سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۱ - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

568 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    احسان صداقتی گفته:
    مدت عضویت: 2346 روز

    سلام دارم به خدمت این خونواده باحال :خیلیییییییییییی زندگی رو زیبا به دنیا نشون میدید واقعا که شما یکی از دستان خداوند هستید توی زندگی من خدایاشکرررررررررررررررررررررررررررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سارا پورمند گفته:
    مدت عضویت: 3236 روز

    استاد عباسمنش انرژی مثبت و خانم شایسته با پشتکار، ازتون بی نهایت ممنون بابت حس و حال خاصی که ما رو درش شریک کردین واقعا انگار اونجا بودم. منم میخوام که در آینده نزدیک یه همچین اتوبوس کمپری داشته باشم با همسر عزیزم که همفرکانس ما هست به تمام جاهای زیبا سفر کنیم. شادو پیروز باشین دوستون داریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    راضیه راضیه گفته:
    مدت عضویت: 3476 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    با سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته بی نظیر و همه‌دوستان عزیزم

    خیلی خوشحالم خیلی که با این زیباییها هم فرکانسم…خیلی خوشحالم که می توانم این همه زیبایی رو ببینم….. و لذت ببرم و چقدر دیذن این رابطه زیبا….این رابطع بی نظیر گه سزشاز از ازادیه…سزشار از لذته….سرشاز از عشقه.‌‌‌سرشار محبته….رو دوست دارم…..چقدر خوبه که به ما اجاز میدین شریک بشیم…شریک در همه ی زیبایی ها زندگیتون…..

    متشکرممممممممممممم خانم شایسته مهربون که با عشق از همه لحظه ها برای ما فیلم میگری ??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    حسین گفته:
    مدت عضویت: 2225 روز

    سلام بر استاد وبرادر عزیز وارجمندم،و خانم شایسته مهربان،و مایک عزیز و دوست داشتنی.من حدود یکسال نیمه که با این قانون‌ آشنا شدم ،قبلا کتابهای موفقیت شخصی خونده بودم ولی هیچگاه حتی اسم این قانون به گوشم نخورده بود، با اینکه قبلا دیده بودم تلویزیون فیلم را را پخش کرده بود ولی حتی یک دقیقه نگاه نکرده بودم .تا اینکه اواخر پاییز ۹۷ من شدیدا حدود دوسال بود که شب و روز سریال خارجی نگاه می کردم از خشن گرفته تا رمانتیک و عاشقانه و هر لحظه احساس ناامنی ترس از مرگ ،اضطراب میکردم . یه شب که فرداش تعطیل بود ، و همسر و خانواده ام منزل نبودند تا صبح نشستم سریا ال کاپو را دیدم ، و نزدیک ساعت ۱۲ صبح بیدار شدم حالم خیلی بد بود و احساس کردم میخام بمیرم، به خواهرم و خواهر زادم زنگ زدم ، وحتی اومدم روی پله داخل راهرو نشستم که اگه اتفاقی واسم افتاد همسایه ها ببینن، بعد ازچند دقیقه خواهرم و خواهر زاده عزیزم که دستی از خدا بود به همراه اورژانس ۱۱۵ اومدند که منو معاینه کردند و یادمه امپولی برام تزریق کردند و رفتند .بعد خواهرم و خواهرزادم اومدند داخل و یه ساعتی با هم حرف زدیم .خواهر زادم که دختر می باشد برگشت و گفت دایی یه سری فایل داخل تلگرام است برات می فرستم درمورد قانون جذب و چگونه با افکارت زندگیتو بسازی هست گوش بدی بد نیست ارومت میکنه، در حالی دو هفته قبل همین حرفو به من زد ولی اصلا اعتنا نکردم واین بار بدون هیچ گونه مقاومتی نشستم.یاد درسی در کتاب دینی ابتدایی افتادم که مرد دانشمندی در زمان پیامبر به مکه میره و مشرکین بهش میگن بیا این پنبه را در گوشهایت قرار بده که هنگام طواف یه نفر هست اسمش محمد است حرفهایی میزنه که شنیدنش ضرر داره مرد دانا بعد چند دقیقه ای با خودش فکر میکنه میگه من که انسان اگاهی هستم و به دانای شهره هستم پنبه را ازگوشم‌ درمیارم ، اگه برایم سود مند بود که چه بهتر اگر نه که رهایش میکنم.که حرفهای پیامبر را گوش میده و همانجا مسلمان میشود. من هم با این دیدگاه هدایت شدم به خداوند برایم قرار داده بود و من الان که فکر میکنم لایق بودم.خلاصه اینکه فکر کنم افسرده شده بودم ، ( لازمه بگم که من یه پسر ۹ ساله خوشگل مثل مایک دارم هر هروقت روابط شمارا باهم در فایلهای سفرنامه میبینم یاد پسر خودم میافتم واون زمان همسرم باردار بود و الان یه دختر خوشگل دارم که خدا را هزار هزار مرتبه شکر میکنم و سپاسگزارم به خاطر عشقم و بچه هایم.)مشکل من زمانی شروع شد که بچه هایم برگشتند تمام وجودم پر شده بود از خشم ، عصبانیت ترس ، اضطراب چه جوری بگم زندگیم جهنم شده من که همینجوری دست بزن داشتم ،عصبانی بودم هزار برابر شده بود میخام بگم من دچار تضاد شده بودم و این تضاد منو هدایت می کرد به یه جای خوب خواب نداشتم ، جرات نمی کردم برق اتاق را خاموش کنم می ترسیدم هرلحظه به عزیزانم صدمه بزنم( حتی همین الان بهشون فکر میکنم حس بدی پیدا میکنم اینه که نباید ورو ی های ذهنمونو کنترل کنیم و فقط اگه الان بیان میکنم میخواهم اگه کسی مشکل منو داشت و تازه وارد این سایت شده بدونه که بهشت در انتظارتونه)اصلا اتفا قاتی داشت برام می افتاد که وحشتناک وحشتناک . خلاصه اینکه هر چقدر اطرافیانم بهم میگفتند برو پیش دکتر قرص ارامبخش استفاده کن ولی گوش نکردم . و فقط فایلهای رایگانی از یک نفر دیگه خواهرزادم بهم داد را با تمام وجود گوش میدادم.وهر زمانی که که بازاون افکار سراغم میومد فقط شکر گزاری می کردم داشته هایم را یکی یکی ذکر می کردم تا جایی که خوابم میگرفت.بعدا دوره این عزیز را گرفتم .از لحا ظ مالی و سلامتی خیلی پیشرفت در این یک سال اتفاقات خوبی را تجربه کردم خونمو عوض کردم در بهترین زمان ، ماشین داشتم ولی در زمانی ماشین دیگه ای خریدم که اگه یکماه بعد می خریدم باید ۲۰۰ میلیون بیشتر میدادم دقیقا ماه بعد قیمت خودرو سه برابر شد تمام اینها لطف خدا بود و نتیجه افکار جدیدم .کارشناسی ارشد قبول شدم بدون سختی و زجر الان ترم دومو تموم کردم.خلاصه ای از گذشته خودمو میگم و بعد ذکر میکنم که چگونه با شما و سایت بسیار ارزشمند شما آشنا شدم

    استاد عزیز من حدود سه سال از شما بزرگتر هستم ،و تاحدودی گذشته ای شبیه شما با این شباهت که در ۱۵ سالگی ازخونه فرار کردم و به تهران رفتم به ۵۰۰ تومان پول با یه جفت کتونی که اندازه پام نبودند و به جای دمپای ازشون استفاده کردم ، مدتی میدان امام حسین کارگری ساختمان کردم .بعد از یکسال برگشتم ادامه تحصیل دیپلم گرفتم دانشگاه در تهران قبول شدم‌.هم کار میکردم و هم درس میخوندم‌.ولی از انجا که باورهای غلطی داشتم.و خانواده پر جمعیتی داشتم و پدرم کشاورز بود و همیشه زندگی بخور نمیری داشتیم در جازدم .برادرم هم تحصیل کرده دانشگاه شریف بود یه شرکت کوچک داشت قطعات خودرو تولید می کرد یادمه اوایل دانشگاه گفت بیا کار کن و کمکم کن این کار پول توشه و ثروتمند میشی .ثروتمند بشی این خوبیها را داره فلان میشی بهمان .جواب من چی بود ؟ جواب دادم من تا حالا به اینکه فرد ثروتمندی بشم فکر نکردم، و دوست هم ندارم چرا چونکه تا حالا ثروت ندیده بودم تا حالا لذت ثروتمند بودن رانچشیده بودم ، این شد که از ۷۶ تا ۸۶ دانشگاه و بعد کار کردم اخر هم بدون یک ریال پس انداز از شرکت اومدم بیرون و ۱۰۰ هزار تومان قرض کردم واسه کرایه و رفتم عسلویه که خداوتد هدایتم کرد به مسیرهایی و افرادعزیزی در مسیر من قرار می گرفت انگار همه وایستاده بو دند به من خدمت کنند .در اون وضعیت گرما و کار در شرایط سخت انگار بهشت بودم چون که ایمان داشتم و باور داشتم موفق میشم هر کدام از این مسیرها و اتفاقات خودش یه کتاب ۵۰۰ صفحه ای هست که خیلی طولانیه .بعدا خیلی خیلی معجزه وار عشقم راپیدا کردم‌بعد برگشتم‌شهر خودم .کاسبی زدم اویلش خیلی خیلی رشد کردم‌و بعد هم بر اثر افکار منفی و باورهای غلط درامدم خیلی کاهش پیدا کر د .سپس به طور معجزه اسا خداوند مرا هدایت کرد به شغلی کارمندی که هزاران نفر ارزو دارند این جور کاری داشته باشند.ولی من خواسته هایم خیلی بیشتره من ارزوهای بزرگی دارم.و یقین دارم خداوند منو هدایت کرده با این مسیر که باسایت عباس منش اشنا شدم.من در شروع هیچ اشنایی با شما و سایت شما نداشتم.اتفاقی یک نفر فایل را یگانی که شما در مورد داستان غم و اندوه و کاپیتان روسی کشتی و کتاب قران است را برایم ارسال کرد.اصلا یه جوری شدم ، خدایا عاشقتم .احساس کردم نوری به قلبم تابیده.عضو کانال تلگرام شدم .و بعضی فایلها را گوش میدادم ولی باز باز نمیدونستم چکار دوره قبلی را تمام کرده بودم وفقط و فقط دنبال این بودم چگونه میتوانم از دوره های شما استفاده از خواهر زادم می پرسیدم من چگونه میتوانم ارتباط داشته باشم می گفت دایی دوره هاش گرونه اخرش یه با گفتم من که وضعیت مالیم خوبه ، حداقل توان خرید بعضی از دوره هاشو دارم گفت وارد سایتش بشو .راستش من فکر می کردم تا اون زمان هر وقت عباسمنش را در گوگل سرچ کنی .سایت همینه دیگه.نمی دونستم ایمیل میخاد و رمز عبور .همه اینا حدود یکماه پیش بوده. شب تا ساعت ۴ بامداد نشستم پای کامپیوتر هر چقدر جیمیل و رمز عبور را وارد می کردم .نمیتونستم وارد بشم.اخرش هنگ کرد و گفت سه ساعت بعد دوباره تلاش کنید .ساعت را تنظیم کردم روز جمعه بود سه ساعت بعد بیدار شدم.واز خدا خواستم مشکل منو بهم بفهمونه بدونم اشکال کار کجاست که خدا هدایتم کرد به اونجا که من کلمه gmail را gmil می نوشتم .اصلاح کردم و رمز پروفایلم را وارد کردم .سایت باز شد نمیدونید چه احساسی داشتم فایل خوشامد گویی را که گوش میدادم احساس میکردم بر بالای گنجی از نعمت و فراوانی قرار گرفتم که پایانی نداره انقدر ذوق زده و احساس خوبی داشتم که قابل وصف نبود .الان حدود که فایلهای رایگان را گوش میدم و بعضی ها را ۴ بار گوش دادم و نمیدونید چه حالی دارم

    دیشب نشستم تمام فایلهای سفرنامه را با پسرم که ۹ سالشه نگاه کردیم ولذت بردیم از این همه فراوانی این زیبایی و ثروتمند بودن چقدر زیباست.و انشاالله و به یاری خدا به زودی اولین فایلم که دوره عزت نفس هستش تهیه میکنم و بعد شروع کنم به دوازده قدم .وهمش دعا میکنم خداوند پول را وارد زندگیم کنه .که به راحتی بتونم تمام دوره ها را تهیه کنم و یقین دارم که این اتفاق میوفته.من حتی چند روز پیش یک فایل ۳۰ هزاری و ۱۶ هزاری که کتاب الکترونیک بود خریدم .با این عقیده که درسته فایلها رایگان است ولی من باید واسه اینا بها پرداخت کنم.چونهنوز کتابها را مطالعه نکردم فقط میخواستم تا وارد دوره میشم بهایی پرداخت کرده باشم. خداوندهمیشه پشت و پناه خودت و خونوادت باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      امین دهقانی گفته:
      مدت عضویت: 2567 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام و خداقوت جانانه خدمت دوست عزیزم

      نمیدونم چی بگم ای ولا احسنت الان که دارم تایپ میکنم اشکام داره میاد و خدا رو میلیونها بار سپاسگزارم که تونستنم این کامنت شما رو بخونم و چقدر ایمانم قوی تر شد حقیقتش میخواستم برم توی قسمت عقل کل گفتم این کامنتم بخونم بعد و دیگه بعدشم که دارید میبینید

      اصلا این باور رو گرفتم که برای موفقیت اصلا هیچ وقت دیر نیست ماشالله به شما

      پروردگار به شما عزت بی نهایت عطا بفرماید

      در پناه الله یکتا شاد و موفق و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    تهمینه طالبی گفته:
    مدت عضویت: 2274 روز

    باسلام وخداقوت خدمت استاد عباسمنش عزیز وخانم شایسته نازنین ومایک دوست داشتنی هزاران احسنت به این همه لطف ومهربانی وعشق که در هر کلمه از حرفهاتون به دل میشینه وما رو به خداوند وبه قانون پایدار جهان هستی بعنی قانون عشق وایمان نزدیک ونزدیکتر میکنه خدایا هزاران ،هزاران ،هزار با شکرت به خاطر این همسفری با عزیزانی که دیدنشان آرامش وصدای دلنشینشان لذت بخش ترین ثانیه های زندگیمون رو برامون رقم میزنه ودیدن این همه زیبایی این همه فراوانی این همه احساس ناب سرزندگی واقعا اگر تمام دریا ها جوهر بشن وتمام درختان قلم باز هم نمیتوان این همه عظمت رو با نوشتن ابراز کرد یه وقتهایی که فایلهاتونو میبینم بی اختیار اشک از چشمهام سرازیر میشه نه اشک حسرت بلکه اشک سپاسگذاری از الطاف خداوندی که منو در این مسیر قرار داده تا بعد از ۴۸ سال از گذشت عمرم تازه زندگی کنم زندگی رو بفهمم وجهان رو اونجوری که باید ببینم واز هر لحظه از زندگی زیبایم لذت وعشق وآرامش رو تجربه کنم بسیار، بسیار ،بسیار ،سپاسگذارم ،سپاسگذارم ،سپاسگذارم از همه اعضای خانواده صمیمی ودوست داشتنی عباسمنش عزیز واز خداوندی که منو یکی از اعضای این خانواده صمیمی قرار داد سپاس، سپاس ،سپاس ???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    فرشته باقری گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام به همسفرای هم فرکانس خودم🥰

    من یک سال پیش حدودا اولین قسمت سریال زندگی در بهشت رو نگاه کردم و به نظرم یک مستندی بود که علاقه ای به ادامه دادنش نداشتم و دیگه ادامه ندادم….

    بعد از یکسال با عشق اومدم سمت این سریال و دارم هر شب چندین تا قسمتو باهم میبینم و تازه متوجه شدم که اون موقع واقعا توی این فرکانس و اماده ی دریافتشون نبودم

    و الان انقدر با دیدن این سریال آرامش میگیرم و میتونه بهم کمک کنه که آگاهانه سپاس گذار خداوند باشم و ایمانم بهش قوی تر بشه، از کنار خانواده بودن لذت ببرم، نعمت های خدارو بهتر بتونم ببینم با دیدی جدید و بزرگتر….

    که توی ایران چند روزی نت قطع بود و من باید با فیلتر شکن میومدم توی سایت و هعی قطع و وصل میشد، بی صبرانه منتطر بودم نت درست بشه بتونم بدون قطع و وصلی بیام تو سایت و ویدیو هارو نگاه کنم 🥺

    خدارو هزار مرتبه شکر میکنم، عاشقتم خداجوووونم💖🤲🏻 امشب نت بعد از چند روز درست شد و این هم نشانه ای از طرف خداوند بود که باعث شد قدر وجود این سایت و محتویاتش رو بیشتر بدونم

    چون واقعا اگر یک روز توی سایت نیام، احساس میکنم سایت بدنم کم میشه🔋🤭

    واقعا باید قدر این نعمتی که خدا داده بهمون رو بدونیم هرکسی نمیبینه این زیبایی هارو ما چقدر خوشبختیم که به این مسیر هدایت شدیم😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2669 روز

    بنام خداوند رزاق و هدایتگرم

    خدایا هر آنچه که دارم همه از آن توست

    درود بر استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز

    جایی که استاد عزیز گفتن اون کسی که داره این فایلها رو میبینه شاید 5 سال دیگه ببینه جوری دیگه درک میکنه و توی مدارش هست که هدایت شده قبلا این سفرنامه نامه رو میدم و خیلی تو مدارش نبودم فقط در حد دیدن بود و کلا رد میشدم و اون تکرار نبود یکبار میدیم یا فرداش نمیدیم کلا تو فرکانسش نبودم یا کامنتی نمیخوندم یا ی کامنتی میزاشتم میخواستم امتیاز بگیرم الان یکم بهتر درک میکنم که این سفرنامه رو بخوای ببینی باید فرکانست بالا باشه تا نکتهاش رو دریافت کنی و عمل کنی و بهتر زیبایی ها رو میبینی و چقدر استاد عزیزم تحسینت میکنم که خود واقعیت هستی و از اینکه شب موقع خواب بخوای فیلم بگیری و صحبت کنی دیدم اساتید دیگه برای اینکه ی فیلم بخوان بگیرن هزار تو مدرک پشت سرشون هست یا با کت و شلوار میان تدریس میکنن اما میبینم هر چقدر آدم خودش باشه خیلی حرفهاش هم به دل میشینه و بخاطر همینه که وقتی این سفرنامه رو میبینم فرکانس اول صبحم رو بالا میاره و دیدن هر روز صبحم با دیدن این سفرنامه شروع میکنم و عادتم شده که وقتی دارم تکرار میکنم و عمل میکنم که منم توجه ام رو بزارم روی زیبایها باور دارم که همین اتفاقات قشنگ در زندگیم نمایان میشه چون قبلا خیلی جدی این سفرنامه رو نمیدیم اما اتفاقات خوب واسم میفته اما الان دارم سعی میکنم که صبحم رو با دیدن این زیبایها شروع کنم

    خدایا سپاسگزارم که چشمانم روی زیبایها باز کردی

    خدایا سپاسگزارم بابت این حجم از کامنتهای دوستان گل که چقدر با خوندن هر کدومش ی کد عالی برام باز میشه

    خدایا سپاسگزارم ازت بابت هر روز صبح که اینترنت دارم و این فایلها رو نگاه میکنم و روزم رو می‌سازم

    خدایا سپاسگزارم بابت الگو و راهنمایی که سر راه من قرار دادی که با عملکردنشون منم دارم یاد میگیرم ک منم سعی کنم عملگرا باشم

    در پناه خداوند یکتا باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مهدی نظری گفته:
    مدت عضویت: 892 روز

    استاد چقدر عاشقتم که انقدر احساس زیبایی داری

    وقتی عزیزدلتون خانوم شایسته صحبت میکنه چشمای شما چنان برقی میزنه که توش پر از احساس قشنگه پر از حس ناب زیباییه

    خدایاشکر برای دیدن و تجربه کردن این حس فوق العاده تو این رابطه ی زیبا

    وقتی این فایل و برای دومین بار دیدم من و برد به یاد یه سفر زیبا که با عزیزدلم داشتم به شمال کشور و به روستای زییای آغولر و مرییان که یه قلعه باستانی داره و حتما پیشنهاد میکنم درموردشون برید مطالعه کنید خیلی خیلی کمک کنندست به باور های ما

    اصلا سبک متفاوتی از انسان ها رفتار ها و فرهنگ هایی و من تو این روستا مشاهده کردم که قسمتی از قوانین و خیلی راحت ادم میتونه تو فرهنگ ها مشاهده کنه و برامون یکسریع رفتار ها ویژگی ها منطقی بشه

    ما بصورت کاملا هدایتی به این روستا هدایت شدیم و تجربه 2 شب کمپ در دل طبیعت و با عزیزدلم تجربه کردیم

    وقتی استاد و خانوم شایسته شروع کردن به صحبت کردن یاد اولین ساعت هایی افتادم که ما رسیدیم به جایی که قرار بود شب اونجا کمپ کنیم

    من خیلی خسته بودم چون مسیر خیلی طولانی رانندگی کردم به عزیزدلم گفتم بریم سریع چادر بزنیم و من فقط دراز بکشم یخورده بخوابم

    ما چادر در کنار یه رودخونه در دل جنگل بنا کردیم دقیقا ساعت اگه اشتباه نکنم 11 شب بود صدای این جریان رودخونه بوی مطبوع طبیعت بوی درختان صدای بل بل هایی که تو شب میخوندن اصلا یه حس فوق العاده ای

    ما چادر و زدیم صندلی هامو نو جلوی چادر بنا کردیم استاد اتفاق جالب این بود که من نشستم رو صندلی با عزیزلم شروع کردیم به صحبت کردن در مورد زیبایی ها درمورد عشقمون رابطمون مسیرمون درمورد خداوند درمورد نتایجمون اقا من و میگی مگه من دیگه خوابم بود مگه من دیگه خسته بودم تا ساعت 4 صبح 5 صبح من و عشق داشتیم باهم صحبت میکردیم و جفتمون سر شار از انرژی به شد بالا داشتیم تجربه میکردیم انقدر اون سفر به من لذت داد انقدر تجربه اون سفر برای من جذاب بود حالمون انرژی مون که اصلا هر وقت بهش فکر میکنم صد پله انرژیم در لحظه افزایش پیدا میکنه خدایا شکر برای تمام این لحظاتی که من با عشقم تجربه کردم و خدارو شکر میکنم برای داشتن یه همچین رابطه ی زیبا و قشنگ تو زندگیم .

    عاشقتم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    تینا گفته:
    مدت عضویت: 308 روز

    سلام ب همسفران عزیزم

    خدایاشکرت برای شروع ی قسمت جدید دیگه با آگاهی های ناب سرنوشت ساز

    استاد اینکه میگید چ خواسته هایی با دیدن این سریال ب جهان داریم و تا نبینیم نمی‌دونیم چی میخایم . دقیقا همین من با دیدن این سریال تا الان چقدر دیدم ب آمریکا تغییر کرده چقدر از امکاناتی ک انسان می‌تونه در اختیار داشته باشه برای لذت بردن بیشتر خاسته های من واضح تر شده . اینکه دوست دارم برم ب فضایی ک ی دنیا پروانه داشته باشه داخلش. اینکه برم ب فروشگاه مخصوص کوکاکولا ک من تا الان فقط نشانه هاشو دیده بودم اونم فقط تو دو تا رنگ ن این حجم از تنوع از کوکاکولا ‌. اینکه برای اولین بار آبشار نیاگارا رو دیدم ‌و اون رنگین کمون فوق العاده. اینکه آدم می‌تونه با فردی ک در اولین بخورد باهاش انقد مدارش خوب باشه ک خود فرد تورو دعوت کنه برای بودن در کنار هم و این اعتماد در نگاه اول ب افراد . این ارتباط گرفتن شما با افراد و کلیییییییی چیزای دیگه .

    اول فایل گفتم خب این قسمت بیشتر صحبت استاد و مریم جون هستش من چیو کامنت کنم و همون لحظه حسی درونم گفت نگران نباش هدایت میشی و ب تعهدی ک دادی پایبند میمونی و الان هدایت شدم . جدا از این هدایت و کامنت نوشتن باعث شد من دوباره خاسته هایی ک با دیدن این سفر تا الان در من شکل گرفته برام مروری بشه و ریشه هایش قوی تر بشه .

    این فایل و شما در زمان تهیه قدم ها بودید و روی سایت قرار دادید . من الان در سال 1404 در مدارش قرار گرفتم و میبینم و اینم در صورتی ک قشنگ حس میکنم ک احساسم خوبه و این احساس خوب شرایط زمانی و مکانی منو طوری تنظیم می‌کنه ک من ب این سایت میام و با عشق دنبال قسمت مورد نظرم میگردم ک کامنتمو ثبت کنم

    این حس شجاع بودن شما در کنار استاد و من در کنار برادرم دارم ، وقتایی ک هست من ناخوداگاه دوست دارم شاد باشم و احساس خوبم و بهش بروز بدم

    چقدر این صدای شب آرامش میده ب قلبم . قشنگ حسش میکنم قلبم چقدررررر آروم و احساسم عالیه . خدایا شکرت برای این احساس و هدایتم ب این فایل پر از آگاهی و زیبایی

    عاشقتونم ک انقد عاشقانه حس و آگاهی هاتون و با ما دوستانی ک در مدار دریافت این آگاهی ها هستیم ب اشتراک میزارید و خداوند چ قشنگ مارو هدایت کرده ب این سفر زیبا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    گلابتون خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 3243 روز

    سلام مریم جان و استاد عزیزم .وای عاشق این رابطه پر از صمیمیتتون هستم وقتی اینجور با عشق با هم صحبت میکنید وهر کدوم علایق خودتون رو دنبال میکنید یکیتون نظرات میخونه یکیتون فیلمبرداری میکنه و چقدر عالی که هم فرکانسید و علایقتون همسو .تازه دارم میفهمم که از رابطه چی میخوام و میفهمم اونی که میخوام واقعا وجود داره و میتونم خلقش کنم اصلا به محض اینکه من خواستم خداوند جواب مثبت داده فقط من باهاش فاصله فرکانسی دارم و باید با احساس خوب پرش کنم تا بهش برسم قبلا وقتی به دوستام میگفتن دوست دارم یک همسر داشته باشم که بهم خیلی ابراز علاقه کنی زبونی ولی از جنس واقعی نه الکی بهم میگفتن برو بابا .ولی حالا با تمام وجود درک کردم که هست این نوع رابطه و من هم میتونم خلقش کنم .خداوند برای هم حفظتون کنه.دوستدار شما گلابتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: