https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/07/abasmanesh-25.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-04 10:13:452024-07-29 14:41:41سفر به دور آمریکا | قسمت ۲۸
498نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام،خوشحالم که بی خیال نمیشید :) چون به شخصه کلی از این آبشار شگفت انگیز لذت میبرم و از هر زاویه زیبایی خاصی داره.این مولکول های آب که تشکیل باران زیبا رو میدن و باز بر میگردن به زمین،این ایه ی قران رو بهم یاداوری کرد که خدا مالک یوم الدین هستش،و همونطور که این مولکول ها بعد از طی کردن چرخه به جای اولشون بر میگردن من هم اعمال و زندگی این دنیام زندگی بعدیم رو میسازه که هر کاری که الان انجام بدم در دنیای بعد نتیجه اش رو میگیرم مطابق با همین زندگی.پس در اینجا زندگی رو میسپارم به خدا که خودش راه بلده مسیره و فقط انتخاب میکنم.
به قول استاد که میگفت باید پارو نزد وا داد
اینکه میگید باید خودمون و ازاد و رها کنیم و فقط راهی که حسمون میگه رو انتخاب کنیم اینو بهم یاد اوری کرد که حتی تو کوچک ترین مسائل مثه چی بپوشم و چی بخورم و کدوم راهو برم خودمو اذیت نکنم،حتی تو این مسائل جزئی هم ارام باشم و ازاد و فقط شنونده باشم و حس کننده
باید بیشتر از هر چیزی روی حسگرم کار کنم
و این حسگر درونی رو به قدری قوی کنم که تا خدا بهم حرفی زد تک تک سلولام بگن این این این این انتخاب
قران میگه اهدنا صرط المستقیم
این راهی که نشون میدید تو فایل ها این مسیری که تو این سایت در حال طی کردنه دقیقا همینه اینکه خدا رو بقدری هادی بدونم به قدری کارش و درست بدونم که بگم خدااا جان من فقط میخوام کیف دنیا تو ببرم تو برو جلو نشونم بده
خانم شایسته عزیز به حق که شما در شاه را قدم گذاشتید و طی میکنید اون رو
و ممنونم از شما از استاد عزیز که این شاه راه رو به ما هم نشون میده و کلید این شاه راه دوستی با الله هستش?
خوشحالم که شما با این صدای زیباتون فیلمبرداره این جشن بزرگ شدید که هروز بیشتر از روز قبلش پای کوبی و رقص درش اتفاق میوفته?
و مایک عزیز که لحظه های شاد و زیبایی رو با ما به اشتراک میذارید .
سپاسگزار خداوند هستم که هدایتگر ما به این مسیر زیبا شد از دیدن این فایل و آهنگ آخرش خیلی لذت بردم من از زمانی که کارتن آنشرلی رو می دیدم عاشق کانادا شدم و دوست دارم به این کشور مهاجرت کنم امروز این آهنگ دوباره منو یاد رویام انداخت
من از روزی که با شما آشنا شدم زندگیم زیرو رو شد از نظر دیگران منفی و از نظر خودم مثبت شاید از نظر مادی خیلی چیزارو از دست دادیم ولی در عوض آگاهی های نابی به دست آوردیم.
مادرم میگه این عباسمنش تو رو دیوانه کرده! اما من عاشق این دیوانگی ام.
من با شما خدا رو شناختم خودم رو و قوانین حاکم بر جهان رو شناختم.
این روزا به شدت دارم ورودیهای ذهنم رو کنترل میکنم فایلهای شما شده جزئی از زندگیم هم خودم و هم همسر و پسرام هر روز منتظریم فایل جدید بیاد روی سایت و ببینیم.دو ساله تلوزیون رو تعطیل کردم و انتخاب شده برنامه می بینم اجازه نمیدم هر چیزی وارد ذهنم بشه و از روزی که پا به پای شما داریم به دور آمریکا سفر می کنیم و احساس خوب به کائنات میفرستیم نشونه های خوبی وارد زندگیمون شده از دیگران هدیه دریافت میکنم از جاهای مختلف تخفیف میگیرم حتی توی این ماه دوبار تخم مرغ که خریدیم دو زرده بوده !!!
و پسرم میگه مامان اینا نشونه است.
احساس میکنم هدایت شدم به مسیر درست. زندگیم هدفمند شده و با افرادی آشنا شدم که زندگی شون با هدف و انگیزه همراهه و افراد سرشناسی هستند.
و من هم قراره باهاشون کار کنم و همه ی اینها رو اول لطف و هدایت خدای مهربان و بعد شما که دستی از طرف خدا شدی برای هدایت ما میدانم.
استاد از خدا براتون بهترینها رو می خوام همسرم هم از شما تشکر میکنه
و اصلا برامون مهم نیست که دیگران چی میگن در مورد من. چند روز پیش یکی از بستگان یکی دو روز مهمان ما بود و تعجب میکرد که آنتن تلوزیون قطع بود و کلا فایلهای شما پخش میشد یه بار بهم گفت میشه قطعش کنی گفتم شرمنده برنامه روزانه امه فقط می تونم صداشو کم کنم!
خلاصه دیگه همه میدونن عباسمنش شده بخشی از زندگی ما!
سپاسگزار خداوندم و همیشه میگم عباسمنش تونست پس منم میتونم!
سلاااااااام . سلام و درووود به استاد عزززیزم و خانم شایسته ی نازنین و خانواده ی گلمممم. دوستتون دارمممم
این دلنوشته م تقدیم به شما. یه حسی گفت براتون از نوشته هام بذارم. تقدیم با مهررر
…..
وقتی به دنبال مجالی برای رفتن هستی، تردید ها رهایت نمی کنند. زمزمه های رنجور و ملال آور
بزرگی می گفت، گذشته گرداب است. بی سر و صدا آدم را به درون خودش می کشد، حال آنکه تنها چیزی که تو نیاز داری، زمان حال است. اصل آن است که حقیقت حال را دریابی.
وقتی می خواهی بروی، باید قدم برداری و نگاهت رو به جلو باشد. و حتی پشت سرت را هم نگاه نکنی. فهمیدم یک هدف می خواهی برای بلند شدن و قدرت گرفتن و ایمانی راسخ برای رفتن و اینکه هر گاه تردیدها دوباره تو را در حصار خود گرفتند تو پاسخی از روی یقین و ایمان دهی که خدا قبل از من آنجاست. همانگونه که تمام انسان های موفق دیگر رفتند. پس من نیز می روم…….
????????????
سال های سال گذشت. روزها از پی هم سپری شدند. فکر می کردم تو را می شناسم. عبادت هایم از سر ترس بود. از سر اینکه مبادا رهایم کنی با نمازی که قضا شد، با گناهی که خواسته یا ناخواسته از من سر زد.
سالها گذشت و من در یک ابری از ابهام به خیال اینکه می شناسمت جلو آمدم اما ترس ها با من بود و بود. اما عبادت هایم از سر شوق و دوست داشتن نبود. اما همیشه من در دنیای خودم با خیالی که از تو ساخته بودم غرق بودم، نمی دانستم تو که هستی، چه هستی. فقط تو را ناپیدا می دانستم.
اکنون اینجا ایستاده ام. در کنار لحظاتی که از من می گذرد. در کنار ثانیه هایی که جریان دارد و من این بار می دانم تویی که در تک تک ثانیه ها جریان داری، در خیالم، در نگاهم، در برگ ها، در ریشه، در طبیعت و در همه و همه این تویی که جریان داری. می دانم تو بخشنده ای، بسیار بخشنده خودت وعده دادی، و می دانم تو رفیق نیمه راه نیستی، این را هم خودت وعده دادی(گفتی خدا خلف وعده نمی کند). می دانم تو ربی یعنی صاحب اختیار تمام جهان و جهانیان. می دانم تو نوری و همه چیز به نور تو روشن می شود. می دانم تو در منی وقتی با من می گویی الله نور، الله نور، الله نور. تو در منی و با من وقتی دستانم را می گیری و با خود به اوج می بری. مهربانی ات را اندکی، با عقل کوچکم حس می کنم زیرا مهر مادرم از تو سرچشمه گرفته است. زیرا منبع تمام خیر هایی. تو را عاشق می دانم. تو را خالق می دانم، تو را مهربان و رعوف می دانم. با اینکه این را هم می دانم که تو مکار ترین مکاران هم می شوی همانگونه که خودت گفته ای اما من از تو عشق را می بینم و می جویم و می خواهم.
عرض سلام و ادب و احترام به استاد عباس منش وخانم شایسته عزیز بی نهایت سپاسگزارم از بابت فایل هایی که می فرستید عاشقتونم انگار که ایمان باور یقین اعتماد اعتقاد اطمینان قلبی به صددرصدنزدیک شده وبه ماننده خود استاد که به خدا با باورشان می گفتند که من این ماشین این ملک و این…….میخوام برای منهم به این شکل اتفاقش افتاده خدا رو صدهزاران مرتبه شکر میکنم که شما در مسیر م قرارگرفته اید مخصوصا از زمانی سفر به دور آمریکا را فایل میفرستی این باورم هزار برابر قویتر شده از استاد و شما نهایت قدردانی و سپاس ویژه را دارم دوستتون دارم خیلی زییییییییییییییااااااااااد به الله یکتا میسپارمتون چون بلد نیستم عاشقتتتتونم
خدای من اشکم با این سخن که مثل اب هرجا خواستی برو هیچ محدودیتی برای تو نیست ،برو دنبال علاقت ،سرازیر شد چقدر احساساتی شدم و هنوزم بقضی گلومو فشار میدهد خدای من سپاسگزارم که به من نشان دادی میتوانم مثل یک اب جاری مثل ابرهای زیبای پنبه ای در اسمان با باد هرکجا خواستم می توانم بروم سپاسگزارم که نشانم دادی که همیشه دستت در دستانم هست هیچگاه من را رها نخواهی کرد عاشقتم خدای مهربانم چقدر احساس ارامش میکنم حالا نمیدانم چگونه شکرت را به جا اورم عاشقانه دوستت خواهم داشت سپاسگزارم سپایگزارم سپاسگزارم….
خانم شایسته ی عزیز، متنی که شما برای این قسمت از سریال آماده کردید مناسب ترین و زیبا ترین متن ممکن هستش. چقدر زیبا رها بودن جریان آب رو توصیف کردید. چقدر زیبا بیخیالی و بی توجهی جریان آب به شرایط و مرز بندی های اطرافش و جاری بودنش و اینکه کار خودش رو با عشق انجام میده رو توصیف کردید.
ما هم اگر در برابر جریان سعادت الهی مقاومت نشون ندیم و مثل آب بی تفاوت باشیم به محدودیت های بیرونی، و آزاد و رها فقط جاری باشیم، رودخانه ی سعادت ما را در مسیر زیبایی ها جاری می کند.
جملاتی که در مورد گفت و گو درونی تان که در سفارت آمریکا با خدای درونتان گفتید، من رو یاد آهنگ Let It Be Easy از Karen Drucker انداخت. که موضوعات زندگی باید به سادگی و به آسانی حل شوند اگر ما با باور های درست داشته باشیم و با عشق بخواهیم مسائل را حل کنیم. صحبت های شما از جهتی بسیار شبیه به توضیحات استاد درباره ی “دوره ی شیوه ی حل مسائل” هستش. اینکه هر مسئله ای رو میشه با شیوه ی درست و برای همیشه به سادگی حلش کرد. مسائل زندگی نیومدن تا به ما ضربه بزنند، بلکه اومدن تا باعث رشد و تکامل ما بشن. همون طور که گفتید موضوع فقط انتخاب هستش، اینکه ما چی رو انتخاب می کنیم، انتخاب می کنیم که این مسئله را با آسانی حل کنیم و جایزه اش را دریافت کنیم، و یا برعکس انتخاب کنیم.
خدای عزیز ما رو آزاد آفریده، گفته تو انتخاب کن که چی می خوای. همه ی خواسته هات رو با قدرت بی کرانم جواب میدم، اگر تو هم من را پاسخ دهی.
برای نمایش این تصاویر زیبا از شما بینهایت سپاسگزارم، امیدوارم همواره شاد و سلامت باشید.
نمیدونم چطور، نمی فهمم چی شد ولی چند روزیه که با تمرکز بیشتری دارم روی خودم کار میکنم و دارم تلاش میکنم زیبایی هارو ببینم. از اولین سفرنامه شروع کردم و به اینجا رسیدم. کلی سوال تو ذهنم بوجود اومد. تازه انگار کوچولو کوچولو دارم میفهمم که منظور از تمرکز روی نکات مثبت و دیدن زیبایی ها چیه..چهار ساله که توی یه شهر قشنگ و سرسبز و در محله ای بسیار دنج و امن خونه ای داریم زیبا. من از قوانین چیزی نمیدونستم و فقط به صورت ناخوداگاه عاشق این خونه بودم. همیشه میگفتم و میگم این خونه یه تیکه از بهشته که افتاده پایین و مال ما شده. به خاطر نوع معماریش، حیاط سرسبزش، پنجره های فراوان ، سقف بلندش و اینکه از همه طرف نور خورشید پاشیده میشه توی خونه و هزار دلیل دیگه این خونه برام یه ارزش بسیار معنوی داشت و داره. چهار ساله تک به تک زیبایی هاشو کشف میکردیم و با ذوق به هم می گفتیم و از اینکه شانس اوردیم این خونه ی محشر رو توی این کامیونیتی فوق العاده با قیمت مناسب بخریم به خودمون می بالیدیم. تا همین چند ساعت پیش فکر میکردم تمام زیبایی های خونه رو دیدم و چیز جدیدی نیست. تا اینکه دخترم که کف اشپزخونه داشت چهار دست و پا میرفت گریه کرد. طبق عادت نشستم روی زمین کنارش تا در آغوش بگیرمش که دیدم….خدای من… چه غروب زیبایی ازین زاویه از پنجره میشه دید….چه قیامتی…خدایا شکرت که چشمم رو دوباره داری با دیدن زیبایی ها نوازش میدی.شکرت که دارم زیبایی های بیشتری رو میبینم…
نمیدونم چی شد که بعد از چهارسال باید بخاطر گریه دخترم مینشستم و این تابلوی زیبا رو می دیدم…ولی مطمینم بخاطر تماشای فیلم های سفرنامه ست از شما.ممنونم.خدایا ازت ممنونم🥰
سلام. اینجا کجاست که من بهش هدایت شدم؟!!! خدایا شکرت، عمیقاً شکررر… یک شکر کامل ، جامع، مانع ، تام و تمام ،عامدانه، عاملانه ، از روی احسان و یقین مادامی که آسمان و زمین برقراره.
من در پی هدایت قبلی که استاد توی ویدیو تأکید میکردند آقا قطع کن ، همکاری مو قطع کردم با همکار و شریکم . چون باور مسموم شرک آلودی داشتم که بهم میگفت اون به تو مراجع معرفی میکنه و اگر اون نباشه تو لنگی و درآمدت صفر میشه. من هم که از خدا خواستم نشونه واضح بهم بده، رفتم به صفحه ای که توی ویدیو ش میگفتند قطع کن تا رشد کنی . …مدتی گذشت و من افتادم تو سراشیبی افت مدار مالی ، و حواسم به حرف استاد بود که تو شرایط نادلخواه باید تمرکز کنیم رو زیبایی ها ، همین کارو تلاش میکردم انجام بدم، یکی دو تا نتیجه خوب هم گرفتم ، اما نجواها راحتم نمیذاشتن…ترس از فقر و پریشانی توی پس زمینه ذهنم بود و نمیذاشت روی زیبایی ها تمرکز کنم….تا اینکه تو یکی از صفحات ،دوستان میگفتن ما با شنیدن و یا دیدن فلان فایل منقلب شدیم و این حرفا…پیش خودم گفتم خدایا من رو به فایلی هدایت کن که حالمو خوب کنه، اگر منقلب هم نکنه اما حالمو از کسالت دربیاره چون من فعلاً ناگزیر هستم به خاطر شرایطم با خانواده م زندگی کنم ، خانواده ای که خیلی منفی بافن.حالا هی من هر چی می رشتم اونها پنبه میکردند انگار. گفتم لااقل یک فایلی باشه بعد از مدتها سرگردانی از نجواهای شیطان ذهن و انس ، یه حال خوبی بهم بده . و نیت کردم و افتادم اینجا.
آقا هر کی چشماش پر شده و قلبشو شسته واقعا گوارای وجودش این حال خوب 🌹👌راستشو بگم تا حالا هیچ فایل تصویری رو در سایت با این میزان عطش ندیده بودم . اصلا حس نمی کردم نیاگارا نرفتم ،عجیب بود چون هم برام جدید بود و هم اصلا حس نمیکردم نرفتم اونجا. … خصوصا اونجایی که شایسته جان از بالای پل فیلم گرفته برای اولین بار با حس لیاقت نگاهش کردم و بقول استاد نگفتم اَاااااا خوشبحالشون اینا رفتن ، کاش منم برم. انگار اونجا رفته باشم و کنار مریم جان داشتم اون صحنه ها رو فیلمبرداری میکردم و با خودم میگفتم : آره این همون پُله ست که ملت پایینش دارن راه میرن و از این فاصله قد یه مورچه دیده میشن . و بعد آگاهی های بی نظیر مثل آبشار وارد وجودم شد و عطشش رو فرو نشاند . راستش دو روز بود سردرد داشتم و میدونستم ترسهام بالا اومده و اینکه حرف و حدیث ها رو میشنیدم که از من میخواستن کار فیزیکی کنم . با تو خونه نشستن پول نمیاد تو حساب آدم و این حرفها . حرف و حدیث در مورد رابطه رو به افولم و چند تا چیز دیگه منو به قول استاد داشت وارد خط قرمز give up میکرد . حرف های دوستان در سایت در مورد نجواها هم کمک کننده بود، خدایا شکر به خاطر این آگاهی ….عطش من با قطره های معلق در فضای آبشار با دیدن اون همه زیبایی های بی بدیل در آسمان و زمین و ما بینهما ، انسانهای شاد و آرام ،پیوند آسان ملتها، جریان شاد و خروشان نعمت خدا که میلیونها چشم رو از سراسر جهان به تماشای خودش میاره و براش قضاوت دیگران و یا بود و نبودشون مهم نیست ، فرو نشست. قطره های معلق آبشار عاقبت به چشمان من رسید و شست آنچه که غبار شیطنت ذهن و رد پای نجواهای شیطان بود و ظرف توکلم رو شارژ کرد .
جمله های روشنگرانه شایسته عزیز که با قلبش مکالمه کرده بود نوری تابوند به اعماق تاریک وجودم. یادم آورد منم روزگاری توکلم زیاد بود و در اثر مراقبت نکردن، نجواها بر من غلبه کرده بودن و قدرت لایزال الهی و قدرت روح خودم رو فراموش کرده بودم. ..یادم رفته بود که اون موقع دعا میکردم خدایا بشه و میشد و فکرهای محدود کننده رو از خودم دور میکردم و همه چی رو می سپردم به خودش و دلم قرص میشد و اونوقت شادی و اطمینان جایگزین ترس و نگرانی میشد . امروز هم فایل رو دیدم و با خودم حرف زدم، اشک ها که تموم شد به یه خواب راحت فرو رفتم و سرم آروم گرفت. بازهم که بیدار شدم، پا شدم رفتم بیرون توی فضای سبز نشستم و دوباره فایلو مرور کردم و راجبش حرف زدم و فکر کردم .
خدایا ازت ممنونم که به این فایل هدایتم کردی. این موسیقی که روش گذاشته بودین هم خیلی مناسب فضا بود و آدم و دقیقاً شوت میکرد تو مدار بعدی که ببین اگه پیشرفت کنی میری اونجا رو ( مدار بعدی) میبینی . بعد یه سری آگاهی ها میومد که جنسش شبیه هیچ آگاهی دیگه ای نبود 😍🌹و میفهمیدی به خود توجه کردن یعنی چی؟ چقدر اون صحبت دوستمون که گفت من خودم نیستم ، خداهستم که دارم نگاه میکنم و…، چقدر به من کمک کرد که هویت اصلیمو در گفتگو با خودم پیدا کنم . خودمو دلداری میدادم و میگفتم ناراحت نباش من و تو یه تیکه از خداییم ، بقیه هم اینو نمیدونند ولی بیا من و تو که فهمیدیم حالشو ببریم . بعد به صدای ضربان قلبم گوش دادم ( گهگاهی اینکارو میکنم ) و عاشقانه ستودمش. هم قلبم رو و هم خالقم رو که دیگه الان خودم رو بخشی از او میدونستم که داشت زیست زمینی رو تجربه میکرد . خلاصه که چند تا جمله آگاهی بخش کنار هم گذاشته شد تا من به یک درک عمییییق از خودم برسم و هویتی که سالها پیش گمش کرده بودم رو دوباره پیدا کنم. هویتی که وقتی داریش دیگه همه چیز میره تو سایه . مهم میشه خودت و خودت . این خودی که دیگه به کل واحد شبیه تر و نزدیک تره.
خانم شایسته عزیز?
سلام،خوشحالم که بی خیال نمیشید :) چون به شخصه کلی از این آبشار شگفت انگیز لذت میبرم و از هر زاویه زیبایی خاصی داره.این مولکول های آب که تشکیل باران زیبا رو میدن و باز بر میگردن به زمین،این ایه ی قران رو بهم یاداوری کرد که خدا مالک یوم الدین هستش،و همونطور که این مولکول ها بعد از طی کردن چرخه به جای اولشون بر میگردن من هم اعمال و زندگی این دنیام زندگی بعدیم رو میسازه که هر کاری که الان انجام بدم در دنیای بعد نتیجه اش رو میگیرم مطابق با همین زندگی.پس در اینجا زندگی رو میسپارم به خدا که خودش راه بلده مسیره و فقط انتخاب میکنم.
به قول استاد که میگفت باید پارو نزد وا داد
اینکه میگید باید خودمون و ازاد و رها کنیم و فقط راهی که حسمون میگه رو انتخاب کنیم اینو بهم یاد اوری کرد که حتی تو کوچک ترین مسائل مثه چی بپوشم و چی بخورم و کدوم راهو برم خودمو اذیت نکنم،حتی تو این مسائل جزئی هم ارام باشم و ازاد و فقط شنونده باشم و حس کننده
باید بیشتر از هر چیزی روی حسگرم کار کنم
و این حسگر درونی رو به قدری قوی کنم که تا خدا بهم حرفی زد تک تک سلولام بگن این این این این انتخاب
قران میگه اهدنا صرط المستقیم
این راهی که نشون میدید تو فایل ها این مسیری که تو این سایت در حال طی کردنه دقیقا همینه اینکه خدا رو بقدری هادی بدونم به قدری کارش و درست بدونم که بگم خدااا جان من فقط میخوام کیف دنیا تو ببرم تو برو جلو نشونم بده
خانم شایسته عزیز به حق که شما در شاه را قدم گذاشتید و طی میکنید اون رو
و ممنونم از شما از استاد عزیز که این شاه راه رو به ما هم نشون میده و کلید این شاه راه دوستی با الله هستش?
خوشحالم که شما با این صدای زیباتون فیلمبرداره این جشن بزرگ شدید که هروز بیشتر از روز قبلش پای کوبی و رقص درش اتفاق میوفته?
ممنون خانم شایسته عزیز?
درود بر استاد عباسمنش و خانم شایسته
و مایک عزیز که لحظه های شاد و زیبایی رو با ما به اشتراک میذارید .
سپاسگزار خداوند هستم که هدایتگر ما به این مسیر زیبا شد از دیدن این فایل و آهنگ آخرش خیلی لذت بردم من از زمانی که کارتن آنشرلی رو می دیدم عاشق کانادا شدم و دوست دارم به این کشور مهاجرت کنم امروز این آهنگ دوباره منو یاد رویام انداخت
من از روزی که با شما آشنا شدم زندگیم زیرو رو شد از نظر دیگران منفی و از نظر خودم مثبت شاید از نظر مادی خیلی چیزارو از دست دادیم ولی در عوض آگاهی های نابی به دست آوردیم.
مادرم میگه این عباسمنش تو رو دیوانه کرده! اما من عاشق این دیوانگی ام.
من با شما خدا رو شناختم خودم رو و قوانین حاکم بر جهان رو شناختم.
این روزا به شدت دارم ورودیهای ذهنم رو کنترل میکنم فایلهای شما شده جزئی از زندگیم هم خودم و هم همسر و پسرام هر روز منتظریم فایل جدید بیاد روی سایت و ببینیم.دو ساله تلوزیون رو تعطیل کردم و انتخاب شده برنامه می بینم اجازه نمیدم هر چیزی وارد ذهنم بشه و از روزی که پا به پای شما داریم به دور آمریکا سفر می کنیم و احساس خوب به کائنات میفرستیم نشونه های خوبی وارد زندگیمون شده از دیگران هدیه دریافت میکنم از جاهای مختلف تخفیف میگیرم حتی توی این ماه دوبار تخم مرغ که خریدیم دو زرده بوده !!!
و پسرم میگه مامان اینا نشونه است.
احساس میکنم هدایت شدم به مسیر درست. زندگیم هدفمند شده و با افرادی آشنا شدم که زندگی شون با هدف و انگیزه همراهه و افراد سرشناسی هستند.
و من هم قراره باهاشون کار کنم و همه ی اینها رو اول لطف و هدایت خدای مهربان و بعد شما که دستی از طرف خدا شدی برای هدایت ما میدانم.
استاد از خدا براتون بهترینها رو می خوام همسرم هم از شما تشکر میکنه
و اصلا برامون مهم نیست که دیگران چی میگن در مورد من. چند روز پیش یکی از بستگان یکی دو روز مهمان ما بود و تعجب میکرد که آنتن تلوزیون قطع بود و کلا فایلهای شما پخش میشد یه بار بهم گفت میشه قطعش کنی گفتم شرمنده برنامه روزانه امه فقط می تونم صداشو کم کنم!
خلاصه دیگه همه میدونن عباسمنش شده بخشی از زندگی ما!
سپاسگزار خداوندم و همیشه میگم عباسمنش تونست پس منم میتونم!
ممنون خدای مهربون شکرت برای این همه زیبایی
سلاااااااام . سلام و درووود به استاد عزززیزم و خانم شایسته ی نازنین و خانواده ی گلمممم. دوستتون دارمممم
این دلنوشته م تقدیم به شما. یه حسی گفت براتون از نوشته هام بذارم. تقدیم با مهررر
…..
وقتی به دنبال مجالی برای رفتن هستی، تردید ها رهایت نمی کنند. زمزمه های رنجور و ملال آور
بزرگی می گفت، گذشته گرداب است. بی سر و صدا آدم را به درون خودش می کشد، حال آنکه تنها چیزی که تو نیاز داری، زمان حال است. اصل آن است که حقیقت حال را دریابی.
وقتی می خواهی بروی، باید قدم برداری و نگاهت رو به جلو باشد. و حتی پشت سرت را هم نگاه نکنی. فهمیدم یک هدف می خواهی برای بلند شدن و قدرت گرفتن و ایمانی راسخ برای رفتن و اینکه هر گاه تردیدها دوباره تو را در حصار خود گرفتند تو پاسخی از روی یقین و ایمان دهی که خدا قبل از من آنجاست. همانگونه که تمام انسان های موفق دیگر رفتند. پس من نیز می روم…….
????????????
سال های سال گذشت. روزها از پی هم سپری شدند. فکر می کردم تو را می شناسم. عبادت هایم از سر ترس بود. از سر اینکه مبادا رهایم کنی با نمازی که قضا شد، با گناهی که خواسته یا ناخواسته از من سر زد.
سالها گذشت و من در یک ابری از ابهام به خیال اینکه می شناسمت جلو آمدم اما ترس ها با من بود و بود. اما عبادت هایم از سر شوق و دوست داشتن نبود. اما همیشه من در دنیای خودم با خیالی که از تو ساخته بودم غرق بودم، نمی دانستم تو که هستی، چه هستی. فقط تو را ناپیدا می دانستم.
اکنون اینجا ایستاده ام. در کنار لحظاتی که از من می گذرد. در کنار ثانیه هایی که جریان دارد و من این بار می دانم تویی که در تک تک ثانیه ها جریان داری، در خیالم، در نگاهم، در برگ ها، در ریشه، در طبیعت و در همه و همه این تویی که جریان داری. می دانم تو بخشنده ای، بسیار بخشنده خودت وعده دادی، و می دانم تو رفیق نیمه راه نیستی، این را هم خودت وعده دادی(گفتی خدا خلف وعده نمی کند). می دانم تو ربی یعنی صاحب اختیار تمام جهان و جهانیان. می دانم تو نوری و همه چیز به نور تو روشن می شود. می دانم تو در منی وقتی با من می گویی الله نور، الله نور، الله نور. تو در منی و با من وقتی دستانم را می گیری و با خود به اوج می بری. مهربانی ات را اندکی، با عقل کوچکم حس می کنم زیرا مهر مادرم از تو سرچشمه گرفته است. زیرا منبع تمام خیر هایی. تو را عاشق می دانم. تو را خالق می دانم، تو را مهربان و رعوف می دانم. با اینکه این را هم می دانم که تو مکار ترین مکاران هم می شوی همانگونه که خودت گفته ای اما من از تو عشق را می بینم و می جویم و می خواهم.
به نام خدا
عرض سلام و ادب و احترام به استاد عباس منش وخانم شایسته عزیز بی نهایت سپاسگزارم از بابت فایل هایی که می فرستید عاشقتونم انگار که ایمان باور یقین اعتماد اعتقاد اطمینان قلبی به صددرصدنزدیک شده وبه ماننده خود استاد که به خدا با باورشان می گفتند که من این ماشین این ملک و این…….میخوام برای منهم به این شکل اتفاقش افتاده خدا رو صدهزاران مرتبه شکر میکنم که شما در مسیر م قرارگرفته اید مخصوصا از زمانی سفر به دور آمریکا را فایل میفرستی این باورم هزار برابر قویتر شده از استاد و شما نهایت قدردانی و سپاس ویژه را دارم دوستتون دارم خیلی زییییییییییییییااااااااااد به الله یکتا میسپارمتون چون بلد نیستم عاشقتتتتونم
به نام خدا
بریم سراغ زیبایی های این قسمت
چه مه بی نظیری
چه ابشاری
راهی رو برای خودت انتخاب کن که بهت احساس سر زندگی و شادی رو بهت بده.
این همه زیبایی
این همه لذت
این رابطه عالی
خدا را شکر بابت این همه لذت
چه لیوان های بی نظیری
چه صبحونه ی خوشمزه ای
چه نیاگارای زیبایی
واقعا شکر خدا بابت اینکه تو اااقم لن دادم ولی فرکانسم تو تمریکا داره گشت و گذار نیکنه
این یعنی که ما روح هستیم – ما میتونم در لحظه هر جا باشیم
ما روح خود خود خداییم..
خدای من اشکم با این سخن که مثل اب هرجا خواستی برو هیچ محدودیتی برای تو نیست ،برو دنبال علاقت ،سرازیر شد چقدر احساساتی شدم و هنوزم بقضی گلومو فشار میدهد خدای من سپاسگزارم که به من نشان دادی میتوانم مثل یک اب جاری مثل ابرهای زیبای پنبه ای در اسمان با باد هرکجا خواستم می توانم بروم سپاسگزارم که نشانم دادی که همیشه دستت در دستانم هست هیچگاه من را رها نخواهی کرد عاشقتم خدای مهربانم چقدر احساس ارامش میکنم حالا نمیدانم چگونه شکرت را به جا اورم عاشقانه دوستت خواهم داشت سپاسگزارم سپایگزارم سپاسگزارم….
واو خدای من چقدر زیبا و با شکوه تصاویر عالی ،انتخاب آهنگ ها عالی ،نظر رضای عزیز جالب و زیبا
و این جمله مریم عزیزم
که قلبش تو سفارت آمریکا بهش گفت تو انتخاب کردی یه روز ایران به دنیا بیایی والان انتخابت این هست که آمریکا زندگی کنی
این آگاهی رو الان شنیدم این پیامی زیبا برای من بود که از زبان مریم جون جاری شد
باید خودم رو بپذیرم دوست داشته باشم عاشق خودم باشم و هر جا که بخوام زندگی کنم و خالق زندگی ام
باشم بدون هیچ محدودیتی و مرز بندی و قوانین دیگران آزاد و رها جاری مثل آب.
همینقدر ساده ،رها باعشق،بدون مرز لطیف و پیوسته.
قلب مرا در عمیق ترین اقیانوسها
مرتفع ترین کوه ها ،بلندترین درختان،باشکوه ترین آبشارها خواهی یافت من عاشق خورشیدم و هر ستاره ای که در آسمان می درخشد.
قلب من خانه خدایی ست که مرا عاشق آفرید
مرا ارزشمند و لایق دیدن این همه زیبایی خلق کرد.
این جهان بدون مرزهای جغرافیایی از آن من است .
خانم شایسته ی عزیز، متنی که شما برای این قسمت از سریال آماده کردید مناسب ترین و زیبا ترین متن ممکن هستش. چقدر زیبا رها بودن جریان آب رو توصیف کردید. چقدر زیبا بیخیالی و بی توجهی جریان آب به شرایط و مرز بندی های اطرافش و جاری بودنش و اینکه کار خودش رو با عشق انجام میده رو توصیف کردید.
ما هم اگر در برابر جریان سعادت الهی مقاومت نشون ندیم و مثل آب بی تفاوت باشیم به محدودیت های بیرونی، و آزاد و رها فقط جاری باشیم، رودخانه ی سعادت ما را در مسیر زیبایی ها جاری می کند.
جملاتی که در مورد گفت و گو درونی تان که در سفارت آمریکا با خدای درونتان گفتید، من رو یاد آهنگ Let It Be Easy از Karen Drucker انداخت. که موضوعات زندگی باید به سادگی و به آسانی حل شوند اگر ما با باور های درست داشته باشیم و با عشق بخواهیم مسائل را حل کنیم. صحبت های شما از جهتی بسیار شبیه به توضیحات استاد درباره ی “دوره ی شیوه ی حل مسائل” هستش. اینکه هر مسئله ای رو میشه با شیوه ی درست و برای همیشه به سادگی حلش کرد. مسائل زندگی نیومدن تا به ما ضربه بزنند، بلکه اومدن تا باعث رشد و تکامل ما بشن. همون طور که گفتید موضوع فقط انتخاب هستش، اینکه ما چی رو انتخاب می کنیم، انتخاب می کنیم که این مسئله را با آسانی حل کنیم و جایزه اش را دریافت کنیم، و یا برعکس انتخاب کنیم.
خدای عزیز ما رو آزاد آفریده، گفته تو انتخاب کن که چی می خوای. همه ی خواسته هات رو با قدرت بی کرانم جواب میدم، اگر تو هم من را پاسخ دهی.
برای نمایش این تصاویر زیبا از شما بینهایت سپاسگزارم، امیدوارم همواره شاد و سلامت باشید.
نمیدونم چطور، نمی فهمم چی شد ولی چند روزیه که با تمرکز بیشتری دارم روی خودم کار میکنم و دارم تلاش میکنم زیبایی هارو ببینم. از اولین سفرنامه شروع کردم و به اینجا رسیدم. کلی سوال تو ذهنم بوجود اومد. تازه انگار کوچولو کوچولو دارم میفهمم که منظور از تمرکز روی نکات مثبت و دیدن زیبایی ها چیه..چهار ساله که توی یه شهر قشنگ و سرسبز و در محله ای بسیار دنج و امن خونه ای داریم زیبا. من از قوانین چیزی نمیدونستم و فقط به صورت ناخوداگاه عاشق این خونه بودم. همیشه میگفتم و میگم این خونه یه تیکه از بهشته که افتاده پایین و مال ما شده. به خاطر نوع معماریش، حیاط سرسبزش، پنجره های فراوان ، سقف بلندش و اینکه از همه طرف نور خورشید پاشیده میشه توی خونه و هزار دلیل دیگه این خونه برام یه ارزش بسیار معنوی داشت و داره. چهار ساله تک به تک زیبایی هاشو کشف میکردیم و با ذوق به هم می گفتیم و از اینکه شانس اوردیم این خونه ی محشر رو توی این کامیونیتی فوق العاده با قیمت مناسب بخریم به خودمون می بالیدیم. تا همین چند ساعت پیش فکر میکردم تمام زیبایی های خونه رو دیدم و چیز جدیدی نیست. تا اینکه دخترم که کف اشپزخونه داشت چهار دست و پا میرفت گریه کرد. طبق عادت نشستم روی زمین کنارش تا در آغوش بگیرمش که دیدم….خدای من… چه غروب زیبایی ازین زاویه از پنجره میشه دید….چه قیامتی…خدایا شکرت که چشمم رو دوباره داری با دیدن زیبایی ها نوازش میدی.شکرت که دارم زیبایی های بیشتری رو میبینم…
نمیدونم چی شد که بعد از چهارسال باید بخاطر گریه دخترم مینشستم و این تابلوی زیبا رو می دیدم…ولی مطمینم بخاطر تماشای فیلم های سفرنامه ست از شما.ممنونم.خدایا ازت ممنونم🥰
سلام. اینجا کجاست که من بهش هدایت شدم؟!!! خدایا شکرت، عمیقاً شکررر… یک شکر کامل ، جامع، مانع ، تام و تمام ،عامدانه، عاملانه ، از روی احسان و یقین مادامی که آسمان و زمین برقراره.
من در پی هدایت قبلی که استاد توی ویدیو تأکید میکردند آقا قطع کن ، همکاری مو قطع کردم با همکار و شریکم . چون باور مسموم شرک آلودی داشتم که بهم میگفت اون به تو مراجع معرفی میکنه و اگر اون نباشه تو لنگی و درآمدت صفر میشه. من هم که از خدا خواستم نشونه واضح بهم بده، رفتم به صفحه ای که توی ویدیو ش میگفتند قطع کن تا رشد کنی . …مدتی گذشت و من افتادم تو سراشیبی افت مدار مالی ، و حواسم به حرف استاد بود که تو شرایط نادلخواه باید تمرکز کنیم رو زیبایی ها ، همین کارو تلاش میکردم انجام بدم، یکی دو تا نتیجه خوب هم گرفتم ، اما نجواها راحتم نمیذاشتن…ترس از فقر و پریشانی توی پس زمینه ذهنم بود و نمیذاشت روی زیبایی ها تمرکز کنم….تا اینکه تو یکی از صفحات ،دوستان میگفتن ما با شنیدن و یا دیدن فلان فایل منقلب شدیم و این حرفا…پیش خودم گفتم خدایا من رو به فایلی هدایت کن که حالمو خوب کنه، اگر منقلب هم نکنه اما حالمو از کسالت دربیاره چون من فعلاً ناگزیر هستم به خاطر شرایطم با خانواده م زندگی کنم ، خانواده ای که خیلی منفی بافن.حالا هی من هر چی می رشتم اونها پنبه میکردند انگار. گفتم لااقل یک فایلی باشه بعد از مدتها سرگردانی از نجواهای شیطان ذهن و انس ، یه حال خوبی بهم بده . و نیت کردم و افتادم اینجا.
آقا هر کی چشماش پر شده و قلبشو شسته واقعا گوارای وجودش این حال خوب 🌹👌راستشو بگم تا حالا هیچ فایل تصویری رو در سایت با این میزان عطش ندیده بودم . اصلا حس نمی کردم نیاگارا نرفتم ،عجیب بود چون هم برام جدید بود و هم اصلا حس نمیکردم نرفتم اونجا. … خصوصا اونجایی که شایسته جان از بالای پل فیلم گرفته برای اولین بار با حس لیاقت نگاهش کردم و بقول استاد نگفتم اَاااااا خوشبحالشون اینا رفتن ، کاش منم برم. انگار اونجا رفته باشم و کنار مریم جان داشتم اون صحنه ها رو فیلمبرداری میکردم و با خودم میگفتم : آره این همون پُله ست که ملت پایینش دارن راه میرن و از این فاصله قد یه مورچه دیده میشن . و بعد آگاهی های بی نظیر مثل آبشار وارد وجودم شد و عطشش رو فرو نشاند . راستش دو روز بود سردرد داشتم و میدونستم ترسهام بالا اومده و اینکه حرف و حدیث ها رو میشنیدم که از من میخواستن کار فیزیکی کنم . با تو خونه نشستن پول نمیاد تو حساب آدم و این حرفها . حرف و حدیث در مورد رابطه رو به افولم و چند تا چیز دیگه منو به قول استاد داشت وارد خط قرمز give up میکرد . حرف های دوستان در سایت در مورد نجواها هم کمک کننده بود، خدایا شکر به خاطر این آگاهی ….عطش من با قطره های معلق در فضای آبشار با دیدن اون همه زیبایی های بی بدیل در آسمان و زمین و ما بینهما ، انسانهای شاد و آرام ،پیوند آسان ملتها، جریان شاد و خروشان نعمت خدا که میلیونها چشم رو از سراسر جهان به تماشای خودش میاره و براش قضاوت دیگران و یا بود و نبودشون مهم نیست ، فرو نشست. قطره های معلق آبشار عاقبت به چشمان من رسید و شست آنچه که غبار شیطنت ذهن و رد پای نجواهای شیطان بود و ظرف توکلم رو شارژ کرد .
جمله های روشنگرانه شایسته عزیز که با قلبش مکالمه کرده بود نوری تابوند به اعماق تاریک وجودم. یادم آورد منم روزگاری توکلم زیاد بود و در اثر مراقبت نکردن، نجواها بر من غلبه کرده بودن و قدرت لایزال الهی و قدرت روح خودم رو فراموش کرده بودم. ..یادم رفته بود که اون موقع دعا میکردم خدایا بشه و میشد و فکرهای محدود کننده رو از خودم دور میکردم و همه چی رو می سپردم به خودش و دلم قرص میشد و اونوقت شادی و اطمینان جایگزین ترس و نگرانی میشد . امروز هم فایل رو دیدم و با خودم حرف زدم، اشک ها که تموم شد به یه خواب راحت فرو رفتم و سرم آروم گرفت. بازهم که بیدار شدم، پا شدم رفتم بیرون توی فضای سبز نشستم و دوباره فایلو مرور کردم و راجبش حرف زدم و فکر کردم .
خدایا ازت ممنونم که به این فایل هدایتم کردی. این موسیقی که روش گذاشته بودین هم خیلی مناسب فضا بود و آدم و دقیقاً شوت میکرد تو مدار بعدی که ببین اگه پیشرفت کنی میری اونجا رو ( مدار بعدی) میبینی . بعد یه سری آگاهی ها میومد که جنسش شبیه هیچ آگاهی دیگه ای نبود 😍🌹و میفهمیدی به خود توجه کردن یعنی چی؟ چقدر اون صحبت دوستمون که گفت من خودم نیستم ، خداهستم که دارم نگاه میکنم و…، چقدر به من کمک کرد که هویت اصلیمو در گفتگو با خودم پیدا کنم . خودمو دلداری میدادم و میگفتم ناراحت نباش من و تو یه تیکه از خداییم ، بقیه هم اینو نمیدونند ولی بیا من و تو که فهمیدیم حالشو ببریم . بعد به صدای ضربان قلبم گوش دادم ( گهگاهی اینکارو میکنم ) و عاشقانه ستودمش. هم قلبم رو و هم خالقم رو که دیگه الان خودم رو بخشی از او میدونستم که داشت زیست زمینی رو تجربه میکرد . خلاصه که چند تا جمله آگاهی بخش کنار هم گذاشته شد تا من به یک درک عمییییق از خودم برسم و هویتی که سالها پیش گمش کرده بودم رو دوباره پیدا کنم. هویتی که وقتی داریش دیگه همه چیز میره تو سایه . مهم میشه خودت و خودت . این خودی که دیگه به کل واحد شبیه تر و نزدیک تره.
💐💐💐💐💐💐💐💒