم هرشب با یکی از عکسای زیبایی که ازسفرت میگیری، بذار ی عالی میشه

      ممنونم بزرگوار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مریم دوستداشتنی گفته:
      مدت عضویت: 1934 روز

      سلام آقا ابراهیم

      چقدر از خوندن پیاماتون هم میخندم هم تحسینتون میکنم

      اینقدر تو پیاماتون از برف گفتین آخه تهران زیاد برف نمیاد ومن متاسفانه امسال اصلا برف ندیدم

      وقتی خانم شایسته فیلم زندگی در بهشت رو گذاشتن که چ برفی امده

      بعدشم من پیاماهای شمارو میخوندم که مخصوصا تو سفر همدان از برف میگفتین

      دو روز پیش از خواب بیدار شدم رفتم سمت پنجره پرده رو کنار زدم گفتم آخ جونننمی جون برف

      بعد که حاضر شدم برم سرکار ماشین رو روشن کردیم راه افتادیم دیدم به به همه جا سفید شده از برف چقدر قشنگ زسبا شده بود چقدر این برف قشنگه

      کلی خدارو شکر کردم

      راستی آقاابراهیم من نمیدونم شما لهجه شیرین شهر خودتون رو دارید یا نه

      اما هرموقع پیام میزارید من دقت کردم به خودم با لهجه شیرین شهرتون با اینکه اصلا بلدم نیستم پیاموتون رو میخونم

      سفرتون هموار پر از نور خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: