ماجرای زندگی ما با سفری ماجراجویانه، از بُعد آگاهی به بُعد تجربهی جسمانی آغاز شد تا با تجربهی آگاهیِ خالص و نابی که هستیم هم ظرف وجودمان و هم جهان را رشد دهیم.
«ما»، زادهی سفر هستیم.
و اما درباره برنامه «سفر به دور آمریکا»، باید بگویم این سفر فقط جریان زندگی استاد عباسمنش نیست بلکه جریان زندگی ایل و تباری است که در پی تشخیص اصل از فرع اند. در پی خودشان بودن و سبک شخصیی خودشان را زیستن اند. آنهم در زمانهای که آدمها آنقدر درگیر حاشیههای جلب توجه شدهاند که فراموش کردهاند کی هستند و چرا وارد این تجربهی جسمانی شدهاند.
بازیگران قصهی «سفر به دور آمریکا»، خود واقعیشان هستند، بدون هیچ ماسک، ترس از قضاوت یا نیاز به تأییدِ دیگران. بازیگران این ماجرای واقعی، گلهای باغچهی بورلی، سرسبزی و زیباییِ بی انتهای طبیعت و جادهها، علائق آدمهایی که در قالب یک ساختمان یا کسب و کار هویدا شده و مهمتر از همه، نوشتههای روحنواز علی، رضا، سمیّه، زهرا، طیبه، حسین، شعر رهسپار و… هستند که، ابعاد وسیعتری از آنچه را متجلی ساختهاند که، پیشرفتهترین دوربین جهان قادر به ضبط و ثبتِ آن است.
بازیگرانی که نه به دلیل نَسَب خونی، بلکه به دلیل همفرکانسی و هممداری دور هم جمع شدهاند و این قصهی حقیقی را ساختهاند. این سفر، نمود عینیِ آگاهیهای خالص و نابی است که، در دورههای مختلف از استاد عباسمنش میشنویم.
در زمانهای که اکثریت، بر نکات منفیِ جهان اطرافشان تمرکز کردهاند، این سفر نمود عینیِ «صدّق بالحسنی» است و با زبان تصاویر به ما میآموزد، به جای همرنگ جماعت شدن، همرنگ اصل و اساسی بشویم با نام: احساس خوب = اتفاقات خوب
همرنگ اصلی شویم که میگوید: تمام اتفاقات زندگیات را فرکانسهایی میسازد که، دستپرودهی ورودیهای ذهنت و کانون توجهات است.
یعنی اگر بتوانی فیلتری با نام «تمرکز بر نکات مثبت و زیباییها» یا به قول قرآن صدق بالحسنی را در ذهنت نصب کنی، اگر به جای تلاش برای جلب رضایت آدمها، باورهای قدرتمندکننده و ثروتآفرین بسازی، آنوقت آن باورها تو را بینیاز میکند از تقلا برای جلب رضایت آدمها و فرصتی به تو میبخشد تا ببینی خودت چی میخواهی و چه دوست داری.
این سفر برای من رابطهای به همپیوسته دارد با دوره ۱۲ قدم. اگر بخواهم این ارتباط را با زبان و کلمات انسانی بنویسم، اینچنین خواهم نگاشت:
۱۲ قدم، حکم همان دفترچهی راهنمایی را دارد که در بدو ورودمان به این جهان جسمانی، به ما داده شده تا خودمان، اصلمان و آگاهیهایی را به خاطر بیاوریم که به پشتوانهی آنها وارد این تجربهی جسمانی شدهایم.
۱۲ قدم، یک دفترچهی راهنماست از: تواناییهایی که داریم، امکانات جهانمان و شیوهی ورود به مدار این امکانات و استفاده از آنها. (درست مثل همان دفترچهی راهنمایی که هر وسیلهای مثل موبایل، جاروبرقی، یخچال و… به همراهش دارد و به ما نحوهی استفاده از امکان آن وسیله را توضیح میدهد)
و برنامهی سفر به دور آمریکا نیز، در حکم تصاویر (figures) آن دفترچه راهنماست، تا مفهوم و منظورِ توضیحات آن دفترچه برای مان واضح و آشکار شود و قادر شویم به شیوهای صحیح و بدون خطا و با لذت، آن امکانات را به خدمت بگیریم.
بعضیها هرگز از این دفترچه خبردار نمیشوند، بعضیها با اینکه دفترچه را میبینند، اما آنقدر به شیوههای قبلی چسبیدهاند و آنقدر از انجام کارها به شیوهی جدید میترسند که، هرگز آن دفترچه را نمیخوانند. در نتیجه بهرهای بسیار سطحی از آنهمه امکاناتی میبرند که آن وسیله میتوانست در اختیارشان قرار دهد. اما بعضیها خورهی جستجو، امتحان شیوههای جدید و یافتن امکانات بیشتری هستند- که ممکن است آن وسیله داشته باشد- در نتیجه زیر و بَمِ آن دفترچه را مو به مو و خط به خط میخوانند و تمام امکانات آن وسیله را به خدمت خود درمیآورند. جهان پاداشها و امکاناتش را برای این گروه ارزانی میدارد.
به شخصه تلاش میکنم با دوربین سفر به دور آمریکا، تمرینات ستارهی قطبیام را انجام دهم، به وسیلهی درک آگاهیها «چگونه فکر خدا را بخوانیم در قرآن»، آگاهانه تلاش میکنم به وسیلهی «صدق بالحسنی»، به مدارهای بالاتری هدایت شوم تا، طبق وعدهی «فسنیسره للیسری» خداوند، آسان بشوم برای آسانیها. تا ثروت، برکت، سلامتی و عشق، مشتاق همراهی با من بشود.
بنابراین به همه دوستانم که هنوز نمیدانند از کجا و چگونه وارد مسیری شوند که، امکانات جهان را به خدمتشان در میآورد، به نظر من، قدم اول دوره ۱۲ قدم، بهترین شروع است.
یک تمرین برای جهتدهیِ آگاهانه به کانون توجه
هدف این قسمت از برنامه سفر به دور آمریکا، تمرینی عملی است برای، تمرکز بر نکات مثبت و «صدق بالحسنی شدن».
سوال:
با دقت، برنامهی سفر به دور آمریکا را از اولین قسمت تا قسمت ۳۱ ام، مجدداً ببینید. سپس در بخش نظرات این صفحه، بنویسید:
کدام قسمت از «برنامه سفر به دور آمریکا»، برای شما جذابتر بود و با ریزبینی، دلایلی را توضیح دهید که، موجب شده آن قسمت برای شما زیباترین قسمت باشد.
درباره نوشتن چراییها سخاوت به خرج دهید و به این شیوه، چشم، گوش، زبان، قلم و در یک کلام، ظرف وجودتان را پذیرای زیباییها و برکتهای بیشتر نمایید.
ضمناً میتوانید علاوه بر این صفحه، نظر خود را در بخش نظرات آن قسمت از سفرنامه که انتخابتان بوده نیز، به عنوان ردپایتان، درج کنید. اما در نظر داشته باشید که فقط نظرات این صفحه در مسابقه، شرکت داده میشوند.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل صوتی سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲55MB61 دقیقه
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲896MB61 دقیقه
به نام یکتا کیمیاگر هستی
سلام نام فرمانروای منه، به مریم جان عاشق، استاد فوق العاده و تمام همسفرهای بینظیرم که با کامنت ها و حضور بینظیرش به آگاهی های من اضافه میکنن.
خانم شایسته مهربانم راستش فرمانروای من شاهده که من قبل از اینکه بدونم اصلا مسابقه ای هست با کلی ذوق اومده بودم از نتایجی که از فایل شما گرفتم رو بنویسم و یه متن از سفر خودم دیروز نوشته بودم رو توی سایت بزارم(یادمه لیلا کیایی دوست مهربانم گفت منتظر خوندن اگاهیی هاتون هستم و ندای درونم گفت زهرا حتی اگر یک نفر هم از تو خواسته باشه تو باید بنویسی) و همونطور که در قسمت ٣٠ گفتم که میرم مسافرت و میخوام از اگاهی های شما و یاداوری های زیباتون درباره قوانین در عمل استفاده کنم(چون ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است).
من لپ تاب قشنگم شده همراه هم در سفرم، گوشی زیبام شده از اگاهی ها و نوشته هام(زهرایی که فقط از لپ تاب برای درس و دانشگاه به زور استفاده میکرد الان لپ تابش شده پراز زیبایی، پراز اگاهی، پراز مطالبی درباره عشق و علاقه کاریم، همین الان که لپ تابم رو اوردم گفتم ای جان عزیزززم، انقدر عشق میکنم:)
١٧ مرداد(دیروز)
الان ساعت ۵ صبحه، من در سفر هستم و اتفاقات و زیبایی هایی ک تجربه میکنم رو مینویسم:
ساعت ۴ صبح کوله بار سفر رو بستیم و راهی جاده فوق العاده شده ایم.
میخواهم از سفرم بنویسم، از تمام زیبایی ها.
وقتی به دنبال زیبایی و فراوانی باشی، وقتی آگاهانه تصمیم میگیری ک به نکات مثبت اطرافت توجه کنی جهان هم به تو زیبایی و فراوانی نشون میده
حتی جاهایی ک بارها رفته باشی، چیزهایی از اونجا کشف میکنی و میبینی که بهت فراوانی و زیبایی هارو نشون میده و تو تایید میکنی و میگی چقدررر زیبایی، چقدر کارخونه خای جدید، تولیدی های مختلف، انواع تالارهای عروسی و همایش، چقدر جاده خای بهتر، چه کسب و کارهای جدید و آنلاین، چقدر مجتمع های رفاهی عالی که خیلی خوب کار میکنن و درامد دارن، چقد مشتری های فراوان، چقدر صنایع مختلف و ماشین الات جدید، چقدر فراوانی ثروت که این همه ادم میرن مسافرت، سرعت رشد پلاک های جدید برای ماشین توی تهران واقعا رشد زیادی داشته و داره(انقدر ادمای ثروتمند داریم که میتونن با هر قیمتی هم ماشین بخرن پس ما هم میتونیم:)
چقدر پالایشگاه های مختلف، حتی شهر جدید هم افتتاح کردن، چقدر ساخت و ساز های جدیدِ کاری،
Woooow
همین الان ماشین Jeep مدل جدیدددد دیدم، و کلی ماشین های عالی و لوکس،
الان در یک مجتمع رفاهی نگه داشتیم و میخوایم یکمی در این هوای مطبوع
خداااااااای من اون ماشین Jeep هم اومده
عاشقتمممم خداجونم
مجتمع های رفاهی خوب و البته باکیفیت واقعااا زیاده خدایا شکررت برای این همه فراوانی.
چه پمپ بنزین بزرگی داره و چقدرررر فضاااای زیاد برای ماشین هست، پنجره نمازخونه این مجتمع رو به گل های فوق العاده زیبا بود(یاد خانم بورلی افتادم، تجربه کردن گوشه ای از احساس خانم بورلی بینهایت عالی بود)به گلبرگ هاشون دست زدم و لطافتش خدا رو بیشتر در دلم زنده کرد.
چقدررر حس زیبایی بود دستانم رو به درگاه خدا بردم و دعا کردم، خودم هستم فارق از اینکه بقیه چه فکری میکنن، یاد گرفتم قضاوت نکنم( ایمان به خدا رو در کسانی دیدم ک شاید در ظاهر خیلیا فکر نکنن ک باایمان باشند)، لبخند زدن به غریبه ها هم لذت بخش میکنه سفر رو، وقتی اونا هم با لبخند تو میخندند و خیلی احساس خوبیه که به اندازه لبخندی زیبا تاثیرگذار باشی،
تاثیرگذاری خیلی سادست.
….
افتاب زیبای من کم کم میخواد طلوع کنه، چه احساس قشنگیه دیدن طلوع زیبای خورشید، اینکه بعد تاریکی شب، صبح سپیدی هست، زندگی هرجوری باشه هر تضادی پیش بیاد، بالاخره صبح زیبا و دل انگیزش هم میبینیم؛ آسمون ابی و پراز ابرهای قشنگ هم میبینیم.
طلوع افتاب در رستوران افتاب صبحانه ای فوق العاده بود(نون و پنیر و گردو با چایی و خرما ینی انقدری خوشمزه بود که شاهانه ترین صبحانه در اون لحظه بود، حتی قبل صبحانه برای خوردن این وعده لذیذ از ذوق لبخند رو لبام بود)
کاش میشد توی همین متن طلوع افتاب و صبحانه ابرهای قشنگ و نسیم خنک رو بیان کرد.
چقدر هیجان انگیز بود برام.
جای همتون خالی بعد صبحانه کلی اهنگ گذاشتیم و فیلم گرفتیم و تو ماشین میرقصیدیم.
بعد طی کردن مسیری زیبا خیلی هدایتی به یه رودخونه زلال و فوق العاده تمیز و عمیق رسیدیم.
وقتی دستامو به اب زدم، فوق العاده توی این مرداد ماه خنک بود.
از هدایت خداوند سپاسگزارم
یه چیز جالب ترررر، داشتم به داداشم میگفتم یه پل جدیدی ساختن که شبیه پل خارج هست، فیلم بگیرم.
بعد دقیقا خداوند هدایتگرم مارو به همون پل و رودخونه هدایت کرد
وای منکه کلی ذوق کردم
ینی فقط از خدا بخواه، و خداوند جواب میده.
هدایت بعدیمون به دل یه روستای زیبا هستش، طبیعت سبز که از بالای کوه به چشم میخوره، درختای توت خوشمزه، زنبور عسلی که روی گل نشسته بود.(انگار اون لحظه همه چی دست به دست هم دادن تا من این زیبایی هارو ببینم) اینجاست که میفهمم خدا میگه من روزی دهنده هستم، غذای همه موجودات فراهم میکنه، منم اگه دل بسپرم به هدایتش، به نشانه هاش از راحت ترین راه ممکن روزی میده.
دارم درک میکنم که اصلا ثروت ساختن و به دست اوردن روزی خیلی راحته، به شرط اعتماد به رب، به شرط توحید.
امروز ١٨ مرداد:
ابشار نیاگارا قسمت سومش، فایل ٢٨.
واقعا تاثیرگذارترین فایل بود، داشتم کامنت های قبل از اون قسمت رو میدیدم و فایل ٢٩ و ٣٠ که خانم شایسته لایکش کرد.
پس فهمیدم یه چیزی این وسط اتفاق افتاده و اون قسمته ٢٨ بود.
خودم غرق در عشق بودم.
خب داشتم از روز زیبام میگفتم:
با صدای زیبای بارون زیبا از خواب بیدار شدم، داشتم فکر میکردم انگار وقتی حالت خوبه، وقتی خدا میشه همه چیزت، برات فرمانرواته، عشقته، مادرته،پدرته، دوست و همراهته، نفس میشه برات، راه حل میشه برای حل مسئلت، و… طبیعت، هم دست به کار میشه تا انقدر زیبایی هارو بهت نشون بده، توی مرداد اب و هوای ابری، بارون و نسیم خنک.
من عشق میکنم با این خدا واقعا چه هاااا که نمیکنه.
من با دیدن فایل قسمت ٢٨ خواب الهام بخشی رو که دیدم هرگز فراموش نمیکنم که در سفارت امریکا پشت کانتر گفتم دنیا مرزی نداره و مهم ایمان به انتخابیه که میکنی. وقتی در رویای زیبام گفتم دنیا مرزی نداره با عشق و مهربانی من رو فرستادن. ینی انقدر واقعی بود که من احساس میکنم الان در امریکا زندگی میکنم، ینی دیگه غول بزرگی برام نیست، ذهنم با تک تک سلول های بدنم امریکارو پذیرفته.
واااای خدای منننن عاشقتم
وقتی پیام نیاگارا رو که گفتین، زهرا به دو قسمت قبل و بعد شنیدن پیام تقسیم میشه
انگار مدار فرکانسیم بالاتر رفت،
وقتی گفتین:
فقط خودت باش، ازاد و رها باش، از قید هر محدودیتی که ادما درست کردن، و راه خودت رو برو راهی که بهش علاقه داری و بهت احساس زنده بودن میده.
احساس زنده بودنWoooooooow، چنان عشقی در دل من زنده کرد، چنان احساسی در من به وجود اورد که متحول شدم
الانی که دارم مینویسم تمام سلول هام زنده هستن دارن میخندن دارن عشق میکنن.
شاید خیلی کوچیک باشه ها ولی احساس زنده بودن من رو برد روی ابرااا، منو به خدا رسوند، به زندگی کردن با احساس عشق، زیبایی، صبرِ با امید، توکل و ایمان.
این احساس هارو در من چند برابر کرد.
تااااازه من خودمو داشتم تو اینه نگاه میکردم احساس کردم خودم رو زیباتر میبینم، زیباتر شدم.
و بعد یکی دو روز اطرافیانم همه میگفتن زهراااا چقدر پوستت شفاف شده، چقدر زیبا شدی.
حتییی گفتن چه درک بالایی پیدا کردی، چه قدر لبخند رو لباته، چقدر شاد و خوشحالی.
چقدر رها و بیخیال جریان داشتن اب منو ازاد کرد:
از تمام قید و بندهای ادم ها
از تمام شرایط دنیا
از تمام حرف های مردم
از تمام قوانین دنیا
از تمام تضادها و ناخواسته ها
از تمام نازیبایی ها
از تمام…
و من بزرگ شدم، رشد کردم.
وااااای خانم شایسته امروز دقیقا هم ابشار نیاگارو با خانواده مرور میکردم، مرز امریکا و کانادا که مثل عوارضی هست، اینکه چقدر ابشار زیبا هست و یکی از قشنگترین جاهای دنیاست.
خدای من این هم زمانی ینی تووو، همه این عشق ها خودت هستی، این یادواری های زیبااا ینی توووو.
اینکه بهم الهام کردی از تمام قسمت های سفر به دور امریکا بنویس، از اگاهی هات بنویس از چیزهای زیبا که میبینی بنویس من برای هر قسمت یک عنوان انتخاب میکردم و این قسمت رو نوشتم:
موضوع: دنیای بدون مرز.
چقدر زندگی زیباست، چقدر ابشار زیباست.
این اب مرزبندی نمیشناسه و مسیر بدون مقاومت خودش رو میره.
عشق کردماااااا جملات رو نباید با طلا و الماس نوشت باید با خدا نوشت. بزرگترین و قدرتمندترین.
طلا و الماس چیزی نیستن در برابر قدرتمندترین نیرو.
من این جملات رو با خدا بروی قلبم حک میکنم و احساسش میکنم.
کاش یه دوربینی بود از تمام لحظه هام فیلم میگرفت و برای شما میفرستاد.
اصلا این احساس رو نمیشه در جمله ها بیان کرد.
این فایل باعث وصل شدنم به خدا بود، اتصال بیشتر، عشق بیشتر، دریافت عشق بیشتر از تمام موجودات، ساده بگیرم (و برم پای کانتر مصاحبه در سفارت:)
مریم جان حتی اون قسمتی که موهای استاد رو درست کردین غرق در احساس زیبا شدم و عشق واقعی رو بیشتر درک کردم، اشکام جاری شدم، حتی الان هم احساساتی شدم، انگار خودم پیشتون بودم.
من از لیوانی که خریدین هم درس یادگرفتم و در دفترم یادداشت کردم:
گوش بده به صدای موج خروشان، منظره زیبا رو ببین، قطرات اب رو حسش کن، در تور تفریحی ابشار نیاگارا(since ۱۸۴۶)
من حتی از کامنت های این قسمت هم یاد گرفتم:
بزارین براتون بگم:
اب نشونه ای واضح از جریان زندگیه که حد و مرزی نمیشناسه، از حرکت واینمیسته، با موانع سخت برخورد میکنه و صدای زیبا خلق میکنه،
به مانع ارتفاع میرسه و ابشارهای زیبا خلق میکنه، به دریا که میرسه عظمتی بی همتا خلق میکنه.
هر مانع برای اب فرصتی برای زیباتر شدنه( خدای من این جمله برام یه انفجار در درونم بود، با کوچولوترین ناخواسته ای حس میکنم به اوج میرم، زیباتر میشم مثل یه پروانه)…
از سادگی های استاد و خانم شایسته:
دوستم گفت منظور سادگی نیست، منظور با هرچیزی خوش بودن لذت بردن است.
شما هرچه در یخچال داشته باشید برایتان لذت بخش و خوشمزس.
یه جملهههه فوق العاده دیگه:
مهم نیست چه چیزی رو سِرو میکنی، مهم این است چگونه ذهنت را سیر میکنی.
و
فرمایش حضرت عیسی: تا کودک نشوید به ملکوت نمیرسید.
و من زهرا الان کودک درونم رو حس میکنم، باهاش بازی میکنم، عشق میکنم، با شوق و ذوق کودکانه همه چیز را تعریف میکنم، مثل کودکان از همه چیز لذت میبرم، بیخیال و رها هستم، در لحظه لذت میبرم، از ساده ترین چیزها لذت میبرم، نگران نیستم، دنیا و اطرافم رو حوری میبینم که انگار اولین باره میبینم چون نگاه بچه هارو دیدین؟ وقتی به اطرافشون نگاه میکنن انگار اولین باره این صحنه هارو میبینن و عشق میکنن من بهشون خیلی دقت میکنم و میفهمم بچه ها چقدر به خدا متصل هستن، چقدر با خودشون در صلح هستن…
خدای مهربانم چجوری ازت سپاسگزاری کنم بابت این آگاهی ها از دوستانم
وقتی درسایت مینویسم ممنونم از اگاهی ها، واقعا از ته قلبم میگم، مینویسمشون و میخونمشون توی دفتر زیبای سفرنامه ام.
واقعا نوشتن از قسمت اول سفرنامه تا به اینجا اسم گذاری برای هر قسمتش، و خوندن کامنت ها خیلی لذت بخش بود
الان میفهمم این وقت گذاشتن برای نوشتن این اگاهی ها و درکشون خیلی باارزش بوده. و این تحول در قسمت ٢٨ به وضوح در خودم دیدم.
زمان گذاشتن در این سایت ینی لذت بردن، ینی احساس خوب داشتن، ینی هماهنگی با خودت و اصلت، ینی یادگرفتن عشق واقعی، ینی یادگیری غذادرست کردن، ارایشگری، خوب خرید کردن، تربیت فرزندو … به جرات میگم یه دوره اموزشی چندمنظوره ای رو گذروندم. داخلش همه چی داشت.
و مریم جان مهربانم حتی قبل خوردن صبحانه با فیلم گرفتن به روحش غذای خوشمزه میده و بعد به طور فیزیکی تخم مرغ لذذذیذذذذذ میخوره.
منم عاشق تخم مرغ هستم.
و من الان در سفرم از همه این اگاهی ها دارم استفاده میکنم. خداوند هم هدایتی مارو به جاهای زیبا میبره.
روی ابرا داریم سفر میکنیم.
انقدر ذوق زده هستم که بهترین و لذت بخش ترین سفر زندگیم رو الان در حال تجربه کردن هستممم.
اصلا این احساس قابل بیان نیستا.
حتی در قالب فیلم ها و تصاویری که گرفتم هم در همون حد زیبایی های خداوند وهابم رو نمیشه نشون داد.
خدایا من الان چقدر غرق در عشقم.
خدایا چقدر الگوی زیبایی رو به من نشون دادی
خانم شایسته و استاد
خدایا عاشقتم.
الان من در سفر دارم مینویسم، زهرایی که وقتی در سفر بود همش میخواست به مقصد برسه، الان از مسیر لذت میبره و چون میخواد لذت ببره و زیبایی هارو ببینه خداوند هم هدایتش میکنه به لذت بخش ترین مکان ها، به همه قشنگی ها، و زهرا باز از اون زیبایی ها لذت میبره و خداوند لذت ها و زیبایی های بیشتر بهشون نشون میده
خدااای من الان که دارم مینویسم همه میخوان غذا بخورن و وقت ناهاره، ولی من سیر هستم
من با نوشتن این نتایجم، درحال سیرکردن روحم هستم.
وقتی کاری که عاشقشی و درونت میگه انجام بدی رو احساس گشنگی نمیکنی.
مریم جانمممم یه چیز فوق العاده، وقتی اومدم توی پوشه ای که سفر به دور امریکا رو سیو کردم قسمت ٢٨ خودش اومد جلوم، اصلا نمیدونم چجوری این رو توضیح بدم اصلا هدایت خدا عالیه.
خانم شایسته، مریم جان من، بانوی زیبای من، دوست مهربانم، خاله قشنگ من(اتفاقا یکی از خاله هام مریم هست)، الگوی قدرتمند و عاشق، میخوام یه سپاسگزاری بکنم از این سوال من تغییر بنیادی زندگیم رو حس کردم، حتی دونه دونه لحظه ها برام مرور شد، و چون مدت زیادی هم ازش نگذشته بود خاطره ها و لحظه ها خیلی خوب و واضح یادم بود.
سپاسگزار خداوندمممم خداوندی که این سوال رو به شما الهام کرد
خدای من تو بینظیری
انگاری میخواستی با این سوال مهر تایید بزنی بخاطر نتایجم، انگاری اون تایید سفارت امریکارو رو دیگه تو زدی، داری بهم میگی زهرااااا بدون همیشه باید تو مسیر بمونی، حتی وقتی سفر هستی باید حواست باشه، باید در سایت باشی، باید از همه لحظه هات لذت ببری و لذت بردن به تعویق نندازی، لبخند رو لب داشته باشی و این کارکردن روی ذهنت همیشگی باشه، مثل نفس دائمی باشه، تعهد و ایمان داشته باشی، سعی کنی هروز و هرررر لحظه ایمان و توکل و امیدت رو بیشتر کنی.
خانم شایسته مهربونم من تعهد داده بودم که در سفرم از اگاهی ها در عمل استفاده بکنم و به این حرفم عمل کردمممم
وای نمیدونین مه الان چقدر رو ابرا هستم از این عمل کردن، اینکه فقط حرف الکی نزدم.
من غرق در خدا هستم
من غرق در اتصال با منبع هستم
من غرق در زیبایی ام
من عرق در ارامشم
من غرق در احساس خوبم
من غرق در رهایی ام
من غرق در روابط فوق العاده ام
من غرق در بخشندگی ام
من غرق در تحسین کردنم
من غرق در ذوق کردنم
من غرق در هیجان زدگی هستم
و….
خدای من تا به اینجا تو به من گفتی و من نوشتم، من تورا خواندم و اجابتم کردی، به یادت بودم و به یادم بودی
رابطه دوطرفه و عاشقانه با تورا با هییییییچ چیز و هیچ کس عوض نمیکنم.
اصلا فکرش را نمیکردم من با دیدن یک فایل کوتاه بتوانم این جملات رابنویسم، زهرایی که در کردکی اصلا نوشتن را دوست نداشت، با نوشتن بیگانه بود و فقط درصورتی یک انشا مینوشتم که معلم یک تصویر رو به رویمان میگذاشت و موضوع اجباری نمیداد.
الان درک میکنم این احساس رهاایی و ازاد بودن در نوشتن در این سایت رو.
و بیشتر از همه اینکه خدا میگوید و تو مینویسی.
خدایاااا عاشقتم فرمانروای من.
این هارو نوشتم که بگم زهرایی که قبلا میشناختمش نیست، زهرای جدید با ورژن جدیدت اومده.
پس میشه، میشه تغییر کرد
همه چی امکان پذیره
میخواستم حتی یک نفر هم شده این امید و احساس رو تجربه کنه.
ساعت هاست که دارم مینویسم و الان احساس قبل از نرشتن و بعد از نوشتن من دگرگون شده
دگرگون تر شدم
عاشقتمممممم الله من
خدایا به زندگی خانم شایسته و استاد، تمام همسفرهای عزیزم که با اگاهی هاشون من رو غرق در حس خوب کردن، عشق پاک و زیبا یوسفی، و سلامتی که به ایوب دادی، و ثروتی که به سلیمان دادی، رو عطا کن. خدایا خواسته های دلشون رو اجابت کن.
از همه چیزهای قشنگ دنیارو بهشون بده.
غرق در زیبایی کن.
خدایااااا از ته قلبم ازت سپاسگزارم که میتونم انقدر زیبایی ها رو برای همه بخوام.
دوستان من و خانم شایسته و استاد همیشه در دعاهای من هستین.
زندگیتون پراز خدا باشه.