سفر به دور آمریکا | قسمت ۲۱ - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)

آفرین استاد هزاران آفرین عباسمنش عزیز . چقدر لذت بردم از آن حرکت شما وآن خانم که سگ داشت آفرین

خیلی زیبا بود .

ایها الناس ما هم جزیی از این آفرینش هستیم حق نداریم خلقت خداوند وآفرینشش را خراب کنیم . حق نداریم به حیوانات آسیب برسانیم . حق نداریم آب را ؛ زلالیش را خراب کنیم جلد نوشابه در آن بیندازیم آغشتش کنیم و…..

هزاران درود ورحمت بر این خانم . آدم چقدر لذت میبرد وقتی حرکات این آدها را میبیند

الهی الهی ؛ وجودم را ؛ قلبم را پر پر از زیباییهایت کن

الهی وقتی در گوشه ای از این زمینت می بینم که مخلوق تو کاری زیبا انجام میدهد میگویم خداجونم شکرت

خانم شایسته ؛ فکری به حال ما بکن . ما دیگه معتاد شدیم

اصلا روزی که با شما سر نکنیم انگار چیزی کم کرده ایم

الهی شکرت

ولی میدونم ای آتیش پاره . ای دوربین به دست که افسار ذهن مرا میبری خود من ؛ یه روزی می کشمت .

خانم شایسته : (با لهجه خودش بگید ) چرا آقای سپهوند . مگر من چیکار کردم؟

ج : چیکار کردی ؟؟؟؟

قلب برادرم را که بردی 2- بردیش اون سر دنیا 3- از ما دورش کردی

و خودت هم شدی ؛ آتش بیار معرکه ؛ چه معرکه ای ؟ به به

چکارکردی ؟

دیگه قشنگی نشون دادن بسه ؟

از اون نم نم ها واصل فرانسه وکاخ الیزه نشون بده ????????

این استاد ببر یه شکاری یه جای خفنی مخصوصا خودش ومایک دوست دارن

شکار ببری – کلی بزکوهی ی . شکارکرکدنی و……

ما که خیلی دوست داریم استاد در حال شکار ببینیم

البته ایشان یک شکار خوب زدند

با یک تیر 10 نشونه زدند

من دیدم بچه ها شکار کردن استاد عباسمنش را

اون شکار خوب

…..

……

……

….

…

…

..

.

.

.

.

.

.

—

اون شکار بزرگ خانم شایسته عزیز بودند

که از تمام وجودش آتیش می باره

خدا نگهدار