سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۲ - صفحه 32 (به ترتیب امتیاز)

با سلام خدمت استاد و مریم خانم و دوستان عزیزم که در کنار هم و با هم فرکانسی در یک مسیر درست زندگی حرکت میکنیم ،قبلا فکر میکردم که همرنگ جماعت بودن خوب و درست است و با اینکه خیلی اذیت میشدم و به سختی و رنج دوران زندگیم می‌گذشت و ترس و احساس گناه میکردم که نمیشود غیر از این نمیتوان فکر کرد و نتیجه ای هم ندارد سالها زندگی با احساس بد ی را تجربه میکردم می‌دانستم کارها جور و هماهنگ نیست ،ولی فکر میکردم که مردم و اجتماع درست میگن و من کی باشم که متفاوت فکر کنم ،اما همیشه ته دلم راضی نمیشد ،و دنبال راهای آسان بودم و میگفتم حقیقت چیز دیگری هست و دنبال جوابهایی برای سوالاتم بودم که جامعه از دادن به آنها منو راضی نمیکرد،تا اینکه به شکل بسیار آسانی با استاد آشنا شدم ودر این سایت در هر موردی به جواب سوالاتم رسیدم ،

فکر میکردم تا دیگران را راضی نکنم خودم را نمیتوانم راضی نگهدارم و چقدر روی همین موضوع انرژی و وقت میگذاشتم،چقدر نگران اوضاع بودم که نکنه کسی از دستم ناراحت بشه،خودم را به شدت کنترل میکردم تا همه چیزهای بیرونی درست پیش بره ،تا حالم خوب باشد تمام عوامل بیرونی را به خودم ارتباط میدادم نکنه کسی از دستم ناراحت بشه ,نگران قضاوت دیگران بودم،وبرنامه ریزی ذهنم و فکری ام وصل بود به عوامل بیرونی و خیلی خسته کننده و بیماریزا شده بود فکر مردم و دیگران تا اینکه با آموزشهای استاد و خواندن و گوش دادن دوستانم دیدم که همه مثل من فکر میگردنند و تصمیم به تغییر باور و فکرشان گرفتند و من هم همفکر با دوستانم شدم و تصمیم به فکر کردن و عمل کردن برعکس چیزهایی که فکر میکردم درست است گرفتم و دیدم و درک کردم و تجربه کسب کردم که عموم جامعه اشتباه فکر میکنند و نتایج هم اشتباه در میآید حتی ضرب‌المثل‌های که در مورد بیشتر موضوعات باوری اشتباه میگوید

استاد همه چیزها را ساده آسان و راحت بیان میکند ،سادگی در پذیرش سادگی در درک و راحتتر کردن کارها را پیشنهاد میدهد ولی عموم بیشتر دردورنج رالازمه رسیدن به هدف میگن،

نامبرده رنج گنج میسر نمیشود،