سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۴

آنچه من از در این سفر شاهد آن هستم‌‌، تجربه‌ی دست‌های بی‌نهایتِ نیروی هدایت‌گری است که‌، ما را در زمان مناسب در مکان مناسب قرار می‌دهد‌، به سمت زیبایی‌ها هدایت می‌کند‌‌، در لحظه‌، پارکهایی را برای‌مان رزرو می‌کند که‌ بقیه آدمها برای اقامت گزیدن در آنها -حداقل از ۶ ماه قبل- باید با برنامه ریزی قبلی آنجا را رزرو کرده باشند.

گاهی اوقات‌، ماجراهایی درست جلوی دوربینم رخ می‌دهد که‌، احساس می‌کنم همه چیز دست به دست هم داده و برنامه‌ریزی شده تا جلوی دوربین من رخ د‌هد و از ورای همه این تجربه‌ها‌، این پیام را به گوشم می‌رساند که:

دست‌های دیگری در کار است. دستهای توانمند نیرویی که مستقل و بی نیاز از قوانین محدودکننده‌ی آدمها‌ست.

نیرویی که اگر به او وصل شوی‌، اگر او را باور و انتخاب کنی‌ و جدّی بگیری، او نیز تو را انتخاب می‌کند و خواسته‌های قلبی‌ات را جدّی می‌گیرد.

اگر به او توجه کنی و در برابر برنامه‌اش سرسپرده باشی و به هیچ چیز-حتی زیبایی‌ها- نچسبی‌ و به قول قرآن‌، استعینوا بالصبر(رهایی) و صلوه(توجه به نکات مثبت هر لحظه) شوی‌، تو را در زمان مناسب‌، با اتقافات مناسب احاطه می‌کند و زیبایی‌هایی را به تو نشان می‌دهد که در هیچ منطق و استدلال ذهنی‌ای نمی‌تواند بگنجد.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

412 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «امید جوهری» در این صفحه: 1
  1. -
    امید جوهری گفته:
    مدت عضویت: 2463 روز

    خدایا شکرت

    سلام ب روی ماه حسین اقا و خانم شایسته و مایک عزیزم

    اول از همه بگم اون خانمی ک اول فایل دست تکون میده چه انرژیه عالی ب من داد

    چقد عالیه واقعا این اتفاقات و به هیچ عنوان تصادفی نیست و همش روی حساب و کتاب خاصیه

    بچه ها بخدا همینه بخدا ایمان داشته باشین ب این اتفاقا

    من یه اعتقادی دارم ک همیشه برای من یه جای پارک عالی همه جا هست

    جای همگی خالی دیشب با خواهرا و برادرم رفتیم پارک کنار زاینده رود . خب این روزا خیلی اونجا شلوغه تا رسیدیم یه دونه جای پارک هم نبود و خیلیا هم دوبله وایساده بودند تا یه جای خالی گیرشون بیاد و پارک کنند

    من مثل دفعه های قبل ته قلبم میدونستم ک الاناس ک یه جای خالی همین اطراف برام پیدا شه

    دوبله پارک کردم وسیله ها را خالی کردیم و دیدم یه اقایی با یه مقدار وسیله داره میاد از پارک . تا رسید بهم بهش گفتم اقا ببخشید شما ک دارید میرید ماشینتون کجاس و بچه ها ب شکل کاملا معجزه اسا رفتم جای ماشینه اوشون پارک کردم

    همینه دیگه واقعا باور همینه

    دوستون دارم فعلا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: