سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۱ - صفحه 47

568 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1912 روز

    به الله هدایتگرم

    سلام و درود دوستان عزیزم،استاد عزیزم

    خداروشکر میکنم که در مسیر این آگاهی های ناب هستم .

    برای بار چندم این فایل رو دیدم ، گوش کردم چقدر احساس خوبی داشتم از صحبتهایی که بین شما رد و بدل شد

    همیشه گفتکوهای شما همینقدر انرژی بخش ،همینقدر مثبت و فرکانس بالاست

    شما در طول روز مدام در حال ارسال فرکانس مثلت هستید چه با صحبت کردن چه با فیلم گرفتن و رفتن به جاهای مختلف

    این یعنی آگاهانه فرکانس مثبت فرستادن ، خدایاشکرت که با شما آشنا شدم

    تمام این گفتگوی مثبت رو برای خودم مکتوب کردم .

    پیش بینی استاد چقدر دقیق و درست بود این فایلها یک الگوی تمام عیار برای ماست تو تمام زمینه ها: در ارتباط با پارتنر، ارتباط با فرزند، ارتباطات اجتماعی، نوع نگاه به وقایع،آشپزی کردن، پارالل کردن کارها، توجه به خواسته ها، شکل گیری خواسته های جدید و…..

    چقدر خوشحالم که هدایت شدم به دیدن این سفرنامه ، من این قسمتهای اول رو ندیده بودم و دقیقا حرف استاد اینکه تازه در مدارش قرار گرفتم ،تازه دارم ارتباطات رو درک میکنم ، تازه دارم فرکانس مثبت این فایلها رو درک میکنم ، چقدر خوبه که اینجام و این فایلها رو میبینم ،با این فایل ها توجهم میره رو نکات مثبت ، بعد که کامنت مینویسم دوباره حس خیلی خوبی داره ، کامنتها رو میخونم حسم عالیتر میشه و بقول خانم شایسته این فایلها همینجوری زندگیش جریان داره وموج‌مثبتش همواره وجود داره .

    استاد چه حرف های خوبی زدن «« ما کاری نداریم جهان چجوریه، اونچیزی که میخوایم رو خلقش میکنیم»»

    «« آدمهایی با فرکانس متفاوت ،نمیتونن به مدت طولانی کنار هم باشند ،جهان اجازه نمیده»»

    اینها اصل قانونه ولی گاهی یادمون میره همین نکات ساده و بیسیک رو ،

    خیلی خدارو شکر میکنم که اینجام و این فایلها روزیم شده

    خدایاشکرت برای حال خوبم ،شکرت برای زندگی قشنگم، شکرت برای مسیر زیبای زندگیم.

    خدایا هدایتم کن همواره تو این مسیر بمونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 1154 روز

    قسمت 31

    چندسال پیش که من تازه تواین سایت اومدم خیلی تک وتوک فایل های سفربه دورامریکا وزندگی دربهشت میدیدم خیلی کم

    سال قبل بازبه مراتب بیشترولی امسال باتمرکزبالاترهم میبینم میشنوم کامنت میخونم مینویسم فکرمیکنم درصورتی که حتی پارسال هم مرتب کامنت هارونمیخوندم یه سال وچندماهی میشه که هرروزمرتب کامنت هارومیخونم هرروزصبح به صورت روتین توسایت میام فایل جدیدبیادهمون لحظه دانلودمیکنم وواقعااین جای شکربزرگی داره که هرروزاین جاهستم وازخدامیخوام تاهمین جاکه هدایتم کردم هرروزباشم تااخرعمر ثابت قدم باشم تواین مسیر وبه همون اندازه که این تداوم بوده من ارامشم خیلی بیشترشده نسبت به پارسال وسال های قبل اهمیت کنترل ذهن برام پررنگ ترشده وهرس کردن ذهن زودبه زودانجام میدم تاوارددسیکل معیوب نشم وانصافا تواین یه ساله بوده بارهاوبارههاداشته این اتفاق میوفتاده ولی هدایت خداواین اگاهی سریع به مسیربرگشتم واززاویه ای بهش نگاه کردم که بهم احساس خوبی بده ومعجزاتشم دیدم وگرنه خدامیدونه الان باچه مسائل پوچی بایددست وپنجه نرم میکردم

    کامنت منتخب قسمت قبل سفرنامه این خواسته درمن ایجادکردکه من هرروز ازخدابخوام اینویاداوری کنه بهم که من میخوام توروهمه جاببینم توروهمه جابشنوم همه جالمست کنم عطر توروهمه جابوکنم همه جاتوروبچشم وحس کنم توروهمه جا وچقدرسریع اجابت شدخواستم من امروزبه اندازه ای ذره ای درک کردم وقتی داشتم درظرف بازکردم که بشورم که توش کیک بودش یه عطربی نظیری داشت که دیوونه شدم اون لحظه حسش خیلی خوب بود واین حس به من یاداوری میکردکه توداری منوبومیکنی عطرنعناهایی که مامانم داشت پاک میکردازفاصله ی چندمتری که ازمن داشت میومد ومیگفت چقدربوش خوبه خواهرم شب یه بستنی سنتی که شیراصل درست شده بودخیلی خوشمزه بود داشتم تورومیچشیدم لذت میبردم اگاهی های که منواحاطه کرده بوددرطول روزمیشنیدم ومیدیدم که چطورخداداره باهام حرف میزنه که من همه جاهستم ودارم هدایتت میکنم من همه چی میشم همه کس رابه شرط ایمان پاکی دل به شرط پرهیزازمعامله باابلیس راه حل های بیشتری درموردحل مسئله که داشتم بهم میدادوهدایتت میکردانقدرزیادبودکه من نفسم داشت بندمیومدهمینطوری میومدفقط دوس داشتم مکث کنم روهرکدوم وساعات هاصحبت کنم باخداوتشکرکنم اشکم دراومده بود میگفتم خداداری چکارمیکنی اصلایه چیزایی به یادم میاورد ووصل میشداین اگاهی بهم تاجواب مسائل درموردهرچیزی بهم میدادومن فقط اشک میریختم وداشتم نقاشی میکردم واصلااون لحظه ضربه قلمم یه جوردیگه بوداون قسمتی که داشتم تواون لحظه کارکیکردم متفاوت شده باسایرقسمت های دیگه خیلی جذاب ترشده کارم خدایاشکرت که روزی سرشارازاگاهی هدایت فراوانی ایده و..ارامش وتوروهمه جامیدیدم درک میکردم واشک میریختم خیلی کوتاه بودشاید5 دقیقه نبودولی قشنگ حس میکردم این لحظه خیلی فرق داره بادقایقی پیش حالم یه جوریه

    من وجودنداشتم فقط خدابودوبس وچقدرحالم خوب بودچقدرحس رهایی وسبکی وسرشارازاگاهی بود خداروشکرت دوس دارم همش صحبت کنم راجبش تاادامه داربشه ….

    چقدرراحتی استاد عباس منش وخانم شایسته که درحالت ریلکس بودن وداشتن درموردهدایت وسفرنامه و..صحبت میکردن دوس داشتم وچقدرحس خوبیه باعشقت درموردهدایت خداصحبت کنی درموردقوانین درموردزیبایی ها وازبیرون دردل تاریکی شب صدای جیرجیرک هاروبشنوی

    من صدای جیرجیرک خیلی دوس دارم خیلی هام دوس ندارن ولی من خاطره خوبی ازش تودوران بچگی داشتم وباصدای اوناخوابم میبرد درحین این که داشتم اسمون پرستاره میدیدم دردل شب های خنک تابستون حسش خیلی باحال بود یاداون لحظه هاافتادم ودوس دارم این تحربه رودوباره زندگی کنم ولی این بارباعشقم تجربش کنم وبه خواب برم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2195 روز

    سفر به دور آمریکا | قسمت31

    بنام خدای زیبایی ها .که با معجزاتش سوپرایزم میکند و از اینکه توانستم تا پایان یکماه اردیبهشت را تا روز سی و یکم با این سریال ها همراه باشم و به تعهدم عمل کنم ممنون و سپاسگذارم خدایااا شکرت

    درود و سپاس خدمت استادان نازنینم

    و با درود و وقت بخیر خدمت همه ی دوستان نازنینی که با اون چشمان خوشکل و زیبا و الهی با خواندن کامنت من نشانه ها و هدایت های الهی رو دریافت میکنند

    الهی حال دلتون با همسفر شدن این سریال سفر بدور آمریکا مثل همیشه عالی و احوالتون متعالی و جیباتون پر پول بهمراه لذت عشق الهی و نشانه ها و هدایت های الهی باشه

    خدا رو شکر تعهدی دادیم که روی خودمان کار کنیم و طبق تعهدم هم فقط به خداوند توکل میکنم

    موضوع این قسمت..

    خداوند جهانی را خلق کرده سرشار از قانونمندی و ثبات

    اینکه باید آگاهانه این ویژگی رو در خودمون ایجاد کنیم که به زیبایی ها تمرکز کنیم .. ورودی هامون رو آگاهانه کنترل کنیم .. فرکانس های خوب رو ارسال کنیم …

    توجه مون رو روی خواسته هامون متمرکز کنیم

    ویژگی های افراد را تحسین کنیم

    این روابط فوق العاده عالی استاد و خانم شایسته رو در دل آن شب رویایی تحسین میکنم … اینکه شنونده ی خوبی برای شنیدن حرف های همدیگر هستید..

    اینکه حرف های مشترکی برای گفتن دارید

    اینکه آرامش را در کنار همدیگر احساس میکنید

    اینکه فرکانس های خوبی رو می‌فرستید

    اینکه با خودتون و جهان اطرافتون در صلح هستید

    اینکه یار و یاور و رفیق شفیق برای همدیگر هستید

    اینکه هوای همدیگر را دارید و به همدیگر توجه میکنید و آگاهانه از ویژگی های همدیگر تعریف میکنید . همدیگر را تحسین میکنید!!!

    اینکه با هم صادقانه صحبت میکنید و منتظر این نیستید که مبادا سوءاستفاده ای بشه …

    خودتون رو همینطوری که هستید دوست دارید .. و همینطور همدیگر را با همین ویژگی ها پذیرفتید و سعی نمیکنید که بخواهید همدیگر را بشکل خواسته ی خودتون تغییر بدید واقعا الگوهای بینظیری برام هستید و من بطور مداوم شما دو عزیز دل را تحسین میکنم و سر تایید تکان میدم ..

    و با دیدن این فایل های بینظیر خواسته های من هم خوب و عالی شده و توقع ام از خودم و خدای خودم خیلی بالاتر رفته و بقول استاد سطح توقع و اِستاندارد هام بالا رفته .. هر چیزی رو قبول ندارم و هر چیزی رو نمی‌پذیریم و شاید ظاهراً کمالگرایی باشه ولی این کمالگرایی من بصورت تکاملی شکل گرفته و قدم به قدم از خواسته هام تجربیاتی داشتم و برای کوچکترین نعمت هام سپاسگذار بودم و لذت بردم و استفاده کردم و الان به سطحی رسیدم که از اعماق قلبم این فرکانس را با تمام وجودم ارسال کردم که منم می‌خوام چنین روابط فوق العاده عالی و جادویی سرشار از عشق و مهر و محبت را تجربه کنم .. روابط بدون قید و شرط و خالص !!

    خدایااا از تو می‌خوام در مسیر سفر زندگیم ؛ با کسانی همراه باشم که با عشق و مهر و محبت . شاکر و قدرشناس و بندگان خوب شکرگذار تو هستند

    خدایاااا کمکم کنم که بتونم کنترل ذهن با کیفیتی داشته باشم

    خدایااا کمکم کن که از مدار الگوهای تکرار شونده ی منفی خارج بشم و بتونم باورهای نامناسب و محدود کننده ام را شناسایی کنم و تغییرشون بدم

    من رها میکنم

    من اعتماد میکنم

    و میگذارم جهان هستی شگفت زده ام کند

    خدایااا شکرت که قدرت و انرژی خداوند در خدمت من است تا در مدار رهایی و تسلیم بودن در برابر خودت و خودم و خواسته هام باشم

    خانم شایسته جانم ممنونم که در آن وقت شب از RV خارج شدید و رفتید بیرون محوطه و صدای شب را برامون پخش کردید

    چقدر صدای آن جیرجیرک ها فوق العاده بودند

    صدای باد و نسیم خنک

    صدای نجواهای عاشقانه ی دو مرغ عشق

    چقدر آن نور چراغ قوه مسیر رو روشن و نورانی کرد

    این نور چراغ قوه همچون نور روشنایی خداوندی است که دوست دارم در مسیر حرکت های من بتابد … مسیری که یک قدم آن طرفترش را نمی‌بینم . همه چی برام مبهمه.. فقط اعتماد میکنم و حرکت میکنم؟ چقدر خوبع که آن چراغ قوه نوری داره که آن درختان سرسبز رو میشد دید ..

    با اون نور چراغ قوه حتی میشه مانع ها رو دید.. اون محدودیت ها را دید.. آن نجواها رو شناسایی کرد فقط باید آن نور در قلب و ذهن مون بتابع

    بقول خانم شایسته عزیز چقدر حرف قشنگی زدن .. اینکه گفتن .من بشخصه خودم از تاریکی ها میترسم ولی وقتی با استاد عباسمنش هستم از هیچی نمی ترسم از هیچی!!!!

    حتی اگه آنجا خرس باشه !! خیلی شجاع میشم!! خیلی این جمله برای من تاثیر گذار بود … چقدر خوبه همراه زندگیت آنقدر شجاع باشه که قهرمان زندگیت باشه و با شجاعت یارت هم فرکانس باشی ..

    خدایااا کمکم کن … ترس های زندگی مو بخودت میسپارم و مقاومت های ذهنی باورهای محدود کننده مو خودت حلش کن… و خودت پشتیبان و حامی و محافظ و هدایت گرم باش

    یک لحظه نور چراغ قوه افتاد روی تابلوی ورود ممنوع !? وقتی نور باشه دیگه توی مسیر نامناسب و جاده خاکی نمیری!

    آن ماشین سفید سانتافه رو میشد دید .. آن اتوبوس RV زیبامون رو میشد دید … اون نور سبب شد که استاد آن پنجره رو باز کنه و با عشق شما رو ببینه و با کلام عاشقانه و چهره ی نورانی گفت عاشقتم نفس….!!!!

    وقتی نور باشه همه جا برات روشن میشه . هم جا برات زیبا میشه . همه جا رو میبینی مسیرتو گم نمیکنی !!

    این نور روشنایی چراغ قوه برای من نور هدایت الهی بود و نشانه ی این قسمت از این سریال برام خیلی واضح بود ..

    آنقدر واضح که از خداوند درخواست کردم که نور تابان باشه و چراغ راه و مسیرم باش!!

    خیلی دوست دارم نوری به راهم بتابع

    نوری از جنس خودش

    راهی از مسیر هموار و صاف و درخشان الهی

    راهی که الان هیچ چیزی برام روشن نیست

    فقط سر نخ رو گرفتم و دارم حرکت میکنم و آرام آرام حرکت میکنم

    خدایااا خودت چراغ راهم باش نور تابان باش

    بقول استاد عزیزم

    (همیشه وقتی با یه تضاد روبه رو میشی تموم تلاشت رو بکن که حلش کنی و وقتی نا امید نشی و ادامه بدی مطمئناً یه راهی براش پیدا میکنی و باید بگی یه راهی داره ولی من هنوز راهشو پیدا نکردم که مطمئنم پیدا میشه و اگه آدم ادامه بده 100% راهشو پیدا میکنه و این قانونشه))

    یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت و همین یک جمله می‌تونه چراغ قوه ای برام باشه و باورهای منو برای روشن شدن مسیرم نورانی کنه

    استاد عزیزم یک جمله ی زیبایی رو در یکی از فایل هاشون گفته بودند و چقدر زیبا بهمون یاددادین اینکه..

    داستان ” داستان تعهد ماست؛ تعهد به اینکه این مسیر رو ادامه بدیم و ورودی هامون رو کنترل کنیم ”

    وقتی که متعهد میشیم . روی خودمون کار میکنیم و نتایج هم کم کم بوجود میان و با ادامه دادن هامون نتایج مون هم بزرگتر میشن و

    به اندازه ای که ما متعهد باشیم به این مسیر الهی .. و روی خودمون کار کنیم نتایج میتونه بی انتها باشه متعهد به این که فایل های الهی رو گوش دادن و عمل کردن به اگاهی های این فایل ها ؛ متعهد بودن به تغییر دادن باورهامون و شخصیتمون و تصمیماتمون که بعدش نتایج فوق العاده ای بوجود میاد

    خدایاااا شکرت

    از اینکه در مدار و ارسال ارتعاش و فرکانس مثبت هستم و تداوم و پایداری و تمرکز بر نکات مثبت و زیبایی ها و روابط جدید خوب و عالی .وفور و فراوانی برای دریافت نعمت ها و موهبت های بیشتر و بیشتر و قشنگتر . هستم ممنون و سپاسگذارم خدایا شکرت ..

    خدایاااا شکرت تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی و سلامتی و شادی و نشاط خوشحالی و پول و ثروت و نعمت و خیر برکت می‌طلبم

    سپاس سپاس سپاس

    خدایاااا شکرت

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    فاطمه بلالی گفته:
    مدت عضویت: 198 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز و همه دوستان

    من همیشه نسبت به خواسته هام حساس بودم شاید فکر میکنم خیلی سخت گرفتم همه چیز رو خیلی سفت چسبیدم به خواسته هام

    خانم شایسته گفتن باید رها باشی و هدایت شوی واقعا همینجوره

    امروز تصمیم گرفتم رها باشم و خودم رو،خواسته هام رو، همه چیز رو به خدا بسپارم و بزارم خودش

    منو هدایت کنه.

    راستی از هدایت هم بگم من، مادرم و چند نفر از بستگان چند روز پیش رفته بودیم جایی مادرم گفت کاشکی اینجا درخت توت داشت می خوردیم بعد که از اونجا رفتیم خیلی قشنگ هدایت شدیم به یک زیارتگاه که با ما 5 دقیقه فاصله داشت و جالب اینکه اونجا یه درخت توت بلند داشت که دستمون بهش نمی‌رسید توت سیاه داشت بعد گفتیم حیف دستمون نمیرسه در کمتر از یک دقیقه یک وانت دم زیارتگاه وایساد و دختر خالم گفت عه اون چوب داره دیگه اون آقا صدامون شنید گفت چی می خواین گفتیم اون چوب رو می‌خوایم که دیگه اون چوب که در واقع بیل بود رو به ما داد و ما تونستیم به واسطه اون بیل درخت توت رو بتکونیم چادر هم زیرش گرفتیم و توت خوردیم

    خداجون سپاس برای این هدایت قشنگ

    سپاس برای دیدن نشانه ها

    استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز سپاسگزارم برای تموم فایل هایی که در اختیار ما میزارین سپاس برای تموم آگاهی هایی که به ما دادین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    تینا گفته:
    مدت عضویت: 266 روز

    سلام ب همسفران عزیزم

    خدایاشکرت برای شروع ی قسمت جدید دیگه با آگاهی های ناب سرنوشت ساز

    استاد اینکه میگید چ خواسته هایی با دیدن این سریال ب جهان داریم و تا نبینیم نمی‌دونیم چی میخایم . دقیقا همین من با دیدن این سریال تا الان چقدر دیدم ب آمریکا تغییر کرده چقدر از امکاناتی ک انسان می‌تونه در اختیار داشته باشه برای لذت بردن بیشتر خاسته های من واضح تر شده . اینکه دوست دارم برم ب فضایی ک ی دنیا پروانه داشته باشه داخلش. اینکه برم ب فروشگاه مخصوص کوکاکولا ک من تا الان فقط نشانه هاشو دیده بودم اونم فقط تو دو تا رنگ ن این حجم از تنوع از کوکاکولا ‌. اینکه برای اولین بار آبشار نیاگارا رو دیدم ‌و اون رنگین کمون فوق العاده. اینکه آدم می‌تونه با فردی ک در اولین بخورد باهاش انقد مدارش خوب باشه ک خود فرد تورو دعوت کنه برای بودن در کنار هم و این اعتماد در نگاه اول ب افراد . این ارتباط گرفتن شما با افراد و کلیییییییی چیزای دیگه .

    اول فایل گفتم خب این قسمت بیشتر صحبت استاد و مریم جون هستش من چیو کامنت کنم و همون لحظه حسی درونم گفت نگران نباش هدایت میشی و ب تعهدی ک دادی پایبند میمونی و الان هدایت شدم . جدا از این هدایت و کامنت نوشتن باعث شد من دوباره خاسته هایی ک با دیدن این سفر تا الان در من شکل گرفته برام مروری بشه و ریشه هایش قوی تر بشه .

    این فایل و شما در زمان تهیه قدم ها بودید و روی سایت قرار دادید . من الان در سال 1404 در مدارش قرار گرفتم و میبینم و اینم در صورتی ک قشنگ حس میکنم ک احساسم خوبه و این احساس خوب شرایط زمانی و مکانی منو طوری تنظیم می‌کنه ک من ب این سایت میام و با عشق دنبال قسمت مورد نظرم میگردم ک کامنتمو ثبت کنم

    این حس شجاع بودن شما در کنار استاد و من در کنار برادرم دارم ، وقتایی ک هست من ناخوداگاه دوست دارم شاد باشم و احساس خوبم و بهش بروز بدم

    چقدر این صدای شب آرامش میده ب قلبم . قشنگ حسش میکنم قلبم چقدررررر آروم و احساسم عالیه . خدایا شکرت برای این احساس و هدایتم ب این فایل پر از آگاهی و زیبایی

    عاشقتونم ک انقد عاشقانه حس و آگاهی هاتون و با ما دوستانی ک در مدار دریافت این آگاهی ها هستیم ب اشتراک میزارید و خداوند چ قشنگ مارو هدایت کرده ب این سفر زیبا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مهدی نظری گفته:
    مدت عضویت: 851 روز

    استاد چقدر عاشقتم که انقدر احساس زیبایی داری

    وقتی عزیزدلتون خانوم شایسته صحبت میکنه چشمای شما چنان برقی میزنه که توش پر از احساس قشنگه پر از حس ناب زیباییه

    خدایاشکر برای دیدن و تجربه کردن این حس فوق العاده تو این رابطه ی زیبا

    وقتی این فایل و برای دومین بار دیدم من و برد به یاد یه سفر زیبا که با عزیزدلم داشتم به شمال کشور و به روستای زییای آغولر و مرییان که یه قلعه باستانی داره و حتما پیشنهاد میکنم درموردشون برید مطالعه کنید خیلی خیلی کمک کنندست به باور های ما

    اصلا سبک متفاوتی از انسان ها رفتار ها و فرهنگ هایی و من تو این روستا مشاهده کردم که قسمتی از قوانین و خیلی راحت ادم میتونه تو فرهنگ ها مشاهده کنه و برامون یکسریع رفتار ها ویژگی ها منطقی بشه

    ما بصورت کاملا هدایتی به این روستا هدایت شدیم و تجربه 2 شب کمپ در دل طبیعت و با عزیزدلم تجربه کردیم

    وقتی استاد و خانوم شایسته شروع کردن به صحبت کردن یاد اولین ساعت هایی افتادم که ما رسیدیم به جایی که قرار بود شب اونجا کمپ کنیم

    من خیلی خسته بودم چون مسیر خیلی طولانی رانندگی کردم به عزیزدلم گفتم بریم سریع چادر بزنیم و من فقط دراز بکشم یخورده بخوابم

    ما چادر در کنار یه رودخونه در دل جنگل بنا کردیم دقیقا ساعت اگه اشتباه نکنم 11 شب بود صدای این جریان رودخونه بوی مطبوع طبیعت بوی درختان صدای بل بل هایی که تو شب میخوندن اصلا یه حس فوق العاده ای

    ما چادر و زدیم صندلی هامو نو جلوی چادر بنا کردیم استاد اتفاق جالب این بود که من نشستم رو صندلی با عزیزلم شروع کردیم به صحبت کردن در مورد زیبایی ها درمورد عشقمون رابطمون مسیرمون درمورد خداوند درمورد نتایجمون اقا من و میگی مگه من دیگه خوابم بود مگه من دیگه خسته بودم تا ساعت 4 صبح 5 صبح من و عشق داشتیم باهم صحبت میکردیم و جفتمون سر شار از انرژی به شد بالا داشتیم تجربه میکردیم انقدر اون سفر به من لذت داد انقدر تجربه اون سفر برای من جذاب بود حالمون انرژی مون که اصلا هر وقت بهش فکر میکنم صد پله انرژیم در لحظه افزایش پیدا میکنه خدایا شکر برای تمام این لحظاتی که من با عشقم تجربه کردم و خدارو شکر میکنم برای داشتن یه همچین رابطه ی زیبا و قشنگ تو زندگیم .

    عاشقتم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    فاطمه درویشی گفته:
    مدت عضویت: 541 روز

    سلام بچه ها امروز 20 اردیبهشت 1404 بود که تصمیم گرفتم این جمله ای که میگن خدا هدایت می‌کنه همه ما رو

    خدا کافی هست و مثل اپلیکیشن نشان و ویز و … همین مقدار خدا دقیق تر هست و کافیه تو ازش بخوای

    یا شنیدیم که میگن خدا با آدم حرف می زنه کافیه ازش بپرسی

    برای اینکه این باور توی خودم تقویت کنم

    نیاز دیدم خودم این حرف ها رو تجربه کنم

    برای همین هر روز یک تمرین به خودم میدم که ببینم واقعا خدا چجوری میخواد هدایت کنه تا زبان خدا رو از این به بعد بشنوم و بشناسم

    تمرین 20 اردیبهشت 1404

    قرار بود برم آرایشگاه ماشین نداشتم و قبلا توی محله دیگه ای می رفتم ، دو سه سری قبلی هم توی نشان زده بودم توی محله خودمون آرایشگاه زنانه نمی آورد گفتم فاطمه پاشو برو بیرون بیین خدا چجوری میخواد تو رو هدایت کنه و بهت نشون بده و کار تو رو راه بندازه

    لباس پوشیدم و گفتم بدون گوشی می‌خوام آرایشگاه زنانه پیدا کنم ، یه جایی که ابرو های منو خوب برداره چون لم خاصی دارن ابروهام

    رفتم دیدم یه عده زن نشستن سر کوچه گفتم آرایشگاه اینجا هست گفتن برو سمت فلان خیابان داشتم می رفتم یه خانم با یه بچه از توی کوچه اومد بیرون گفتم خانم اینجا آرایشگاه کجاست

    یه نگاهی بهم انداخت گفت میخوای چیکار کنی ؟ گفتم حالا چه اهمیت داره آرایشگاه بگو کجاست

    گفت خواهرم آرایشگر هست مغازه نمیاد الان بزار زنگ بزنم بگم

    زنگ زد به خواهرش گفت 2 دقیقه دیگه سر کوچه میاد در سالنش باز می‌کنه

    گفتم اوکی پس من اینجا هستم از این درخت توت میخورم تا خواهرت بیاد رفتم بالا یه درختی یه عالمه توت داشت و شیرین شیرین یه کم که خوردم دیدم یه خانم خوشگل با چشم رنگی و تر و تمیز و شکیل رسید

    بعد خواهرش هم هنوز همونجا بود و گفت به من چجوری رفتی اون بالا یا خدا من اون آرایشگرم

    اومدم پایین و یه ربعه بند و ابرو منو انداخت و حسابی هم تمیز برداشت و خیلی خوب شد و 80 هزارم بیشتر نگرفت ( جاهای دیگه تا 200 هزار میگیرن ) خلاصه شماره اش هم داد و گفت زیاد نمیاد سالن باید زنگ بزنی تا بیام بیشتر خونم هستم چون بچه دارم

    خلاصه خیلی خوشحال شدم و توی راه داشتم فکر میکردم .خدایا 4 تا کوچه این ور تر خونه خودم یه همچین سالنی بوده .

    امروز چقدر باید همزمان خواهر اون خانمه بیاد بیرون من دقیقا از کوچه خواهر این خانم آرایشگر رد بشم و بعد توی دلم بیفته ازش آدرس آرایشگاه بپرسم و اون زنگ بزنه و خواهرش 2 دقیقه ای برسه

    خدایا شکرت ممنونم ایمان منو قوی کردی که واقعا تو هستی و داری هدایت می‌کنی .

    کافیه ازت آدم بخواد

    اتفاق دومی که از خدا هدایت خواستم بحث فضای کار بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    نیاز گفته:
    مدت عضویت: 2318 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    به نام خدای رزاق و وهابم

    به نام خالق زیباییها

    به نام خدای حامی و حافظم

    خدایا شکرت که من رو در مداری قرار دادی تا بتونم در این زمان همسفر استاد و مریم جانم باشم. چقدر زیبا گفتین که ما نه تنهاتوی این سریال همسفریم بلکه توی مسیر جدید زندگیمون هم باهم داریم قدم میگذاریم و این باعث شد من به شما خیلی احساس نزدیکی کنم. مثل یک دوست صمیمی و قدیمی که میشه کلی ازش یاد گرفت و اون بدون منت هرچی بلده و داره یاد میگیره رو بهم یاد میده.

    طی صحبتها ی شما با استاد عزیز من خودم رو خیلی بیشتر شناختم، الان جزییات بنویسم خیلی طولانی میشه ولی فهمیدم خیلی از مشکلاتی که توی روابط مخصوصا با جنس مخالف برام پیش میاد به خاطر تفسیرهای غلط و پیش داوری های من در مورد حرفای طرف مقابله.

    مثلا وقتی استاد گفتن لباسامونم خشک شد، ذهنم گفت منظور استاد اینه که به مریم جان بگن برو لباسا رو دربیار بگذار بخوابیم!

    ولی مریم جان اصلا این طور فکر نکرد و گفتگوی شیرین رو ادامه داد و باعث شد این فایل بی نظیر از روابط زیبای بین شون ضبط بشه و برای هزاران نفر درس زندگی بشه. تحسین میکنم این رابطه ی زیبا و سرشار از احترام و عشق رو.

    از روزی که این فایل ضبط شده تقریبا 6 سال میگذره و چقدر حرفایی که اون شب گفتن به وقوع پیوست و این نشان میده

    اولا: توی قوانین جهان هیچ خلل و کمی و کاستی نیست.

    دوما: استاد خیلی زیاد به استفاده از قانون توی زندگیشون مسلط هستن.

    خدایاشکرت به خاطر قوانین ثابت و بدن تغییرت

    خدایا شکرت به خاطر وجود استاد بینظیری که دارم.

    و پیشبینی هایی که در مورد اثرات تماشای این سریال زیبا روی مخاطبا میتونه داشته باشه چقدر دقیق و زیبا صحبت کردن استاد. خیلی برام جالب بود اون پیشبینی های استاد به وقوع پیوستن. همانطور که توی فایل “تاثیر رسانه ها رو ی باورها” دیدم که استاد کامنتای بچه ها رو میخوندن که از تغییرات مثبتی که توی افکار و زندگیشون رخ داده بود.

    خدایا شکرت که منو توی این مسیر زیبا قرار دادی. به راستی که تو رحمانی و رحیمی و تو سزاوار پرستشی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    احسان فیروزی گفته:
    مدت عضویت: 1017 روز

    سلام و درود خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته گرامی

    بسیار سپاسگزارم از خدا مهربان ک چند سال هست به سمت شما هدایت شدم

    چند وقت هست فایل های سفر به دور آمریکا رو نگاه میکنم

    خیلی نظرم در مورد آمریکا و مردم آمریکا بهتر شده

    از زیبایی کشور آمریکا طبیعت زیبا و مردم مهربان خوش برخورد آمریکا

    استاد عزیز از زمانی ک فایل ها رو دنبال میکنم نعمت ثروت و فراوانی خدا رو بیشتر درک میکنم

    از رفتار دوستانه همراه با احترام و عشق بین شما و خانم شایسته بین شما و مایک واقعا لذت بخش هست دیدن روابط شما با خانواده از روابط عالی شما و افراد غریبه(مردم امریکا)

    حس میکنم با دیدن فایل ها آموزش عملی از دوره هایی ک از سایت خرید کردم و دارم آموزش میبینم

    قبلا فایل های سفر رو نگاه نمیکردم و الان متوجه شدم ک نکات اموزشی ارزشمندی رو از دست دادم

    خانم شایسته بسیار از شما سپاسگذارم برای تهیه این فایل ها

    شاد باشید و سلامت 120 سال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: